جوان: تفاوت میان نسخهها
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای تأییدشده using HotCat) |
جز (added Category:مفاهیم اجتماعی using HotCat) |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
[[رده:مقالههای دارای تصویر]] | [[رده:مقالههای دارای تصویر]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مفاهیم اجتماعی]] |
نسخهٔ ۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۱۳
جوان، هویت و مسئولیتهای جوانان و نقش آنان در انقلاب اسلامی.
مفهومشناسی
در اصطلاح جامعهشناختی به گروه سنی ۱۸–۲۴ ساله جوان گفته میشود. در این زمان تغییرات جسمانی پایان میپذیرد و رفتارهای هنجاری و اجتماعی فرد شکل میگیرد[۱] این مرحله از زندگی با وقایع هنجاری مانند ازدواج، اشتغال و فرزندآوری تعریف میشود[۲] برخی گفتهاند جوانی از منظر روانشناسی مرحلهای است که انسان در پی شکلگرفتن شخصیتش در برابر اجتماع، احساس مسئولیت میکند و این دوره از سیزدهسالگی آغاز میشود و تا ۲۵سالگی ادامه مییابد[۳] قرآن نیز جوانی را مقطعی از دوران زندگی میداند که انسان در آن پس از ضعف و ناتوانی دوران کودکی و نوجوانی، به «توانایی» میرسد[۴] آیات الهی جوانی را دورهای معرفی میکنند که در آن، انسان علاوه بر توانایی جسمانی به تکامل عقلانی رسیده است[۵]
در آغاز دوران جوانی عدم اطمینان نسبت به نقش خود، فرد را زودرنج، دودل و بیثبات میسازد و بهسرعت جنبه انفعالی و عاطفی شخصیت او گسترش مییابد[۶]
او در پی کشف هویت و بازسازی کل شخصیت خود است[۷] حتی مخالفت با والدین و عصیان در برابر اندیشه و دخالتهای دیگران، برای تثبیت هویت و جداکردن خویش از سایرین است[۸] دوران جوانی فصل الگوگیری و قهرمانپرستی است[۹] در این زمان شخص در پی یافتن الگوی مورد پسندش و مقایسه خود با اوست و میخواهد خود را به شکل الگوی مورد نظرش درآورد[۱۰] جوان اگر این دوره را بهخوبی و با رشد شخصیت پشت سر گذارد، دارای ویژگیهایی از قبیل احساس اطمینان و استقلال و امید، و مسئولیتپذیر و دوستدار فضایل میگردد[۱۱] و در صورتی که به نیازها و انتظارهای جوان پاسخ مناسب داده نشود، دچار بحران هویت خواهد شد[۱۲]
جوان در قرآن و روایات
در قرآن کریم به مسئله جوان توجه شده است. بیان پندهای لقمان به فرزندش یکی از این نمونههاست[۱۳] در قرآن، جوانْ عدالتطلب و حامی مظلومان است؛ برای نمونه حضرت موسی(ع) جوانی با این ویژگیها معرفی شده است[۱۴] و اصحاب کهف جوانانی شمرده شدهاند که به پروردگارشان ایمان آوردند و حقطلب بودند[۱۵] که در برخی روایات به جوانمردی آنان در ایمانآوردن اشاره شده است[۱۶] در جای دیگر اسماعیل(ع) جوانی معرفی میشود که در اطاعت امر خدا حاضر است جان خود را فدا کند[۱۷] و از جوانی به نام ابراهیم(ع) نام برده میشود که از مخالفت با بتها سخن میگوید[۱۸]
در روایات دوره جوانی بهترین زمان برای کسب معارف اخلاقی و معنوی است. خداوند به عبادتپیشهبودن جوانان نزد فرشتگان افتخار میکند[۱۹] و پیامبر(ص) خاطرنشان میکند انسانی که جوانیاش را در عبادت و بندگی خدا سپری کند، در پیری به وی دانش و حکمت داده میشود[۲۰] در برخی روایات آمده است جوان، دارای قلبی پاک و زلال است[۲۱] که با شتاب بیشتری به امور خیر رو میآورد[۲۲] و همانند زمینِ کشتنشدهای است که هرچه در آن کاشته شود میپذیرد[۲۳]
در آموزههای تربیتی اسلام بر احترام و رسیدگی به جوان با توجه به ویژگیها، درکها و نیازهای آنان تأکید شده است[۲۴] زندگی پیشوایان دین اسلام شاهد رفتار و برخوردهای شایسته و سازنده با جوانان است[۲۵] رسول اکرم(ص) در موارد متعددی مشاغل مهم را به جوانان میسپرد؛ ازجمله میتوان به انتخاب مصعببنعمیر برای ساماندادن به اوضاع مدینه[۲۶] و انتخاب اسامةبنزید به فرماندهی لشکر برای مقابله با روم[۲۷] و عتاببناسید به عنوان والی مکه[۲۸] اشاره کرد.
رسول اکرم(ص) برتری جوانان پاکسیرت را که در بهار جوانی، گوش به فرمان الهیاند، بر پیران عابد، همانند برتری پیامبران بر سایر افراد دانسته[۲۹] و برترینِ جوانان را کسانی معرفی کرده است که در کارآزمودگی و احتیاط و هوشمندی همانند پیران باشند[۳۰] همچنین پیامبر(ص) میفرمود آموزش در این دوران همانند حکاکی نقش بر روی سنگ است که باقی خواهد ماند[۳۱]
جایگاه، ویژگیها و قابلیتهای جوان
امامخمینی در طول حیات خویش، توجه ویژهای به جوانان میکرد[۳۲] ایشان مهمترین نیروی مملکت را جوانان میدانست[۳۳] و آرزو داشت مقدرات کشور به دست جوانان افتاده، آنان کشور را اداره کنند[۳۴] ایشان رابطه نزدیکی با جوانان داشت و آنان علاقه قلبی زیادی به ایشان داشتند و در دیدارهای خود، از ایشان خواهان دعا حتی برای شهادت بودند[۳۵] یا با نامه خواستهها و مشکلات خود را با ایشان در میان میگذاشتند و ایشان نیز به نامههای آنان پاسخ میداد[۳۶] امامخمینی برای سخنرانی در جمع جوانان حاضر میشد،[۳۷] با آنان به شکل مستقیم دیدار میکرد و آنان را برای انجام سازندگی در کشور تشویق میکرد،[۳۸]
نگاه امامخمینی دربارهٔ جوان، دیدگاه مقطعی و گذرا نبود، بلکه از آغاز مبارزه تا پایان حیات، همواره جوانان یکی از اصلیترین مخاطبان ایشان بودند[۳۹] ایشان در مجموعه سخنان خود ویژگیهای مختلفی برای جوان برمیشمرد و در بیشتر موارد به ویژگیهای مثبت و فطرت بیآلایش آنان اشاره میکرد. از نگاه ایشان از مهمترین ویژگی جوان، طالب معرفت بودن،[۴۰] پاکی،[۴۱] صداقت و صمیمیت و قلبی صاف و ملکوتی است؛ از اینرو آمادگی بیشتری برای هدایت و انتخاب راه درست دارد و میتواند بهسرعت اصلاح شود[۴۲]؛ زیرا هنوز انحراف و فساد در فکر و عمل و احساس وی رسوخ نکرده است[۴۳] و میتواند از قرآن و معارف دینی که هماهنگ با فطرت الهی است تأثیر پذیرد.[۴۴]
امامخمینی جوان را دارای روحیه فداکاری و از خودگذشتگی در راه هدفهای متعالی میدانست که در این راه با کمالاخلاص و مجاهدت به کشور خود خدمت میکند[۴۵] و خواهان کمک به دیگران و دارای حس تعاون است[۴۶]
ایشان دوره جوانی را اوج توانمندی روحی و جسمی میدانست که فرصتی بیهمتاست برای استفاده بیشتر از امکاناتِ وجودی خود در جهت برنامهریزی، اجرا و دستیابی به هدف[۴۷] و از ویژگیهای دوران جوانی، وجود انرژی فراوان و نشاط جوانی و شور و شوق جسمی و روحی است که در این دوران جوان میتواند به آرزوهای خود جامه عمل بپوشاند و بهسرعت راههای ترقی و تکامل مادی و معنوی را طی کند[۴۸] ایشان دستیابی به بالاترین مقامات معنوی را با تکیه بر عزم و اراده، میسّر و زمان جوانی را اوج قدرت اراده میدانست.[۴۹]
نیازهای دوره جوانی
فرد هنگامی که از دوره کودکی عبور میکند و به دوره نوجوانی و جوانی پای میگذارد، نیازهایش نیز تغییر میکند. او به دنبال پاسخ پرسشهایش است. در ایام جوانی پرسشهای فراوانی دربارهٔ جهان هستی، آغاز و انجام جهان، نقش دین در زندگی و کارآمدی آن مطرح میشود. جوان به دنبال دستیابی به یک نظام فکری و عقیدتی است تا راهگشای او در این پرسشهای اساسی باشد[۵۰] افراد در این زمان، شیفته ارزشهای سیاسی، هنری، اخلاقی و دینیاند[۵۱] یکی از نیازهای جوانان، نیاز به عشق و محبت است. جوان دوست دارد به دیگران محبت کند و محبت ببیند؛ زیرا محبتکردن و محبتدیدن نیاز اصیل انسانی است و این نیاز در جوان به صورت بیشتری خودنمایی میکند[۵۲]
امامخمینی به نقش مهم محبت، ملایمت و ملاطفت در تربیت افراد اشاره میکرد و در راستای اصلاح و تربیت دیگران، توجه به این نکته را لازم میدانست[۵۳] و خود نیز همواره به این مهم توجه داشت[۵۴] ایشان ضمن به کار بردن عناوینی چون «جوانان متدین، برومند، روشنضمیر و جوانان عزیز و متعهد» به تناسب موارد، از زحمات و کوشش نسل جوان با احترام و محبت یاد و قدردانی میکرد[۵۵] ایشان داشتن استقلال، آزادی فکر و عمل و نفی وابستگیهای معنوی جوانان را از نیازهای مهم میدانست[۵۶] که در سایه اسلام و قرآن قابل تحصیلاند. از نظر ایشان آزادی غربی مخالف سنتهای انسانی و مخالف با اخلاق است[۵۷] ایشان آزادی فکریِ جوانان را به معنای داشتن فکر ایرانی و اسلامی به جای تفکر غربی میدانست که این امر خود بنیان استقلال فکری را در پی دارد[۵۸]
با توجه به تأثیرپذیری جوان، داشتن الگویی فکری و رفتاری شایسته در درون خانه و در جامعه نیاز دیگر جوان است؛ زیرا وجود الگوی مناسب به یادگیری رفتار صحیح میانجامد[۵۹] همه مکاتب نقش الگو در تربیت افراد را پذیرفتهاند. قرآن کریم نیز بر لزوم پیروی از صالحان تأکید و پیامبر(ص) و ابراهیم خلیل(س) را الگو معرفی کرده است[۶۰] امامخمینی جوانان را به الگوگرفتن در زندگی از ائمه اطهار(ع) در عرصه زندگی فردی و اجتماعی سفارش میکرد[۶۱]
یکی دیگر از نیازهای دوران جوانی دوستیابی و معاشرت با دیگران است. امامخمینی همواره از جوانان میخواست در انتخاب گروه همسالان و دوستان دقت کنند؛ زیرا این امر در تهذیب یا تخریب شخصیت آنان نقش بسزایی دارد. ایشان معتقد بود جوانان باید معاشران و دوستان خویش را از میان اشخاص وارسته، متعهد و متوجه به معنویات انتخاب کنند؛ زیرا تأثیر معاشرت دو طرف بر یکدیگر اجتنابناپذیر است[۶۲]
امامخمینی نیازهای طبیعی و غریزی را از دیگر نیازهای جوان میدانست و جوانی را زمان اشتعال آتشِ شهوت معرفی و ضرورت پاسخگویی مناسب به آن را از راههای مشروع گوشزد میکرد[۶۳] ایشان معتقد بود ازدواج موجب بقای نوع انسانی میشود و فرونشاندن شهوت از طریق امر الهی و ازدواج، بر سلوک عرفانی انسان، تأثیر بسزایی دارد[۶۴]
امامخمینی با نوشتن پندها و نصایح برای فرزند جوان خود سیداحمد[۶۵] و نیز نگارش نامههای اخلاقی و عرفانی برای عروس خود سیده فاطمه طباطبایی[۶۶] به ارشاد و ایجاد ارتباط صمیمیتر با آنان میپرداخت و آنان را به دوری از خودپسندی،[۶۷] عشق به کمال مطلق و کسب علم،[۶۸] توجه به اعمال صالح و انجام واجبات،[۶۹] تدبر در قرآن،[۷۰] استفاده از جوانی و اصلاح خود در این دوران[۷۱] و خدمت بدون انتظار از مردم[۷۲] دعوت میکرد. (ببینید: سیداحمد خمینی و سیده فاطمه طباطبایی)
تعلیم و تربیت جوانان
با توجه به نیازهای جوانان و توانمندیهای آنان در عرصههای مختلف، توجه و پاسخگویی صحیح به آنان و هدایت و حمایت این نسل لازم و ضروری است. امامخمینی تربیت صحیح جوانان را مایه نجات کشور میدانست[۷۳] و با تأکید بر نقش توأمان تعلیم و تربیت (ببینید: تربیت) و آموزش و پرورش (ببینید: آموزش و پرورش) به مسئولان و دستاندرکاران سفارش میکرد به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی، اعتقادی، علمی و هنری جوانان را فراهم سازند و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنند و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارند[۷۴] ایشان به عوامل متعدد و مؤثر بر تربیت جوانان ازجمله خانواده که آن را مبنای جامعه میدانست،[۷۵] مدرسه که وظیفهاش انسانسازی است[۷۶] و محیط اجتماعی، رادیو، تلویزیون و رسانههای جمعی به عنوان دانشگاه عمومی[۷۷] اشاره میکرد.
امامخمینی خانواده را مرکز تربیت دینی و اخلاقی فرزندان معرفی میکرد[۷۸] و نقش خانواده را بسیار حساس میدانست[۷۹] (ببینید: خانواده) و از مادران میخواست با تکیه بر فضایل اخلاقی، برای آینده مملکت، جوانانی نیرومند تربیت کنند.[۸۰] (ببینید: مادر)
همچنین وظیفه نظام آموزشی کشور را امری خطیر و همانند وظایف پیامبران(ع) و آن را به مثابه کارخانه آدمسازی میدانست که افرادی را تربیت میکنند که مقدرات آینده مملکت به دست آنان خواهد افتاد[۸۱] (ببینید: آموزش و پرورش) عامل دیگر در تربیت جوانان را رادیو، تلویزیون و مطبوعات میدانست[۸۲] و باور داشت رسانهها باید نقش مربی را در کشور ایفا کنند،[۸۳] جوانان را مستقل و دارای اراده و تصمیم بار آورند[۸۴] و با نشاندادن برنامههای آموزنده، آنان را به سوی خدمت به کشور سوق دهند[۸۵] (ببینید: رادیو، تلویزیون، و مطبوعات)
جوانان در دوران پهلوی
امامخمینی از آغاز مبارزه با رژیم پهلوی به دسیسههای استعمار در انحراف جوانان اشاره داشت و همواره نقشههای شوم آنان را در ترویج مراکز فساد و فحشا برملا و اهداف پنهان این جریان را بازگو میکرد[۸۶] ایشان بر این نکته تأکید داشت که پهلویها به اسم آزادی و تمدن و پیشرفت، تنها به دنبال آزادی غربی و آزادی استعماری به معنای فساد و فحشا بودند[۸۷] که در حقیقت خود سلب آزادی از انسان و موجب عقبماندگی جوانان و کشور بود؛ زیرا جوانان ذخیرههای انسانی هر مملکتاند[۸۸] امامخمینی نابودی نیروی علمی و انسانی کشور،[۸۹] فلجکردن افکار جوانان،[۹۰] ایجاد بیخبری و بیتفاوتی،[۹۱] بدبینی به افکار خودی و مملکت خویش،[۹۲] جدایی از مذهب و روحانیت[۹۳] و کوچک جلوهدادن اسلام و روحانیت نزد جوانان[۹۴] را نتیجه اجرای سیاستهای غلط رژیم پهلوی میدانست. همچنین ایشان از برخورد خشن و سرشار از آزار و اذیت و شکنجه رژیم پهلوی با جوانان متدین و آگاه حوزه و دانشگاه یاد میکرد[۹۵] (ببینید: دانشجویان)
نقش جوانان در انقلاب اسلامی
جوانان در طول نهضت اسلامی همواره یکی از ارکان مهم حرکت انقلاب به سرمنزل مقصود بودند. هرچند برنامه اساسی رژیم پهلوی این بود که فرصت فکرکردن را از آنان بگیرند،[۹۶] نهضت امامخمینی موجب آگاهی و بیداری جوانان شد و هویت واقعی و اسلامی آنان را بازگرداند و از حالت خودباختگی خارج کرد[۹۷] امامخمینی نیز بر همین اساس نقش ویژهای برای جوانان در پیروزی انقلاب قائل بود[۹۸] و معتقد بود به واسطه زحمت جوانان است که انقلاب به مرحله پیروزی رسید[۹۹]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز حکومت نوپای جمهوری اسلامی به جوانان اعتماد کرد و اوایل انقلاب جوانان عهدهدار تشکیل و اداره نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و مانند آن شدند[۱۰۰] این امر در دفاع از کشور نیز بهخوبی خود را نشان داد. در جنگ تحمیلی، جوانان یاوران اصلی امامخمینی و انقلاب بودند و با فرمان ایشان به سوی جبههها رفتند و هشت سال جنگ تحمیلی را اداره کردند[۱۰۱] امامخمینی گرچه در زمان دفاع مقدس دوران کهنسالی را سپری میکرد، با شناخت درستی که از جوانان داشت، به آنان اعتماد میکرد و آنان را مخاطب اصلی حرکت خود قرار داده بود. ایشان با سخنان و پیامهای خود جوانان را متحول ساخت و روح شهادتطلبی را در آنان زنده کرد[۱۰۲]
امامخمینی شجاعت و شهامت، ایمان و اخلاص، روح شهادتطلبی، مجاهدت و پایداری را از صفات ممتاز جوانان رزمنده برمیشمرد[۱۰۳] ایشان تحول معنوی جوانان را که در مدت کوتاهی آنان را از مراکز غفلت به میدان مبارزه کشاند، تحولی معجزهآسا و برخاسته از امداد غیبی و الطاف الهی دانسته[۱۰۴] و اهمیت این تحول روحی را به مراتب مهمتر از تحول حکومت در ایران میدانست[۱۰۵] و این دگرگونی عرفانی را چنین تعبیر میکرد که جوانان کشور راه صدساله را یکشبه پیمودند[۱۰۶] ایشان بر بهکارگیری نیروی متعهد و جوان و مستقل، تأکید میکرد و حضور آنان را مایه حراست از دستاوردهای انقلاب و دفع بیگانگان و حفظ امنیت ملی و عامل بازدارنده از تهاجم بیگانگان برمیشمرد[۱۰۷] و همواره قدردان زحمات قشر جوان در پیش و پس از انقلاب اسلامی و طی هشت سال دفاع مقدس بود و جوانان مجاهد عصر خود را بینظیر میدانست.[۱۰۸]
پندها و هشدارها
از توصیههای امامخمینی به مسئولان نظام، کمک و هموارکردن راههای رشد و بالندگی جوانان بود[۱۰۹] ایشان در پیامی به مسئولان، جوانان را اماناتی خواند که امید ملت و اسلاماند و باید تحت تربیت صحیح اسلامی قرار بگیرند[۱۱۰] امامخمینی معتقد بود دستاندرکاران امور جوانان باید از افرادی صالح انتخاب شوند تا بتوانند روح توانایی و استقلال را در جوانان زنده نگه دارند[۱۱۱] ایشان لزوم برنامهریزی تحصیلی و فرهنگی جوانان را در بارورشدن و شکوفایی استعداد آنان ضروری میدانست[۱۱۲] و باور داشت این کار میتواند علاوه بر روشنی چراغ علم و تقوا در جوانان، آنان را به متخصصان متعهد تبدیل کند[۱۱۳]
امامخمینی توصیههای فراوانی نیز به جوانان میکرد؛ ایشان با بیان بهرهمندی از نعمت جوانی و تواناییهای آن، جوانان را به بنیادیترین وظیفه و مهمترین آرمان انبیای الهی که اصلاح نفس است، دعوت و همواره تأکید میکرد با زوال جوانی، رذایل اخلاقی ریشه میدواند و جهاد با نفس مشکل میشود[۱۱۴] ایشان به جوانان توصیه میکرد فرصت گرانبهای جوانی را غنیمت بشمارند و خود را اصلاح کنند[۱۱۵] و در شکوفایی معنوی خود بکوشند[۱۱۶]
در دیدگاه امامخمینی تهذیب نفس و توجه به خویشتن در مراحل مختلف زندگی ـ بهویژه روزگار جوانی ـ چنان با اهمیت بود که ایشان همواره جوانان را از غفلت از آن برحذر میداشت[۱۱۷] و بر این نکته تأکید میکرد که جوانان باید به این حقیقت آگاه شوند هر قدر بر خود مسلط شوند، به همان میزان بر عوامل محیطی و جهان تسلط پیدا خواهند کرد و از این طریق میتوانند زمینه سعادت خود را فراهم کنند[۱۱۸] امامخمینی علاوه بر تأکید بر پرورش روح به پرورش تن و سلامت جسم جوانان نیز اهمیت میداد. ایشان ضمن ستایش از جوانان ورزشکار و افتخار به آنان، تقویت توأمان روح و جسم برای رسیدن به خصلتهای پهلوانی را ضروری میدانست[۱۱۹]
امامخمینی به جوانان روحانی و دانشگاهی توصیه میکرد با کمال جدیت به تحصیل بپردازند؛ زیرا اگر طلاب علوم دینی از تحصیل بازمانند، آثار دیانت محو میشود و اگر جوانان دانشگاهی در رشتههای علمی متخصص نشوند، موجب وابستگی به اجانب و استعمار خواهد شد و کشور را هر چه بیشتر به عقب میراند؛ بنابراین ایشان از جوانان میخواست با مجهزشدن به سلاح علم و دین با تفکرات استعماری مبارزه کنند[۱۲۰] (ببینید: طلاب و دانشجویان)
امامخمینی ریشه موفقیت جوانان در عرصههای فردی و اجتماعی و سیاسی را شناخت درست اسلام و ایمان به خدا میدانست[۱۲۱] و در این راستا با استفاده از سخنان اهل بیت(ع)[۱۲۲] جوانان را به قرائت قرآن و انس با آن دعوت میکرد[۱۲۳] ایشان همچنین سفارش میکرد جوانان با منطق شیوای قرآن و اصول مقدس اسلام آشنا شوند[۱۲۴] و به انبیای بزرگ و پایهگذاران عدالت و آزادی از ابراهیم خلیل(ع) تا رسول خاتم(ص) و طرز تفکر آنان در امور معنوی و توحیدی تا تنظیم جامعه و حکومت، شناخت پیدا کنند[۱۲۵] و در این امر با هوشیاری رفتار کنند تا در دام مدعیان بیاطلاع که دست به تفاسیر انحرافی و برداشتهای شخصی و جاهلانه میزنند، نیفتند[۱۲۶] امامخمینی از سر ارادت و علاقه به جوانان همواره سفارش میکرد در این مسیر از وجود روحانیان و علمای متعهد اسلام استفاده کنند و هیچگاه و تحت هیچ شرایطی خود را بینیاز از هدایت و همکاری آنان ندانند؛[۱۲۷] همانگونه که به روحانیان توصیه میکرد با جوانان با روی گشاده و آغوش باز برخورد کنند و با محبت و دوستی راه راست اسلامی را به آنان نشان دهند و عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده نگیرند و با لغزشهای فکری آنان پدرانه و با عطوفت و گذشت برخورد کنند.[۱۲۸]
ایشان در نامهای به مرتضی مطهری در سال ۱۳۴۷ به وی تأکید کرد با توجه ارتباطی که وی با نسل جوان نیازمند هدایت دارد، تلاش کند آنان را از منجلاب موجود نجات دهد و با زبان خود معنویات را به آنان بفهماند[۱۲۹]
در نگاه امامخمینی نسل جوان باید پس از آگاهی و شناخت تعالیم حیاتبخش اسلام و عمل به آن، دست به تبلیغ اسلام بزنند و مسلمانان را آگاه کنند و اسلام عدالتپرور را به دنیا معرفی کنند[۱۳۰] ایشان به جوانان سفارش میکرد با حفظ وحدت و یکپارچگی، در صحنه حاضر شوند و شجاعانه در برابر انحرافها قیام کنند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت را حفظ کنند[۱۳۱] و همواره با هوشیاری و اراده قوی توطئهها را خنثی سازند[۱۳۲] ایشان از انجمنهای اسلامی دانشآموزان در دبیرستانها میخواست تا به گروههای مخالف با اسلام و غیرمتعهد به موازین اسلامی، اجازه حضور در میان خود را ندهند و پیش از ورود افراد به انجمنها، سوابق شخصی و خانوادگی آنان را بررسی کنند[۱۳۳] (ببینید: انجمنهای اسلامی)
پانویس
- ↑ ساروخانی، نگاهی به جامعهشناسی جوانان، ۲۰–۲۱.
- ↑ پهلوان، جامعهشناسی جوانان، ۴.
- ↑ هاشمیان، تحقیقی دربارهٔ مسائل جوانان، ۱۳۶–۱۳۷.
- ↑ روم، ۵۴.
- ↑ غافر، ۶۷؛ حج، ۵؛ انعام، ۱۵۲؛ اسرا، ۳۴.
- ↑ احمدی، روانشناسی نوجوانان و جوانان، ۳۲.
- ↑ شعارینژاد، روانشناسی رشد، ۶۰۰.
- ↑ احمدی، روانشناسی نوجوانان و جوانان، ۴۰.
- ↑ درویل، چه چیز به زندگی ارزش میبخشد، ۲۱۴.
- ↑ روسو، امیل، ۲۶۴.
- ↑ شریعتمداری، روانشناسی تربیتی، ۵۱۴–۵۱۵.
- ↑ شریعتمداری، جامعه و تعلیم و تربیت، ۱۵۴–۱۵۵.
- ↑ لقمان، ۱۳.
- ↑ قصص، ۱۵ و ۲۳–۲۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۱۸–۲۲.
- ↑ کهف، ۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۳۹۵.
- ↑ صافات، ۱۰۲.
- ↑ انبیاء، ۶۰.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱۵/۷۷۶.
- ↑ دیلمی، اعلام الدین، ۲۹۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۲/۲۸۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، ن۳۱، ۴۱۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۶/۴۶–۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱/۲۲۳ و ۶۵/۴۸.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۸/۱۱۱.
- ↑ ابنحجر، الاصابهٔ، ۶/۹۸.
- ↑ ابناثیر، اسد الغابه، ۱/۷۹–۸۰.
- ↑ ابناثیر، اسد الغابه، ۳/۴۵۲.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱۵/۷۷۶.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱۵/۷۷۶.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱/۲۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۰ و ۱۸/۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۵۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۱؛ ۶/۳۵۹ و ۱۸/۱۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۲ و ۸/۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۴۷؛ ۲/۲۲–۲۳ و ۲۱/۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۳۳.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴–۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۰ و ۱۸/۱۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۵۲۸–۵۳۰.
- ↑ موریس، مراحل تربیت، ۱۸۵.
- ↑ شریفینیا، جوانی و تربیت از دیدگاه امامخمینی، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۹–۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۰۵، ۵۳۳ و ۷/۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۴–۲۵.
- ↑ کلمز، روشهای تقویت عزت نفس در نوجوانان، ۷۳–۷۹.
- ↑ احزاب ۲۱؛ ممتحنه، ۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۳۸–۳۳۹؛ ۱۶/۸۷ و ۲۰/۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۹؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۱–۲۱۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۲۶ و ۲۰/۱۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۰۱–۴۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۳ و ۲۱/۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۵۴ و ۱۲/۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۴۵ و ۱۳/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۳ و ۳/۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۷۱، ۵۰۶ و ۶/۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹۴–۹۵ و ۳۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۲–۲۶۳ و ۱۰/۱۹–۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۸۰ و ۲۱/۴۳۴–۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۱۱–۵۱۲ و ۱۰/۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۷۲، ۱۰۰ و ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۶.
- ↑ الویری، خاطرات، ۸۲–۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۶۰؛ ۱۵/۳۹۵ و ۱۸/۱۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۹۰–۹۱ و ۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۵۵؛ ۱۴/۲۸۵ و ۱۵/۳۸۶–۳۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶–۳۰۷ و ۴/۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴–۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۱ و ۲۰/۱۵۶، ۴۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۰۰–۳۰۱ و ۹/۴–۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۶–۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۶–۴۴۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷–۴۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۲–۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۳ و ۱۵/۲۴۶–۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۶۳ و ۲۱/۹۶–۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۹۸–۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۵۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۵، ۲۸۸، ۳۴۶ و ۳/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۹–۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۲–۲۴۳.
منابع
- قرآن کریم.
- ابناثیر، علیبنمحمد، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- ابنحجر عسقلانی، احمدبنعلی، الاصابهٔ فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.
- احمدی، احمد، روانشناسی نوجوانان و جوانان، اصفهان، مشعل، چاپ دهم، ۱۳۷۵ش.
- الویری، مرتضی، خاطرات مرتضی الویری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- پهلوان، منوچهر، جامعهشناسی جوانان، بابل، انتشارات دانشگاه آزاد بابل، ۱۳۹۲ش.
- درویل، لئونورام. تی، چه چیز به زندگی ارزش میبخشد، ترجمه مهدی پرتوی، تهران، بهزاد، ۱۳۷۲ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- روسو، ژان ژاک، امیل، ترجمه غلامحسین زیرکزاده، تهران، ناهید، ۱۳۸۰ش.
- ساروخانی، باقر، نگاهی به جامعهشناسی جوانان، مجله دانشکده، تهران، شماره ۳، ۱۳۵۴ش.
- شریعتمداری، علی، جامعه و تعلیم و تربیت، چاپ هشتم، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۷ش.
- شریعتمداری، علی، روانشناسی تربیتی، چاپ هشتم، امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۴ش.
- شریفینیا، محمد، جوانی و تربیت از دیدگاه امامخمینی، مجله مسائل کاربردی تعلیم و تربیت اسلامی، شماره ۵، ۱۳۸۰ش.
- شعارینژاد، علیاکبر، روانشناسی رشد، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کلمز، هریس و دیگران، روشهای تقویت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروین علیپور، چاپ سوم، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- موریس، دبس، مراحل تربیت، ترجمه علیمحمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۵ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاشمیان، سیداحمد، تحقیقی دربارهٔ مسائل جوانان از دیدگاه روانشناسی، مجله آموزش و پرورش، شماره ۱۳۴، ۱۳۵۴ش.
پیوند به بیرون
- ابوالقاسم مقیمی حاجی، «جوان»، دانشنامه امامخمینی، ج۴، ص۱۸۵–۱۹۳.