نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
محمدامین صادقی ارزگانی _ باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10010/8/ نبوت] دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱۰، ص ۸-۱۸.
محمدامین صادقی ارزگانی _ باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10010/8/ نبوت] دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱۰، ص ۸-۱۸.


[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های نیازمند بازنگری]]
[[رده:مقاله‌های نیازمند بازنگری]]
[[رده:مقاله‌های بدون لینک دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های بدون لینک دانشنامه]]

نسخهٔ ‏۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۸

نبوت، رساندن پیام خداوند و خبردادن از حقایق الهی توسط بندگان برگزیده.

معنای لغوی و اصطلاحی

نبوت از ریشه نبأ به معنای خبردادن[۱]یا از ریشه «نَبْو» به معنای بلندی و مکان مرتفع[۲]است و نبی کسی است که از خداوند خبر می‌دهد.[۳] این کلمه در اصطلاح کلامی به معنای آوردن پیام و رساندن احکام خدا به بندگانش و هدایت آنان به سوی حق‌تعالی[۴]و در اصطلاح عرفانی به معنای خبردادن از حقایق الهی، مانند معرفت ذات حق و اسما و صفات و احکام او[۵]است. امام‌خمینی نبوت کلامی را به این معنا می‌داند که خداوند فردی را برای نشان‌دادن راه سعادت و شقاوت به مردم یا تأسیس شریعت و احکام و قانون‌گذاری میان آنان، انتخاب کند.[۶] ایشان در اصطلاح عرفانی نبوت را دارای مراتبی می‌داند و نبوت مطلق حقیقی را اظهار و خبر دادن از مقام غیب در مرتبه واحدیت، بر حسب استعدادهای مظاهر می‌داند. چنین نبوتی در واقع همان تعلیم حقیقی و انباء ذاتی است.[۷] نبی با کلماتی چون رسول و ولی مرتبط است. برخی بر این اعتقادند رسول اخص از نبی است و رسول صاحب شریعت و کتاب است.[۸] از این جهت گفته شده هر رسولی نبی است اما هر نبی‌ای رسول نیست.[۹] از سوی دیگر، نبی کسی است که وحی به او نازل می‌شود[۱۰]اما ولایت، باطن نبوت است و ولیّ کسی است که مخاطب فرشتگان و مورد الهام واقع می‌شود.[۱۱] (ببینید: ادامه مقاله)

پیشینه

مسئله نبوت به آغاز خلقت بشر بر می‌گردد، به گونه‌ای که نخستین انسان نبی بوده است و خداوند در تمام اقوام برای رساندن شریعت، نبی فرستاده است.[۱۲] نبوت از مهم‌ترین اصول و ارکان ادیان الهی است. این مقام از سوی پروردگار و از طریق کسب[۱۳]یا جعل و انتخاب الهی[۱۴]به انسان‌های شایسته عطا شده است. در قرآن کریم بر وجود انبیا(ع)در امت‌های گذشته و اینکه پیامبر اسلام(ص)ایشان را تصدیق کرده، تأکید شده است.[۱۵] همچنین آمده است که تصدیق انبیای گذشته، شیوه و روش انبیای بعد بوده است.[۱۶] بحث از نبوت یکی از مباحث اساسی در علم کلام است که متکلمان در آن دربارهٔ مسائلی چون ضرورت نبوت و ارسال رسل[۱۷]، فرق رسول و نبی[۱۸]، عصمت و معجزات انبیا(ع)[۱۹]و نبوت ختمی[۲۰]بحث کرده‌اند. فیلسوفان اسلامی نیز مسائلی چون وحی، اعجاز و نبوت عامه را از دیدگاه عقلی بررسی کرده‌اند؛ چنان‌که ابن‌سینا در کتاب الاشارات و التنبیهات(۱۴۴) به اثبات ضرورت نبوت پرداخته است. همچنین فارابی نخستین فیلسوفی است که نبوت را از طریق نفس نبوی و تکامل آن تحلیل و بررسی کرده است.[۲۱] در آثار عرفانی از نبوت به معنای عام آن که شامل انباء و اخبار در صقع ربوبی است، بحث شده و علاوه بر جنبه ظاهری نبوت به رویکرد باطنی آن نیز توجه شده است.[۲۲]

امام‌خمینی به طور پراکنده به مباحث کلامی و فلسفی نبوت پرداخته است، اما موضوعات گوناگون نبوت را در آثار خود غالباً با رویکرد عرفانی مطرح کرده است. ایشان دربارهٔ موضوعاتی چون ضرورت و حقیقت نبوت، ویژگی‌های انبیا(ع)[۲۳]، مقاصد انبیا(ع)[۲۴]، اقسام نبوت[۲۵]و خاتمیت در آن[۲۶]بحث کرده است.

نبوت از دیدگاه کلامی

یکی از مبانی اعتقادی و مهم ادیان الهی، اعتقاد به وحی و نبوت است. این اصل لازمه جهان‌بینی توحیدی هدایت بشر و ارسال رسل است.[۲۷] نیاز بشر به قوانین الهی در نظام بشری حائز اهمیت است؛ زیرا قوانین الهی علاوه بر بعد مادی، به نظام روحی و تکامل معنوی فرد نیز توجه کرده است.[۲۸] در علم کلام بحث از نبوت به مباحث نبوت ظاهری می‌پردازد و مشتمل بر تبلیغ احکام، قوانین الهی و بیان معارف و انذار و ترساندن مردم از عواقب اعمال آنهاست.

ضرورت نبوت

از دیدگاه متکلمان، ضرورت بعثت انبیا(ع)یکی از بنیادی‌ترین مسائل بحث نبوت است و بسیاری از متکلمان به آن پرداخته‌اند.[۲۹] از نخستین متکلمان شیعی که به طور صریح از ضرورت بعثت انبیا(ع)بحث کردند، شیخ مفید(۴۴) از علمای قرن پنجم و به تبع او خواجه‌نصیرالدین طوسی[۳۰]و ابن‌میثم بحرانی(۱۲۲) از علمای قرن هفتم بودند. برخی از متکلمان مانند اشاعره وجوب بعثت را نفی می‌کنند؛ زیرا حسن و قبح عقلی را نمی‌پذیرند.[۳۱] بعضی از معتزله بر این باورند که بعثت در هر زمان واجب نیست و تنها وقتی واجب می‌شود که مصلحت ایجاب کند.[۳۲] امامیه بر این اعتقادند که بعثت در همه زمان‌ها تا زمان ختم نبوت واجب است.[۳۳] از دیدگاه متکلمان با توجه به اینکه آدمی در یافتن راه و هدف، دچار اشتباه می‌شود، لطف و عنایت خداوند اقتضا می‌کند هادی و رهبری که متصل به منبع وحی است، برای مردم بفرستد. از این نکته به «قاعده لطف» تعبیر می‌شود.[۳۴] فقها نیز با استناد به آیات قرآنی و بر اساس قاعده «قبح عقاب بدون بیان» معتقدند اگر خداوند بخواهد بندگان خویش را برای ترک اطاعت کیفر دهد، این کیفر بدون بیان، قبیح است؛ بنابراین فرستادن سفیر الهی امری ضروری است.[۳۵] امام‌خمینی نیز لزوم بعثت را معلول لطف الهی به بندگان می‌شمارد[۳۶]تا بندگان زندگی حیوانی نداشته باشند و معاش و معادشان تأمین شود.[۳۷]

اقسام نبوت

نبوت در نگاه کلامی به دو نوع تشریعی و تبلیغی تقسیم می‌شود. در نبوت تشریعی، نبی دارای شریعت مستقل و کتاب است. انبیای اولوالعزم که شامل نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)و پیامبر اسلام(ص)است، از این نوع‌اند؛ ولی در نبوت تبلیغی(انبائی)، نبی مأمور نشر و تبلیغ شریعت خاص می‌شود؛ مثلاً بسیاری از انبیای بنی‌اسرائیل دارای نبوت تبلیغی بودند و شریعت موسی(ع)را تبلیغ می‌کردند.[۳۸]

هدف بعثت انبیا

قرآن کریم هدف انبیا(ع)را بشارت و انذار[۳۹]و اقامه عدل و قسط در جامعه[۴۰]، تربیت و رشد[۴۱]و هدایت مردم[۴۲]معرفی می‌کند. اندیشمندان اسلامی نیز هدف از بعثت انبیا(ع)را ابلاغ پیام الهی و بیان مصالح و مفاسدی می‌دانند که غیر از خداوند، دیگری از آن اطلاع ندارد۔[۴۳] برخی نیز هدف بعثت را بیان احکام و قوانین، تعلیم اخلاق فاضله و بیان کارهای نیکو و زشت برشمرده‌اند۔[۴۴] امام‌خمینی هدف انبیا(ع)را بسط توحید[۴۵]و معارف الهی و قطع ریشه کفر و شرک می‌داند که باقی وظایف، مقدمه آن محسوب می‌شود۔[۴۶] به اعتقاد ایشان انبیا(ع)آمده‌اند تا با تربیت انسان‌ها، تمام ابعاد وجودی آنان را الهی کنند۔[۴۷] همچنین مقصد انبیا(ع)تهذیب و تزکیه انسان‌ها و تحصیل سعادت برای مردم است[۴۸]که از راه تقویت جهت عقلانی و تضعیف توجه به طبیعت و جهت نفسانی انسان حاصل می‌شود۔[۴۹] بدین طریق پیامبران(ع)می‌توانند انسان‌ها را از حجابها خارج کرده، به عالم نور منتقل کنند۔[۵۰] در حقیقت این همان دعوت به صراط مستقیم و کمال مطلق است۔[۵۱]

به اعتقاد امام‌خمینی یکی دیگر از مقاصد و اهداف انبیا(ع)بیان قوانین الهی، تنظیم روابط اجتماعی و نظم و ترتیب آن بر اساس نظام عادلانه است و این امور نیز تنها با تشکیل حکومت امکان‌پذیر است[۵۲]و این امر پس از پیامبر(ص)به اوصیای او و در زمان غیبت بر عهده فقهای عادل است.[۵۳] ایشان بر اساس این مبنای اعتقادی، انقلاب اسلامی را به وجود آورد و رهبری کرد؛ البته در نظر ایشان برپایی نظام عادلانه، مقصد نهایی نیست، بلکه مقدمه‌ای برای رسیدن مردم به معرفت حق‌تعالی است.[۵۴]

ویژگی‌های انبیا(ع)

امام‌خمینی مانند دیگر اندیشمندان[۵۵]ویژگی‌های متعددی برای انبیا(ع)ذکر می‌کند؛ مانند آوردن معجزه که دلالت بر مأموریت آنان از ناحیه خداوند دارد[۵۶] (ببینید: مقاله معجزه) و اطلاع بر عالم غیب به واسطه وحی[۵۷] (ببینید: مقاله وحی) و عصمت.[۵۸] به اعتقاد ایشان عصمت انبیا(ع)ناشی از باور یقینی و ایمان کامل آنان است و این‌چنین نیست که آنان در ترک گناه مجبور باشند[۵۹] (ببینید: مقاله عصمت) ؛ علاوه بر این، انبیای الهی(ع)علم‌شان از راه اجتهاد در علوم نیست، بلکه از راه علم لدنی و مطابق با واقع است.[۶۰] از این جهت علم پیامبران(ع)مطابق با واقع است و ایشان با هم اختلافی ندارند.[۶۱]

نبوت از دیدگاه عرفان و فلسفه

حکما نبوت را از طریق ادله عقلی اثبات می‌کنند؛ چنان‌که اهل معرفت نبوت را به مراتب مختلف عالم وجود تعمیم می‌دهند. (ببینید: ادامه مقاله)

ضرورت نبوت

حکمای الهی با توجه به اینکه عقول عادی قادر به دریافت فیض بدون واسطه از مبادی عالیه نیستند، نیاز به نبی را که استعداد دریافت فیض را دارد، لازم دانسته‌اند.[۶۲] آنان معتقدند نیاز نوع انسان به نبی که جامعه را به سوی خیر و عدل سوق دهد، از روییدن مژه بر چشم یا گودی کف پا که در تدبیر الهی آمده بیشتر است.[۶۳]

عارفان ضرورت نبوت را از طریق ضرورت وجود انسان کامل که تجلی‌گاه و مظهر اسم اعظم الهی است، اثبات می‌کنند[۶۴]؛ بدین بیان که اگر انسان کامل به‌عنوان نبی یا ولی، میان واجب و ممکن وجود نداشته باشد، هرگز عالم هستی فیض الهی را بی‌واسطه وجود او دریافت نمی‌کند.[۶۵] (ببینید: مقاله انسان کامل) امام‌خمینی وجود همه انبیا(ع)را به‌عنوان مظاهر خلافت کبرای محمدی(ص)و اسمای الهی ضروری دانسته[۶۶]، معتقد است اگر انسان کامل در عالم نباشد، هیچ موجود دیگری نمی‌تواند مقام خلافت باطنی و مقام نبوت مطلقه را بر عهده بگیرد و ممکن است مراد از حمل امانت در آیه ۷۲ سوره احزاب همین مقام باشد؛ از این‌رو وجود او ضروری است۔[۶۷] (ببینید: پیامبران مقاله امانت) به اعتقاد ایشان گرچه همه موجودات عالم هستی، آیات و آینه تجلیات جمال الهی‌اند، ولی هر کدام استعداد و ظرفیت محدودی دارند؛ از این‌رو نمی‌توانند مظهر اسم اعظم الله شوند؛ ولی کون جامع و وجود انسان کامل است که آینه تمام‌نمای اسما و صفات و جلوه‌گاه جامع همه صفات حق‌تعالی در عالم هستی است و از این جهت، وجود چنین انسانی در مقام نبی یا ولی همواره ضروری است۔[۶۸]

اقسام و مراتب انباء و نبوت

عارفان نبوت را به معنای عام آن، اخبار از حقایق و معارف الهی در ذات، صفات و اسمای الهی تعریف می‌کنند[۶۹]و آن را به نبوت مطلق(عام یا انبائی) و نبوت مقید(خاص یا تشریعی)تقسیم می‌کنند۔[۷۰] نبوت مطلق یا انبائی، اخبار از ذات، صفات و اسمای الهی است و نبوت خاص یا تشریعی علاوه بر اخبار از این حقایق، تبلیغ احکام و تعلیم اخلاق، حکمت و قیام به سیاست را به همراه دارد۔[۷۱] هرچند از دیدگاه عارفان نبوت تشریعی با نبوت حضرت محمد(ص)به پایان رسیده و منقطع شده است، امّا نبوت عام(انبائی)برای دیگر اولیا امکان‌پذیر است۔[۷۲] عارفان نبوت انبائی را به نبوت روح اعظم نسبت به نفس کلی و نفوس جزئی، تعمیم داده‌اند که با لسان عقلی از صفات و اسمای الهی خبر می‌دهد۔[۷۳]

امام‌خمینی حقیقت نبوت را دارای مراتب مختلفی می‌داند که هر کدام وظیفه خاصی بر عهده دارند. ایشان نبوت را به لحاظ اختلاف عوالم و نشئات، به پنج مرتبه تقسیم می‌کند:

انباء و اخبار حضرت اسما در مقام واحدیت

این مرتبه بالاترین مرتبه نبوت است و اخبار از حقایق در هویت غیبی به واسطه اسم اعظم صورت می‌گیرد و حقایق مستور در هویت غیبی را به اسما در مرتبه واحدیت می‌رساند که این به لسان و تکلم ذاتی الهی است[۷۴]؛

انباء و اخبار در مرتبه اعیان ثابته

در این مرتبه عین ثابت انسان کامل که حقیقت محمدی(ص)است، از حقایقی برای دیگر اعیان ثابته خبر می‌دهد[۷۵] (ببینید: مقاله اعیان ثابته)

انباء در مرتبه حقیقت اطلاقی (نَفَس رحمانی)

این مرتبه توسط اسم اعظم الله که رب انسان کامل است برای حقیقت اطلاقی واقع می‌شود[۷۶] (ببینید: مقاله نفس رحمانی)

انباء در مرتبه عالم عقل

این مرتبه از انباء و خبردادن برای اهل سرّ از روحانیون و فرشتگان مقرب است. تعلیم اسمای الهی توسط آدم(ع)به فرشتگان از این قسم است[۷۷]؛

نبوت در مرتبه عالم طبیعت یا نبوت تشریعی

این مرتبه تعلیم و بیان حکمت برای اهل دنیاست که محجوب از اسرار عالم غیب‌اند۔[۷۸] طبق این بیان نبوت انبائی شامل صُقع ربوبی نیز می‌شود و نبوت حقیقی است. این نبوت همان اخبار عین ثابته انسان کامل و حقیقت محمدیه(ص)بوده که خود ظلّ نبوت اسم اعظم الله است.[۷۹] به اعتقاد امام‌خمینی نبوت حقیقی را می‌توان در سه مقام خلاصه کرد. مقام اول از مقام واحدیت آغاز می‌شود و اسم اعظم «الله» از حضرت احدیت غیبیه، برای اسمای در حضرت واحدیت خبر می‌دهد و این اخبار به زبان الهی و تکلم ذاتی است؛ مقام دوم اخبار عین ثابت انسان کامل است برای اعیان ثابته که صور اسمای الهی‌اند و مقام سوم اخبار مظهر اتم اسم اعظم الهی که همان پیامبر ختمی(ص)است که با تعلیم انباء و اخبار به موجودات پایین‌تر، اول نبی در عالم ممکنات است.[۸۰] امام‌خمینی در بیان حقیقت نبوت به دو مؤلفه اساسی آن، یعنی کشف حقایق در مرحله نخست و بسط آن در مرحله بعد اشاره کرده و قائل است نبوت، امر مجعول و منصب اعتباری نیست، بلکه این منصب به عین ثابته آن نبی، قائم است؛ زیرا نبی باید کسی باشد که بتواند حقایق را از عالم غیب مشاهده کند و بگیرد و در عالم شهود و کثرت بسط دهد و به دیگران برساند.[۸۱]

رابطه نبوت با رسالت، ولایت و امامت

عارفان مقام ولایت را باطن نبوت می‌دانند و معتقدند هر نبی از ولایت بهره‌مند است. نبی به لحاظ جنبه ولایت، فیض الهی را دریافت می‌کند و از طریق جنبه ظاهری خویش که نبوت و رسالت است، به دیگران افاضه می‌کند. از این‌رو جنبه ولایت در انبیا(ع)برتر از نبوت و رسالت ایشان است.[۸۲] امام‌خمینی نیز مقام ولایت را باطن نبوت می‌داند.[۸۳]و در مواضعی از ولایت تعبیر به روح و باطن قرآن می‌کند.[۸۴] البته این دو مطلب با هم تنافی ندارند؛ زیرا نبوت و قرآن نیز حاکی از یک حقیقت‌اند؛ از این‌رو ولایت می‌تواند هم روح و باطن نبوت باشد و هم باطن قرآن. ایشان با استناد به بعضی روایات[۸۵]، معتقد است هر رسولی دارای مقام نبوت است؛ ولی هر نبی مقام رسالت ندارد.[۸۶] ایشان محور رسالت را مبتنی بر بیان احکام و مدیریت زندگی فردی و اجتماعی بشر می‌داند که همه از امور دنیایی و زمان‌مند هستند؛ به همین دلیل رسالت پایان‌پذیر است اما محور ولایت فراتر از امور یادشده است و پایان‌پذیر نیست.[۸۷] بعضی از اندیشمندان امامت را به معنای خلافت، وصایت یا ریاست در امور دین و دنیا تفسیر کرده‌اند.[۸۸] امام‌خمینی نیز امامت را همان خلافت ظاهری و از شئون رسالت می‌داند که اظهار آن لازم است. به اعتقاد ایشان همچنان‌که از آثار نبوت، ولایت بر جان و مال مردم است، در امامت نیز این ولایت وجود دارد[۸۹]و همان‌طور که نبوت و ولایت سایر انبیا(ع)و اولیا، جلوه‌ای از نبوت و ولایت پیامبر ختمی(ص)است، مقام امامت نیز چنین است.[۹۰] در نگاه ایشان نور نبوت و امامت از آغاز خلقت تا انجام آن وجود داشته و دارد.[۹۱] گرچه نبوت در وجود ختمی‌مرتبت(ص)پایان پذیرفته، ولی امامت پس از آن حضرت(ص)در وجود اوصیای او(ع)، تجلی و تداوم پیدا کرده است.[۹۲] (ببینید: مقاله امامت)

سرّ تفاوت انبیا(ع)

قرآن کریم بر اختلاف انبیا(ع)و بر افضل بودن برخی از ایشان تأکید کرده است[۹۳]؛ اگرچه اصول آموزه‌های آنان واحد است و به امر واحدی دعوت می‌کنند۔[۹۴]

امام‌خمینی سرّ تفاوت انبیا(ع)را تفاوت اسمای الهی می‌داند. بر همین اساس انبیا(ع)که صورت و تجلی عینی مظاهر اسمای الهی‌اند متفاوت از یکدیگرند[۹۵]؛ چنان‌که بعضی مظهر اسمی خاص مثل «الرحمن»اند؛ همچنان‌که انبیا(ع)در سلوک معنوی و طی اسفار اربعه نیز متفاوت‌اند؛ برای مثال بعضی در سفر اول از اسفار اربعه به مظهریت اسم «الرحمن» رسیده‌اند و اسم «الرحمن» را ظاهر و حاکم بر وجود خویش و بر عالم مشاهده می‌کنند. سفر دوم ایشان با مشاهده فنای اشیا در اسم «الرحمن» پایان می‌پذیرد و این نبی با رحمت و مظهر رحمانیت حق برای هدایت خلق از سفر صقع ربوبی بر می‌گردد و از آنجاکه سلطنت اسمای خاص محدود است، دوره نبوت انبیایی که مظهر این اسما هستند نیز محدود است[۹۶] (ببینید: مقاله اسفار اربعه)

اما خاتم انبیا(ع)مَظهر تمام اسمای الهی و اسم جامع «الله» است؛ از این‌رو تمام اسما و صفات در وجود او عیناً تجلی کرده است و از آنجاکه اسم اعظم «الله» محیط بر همه اسماست و سلطنتی دایمی بر آنها دارد، نبوتِ نبی‌ای که مظهر این اسم باشد نیز محدود نخواهد بود و ازلی و ابدی است.[۹۷] از این‌رو نبوت ختمی(ص)بر همه نبوت‌های پیشین برتری و احاطه دارد و از همه آنها جامع‌تر و کامل‌تر است.[۹۸] امام‌خمینی معتقد است گستره نبوت هر نبی، به اندازه احاطه عین ثابت اوست و چون عین ثابت محمدی(ص)تابع اسم اعظم بوده، دایره نبوت به ایشان ختم شده است.[۹۹] کتاب هر نبی نیز بر اساس عین ثابت آن نبی نازل شده است و از آن جهت که حقیقت پیامبر ختمی(ص)صورت و مظهر اسم اعظم «الله» است، قرآن که آخرین کتاب آسمانی است، جلوه و مظهر اسم اعظم است و دارای جامعیت و احدیت جمع و تفصیل است و به همین دلیل به آن «جوامع الکلم» گویند.[۱۰۰] همچنین این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست؛ زیرا اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی است.[۱۰۱]

ویژگی‌های انبیا(ع)

عارفان ویژگی‌هایی از جهت مقامات باطنی برای انبیا(ع)ذکر کرده‌اند؛ ازجمله:

  1. رسیدن انبیا(ع)به مقام فنا و بقای بعد از فنا[۱۰۲]؛
  2. رسیدن به مقام تجلیات اسمائی و صفاتی و رسیدن به تجلیات ذاتی در پیامبر ختمی(ص)[۱۰۳]؛
  3. طی‌کردن سفرهای چهارگانه سلوک ازجمله سفر سوم که سفر از حق به خلق بالحق و سفر چهارم که سفر از خلق به خلق بالحق است[۱۰۴]

امام‌خمینی نیز ویژگی‌هایی برای انبیا(ع)ذکر کرده است، ازجمله:

  1. انبیا(ع)به مقام فنا و بقای بعد از فنا می‌رسند[۱۰۵]؛
  2. پیامبران دارای شرح صدر و قوت قلب خاصی‌اند که هم جهت بشری دارد و به کثرات طبیعت نظر می‌کنند و وضعیت مردم عادی را می‌توانند به‌خوبی درک کنند و هم جهت توجه به وحدت دارد که عالم غیب را مشاهده می‌کنند[۱۰۶]؛
  3. انبیا(ع)در دعوت خود از زبان فلسفه و برهان استفاده نمی‌کنند، بلکه آنان با جان و دل مردم کار دارند و حقایق را از درون جان و دل به قلب مردم می‌رسانند[۱۰۷]و می‌خواهند همه ابعاد عالم و همه ابعاد انسان را الهی کنند[۱۰۸]؛
  4. به واسطه تجلیات ذاتی، اسمائی و صفاتی و افعالی و مشاهده کمال ربوبیت و ذلت خود، در قلب انبیا(ع)غایت تواضع ایجاد شده است.[۱۰۹]

معراج

معراج که از ماده عروج به معنای ارتقا و بالارفتن است[۱۱۰]، در اصطلاح بیشتر دربارهٔ عروج و صعود پیامبر اکرم(ص)به آسمان‌ها به‌کار می‌رود.[۱۱۱] معراج برای برخی پیامبران دیگر نیز رخ داده است؛ چنان‌که معراج حضرت ابراهیم(ع)به آسمان دنیا و ملکوت بود و معراج حضرت موسی(ع)طور سینا و معراج حضرت ادریس(ع)عروج به آسمان چهارم بود، اما معراج پیامبر اکرم(ص)قاب قوسین بود.[۱۱۲] امام‌خمینی نیز معتقد است پیامبران دیگر نیز معراج داشته‌اند.[۱۱۳] اعتقاد به معراج پیامبر اکرم(ص)از امور مورد اتفاق میان مسلمانان است. براساس مفاد آیه نخست سوره اسراء و آیات نخست سوره نجم، آن حضرت(ص)در شبی به سیر معنوی رفت و حقایقی از عالم معنا را درک و سپس از آن گزارش کرد[۱۱۴]؛ امّا در ماهیت معراج که با جسم بود یا روح، همچنین در چگونگی وقوع آن، اختلاف است[۱۱۵]، در مقام تبیین حقیقت معراج، متکلمان رویکرد خاصی برای توجیه ظاهری آیات دارند، امّا فلاسفه و عرفا درصدد توجیه باطنی آیات معراج برآمده‌اند[۱۱۶]؛ از این رو در تفسیر معراج چند نظر عمده وجود دارد:

معراج جسمانی

معنای معروف و معهود آن است که سیر شبانه پیامبر(ص)از مسجدالحرام به مسجد اقصی و عروج به عوالم بالا در بیداری و با مَرکبی خاص صورت گرفت.[۱۱۷] امام‌خمینی از آن دسته عالمانی است که قضیه معراج پیامبر(ص)را جسمانی می‌داند.[۱۱۸]

معراج روحانی

برخی بر این باورند که معراج در خواب واقع شده است.[۱۱۹] ابن‌سینا با رویکرد فلسفی و متفاوت با متکلمان، معراج را تفسیر کرده و معتقد است معراج پیامبر(ص)، عروج با فکر و عروجی عقلی بوده است.[۱۲۰] وی سیر سریع و عروج به عوالم بالا را با جسم نمی‌پذیرد؛ زیرا علاوه بر صعودنکردن اجسام سنگین به بالا، مسئله گذر از افلاک هم مطرح بوده است. ابن‌سینا قائل است که افلاک قابل خرق و التیام نیستند و فلک کون و فساد نمی‌پذیرد.[۱۲۱] (ببینید: مقاله فلک) از این‌رو وی در کتاب معراج‌نامه خود، معراج جسمانی را محال می‌شمارد.(۱۹) این نظر مورد نقد حکمایی چون قاضی‌سعید قمی است.[۱۲۲]

امام‌خمینی همسو با استاد خود سیدابوالحسن رفیعی قزوینی(۳۷) و با تأکید بر جسمانی‌بودن معراج و اینکه بدون اثبات تجرد نفس نمی‌توان به آسانی معراج جسمانی را اثبات کرد، معتقد است معنای جسمانی‌بودن معراج این است که روح مجرد تام خاتم(ص)که خواست تمام عوالم را سیر کند، جسم آن حضرت مجذوب روح شریف ایشان بود و به تبعیت و جذبه آن روح، معراج جسمانی اتفاق افتاد.[۱۲۳] طبق این اصل منظور از معراج این نبود که جسمانیات عالم، اجسام علّوی و کُرّات جسمانی را ببیند، بلکه نظر به عوالم مجرد و عقول قادسه بوده است و مَرکب براق پیامبر(ص)هم یک مَرکب مادی و معمولی نبود، بلکه براق از موجودات مجرد بوده[۱۲۴]که از بهشت نازل شده بود.[۱۲۵]

به اعتقاد امام‌خمینی پیامبر اکرم(ص)در شب معراج، از عالم ماده به عالم عقل رفته، سپس از عالم عقل و مقام جبرئیل نیز عبور کرده[۱۲۶]، به افق احدیّت جذب شد و از عالم مُلک و ملکوت و جبروت و لاهوت عبور کرد.[۱۲۷]

معراج تأویلی

برخی عرفا با تأویل آیه اسراء به تفسیر معراج پرداخته‌اند. این دسته معتقدند که کلمه «لیل» در آیه به معنای تاریکی و موانع بدن و تعلقات طبیعی است و چون عروج و ترقی به وسیله بدن صورت می‌گیرد، مسجدالحرام در آیه به مقام قلب محرم از طواف شرک‌آلود قوای بدنی، تأویل می‌شود.[۱۲۸] معراج در نگاه عرفانی، عروج از بُعد مادی به منتهای بُعد غیرمادی و رسیدن به مقصد اصلی یعنی قرب الهی است.[۱۲۹] امام‌خمینی نیز در نگاه عرفانی، معراج را همان قرب و وصول به فنای الهی می‌داند.[۱۳۰] به باور ایشان معراج پیامبر(ص)عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل اُنس به قِدم عبودیت و فقر می‌باشد که با رفع غبار انانیّت محقق می‌شود.[۱۳۱] ایشان نهایت قرب فرائض را غایت معراج صعودی پیامبر(ص)می‌داند که برای هیچ یک از انبیا و اولیای الهی حاصل نمی‌شود، مگر به تبعیت.[۱۳۲] (ببینید: مقاله قرب نوافل و فرائض) از سوی دیگر، در عرفان از دو نوع معراج نام برده شده است:

معراج ترکیبی و معراج تحلیلی. معراج ترکیبی در قوس نزول جریان دارد؛ زیرا هر موجودی در سیر نزولی که با عنوان «مراتب استیداعیه» از آن یاد می‌شود، پی‌درپی و در گذر از هر مرتبه، قیود و احکام خاصی می‌پذیرد و در پایان سیر نزولی، انباشته‌ای از مجموعه قیود است[۱۳۳]؛ امّا در قوس صعودی در هر مرتبه‌ای بخشی از قیدها برداشته می‌شود و انسلاخ معنوی روی می‌دهد که به آن معراج تحلیلی نیز می‌گویند.[۱۳۴] امام‌خمینی براساس نظریه وحدت شخصیه وجود و با استناد به حدیثی[۱۳۵]معراج را به دو قسم نزولی و صعودی تقسیم می‌کند و معتقد است معراج حضرت یونس(ع)، نزولی و در شکم ماهی بود؛ همان‌طور که معراج پیامبر اکرم(ص)صعودی و بالاتر از مقام لاهوت بود.[۱۳۶] ایشان معراج صعودی حقیقی را غایت وصول به قرب و عبودیت، و معراج روحانی معنوی را همان تذکر ایام گذشته می‌داند[۱۳۷]و معتقد است بدون عبودیت نمی‌توان به معراج حقیقی مطلق رسید و از این جهت طبق آیه اوّل سوره اسراء، پیامبر اکرم(ص)با قدم عبودیت و جذبه ربوبیت سیر داده شده است.[۱۳۸]

ره‌آورد معراج

نماز

به اعتقاد امام‌خمینی ارمغانی که پیامبر اکرم(ص)برای امت خود از این سفر و معراج آورد، نماز بود.[۱۳۹] ایشان نماز را حقیقتی شمرده است که در بردارنده هر دو معراج جسمانی و روحانی است و وسیله معراج و وصول سالک است.[۱۴۰] ایشان با استناد به حدیثی[۱۴۱]دربارهٔ اذان‌گفتن و عروج سالک، معتقد است گفتن ارکان اذان و شهادت به الوهیت حق، موجب فتح ابواب آسمان و خرق حجب و باعث اجتماع فرشتگان الهی می‌شود.[۱۴۲] ایشان در برخی آثار خود به تطبیق مراحل نماز با معراج پرداخته، معتقد است نماز پیامبر(ص)در شب معراج، در واقع نقشه تجلیات حق است و چگونگی حرکت اعضای بدن به هنگام رکوع، سجود، قیام و قعود، تابع چگونگی ظهور جمال محبوب است[۱۴۳]؛ چنان‌که قیام، رکوع و سجود در حقیقت تمثل عینی تجلیات حق بر قلب پیامبر(ص)در شب معراج است.[۱۴۴] (ببینید: مقاله آداب و اسرار نماز)

مشهودات

مشهودات و مکاشفات پیامبر(ص)در سفر معراج فراوان است و به نظر امام‌خمینی از جمله مشهودات این معراج اینهاست:

دیدن فرشتگان و سجده آنها[۱۴۵]، دیدن کلمه «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله» بر عرش[۱۴۶]، دیدن اهل غیبت به صورت قومی که چهره خود را به چنگال خویش می‌خراشند[۱۴۷]، دیدن فرشتگانی در بهشت که گاه با ذکر و اذکار بناهایی می‌ساختند و گاه دست از کار می‌کشیدند.[۱۴۸]

خاتمیت در نبوت

بحث از پیامبر اسلام(ص)، در ادیان الهی مطرح شده است.[۱۴۹] اصل خاتمیت یک آموزه جزمی و مسلّم اسلام و نص قرآن[۱۵۰]و روایات[۱۵۱]است. برخی بر این عقیده‌اند که در دوره‌های پیشین بشر به حدی از رشد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای سعادت خود دریافت کند و لازم بود به‌تدریج این مراحل را طی کند؛ اما در دوره رسالت ختمی(ص)این استعداد را پیدا کرد و به همین علت، تجدید نبوت‌ها منتفی گشت[۱۵۲]؛ علاوه بر اینکه این بلوغ فکری انسان به او اجازه می‌دهد ترویج، تبلیغ و اقامه دین را بر عهده بگیرد و نیاز به پیامبران تبلیغی مرتفع شود.[۱۵۳] متکلمان از نگاه نقلی به مسئله خاتمیت پرداخته‌اند[۱۵۴]؛ اما برخی فلاسفه با نگاه عقلی به این مسئله می‌نگرند و قائل‌اند پیامبر اسلام(ص)، اشرف کائنات و کامل‌ترین ممکنات است که با ظهور آن حضرت، همه کمالات ممکن در انسان به نقطه اوج خود رسیده است و دیگر مجالی برای ظهور پیامبر دیگر نمانده است.[۱۵۵] عرفا نیز معنای ظاهری خاتمیت را انقطاع نبوت می‌دانند و بر این اعتقادند که با بسته‌شدن پرونده نبوت، ارتباط انسان‌های وارسته با عالم غیب قطع نشده و ادامه خواهد داشت و تنها نزول شریعت، خاتمه یافته است.[۱۵۶] عارفان سرّ خاتمیت را در این می‌دانند که بعثت پیامبر ختمی(ص)، در واقع تجلی نبوت روح اعظم و صورت و مظهر او در عالم انسانی است؛ از این‌رو با وجود ایشان، نبوت خاتمه یافته است.[۱۵۷] برخی از عارفان، ولایت عترت پیامبر(ع)را تداوم ولایت ختمی(ص)دانسته، معتقدند با وجود چنین اولیایی نیازی به تجدید نبوت نیست.[۱۵۸] امام‌خمینی نیز معتقد است در نظام خلقت، موجودی کامل‌تر از رسول ختمی(ص)به وجود نخواهد آمد؛ بر همین اساس نبوت با وجود او خاتمه یافته[۱۵۹]و تمام معارف دینیِ مورد نیاز بشر تا قیامت در شریعت ختمی تأمین شده است و دیگر نیازی به شریعت و قانون جدید نیست.[۱۶۰]

پانویس

  1. فراهیدی، کتاب العین، 8/382.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، 15/302؛ طریحی، مجمع البحرین، 1/405.
  3. طریحی، مجمع البحرین، 1/405.
  4. سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، 322 ـ 323؛ تفتازانی، شرح المقاصد، 5/5 و 24 ـ 27.
  5. کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، 74؛ آملی، جامع الاسرار، 379؛ سجادی، فرهنگ اصطلاحات، 759.
  6. امام‌خمینی، چهل حدیث، 200؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، 126.
  7. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 38.
  8. تفتازانی، شرح المقاصد، 5/6.
  9. مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، 45؛ جرجانی، سیدشریف، التعریفات، 49.
  10. بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، 126.
  11. فیض کاشانی، علم الیقین، 1/489.
  12. فاطر، 24.
  13. بطرس، قاموس الکتاب المقدس، 949 ـ 950.
  14. بقره، 124؛ حدید، 26؛ عنکبوت، 27؛ سجده، 24.
  15. نحل، 63؛ آل عمران، 3؛ روم، 47.
  16. مائده، 46؛ آل عمران، 29 و 50.
  17. خواجه‌نصیر طوسی، تلخیص المحصل، 455 ـ 457 و 474.
  18. تفتازانی، شرح المقاصد، 5/5.
  19. مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، 62؛ جرجانی، شرح المواقف، 8/222.
  20. لاهیجی، گوهر مراد، 371.
  21. ابن‌عربی، فصوص الحکم، 72؛ ابونصر، آراء اهل المدینه، 109؛ قراملکی، آیین خاتم، 52.
  22. قیصری، شرح فصوص الحکم، 146؛ آملی، انوار الحقیقه، 269 ـ 278.
  23. امام‌خمینی، تقریرات، 3/350.
  24. امام‌خمینی، حدیث جنود، 79 و 256.
  25. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 38 ـ 56؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 96 ـ 97.
  26. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 81.
  27. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، 2/85 و 153.
  28. مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، 1/299.
  29. سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، 323؛ تفتازانی، شرح المقاصد، 5/6؛ بیاضی، اربع رسائل کلامیه، ۱۰۴.
  30. خواجه‌نصیر طوسی، تجرید الاعتقاد، 211.
  31. آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، 2/121 ـ 124 و 4/45 ـ 46.
  32. قاضی‌عبدالجبار همدانی، شرح الاصول الخمسه، 388.
  33. فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، 243.
  34. خواجه‌نصیر طوسی، تجرید الاعتقاد، 211 ـ 212؛ حلی، الألفین، 295 و 360؛ تفتازانی، شرح المقاصد، 5/240.
  35. انصاری، فرائد الاصول(الرسائل)، ۱/۳۱۷؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 339.
  36. امام‌خمینی، چهل حدیث، 224 و 237.
  37. امام‌خمینی، انوار الهدایه، 2/438.
  38. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، 3/173.
  39. مائده، 19؛ فاطر، 24.
  40. حدید، 25.
  41. غافر، 38.
  42. توبه، 33.
  43. حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، 153.
  44. فخر رازی، محمدبن‌عمر، المحصل، 517 ـ 519.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، 19/284.
  46. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 153.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، 4/189 و 8/62.
  48. سرّ الصلاة، 39؛ امام‌خمینی، تقریرات، 3/461؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 57؛ صحیفه، 8/267 و 17/98.
  49. امام‌خمینی، تقریرات، 3/31؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، 122.
  50. امام‌خمینی، تفسیر حمد، 141.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، 14/153 ـ 154.
  52. امام‌خمینی، ولایت فقیه، 70.
  53. امام‌خمینی، ولایت فقیه، 50، 72 و 75 ـ 76.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، 20/409.
  55. غزالی، مجموعة رسائل الامام‌غزالی، 232؛ حلی، کشف المراد، 471 و 474.
  56. امام‌خمینی، کشف اسرار، 49.
  57. امام‌خمینی، کشف اسرار، 50.
  58. امام‌خمینی، چهل حدیث، 552.
  59. امام‌خمینی، تفسیر حمد، 105؛ امام‌خمینی، جهاد اکبر، 49.
  60. امام‌خمینی، چهل حدیث، 420.
  61. امام‌خمینی، تقریرات، 3/497.
  62. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 475 ـ 483؛ سبزواری، رسائل حکیم سبزواری، 215.
  63. ابن‌سینا، الشفاء، 441 ـ 442.
  64. آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، 858 ـ 860.
  65. قونوی، صدرالدین، الفکوک، 248.
  66. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 39؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 83.
  67. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 55 ـ 56.
  68. امام‌خمینی، چهل حدیث، 634 ـ 635.
  69. آملی، المقدمات، 167.
  70. کاشانی، 74؛ آملی، انوار الحقیقه، 274 ـ 275.
  71. آملی، المقدمات، 167.
  72. ابن‌عربی، فصوص الحکم، 135.
  73. کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، 71؛ آملی، المقدمات، 178.
  74. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 39 ـ 40.
  75. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 39 ـ 40.
  76. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 39.
  77. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 38 ـ 39.
  78. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 38.
  79. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 42 و 56.
  80. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 38 ـ 39، 42 و 56؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 196 ـ 197.
  81. امام‌خمینی، تقریرات، 3/351؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 82 ـ 83.
  82. قیصری، شرح فصوص الحکم، 837؛ آملی، المقدمات، 168 ـ 169؛ جامی، نقد النصوص، 213؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، 284؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 485.
  83. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 38 و 84.
  84. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، 58.
  85. کلینی، الکافی، 1/174 ـ 176.
  86. امام‌خمینی، ولایت فقیه، 99.
  87. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 178.
  88. حلی، الألفین، 12؛ ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام، 174.
  89. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 197.
  90. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 40 ـ 41.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، 20/250.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، 20/232.
  93. بقره، 253.
  94. خواجه‌نصیر طوسی، تجرید الاعتقاد، 8/54.
  95. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 83.
  96. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 89.
  97. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 89؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 309 ـ 310.
  98. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 309.
  99. مصباح الهدایه، 76 ـ 77 و 83؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 436 و 589.
  100. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 309 ـ 310.
  101. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 321.
  102. قیصری، شرح فصوص الحکم، 147؛ جامی، نقد النصوص، 150.
  103. قیصری، شرح فصوص الحکم، 303.
  104. قمشه‌ای، مجموعه آثار، 211.
  105. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 145.
  106. امام‌خمینی، تقریرات، 3/350 ـ 351.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، 16/219 ـ 220.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، 8/62.
  109. امام‌خمینی، حدیث جنود، 335.
  110. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، 4/304؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 557؛ ابن‌منظور، لسان العرب، 2/322.
  111. سجادی، فرهنگ معارف، 3/1843.
  112. ابن‌عربی، تفسیر، 2/11؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، 543؛ قاضی‌سعید، 3/42؛ طباطبایی، 13/31 ـ 32.
  113. امام‌خمینی، چهل حدیث، 545؛ صحیفه، 3/339.
  114. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12/23؛ میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، 186.
  115. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12/28.
  116. میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، 187 ـ 186.
  117. لاهیجی، گوهر مراد، 453؛ رفیعی قزوینی، رجعت و معراج، 35؛ طباطبایی، المیزان، 13/32 ـ 35 و 19/36.
  118. امام‌خمینی، تقریرات، 3/51 ـ 52.
  119. خازن، تفسیر الخازن، 3/114؛ میرزائی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، 200.
  120. ابن‌سینا، معراج‌نامه، 18.
  121. ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، 74 و 120؛ حسین‌بن‌عبدالله، رسائل، 102.
  122. قاضی‌سعید قمی، شرح توحید الصدوق، 2/308.
  123. امام‌خمینی، تقریرات، 3/51 ـ 52.
  124. امام‌خمینی، تقریرات، 2/52.
  125. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 288.
  126. امام‌خمینی، دعاء السحر، 28.
  127. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 90.
  128. ابن‌عربی، تفسیر، 1/374؛ میرزائی، علی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، 107.
  129. محمدزاده، معراج در تفاسیر عرفانی، 54.
  130. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 102.
  131. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 89؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 43.
  132. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 112.
  133. فناری، مصباح الانس، 632 ـ 631؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، 50 ـ 52؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 622.
  134. فناری، مصباح الانس، 295؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 343؛ امام‌خمینی، تقریرات، 3/349.
  135. فیض کاشانی، علم الیقین، 1/54.
  136. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 237؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، 40؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 48 ـ 47؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 356.
  137. امام‌خمینی، چهل حدیث، 622؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، 63.
  138. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 10.
  139. امام‌خمینی، تقریرات، 3/548.
  140. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 13.
  141. عیاشی، التفسیر، 1/157؛ صدوق، علل الشرائع، 2/312.
  142. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 133 ـ 140.
  143. امام‌خمینی، چهل حدیث، 350.
  144. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 351؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 61.
  145. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 139.
  146. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 140.
  147. امام‌خمینی، چهل حدیث، 305.
  148. امام‌خمینی، چهل حدیث، 362؛ صحیفه، 13/101 و 14/212.
  149. اعراف، 157؛ صف، 6.
  150. احزاب، 40.
  151. کلینی، الکافی، 1/200.
  152. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، 2/183 ـ 185.
  153. مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، 2/183.
  154. بغدادی، 131 ـ 132؛ تفتازانی، شرح المقاصد، 5/45؛ لاهیجی فیاض، گوهر مراد، 370 ـ 371.
  155. ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 377.
  156. قراملکی، آیین خاتم، 371.
  157. کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، 71 ـ 72.
  158. فرغانی، مشارق الدراری، 649؛ ابن‌ترکه، شرح نظم الدرّ، 269.
  159. امام‌خمینی، تقریرات، 2/354.
  160. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 81 و 291.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۰ش.
  • آمدی، سیف‌الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقة و اطوار الطریقة و اسرار الشریعه، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح نظم الدرّ، تصحیح اکرم جودی نعمتی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، رسائل ابن‌سینا، قم، بیدار، ۱۴۰۰ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، معراج‌نامه، تصحیح بهمن کریمی، رشت، انتشارات عروة الوثقی، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم‌بن‌علی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة(معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا؛ امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • انصاری، مرتضی، فرائد الاصول(الرسائل)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
  • بطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، بیروت، المشعل، چاپ ششم، ۱۹۸۱م؛ بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، تحقیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالهلال، ۲۰۰۳م؛ بیاضی، علی‌بن‌یونس، اربع رسائل کلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، تحقیق فارس حسون، قم، نشر الهادی، ۱۴۰۴ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الألفین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • خازن بغدادی، علی‌بن‌محمد، تفسیر الخازن(لباب التأویل فی معانی التنزیل)، تصحیح عبدالسلام محمد علی شاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • سبزواری، ملاهادی، رسائل حکیم سبزواری، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، اسوه، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رفیعی قزوینی، سیدابوالحسن، رجعت و معراج، قزوین، نشر طه، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • عیاشی، محمدبن‌مسعود، التفسیر، سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامام‌غزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م؛ فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، تحقیق محمدحسن آل‌یاسین، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، المحصل، تصحیح اتای، عمان، دارالرازی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابن‌فارض، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • قاضی‌سعید قمی، محمدبن‌محمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام‌الدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبن‌حسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • قراملکی، محمدحسن، آیین خاتم، تهران، نشر حکمت و دین‌پژوهی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقا محمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قونوی، صدرالدین، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عزالدین، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، تحقیق محمود بهجت، قم، آیت اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • محمدزاده، نادر و بهروز کثیرلو، ، معراج در تفاسیر عرفانی، مجله عرفان اسلامی، شماره ۳۶، ۱۳۹۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
  • مفید، محمدبن‌محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و شش، ۱۳۸۵ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • میرزائی، علی، رویکرد انتقادی به نگاه اندیشمندان اسلامی دربارهٔ معراج، مجله انسان‌پژوهی دینی، شماره ۴۰، ۱۳۹۷ش.

پیوند به بیرون

محمدامین صادقی ارزگانی _ باقر صاحبی، نبوت دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱۰، ص ۸-۱۸.