confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== دیکتاتوری پهلوی == | == دیکتاتوری پهلوی == | ||
در اندیشه سیاسی امامخمینی رژیمهای دیکتاتوری به هیچوجه مشروعیت ندارند و از راههای مختلف و با توجه به امکانات زمانی و مکانی باید آنها را محدود یا با الگوی حکومت اسلامی جایگزین کرد. ایشان همکاری با حاکم مستبد و جور با هدف کاهش ظلم و در جهت مصالح مسلمانان را جایز میداند؛ همانگونه که سنت و سیره ائمه(ع) در همکاری با حاکمان ستمگر، غیر مشروع و غاصب در همین چارچوب بودهاست؛ ولی این به معنای تأیید حکومتهای ستمگر و نفی قیام برای برپایی حکومت حق نیست (کشف اسرار، ۱۸۶، ۲۲۲ و ۲۳۳). | در اندیشه سیاسی امامخمینی رژیمهای دیکتاتوری به هیچوجه مشروعیت ندارند و از راههای مختلف و با توجه به امکانات زمانی و مکانی باید آنها را محدود یا با الگوی حکومت اسلامی جایگزین کرد. ایشان همکاری با حاکم مستبد و جور با هدف کاهش ظلم و در جهت مصالح مسلمانان را جایز میداند؛ همانگونه که سنت و سیره ائمه(ع) در همکاری با حاکمان ستمگر، غیر مشروع و غاصب در همین چارچوب بودهاست؛ ولی این به معنای تأیید حکومتهای ستمگر و نفی قیام برای برپایی حکومت حق نیست.<ref> (امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۶، ۲۲۲ و ۲۳۳).</ref> | ||
امامخمینی ازجمله به دلیل اینکه رژیم پهلوی را حکومتی استبدادی و زورگو میدانست که از آغاز با سرنیزه بر سر کار آمده، مشروعیتی برای آن قائل نبود ( | امامخمینی ازجمله به دلیل اینکه رژیم پهلوی را حکومتی استبدادی و زورگو میدانست که از آغاز با سرنیزه بر سر کار آمده، مشروعیتی برای آن قائل نبود.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۷۳).</ref> دنبالنشدن خواست مشروطه پس از پیروزی، ازجمله به دلیل کناررفتن عالمان و پایبند نبودن سلسله پهلوی به قانون اساسی مشروطه و افزایش خودمحوری و استبداد آنان به گونهای بود که امامخمینی میزان استبداد پس از نهضت مشروطه را بسیار سیاهتر و تاریکتر از دوران قاجار میشمرد<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۲۸ و ۳۶۶)</ref> و معتقد بود در این دوران تنها اسمی بیمعنا از مشروطه باقی مانده بود و استبداد با تمام قدرت بر ملت حکومت میکرد.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۶۶ و ۱۸/۱۷۸).</ref> ایشان معتقد بود رضا و محمدرضا پهلوی به لحاظ خودسری و خودکامگی روی حاکمان مستبد گذشته را سفید کردهاند.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۵۴).</ref> ایشان به لحاظ اینکه حکومت پهلوی متکی به سرنیزه ارتش و قدرتهای استعماری بود و فریادهای آزادیخواهانه را با زور سرکوب خاموش میکرد و حق انتخاب آزادانه را از مردم میگرفت، این حکومت را دیکتاتور و مستبد میخواند.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۲۳۰ و ۳۹۴).</ref> ایشان با اشاره به اینکه دیکتاتورها در اواخر عمر خود دیوانه میشوند و مثال به آقامحمدخان قاجار و نادرشاه افشار زد، محمدرضا پهلوی را در ماههای پایانی سلطنت خود فردی دیوانه و عصبی شمرد که تسلط بر خود ندارد و در گفتگوی با خبرنگار نیز بارها با خود سخن میگفتهاست؛<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱۳۶ ـ ۱۳۷)؛</ref> چنانکه با اشاره به جنایات پهلوی در رویارویی با نهضت اسلامی مردم، او را دیکتاتوری خواند که به سبب نزدیکشدن مرگ سیاسی، دیوانه شده و حرکات جنونآمیز نشانه سقوط اوست.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۸۳ ـ ۳۸۴).</ref> به باور ایشان اوج خفقان سیاسی در این دوره بر ملت ایران تحمیل شد، به گونهای که در دوره پهلوی هیچ قشر و طبقه اجتماعی اجازه بیان عقاید سیاسی نداشت.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲۰۰)</ref> {{ببینید|رضا پهلوی | محمدرضا پهلوی}} | ||
در دهه چهل شمسی و با تداوم رفتارهای خودسرانه رژیم پهلوی در تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و بیتوجهی به مواضع علما و قانون اساسی، رویکرد مبارزاتی امامخمینی به سوی نقد صریح رژیم دیکتاتوری پهلوی تقویت شد ( | در دهه چهل شمسی و با تداوم رفتارهای خودسرانه رژیم پهلوی در تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و بیتوجهی به مواضع علما و قانون اساسی، رویکرد مبارزاتی امامخمینی به سوی نقد صریح رژیم دیکتاتوری پهلوی تقویت شد.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۴)</ref> {{ببینید|لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی}} ایشان از این دوره به بعد به شکل علنیتری رژیم پهلوی را رژیم دیکتاتوری میدانست<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲۴، ۱۲۹ و ۳/۱۰۰)</ref> و آنان را با عباراتی همچون «استبداد جهنمی» و «دیوی که ملت را اسیر کرد» خطاب میکرد.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۶۶ و ۴۷۱).</ref> در آن دوران، حکومت پهلوی کاملاً به لحاظ ساختار و محتوا به شکل یک حکومت دیکتاتوری سلطنتی تبدیل شده بود<ref> (کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۲۱۷ ـ ۲۱۸)</ref> که در آن به اعتقاد امامخمینی نه تنها آزادیهای فردی و سیاسی و مذهبی سلب میشد، بلکه انتخابات واقعی، مطبوعات آزاد و استقلال قضایی از میان رفته بود<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۸)</ref> و چنانکه ایشان خاطرنشان کرده در این شکل از حکومت دیکتاتوری، مخالفانْ اراذل و اوباشِ کمونیست و خرابکار نامیده میشدند<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۴ و ۴/۲)</ref> و تنها تکیهگاه و حامی رژیم، قدرتهای بزرگ بهویژه امریکا بودند و پایگاه مردمی در این رژیم دیده نمیشد.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴).</ref> این در حالی بود که رژیم پهلوی با تبلیغات فراوان افکار عمومی را به سمت تجددخواهی و پیشرفت رژیم خود جلب میکرد؛ اما امامخمینی با رد هر گونه دیکتاتوری که به نام پیشرفت و ترقی تبلیغ میشد،<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۱)،</ref> مسئولیت عواقب استبداد و دیکتاتوری را مستقیماً بر عهده خودِ محمدرضا پهلوی میدانست.<ref> (امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۴۸۵).</ref> | ||
== نفی دیکتاتوری در انقلاب اسلامی == | == نفی دیکتاتوری در انقلاب اسلامی == |