حوزههای علمیه
حوزههای علمیه، مراکز آموزشی، تربیتی و پژوهشی علوم دینی در میان شیعیان.
مفهوم حوزه
حوزه به معنای ناحیه، محدوده قلمرو و بخشی از یک سازمان یا تشکیلات است[۱] و حوزه علمیه، مرکز تحصیل علوم دینی[۲] و عنوان جدیدی برای سازمان، نهاد و مرکز آموزش نظاممند علوم دینی در میان شیعه امامیه[۳] است و برای فهم، تفسیر، تعلیم، تبلیغ آموزههای دینی و حفظ و گسترش دین تأسیس شده است[۴] امامخمینی حوزههای علمیه را محل تدریس، تعلیم و تربیت، تبلیغ دین، رهبری مسلمانان و جایگاه فقهای عادل و امین میدانست[۵] و کارکرد اصلی و مهم حوزههای علمیه را حفظ اسلام و ترویج آموزههای قرآنی و احکام الهی به شمار میآورد و بر پویایی و مقاومت آن در برابر دشمنان اسلام تأکید میکرد[۶]
پیشینه
ریشه شکلگیری حوزههای علمیه به صدر اسلام و آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص) باز میگردد. بعثت پیامبر(ص) با هدف تربیت و آموزش مردم صورت گرفت[۷] با تأکید قرآن کریم بر لزوم فراگیری علم دین[۸] و ستایش دانش و دانشمندان[۹]، فراگیری علم دین از دوران پیامبر(ص) رواج یافت[۱۰] و همزمان با ظهور اسلام، نخستین مرکز آموزش امور دینی در مکه برپا شد [۱۱]؛ چنانکه در مسجدالحرام[۱۲] و در خانههای مؤمنان مانند خانه ارقمبنابیارقم در دامنه کوه صفا که بعدها به «دارالتبلیغ ارقم» معروف شد حلقههای آموزشی تشکیل میگردید[۱۳] بر اساس برخی نقلها به سبب آموزشهای پنهانی در این محل چهل نفر و ازجمله حمزةبنعبدالمطلب و ابوذر به اسلام گرویدند[۱۴] این آموزشها که در آغاز ساده و محدود به فراگیری قرآن و معارف و احکام آن بود، مبنا و پایه آموزشهای پیچیدهتر بعدی و زمینهساز تحولات پس از آن به شمار میرود[۱۵]
با هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، این شهر به مرکز علمی، فکری و سیاسی اسلام تبدیل شد و مسجدالنبی(ص)، بزرگترین مرکز تعلیم و تدریس مسائل و معارف اسلامی گردید[۱۶] با نزول آیه ۱۲۲ توبه، که از مومنان میخواست گروهی از آنان پس از فراگیری معارف و احکام اسلام در مدینه برای تبلیغ و انذار مردم به میان قوم و قبیله خود بروند، در حقیقت مرکز آموزش دینی برای تفقه در دین شکل گرفت و به تدریج زمینه تأسیس نهاد عالمان دین و مدارس و حوزههای علمیه در اسلام فراهم شد[۱۷] پیامبر اکرم(ص) در سال سوم هجری گروهی از مسلمانان را که قرآن و اسلام را فراگرفته بودند برای تبلیغ اسلام به اطراف مدینه فرستاد که در محلی به نام رجیع مورد حمله دشمنان قرار گرفتند[۱۸]
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهر مدینه با حضور امامعلی(ع) و تنی چند از صحابه، مرکزیت علمی خود را حفظ کرد و در ادامه، مبدأ همه حوزههای علمیه شیعه، بلکه جهان اسلام شد[۱۹] و همه علمای اسلام و ائمه مذاهب و رهبران فرقههای کلامی، اعم از معتزله و اشاعره و امامیه، مستقیم یا غیر مستقیم، شاگرد امیرالمؤمنین علی(ع) بودند؛ همچنانکه آن حضرت منشأ گسترش علوم کلام، فقه، تفسیر، عرفان و نحو و ادبیات عرب، بود[۲۰] فعالیت مرکز علمی مدینه در عصر امامت امامحسن(ع)، امامحسین(ع) و امامزینالعابدین(ع)، با هدایت و رهبری این بزرگان، ادامه یافت (صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ۳۰ ـ ۳۲)؛ اما شکوفایی این مکتب علمی در دوران امامت امامباقر(ع) و امامصادق(ع) بود[۲۱] امامصادق(ع) علاوه بر علوم رایج اسلامی، علوم دیگری نیز تدریس میکرد[۲۲] برای امامباقر(ع) بیش از پانصد[۲۳] و برای امامصادق(ع) دستکم چهار هزار راوی ذکر کردهاند[۲۴] امامصادق(ع) در دوران خلافت سفاح عباسی، به مدت دو سال به کوفه رفت و باعث شکوفایی مرکز علمی کوفه شد که پیش از آن به دست امیرالمؤمنین(ع) بنیان گذاشته شده بود. در آن زمان، بزرگان بسیاری جذب این پایگاه علمی شدند و نهصد عالم و راوی در مسجد کوفه از امامصادق(ع) روایت نقل میکردند. ابانبنتغلب، محمدبنمسلم و زرارةبناعین از شاگردان این حوزه بودند[۲۵] (← مقالههای محمدبنعلی، امامباقر(ع)؛ جعفربنمحمد، امامصادق(ع)).
امامان معصوم(ع) و یاران آنان در مسجدها و خانههای خود حلقههای درسی تشکیل میدادند تا آموزههای اصیل دینی را برای مخاطبان بیان کنند[۲۶] کوفه، حلّه و بغداد از مراکز پررونق علمی در عصر امامان معصوم(ع) بودند[۲۷] شیعیان با آغاز عصر غیبت، برای حفظ میراث ائمه(ع) و تقویت بنیههای علمی خود در برابر مخالفان، اقدام به تأسیس مراکز علمی کردند[۲۸] گسترش علوم اسلامی، ورود شبهات و لزوم تطبیق مکتب بر موضوعات جدید، و نیز گسترش سرزمینهای اسلامی و لزوم تشریح و تبلیغ دین به وسیله عالمان و فقیهان ایجاب میکرد که مراکزی به نام مدارس علوم دینی (حوزههای علمیه) به وجود آید[۲۹]؛ ازجمله این مراکز علمی، بغداد بود که بزرگانی مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی یکی پس از دیگری، رهبری آن را بر عهده گرفتند و محور درس و بحث و آموزش شدند و صدها فقیه و محدث از اهل تسنن و شیعه از محضر آنان بهره میبردند[۳۰]
جامعةالقرویین در مغرب عربی و جامعةالازهر در قاهره مصر را نیز که از مراکز مهم علمی اهل سنت است دولتهای شیعی تأسیس کردند[۳۱] شهرهای دارای مشاهد و مزارات امامان معصوم(ع) و برخی از امامزادگان، از آن رو که کانون سکونت و تجمع شیعیان بودهاند، غالبا دارای حوزههای علمیه بودهاند؛ به استثنای مدینه که بهرغم داشتن ساکنان و گاه حاکمان شیعه، به دلیل سیطره حکومتهای تابع خلافت هیچگاه حوزه علمیه نداشته است[۳۲] حوزههای علمیه با فعالیتهای علمی و تحقیقات در رشتههای مختلف برای تبلیغ، هدایت و شناساندن اسلام به دنیا و جوامع بشری تلاش کردهاند و با تألیف کتابهای سودمند و انتشار مقالات، مجلات، سخنرانیها، مواعظ و تربیت افراد لایق و علمای صالح، در همه زمانها نقش مؤثر و چشمگیری داشتهاند و در بالابردن سطح معارف مسلمانان و نیز تحرک و بیداری شیعه و پایداری آنان در برابر هجومها و یورشها در مقاطع و فرصتهای مختلف، عامل مهمی بوده و هستند[۳۳] جهاد و مبارزه و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم، همواره از ویژگیها و ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است[۳۴] و در این جهت در حدود یک قرن اخیر، حوزههای علمیه و علمای شیعه در خط اول مبارزه با استعمارگران بودهاند و تلاش عالمانی مانند آقانورالله اصفهانی، آقاجمال اصفهانی، سیدحسن مدرس، سیدابوالقاسم کاشانی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی، از نمونههای شاخص آن شمرده میشوند[۳۵]
تشکیل حوزه علمیه در جهان اسلام به معنای امروزین آن را در بغداد و سپس نجف و حله دانستهاند[۳۶] و چنانکه مشهور است شیخ طوسی بزرگترین و ماندگارترین حوزه علمیه شیعه را در نجف تأسیس کرد و برای آن برنامه منظم درسی قرار داد. در این حوزه، در سدههای طولانی، هزاران عالم در رشتههای فقه، فلسفه، کلام، تفسیر، لغت و دیگر علوم پرورش یافتند[۳۷] (← مقاله حوزه علمیه نجف). از دیگر حوزههای علمیه میتوان به حوزه سامرا، کربلا، بغداد، ری، اصفهان و قم اشاره کرد[۳۸] (← مقاله حوزه علمیه قم). به لحاظ سرزمینی نیز گسترش حوزههای علمیه در مناطقی مانند عراق، ایران، سمرقند، بخارا، افغانستان، پاکستان، هند، آذربایجان، بحرین، مصر، سوریه و جبل عامل لبنان بوده است[۳۹]
مشکلات و عوامل ماندگاری
حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو بودهاند و فشارها و خفقانهای سخت و سنگینی را که برای نابودی هر گروه و مجموعهای کافی است، تحمل کردهاند[۴۰] در طول تاریخ پیدایش حوزههای علمیه علمای دین و روحانیت با سختیها و تنگناهای سیاسی و اجتماعی فراوانی از سوی حاکمان روبهرو بودهاند و از اینرو همیشه مترصد فرصتی برای رهایی از این تنگناها بودهاند[۴۱]؛ ولی حرکت درست و هوشمندانه آنها در مقابله با مشکلات و استفاده از فرصتهایی که پیش میآمد موجب شد که از مشکلات و تنگناها عبور کنند و حوزههای علمیه از تعطیلی نجات پیدا کند[۴۲] یکی از این دورههای سخت و طاقتفرسا به زمان رضاشاه پهلوی بر میگردد که مراکز دینی و حوزههای علمیه در ایران بر اثر سیاستهای ضد دینی وی با سختیها و مشکلات زیادی روبهرو شد و در آستانه نابودی قرار گرفت[۴۳]؛ ولی با این حال، عواملی مانند مقاومت و پایداری علما و حمایتهای مردمی، مانعِ از میانرفتن حوزههای علمیه شد[۴۴]
عوامل دیگری نیز در ماندگاری حوزههای علمیه موثر بودند که برخی از آنها عبارتاند از: ۱. وجود عالمان بزرگ و مقاوم و تعطیلنکردن مجالس درسِ و بحث؛ ۲. قرارداشتن برخی حوزههای علمیه در جوار بارگاه و حرمهای امامان(ع) و امامزادگان که محل زیارت و کانون سکونت و تجمع شیعیان بودهاند؛ ۳. فرمانروایی حاکمان شیعه در برخی دورهها و مرکزیت سیاسی یافتن شهرهایی مانند اصفهان، تهران و قزوین و شکلگیری حوزههای علمیه در آن شهرها [۴۵] حوزههای علمیه همیشه کانون بزرگان و اندیشمندان اسلامی، علما، فقها، مفسران و فلاسفه متألّه و دیگر متخصصان علوم اسلامی بودهاند و هزاران اثر علمی در رشتههای علمی مختلف اسلامی به دست آنان تهیه شده است و به صورت میراث علمی باقی مانده است. حوزههای علمیه افزون بر خدمات علمی، همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند؛ نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است که با هدایت و رهبری امامخمینی به ثمر رسید[۴۶]
اهداف، روش و ویژگیها
اهداف حوزههای علمیه متنوع و گوناگون است. این اهداف ناشی از رسالتهایی است که از پیامبران الهی به علما و حوزههای علمیه به ارث رسیده است[۴۷] ازجمله اهداف اصلی حوزههای علمیه عبارتاند از : ۱. تفقه در دین و شناخت همهجانبه اسلام بر مبنای منابع اصیل دینی؛ ۲. سوق دادن مردم به عمل به اخلاق الهی و پایبند عملی به همه احکام و آموزههای اسلامی؛ ۳. تبلیغ اسلام و تعلیم معارف اسلامی و شناساندن آن به همه جوامع بشری؛ ۴. بسط و گسترش تربیت معنوی و آموزههای اخلاقی در سطح جامعه و جهان؛ ۵. مرزبانی و دفاع از کیان اسلام در برابر تهاجم دشمنان؛ ۶. تربیت نیروی انسانی برای اقامه قسط و عدل و برقراری حاکمیت الهی در ابعاد مختلف[۴۸] همچنین حوزههای علمیه اهداف دیگری مانند تربیت مبلغان دینی (اعم از مرد و زن) و نیز تربیت و تأمین نیرو برای نهاد قضا و امر قضاوت است[۴۹]
نظام آموزشی در حوزههای علمیه بر محور استاد ـ شاگرد استوار است و غالباً همراه با یک متن تعلیمی و به روش القا، املا، سماع، مباحثه، قرائت و کتابت، شکل گرفته و گسترش یافته است[۵۰] این نظام آموزشی در دوره اخیر، دارای سه دوره مقدمات، سطح و درس خارج است. در مقدمات، علومی مانند صرف، نحو، منطق، معانی و کتابهایی مانند شرح امثله، صمدیه، مختصر المعانی و المنطق مظفر خوانده میشود. در دوره سطح به طور عمده علم فقه، اصول، فلسفه و کلام، در قالب کتابهایی مانند شرح لمعه و مکاسب در فقه، اصول فقه و رسائل در اصول، شرح منظومه و نهایة الحکمه و شرح تجرید الاعتقاد تدریس میشود[۵۱] در درس خارج، علوم فقه و اصول، محور کار و بحث طلاب علوم دینی است و برای نظمبخشیدن به مطالب، یک کتاب فقهی مانند جواهر الکلام، عروة الوثقی یا تحریر الوسیله و یک کتاب اصولی مانند کفایة الاصول، محور بحث قرار میگیرد[۵۲] و استاد دیدگاههای مختلف را ارزیابی و نقد و سپس نظر خاص خود را ارائه میکند و شاگردان نیز حق اظهار نظر و رد نظر استاد را دارند. با طی این دوره، شاگرد میتواند به مرتبه اجتهاد برسد و صاحب نظر در فقه و اصول و مسائل اسلامی شود. در تمام این مراحل، محصل علوم دینی با راهنمایی استاد، اقدام به مطالعات و تحقیقات به صورت آزاد یا همراه با مطالعه و مباحثه میکند[۵۳] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر حسب نیاز و به دستور امامخمینی و تأیید مراجع تقلید و علمای حوزه، شورای مدیریت حوزه علمیه قم تشکیل شد[۵۴] و این شورا مبنای تحولات بسیاری در نظام آموزشی و تبلیغی حوزه علمیه گردید (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم).
حوزههای علمیه با توجه به سخن امیرالمؤمنین علی(ع) که هیچ اجتهاد و تلاشی بدون تحقیق، سودمند نیست[۵۵]، مهد تفکر، تحقیق و تألیف بودهاند و تحقیق و پژوهش، رسالت و وظیفه حوزه به شمار میرفته است. امروزه نیز این رسالت کموبیش در حوزههای علمیه وجود دارد[۵۶] فقه و اصول از علوم پررونق حوزه است و در کنار آن کلام و فلسفه هم تدریس میشود؛ چنانکه در گذشته علوم ریاضی، نجوم، طب و مانند آن تدریس میشده است[۵۷]
امامخمینی فقاهت را ضروری و بقای اسلام را در گرو فقیهان میدانست[۵۸] و معتقد بود توجه به فقه و فقاهت، شاخصه اصلی حوزههای علمیه است و همین ویژگی است که اسلام و رابطه میان فقها و مردم را حفظ کرده است[۵۹]؛ زیرا بیشترین و مهمترین نیاز دینی مردم را که همواره پشتوانه و حامی حوزههای علمیه بودهاند، فقه برآورده میکند[۶۰] امامخمینی در کنار توجه ویژه به فقه و فقاهت به نیازهای دیگر نیز توجه میداد[۶۱]
اتصال و ارتباط حوزههای علمیه با مساجد و کتابخانهها که پیوستگی علم و دین و ارتباط تنگاتنگ حوزه با جامعه و حضور حوزویان در متن جامعه و میان تودههای مردم را نشان میدهد، از ویژگیهای حوزههای علمیه شمرده شده است[۶۲]؛ همچنین توجه به خودسازی و وجود درسهای اخلاق که استادان و شخصیتهای معتبر حوزه برگزار میکنند، یکی از ابعاد آموزشی و از مهمترین ویژگیهای حوزههای علمیه است[۶۳] امامخمینی که خود در حوزه علمیه قم درس اخلاق تدریس میکرد و به تربیت روحی و تهذیب نفوس طلاب اهتمام میورزید[۶۴] (← مقاله تدریس امامخمینی)، همواره بر لزوم توجه به خودسازی درکنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد[۶۵] و علم بدون تهذیب را بیفایده، بلکه مضر میخواند[۶۶] و بر آن بود که توجهنکردن به تهذیب اخلاق در حوزههای علمیه و خطر عالمان غیر مهذّب، بیشتر و خطرناکتر از قدرت نظامی پادشاهان مستبد است[۶۷] ایشان فقدان مبانی اخلاقی و آداب اسلامی را مایه اختلاف در حوزهها میدانست و همواره درباره پیامد آن که از دستدادن پایگاه مردمی حوزه است، هشدار میداد[۶۸] (← مقالههای طلاب؛ تهذیب نفس).
یکی دیگر از شاخصهای مهم حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، استقلال این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است[۶۹] این ویژگی به روحانیت شیعه و حوزههای علمیه، قدرت ایستادگی در برابر حکومتهای ستمگر و رهبری انقلابها را بخشیده است[۷۰] امامخمینی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، استقلال حوزههای علمیه را موجب ساختهشدن انسانهای شایسته و درخشش شخصیتهای مستقلی چون سیدحسن مدرس میدانست[۷۱] ایشان بر همین اساس پس از پیروزی نیز بر استقلال حوزهها و روحانیت از حکومت تأکید میکرد و معتقد بود حوزههای علمیه باید همانند گذشته مستقل و مردمی باقی بمانند[۷۲] (← مقاله حوزه علمیه قم).
مقابله رژیم پهلوی
رضاشاه پهلوی در آغاز سلطنت (۱۳۰۵ش) با تظاهر به پایبندی به رفتار مذهبی بسیاری از متدینان و عالمان را به خود جلب کرد[۷۳] وی به سبب آگاهی از نفوذ علما، در آغاز از مخالفت آشکار با آنان خودداری میکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان میداد[۷۴]؛ اما پس از رسیدن به سلطنت و استوار کردن پایههای قدرت خود، در جهت حذف سنتها، ارزشها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت و حوزههای علمیه قدم برداشت[۷۵] او حوزه و روحانیت را نهاد سنت و باورهای کهن و مانع توسعه مورد نظر خود میدید و برای محدودیت شدید آن برنامه داشت[۷۶] تعطیلی مجالس عزاداری و خطابههای مذهبی که وظیفه ذاتی حوزویان بود، چنانکه امامخمینی خود شاهد بوده است[۷۷]، دخالت در امور داخلی حوزه و امتحانات و نیز بر قراری قوانین برای پوشیدن لباس یکشکل که بسیاری از طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی مواجه و جمع بسیاری را به کنارگذاشتن لباس روحانیت مجبور کرد[۷۸]، ازجمله محدودیتهایی بود که رژیم پهلوی در این دوره بر حوزه و روحانیت تحمیل کرد. این محدودیتها تعطیلی برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس علمیه را در پیداشت[۷۹]؛ به گونهای که در طی سلطنت رضاشاه، مدارس دینی از ۲۸۲ مدرسه به ۲۰۶ مدرسه و طلاب علوم دینی از ۵۹۸۴ تن به ۷۸۴ تن کاهش یافت[۸۰]
به نظر امامخمینی این فشارها و محدودیتها که در طول دوران سلسله پهلوی ادامه داشت، در حقیقت برای از میانبردن حوزههای علمیه[۸۱] و در جهت حذف باورهای سنتی و مذهبی مردم و نابودی روحانیت بود[۸۲] ایشان دلیل دشمنی شدید رضاشاه پهلوی با علما را مخالفت آنان با زمامداری و اهداف مسموم و مخالف دین و منافع جامعه وی، ذکر کرده است؛ زیرا به باور ایشان پهلوی میدانست اگر گلوی علما را نفشرد و دهان آنان را با سرنیزه نبندد، تنها کسانی که با اهداف وی مخالفت میکنند، آنانند[۸۳] در چنین شرایطی عبدالکریم حائری یزدی، سیاست مدارا و مماشات را برای بقای حوزه و اسلام و فرهنگ مذهبی در پیش گرفت[۸۴]
پس از رضاشاه عوامل متعددی ازجمله موقعیت اجتماعی متزلزل محمدرضا پهلوی، دولت را به همراهی با علما و تظاهر به دینداری وادار میساخت و از سوی دیگر، نگرانی از گسترش مارکسیسم و جریانهای ضد مذهبی، حوزههای علمیه و علما را به سوی مدارا با دولت میکشاند[۸۵] پس از کودتای ۲۸ مرداد که با تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی و سرکوب تودهایها و ملیگرایان همراه بود، پهلوی بهتدریج از علما فاصله گرفت؛ اما تا زمان درگذشت سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید وقت ایران، در سال ۱۳۴۰، آرامش نسبی میان دو طرف ادامه داشت[۸۶] درگذشت بروجردی موجب شد رژیم با تصور ضعف حوزه، در صدد اجرای برنامههای اصلاحی مورد نظر خود برآید؛ اما روند امور به گونهای پیش رفت که اعتراض حوزههای علمیه و علما به رهبری امامخمینی، به مخالفت همه جانبه با محمدرضا پهلوی و در مرحله بعد اصل رژیم تبدیل شد[۸۷] در این دوره برخی سیاستهای رژیم، استقلال حوزههای علمیه و روحانیت را نشانه گرفته بود که با واکنش امامخمینی روبهرو شد؛ چنانکه پس از اعلام راهاندازی «دانشگاه اسلامی» از سوی رژیم که با هدف مدیریت و تسلط بر حوزههای علمیه صورت میگرفت، ایشان هشدار داد و با صراحت اعلام کرد تا پای جان از استقلال حوزه دفاع و از مدیریت وزارت فرهنگ بر حوزه علمیه جلوگیری میکند[۸۸] از نظر ایشان، هدف رژیم از این ترفند سلطهجویانه، «کوبیدن اسلام با نام اسلام» بود[۸۹]؛ چنانکه اقدام رژیم در بردن طلاب به سربازی را میتوان در همین راستا شمرد (← مقاله سربازگیری طلاب).
امامخمینی که معتقد بود رژیم پهلوی برای نابودی اسلام، از بیحرمتی به حوزههای علمیه و طلاب و محصور و زندانیکردن علما و مراجع ابایی ندارد[۹۰]، در فروردین ۱۳۴۲، پس از حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه (← مقاله حمله به مدرسه فیضیه) به این واقعه واکنش نشان داد و رژیم را نکوهش کرد[۹۱] به باور ایشان اختلافافکنی میان علما و مردم[۹۲] و نیز دستیافتن بر حوزههای علمیه و اداره آنها طبق میل و اراده حکومت[۹۳]، ازجمله سیاستهای رژیم پهلوی بود. حملههای مکرر رژیم به مدارس علوم دینی و بازداشت طلاب نیز با هدف برهمزدن آرامش محیط علمی حوزهها و جلوگیری از علمآموزی طلاب[۹۴] و در نهایت تعطیلی این مراکز علمی[۹۵] صورت میگرفت؛ چنانکه وقتی بعضی از مراجع مانند سیدابوالقاسم خویی، سیدکاظم شریعتمداری و امامخمینی از طریق نمایندگانشان، به ساخت بنا برای مدرسه علمیه و خوابگاه برای طلاب علوم دینی اقدام کردند، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با نگرانی از رشد و نفوذ حوزههای علمیه و مشکلات امنیتی آینده از ادامه کار جلوگیری کرد و در عوض ساخت بناها و مراکزی با محوریت تمدن روز در قم را پیشنهاد کرد. شخص محمدرضا پهلوی با اطلاع از ساخت این مدارس در قم، به جلوگیری از آن و وضع مالیات سنگین برای کسانی که پول ساخت این مدارس را تأمین میکنند، فرمان داد. بیشتر هزینه ساخت مدارس، به وسیله خیرین تأمین میشد[۹۶] در اسناد ساواک افزون بر اینکه از نامه امامخمینی به سیداحمد خمینی یا در سندی دیگر سیدمرتضی پسندیده یادشده است که ساختن بنا برای طلاب، تأمین هزینه آن و لزوم سرعت عمل و بیسروصدابودن آن را درخواست کرده است[۹۷] محمد صدوقی نیز به عنوان فردی که در دریافت وجوه نماینده امامخمینی است و در قم اقدام به خرید زمین و ساخت بنا برای طلاب میکند، معرفی شده است (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/ ۲۲۸ ـ ۲۳۰، ۲۳۷) (← مقاله صدوقی، محمد). امامخمینی که حمایت و حفاظت از کیان اسلام و قرآن در برابر دشمنان را وظیفه اساسی حوزویان میدانست، بیداری و مقاومت حوزههای علمیه، بهویژه حوزه علمیه قم در برابر رژیم پهلوی را مایه سرافرازی و رونق نهضت روحانیت بر میشمرد[۹۸]
حوزه علمیه نجف نیز با توجه به محدودیتهای بهوجودآمده از سوی حکومتها، دورههای اوج و فرود را پشت سر گذاشته است[۹۹] قدرتیافتن کمونیسم و حزب بعث در عراق، واکنش حوزه علمیه نجف و ورود این حوزه به صحنه سیاست، پیامدهایی همچون زندانی و اعدامشدنِ شمار زیادی از روحانیون را در پی داشت[۱۰۰] حکومت بعثی عراق برای زمینگیرکردن مرجعیت شیعه و تضعیف حوزههای علمیه، اقدامهایی را مانند ضمیمهکردن عتبات و مکانهای دینی به اوقاف، لغو معافیت طلاب از سربازی و اخراج ایرانیان از عراق[۱۰۱] در سالهای ۱۹۷۰م/ ۱۳۵۰ش، ۱۹۷۶م/ ۱۳۵۴ش، ۱۹۸۰م/ ۱۳۵۸ش و ۱۹۹۱م/ ۱۳۶۹ش انجام داد و با نسبتدادن اتهام جاسوسی به علمای شیعه و خاندان آنان تلاش کرد فعالیتهای حوزه را محدود و عده زیادی از علما و طلاب غیر عراقی را از نجف اخراج کند[۱۰۲] هدف رژیم بعثی از پاکسازی حوزه از طلاب علوم دینیِ غیر عراقی، خالیکردن حوزه از ملیتهای مختلف بود که رفت و آمد آنان خطری برای حاکمیت به شمار میرفت[۱۰۳] امامخمینی با ناگوار شمردن این عمل، اعلام کرد از عراق خارج خواهد شد و از طلاب خواست آماده تحمل ناگواریها باشند[۱۰۴] (← مقاله حوزه علمیه نجف).
رسالت و انتظارات
حوزههای علمیه در گذشته و حال، بزرگترین نقش را در حفظ و ترویج اسلام ایفا کردهاند. امامخمینی حوزههای علمیه را مایه حیات اسلام میدانست و حرکت اصلاحی خود را از حوزه علمیه آغاز کرده بود[۱۰۵] ایشان در جوانی از آغاز حضور عبدالکریم حائری یزدی برای احیای حوزه علمیه قم، به این شهر هجرت کرد[۱۰۶] (← مقاله حائری یزدی، عبدالکریم) و در دوره زعامت سیدحسین بروجردی تلاش کرد با تقویت ایشان به تحکیم پایگاه نهاد مرجعیت بپردازد؛ زیرا معتقد بود از این راه میتوان جامعهای سالم و حوزهای سرزنده و پویا داشت[۱۰۷] ایشان در همین راستا، اقداماتی را نیز برای حمایت مالی از بروجردی و حفظ حوزههای علمیه که زیر نظر ایشان اداره میشد، انجام داد[۱۰۸] (← مقالههای مرجعیت؛ بروجردی، سیدحسین).
امامخمینی حوزههای علمیه را دژ مدافع عدالتخواهی و اسلام و مذهب[۱۰۹]، و حفظ اسلام را مرهون حوزههای علمیه میدانست[۱۱۰] ایشان معتقد بود حوزههای علمیه سپاه واقعی دانش و اخلاق و درستی[۱۱۱] و پایگاهی ممتاز برای حفظ عظمت اسلام و استقلال کشورهای اسلامی است که همواره چون سدی محکم در برابر تجاوز بیگانگان ایستادگی کرده است[۱۱۲] و همانند دانشگاه میتواند منشأ همه سعادتهای مادی و معنوی یا سرچشمه همه گرفتاریهای کشور باشد[۱۱۳] ایشان هدف حوزههای علمیه را حفظ اسلام معرفی میکرد[۱۱۴] و بر همین اساس معتقد بود حوزههای علمیه به خاطر برخورداری از امدادهای الهی و معنوی و همچنین پشتیبانیهای مردمی، زوالناپذیر است[۱۱۵] ایشان تداوم مبارزه روحانیان را، با وجود سختیهای فراوان، موجب اعتبار بینالمللی حوزههای علمیه میدانست[۱۱۶]
حوزههای علمیه در راستای وظایف و مسئولیتهای خود باید متناسب با نیازهای زمان متحول و کارآمد شوند و دستکم در علوم انسانی مانند ادبیات، فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، حقوق، اقتصاد و علم سیاست، نیازهای امروز جامعه را مرتفع سازند[۱۱۷]؛ از اینرو امامخمینی انجام طراحی برای برنامههای درسی حوزه بر اساس نیاز کشور[۱۱۸] و تحقیق در ابعاد مختلف دین اسلام برای پاسخگویی به نیازها را به علما و طلاب توصیه میکرد[۱۱۹] ایشان از حوزویان میخواست برای معرفی اسلام، آنگونه که هست، و دفاع از آن تلاش کنند[۱۲۰] و بر این باور بود که این مهم، علاوه بر فقه، مستلزم آموختن و آم وزش دیگر معارف اسلامی اعم از عقلی، سیاسی و اخلاقی نیز است[۱۲۱]
به اعتقاد امامخمینی فلسفه وجودی حوزههای علمی، ترویج احکام الهی، قوانین قرآنی و مقاومت در برابر دشمنان اسلام و خنثیسازی توطئههای آنان است[۱۲۲] (← مقاله روحانیت)؛ از اینرو ایشان در دوران نهضت اسلامی ایران، با یادآوری سابقه درخشان حوزههای علمیه در ستمستیزی، خواستار ادامه مبارزه حوزهها با خطرهایی بود که اسلام و استقلال کشورهای اسلامی را تهدید میکند[۱۲۳] ایشان حوزه علمیه قم را پناهگاه مسلمانان عدالتخواه[۱۲۴]، مرکز فقاهت راستین، مبدأ نهضت اسلامی[۱۲۵] و زندهکننده اسلام مینامید و خدمت این حوزه به اسلام را خدمتی دیرپا میدانست که تا صدها سال باقی خواهد ماند[۱۲۶] (← مقاله حوزه علمیه قم). همچنین ایشان درباره بیتحرکی برخی حوزههای علمیه و سکوت و سکون آنها در برابر مسائل کلان سیاسی اجتماعی هشدار میداد و درباره جو سکوت حاکم بر برخی حوزههای علمیه بهویژه حوزه علمیه نجف ابراز تأسف میکرد[۱۲۷] (← مقاله حوزه علمیه نجف).
امامخمینی علمای اسلام را در طول تاریخ، پیشکسوت مبارزه و شهادت میدانست و معتقد بود در قیام پانزده خرداد و نهضت اسلامی ایران و نیز در دوران جنگ تحمیلی، بیشترین شهدا از قشر روحانی و از حوزههای علمیهاند؛ همچنین شهدای گمنام حوزههای علمیه که در مسیر نشر معارف و احکام الهی جان خود را فدا کردهاند نیز کم نیستند[۱۲۸] ایشان با اشاره به اینکه امر قضاوت که از شئون فقها است[۱۲۹]، ضمن ابراز نارضایتی از کمبود مبلغ و قاضی[۱۳۰]، به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای قم، مشهد و اصفهان، سفارش میکرد در رفع نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت تلاش کنند و به تربیت قاضی بپردازند[۱۳۱]
آسیبها و اصلاحات: نهادهای آموزشی و پژوهشی همواره در مسیر توسعه، نیازمند برنامهریزی و آسیبزدایی هستند، اصلاح حوزههای علمیه نیز سابقهای طولانی دارد. بر همین اساس پس از تثبیت و توسعه نسبی حوزه علمیه قم در زمان بروجردی با توجه به برخی کاستیها و بینظمیها که در حوزه علمیه قم و برخی حوزههای دیگر وجود داشت، بحث اصلاح حوزه در سال ۱۳۲۸ به صورت جدی مطرح شد و گروهی با نام هیئت مصلحین یا هیئت حاکمه، متشکل از امامخمینی و جمعی دیگر از علمای تراز دوم شکل گرفت[۱۳۲]؛ ولی برنامههای اصلاحی و طرحهای پیشنهادی آنان به بروجردی با استقبال جدی ایشان روبهرو نشد. در همین راستا گروهی از مدرسان حوزه نیز به برخی از امور اصلاحی در حوزه مانند انتشار مجله، فراگیری علوم جدید و برگزاری برنامهها و جلسات منظم برای اصلاحات در حوزه اقدام کردند[۱۳۳] (← مقاله جامعه مدرسین حوزه علمیه قم). امامخمینی تکمیل برنامههای درسی و تبلیغی، دوری از سستی و ضعف اعتماد به نفس و جایگزینی جدیت، امید و اعتماد به نفس را از مصادیق اصلاح حوزه میدانست[۱۳۴]
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، امامخمینی با بسیار مهم ارزیابیکردن مسئولیت علما و مراجع اسلام، از درست و مناسب ارائهنشدنِ مفاهیم دینی و اسلام در داخل و خارج کشور، ابراز نارضایتی کرده و علت آن را کمکاری در دسترسی به ابزار تبلیغیِ جدید شمرده است[۱۳۵] (← مقاله تبلیغات). ایشان نظمبخشیدن به امور حوزه و جلوگیری از نفوذ عناصر بیگانه را گام مهمی برای اصلاح حوزه میدانست[۱۳۶] و به علما و حوزههای علمیه هشدار میداد که از صفبندیها و اختلافات دوری کنند؛ زیرا اختلاف باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میشود[۱۳۷] (← مقاله وحدت)،
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که استقبال بیشتری از حوزههای علمیه شد، بار دیگر به صورت جدی به تفکر اصلاح حوزه و نظمبخشیدن به آن توجه شد[۱۳۸] به همین منظور حسینعلی منتظری در دیدار با امامخمینی، پیشنهاد تشکیل شورای مدیریت حوزه با عضویت سه نماینده از سوی امامخمینی و سه نماینده از جانب مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی را ارائه کرد که ایشان آن را پذیرفت[۱۳۹] و فرمان تشکیل شورای ششنفره مدیریت را در ۸ اسفند ۱۳۵۹، صادر کرد[۱۴۰] (← مقاله شورای مدیریت حوزه علمیه قم). با توجه به اهمیت موضوع، امامخمینی یک سال پس از فعالیت شورا، در پیام ۲۲ بهمن ۱۳۶۰ دوباره بر اصلاح حوزه تأکید کرد و از همه بهویژه علما و مدرسان خواست درباره این موضوع همت ویژهای به خرج دهند[۱۴۱] ایشان نظامدادن به امور حوزه را از ضروریات به شمار میآورد و از بزرگان حوزه میخواست با برنامهریزی دقیق و صحیح، مانع آسیبدیدن حوزهها شوند[۱۴۲]
اصلاح حوزههای علمیه از نظر امامخمینی، به معنای نادیدهانگاشتن میراث گذشتگان در فقه سنتی نبود؛ بلکه ایشان این اصلاح را در تدوین برنامهها و تحقیقات جدید متناسبت با نیاز کشور، ضمن وفاداری به طریقه مشایخ گذشته میدید[۱۴۳] علاوه بر این، از نظر ایشان ایجاد تحول درونی و از میانبردن آثار فکری و اخلاقی استعمار را که مانع اصلاحات است، بُعد دیگر اصلاح حوزه به شمار میرفت[۱۴۴] امامخمینی اصلاح حوزه را اصلاح جامعه و فساد آن را فساد جامعه میدانست و به مسئولان هشدار میداد که دشمنان همواره در صدد نفوذ در حوزههای علمیه برای فاسدکردن جامعه هستند[۱۴۵]؛ از اینرو ایشان با اشاره به نقش و خدمات حوزههای علمیه در گرفتاریهای مختلف کشور بهویژه جنگ تحمیلی و تشکر از خدمات علما و فضلا از آنان میخواست تا به دلیل حساسیت امر تبلیغ، از این موضوع غافل نشوند و اهتمام بیشتری در این زمینه داشته باشند[۱۴۶]
از سوی دیگر، از نگاه امامخمینی، نفوذ افراد منحرف و تبهکار در حوزههای علمیه که به ایجاد نفاق و اختلاف دامن میزنند[۱۴۷]، یکی از راههای مهم دشمنان برای مقابله با اسلام است که با خطرهای بزرگی همراه خواهد بود[۱۴۸] از نگاه ایشان مهمترین خطرها عبارتاند از:
- رواج تفکر و روحیه انزواطلبی در میان حوزویان، به گونهای که دوری از مسائل سیاسی، اجتماعی، ارزش دانسته شود و دخالت در امور سیاسی، ضد ارزش باشد. ایشان از رواج این روحیه در حوزههای علمیه که محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت مسیحی و کلیسا است، ابراز تأسف کرده است[۱۴۹] (← مقاله دین و سیاست)؛
- گسترش تشریفات و توجه به تجملات که از آفات حوزه، منافی با اسلام و تحصیل علوم دینی است[۱۵۰] و کمشدن محتوا و شکست روحانیت را در پیخواهد داشت[۱۵۱] (← مقاله سادهزیستی)
- خطر تحجرگرایی که موجب فعالیت کسانی علیه اسلام و انقلاب در حوزههای علمیه شده که مروج اسلام امریکایی و دشمن پیامبر اسلاماند[۱۵۲] از نگاه ایشان، متحجران حوزوی، آبروی اسلام و مسلمانان را بردهاند و از برخی معارف و آموزههای دینی برای کسب مال و مقام و رسیدن به عیش و نوش خود، بهرهبرداری میکنند و غفلت از این عناصر، یک لحظه هم جایز نیست[۱۵۳] (← مقاله تحجر).
پانویس
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۲۶۰۰ ـ ۲۶۰۱.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۱۳۷۸.
- ↑ حسینی، پیشگفتار، پنج.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۱۱.
- ↑ ولایت فقیه، ۱۴۶.
- ↑ ← ادامه مقاله.
- ↑ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲.
- ↑ توبه، ۱۲۲.
- ↑ زمر، ۹؛ فاطر، ۲۸.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۸.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ص۲۱.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، ۱/۳۸۲ ـ ۳۸۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۳/۸۶؛ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۱۲ ـ ۱۳.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۱۲ ـ ۱۳.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۱۲.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ۲۱.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۷.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۳۵۴ ـ ۳۵۵.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ص۲۹ ـ ۳۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۷ ـ ۲۰.
- ↑ سبحانی، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، ص۱۲۱.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ص۳۲.
- ↑ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۲۳ ـ ۱۵۱.
- ↑ مفید، الارشاد، ۲/۱۷۹.
- ↑ سبحانی، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، ص۱۲۲ ـ ۱۲۳.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱/۵۰۸؛ صدوق، علل الشرایع، ۲/۴۵۳؛ طارمیراد، کلیات، ص ۱.
- ↑ اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت، ص۱۰۷.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۴.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۸۶.
- ↑ سبحانی، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، ص۱۲۵ ـ ۱۲۷.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ۳۷ و ۸۰.
- ↑ طارمیراد، کلیات، ص ۱۴/۳۴۸.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ۹۰.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۹ ـ ۲۰.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ۹۱ ـ ۹۴.
- ↑ جعفری هرندی، مروری بر تاریخ حوزههای علمیه، ص۱۸۲.
- ↑ آقابزرگ، حیاة الشیخ الطوسی، ۱/۶ ـ ۷.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۶۳، ۲۶۴، ۲۷۶، ۲۹۰ و ۳۵۳.
- ↑ اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت، ص۱۰۷.
- ↑ صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، ۹۰.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۹۱.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۹۱ ـ ۹۲.
- ↑ ← ادامه مقاله.
- ↑ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۴۳۰؛ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱۸.
- ↑ طارمیراد، کلیات، ص ۴ ـ ۵.
- ↑ شیرخانی و زارع، ۵۴ ـ ۵۵.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۳۵.
- ↑ شیرخانی و زارع، ۱۳۰.
- ↑ شیرخانی و زارع، ۲۲۳ و ۲۲۹.
- ↑ طارمیراد، کلیات، ص ۱ ـ ۲.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ شیرخانی و زارع، ۱۳۴.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۲۹.
- ↑ شیرخانی و زارع، ۴۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۱.
- ↑ درایتی، مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم و چگونگی هماهنگی آنها، ص۵۷۹.
- ↑ طارمیراد، کلیات، ص ۷ ـ ۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۲ ـ ۱۵.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۸.
- ↑ ← ادامه مقاله.
- ↑ موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۱.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص ۴۱ ـ ۴۲؛ طارمیراد، کلیات، ص ۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۲۰ ـ ۲۱، ۲۷، ۲۸ و ۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۶۹ ـ ۱۷۰.
- ↑ جهاد اکبر، ۲۶ ـ ۲۷ و ۲۸ ـ ۳۱.
- ↑ اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت، ص۳۵.
- ↑ مطهری، ۲۴/۱۹۲ و ۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۹۰.
- ↑ مطهری، ۲۴/۲۷۵.
- ↑ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۳۶۱.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۲۳.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۲۳؛ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۳۶۱ ـ ۳۶۲.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۲۷ ـ ۲۲۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۳۲؛ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه،۳۹۵.
- ↑ شیرخانی و زارع، ۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۲۳.
- ↑ کشف اسرار، ۹.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۴۷.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۴۸.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۴۱.
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، ص۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۷۳ ـ ۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۴۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۰۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/ ۲۲۶ ـ ۲۳۸ و ۲۴۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۳۴ و ۲۳۷؛ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۱۴ ـ ۳۱۵، ۳۲۱ و ۳۳۸.
- ↑ سیفزاده، ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.
- ↑ حکیم، حوزه علمیه نجف سیر تاریخی و دستاوردهای فقهی و اصولی، ص۱۲۵ و ۱۳۲.
- ↑ تبرائیان، احیاگرحوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی حکیم، ص۴۸۷ ـ ۴۸۸.
- ↑ سیفزاده، ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸.
- ↑ تبرائیان، احیاگرحوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی حکیم، ص۴۹۲ ـ ۴۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۴۰۶ ـ ۴۰۷.
- ↑ اخوان کاظمی، حوزه و روحانیت در سیره نظری و عملی امام، ص۹ ـ ۱۰.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، ص۴۵ ـ ۴۶.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، ص۱۱۵ ـ ۱۱۷.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۱۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۵۹؛ ۶/۲۷۸ و ۸/۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۴۱۰ ـ ۴۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۱۴.
- ↑ باقریفر، حوزه و روحانیت، ۱/۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۰۱ و ۱۳/۱۲ ـ ۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۹۳ ـ ۳۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۷۵ ـ ۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹؛ مطهری، ۲۴/۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۴۱۲ ـ ۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸ ـ ۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۱/۳۱.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۱/۴۴ ـ ۴۶.
- ↑ ولایت فقیه، ۱۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۵.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۱.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۵ ـ ۲۷.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۲/۴۶۳.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۲/۴۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۵ ـ ۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۵ ـ ۴۲۶.
- ↑ ولایت فقیه، ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۳۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۴ ـ ۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۸۴ ـ ۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۲۵ و ۲۰/۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۸۱.
منابع
- قرآن کریم.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، حیاة الشیخ الطوسی، چاپشده در التبیان فی تفسیر القرآن، تالیف شیخ طوسی، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- اباذری، عبدالرحیم، تبارنامه حوزه و روحانیت (از صدر اسلام تا پهلوی اول)، قم، سلمان فارسی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- اخوان کاظمی، بهرام، حوزه و روحانیت در سیره نظری و عملی امام، امامخمینی و حکومت اسلامی، روحانیت، اجتهاد و دولت، چاپشده در مجموعه آثار کنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا؛ همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- باقریفر، علی، حوزه و روحانیت؛ مسائل، آسیبها و کارکردها، تهران، دینپژوهی بشری، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- تبرائیان، صفاءالدین، احیاگرحوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی حکیم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- جعفری هرندی، محمد، مروری بر تاریخ حوزههای علمیه، مجله تاریخ معاصر ایران، شماره۳۹، ۱۳۸۵ش.
- حسینی، مالک، پیشگفتار، چاپشده در حوزه علمیه (تاریخ، ساختار، کارکرد)، تهران، کتاب مرجع، چاپ دوم، ۱۳۹۳ش.
- حسینیان، روحالله، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- حسینیزاده، محمدعلی، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، تهران، دینپژوهی بشری، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- حکیم، حسن عیسی، حوزه علمیه نجف سیر تاریخی و دستاوردهای فقهی و اصولی، چاپشده در حوزه علمیه (تاریخ، ساختار، کارکرد)، تهران، کتاب مرجع، چاپ دوم، ۱۳۹۳ش.
- درایتی، مصطفی، مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم و چگونگی هماهنگی آنها، مجله آینه پژوهش، شماره ۱۲، ۱۳۷۲ش.
- ذاکری، علیاکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- سبحانی، جعفر، دور الشیعة فی بناء الحضارة الاسلامیه، قم، معاونیة شؤون التعلیم و البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- سیفزاده، سیدحسین، عراق، ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- شیرخانی، علی و عباس زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، سیر حوزههای علمی شیعه، قم، مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه، چاپ اول ۱۳۵۷ش.
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- صدوق، محمدبن علی، علل الشرایع، قم، داوری، ۱۳۸۵ش.
- طارمیراد، حسن، کلیات، چاپشده در حوزه علمیه (تاریخ، ساختار، کارکرد)، تهران، کتاب مرجع، چاپ دوم، ۱۳۹۳ش.
- طوسی، محمدبنحسن، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم ۱۳۷۳ش.
- علمالهدی، منصور، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، قم، هاجر، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، (پایگاههای انقلاب اسلامی)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۰ش
- مفید، محمدبنمحمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آلالبیت، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- موحد ابطحی، سیدحجت، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، اصفهان، نشاط، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- واقدی، محمدبنعمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، موسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.
حسین صالحی