قرآن، جایگاه، حقیقت و ویژگیهای کتاب الهی اسلام.
قرآن از ریشه «قرء» به معنای جمع، گردآوری و قرائت است(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، 1/65؛ زبیدی، 1/218 ـ 219.) و در اصطلاح دینی به کتاب آسمانیای که فرشته وحی از جانب خداوند بر پیامبر اسلام(ص) نازل کرده و در دفاتر، نوشته و به تواتر نقل شده گفته میشود.[۱] امامخمینی قرآن را کتاب نازلشده به واسطه جبرئیل(ع) بر پیامبر اکرم(ص) میداند که جامع کتابهای الهی است[۲] و صورت اجمالی همه حقایق اسما و صفات را داراست و معرِّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیات اوست.[۳]
از مهمترین نامهای قرآن، فرقان، ذکر، حکیم، نور، کلام و کتاب است. به سبب اینکه سورهها و آیات و حروف آن به هم افزوده شده و مقارنت دارند به آن قرآن گفته میشود (جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، 1/65؛ عسکری، ابوهلال، 49). فرقانبودن قرآن به سبب این است که حق و باطل را از هم جدا کرده است.[۴] همچنین بعضی قرآن را جهت جمعی کتاب خداوند و فرقان را جهت تفصیل آن دانستهاند.[۵] از اینرو قرآن در مرتبه عالم خلق و لوح محو و اثبات، به جهت علم تفصیلی، فرقان است و در مرتبه عالم امر یا لوح محفوظ که مقام جمعیت و وحدت و علم اجمالی است و هیچ کثرت و تفرقی ندارد، قرآن است.[۶] قرآن را به دلیل اینکه موعظه و اخبار امتهای گذشته را[۷] و هر آنچه مورد نیاز مردم در امور دین است، بیان میکند[۸] «ذکر» گفتهاند و به جهت اینکه شامل دقایق علوم و اعمال است و آیاتش محکم است، آن را حکیم خوانند؛[۹] زیرا آیات قرآن دارای نظم عجیب و معانی بدیع میباشد و دور از تحریف، تبدیل، اختلاف و تباین است.[۱۰] قرآن به سبب اینکه راه سعادت را روشن میکند، نور است[۱۱] و به دلیل اینکه حقتعالی آن را تصنیف کرده، کتاب الهی است؛ همچنانکه عالم نیز کتاب تکوینی الهی است که خداوند با دست قدرت خود نگاشته است.[۱۲] نیز به جهت تأثیر بر ذهن مخاطب[۱۳] و ابراز و اظهار آنچه در ضمیر پنهان است، کلام خداوند است، چه از مقوله صوت و لفظ باشد و چه نباشد.[۱۴] برخی بر این اعتقادند که فرق کتاب خداوند با کلام خداوند در این است که کتاب از عالم خلق بوده، ولی کلام الهی از عالم امر است.[۱۵] همچنین کلام نسخبردار نیست؛ ولی کتاب ممکن است منسوخ شود.[۱۶]
پیشینه
نزول کتابهای آسمانی بر انبیای الهی و بیان دستورها و احکام الهی، به این جهت بوده تا انسانها اعمال و شئون اجتماعی خود را اصلاح کنند و به هدایت و نجات برسند.[۱۷] طبق بعضی از روایات، 104 کتاب بر انبیا(ع) نازل شد که نخستین آن کتاب شیث(ع) جانشین حضرت آدم(ع) است و آخرین آن قرآن است.[۱۸] قرآن کریم نزد مسلمانان دارای اهمیت و احترام ویژهای است[۱۹] و مهمترین نقش آن در جامعه اسلامی، محوریت آن به عنوان مهمترین قانون برای امت اسلامی است[۲۰] و هیچ سندی در اسلام به اندازه آن اصالت، مصونیت، اعتبار و اتقان ندارد.[۲۱]
اکثر مفسران بر این عقیدهاند که آغاز نزول قرآن با آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) در کوه حرا و با نزول پنج آیه اول سوره علق بوده است؛[۲۲] البته درباره چگونگی نزول قرآن و اینکه آیا نزول آن دفعی بوده یا تدریجی، اختلاف وجود دارد. قرآن دارای 114 سوره است؛ برخی سوره انفال و برائت را یک سوره حساب کردهاند و قرآن را شامل 113 سوره دانستهاند.[۲۳] در چگونگی شمارش از نظر اتصال و انفصال آیات قرآن ـ نه کم و زیاد بودن ـ نیز اختلافهایی وجود دارد. قرآن در نظر قاریان بصره 6204 آیه است؛ اما قاریان کوفی آن را 6236 آیه و قاریان اول مدینه 6217 آیه میدانند.[۲۴] گفته کوفیان که مستند به امیرالمؤمنین علی(ع) است، صحیحترین گفته در تعداد آیات قرآن است.[۲۵]
نظم کلمات و جملههای قرآنِ موجود، بدون تغییر و تبدیل همان نظمی است که حقتعالی نازل کرده است؛ اما ترتیب آیات و سورههای قرآن در زمان پیامبر(ص) صورت گرفت[۲۶] و بر اساس برخی از روایات،[۲۷] هر سوره با نزول «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آغاز میشد و نزول بِسْمِ اللَّه دیگر، دلیل بر خاتمه پیداکردن آن بود و با این رویه هر سوره جدا و مستقل از سورههای دیگر ثبت و ضبط میشد؛[۲۸] اما با وجود کتابت همه قرآن و مشخصبودن ترتیب آیات و سورههای آن، جمع سورهها به صورت مصحف کامل (بین الدفتین) پس از زمان پیامبر(ص) به انجام رسید.[۲۹]
به دلیل اهمیت قرآن نزد مسلمانان و لزوم نگهداری و حفظ کلام الهی، مسلمانان به حفظ و ثبت قرآن بر روی صحیفهها مبادرت ورزیدند.[۳۰] حفظ آیات قرآن در زمان رسول خدا(ص) مورد تأکید ایشان بود و حافظان قرآن مقام خاصی نزد رسول خدا(ص) و در میان مسلمانان داشتند و این امر کافی بود که مسلمانان در حفظ قرآن جدیت داشته باشند و از یکدیگر پیشی بگیرند[۳۱] تا آنجاکه زن مسلمان در مَهر، به یادگرفتن یک سوره از قرآن راضی میشد؛[۳۲] همچنین رسول خدا(ص) هر مهاجر جدیدی را به یکی از حافظان قرآن میسپرد تا حفظ قرآن را به او آموزش دهد و این سبب رواج حفظ قرآن در میان مسلمانان شد.[۳۳] افراد زیادی در زمان رسول خدا(ص) قرآن را حفظ کردند.[۳۴] حافظان و قاریان قرآن در آغاز هر آنچه را فرا میگرفتند، خدمت پیامبر(ص) میخواندند و ایشان تقریر و تصحیح میکرد.[۳۵] به واسطه کافینبودن حفظ قرآن و احتمال خلل به تمامیت و اصالت قرآن با مرگ حافظان قرآن، پیامبر(ص) اهتمام فراوانی به نوشتهشدن قرآن داشت؛[۳۶] به همین دلیل آیات قرآن را بر تعدادی از صحابه که میتوانستند بنویسند و امروز به «کاتبان وحی» مشهورند[۳۷] املا میکرد و آنان با همان خط ابتدایی کوفی و ابزارهای طبیعی موجود، آیات را ثبت میکردند و با بازخوانی، صحت آن را تأیید میکردند.[۳۸] شمار کاتبان وحی در مجموع 43 نفر شمرده شدهاند که از مشهورترینِ آنان امیرالمؤمنین علی(ع)، خلفای ثلاثه، زبیربنعوام، طلحةبنعبیدالله و زیدبنثابت است که از این میان امیرالمؤمنین(ع) و زیدبنثابت بیش از دیگران به این امر پرداختهاند.[۳۹]
نخستین کسی که پس از وفات پیامبر(ص) و به وصیت او، متصدی جمعآوری قرآن شد، امامعلی(ع) بود.[۴۰] پس از آن در زمان خلفا، امر جمعآوری قرآن به زیدبنثابت واگذار شد[۴۱] و در زمان عثمان همه قرآنها جمعآوری و نسخه واحدی ارائه شد.[۴۲] امامعلی(ع) نیز مصحفی خاص تدوین کرد؛ یعنی بر اساس ترتیب نزول سورهها[۴۳] و قرائت صحیح که بر اساس قرائت پیامبر(ص)، ثبت شده بود و همچنین مشتمل بر شأن نزول تنزیل و تأویل و موارد ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه بود؛[۴۴] البته ایشان پس از ملاحظه مصحف تدوینشده زمان عثمان و مطابقت آن با مصحف خود، آن مصحف را تأیید کرد و مصحف خود را ظاهر نکرد.[۴۵]
رسمالخط قرآن نیز مراحلی را پشت سر گذاشت. قرآن در آغاز خالی از نقطه و اعراب بود. بخشی از اعرابگذاری قرآن را ابوالاسود دوئلی انجام داد که او نیز از امامعلی(ع) فرا گرفته بود.[۴۶] پیش از جمعآوری مصحفها، قرائتهای مختلفی از قرآن وجود داشت که مشهور آنها هفت قرائت است و ادعای تواتر بر آن شده است.[۴۷] از آنجاکه آشنایی با قرآن برای اقوام و ملتهای مختلف، نیاز به ترجمه قرآن داشت، دانشمندان مسلمان و حتی غیر مسلمان به ترجمه قرآن به زبانهای مختلف مبادرت ورزیدند.[۴۸]
تفاسیر بسیاری نیز بر قرآن نگاشته شده است. آغاز تفسیرِ آیات را میتوان از زمان رسول خدا(ص) دانست که خود حضرت بعضی از آیات را تفسیر و تبیین کرده است[۴۹] و در زمان امیرمؤمنان(ع) و ائمه(ع) نیز با بیان شأن نزول و تفسیر آیات ادامه یافت.[۵۰] اندیشمندان اسلامی نیز در عصرهای مختلف تفسیرهای گوناگونی به روش روایی، اجتهادی و شهودی ارائه کردهاند[۵۱] و اتخاذ این روشها، از گرایشهای فکری، فرهنگی، دینی و علایق فردیِ مفسر نشئت میگیرد.[۵۲] در گرایشهای تفسیری نیز گستردگی مسائل قرآن و اینکه شامل علوم مختلف میشود و ظهور اندیشههای گوناگون نقلی، عقلی، کلامی و عرفانی، سبب تنوع زیادی در تفسیرها شده است.[۵۳]
- (ببینید: تفسیر و روش تفسیر قرآن)
امامخمینی در آثار خود درباره حقیقت قرآن، مراتب فهم آن، چگونگی نزول و ویژگیهای آن به تحلیل و بررسی پرداخته است؛[۵۴] همچنین تحقیقاتی در آثار ایشان بر اساس آرا و مبانی تفسیری ایشان صورت گرفته و با عنوانهایی چون تفسیر القرآن المجید، فهم القرآن، تفسیر و شواهد قرآنی و آرای تفسیری امامخمینی ارائه شده است.
جایگاه و عظمت قرآن
قرآن کتاب دینی و اعتقادی مسلمانان است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده تا مردم را از تاریکیهای کفر و نفاق به ایمان و اخلاص و نور راهنمایی کند (ابراهیم، 1؛ ← کاشانی، 5/122). در احادیث اهل بیت(ع)، قرآن پنددهندهای معرفی شده است که فریب نمیدهد و راهنمایی است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید (نهج البلاغه، خ175، 254). کسی که به آن چنگ زند نجات مییابد و کسی که به دنبال هدایت از غیر طریق آن باشد، گمراه میشود (مجلسی، 89/31).
طبق روایت مشهور در منابع شیعی و سنی از رسول خدا(ص) قرآن به همراه عترت آن حضرت(ص) یکی از دو ثقل و سرمایه ارزشمندی است که حضرت بر جای گذاشته است و هر کس به این دو تمسک کند، گمراه نخواهد شد (طبرسی، احمدبنعلی، 2/380؛ احمدبنحنبل، 3/14 و 17). برخی سران قریش پس از وفات رسول خدا(ص) شعار «حسبنا کتاب الله» (کتاب الهی برای ما کافی است) سر دادند و عترت پیامبر(ص) را کنار زدند و این سبب شد که به فکر افتادند قرآن را از تفسیر اهل بیت(ع) جدا کنند و آن را بدون شرح و تفسیر بنویسند (عسکری، سیدمرتضی، 2/480).
از دیدگاه شیعه، امامان معصوم(ع) حاملان علم قرآن و بیانکننده مضامین و حقایق قرآناند. از اینرو میان کتاب و عترت تلازم است و همانگونه که قرآن با روایات تفسیر میشود و عام و خاص و محکم و متشابه آن روشن میگردد، قرآن نیز در فرض اختلاف روایات، مرجع است و روایاتی که مخالف قرآن باشند، مردود میشوند (معرفت، التفسیر، 1/433 ـ 446؛ حکیم، 124). در علوم مختلف اسلامی نیز قرآن منبع و فصلالخطاب در موارد اختلافی است و اندیشمندان اسلامی با استناد به آن مطالب خود را اثبات میکنند (معرفت، تاریخ قرآن، 96 و 158).
امامخمینی در بیان اهمیت و جایگاه قرآن قائل است قرآن بزرگترین رحمت الهی است که برای بشریت نازل شده است و راه وصول به سعادت را برای انسانها باز کرده (آداب الصلاة، 37 و 66) و بزرگترین نسخه نجاتدهنده بشر است که میخواهد همه زنجیرهایی را که بر دست، پا، قلب و عقل انسان زده شده باز کند و وی را از هلاکت برهاند (صحیفه، 21/396). با همین نگاه به قرآن است که ایشان حتی درباره قصههای قرآن نیز معتقد است این بخش از قرآن برای بیان تاریخ و مجرد اخبار و قصه نیست، بلکه در این قصهها چگونگی تربیت انبیا(ع) و مردم بیان شده و خداوند اغراض خاصی را دنبال میکند و تکرار آنها نیز به سبب تأثیر حقایق و معارف در قلوب است (آداب الصلاة، 186 ـ 187؛ تقریرات، 3/458) (← مقاله اهداف قرآن).
خداوند از قرآن کریم با صفت عظیم یاد کرده است (حجر، 87) و آن را گفتار سنگینی دانسته (مزمل، 5) که اگر بر کوه نازل شود، کوه از خشیت الهی از هم پاشیده میشود (حشر، 21). در روایات نیز قرآن دریایی ژرف معرفی شده که رژفای آن دستیافتنی نیست (نهج البلاغه، خ189، 289) و ظاهر آن زیبا و شگفتآور و باطن آن ژرف است. شگفتیها و غرایب آن پایان ندارد و تاریکیها، تنها با آن رفع میگردد (همان، خ18، 37) و این بیانگر عظمت قرآن و برتری آن بر سایر کتابهای آسمانی است و این به سبب اعجازی است که خداوند در آیات قرآن و معانی آنها قرار داده است (زحیلی، 2/1168). در حقیقت کتابی که نور هدایت و راه نجات است (ملاصدرا، تفسیر القرآن، 1/265 ـ 266) و اسما و صفات الهی را بیان میکند، همه از عظمت متکلم آن نشئت میگیرد (بقلی شیرازی، 2/303).
امامخمینی برای عظمت قرآن جهات چندی بر میشمارد ازجمله: 1. عظمت متکلم و حافظ آن: گوینده این سخنان، موجودی نامتناهی و دارای صفات جلال و جمال است و این عظمت در سخن او منعکس است. آن عظیم مطلق که تمام بزرگیهای قابل تصور در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، در او وجود دارد، همه آنها را در قرآن تجلی داده است؛ به همین دلیل، این صحیفه بر همه کتابهای آسمانی برتری دارد. 2. عظمت رسول وحی: جبرئیل امین و روح اعظم که رسول وحی است، یکی از مهمترین ارکان چهارگانه عالم هستی به شمار میرود که مَلَک موکل علم و حکمت و مأمور رساندن رزقهای معنوی و روحانی است (آداب الصلاة، 182 ـ 183). 3. عظمت حامل قرآن: قلب پاکیزه نبی ختمی(ص) که حامل قرآن است، جامع همه حقایق است و حقتعالی به جمیع شئون ذاتی و صفاتی و افعالی بر آن تجلی کرده و او دارای ولایت مطلقه و برزخیت کبراست (همان، 183). 4. عظمت زمان ارسال و موقعیت نزول قرآن: قرآن کریم در شب قدر نازل شده است؛ شبی که برابر با هزار ماه در ایام دیگر است و شب وصول رسول مکرم اسلام(ص) است و اگر خداوند چنین موقعیتی را برای نزول قرآن انتخاب کرده، نشاندهنده عظمت این کتاب و پیام مهم آن بوده است (همان، 184) (← مقاله لیلةالقدر). 5. عظمت مطالب و مقاصد قرآن: اصل و اساس مقاصد قرآن کریم اموری است: الف) تکمیل معرفت الهی و حصول توحید ذاتی، صفاتی و اسمائی؛ ب) بیان چگونگی سلوک به سوی خداوند؛ ج) چگونگی معاد و رجوع آفریدگان به حقتعالی؛ د) بیان تجلیات الهی و اقسام آن (همان، 297) (← مقاله اهداف قرآن)؛ البته معارف بلند قرآن هنگام نزول و رسیدن به عالم طبیعت، به همراه هزاران حجاب است که اگر این کتاب با جلوهای از جلوههایش تجلی میکرد، ارکان زمین و آسمان را میسوزاند و اگر بر فرشتگان مقرب جلوه میکرد، وجود آنان را در هم میکوبید (دعاء السحر، 58).
قرآن کریم با وجود عظمتش، نزد مسلمانان مهجور است؛ چنانکه در بعضی آیات نیز به آن تصریح شده است (فرقان، 30). از دیدگاه امامخمینی مهجوریت قرآن در ابعاد مختلف است: اول مهجوریت در عمل، دوم در تلاوت، سوم در نگاه جامع به قرآن (← مقاله مهجوریت قرآن).
چگونگی نزول قرآن
فرشته وحی قرآن کریم را بر پیامبر اکرم(ص) نازل و آیات را بر آن حضرت قرائت میکرد (طبرسی، فضلبنحسن، 6/465؛ فخر رازی، 24/530). طبق بعضی از روایات گاهی هنگام نزول قرآن به سبب سنگینی وحی، حالتی به مانند بیهوشی بر پیامبر(ص) عارض میشد (برقی، 2/338). در اینکه در نزول وحی بر پیامبر(ص) الفاظ قرآن نازل شده یا اینکه قرآن حقیقت مجردی است که پیامبر(ص) آن را تنزل داده و در قالب کلمات و الفاظ ارائه کرده، اختلاف وجود دارد (← مقاله وحی). امامخمینی این نظر را که پیامبر(ص) حقایق الهی را از غیب دریافت و الفاظ را خود انتخاب کرده باشد، نمیپذیرد و بر این باور است که اگرچه پیامبر(ص) حقیقت وحی و معانی مجرد را در مراتب بالاتر دریافت کرده است، چون نمیتوان آن معانی را در عالم حس به مردم منتقل کرد، این معانی تنزلیافته و به صورت الفاظ بیان شدهاند (تفسیر حمد، 136)؛ اما پیامبر(ص) خود در این زمینه اعمال نظر و رأی نداشت و هر آنچه میفرمود از وحی سرچشمه میگرفت (صحیفه، 8/282) (← مقاله وحی).
آغاز نزول قرآن در مکه بوده است (مجلسی، 18/194) که از این آیات به آیات مکی یاد میشود و آیاتی که پس از هجرت پیامبر(ص) در مدینه نازل شد، آیات مدنی نام دارند. در تعیین آیات مکی و مدنی اختلاف است (← سیوطی، الاتقان، 1/55؛ زرکشی، 1/273). اندیشمندان اسلامی درباره چگونگی نزول قرآن آرای مختلفی ارائه کردهاند. برخی مانند شیخ صدوق بر اساس روایتی نزول قرآن را به دو صورت دفعی و تدریجی دانستهاند که نزول دفعی آن در شب قدر بوده است (الاعتقادات، 82). گروهی نیز مانند شیخ مفید، نزول دفعی را نپذیرفتهاند (تصحیح اعتقادات، 123) و بعضی روایتی را که در این زمینه وارد شده نازلشدنِ حقیقت قرآن به صورت مجموعی بر قلب پیامبر(ص) در شب قدر تفسیر کردهاند (طباطبایی، 2/15 ـ 16).
در بحث از نزول دفعی و تدریجی نیز چند قول وجود دارد: 1. قرآن نخست در لوح محفوظ نازل شده، آنگاه در شب قدر به صورت دفعی بر آسمان دنیا و سپس به مدت 23 سال بر قلب پیامبر نازل شده است (سیوطی، الاتقان، 1/156 ـ 157؛ ← زرکشی، 1/320 ـ 321). 2. قرآن نخست در شب قدر به جبرئیل داده شد و او قرآن را در محلی به نام بیتالعزة قرار داد و از آنجا قرآن به صورت تدریجی بر پیامبر(ص) نازل شد (زرقانی، 1/37 ـ 38؛ سیوطی، الاتقان، 1/157). 3. قرآن در ماه رمضان در شب قدر یکباره در بیتالمعمور که در آسمان چهارم است، نازل شد. سپس از بیتالمعمور در مدت بیست سال نازل شد (صدوق، الاعتقادات، 82؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/64؛ رامیار، 188). 4. قرآن در هر سال در شب قدر به قدر نیاز مردم در آن سال بر پیامبر(ص) نازل میشد و سپس جبرئیل بهتدریج موارد مورد نیاز را بر پیامبر(ص) نازل میکرد (← سیوطی، الدر المنثور، 1/189؛ همو، الاتقان، 1/158).
امامخمینی درباره چگونگی نزول قرآن با استناد به حدیثی (کلینی، 2/629) نزول دفعی قرآن بر رسول خدا(ص) را در بیتالمعمور میداند (آداب الصلاة، 343). به باور ایشان قرآنی که به صورت دفعی نازل شده، همان قرآن در سرّ مکنون در نشئه علمی است که در یک مقام، متحد با ذات و از تجلیات اسمائی است (همان، 323)؛ اما نزول تدریجی آن، در مدت 23 سال بوده که پاداش سیر و سلوک و ریاضتهای پیامبر(ص) است (صحیفه، 17/490 ـ 491). ایشان معتقد است نزول قرآن، به قدرت پیامبر(ص) که ولی اعظم است، میباشد و فرشته وحی نقش واسطهای دارد (همان، 19/285) (← مقاله وحی).
حقیقت و ماهیت قرآن
اهل معرفت و حکما بر این باورند که حقیقت قرآن، مجموع حقایق عالم هستی (گنابادی، 1/45)، ظهور کتبی عالم و انسان کامل (آملی، نص النصوص، 309)، عقل بسیط، کلید درهای غیب الهی (ملاصدرا، تفسیر القرآن، 5/288) و مقام جمع و اجمال است که همان حقیقت محمدی(ص) است (همان، 6/22). به سبب عظمت سرّ قرآن، این سرّ و روح برای هر کس قابل ادراک نیست؛ مگر صاحبان عقل و بصیرت (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 7/40).
امامخمینی به بیان حقیقت دو مرتبه از قرآن پرداخته است: یکی پیش از تنزل و مقام بطون قرآن و دیگری پس از تنزل و مرتب نازله قرآن. اما در مرتبه نخست حقیقت قرآن پیش از تنزل به منازل خلقی، کتابی تکوینی و از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت است و حقیقت آن کلامی نفسی و ذاتی است. این حقیقت برای کسی حاصل نمیشود، مگر برای ذات مبارک پیامبر اکرم(ص) با مکاشفه الهی، در مقام «قابَ قَوسین»، بلکه در مقام «اَو اَدنی» (آداب الصلاة، 181). در حقیقت، قرآن مقام ظهور اسم «الله» به ظهور رحمانیت و رحیمیت است که جامع جمع و تفصیل (همان، 333) و صحیفهای است که بیانگر اسم اعظم الهی است؛ همچنانکه انسان کامل صورت اسم اعظم است و قرآن و انسان کامل هر دو، در جلوهبودن آن مقام، در یک رتبهاند. از این جهت، نسخ و انقطاع در حقیقت قرآن راه ندارد؛ زیرا اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدیاند (همان، 321).
امامخمینی با استناد به روایت ثقلین (کلینی، 1/209 و 2/415)، انسان کامل را همان قرآن حقیقی میداند که در عالم کثرت از هم جدا شدهاند؛ ولی به حسب وحدت و عالم معنا، یکیاند (آداب الصلاة، 321). در حقیقت، قرآن سرّی میان حقتعالی و پیامبر او (صحیفه، 18/262 و 19/285) و سرّ و رازی است که با رازهای دیگر پوشیده شده است (تفسیر حمد، 162). اما در مرتبه دوم قرآن رقیقه و تنزلیافته از عوالم بالاتر است که با هزاران حجاب تنزل مییابد. این کتاب تدوینی الهی، تنزل و رقیقه آن کتاب تکوینی الهی است (دعاء السحر، 58) و پس از عبور از حجابهای نوری، بر قلب پیامبر(ص) وارد میگردد و از آنجا متنزل میشود و به مرحلهای میرسد که با زبان گفته میشود (صحیفه، 18/498). البته امامخمینی نزول کلام الهی بر قلب پیامبر(ص) به الفاظ و اصوات بدون واسطه را نمیپذیرد؛ برخلاف معتزله که به آن قائلاند؛ زیرا مستلزم تغیر و تجدد در ذات الهی است (الطلب و الاراده، 14 ـ 16) (← مقالههای وحی؛ کلام الهی).
امامخمینی قرآن را کتاب معرفةالله و طریق سلوک به سوی او (صحیفه، 16/209) و معرِّف ذات مقدس حقتعالی به تمام شئون و تجلیات میداند (آداب الصلاة، 321) که جاهلان آن را به انزوا کشیدهاند و آرای انحرافی و تفسیر به رأیهایی در آن راه یافته و هر شخصی با نفسانیت خود، در معنای آن تصرف کرده است. این کتاب در عصری نازل شد که تاریکترین محیط بود و عقبافتادهترین مردم در آن زندگی میکردند، لکن در آن حقایق و معارفی است که در آن روز سابقه نداشته است؛ چنانکه مسائل عرفانیای که در قرآن است، در یونان و نزد فلاسفه آن نبوده و افرادی چون ارسطو و افلاطون از رسیدن به آن عاجر بودند و حتی فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی نیز که در مهد قرآن رشد کردهاند، مسائل خود را از قرآن میگرفتند (صحیفه، 16/209 ـ 210). به اعتقاد ایشان حقایق قرآن به زبان عرفی نازل شده و این از باب شفقت و رحمت بر انسانهاست تا هر شخصی به مقدار فهم خود از حقایق آن نصیبی داشته باشد (حدیث جنود، 60 ـ 61) (← مقاله زبان قرآن).
ظهور و بطون قرآن
قرآن کریم تنها شامل یک سطح از معنا نیست که همگان به طور مساوی آن را درک کنند، بلکه این کتاب آسمانی دربردارنده لایهها و سطوح معانی گوناگون است (طباطبایی، 1/59 ـ 62). مراد از ظهور در قرآن، معناى ظاهرى و ابتدایى است که از آیات به دست مىآید و مراد از بطون، معناى نهفته در آیات است که فراتر از مفهوم ظاهرى آیات است و این معناى باطنى، ممکن است به مفهوم ظاهرى آیه نزدیک باشد یا با آن فاصله داشته باشد (همان، 3/74)؛ چنانکه در بعضی روایات، عرض امانت در قرآن (احزاب، 72) به ولایت امیرالمؤمنین(ع) تفسیر شده است (کلینی، 1/413). اندیشمندان اسلامی نیز با تمسک به روایات، بر بطون و چندلایهبودنِ آیات قرآن تأکید کردهاند (قونوی، 128؛ آملی، تفسیر المحیط، 1/302 ـ 306؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/30 ـ 31؛ طباطبایی، 3/72 ـ 74).
امامخمینی ظاهر و باطن قرآن و صورت و معنای آن را به بدن و روح تشبیه میکند که از هم قابل تفکیک نیستند (دعاء السحر، 62). به اعتقاد ایشان توقف بر ظواهر و عدم عبور و تجاوز از آن به باطن، موجب هلاکت و پایه جهل و نادانی میشود و اساس انکار نبوت و ولایت است (همان، 59 ـ 60)؛ به همین دلیل کسانی که تنها دعوت به ظاهر و صورت میکنند و مردم را از آداب باطنی باز میدارند و مانع رسیدن به انسانیت و وصول به حقتعالی هستند (آداب الصلاة، 154). در مقابل، کسانی مانند جاهلان از صوفیه که رسیدن به باطن را از غیر ظاهر جستجو میکنند، بر صراط مستقیم نیستند؛ زیرا ظاهر، خود طریقی به سوی باطن است (تعلیقات فصوص، 201؛ دعاء السحر، 62) (← مقالههای تأویل؛ شریعت، طریقت و حقیقت).
امامخمینی همانند بعضی از عارفان (ابنعربی، 1/187؛ آملی، تفسیر المحیط، 2/417) با استناد به روایتی (عیاشی، 1/11)، برای آیات الهی، ظهر و بطن و حد و مطلع برشمرده است و معتقد است اگر مراد از قرآن در این حدیث، همه عالم وجود باشد، ممکن است بطن، عالم غیب و ظهر، عالم شهادت باشد (تعلیقات فصوص، 214). همچنین مطلع، کلام ذاتی و تجلی ظهوری حقتعالی در حضرت واحدیت و حد، کلام ظلی و فیضی باشد که حد فاصل میان حضرت واحدیت و مظاهر غیب و شهادت است که از آن به عماء (← مقاله عماء) تعبیر میشود و اگر مراد از قرآن در حدیث یادشده، انسان کامل یا همان کون جامع و کتاب مبین باشد، مراد از ظهر و بطن و حد و مطلع، مراتب چهارگانه (قوای چهارگانه ادراکی و یا طبایع چهارگانه) انسان کامل است و مراد از بطون سبعه، لطایف هفتگانه انسان (نفس، عقل، قلب، روح، سر، خفی و اخفی) است (همان، 214 ـ 215)، بلکه طبق مبانی عرفا، هر فردی از افراد وجود، حتی موجودات سافل، قرآن جامعاند که برای او ظهر، بطن، حد و مطلع و مراتب هفتگانه بلکه هفتادگانه است (همان، 215) (← مقاله ظهور و بطون).
به باور امامخمینی قرآن دارای بطنهای متعدد و حقایقی است که از دید انسانهای عادی پوشیده است (تفسیر حمد، 133؛ دعاء السحر، 59؛ صحیفه، 14/387). در حقیقت، باطن قرآن از سنخ معانی نیست تا برای انسانها با علوم رسمی قابل درک باشد؛ بلکه باطن قرآن از سنخ حقایق است و برای درک این حقایق، مکاشفه تام انسان کامل ختمی(ص) لازم است (دعاء السحر، 38؛ آداب الصلاة، 181). نظر امامخمینی درباره بطون قرآنی مبتنی بر تفسیر عرفانی از روایتی (فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/31) است که حقیقت قرآن را همان تجلی خداوند با صفات جلالی و جمالی بر قلب جمعی محمدی(ص) میشمارد (آداب الصلاة، 182 ـ 183). به باور ایشان ظاهر قرآن در مقابل باطن آن نیست، بلکه باطن قرآن در طول ظاهر آن است و آنچه در دست ماست، تنزلیافته مراتب بطونی و حقیقت قرآن است (تفسیر حمد، 133؛ دعاء السحر، 59؛ تعلیقات فصوص، 50) (← ادامه مقاله).
مراتب قرآن
اندیشمندان اسلامی مراتبداشتنِ قرآن را با دو رویکرد هستیشناختی و معرفتشناختی بررسی کردهاند:
- مراتب قرآن بر اساس مراتب وجود (هستیشناختی): بعضی از اهل معرفت از آنجاکه قرآن را جامع همه حقایق الهی و کونی، به صورت یکسان میدانند، معتقدند در قرآن هیچگونه میل و انحرافی نیست و منزلت قرآن منزلت اعتدال است؛ اما اگر از این منزل و مرتبه تنزل کند، جامعیت نخواهد داشت (ابنعربی، 3/93). امامخمینی نیز حقیقت قرآن را دارای مراتبی میداند که پیش از تنزل به منازل خلقی، از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت بوده است (آداب الصلاة، 181) و در هر نشئه از نشئات هستی، ظهوری دارد؛ چنانکه قرآن در حضرتهای علمیه، حضرت اعیان، حضرات اقلام و حضرات الواح، حضرت مثال و در حس مشترک و در شهادت مطلقه به گونهای ظهور دارد. این همان، هفت مرتبه از تنزل است و ممکن است نزول قرآن بر هفت حرف در روایات (مجلسی، 89/49 ـ 50)، اشاره به این معنا باشد (امامخمینی، آداب الصلاة، 323). ایشان معتقد است همانطور که کتاب تکوینى و نظام آفرینش مراتب دارد، کتاب تدوین و قرآن کریم نیز مراتبی دارد که همراستا با مراتب تکوینی است (دعاء السحر، 59). به باور ایشان اگر مراد از قرآن در بطون هفتگانه آن همه هستى باشد، مراتب هفتگانه بطونی آن مراتب هفتگانه کلی است و آن مقام احدیت غیبى، حضرت واحدیت، مقام مشیت و فیض منبسط، عالم عقول، عالم نفوس کلى، عالم مثال مطلق و عالم طبیعت است (تعلیقات فصوص، 50 و 214 ـ 215).
امامخمینی نزول آیات از مرتبه غیب تا شهادت را نوعی تغییر و میل وجودی و رتبی دانسته است؛ زیرا کلمات حقتعالی با رسیدن به هر مرتبه در قوس نزول، محجوب و مستور در حدود و تعینات میگردد تا به عالم طبیعت برسد (آداب الصلاة، 181). بنا بر نظر امامخمینی قرآن و کلام الهی با طی مراتب در قوس نزول و پوشیدن لباس الفاظ، مرحله به مرحله تنزل داده شده است. از اینرو مراتب بطون قرآن در قوس صعود، مطابق با مراتب تنزل است و برای رسیدن به بطون قرآن باید از تحریف رهایی یافت؛ بر این اساس میان مبدأ بطون و مبدأ تنزل، رابطه متعاکسی برقرار است و سالک به هر مرتبه از بطون که راه یافت، از یک مرتبه از تنزل رهایی مییابد (همان، 181 ـ 182) (← ادامه مقاله). بنا بر نظر ایشان رحمت واسعه حق بر بندگان این اقتضا را داشته است که قرآن را از آن مقام قرب و قدس، بر حسب تناسب عوالم تنزل دهد تا به این عالم ظلمانی برسد (همان، 184)؛ از اینرو قرآن در آن مقام اصلی خود، سرّ و سرِّ مستتر به سرّ است که تنزل کرده است (تفسیر حمد، 162).
- مراتب قرآن بر اساس فهم آن (معرفتشناختی): هر مرتبه از مراتب و منازل قرآن مختص گروهی است که پس از به دستآوردن طهارت، توان حمل و درک آن را دارند و پایینترین مرتبه آن، همین کتابی است که پیش روی مردم است (ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 39 ـ 41؛ همو، الحکمة المتعالیه، 7/36 ـ 39). امامخمینى نیز برای فهم قرآن مراتبی قائل است. ایشان در مرتبهای، درک و دریافت آیات قرآن را خارج از حیطه فهم و ادراک بشر برشمرده و آن را مختص ذات غیبالغیوب میداند که هیچ ملک مقرب یا نبی مرسلی در این مرتبه، به معرفت آن دست نمییابد (صحیفه، 17/431 ـ 433). در مرتبه بعدی، مخاطب قرآن تنها پیامبر(ص) است و این مرتبهای است که جبرئیل نیز از رسیدن به این مقام قاصر است و معرفت قرآن در این مرتبه، اختصاص به پیامبر(ص) دارد (همان، 18/262) و سرّی میان خداوند و رسولش است (همان، 19/285). در رتبه ظاهر و الفاظ قرآن که تنزلیافته از مراتب بالاتر است (آداب الصلاة، 181) نیز سفره گستردهای است که همه اقشار و اصناف آدمیان از آن استفاده میکنند و هر مسلک و مکتبی بهره خاص خود را از آن میبرد (صحیفه، 19/112) (← مقاله فهم قرآن).
حروف مقطعه
در برخی از روایات از حروف مقطعه که در آغاز برخی سورههای قرآن آمدهاند، به حروف تهجی یادشده است (← طبرسی، فضلبنحسن، 1/112). این حروف به دلیل طبیعت رمزگونهشان، از مباحث اختلافی قرآناند که بحث از آن از صدر اسلام تاکنون ادامه داشته است (دروزه، 1/359 ـ 362؛ ← شوکانی، 1/31 ـ 32). آرا و نظرات مختلفی از دانشمندان اسلامی در بیان این حروف و مفاد آنها ارائه شده است. برخی حروف مقطعه قرآن را از متشابهات قرآن (سیوطی، الاتقان، 1/611) یا اشاره به اسامی سورهها (فخر رازی، 2/252) میدانند. برخی نیز آن را مأخوذ از صفات و اسمای الهی (← همان، 2/253؛ آملی، تفسیر المحیط، 2/403) یا رموزی میان خداوند سبحان و رسول او (طباطبایی، 18/14 ـ 15) میشمارند.
امامخمینی حروف مقطعه را با وجود تفسیرهای مختلفی که از آن شده است، از اسرار الهی میداند و معتقد است این حروف، مخاطبه و رمزی میان حبیب و محبوب و مناجات میان عاشق و معشوق است و کسی از آنها بهرهای ندارد و حتی جبرئیل که خود، قرآن را بر پیامبر(ص) نازل کرده نیز از حقیقت معانی آن اطلاعی ندارد، بلکه فهم حقیقت آن، مختص پیامبر اکرم(ص) و افرادی است که حقتعالی به آنان تعلیم کرده است (کشف اسرار، 322؛ چهل حدیث، 351؛ صحیفه، 18/447).
ویژگیهای قرآن
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ملاصدرا، اسرار الآیات، 208؛ مراغی، 9/153 ـ 154؛ مغنیه، 4/171 و 5/274) برای قرآن ویژگیهای فراوانی برشمرده است، ازجمله:
- جامعیت و جاودانگی قرآن: کاملبودن مجموعه رهنمودها و دستورهای این کتاب شریف در همه زمینههایی است که به سعادت انسان ارتباط دارد (ایازی، قرآن، 15). بنا بر نظر امامخمینی قرآن دربردارنده همه دستورها و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال نیازمند آن است (ولایت فقیه، 29؛ تقریرات، 3/458) و هیچیک از کتابهای آسمانی همچون تورات و انجیل، مانند قرآن نیستند که حقایق را به صورت صریح یا ضمنی بیان کنند (صحیفه، 20/298) و جامعیت آن را ندارند؛ زیرا قرآن تجلی جلال و جمال حقتعالی (آداب الصلاة، 309 ـ 310؛ صحیفه، 20/408) و صورت احدیت همه اسما و صفات الهی است (آداب الصلاة، 310). قرآن که کتابی حرکتآفرین و زنده است (صحیفه، 4/98)، جاودانه در همه عصرها و نسلها خواهد بود؛ زیرا از ناحیه خداوندی است که محیط و عالم بر همه چیز و همه عصرهاست و آن را دستور و قانونی برای همه زمانها فرستاده است (همان، 8/171؛ ولایت فقیه، 29) و ریشه این جاودانگی نیز از جامعیت قرآن نشئت میگیرد؛ زیرا اگر قرآن در همه جهات جامعیت نداشته باشد، نمیتواند جاودانه باشد (صحیفه، 20/93) (← مقاله جامعیت قرآن).
- تحریفناپذیری قرآن: امامخمینی همسو با اندیشمندان اسلامی (سید مرتضی، 361 ـ 363؛ فخر رازی، 20/305 و 21/416؛ طباطبایی، 12/107 ـ 108؛ خویی، 200 ـ 201) بر عدم تحریف قرآن تأکید کرده و بر این باور است که قرآن کریم از صدر اسلام تا به حال یک کلمه یا یک حرف از آن کم یا زیاد نشده است (کشف اسرار، 114؛ تنقیح الاصول، 3/130 ـ 132؛ انوار الهدایه، 1/243). ایشان با بیان شواهد تاریخی، به نقد ادعای تحریف قرآن پرداخته و معتقد است این قرآن همان کتابی است که در زمان پیامبر(ص) در دست مسلمانان بوده و آن را قرائت و حفظ میکردند و اگر تحریفی در قرآن صورت گرفته باشد، باید ائمه(ع) و اصحاب به آن استدلال میکردند (تنقیح الاصول، 3/131؛ انوار الهدایه، 1/245 ـ 246). امامخمینی شدت تعصب مسلمانان به قرآن را مانع امکان وقوع تحریف در این کتاب آسمانی میداند (تنقیح الاصول، 3/131) و مخالفت شدید مسلمانان با برداشتن یک حرف از قرآن را یکی از شواهد عدم تحریف قرآن میشمارد (صحیفه، 18/423) (← مقاله تحریفناپذیری قرآن).
- اعجاز قرآن: قرآن جامع لطایف و حقایق و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران میماند و این اعجاز بزرگِ این صحیفه نورانی است. از دیگر موارد اعجاز قرآن حسن ترکیب، لطف بیان، غایت فصاحت و بلاغت و چگونگی دعوت آن است که هر یک جداگانه اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است؛ اما آنانی که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید باخبرند، وجه نظرشان در اعجاز، همان معارف آن است که جامع لطایف، حقایق، سرایر و دقایق توحید است (امامخمینی، آداب الصلاة، 263 ـ 264) (← مقاله معجزه).
- میزان و مرجعبودن قرآن: قرآن کریم میزان و مرجع منابع دیگری چون سنت به شمار میرود؛ از اینرو یک میزان در صحت و اعتبار حدیث، عرضه آن به قرآن است و حدیثی که مخالف قرآن باشد مردود است (← حمیری، 92)؛ همچنین میزان در سعادت و شقاوت و اعوجاج و استقامت افراد، قرآن است و کسی که عقاید و اعمال او با قرآن منطبق باشد، اهل سعادت و بر صراط مستقیم است و رسول خدا(ص) از آنجاکه خُلق او قرآن است، خود میزان بوده و بر صراط مستقیم است (امامخمینی، آداب الصلاة، 208 ـ 209 و 287 ـ 288) (← مقاله هدایت و ضلالت)؛ از اینرو انسان باید خود را به موازین قرآنی که میزان اکبر شمرده میشوند، عرضه کند؛ برای مثال در خصوص قصه آدم(ع) و ابلیس، آن را با خود تطبیق کند تا معلوم شود از کدام حزب است (همو، حدیث جنود، 50).
- هدایتبودن قرآن: قرآن مجموعهای است که به صورتهای مختلف راههای سعادت بشری را بیان کرده است؛ گاهی صریح و گاهی با کنایه، گاهی به صورت احکام و گاه به صورت قصص و حکایت (امامخمینی، آداب الصلاة، 187؛ همو، تقریرات، 3/361 ـ 362 و 458) (← مقاله اهداف قرآن)؛ برهمیناساس قرآن کریم نشاندهنده راه وصول به مقامات اخروی و درجات عالی (چهل حدیث، 504) و حبل ممدود میان آسمان و زمین است که رابطه روحانی و واسطه معنوی میان عالم قدس و ارواح انسانی است و چنانکه از کلمات معصومان(ع) نیز ـ که از ارواح متعلق به عالم قدس، صدور یافتهاند ـ تعبیر به «حبل ممدود» میان آسمان و زمین میشود (همو، حدیث جنود، 4 ـ 5).
- حجیت ظواهر قرآن: ظواهر قرآن کریم حجت است و فرقی میان ظواهر قرآن و غیر قرآن نیست (همو، انوار الهدایه، 1/241)؛ با این حال، گروهی از اخباریان معتقدند بر فرض انعقاد ظهور برای الفاظ قرآن، این الفاظ بدون مراجعه به روایات اهل بیت(ع) حجت نیستند (حر عاملی، 27/176؛ آصفی، 1/7 ـ 8). بنا بر نظر امامخمینی دلیل بر حجیت ظواهر قرآن بنای عقلاست (تنقیح الاصول، 4/459) (← مقاله کتاب(2)).
آیات فقهی
قرآن کریم به همراه سنت، عقل و اجماع یکی از منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی است (حلی، علامه، قواعد الاحکام، 3/423). این کتاب الهی دارای آیاتی است که به بیان احکام شریعت میپردازند و به آیات الاحکام معروفاند و برای استنباط احکام شرعی به آنها استناد میشود. سابقه آیات الاحکام به ابینصر محمدبنسائب بشر کلبی (م147) میرسد که از اصحاب امامباقر(ع) و امامصادق(ع) بود (آقابزرگ، 1/40). برخی از فقها و مفسران در این زمینه کتاب مستقلی نیز تدوین کردهاند (← استرآبادی، آیات الاحکام؛ جرجانی، آیات الاحکام). از مجموعه آثار امامخمینی نیز مباحثی که مربوط به احکام بوده، در کتابی به نام آیات الاحکام قبسات من تراث الامامالخمینی جمعآوری شده است (← مقاله آیات الاحکام فی التراث الامامالخمینی). دلالت آیات قرآن بر احکام شرعی یا به صورت نص است یا به صورت ظاهر؛ یعنی در استفاده از عمومیت یا اطلاق آیات نیاز به مقدماتی است که نخستین مقدمه آن حجیت ظهور است. غالب فقها قائل به حجیت ظهور آیاتاند (مفید، التذکره، 29؛ حلی، علامه، نهایة الوصول، 1/342). برخی نیز حجیت ظواهر قرآن را منوط به همراهی این آیات با روایات صحیحه از اهل بیت(ع) میدانند (حر عاملی، 27/76؛ ← آصفی، 1/8). آیاتی که مربوط به احکام شرعیاند در بسیاری از ابواب فقه مانند نماز، روزه، حج، زکات و ابواب معاملات و شهادات بررسی شدهاند. برخی شمار این آیات را حدود پانصد و برخی آن را دو هزار آیه میدانند (معرفت، التفسیر، 2/228).
امامخمینی نیز در ابوابی از کتابهای فقهی و اصولی خود به برخی آیات در استنباط احکام شرعی استناد کرده است، مانند باب نماز (الخلل، 150؛ تهذیب الاصول، 1/255 ـ 256؛ تنقیح الاصول، 2/119)، روزه (الطهاره، 2/124؛ جواهر الاصول، 4/306)، حج (مکاسب، 2/297؛ تهذیب الاصول، 3/518)، بیع (البیع، 1/92؛ همو، تنقیح الاصول، 3/158) و حکومت و ولایت (البیع، 2/639 ـ 640؛ ولایت فقیه، 83 ـ 86) (← مقاله آیات الاحکام).
خود قرآن نیز احکامی دارد، همانند حرمت قرائت سورههای سجدهدار برای جنب، حایض و زن در حال نفاس (نجفی، 3/42؛ مفید، الاعلام، 18؛ حلی، علامه، تحریر الاحکام، 1/105؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/41، 53 و 62)، کراهت قرائت سورههای دیگر برای این افراد (نجفی، 3/222؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، 169)، وجوب طهارت برای لمس قرآن و استحباب آن در حال قرائت قرآن (حلی، فخرالمحققین، 1/10) (← مقاله تلاوت قرآن).
پانویس
- ↑ (جرجانی، کتاب التعریفات، تهران، 75.)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، 309.)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، 321.)
- ↑ (سیوطی، الاتقان، 1/189؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 15/173.)
- ↑ (ملاصدرا، اسرار الآیات، 12؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 333؛ امامخمینی، دعاء السحر، 55 ـ 56.)
- ↑ (ملاصدرا، تفسیر القرآن، 3/395 ـ 396 و 7/106.)
- ↑ (سیوطی، الاتقان، 1/189؛ فیض کاشانی، الأصفی، 1/649.)
- ↑ (طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 8/726.)
- ↑ (گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، 3/285.)
- ↑ (سیوطی، الاتقان، 1/189.)
- ↑ (ابنسبعین، رسائل ابنسبعین، 244.)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، 52 ـ 53.)
- ↑ (سیوطی، الاتقان، 1/189.)
- ↑ (امامخمینی، چهل حدیث، 618.)
- ↑ (ملاصدرا، المشاعر، 57.)
- ↑ (ملاصدرا، اسرار الآیات، 16.)
- ↑ (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 8/299 ـ 300.)
- ↑ (صدوق، الخصال، 2/524.)
- ↑ (خرمشاهی، قرآنشناخت، 3 و 20 ـ 21.)
- ↑ (معرفت، التمهید، 1/334.)
- ↑ (حکیم، علوم القرآن، 100 ـ 101.)
- ↑ (کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، 10/293.)
- ↑ (← سیوطی، الاتقان، 1/228.)
- ↑ (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، 10/438.)
- ↑ (حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، 261.)
- ↑ (معرفت، التمهید، 1/273.)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، 82/20؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، 1/6.)
- ↑ (بیهقی، السنن الکبری، 2/42 ـ 43؛ سیوطی، الاتقان، 1/266؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، 7/152؛ ← معرفت، علوم قرآنی، 47.)
- ↑ (مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، 4/240؛ معرفت، التمهید، 1/280 و 365.)
- ↑ (رامیار، تاریخ قرآن، 257 ـ 261 و 275 ـ 277.)
- ↑ (خویی، البیان فی تفسیر القرآن، 253.)
- ↑ (کلینی، الکافی، 5/380.)
- ↑ (خویی، البیان فی تفسیر القرآن، 254؛ زنجانی، 46.)
- ↑ (باقلانی، الانتصار للقرآن، 1/151.)
- ↑ (زنجانی، تاریخ القرآن، 46.)
- ↑ (رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآنی، 63.)
- ↑ (ابوزهره، المعجزة الکبری القرآن، 21.)
- ↑ (رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآنی، 63.)
- ↑ (زنجانی، تاریخ القرآن، 48.)
- ↑ (معرفت، التمهید، 1/288.)
- ↑ (بیهقی، دلائل النبوه، 7/149؛ سیوطی، الاتقان، 1/207 ـ 210.)
- ↑ (زرکلی، الاعلام، بیروت، 4/210؛ معرفت، التمهید، 1/285.)
- ↑ (سیوطی، الاتقان، 1/220.)
- ↑ (معرفت، تاریخ قرآن، 86.)
- ↑ (معرفت، تاریخ قرآن، 87.)
- ↑ (ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، 2/535 ـ 537.)
- ↑ (بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، 8/95؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، 7/221.)
- ↑ (معرفت، تاریخ قرآن، 187.)
- ↑ (رضایی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، 24.)
- ↑ (ایازی، مصحف، 183.)
- ↑ (دیاری، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، 88.)
- ↑ (رضایی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، 35 ـ 36.)
- ↑ (ریعان، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، 161.)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، 58؛ امامخمینی، آداب الصلاة، 181 ـ 182 و 321؛ امامخمینی، حدیث جنود، 62 و 90 ـ 93.)
منابع
- قرآن کریم.
- آصفی، محمدمهدی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، تألیف سیدهاشم بحرانی، قم، بعثت، چاپ اول، 1416ق.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، 1403ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1422ق.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، 1367ش.
- ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا.
- ابنسبعین، عبدالحقبنابراهیم، رسائل ابنسبعین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1428ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابوزهره، محمد، المعجزة الکبری القرآن، قاهره، دارالفکر العربی، 1418ق.
- احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، 1388ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، 1385ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1379ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1386ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، 1388ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، 1385ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1387ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1386ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الخلل فی الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1384ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1388ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، 1387ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1386ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، 1389ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1387ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1379ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، 1388ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، قرآن اثری جاویدان، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، 1381ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، مصحف امامعلی(ع)، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1380ش.
- باقلانی، محمدبنطیب، الانتصار للقرآن، عمان ـ بیروت، دارالفتح ـ دار ابنحزم، چاپ اول، 1422ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1405ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1371ق.
- بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، تصحیح احمد فرید المزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 2008م.
- بیهقی، احمدبنحسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405ق.
- بیهقی، احمدبنحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، 1370ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، 1407ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
- حریری، محمدیوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، قم، هجرت، چاپ دوم، 1384ش.
- حکیم طباطبایی، سیدمحمدباقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، 1417ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، 1420ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1413ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، نهایة الوصول الی علم الاصول، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، 1425ق.
- حلی، فخرالمحققین، محمدبنحسن، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، تحقیق سیدحسین موسوی و دیگران، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، 1387ق.
- حمیری، عبداللهبنجعفر، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام، چاپ اول، 1413ق.
- حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
- خرمشاهی، بهاءالدین، قرآنشناخت، تهران، طرح نو، چاپ دوم، 1375ش.
- خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخویی، چاپ اول، 1430ق.
- دروزه، محمد عزة، التفسیر الحدیث، بیروت، دارالغراب الاسلامی، چاپ دوم، 1421ق.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، 1388ش.
- رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1369ش.
- رضایی اصفهانی، محمدعلی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، قم، نشر مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1382ش.
- رکنی یزدی، محمدمهدی، آشنایی با علوم قرآنی، مشهد ـ تهران، آستان قدس ـ سمت، چاپ اول، 1379ش.
- ریعان، معصومه، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امامخمینی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1379ش.
- زحیلی، وهبةبنمصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، 1422ق.
- زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- زرکشی، محمدبنعبدالله، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق جمال حمدی ذهبی و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1410ق.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، 1980م.
- زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، تهران، منظمة الاعلام الاسلامی، 1404ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1411ق.
- سیوطی، جلالالدین، الإتقان فی علوم القرآن، تحقیق فواز احمد زمرلی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1421ق.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1404ق.
- شوکانی، محمدبنعلی، فتح القدیر، بیروت ـ دمشق، دار ابنکثیر ـ دارالکلم الطیب، چاپ اول، 1414ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، 1414ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
- طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، 1372ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1409ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، 1400ق.
- عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، تهران، منیر، چاپ اول، 1382ش.
- عیاشی، محمدبنمسعود، التفسیر، سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، 1380ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الأصفی فی تفسیر القرآن، تصحیح محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، 1415ق.
- قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، تصحیح، سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1381ش.
- کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، 1408ق.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، 1409ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
- مراغی، احمدبنمصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، تهران، سمت، چاپ پنجم، 1382ش.
- معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، تمهید، چاپ اول، 1379ش.
- معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1386ش.
- معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، تمهید، چاپ دوم، 1384ش.
- مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1424ق.
- مفید، محمدبنمحمد، الإعلام بما اتفقت علیه الإمامیة من الأحکام، تحقیق محمد حسون، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
- مفید، محمدبنمحمد، التذکرة باصول الفقه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
- مقریزی، احمدبنعلی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1360ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، 1366ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1981م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ دوم، 1363ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1363ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، 1379ش.
باقر صاحبی