تملق: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ دی ۱۴۰۱
اصلاح نویسه‌های عربی
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''تملّق'''، اظهار ستایش و دوستی، بدون باور قلبی یا همراه با باور. ==مفهوم‌شناسی== تملّق به معنای اظهار لطف و محبت شدید و خضوع و اظهار زبانی بدون باور قلبی است <ref>‌جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۴/۱۵۵۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۴۷؛ طریحی، مجمع ا...» ایجاد کرد)
 
(اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۱: خط ۱:
'''تملّق'''، اظهار ستایش و [[دوستی]]، بدون باور قلبی یا همراه با باور.
'''تملّق'''، اظهار ستایش و [[دوستی]]، بدون باور قلبی یا همراه با باور.
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
تملّق به معنای اظهار لطف و محبت شدید و [[خضوع]] و اظهار زبانی بدون باور قلبی است <ref>‌جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۴/۱۵۵۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۴۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref>. در [[زبان فارسی]]، به معنای چاپلوسی آمده است <ref>‌دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۱۲۰</ref>. این واژه از ریشه «ملق» به معنای فقر مادی یا از دست ‌دادن مال <ref>‌ابن‌اثیر، النهایه، ۴/۳۵۷</ref> و املاق به معنای [[تنگدستی]] <ref>‌طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> است؛ چون فقر، [[انسان]] را به نرمی و کرنش وا می‌دارد. در اصطلاح [[علم اخلاق]]، تملق گاه به صورت مذموم و گاه به صورت ممدوح به‌کار رفته است <ref>‌بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> و تملق مذموم، [[تواضع]] در برابر افرادی است که این [[مدح]] افزون بر شأن آنهاست <ref>‌مدنی، ریاض السالکین،۳/۳۰۷</ref>؛ در حالی‌که زبان موافق با [[قلب]] نباشد <ref>‌بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref>. اما تملق ممدوح، تملق در برابر [[خداوند]] است که نوعی اظهار خضوع، محبت و نرمش است و در آن، زبان با قلب همراه است <ref>بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref>. [[امام‌خمینی]] تملق مذموم را اظهار لطف و مودّت همراه با خضوع، بدون باور و اعتقاد قلبی می‌داند <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۰-۳۷۱</ref> و این از [[صفات رذیله]] [[نفس]] بوده، فرد متملق به [[طمع]] به ‌دست ‌آوردن منفعت، دست به چنین رفتاری می‌زند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰ و ۳۷۸</ref>.
تملّق به معنای اظهار لطف و محبت شدید و [[خضوع]] و اظهار زبانی بدون باور قلبی است <ref>‌جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۴/۱۵۵۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۳۴۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref>. در [[زبان فارسی]]، به معنای چاپلوسی آمده است <ref>‌دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۱۲۰</ref>. این واژه از ریشه «ملق» به معنای فقر مادی یا از دست دادن مال <ref>‌ابن‌اثیر، النهایه، ۴/۳۵۷</ref> و املاق به معنای [[تنگدستی]] <ref>‌طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> است؛ چون فقر، [[انسان]] را به نرمی و کرنش وا می‌دارد. در اصطلاح [[علم اخلاق]]، تملق گاه به صورت مذموم و گاه به صورت ممدوح به‌کار رفته است <ref>‌بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref> و تملق مذموم، [[تواضع]] در برابر افرادی است که این [[مدح]] افزون بر شأن آنهاست <ref>‌مدنی، ریاض السالکین،۳/۳۰۷</ref>؛ در حالی‌که زبان موافق با [[قلب]] نباشد <ref>‌بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref>. اما تملق ممدوح، تملق در برابر [[خداوند]] است که نوعی اظهار خضوع، محبت و نرمش است و در آن، زبان با قلب همراه است <ref>بهایی، مفتاح الفلاح، ۳۲۱</ref>. [[امام‌خمینی]] تملق مذموم را اظهار لطف و مودّت همراه با خضوع، بدون باور و اعتقاد قلبی می‌داند <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۰-۳۷۱</ref> و این از [[صفات رذیله]] [[نفس]] بوده، فرد متملق به [[طمع]] به دست آوردن منفعت، دست به چنین رفتاری می‌زند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰ و ۳۷۸</ref>.
<br>
<br>
از مفاهیم مرتبط با تملق، تواضع، [[دروغ]]، [[نفاق]] و [[ریا]] است. تواضع، ازجمله فضایل اخلاقی است که در گفتار و رفتار شخص متواضع، ظاهر می‌گردد و منشأ آن [[قلب]] <ref>‌،مکی، قوت القلوب، ۲/۲۳۲</ref> و آن عین [[عزت|عزّت]] است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۱</ref> و نسبت به تملق ممدوح، معنای عام‌تری دارد؛ در حالی‌که تملق مذموم، اظهار دوستی بدون باور قلبی <ref>‌طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> و از رذایل نفسانی و عین [[ذلت]] و خواری است <ref>‌اسفراینی، شرح کتاب النجاة، ۵۰۶</ref>. امام‌خمینی تملق را غیر از تواضع ممدوح می‌شمارد و بر این باور است که گاهی تشخیص تواضع از تملّق مذموم، بسیار مشکل است <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۱-۸۲</ref>. ایشان تفاوت میان آن دو را در سه جهت مبدأ، غایت و نتیجه می‌داند؛ زیرا مبدأ تواضع، [[علم]] به خدا و نفس، غایتش خداوند یا کرامت او‌ و ثمره‌اش [[کمال نفسانی]] است؛ در حالی‌که مبدأ تملّق، [[شرک]] و [[جهل]] <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶</ref> و [[خودخواهی]] و احتجاب از حق <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref>، غایتش نفس و ثمره‌اش خواری، نقص و عار <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۶۲</ref> است. ایشان ریشه تواضع را [[فطرت مخموره]] و ریشه تملق را [[فطرت محجوبه]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. ارتباط واژه دروغ با تملق در آن است که دروغ خلاف [[راستگویی]] است و از آنجا که در تملق، ظاهر خلاف باطن است، می‌تواند مصداق دروغ باشد.
از مفاهیم مرتبط با تملق، تواضع، [[دروغ]]، [[نفاق]] و [[ریا]] است. تواضع، ازجمله فضایل اخلاقی است که در گفتار و رفتار شخص متواضع، ظاهر می‌گردد و منشأ آن [[قلب]] <ref>،مکی، قوت القلوب، ۲/۲۳۲</ref> و آن عین [[عزت|عزّت]] است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۱</ref> و نسبت به تملق ممدوح، معنای عام‌تری دارد؛ در حالی‌که تملق مذموم، اظهار دوستی بدون باور قلبی <ref>‌طریحی، مجمع البحرین، ۵/۲۳۶</ref> و از رذایل نفسانی و عین [[ذلت]] و خواری است <ref>‌اسفراینی، شرح کتاب النجاة، ۵۰۶</ref>. امام‌خمینی تملق را غیر از تواضع ممدوح می‌شمارد و بر این باور است که گاهی تشخیص تواضع از تملّق مذموم، بسیار مشکل است <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۱-۸۲</ref>. ایشان تفاوت میان آن دو را در سه جهت مبدأ، غایت و نتیجه می‌داند؛ زیرا مبدأ تواضع، [[علم]] به خدا و نفس، غایتش خداوند یا کرامت او و ثمره‌اش [[کمال نفسانی]] است؛ در حالی‌که مبدأ تملّق، [[شرک]] و [[جهل]] <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۶</ref> و [[خودخواهی]] و احتجاب از حق <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref>، غایتش نفس و ثمره‌اش خواری، نقص و عار <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۶۲</ref> است. ایشان ریشه تواضع را [[فطرت مخموره]] و ریشه تملق را [[فطرت محجوبه]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. ارتباط واژه دروغ با تملق در آن است که دروغ خلاف [[راستگویی]] است و از آنجا که در تملق، ظاهر خلاف باطن است، می‌تواند مصداق دروغ باشد.
<br>
<br>
[[نفاق]] به معنای خاص آن، صفت افراد بی‌ایمانی است که در ظاهر در میان مسلمانان هستند، ولی در باطن کافرند. در معنای عام نیز شامل هر گونه دوگانگی و تفاوت میان ظاهر و باطن، گفتار و عمل می‌شود <ref>‌ابن‌اثیر، النهایه، ۵/۹۸</ref>؛ از همین‌رو تملق نوعی نفاق است <ref>‌شهرزوری، رسائل الشجرة، ۱/۶۰۰</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز تملق و چاپلوسی را نمونه‌ای از نفاق قولی و بارزترین صفت منافقان دانسته است <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵</ref>. ریا به این معناست که کسی در انجام عمل، [[اخلاص]] نداشته باشد و در عین حال، با گفتار و رفتار خود چنان نشان دهد که کار و عمل را برای [[رضای خداوند]] انجام می‌دهد <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۱۴۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۵</ref>.
[[نفاق]] به معنای خاص آن، صفت افراد بی‌ایمانی است که در ظاهر در میان مسلمانان هستند، ولی در باطن کافرند. در معنای عام نیز شامل هر گونه دوگانگی و تفاوت میان ظاهر و باطن، گفتار و عمل می‌شود <ref>‌ابن‌اثیر، النهایه، ۵/۹۸</ref>؛ از همین‌رو تملق نوعی نفاق است <ref>‌شهرزوری، رسائل الشجرة، ۱/۶۰۰</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز تملق و چاپلوسی را نمونه‌ای از نفاق قولی و بارزترین صفت منافقان دانسته است <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵</ref>. ریا به این معناست که کسی در انجام عمل، [[اخلاص]] نداشته باشد و در عین حال، با گفتار و رفتار خود چنان نشان دهد که کار و عمل را برای [[رضای خداوند]] انجام می‌دهد <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۱۴۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۵</ref>.
==پیشینه==
==پیشینه==
در زندگی اجتماعی بشر، هرگاه [[فقر]] و نیاز وجود داشته باشد، صفت تملق نیز در میان عده‌ای آشکار می‌شود <ref>‌ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۴۸۸-۴۹۰</ref>. در [[کتاب مقدس]] از تملق به عنوان صفتی منفی که اولیای حق از آن دور هستند، یادشده است <ref>‌ کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس رسول به تسالونیکان، ب۲، ۴-۶</ref> و یا از دهانی که چاپلوسی می‌کند، به دهانی ویران تعبیر شده است <ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۲۶، ۲۸</ref>. در اسلام تملق‌گویی و تملق‌پذیری هر دو نکوهش شده‌اند؛ چنان‌که در [[قرآن کریم]] کسانی که دوست دارند در برابر اعمالی که انجام نداده‌اند، ستوده و تملق شوند، نکوهش شده‌اند <ref>‌آل عمران، ۱۸۸</ref>. در روایات نیز تملق‌گویی نکوهش شده <ref>‌صدوق، معانی الاخبار، ۱۸۵</ref>، ستودن شخص بیش از آنچه شایسته اوست، چاپلوسی و کمتر از آنچه شایسته آن است، ناتوانی و [[حسادت]] شمرده شده است <ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۳۳۹، ۵۸۱</ref>؛ نیز از بهترین فرصت‌های [[شیطان]] به شمار آمده است <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۷۲-۴۷۳</ref>. در روایتی منسوب به [[امام‌صادق(ع)]] آمده است که کسی نمی‌تواند بنده خالص خدا باشد، مگر اینکه ستایش و سرزنش نزد او یکسان باشد <ref>‌مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴</ref>. البته در برخی روایات، تملق در طلب علم، استثنا و مجاز شمرده شده است <ref>‌ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۷</ref>.
در زندگی اجتماعی بشر، هرگاه [[فقر]] و نیاز وجود داشته باشد، صفت تملق نیز در میان عده‌ای آشکار می‌شود <ref>‌ابن‌خلدون، تاریخ، ۱/۴۸۸-۴۹۰</ref>. در [[کتاب مقدس]] از تملق به عنوان صفتی منفی که اولیای حق از آن دور هستند، یادشده است <ref> کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس رسول به تسالونیکان، ب۲، ۴-۶</ref> و یا از دهانی که چاپلوسی می‌کند، به دهانی ویران تعبیر شده است <ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۲۶، ۲۸</ref>. در اسلام تملق‌گویی و تملق‌پذیری هر دو نکوهش شده‌اند؛ چنان‌که در [[قرآن کریم]] کسانی که دوست دارند در برابر اعمالی که انجام نداده‌اند، ستوده و تملق شوند، نکوهش شده‌اند <ref>‌آل عمران، ۱۸۸</ref>. در روایات نیز تملق‌گویی نکوهش شده <ref>‌صدوق، معانی الاخبار، ۱۸۵</ref>، ستودن شخص بیش از آنچه شایسته اوست، چاپلوسی و کمتر از آنچه شایسته آن است، ناتوانی و [[حسادت]] شمرده شده است <ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۳۳۹، ۵۸۱</ref>؛ نیز از بهترین فرصت‌های [[شیطان]] به شمار آمده است <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۷۲-۴۷۳</ref>. در روایتی منسوب به [[امام‌صادق(ع)]] آمده است که کسی نمی‌تواند بنده خالص خدا باشد، مگر اینکه ستایش و سرزنش نزد او یکسان باشد <ref>‌مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴</ref>. البته در برخی روایات، تملق در طلب علم، استثنا و مجاز شمرده شده است <ref>‌ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۷</ref>.
<br>
<br>
ازجمله کتب اخلاقی گذشتگان که در آن از تملق سخن به میان آمده است، [[احیاء علوم‌الدین]] است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۸۴</ref>. علمای اخلاق، تملق مذموم را از مهلکات شمرده‌اند <ref>‌نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۴-۶۳۵</ref> و نه تنها تملق از دیگران را برای رفع نیازها با عنوان صفتی ناپسند نکوهش کرده‌اند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref>، بلکه علاقه به [[دورویی]] و [[ریاکاری]] و تملق را، ازجمله مفاسد [[حب جاه]] شمرده‌اند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref>. در مقابل، تملق ممدوح است که تملق بنده در پیشگاه خداست و گاه در حال [[تلاوت قرآن]] <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۲۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۷۵-۸۷۶</ref> و یا [[نماز شب]] و [[دعا]] <ref>‌مکی، قوت القلوب، ۱/۲۹ و ۷۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۴/۵۱</ref> حاصل می‌شود و همین، مورد توجه علمای اخلاق قرار گرفته است. در کتاب‌های عرفانی نیز از تملق ممدوح که تملق در برابر خداوند و تذلل در برابر اوست، سخن به میان آمده است <ref>‌تلمسانی، شرح منازل السائرین،۲/۳۷۴</ref>.
ازجمله کتب اخلاقی گذشتگان که در آن از تملق سخن به میان آمده است، [[احیاء علوم‌الدین]] است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۸۴</ref>. علمای اخلاق، تملق مذموم را از مهلکات شمرده‌اند <ref>‌نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۴-۶۳۵</ref> و نه تنها تملق از دیگران را برای رفع نیازها با عنوان صفتی ناپسند نکوهش کرده‌اند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref>، بلکه علاقه به [[دورویی]] و [[ریاکاری]] و تملق را، ازجمله مفاسد [[حب جاه]] شمرده‌اند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۳</ref>. در مقابل، تملق ممدوح است که تملق بنده در پیشگاه خداست و گاه در حال [[تلاوت قرآن]] <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۲۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۷۵-۸۷۶</ref> و یا [[نماز شب]] و [[دعا]] <ref>‌مکی، قوت القلوب، ۱/۲۹ و ۷۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۴/۵۱</ref> حاصل می‌شود و همین، مورد توجه علمای اخلاق قرار گرفته است. در کتاب‌های عرفانی نیز از تملق ممدوح که تملق در برابر خداوند و تذلل در برابر اوست، سخن به میان آمده است <ref>‌تلمسانی، شرح منازل السائرین،۲/۳۷۴</ref>.
خط ۱۶: خط ۱۶:
امام‌خمینی ریشه تملق و چاپلوسی را [[حب دنیا]] می‌داند <ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۹</ref> و معتقد است روح تملق، از [[منفعت‌طلبی]]، [[خودخواهی]] <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> و محجوب‌شدن از حق سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا وقتی انسان در حجاب‌های نفسانی قرار می‌گیرد، خودخواهی و [[خودبینی]] بر او مسلط می‌شود و این خودبینی سبب می‌شود انسان برای خود کمالات بسیاری اثبات کند و از مبدأ کمالات غافل شده، افرادی را که چشم طمع به آنها دارد، بزرگ شمارد و تملق ایشان را بگوید <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> و شخص از آنجا که دیگران را در اموری که به آنها طمع دارد، مثل مال و ثروت و مقام، مؤثر می‌پندارد، به تملق و چاپلوسی آنها می‌پردازد <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۶۰-۵۶۱</ref>.
امام‌خمینی ریشه تملق و چاپلوسی را [[حب دنیا]] می‌داند <ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۹</ref> و معتقد است روح تملق، از [[منفعت‌طلبی]]، [[خودخواهی]] <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref> و محجوب‌شدن از حق سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا وقتی انسان در حجاب‌های نفسانی قرار می‌گیرد، خودخواهی و [[خودبینی]] بر او مسلط می‌شود و این خودبینی سبب می‌شود انسان برای خود کمالات بسیاری اثبات کند و از مبدأ کمالات غافل شده، افرادی را که چشم طمع به آنها دارد، بزرگ شمارد و تملق ایشان را بگوید <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۵</ref> و شخص از آنجا که دیگران را در اموری که به آنها طمع دارد، مثل مال و ثروت و مقام، مؤثر می‌پندارد، به تملق و چاپلوسی آنها می‌پردازد <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۶۰-۵۶۱</ref>.
<br>
<br>
به اعتقاد [[امام‌خمینی]]، وقتی [[انسان]] تحت سلطه شهوات و [[هوای نفس]] قرار می‌گیرد، بنده آنها می‌گردد تا آنجا که [[عزت]] و حرّیت از قلبش رخت بر می‌بندد و [[ذلت]] و [[فقر]] به جای آن می‌نشیند؛ برای به ‌دست‌ آوردن مشتهیات خود، نزد اهل دنیا خاضع می‌گردد و تملق آنها را می‌گوید <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵-۲۵۶</ref>. ایشان یکی دیگر از اسباب تملق را تنگی و ضیق صدر می‌شمارد که آن ‌را ناشی از خودخواهی و خودبینی می‌داند؛ زیرا وقتی شخص، تنگی صدر داشته باشد، هرچه در خود ببیند، در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و چون اسیر نفس است، برای رسیدن به مقاصد و مشتهیات خود، تملق اهل دنیا را می‌کند و [[ذلت]] و خواری می‌کشد <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>. البته گاهی [[حسادت]] و [[تکبر]] شخص، مانع ستودن دیگران می‌شود که این برای فرار از تملق‌گویی نیست <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. ایشان در نهایت، تملق را از نشانه‌های [[جاه‌طلبی]]، [[خدعه]] و [[عوام‌فریبی]] می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۸</ref>.
به اعتقاد [[امام‌خمینی]]، وقتی [[انسان]] تحت سلطه شهوات و [[هوای نفس]] قرار می‌گیرد، بنده آنها می‌گردد تا آنجا که [[عزت]] و حرّیت از قلبش رخت بر می‌بندد و [[ذلت]] و [[فقر]] به جای آن می‌نشیند؛ برای به دست آوردن مشتهیات خود، نزد اهل دنیا خاضع می‌گردد و تملق آنها را می‌گوید <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵-۲۵۶</ref>. ایشان یکی دیگر از اسباب تملق را تنگی و ضیق صدر می‌شمارد که آن را ناشی از خودخواهی و خودبینی می‌داند؛ زیرا وقتی شخص، تنگی صدر داشته باشد، هرچه در خود ببیند، در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و چون اسیر نفس است، برای رسیدن به مقاصد و مشتهیات خود، تملق اهل دنیا را می‌کند و [[ذلت]] و خواری می‌کشد <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>. البته گاهی [[حسادت]] و [[تکبر]] شخص، مانع ستودن دیگران می‌شود که این برای فرار از تملق‌گویی نیست <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. ایشان در نهایت، تملق را از نشانه‌های [[جاه‌طلبی]]، [[خدعه]] و [[عوام‌فریبی]] می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۸</ref>.
==آفات و پیامدها==
==آفات و پیامدها==
برخی علمای اخلاق، برای تملق مذموم آفات و پیامدهای فردی و اجتماعی چندی ذکر کرده‌اند. آنان پیامدهای فردی تملق را در شنونده، خروج از حد [[اعتدال]] می‌دانند تا آنجا که تملق، سبب می‌شود شنونده آن، این ستودن را به حساب صفات و کارهای نیک خود بگذارد و جهل و نادانی خود را فراموش کند و بر عجب و خود‌پسندی‌اش افزوده شود و کارهای زشت و نامشروعی که مرتکب گشته‌، در نظرش پسندیده جلوه کند که این مانع اصلاح شخص می‌شود <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۷۹-۸۱؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۱۲-۲۱۳</ref>. اما پیامدهای تملق در [[جامعه]]، [[ریا]]، [[دروغ]]، [[غرور]]، [[تکبر]]، همچنین گسترش حس خودستایی و خودبینی است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۳۷</ref>؛ چنان‌که افراد سودجو برای رسیدن به منافع خود به چاپلوسی افراد قدرتمند می‌پردازند و این سبب می‌شود بر غرور و خودبینی آنها افزوده شده، تاب تحمل انتقاد از آنها سلب شود و افراد حقگو و صریح در جامعه منزوی شوند <ref>‌قاضی‌زاده، مردماری دینی، ۳/۴۰۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| غرور}}.
برخی علمای اخلاق، برای تملق مذموم آفات و پیامدهای فردی و اجتماعی چندی ذکر کرده‌اند. آنان پیامدهای فردی تملق را در شنونده، خروج از حد [[اعتدال]] می‌دانند تا آنجا که تملق، سبب می‌شود شنونده آن، این ستودن را به حساب صفات و کارهای نیک خود بگذارد و جهل و نادانی خود را فراموش کند و بر عجب و خودپسندی‌اش افزوده شود و کارهای زشت و نامشروعی که مرتکب گشته، در نظرش پسندیده جلوه کند که این مانع اصلاح شخص می‌شود <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۷۹-۸۱؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۱۲-۲۱۳</ref>. اما پیامدهای تملق در [[جامعه]]، [[ریا]]، [[دروغ]]، [[غرور]]، [[تکبر]]، همچنین گسترش حس خودستایی و خودبینی است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۳۷</ref>؛ چنان‌که افراد سودجو برای رسیدن به منافع خود به چاپلوسی افراد قدرتمند می‌پردازند و این سبب می‌شود بر غرور و خودبینی آنها افزوده شده، تاب تحمل انتقاد از آنها سلب شود و افراد حقگو و صریح در جامعه منزوی شوند <ref>‌قاضی‌زاده، مردماری دینی، ۳/۴۰۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| غرور}}.
<br>
<br>
امام‌خمینی تملق و مدح را در شنونده تملق، سبب دوری او از تهذیب، مایه بدبختی، دوری از پیشگاه خداوند و باعث هلاکت دانسته است <ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۶-۵۱۷</ref>؛ همچنین اثر آن را در گوینده تملق، کوری و کری باطنی می‌شمارد <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> که برای او نتیجه‌ای جز خواری و ذلت و نقص و عار در برابر اهل دنیا که مورد طمع اوست، ندارد <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>.
امام‌خمینی تملق و مدح را در شنونده تملق، سبب دوری او از تهذیب، مایه بدبختی، دوری از پیشگاه خداوند و باعث هلاکت دانسته است <ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۶-۵۱۷</ref>؛ همچنین اثر آن را در گوینده تملق، کوری و کری باطنی می‌شمارد <ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> که برای او نتیجه‌ای جز خواری و ذلت و نقص و عار در برابر اهل دنیا که مورد طمع اوست، ندارد <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>.
خط ۲۴: خط ۲۴:
برای درمان آسیب‌های تملق و عدم تأثیر آن بر نفس آدمی، راه‌هایی در [[روایات]] و دستورالعمل‌های بزرگان اخلاق آمده است که ازجمله آنها روایتی از [[پیامبر اسلام(ص)]] است که توصیه کرده است به صورت متملقان خاک بپاشند <ref>‌صدوق، من لایحضر، ۴/۱۱</ref> و این کنایه از بی‌اعتنایی به آنان است. [[امام‌علی(ع)]] نیز در نامه‌ای به [[مالک اشتر]] توصیه می‌کند در انتخاب نویسندگان و منشیان، بر تیزهوشی و خوش‌باوری خود تکیه نکند و آنان را به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از او کرده‌اند، بیازماید؛ زیرا مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر می‌پردازند و خوش‌خدمتی را پیشه می‌کنند <ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۶۵</ref>.
برای درمان آسیب‌های تملق و عدم تأثیر آن بر نفس آدمی، راه‌هایی در [[روایات]] و دستورالعمل‌های بزرگان اخلاق آمده است که ازجمله آنها روایتی از [[پیامبر اسلام(ص)]] است که توصیه کرده است به صورت متملقان خاک بپاشند <ref>‌صدوق، من لایحضر، ۴/۱۱</ref> و این کنایه از بی‌اعتنایی به آنان است. [[امام‌علی(ع)]] نیز در نامه‌ای به [[مالک اشتر]] توصیه می‌کند در انتخاب نویسندگان و منشیان، بر تیزهوشی و خوش‌باوری خود تکیه نکند و آنان را به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از او کرده‌اند، بیازماید؛ زیرا مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر می‌پردازند و خوش‌خدمتی را پیشه می‌کنند <ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳، ۴۶۵</ref>.
<br>
<br>
علمای اخلاق راه‌هایی برای درمان این صفت مذموم در تملق‌کننده و تملق‌شونده ارائه کرده‌اند؛ اینکه شخص متملق باید به پیامدهای تملق بیندیشد و در این زمینه تفکر کند که این صفت در حقیقت کشتن کسی است که درباره او ستایش و تملق شده است <ref>‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref>؛ چنان‌که در روایتی، تملق به تیغ ‌نهادن بر حلق کسی که درباره او تملق شده، تشبیه شده است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref>. شخص تملق‌شونده نیز برای درمان خود باید متوجه این نکات باشد:
علمای اخلاق راه‌هایی برای درمان این صفت مذموم در تملق‌کننده و تملق‌شونده ارائه کرده‌اند؛ اینکه شخص متملق باید به پیامدهای تملق بیندیشد و در این زمینه تفکر کند که این صفت در حقیقت کشتن کسی است که درباره او ستایش و تملق شده است <ref>‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref>؛ چنان‌که در روایتی، تملق به تیغ نهادن بر حلق کسی که درباره او تملق شده، تشبیه شده است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۳</ref>. شخص تملق‌شونده نیز برای درمان خود باید متوجه این نکات باشد:
# از مدح و بدگویی دیگران متأثر نشود و بداند مهم، منزلت آدمی نزد خداوند است <ref>‌مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴-۲۹۵</ref>؛ زیرا اگر از باطن و اسرار او اطلاع یابند، او را مدح نخواهند کرد <ref>‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۵</ref>.
# از مدح و بدگویی دیگران متأثر نشود و بداند مهم، منزلت آدمی نزد خداوند است <ref>‌مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۰/۲۹۴-۲۹۵</ref>؛ زیرا اگر از باطن و اسرار او اطلاع یابند، او را مدح نخواهند کرد <ref>‌فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۵</ref>.
# پرورش روحیه [[قناعت]] که سبب بی‌نیازی از مردم و قطع ریشه تملق و چاپلوسی می‌گردد‌ <ref>‌نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۱</ref>.
# پرورش روحیه [[قناعت]] که سبب بی‌نیازی از مردم و قطع ریشه تملق و چاپلوسی می‌گردد <ref>‌نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۰۱</ref>.
# اعتنا نکردن و پاسخ مثبت ندادن به متملق و اینکه بررسی کند اگر متملق صادق است، آن سخن را از فضل خدا بداند و اگر [[دروغ]] می‌گوید، باید ناراحت و غمگین شود؛ زیرا [[تمسخر]] شده است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۳</ref>. همچنین توجه کند که گاهی مدح افراد سبب وقوع [[کبر]]، [[عجب]]، سستی و [[ریا]] می‌گردد که سبب هلاک شخص است <ref>‌نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲۷</ref>.
# اعتنا نکردن و پاسخ مثبت ندادن به متملق و اینکه بررسی کند اگر متملق صادق است، آن سخن را از فضل خدا بداند و اگر [[دروغ]] می‌گوید، باید ناراحت و غمگین شود؛ زیرا [[تمسخر]] شده است <ref>‌غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۳</ref>. همچنین توجه کند که گاهی مدح افراد سبب وقوع [[کبر]]، [[عجب]]، سستی و [[ریا]] می‌گردد که سبب هلاک شخص است <ref>‌نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲۷</ref>.
[[امام‌خمینی]] مبدأ همه کمالات را [[معرفت الهی]] دانسته، راه اصلاح تمام مفاسد نفسانی را توجه به حق و ترک [[هوای نفسانی]] می‌داند؛ از این‌رو اگر [[انسان]] به حق، معرفت یابد، این معرفت سبب [[محبت]] شده، وقتی محبت به کمال رسید، انسان از غیر حق منقطع شده، چشم طمع به خود و دیگران نمی‌دارد و نزد خلق تملق نمی‌گوید؛ همچنین تفکر در نتایج تملق-که برای متملق ثمره‌ای جز خواری و [[ذلت]] ندارد-ازجمله راه‌های درمان تملق به حساب می‌آید <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷-۳۳۸</ref>. به اعتقاد ایشان، تقویت [[شرح صدر]] در انسان از طریق ترک [[خودخواهی]] و [[خودبینی]]، سبب می‌شود انسان از دلبستگی به دنیا و غیر حق دست بشوید و هرچه غیر حق باشد، در نظرش کوچک جلوه کند و این منشأ عزت نفس او شده، روح تملق از او رخت بربندد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>.
[[امام‌خمینی]] مبدأ همه کمالات را [[معرفت الهی]] دانسته، راه اصلاح تمام مفاسد نفسانی را توجه به حق و ترک [[هوای نفسانی]] می‌داند؛ از این‌رو اگر [[انسان]] به حق، معرفت یابد، این معرفت سبب [[محبت]] شده، وقتی محبت به کمال رسید، انسان از غیر حق منقطع شده، چشم طمع به خود و دیگران نمی‌دارد و نزد خلق تملق نمی‌گوید؛ همچنین تفکر در نتایج تملق-که برای متملق ثمره‌ای جز خواری و [[ذلت]] ندارد-ازجمله راه‌های درمان تملق به حساب می‌آید <ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷-۳۳۸</ref>. به اعتقاد ایشان، تقویت [[شرح صدر]] در انسان از طریق ترک [[خودخواهی]] و [[خودبینی]]، سبب می‌شود انسان از دلبستگی به دنیا و غیر حق دست بشوید و هرچه غیر حق باشد، در نظرش کوچک جلوه کند و این منشأ عزت نفس او شده، روح تملق از او رخت بربندد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۳۷</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* اسفراینی، فخرالدین، شرح کتاب النجاة ابن‌سینا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* اسفراینی، فخرالدین، شرح کتاب النجاة ابن‌سینا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* امام‌خمینی، سید‌روح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سید‌روح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سید‌روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سید‌روح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* بهایی عاملی، محمدبن‌حسین، مفتاح الفلاح، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
* بهایی عاملی، محمدبن‌حسین، مفتاح الفلاح، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
* تلمسانی، عفیف‌الدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
* تلمسانی، عفیف‌الدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
خط ۵۰: خط ۵۰:
* جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
* شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فى علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
* صدوق، محمدبن‌علی، معانی الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
* صدوق، محمدبن‌علی، معانی الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
confirmed، templateeditor
۸۴۸

ویرایش