۱۴٬۷۴۱
ویرایش
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای تأییدشده using HotCat) |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حقّ'''، ماهیت، آثار و احکام فقهی حق. | '''حقّ'''، ماهیت، آثار و احکام فقهی حق. | ||
حقّ؛ بهمعنای ثابت، مطابق با واقع و هر جعل تأسیسی یا امضایی است. [[امامخمینی]] حق را امری اعتباری دانسته و حق را قابل اسقاط و قابل دفع با استفاده از شرط ضمن [[عقد]] برشمردهاست. | |||
درباره ماهیت حق از سه جهت بحث شدهاست: ۱) اعتباریبودن: امامخمینی، حق را از سنخ اعتبار میداند. ۲) استقلال نهاد حق: امامخمینی، حق را غیر از سلطنت دانستهاست. ۳) اتحاد یا اختلاف مصادیق: امامخمینی، ماهیت نهاد حق را یکی میداند. | |||
حق به اعتبار دارابودن همه یا برخی از مؤلفههای نقلپذیری، انتقالپذیری و اسقاطپذیری به انواعی تقسیم میشود، چون: حقوقی که قابلیت هیچیک از احکام نقل، انتقال قهری و اسقاط را ندارند، امامخمینی این موارد را حق نمیداند. حقوقی که هر سه اثر را دارند، مانند [[حق خیار]]. حقوقی که قابل اسقاطاند؛ اما در نقل تنها به شخص خاصی قابل انتقالاند. | |||
امامخمینی، حق را نهادی اعتباری و از سنخ احکام وضعی میداند و غالب آنها بیان تکلیفی دارند. ایشان، در تحلیل حق به ادله شرعی مانند ادله [[ارث]] توجه کرده، زیرا ممکن است با توجه به عناوین بهکار رفته در دلیل و برقراری نسبت آنها با حق، حکمی را برای حق استخراج کرد. | |||
به باور امامخمینی، حق به تناسب خاستگاه خود، اعتبارکنندهای دارد که [[عقل (قوه ادراک)|عقل]] یا [[شرع]] است، و تعدد صاحب حق و «من علیه الحق» را برای تحقق معنای حق لازم میداند. | |||
نقلپذیری حق به معنای امکان واگذاری حق به دیگری از طریق قرارداد است و انتقالپذیری حق به معنای انتقال آن به سببی چون ارث است. امامخمینی، اصل را بر انتقالپذیری حق قرار داده و در نتیجه منتقلنشدنِ حقوق به ورثه را نیازمند دلیل دانستهاست. | |||
امامخمینی، منشأ اسقاطپذیری حق را، تحقق حق میداند و کسی که حق بر عهده اوست، [[واجب]] است آنرا ادا کند و اگر شخصی که حق بر عهده اوست، حق را ادا نکند، اجرای حق از طریق [[حاکم شرع]] صورت میگیرد. | |||
== واژهشناسی == | == واژهشناسی == | ||
حقّ از ریشه «حقق» در برابر باطل<ref>فراهیدی، العین، ۳/۶؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۴۱۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۱۴۸.</ref> و به معنای ثابت<ref>← جوهری، الصحاح، ۴/۱۴۶۰.</ref> و مطابق با واقع<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۴۶.</ref> آمدهاست. فقیهان و اصولیان گاه حق را در معنای عام و لغوی یعنی ثبوت به کار بردهاند؛ هرچند موارد آن ممکن است دارای ویژگیهای خاص باشد؛ مانند اطلاق حق بر خبر صادق به دلیل ثابتبودن مضمون آن<ref>← خویی، موسوعة الإمامالخویی، ۳۶/۲۹.</ref>؛ از اینرو در معنای لغوی به هر جعل تأسیسی یا امضایی حق گفتهاند.<ref>← آل بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۱/۳۳.</ref> فهم دقیق معنای حق با واژگانی مانند [[حکم]]،<ref>یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، ۱/۵۵.</ref> سلطنت،<ref>←یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۳/۶۸۸.</ref> | حقّ از ریشه «حقق» در برابر باطل<ref>فراهیدی، العین، ۳/۶؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۴۱۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۹؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۱۴۸.</ref> و به معنای ثابت<ref>← جوهری، الصحاح، ۴/۱۴۶۰.</ref> و مطابق با واقع<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۴۶.</ref> آمدهاست. فقیهان و اصولیان گاه حق را در معنای عام و لغوی یعنی ثبوت به کار بردهاند؛ هرچند موارد آن ممکن است دارای ویژگیهای خاص باشد؛ مانند اطلاق حق بر خبر صادق به دلیل ثابتبودن مضمون آن<ref>← خویی، موسوعة الإمامالخویی، ۳۶/۲۹.</ref>؛ از اینرو در معنای لغوی به هر جعل تأسیسی یا امضایی حق گفتهاند.<ref>← آل بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۱/۳۳.</ref> فهم دقیق معنای حق با واژگانی مانند [[حکم]]،<ref>یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، ۱/۵۵.</ref> سلطنت،<ref>←یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۳/۶۸۸.</ref> ملک،<ref>حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۴/۴۶–۴۷.</ref> عین و منفعت<ref>حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۴/۴۶–۴۷.</ref> مرتبط است.<ref>← امامخمینی، البیع، ۴/۲۰۱.</ref> [[امامخمینی]] حق را امری اعتباری دانسته<ref>امامخمینی، البیع، ۴/۲۰.</ref> و ضمن اشاره به تفاوت حق و حکم، حق را قابل اسقاط و قابل دفع با استفاده از شرط ضمن [[عقد]] برشمرده است، مانند شرطکردنِ نداشتن حق قسم در ضمن عقد ازدواج؛ اما حکم اینگونه نیست و نمیتوان در ضمن عقد، ارث نبردن را شرط کرد؛ زیرا مخالف [[شرع]] و حکم الهی است.<ref>امامخمینی، البیع، ۴/۱۶۱.</ref> | ||
واژه حق در [[فقه]] به صورت مطلق به کار نرفتهاست، بلکه بیشتر در قالب بیان مصادیق است؛ مانند حق [[قضاوت]]<ref>میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۲۵ و ۲۸–۲۹.</ref> و [[حق خیار]]<ref>سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۴۶۵، طوسی، المبسوط، ۲/۹۶.</ref> که در آنها حق به متعلق خود که از سنخ فعل است، اضافه شدهاست<ref>میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۳۰.</ref> یا مانند حق تحجیر و حق وصایت که در آن حق به سبب ایجاد خود اضافه شدهاست.<ref>میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۲۹.</ref> | واژه حق در [[فقه]] به صورت مطلق به کار نرفتهاست، بلکه بیشتر در قالب بیان مصادیق است؛ مانند حق [[قضاوت]]<ref>میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۲۵ و ۲۸–۲۹.</ref> و [[خیار|حق خیار]]<ref>سید مرتضی، الانتصار فی انفرادات الإمامیه، ۴۶۵، طوسی، المبسوط، ۲/۹۶.</ref> که در آنها حق به متعلق خود که از سنخ فعل است، اضافه شدهاست<ref>میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۳۰.</ref> یا مانند حق تحجیر و حق وصایت که در آن حق به سبب ایجاد خود اضافه شدهاست.<ref>میلانی، محاضرات فی فقه الامامیه، ۲۹.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۷۲: | ||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای جلد چهارم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد چهارم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:فقه]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |