مبارزه مسلحانه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
از اواخر دهه ۱۳۴۰ش، بسیاری از مخالفان تندرو رژیم پهلوی، به سمت مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کردند. اگرچه گرایش به این شیوه، به دنبال سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، و به‌تدریج شکل گرفته بود، اما سال ۱۳۴۹ش، را می‌توان زمان ظهور عملی آن به حساب آورد. همچنین سال‌های نخستین دهه ۱۳۵۰ش، زمان اوج این مبارزات و میانه این دهه نقطه پایانی آن بود. این مبارزات، نه به لحاظ راهبرد و نه به لحاظ راه‌کار، موقعیت چندانی به دست نیاورد و در عمل به بن‌بست رسید.<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref> ازجمله این اقدامات، می‌توان به [[واقعه سیاهکل]] اشاره کرد که در سال ۱۳۴۹ش، با حمله گروه مارکسیستی [[فداییان خلق]] به پاسگاه سیاهکل در گیلان، و شکست این گروه اتفاق افتاد. فداییان خلق با تشکیل دو گروه شهر و جنگل، به مبارزات مسلحانه با رژیم می‌پرداختند و حمله به پاسگاه سیاهکل را گروه جنگل بر عهده گرفت.<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] نیز که گرایش التقاطی و شبه‌مارکسیستی داشت، با انجام چند نمونه اقدام مسلحانه، سرانجام راه به جایی نبرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه‌شناسی ایران معاصر، ص۶۰۲-۶۱۱؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۶.</ref> در میان گروه‌های اسلامی هم [[هیئت‌های مؤتلفه اسلامی]] دست به [[ترور]] برخی از سران رژیم پهلوی و امریکایی‌ها زدند<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۵.</ref> و حزب ملل اسلامی پیش از اقدام به عمل مسلحانه، کشف و متلاشی شد.<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>
از اواخر دهه ۱۳۴۰ش، بسیاری از مخالفان تندرو رژیم پهلوی، به سمت مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کردند. اگرچه گرایش به این شیوه، به دنبال سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، و به‌تدریج شکل گرفته بود، اما سال ۱۳۴۹ش، را می‌توان زمان ظهور عملی آن به حساب آورد. همچنین سال‌های نخستین دهه ۱۳۵۰ش، زمان اوج این مبارزات و میانه این دهه نقطه پایانی آن بود. این مبارزات، نه به لحاظ راهبرد و نه به لحاظ راه‌کار، موقعیت چندانی به دست نیاورد و در عمل به بن‌بست رسید.<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref> ازجمله این اقدامات، می‌توان به [[واقعه سیاهکل]] اشاره کرد که در سال ۱۳۴۹ش، با حمله گروه مارکسیستی [[فداییان خلق]] به پاسگاه سیاهکل در گیلان، و شکست این گروه اتفاق افتاد. فداییان خلق با تشکیل دو گروه شهر و جنگل، به مبارزات مسلحانه با رژیم می‌پرداختند و حمله به پاسگاه سیاهکل را گروه جنگل بر عهده گرفت.<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] نیز که گرایش التقاطی و شبه‌مارکسیستی داشت، با انجام چند نمونه اقدام مسلحانه، سرانجام راه به جایی نبرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه‌شناسی ایران معاصر، ص۶۰۲-۶۱۱؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۶.</ref> در میان گروه‌های اسلامی هم [[هیئت‌های مؤتلفه اسلامی]] دست به [[ترور]] برخی از سران رژیم پهلوی و امریکایی‌ها زدند<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۵.</ref> و حزب ملل اسلامی پیش از اقدام به عمل مسلحانه، کشف و متلاشی شد.<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>
==مقابله رژیم پهلوی==
==مقابله رژیم پهلوی==
آغاز مبارزات مسلحانه و چریکی در ایران، به‌خصوص پس از سال ۱۳۵۰ش، موجب افزایش خفقان و خشونت رژیم در مواجهه با مبارزان شد، به گونه‌ای که در این سال‌ها، بدترین نوع شکنجه و بدرفتاری با زندانیان سیاسی، به‌ویژه مبارزان مسلح در ایران به کار گرفته شد.<ref>مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص۱۶۰-۱۶۱؛ بادامچیان، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref> پیش از آغاز مبارزات مسلحانه، شمار [[زندانیان سیاسیِ]] مرتبط با گروه‌های مختلف مخالف [[محمدرضا پهلوی]]، در اوج خود حداکثر به چندصد تن می‌رسید؛ اما با آغاز این مبارزات، شمار آنان، در مدت کمتر از پنج سال به هزاران تن رسید. به دلیل طبیعت پنهان و پیچیدگی‌های تاکتیکیِ این شیوه مبارزه، سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی (ساواک) برای دستیابی به حداکثر اطلاعات، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به نحو فزاینده‌ای از شکنجه استفاده کرد. افزایش ناگهانی شمار زندانیان سیاسی در سال‌های نیمه اول دهه ۱۳۵۰ش، از یک سو و کاربرد متداول شکنجه از سوی دیگر، باعث شد رژیم به یکی از سرکوبگرترین رژیم‌ها در محافلِ [[حقوق بشر|حقوق بشری]] شهرت یابد.<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>
آغاز مبارزات مسلحانه و چریکی در ایران، به‌خصوص پس از سال ۱۳۵۰ش، موجب افزایش خفقان و خشونت رژیم در مواجهه با مبارزان شد، به گونه‌ای که در این سال‌ها، بدترین نوع شکنجه و بدرفتاری با زندانیان سیاسی، به‌ویژه مبارزان مسلح در ایران به کار گرفته شد.<ref>مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص۱۶۰-۱۶۱؛ بادامچیان، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref> پیش از آغاز مبارزات مسلحانه، شمار [[زندانیان سیاسیِ]] مرتبط با گروه‌های مختلف مخالف [[محمدرضا پهلوی]]، در اوج خود حداکثر به چندصد تن می‌رسید؛ اما با آغاز این مبارزات، شمار آنان، در مدت کمتر از پنج سال به هزاران تن رسید. به دلیل طبیعت پنهان و پیچیدگی‌های تاکتیکیِ این شیوه مبارزه، [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی]] (ساواک) برای دستیابی به حداکثر اطلاعات، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به نحو فزاینده‌ای از شکنجه استفاده کرد. افزایش ناگهانی شمار زندانیان سیاسی در سال‌های نیمه اول دهه ۱۳۵۰ش، از یک سو و کاربرد متداول شکنجه از سوی دیگر، باعث شد رژیم به یکی از سرکوبگرترین رژیم‌ها در محافلِ [[حقوق بشر|حقوق بشری]] شهرت یابد.<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>
==راهبرد امام‌خمینی در مبارزه==
==راهبرد امام‌خمینی در مبارزه==
در [[اندیشه فقهی‌سیاسی امام‌خمینی]]، ولایت و حکومت حق اختصاصی خداوند و افرادی است که از جانب او اذن دارند و هر حکومتی غیر از این، ستمگر و نامشروع و تصرف آن در جان و مال مردم، ظالمانه است.<ref>امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> از نظر ایشان حاکمان ستمگر، غاصبان حکومت‌اند و مبارزه با حکومت ستم، واجب و [[تکلیف شرعی]] است؛<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۴۹-۱۵۳</ref>. البته ایشان در سال‌های دهه بیست و پیش از اوج مبارزه زمینه یا نیازی به [[ولایت]] و حکومت مستقیم [[فقیه]] نمی‌دید و به اصلاح حکومت از راه انتخاب یک پادشاه عادل از سوی جمعی از [[فقیه جامع الشرایط|فقهای جامع شرایط]] که خود [[حق حاکمیت]] دارند، می‌اندیشید؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۸۵.</ref> اما پس از تشخیص ممکن‌نبودن اصلاح رژیم پهلوی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۳۲ و ج۳، ص۴۶۸؛ روحانی، ج۱، ص۱۱-۱۳.</ref> برای برپایی [[حکومت اسلامی]] و تحقق [[احکام اسلام]]، از سال ۱۳۴۱ش، پا به میدان مبارزه آشکار سیاسی گذاشت.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۷-۲۹ و ص۷۹-۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳ و ص۲۰۲.</ref>
در [[اندیشه فقهی‌سیاسی امام‌خمینی]]، ولایت و حکومت حق اختصاصی خداوند و افرادی است که از جانب او اذن دارند و هر حکومتی غیر از این، ستمگر و نامشروع و تصرف آن در جان و مال مردم، ظالمانه است.<ref>امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref> از نظر ایشان حاکمان ستمگر، غاصبان حکومت‌اند و مبارزه با حکومت ستم، واجب و [[تکلیف شرعی]] است؛<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۴۹-۱۵۳</ref>. البته ایشان در سال‌های دهه بیست و پیش از اوج مبارزه زمینه یا نیازی به [[ولایت]] و حکومت مستقیم [[فقیه]] نمی‌دید و به اصلاح حکومت از راه انتخاب یک پادشاه عادل از سوی جمعی از [[فقیه جامع الشرایط|فقهای جامع شرایط]] که خود [[حق حاکمیت]] دارند، می‌اندیشید؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۸۵.</ref> اما پس از تشخیص ممکن‌نبودن اصلاح رژیم پهلوی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۳۲ و ج۳، ص۴۶۸؛ روحانی، ج۱، ص۱۱-۱۳.</ref> برای برپایی [[حکومت اسلامی]] و تحقق [[احکام اسلام]]، از سال ۱۳۴۱ش، پا به میدان مبارزه آشکار سیاسی گذاشت.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۷-۲۹ و ص۷۹-۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳ و ص۲۰۲.</ref>


در نگاه [[امام‌خمینی]] مبارزات به دو دسته [[مبارزه مشروع]] و [[قیام برای خدا]] و مبارزه نامشروع و قیام برای هوای نفس تقسیم می‌شود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۱-۲۲ و ج۵، ص۳۴-۳۵ و ص۴۱-۴۲ و ج۶، ص۱۰۵-۱۰۶؛ قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی-سیاسی امام خمینی، ص۲۵۹.</ref> ایشان معتقد بود قیام برای خدا در چارچوب وظیفه مهم و حیاتی [[امر به معروف و نهی از منکر]] انجام می‌شود<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹؛ امام خمینی، صحیفه، ج۲، ص۳۹۹.</ref> و این امر دارای مراتب خاص خود است و مرتبه انکار قلبی تا اقدام عملی را دربر می‌گیرد<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳-۴۵۹.</ref> و در مراتب بالا ممکن است قیام مسلحانه (جرح و قتل) را نیز شامل شود<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ۴۵۷-۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۲۳۵.</ref> و [[اسلام]] برای حفظ پایه‌های دین و مصالح امت، در شرایط و زمان لازم، قیام مسلحانه را مجاز می‌داند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۵۴.</ref> اما تا زمانی که مراحل پایین‌ترِ امر به معروف و نهی از منکر ممکن است، نوبت به مراحل بالا نمی‌رسد؛<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳.</ref> در عین حال، از آنجاکه امام‌خمینی بر مبارزه فرهنگی و آگاه‌سازی مردم از جنایات رژیم پهلوی، تأکید می‌کرد، <ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۳۴.</ref> مبارزه مسلحانه یا حذف فیزیکی مهره‌های رژیم را کارساز نمی‌دانست؛ بر همین اساس با آنکه پس از [[سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد]]، برخی گروه‌های سیاسی، تنها راهبرد مبارزه را در جنگ چریکی و قیام مسلحانه می‌دیدند<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷.</ref> و ایشان نیز به این نتیجه رسیده بود که زبان نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر و منطق و قانون در رژیم پهلوی کارساز نیست، اما مبارزه مسلحانه را به عنوان آخرین راهکاری که قابلیت اجرا دارد، قبول داشت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۲-۳؛ خسروی، بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، ص۲۳۶-۲۳۹.</ref> حتی به‌رغم حسن‌ظنی که به سیدمجتبی نواب صفوی داشت و برای نجات وی از اعدام تلاش کرد، اما اقدامات گروه «فدائیان اسلام» را «آدمکشی» می‌دانست و از ستایش آنان جلوگیری کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۵.</ref> {{ببینید|سیدحمید روحانی}}
در نگاه [[امام‌خمینی]] مبارزات به دو دسته [[مبارزه مشروع]] و [[قیام برای خدا]] و مبارزه نامشروع و قیام برای هوای نفس تقسیم می‌شود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۱-۲۲ و ج۵، ص۳۴-۳۵ و ص۴۱-۴۲ و ج۶، ص۱۰۵-۱۰۶؛ قاضی‌زاده، اندیشه‌های فقهی-سیاسی امام خمینی، ص۲۵۹.</ref> ایشان معتقد بود قیام برای خدا در چارچوب وظیفه مهم و حیاتی [[امر به معروف و نهی از منکر]] انجام می‌شود<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۹؛ امام خمینی، صحیفه، ج۲، ص۳۹۹.</ref> و این امر دارای مراتب خاص خود است و مرتبه انکار قلبی تا اقدام عملی را دربر می‌گیرد<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳-۴۵۹.</ref> و در مراتب بالا ممکن است قیام مسلحانه (جرح و قتل) را نیز شامل شود<ref>امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ۴۵۷-۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۲۳۵.</ref> و [[اسلام]] برای حفظ پایه‌های [[دین]] و مصالح امت، در شرایط و زمان لازم، قیام مسلحانه را مجاز می‌داند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۵۴.</ref> اما تا زمانی که مراحل پایین‌ترِ امر به معروف و نهی از منکر ممکن است، نوبت به مراحل بالا نمی‌رسد؛<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۳.</ref> در عین حال، از آنجاکه امام‌خمینی بر مبارزه فرهنگی و آگاه‌سازی مردم از جنایات رژیم پهلوی، تأکید می‌کرد، <ref>امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۳۴.</ref> مبارزه مسلحانه یا حذف فیزیکی مهره‌های رژیم را کارساز نمی‌دانست؛ بر همین اساس با آنکه پس از [[سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد]]، برخی گروه‌های سیاسی، تنها راهبرد مبارزه را در جنگ چریکی و قیام مسلحانه می‌دیدند<ref>زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، ص۲۴۷.</ref> و ایشان نیز به این نتیجه رسیده بود که زبان نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر و منطق و قانون در رژیم پهلوی کارساز نیست، اما مبارزه مسلحانه را به عنوان آخرین راهکاری که قابلیت اجرا دارد، قبول داشت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۲-۳؛ خسروی، بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، ص۲۳۶-۲۳۹.</ref> حتی به‌رغم حسن‌ظنی که به سیدمجتبی نواب صفوی داشت و برای نجات وی از اعدام تلاش کرد، اما اقدامات گروه «فدائیان اسلام» را «آدمکشی» می‌دانست و از ستایش آنان جلوگیری کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۵.</ref> {{ببینید|سیدحمید روحانی}}


امام‌خمینی در دوره شتاب [[انقلاب اسلامی]] میان سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ش، نیز بر راهبرد مبارزه مردمی پای می‌فشرد و تغییر روش مبارزه به مبارزه مسلحانه را در حد بررسی و امکان و اجازه در صورت اجبار مطرح می‌کرد و می‌گفت در صورتی که مجبور شود آن را تجویز خواهد کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۵۴ و ج۵، ص۲۹۵.</ref> این روش حتی پس از افزایش زمان حکومت‌نظامی در [[۲۱ بهمن ۱۳۵۷ش]]، ادامه داشت و امام‌خمینی ضمن نیرنگ و خلاف شرع‌دانستن اعلامیه حکومت‌نظامی، تنها اخطار کرد که اگر دست از برادرکشی برندارند، تصمیم آخر را خواهد گرفت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref> البته ایشان برخلاف برخی از گروه‌های سیاسی، در صورت نیاز به قیام مسلحانه، آن را منحصر به طبقه خاصی نمی‌دانست و مشارکت تمام اقشار ملت را در آن مورد نظر داشت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۷۸.</ref>
امام‌خمینی در دوره شتاب [[انقلاب اسلامی]] میان سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ش، نیز بر راهبرد مبارزه مردمی پای می‌فشرد و تغییر روش مبارزه به مبارزه مسلحانه را در حد بررسی و امکان و اجازه در صورت اجبار مطرح می‌کرد و می‌گفت در صورتی که مجبور شود آن را تجویز خواهد کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۵۴ و ج۵، ص۲۹۵.</ref> این روش حتی پس از افزایش زمان حکومت‌نظامی در [[۲۱ بهمن ۱۳۵۷ش]]، ادامه داشت و امام‌خمینی ضمن نیرنگ و خلاف شرع‌دانستن اعلامیه حکومت‌نظامی، تنها اخطار کرد که اگر دست از برادرکشی برندارند، تصمیم آخر را خواهد گرفت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref> البته ایشان برخلاف برخی از گروه‌های سیاسی، در صورت نیاز به قیام مسلحانه، آن را منحصر به طبقه خاصی نمی‌دانست و مشارکت تمام اقشار ملت را در آن مورد نظر داشت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۷۸.</ref>
۱۴٬۷۲۱

ویرایش