اهل کتاب، پیروان سایر ادیان توحیدی و دارای کتاب آسمانی.
متکلمان اسلامی در آثار خود، درباره جایگاه اهل کتاب، احکام، ویژگیها و عقاید آنان بحث کردهاند و با استناد به آیات و روایات، عنوان اهل کتاب را در رتبه اول شامل یهودیان و مسیحیان دانستهاند و پیروان بعضی مذاهب مانند مجوسیان و صائبیان را نیز به اهل کتاب ملحق کردهاند. البته آیین زرتشت با ابهامات فراوانی رو به روست و درباره وجود پیامبر آنان، هویت و شخصیت و کتاب او؛ یعنی اوستا دیدگاههای مختلفی وجود دارد.
امامخمینی به جایگاه اجتماعی اعتقادی و آموزههای تربیتی اهل کتاب در اسلام توجه کرده و در آثار خود درباره عقاید و احکام فقهی مربوط به آنان بحث کرده است. ایشان دین یهود را دین الهی میداند که حضرت موسی(ع) آن را ابلاغ کرد و دستور یافت بر ضد فرعون و دستگاه طاغوت قیام کند. ایشان دین فعلی یهود را دینی تحریف شده میداند و معتقد است از متن تورات و احکام رایج آن برمیآید که کلام یک فرد معمولی هم نیست و با اوهام و خیالات اهل شهوت و هوای نفس آمیخته شده است.
همچنین امامخمینی معتقد است اعتقاد مسیحیان به اقانیم سهگانه خدای تعالی از عقاید تحریف شده آنان است که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم سهگانه دانستهاند. به باور ایشان ادعای مسیحیان در تثلیث و اینکه عیسی(ع) پسر خداوند است، شرک و مخالف توحید حقیقی است.
مفهومشناسی
«اهل» به معنای خاندان، خانواده و اختصاصداشتن به چیزی است[۱] و اهل کتاب به معنای وابستگان به کتاب است و در اصطلاح کلامی به پیروان ادیانِ دارای کتاب آسمانی گفته میشود.[۲] نخستین بار در قرآن به پیروان ادیان الهی، اهل کتاب گفته شد[۳] و در آیات متعددی این عنوان برای آنان تکرار شده است.[۴] بیشتر اندیشمندان اسلامی مراد از کتاب را که در برخی آیات قرآن کریم بهکار رفته[۵] انجیل و تورات دانستهاند.[۶] در اصطلاح فقهی غیر از یهودیان و مسیحیان، مجوس نیز از آن جهت که کتاب دارند، از اهل کتاب یا در حکم اهل کتاب شمرده شدهاند.[۷] امامخمینی نیز اهل کتاب را همین سه دسته میداند.[۸] (ببینید: اهل کتاب (احکام))
پیشینه
در طول تاریخ برخی از انبیای الهی کتاب یا صحیفه داشتهاند که از سوی خداوند بر آنان نازل شده است،[۹] البته همه انبیای اولوالعزم، یعنی نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، و محمد(ص)، کتاب و شریعت داشتهاند.[۱۰] در آستانه ظهور اسلام، اگر چه دین رایج در شبهجزیره عربستان بتپرستی بوده است؛ اما اقلیتی بر دین یهود یا مسیحیت باقی مانده و کتاب آسمانی و تعالیم دینی مکتوب داشتند[۱۱] و برخی نیز بر دین حنیف ابراهیم(ع)، بودند.[۱۲] برخی از پیروان ادیان با ظهور اسلام، به پیامبر اسلام(ص)، ایمان آوردند و برخی بر دین خود باقی ماندند و پیامبر(ص)، پس از هجرت و تشکیل حکومت اسلامی با آنان پیمان همزیستی مسالمتآمیز امضا کرد و به عنوان ذمی تحت حمایت حکومت اسلامی قرار گرفتند.[۱۳] اسلام پیروان ادیان الهی و اهل کتاب را به دیده احترام مینگرد و از نیکان آنان بهخوبی یاد میکند،[۱۴] نمونه آن صلاحیت مشارکت در پیمان ذمه است،[۱۵] در عین حال، برخی پیروان ادیان با پیامبر اسلام(ص)، و مسلمانان سر ناسازگاری گذاشتند که مورد توبیخ و شماتت شدید قرآن کریم قرار گرفته[۱۶] و دستور داده شد مسلمانان از آنان دوری کنند.[۱۷] در برخی آیات تعلیمات انبیای الهی مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع)، و عیسی(ع)، تأیید شده[۱۸] و در عین حال، خاطرنشان شده است که اهل کتاب بعضی از حقایق دین خود را تحریف کردهاند.[۱۹]
متکلمان اسلامی در آثار خود، دربارهٔ جایگاه اهل کتاب، احکام، ویژگیها و عقاید آنان بحث کردهاند[۲۰] و با استناد به آیات و روایات، عنوان اهل کتاب را در رتبه اول شامل یهودیان و مسیحیان دانستهاند و سپس به استناد برخی آیات[۲۱] پیروان بعضی از مذاهب مانند مجوسیان (زرتشتیان) و صابئیان را نیز به اهل کتاب ملحق کردهاند،[۲۲] اگرچه برخی معتقدند باور فعلی آنان تناسبی با شرایع الهی ندارد؛ چنانکه صابئیان نبوت انبیا(ع)، را نفی کردهاند و قائل به تدبیر کواکب شدهاند[۲۳] یا مجوس که قائل به دو مبدأ نور و ظلمت برای عالماند،[۲۴] همچنین آیین زرتشت با ابهامات فراوانی روبهروست و دربارهٔ وجود پیامبر آنان، هویت و شخصیت او و نیز کتاب وی به نام اوستا دیدگاههای مختلفی وجود دارد.[۲۵]
امامخمینی به جایگاه اجتماعی، اعتقادی و آموزههای تربیتی اهل کتاب در اسلام توجه کرده و در آثار خود دربارهٔ عقاید و احکام فقهی مربوط به آنان بحث کرده است.[۲۶] (ببینید: اهل کتاب (احکام)) در جمهوری اسلامی ایران نیز یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان بر اساس اصل ۱۹ قانون اساسی از حقوقی مساوی با دیگر هموطنان برخوردارند و بر پایه اصل ۶۴ آنان دارای نماینده در مجلس شورای اسلامی هستند.
یهود
یهود به پیروان موسی(ع)، گفته میشود. آنان به نامهای دیگری چون بنیاسرائیل و قوم عبرانی نیز خوانده میشوند. در کاربردهای قرآنی غالباً هرگاه به گذشته و وضعیت این قوم در زمان موسی(ع)، پرداخته شده، از آنان به بنیاسرائیل تعبیر شده است[۲۷] و وقتی به وضعیت آنان در زمان پیامبر اکرم(ص)، اشاره شده، بیشتر با عنوان یهود از آنها نام برده شده است.[۲۸]
یهودیانِ نخستین، مانند عربها و آشوریان از نژاد سامیاند.[۲۹] قبایل عبری یهود و اسرائیل، میان دوازده تا پانزده قرن پیش از میلاد، بهصورت قبایل خانهبهدوش، در سرزمینهای مجاور فلسطین، ساکن بودند[۳۰] و اقامت آنان در شهرها، در زمان یوسف(ع)، بوده است.[۳۱] قوم یهود در قرن دهم پیش از میلاد، به بنیانگذاری دولتی تحت رهبری داوود(ع)، و پس از او سلیمان(ع)، دست یافتند.[۳۲]
کتاب مقدس یهودیان تورات است و تقریباً همه یهودیان معتقدند که موسی(ع)، تورات را تألیف کرده است، تا جایی که فرقه فریسیان از یهود در تأکید این عقیده مخالف آن را مرتد دانستهاند،[۳۳] اما امروزه منبع نخستینِ دین یهود، کتاب مقدس عبرانی یا همان عهد عتیق است که مشتمل بر ۲۴ کتاب است و به سه فصل تقسیم شده است: تورات (اسفار پنجگانه)، نِویم (پیامبران) و کتوویم (صحیفهها).[۳۴] عهد عتیق نامی است که مسیحیان در برابر عهد جدید خود به کتاب یهودیان دادهاند.[۳۵] پس از کتاب مقدس عبرانی، مهمترین کتاب دین یهود، تلمود بابلی است که مجموعهای از سنن خاخامها یا علمای ربانی است و دربردارنده تعالیم اصلی تورات شفاهی است.[۳۶] در شریعت موجود یهود، فهرست اوامر و احکام الهی در متون مقدس بنیاسرائیل که به «ده فرمان» معروف شدهاند، وجود دارد. فهرست دیگری نیز از این اوامر و احکام در سِفر خروج آمده است که برای مناجات و عبادت تحریر شده است و در آن به اموری دستور داده شده است، ازجمله نگاهداشتن عید نو، عید جمع و عید فطیر[۳۷] در تدوین متن تلمود به دست یهودا هناسی، در ضمن ۶۳ رساله در ۵۲۳ فصل، دستورهای تورات شفاهی تحریر شد که به احکام محصولات و نتایج حیوانات، احکام زناشویی، احکام اموال و ضرر به نفوس و احکام پاکی و ناپاکی پرداخته است.[۳۸] شریعت موسی(ع)، در طول تاریخ در منابع دین یهود دچار تغییراتی شد[۳۹] و با ظهور عیسی(ع)، شریعت جدیدی پدید آمد و برخی احکام گذشته نسخ شد؛ چنانکه حرمت برخی طیبات اختصاص به قوم موسی(ع)، داشته است.[۴۰]
یهود پس از آزادی از اسارت بابلی به فرقههایی تقسیم شد[۴۱] که مهمترین آنها عبارتاند از فریسیان و صدوقیان[۴۲] به جز این دو فرقه، فرقههای دیگری نیز در دین یهود پدید آمدند همانند سامریان، إسِنیان، قانَویان، قارئون و دونمه[۴۳] گروهی از یهودیان روسیه در قرن نوزدهم میلادی پس از اخراج از روسیه در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا (تپهای در قدس) برگزیدند و با اشغال سرزمین فلسطین جریان صهیونیسم را به وجود آوردند.[۴۴]
امامخمینی دین یهود را دین الهی میداند که موسی(ع)، آن را ابلاغ کرد و دستور یافت بر ضد فرعون و دستگاه طاغوت قیام کند.[۴۵] ایشان دین فعلی یهود را دینی تحریفشده میداند و در آثار خود بر وجود تحریف در تورات تأکید دارد؛ بلکه معتقد است از متن تورات و احکام رایج آن بر میآید که کلام یک فرد معمولی هم نیست و با اوهام و خیالات اهل شهوت و هوای نفس آمیخته شده است و علم تورات صحیح نزد اهل بیت(ع)، است.[۴۶] ایشان دین موجود یهود را بیشتر متوجه مادیات و امور سیاسی شمرده است.[۴۷] البته ایشان میان دو گروه «یهود» و «صهیونیسم» جدایی قائل شده و صهیونیسم را از یهود ندانسته[۴۸] بلکه معتقد است صهیونیسم یک گروه سیاسی است که با همه ادیان مخالف است و یهودیان نیز آن را نمیپذیرند.[۴۹] (ببینید: رژیم اشغالگر قدس)
اعتقادات یهود
دین یهود بر پایه اصول و اعتقاداتی بنا شده است که مهمترین آنها اصول سیزدهگانه است که طبیب و فیلسوف یهودی، ابنمیمون (م۶۰۳ ق) آنها را جمعآوری کرده است. پنج اعتقاد اصلی اولیه راجع به خداوند است که عبارتاند از:
- خداوند خالق همه موجودات است؛
- خداوند یکتا است؛
- خداوند غیر جسمانی است؛
- خداوند ازلی است؛
- تنها خداوند را باید پرستید.
چهار اعتقاد بنیادین دیگر دربارهٔ وحی میباشند که عبارتنداند از:
- خداوند از طریق نبوتِ پیامبران با انسانها ارتباط برقرار میکند؛
- موسی(ع)، بزرگترین پیامبر بود که خداوند به مستقیمترین صورت با وی ارتباط برقرار کرد؛
- تمام تورات از سوی خداوند به موسی(ع)، وحی شد؛
- تورات از ناحیه پیام وحیانی دیگری از جانب خداوند جایگزین نخواهد شد.
و چهار اعتقاد دیگر این است که:
- خداوند به اعمال بندگان علم دارد و دربارهٔ این اعمال نگران است؛
- خداوند مردم را بر پایه اعمال خوب یا بد آنها جزا میدهد؛
- مسیحای دیگری از نسل داوود(ع)، ظهور خواهد کرد؛
- رستاخیز اخروی مردگان اتفاق میافتد.
تجزیه و تحلیل ابنمیمون از سیزده اصل بنیادین یهود هرچند بعدها به قلم و سخن علمای یهود نقد شدید شدند، ولی بهتدریج به عنوان اعتقادنامه یهود پذیرفته شدند.[۵۰]
از مهمترین این اعتقادات توحید و نبوت هستند:
- توحید: دین یهودیت در اصل بر توحید استوار است. نام خاص خدا در دین یهود، یهوَه به معنای باشنده (موجود) است و گاه از خدا به إهیه و أَشیر اهیه (هستم آنچه هستم) نام برده شده است[۵۱] با این حال، در کتاب مقدس خداوند دارای جسم معرفی شده است[۵۲] و دارای فرزندانی (پسرانی) است.[۵۳] به باور یهودیان قوم اسرائیل تنها برگزیده خداوند است.[۵۴] قرآن کریم بعضی از سخنان یهود را مانند اینکه دست خداوند بسته است[۵۵] یا اینکه آنان فرزندان و دوستان خدا هستند[۵۶] نکوهش کرده و دشمنی یهود را با مؤمنان شدیدتر دانسته است.[۵۷]
- امامخمینی با مقایسه توحید در اسلام و ادیان دیگر، معتقد است حقیقت توحید در اسلام نسبت به ادیان دیگر مشتمل بر دقتها و لطایفی است که در ادیان دیگر یافت نمیشود و کسی که به عرفان اسلام و قرآن آشنا باشد و میان معارف آن با آثار علمای دیگر ادیان مقایسه کند، درمییابد که معارف قرآن کریم اساس دیانت و نهایت بعثت پیامبران است.[۵۸] ایشان سخن یهود را در انقطاع فیض و بستهبودن دست خداوند رد کرده و آن را موجب قول به حدوث خداوند و راهیافتن جهات امکانی در او میداند.[۵۹]
- نبوت: به باور یهود، خداوند از طریق نبوت پیامبران(ع)، با بندگان ارتباط برقرار میکند و موسی(ع)، بزرگترین پیامبر بود که خداوند به صورت مستقیم با او سخن گفت و تمام تورات (اسفار پنجگانه) از سوی خداوند به موسی(ع)، وحی شد و این وحی نسخ و جایگزین نخواهد شد.[۶۰] در عهد عتیق از ظهور عیسی(ع)، و محل ظهور و وقت ظهور آن حضرت سخن گفته شده است، اما یهودیان هنگام ظهور عیسی(ع)، از پذیرش او اجتناب کردند.[۶۱]
به باور امامخمینی در آیین یهود مبارزه با ظلم فرعون و توجه به مصالح مستضعفان در مقابل مستکبران وجود داشته است، چنانکه موسی(ع)، مردم بنیاسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت در حالیکه مدعیان یهودیت و صهیونیسم بر خلاف تعالیم موسی(ع)، عمل میکنند.[۶۲]
مسیحیت
مسیحیت یکی از ادیان بزرگ ابراهیمی است و نخستین دسته از مسیحیان، یهودیانی بودند که کتابهای مقدس بنیاسرائیل را بهخوبی میدانستند. در جوامع مسیحی به سبب پیوند کتابهای مقدس با مسیح(ع)، و استفاده از آنها به عنوان منبعی برای بحث و آموزش، خواندن کتابهای مقدسِ یهود ادامه پیدا کرد. این کتابها برای مسیحیان در حکم «عهد عتیق» بود و بیانگر مرحلهای از ارتباط با خداوند پیش از آمدن مسیح(ع)، که به همین اسم نیز نامگذاری شدند.[۶۳] پیامبر مسیحیان، عیسی مسیح(ع)، از نسل داوود(ع) -یکی از انبیای قوم یهود- است.[۶۴] یاران عیسی(ع)، را «شاگردان» ایشان مینامند که آن حضرت دوازده تن آنان را برگزید و «رسول» نامید.[۶۵] قرآن کریم یاوران عیسی(ع)، را حواری میخواند[۶۶] که به یاری او قیام کردند[۶۷] و برخی بر این باورند که به همین جهت پیروان مسیح(ع)، به نصاری معروف گشتهاند.[۶۸]
مسیحیان معتقدند کاهنان و کاتبان یهود پس از مخالفت با مسیح(ع)،[۶۹] او را به حکم حاکم روم به صلیب کشیدند،[۷۰] اما قرآن کریم مصلوبشدن مسیح(ع)، را رد و تأکید میکند مصلوبشدن و قتل ایشان صورت نگرفت و امر بر آنان مشتبه شد و خداوند او را به سوی خود بالا برد.[۷۱]
مسیحیان مجموعهای با عنوان کتاب مقدس را کتاب آسمانی میدانند. این کتاب از دو بخش عهد قدیم یا عتیق و عهد جدید تشکیل شده است. علت این نامگذاری آن است که آنان معتقدند خدا با انسان دو پیمان بسته است: پیمان کهن به واسطه پیامبران پیش از عیسی(ع)، و پیمان نو به واسطه مسیح(ع)،[۷۲] عهد جدید که منبع اصلی اعتقادات مسیحیان است، شامل ۲۷ کتاب و رساله است و از نظر موضوع به چهار بخش ۱. اناجیل، ۲. رسولان، ۳. نامههای رسولان و ۴. مکاشفه تقسیم میشود. انجیلها نوشته پیروان مسیح(ع)، است که به نوشتن سیره آن حضرت اقدام کردند و از آنها چهار انجیل به رسمیت شناخته شد و باقی رها شدند. این چهار انجیل عبارت از: انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا. میان سه انجیل اول هماهنگی وجود دارد و آن سه را انجیل همنوا مینامند.[۷۳]
از نگاه اندیشمندان اسلامی انجیل واقعی، وحیِ نازلشده بر عیسی(ع)، است که کتابی آسمانی همانند تورات و قرآن است؛ اما انجیلهایی که منسوب به متی، مرقس، لوقا و یوحنا است، کتابهاییاند که پس از عیسی(ع)، نگاشته شدهاند[۷۴] مسیحیان عیسی(ع)، را تجسم وحی و عین پیام الهی -و نه حامل آن- میدانند و به انجیلی که عیسی(ع)، آن را نوشته یا بر شاگردانش املا کرده باشد، باور ندارند.[۷۵]
امامخمینی، انجیل موجود را -همچون تورات- کتاب تحریفشده میداند که علم آن نزد اهل بیت(ع)، است[۷۶] و معتقد است متن این کتاب گواه آن است که کتاب آسمانی نیست.[۷۷] ایشان آیین راستین مسیح(ع)، را بر خلاف ادعای مسیحیان، تنها یک آیین معنوی و روحانی نمیداند، بلکه آن را آیینی آمیخته با سیاست میداند که برای طرفداری از مظلومان و برقراری عدل و رحمت نازل شده است و آن عیسی(ع)، با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود ظالمان و ستمگران را محکوم و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانی کرد.[۷۸] به باور ایشان اگر مسیح(ع)، تنها معنویات و احکام میگفت، در معرض مصلوبشدن و اذیت ظالمان واقع نمیشد،[۷۹] ولی حاکمان و سیاستمداران سعی کردند سیاست را از مسیحیت جدا کنند و روحانیت مسیحیت را در کلیسا حبس کنند و سیاست را خود به دست بگیرند.[۸۰] به اعتقاد ایشان اگر مسیحیان، از آیین راستین عیسی(ع)، پیروی و در برابر ستمکاران و جنایتکاران قیام کنند[۸۱] نیمی از ظلمهای مستکبران و مفاسد جهان از میان میرود و مستضعفان و مظلومان عالم میتوانند بهراحتی حقوق ازدسترفته خود را به دست آورند.[۸۲] ایشان معتقد است جنایتهایی که افراد به اسم مسیح(ع)، و مسیحیت انجام میدهند، چهره مسیحیت را مخدوش میکند،[۸۳] در حالیکه مسیح(ع)، اگر حضور داشت به داد مظلوم میرسید و از ظالمان دادخواهی میکرد.[۸۴]
عقاید مسیحیت
اعتقاد به تثلیث «خدای واحد سهگانه» از عقاید اصلی مسیحیان است که در کتاب مقدس بیان شده است و این امر گرچه در عهد عتیق چندان واضح نیست، اما در عهد جدید به صورت واضح بیان شده است.[۸۵] تثلیث عبارت است از وجود یک خداوند در سه اصل و اقنوم پدر (خداوند)، پسر (عیسی) و روح القدس.[۸۶] برخی از مسیحیان معتقدند پسر متولد از پدر است که تجسد یافته و با بدن و جسد مسیح(ع)، متحد گشته است؛ بنابراین اب و ابن دو جوهر و دو اقنوماند، یکی قدیم و یکی حادث، یکی اله و یکی انسان که متحد گشتهاند.[۸۷] برخی نیز قائلاند اعتقاد به تثلیث نتیجه تأثیر عقاید ناقص فیلسوفان یونان بوده است.[۸۸]
مسیحیت دارای عقاید و آیینهای دیگری نیز است که برخی از اساس نادرستاند و بخشی نیز با آمدن شریعت اسلام نسخ شدهاند؛ ازجمله دعا و نیایش، غسل تعمید، اعتراف، تدهین، عشای ربانی و تأیید که مرحله پذیرش مسئولیت مشارکت فرد در امت مسیحی و تثبیت ایمان اوست،[۸۹] چنانکه قرآن کریم اعتقاد ناروای مسیحیت به تثلیث را نیز مردود شمرده است.[۹۰]
امامخمینی معتقد است اعتقاد مسیحیان به اقانیم سهگانه خدای تعالی از عقاید تحریفشده آنان است که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم که لفظی سریانی به معنای «اصل» است، سهگانه دانستهاند. به ذات خدا با اقنوم وجود، «أب» و با اقنوم علم، «ابن» و با اقنوم حیات «روح القدس» میگویند و باور دارند که علم تجسّد پیدا کرده و عیسی(ع)، پسر یگانه خداوند است.[۹۱] قرآن کریم با رد ادعای مسیحیان در تثلیث و اینکه عیسی(ع)، را پسر خداوند خوانده است، خداوند را از این امور منزه دانسته و عیسی(ع)، را بنده و کلمه الهی شمرده است.[۹۲] امامخمینی معتقد است این شرک و مخالف توحید حقیقی است[۹۳] و ادله توحید همه اقسام شرکِ اهل کتاب را نفی میکند.[۹۴]
فرقههای مسیحیت
مسیحیت دارای فرقههای متعددی است. مسیحیت در غالب فرقههای مختلف رشد کرد و اختلافات از ناحیه اختلاف جغرافیایی و محلی تشدید شد و این سبب شد تا کلیساهای مسیحی نیز به دستههای مختلفی تقسیم شوند که مذاهب آنها عبارتاند از:
- کاتولیک: این فرقه مهمترین و پرجمعیتترین فرقه مسیحیت است که مرکز آن در واتیکان است و در رأس آن پاپ قرار دارد. آنان خود را نماینده حقیقی کلیسای مقدس میدانند و به تعمید، قربانی، اعتراف، عشای ربانی و مسح بیماران معتقدند.[۹۵]
- ارتدکس: بر اثر اختلاف میان کلیسای روم شرقی و مسیحیان آن، مردم روم شرقی از کلیسای کاتولیک جدا شدند و تحت اندیشههای فلسفی روم باستان قرار گرفتند. این گروه از نظر عقیدتی چندان اختلافی با کاتولیکها ندارند و بزرگترین اختلاف آنان این است که ارتدکسها، روحالقدس را تنها منبعث از پدر میدانند؛ اما به باور کاتولیکها روحالقدس منبعث از پسر نیز است.[۹۶]
- پروتستان: از قرن شانزدهم میلادی به بعد در اروپای غربی فشارهای بیاندازه و قوانین سخت کلیسای کاتولیک سبب شد گروهی از روشنفکران از کلیسای روم فاصله بگیرند و نهضت پروتستان را بهوجود آورند.[۹۷] از رهبران این نهضت مارتین لوتر بود که علیه فروش آمرزشنامه و ادعای برتری کلیسای رم بر جهان مسیحیت قیام کرد.[۹۸] آنان برخی آموزهها و تشریفات کلیسای کاتولیک را کنار زدند.[۹۹] از میان آیینهای هفتگانه مقدس، غسل تعمید و عشای ربانی تقریباً میان همه مسیحیان مورد اتفاق است؛ اما مسیحیان کاتولیک و ارتدوکس پنج آیین دیگر بر آن میافزایند.[۱۰۰]
از نگاه دیگر نیز مسیحیت دارای فرقههایی است؛ چنانکه امامخمینی نیز به بعضی از فرقههای مسیحیت اشاره کرده و قائل است مسیحیان ۷۲ فرقه شدهاند و عمده آنها سه فرقه است:
- ملکائیه: آنان عقیده داشتند مسیح ناسوت کلی و قدیم و ازلی است و مریم خدای ازلی را زایید. آنان مسیح(ع)، را پسر خدا و غیر مخلوق و از جنس پدرش میدانستند.
- نسطوریه: این فرقه اقانیم ثلاثه را نه زاید بر ذات و نه متّحد با آن میدانستند. بعضی از آنان اقانیم سهگانه را خدا میدانستند و بعضی عیسی(ع)، را اله و انسان، و لاهوت را با ناسوت متحد میدانستند.
- یعقوبیه: آنان در اقانیم سهگانه اختلافی با فرقه نسطوریه نداشتند؛ ولی میگفتند لاهوت به ناسوت منقلب شد؛ پس خدا مسیح(ع)، شد و مسیح(ع)، همان خداست که متجسد شده است. امامخمینی این عقاید مسیحیان را عقاید باطل و غریب میداند که شرک است و حقتعالی از آن منزه است.[۱۰۱]
مجوس (زرتشت)
زرتشت (مزدَیسنا) به عنوان یک دین الهی معروف است که برخی آن را همان دین مجوس دانستهاند.[۱۰۲] امامخمینی مانند برخی اندیشمندان[۱۰۳] زرتشت را طایفهای از مجوس میداند.[۱۰۴] تاریخ ظهور دین زرتشت روشن نیست؛ اما بعضی ظهور آن را در میانه هزاره اول پیش از میلاد میدانند.[۱۰۵] پیامبر این دین، زرتشت است و به نامهای دیگری مانند زردشت، زرادشت، زاردشت، زراتشت، زردهشت نیز آمده است.[۱۰۶] کتاب مقدس زرتشتیان اوستا نام دارد که شامل پنج بخش است و معروفترین آنها یسنا (جشن و پرستش) است که قسمتی از آن گاتها (سرود) نامیده میشود. یسنا که شامل ادعیه و معارف دینی است، منسوب به خود زرتشت است و باقی بخشها به پیشوایان زرتشت نسبت داده میشوند و «زند» تفسیری است که در زمان ساسانیان به خط پهلوی بر آن نوشته شده است.[۱۰۷] البته این قوم معتقدند کتاب خود را در واقعه استیلای اسکندر بر ایران از دست دادند و در زمان ساسانیان دوباره نوشتند؛ به همین جهت بنابر نظر برخی محققان ممکن نیست به واقعیت مذهب آنان اطلاع یافت.[۱۰۸]
در قرآن کریم[۱۰۹] و روایات[۱۱۰] مجوس در صف ادیان آسمانی و در برابر و قسیم مشرکان قرار گرفته است. اگر چه قرآن کریم از کتاب مجوس نام نبرده است؛ اما بعضی روایات، مجوس را اهل کتاب شمردهاند و لازمه آن این است که یا برای خود کتابی داشته باشند یا منسوب به یکی از کتابهای ادیان دیگر باشند.[۱۱۱] امامخمینی، اوستا را کتاب تحریفشده منسوب به زرتشت[۱۱۲] و مجوس را از جهت فقهی ملحق به یهودیان و مسیحیان میداند و از اهل کتاب میشمارد که گمان به کتابداشتن آنان وجود دارد؛ از این جهت حکم جزیه بر آنان ثابت است.[۱۱۳]
مجوسیان بر این اعتقادند که یزدان مبدأ خیر و اهرمن مبدأ شر است و یزدان اهرمن را ایجاد کرده است؛ اما ایجاد او شر نبوده، بلکه شر از اهرمن ناشی شده است. از اینرو بعضی مجوس را ازجمله ثنویه بهشمار نمیآورند؛ زیرا ثنویه به دو مبدأ نور و ظلمت قائل بودند که ازلی و قدیماند؛ اما مجوس نور را قدیم و ظلمت را حادث میدانند و نور را یزدان و اهرمن را شیطان مینامند که منشأ شرور است.[۱۱۴]
ازجمله مهمترین عقاید زرتشتیان عبارت است از:
- توحید: اصل عقیده زرتشت بر یگانهپرستی بوده است و معلوم نیست که گرایش زرتشتیان بر دوگانهپرستی از چه عصری آغاز شد. در اعتقاد آنان اهورامزدا در عرض جلال خود هیچ ضد و مثلی ندارد.[۱۱۵]
- معاد و بقای روح: در آیین زرتشت مرگ به مفهوم «نیستی» حقیقت ندارد. آنان قائل به جاودانگی روحاند؛ همچنین آنان به صراط، میزان اعمال، بهشت و برزخ معتقدند.[۱۱۶]
- اندیشه، گفتار و کردار نیک: در آئین زرتشت، سه رکن اندیشه نیک (هَومَتَه)، گفتار نیک (هوخْته) و کردار نیک (هورشته) بیش از هر چیز قابل توجه است.[۱۱۷]
مجوس فرقههای متعددی دارد؛ ازجمله:
- کیومرثیه: این فرقه قائل بودند کیومرث همان حضرت آدم(ع)، است و اهرمن مخلوق است و از فکر بد یزدان در اینکه اگر منازعی برای او وجود داشته باشد چگونه خواهد بود، حادث شده است؛ در حالیکه این فکر مناسب طبیعت نور نیست.[۱۱۸]
- زروانیه: این فرقه قائل بودند نور اصل همه موجودات و مبدع اشخاصی از نور است که همه روحانی، نورانی و ربانیاند؛ اما شخص اعظمی که نام او زوران است در چیزی از اشیا شک کرد که از آن شک اهریمن حادث شد.[۱۱۹]
- حرنانیون: امامخمینی بر خلاف برخی اندیشمندان که حرنانیون را فرقهای از صابئه میدانند.[۱۲۰] آنان را طایفهای از مجوس میداند که میان تثلیث مسیحیان و شرک ثنویه جمع کردهاند و پنج اصل قائل شدهاند: دو اصل حی و فاعل که باری و نفس است و یک اصل منفعل که هیولاست و دو اصل غیر فاعل و غیر منفعل که دهر و خلأ هستند.[۱۲۱]
- زرتشتیه: اصحاب زردشت که در زمان گشتاسب ظاهر شد، برای خود انبیا و ملوکی قائل بودند که نخستین آنها کیومرث بود.[۱۲۲]
صابئیان
قرآن کریم در بعضی آیات صابئیان را در کنار اهل کتاب یاد کرده است.[۱۲۳] صابئی از ریشه «صبوه» و معنایی مقابل حنیفیه دارد و صابئه به سبب دورشدن از سنتهای حق و گمراهی از روش انبیا، صابئه گفته شدهاند. این طایفه معتقدند انسان در شناخت خداوند و اوامر و نواهی او نیازمند واسطههایی است که باید از جنس روحانیون و مجردات باشند، نه از جنس بشر[۱۲۴] همچنین قائلاند سیارات علویه بهمنزله بدن برای روحانیوناند که مبدأ موجودات و معاد آنها بهشمار میروند.[۱۲۵] برخی از این طایفه از انبیا تنها شیث و ادریس را پذیرفتهاند.[۱۲۶] از نگاه فقهی در اینکه صابئیان ملحق به مسیحیان یا یهود یا مجوس باشند یا گروهی باشند که ستارگان را میپرستند، اختلاف است.[۱۲۷] برخی صابئه را دینی آمیخته از مذهب مجوس میدانند[۱۲۸] برخی نیز معتقدند صابئیان دو گروهاند: گروهی موافق مسیحیان در اصول دین و گروهی مخالف آنان که ستارگان هفتگانه را میپرستند که به مجوس نزدیکترند.[۱۲۹]
امامخمینی خاطرنشان کرده است که حقیقت دین صابئیان تاکنون روشن نشده و ممکن است در حکم مسیحیان باشند که در این صورت احکام آنان را دارند.[۱۳۰]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۲۸؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۳۱۴.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۷–۲۴۸.
- ↑ بینه، ۶.
- ↑ بقره، ۶۲؛ مائده، ۶۸؛ حج، ۱۷.
- ↑ بقره، ۱۰۵؛ آل عمران، ۶۴.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۶/۳۷۶.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۹؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۲۸–۲۳۱.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۱.
- ↑ مریم، ۱۲؛ جاثیه، ۱۶؛ احقاف، ۱۲؛ حدید، ۲۵؛ عنکبوت، ۲۷.
- ↑ شوری، ۱۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۱۴۱.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۷۴۷–۷۴۸؛ نعمانی، تاریخ علم کلام، ۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۲۰۱–۲۰۲.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه(ص)، ۱/۵۰۱–۵۰۲.
- ↑ آل عمران، ۱۱۳ و ۱۹۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۱/۲۹۴؛ زحیلی، العلاقات الدولیة فی الاسلام، ۱۵۷.
- ↑ بقره، ۱۲۰؛ مائده، ۸۲.
- ↑ مائده، ۵۱.
- ↑ بقره، ۱۳۶؛ آل عمران، ۸۴؛ نحل، ۱۲۳؛ شوری، ۱۳.
- ↑ بقره، ۷۵؛ آل عمران، ۷۰–۷۱؛ توبه، ۳۰.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۷–۳۰۰؛ فخر رازی، اعتقادات فرق المسلمین، ۹۳–۱۰۸؛ بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ۱/۳۴–۷۳.
- ↑ حج، ۱۷.
- ↑ ابوالمعالی، بیان الأدیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی (قرن پنجم)، ۳۱–۳۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۴۷؛ فخر رازی، چهارده رساله، ۱۳۵–۱۴۳.
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۱۵۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷۷؛ فاضل مقداد، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ۱۴۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷۴–۲۸۳؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۴۹–۴۸۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲–۴۷۹؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۶.
- ↑ ← بقره، ۸۳ و ۲۴۶؛ آل عمران، ۴۹ و ۹۳؛ مائده، ۳۲ و ۷۰.
- ↑ ← بقره، ۱۱۳؛ مائده، ۱۸، ۵۱، ۶۴ و ۸۲؛ توبه، ۳۰.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۸۵؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۷۲.
- ↑ هیوم، ادیان زنده جهان، ۲۷۶.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۷۶.
- ↑ هیوم، ادیان زنده جهان، ۲۸۲.
- ↑ ← توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۸۲.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۵.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۸۳.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۶۵.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۹۵–۴۹۶.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۰۵.
- ↑ آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۴۲–۱۴۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۱۳۷.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۴۹.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۹۵–۹۶.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۹۷–۱۰۰.
- ↑ ← توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۶ و ۴/۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۹ و ۱۱/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۹۰.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۸۳–۸۷.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب۳، ۱۴–۱۵؛ ابنمیمون، دلالة الحائرین، ۱۵۶–۱۵۷؛ هندی، إظهار الحق، ۴۱۶.
- ↑ پیدایش، ب۳۲، ۲۴ و ۳۲.
- ↑ تثنیه، ب۱۴، ۱.
- ↑ تثنیه، ب۱۴، ۱–۲ و ب۲۶، ۱۸.
- ↑ مائده، ۶۴.
- ↑ مائده، ۱۸.
- ↑ مائده، ۸۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۷.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۸۴.
- ↑ پطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۸۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۹–۲۹۰ و ۸/۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۱۴۳.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ب۱، ۱–۲۵ و ب۹، ۲۷؛ لوقا، ب۱، ۳۲.
- ↑ لوقا، ب۶، ۱۳.
- ↑ مائده، ۱۱۱؛ صف، ۱۴.
- ↑ آل عمران، ۵۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۲۰۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۵۹.
- ↑ متی، ب۲۱، ۱۵ و ۴۶؛ مرقس، ب۱۱، ۱۸.
- ↑ مرقس، ب۱۵، ۱۴–۲۵.
- ↑ نساء، ۱۵۷–۱۵۸.
- ↑ عبرانیان، ب۹، ۱۵.
- ↑ پطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۱۲۱؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۲۸–۱۲۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۱۹۸.
- ↑ میشل، ۴۹–۵۰؛ میلر، ۶۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۷–۳۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۴–۲۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۶–۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۱.
- ↑ یوحنا، ب۱۴، ۲۶؛ متی، ب۲۸، ۱۹؛ پطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۲۳۲.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۱۰۷–۱۰۸؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۲۸۶.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۶۹.
- ↑ هوردرن، راهنمای الهیات پروتستان، ۳۴.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۵۳–۲۵۴، ۲۶۳–۲۶۶، ۲۶۹ و ۲۷۱–۲۷۲.
- ↑ مائده، ۷۳؛ نساء ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۷.
- ↑ نساء، ۱۷۱؛ ← امامخمینی، امامخمینی، کشف اسرار، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۱.
- ↑ ← امامخمینی، تقریرات، ۶۱–۷۹.
- ↑ آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۵۸–۱۵۹.
- ↑ آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۵۹–۱۶۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶۹–۱۷۰.
- ↑ فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۹۸؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۷۰.
- ↑ آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۶۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶۴–۱۶۵.
- ↑ زینر، دانشنامه فشرده ادیان زنده، ۱۶۸–۱۷۳.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۵۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۶–۱۷؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۰۳.
- ↑ فخر رازی، المطالب العالیه، ۸/۷۵؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۳۵۸.
- ↑ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۲/۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۵۳.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۱۹۰–۱۹۱؛ خاتمی، فرهنگ علم کلام، ۱۲۷.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۴؛ خاتمی، فرهنگ علم کلام، ۱۲۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۳۵۸.
- ↑ حج، ۱۷.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۱۷۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۹/۲۲۱–۲۲۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۳۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۹؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۸۱.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷۸، ۲۹۰؛ نراقی، جامع الافکار و ناقد الانظار، ۱/۴۵۵؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۶۰.
- ↑ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۶.
- ↑ اوستا، وندیداد، فرگرد ۱۸: ۱۷.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷۸؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱–۱۲.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷۹؛ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۲/۲۷۹.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۶۵.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۸۱–۲۸۲.
- ↑ بقره، ۶۲؛ حج، ۱۷.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۰۷–۳۰۸.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۳۴–۳۳۵.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۰۶؛ جرجانی، ۸/۲۳۵.
- ↑ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۹/۲۸۲–۲۸۳؛ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۳/۴۴۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۹۶.
- ↑ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۱۲/۳۸۵.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۱.
منابع
- قرآن کریم.
- آریا، غلامعلی، آشنایی با تاریخ ادیان، تهران، پایا، چاپ سوم، ۱۳۷۹ش.
- آمدی، سیفالدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکردار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابنمیمون، موسی، دلالة الحائرین، تحقیق یوسف اتای، بیجا، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۹۷۲م.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- ابوالمعالی، محمدبننعمت، بیان الأدیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی (قرن پنجم)، تهران، روزنه، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب امامخمینی، الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- اوستا، ترجمه و پژوهش هاشم رضی، تهران، بهجت، چاپ سوم، ۱۳۸۱ش.
- بلاغی، محمدجواد، الهدی الی دین المصطفی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۵ق.
- پطرس، عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، بیروت، المشعل، چاپ ششم، ۱۹۸۱م.
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمتمؤسسه فرهنگی طهمرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- خاتمی، سیداحمد، فرهنگ علم کلام، تهران، صبا، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- زحیلی، وهبةبنمصطفی، العلاقات الدولیة فی الاسلام، بیروت، دارالرساله، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- زینر، رابرت چارلز، دانشنامه فشرده ادیان زنده، ترجمه دکتر نزهت صفای اصفهانی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، قاهره، مدبولی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، کتاب الفرق فی احوال المسلمین و المشرکین، چاپشده در کتاب چهارده رساله، ترجمه و تصحیح سیدمحمدباقر سبزواری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، المطالب العالیة من العلم الالهی، تحقیق احمد حجازی سقا، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
- میلر، و. م، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، بیجا، ۱۹۳۱م.
- میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملامهدی، جامع الافکار و ناقد الانظار، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- نعمانی، شبلی، تاریخ علم کلام، ترجمه سیدمحمدتقی فخر داعی، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۴۹ش.
- هندی، رحمتالله، إظهار الحق، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
- هوردرن، ویلیام، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه ط میکائیلیان، تهران، علمی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.
پیوند به بیرون
- احمدعلی محسنی، «اهل کتاب(۲)»، دانشنامه امامخمینی، ج۲، ص۴۹۷–۵۰۶.