سیدحسین بروجردی
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | سیدمحمدرضا احمدی |
زادروز | سال ۱۲۵۴ شمسی |
شهر تولد | بروجرد |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | دهم فروردین۱۳۴۰ش/ ۱۲ شوال ۱۳۸۰ق |
شهر درگذشت | قم |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | ورودی مسجد اعظم قم |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | مرجع تقلید، زعیم شیعه و رئیس حوزه علمیه قم |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | ابوالمعالی کلباسی، سیدمحمدباقر درچهای، سیدمحمدتقی مدرس، آخوند کاشی، جهانگیرخان قشقایی، ابوالقاسم دهکردی، سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی، فتحالله شریعت اصفهانی، آخوند خراسانی |
تالیفات | تجرید اسانید الکافی، تجرید اسانید التهذیب، تجرید اسانید الفقیه، حاشیه بر کتابهایی مانند عروة الوثقی، کفایة الاصول، مجمع المسائل، فرائد الاصول، القول الصراح فی نقد الصحاح، تعلیقات بر رجال نجاشی و منهج المقال و وسائل الشیعه |
سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید، زعیم شیعه و رئیس حوزه علمیه قم.
سیدحسین بروجردی در سال ۱۲۵۴ش در بروجرد به دنیا آمد. او تحصیلات خود را از هفت سالگی در مکتبخانه آغاز کرد، سپس به مدرسه علمیه نور بخش بروجرد رفت و در ادامه در سال ۱۲۷۲ تحصیلات خود را در اصفهان ادامه داد و فقه، اصول و فلسفه را از اساتید آن دیار از جمله جهانگیرخان قشقائی استفاده کرد.
بروجردی در حوزه علمیه نجف بیشترین استفاده علمی را از درس آخوند خراسانی برد و با درخواست پدر به بروجرد بازگشت و بیش از سیسال در آن شهر فعالیت علمی و تحقیقی داشت. وی در سال ۱۳۲۳ش با تقاضای مراجع و علمای حوزه علمیه قم و فعالیت بسیار زیاد امامخمینی به قم مهاجرت کرد و پس از وفات سیدابوالحسن اصفهانی به مدت پانزده سال مرجع یگانه شیعیان بوده و زعامت حوزه علمیه قم را بر عهده داشت.
امامخمینی در تثبیت زعامت و مرجعیت بروجردی اهتمام و نقش زیادی داشت و چند سالی در درس او هم شرکت کرد و با اینکه بروجردی هم احترام ویژهای برای ایشان قائل بود، اما روابط آنها بعدها به سردی گرائید. اهتمام به تقریب میان شیعیان و اهلسنّت و بازسازی و توسعه مدارس علوم دینی و مراکز تبلیغ اسلام در داخل و خارج، بخشی از کارنامه سیدحسین بروجردی در دوران زعامت و مرجعیت او بوده است.
او در فروردین ماه ۱۳۴۰ در قم درگذشت و در جوار حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.
ولادت و نسب
سیدحسین طباطبایی بروجردی؛ با نام شناسنامهای سیدمحمدرضا احمدی در سال ۱۲۵۴ شمسی در بروجرد به دنیا آمد.[۱] پدر او سیدعلی طباطبایی از سادات حسنی و عالمی سرشناس بود که با زراعت روزگار میگذراند. مادر وی آغابیگم نام داشت.[۲]
تحصیلات
وی در هفتسالگی به مکتب رفت، سپس وارد مدرسه علمیه نوربخش بروجرد شد[۳] و پس از گذراندن دوره مقدمات در سال ۱۲۷۲ به حوزه اصفهان رفت و فقه و اصول را نزد ابوالمعالی کلباسی، سیدمحمدباقر درچهای و سیدمحمدتقی مدرس فرا گرفت.[۴] او بعدها از این استادان اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۵] در علوم عقلی نیز به درس محمد کاشانی معروف به آخوند کاشی، جهانگیرخان قشقایی و ابوالقاسم دهکردی رفت و همزمان به تدریس دروس سطح پرداخت.[۶]
در ۲۷سالگی به نجف رفت و از درس سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی و فتحالله شریعت اصفهانی بهره برد[۷] اما وی بیشترین بهره علمی را از آخوند خراسانی برد و در این مدت، تعلیقات بر کفایة الاصول خراسانی را نوشت.[۸] خراسانی در نامهای وی را به اوصاف بلندی ستوده است.[۹]
مرجعیت
بروجردی در سال ۱۲۸۹ به خواست پدر خود به بروجرد بازگشت و مورد استقبال گرم علما و مردم قرار گرفت و پس از شش ماه پدر او درگذشت و مرجع دینی مردم شد.[۱۰]
بروجردی در سال ۱۳۰۶ عازم سفر حج شد و در بازگشت به نجف رفت و با علمای این شهر دیدار کرد.[۱۱] در مدت اقامت وی در نجف مهاجرتِ آقانورالله اصفهانی و دیگر علما از اصفهان به قم در اعتراض به طرح «سربازی اجباری» رضاخان پهلوی صورت گرفت.[۱۲] با وقوع این حادثه میرزا محمدحسین نایینی، سیدابوالحسن اصفهانی و بروجردی، پس از جلساتی، تصمیم گرفتند بروجردی به همراه احمد شاهرودی، به عنوان نمایندگان علمای نجف، با رضاشاه پهلوی دیدار کند؛ این مذاکرات از طریق سفارت ایران در عراق به رضاشاه گزارش شد و وی را هنگام ورود به ایران در مرز قصر شیرین دستگیر و به تهران منتقل کردند. در همین اوقات، رضاشاه که در مراسم ختم یکی از افسران ارتش به نام سرهنگ طهماسبی در بروجرد شرکت کرده بود، به جایگاه بروجردی نزد مردم آگاهی یافت و دستور آزادی وی را صادرکرد. بروجردی مدتی در تهران ساکن شد و دیدارهایی میان او و رضاشاه صورت گرفت؛ بنابر نقلِ وی این دیدارها بر رضاشاه تأثیرگذار بوده است.[۱۳]
بروجردی پس از آن به مشهد رفت و پس از هشت ماه اقامت عازم بروجرد شد؛ اما در مسیر خود به تقاضای عبدالکریم حائری یزدی به مدت پنج ماه، در قم به تدریس پرداخت.[۱۴] پس از رحلت حائری (۱۳۵۵ق/ ۱۳۱۵ش)، حاشیه خود بر عروة الوثقی را در دسترس مقلدان قرار داد.[۱۵]
او مدت ۳۳ سال در بروجرد به تدریس و خدمت به مردم مشغول بود و فضلای بنام حوزه مانند حسینعلی منتظری و مرتضی مطهری در اوقاتی به بروجرد رفته و از وی بهره بردهاند[۱۶] و در این مدت گروهی از وی تقلید کردند.[۱۷] وی در اواخر سال ۱۳۲۳ برای درمان بیماری خود به تهران رفت و پس از معالجه به دعوت علمای تراز اول حوزه علمیه قم ازجمله سیدصدرالدین صدر و تلاش پیگیر امامخمینی به قم رفت و محور حوزه گردید و با درگذشت سیدابوالحسن اصفهانی و سیدحسین طباطبایی قمی[۱۸] مرجعیتِ عام و بلامنازع پیدا کرد.[۱۹]
بروجردی که در فقه و اصول، تفسیر، رجال، تاریخ و فلسفه صاحبنظر بود[۲۰] علاوه بر نصوص، مراجعه به اقوال قدما (اصول متلقاة) را نیز در استنباط فقهی باب کرد[۲۱] و بدین طریق در اجتهاد تحولی پدیدآورد. وی برای تبلیغ اسلام مرکز اسلامی هامبورگ آلمان را تأسیس کرد[۲۲] و مدارس علمیه، مساجد و حسینیههای متعددی را بازسازی یا بنا کرد که مسجد اعظم قم و کتابخانه آن از مهمترین آن بناها میباشد.[۲۳] وی علاوه بر اعزام مبلغان به سراسر نقاط کشور، نمایندگان بارزی به کشورهای آلمان، انگلستان، آمریکا، پاکستان و لبنان برای تبلیغ فرستاد.[۲۴]
بروجردی منادی وحدت شیعه و اهل سنت بود[۲۵] و افزون بر فقه شیعه، احاطه وسیعی بر فقه اهلسنت داشت. وی به موضوع تقریب شیعه و سنی به عنوان یک ابزار نگاه نمیکرد؛ بلکه برای تقریب مبانی نظری داشت[۲۶] از اینرو از طریق محمدتقی قمی (مؤسس و دبیرکل دارالتقریب مصر) با رؤسای الأزهر مصر ارتباط داشت. این رابطه منجر به فتوای معروف محمود شلتوت، رئیس وقت الأزهر شد که عمل به فقه شیعه جعفری را جایز دانست.[۲۷] تعابیری که از علمای اهلسنت دربارهٔ بروجردی نقل شده، حاکی از عمق نفوذ و شخصیت والای او نزد آنان است.[۲۸]
اقدامات سیاسی
بروجردی در ورود به مسایل سیاسی محتاط بود؛ با این حال، مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی[۲۹] مسکوتماندن «لایحه اصلاحات ارضی» پس از ارسال نامه وی مبنی بر خلاف شرعدانستن آن[۳۰] ایستادگی در برابر تغییر خط از فارسی به لاتین[۳۱] اعتراض به اشغال فلسطین و مبارزه با بهائیت[۳۲] از اقدامات سیاسی اوست.
روابط امامخمینی و بروجردی
امامخمینی در تثبیت زعامت و مرجعیت بروجردی نقشِ مهمی داشت[۳۳] و دراینباره نامههای متعددی به علمای سراسر کشور نوشت.[۳۴] ایشان در سال ۱۳۲۸ طی نامهای به محمدتقی فلسفی بر تقویت مرجعیت بروجردی تأکید ورزید و آن را امری مهم و حیاتی در راستای رضای الهی و صلاح حال جامعه معرفی کرد. ایشان در این نامه قوام رشته تعلیمات دینی را به حوزههای علمیه نجف و قم و اصفهان و مشهد و بعضی بلاد دیگر دانسته که اداره و سرپرستی آنها در اختیار بروجردی است. ایشان همچنین از خطر انحلال حوزهها اظهار نگرانی کرده و دلایلی مانند بیاثر بودن وکلای بروجردی در بلاد، جلوگیری بسیاری از علمای بلاد از رسیدن وجوه به ایشان، تبلیغات سوء بعضی مغرضین در تهران و بعضی شهرهای دیگر علیه بروجردی و کمی دلسوزان وی را برشمرده و مشی کریمانه وی مبنی بر عدم مراجعه به تجار و بازرگانان و شرح احتیاج حوزههای علمیه را یادآوری کرده است. ایشان در این نامه، افزون بر درخواست ترویج برای پشتیبانی از حوزه و شخص بروجردی، تشکیل یک مجمع خصوصی را پیشنهاد کرده است تا با کمکجستن از تجار خیرخواه بتوانند بدهیهای ایشان را پرداخت کنند و بهطور اساسی متعهد شوند هر ماه ایشان را مساعدت کنند. امامخمینی در پایان اعلامِ خطر کرده و تسامح در پشتیبانی هماهنگ از بروجردی را باعث وقوع مسایل تأسفبرانگیز دانسته است.[۳۵] با آغاز تدریس بروجردی در قم، امامخمینی -با وجود داشتن سطح بالای علمی- همراه شاگردان خود جهت تقویت ایشان در درس او شرکت کرد. ایشان خود خاطرنشان کرده که از این درس بهره نیز برده است[۳۶] چنانکه تقریراتی از درس ایشان را نوشته و به نام لمحات الاصول منتشر شده است. همچنین امامخمینی طیکردن دقیق دروس مقدمات و سطح با داشتن استعداد خوب و دو تا سه ماه شرکت در درس بروجردی را سبب اجتهاد میدانست؛ طوری که شخص میتواند همان روش را در دیگر ابواب فقه به کار گیرد.[۳۷]
از سوی دیگر، امامخمینی که حضور بروجردی را مایه حفظ حوزه و روحانیت میدانست[۳۸] افزون بر همکاری جدی با بروجردی در اداره حوزه و حضور در هیئت اصلاح آن از سوی وی[۳۹] با برگزاری جلساتی با بزرگان حوزه و بررسی مسایل کشور به بروجردی مشاوره میداده است. نامه ایشان و گروهی از بزرگان حوزه به بروجردی در پی شایعه موافقت وی با نظر محمدرضا پهلوی مبنی بر تشکیل مجلس مؤسسان[۴۰] و نیز انتقال درخواست حوزه از طریق بروجردی به رژیم پهلوی[۴۱] نشان از تعاملات و مشاورههای سیاسی امامخمینی و بروجردی است.
با این همه روابط امامخمینی و بروجردی فراز و نشیب داشته و در برههای رو به سردی گذاشته است. برخی آغاز این فترت را بستنشستن طرفداران سیدابوالقاسم کاشانی در خانه بروجردی و دستور او به اخراج آنان میدانند[۴۲] البته بروجردی به کاشانی خدمتهای مهمی کرده است که جلوگیری از محاکمه و اعدام وی و کمکهای مادی در اواخر عمر او ازجمله آنهاست[۴۳] همچنین بروجردی دیدگاه فداییان اسلام را عملی نمیدانست و از آنان حمایت نمیکرد.[۴۴] با تندرویهای آنان مخالف بود و حرکات آنان را مخلّ حوزه میدانست[۴۵] گرچه گفته شده پنهانی از آنان حمایت مالی میکرد[۴۶] امامخمینی گرچه موافق مبارزه مسلحانه نبود. و از این نظر با روش فداییان اسلام موافق نبود، ولی به آنان نظر خوشبینانه داشت؛ اما به دلیل رعایت ادب در برابر بروجردی علنی از آنان حمایت نمیکرد[۴۷] و حادثه اعدام فداییان اسلام موجب تألم روحی امامخمینی گردید.[۴۸]
از سوی دیگر، با تثبیت مرجعیت بروجردی، امامخمینی حضور خود در بیت ایشان را ضروری نمیدانست[۴۹] و به برخی اطرافیان بروجردی انتقاد داشت و در مسایل سیاسی انتظار بیشتری از ایشان داشت[۵۰] البته به رغم احترامی که بروجردی برای امامخمینی قائل بود و حتی حاضر به پذیرش همکاری فردی که بالا دست ایشان نشسته بود در بیت، نشد، اما بدگویی برخی افراد از امامخمینی نزد بروجردی در کمرنگشدن رابطه آنان تأثیر داشت[۵۱] با این حال، رابطه احترامآمیز آن دو در ادوار مختلف زندگی آنان وجود داشته و امامخمینی همواره از بروجردی به شخصیتی باتقوا و قابل احترام یاد کرده است.[۵۲]
بروجردی نیز برای امامخمینی احترام ویژهای میکرد و هنگام ورود ایشان تمامقد میایستاد و ایشان را کنار خود جای میداد[۵۳] وی با آگاهی از درایت سیاسی امامخمینی مأموریتهای مهمی به ایشان محوّل کرده است: نظمبخشیدن به حوزه علمیه قم از طریق تعیین ایشان و گروهی از فضلای حوزه با عنوان «هیئت مصلحین»[۵۴] که به دلیل سوء تفاهم پیشآمده ناتمام ماند[۵۵] و فرستادن امامخمینی به نمایندگی از خود به نزد محمدرضا پهلوی و معرفی ایشان برای مذاکره با نمایندگان دولت[۵۶] همچنین در پی اهانت عوامل حزب توده به اسلام و مرجعیت در ۱۳۳۱[۵۷] که شهر قم ملتهب و در نتیجه یک نفر کشته شد و چندین نفر زخمی شدند، بروجردی خبرنگار مجله ترقی را برای اظهار نظر دربارهٔ این مسئله، به امامخمینی، نماینده رسمی خود، ارجاع داد.[۵۸]
درگذشت
بروجردی در دهم فروردین۱۳۴۰ش/ ۱۲ شوال ۱۳۸۰ق در ۸۶سالگی درگذشت[۵۹] و پس از تشییع جنازهای باشکوه و بیسابقه در جوار حرم فاطمه معصومه(س)، در ورودی مسجد اعظم قم که خود بنیانگذار آن بوده است، دفن گردید و امامخمینی گرچه از کارهایی که نشانه دعوت به مرجعیت خود بود پرهیز میکرد. (ببینید: مرجعیت امامخمینی) اما در نهایت برای بزرگداشت مقام بروجردی برای وی مجلس بزرگداشت و ختم برپا کرد.[۶۰]
محمدرضا پهلوی که بروجردی را مانع اصلاحات مورد نظر خود میدانست، درگذشت وی را فرصتی برای اقدامات ضد دینی خود تلقی کرد[۶۱] و با فرستادن پیام تسلیت به سیدمحسن حکیم در نجف قصد از میانبردن نظام مرجعیت در ایران را داشت. امامخمینی پس از ارزیابی این توطئه بر تداوم قدرت مرجعیت در ایران تأکید کرد[۶۲] و با یادآوری واکنش مردم به رحلت بروجردی[۶۳] به افشاگری نقشه دشمن علیه بروجردی و حوزه علمیه در زمان حیات او پرداخت[۶۴] چنانکه چند روز پس از رحلت بروجردی در ۱۴ فروردین در پاسخ به پرسش خبرنگار کیهان اشاره کرد که حوزه اینک مشغول مراسم عزاداری برای ایشان است و پس از آن مدرسان کار خود را آغاز خواهند کرد و حوزه علمیه قم را خداوند حفظ خواهد کرد و همان گونه که پیش از بروجردی به دست دیگران حفظ شد، پس از وی نیز حفظ خواهد شد.[۶۵] ایشان در سال ۱۳۵۴ به برادر و نماینده شرعی خود سیدمرتضی پسندیده توصیه کرد به همسر بروجردی کمک مالی کند.[۶۶]
آثار
از بروجردی آثار علمی بسیاری بر جای مانده است؛ از جمله تجرید اسانید الکافی، تجرید اسانید التهذیب، تجرید اسانید الفقیه، همچنین حاشیه بر کتابهایی مانند عروة الوثقی، کفایة الاصول، مجمع المسائل، فرائد الاصول، القول الصراح فی نقد الصحاح، همچنین تعلیقات بر رجال نجاشی و منهج المقال و وسائل الشیعه[۶۷] رساله توضیح المسائل به شکل امروزی، از زمان زعامت ایشان، مدون و به چاپ رسیده است؛ همچنین تدوین کتاب جامع احادیث الشیعه، بیش از سی جلد، با نظارت وی آغاز شد که نخستین جلد آن در زمان حیات وی به چاپ رسید.[۶۸]
همچنین با حمایت بروجردی، کتابهای الخلاف شیخ طوسی، جعفریات و قرب الاسناد حمیری و جامع الرواة مولیمحمد اردبیلی در علم رجال، تصحیح و منتشر شد.[۶۹] تقریرات چندی نیز از درسهای فقه و اصول وی بر جای مانده است: لمحات الاصول تقریر درس اصول وی از سوی امامخمینی؛ الوصول الی نهایة الاصول، البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر تقریراتِ درس وی از سوی حسینعلی منتظری، نهایة التقریب از سوی محمد فاضل لنکرانی؛ زبدة المقال از سوی سیدعباس ابوترابی؛ تقریرات برخی از موضوعات فقهی نظیر صلاة و وصیت از سوی علی صافی گلپایگانی. برخی، آثار بروجردی را تا ۵۸ عنوان برشمردهاند.[۷۰]
پانویس
- ↑ دوانی، زندگانی زعیم، ۹۳؛ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۲۰.
- ↑ علوی بروجردی، خاندان و نسب، ۳۸۶؛ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۹.
- ↑ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۲۱.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰.
- ↑ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۳.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰؛ دوانی، زندگانی زعیم، ۹۹؛ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰.
- ↑ سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۷.
- ↑ سبحانی، تاریخ فقه، ۳۸۳؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۰.
- ↑ مختاری، سه مکتوب از آخوند خراسانی دربارهٔ آیتالله بروجردی، ۴۸۸–۴۸۹.
- ↑ دوانی، زندگانی، زعیم، ۱۰۱؛ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۳۳.
- ↑ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۴۹ و ۳۵۲.
- ↑ منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۰۶–۴۰۸.
- ↑ سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۳۶–۳۹؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۵۲ و ۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۲–۱۱؛ منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۰۹.
- ↑ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۵۸–۳۵۹.
- ↑ آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۱؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۳ و ۳۲۵.
- ↑ آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.
- ↑ واعظزاده، زندگی آیتالله بروجردی، ۵۳؛ منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۱۰–۴۱۱.
- ↑ صافی گلپایگانی، مصاحبه، ۱۱۸.
- ↑ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۳۱ و ۱۵۱.
- ↑ سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۸؛ دوانی، ۲۳۹.
- ↑ سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۹.
- ↑ آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۱۵۴–۱۵۵.
- ↑ علوی بروجردی، حریم امام، ۱۳.
- ↑ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۵۹؛ احمدی، مصاحبه، ۸۸.
- ↑ کریمی جهرمی، نگرشی بر زندگانی آیتاللهالعظمی بروجردی، ۱۳–۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶.
- ↑ سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۶–۵۷؛ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱.
- ↑ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱.
- ↑ واعظزاده، چشم و چراغ، ۲۵۰ و ۲۴۳.
- ↑ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۴۵؛ تمری، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، ۴۸ و ۷۸.
- ↑ خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱/۱۵–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴–۲۵؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ۱۸۳–۱۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۷.
- ↑ صافی گلپایگانی، مصاحبه، ۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۰۷–۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶؛ حسینبخش، آیتالله بروجردی، ۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۳.
- ↑ حائری، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، ۸۹.
- ↑ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱–۱۶۲.
- ↑ واعظزاده، چشم و چراغ، ۲۳۹–۲۴۰.
- ↑ علوی بروجردی، حریم امام، ۱۲.
- ↑ بدلا، مصاحبه، ۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ بدلا، مصاحبه، ۲۴۲.
- ↑ خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱۷.
- ↑ سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰؛ بدلا، مصاحبه، ۱۰۸.
- ↑ خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱۷؛ عراقی، مصاحبه، ۱۷۵.
- ↑ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۴–۱۶۵؛ سلطانی طباطبایی، یاد، ۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۳.
- ↑ دوانی، نقد عمر، ۱/۲۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷.
- ↑ سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰؛ تمری، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، ۸۲–۸۴.
- ↑ سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۹.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۳۱–۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱.
- ↑ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۱۴۹.
- ↑ منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۱۸۹.
- ↑ سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۰۷ و ۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۲۱.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۹–۲۰.
- ↑ استادی، آثار و تألیفات، ۲۹۹–۳۰۲؛ استادی، چهل مقاله، ۲۸۶–۲۸۹؛ عظیمی، تاریخ فقه و فقها، ۳۹۸–۳۹۹؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۳۴.
- ↑ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۹.
- ↑ استادی، آثار و تألیفات، ۲۸۶–۳۱۱؛ طباطبایی بروجردی، دربارهٔ آیتالله بروجردی، ۳۱۲–۳۱۳.
منابع
- آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۳۹۶/۱۰/۱۲ش.
- احمدی، جعفر، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- استادی، رضا، آثار و تألیفات آیتالله بروجردی، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- استادی، رضا، چهل مقاله، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بدلا، سیدحسین، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- حائری یزدی، مهدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، کتاب نادر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- حسینبخش رحیمی، فاطمه، آیتالله بروجردی، چاپشده در پیشوایان تقریب: آیتالله العظمی بروجردی و شیخمحمود شلتوت، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- خمینی، سیداحمد، امام، حوزه و سیاست، مجله حضور، شماره ۱، ۱۳۷۰ش.
- دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، تهران، مطهر، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- دوانی، علی، نقد عمر، زندگانی و خاطرات علی دوانی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۷ش.
- سبحانی، جعفر، تاریخ فقه و فقهای امامیه، ترجمه حسن جلالی، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- سبحانی، جعفر، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- سلطانی طباطبایی، سیدمحمدباقر، خاطره بسیار مهم از آیتالله طباطبایی (سلطانی)، مجله یاد، شماره ۳۹–۴۰، ۱۳۷۴ش.
- سلطانی طباطبایی، سیدمحمدباقر، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- شریف رازی، محمد، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۳۲ش.
- صافی گلپایگانی، علی، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- طباطبایی بروجردی، سیدمحمدصادق، دربارهٔ آیتالله بروجردی، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- عراقی، مجتبی، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- عظیمی، حبیبالله، تاریخ فقه و فقها، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- علوی بروجردی، سیدمحمدجواد، آیتالله بروجردی در بروجرد، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- علوی بروجردی، سیدمحمدجواد، خاندان و نسب آیتالله بروجردی، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- علوی بروجردی، سیدمحمدجواد، مصاحبه، چاپشده در مجله حریم امام، یادنامه آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی، شماره ۷۹، ۱۳۹۲ش.
- علوی طباطبایی، سیدمحمدحسین، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۴۱ش.
- فاضل لنکرانی، محمد، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
- کریمی جهرمی، علی، نگرشی بر زندگانی آیتاللهالعظمی بروجردی، چاپشده در شکوه فقاهت.
- یادنامه آیتالله حاجحسین بروجردی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مختاری، رضا، سه مکتوب از آخوند خراسانی دربارهٔ آیتالله بروجردی، چاپشده در مؤسس حوزه، یادنامه آیتالله حاجشیخعبدالکریم حائری، به کوشش سیدمحمدکاظم شمس و دیگران، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- منتظری، حسینعلی، خاطرات آیتالله منتظری، قم، بینا، ۱۳۷۹ش.
- منظورالاجداد، محمدحسین، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، زندگی آیتالله بروجردی، تهران، مجمع تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، مصاحبه، چاپشده در چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- حسین صالحی، «سیدحسین بروجردی»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۶۱۴–۶۲۰.