شعر
شعر، کلام موزون، آهنگین و خیالانگیز.
در ادبیات فارسی، شعر نهفقط نقش مهمی در حفظ و گسترش زبان دارد و ابزار بیان عواطف و احساسات است، بلکه فلسفه، عرفان، دین و علوم متداول را نیز در بر میگیرد. شعر از لحاظ شکل و قالب انواعی مانند مثنوی، رباعی یا غزل دارد.
امامخمینی اگرچه ادعای شاعری نداشت و سرودن شعر هیچگاه هدف ایشان نبود، اما اشعار فراوانی سروده است. محتوای اشعار ایشان بر اساس دیوان اشعار، در سه حوزه عرفانی، اخلاقی و سیاسی جای میگیرد. شعر امامخمینی از نظر درونمایه عرفانی و سبک، نزدیک به سبک عراقی، از نظر زبانی، تحت تأثیر حافظ و از نظر مضامین عرفانی، تحت تأثیر مکتب مولوی است.
امامخمینی شعر را وسیله آگاهیبخشی جامعه میدانست و به شاعران توصیه میکرد که از شعر برای بیداری مردم استفاده کنند. از جمله آسیبهای شعر و شاعری در نگاه امامخمینی، گفتار بدون عمل، تبلیغات غلط، اغراقهای گزاف و قرارگرفتن در خدمت حکومتهای فاسد است.
معنی
شعر به معنی دانش، فهم، درک و دانایی است[۱]؛ چامه، چکامه و سرود از دیگر معانی شعر است.[۲] در تعریف شعر گفتهاند کلامی موزون و دارای قافیه که بامعنی باشد.[۳] اما آنچه شعر را از غیر شعر جدا میکند، تنها وزن و قافیه نیست، بلکه خیالانگیز و آهنگینبودن از عناصر آن است.[۴] جاحظ شعر را نوعی تصویر میخواند.[۵] در کتابهای دوره اسلامی، شعر را «کلام مخیل» دانستهاند[۶] که از اقوال موزون و متساوی تشکیل شدهاست.[۷] به عبارتی دیگر، شعر گرهخوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد.[۸] با توجه به معنای لغوی شعر سراینده شعر را به سبب زیرکی و دقت معرفتش، «شاعر» نامیدند.[۹]
پیشینه
کهنترین نوشتهای که از ایرانیان باستان به جای مانده، «گاهان»، به معنای «سروده» است که بخشی از اوستا و به نظم هجایی است. این اشعار سرودههای زرتشت است که قرنها پیش از میلاد مسیح میزیستهاست.[۱۰] در سه قرن اول هجری به دلیل رسمیتداشتن زبان عربی در ایران، کمتر شعری به زبان فارسی سروده شدهاست؛ بنابراین گسترش شعر فارسی را باید پس از این قرنها دانست.[۱۱] پارهاشعاری هم که از این سه قرن بر جای مانده، به زبانهای محلی و با وزن هجایی (وزن شعر پیش از اسلام) سروده شدهاند.[۱۲]
دربارهٔ نخستین شاعر پارسیگوی پس از اسلام، معتبرترین قول، روایت تاریخ سیستان است که نخستین شاعر را «محمدبنوصیف سیستانی» معرفی میکند.[۱۳] گویا شعر او پس از ۲۵۱ق سروده شدهاست.[۱۴] قرن چهارم و پنجم، دوره رواج شعر و شاعری به سبک خراسانی است. شعر این دوره ساده و بیپیرایه و واقعگرا است.[۱۵] شاعران معروف این دوره، ازجمله رودکی سمرقندی، منوچهری، فرخی سیستانی و فردوسی هستند.[۱۶] در قرن ششم بهتدریج تصوف وارد شعر شد و سنایی نخستین شاعری است که عرفان را تمام و کمال وارد شعر فارسی کرد.[۱۷] سبک رایج این قرن و نیز قرن هفتم و هشتم عراقی است و شاعران معروف این سبک، سعدی، حافظ، عطار و مولوی هستند.[۱۸]
در دوره صفوی، سفر شاعران به هندوستان، باعث پیدایی سبکی به نام سبک هندی شد. مهمترین ویژگیهای این سبک، تصاویر پیچیده و مضامین دور از ذهن است.[۱۹] معروفترین شاعران این دوره صائب تبریزی، بیدل دهلوی و کلیم کاشانی هستند.[۲۰] سبک «بازگشت» در دوره قاجار شکل گرفت[۲۱]؛ ولی به باور برخی، شعر این دوره، چون تقلید صرف از گذشتهاست، ارزش ادبی چندانی ندارد.[۲۲] شاعران معروف این دوره قاآنی شیرازی، فتحعلیخان صبا و فروغ اصفهانی هستند.
با آغاز تب و تاب مشروطهخواهی، بهتدریج حال و هوای شعر نیز تغییر کرد و شعر، محملی برای بیان خواستههای سیاسی و اجتماعی شاعران شد. در این دوره زبان شعر روی به سادگی نهاد و شعر، مردمی شد.[۲۳] از شاعران این دوره، میتوان به میرزاده عشقی، نسیم شمال و عارف قزوینی اشاره کرد.[۲۴] در دوره معاصر، نیما یوشیج پایهگذار انقلابی در شعر است. یوشیج تحولاتی در وزن شعر ایجاد کرد و خواستار نگاهی تازه به مقوله زبان، تخیل و عاطفه شعری شد. شیوه جدیدی که او به وجود آورد، به شعر نیمایی یا آزاد، شهرت یافت.[۲۵]
امروزه شاعران در قالبهای مختلف کلاسیک (غزل، مثنوی، دوبیتی و…)، نیز در شعر آزاد با عنوان نیمایی، سپید و موج نو طبعآزمایی میکنند. شعر نیمایی وزن عروضی دارد، اما جای قافیهها مشخص نیست؛ شعر سپید هرچند آهنگین است، ولی وزن عروضی ندارد و جای قافیهها نیز در آن مشخص نیست و موج نو نه تنها وزن عروضی ندارد، بلکه بدون آهنگ و قافیه است و البته با نثر تفاوتهایی دارد.[۲۶]
جایگاه و اهمیت
در گذر تحولات و حوادث مختلف تاریخی ایران، شعر، نقش بسیار مهمی در حفظ و گسترش زبان فارسی در سرزمین ایران و بیرون از مرزهای ایران داشتهاست.[۲۷] شعر نه تنها ابزار بیان عواطف و احساسات بودهاست، فلسفه، عرفان، دین و همه علوم و معارف متداول را دربرگرفته، از این جهت در خور تأمل است.[۲۸]
قرآن مجید، شاعران را دو دسته میکند: شعرای بیهدف و خیالپرداز که گمراهان از آنان پیروی میکنند و شاعران باایمان و صالح که شعرشان در خدمت هدف الهی آنان است.[۲۹] پیامبر اکرم(ص) برخی اشعار را «حکمت» دانستهاست: «إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکمَة».[۳۰] سرودههایی منسوب به برخی ائمه (ع) نیز برجای ماندهاست؛ مانند دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علی(ع) که در سال ۱۳۷۳ نشر اسوه با عنوان «دیوان الإمامعلی علیهالسلام» با ترجمه ابوالقاسم امامی منتشر کردهاست. از دیدگاه اسلام، حساب شاعران مؤمن و متعهد از دیگر شاعران جداست؛ همچنانکه پیامبر اسلام(ص) از شاعران خواسته با شعر و زبان خود، او را یاری کنند؛ همانطور که مجاهدان با شمشیر یاریاش میکردند.[۳۱] اسلام تنها مؤید شاعرانی مسئول است که از هنر خود برای انسان، آن هم در حوزه حیات معقول و در جهت الهی سود میجویند.[۳۲]
اقسام شعر
شعر از لحاظ شکل و قالب انواعی دارد که از آنجمله میتوان به قصیده، غزل، قطعه، ترجیعبند، ترکیببند، مسمّط، مثنوی، رباعی، دوبیتی، چهارپاره، مستزاد و شعر نیمایی اشاره کرد.
هر کدام از اینها با اعتباراتی به قسمتهایی نیز تقسیم شدهاند؛ برای نمونه مثنوی چهار دسته شدهاست:
- حماسی و تاریخی، مانند شاهنامه فردوسی
- اخلاقی و تعلیمی، مانند بوستان سعدی
- عاشقانه و بزمی، مانند خسرو و شیرین نظامی
- عارفانه، مانند مثنوی مولوی.[۳۳]
شعر امامخمینی
امامخمینی شعر میسرود و از مجموع اشعار ایشان دیوان شعری منتشر شدهاست. شعر امامخمینی قسمی از ادبیات ایشان و از سنخ کلام موزون، مقفّا، آهنگین و خیالانگیز است (ببینید: ادبیات امامخمینی). ایشان چنانکه خود خاطرنشان کردهاست، شاعر محض نبود و نه در جوانی، نه در پیری، ادعای شاعری نداشت،[۳۴] بلکه عارفی برخوردار از نعمت ذوق و الهام شعری بود و گاهگاهی مناسب حال، قلم به دست میگرفت و غزل یا قطعهای در حاشیه کاغذ روزنامهای مینوشت. ایشان شعر را وسیلهای برای بیان عقاید، رازهای دل و اسرار درون میدانست.[۳۵] به باور ایشان زبان شعر، بالاترین زبان و لسان است.[۳۶] با این حال، سرودن شعر هیچگاه نتوانست هدف ایشان باشد؛ لذا شعر ایشان بدون تصنع و تکلف ادبی است. بیشتر اشعار عرفانی امامخمینی دربرگیرنده مضامینی است که عرفای پیشین همچون حافظ، مولوی، عطار و باباطاهر در شعر خود از آنها استفاده کردهاند.[۳۷]
با این حال، امامخمینی در دوران جوانی غزلیات فراوانی سرود و آنها را در دفتری گردآوری کرد، اما در جریان سفرهای پیاپی، این دفتر گم شد، پس از آن نیز سرودههایی از ایشان در دست بود که برخی به خط خودشان ثبت گردیده و شماری نیز به دست همسرشان نسخهبرداری شده، در دفترچهای گردآوری شده بود. این دفتر نیز در جریان تغییرات مکرر محل سکونتشان گم گشت. برخی دستنوشتههای باقیمانده نیز در پی هجوم مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) به خانه و کتابخانه شخصی ایشان، از دست رفت.[۳۸] مجموعه سرودههای بهجامانده از ایشان، در کتابی با عنوان «دیوان امام» منتشر شدهاست. پیش از آن، شماری از سرودههای امامخمینی در مجموعههایی با نام «سبوی عشق»، «محرم راز»، «باده عشق» و «نقطه عطف» انتشار یافته بود[۳۹] (ببینید: دیوان امام).
ویژگیهای شعری امامخمینی
محتوای اشعار امامخمینی را بر اساس دیوان اشعار ایشان، میتوان در سه حوزه عرفانی، اخلاقی و سیاسی جای داد.[۴۰] ایشان پیش از آنکه یک فقیه، فیلسوف یا یک سیاستمدار انقلابی باشد، یک عارف بود.[۴۱] ایشان از نامآوران مکتب ابنعربی در قرن چهاردهم بهشمار میرود[۴۲]؛ از اینرو میتوان گفت عرفان امامخمینی خاستگاه انقلاب اسلامی است، اما عرفانی که تحرکآفرین و حماسی است نه عرفان مسلکی و گوشهگیری[۴۳] (ببینید: عرفان). تسلط ایشان بر عرفان نظری، سیر و سلوک عملی و ذوق سرشار، باعث آفرینش آثار منظوم و منثور عرفانی و تربیت نسلی آشنا با عرفان شد[۴۴]؛ به گونهای که نوددرصد از اشعار ایشان عرفانی و ده درصد بقیه در موضوعات دیگر است.[۴۵] موضوع اشعار عرفانی امامخمینی «عشق» است. برخی دیگر از آثار منظوم ایشان بهویژه رباعیات، سرشار از مواعظ و نصایح اخلاقی است.[۴۶]
شعر امامخمینی از نظر درونمایه عرفانی و از نظر سبک، نزدیک به سبک عراقی است.[۴۷] از نظر زبانی، ایشان تحت تأثیر حافظ و از نظر مضامین عرفانی، بیشتر تحت تأثیر مکتب مولوی است.[۴۸] ایشان در اشعار خود از واژگان و مضامین قرآنی و حدیثی بهره گرفتهاست[۴۹] و واژگان عربی در شعر ایشان فراوان بهکار رفتهاست.[۵۰] در اشعار عرفانی، از زهد ریایی و زاهدان ریاکار انتقاد کرده، از صوفیگری و عرفان انحرافی اعلام بیزاری کردهاست.[۵۱] در برخی از این اشعار میتوان تا حدودی معلومات ایشان در علوم موسیقی، منطق، کتابشناسی، نجوم و… را دید.[۵۲]
از نظر بلاغی، شعر امامخمینی با وجود سادگی و روانی، از صنایع لفظی و معنوی بدیعی (مثل موازنه، طرد و عکس، ایهام، ارسالالمثل و…) و صنایع علم بیان (تشبیه، استعاره، کنایه و…) برخوردار است.[۵۳] از نظر وزن، اغلب در بحر هزج و رمل است و بیش از هشتاد درصد اشعار ایشان در این دو بحر سروده شدهاند.[۵۴] تصویرگریهای امامخمینی در شعرهای خود، از نظر صورت الفاظ و مضامین، همان صورتگریهای گذشتگان است و در چگونگی ساخت و رفتار ذهن و زبان از دایره سنت پای بیرون نگذاشتهاست.[۵۵]
وظایف و رسالت
امامخمینی شعر را در کنار نثر، خطابه و کتاب، وسیله آگاهیبخشی جامعه میداند[۵۶] و به شاعران توصیه میکند که از شعر برای بیداری مردم استفاده کنند.[۵۷] ایشان سرودن شعر در فضیلت اهل بیت(ع) و رثای آنان[۵۸] و آگاهیبخشیدن به جامعه[۵۹] را ازجمله وظایف و رسالتهای مهم شعرا میداند. ایشان تأکید دارد شعرا باید با سرودن شعر برای اهل بیت (ع)، باعث حفظ مکتب تشیع شوند[۶۰]؛ چنانکه لازم است شاعران در شعرهای خود فجایع و ظلمهای هر عصر، ازجمله ظلم ظالمان امروز را یادآوری و برای بیداری ملتها تلاش کنند.[۶۱] ایشان همچنین از شاعران میخواهد مردم سایر کشورها را از اتفاقاتی که در ایران افتادهاست، بهویژه وضعیت ایران در زمان رژیم پهلوی، آگاه کنند و به بازتاب قضایای انقلاب اسلامی بپردازند و آنها را به نسلهای آینده برسانند و مستضعفان سایر ملتها را از وضعیتشان آگاه کنند.[۶۲]
افزون بر این، امامخمینی به روحانیان و آنان که اهل خطابه و نوحهخوانی هستند، سفارش میکند با استفاده از شعر، اسلام را حفظ کنند[۶۳] و در مناسبتهای زمانی خاص بهویژه ایام عاشورا و محرم اشعار مکتبی خوانده شود؛ زیرا بر مخاطب تأثیر میگذارند و باعث زندهنگهداشتن ملت میشوند.[۶۴]
آسیبشناسی
در نگاه امامخمینی یکی از آفتهایی که متوجه شعر و شاعری است، گفتار بدون عمل است. گاه مسایل و مشکلات بسیار خوبی در شعر طرح میشوند، اما در همین حد باقی میمانند و خود شاعر به آنها عمل نمیکند.[۶۵] یکی دیگر از آسیبها، تبلیغات غلطی است که با شعر میشود؛ برای مثال اغراقهای گزافی که دربارهٔ عدالتگستری انوشیروان در شعر شدهاست، وی را شخصیتی خلاف آنچه بوده، تصویر کردهاست. نتیجه این کار، تحریف قضایای تاریخی است.[۶۶] آسیب دیگر قرارگرفتن در خدمت حکومتهای فاسد است؛ چنانکه رضاخان پهلوی از شعر برای مبارزه با قشر روحانی استفاده میکرد[۶۷] و با این اهداف مجالسی برپا میکردند و البته هدف اصلی آنان از بینبردن اسلام بود.[۶۸] ایشان به تجربه دریافته بود هر آنچه برای اسلام مفیدتر است، به آن حمله بیشتری میشود. آن روز روحانیت مهمترین پایگاه ملت در برابر بیگانگان بود؛ از اینرو شدیدترین حملات به آن میشد. با شعر و نثر به آن حمله میکردند و برای نابودی و فروپاشیاش تلاش میکردند.[۶۹]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۶۰۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۵/۷۲۰۱.
- ↑ قدامه، نقد شعر، ۱۲۳.
- ↑ شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، ۹؛ شفیعی، ادوار شعر فارسی، ۱۵۷.
- ↑ جاحظ، الحیوان، ۳/۶۷.
- ↑ فارابی، المنطقیات، ۱/۵۰۶؛ خواجهنصیر، الجوهر النضید، ۳۰۰.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الریاضیات، ۱۲۲–۱۳۶.
- ↑ شفیعی، ادوار شعر فارسی، ۱۵۷.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۶؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۹۴.
- ↑ ابوالقاسمی، شعر در ایران پیش از اسلام، ۸.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱/۱۸۲.
- ↑ شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، ۲۹.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱/۱۶۵.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱/۱۶۷.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۶۴–۶۵.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۶۷–۷۱.
- ↑ غلامرضایی، سبکشناسی شعر، ۱۰۶.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۱۶–۲۴۲.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۹۷.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۹۳–۲۹۵.
- ↑ غلامرضایی، سبکشناسی شعر، ۲۵۲.
- ↑ شفیعی، ادوار شعر فارسی، ۱۹.
- ↑ شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، ۲۲۵–۲۳۰.
- ↑ شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، ۲۳۵–۲۷۰.
- ↑ فلکی، نگاهی به نیما، ۶–۱۰.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۳۴۶.
- ↑ شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، ۹.
- ↑ شکیبا، شعر فارسی از آغاز تا امروز، ۱۰.
- ↑ شعراء، ۲۲۴–۲۲۷.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۷۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان ۷/۳۲۶؛ ابوالفتوح، ۱۴/۳۶۹–۳۷۰.
- ↑ رزمجو، شعر کهن در ترازوی نقد اخلاق اسلامی، ۱/۹۲.
- ↑ ← عزیزی، تحلیل سبک و اصالت سبک اشعار امامخمینی، ۱۲–۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶۶–۱۶۷.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۰.
- ↑ عزیزی، تحلیل سبک و اصالت سبک اشعار امامخمینی، ۱۱۳–۱۲۲.
- ↑ امامخمینی، دیوان امام، ۳۳.
- ↑ انصاری، حدیث بیداری، ۲۴۱.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۰۸.
- ↑ صادقی رشاد، جهانبینی شهودی حضرت امام درس قرآن بزرگوار، ۳۱۷.
- ↑ تاجدینی، بذر مشاهده، ۳۳.
- ↑ تاجدینی، بذر مشاهده، ۳۱۸.
- ↑ قبادی، حماسه و عرفان در ادبیات انقلاب اسلامی، ۳۷۸.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۰۹.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۳۰.
- ↑ تاجدینی، بذر مشاهده، ۲۹۶؛ خانمحمدی، زیباییشناسی شعر امامخمینی، ۳۵–۳۶.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۳۰–۴۰.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۴۲–۴۳.
- ↑ طباطبایی، جنبههای عرفانی و حماسی آثار حضرت امامخمینی (ره)، ۳۳۳–۳۳۴.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۴۶.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۶۵–۱۰۳.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۰۳.
- ↑ واحد ادبیات، روزهای بی تو، ۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۰۹–۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹–۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶، ۸۸ و ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۰۵، ۳۳۱ و ۱۵/۳۲۰.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الریاضیات، تحقیق عبدالحمید صبره و دیگران، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابوالقاسمی، محسن، شعر در ایران پیش از اسلام، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- اسدی، محمدرضا، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، تهران، مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری، حمید، حدیث بیداری، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۰ش.
- تاجدینی، علی، بذر مشاهده (نسبت زبان و عرفان در شعر امام)، تهران، مهاجر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- جاحظ، عمروبنبحر، الحیوان، تحقیق باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
- خانمحمدی، حمیدرضا، زیباییشناسی شعر امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، الجوهر النضید، همراه با شرح علامه حلی، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رزمجو، حسین، شعر کهن در ترازوی نقد اخلاق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، ادوار شعر فارسی (از مشروطیت تا سقوط سلطنت)، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- شکیبا، پروین، شعر فارسی از آغاز تا امروز، تهران، هیرمند، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- شمیسا، سیروس، سبکشناسی شعر، تهران، فردوس، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
- صادقی رشاد، علیاکبر، جهانبینی شهودی حضرت امام درس قرآن بزرگوار، چاپشده در مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، چاپ هشتم، ۱۳۷۸ش.
- طباطبایی، فاطمه، جنبههای عرفانی و حماسی آثار حضرت امامخمینی (ره)، چاپشده در مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- عزیزی، رحمان، تحلیل سبک و اصالت سبک اشعار امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- غلامرضایی، محمد، سبکشناسی شعر (از رودکی تا شاملو)، تهران، جامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- فارابی، ابونصر، المنطقیات للفارابی، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- فلکی، محمود، نگاهی به نیما (نقد شعر)، تهران، مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- قبادی، حسینعلی، حماسه و عرفان در ادبیات انقلاب اسلامی با تأکید بر آثار حضرت امامخمینی (ره)، چاپشده در مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- قدامه، ابنجعفر، نقد شعر، تصحیح بوریس بونیباکر، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، پرسش، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- واحد ادبیات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، روزهای بی تو (جنگ ادبی)، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
پیوند به بیرون
- اعظم بابایی، شعر، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۴۲۹–۴۳۴.