حادثه آمل

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از شورش 60 آمل)
حادثه آمل
آمل2.jpg
شرح ماجراحمله مسلحانه «اتحادیه کمونیست‌های ایران» به شهر آمل
طرفیناتحادیه کمونیست‌های ایران و مردم شهرآمل
زمانششم بهمن ۱۳۶۰
دورهانقلاب اسلامی ایران
مکانشهر آمل، مازندران
علتاختلاف‌نظر با نظام اسلام
اهدافتصرف آمل، سقوط نظام اسلامی و پیشنهاد تشکیل جبهۀ سوم
عاملاناتحادیه کمونیست‌های ایران و سازمان مجاهدین خلق
نتایجمقاومت مردم و شکست مهاجمان
پیامدهاشکست مهاجمان و از دست‌دادن رهبران کلیدی اتحادیه
تلفاتشهادت ۴۱ نفر از نیروهای مدافع نظام
واکنش‌هاقدردانی مسئولان نظام از ایستادگی مردم آمل، نامگذاری روز ششم بهمن، به نام «حماسه مردم آمل» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی


حادثه آمل، حمله مسلحانه «اتحادیه کمونیست‌های ایران» به شهر آمل و مقاومت مردم، بهمن ۱۳۶۰.

حادثۀ آمل در بهمن ۱۳۶۰ به دست اتحادیه کمونیست‌های ایران در آمل رخ داد. این اتحادیه -که در خارج از کشور علیه رژیم پهلوی فعال بود- در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب فعالیت در داخل ایران را نیز آغاز کرد.

پس از عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری و صف‌بندی مخالفان، اتحادیه که با گرایش‌های کمونیستی، اختلاف‌نظرهای جدی با نظام پیدا کرده بود، در صف معارضان قرار گرفت و با هدف سقوط نظام، پیشنهاد تشکیل جبهۀ سوم را مطرح کرد. به همین دلیل در تابستان و پاییز ۱۳۶۰ به فراخوان نیرو در جنگل‌های شمال ایران و تبلیغات وسیع برای تصرف آمل پرداخت.

در نهایت پس از حملات چندین‌بارۀ مهاجمان به آمل، عملیات «اسب تروا» در بهمن ۱۳۶۰، با حمایت گستردۀ مردم از نظام و مقابله با مهاجمان مواجه شد و در کمتر از ۲۴ ساعت شکست خورد. امام‌خمینی بارها به حادثۀ آمل اشاره کرد و حمایت مردم از نظام را نشانۀ مردمی‌بودن جمهوری اسلامی دانست.

شکل‌گیری اتحادیه

«کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی»، معروف به اتحادیه ملی با اتحاد تشکل‌های پراکنده دانشجوییِ خارج از کشور در اردیبهشت ۱۳۳۹ شکل گرفت. مشی کنفدراسیون مخالفت و مبارزه با رژیم پهلوی بود و اعضای آن گرایش‌های سیاسی گوناگونی داشتند.[۱] این کنفدراسیون با سازمان‌های مهم جهانی ازجمله: «اتحادیه بین‌المللی دانشجویان (آی.یو. اس)» و «کنفرانس بین‌المللی دانشجویان (کوسک)» همکاری داشت و در سال ۱۳۴۶ به عضویت آن دو درآمد که یکی به غرب و دیگری به شرق گرایش داشت.[۲]

بروز اختلافات زمینه‌ساز انشعاب اعضای کنفدراسیون در دی ۱۳۵۳ شد.[۳] «سازمان انقلابیون کمونیست» مائوئیست و از سازمان‌های منشعب‌شده از کنفدراسیون بود و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» را تأسیس کرد.[۴] سازمان انقلابیون کمونیست در سال ۱۳۵۵ به «گروه فلسطینی پویا» پیوست و «اتحادیه کمونیست‌های ایران» را تشکیل دادند که «نشریه حقیقت» را به صورت نشریه رسمی خود چاپ می‌کرد. این اتحادیه همراه با دیگر هواداران (مبارزه برای تشکیل حزب طبقه کارگر) «کنفدراسیون برای احیای جنبش واحد دانشجویی» را تأسیس کردند.[۵] «گروه زحمت» از دیگر جریان‌های کمونیستی بود که به اتحادیه کمونیست‌ها پیوست؛ اما در سال ۱۳۵۶ از این سازمان جدا شد و نام خود را اتحاد انقلابی برای رهایی کار نامید.[۶] تمرکز فعالیت اتحادیه، در آمریکا بود و بیشتر اعضای آن مارکسیست ـ لنینیست و مدافع اندیشه مائو در چین بودند.[۷] در ماه‌های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) شماری از اعضای اتحادیه وارد کشور شدند و فعالیت داخلی را آغاز کردند.[۸] افزون بر نشریه حقیقت، تئوریک، نقد و پژوهش، مغان، ایشچیلر، پیشمرگه، نفتگران جنوب و نشریه جنوبی مشهد از دیگر نشریات استانی و محلی این گروه بودند که در نقاط مختلف کشور ازجمله آذربایجان، کردستان و جنوب ایران توزیع می‌شد.[۹]

خط مشی اتحادیه

خط مشی این گروه، در دو رویکرد شکل گرفت:

فعالیت سیاسی ـ فرهنگی

این گروه نخست فعالیت سیاسی ـ فرهنگی خود را انتقاد از سیاست‌های امپریالیستی آمریکا، شوروی و دیگر کشورها؛ تحلیل عملکرد سایر گروه‌ها؛ پرداختن به مباحث تئوریک و دوری از خط مشی مسلحانه که از آغاز تأسیس تا مدتی پس از انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت، اعلام کرد.[۱۰] عمده فعالیت آنان در خارج از کشور، نقد عملکرد سیاسی رژیم پهلوی و افشاگری در زمینه وضع زندانیان سیاسی، شکنجه، اعدام، نقض حقوق بشر در ایران و دفاع از حقوق دمکراتیک مردم بود.[۱۱] در فروردین ۱۳۵۸ شورای اتحادیه در تهران برگزار شد و برای آینده انقلاب برنامه‌ریزی کرد. بیشتر اعضای شورا، ماهیت حکومت ایران را مخالف امپریالیسم و اندکی آن را در ائتلاف با امپریالیسم دانستند.[۱۲] این اتحادیه پیروزی انقلاب ایران را بزرگ‌ترین ضربه به امپریالیسم جهانی می‌دانست اما راه رسیدن به پیروزی نهایی را، نه در مکتب اسلام و انقلاب اسلامی، بلکه تنها در پرتو رهبری طبقه کارگر و یک حزب کمونیست می‌شمرد.[۱۳] آنان با توجه به تحلیل‌های مارکسیستی و ضد امپریالیستی خود، مواضع مختلفی در قبال مسائل نظام جمهوری اسلامی اتخاذ کردند که برخی از آنها همسو و بعضی ناهمسو با سیاست‌های نظام بود، ازجمله تحریم انتخابات جمهوری اسلامی در آغاز امر و نهایتاً شرکت در آن، مخالفت با انتخابات مجلس خبرگان، مخالفت با تدوین قانون اساسی، حمایت از برخی گروه‌های ضد نظام همچون کومله در برخی مقاطع، حمایت از تسخیر سفارت آمریکا در ایران،[۱۴] متجاوزدانستن عراق در حمله به ایران و حضور در جبهه‌های جنگ[۱۵] که با گردآمدن اعضای متفرق گروه، نفوذ در نهادها و تجمعات اسلامی و سرقت اسلحه و مهمات همراه بود.[۱۶]

تغییر خط مشی اولیه به قیام مسلحانه

جمهوری اسلامی ایران که پس از پیروزی انقلاب با حوادث مختلفی ازجمله درگیری‌های قومی و جدایی‌طلبانه در برخی نقاط کشور (ببینید: ترکمن‌صحرا، حزب جمهوری خلق مسلمان، غائله خلق عرب، و غائله کردستان) و تجاوز نظامی عراق علیه ایران روبه‌رو بود، در ماه‌های نخستین دهه ۱۳۶۰، با شورش مسلحانه گروه‌های معارض نظام مواجه شد. پس از رای مجلس شورای اسلامی به بی‌کفایتی سیدابوالحسن بنی‌صدر در اداره امور و تنفیذ آن از سوی امام‌خمینی و عزل وی در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ از ریاست‌جمهوری، (ببینید: سیدابوالحسن بنی‌صدر) جریان‌های سیاسی از نظر اتحادیه به دو دسته تقسیم شدند. جریان نخست طرفداران خط امام‌خمینی بودند که در راس آن حزب جمهوری اسلامی و سپاه قرار داشت و جریان دوم طرفداران بنی‌صدر بودند.[۱۷] بنی‌صدر اندکی پس از برکناری، طی نامه‌ای به مسعود رجوی، رئیس سازمان مجاهدین خلق، دستور تشکیل شورای ملی مقاومت را صادر کرد و خواهان اتحاد همه نیروها بر ضد نظام اسلامی و ولایت فقیه شد. با دعوت وی، گروه‌های سیاسی چپ، موضع مخالف خود را در برابر نظام به‌وضوح آشکار کردند و از مخالفت سیاسی به مبارزه مسلحانه روی آوردند.[۱۸] آنان به صورت وسیع با تشکیل گروه‌های ترور و انفجار، در جامعه ایجاد ناامنی کردند. (ببینید: ترور، هفت تیر، و هشت شهریور)

اتحادیه کمونیست‌ها ازجمله جریان‌های طرفدار بنی‌صدر بود که خط مشی نظامی برگزید. آنان گمان می‌کردند در صورت قیام مسلحانه علیه نظام اسلامی، مردم به صورت گسترده به آنان خواهند پیوست.[۱۹] آنان برکناری بنی‌صدر را کودتایی می‌دانستند که باعث تضعیف کشور، شکست در جنگ و در نتیجه افتادن کشور به دست بیگانگان خواهد شد.[۲۰] همچنین دستگیری گروه‌های مسلح را ضد آزادی خواندند و با ارتجاعی قلمدادکردن هیئت حاکم، شعار سرنگونی نظام را مطرح کردند.[۲۱]

طرح اشغال آمل

ناصر میرریاحی از اعضای اتحادیه برای قیام مسلحانه علیه نظام، گشودن جبهه سوم را پیشنهاد کرد.[۲۲] جبهه اول، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و جبهه دوم، اغتشاش و درگیری کردها با نظام بود. از نظر آنان ایجاد جبهه‌ای دیگر با نظام، می‌توانست موفقیت بیشتری داشته باشد و به سقوط حکومت بینجامد.[۲۳] جبهه سوم که به دلیل نامناسب‌بودن پایتخت جهت قیام، در جنگل‌های شمال تشکیل شد، محدوده زمانی ۳۰/۳/۱۳۶۰ تا سال ۱۳۶۳ را دربر می‌گرفت.[۲۴]

حزب رنجبران، گروه اشرف دهقان و سازمان مجاهدین خلق ایران از گروه‌هایی بودند که در پی تز جبهه سوم اتحادیه، در تابستان ۱۳۶۰ وارد مناطق مختلفی از جنگل‌های شمال ایران شدند. آنان گرچه در مواردی با هم در ارتباط بودند، اما ارتباط تشکیلاتی نداشتند و به لحاظ شیوه مبارزه با یکدیگر متفاوت بودند.[۲۵] اتحادیه که طراح جبهه سوم بود، پیش از این، در جبهه اول مواضع نسبتاً همسویی با نظام داشت؛ اما در جبهه دوم با راه‌اندازی تشکیلات زحمت‌کشان پیشمرگه، شاخه اتحادیه در کردستان، مدت زیادی در این جبهه علیه نظام جنگید و در جبهه سوم، به پیروی از مائو، در پی مسلح‌کردن دهقانان و روستاییان اطراف جنگل و حمله به آمل و سپس تسلط بر دیگر شهرها بود.[۲۶] آنان معتقد به قیام مسلحانه توده‌ای و فوری برای سرنگونی نظام بودند. طراح اصلی قیام فوری، سیامک زعیمی بود.[۲۷] این طرح در مرداد ۱۳۶۰ به تصویب رسید.[۲۸] این گمان که نظام جمهوری اسلامی در آستانه سقوط است و سهم‌خواهی بیشتر در حکومت آینده، در قبال کارهای بزرگ‌تر، از انگیزه‌های طرح قیام فوریِ اتحادیه بود.[۲۹] آن دسته از اعضا و هواداران اتحادیه که به منظور قیام فوری وارد جنگل شده و در ششم بهمن به آمل حمله کردند، نام خود را سربداران نامیدند.[۳۰]

ازجمله دلایل انتخاب منطقه شمال و شهر آمل برای قیام فوری این موارد بود: موقعیت راهبردی شمال کشور مانند جنگل‌های انبوه برای استتار؛ دسترسی به دریا؛ وجود اقلیم مناسب؛ وجود گذرگاه ارتباطی تهران به شرق و غرب مازندران؛ جاده آسفالته آمل به امامزاده عبدالله که تا عمق زیادی امکان نفوذ در جنگل را فراهم می‌آورد؛ به دلیل زیارتی‌بودن و رفت و آمد دایمی مردم از نقاط مختلف کشور، وجود چهره‌های غیر بومی مهاجمان برای مردم شک‌برانگیز نبود؛ سابقه ارتباطات منطقه با شوروی؛ سابقه حضور حزب توده در آن و هواداری برخی افراد؛ برداشت نادرست هواداران اتحادیه در منطقه مبنی بر حمایت مردم از آنان؛ خودکفایی منطقه شمال در صورت قطع ارتباط با سایر نقاط کشور و امکان مقاومت و ادامه مبارزه.[۳۱]

حمله به آمل

ورود اعضای اتحادیه به جنگل از نیمه مرداد آغاز شد و تا مهر ۱۳۶۰ ادامه داشت[۳۲] و پس از شناسایی منطقه، فراخوان نیروها از سراسر کشور و تهیه امکانات تدارکاتی و تسلیحاتی، فعالیت اعضا به‌طور جدی آغاز شد. کادر مرکزی این گروه، تجربه مبارزه در عراق، فلسطین، مبارزات سیاسی در آمریکا و جنگ تحمیلی در آبادان را داشت. فرماندهان نظامی آن از شاخه زحمت‌کشان پیشمرگه کردستان بودند و سابقه درگیری کردستان را داشتند. شاخه کردستان و خوزستان به دلیل داشتن اعضا و هوادار، بیشترین نیرو را به جنگل اعزام کردند. به لحاظ تسلیحات، مجهز و به لحاظ رزمی، آموزش‌های نظامی خاص جنگل تدارک دیده شده بود.[۳۳] عمده فعالیت آنان از آغاز ورود به جنگل، تبلیغاتی و فرهنگی بود. پخش اعلامیه و استفاده از نام سربداران، ازجمله فعالیت‌های تبلیغی ـ روانی و آموزش نظامی ـ سیاسی، سازماندهی عناصر و گشت‌های شناسایی از دیگر اقدامات بود.[۳۴] سربداران که قصد داشتند طرح قیام فوری خود را با حمله به شهر آمل در ۱۸/۸/۱۳۶۰ عملی سازند، با غافلگیری با شکست روبه‌رو شدند. در این مرحله، شش نفر از افراد، اقدام به بستن جاده آمل ـ تهران و پخش اعلامیه کردند که پس از درگیری با نیروهای نظامی به جنگل گریختند. وحشت حاصل از این عملیات باعث شد عده زیادی از این گروه جدا شوند و از جنگل بگریزند.[۳۵]

پس از شکست طرح هجدهم آبان، اتحادیه در مقاطع مختلف نقشه‌های مختلفی برای حمله به آمل ارائه کرد. درگیری‌های پراکنده موجود میان اعضا و نیروهای نظامی از ۲۲ آبان تا یکم بهمن، فرارسیدن زمستان، بارش شدید برف و ریختن برگ درختان و از بین‌رفتن استتار جنگل؛ کمبود آذوقه و نگرانی از حملات غافلگیرکننده نیروهای نظام اسلامی، عواملی بودند که نیروهای اتحادیه را شدیداً تحت فشار قرار می‌دادند؛ بنابراین از سه گزینه تسلیم یا خروج از جنگل یا حمله به شهر، گزینه آخر را انتخاب کردند و حمله به شهر آمل را چندین ماه به جلو انداختند.[۳۶] بنا بر نظری دیگر، زمان حمله از پیش تعیین شده بود و ارتباطی با سرمای زمستان و سایر عوامل نداشت.[۳۷] این گروه با طرح عملیاتی به نام «اسب تروا» قصد داشت با استفاده از اصل غافلگیری و لباس مبدل نظامی وارد شهر شود، مراکز حساس را تصرف و با همکاری مردم، آمل را اشغال کند.[۳۸] نیروهای اصلی که حرکت خود را از جنگل از اول آبان به صورت پیاده و در برف سنگین آغاز کردند، حدود صد نفر و سایر افراد که به صورت مجزا از تهران، بابل و آمل خود را به نیروهای اصلی رساندند، حدود سی نفر تخمین زده شده‌اند.[۳۹] آنان پس از رسیدن به حوالی شهر در نیمه‌شب پنجم بهمن، چند ساعت در محله اسپی‌کلا در خارج از شهر، به استراحت در خانه «سپرغمی» از اعضای بومی گروه پرداختند. سپس با سازماندهی مجدد و مطابق طرح، از آغاز شب با پوشش‌های مختلف و مبدل نظامی، پیاده و سواره به نقاط از پیش تعیین‌شده منتقل شدند.[۴۰]

رمز آغاز عملیات، با انفجار یک دیگ انفجاری در مجاورت دادگاه انقلاب بود و مقرر شده بود با زدن نخستین «آر پی چی» به ساختمان، دادگاه را تصرف کنند و پس از آزادی زندانیان و مسلح‌کردن آنان، آنان را به تیم‌های عملیاتی خود ملحق سازند. تیم‌های دیگر نیز با بستن جاده هراز در مدخل ورودی شهر و تصرف پاسگاه پلیس راه، پایگاه مقاومت بسیج، ساختمان‌های اطراف میدان مشرف به قرارگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و درگیری با نیروهای سپاه، از ورود آنان به داخل شهر جلوگیری کنند. جذب مردم با تبلیغات و راه‌اندازی تظاهرات مردمی، نصب پارچه‌نوشته و نوشتن شعارهایی به نفع خود و علیه حکومت بر دیوارهای شهر، همچنین کشتن کسانی که علیه آنان وارد عمل می‌شدند، از وظایف تیم‌های عملیاتی بود.[۴۱] ساعت ۳۰: ۲۳ پنجم بهمن، فرمان عملیات صادر شد. آنان پس از ورود به شهر، به گشت‌زنی پرداختند و هر کس را حزب‌اللهی و پاسدار تشخیص می‌دادند، ترور کردند؛ سپس توانستند ساختمان مرکزی بسیج، مقر سپاه، مقر اطلاعات سپاه، دادگاه انقلاب (محل نگهداری زندانیان سیاسی)، ساختمان فرمانداری[۴۲] و شماری از پایگاه‌ها و انجمن‌های اسلامی شهر را به محاصره خود درآورند.[۴۳]

مقاومت و مقابله مردم

عملیات که از شب سه‌شنبه، پنجم بهمن، آغاز شد تا صبح روز بعد با مقاومت شدید نیروهای محاصره‌شده ادامه یافت. ادامه‌یافتن درگیری شبانه باعث شد مردم به صورت گسترده در صبحگاهان برای مقابله با نیروهای مخالف به خیابان‌ها بیایند. نیروهای بسیج و مردمی از ساعت هفت تا هشت، برای رویارویی با مهاجمان به شهر سازماندهی شدند.[۴۴] ساعت ده، اعضای گروه حاضر در مرکز شهر، به اسپی‌کلا عقب‌نشینی کردند. نیروهای انقلابی آنان را محاصره کردند. ۱۴: ۳۰ درگیری در این منطقه شدت یافت؛ اما در حوالی ساعت پانزده، با کشته‌شدن فرمانده کل عملیات، کاک اسماعیل، سازماندهی گروه از میان رفت. برادرش کاک محمد، جانشینی او را بر عهده گرفت و برای ساماندهی مجدد سربداران، دست به عقب‌نشینی زدند. سرانجام نیروهای مدافع نظام جستجوی خانه به خانه را آغاز کردند و غروب همان روز، عملیات پاکسازی شهر به پایان رسید.[۴۵]

مشارکت مردم آمل و مناطق اطراف، اعم از زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان در دفاع از شهر و در کنار نیروهای مسلح نظامی و انتظامی بسیار چشمگیر بود. آنان بدون سلاح، پاسداران را با جان خویش در برابر سربداران محافظت می‌کردند.[۴۶] جابه‌جاکردن شهدا و کمک به مجروحان، درگیری مسلحانه و رویارویی تن‌به‌تن با دشمن، کشف محل استقرار مهاجمان و تلاش برای دستگیری آنان تمام به دست مردم بود. مواضع هجوم و درگیری، نیروهای مردمی را نیازمند سنگرهای متعدد کرده بود تا جایی که به دلیل کثرت سنگر، این شهر، هزار سنگر لقب گرفت.[۴۷] اعتقادات مذهبی مردم، نقش بسیج در دفاع از شهر و به‌صحنه‌کشاندن مردم، اعتقاد مردم به نظام اسلامی، تنفر مردم مسلمان آمل از کمونیست‌ها و حضور قشر محروم و مستضعف شهر و روستاهای آمل از عوامل مؤثر فرهنگی و اجتماعی بود که باعث حضور مردم در صحنه شد.[۴۸]

واکنش امام‌خمینی

امام‌خمینی مخالفان جمهوری اسلامی را ـ که پس از پیروزی انقلاب به آنان فرصت داده شده بود ـ نقش‌آفرینان این حادثه می‌دانست. مخالفان داخل و خارج، دربارهٔ اینکه مردم ایران در اختناق به سر می‌برند، تبلیغات زیادی انجام داده بودند و کمونیست‌ها بر اساس همین تبلیغات، گمان کردند بیشتر مردم، به‌ویژه مردم آمل مخالف جمهوری اسلامی‌اند؛ از این‌رو با استفاده از اوضاع نابسامان کشور، برای از میان‌بردن کسانی که مرتجع می‌نامیدند و تغییر حکومت، دست به سلاح بردند تا اداره امور کشور را به دست گیرند. آنان با ادعای طرفداری از خلق محروم، وحشیانه و غافل‌گیرانه حمله کردند و جنایات مختلفی در آمل ـ که اهالی آنجا را طرفدار خود معرفی می‌کردند ـ انجام دادند.[۴۹]

امام‌خمینی مخالفت مردم آمل با مهاجمان، مقایسه حکومت اسلامی با رژیم‌هایی که اجزای دولت و ارتش آن غیر مردمی و دیکتاتوری است و امکان کودتا در آن وجود دارد و عدم برآورد صحیح از اسلام و جامعه ایران و ایمان مردم را اسباب شکست این عملیات کور دانست.[۵۰] ایشان دربارهٔ نقش مردم می‌گوید این حادثه ضمن تاسف‌انگیز بودن، نشان داد یک شهر با مردمی مؤمن که به اسلام و قرآن دل‌بسته‌اند و شهادت را مایه افتخار خود می‌دانند، با چند دزد سرِگردنه و ناآشنا به قرآن و اسلام دچار به‌هم‌ریختگی نخواهد شد؛ در حالی‌که رسانه‌های مخالفان، به سادگی از این مسئله گذشتند.[۵۱]

امام‌خمینی در وصیت‌نامه خود نیز ضمن پوچ‌دانستنِ مکتبی که چپ‌گرایان به آن تعلق دارند، آنان را وابستگانی می‌خواند که با ملت به جنگ برخاستند یا برای نفع اجنبی بر ضد کشور و توده‌های ستمدیده، دست به توطئه زدند[۵۲]؛ چنان‌که بسیاری را نیز فریفتند و به جنگ مردم و دولت فرستاده، نابود کردند.[۵۳] ایشان از آنان می‌خواهد برای مصلحت خود و مردمی که از آن دم می‌زنند، به صف ملت بپیوندند و با کمک به دولت، از یاغی‌گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند اسلام برای آنان، از قطب جنایتکار غرب یا قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر برآورده می‌کند.[۵۴]

سرانجام حادثه

در این درگیری که کمتر از یک‌روز به طول انجامید، ۴۱ نفر از نیروهای مدافع نظام به شهادت رسیدند. دوازده نفر از آنان از نیروهای کمیته انقلاب اسلامی و سپاه، یک نفر مجهول الهویه و بقیه ـ ازجمله دختری چهارده‌ساله ـ نیروی مردمی و بسیجی بودند که برای کمک به نیروهای نظامی و انتظامی آمده بودند.[۵۵][۵۶] از نیروهای مهاجم حدود ۳۵ نفر کشته و ۳۲ نفر دستگیر شدند و پانزده تا بیست نفر از صحنه درگیری فرار، دوازده نفر خود را تسلیم و دو نفر نیز خودکشی کردند.[۵۷] با درخواست‌های مکرر مردمی، به جز هفت نفر از اعضای اتحادیه که جرمشان آشکار بود و فردای روز حادثه، با صدور حکم و در حضور مردم اعدام شدند، سایر دستگیرشدگان در دادگاه محاکمه شدند.[۵۸] تعدادی از اعضای سربداران که موفق به فرار شده و به جنگل بازگشته بودند، به سازماندهی مجدد خود پرداختند. هجدهم بهمن همین ماه و چهارم فروردین ۱۳۶۱ درگیری‌هایی میان آنان و نیروهای نظامی در جنگل رخ داد[۵۹]؛ اما پس از درگیری سیزدهم خرداد ۱۳۶۱، تصمیم به انتقال این اعضا از جنگل به شهر گرفته شد.[۶۰] ریاحی و سپرغمی از افراد دستگیرشده این گروه بودند.[۶۱]

بازماندگان این گروه در سالگرد این حادثه، دو نظر مطرح کردند: نخست اعلام موجودیت خود و نیز برجسته‌ساختن این رخداد با انجام عملیات نظامی و آزادسازی رهبران و اعضای سازمان که برای محاکمه و اعدام به آمل برده می‌شدند و دوم اینکه سربداران مجدداً وارد جنگل آمل شوند و مبارزه مسلحانه خود را از روستاهای اطراف آغاز کنند[۶۲]؛ از این‌رو در پنجم بهمن ۱۳۶۱، دوباره هشت نفر از آنان برای ارزیابی و انتقال مجدد نیروها به منطقه بازگشتند و در جنگل‌های منطقه منگل‌دره مستقر شدند.[۶۳] حضور آنان هم‌زمان با دادگاه محاکمه رهبران و اعضای اتحادیه بود[۶۴]؛ اما با اطلاعات مردمی، شناسایی شدند و در تاریخ دوازدهم بهمن به مواضع آنان حمله شد. در این عملیات، از نیروهای گروه، سه نفر کشته و دو نفر زخمی شدند.[۶۵] پس از این واقعه، اعضای گروه به‌طور کلی از جنگل خارج شدند و به شهرها پناه بردند. ظرف مدتی کوتاه، تعدادی از آنان به دست نیروهای اطلاعاتی بازداشت و محاکمه شدند.[۶۶] در جریان دادگاه، برخی از این افراد که تحصیل‌کردگان خارج بودند، اظهار پشیمانی کردند و آگاهی ناکافی از اسلام را عامل اصلی انحراف خود به سمت این جریان دانستند.[۶۷]

بحران‌های موجود در کشور، ضعف منابع اطلاعاتی و نیروهای امنیتی در شمال کشور از عوامل موفقیت نخستین‌گروه در شمال کشور بود.[۶۸] در بیان علل شکست عملیات این گروه می‌توان به این موارد اشاره کرد: تحلیل نادرست آنان از ماهیت حکومت اسلامی در ایران و گرایش‌های سیاسی مردم،[۶۹][۷۰] ناآشنایی با جنگ‌های چریکی، غفلت آنان از جایگاه مذهب در بطن جامعه ایرانی، شکست در جلب حمایت مردمی، مقاومت گسترده و همه‌جانبه مردم همسو با نیروهای نظامی[۷۱] و نقش مهم قرارگاه حضرت ابوالفضل (ع) در مبارزه با این گروه و پس از آن در پاکسازی جنگل.[۷۲] با آغاز درگیری‌های شورش در جنگل ـ که به‌طور رسمی از آبان ۱۳۶۰ آغاز شد، شکل‌گیری قرارگاه حضرت ابوالفضل (ع) و تدبیر و پیشنهاد عبدالله جوادی آملی در ناامن‌ساختن جنگل بر ضد گروه‌های شورشی، نقش مهمی در شکست سربداران داشت.[۷۳] با تأکید امام‌خمینی به فرمانده کل سپاه، این قرارگاه را گروه مشترک جنگ‌های نامنظم تشکیل داد که متشکل از نیروهای پاسدار، بسیجی بومی و عناصری از ژاندارمری بود.[۷۴]

بازتاب حادثه آمل

رسانه‌های مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران، در اقدامی هماهنگ اقدامات گروه سربداران در ششم بهمن را قیامی مردمی جلوه دادند و در اعلامیه یازدهم بهمن نوشتند مردم در ساعت ۳۰: ۴ صبحِ پنجم بهمن وارد آمل و تا ۹: ۳۰ شب در سطح شهر مستقر شدند. این رسانه‌ها مدعی شدند شمار کشته‌های سپاهی، بسیجی و حزب‌اللهی ۲۳۰ نفر بود و بیش از پانصد نفر از آنان مجروح شدند.[۷۵] این در حالی است که در اعترافات با اذعان به شکست[۷۶] آمده‌است در شب و روز ششم بهمن، از جمعیت چندهزار نفری تنها چهل تا پنجاه نفر آمدند و از این تعداد نیز به تعداد انگشتان دست به آنان کمک کردند[۷۷] و اینکه شکست حمله به آمل و ازدست‌دادن رهبران کلیدی تأثیرات منفی زیادی بر سازمان گذاشت.[۷۸]

در دادگاه باقی‌ماندگان گروه کسی از کمونیسم دفاع نکرد. برخی آن را شکست‌خورده خواندند و برخی سکوت کردند. کسی به دفاع فعال از مواضع اتحادیه و مشخصاً حمله علیه حکومت و مردم برنخاست و جریان محاکمات، نشانه جدی شکست ایدئولوژی و سیاست‌های اتحادیه کمونیست‌ها و عملیات آمل بود.[۷۹] امام‌خمینی حبس یا اعدام عاملان را برای حفظ جامعه در مقایسه با واکنش سایر دولت‌ها در مقابل حرکت‌های مسلحانه و براندازانه، عادلانه نامید و در عین حال سفارش کرد افراد زندانی را تحت تربیت قرار دهند.[۸۰] این حادثه و دفاع انقلابی مردم آمل از نظام جمهوری اسلامی در برابر مهاجمان، مورد توجه و قدردانی گسترده سران نظام قرار گرفت[۸۱] و با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز ششم بهمن، به نام «حماسه مردم آمل» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسید.[۸۲]

پانویس

  1. متین، کنفدراسیون، ۱–۲؛ شوکت، جنبش دانشجویی، ۱/۱۶، ۲۱ و ۶۶.
  2. شوکت، جنبش دانشجویی، ۱/۱۱۴–۱۱۶.
  3. شوکت، جنبش دانشجویی، ۱/۱۶.
  4. متین، کنفدراسیون، ۳۶۳–۳۶۵ و ۳۷۰.
  5. متین، کنفدراسیون، ۳۷۰؛ رزمندگان طبقه کارگر، نقدی برخط مشی اپورتونیستی اتحادیه کمونیست‌های ایران، ۴۱ و ۴۲؛ کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۲۸، ۳۰ و ۳۹.
  6. خانی، جبهه سوم، ۱۰۱، ۱۱۹ و ۱۲۰.
  7. خانی، جبهه سوم، ۱۱۹، ۱۲۰ و ۱۴۸.
  8. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۱۷–۱۱۹؛ کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۲۵–۳۱.
  9. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۳۳؛ خانی، جبهه سوم، ۱۱۶ و ۱۱۷.
  10. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۱۹–۱۲۴.
  11. شوکت، جنبش دانشجویی، ۱/۲۱ و ۲۳؛ کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۲۵.
  12. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۴۳–۴۴.
  13. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۲۳–۱۲۴.
  14. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۷۹–۹۸.
  15. هاشمی و محمدعلی، هاشمی و محمدعلی، شمشادهای رشید، ۶.
  16. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۴۷–۵۱.
  17. نشریه حقیقت، ۲۶/۳/۱۳۶۰.
  18. خانی، جبهه سوم، ۱۳۶–۱۳۸.
  19. خانی، جبهه سوم، ۱۱۵.
  20. نشریه حقیقت، ۲۱/۳/۱۳۶۰ و ۲۶/۳/۱۳۶۰.
  21. نشریه حقیقت، ۱۹/۱/۱۳۶۱.
  22. خانی، جبهه سوم، ۱۴۸.
  23. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۲۵؛ دفتر مطالعات، دفتر مطالعات، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، ۳۱.
  24. خانی، جبهه سوم، ۲۹ و ۱۳۸.
  25. خانی، جبهه سوم، ۱۶۱ و ۲۳۱.
  26. خانی، جبهه سوم، ۱۴۲–۱۴۹.
  27. خانی، جبهه سوم، ۱۶۱ و ۱۶۵.
  28. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۵۳–۵۵.
  29. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۵۳.
  30. خانی، جبهه سوم، ۱۵۹.
  31. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۱۰–۱۱۱ و ۱۲۶.
  32. خانی، جبهه سوم، ۱۶۷ و ۱۶۸.
  33. خانی، جبهه سوم، ۱۴۹ و ۱۶۹–۱۷۸.
  34. خانی، مقاومت اسلامی، ۹۹–۱۰۹؛ پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۲۹–۱۳۰.
  35. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۴۷–۱۴۸؛ خانی، مقاومت اسلامی، ۱۱۰–۱۱۳.
  36. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۰.
  37. خانی، جبهه سوم، ۲۲۹–۲۳۱.
  38. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۲.
  39. خانی، جبهه سوم، ۲۴۲.
  40. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۲.
  41. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۲–۱۵۳.
  42. مقابل ساختمان بسیج.
  43. خانی، جبهه سوم، ۲۳۸–۲۷۸ و ۳۴۵.
  44. خانی، جبهه سوم، ۲۸۲.
  45. خانی، جبهه سوم، ۲۸۷–۲۹۳؛ پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۵ و ۱۵۶.
  46. خانی، جبهه سوم، ۳۲۰ و ۴۰۴.
  47. خانی، جبهه سوم، ۳۲۸ و ۳۳۰.
  48. خانی، جبهه سوم، ۳۲۰–۳۲۱.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲ ۴، ۱۰۳ و ۲۱/۴۳۹.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲ و ۱۰۳–۱۰۵.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲ ۳ و ۱۰۵–۱۰۶.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۸.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۹.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۰.
  55. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۳۵؛ گرزین، ۸۰.
  56. ‌هاشمی و محمدعلی، هاشمی و محمدعلی، شمشادهای رشید، ۱۳–۱۹۹.
  57. هاشمی و محمدعلی، هاشمی و محمدعلی، شمشادهای رشید، ۲۲۴.
  58. خانی، جبهه سوم، ۳۰۱.
  59. خانی، جبهه سوم، ۳۰۵–۳۱۰.
  60. دفتر مطالعات، دفتر مطالعات، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، ۱۶۸ و ۱۶۹.
  61. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۱۰۷–۱۰۹ و ۱۳۹–۱۴۱.
  62. خانی، جبهه سوم، ۱۹۱ و ۱۹۲.
  63. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۶ و ۱۵۷.
  64. دفتر مطالعات، دفتر مطالعات، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، ۱۷۶.
  65. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۷.
  66. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۵۶؛ دفتر مطالعات، دفتر مطالعات، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، ۱۷۲ و ۱۷۳.
  67. خانی، جبهه سوم، ۳۳۵–۳۵۳.
  68. خانی، جبهه سوم، ۱۹۶.
  69. کردی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، ۵۲ و ۵۳.
  70. ‌هاشمی و محمدعلی، هاشمی و محمدعلی، شمشادهای رشید، ۲۲۵.
  71. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۳۴.
  72. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۳۷–۱۵۸؛ گرزین، حماسه آمل هنوز هم مظلوم و گمنام است، ۸۱–۸۲.
  73. خانی، جبهه سوم، ۱۹۵–۲۲۴.
  74. پژوهشکده علوم دفاعی، استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، ۱۳۹ و ۱۴۲.
  75. نشریه حقیقت، ۲۹/۱۲/۱۳۶۰.
  76. دفتر مطالعات، دفتر مطالعات، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، ۱۳۳.
  77. خانی، جبهه سوم، ۳۹۸.
  78. خانی، جبهه سوم، ۳۵۵.
  79. دفتر مطالعات، دفتر مطالعات، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، ۱۷۷–۱۷۹.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۵.
  81. ستاد مرکزی سپاه، حماسه مردم آمل، ۱۹–۴۹.
  82. اطلاعات، روزنامه، ۱۴/۵/۱۳۸۶ش.

منابع

  • اطلاعات، روزنامه، ۱۴/۵/۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • پژوهشکده علوم دفاعی استراتژیک دانشگاه امام‌حسین (ع)، حماسه اسلامی مردم آمل، مجموعه سخنرانی‌ها و مقالات سیمنار علمی بررسی حماسه آمل، بهمن ۱۳۷۳، قم، سلمان فارسی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • حقیقت، نشریه، شماره ۱۲۵، ۲۱/۳/۱۳۶۰.
  • حقیقت، نشریه، شماره ۱۲۷، ۲۶/۳/۱۳۶۰.
  • حقیقت، نشریه، شماره ۱۵۶، ۲۹/۱۲/۱۳۶۰.
  • حقیقت، نشریه، شماره ۱۵۷، ۱۹/۱/۱۳۶۱ش.
  • خانی، مهدی، جبهه سوم، تهران، معاونت روابط عمومی و انتشارات سپاه، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • خانی، مهدی، مقاومت اسلامی مردم هزار سنگر آمل، تهران، مرکز مطالعات و پژوهش‌های ارتش بیست میلیونی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، بولتن نقد و بررسی کتب تاریخی، نقد کتاب: پرنده نوپرواز، گفت‌وگو با یکی از رفقای شرکت کننده در مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • رزمندگان طبقه کارگر، م. ل، نقدی برخط مشی اپورتونیستی اتحادیه کمونیست‌های ایران، بی‌جا، بی‌تا.
  • ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه ۳ گیلان و مازندران، حماسه مردم آمل، تهران، ۱۳۶۱ش.
  • شوکت، حمید، جنبش دانشجویی: کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • کردی، علی، اسناد اتحادیه کمونیست‌های ایران در واقعه آمل، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • گرزین، جعفر، حماسه آمل هنوز هم مظلوم و گمنام است، مجله راه‌نما، شماره ۲، ۱۳۹۰ش.
  • متین، افشین، کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۵۷–۱۳۳۲، ترجمه ارسطو آذری، تهران، شیرازه، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • هاشمی، سیدمحمد و علی‌اصغر محمدعلی، شمشادهای رشید، یادنامه شهدای ششم بهمن آمل، تهران، بنیادهابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.

پیوند به بیرون