شورش
شورش، رفتار گروهی اعتراض آمیز، همراه با خشونت، ناامنی و بینظمی علیه نظام سیاسی و اجتماعی.
شورش، اعتراض خشونتآمیزِ همراه با ایجاد ناامنی و بینظمی است. شورش نوعی پیکار سیاسی بهشمار میرود که نظام سیاسی را تهدید میکند و گاهی مقدمه پیکارهای سیاسی دیگری چون انقلاب و کودتا است. فقه اسلامی، شورش علیه دولت اسلامیِ صلاحیتدار را نامشروع میداند.
امامخمینی چه در دوران مبارزه و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از شورش به عنوان شیوهای برای بیان اعتراض و ابراز مخالفت با نظام سیاسی و اجتماعی استقبال نمیکرد و منطق اسلام را از خشونت و ترور دور میدانست. ایشان در وضعیت بحرانی ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی، همواره بر پرهیز از تشنج و ناآرامی تأکید میکرد.
امامخمینی معتقد بود همانطور که در حکومت طاغوت، وجود خفقان و سرکوب مهمترین عامل بروز شورش و انفجار تودههای مردم است، در حکومت اسلامی نیز حاکمیت زور، فساد و رباخواری در جامعه، همچنین ناامیدی مردم از اجرای قوانین اسلامی، میتواند مهمترین عامل بروز شورش و انفجار اجتماعی باشد.
معنی
شورش به معنای غوغا، آشفتگی، پریشانی، تلاطم و هیجان است[۱] و در اصطلاح طغیان علیه حکومت مستقر که به انقلاب تمامعیار منجر نمیشود را شورش گویند.[۲] به بیان دیگرِ شورش به اقدامها و اعتراضهای خشونتآمیزِ همراه با ایجاد ناامنی، بینظمی و اغتشاش گفته میشود که گروهی از افراد بدون داشتن برنامه و الگوی معین برای آینده و به قصد انتقامگیری از حکومت، علیه نظام سیاسی حاکم انجام میدهند. در برابر این تعریف، اصطلاح انقلاب قرار دارد که منجر به تغییر بنیادی و ناگهانی ارزشهای حاکم، ساختارهای سیاسی، رهبری و روشها میشود.[۳] بهطور کلی اگرچه شورش در روند انقلاب اتفاق میافتد، اما باید آن را از مفهوم انقلاب جدا کرد. تفاوت اصلی شورش با انقلاب را باید در اهداف، ایدئولوژی، معنا و جایگاه آن جستجو کرد.[۴] امامخمینی در موارد اندکی شورش را به معنای شور، جوشش و خروش انقلابی به کار برده[۵]؛ اما در بیشتر سخنان ایشان، شورش به معنای خرابکاری، آشوب، بلوا، ایجاد ناامنی و گاهی هرج و مرج آمدهاست.
ماهیت، خاستگاه و اقسام
در شورش برخلاف انقلاب و جنبشهای اجتماعی، هدف تخریب و بازسازی ساخت سیاسی و اجتماعی در چارچوب ایدئولوژی معین نیست. شورشگر در اعتراض به وضع موجود و از روی درماندگی به اشیا و افراد حمله میکند و به خشونت و انتقامجویی دست میزند. اعتراض شورشیان شخصی و صنفی است و طرح و برنامهای برای آینده ندارند و تنها میخواهند عاملانِ نارواییها و مشکلات را از میان بردارند.[۶] شورشها معمولاً بستر مناسبی برای غارتگری، تسویه حساب و قانونگریزی نیز ایجاد میکنند. در واقع شورش نوعی پیکار سیاسی بهشمار میرود که نظام سیاسی را تهدید میکند و گاهی مقدمه پیکارهای سیاسی دیگری چون انقلاب و کودتا است و از مراحل نخستینِ جنبشها و حرکتهای انقلابی است.[۷] در هر جنبش انقلابی، شورشهایی از این دست اتفاق میافتد، اما تنها زمانی جنبه انقلابی پیدا میکند که رهبران انقلاب، اعتراضها را متوجه ساخت اجتماعی کنند و طرحی هرچند مبهم از آینده ترسیم و تبلیغ کنند؛ وگرنه صرف شورش ناب، خصلت بازگشتگرایانه و محافظهکارانه دارد و خواستار احیای وضع گذشتهاست؛ از همینروست که بسیاری از شورشها در صورت پیروزی، دچار سردرگمی میشوند و نمیتوانند تصویر جامعهای مطلوب را ارائه کنند.[۸]
دربارهٔ منشأ رفتار سیاسی خشونتآمیز، دلایل زیادی ذکر شدهاست. برخی نظام سیاسی و میزان نهادمندی آن، همچنین تعادل یا عدم تعادل مشارکت سیاسی را در بروز خشونت مؤثر میدانند. زمانی که مخالف از هر امکانی برای بیان عقاید خود محروم است یا بیان قانونی آن مؤثر نیست، به خشونت روی میآورد.[۹] احساس محرومیتِ ناشی از ناتوانی افراد در رسیدن به خواستهها و اهدافشان،[۱۰] وجود محرک خاص یا عواملی چون سرکوب و خودکامگی سیاسی، اوضاع بد اقتصادی، تبعیض و نیز برانگیختهشدن احساسات قومی و نژادی،[۱۱] میتواند از عوامل بروز خشونت باشد. افزون بر دلایل روانشناختی یا ساختاری، گاه توهین به اعتقادات و ارزشهای مذهبی از عوامل مهم ظهور خشونت است.[۱۲]
شورشها از لحاظ بازیگران اصلی و اینکه آغازگر چه نوع تحولی باشند، به شورشهای نظامی، اجتماعی و ملی تقسیم میشوند.[۱۳] در شورش نظامی یا کودتا، بخشی از نیروهای نظامی برای در دستگرفتن قدرت اقدام میکنند. معمولاً شورش نظامی «عملی غیرمنتظره»، ناگهانی، قاطعانه، خشونتآمیز و غیرقانونی است و از مشارکت مردم بیبهره است.[۱۴] در شورش اجتماعی اگرچه تودههایی از مردم وجود دارند، اما طرح و برنامه و نتایج قابل توجهی ندارند و غالباً شکست میخورند.[۱۵] شورش ملی یا جنبش استقلالخواهانه که گاه از روی مسامحه انقلاب خوانده میشود نیز متضمن بسیج اجتماعی و نوعی ایدئولوژی و در برخی موارد همراه با کاربرد خشونت است. این شورشها که اغلب با هدف کسب استقلال ملی از حکومت بیگانه و استعمارگر روی میدهند، گاه موجب انتقال قدرت به دولتی جدید یا دگرگونیهای اقتصادی و اجتماعی میشوند. شورش ملی اگرچه متفاوت از پدیده انقلاب است، اما در ایدئولوژی بیشتر انقلابها عنصری از ناسیونالیسم و کشمکش با بیگانگان نیز دیده میشود.[۱۶]
شورش از نگاه فقهی
عربزبانان برای رساندن مفهوم شورش، از واژههایی چون تغیر، تمرد، انتفاضه و عصیان استفاده میکنند، اما فقهای مسلمان در توضیح احکام شورشیان بر حاکم مسلمان، هیچیک از این واژهها را بهکار نبردهاند و با تأسی از آیات قرآن[۱۷] و نصوص روایی، از تعبیراتی مانند بغی، باغی و بغاهٔ یادکردهاند.[۱۸] کاربرد این واژه در قرآن کریم نشان میدهد که معنای تعدی و تجاوز از حق که معنی لغوی واژه بغی است، علاوه بر حوزه فردی، در حوزههای اجتماعی نیز بهکار رفتهاست. این واژه در گذر زمان به معنای خاص سیاسی یعنی سرکشی در برابر امام و حاکم اسلامی تبدیل شدهاست. فراوانی کاربرد آن در عصر امیرالمؤمنین علی(ع) و پس از آن، به همراه مجموعه حوادث سیاسی که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست، این واژه را به اصطلاح سیاسی خاص تبدیل کرد.[۱۹]
اصطلاحات فقهی بغی و باغی، مساوی و معادل دقیق شورش و شورشیان در معنای گسترده آن نیست و فقها تنها به یکی از مصادیق شورش پرداختهاند و آن شورش و خروج بر امام عادل است.[۲۰] بر مبنای فقه اسلامی، شورش علیه دولت اسلامیِ صلاحیتدار که خط مشی عادلانه دارد، نامشروع است و خروج و قیام علیه آن بغی بهشمار میرود.[۲۱] در سیره حکومتی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) که الگوی حکومتداری هستند، تا زمانی با مخالفان، با مدارا و ملایمت برخورد میشد که امنیت جامعه اسلامی را با قیام مسلحانه برهم نمیزدند.[۲۲] بر اساس این سیره، چگونگی برخورد نظام اسلامی با شورشیان در گام اول، مذاکره و راهنمایی است تا اگر حقی از آنان پایمال شده، احقاق شود یا اگر دچار ابهام و شبههای هستند، برطرف شود و در صورت بیثمربودن، اقدام نظامی و انتظامی علیه شورشیان لازم است.[۲۳] حکم وجوب جنگ با شورشیان باغی نیز، از باب بازدارندگی است نه مجازات؛ از اینرو اگر باغیان متنبه شده به حقیقت برگردند یا فرار کنند، به گونهای که جمع آنها از هم پاشیده شده باشد، حکم وجوب قتال هم برداشته میشود؛ مگر اینکه اصرار بر طغیان و سرکشی کنند یا مرکزیتی داشته باشند که به آن برگردند؛ در این صورت چارهای جز کشتن آنها باقی نمیماند و نباید به حیلههای آنها اعتنا کرد.[۲۴]
نگاه امامخمینی
بررسی مواضع و سخنان امامخمینی، پیش و پس از پیروزی انقلاب، نشان میدهد ایشان نه تنها در شرایط حاکمیت اسلامی که به حکم مشروعیت حکومت، شورش براندازانه علیه آن را جنگ با خدا و رسول خدا (ص) و فسادانگیزی در زمین میدانست،[۲۵] بلکه در حکومت طاغوت نیز به صورت اصولی، از شورش به عنوان شیوهای برای بیان اعتراض و ابراز مخالفت با نظام سیاسی و اجتماعی استقبال نمیکرد. از آنجاکه ماهیت شورش دست به خشونتزدن و گاهی خرابکاری و قتل و غارت است، ایشان با توجه به دوربودن منطق اسلام از خشونت و ترور،[۲۶] معتقد بود جان و مال انسانها بر اساس دیانت اسلام محترم است و تجاوز به آن به هر دلیل از حرامهای بزرگ شمرده میشود.[۲۷]
امامخمینی در نهضت اسلامی مردم ایران، حرکت مسالمتآمیز و بر حق مردم در پانزده خرداد ۱۳۴۲ را با شورش و شلوغکاری متفاوت میدانست و معتقد بود آنچه در آن روز در غارت مغازهها و آتشسوزی مکانها رخ داد، اقدام نیروهای رژیم پهلوی بود تا به این بهانه قیام ملت به شدیدترین وجه سرکوب شود[۲۸] (ببینید: پانزده خرداد). به اعتقاد ایشان، ایجاد هرج و مرج و آشوب، به حفظ رژیم پهلوی و سرکوب بیشتر مردم کمک میکرد؛ از اینرو در مراحل مختلف مبارزه، دربارهٔ نفوذ دستان ناپاک و عناصر چماق به دستِ رژیم در صفهای ملت با قصد ایجاد شورش و آشوب هشدار میداد و تأکید میکرد حرکت انقلابی مردم نباید به سمت قتل، غارت و ناامنی پیش رود.[۲۹] ایشان به عنوان رهبر نهضت اسلامی ایران، در اوج قتلعام مردم در هفدهم شهریور ۱۳۵۷ تأکید میکرد روش مسالمتآمیز را ادامه خواهد داد[۳۰] و همواره مبارزه با رژیم پهلوی را در قالب اعتصابها و تظاهرات مردمی ترجیح میدهد.[۳۱] ایشان نه تنها هیچگاه مردم را به شورش فرا نخوانده، بلکه آنان را به روشهای متعارف برای مبارزه دعوت میکرد[۳۲] (ببینید: مبارزه مسلحانه).
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز امامخمینی ضمن منع مردم از آشوب و ناآرامی و لزوم توجه به سازندگی در کشور[۳۳] پیاپی هشدار میداد برخی فرصتطلبان که عمدتاً از نیروهای باقیمانده رژیم سابق یا گروههای انحرافی یا وابستگان به قدرتهای خارجیاند، به بهانههای مختلف میخواهند از طریق شورش، آتشزدن مکانها، کشیدن سلاح به روی مردم و تلفکردن اموال عمومی و خصوصی به انقلاب ضربه وارد کنند[۳۴]؛ چنانکه دربارهٔ اغتشاشات تجزیهطلبان در خوزستان و کردستان معتقد بود آنان با ترس از اینکه تنظیم قانون اساسی، دست چپاولگران را از کشورکوتاه میکند، تلاش میکردند مانع تدوین این قانون مهم شوند[۳۵] و قصد دشمنان از آشوب و توطئه در کشور غافلکردن مردم از مسائل اصلی بود.[۳۶]
امامخمینی در شرایطی که کشور دچار جنگ تحمیلی و نیازمند امنیت و آرامش بود نیز همواره بر توجه بیشتر به این مهم و پرهیز از تشنج تأکید داشت.[۳۷] ایشان از جوانان و عموم مردم میخواست در مقابله با فتنهانگیزان، اشرار و کسانی که با تظاهرات و سخنرانی زمینه شورش و تشنج در جامعه را فراهم میکنند، با نهادهای انتظامی و مسئول نهایت همکاری را داشته باشند.[۳۸] بیاعتنایی و کنارهگیری از آشوبگران یا از میانبردن آنان، مهمترین راه حلی بود که ایشان به مردم توصیه میکرد.[۳۹]
از سوی دیگر، امامخمینی برهمزنندگان نظم و امنیت جامعه از طریق خرابکاری، شلوغکاری و آدمکشی را مفسد فی الارض میدانست[۴۰] و معتقد بود باید با تجمعکنندگانی که قصدشان خرابکاری و ایجاد فساد در جامعه است، با قاطعیت و شدتِ عمل و البته در چارچوب قوانین شرعی رفتار کرد[۴۱] (ببینید: مفسد فی الارض)؛ در عین حال سیره ایشان در رویارویی با گروههای شورشی نشان میدهد که در آغاز از درِ خویشتنداری، گفتگو و نصیحت و نیز دعوت آنان به سوی حق وارد میشد و تا زمانی که احتمال هدایت و بازگشت آنان را میداد از سرکوب و طرد عناصر فریبخورده بهویژه جوانان پرهیز میکرد؛ همچنین آنان را به پیداکردن مسیر اصلی سفارش میکرد و راه توبه و بازگشت را برای آنان جز در مورد جنایت و خیانت باز میگذاشت.[۴۲]
از سوی دیگر، در نگاه امامخمینی، همانطور که در حکومت طاغوت وجود خفقان و سرکوب مهمترین عامل بروز شورش و انفجار تودههای مردم بود،[۴۳] در حکومت اسلامی نیز بروز یأس و ناامیدی از اجرای قوانین اسلامی، میتواند مهمترین عامل بروز شورش و انفجار اجتماعی باشد. به اعتقاد ایشان زمانی که مردم به هر دلیل مانند حاکمیت زور، فساد و رباخواری در جامعه، به ستوه بیایند و به شورش و نافرمانی اقدام کنند، مهار چنین شرایطی غیرممکن خواهد بود؛ بنابراین از مسئولان و صاحبان قدرت و ثروت میخواست با اجرای قوانین اسلامی و عمل به آن، ضمن پاسخگویی به خواستههای اقشار مختلف مردم و رسیدگی به اوضاع معیشتی و اقتصادی آنان، از بروز شورش و آشوب در جامعه جلوگیری کنند.[۴۴]
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۸۳۲.
- ↑ پلنو و آلتون، فرهنگ روابط بینالملل، ۳۴۶.
- ↑ محمدی، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، ۳۵۸.
- ↑ پژوهشکده مطالعات راهبردی، نگرشی مختصر بر نظریههای خشونت و شورش، ۵–۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵۷؛ ۷/۲۶۶؛ ۸/۱۸۴ و ۲۱/۶۸۵.
- ↑ کوئن، مبانی جامعهشناسی، ۴۰۵؛ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۵.
- ↑ کوئن، مبانی جامعهشناسی، ۴۱۵ و ۴۲۰.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۵؛ پژوهشکده مطالعات راهبردی، نگرشی مختصر بر نظریههای خشونت و شورش، ۶.
- ↑ عیوضی، جامعهشناسی سیاسی اپوزیسیون در ایران، ۹–۱۰.
- ↑ سام دلیری، سنجش محرومیت نسبی در نظریه تدرابرت گر، ۸۱۳–۸۱۴.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۵.
- ↑ عیوضی، جامعهشناسی سیاسی اپوزیسیون در ایران، ۱۰.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۰–۱۹.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۰–۱۱؛ آشوری، ۲۷۰–۲۷۱.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۴.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۹–۲۰.
- ↑ حجرات، ۹.
- ↑ کلانتری، مفهوم شورش و شورشی، ۳۱–۳۲.
- ↑ حجرات، ۹؛ پورحسین، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، ۳۳–۳۵.
- ↑ کلانتری، مفهوم شورش و شورشی، ۳۲.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۳۲۹–۳۳۰.
- ↑ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۳۹۳، نوعی، مدارا با مخالفان در قران و سیره نبوی، ۹۸–۹۹.
- ↑ کلانتری، واکاوی مفهوم بغی، ۱۰۲–۱۰۶.
- ↑ پورحسین، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، ۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۳۹ و ۱۷/۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۸۳ و ۱۱/۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۱، ۳۰۲ و ۵/۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۵۲–۴۵۳؛ ۵/۱۹۴، ۴۸۴–۴۸۵؛ ۵/۱۹۴ و ۶/۱۱۱، ۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲–۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۱۴ و ۳۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۱، ۲۹۴ و ۵/۲۰۹–۲۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۲۵؛ ۸/۴۰۱–۴۰۴ و ۱۰/۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۸۷–۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵۰؛ ۸/۳۱–۳۲؛ ۱۰/۲۷ و ۱۴/۴۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۵۷ و ۱۱/۴۰۰–۴۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۴–۳۱۵ و ۱۴/۴۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۵ و ۱۷/۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۳–۳۶۴؛ ۹/۴۴۶ و ۱۴/۳۴۳، ۴۱۷، ۴۶۳، ۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۹؛ ۷/۳۲ و ۸/۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۶۸–۴۷۱ و ۱۰/۳۳۴–۳۳۵، ۳۴۶–۳۴۸.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بشیریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- پژوهشکده مطالعات راهبردی، نگرشی مختصر بر نظریههای خشونت و شورش، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- پلنو، جک. سی و روی آلتون، فرهنگ روابط بینالملل، ترجمه ابوالفضل رئوف، تهران، سرای عدالت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- پورحسین، مهدی، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- سام دلیری، کاظم، سنجش محرومیت نسبی در نظریه تدرابرت گر، مجله مطالعات راهبردی، شماره ۲۲، ۱۳۸۲ش.
- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
- عیوضی، محمدرحیم، جامعهشناسی سیاسی اپوزیسیون در ایران، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- کلانتری، علیاکبر، مفهوم شورش و شورشی و چگونگی رودررویی دولت اسلامی با شورشیان از منظر فقه، مجله حکومت اسلامی، شماره ۸۷، ۱۳۹۷ش.
- کلانتری، علیاکبر، واکاوی مفهوم بغی و باغی و مصداقشناسی خروج بر امام عادل و چگونگی رفتار نظام اسلامی با باغیان، مجله اندیشه نوین دینی، شماره ۲۵، ۱۳۹۰ش.
- کوئن، بروس، مبانی جامعهشناسی، ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ بیستوششم، ۱۳۹۳ش.
- محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
- نوعی، غلامرضا، مدارا با مخالفان در قران و سیره نبوی، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- نسرین آقابیک، شورش، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۵۰۷–۵۱۱.