شیطان
شیطان، موجودی راندهشده از درگاه الهی و دعوتکننده به گناه و فساد.
اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور، در میان ادیان و مذاهب از دیرباز وجود داشته و پیروان ادیان ابتدایی و اقوام باستانی، برای دفع ارواح شیطانی، به کاهنان و افسونگران پناه میبردهاند. قرآن کریم شیطان را موجودی متکبر معرفی میکند که از درگاه الهی رانده شده است.
متکلمان اسلامی کوشیدند شیطان و ماهیت او را که در آیات و روایات مطرح شده، با معیارهای خود بررسی کنند. فلاسفه و عرفا نیز در مباحثی چون جبر و اختیار بین خیر و شر، سعادت و شقاوت، از شیطان بحث کردهاند.
امامخمینی معتقدند شیطان امری واقعی است و تجرد مثالی و صورت برزخی ظلمانی دارد. ایشان حقیقت شیطان را همان جهل و وهم کل عالم هستی میداند که به حسب فطرت، مایل به شر و فساد و دعوتکننده به افترا و کذب است. امامخمینی شیطان را مظهر اسم مضل میداند که مرتبه آن پایینتر از ملائکه است و جوهر شیطانی دارد و حکمت آفرینش شیطان تمایز بندگان مخلص و غیره مخلص است.
امام یکی از راهکارهای مقابله با نفوذ شیطان را استعاذه و پناه بردن به خداوند متعال میداند، زیرا تا زمانی که انسان در پناه حق نباشد، از خدعه و فریب شیطان در امان نخواهد بود.
معنی
شیطان از ماده «شطن» به معنای دورشدن[۱] و تمرد[۲] یا از ماده «شَیط» به معنای سوختن[۳] و هلاکشدن[۴] گرفته شدهاست و به هر متمردی از جن، انس و حیوان، شیطان گفته میشود.[۵] در فرهنگ اسلامی به موجود شریر، پلید، نافرمان و فریبکار، شیطان گفته میشود.[۶] طبق این معنا، شیطان اسم عامی است که شامل هر موجود شریری میشود،[۷] لکن به دلیل غلبه کاربرد آن در ابلیس که از درگاه خداوند طرد شد، در این معنا رایج گردید.[۸] برخی صاحبنظران شیطان را به شیطان جنّی و انسی تقسیم میکنند.[۹] گاهی از شیطان جنّی، به ابلیس تعبیر میشود که اسم خاص برای موجودی است که بر اثر تکبر و سجدهنکردن بر آدم، از درگاه الهی رانده شد.[۱۰] امامخمینی شیطان را معنای عامی میداند که شامل هر آنچه انسان را از حق بازدارد و او را غافل کند و هر موجود شریری، اعم از جن و انس، میشود.[۱۱]
پیشینه
اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور، در میان ادیان و مذاهب از دیرباز وجود داشتهاست و پیروان ادیان ابتدایی و اقوام باستانی، برای دفع ارواح شیطانی، به کاهنان و افسونگران پناه میبردهاند. در متون مقدس ادیان، از شیطان، ماهیت آن و راههای مقابله با او سخن به میان آمدهاست.[۱۲]
در دین زرتشت، جایگاه شیطان و اهرمن برجسته است. در این دین، اهرمن و ابلیس مبدأ و خالق شرور در عالم و آفریدگار دیوها و ضرررساننده دانسته شدهاست.[۱۳]
در ادیان ابراهیمی نیز بحث از شیطان وجود داشتهاست. شیطان به معنای فرشتهای است که از مقام خود سقوط کردهاست و کار اغوا و فریب انسانهای نیکوکار را بر عهده دارد.[۱۴]
قرآن کریم، ابلیس را موجودی متکبر معرفی میکند که از درگاه الهی رانده شده[۱۵] و مبدأ فریبدادن و وسوسه است[۱۶] و سابقه عداوت او (ابلیس) با انسان را استکبار از فرمان الهی و سجدهنکردن بر آدم(ع) میشمارد.[۱۷] در روایات نیز به حقیقت و جایگاه شیطان پرداخته شدهاست.[۱۸]
بحث دربارهٔ شیطان یا ابلیس، بیشتر به صورت مسئله کلامی مطرح بوده و متکلمان اسلامی کوشیدهاند شیطان و ماهیت او را که در آیات و روایات مطرح شده، با معیارهای خود بررسی کنند.[۱۹] فلاسفه[۲۰] و عرفا[۲۱] نیز در مباحثی چون: جبر و اختیار، خیر و شر و سعادت و شقاوت، از شیطان بحث کردهاند.[۲۲]
امامخمینی نیز در آثار خود به بررسی ماهیت و حقیقت شیطان،[۲۳] علت انحراف[۲۴] و راههای نفوذ او[۲۵] پرداخته، در این زمینه، عقیده بعضی از اندیشمندان را بررسی و نقد کردهاست.[۲۶]
حقیقیبودن شیطان و ماهیت آن
برخی شیطان را امری نمادین میدانند و حقیقت شیطان را قوهای در انسان میدانند که به شرور دعوت میکند.[۲۷] اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن،[۲۸] شیطان را موجودی حقیقی میدانند[۲۹] که آدمیان را به شرّ و گناه فرا میخواند[۳۰] و به جهت تمرد و استکبار از سجده بر آدم (ع) از درگاه الهی طرد شد.[۳۱] او دارای نسل و ذریه است که یاران و سربازان او بوده، انواع مختلفی دارند و هر کدام وظیفه خاصی بر عهده داشته، به امر شیطان انسانها را فریب میدهند.[۳۲] در نهج البلاغه به عبادت ششهزارساله شیطان اشاره شدهاست[۳۳] و برخی مفسران نیز به سخنگفتن ابلیس با پیامبرانی چون آدم(ع)، نوح(ع) و ابراهیم(ع) و تمثل او به شکلهای مختلف اشاره کردهاند که همگی دلیلی بر تحقق و عینیتداشتن شیطان است.[۳۴]
امامخمینی معتقد است شیطان امری واقعی است و تجردی مثالی[۳۵] به صورت تجرد برزخی ظلمانی دارد، نه تجرد عقلانی نورانی، مانند ملائکه.[۳۶] ایشان حقیقت ابلیس را همان جهل کل و وهم کل در عالم هستی میداند که به حسب فطرت، مایل به شرّ و فساد و دعوتکننده به اغلاط، افترا و کذب است و سایر شیاطین از مظاهر آن شیطان بزرگ محسوب میشوند[۳۷] و در برابر آن، عقل کل است که عقل عالم هستی محسوب شده، نخستین خلق از روحانیون است که حقیقت عقول جزئیه است.[۳۸]
در قرآن اموری همچون تصرفات شیطان، وسوسه و اغواگری انسانها،[۳۹] زمان گمراهکردن انسانها تا روز قیامت[۴۰] و نامرئیبودن[۴۱] آمدهاست. اندیشمندان اسلامی دربارهٔ حقیقت شیطان اختلاف نظر دارند. بعضی متکلمان با استناد به قرآن[۴۲] او را از جنس جن دانستهاند[۴۳] و بعضی دیگر، او را از جنس ملائکه میدانند[۴۴] و این گفته را به بیشتر صحابه و تابعین استناد میدهند.[۴۵]
عارفان، شیطان را مظهر اسم «مضلّ» میدانند و مضلّ همانند دیگر اسما، تحت اسمالله است و بر خلاف انسان کامل که مظهر اسمای جلالی و جمالی است و جامع همه اسما و حقایق است، شیطان فاقد این جامعیت به حقایق است.[۴۶] از نظر آنان، ابلیس برای گمراهان کفار و مشرکان نیز به صورت اسم مضل ظاهر شده، آنها را به انحراف میکشاند.[۴۷] امامخمینی هم شیطان را مظهر اسم مضلّ میداند که مرتبه آن پایینتر از ملائکه است و جوهری شیطانی دارد و اسم آن عزازئیل (عزیز خدا) است.[۴۸] حکمت آفرینش شیطان، تمایز بین بندگان مخلص و غیر مخلص[۴۹] و رساندن آنها به کمال شایسته خود[۵۰] است و این خود رحمتی از ناحیه خداوند است.[۵۱]
علت انحراف شیطان
قرآن کریم علت انحراف شیطان را استکبار[۵۲] و غرور[۵۳] میداند. اندیشمندان نیز علت انحراف شیطان را علاوه بر استکبار،[۵۴] حسد[۵۵] دانستهاند. امامخمینی مبدأ طردشدن شیطان از بارگاه قدس الهی را خودبینی و عجب او میداند که سبب استکبار او شد و خودرأی بودن او سبب استقلال و سرپیچی از فرمان الهی گشت.[۵۶] به اعتقاد ایشان، چنانکه در قرآن هم آمدهاست، سجدهنکردن شیطان بر انسان به سبب آن بود که شیطان طینت آدم را دید و اعتراض کرد که خود از آتش است و سزاوار نیست بر آدم (ع) که از خاک آفریده شده، سجده کند[۵۷] و این از عدم معرفت او به روحانیت آدم سرچشمه میگیرد؛ زیرا او به ظاهر آدم توجه کرد و باطن و روحانیت او را ملاحظه نکرد؛ از اینرو از راه برهان خارج گشت و به قیاس و مغالطه روی آورد[۵۸]؛ در حالیکه اگر نور و روحانیت آدم را میدید، متوجه میشد که آدم بر او برتری دارد[۵۹]؛ زیرا حقیقت انسان همان روح اوست که مظهر الوهیت است و از صقع ربوبی و نشان حق است و خداوند این روح را در قرآن[۶۰] به خود نسبت میدهد.[۶۱]
راههای نفوذ و سلطه شیطان
قرآن کریم، شیطان را دشمن انسان معرفی میکند که سوگند یاد کردهاست انسان را گمراه کند[۶۲]؛ البته شیطان انسانها را تنها به بدی دعوت میکند و خداوند برای او در برابر همه انسانها سلطنتی قرار ندادهاست و تنها سلطنت او بر دو گروه از انسانها را ثابت دانستهاست: کسانی که سرپرستی و ولایت شیطان را میپذیرند و کسانی که به خدا شرک میورزند.[۶۳]
شیطان از راههای مختلفی انسانها را گمراه میکند و به هلاکت میکشاند؛ مانند زینتدادن اعمال،[۶۴] تسویل نفس (نیکو وانمود کردن اعمال زشت)[۶۵] و غفلت و نسیان.[۶۶] برخی روایات راه نفوذ و وسوسه شیطان را رویگردانی انسان از ذکر الهی، سبکشمردن امر و ارتکاب نواهی الهی ذکر کردهاند.[۶۷] علمای اخلاق راههای نفوذ شیطان را زینتدادن، مغرورکردن و آرزوهای طولانی شمردهاند که از راه وسوسه در قلبهای آلوده به اخلاق زشت و هوای نفس، افراد را به گمراهی میکشاند.[۶۸]
امامخمینی در آثار اخلاقی خود به راههای مختلف نفوذ شیطان اشاره کردهاست. ایشان تأکید بر ضرورت شناخت و راههای نفوذ شیطان را ازآنرو میداند که انسان، با عدم آگاهی از شیطان و نقشههای او، در دام وی میافتد و از سعادت ابدی محروم میماند و در نهایت به شقاوت ابدی گرفتار میشود.[۶۹] ایشان با دقیق و پیچیدهدانستن راههای نفوذ شیطان،[۷۰] دوستی دنیا، ظواهر آن[۷۱] و حب نفس[۷۲] را از اموری میشمارد که موجب سیطره شیطان بر انسان و ازبینرفتن ایمان او میشود.[۷۳] همچنین ابتلای انسان به آلودگیهای روحی، مانند حب دنیا و شئون آن، انانیت و خودخواهی، موجب سقوط از مقام قرب پروردگار و سلطه شیطان بر اعضا و جوارح او میشود.[۷۴]
به اعتقاد امامخمینی القای شیطانی که از راههای نفوذ شیطان است، منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه است؛ به گونهای که عزم و اراده انسان تابع آنها میشود و تمام اعمال قلبی و جوارحی او از سنخ اعمال شیطانی میگردد[۷۵] و در نهایت سبب شقاوت و بدبختی انسان میشود.[۷۶] همچنین ایشان، غوطهورشدن در دنیا و هوسهای دنیوی و توجه به عالم طبیعت را سبب القائات شیطانی بر نفس آدمی میداند.[۷۷]
ایشان یأس و ناامیدی را از جنود شیطان[۷۸] و غرور را نیز از دامهای او معرفی میکند.[۷۹] به اعتقاد ایشان نفوذ و سلطه شیطان، دفعی و یکباره نیست؛ بلکه شیطان بهتدریج انسان را به گمراهی میکشاند[۸۰] و با آمیختن حق و باطل و حق جلوهدادن باطل،[۸۱] افراد را با عنوان اطاعت الهی، فریب میدهد.[۸۲] از آنجاکه گستره وسوسههای شیطان تا آخر عمر ادامه دارد، لازم است همیشه انسان مراقب وسوسهها و حیلههای او باشد.[۸۳]
راهکارهای مقابله با نفوذ شیطان
قرآن کریم[۸۴] و بعضی روایات منسوب[۸۵] راه مقابله با شیطان را استعاذه و پناهبردن به خداوند شمردهاند. علمای اخلاق راه مقابله با نفوذ شیطان را تمسک به ذکر الهی[۸۶] و ریشهکنکردن شهوات[۸۷] میدانند. امامخمینی نیز راههای مقابله با نفوذ شیطان را تصفیه باطن از خودخواهی و خودپرستی[۸۸] و مراعات تقوای الهی میداند؛ زیرا تقوا موجب دورماندن از سلطه شیطان است[۸۹]؛ بنابراین انسان سالک باید از اعمال و حرکات خود غافل نگردد تا گرفتار دامهای شیطان نشود.[۹۰]
امامخمینی پناهبردن و استعاذه را نیز یکی از راههای دوری از شیطان میداند؛ زیرا تا زمانی که انسان در پناه حق نباشد، از خدعه و فریب شیطان در امان نخواهد بود.[۹۱] به اعتقاد ایشان، استعاذه کیفیتی نفسانی است و همراه با اضطرار و احتیاج است، و اگر از روی حقیقت نباشد، صرف لقلقه زبان است و در این صورت، شیطان بهراحتی در قلب تصرف میکند؛ از اینرو استعاذه حقیقی با حالت انقطاع و توکل در قلب به دست میآید.[۹۲]
نخستین مرتبه استعاذه از دیدگاه ایشان، خلوص است و آنچه موجب خروج از سلطنت شیطان میشود، همین خالصشدن روح و باطن قلب است؛ تا انسان از غیر خدا منقطع شود و شیطان در وجود او راه پیدا نکند. پس از این مرتبه، نوبت به تصفیه باطن و توجه قلب به توحید فعلی حق میرسد که باید مؤثری غیر از حقتعالی در عالم مشاهده نکند و حقیقت مالکیت حقتعالی را درک کند تا دل از تصرف دیگران بردارد و قلب را آماده تجلیات فعلی حق نماید که در آن حقتعالی به صفتی از صفات (فعلی) خود تجلی کند[۹۳] (ببینید: نماز).
شیاطین انسی
قرآن کریم از شیاطین انس نام میبرد که دشمن انبیا(ع) بودهاند.[۹۴] در روایتی از امامصادق(ع)، افرادی که اهل صفت حق نباشند، از شیاطین انس شمرده شدهاند.[۹۵] مفسران، هر انسان شروری را شیطان انسی میدانند.[۹۶]
به اعتقاد امامخمینی شیطان با وسوسه و اغوای انسانها به گناه و تبهکاری، آنها را گمراه کرده بهتدریج به یک شیطان انسی تبدیل میکند.[۹۷] ایشان شیاطین انسی را گمراهتر از حیوانات و پستتر از شیاطین جنّی میداند[۹۸]؛ چنانکه به همین دلیل حکومتهای مستبد عالم و دستنشاندههای آنها را، مصداق کامل شیطان و توابع آن میداند و آمریکا را شیطان بزرگ معرفی کردهاست.[۹۹]
ایشان در موارد پرشماری، توطئههای این شیاطین را یادآور میشود که از هر راه و حربهای برای تضعیف روحیه مردم و از بینبردن نظام اسلامی استفاده میکنند و تأکید میکند که ملت باید با هوشیاری این توطئهها را خنثی کند[۱۰۰] (ببینید: امریکا و ابرقدرتها).
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۸۴.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳۸.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۲۹.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳۷–۲۳۹.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۵/۲۱۴۴؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۴.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۵۱؛ سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۲۷۸.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۴؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۴۱۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷/۳۲۱.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۴.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۱/۲۲۶–۲۲۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۹.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۷۴–۷۵.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۷۱.
- ↑ کتاب مقدس، ایوب، ب۱ و ۲؛ مکاشفه یوحنا، ب۱۲، ۹؛ متی، ب۲۵، ۴۱؛ ← سعیدی، مقدمه ترجمه کتاب تفلیس ابلیس النعیس ابنعربی، ۲۵ و ۲۷.
- ↑ ص، ۷۵–۷۷.
- ↑ بقره، ۳۶؛ اعراف، ۲۰ و ۲۷؛ ابراهیم، ۲۲.
- ↑ بقره، ۳۴؛ اعراف، ۱۱–۱۳؛ ص، ۷۱–۸۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۰/۱۳۱–۳۴۷.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۳/۳۶۶–۳۷۳؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۳۶–۳۳۹.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۶۵–۱۷۶؛ اخوانالصفاء، رسائل، ۳/۸۱–۸۳؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۳/۶۶۹–۶۸۶.
- ↑ ابنعربی، تفلیس ابلیس النعیس، ۸۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۹–۴۰۲ و ۵۴۷؛ ابنترکه، شرح فصوص الحکم، ۲/۷۱۳–۷۱۶.
- ↑ سعیدی، مقدمه ترجمه کتاب تفلیس ابلیس النعیس ابنعربی، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۸۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۱۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.
- ↑ ← طباطبایی، المیزان، ۸/۳۷.
- ↑ انفال، ۴۸؛ احقاف، ۲۹–۳۰؛ بقره، ۱۰۲؛ سبأ، ۱۳.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۸۳؛ طباطبایی، المیزان، ۹/۹۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۹/۹۷.
- ↑ شوکانی، فتح القدیر، ۴/۵۱۱.
- ↑ شوکانی، فتح القدیر، ۸/۴۳–۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۵۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۳۱؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۸/۲۹۰–۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴ و ۳۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱.
- ↑ اعراف، ۱۷ و ۲۰۰؛ اسراء، ۶۴؛ حجر، ۳۹.
- ↑ اعراف، ۱۴–۱۵؛ حجر، ۳۶–۳۸.
- ↑ اعراف، ۲۷.
- ↑ کهف، ۵۰.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۴۲۸–۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان ۶/۷۳۴؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۰۰–۴۰۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱/۱۵۰.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱/۲۳۱.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۰.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۸۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روحالبیان، ۱/۱۴.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱/۲۳۷.
- ↑ خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۰۷.
- ↑ بقره، ۳۴.
- ↑ اعراف، ۱۲.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۸۶.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.
- ↑ حجر، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.
- ↑ ص، ۸۲.
- ↑ نحل، ۱۰۰.
- ↑ انعام، ۴۳.
- ↑ محمد (ص)، ۲۵.
- ↑ انعام، ۶۸.
- ↑ منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۷۹.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۸۴؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۸۶–۱۸۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۱۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳ و ۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸ و ۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۱۱ و ۱۹/۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۰ و ۷۶–۷۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۶–۷۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۹–۱۳۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۸ و ۱۸/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹–۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۹ و ۱۶/۲۲۱–۲۲۳.
- ↑ اعراف، ۲۰۰؛ فصلت، ۳۶.
- ↑ منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۷۹–۸۰.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۸۱.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰–۲۲۱ و ۲۳۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۱–۲۲۵.
- ↑ انعام، ۱۱۲.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۵۰.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱/۲۳ و ۴/۲۴۱–۲۴۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۴۶؛ ← تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱–۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۹؛ ۱۳/۲۰۸ و ۱۴/۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۰۶–۵۰۷؛ ۱۲/۲۰۷ و ۲۱/۸۶.
منابع
- قرآن کریم.
- آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابنترکه، صائنالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- ابنعربی، محیالدین، تفلیس ابلیس النعیس، ترجمه گلبابا سعیدی، تهران، انتشارات شفیعی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمدعلی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روحالبیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- خمینی، مصطفی، تفسیر القرآن الکریم، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- سعیدی، گلبابا، مقدمه ترجمه کتاب تفلیس ابلیس النعیس ابنعربی، تهران، انتشارات شفیعی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- شوکانی، محمدبنعلی، فتح القدیر، بیروت ـ دمشق، دار ابنکثیر ـ دارالکلم الطیب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- شهرزوری، شمسالدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقایق الربانیه، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفترانتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق (ع)، بیروت، أعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجاه و یکم، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- احمد فکور افشاگر ـ احمدعلی محسنی، شیطان، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۵۷۴–۵۷۹.