ضد انقلاب
ضدانقلاب، افراد و گروههای معارض انقلاب اسلامی ایران.
پس از آشکارشدن ماهیت هر انقلاب و از میانرفتن ائتلافها، منازعات میان نیروها و جریانات سیاسی مختلف شکل میگیرد. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود و بهویژه پس از غلبۀ جریان اسلام سیاسی بر سایر جریانها، بهتدریج اختلافنظرها دربارۀ مسیر انقلاب و ماهیت حکومت مشخص شد.
مهمترین گروههایی که پس از پیروزی انقلاب، بر ضد نظام حاکم صفآرایی کردند، سهدستهاند: گروههای تجزیهطلب، گروههای مارکسیست، گروههای مسلمان اعم از گروه فرقان، حزب جمهوری خلق مسلمان و سازمان مجاهدین خلق.
امامخمینی در مقابله با توطئه ضدانقلاب، پیشگیری و مقاومسازی ذهن جوانان را مؤثرتر میشمرد. سلوک ایشان در برابر ضد انقلاب، ابتدا خویشتنداری و نصیحت بود و آنان را جز در موارد جنایت و خیانت، به بازگشت و توبه سفارش میکرد؛ با این حال اقدامات براندازانه علیه نظام اسلامی و ورود به درگیری مسلحانه این گروهها را برنمیتابید و خواستار برخورد قاطع و انقلابی با آنان بود.
معنی
انقلاب، به تحول اساسی در ساختار جامعه به منظور رهایی از نظام اجتماعی فرسوده و ایجاد عصری نو و تغییر نظام حاکم تعریف شدهاست.[۱] در برابر، ضد انقلاب به حرکت یا افرادی گفته میشود که علیه دولت برآمده از انقلاب شورش کنند[۲] و این مفهوم با مخالفت سیاسی که اظهار مخالفت با رهبران نظام از طریق شیوههای پارلمانی، در چارچوب قانون اساسی است[۳] (ببینید: مخالفت سیاسی) فرق دارد. برخی گفتهاند واژه ضد انقلاب را کندرسه، در جریان انقلاب فرانسه وضع کرد و میان انقلاب و ضد انقلاب، رابطهای متقابل قائل است که بدون خشونت قابل تصور نیستند.[۴]
شکلگیری
بهطور کلی پس از پیروزی انقلابها و سقوط رژیم سابق، فرایند انقلاب پایان نمییابد و معمولاً پس از آشکارشدن ماهیت هر انقلاب و از میانرفتن ائتلافها، جامعه با تنش و وضعیت دوقطبی (یا چند قطبی) روبهرو میشود و منازعات میان نیروها و جریانات سیاسی شکل میگیرد.[۵] انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود و اتحاد گروههای مختلف علیه رژیم پهلوی، که پیش از پیروزی انقلاب شکل گرفت، پس از آن چندان نپایید؛ به طوری که بروز برخی منازعات بر شکلگیری مسیر انقلاب و شیوه مشارکت سیاسی آینده کشور، تأثیر تعیینکنندهای گذاشت و عاملی برای ایجاد و رشد حرکتهای ضد انقلابی شد.[۶]
روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروههای مختلف با آزادشدن فضای سیاسی کشور، برای جذب اقشار مختلف مردم بهویژه جوانان[۷] و دستیابی به قدرت، تلاش بیوقفهای کردند؛ ولی برخی از آنها پس از ناکامی در رسیدن به قدرت، به فعالیت تخریبی علیه جریان حاکم روی آوردند.[۸] گفته شده در فضای سیاسی ایران، سه جریان اصلی ایفای نقش میکردند که عبارت بودند از: ناسیونالیسم لیبرال، اسلام سیاسی و سوسیالیسم. در آستانه پیروزی انقلاب، جریان اسلام سیاسی بر رقبای خود پیشی گرفت و تبدیل به گفتمان غالب شد. بهتدریج و با استفاده از فضای باز سیاسی ایجادشده پس از انقلاب، جریانات مختلف ساماندهی شدند و صفبندیهای جدیدی شکل گرفت.[۹] در آغاز چندان اختلافنظری دربارهٔ تأسیس «جمهوری اسلامی» وجود نداشت، ولی هر یک از گروهها و احزاب، تعابیر متفاوتی از چنان نظام حکومتی در نظر داشتند. مهمترین و نخستین اختلافنظرها در میان گروههای مختلف، در انتخابات خبرگان قانون اساسی و تدوین قانون اساسی به وجود آمد که مسیر انقلاب و ماهیت حکومت را مشخص میکرد.[۱۰]
گروههای موسوم به خط امام و نهادهای انقلابی بر حمایت از اسلام اصیل، ولایت فقیه، نفی جدایی دین از سیاست[۱۱] و تضاد و تعارض آشتیناپذیر میان اسلام و تجددگرایی غربی[۱۲] تأکید میکردند؛ در مقابل، مخالفت برخی گروهها با تشکیل مجلس خبرگان به جای مجلس مؤسسان و نیز مخالفت با ولایت فقیه، منجر به بروز اختلافهایی در آن برهه شد که غالباً تعارضآمیز بود.[۱۳] پخش سلاحهای پادگانها در میان مردم در روزهای آخر انقلاب، آزادی عمل گروههای فرصتطلب و خرابکار و گسترش گروههای سیاسی جدید و درگیری آنها با هم و با نیروهای انقلابی، فضا را برای تحرکات ضد انقلاب آمادهتر کرد.[۱۴]
به جز گروههای وابسته به رژیم پهلوی، سلطنتطلب و برخی اعضای سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی (ساواک) و تجزیهطلبان که از همان آغاز به دشمنی علنی با انقلاب میپرداختند،[۱۵] برخی گروهها مانند حزب جمهوری خلق مسلمان و سازمان مجاهدین خلق ایران نیز، با پیگیری اهداف دیگر و بهخصوص پس از رویارویی نظام اسلامی با آنها، به ضدیت و اعمال خشونت علیه انقلاب روی آوردند.[۱۶] به همین هدف با انتشار دهها نشریه، اعلامیه، تظاهرات، برگزاری اجتماعات تحریکآمیز در دانشگاهها، مدارس، ادارهها و بیان آنچه حمایت از حقوق بشر میخواندند، در صدد تبلیغات منفی علیه برخی احکام اسلام، مسئولان و رهبری نظام برآمدند.[۱۷] جاسوسی، شورش، اقدامات تجزیهطلبانه، بهویژه در مناطق مرزی، ترور و بمبگذاری، درگیریهای بسیاری را در مناطق مختلف ایران درپی داشت.[۱۸] بعضی نویسندگان نیز با بهرهگیری از شرایط موجود، با این گروهها همسو شدند[۱۹] (ببینید: نویسندگان). نبود یک نهاد امنیتی منسجم در آغاز پیروزی انقلاب نفوذ اعضای این گروهها در نهادهای حساس انقلاب را آسان کرده بود.[۲۰] این در حالی بود که گروههای دیگر مانند نهضت آزادی ایران و جبهه ملی ایران برخلاف گروههای مسلّحی چون سازمان مجاهدین خلق، مخالفتهای خود را به دور از توسل به خشونت ابراز کردند و به تقابل عملی با جمهوری اسلامی دست نزدند[۲۱] (ببینید: نهضت آزادی ایران و جبهه ملی ایران).
امامخمینی در واکنش به این تحرکات عملی در رویارویی با انقلاب، این افراد و گروهها را کسانی میدانست که در صدد تحریف و مخالفت با اسلام، قرآن، روحانیت و اقدام علیه مصلحت کشورند.[۲۲] ایشان ضمن وصف آنان به ضد انقلاب و نیروهای بیگانگان، صدمات آنان برای انقلاب اسلامی را بدتر از رژیم پهلوی میشمرد و خواستار ایستادگی ملت در برابر آنان بود.[۲۳]
گروههای ضد انقلاب
گروههایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر ضد آن صفآرایی کردند و فضای کشور را به تشنج و درگیری کشیدند، در سه دسته قابل بررسیاند:
گروههای تجزیهطلب
این گروهها مانند حزب دموکرات کردستان، خلق عرب، خلق ترکمن، جبهه آزادیبخش بلوچستان و التحریر در خوزستان، که برخی از آنان پیش از انقلاب نیز در کردستان و خوزستان، در صدد درگیری و تحرکات قومیتی و تلاش برای خودمختاری بودند،[۲۴] پس از سقوط رژیم پهلوی مبارزه علنی علیه انقلاب اسلامی را آغاز کردند[۲۵] و با حمایت سلطنتطلبها و برخی کشورهای خارجی مانند آمریکا و عراق،[۲۶] با بهرهگیری از تفاوت زبانی، نژادی و مذهبی، همچنین سوء استفاده از موقعیت جغرافیایی و اقتصادی،[۲۷] در مناطقی چون کردستان، خوزستان، مناطق ترکمننشین و بلوچستان به شورش و اختلافافکنی اقدام کردند.[۲۸] این گروهها با اقداماتی مانند اعلام خودمختاری، ایجاد دوگانگی و اختلافافکنی میان اقوام مختلف و تصرف پادگانها و مراکز نظامی به فعالیت علیه انقلاب پرداختند[۲۹] و با ایجاد ترس و وحشت[۳۰] و درگیری مسلحانه و بمبگذاریهای مداوم و گسترده در شهرهایی چون خرمشهر، آبادان، مریوان و پاوه،[۳۱] درگیری و اغتشاش ایجاد کردند[۳۲] (ببینید: کردستان، ترکمنصحرا، و خلق عرب). اسناد بهدستآمده، دخالت دولتهای خارجی ازجمله آمریکا و اسرائیل را در تشدید تضادهای قومی و بحرانسازی در کشور نشان میدهد.[۳۳]
امامخمینی که گروهها و جریانهای تجزیهطلب را دستنشانده کشورهای خارجی و افرادی از رژیم پهلوی میخواند که با اختلافافکنی مذهبی و نژادی در صدد توطئه در کردستان، بلوچستان، خوزستان و مانند این شهرها هستند،[۳۴] همواره ضمن حمایت از اقلیتها در کشور، شیعه و سنی را مسلمان و برادر میخواند و هر گونه اختلاف میان آنان و تفاوت میان قومیتهای کرد، لر و ترک را رد میکرد و خواستار همکاری اهالی این مناطق با جمهوری اسلامی، هوشیاری مردم در برابر توطئهها و اتحاد میان مردم بود و بر پاکسازی این مناطق از حضور ضد انقلاب تأکید داشت.[۳۵] (ببینید: قومیت)
گروههای مارکسیست
این گروهها مانند فداییان خلق، پیکار و حزب توده اگرچه خود را همراه با انقلاب معرفی میکردند ولی در عمل به ضدیت با آن روی آوردند. حزب توده (۱۳۲۰–۱۳۶۲) بهرغم آنکه خود را هوادار انقلاب میدانست، در عمل به ایجاد شکاف میان نیروهای انقلابی، القای بیاعتمادی به رهبران و تضعیف و ترسیم چهرهای ناکارآمد از نظام اسلامی اقدام کرد.[۳۶] اقدامهایی مانند جاسوسی برای شوروی، سرقت و نگهداری سلاح، سازماندهی گروههای مخفی، جذب نیروهای نظامی (برخلاف نظر امامخمینی مبنی بر حضور نداشتن نظامیان در امور سیاسی) و ارتباط پنهانی با آنان ازجمله اقدامات آنان بود.[۳۷] با برملاشدن این سوابق، امامخمینی این حزب را ساخته دست انگلستان و آمریکا، مبلغ و جاسوس شوروی در ایران و ضد دین و روحانیت دانست که در صدد جداکردن مردم از دین و روحانیت است[۳۸] (ببینید: حزب توده ایران).
گروه مارکسیستی فداییان خلق نیز با ادعای سازشکاری، لیبرال و ضد انقلابیبودن دولت و حاکمیت، جمهوری اسلامی را رژیمی ارتجاعی و ضد خلق میدانست و با بیان ناتمامماندن انقلاب ایران، ضمن حمایت از شورشهای قومی ترکمنصحرا و کردستان، خواستار قیام عمومی مسلحانه علیه نظام و سرنگونی انقلاب با استفاده از بحران کردستان شد.[۳۹] با توجه به مواضع و اقدامات این گروه، امامخمینی ضمن محکومکردن عملکرد این گروه، فداییان خلق را ضد انقلاب و فداییان خلق آمریکا خواند که در صدد سوء استفاده از شرایط کردستاناند[۴۰] (ببینید: کردستان).
گروههای مسلمان
این گروهها خود دو دسته بودند:
دسته اول، گروههای مسلمانی مانند گروه فرقان که با اعتقاد به اسلام منهای روحانیت و مخالفت با حاکمیت روحانیون، مبارزه با جمهوری اسلامی را همچون رسالتی برای خود میدانستند[۴۱] و به همین دلیل با هدف ایجاد ترس و وحشت، صدمهزدن به پشتوانههای فکری نظام و القای ناکارآمدی دولت در برقراری امنیت، به ترور و حذف روحانیان و افراد مؤثر نظام اقدام کردند[۴۲]؛ ازجمله این افراد میتوان به محمدولی قرنی در ۳/۲/۱۳۵۸،[۴۳] مرتضی مطهری در ۱۱/۲/۱۳۵۸،[۴۴] اکبر هاشمی رفسنجانی در ۴/۳/۱۳۵۸،(نافرجام)[۴۵] مهدی عراقی و فرزندش در ۴/۶/۱۳۵۸،[۴۶] سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در ۱۱/۸/۱۳۵۸[۴۷] و محمد مفتح در ۲۷/۹/۱۳۵۸[۴۸] اشاره کرد که تأثیر مخربی بر فضای سیاسی کشور گذاشت.[۴۹] امامخمینی در واکنش به این اقدامات، گروه فرقان را گروهی تروریستی خواند و قیام علیه حکومت اسلامی را بالاترین گناه و در حد کفر دانست و بر شناسایی اعضای این گروه و همدستان آنان تأکید کرد[۵۰] (ببینید: ترور).
دسته دوم گروههایی بودند که در چگونگی همکاری با انقلاب، سیاستی دوگانه در پیش گرفتند.[۵۱] آنها در شرایطی که نخست خود را حامی جریان انقلاب معرفی میکردند، پس از ناکامی در رسیدن به اهداف خود مانند نزدیکی به مراکز قدرت، برخلاف مواضع پیشین خود، در برابر جریان انقلاب ایستادند.[۵۲] ازجمله این گروهها میتوان به حزب جمهوری خلق مسلمان و سازمان مجاهدین خلق اشاره کرد.
حزب جمهوری خلق مسلمان در حالیکه خود را در مسیر اعتدال و دارای اهداف مشترک با حزب جمهوری اسلامی، اما با روشی متفاوت معرفی کرده بود، به مرور مخالفت خود را با سیاستهای کلی نظام آشکار کرد.[۵۳] شیوه برگزاری همهپرسی تغییر نظام در سال ۱۳۵۸،[۵۴] تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی،[۵۵] بعضی اصول قانون اساسی ازجمله مسئله ولایت فقیه[۵۶] و چگونگی تدوین و تصویب قوانین مجلس خبرگان قانون اساسی به وسیله همهپرسی،[۵۷] بعضی از محورهای مخالفت این حزب بود. این حزب در طول حیات دهماهه خود، ضمن القای امکان خودمختاری در کشور برای تسلط بر آذربایجان در نشریات منتسب به حزب،[۵۸] به تبادل اسلحه و همکاری با تجزیهطلبانی مانند حزب دموکرات کردستان[۵۹] اقدام کرد. سرانجام و در شرایطی که امامخمینی خواستار حفظ آرامش در کشور بود،[۶۰] مخالفتهای خود را علنی کرد و با اقداماتی چون جلوگیری از شرکت مردم در همهپرسی در شهرهای تبریز و ارومیه،[۶۱] برگزاری تظاهرات متعدد، اشغال برخی مراکز دولتی، رادیو، تلویزیون و فرودگاه تبریز،[۶۲] درگیری مسلحانه با حمایت برخی گروههای تجزیهطلب مانند حزب کومله،[۶۳] گروگانگیری جمعی از پاسداران در مقر این حزب[۶۴] و بهآتشکشیدن بانکها به مقابله با انقلاب اسلامی روی آورد که کشته و مجروحشدن دهها تن را در پی داشت[۶۵]؛ همچنین اسناد سفارت آمریکا، بیانگر ارتباط مقدم مراغهای (سخنگوی حزب جمهوری خلق مسلمان و نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی) با سازمان سیا از سال ۱۳۳۲[۶۶] و ادامه این ارتباط پس از انقلاب بود.[۶۷]
اقدامات حزب جمهوری خلق مسلمان سبب شد امامخمینی اعضای آن را کسانی معرفی کند که به نام اسلام و خلق مسلمان، بر ضد اسلام فعالیت میکنند.[۶۸] ایشان با انتقاد از عملکرد این حزب، تأسیس آن را ناشی از توطئه خارجی و با هدف ضربهزدن به انقلاب شمرد و هدف همراهی آنان با گروهی از چریکهای فدایی خلق و کمونیستها و دیگران را رویارویی با اسلام دانست.[۶۹] ایشان همچنین بعدها حامیان این حزب را برخی از مقدسان روحانینما خواند که پس از پیروزی انقلاب، با هماهنگی و پشتیبانی از چپیها، سلطنتطلبها و تجزیهطلبان کردستان، تا مرز براندازی نظام و کودتا (کودتای نوژه) نیز پیش رفتند[۷۰] (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان و کودتای نوژه).
سازمان مجاهدین خلق ایران نیز گروه سازمانیافته دیگری بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سیاستی دوگانه پیش گرفت. این سازمان از یکسو در صدد مشارکت فعال در عرصه سیاسی و دستیابی به سطوح بالای قدرت بود و از سوی دیگر، به تربیت نیروهای شبهنظامی (میلیشیا) و افزایش سطح توانایی نظامی و تبلیغاتی خود میپرداخت،[۷۱] نخست با حمایت از انحلال ارتش و پشتیبانی از تحرکات سیاسی ـ نظامی گروههای ضد انقلاب در کردستان،[۷۲] با برگزاری همهپرسی قانون اساسی مخالفت کرد.[۷۳] پس از آن، آشکارشدن فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی این سازمان برای عوامل سازمان اطلاعاتی شوروی (کا.گ. ب) و سفارت آن[۷۴] و ایجاد درگیری و شورشهای خیابانی،[۷۵] امامخمینی را بر آن داشت که به دلیل تفاوت در ادعا و عمل، این گروه را غیرقابل اعتماد و از مصادیق «منافقین» اعلام کند[۷۶] و سازمان به همین عنوان شهرت یافت. این سازمان در ادامه اقداماتش، از اختلافهای سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت و نهادهای انقلابی سوء استفاده کرد[۷۷] که امامخمینی آن را حربهای از جانب آنان برای جداکردن دولت و ملت و رئیسجمهور دانست.[۷۸] حضور و دخالت این سازمان در غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹[۷۹] (ببینید: چهارده اسفند) و درخواست همهپرسی پس از اوجگیری اختلافها،[۸۰] نمونهای از اقدامات این سازمان در سوء استفاده از اختلافها در دولت بود.
سازمان مجاهدین خلق پس از توفیقنیافتن در صحنه سیاسی[۸۱] و برکنارشدن بنیصدر از ریاستجمهوری،[۸۲] بهرغم آنکه امامخمینی از آنان خواست به سوی ملت بازگردند و هشدار داد که مبارزه مسلحانه، قیام در برابر اسلام و جمهوری اسلامی است،[۸۳] در ۲۸/۳/۱۳۶۰ به صورت رسمی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرد[۸۴] و به اقدامات تروریستی گسترده ازجمله بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷/۴/۱۳۶۰ و شهادت پیش از هفتاد نفر از شخصیتها و مسئولان نظام،[۸۵] انفجار ساختمان نخستوزیری در ۸/۶/۱۳۶۰ و شهادت چند نفر از مسئولان ازجمله رئیسجمهور و نخستوزیر[۸۶] و تلاش ناموفق برای بمبگذاری در بیت امامخمینی[۸۷] دست زد. همچنین ترور شخصیتهایی مانند سیدعلی خامنهای در ۶/۴/۱۳۶۰ (نافرجام)،[۸۸] علی قدوسی (دادستان کل انقلاب اسلامی) در ۱۴/۶/۱۳۶۰، امامان جمعه برخی شهرهای کشور (ببینید: امامان جمعه) و بسیاری اقدامات تروریستی در سطح شهرها که موجب کشته و مجروحشدن بسیاری از مردم شد، از دیگر اقدامات آنان بود[۸۹] (ببینید: ترور).
امامخمینی این اقدامات را نشانه اعتقادنداشتن اعضای سازمان به اصول اسلامی و بینصیببودن از بینش سیاسی دانست[۹۰] و با تشبیه آنان به گروه خوارج، این اعمال را مخالفت با اساس حکومت اسلامی شمرد.[۹۱] در ماههای بعد و با خروج اعضای سازمان مجاهدین خلق از کشور، در حالیکه کشور درگیر دفاع در برابر جنگ تحمیلی عراق بود، این گروه ضمن ارتباط اطلاعاتی با دستگاههای جاسوسی غربی و رژیم بعث عراق[۹۲] با دخالت در چندین عملیات ویژه، ازجمله عملیات مرصاد در سال ۱۳۶۶[۹۳] وابستگی نظامی و تجهیزاتی خود را به رژیم بعث عراق نشان داد[۹۴] (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران).
اقدامات پیشگیرانه
امامخمینی اگر چه به صورت خاص عوامل پیشگیری از اقدامات ضد انقلابی را مورد توجه قرار ندادهاست، اما به صورت کلی در نگاه ایشان، در مقابله با توطئهها علیه انقلاب اسلامی ازجمله توطئه ضد انقلاب، پیشگیری و مقاومسازی ذهن جوانان، از اولویت و تأثیر بیشتری برخوردار است؛ از اینرو ایشان بر راهکارهای متعددی تأکید میکرد که ازجمله مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
- تأکید بر حفظ وحدت میان ملت و دولت، مسئولان، گروهها و جناحهای سیاسی و پرهیز جدی از مباحث تفرقهانگیز و مناقشات سیاسی و مذهبی[۹۵] (ببینید: وحدت)؛
- افزایش آگاهی ملت و مبارزه با جهل و تحریف انقلاب اسلامی به دست گروههای اخلالگر[۹۶]؛
- توجه به انتقادها و مخالفتها (نقدپذیری) در صورتی که با هدف تضعیف نظام نباشد و تأکید بر بیان انتقادها بدون جنجال و هیاهو[۹۷]؛
- تلاش برای جذب حداکثری جوانان برای خنثیکردن توطئههای دشمنان در داخل[۹۸]؛
- پایبندی به قانون به منظور جلوگیری از ایجاد خودسریهای احتمالی[۹۹]؛
- تأکید بر اهمیت تبلیغات و آشنایی با چگونگی تبلیغات دشمن و بر نقش روحانیت در این امر و معرفی صحیح و اصولی اسلام به جوانان و پیوند حوزه و دانشگاه[۱۰۰]؛
- شناسایی گروههای ضد انقلاب و معرفی به ملت، برای آشنایی با چهره فریبنده آنان و جلوگیری از فریب احتمالی مردم[۱۰۱]؛
- تأکید بر تقویت نیروهای انتظامی و اطلاعاتی در جهت صیانت از امنیت کشور و جلوگیری از اقدامات احتمالی گروههای ضد انقلاب.[۱۰۲]
مقابله با ضد انقلاب
امامخمینی در رویارویی با گروههای مخالف و معارض و حتی محارب با نظام اسلامی و سران آنان، در مرحله نخست خویشتنداری، گفتگو، نصیحت و دعوت آنان به حق را برگزید و تا زمانی که احتمال هدایت و بازگشت آنان وجود داشت، از طرد نیروهای آنان بهویژه جوانان پرهیز کرد و آنان را جز در موارد جنایت و خیانت، به بازگشت و توبه سفارش میکرد[۱۰۳] و میخواست تا دست از حرکت مسلحانه بردارند و به آغوش ملت بازگردند و فریب گروههای محارب را نخورند[۱۰۴]؛ چنانکه پس از ابراز ندامت برخی از آنان، ایشان عفو عمومی یا تقلیل حکم صادر میکرد[۱۰۵]؛ با این حال، اقدامات براندازانه علیه نظام اسلامی و ورود به درگیری مسلحانه این گروهها را برنمیتابید و در این شرایط خواستار برخورد قاطع و انقلابی با آنان بود[۱۰۶]؛ از اینرو مخفیگاههای چنین گروههایی با همکاری مردم شناسایی و اعضا و رهبران آنها بازداشت، محاکمه و برخی از آنها نیز اعدام شدند.[۱۰۷] همچنین بر اساس حکم فقهی بغی و محاربه که جهاد با باغیان و محاربان را واجب شمرده شدهاست و تا مرکزیت باغیان باقی باشد، هیچیک از اعضا حتی فراریان مصونیت ندارند[۱۰۸] و نیز طبق ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی، که هر گروه یا جمعیت متشکل در برابر حکومت اسلامی را که قیام مسلحانه کند، مادامی که مرکزیت آنها باقی است، محارب دانسته و تمام اعضا و هواداران آن که موضع آن گروه یا سازمان را میدانند و به هر شکلی در پیشبرد اهداف آن، تلاش مؤثر دارند نیز اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند، محارباند،[۱۰۹] با آن دسته از اعضایی که بر موضع وابستگی خود به سازمان اصرار داشتند برخورد قاطع شد و به مجازات رسیدند.
امامخمینی همچنین به منظور مقابله با عناصر و تحرکات این گروهها خواستار تصفیه ادارهها و نهادها از افراد ضد انقلاب شد[۱۱۰] و ضمن درخواست تعطیلی برخی مطبوعات به دلیل ایجاد توطئه و تفرقه[۱۱۱] در دانشگاهها به دلیل نفوذ ضد انقلاب در آنها، برای جلوگیری از فعالیت گروههای ضد انقلاب،[۱۱۲] بر مبارزه و سرکوب این عناصر تا ریشهکنشدن کامل آنها تأکید میکرد.[۱۱۳]
پانویس
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۱/۳۶۰؛ مهاجری، فرهنگ دو سویه علوم سیاسی، ۲۷۶؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۴۷.
- ↑ مهاجری، فرهنگ دو سویه علوم سیاسی، ۷۴.
- ↑ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۸.
- ↑ آرنت، انقلاب، ۱۸–۱۹.
- ↑ بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ۱۲۵ و ۱۳۸–۱۳۹؛ نوربخش، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، ۶۳.
- ↑ بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی، ۲۷ و ۳۶؛ حشمتزاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب، ۲۹۴–۲۹۵.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۰۷؛ حقبین، از مجاهدین تا منافقین، ۱۳۱.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۲؛ حیدری، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، ۱/۱۶۷–۱۶۹.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۶۵–۳۶۶.
- ↑ بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی، ۳۶–۳۷ و ۳۹.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب، ۴۰ و ۲۱۳–۲۱۴؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۳۸۲.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب، ۳۸.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب، ۴۰ و ۴۶.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۱۵۶.
- ↑ نوربخش، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، ۱۸۷؛ محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ۱۵۶.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۰۷؛ عیوضی، جامعهشناسی سیاسی اپوزیسیون در ایران، ۲۵۲.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۱۹؛ نوربخش، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، ۱۸۲؛ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۱۶۲.
- ↑ حیدری، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، ۱/۱۹۱؛ نوربخش، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، ۱۷۱ و ۱۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۹۲–۹۳؛ لقمانی، امامخمینی، آزادی و مطبوعات، ۱۳۴–۱۳۵؛ ← فالاچی، مصاحبههای تاریخی، ۹.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۳۹۵؛ حقبین، از مجاهدین تا منافقین، ۱۳۸.
- ↑ نوربخش، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، ۸۹–۹۴؛ محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ۱۵۶–۱۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۲۰؛ ۸/۵۹، ۳۳۳ و ۱۴/۴۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۲۰؛ ۹/۳۱۷ و ۱۴/۴۷۳.
- ↑ حشمتزاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب، ۲۹۴؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۵۸–۴۶۰ و ۴۸۸–۴۸۹.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۵۹–۴۶۰.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۴۰ و ۴۸۶.
- ↑ حشمتزاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب، ۲۹۷.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۳۷، ۴۷۹، ۴۸۶ و ۵۴۲.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۶۴–۴۶۸ و ۴۹۶؛ حشمتزاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب، ۲۹۷.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۵۰۴.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۷۸–۴۸۰، ۵۲۱ و ۵۲۷.
- ↑ حشمتزاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب، ۲۹۷؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۹۸.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۴۰؛ مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی، ۴/۹۱–۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۶۴، ۱۸۶ و ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۹۵، ۳۸۴؛ ۷/۶۴؛ ۹/۳۱۲، ۳۱۶–۳۱۷، ۳۷۱ و ۱۲/۲۹۴.
- ↑ احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، ۳۴۸ و ۳۵۴–۳۵۵؛ طبری، کژراهه، ۳۱۱.
- ↑ احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، ۳۴۸، ۳۵۰؛ طبری، کژراهه، ۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۸۵؛ ۱۰/۳۳۷ و ۱۷/۴۶۰.
- ↑ احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، ۳۹۱، ۴۰۵–۴۰۷ و ۴۱۵؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۶۲–۴۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۳۷ و ۳۶۲.
- ↑ مظفری، جریانشناسی سیاسی ایران معاصر، ۱۷۲؛ کردی، گروه فرقان، ۲۶.
- ↑ مظفری، جریانشناسی سیاسی ایران معاصر، ۱۷۲؛ کردی، گروه فرقان، ۱۲۰.
- ↑ کیهان، ۴/۲/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ کیهان، ۱۲/۲/۱۳۵۸، ۱ و ۲.
- ↑ کیهان، ۵/۳/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ کیهان، ۴/۶/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ کیهان، ۱۲/۸/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ کیهان، ۲۷/۹/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۱۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۰۲ و ۵۲۶.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۰۷؛ احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، ۳۴۸.
- ↑ احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، ۳۴۸ و ۳۵۱–۳۵۲؛ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۴؛ حیدری، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، ۱/۱۶۷–۱۶۹.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۵۳۳–۵۳۴.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین، ۲/۱۶۵.
- ↑ کیهان، ۱۰/۳/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ حیدری، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، ۱/۱۷۵؛ صالح، جامعه مدرسین، ۱۶۹.
- ↑ کیهان، ۲۳/۳/۱۳۵۸، ۸.
- ↑ حیدری، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، ۱/۱۸۹.
- ↑ حیدری، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، ۱/۱۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۶۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۹۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۴۰۷–۴۰۸؛ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۳۰۳.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین، ۲/۱۷۸.
- ↑ کیهان، ۸/۱۰/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ کیهان، ۲۰/۱۰/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی، ۳/۳۵–۵۳.
- ↑ مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی، ۳/۱۹۶–۲۰۰ و ۶/۲۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۰۸–۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۰ و ۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۰۷.
- ↑ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۱۶۳؛ حقبین، از مجاهدین تا منافقین، ۱۳۵.
- ↑ نظری کهره، امامخمینی و مهار فتنه بنیصدر و منافقین، ۱۲۷.
- ↑ حقبین، از مجاهدین تا منافقین، ۱۴۷.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۴۳، ۱۴۵ و ۹/۳۳۸.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵۱.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۴۹۷.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۱۷.
- ↑ حقبین، از مجاهدین تا منافقین، ۱۶۸.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۰–۳۳۱ و ۴۸۴.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۲/۵۶۵.
- ↑ کیهان، ۸/۴/۱۳۶۰، ۱.
- ↑ اطلاعات، ۱و ۲.
- ↑ حقبین، از مجاهدین تا منافقین، ۱۹۴.
- ↑ کیهان، ۷/۴/۱۳۶۰، ۱.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۵۰۴ و ۵۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۲۵.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۳/۱۸۳؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۲۸.
- ↑ صدر شیرازی، عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین، ۲۰۶–۲۱۲.
- ↑ مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق، ۳/۲۰۳–۲۰۴ و ۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷۶، ۴۸۱؛ ۱۱/۱۳۶؛ ۱۲/۱۵۶ و ۲۰/۲۷۱–۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۲، ۴۷۸ و ۴۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲۲۵ و ۲۱/۶۸۴–۶۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۵۳ و ۱۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۶۳–۶۴ و ۱۲/۲۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷۹؛ ۲۰/۱۴۵ و ۲۱/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۴؛ ۹/۴۴۶ و ۱۴/۳۴۳، ۴۸۳–۴۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۸۳–۴۸۴ و ۲۱/۴۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۱۷ و ۱۸/۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۳–۲۸۴.
- ↑ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۱۸۲؛ مظفری، جریانشناسی سیاسی ایران معاصر، ۱۷۳؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب، ۱/۴۲۷؛ صالح، جامعه مدرسین، ۲/۱۸۸.
- ↑ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ۳/۲۹۵–۲۹۶؛ ← پورحسین، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، ۴۱ و ۱۹۰.
- ↑ ←پورحسین، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، ۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۵۲.
- ↑ نوربخش، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، ۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۱۸؛ ۱۲/۲۰۴ و ۱۸/۳۹۸.
منابع
- آرنت، هانا، انقلاب، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، تهران، قوس، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
- احمدی حاجیکلایی، حمید، جریانشناسی چپ در ایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
- اطلاعات، روزنامه، ۹/۶/۱۳۶۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بشیریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- بشیریه، حسین، دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران، تهران، نگاه معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- پورحسین، مهدی، بغی و تمرد در حکومت اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- حشمتزاده، محمدباقر، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- حقبین، مهدی، از مجاهدین تا منافقین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- حیدری، اصغر، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- رضوی، مسعود، هاشمی و انقلاب، تهران، همشهری، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- صدر شیرازی، محمدعلی، عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- طبری، احسان، کژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- عیوضی، محمدرحیم، جامعهشناسی سیاسی اپوزیسیون در ایران، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- فالاچی، اوریانا، مصاحبههای تاریخی، تصحیح مریم شیرخانی، تهران، مرکب سپید، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- فوزی تویسرکانی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- کردی، علی، گروه فرقان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- کیهان، روزنامه، ۴/۲/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۱۲/۲/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۵/۳/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۱۰/۳/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۲۳/۳/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۴/۶/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۱۲/۸/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۲۷/۹/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۸/۱۰/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۲۰/۱۰/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۷/۴/۱۳۶۰.
- کیهان، روزنامه، ۸/۴/۱۳۶۰ش.
- لقمانی، احمد، امامخمینی، آزادی و مطبوعات، چاپشده در مجموعه مقالات روزنامه جمهوری اسلامی، تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴–۱۳۸۴)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- محمدی، منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۷۷ش.
- مظفری، آیت، جریانشناسی سیاسی ایران معاصر، قم، زمزم هدایت، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- مهاجری، عباسعلی، فرهنگ دو سویه علوم سیاسی، تهران، دانشیار، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- میرسلیم، سیدمصطفی، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نظری کهره، فاطمه، امامخمینی و مهار فتنه بنیصدر و منافقین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- نوربخش، یونس، کالبدشکافی انقلاب اسلامی ایران، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
پیوند به بیرون
- زهره رضایی، ضد انقلاب، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۴۳–۵۰.