منشور روحانیت: پیام امامخمینی به روحانیت در اسفند ۱۳۶۷
امامخمینی در سوم اسفند ۱۳۶۷ خطاب به روحانیان، مراجع، مدرسان، طلاب و ائمه جمعه و جماعات پیام مهمی صادر کرد که به «منشور روحانیت» معروف شده است. ایشان در این پیام مبسوط که بیست صفحه است، به ابعاد مختلف روحانیت، خدمات، وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده آنان است، پرداخته است[۱] و خاطرنشان کرده است که علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خانها نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل و طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایهداران در یک کاسه است. روحانیان متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنهاند و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهند داشت. آنان با زهد و تقوا و ریاضت درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستی و تعلقنداشتن به تجملات دنیا زندگی کردهاند و هرگز زیر بار ذلت و منت نرفتهاند.[۲]
امامخمینی در این پیام تأکید کرده است که در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سرنیزه بوده است و نه سرمایه پولپرستان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیدهاند[۳] و خصوصیات بزرگی چون قناعت، شجاعت، صبر، زهد، طلب علم، عدم وابستگی به قدرتها و از همه مهمتر احساس مسئولیت در برابر تودهها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.[۴] ایشان با اشاره به ویژگیها و خدمات بزرگ روحانیت بر این باور است که سادهاندیشی است اگر کسی فکر کند استعمارْ روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمیکند،[۵] بلکه امروز نیز چون گذشته شکارچیان استعمار در سراسر جهان (برای ترور و دشمنی) به سراغ شیردلان روحانیتِ مخالفِ شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی رفتهاند.[۶] ایشان با اشاره به اینکه مسئله کتاب آیات شیطانی کاری حسابشده و برای زدن ریشه اسلام و روحانی است، بر آن است که اگر جهانخواران میتوانستند، ریشه و نام روحانیت را میسوزاندند.[۷] (ببینید: سلمان رشدی)
امامخمینی در این پیام تصریح میکند تبیین جایگاه و خدمات روحانیت به این معنا نیست که ایشان از همه روحانیان دفاع میکند، بلکه معتقد است روحانیان وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبوده و نیستند، و در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت میکنند و با قیافه مقدسمآبی تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند.[۸] ایشان با اشاره به اینکه خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست یادآور شده است آنان مروج اسلام آمریکایی و دشمن رسولاللهاند و طلاب لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند و استکبار وقتی از نابودی مطلق روحانیت مأیوس شد و حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، از راه خدعه و نفوذ وارد شد و حربه و شعار جدایی دین از سیاست را القا کرد و این حربه تا حدودی کارگر هم شد.[۹] ایشان تأکید میکند تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها بیگانگان به روحانیت نزدهاند، بلکه ضربات روحانیتِ ناآگاه و آگاهِ وابسته، بهمراتب کاریتر از دیگران بوده است.[۱۰] ایشان با اشاره به رنجها و خون دلهایی که خود از این دسته متحجر خورده است و هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده، یادآور شده است در آغاز مبارزات اسلامی عدهای مقدسنمای واپسگرا با این توجیه که محمدرضا پهلوی شیعه است، با مبارزه با رژیم پهلوی مخالف بودند و همه چیز را حرام میدانستند و به عنوان نمونه یادگرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بهشمار میرفت و هیچکس قدرت این را نداشت که در برابر آنان بایستد[۱۱] و بدون تردید اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها وضع کلیساهای قرون وسطا میشد.[۱۲]
امامخمینی همچنین یادآور شده است از آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۲ دستهای پیدا و پنهان آمریکا و رژیم پهلوی در همراهی با این مقدسنماها چه تهمتها و شایعاتی را دربارهٔ روحانیت اصیل پخش کردهاند که همین امر باعث رنجش مبارزین میشده است؛ اما طلاب جوان باید بدانند که این متحجران دیروز سیاستبازان امروز شدهاند و در انقلاب اسلامی رنگ عوض کردهاند و با عدم ورود در سیاست در همراهی با افرادی که قصد کودتا داشتند از هیچ امری فروگذار نکردهاند.[۱۳]
پانویس
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹–۲۸۱.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.