۲۱٬۱۶۲
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''سیدصادق طباطبایی'''، فعال سیاسی، رابط امامخمینی و دانشجویان خارج از کشور، معاون نخستوزیر و سخنگوی [[دولت موقت]]. | '''سیدصادق طباطبایی'''، فعال سیاسی، رابط [[امامخمینی]] و [[دانشجویان]] خارج از کشور، معاون نخستوزیر و سخنگوی [[دولت موقت]]. | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
سیدمحمدصادق، معروف به سیدصادق طباطبایی، نخستین فرزند سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی | سیدمحمدصادق، معروف به سیدصادق طباطبایی، نخستین فرزند [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]]، در سال ۱۳۲۲ در [[قم]] زاده شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۳.</ref> مادر او دختر [[سیدصدرالدین صدر]] و خواهر [[امامموسی صدر]] و خواهرش، [[سیدهفاطمه طباطبایی]]، همسر [[سیداحمد خمینی]] بود<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰–۱۱.</ref> او تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه شروع کرد و پیش از هفتسالگی به دبستانی در قم رفت.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۲۴.</ref> | ||
طباطبایی پس از پایان تحصیلات متوسطه در قم، در سال ۱۳۴۰، اقامت کوتاهی در [[لبنان]]، نزد دایی خود امامموسی صدر داشت و پس از آن، بهرغم نظر صدر، برای ادامه تحصیل راهی [[آلمان]] شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۲۹.</ref> او دلیل انتخاب آلمان غربی برای تحصیل را حضور عموی خود در این کشور و نیز رایگانبودن تحصیلات دانشگاهی در آلمان غربی آن روز، شمردهاست.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۲۹.</ref> وی همزمان با تحصیل در رشته کانیشناسی و شیمی فلزات، کار در معدن ذغال سنگ را نیز به عنوان کارآموزی، آغاز کرد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۳۰–۳۱.</ref>؛ اما وقوع یک سانحه در معدن و آسیبدیدگی شدید او، موجب تغییر رشته و ادامه تحصیل در رشتههای شیمی و بیوشیمی شد و در ۳۲سالگی دکترای بیوشیمی گرفت و استاد دانشگاه بوخوم آلمان شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۶۵–۶۶؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۸۹.</ref> طباطبایی از آغاز ورود به آلمان، فعالیت سیاسی خود را با عضویت در «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی» آغاز کرد.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۲۸.</ref> بیشتر دانشجویان ایرانی عضو کنفدراسیون بودند، ولی به سبب موضع غیراسلامی و گرایشهای مارکسیستی این سازمان، بهتدریج دانشجویان مسلمان از آن جدا شدند و از سال ۱۳۴۰ اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا را تشکیل دادند | == تحصیلات == | ||
طباطبایی پس از پایان تحصیلات متوسطه در قم، در سال ۱۳۴۰، اقامت کوتاهی در [[لبنان]]، نزد دایی خود امامموسی صدر داشت و پس از آن، بهرغم نظر صدر، برای ادامه تحصیل راهی [[آلمان]] شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۲۹.</ref> او دلیل انتخاب آلمان غربی برای تحصیل را حضور عموی خود در این کشور و نیز رایگانبودن تحصیلات دانشگاهی در آلمان غربی آن روز، شمردهاست.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۲۹.</ref> وی همزمان با تحصیل در رشته کانیشناسی و شیمی فلزات، کار در معدن ذغال سنگ را نیز به عنوان کارآموزی، آغاز کرد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۳۰–۳۱.</ref>؛ اما وقوع یک سانحه در معدن و آسیبدیدگی شدید او، موجب تغییر رشته و ادامه تحصیل در رشتههای شیمی و بیوشیمی شد و در ۳۲سالگی دکترای بیوشیمی گرفت و استاد دانشگاه بوخوم آلمان شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۶۵–۶۶؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۸۹.</ref> | |||
== فعالیت سیاسی == | |||
طباطبایی از آغاز ورود به آلمان، فعالیت سیاسی خود را با عضویت در «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی» آغاز کرد.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۲۸.</ref> بیشتر دانشجویان ایرانی عضو کنفدراسیون بودند، ولی به سبب موضع غیراسلامی و گرایشهای مارکسیستی این سازمان، بهتدریج دانشجویان مسلمان از آن جدا شدند و از سال ۱۳۴۰ [[اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا]] را تشکیل دادند. طباطبایی در حالیکه از وجود [[انجمنهای اسلامی]] در سایر شهرها بیخبر بود، توانست همراه دیگر دانشجویان مسلمان، در سالهای ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵، انجمن اسلامی دانشجویان در شهر آخن آلمان را تأسیس کند. در اواخر سال ۱۳۴۶ در پی آشنایی با [[مصطفی حقیقی]]، یکی از بنیانگذاران اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در [[اروپا]]، به نشست چهارم اتحادیه دعوت شد.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۲۸.</ref> وی مانند بسیاری از دانشجویان ایرانیِ کشورهای مختلف اروپا، در سازمان بینالمللی دانشجویان مسلمان (UMSO) نیز عضو بود، اما غلبه برخی گروههای عربی و تبدیل مدیریت دانشجویی به سیستم خلیفهگری، موجب جداشدن دانشجویان ایرانی از این سازمان و تمرکز بر تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی، گروه فارسیزبان، شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۳–۷۵ و ۲۳۸؛ زیباکلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، ۳۰۱.</ref> | |||
این اتحادیه با حضور [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، رئیس مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان و ارتباط با فعالیتهای فرهنگی داخل ایران، هویت مستقل و جدی یافت و از پشتوانه عقیدتی و سیاسی قابل قبولی برخوردار شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۶.</ref> افزون بر این، طباطبایی، عضو [[نهضت آزادی ایران]]، شاخه خارج از کشور نیز بود.<ref>جنتی، خاطرات، ۱۲۷.</ref> او از اعضای فعال این تشکل در شاخه اروپا بود که به نمایندگی این شاخه، در نخستین گردهمایی نمایندگان سه سازمان عمده نهضت آزادی در آلمان، شامل نمایندگان شورای مرکزی نهضت آزادی در [[آمریکا]]، اروپا و [[تهران]]، شرکت داشت.<ref>یزدی، مصاحبه، ۲/۱۹۳–۱۹۴.</ref> | این اتحادیه با حضور [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، رئیس مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان و ارتباط با فعالیتهای فرهنگی داخل ایران، هویت مستقل و جدی یافت و از پشتوانه عقیدتی و سیاسی قابل قبولی برخوردار شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۶.</ref> افزون بر این، طباطبایی، عضو [[نهضت آزادی ایران]]، شاخه خارج از کشور نیز بود.<ref>جنتی، خاطرات، ۱۲۷.</ref> او از اعضای فعال این تشکل در شاخه اروپا بود که به نمایندگی این شاخه، در نخستین گردهمایی نمایندگان سه سازمان عمده نهضت آزادی در آلمان، شامل نمایندگان شورای مرکزی نهضت آزادی در [[آمریکا]]، اروپا و [[تهران]]، شرکت داشت.<ref>یزدی، مصاحبه، ۲/۱۹۳–۱۹۴.</ref> | ||
طباطبایی از سال ۱۳۴۷ به عضویت هیئت مدیره اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا درآمد و مسئول روابط بینالملل در این اتحادیه شد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۶.</ref> و از همین زمان، مسئولیت ارتباط با [[نجف]] و امامخمینی نیز با او بود. او در سال ۱۳۴۸ به دیدار امامخمینی در نجف رفت تا ضمن آگاه کردن ایشان از موجودیت این سازمان و اهداف آن، حمایت و پشتیبانی ایشان را نیز جلب کند.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۹؛ باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۱۰.</ref> وی که ترجیح میداد ناشناس و تنها به عنوان یک دانشجوی مقیم اروپا با امامخمینی دیدار کند، از سیدمحمود دعایی | طباطبایی از سال ۱۳۴۷ به عضویت هیئت مدیره اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا درآمد و مسئول روابط بینالملل در این اتحادیه شد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۶.</ref> و از همین زمان، مسئولیت ارتباط با [[نجف]] و [[امامخمینی]] نیز با او بود. او در سال ۱۳۴۸ به دیدار امامخمینی در نجف رفت تا ضمن آگاه کردن ایشان از موجودیت این سازمان و اهداف آن، حمایت و پشتیبانی ایشان را نیز جلب کند.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۹؛ باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۱۰.</ref> وی که ترجیح میداد ناشناس و تنها به عنوان یک دانشجوی مقیم اروپا با امامخمینی دیدار کند، از [[سیدمحمود دعایی]]، واسطه این دیدار، خواست او را به امامخمینی معرفی نکند؛ اما ایشان در نگاه اول او را شناخت.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۹.</ref> طباطبایی در این سفر، در چندین جلسه با امامخمینی، دربارهٔ اتحادیه، اهداف و فعالیتهای آن، با ایشان گفتگو کرد. این سفر، همزمان با طرح مباحث «[[ولایت فقیه]]» از سوی امامخمینی در درس خود در نجف بود و گزارش این دیدار نیز در بولتن داخلی اتحادیه چاپ شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۷۹–۸۱.</ref> | ||
پس از دیدار یاد شده، امامخمینی نخستین پیام خود به انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسیزبان در | پس از دیدار یاد شده، امامخمینی نخستین پیام خود به انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسیزبان در اروپا را در یازدهم دی ۱۳۴۸ فرستاد. ایشان در این پیام که پاسخ نامه قبلی اتحادیه به امامخمینی بود، با تبیین نقش [[استعمار]] در ایجاد فاصله میان طبقه تحصیلکرده و [[اسلام]]، عمل به قوانین الهی و اسلامی را به [[دانشجویان]] توصیه کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۵۵.</ref> ایشان همچنین هنگام کنگره ششم انجمن اسلامی، پیامی خطاب به [[اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا]] صادر کرد که در کنگره خوانده شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۸۲–۲۸۳.</ref> این پیام و حمایت امامخمینی، موجب قدرتگرفتن و استحکام اتحادیه در برابر کنفدراسیون شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۸۴.</ref> طباطبایی همچنین به دلیل نزدیکی با [[امامموسی صدر]]، موجب تقویت ارتباط اتحادیه با وی نیز بود.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۹۹.</ref> | ||
امامخمینی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰ در نامهای به طباطبایی، با اشاره به نامه او در ششم اردیبهشت ۱۳۵۰ که در آن نظر ایشان را دربارهٔ جلسه سالانه گروه فارسیزبانان در اروپا جویا شده بود، نخست از توجه نسل جوان تحصیلکرده به اموری که پیش از این به دست عاملان [[ارتجاع]] و [[استعمار]]، به فراموشی سپرده شده بود، قدردانی کرد و برای زدودهشدن لکه ننگی که در طول مدت تبلیغات کلیسا، بر پیشانی غربزدگان زده شدهاست، اظهار امیدواری کرد. ایشان سپس به دوره نقاهت پیری و برآوردهنشدن هیچیک از امیدهای خود به طرز شایسته، اشاره کرد و در ضمن تأکید کرد امید بسیار دارد نهضت سالیان اخیر که به تأیید خداوند شکل گرفته و موجب نزدیکی قشرهای تحصیلکرده و علمای دین شدهاست، به خاموشی نگراید. ایشان در این نامه به دانشجویان توصیه کرد برای بازیابی استقلال روحی و همه آنچه در طول مدت حکومتهای دستنشانده از دست دادهاند، تلاش کنند؛ همچنین با آرزوی توفیق برای دانشجویان، بهطور جدی آنان را از هرگونه اختلاف داخلی، برحذر داشت و تأکید کرد با تقبیح کسانی که به اختلافات دامن میزنند، برای بازگرداندن مجد و عظمت [[اسلام]]، تلاش و فداکاری کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۵–۳۴۷.</ref> | امامخمینی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰ در نامهای به طباطبایی، با اشاره به نامه او در ششم اردیبهشت ۱۳۵۰ که در آن نظر ایشان را دربارهٔ جلسه سالانه گروه فارسیزبانان در اروپا جویا شده بود، نخست از توجه [[جوان|نسل جوان]] تحصیلکرده به اموری که پیش از این به دست عاملان [[ارتجاع]] و [[استعمار]]، به فراموشی سپرده شده بود، قدردانی کرد و برای زدودهشدن لکه ننگی که در طول مدت تبلیغات کلیسا، بر پیشانی [[غربزدگی|غربزدگان]] زده شدهاست، اظهار امیدواری کرد. ایشان سپس به دوره نقاهت پیری و برآوردهنشدن هیچیک از امیدهای خود به طرز شایسته، اشاره کرد و در ضمن تأکید کرد امید بسیار دارد نهضت سالیان اخیر که به تأیید خداوند شکل گرفته و موجب نزدیکی قشرهای تحصیلکرده و علمای دین شدهاست، به خاموشی نگراید. ایشان در این نامه به دانشجویان توصیه کرد برای بازیابی استقلال روحی و همه آنچه در طول مدت حکومتهای دستنشانده از دست دادهاند، تلاش کنند؛ همچنین با آرزوی توفیق برای دانشجویان، بهطور جدی آنان را از هرگونه اختلاف داخلی، برحذر داشت و تأکید کرد با تقبیح کسانی که به اختلافات دامن میزنند، برای بازگرداندن مجد و عظمت [[اسلام]]، تلاش و فداکاری کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۵–۳۴۷.</ref> نامه امامخمینی که به نوعی حمایت از اتحادیه نیز محسوب میشد، موجب شد این سازمان نه تنها جنبش دانشجویی، بلکه سازمانی ایدئولوژیک مرتبط با آرمان ملت ایران شناخته شود.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۸۹–۹۰.</ref> | ||
طباطبایی در سفر دوم به نجف و دیدار با امامخمینی، از ایشان دربارهٔ طرز سلوک با دانشجویان [[اهل سنت]] سؤال کرد که پاسخ امامخمینی، تلاش برای ایجاد [[وحدت]] و واردنشدن در بحثهای اعتقادی افراطی بود.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰۰–۱۰۱.</ref> او همچنین در یکی از سفرها به نجف، دربارهٔ مشکلات مالی و ضرورتِ داشتن چاپخانه، با امامخمینی مشورت کرد، و این مشکل با کمک مالی ایشان رفع شد و اتحادیه موفق به تهیه چاپخانه شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰۶–۱۰۷.</ref> وی به نمایندگی اتحادیه، از طریق نامهنگاری با امامخمینی یا از راه ارتباط با | طباطبایی در سفر دوم به نجف و دیدار با امامخمینی، از ایشان دربارهٔ طرز سلوک با دانشجویان [[اهل سنت]] سؤال کرد که پاسخ امامخمینی، تلاش برای ایجاد [[وحدت]] و واردنشدن در بحثهای اعتقادی افراطی بود.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰۰–۱۰۱.</ref> او همچنین در یکی از سفرها به نجف، دربارهٔ مشکلات مالی و ضرورتِ داشتن چاپخانه، با امامخمینی [[مشورت]] کرد، و این مشکل با کمک مالی ایشان رفع شد و اتحادیه موفق به تهیه چاپخانه شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰۶–۱۰۷.</ref> وی به نمایندگی اتحادیه، از طریق نامهنگاری با امامخمینی یا از راه ارتباط با [[سیدمحمود دعایی|دعایی]]، با نجف مرتبط بود و اخبار مربوط به امامخمینی را به دانشجویان میرساند<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰۷.</ref>؛ همچنین بارها به نجف سفر کرد و در این سفرها گزارشی از وضع مالی، سیاسی و تشکیلاتی اتحادیه به امامخمینی میداد و از ایشان راهنمایی میگرفت.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۱۹.</ref> | ||
طباطبایی در یکی از سفرهای خود به [[نجف]] در سال ۱۳۴۹، پس از حضور در جلسهای با شرکت برخی روحانیان ایران ـ که [[امامموسی صدر]] و [[سیدمحمدباقر صدر]] را به مراوده با [[امپریالیسم]] و [[جاسوسی]] متهم میکردند ـ امامخمینی را از وجود این نظرهای مخالف آگاه کرد و ایشان بهشدت از این موضوع ناراحت شد و در واکنش به آن، جلسه درس خود در [[مسجد شیخ انصاری]] را به تذکرات و هشدارهای جدی دربارهٔ اختلافهای واهی حوزویان در نجف اختصاص داد و از اتهامزنان به امامموسی صدر خواست از این عمل خود [[توبه]] کنند. ایشان پندار | طباطبایی در یکی از سفرهای خود به [[نجف]] در سال ۱۳۴۹، پس از حضور در جلسهای با شرکت برخی روحانیان ایران ـ که [[امامموسی صدر]] و [[سیدمحمدباقر صدر]] را به مراوده با [[امپریالیسم]] و [[جاسوسی]] متهم میکردند ـ امامخمینی را از وجود این نظرهای مخالف آگاه کرد و ایشان بهشدت از این موضوع ناراحت شد و در واکنش به آن، جلسه درس خود در [[مسجد شیخ انصاری]] را به تذکرات و هشدارهای جدی دربارهٔ اختلافهای واهی حوزویان در نجف اختصاص داد و از اتهامزنان به امامموسی صدر خواست از این عمل خود [[توبه]] کنند. ایشان پندار وظیفه شرعی در چنین اتهامزنیها را نادرست خواند و از دامنزنندگان به چنین اختلافات و اتهامزنیها به بزرگان بهشدت [[انتقاد]] کرد؛ همچنین اینکه یک دانشجوی ایرانی مقیم اروپا با چنین وضعی در [[حوزه علمیه نجف|حوزه نجف]] روبهرو شود را مایه تأسف و بسیار مبتذل خواند و تأکید کرد این اختلافات به ضرر آبروی یک ملت تمام میشود<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۰۸–۱۱۰ و ۱۹۹–۲۰۱؛ ۲/۱۴–۲۸.</ref> (تاریخ این سخنان در [[صحیفه امام]]، پیش از شهریور ۱۳۴۶ آمدهاست که با توجه به قراین و خاطرات سیدصادق طباطبایی، اشتباه است و تاریخ ۱۳۴۹ درست است). | ||
طباطبایی در سال ۱۳۵۱ همراه [[صادق قطبزاده]]، از سوی اتحادیه، مأمور شد گزارشی از فعالیتهای یکساله اتحادیه را به امامخمینی تقدیم کند.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۲۶۹ و ۳۳۲.</ref> وی در همین سفر با اجازه امامخمینی، عکسهایی از حالات مختلف ایشان گرفت که برخی عکسهای منحصربهفردی که بعدها مشهور شدند، مانند عکس حضور امامخمینی در [[حرم امیرالمؤمنین علی(ع)]] و عکسهای ایشان در حال مطالعه و نوشتن نامه، ازجمله آنها هستند.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۲۱–۱۲۴؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۸۱–۳۸۳.</ref> وی در سال ۱۳۵۵ نیز به نمایندگی از اتحادیه، به کشورهایی از آسیای شرقی سفر کرد و دربارهٔ پایهگذاری انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم این کشورها، راهنماییهایی کرد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۲۰.</ref> و در مهر ۱۳۵۶، در برگزاری اعتصاب غذای گسترده که از سوی گروهی از روحانیان و دانشجویان مبارز ایرانی خارج از کشور، در اعتراض به افزایش دستگیریها و | طباطبایی در سال ۱۳۵۱ همراه [[صادق قطبزاده]]، از سوی اتحادیه، مأمور شد گزارشی از فعالیتهای یکساله اتحادیه را به امامخمینی تقدیم کند.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۲۶۹ و ۳۳۲.</ref> وی در همین سفر با اجازه امامخمینی، عکسهایی از حالات مختلف ایشان گرفت که برخی عکسهای منحصربهفردی که بعدها مشهور شدند، مانند عکس حضور امامخمینی در [[حرم امیرالمؤمنین علی(ع)]] و عکسهای ایشان در حال مطالعه و نوشتن نامه، ازجمله آنها هستند.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۲۱–۱۲۴؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۸۱–۳۸۳.</ref> وی در سال ۱۳۵۵ نیز به نمایندگی از اتحادیه، به کشورهایی از آسیای شرقی سفر کرد و دربارهٔ پایهگذاری انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم این کشورها، راهنماییهایی کرد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۲۰.</ref> و در مهر ۱۳۵۶، در برگزاری اعتصاب غذای گسترده که از سوی گروهی از [[روحانیان]] و دانشجویان مبارز ایرانی خارج از کشور، در اعتراض به افزایش دستگیریها و [[شکنجه]] رژیم پهلوی برگزار شد، حضور فعالی داشت.<ref>جنتی، خاطرات، ۱۵۰–۱۵۱.</ref> | ||
طباطبایی از کسانی بود که در خرداد ۱۳۵۶، با تلاش فراوان موفق شدند مانع انتقال پیکر علی شریعتی به ایران به دست عوامل رژیم و بهرهبرداری از آن شوند و خود برای برگزاری مراسم شریعتی عازم [[سوریه]] شد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۳۶–۱۴۱؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۶۸–۳۶۹.</ref> | طباطبایی از کسانی بود که در خرداد ۱۳۵۶، با تلاش فراوان موفق شدند مانع انتقال پیکر [[علی شریعتی]] به ایران به دست عوامل رژیم و بهرهبرداری از آن شوند و خود برای برگزاری مراسم شریعتی عازم [[سوریه]] شد<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۳۶–۱۴۱؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۶۸–۳۶۹.</ref> او در ادامه همین سفر، همراه [[سیداحمد خمینی]] و [[فاطمه طباطبایی]] برای دیداری چندروزه به [[نجف]] رفت و با امامخمینی دیدار کرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۳۸۳–۳۸۴.</ref> وی در این چند روز، در خانه امامخمینی اقامت داشت و هر روز یک ساعت، دربارهٔ موضوعات مختلف اتحادیه، با ایشان صحبت میکرد و نظرهای ایشان را ضبط میکرد. این سخنان در نشریههای اتحادیه مانند مکتب مبارز، مجموعه کرامه یا ماهنامه قدس منتشر میشد. او همچنین طرز سلوک امامخمینی با اطرافیان و لطافت طبع ایشان را ثبت کردهاست.<ref>←طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/۱۵۴–۱۵۷.</ref> | ||
پس از کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تهران | پس از [[کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷]] در تهران و ورود امامخمینی به [[پاریس]] در ۱۴ مهر ۱۳۵۷، [[اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا|اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان]] در بیشتر از ۲۵ شهر اروپا، با برگزاری جلسات سخنرانی، به زبان محلی و فارسی و نمایش عکس و فیلم از [[تظاهرات عید فطر]]، ۱۶ شهریور و کشتار ۱۷ شهریور، دست به افشاگری علیه رژیم زد. طباطبایی توانست بهخوبی سخنرانی این جلسات را در کشور آلمان و به زبان محلی، به عهده بگیرد.<ref>باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۲۸.</ref> او در گروه مصاحبههای خارجی با امامخمینی در [[نوفل لوشاتو]] هم حاضر بود و مترجمی زبان آلمانی در این دیدارها را به عهده داشت.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۴۱–۴۳؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۴۷۵.</ref> وی در خاطرات خود از این دیدارها، مطالب بسیاری از رفتار امامخمینی با شخصیتهای مختلف سیاسی و دینی اروپایی، شوخطبعی و نیز احاطه ایشان به ادبیات، تاریخ و مسائل سیاسی روز بیان کردهاست.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۲۳–۱۳۰.</ref> حضور مؤثر او در پاریس کنار امامخمینی، مورد توجه برخی تحلیلگران [[انقلاب اسلامی]] قرار گرفتهاست.<ref>یزدی، آخرین تلاشها، ۱۱۳.</ref> او یکی از نمایندگان امامخمینی بود که پس از سفر به [[فرانسه]]، برای پیگیری وضعیت اقامت ایشان و نیز ماجرای ربودهشدن [[امامموسی صدر]]، به کشورهای مختلف اسلامی سفر کردند. وی در این سفر با [[حافظ اسد]] رئیسجمهور سوریه دیدار کرد.<ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲/۱۸۹؛ طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۴۰–۴۱.</ref> در شب عید میلاد [[حضرت مسیح(ع)]] نیز از طرف امامخمینی مأمور شد با تقدیم هدیههایی به همسایگان در نوفل لوشاتو، سلام و عذرخواهی امامخمینی به دلیل سلب آرامش محیط را به آنان برساند.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۴۸۹.</ref> | ||
در آغاز دی ۱۳۵۷، یک هفته پیش از برگزاری کنفرانس گوادلوپ {{ببینید|بازگشت به ایران}}، وزارت امور خارجه آلمان، در تماس با طباطبایی، گزارشی دربارهٔ تصور امامخمینی و انقلابیون از آینده و اداره کشور بدون وابستگی به کمونیسم [[شوروی]] درخواست کرد. در گفتگوی تلفنی طباطبایی با هانس دیتریش گنشر، وزیر خارجه آلمان، که از دوستان طباطبایی بود، گنشر گفت بسیار مایل است دیدگاههای امامخمینی و دوستان ایشان را دربارهٔ تحولات جاری در ایران و نیز تصویر و تصورات آنها از آینده را بداند و اینکه آیا واقعاً آنان میتوانند بدون دخالت یا حمایت روسها یا حزب | در آغاز دی ۱۳۵۷، یک هفته پیش از برگزاری کنفرانس گوادلوپ{{ببینید|بازگشت به ایران}}، وزارت امور خارجه آلمان، در تماس با طباطبایی، گزارشی دربارهٔ تصور امامخمینی و انقلابیون از آینده و اداره کشور بدون وابستگی به کمونیسم [[شوروی]] درخواست کرد. در گفتگوی تلفنی طباطبایی با هانس دیتریش گنشر، وزیر خارجه آلمان، که از دوستان طباطبایی بود، گنشر گفت بسیار مایل است دیدگاههای امامخمینی و دوستان ایشان را دربارهٔ تحولات جاری در ایران و نیز تصویر و تصورات آنها از آینده را بداند و اینکه آیا واقعاً آنان میتوانند بدون دخالت یا حمایت روسها یا [[حزب توده ایران|حزب توده]]، ایران را اداره کنند؟ در همین روزها، تقاضای مشابهی نیز از سوی دولت فرانسه دربارهٔ تحلیلی از اوضاع ایران مطرح شد. با آگاهی امامخمینی و درخواست ایشان برای تدوین این گزارش، طباطبایی و [[صادق قطبزاده]]، گزارش جامعی از اوضاع ایران از زمان [[نهضت مشروطه|مشروطه]] تا [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب ۱۳۵۷]]، تدوین کردند.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۳۶–۱۳۸.</ref> به گفته طباطبایی، گزارش یادشده، کشورهای حاضر در کنفرانس گوادلوپ را به این نتیجه رساند که جنبش مذهبی ایران قادر به پیشگیری از نفوذ [[کمونیسم]] و تأمین [[امنیت]] منطقه است و از آنجا که حفظ امنیت منطقه در اولویت است، نه حفظ شخص [[محمدرضا پهلوی]]، باید وی را قانع کرد از کشور خارج شود.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۳۸–۱۳۹.</ref> | ||
پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان تصمیم گرفت برخی سفارتخانههای ایران در کشورهای دیگر، ازجمله [[آمریکا]] و [[آلمان]] و امور مربوط به آنها را در اختیار بگیرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۵۱.</ref> پس از مقاومت [[اردشیر زاهدی]]، سفیر ایران در آمریکا از تحویلدادن [[سفارتخانه]]، امامخمینی در پیامی خطاب به جلیل | پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان تصمیم گرفت برخی سفارتخانههای ایران در کشورهای دیگر، ازجمله [[آمریکا]] و [[آلمان]] و امور مربوط به آنها را در اختیار بگیرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۵۱.</ref> پس از مقاومت [[اردشیر زاهدی]]، سفیر ایران در آمریکا از تحویلدادن [[سفارتخانه]]، امامخمینی در پیامی خطاب به [[جلیل ضرابی]]، عضو فعال انجمنهای اسلامی دانشجویان در آمریکا، به وی، [[احمد عزیزی]]، سیدصادق طباطبایی، [[سیدرضا صدر]] و [[شهریار روحانی]] مأموریت داد با همکاری کارمندان سالم و علاقهمند به شرافت اسلامی و ملی، بر امور سفارتخانهها و کنسولگریها سرپرستی کنند و در حفظ اسناد و مدارکی که به ملت ایران تعلق دارد، بکوشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۹۶.</ref> پس از این رویدادها، سفیر ایران در آلمان، با طباطبایی تماس گرفت و پس از کسب اطمینان از مأموریت و اظهارات نمایندگان اتحادیه، حاضر به تحویل سفارتخانه بهویژه بخش مربوط به [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۵۱–۱۵۳.</ref> | ||
طباطبایی هنگام [[بازگشت امامخمینی]] به ایران، نخست [[فاطمه طباطبایی]]، عروس امامخمینی و فرزندانش را به آلمان نزد خانواده خود برد و برای همراهی با امامخمینی در پرواز | طباطبایی هنگام [[بازگشت امامخمینی]] به ایران، نخست [[فاطمه طباطبایی]]، عروس امامخمینی و فرزندانش را به آلمان نزد خانواده خود برد و برای همراهی با امامخمینی در پرواز [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]]، به [[پاریس]] بازگشت و در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ همراه ایشان بود.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۵۴۴–۵۴۵.</ref> وی در این پرواز، پتر شوللاتور، خبرنگار آلمانی را برای ثبت دقایق پایانی شب ۱۲ بهمن، به طبقه بالای هواپیما برد. شوللاتور خبرنگاری بود که پیش از این نیز تصاویر و فیلم ضبطشده از [[تظاهرات تاسوعا و عاشورا|راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در ایران]] را بهطور خصوصی برای امامخمینی نمایش داده بود. طباطبایی نیز ترجمه جملات فیلم را به عهده داشت. در همان شب، امامخمینی پوشهای به وی سپرد تا برای ساعاتی، نزد وی [[امانت و امانتداری|امانت]] باشد. این پوشه حاوی پیشنویس [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|قانون اساسی ایران]] بود که نزد طباطبایی بود و به دلیل احتمال [[دستگیری امامخمینی]] و تمام همراهان، به پیشنهاد طباطبایی، نزد [[شوللاتور]] به امانت گذاشته شد و پس از اطمینان از رفع خطر، پس گرفته شد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۱۳۱–۱۳۳؛ طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۵۵۱–۵۵۲.</ref> | ||
طباطبایی پس از بازگشت به ایران، نخست در [[رادیو]] و [[تلویزیون]]، مسئولیت نظارت بر پخش اخبار را بر عهده گرفت و در تولید گزارشهای خبری همکاری کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۲۵۳.</ref> پس از آغاز به کار [[دولت موقت]]، وی معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور شد و در نخستین گام، مسئول برگزاری همهپرسی تعیین نظام شد<ref>اعتماد، ۳/۱۲/۱۳۹۳ش، ۱.</ref> و به همین منظور، به تشکیل جلسه و تدوین آییننامه برای برگزاری همهپرسی اقدام کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۲۶۹–۶۵.</ref> او در روزهای باقیمانده تا برگزاری همهپرسی، در محافل سخنرانی و گفتگوهای زنده تلویزیونی، اصول پیشنویس قانون اساسی جدید را برای مردم تشریح کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۲۹۴–۲۹۷.</ref> وی همچنین برای مدتی، معاون سیاسی نخستوزیر و سخنگوی دولت موقت بود<ref>امیرانتظام، آن سوی اتهام، ۱/۳۹–۴۰؛ الوندی، دیدار در پاریس، ۲۱؛ باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۲۸.</ref> و در تیر ۱۳۵۸، پس از اوجگیری اختلافات [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] و دولت موقت و طرح ادغام شورا و دولت، که مورد پذیرش امامخمینی نیز واقع شد، به نمایندگی از دولت وارد شورای انقلاب شد.<ref>هاشمی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۴.</ref> وی در نخستین دوره | طباطبایی پس از بازگشت به ایران، نخست در [[رادیو]] و [[تلویزیون]]، مسئولیت نظارت بر پخش اخبار را بر عهده گرفت و در تولید گزارشهای خبری همکاری کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۲۵۳.</ref> پس از آغاز به کار [[دولت موقت]]، وی معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور شد و در نخستین گام، مسئول برگزاری همهپرسی تعیین نظام شد<ref>اعتماد، ۳/۱۲/۱۳۹۳ش، ۱.</ref> و به همین منظور، به تشکیل جلسه و تدوین آییننامه برای برگزاری همهپرسی اقدام کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۲۶۹–۶۵.</ref> او در روزهای باقیمانده تا برگزاری همهپرسی، در محافل سخنرانی و گفتگوهای زنده تلویزیونی، اصول پیشنویس قانون اساسی جدید را برای مردم تشریح کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۳/۲۹۴–۲۹۷.</ref> وی همچنین برای مدتی، معاون سیاسی نخستوزیر و سخنگوی دولت موقت بود<ref>امیرانتظام، آن سوی اتهام، ۱/۳۹–۴۰؛ الوندی، دیدار در پاریس، ۲۱؛ باقرنژاد، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، ۱۲۸.</ref> و در تیر ۱۳۵۸، پس از اوجگیری اختلافات [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] و دولت موقت و طرح ادغام شورا و دولت، که مورد پذیرش امامخمینی نیز واقع شد، به نمایندگی از دولت وارد شورای انقلاب شد.<ref>هاشمی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۴.</ref> وی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری در بهمن ۱۳۵۸ نامزد شد اما رأی نیاورد.<ref>هاشمی، انقلاب و پیروزی، ۴۱۸؛ اعتماد، ۳/۱۲/۱۳۹۳ش، ۱.</ref> | ||
طباطبایی پس از تسخیر سفارت آمریکا در سیزده آبان ۱۳۵۸ و حلنشدن مسئله گروگانگیری، به امامخمینی پیشنهاد کرد که با مشورت [[مجلس شورای اسلامی]]، بهطور غیررسمی با آمریکا وارد مذاکره شود. وی با جلب حمایت امامخمینی و مشورت [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، رئیس مجلس شورای اسلامی، از طریق دوستان آلمانی خود در وزارت خارجه این کشور، با | طباطبایی پس از [[تسخیر لانه جاسوسی امریکا|تسخیر سفارت آمریکا در سیزده آبان ۱۳۵۸]] و حلنشدن مسئله گروگانگیری، به امامخمینی پیشنهاد کرد که با مشورت [[مجلس شورای اسلامی]]، بهطور غیررسمی با [[امریکا|آمریکا]] وارد مذاکره شود. وی با جلب حمایت امامخمینی و مشورت [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، رئیس مجلس شورای اسلامی، از طریق دوستان آلمانی خود در وزارت خارجه این کشور، با کاخ سفید تماس گرفت. نشانه نمایندگی او از سوی مقامات بالای نظام نیز، سخنان امامخمینی در چند روز آینده و اشاره به حل مسئله گروگانگیری تعیین شد که طباطبایی با امامخمینی قرار گذاشته بود. این نشانه مورد پذیرش کاخ سفید قرار گرفت و او در خرداد ۱۳۵۹ در آلمان با نمایندگان دولت [[آلمان]] و [[آمریکا]] مذاکره کرد. دولت آمریکا هر چهار شرط ایران را پذیرفت و متن توافقنامه به امضای [[جیمی کارتر]] رئیسجمهور آمریکا نیز رسید.<ref>امیرانتظام، آن سوی اتهام، ۱/۱۰؛ حریم، شماره ۲۰۷، ۲۹/۱۱/۱۳۹۴ش، ۱۴–۱۵؛ شرق، ۱۵/۸/۱۳۸۹ش، ۱؛ خبرآنلاین، ۱۹/۱۱/۱۳۹۸ش.</ref> بازگشت طباطبایی به ایران، با آغاز [[جنگ عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] همزمان شد و این موضوع در تصمیمگیری مجلس برای حل مسئله، تأثیر منفی گذاشت. با تعلل مجلس و پایان ضربالأجل آمریکا در مدت زمان باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری این کشور، ماجرای گروگانگیری تا پایان دولت کارتر حل نشد<ref>شرق، ۱۵/۸/۱۳۸۹ش، ۱؛ خبرآنلاین، ۱۹/۱۱/۱۳۹۸ش.</ref> {{ببینید|تسخیر لانه جاسوسی امریکا}}. | ||
طباطبایی پس از آغاز | طباطبایی پس از آغاز جنگ تحمیلی، با موافقت [[شورای عالی دفاع]]، شرکتی در [[اروپا]] تأسیس کرد و خرید سلاح از کشورهای خارجی را بر عهده گرفت؛ به همین دلیل در برخی جلسات شورای عالی دفاع، برای دادن گزارش حاضر بود.<ref>هاشمی، عبور از بحران، ۹۴، ۲۳۱، ۳۵۶–۳۵۷ و ۴۲۶.</ref> وی در همان زمان، در معاملات فروش [[نفت]] هم فعال بود و گاه با برخی کشورهای اروپایی، مذاکراتی داشت.<ref>هاشمی، عبور از بحران، ۳۷۲.</ref> در دی ۱۳۶۰، پرونده خرید سلاح از کشورهای اروپایی با اتهام روبهرو و طباطبایی به [[دادگاههای انقلاب اسلامی|دادگاه انقلاب]] فراخوانده شد. او پس از چند جلسه بازجویی، به تشخیص دادستان وقت انقلاب ارتش، [[لطفالله اتابکی]] بازداشت شد. پس از بازداشت او، [[یوسف صانعی]]، دادستان کل کشور به خواست امامخمینی که از طریق [[سیداحمد خمینی]] ابلاغ شده بود، پرونده را به دلیل درز خبر آن به برخی رسانههای [[اجانب|بیگانه]] از اتابکی گرفت.<ref>صانعی، گفتگوی حضوری.</ref> امامخمینی در دیدار با [[محمد محمدی ریشهری]]، رئیس دادگاه انقلاب ارتش، از او خواست شخصاً رسیدگی به اتهامات او را به عهده بگیرد و مراقب توطئه دشمنان دربارهٔ منسوبان ایشان و سیاسیکردن ماجرا باشد. البته امامخمینی تأکید داشت اگر اتهام طباطبایی ثابت شد، حکم اجرا شود. محمدی ریشهری نیز به اتهامات او رسیدگی کرد و بر اساس مدارک ارائهشده، از اتهام خیانت تبرئه شد.<ref>محمدی ریشهری، خاطرهها، ۱/۹۹–۱۰۱.</ref> طباطبایی در سالهای بعد، از فعالیت مستقیم سیاسی فاصله گرفت و به کارهای علمی و هنری، نگارش مقاله و نیز نوشتن خاطرات مشغول شد.<ref>بهشتی، سیدمحمدرضا، مصاحبه، ۲۳؛ صادقی، مختصری از زندگینامه دکتر صادق طباطبایی، ۲۹.</ref> وی همچنین تا پایان عمر، از هر فرصتی برای پیگیری وضعیت [[امامموسی صدر]] استفاده میکرد.<ref>بهشتی، سیدعلیرضا، مصاحبه، ۲۲؛ جزینی، درگذشت مسافر پرواز ۵۷، ۳۶.</ref> | ||
طباطبایی در سال ۱۳۴۳ با دخترخاله خود فاطمه صدر عاملی ازدواج کرد و ثمره این ازدواج، دو فرزند است.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۸۹.</ref> او مقالات بسیاری دربارهٔ امامموسی صدر نوشته و در مناسبتهای مختلف نیز دربارهٔ او سخنرانی کردهاست.<ref>الوندی، دیدار در پاریس، ۲۱.</ref> برخی آثار طباطبایی عبارتاند از: خاطرات سیاسی اجتماعی سیدصادق طباطبایی، طلوع ماهواره و افول فرهنگ، تکنوپولی، زندگی در عیش مردن در خوشی، و نقش رسانههای تصویری در زوال دوران کودکی.<ref>صادقی، مختصری از زندگینامه دکتر صادق طباطبایی، ۲۹؛ مختاباد، صادق طباطبایی سیاستمرد و موسیقیشناس، ۳۸.</ref> او که محرک اصلی نوشتن خاطرات سیاسی خود را [[سیداحمد خمینی]] ذکر کردهاست، در مقدمه جلد اول این خاطرات، تأکید کردهاست با توجه به سرقت مشکوک تمام مدارک و اسنادی که طی سالها جمعآوری کرده بود، خاطرات خود را به اسناد دیگران یا شواهد و قراین ارجاع دادهاست.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/ح ـ د.</ref> | طباطبایی در سال ۱۳۴۳ با دخترخاله خود فاطمه صدر عاملی ازدواج کرد و ثمره این ازدواج، دو فرزند است.<ref>طباطبایی، فاطمه، اقلیم خاطرات، ۸۹.</ref> او مقالات بسیاری دربارهٔ امامموسی صدر نوشته و در مناسبتهای مختلف نیز دربارهٔ او سخنرانی کردهاست.<ref>الوندی، دیدار در پاریس، ۲۱.</ref> برخی آثار طباطبایی عبارتاند از: خاطرات سیاسی اجتماعی سیدصادق طباطبایی، طلوع ماهواره و افول فرهنگ، تکنوپولی، زندگی در عیش مردن در خوشی، و نقش رسانههای تصویری در زوال دوران کودکی.<ref>صادقی، مختصری از زندگینامه دکتر صادق طباطبایی، ۲۹؛ مختاباد، صادق طباطبایی سیاستمرد و موسیقیشناس، ۳۸.</ref> او که محرک اصلی نوشتن خاطرات سیاسی خود را [[سیداحمد خمینی]] ذکر کردهاست، در مقدمه جلد اول این خاطرات، تأکید کردهاست با توجه به سرقت مشکوک تمام مدارک و اسنادی که طی سالها جمعآوری کرده بود، خاطرات خود را به اسناد دیگران یا شواهد و قراین ارجاع دادهاست.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات، ۱/ح ـ د.</ref> | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۸: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* پروینسادات قوامی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/88/ سیدصادق طباطبایی]، دانشنامه | * پروینسادات قوامی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/88/ سیدصادق طباطبایی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۸۸–۹۵. | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] |