confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
(←پیشینه) |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
دموکراسی در دولتشهرهای یونان باستان پدید آمد. در آتن همه مردم بهجز زنان و بردگان به طور مستقیم در وضع قوانین شرکت میکردند و به نوبت، عهدهدار امور اجرایی میشدند (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷). در جمهوری روم نیز جنبههایی از دموکراسی مستقیم وجود داشت و روش نمایندگی نیز نخستین بار در آن به کار بسته شد ( | دموکراسی در دولتشهرهای یونان باستان پدید آمد. در آتن همه مردم بهجز زنان و بردگان به طور مستقیم در وضع قوانین شرکت میکردند و به نوبت، عهدهدار امور اجرایی میشدند.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> در جمهوری روم نیز جنبههایی از دموکراسی مستقیم وجود داشت و روش نمایندگی نیز نخستین بار در آن به کار بسته شد.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۵۷).</ref> در پایان سده هفدهم و آغاز سده هجدهم میلادی با شکلگیری لیبرالیسم، بار دیگر مفهوم دموکراسی در حوزه علوم اجتماعی مطرح شد.<ref> (صحافیان، آشنایی با دموکراسی، ۱۵).</ref> این روند بعدها با نظریات فیلسوفان غربی کامل شد و در نهایت به فلسفه لیبرالیسم امروزی تبدیل شد که نتیجه آن مقدمداشتن حق فرد بر حق جامعه بود و عناصر تازهای چون آزادی بیان، تفکیک قوا، حق حاکمیت مردم و انتخابات آزاد به آن افزوده شد.<ref> (صحافیان، آشنایی با دموکراسی، ۱۵ ـ ۲۵).</ref> | ||
از سوی دیگر، توجه به دموکراسی در ایران، پیشینهای در حدود صد سال دارد. در عصر قاجار، رویارویی با دنیای غرب، ایرانیان را با مفاهیمی چون حق حاکمیت مردم، آزادی، مساوات، عدالت و قانون آشنا کرد (آجودانی، ۷ ـ ۸) و ایران با انقلاب مشروطه، پا به دنیای جدید نهاد. جانمایه این نخستین طلیعه نیز اندیشه آزادی، دموکراسی، محدودیت قدرت مطلق و مشارکت مردم در عرصه سیاسی بود (غلامرضا کاشی، ۴۱ ـ ۴۲). از نگاه امامخمینی شکلگیری مشروطیت، حاصل تلاش علما برای رسیدن به آزادی و وضع قوانینی که استقلال کشور، منافع ملت و اسلام را تأمین میکردند بود | از سوی دیگر، توجه به دموکراسی در ایران، پیشینهای در حدود صد سال دارد. در عصر قاجار، رویارویی با دنیای غرب، ایرانیان را با مفاهیمی چون حق حاکمیت مردم، آزادی، مساوات، عدالت و قانون آشنا کرد<ref> (آجودانی، مشروطه ایرانی، ۷ ـ ۸).</ref> و ایران با انقلاب مشروطه، پا به دنیای جدید نهاد. جانمایه این نخستین طلیعه نیز اندیشه آزادی، دموکراسی، محدودیت قدرت مطلق و مشارکت مردم در عرصه سیاسی بود.<ref> (غلامرضا کاشی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۴۱ ـ ۴۲).</ref> از نگاه امامخمینی شکلگیری مشروطیت، حاصل تلاش علما برای رسیدن به آزادی و وضع قوانینی که استقلال کشور، منافع ملت و اسلام را تأمین میکردند بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۸۶/۱.</ref> مهمترین آرمان و خواسته در این دوره، رسیدن به دموکراسی دانسته میشد.<ref> (غلامرضا کاشی، خدمات متقابل دین و دموکراسی در ایران، ۹۱).</ref> در واقع نهضت مشروطه برای تغییر نظام سیاسی از استبداد به مردمسالاری و حکومت قانون بود. از پیامدهای مشروطهخواهی میتوان به تشکیل عدالتخانه، شکلگیری احزاب سیاسی، تدوین قانون اساسی و متمم آن و تأسیس مجلس شورای ملی اشاره کرد.<ref> (امین، انقلاب مشروطیت و ریشههای فرهنگی آن، ۸).</ref> {{ببینید|نهضت مشروطه}} | ||
در دوران مشروطه سبک حکومت با روش استبدادیِ دوره پیش از آن فرق چندانی نداشت. پیریزی دولت درونی به دست رضاشاه پهلوی، به بهای سرکوبی پیشرفت سیاسی و تمام مظاهر آرمانهای دموکراتیک انجام شد. در این دوره چنین تصور میشد که نوسازی کشور تنها از راه خودکامگی و سرکوب نهادهای دموکراتیک دستیافتنی است (عظیمی، ۱۲ ـ ۱۳). امامخمینی خاطرنشان کردهاست که در آن دوران مطبوعات آزاد از میان رفتند، آزادی عقیده ممنوع شد و خفقان کامل شکل گرفت | |||
در دوران مشروطه سبک حکومت با روش استبدادیِ دوره پیش از آن فرق چندانی نداشت. پیریزی دولت درونی به دست رضاشاه پهلوی، به بهای سرکوبی پیشرفت سیاسی و تمام مظاهر آرمانهای دموکراتیک انجام شد. در این دوره چنین تصور میشد که نوسازی کشور تنها از راه خودکامگی و سرکوب نهادهای دموکراتیک دستیافتنی است.<ref> (عظیمی، بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲، ۱۲ ـ ۱۳).</ref> امامخمینی خاطرنشان کردهاست که در آن دوران مطبوعات آزاد از میان رفتند، آزادی عقیده ممنوع شد و خفقان کامل شکل گرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱۵/۴.</ref> از آغاز دهه بیست تا مرداد ۱۳۳۲ محدودیتهای ناشی از قانون اساسی، قدرت بیش از اندازه مجلس، اختیارات و امتیازات نهاد سلطنت و ضعف و بیثباتی کابینهها، مانع پیدایش و تکامل دموکراسی پایدار در ایران گردید.<ref> (عظیمی، بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲، ۵).</ref> | |||
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا پهلوی سیاست تمرکز قدرت را پی گرفت و ارکان حکومت خود یعنی ارتش، بوروکراسی و دربار را بهشدت تقویت کرد.<ref> (آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۱۵ ـ ۵۱۷).</ref> برخی از دلایل اصلی نبودِ دموکراسی در دوران پهلوی را میتوان، ضعف مالکیت خصوصی و نبود طبقات مستقل و نیرومند به عنوان پایگاه اجتماعی، شکلگیری دستگاه دولتی متمرکز، نبود احزاب سیاسی مستقل دانست؛<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۳ ـ ۲۳۴).</ref> بنابراین با توجه به ساخت قدرت مطلقه حکومت پهلوی، بحران مشارکت و رقابت سیاسی به سرعت پدیدار شد که این خود از عوامل عمده بیثباتی سیاسی، فروپاشی نظام پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بود.<ref> (بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، ۱۱۳).</ref> | |||
با نگاهی به صحیفه امامخمینی به دست میآید که ایشان بیش از ۲۰۰ مورد از واژه دموکراسی و دموکراتیک، به گونهای مثبت و ایجابی، نفی و رد دموکراسی و نیز به شکل جدلی استفاده کردهاست. | |||
==دموکراسی در اسلام== | ==دموکراسی در اسلام== | ||
قرآن کریم، حق حاکمیت و تشریع را مختص به خداوند میداند (یوسف، ۶۷) و دموکراسی به معنای حاکمیت محض مردم و مشروعیت مطلق نظام عرفی، با اسلام سازگاری ندارد؛ زیرا در این قرائت، حاکمیت مردم اگر بر حکم خدا ترجیح داده شود، عملاً با توحید منافات دارد (مصباح یزدی، ۴۱)؛ از اینرو برخی از مفاهیم رایج دموکراسی در غرب چون انسانمحوری (اومانیسم) با دین و اصول آن تفاوت دارد (طاهری، ۱۰۶ ـ ۱۰۷)؛ اما اگر دموکراسی به معنای حاکمیت قانون یا نفی استبداد، مشارکت سیاسی و شرکت آزادانه مردم در انتخابات توأم با رقابت و آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض (در چارچوب قانون و شرع) در نظر گرفته شود، همان معنای دموکراسی از دیدگاه اسلام است که امامخمینی بر آن تأکید دارد (۳/۳۷۹؛ ۴/۷۳ ـ ۷۴، ۲۴۴؛ ۵/۲۴۳ و ۱۲/۲۲) و به اعتقاد ایشان دموکراسی که در اسلام وجود دارد، کاملتر از دموکراسی موجود در غرب است (۴/۳۱۴). | قرآن کریم، حق حاکمیت و تشریع را مختص به خداوند میداند (یوسف، ۶۷) و دموکراسی به معنای حاکمیت محض مردم و مشروعیت مطلق نظام عرفی، با اسلام سازگاری ندارد؛ زیرا در این قرائت، حاکمیت مردم اگر بر حکم خدا ترجیح داده شود، عملاً با توحید منافات دارد (مصباح یزدی، ۴۱)؛ از اینرو برخی از مفاهیم رایج دموکراسی در غرب چون انسانمحوری (اومانیسم) با دین و اصول آن تفاوت دارد (طاهری، ۱۰۶ ـ ۱۰۷)؛ اما اگر دموکراسی به معنای حاکمیت قانون یا نفی استبداد، مشارکت سیاسی و شرکت آزادانه مردم در انتخابات توأم با رقابت و آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض (در چارچوب قانون و شرع) در نظر گرفته شود، همان معنای دموکراسی از دیدگاه اسلام است که امامخمینی بر آن تأکید دارد (۳/۳۷۹؛ ۴/۷۳ ـ ۷۴، ۲۴۴؛ ۵/۲۴۳ و ۱۲/۲۲) و به اعتقاد ایشان دموکراسی که در اسلام وجود دارد، کاملتر از دموکراسی موجود در غرب است (۴/۳۱۴). |