۲۱٬۱۶۲
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== قبل از سلطنت == | == قبل از سلطنت == | ||
محمدرضا پهلوی دومین شاه از [[سلسله پهلوی]] و پایانی برای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی در ایران بود. دوران سلطنت وی، به سبب اوضاع و احوال خاص جهان و شرایط ویژه | محمدرضا پهلوی دومین شاه از [[سلسله پهلوی]] و پایانی برای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی در ایران بود. دوران سلطنت وی، به سبب اوضاع و احوال خاص جهان و شرایط ویژه کشور، دورهای مهم در تاریخ ایران بهشمار میرود. با [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] به رهبری [[امامخمینی]] در بهمن سال ۱۳۵۷، دوره [[سلطنت]] وی پایان یافت و او سقوط کرد. | ||
=== ولادت و نسب === | === ولادت و نسب === | ||
محمدرضا و [[اشرف پهلوی|اشرف]] خواهر وی در چهارم | محمدرضا و [[اشرف پهلوی|اشرف]] خواهر وی در چهارم آبان ۱۲۹۸ در یکی از محلات قدیمی [[تهران]] (دروازه قزوین) متولد شدند.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۹۲؛ طلوعی، پدر و پسر، ۴۷۳</ref> پدر محمدرضا، [[رضاخان میرپنج]]، سردار سپه و مادرش تاجالملوک دختر میرپنج تیمورخان آیرملو میرپنج بود<ref>آیرملو، خاطرات ملکه پهلوی، ۲۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید|رضا پهلوی}}. | ||
=== تربیت و تحصیل === | === تربیت و تحصیل === | ||
محمدرضا که تا ششسالگی، تحت مراقبت [[مادر]] بود، پس از آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی در آذر ۱۳۰۴، به | محمدرضا که تا ششسالگی، تحت مراقبت [[مادر]] بود، پس از آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی در آذر ۱۳۰۴، به ولیعهدی انتخاب<ref>طلوعی، پدر و پسر، ۴۷۴</ref> و از آن پس زندگی جدید او آغاز شد. رضاشاه پس از انجام [[مراسم تاجگذاری]]، محمدرضا را از محیط خانواده جدا کرد تا در محیط مردانه تربیت شود.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۹۳–۹۴</ref> او نخست به دبستان نظام فرستاده شد و تحت سرپرستی بانوی فرانسوی مشهور به «ارفع»، تحصیلات ابتدایی را فرا گرفت. در این زمان چراغعلیخان امیر اکرم، پیشکاری او را بر عهده داشت.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۹۳–۹۴؛ شاهید، چهرههای درخشان شاهنشاهی ایران، ۱۱۳؛ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۷–۲۹</ref> دوری او از مادر و دیگر اعضای خانواده و منتقلشدن به محیط خشک نظامی، بیش از آنکه به تقویت خلق و خوی مردانه و شکلگیری قدرت و [[شجاعت]] او، چنانکه مد نظر رضاشاه بود، بینجامد، موجب تزلزل و آسیبپذیری شخصیت وی شد.<ref>زونیس، شکست شاهانه، ۸۵؛ طلوعی، پدر و پسر، ۴۷۵</ref> او بعدها در اداره مملکت نیز دچار شخصیت متضاد بود که به نوع تربیت او در کودکی بیارتباط نبود.<ref>سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۵۷–۵۸</ref> | ||
=== مسافرت به سوئیس === | === مسافرت به سوئیس === | ||
شهریور ۱۳۱۰، محمدرضا پهلوی به همراه برادرش | شهریور ۱۳۱۰، محمدرضا پهلوی به همراه برادرش علیرضا، حسین فردوست و مهرپور تیمورتاش برای ادامه تحصیل به [[سوئیس]] فرستاده شد. در این سفر علیاصغر مؤدب نفیسی، سرپرست و پزشک مخصوص او بود و مستشارالملک نیز معلمی زبان و ادبیات فارسیِ او را بر عهده داشت.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۱۰۸؛ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۶–۴۵</ref> محمدرضا وضع خود را در سوئیس که تحت نظارت و سختگیری شدید نفیسی بود، شبیه یک زندانی شمرده که جز در مواقع خاص آن هم به همراه سرپرست، اجازه خروج از مدرسه را نداشت.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۱۱۲–۱۱۳</ref> او در همین سفر و در مدرسه «له روزی» با ارنست پرون آشنا شد.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۶</ref> | ||
=== بازگشت و دانشکده افسری === | === بازگشت و دانشکده افسری === | ||
وی در سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و تحصیلاتِ | وی در سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و تحصیلاتِ دانشکده افسری را تا درجه ستوان دومی ادامه داد. پس از ترفیع درجه او از سوی رضاشاه، با درجه سروانی بازرسی کل ارتش را بر عهده گرفت.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۵۴–۵۶؛ شاهید، چهرههای درخشان شاهنشاهی ایران، ۱۱۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] به دلیل نگرانی از توانایی فرزندش محمدرضا برای اداره مملکت، از اعزام او به سوئیس و کوتاهی در تربیت مستقیم او پشیمان بود و اعتقاد داشت محیط تربیتی سوئیس، از او موجودی ضعیف ساخته است. نگرانی او به اندازهای بود که چند بار به فکر تجدید نظر در | [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] به دلیل نگرانی از توانایی فرزندش محمدرضا برای اداره مملکت، از اعزام او به سوئیس و کوتاهی در تربیت مستقیم او پشیمان بود و اعتقاد داشت محیط تربیتی سوئیس، از او موجودی ضعیف ساخته است. نگرانی او به اندازهای بود که چند بار به فکر تجدید نظر در قانون اساسی و تغییر ولیعهدی از محمدرضا به علیرضا افتاد.<ref>دوویلیه، سیمای پهلوی، ۱۳۶ و ۱۴۵؛ طلوعی، پدر و پسر، ۴۹۱–۴۹۲</ref> همین نگرانیها موجب شد رضاشاه، محمدرضا را از نوزدهسالگی، در تصمیمگیریهای مسائل کشور، دخالت دهد و گاه از او بخواهد دربارهٔ نظراتش، گزارش تهیه کند.<ref>طلوعی، پدر و پسر، ۵۰۴–۵۰۵</ref> | ||
=== ازدواج سیاسی === | === ازدواج سیاسی === | ||
تلاش رضاشاه در منضبطکردن هرچه بیشتر ولیعهد، موجب شد به | تلاش [[رضاشاه]] در منضبطکردن هرچه بیشتر ولیعهد، موجب شد به ازدواج سیاسی او در نوزدهسالگی بیندیشد و با وصلت با یک خانواده سلطنتی، اعتبار تازهای برای سلسله نوبنیاد خود نیز فراهم کند؛ از اینرو محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۱۷ با فوزیه خواهر ملک فاروق، پادشاه [[مصر]] [[ازدواج]] کرد. از آنجا که طبق قانون اساسی، مادر ولیعهد باید ایرانیالاصل میبود، تصویب ماده قانونی در [[مجلس شورای ملی]]، این مشکل را رفع کرد و فوزیه به ملیت ایرانی درآمد.<ref>طلوعی، پدر و پسر، ۴۹۲–۴۹۳؛ هدایت، خاطرات و خطرات، ۴۱۳–۴۱۴؛ پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۴۳۹–۴۴۰</ref> حاصل این پیوند که در سال ۱۳۲۷ به جدایی ختم شد، دختری به نام شهناز (۱۳۱۹) بود.<ref>طلوعی، پدر و پسر، ۴۹۷–۴۹۸؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۴</ref> | ||
== سلطنت ۳۷ ساله == | == سلطنت ۳۷ ساله == | ||
در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست [[متفقین]] و استعفای اجباری | در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست [[متفقین]] و استعفای اجباری [[رضا پهلوی|رضاشاه]]، محمدرضا پهلوی به سلطنت رسید و در ۲۶ شهریور با حضور در مجلس شورای ملی، برای حفظ اصول قانون اساسی و [[مشروطیت]] سوگند یاد کرد.<ref>هدایت، خاطرات و خطرات، ۴۱۹–۴۲۰ و ۴۲۵؛ طلوعی، ۵۱۲–۵۱۳</ref> دوران حکومت وی در چهار دوره مجزا، قابل بررسی است: | ||
=== ۱۳۲۰–۱۳۲۵ === | === ۱۳۲۰–۱۳۲۵ === | ||
با سقوط | با سقوط [[دیکتاتوری]] رضاشاه، محمدرضا در شرایطی به [[سلطنت]] رسید که کشور در اشغال نیروهای متفقین بود. در این دوره بسیاری از احزاب و تشکلهای سیاسی در مدت زمانی کوتاه ایجاد شد و طیفی گسترده از گرایشهای سیاسی مختلف در برابر هم صفآرایی کردند، به گونهای که کثرت و تنوع احزاب در این دوره، نه پیش از آن و نه حتی پس از آن، دیده نشد<ref>مدیر شانهچی، احزاب سیاسی ایران، ۵۶–۸۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حزب و تشکل}}. | ||
==== انتقال سلطنت ==== | ==== انتقال سلطنت ==== | ||
[[محمدعلی فروغی]]، نخستین | [[محمدعلی فروغی]]، نخستین نخستوزیر رضاشاه که نقش مهمی در انتقال سلطنت به محمدرضا پهلوی داشت،<ref>هدایت، خاطرات و خطرات، ۴۲۵</ref> بیدرنگ پس از استعفای دولت قبلی که خود عهدهدار آن بود، دولت جدید را با تغییراتی تشکیل داد و فرمان [[عفو عمومی]]، آزادی زندانیان سیاسی و تعهد محمدرضا پهلوی به برگرداندن املاک و اموالی که پدرش به زور از مردم تصاحب کرده بود، اعلام کرد. پهلوی در ذیل تأییدِ درخواست رد املاک، رسیدگی به شکایات و رفع ادعا از محل همین املاک را نیز وعده داد.<ref>طلوعی، پدر و پسر، ۵۱۳–۵۱۵؛ اطلاعات ۸۰ سال، مجله، ۱/۶۵–۶۶</ref> | ||
==== کنفرانس متفقین ==== | ==== کنفرانس متفقین ==== | ||
در نیمه اول | در نیمه اول آذر ۱۳۲۲ش/ ۱۹۴۳م، کنفرانس تاریخی و مهم سه کشور متفق، در تهران با حضور ژوزف استالین، رئیسجمهور [[شوروی]]، فرانکلین روزولت، رئیسجمهور [[آمریکا]] و وینستون چرچیل، نخستوزیر [[انگلستان]] برگزار شد. این اجلاس با صدور «اعلامیه تهران»، ضمن قدردانی از همکاری ایران با متفقین، بر احترام به تمامیت ارضی و استقلال ایران تأکید کرد. پهلوی با رهبران این سه کشور، جداگانه نیز دیدار داشت.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۱۴۹–۱۵۲؛ هدایت، خاطرات و خطرات، ۴۲۶</ref> [[امامخمینی]] در سالهای بعد، به سفر این سه رئیسجمهور به تهران، تحقیر ایران که در رفتار برخی از این رؤسای جمهور وجود داشت و نیز تشریفاتی که برخلاف ادعای [[کمونیسم|کمونیستها]] در رفتار استالین دیده میشد، اشارههایی کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۲، ۲۱۸ و ۶/۱۶۴</ref> | ||
==== اعاده تمامیت ارضی ایران ==== | ==== اعاده تمامیت ارضی ایران ==== | ||
با پایانیافتن [[جنگ جهانی دوم]]، سرانجام در اردیبهشت ۱۳۲۵، دولت ایران موفق شد پس از کشوقوسهای بسیار با دولتهای خارجی بهویژه دولت شوروی، تمامیت ارضی ایران را اعاده کند.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۲۱۷–۲۲۱؛ عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، ۱۹۳–۲۱۶</ref> | با پایانیافتن [[جنگ جهانی دوم]]، سرانجام در اردیبهشت ۱۳۲۵، دولت ایران موفق شد پس از کشوقوسهای بسیار با دولتهای خارجی بهویژه دولت شوروی، تمامیت ارضی ایران را اعاده کند.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۲۱۷–۲۲۱؛ عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، ۱۹۳–۲۱۶</ref> | ||
سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵، دورهای دشوار و در عین حال تعیینکننده در دوران سلطنت محمدرضاشاه بود. عواملی چون جنگ، اشغال نظامی، جنبشهای وابسته جداییخواه، | سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵، دورهای دشوار و در عین حال تعیینکننده در دوران سلطنت محمدرضاشاه بود. عواملی چون جنگ، اشغال نظامی، جنبشهای وابسته جداییخواه، رکود اقتصادی و [[فقر]]، جدال داخلی بر سر قدرت و مداخلات خارجی، موجب تشکیل دولتهایی ناتوان و غیر متکی به آرای مردم شد که تداوم و بقای خود را در وابستگی به قدرتهای خارجی مییافتند.<ref>کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۱۷۵–۱۸۳؛ باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۸۹–۹۰ و ۹۲</ref> | ||
==== اشرف پهلوی ==== | ==== اشرف پهلوی ==== | ||
تزلزل شخصیت پهلوی در این دوره، به خواهر همزاد او [[اشرف پهلوی]] فرصت داد تا حضوری قدرتمندانه در صحنه سیاسی ایران بیابد؛ به گونهای که روزنامههای اروپایی به او لقب «پلنگ سیاه» دادند.<ref>پهلوی، اشرف، من و برادرم، ۱۵۰–۱۵۱</ref> اشرف پهلوی به دلیل شبکه گسترده دوستانش که هر یک مشاغل مهم مملکتی داشتند، کانال اطلاعاتی بسیار سودمندی برای محمدرضا پهلوی و دربار بود. او زنی جاهطلب بود که در روابط خارجی ایران دخالت میکرد، سفرهای سیاسی مهمی به خارج از کشور داشت و با مهمترین شخصیتهای سیاسی جهان دیدار میکرد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۶–۲۴۷؛ پهلوی، اشرف، من و برادرم، ۱۶۰–۱۷۰</ref> او اگرچه بیشتر در خارج از ایران به سر میبرد، از آغاز سلطنت برادرش، نقش سرنوشتسازی در بقای سلسله پهلوی داشت. دفتر مخصوص او که به گورستان فیلها معروف بود، به صورت یک سازمان موازی دولت برای برنامهریزی و مدیریت طرحهای بخش عمومی دربار و درباریان عمل میکرد. وی در سال ۱۳۴۸ش/ ۱۹۷۰م، ریاست جلسه بیست و ششم | تزلزل شخصیت پهلوی در این دوره، به خواهر همزاد او [[اشرف پهلوی]] فرصت داد تا حضوری قدرتمندانه در صحنه سیاسی ایران بیابد؛ به گونهای که روزنامههای اروپایی به او لقب «پلنگ سیاه» دادند.<ref>پهلوی، اشرف، من و برادرم، ۱۵۰–۱۵۱</ref> اشرف پهلوی به دلیل شبکه گسترده دوستانش که هر یک مشاغل مهم مملکتی داشتند، کانال اطلاعاتی بسیار سودمندی برای محمدرضا پهلوی و دربار بود. او زنی جاهطلب بود که در روابط خارجی ایران دخالت میکرد، سفرهای سیاسی مهمی به خارج از کشور داشت و با مهمترین شخصیتهای سیاسی جهان دیدار میکرد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۶–۲۴۷؛ پهلوی، اشرف، من و برادرم، ۱۶۰–۱۷۰</ref> او اگرچه بیشتر در خارج از ایران به سر میبرد، از آغاز سلطنت برادرش، نقش سرنوشتسازی در بقای سلسله پهلوی داشت. دفتر مخصوص او که به گورستان فیلها معروف بود، به صورت یک سازمان موازی دولت برای برنامهریزی و مدیریت طرحهای بخش عمومی دربار و درباریان عمل میکرد. وی در سال ۱۳۴۸ش/ ۱۹۷۰م، ریاست جلسه بیست و ششم کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل را بر عهده داشت و در سال ۱۳۵۳ش/ ۱۹۷۵م نیز رئیس کنفرانس جهانی زنان بود. همچنین ریاست گروه اعزامی ایران به مجمع عمومی سازمان ملل، از سال ۱۳۴۸–۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۰–۱۹۷۹م با وی بود.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۶–۲۴۷؛ رفیعزاده، خاطرات، ۲۴۶</ref> | ||
=== ۱۳۲۵–۱۳۳۲ === | === ۱۳۲۵–۱۳۳۲ === | ||
با خروج نیروهای اشغالگر از ایران، محمدرضا پهلوی توانست تا حدودی در تثبیت موقعیت متزلزل خود و تسلط بر مجلس و | با خروج نیروهای اشغالگر از ایران، محمدرضا پهلوی توانست تا حدودی در تثبیت موقعیت متزلزل خود و تسلط بر مجلس و دولت موفق شود. | ||
==== تثبیت موقعیت ==== | ==== تثبیت موقعیت ==== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
==== ترور پهلوی ==== | ==== ترور پهلوی ==== | ||
تیراندازی به پهلوی در سال ۱۳۲۷، دستاویزی برای او شد تا به قلع و قمع مخالفان و تعطیلی احزاب اقدام کند.<ref>گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۱۲۹</ref> درست زمانی که [[مجلس شورای ملی]]، در مخالفت و رد طرح قرارداد نفت جنوب میان [[ایران]] و [[انگلیس]]، صحنه نزاع سختی بود و تنها سه امضا لازم بود تا طرح تصویب شود، ترور پهلوی و اعلام [[حکومتنظامی]]، فعالیت احزاب ازجمله [[حزب توده ایران|حزب توده]] را متوقف کرد و به بازداشت بسیاری از فعالان سیاسی منجر شد. ناصر فخرآرایی که در پانزدهم بهمن ۱۳۲۷ و مراسم دانشگاه به پهلوی تیراندازی کرد، بیدرنگ کشته شد و هرگز دربارهٔ انگیزه واقعی این [[ترور]] اطلاعات دقیقی به دست نیامد؛ اما نام حزب توده در دفترچه جیبی ضارب بهانهای شد در دست دولت برای انتساب ترور به حزب توده؛ همچنین کارت خبرنگاری روزنامه مذهبی پرچم اسلام، موجب شد [[سیدابوالقاسم کاشانی]] به ارتباط با او متهم و [[تبعید]] شود.<ref>بیگدلی، ترورهای سیاسی، ۲/۶۷۸–۶۸۶</ref> | |||
==== تشکیل مجلس مؤسسان ==== | ==== تشکیل مجلس مؤسسان ==== | ||
محمدرضا پهلوی همچنین در اردیبهشت ۱۳۲۸، با تشکیل [[مجلس مؤسسان]] و تغییر | محمدرضا پهلوی همچنین در اردیبهشت ۱۳۲۸، با تشکیل [[مجلس مؤسسان]] و تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی، اختیار انحلال دو مجلس را به دست آورد و مجلس مؤسسان حق خلع شاه از سلطنت را از دست داد.<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۱۱۵؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۲–۲۳۳</ref> همزمان با این تحولات، اوضاع داخلی ایران روزبهروز حادتر میشد. پهلوی پس از تسلط بر اوضاع داخلی و [[قوه مقننه]]، برای جلب حمایت قدرتهای خارجی که در رقابت با یکدیگر بودند، تلاش کرد.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۵۱۲–۵۱۴؛ گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۱۴۳–۱۴۴</ref> تشکیل [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] و موج جنبش [[ملیشدن صنعت نفت]] و حرکتهای استقلالطلبانه که حمایت بخش وسیعی از روحانیان و نیروهای مذهبی را نیز با خود داشت، صحنه سیاسی ایران را بهکلی تغییر داد. با قدرتیافتن [[محمد مصدق]] در سال ۱۳۳۰، مبارزه ضد استعماری مردم ایران در گسترهای بیسابقه آغاز شد. تلاشها برای واداشتن دولت ایران به مصالحه سیاسی با انگلیس به نتیجه نرسید و سرانجام برای درهمشکستن جنبش ملی، راهی جز کودتای نظامی باقی نماند. پهلوی با دخالت آشکار آمریکا و انگلیس، به سرنگونی مصدق و تحکیم هرچه بیشتر حکومت خود موفق شد<ref>گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۱۴۷–۱۵۰، ۱۵۵–۱۵۷، ۱۸۹ و ۱۹۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ملیشدن صنعت نفت|سیدابوالقاسم کاشانی|محمد مصدق}}؛. | ||
==== نهضت ملیشدن صنعت نفت ==== | ==== نهضت ملیشدن صنعت نفت ==== | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
==== ازدواج دوم ==== | ==== ازدواج دوم ==== | ||
ازدواج دوم محمدرضا پهلوی در این دوره بود. وی دو سال پس از جدایی از | ازدواج دوم محمدرضا پهلوی در این دوره بود. وی دو سال پس از جدایی از فوزیه (۱۳۲۷)، در ۲۳ بهمن ۱۳۲۹ با ثریا اسفندیاری که مادرش آلمانی بود، [[ازدواج]] کرد.<ref>آیرملو، خاطرات ملکه پهلوی، ۵۹–۶۰؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۴</ref> | ||
=== ۱۳۳۲–۱۳۴۲ === | === ۱۳۳۲–۱۳۴۲ === | ||
پس از کودتای ۲۸ مرداد، حاکمیت مجدد | پس از کودتای ۲۸ مرداد، حاکمیت مجدد [[استبداد]]، آزادیهای سیاسی و فعالیت [[احزاب]] را بهشدت محدود کرد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۹۹</ref> | ||
==== حاکمیت و مشروعیت ==== | ==== حاکمیت و مشروعیت ==== | ||
در این دوره پرده آهنینی به دور حوزه سیاست ایران کشیده شد. رهبران مخالف از پیروانشان، مبارزان از توده مردم و احزاب سیاسی از پایگاههای اجتماعی خود جدا شدند. جامعه ایران در این زمان زندگی سیاسی آرامی داشت. آرامشی که محمدرضا پهلوی آن را نشانه رضایت مردم و [[مشروعیت]] رژیم میدانست و مخالفان آن را آرامش پیش از طوفان میخواندند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۵۴</ref> پس از سال ۱۳۳۲ اقدامات پهلوی با اندک تفاوتهایی، از جهات گوناگون عملاً استمرار روش رضاشاه بود. او با سرعت، توسعه و تقویت سه ستون نگهدارنده دولت خود را در پیش گرفت: | در این دوره پرده آهنینی به دور حوزه سیاست ایران کشیده شد. رهبران مخالف از پیروانشان، مبارزان از توده مردم و احزاب سیاسی از پایگاههای اجتماعی خود جدا شدند. جامعه ایران در این زمان زندگی سیاسی آرامی داشت. آرامشی که محمدرضا پهلوی آن را نشانه رضایت مردم و [[مشروعیت]] رژیم میدانست و مخالفان آن را آرامش پیش از طوفان میخواندند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۵۴</ref> پس از سال ۱۳۳۲ اقدامات پهلوی با اندک تفاوتهایی، از جهات گوناگون عملاً استمرار روش رضاشاه بود. او با سرعت، توسعه و تقویت سه ستون نگهدارنده دولت خود را در پیش گرفت: ارتش، دیوانسالاری و نظام پشتیبانی دربار. از میان این ستونها، ارتش برتری ویژهای داشت.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۲۵–۲۲۶</ref> | ||
==== سیاست خارجی ==== | ==== سیاست خارجی ==== | ||
سیاست خارجی ایران پس از سقوط مصدق، تبدیل به سیاست شخصی پهلوی شد. وی تنها خطر پیش روی ایران را دولت [[شوروی]] و نفوذ [[کمونیسم]] در ایران تشخیص داد و راه حل آن را هم در هرچه قدرتمندترشدن نیروهای نظامی و حمایت یک ابرقدرت خارجی میدید.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۵۳۵؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۳۵۳–۳۵۴ و ۳۵۷</ref> او که بر اثر تجربه شخصی، از سرهنگهای پشت صحنه احساس نگرانی میکرد، برای جلوگیری از احتمال هر گونه | سیاست خارجی ایران پس از سقوط مصدق، تبدیل به سیاست شخصی پهلوی شد. وی تنها خطر پیش روی ایران را دولت [[شوروی]] و نفوذ [[کمونیسم]] در ایران تشخیص داد و راه حل آن را هم در هرچه قدرتمندترشدن نیروهای نظامی و حمایت یک [[ابرقدرتها|ابرقدرت]] خارجی میدید.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۵۳۵؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۳۵۳–۳۵۴ و ۳۵۷</ref> او که بر اثر تجربه شخصی، از سرهنگهای پشت صحنه احساس نگرانی میکرد، برای جلوگیری از احتمال هر گونه کودتای نظامی، تماس مستقیم رؤسای بخشهای خدماتی و اداری و نیز سران امنیتی با یکدیگر را ممنوع کرد و تمام ارتباطات از کانال دربار انجام میشد و مناصب کلیدی ارتش در اختیار اعضای خانواده و افسران بیطرف قرار گرفت.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۲۹–۲۳۰</ref> | ||
==== تشکیل گارد شاهنشاهی و ساواک ==== | ==== تشکیل گارد شاهنشاهی و ساواک ==== | ||
او | او گارد شاهنشاهی را با بیش از هشت هزار نیروی کارآزموده تشکیل داد و برای کنترل و نظارت بر نخبگان کشور یک سازمان بازرسی شاهنشاهی، زیرنظر دوست دوران کودکیاش حسین فردوست ایجاد کرد. همچنین اداره رکن دو-شاخه اطلاعاتی ارتش-را تقویت کرد و از همه مهمتر، در سال ۱۳۳۶ با همکاری اف. بی. ای و سازمان اطلاعاتی [[اسرائیل]] (موساد)، یک سازمان اطلاعاتی جدید به نام [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) تشکیل داد که در واقع چشم و گوش پهلوی و در موارد ضروری مشت آهنین او بود.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۳۰–۲۳۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ساواک}} | ||
==== تأسیس بنیاد پهلوی ==== | ==== تأسیس بنیاد پهلوی ==== | ||
دیوانسالاری و حمایت دربار دو ستون دیگر حکومت بود که در این سالها رشد چشمگیری داشتند. وزارتخانهها، کارکنان دولت، استانها و حوزههای اداری بهطور چشمگیری افزایش یافتند و بنیاد پهلوی به شکل یک بنیاد خیریه معاف از [[مالیات]] و با هدف سرپرستی و اداره املاک رضاشاه در سال ۱۳۳۷ تأسیس شد که پس از مدتی اداره بخش اعظم داراییهای ثابت محمدرضا پهلوی و ۶۴ نفر از اعضای خانواده سلطنتی را بر عهده گرفت. مبالغ قابل توجهی از درآمد سالانه نفت به حساب بنیاد واریز میشد و سهام عمده بسیاری از معادن، صنایع، بانکها، کشت و صنعت و گردشگری متعلق به بنیاد پهلوی بود. این بنیاد با پوشش فعالیت خیریه، تبدیل به یک منبع سرمایهای برای خانواده سلطنتی، ابزاری برای کنترل بر اقتصاد کشور و به صورت کانالی برای پرداخت پاداشهای گوناگون به حامیان رژیم شد و تقریباً بر همه حوزههای اقتصادی پنجه انداخته بود.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۳۲–۲۳۴</ref> | دیوانسالاری و حمایت دربار دو ستون دیگر حکومت بود که در این سالها رشد چشمگیری داشتند. وزارتخانهها، کارکنان دولت، استانها و حوزههای اداری بهطور چشمگیری افزایش یافتند و بنیاد پهلوی به شکل یک بنیاد خیریه معاف از [[مالیات]] و با هدف سرپرستی و اداره املاک [[رضا پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۳۷ تأسیس شد که پس از مدتی اداره بخش اعظم داراییهای ثابت محمدرضا پهلوی و ۶۴ نفر از اعضای خانواده سلطنتی را بر عهده گرفت. مبالغ قابل توجهی از درآمد سالانه [[نفت]] به حساب بنیاد واریز میشد و سهام عمده بسیاری از معادن، صنایع، بانکها، کشت و صنعت و گردشگری متعلق به بنیاد پهلوی بود. این بنیاد با پوشش فعالیت خیریه، تبدیل به یک منبع سرمایهای برای خانواده سلطنتی، ابزاری برای کنترل بر اقتصاد کشور و به صورت کانالی برای پرداخت پاداشهای گوناگون به حامیان رژیم شد و تقریباً بر همه حوزههای اقتصادی پنجه انداخته بود.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۳۲–۲۳۴</ref> | ||
==== احزاب سلطنتطلب ==== | ==== احزاب سلطنتطلب ==== | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
==== ازدواج سوم ==== | ==== ازدواج سوم ==== | ||
دغدغه نداشتن فرزند | دغدغه نداشتن فرزند پسر به عنوان ولیعهد، موجب شد ازدواج دوم محمدرضا نیز بیش از هشت سال نپاید. او پس از جدایی از ثریا اسفندیاری، در سال ۱۳۳۸ با [[فرح دیبا]] ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار فرزند (رضا، فرحناز، علیرضا و لیلا) بود.<ref>آیرملو، خاطرات ملکه پهلوی، ۶۴–۶۶؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۴</ref> رضا پهلوی در ۹ آبان ۱۳۳۹، متولد شد و پدرش در ۱۴ آبان ۱۳۳۹، فرمان ولیعهدی او را صادر کرد.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۳/۲۵۰۰–۲۵۰۱</ref> | ||
==== اصلاحات اجتماعی و اقتصادی ==== | ==== اصلاحات اجتماعی و اقتصادی ==== | ||
از این سال به بعد، تمایز میان اختیارات شاه و استقلال [[قوای سهگانه]] کشور، به صورت مبهم درآمد و سلطنت تنها نهاد موجود مملکت بود که همه قدرتها حول محور آن میچرخید. مجلس و دیگر نهادهای نظارتی تنها نقش نمایشی داشتند.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۳</ref> در این دوره، پهلوی سیاست جذب طبقات سنتی و نظارت شدید بر طبقات جدید ([[روشنفکر]] و کارگر) را پی میگرفت. این سیاست در سالهای ۱۳۳۹–۱۳۴۲ به دلیل بحران اقتصادی و فشار آمریکا برای اجرای اصلاحات ارضی به هم خورد. هزینههای فزاینده نظامی، کافینبودن درآمد نفت و دریافت وامهای هنگفت از خارج، موجب آغاز | از این سال به بعد، تمایز میان اختیارات شاه و استقلال [[قوای سهگانه]] کشور، به صورت مبهم درآمد و سلطنت تنها نهاد موجود مملکت بود که همه قدرتها حول محور آن میچرخید. مجلس و دیگر نهادهای نظارتی تنها نقش نمایشی داشتند.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۳</ref> در این دوره، پهلوی سیاست جذب طبقات سنتی و نظارت شدید بر طبقات جدید ([[روشنفکری|روشنفکر]] و [[کارگر]]) را پی میگرفت. این سیاست در سالهای ۱۳۳۹–۱۳۴۲ به دلیل بحران اقتصادی و فشار آمریکا برای اجرای [[اصلاحات ارضی]] به هم خورد. هزینههای فزاینده نظامی، کافینبودن درآمد نفت و دریافت وامهای هنگفت از خارج، موجب آغاز بحران اقتصادی و بیثباتی رژیم بود.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۱۷–۵۱۸</ref> | ||
در همین زمان، پهلوی برنامه وسیع اصلاحات اجتماعی و اقتصادی خود را به نام | در همین زمان، پهلوی برنامه وسیع اصلاحات اجتماعی و اقتصادی خود را به نام «اصلاحات ارضی» و «[[انقلاب سفید]]» یا «انقلاب شاه و مردم» آغاز کرد.<ref>مهدوی، سیاست خارجی ایران، ۲۷۶؛ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۲۰۱–۲۰۲؛ سفری، قلم و سیاست، ۲/۴۶۹–۴۷۰</ref> مخالفتهای علنی [[امامخمینی]] با دولت و سپس با شخص پهلوی، از همین سالها آغاز شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۰، ۸۱، ۸۲ و ۸۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اصلاحات ارضی|انقلاب سفید}}. | ||
==== تلاش برای کسب مشروعیت ==== | ==== تلاش برای کسب مشروعیت ==== | ||
پهلوی در این دوره، ضمن تظاهر به دینداری برای کسب مشروعیت، تلاشی مستمر برای کنترل اندیشه دینی آغاز کرده بود. از آغاز سلطنت او، گروههای مختلف روحانی، بدون اینکه رژیم امکان کنترل آنها را داشته باشد، در حوادث مختلف نقش تعیینکننده داشتند. برجستهترین این روحانیان در حوزه [[سیاست]]، [[سیدابوالقاسم کاشانی]] و در حوزه | پهلوی در این دوره، ضمن تظاهر به دینداری برای کسب مشروعیت، تلاشی مستمر برای کنترل اندیشه دینی آغاز کرده بود. از آغاز سلطنت او، گروههای مختلف روحانی، بدون اینکه رژیم امکان کنترل آنها را داشته باشد، در حوادث مختلف نقش تعیینکننده داشتند. برجستهترین این روحانیان در حوزه [[سیاست]]، [[سیدابوالقاسم کاشانی]] و در حوزه مرجعیت [[سیدحسین طباطبایی بروجردی]] بود.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۰۶–۱۰۷</ref> مرجعیت مطلق بروجردی و نفوذ و اقتداری که برای نخستین بار در دوره اخیر [[مرجعیت|مرجعیت شیعه]] اتفاق افتاده بود، بر اقتدار و منزلت [[قم]] و نیز روحانیان و علمای مذهبی افزود. به همین دلیل شخص پهلوی و ارکان دولت، با نگرانی در برابر نفوذ معنوی وی، سلوکی محتاطانه و احترامآمیز داشتند {{ببینید|متن=ببینید|سیدحسین بروجردی|مرجعیت}}. وی که از مخالفت بروجردی با اصلاحات تجویزی آگاه بود، تا پیش از درگذشت وی در فروردین ۱۳۴۰، از اقدام در این زمینه خودداری کرد.<ref>نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ۲۷</ref> مهمترین هدف وی از اجرای اصلاحات، اگرچه در ظاهر تأمین رفاه اجتماعی اعلام شد، در واقع انتقال مراکز سنتی قدرت به شخص شاه و [[رژیم پهلوی]] بود.<ref>سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۳۱۳</ref> | ||
در آن روزها، ظاهراً همه چیز موافق خواست محمدرضا شاه بود. افزون بر کسب حمایت [[آمریکا]] و بهبود روابط با دولت شوروی، از لحاظ نظامی و سیاسی نیز در موضع استواری قرار داشت و همه مخالفان و نیروهای مخالف را به جز روحانیان و جامعه مذهبی، از صحنه خارج کرده بود<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۲۲۲ و ۲۲۵</ref>؛ اما برخلاف انتظار او، این اصلاحات نه تنها موجب رضایت مردم نشد، بلکه مخالفت شدید علما و شمار زیادی از روشنفکران را برانگیخت و کشور را به التهاب و نا آرامی کشاند {{ببینید|متن=ببینید|انقلاب سفید | در آن روزها، ظاهراً همه چیز موافق خواست محمدرضا شاه بود. افزون بر کسب حمایت [[آمریکا]] و بهبود روابط با دولت شوروی، از لحاظ نظامی و سیاسی نیز در موضع استواری قرار داشت و همه مخالفان و نیروهای مخالف را به جز روحانیان و جامعه مذهبی، از صحنه خارج کرده بود<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۲۲۲ و ۲۲۵</ref>؛ اما برخلاف انتظار او، این اصلاحات نه تنها موجب رضایت [[مردم]] نشد، بلکه مخالفت شدید علما و شمار زیادی از روشنفکران را برانگیخت و کشور را به التهاب و نا آرامی کشاند. {{ببینید|متن=ببینید|انقلاب سفید|پانزده خرداد}} | ||
=== ۱۳۴۲–۱۳۵۷ === | === ۱۳۴۲–۱۳۵۷ === | ||
برگزاری فرمایشی | برگزاری فرمایشی همهپرسی انقلاب سفید در بهمن ۱۳۴۱، بدون توجه به [[افکار عمومی]] جامعه، ناخرسندی و اعتراضهای گستردهای را موجب شد {{ببینید|متن=ببینید|انقلاب سفید}}. همچنین [[بازداشت امامخمینی]] در پی اعتراضهای صریح ایشان به تخلفات دولت از قانون [[اسلام]] و قانون اساسی، نقض موازین استقلال و حاکمیت سیاسی کشور و پذیرش خواری و خفت وابستگی به قدرتهای خارجی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۳–۲۴۸</ref> خشم مردم را برانگیخت و ادامه اعتراضها به اَعمال خلاف قانون حکومت، [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲]] را شکل داد که پس از [[کودتای ۱۳۳۲]]، شدیدترین برخورد میان نیروهای رژیم و مردم و نیز نخستین واکنش نیروهای سازماننیافته و مردم مذهبی بود<ref>گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۳۷۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|پانزده خرداد|دستگیری امامخمینی}}. پهلوی در برابر این قیام که نمایانگر غلیان احساسات دینی در عمق جامعه بود، تنها به سیاست سرکوب، اتهامزنی و انتساب آن به عوامل خارجی ادامه داد.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۲۳۴–۲۳۸</ref> | ||
از این زمان به بعد، وی با در اختیارگرفتن همه قوای کشور، به قدرت مطلق، بیمعارض و خودکامه صحنه سیاسی ایران تبدیل شد.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۲۹۴–۲۹۷ و ۴۸۸–۴۹۰</ref> با گزارش مطبوعات بینالمللی دربارهٔ موفقیت اصلاحات ارضی و ارزیابی مثبت کشورهای خارجی، راه سرمایههای خارجی به ایران باز شد، مخالفان وادار به سکوت شدند و [[اعتماد به نفس]] و | از این زمان به بعد، وی با در اختیارگرفتن همه قوای کشور، به قدرت مطلق، بیمعارض و خودکامه صحنه سیاسی ایران تبدیل شد.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۲۹۴–۲۹۷ و ۴۸۸–۴۹۰</ref> با گزارش مطبوعات بینالمللی دربارهٔ موفقیت [[اصلاحات ارضی]] و ارزیابی مثبت کشورهای خارجی، راه سرمایههای خارجی به ایران باز شد، مخالفان وادار به سکوت شدند و [[اعتماد به نفس]] و جسارت محمدرضاشاه آشکارا افزایش یافت.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۶</ref> بهرغم پیروزی بزرگ او در سرکوب قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، [[استبداد]] روزافزون او و از میانرفتن زمینه گفتگو میان حاکمیت و نیروهای سیاسی، بهتدریج همه گروههای مخالف را به این نتیجه نهایی رساند که شخص پهلوی عامل اساسی در جلوگیری از رشد و توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی [[جامعه]] است.<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۱۷۳–۱۸۱؛ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۲۴، ۵۳۵ و ۵۹۵–۵۹۶</ref> | ||
==== اعتراض و درگیری در شهرها ==== | ==== اعتراض و درگیری در شهرها ==== | ||
اعتراض و درگیری در شهرهای ایران پس از تصویب [[کاپیتولاسیون]] و [[تبعید امامخمینی]] | اعتراض و درگیری در شهرهای ایران پس از تصویب [[کاپیتولاسیون]] و [[تبعید امامخمینی]]، [[ترور]] [[حسنعلی منصور]]، نخستوزیر در بهمن ۱۳۴۳ به دست یکی از اعضای [[فداییان اسلام]]، همچنین ترور نافرجام پهلوی در کاخ مرمر (۲۱/۱/۱۳۴۴)، حاکی از جریانهای عمیقی از خصومت با پهلوی بود که همچنان در مجاری مخفی و سری ادامه داشت. پس از این حوادث، پهلوی با تشخیص ضرورت بعضی تغییرات، با تشکیل دو مجلس در سال ۱۳۴۶، قانون اساسی و قانون انتخابات را تغییر داد و همسرش [[فرح دیبا]] را تا رسیدن فرزندش به سن قانونی، به نیابت سلطنت برگزید.<ref>اختریان، نقش امیرعباس هویدا، ۹۵؛ همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۸</ref> | ||
جشنهای پرهزینه تاجگذاری در همین سال، این انتخاب را رسمیت بخشید {{ببینید|متن=ببینید|تاجگذاری شاه}}. فرح دیبا به دلیل نائبالسلطنهبودن و نزدیکی به پهلوی، نقش مهم و تأثیرگذاری در روند تصمیمگیریهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دربار و شخص شاه داشت. او بهویژه تلاش میکرد در زمینه مسائل فرهنگی، آموزشی و اجتماعی بر تصمیمات او، نفوذ داشته باشد. تأسیس دفتر مخصوص فرح، با کارمندان بسیار و ادارههای متعددی که برای امور مختلف فرهنگی و آموزشی تشکیل شده بود، به وی امکان میداد تا حوزه وسیعی از هنر، امور خیریه، فرهنگ و آموزش و پرورش را تحت نفوذ خود بگیرد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۴–۲۴۶</ref> | جشنهای پرهزینه تاجگذاری در همین سال، این انتخاب را رسمیت بخشید {{ببینید|متن=ببینید|تاجگذاری شاه}}. فرح دیبا به دلیل نائبالسلطنهبودن و نزدیکی به پهلوی، نقش مهم و تأثیرگذاری در روند تصمیمگیریهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دربار و شخص شاه داشت. او بهویژه تلاش میکرد در زمینه مسائل فرهنگی، آموزشی و اجتماعی بر تصمیمات او، نفوذ داشته باشد. تأسیس دفتر مخصوص فرح، با کارمندان بسیار و ادارههای متعددی که برای امور مختلف فرهنگی و آموزشی تشکیل شده بود، به وی امکان میداد تا حوزه وسیعی از هنر، امور خیریه، فرهنگ و [[آموزش و پرورش]] را تحت نفوذ خود بگیرد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۴۴–۲۴۶</ref> | ||
==== حضور بهائیان در صحنه اجتماعی و سیاسی ==== | ==== حضور بهائیان در صحنه اجتماعی و سیاسی ==== | ||
از سوی دیگر، حضور علنی [[بهائیت|بهائیان]] در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران، از سال ۱۳۴۳ و پس از اطمینان پهلوی از سرکوب [[روحانیت]] شیعه آغاز شد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۳۷–۲۳۸</ref> پهلوی به بهائیان | از سوی دیگر، حضور علنی [[بهائیت|بهائیان]] در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران، از سال ۱۳۴۳ و پس از اطمینان پهلوی از سرکوب [[روحانیت]] شیعه آغاز شد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۳۷–۲۳۸</ref> پهلوی به بهائیان حسن ظن داشت و معتقد بود آنان علیه او توطئه نمیکنند.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴–۳۷۵</ref> اعضای این گروه که از دوران [[عبدالکریم ایادی]]، پزشک مخصوص محمدرضا پهلوی، نفوذ بیشتری یافتند، در زمان نخستوزیری [[هویدا]]، بهراحتی به مقامات عالی کشور میرسیدند.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴</ref> حضور افراد شاخص بهائی در دستگاههای دولتی، اجرایی و اقتصادی و غیره، زمینه حضور گسترده دیگر بهائیان در جامعه و تأسیس و رونق مراکز مذهبی آنان از قبیل حظیرةالقدسها و دیگر مکانهای تبلیغی را فراهم کرد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۶۶</ref> [[امامخمینی]] با درک خطر جدی بهائیت برای [[اسلام]]، که در حقیقت از عوامل [[رژیم اسرائیل]] بودند، به علما سفارش میکرد مردم را از این خطر آگاه کنند و خود در مواقع مختلف به آگاهکردن مردم دربارهٔ خطر بهائیت و اسرائیل اقدام میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰، ۱۸۶–۱۸۷ و ۲۱۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|امیرعباس هویدا|بهائیت}} | ||
==== جشنهای پرهزینه تاجگذاری ==== | ==== جشنهای پرهزینه تاجگذاری ==== | ||
در این دوره، حضور پهلوی در صحنه بینالمللی رفت و آمد پیاپی دیدارکنندگان به دربار او و دیدارهای رسمی و متقابلی که با تبلیغات فراوان همراه بود، [[مشروعیت]] و احترامی را که مدتها در پی کسب آن بود، به او بخشید. کوشش نهایی او در این جهت، اقدام به برگزاری جشنهای پرهزینه دوهزاروپانصدمین سال شاهنشاهی در ایران بود که نشانهای بر اوج سلطنت او بود.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۹–۱۴۰؛ فاروقی و لورویه، ایران بر ضد شاه، ۴۰؛ زونیس، شکست شاهانه، ۱۲۳</ref> حضور سران و مسئولان بیش از پنجاه کشور در [[جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی]]، نتیجه موفقیت پهلوی در عرصه سیاست خارجی شمرده میشد؛ هرچند این جشنها در داخل کشور، نتیجهای جز تحمیل هزینهای گزاف بر بودجه و گسترش نارضایتی و بحران عمومی نداشت.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۳۴۸–۳۵۰</ref> این جشنها آغاز وسوسه اقتدارطلبی نظامی محمدرضاشاه بود که تا حدود زیادی در سرنگونی نهایی او نیز مؤثر بود. [[اسراف]] غیر مسئولانه در کشوری که هنوز اکثریت جمعیت آن در فقری خردکننده به سر میبردند و ابتذال این نمایش ظاهری، حتی برای ناظران خارجی شگفتآور بود.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۰</ref> برگزاری این جشنها، نمود عینی سیاست فرهنگی رژیم در باستانگرایی افراطی و تلاش برای تضعیف ساختارها و باورهای دینی بود<ref>زونیس، شکست شاهانه، ۱۵۰–۱۵۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|جشنهای ۲۵۰۰ساله}} | در این دوره، حضور پهلوی در صحنه بینالمللی رفت و آمد پیاپی دیدارکنندگان به دربار او و دیدارهای رسمی و متقابلی که با تبلیغات فراوان همراه بود، [[مشروعیت]] و احترامی را که مدتها در پی کسب آن بود، به او بخشید. کوشش نهایی او در این جهت، اقدام به برگزاری جشنهای پرهزینه دوهزاروپانصدمین سال شاهنشاهی در ایران بود که نشانهای بر اوج سلطنت او بود.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۹–۱۴۰؛ فاروقی و لورویه، ایران بر ضد شاه، ۴۰؛ زونیس، شکست شاهانه، ۱۲۳</ref> حضور سران و مسئولان بیش از پنجاه کشور در [[جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران|جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی]]، نتیجه موفقیت پهلوی در عرصه سیاست خارجی شمرده میشد؛ هرچند این جشنها در داخل کشور، نتیجهای جز تحمیل هزینهای گزاف بر بودجه و گسترش نارضایتی و بحران عمومی نداشت.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۳۴۸–۳۵۰</ref> این جشنها آغاز وسوسه اقتدارطلبی نظامی محمدرضاشاه بود که تا حدود زیادی در سرنگونی نهایی او نیز مؤثر بود. [[اسراف]] غیر مسئولانه در کشوری که هنوز اکثریت جمعیت آن در فقری خردکننده به سر میبردند و ابتذال این نمایش ظاهری، حتی برای ناظران خارجی شگفتآور بود.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۰</ref> برگزاری این جشنها، نمود عینی سیاست فرهنگی رژیم در باستانگرایی افراطی و تلاش برای تضعیف ساختارها و باورهای دینی بود<ref>زونیس، شکست شاهانه، ۱۵۰–۱۵۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|جشنهای ۲۵۰۰ساله}} | ||
==== قدرت نظامی منطقهای ==== | ==== قدرت نظامی منطقهای ==== | ||
در همین سال (۱۳۵۰)، دیدار رهبران کشورهای بزرگ دنیا با پهلوی، پذیرش بینالمللی آشکاری برای او به همراه داشت. وی پس از کنارهگیری بریتانیا از نقش سنتی ژاندارمی [[خلیج فارس]]، داوطلب ایفای نقش انگلستان شد و آمریکا و انگلیس بهسرعت از این پیشنهاد استقبال کردند. این موضوع ایران را به یک قدرت نظامی منطقهای تبدیل میکرد؛ مشروط بر اینکه میتوانست قدرت نظامی لازم را برای حفظ این نقش به دست آورد.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۰–۱۴۱؛ زونیس، ۱۲۸–۱۳۰</ref> | در همین سال (۱۳۵۰)، دیدار رهبران کشورهای بزرگ دنیا با پهلوی، پذیرش بینالمللی آشکاری برای او به همراه داشت. وی پس از کنارهگیری بریتانیا از نقش سنتی ژاندارمی [[خلیج فارس]]، داوطلب ایفای نقش [[انگلستان]] شد و [[آمریکا]] و انگلیس بهسرعت از این پیشنهاد استقبال کردند. این موضوع ایران را به یک قدرت نظامی منطقهای تبدیل میکرد؛ مشروط بر اینکه میتوانست قدرت نظامی لازم را برای حفظ این نقش به دست آورد.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۰–۱۴۱؛ زونیس، ۱۲۸–۱۳۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[اعتماد به نفس]] پهلوی در نتیجه بهبود مناسبات ایران با | [[اعتماد به نفس]] پهلوی در نتیجه بهبود مناسبات ایران با آمریکا تقویت شد و با افزایش روزافزون قیمت [[نفت]] و قدرت خرید تسلیحات نظامی و هستهای تحکیم شد. در سال ۱۳۵۲ درآمد دولت از فروش نفت، از دو و نیم میلیارد دلار به حدود بیست میلیارد دلار رسید. ثروت نفتی تازه و اهمیتی که پهلوی در صحنه بینالمللی پیدا میکرد، موجب [[غرور]] و قاطعیت او برای ایجاد تحولات بیشتر در ایران شد.<ref>زونیس، شکست شاهانه، ۱۳۰–۱۳۳؛ ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۶۳–۱۶۵</ref> هرچند ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی به شیوه سرکوبگرانه، به از همگسیختگی بیشتر روال روزمره زندگی مردم انجامید، اما آنچه غیرقابل تحملتر مینمود، تکبر و رفتار تحقیرکننده پهلوی و مجموعه نظام سیاسی حاکم بر کشور بود؛ تکبری که بهوضوح در گفتار و کردار او نمود داشت.<ref>زونیس، شکست شاهانه، ۱۳۳–۱۳۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
او در سالهای اولیه دهه ۱۳۵۰، بیاعتنا به انتقاد مخالفان و | او در سالهای اولیه دهه ۱۳۵۰، بیاعتنا به [[انتقاد]] مخالفان و [[مطبوعات]]، در رؤیای «تمدن بزرگ» و با تکیه به پشتیبانی واشینگتن، خود را رهبر انقلاب شاه و مردم و محبوب ملت میدانست و در زمستان ۱۳۵۳ در مصاحبهای مدعی شد مردم ایران با قلب و روحشان پشت سر پادشاه خود ایستادهاند.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۳۴۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از سوی دیگر، محمدرضاشاه برای تبدیل ارتش ایران به یکی از پیشرفتهترین ارتشهای جهان، به خرید سلاح در مقیاس گسترده و بیسابقه اقدام کرد.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۳۰۳–۳۰۵؛ هلیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری، ۱۰۲–۱۰۳؛ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۵۲۰</ref> میان سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۶، | از سوی دیگر، محمدرضاشاه برای تبدیل ارتش ایران به یکی از پیشرفتهترین ارتشهای جهان، به خرید [[ابزار جنگی|سلاح]] در مقیاس گسترده و بیسابقه اقدام کرد.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۳۰۳–۳۰۵؛ هلیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری، ۱۰۲–۱۰۳؛ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۱/۵۲۰</ref> میان سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۶، بودجه نظامی در ایران دوازده برابر شد و سهم آن در بودجه سالیانه از ۲۴ به ۳۵ درصد رسید. بخش عمده بودجه نظامی صرف سلاحهای پیشرفته میشد؛ چنانکه پهلوی در سال ۱۳۵۴ دارای بزرگترین نیروی دریایی خلیج فارس، بزرگترین نیروی هوایی در غرب آسیا و پنجمین ارتش بزرگ جهان بود.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۲۷–۲۲۸</ref> این سیاست با انتقادهای همهجانبه محافل خارجی و رسانهها روبهرو بود که آن را هدردهنده، افراطی و فاقد کارایی میشمردند.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۳۰۵</ref> تجهیز ارتش با سلاحهای آمریکایی، همچنین مستلزم حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران بود.<ref>ثابتی، در دامگه حادثه، ۱۴۹</ref> حضور پرشمار و فراگیر امریکاییهای مقیم ایران در میانه دهه ۱۳۵۰، آنان را به یکی از بزرگترین گروههای اقلیت تبدیل کرد. این حضور و آثار برنامه پهلوی برای مدرنشدن سریع که بر اساس وابستگی به آمریکا بود، نارضایتیهایی را در سراسر ایران موجب شد<ref>مککی، ایرانیها، ۲۵۷–۲۵۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید|امریکا}}. وی همچنین از دهه ۱۳۳۰ در همه زمینههای سیاسی، نظامی و اقتصادی روابط گستردهای با [[رژیم اسرائیل]] داشت؛ هرچند این روابط به دلیل ملاحظات سیاسی، شکل قانونی و رسمی نداشت.<ref>ثابتی، در دامگه حادثه، ۳۸۵</ref> | ||
==== استبداد و عدم آزادی سیاسی ==== | ==== استبداد و عدم آزادی سیاسی ==== | ||
سالهای ۱۳۴۳–۱۳۵۶ دوران نخستوزیری [[امیرعباس هویدا]]، اگرچه از نظر اقتصادی، سالهای آرامی بود، اما هیچگونه حیات سیاسی به معنای متعارف این کلمه وجود نداشت.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۸</ref> عرصه فعالیت آزاد سیاسی در چارچوب قانون اساسی، از خرداد ۱۳۴۲ به بعد، روزبهروز تنگتر شد و هرچه زمان گذشت شاخههای تندتر از نیروهای ملی-مذهبی و مذهبی جدا شدند و به مشی مسلحانه روی آوردند. [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و [[سازمان چریکهای فدایی خلق]] از بارزترین نمونههای این گروهها هستند<ref>گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۳۷۹؛ همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید|سازمان مجاهدین خلق ایران}}. شاید بتوان مهمترین دلایل مردم ایران برای انقلاب علیه رژیم را در مطالباتی مانند | سالهای ۱۳۴۳–۱۳۵۶ دوران نخستوزیری [[امیرعباس هویدا]]، اگرچه از نظر اقتصادی، سالهای آرامی بود، اما هیچگونه حیات سیاسی به معنای متعارف این کلمه وجود نداشت.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۸</ref> عرصه فعالیت آزاد سیاسی در چارچوب قانون اساسی، از خرداد ۱۳۴۲ به بعد، روزبهروز تنگتر شد و هرچه زمان گذشت شاخههای تندتر از نیروهای ملی-مذهبی و مذهبی جدا شدند و به [[مبارزه مسلحانه|مشی مسلحانه]] روی آوردند. [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و [[سازمان چریکهای فدایی خلق]] از بارزترین نمونههای این گروهها هستند<ref>گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۳۷۹؛ همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۳۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید|سازمان مجاهدین خلق ایران}}. شاید بتوان مهمترین دلایل مردم ایران برای انقلاب علیه رژیم را در مطالباتی مانند آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی مطبوعات، مشارکت سیاسی، حاکمیت قانون و امنیت سیاسی و اجتماعی و در یک کلمه مخالفت با ماهیت سرکوبگر و استبدادی رژیم پهلوی دانست؛ مطالباتی که از زمان [[مشروطه]] وارد فرهنگ سیاسی مردم ایران شده بود؛ ولی از نظر پهلوی، الفاظی بیمعنا و بیمفهوم بود. او معتقد بود خود بهتر میداند مردم و کشورش به چه چیزی نیاز دارند.<ref>زیباکلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، ۳۹–۴۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
پهلوی همزمان با توسعه اجتماعی و اقتصادی که با انقلاب سفید آغاز و به دلیل درآمدهای روزافزون نفت عملی شد، نتوانست در نوسازی حوزه سیاسی موفق عمل کند. این ناتوانی حلقههای پیونددهنده حکومت و ساختار اجتماعی را فرسوده کرد، راههای ارتباطی میان نظام سیاسی و مردم را بست، شکاف میان گروههای حاکم و نیروهای اجتماعی مدرن را بیشتر کرد و مهمتر اینکه پلهای ارتباطی اندکی را که در گذشته پیونددهنده نهاد سیاسی با نیروهای اجتماعی سنتی بهویژه بازار و مراجع دینی بود، ویران کرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۲۴–۵۲۵</ref> در واقع انقلاب سفید و در پی آن رونق درآمد نفت، به جای پاسخگویی به انتظارات عمومی، نارضایتیها را افزایش داد و در سه سال آخر عمر رژیم، تشکیل [[حزب رستاخیز]]، [[تغییر تقویم کشور]] و برخوردهای قهرآمیز، تنشهای سیاسی را شدیدتر کرد<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۴۹؛ آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۵۳–۲۵۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حزب رستاخیز ملت ایران | پهلوی همزمان با توسعه اجتماعی و اقتصادی که با [[انقلاب سفید]] آغاز و به دلیل درآمدهای روزافزون نفت عملی شد، نتوانست در نوسازی حوزه سیاسی موفق عمل کند. این ناتوانی حلقههای پیونددهنده حکومت و ساختار اجتماعی را فرسوده کرد، راههای ارتباطی میان نظام سیاسی و مردم را بست، شکاف میان گروههای حاکم و نیروهای اجتماعی مدرن را بیشتر کرد و مهمتر اینکه پلهای ارتباطی اندکی را که در گذشته پیونددهنده نهاد سیاسی با نیروهای اجتماعی سنتی بهویژه بازار و مراجع دینی بود، ویران کرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۲۴–۵۲۵</ref> در واقع انقلاب سفید و در پی آن رونق درآمد نفت، به جای پاسخگویی به انتظارات عمومی، نارضایتیها را افزایش داد و در سه سال آخر عمر رژیم، تشکیل [[حزب رستاخیز]]، [[تغییر تاریخ هجری|تغییر تقویم کشور]] و برخوردهای قهرآمیز، تنشهای سیاسی را شدیدتر کرد<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۴۹؛ آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۵۳–۲۵۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حزب رستاخیز ملت ایران|تغییر تاریخ هجری}}. | ||
محمدرضاشاه در پایان سال ۱۳۵۳ پس از اعلام رسمی حزب رستاخیز، پیشرفتهای ایران در سالهای پیش را ستود و اعلام کرد از این پس باید صفوف ایرانیانی که به قانون اساسی و [[نظام سلطنتی|نظام شاهنشاهی]] اعتقاد دارند و کسانی که معتقد به نظام شاهنشاهی نیستند، جدا شود و برای همین همه شهروندان وظیفه دارند با شرکت در انتخابات ملی، عضو تشکیلات سیاسی رستاخیز ملی شوند و همه موظفاند در برابر این حزب اعلام موضع کنند و مخالفان، عدهای تودهای و بیوطناند که میتوانند میان رفتن زندان یا خروج از کشور یکی را برگزینند.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۹/۷۸۴۹–۷۸۵۴</ref> در واقع [[رژیم پهلوی]] با پذیرش برهان خطرناک «هرکس با ما نیست ضد ماست»، مخالفانی را که به شرط نهانکردن مخالفت، سالها به حال خود رها شده بودند، مجبور به ثبتنام در حزب، ستایش از رژیم و حتی راهپیمایی در خیابان برای بزرگداشت سلطنت ۲۵۰۰ساله کرد؛ همچنین با حمله به [[بازار]] و نهادهای دینی، پلهایی را که در گذشته حلقه ارتباطی جامعه سنتی و رژیم بود، ویران کرد؛ بنابراین [[حزب رستاخیز ملت ایران|حزب رستاخیز]] که برای تقویت رژیم، نهادینهکردن هرچه بیشتر سلطنت و فراهمساختن پایگاه اجتماعی گستردهتر برای دولت تشکیل شده بود، به جای برقراری ثبات، رژیم را تضعیف کرد، فاصله میان سلطنت و جامعه را بیشتر و نارضایتی گروههای مختلف را تشدید کرد؛ به این ترتیب به جای ایجاد حلقهها و پیوندهای اجتماعی جدید، اندک حلقههای موجود را نیز از هم گسست<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۷۴–۲۷۵</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حزب رستاخیز ملت ایران}}. | |||
محمدرضاشاه در پایان سال ۱۳۵۳ پس از اعلام رسمی حزب رستاخیز، پیشرفتهای ایران در سالهای پیش را ستود و اعلام کرد از این پس باید صفوف ایرانیانی که به قانون اساسی و نظام شاهنشاهی اعتقاد دارند و کسانی که معتقد به نظام شاهنشاهی نیستند، جدا شود و برای همین همه شهروندان وظیفه دارند با شرکت در انتخابات ملی، عضو تشکیلات سیاسی رستاخیز ملی شوند و همه موظفاند در برابر این حزب اعلام موضع کنند و مخالفان، عدهای تودهای و بیوطناند که میتوانند میان رفتن زندان یا خروج از کشور یکی را برگزینند.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۹/۷۸۴۹–۷۸۵۴</ref> در واقع [[رژیم پهلوی]] با پذیرش برهان خطرناک «هرکس با ما نیست ضد ماست»، مخالفانی را که به شرط نهانکردن مخالفت، سالها به حال خود رها شده بودند، مجبور به ثبتنام در حزب، ستایش از رژیم و حتی راهپیمایی در خیابان برای بزرگداشت | |||
==== الگوی توسعه ناکارآمد ==== | ==== الگوی توسعه ناکارآمد ==== | ||
در نخستین ماههای سال ۱۳۵۶ در حالیکه به نظر میرسید حکومت پهلوی به اوج اقتدار و منزلت رسیده است، هیچچیز بهخوبی پیش نمیرفت. دولت بیش از پیش در تاروپود برنامهریزی معیوب و اجرای غلط آن گرفتار شده بود. توجه پهلوی به ایجاد ارتشی که درخور یک قدرت بزرگ باشد، نه تنها درآمد هنگفت نفت را میبلعید، بلکه با جذب مهارتهای فنی و تخصصهای قلیل موجود در خدمات نظامی و دورکردن آن از بخشهای خدمات کشوری، نظام اقتصادی کشور را دچار آسیب میکرد و ذخیره نیروی کار ماهر را کاهش میداد و ضرورت استخدام کارشناسان پرهزینه خارجی را ایجاب میکرد.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۵</ref> در واقع عزم پهلوی برای تبدیلکردن سریع کشور به یک کشور کاملاً صنعتی، بر اقتصاد بیش از حد گسترشیافته کشور که همزمان گرفتار مدیریتِ فاقد کارایی و مبتنی بر اتلاف، فساد گسترده و از همگسیختگی اجتماعی نیز بود، فشار شدیدی وارد کرد.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۶</ref> | در نخستین ماههای سال ۱۳۵۶ در حالیکه به نظر میرسید [[حکومت پهلوی]] به اوج اقتدار و منزلت رسیده است، هیچچیز بهخوبی پیش نمیرفت. دولت بیش از پیش در تاروپود برنامهریزی معیوب و اجرای غلط آن گرفتار شده بود. توجه پهلوی به ایجاد ارتشی که درخور یک قدرت بزرگ باشد، نه تنها درآمد هنگفت نفت را میبلعید، بلکه با جذب مهارتهای فنی و تخصصهای قلیل موجود در خدمات نظامی و دورکردن آن از بخشهای خدمات کشوری، نظام اقتصادی کشور را دچار آسیب میکرد و ذخیره نیروی کار ماهر را کاهش میداد و ضرورت استخدام کارشناسان پرهزینه خارجی را ایجاب میکرد.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۵</ref> در واقع عزم پهلوی برای تبدیلکردن سریع کشور به یک کشور کاملاً صنعتی، بر [[اقتصاد]] بیش از حد گسترشیافته کشور که همزمان گرفتار مدیریتِ فاقد کارایی و مبتنی بر اتلاف، فساد گسترده و از همگسیختگی اجتماعی نیز بود، فشار شدیدی وارد کرد.<ref>همبلی، خودکامگی پهلوی، ۱۴۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
همچنین | همچنین الگوی توسعه مورد نظر رژیم، بهطور اجتنابناپذیری شکاف میان گروههای دارا و [[فقیر]] را بیشتر کرد. راهبرد رژیم سرازیرکردن ثروت نفتی به سوی نخبگانِ وابسته به دربار بود که بعدها کارخانهها، شرکتها و واحدهای کشت و صنعت متعددی را تأسیس کردند. به لحاظ نظری، باید ثروت به صورت قطرهای، به پایین جریان مییافت؛ ولی درعمل همچنان به بالا چسبیده بود و مسیرش به سوی ردههای پایینتر اجتماع، روزبهروز کمتر میشد. در دهه ۱۳۳۰ ایران یکی از مشکلدارترین کشورهای جهان سوم از نظر توزیع نابرابر درآمدها بود؛ اما بنا به گزارش سازمان بینالمللی کار در دهه ۱۳۵۰، به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شد.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۵۲</ref> در نهایت نیز نه خرید تسلیحات پیشرفته و نه تلاش در برقراری روابط نزدیک با قدرتهای خارجی، هیچیک نتوانست سلطنت محمدرضاشاه را در برابر بحران گستردهای که بهسرعت به انقلاب تبدیل شد، محافظت کند. {{ببینید|متن=ببینید|انقلاب اسلامی ایران}}. | ||
==== اجرای سیاست فضای باز ==== | ==== اجرای سیاست فضای باز ==== | ||
پهلوی که از سال ۱۳۵۵ در برابر انتقاد روزافزون مجامع طرفدار [[حقوق بشر]] و مطبوعات خارجی قرار داشت، تصمیم گرفت از شدت فشار و سرکوب بکاهد و همراه با سیاست حقوق بشر [[جیمی کارتر]]، | پهلوی که از سال ۱۳۵۵ در برابر [[انتقاد]] روزافزون مجامع طرفدار [[حقوق بشر]] و مطبوعات خارجی قرار داشت، تصمیم گرفت از شدت فشار و سرکوب بکاهد و همراه با سیاست حقوق بشر [[جیمی کارتر]]، رئیسجمهور [[آمریکا]]، برنامه فضای باز سیاسی را با احتیاط اجرا کند. این برنامه با تبلیغات دوباره دربارهٔ موفقیت [[انقلاب سفید]] و طرحهای جدید اصلاحی آغاز شد.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۲/۱۸–۱۹</ref> روند برنامه آزادسازی، بهرغم دقت و احتیاطی که پهلوی در مهار آن به عمل آورد، چون اسبی سرکش شتاب گرفت و موجب اعتراضهای علنی به وضعیت کشور شد.<ref>نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله، ۲/۲۱</ref> وی در برابر اعتراضهای مردم ایران در سال ۱۳۵۷، نخست آن را واکنشی به فضای باز سیاسی و طبیعی دانست که نگرانکننده نیست<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۲۷۵</ref>؛ همچنین در مصاحبهای با مقایسه اوضاع روز ایران با سال ۱۳۳۲، از مردم خواست وعده تمدن بزرگ را با وعده دیگران که وحشت بزرگ خواهد بود مقایسه کنند.<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۲۷۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در چهاردهم مهر ۱۳۵۷ همزمان با [[ورود امامخمینی به پاریس]]، محمدرضاشاه در سخنانی با پذیرش اشتباهات و سوء استفادههایی که موجب اعتراضها شده است، تأکید کرد ناآرامیها به توسعه آزادی خللی وارد نمیکند.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۱۵/۷/۱۳۵۷، ۱ و ۲۱</ref> در این مسیر وی امتیازهای زیادی نیز به مخالفان داد: آئیننامهای برای جلوگیری از فساد خاندان سلطنتی تدوین شد، [[حزب رستاخیز]] منحل شد، | در چهاردهم مهر ۱۳۵۷ همزمان با [[هجرت امامخمینی|ورود امامخمینی به پاریس]]، محمدرضاشاه در سخنانی با پذیرش اشتباهات و سوء استفادههایی که موجب اعتراضها شده است، تأکید کرد ناآرامیها به توسعه آزادی خللی وارد نمیکند.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۱۵/۷/۱۳۵۷، ۱ و ۲۱</ref> در این مسیر وی امتیازهای زیادی نیز به مخالفان داد: آئیننامهای برای جلوگیری از فساد خاندان سلطنتی تدوین شد، [[حزب رستاخیز]] منحل شد، تقویم شاهنشاهی دوباره به تقویم هجری شمسی بدل شد و بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شدند؛ اما همه این امتیازها تنها بر شتاب [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] افزود.<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۳۰۸</ref> او حتی همزمان با تشکیل دولت نظامی سخنرانی کرد و دولت نظامی را تنها برای بازگشت نظم به کشور و پیشگیری از فروپاشی آن دانست؛ همچنین بار دیگر به نام پادشاه در برابر ملت [[سوگند]] خورد و ضمن کمک خواستن از علما برای راهنمایی و دعوت مردم به آرامش و نظم، متعهد شد خطاهای گذشته تکرار نشود. وی تأکید کرد: «من نیز پیام انقلاب شما مردم ایران را شنیدم و آنچه را شما برای به دست آوردنش قربانی دادهاید، تجلیل میکنم».<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۳۲۳–۳۲۴</ref> | ||
[[امامخمینی]] در پاسخ، فریب و سرنیزه را دو مستمسک محمدرضا پهلوی برای رهایی و نجات دانست و [[توبه]] او را توبه گرگ خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۳۹–۳۴۱</ref> ایشان با تأکید بر این نکته که خیانتهای پهلوی که مدعی اشتباهبودن آن است، همه عمدی بوده و چنانچه ملت مهلت دوباره بدهد، همه تکرار خواهد شد، تصریح کرد علما نیز برای ایران و اسلام با پهلوی مبارزه میکنند و با رفتن او ایران حفظ خواهد شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید|فرار شاه}}. | [[امامخمینی]] در پاسخ، فریب و سرنیزه را دو مستمسک محمدرضا پهلوی برای رهایی و نجات دانست و [[توبه]] او را توبه گرگ خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۳۹–۳۴۱</ref> ایشان با تأکید بر این نکته که خیانتهای پهلوی که مدعی اشتباهبودن آن است، همه عمدی بوده و چنانچه ملت مهلت دوباره بدهد، همه تکرار خواهد شد، تصریح کرد علما نیز برای [[ایران]] و [[اسلام]] با پهلوی مبارزه میکنند و با رفتن او ایران حفظ خواهد شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید|فرار شاه}}. | ||
== شخصیت دوگانه == | == شخصیت دوگانه == | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۲: | ||
=== تاثیر محیط آموزشی و پرورشی === | === تاثیر محیط آموزشی و پرورشی === | ||
محیط آموزشی و پرورشی او، تأثیر قابلتوجهی بر | محیط آموزشی و پرورشی او، تأثیر قابلتوجهی بر شخصیت وی گذاشت. تعارض آموزش دموکراتیک و غربی سوئیس و تربیت مستبدانه [[رضا پهلوی|رضاخان]] در محیط دربار را در رفتار و کردار محمدرضاشاه در طول ۳۷ سال سلطنت، بهخوبی میتوان مشاهده کرد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۱</ref> برخی از اطرافیان او معتقدند ظهور بسیاری از تغییرات در منش و شخصیت او در خلال سالهای سلطنت و بر اثر تجارب ناخوشایند او پدید آمد.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۴۰۴</ref> وی از نظر نزدیکان و معاصرانش، فردی ضعیف شمرده شده است که ثبات فکر و تاب مقاومت در برابر مشکلات و سختیها را نداشت و همواره تلاش میکرد در پناه شخصیتی قوی قرار گیرد و در صورت فقدان چنین پناهی، میل به فرار از میدان داشت.<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۳۴۵ و ۳۹۵–۳۹۶؛ آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۴۰۲–۴۰۴</ref> تثبیت و افزایش قدرت پس از سال ۱۳۳۲ نیز ویژگی [[غرور]] و تفرعن را به ویژگیهای محمدرضا پهلوی افزود و او را به شاهی خودکامه تبدیل کرد، تا آنجا که مخالف هر گونه مشارکت در اداره امور کشور بود.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۴۰۵–۴۰۷</ref> | ||
=== فرار از مسئولیت === | === فرار از مسئولیت === | ||
او که گریز از مسئولیت را هنر میدانست، در شرایط سخت، تلاش میکرد مسئولیت را بر عهده دیگری بگذارد؛ چنانکه در پانزده خرداد ۱۳۴۲ پیشنهاد [[اسدالله علم]] در برخورد قاطع با تظاهرکنندگان با مسئولیت شخص | او که گریز از [[مسئولیت]] را هنر میدانست، در شرایط سخت، تلاش میکرد مسئولیت را بر عهده دیگری بگذارد؛ چنانکه در [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|پانزده خرداد ۱۳۴۲]] پیشنهاد [[اسدالله علم]] در برخورد قاطع با تظاهرکنندگان با مسئولیت شخص نخستوزیر را بهآسانی پذیرفت و همه نیروهای انتظامی پایتخت را در اختیار او قرار داد. واکنش شدید و سخت دولت، برای چندین سال امکان برخاستن هر نغمه ناسازی را از میان برد و پایههای قدرت پهلوی را استوار کرد و تاج و تخت را نجات داد.<ref>عالیخانی، مقدمه کتاب یادداشتهای علم، ۱/۴۸–۴۹؛ میلانی، معمای هویدا، ۱۹۳</ref> علم در دوره وزارت دربار نیز با پشتکار خود، دربار را به وزنه مهمی در سیاست کشور تبدیل کرد<ref>عالیخانی، مقدمه کتاب یادداشتهای علم، ۱/۵۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اسدالله علم}}. | ||
=== فریب افکار عمومی === | === فریب افکار عمومی === | ||
پهلوی که بهویژه در دوران جوانی به فساد اخلاق و عیاشی شهرت داشت،<ref>پیرانی، زندگی خصوصی محمدرضاشاه، ۲۵–۲۶؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۵۷</ref> مدعی ارتباط با | پهلوی که بهویژه در دوران جوانی به فساد اخلاق و عیاشی شهرت داشت،<ref>پیرانی، زندگی خصوصی محمدرضاشاه، ۲۵–۲۶؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۵۷</ref> مدعی ارتباط با غیب و حمایت [[ائمه(ع)]] از خود نیز بود؛ چنانکه نجات از بیماری حصبه در هفتسالگی و مصدومیت در سقوط از اسب در جوانی را از نظر لطف [[حضرت علی(ع)]] و [[حضرت ابوالفضل(س)]] به خود میدانست و مدعی دیدار با [[امام زمان(ع)]] بود.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۹۷–۱۰۲ و ۱۱/۹۷۷۱–۹۷۷۲، ۹۷۷۴</ref> او برای فریب [[افکار عمومی]]، در سخنان خود احکام اسلام را راهنمای عقیده، فکر و عمل خود میدانست و مدعی بود ثمره آن را هم دیده<ref>پهلوی، محمدرضا، برگزیدهای از نوشتهها، ۸۱</ref> و توفیق او در امور کشور بر اساس اعتقاد به [[خداوند]] یکتا و ایمان به اصل غلبه [[حق]] و [[عدالت اجتماعی|عدالت]]<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۷/۵۹۹۴</ref> و با یاری نیروی نامرئی<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۱۰۴</ref> حاصل شده است. وی همچنین مدعی بود در گسترش تعلیم و تربیت و مراکز علمی<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۴۸۸–۴۹۳</ref> و توسعه مدارس دینی اهتمام داشته<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۴۹۴</ref> و آرزوی قلبی او پیشرفتهای علمی و فرهنگی ایران<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۵۳۸</ref> است. | ||
=== تصمیمات مخالف فرهنگ ایرانی === | === تصمیمات مخالف فرهنگ ایرانی === | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۴: | ||
=== عدم نهادینگی ساختار قدرت === | === عدم نهادینگی ساختار قدرت === | ||
از سوی دیگر، محمدرضاشاه در تنظیم برنامههای نوسازی خود، از سویی ساخت قدرت را شدیداً به خود و حلقه درونی محفل دربار وابسته کرد و از سوی دیگر، با شعار تمدن و | از سوی دیگر، محمدرضاشاه در تنظیم برنامههای نوسازی خود، از سویی ساخت قدرت را شدیداً به خود و حلقه درونی محفل دربار وابسته کرد و از سوی دیگر، با شعار [[تمدن]] و [[تجدد]]، این برنامهها را پی گرفت.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۵</ref> در سالهای آخر سلطنت، روند روابط غیررسمی محفل درونی وی که جایگزین نهادهای رسمی شده بود، ادامه یافت. در محفل درونی او که شامل[[حسین فردوست]]، امیر [[اسدالله علم|اسدالله عَلَم]]، [[عبدالکریم ایادی]]، [[منوچهر اقبال]]، [[امیرعباس هویدا]]، [[جعفر شریفامامی]]، [[سیدحسن امامی]]، [[اردشیر زاهدی]]، [[نصرتالله معینیان]]، [[امیرهوشنگ دولو]]، [[هوشنگ انصاری]]، [[نعمتالله نصیری]]، [[فلیکس آقایان]] و [[جمشید علم]] میشد، هریک از افراد جایگاه خاص خود را داشت و شدت این رابطه با معیار وفاداری و اعتماد میان او و شاه، کم و زیاد میشد.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۵–۲۳۶</ref> در نظام سیاسی محمدرضاشاهی، ساخت قدرت از نهادینگی گریزان بود و تصمیمگیریها غیر شفاف و از نوع پشت پرده بود. در چنین فضایی روابط مبتنی بر وابستگی و حمایت خانوادگی اهمیت مییابد و نهادهای رسمی و قانونی نقش اصلی خود را از دست میدهند.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
وزارت دربار به رهبری شخص پهلوی و اعضای محفل درونی او، شبکهای گسترده بود که با توسل به شیوه «تفرقه بینداز و حکومت کن» همه امور کشور را زیر نظر داشت و در واقع به دلیل قدرت و دخالت روزافزونش، به بزرگترین بنگاه اقتصادی تبدیل شده بود.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۷</ref> وزیر دربار از میان معتمدترین و وفادارترین شخصیتهای سیاسی انتخاب میشد و معمولاً پیش از وزارت دربار به بالاترین مقام سیاسی که نخستوزیری است، برگزیده میشد. این امر در مورد [[محمدعلی فروغی]]، [[حسین علاء]]، امیرعباس هویدا و اسدالله علم نیز صادق بود. طولانیترین دوره وزارت دربار متعلق به علم بود (۱۳۴۵–۱۳۵۷) که خدمتگزارترین فرد به پهلوی بود. وی تنها فرد خارج از خانواده سلطنتی بود که قدرت اظهار نظر در برابر شاه را داشت.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۷–۲۳۸</ref> | وزارت دربار به رهبری شخص پهلوی و اعضای محفل درونی او، شبکهای گسترده بود که با توسل به شیوه «تفرقه بینداز و حکومت کن» همه امور کشور را زیر نظر داشت و در واقع به دلیل قدرت و دخالت روزافزونش، به بزرگترین بنگاه اقتصادی تبدیل شده بود.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۷</ref> وزیر دربار از میان معتمدترین و وفادارترین شخصیتهای سیاسی انتخاب میشد و معمولاً پیش از وزارت دربار به بالاترین مقام سیاسی که نخستوزیری است، برگزیده میشد. این امر در مورد [[محمدعلی فروغی]]، [[حسین علاء]]، امیرعباس هویدا و اسدالله علم نیز صادق بود. طولانیترین دوره وزارت دربار متعلق به علم بود (۱۳۴۵–۱۳۵۷) که خدمتگزارترین فرد به پهلوی بود. وی تنها فرد خارج از خانواده سلطنتی بود که قدرت اظهار نظر در برابر شاه را داشت.<ref>ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۷–۲۳۸</ref> | ||
=== تلاش برای کسب جایگاه برتر === | === تلاش برای کسب جایگاه برتر === | ||
محمدرضاشاه در حد | محمدرضاشاه در حد وسواس میکوشید در تاریخ، جایگاهی بلندتر از پدر برای خود به دست آورد.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۴۰۰</ref> همین علاقه او به تبدیلشدن به بزرگترین مرد تاریخ ایران و برتر از همه شاهان گذشته، به فضای ریا و تملق در اطراف او دامن میزد.<ref>شوکراس، آخرین سفر شاه، ۴۹</ref> تمایل او به محوریت در همه امور، موجب دخالت غیرقانونی او در تمام شئون مملکتی و نادیدهگرفتن نقش دولت شد.<ref>امینی، خاطرات، ۱۶۳–۱۷۷؛ عالیخانی، مقدمه کتاب یادداشتهای علم، ۵۴–۵۵ و ۷۷–۹۴</ref> مشکل اصلی پهلوی این بود که از یک سو میخواست ایران را به پایه کشورهای پیشرفته جهان برساند و از سوی دیگر، آمادگی پذیرشِ لازمه چنین خواستی را که حکومت [[قانون]]، [[دموکراسی]] و مشارکت بود، نداشت.<ref>عالیخانی، مقدمه کتاب یادداشتهای علم، ۱/۷۸</ref> او اعتقاد داشت قدرتی که دیگران در آن سهیم باشند، یک قدرت ازدسترفته است.<ref>آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۲۷۷</ref> همچنین احساس حقارت او در برابر قدرتهای خارجی بهویژه [[آمریکا]] و [[انگلیس]]، همواره موجب نگرانی او از سیاستهای این کشورها بود<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۱۹۶</ref> و حتی اعتراضهای مردمی و ناآرامیهای داخلی را توطئه این کشورها و به علت کوتاهی در اجرای دستورهای آنان میدانست.<ref>باقی، تحریر تاریخ شفاهی، ۴۰۰–۴۰۱؛ آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۴۱۶–۴۲۲</ref> درماندگی او در برابر قدرتهای خارجی تا آنجا بود که تصمیمگیری برای خروج خود از کشور را در اوج [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت اسلامی]]، نتیجه اتفاق نظر دولتهای خارجی در این تصمیم میدانست<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۳۶۳ و ۳۶۷</ref> و حتی دربارهٔ چگونگی اجرای این تصمیم، عاجزانه از نمایندگان این دولتها نظر میخواست.<ref>سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۰۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
محمدرضاشاه با قرارگرفتن در رأس هیئت دولت، همه امور کشوری و لشکری را خودش اداره میکرد و به دلیل ترس و بیاعتمادی به نزدیکترین یارانش، امکان هر گونه تصمیمگیری مستقل و تفاهم با یکدیگر را از فرماندهان ارتش و مسئولان کشوری گرفته بود.<ref>عالیخانی، مقدمه کتاب یادداشتهای علم، ۱/۸۵–۸۹</ref> او در سالهای پایانی سلطنتش، حتی از اعتماد سران دستگاه امنیتی خود ([[ساواک]]) نیز برخوردار نبود.<ref>رفیعزاده، خاطرات، ۳۷۱–۳۷۲</ref> ادعای ارتباط با غیب و حمایتهای خداوند از او نیز که مدتها به آن تظاهر میکرد،<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۹۷–۱۰۲ و ۱۱/۹۷۷۱–۹۷۷۲، ۹۷۷۴</ref> کارکرد اجتماعی خود را از دست داد و تبدیل به | محمدرضاشاه با قرارگرفتن در رأس هیئت دولت، همه امور کشوری و لشکری را خودش اداره میکرد و به دلیل ترس و بیاعتمادی به نزدیکترین یارانش، امکان هر گونه تصمیمگیری مستقل و تفاهم با یکدیگر را از فرماندهان ارتش و مسئولان کشوری گرفته بود.<ref>عالیخانی، مقدمه کتاب یادداشتهای علم، ۱/۸۵–۸۹</ref> او در سالهای پایانی سلطنتش، حتی از اعتماد سران دستگاه امنیتی خود ([[ساواک]]) نیز برخوردار نبود.<ref>رفیعزاده، خاطرات، ۳۷۱–۳۷۲</ref> ادعای ارتباط با غیب و حمایتهای خداوند از او نیز که مدتها به آن تظاهر میکرد،<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۱/۹۷–۱۰۲ و ۱۱/۹۷۷۱–۹۷۷۲، ۹۷۷۴</ref> کارکرد اجتماعی خود را از دست داد و تبدیل به طنز اجتماعی شد. وی در سال ۱۳۵۶ تقریباً با همه بخشهای جامعه بیگانه بود. مخالفت شدید [[روشنفکری|روشنفکران]] و طبقه کارگر شهری با حکومت خودکامه او، در سالهای متمادی تشدید و تقویت شده بود. او در عصر جمهوریخواهی، با [[سلطنت]]، پادشاهی و پهلویگرایی خودنمایی میکرد و در عصر [[ناسیونالیسم]] و مخالفت با امپریالیست، با دخالت مستقیم سازمانهای سیا و MI۶، در سرنگونی دولت [[محمد مصدق|مصدق]]-نماد و بت ناسیونالیسم ایرانی-به قدرت رسیده بود؛ همچنین در عصر بیطرفی، رویکردهای غیر متعهدانه و جهانسومگرایی را به تمسخر میگرفت. در مقابل، خود را پلیس (ژاندارم) آمریکا در خلیج فارس میدانست و در موضوعات حساسی چون [[فلسطین]] و [[ویتنام]] آشکارا از آمریکا جانبداری میکرد.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ۲۷۸</ref> | ||
== سیر مواضع امامخمینی == | == سیر مواضع امامخمینی == | ||
[[امامخمینی]] با هدایت نهضت اسلامی مردم در سال ۱۳۵۷ به سلطنت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی در ایران، مُهر پایان زد. موضعگیری ایشان در برابر رژیم پهلوی که از نصیحت دلسوزانه به دولت آغاز شد و نهایتاً به رویارویی جدی با شخص محمدرضا پهلوی و سلطنت ختم شد، در سه مرحله قابل بررسی است: | [[امامخمینی]] با هدایت نهضت اسلامی مردم در سال ۱۳۵۷ به سلطنت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی در ایران، مُهر پایان زد. موضعگیری ایشان در برابر [[رژیم پهلوی]] که از نصیحت دلسوزانه به دولت آغاز شد و نهایتاً به رویارویی جدی با شخص محمدرضا پهلوی و سلطنت ختم شد، در سه مرحله قابل بررسی است: | ||
=== دوران بروجردی === | === دوران بروجردی === | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۰: | ||
=== اصلاح و مقابله === | === اصلاح و مقابله === | ||
مرحله دوم سلوک سیاسی امامخمینی، از درگذشت بروجردی در ۱۳۴۰ آغاز شد و تا حدود سال ۱۳۵۰ ادامه یافت. ایشان که به تصریح خود در آغاز قصد هدایت و اصلاح محمدرضا پهلوی را داشت،<ref>← روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۱۲–۱۳</ref> در این دوره نخست، با شیوه | مرحله دوم سلوک سیاسی امامخمینی، از درگذشت بروجردی در ۱۳۴۰ آغاز شد و تا حدود سال ۱۳۵۰ ادامه یافت. ایشان که به تصریح خود در آغاز قصد هدایت و اصلاح محمدرضا پهلوی را داشت،<ref>← روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۱۲–۱۳</ref> در این دوره نخست، با شیوه نصیحت، دولت را مخاطب قرار داد و در برابر تصویب غیر قانونیِ لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در سخنرانی ششم آبان ۱۳۴۱، بازاریان را از تعطیل عمومی برحذر داشت و اظهار امیدواری کرد مسئله تصویبنامه، بهویژه حق شرکت [[زنان]] در [[انتخابات]] با گفتگو حل شود و نیاز به درخواست علما مبنی بر تعطیل عمومی نباشد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۲–۸۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انجمنهای ایالتی و ولایتی}}؛ همچنین در این سخنرانی تأکید کرد تا آخرین نفس در مخالفت با این تصویبنامه پای خواهد فشرد و نقض آن نیز باید به صورت اعلام عمومی و علنی در رسانهها باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
پهلوی در گام بعدی تلاش کرد با اجرای اصلاحات از طریق کسب آرای ملت و | ایشان در پانزدهم آبان همان سال نیز در نامهای خطاب به محمدرضا پهلوی با تعبیر «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی»، از تلگرام وی مبنی بر تلاش او در حفظ [[شعائر مذهبی]] و توصیه به دولت در رعایت نظر علما را بیان میکرد، تشکر کرد و بار دیگر اقدامات خلاف قانون و ضداسلامی [[اسدالله علم]]، نخستوزیر را یادآور شد. ایشان در این نامه به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، به پهلوی نصیحت کرد تا مراقب اعمال چاپلوسانی باشد که اعمال خلاف [[دین]] و قانون خود را به او نسبت میدهند و با تصویبنامههای خائنانه، قانون اساسی را از اعتبار میاندازند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۸–۸۹</ref> در آذر ۱۳۴۱ نیز امامخمینی با هشدار به شاه دربارهٔ اعمال خلاف قانون عَلَم، تصریح کرد مملکت در معرض خطر است و اگر روزی به جای زبان مماشات و نصیحت که تاکنون علما با محمدرضا پهلوی داشتهاند، خشم ملت طغیان کند، نه کاخ عَلَم باقی خواهد ماند، نه کاخ مرتفعتر از آن<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۶</ref>؛ همچنین نصیحت علما به شاهان را از [[واجبات]] شمرد و به وی نصیحت کرد تا پشتیبانی علما را از دست ندهد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱</ref> اعتراضهای عمومی مردم و علما سرانجام موجب لغو تصویبنامه یادشده گردید.{{ببینید|متن=ببینید|انجمنهای ایالتی و ولایتی}}. | ||
پهلوی در گام بعدی تلاش کرد با اجرای اصلاحات از طریق کسب آرای ملت و همهپرسی، مخالفان را با عمل انجامشده مواجه سازد<ref>منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد، ۱/۳۳۶–۳۳۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انقلاب سفید}}. در برابر، [[امامخمینی]] نیز با تغییر در موضعگیری، شخص پهلوی را مخاطب مخالفت خود دانست و در پایان دی ۱۳۴۱ و در جمع علمای [[قم]]، در مخالفت با برگزاری همهپرسی، لوایح ششگانه را با موضوع [[انقلاب سفید]] و همهپرسی متفاوت خواند و تصریح کرد این اصلاحات با سلطنت شاه گره خورده و عقبنشینی از اجرای آن، سلطنت را در معرض خطر قرار خواهد داد؛ بنابراین نباید بهراحتی انتظار عقبنشینی داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۳۳–۱۳۴</ref> ادامه اعتراضها به برگزاری همهپرسی انقلاب سفید در تهران و قم که واکنش تند نیروهای رژیم را در پی داشت، موجب شد امامخمینی در روز ورود محمدرضا پهلوی به قم، درخواست دیدار با وی و هر گونه تفاهم و مصالحه با رژیم را رد کند، مگر آنکه او برای جبران اهانت و تجاوز به حریم [[روحانیت]]، علَم را از نخستوزیری عزل کند و فعالیتهای پلیسی را خاتمه دهد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۴۳</ref>؛ اما محمدرضاشاه در سخنانی که در قم ایراد کرد، به مخالفان مذهبی و [[ملیگرایی|مِلّیگراها]] بهشدت حمله کرد و آنان را [[ارتجاع|مرتجعان]] سیاه و افراد بدنیت و بدون درک خواند.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۴/۱۱/۱۳۴۱، ۱ و ۱۳</ref> | |||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
با افزایش فشار رژیم بر روحانیت، بهویژه [[حمله به مدرسه فیضیه]] در دوم | با افزایش فشار رژیم بر روحانیت، بهویژه [[حمله به مدرسه فیضیه]] در دوم فروردین ۱۳۴۲، امامخمینی که شروع به افشاگری دربارهٔ رفتار ضداسلامی رژیم و فجایع آن در حمله به [[مدرسه فیضیه]] کرده بود، مسئول و مقصر همه این کارها را شخص محمدرضا پهلوی میشمرد که به دلیل غصبی و نامشروعبودن حکومتش، نمیتواند از عهده مملکتداری برآید و با توجه به بیتاثیربودن نصایح خود به وی، سرنگونکردن مخالفان دین را وظیفه خود میشمرد؛ چه شاه باشد و چه دولت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۳۱–۲۳۳</ref>؛ چنانکه چند روز بعد در ۹ خرداد ۱۲۴۲ برابر ۶ محرم در جمع گروهی از بازاریان با تأکید بر تأسی به [[امامحسین(ع)]] و خانواده حضرت که به اسارت برده شدند، خاطرنشان کرد که یکی از کسانی که باید به خون خود آغشته شود «خمینی» است و باید [[روز عاشورا]] را در [[قم]]، [[کربلا]] قرار داد و کربلای دوم ساخت و مردم برای [[زیارت]] آن به قم بیایند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۰</ref> ایشان در پی این تأکیدها در عصر روز عاشورا در سخنرانی عمومی و معروف خود با مخاطب قراردادن پهلوی، به او نصیحت و اخطار کرد دربارهٔ اعمال اطرافیان خود هوشیار باشد و از آنچه بر پدرش رضاخان رفت، عبرت بگیرد و کاری نکند که اگر روزی قرار شد برود، مردم خوشحال باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۵–۲۴۶</ref> ایشان در این سخنرانی، پهلوی را تحت تأثیر [[بهائیت|بهائیها]] و [[اسرائیل]] خواند و دربارهٔ توطئههایی که ممکن است از سوی بهائیت و اسرائیل علیه او در جریان باشد، به او هشدار داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۷–۲۴۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[بازداشت]] | [[دستگیری امامخمینی|بازداشت امامخمینی]] و پس از آن، حوادث خونین [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|پانزده خرداد ۱۳۴۲]]، پیامد این اتفاقات بود{{ببینید|متن=ببینید|دستگیری امامخمینی}}. محمدرضاشاه از واقعه پانزده خرداد با عنوان اغتشاشات سیاه یاد میکرد که در برابر اصلاحات مهم کشور روی داد و البته دیری نپایید. وی معتقد بود سرانجام با پیروزی [[عقل]] و به برکت اصلاحات، ایران مقام خود را در میان کشورهای پیشرفته دنیا احراز کرد. وی بدون نامبردن از امامخمینی و با ذکر عنوان «عالیجناب قم» اعتقاد داشت بیشتر روحانیان و علما با ایشان همعقیده نیستند.<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۲۳۵</ref> | ||
روزنامه اطلاعات ۱۸/۱/۱۳۴۳ در سرمقالهای با عنوان «اتحاد مقدس»، مدعی شده بود با روحانیت دربارهٔ انقلاب سفید تفاهم شده و روحانیان موافق انقلاب شاه و ملتاند.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۲</ref> با واکنش شدید علما، روحانیون و مردم، امامخمینی در پانزده فروردین ۱۳۴۳ آزاد شد<ref>ذاکری، طلوع خورشید، ۲۵۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید|دستگیری امامخمینی}} و در ۲۱ فروردین، ضمن اعتراض به تسلط | روزنامه اطلاعات ۱۸/۱/۱۳۴۳ در سرمقالهای با عنوان «اتحاد مقدس»، مدعی شده بود با [[روحانیت]] دربارهٔ [[انقلاب سفید]] تفاهم شده و روحانیان موافق انقلاب شاه و ملتاند.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۲</ref> با واکنش شدید علما، روحانیون و مردم، امامخمینی در پانزده فروردین ۱۳۴۳ آزاد شد<ref>ذاکری، طلوع خورشید، ۲۵۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید|دستگیری امامخمینی}} و در ۲۱ فروردین، ضمن اعتراض به تسلط اسرائیل در سیاستهای اقتصادی [[رژیم پهلوی]]، شایعه روزنامه اطلاعات دربارهٔ «اتحاد مقدس» و موافقت روحانیان با انقلاب سفید را تکذیب و تأکید کرد: «خمینی را اگر دار بزنند، تفاهم نخواهد کرد».<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۷–۲۷۰ و ۲۷۳</ref> تصویب [[لایحه کاپیتولاسیون]] در [[مجلس شورای ملی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۷/۱۳۴۳</ref><ref>مهدوی، سیاست خارجی ایران، ۳۱۳</ref> و موضعگیری شدید امامخمینی در افشای ماهیت این لایحه که موجب نابودی و وابستگی کشور و ملت بود؛ همچنین افشای تلاش رژیم برای قطع نفوذ روحانیت و دادخواهی از علمای بزرگ [[جهان اسلام]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۱۵–۴۲۴</ref> به بازداشت دوباره و تبعید بدونفاصله ایشان منجر شد {{ببینید|متن=ببینید|تبعید امامخمینی|کاپیتولاسیون}}. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
پس از این تاریخ، موضعگیریهای امامخمینی در تبعید هم به تناسب فرصتهای پیشآمده علیه اقدامات غیرقانونی محمدرضا پهلوی ادامه داشت؛ ازجمله ایشان در فروردین ۱۳۴۶ همزمان با آمادگی رژیم برای برگزاری [[ | پس از این تاریخ، موضعگیریهای امامخمینی در تبعید هم به تناسب فرصتهای پیشآمده علیه اقدامات غیرقانونی محمدرضا پهلوی ادامه داشت؛ ازجمله ایشان در فروردین ۱۳۴۶ همزمان با آمادگی رژیم برای برگزاری [[تاجگذاری محمدرضا پهلوی|جشنهای تاجگذاری]]، به برگزاری جشنهای غیر ملی و پرهزینه شاهنشاهی که هرساله بر ملت فقیر تحمیل میشد، بهشدت اعتراض کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۲۳</ref> و نیز در اعلامیهای خطاب به [[حوزه علمیه قم]]، با دعوت آنان به ایستادگی، به آنان اطمینان داد که حکومت پهلوی با شکست مواجه خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۲۹–۱۳۱</ref> | ||
=== مخالفت قاطع === | === مخالفت قاطع === | ||
مرحله سوم رفتار امامخمینی در برابر پهلوی، مخالفت صریح و قاطع با اصل شاهنشاهی و بهویژه دودمان پهلوی بود که از سال ۱۳۵۰ و پس از بیاثرماندن هشدارها و اخطارها آغاز شد. [[جشنهای ۲۵۰۰ساله]] | مرحله سوم رفتار امامخمینی در برابر پهلوی، مخالفت صریح و قاطع با اصل شاهنشاهی و بهویژه دودمان پهلوی بود که از سال ۱۳۵۰ و پس از بیاثرماندن هشدارها و اخطارها آغاز شد. [[جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران|جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی]] در سال ۱۳۵۰، تأسیس [[حزب رستاخیز ملت ایران|حزب رستاخیز]] و سیاست تکحزبی رژیم در ۱۳۵۴، [[تغییر تاریخ هجری]] در سال ۱۳۵۴ش، برگزاری [[جشن هنر شیراز]] در سال ۱۳۵۶ و مانند آن موقعیتهایی بود که امامخمینی تلاش کرد با سخنرانی یا صدور اعلامیه، ضمن کمک به آگاهی ملت، زمینه مبارزه با رژیم پهلوی و شکست آن را فراهم آورد. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] در اول تیر ۱۳۵۰ واژه «شاهنشاه» را جزو منفورترین کلمات دانست که «دنیا و مسلمین از آنها عار دارند»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۷۱</ref>؛ همچنین در آبان ۱۳۵۶ با معرفی شخص پهلوی بهعنوان هسته مرکزی همه جنایات، تمام گرفتاری ملت ایران را در طول پنجاه سال گذشته سلطنت دودمان پهلوی دانست که «دستشان تا مرفق در | [[امامخمینی]] در اول تیر ۱۳۵۰ واژه «شاهنشاه» را جزو منفورترین کلمات دانست که «دنیا و مسلمین از آنها عار دارند»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۷۱</ref>؛ همچنین در آبان ۱۳۵۶ با معرفی شخص پهلوی بهعنوان هسته مرکزی همه جنایات، تمام گرفتاری ملت ایران را در طول پنجاه سال گذشته سلطنت دودمان پهلوی دانست که «دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرورفته» و اکنون با آزادیهای محدود نمایشی، سعی در تطهیر شاه و نسبتدادن جنایات به دولتها دارند؛ حال آنکه «ملت رنجدیده محال است با این دودمان آشتی کند و با ادامه سلطنت باطل، ولو برای یک روز موافق باشد».<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۶۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در این مقطع از مبارزه، شخص پهلوی را «شاخدار بیعقل» خواند که ملت گرفتار او شده و او مسئول مستقیم تمام جنایات رژیم است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۱ و ۳۱۰</ref> و باید بهعنوان نقطه اصلی [[ظلم]]، | امامخمینی در این مقطع از مبارزه، شخص پهلوی را «شاخدار بیعقل» خواند که ملت گرفتار او شده و او مسئول مستقیم تمام جنایات رژیم است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۱ و ۳۱۰</ref> و باید بهعنوان نقطه اصلی [[ظلم]]، خیانت و جنایت معرفی شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۳–۳۲۴</ref> ایشان با اشاره به اینکه دیکتاتورها در اواخر عمر خود دیوانه میشوند و مثال به [[آقامحمدخان قاجار]] و [[نادرشاه افشار]] زد، محمدرضا پهلوی را در ماههای پایانی سلطنت خود فردی دیوانه و عصبی شمرد که تسلط بر خود ندارد و در گفتگوی با خبرنگار نیز بارها با خود سخن میگفته است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۳۶–۱۳۷</ref>؛ چنانکه با اشاره به جنایات وی در رویارویی با [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت اسلامی]] مردم، او را [[دیکتاتوری]] خواند که به سبب نزدیکشدن مرگ سیاسی، دیوانه شده و حرکات جنونآمیز نشانه سقوط اوست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۸۳–۳۸۴</ref> | ||
امامخمینی که معتقد بود محمدرضا پهلوی در دوران سلطنت، ایران را به | امامخمینی که معتقد بود محمدرضا پهلوی در دوران سلطنت، ایران را به مستعمره آمریکا تبدیل کرده است،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۳–۳۳۴ و ۴/۴۱۳</ref> سقوط حکومت او، بلکه کل سلسله شاهنشاهی را تنها راه برای تشکیل [[حکومت اسلامی]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۷۲، ۴۶۷–۴۶۸؛ ۴/۴۱۲ و ۵/۴۱۷</ref> و هر گونه حرکت مسالمتجویانه و سازشگرایانه از سوی پهلوی و دیگران<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۴۶، ۳۴۸ و ۵/۲۵۴</ref> را توطئهای برای حفظ وی و مردود میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۶۲ و ۵/۴۵۵</ref> و از اینرو به کسانی که در ظاهر به عنوان خیرخواهی و در واقع مأموریت واسطهگری داشتند، اعتنا نداشت؛ چنانکه در پاسخ به یکی از وزیران پاکستانی، ضمن رد پیشنهادهای وی، خاطرنشان ساخت که پهلوی پیشتر نیز واسطه درست کرده است که حتی قوای نظامی و دولت را در اختیار امامخمینی میگذارد و تنها ایشان بپذیرد که او شاه باشد و ایشان که او را بهخوبی میشناسد، آن را نپذیرفته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۲۴–۱۲۵</ref> ایشان که توبه پهلوی را پس از آن سالها جنایت و خیانت به کشور، همانند توبه [[فرعون]] میدانست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۸۳</ref> معتقد بود محمدرضا پهلوی عنصری ناپاک و چپاولگر است که مذهب، در حکومت او نقش و جایگاهی ندارد، تظاهر او به اسلام را نیز برنامهای برای محو احکام شرعی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۱۱–۲۱۲</ref>؛ چنانکه پس از پیروی انقلاب اسلامی نیز با ذکر خیانتهای او، تدوین کتاب مأموریت برای وطنم را شعاری دور از حقیقت و برای فریب مردم شمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۵–۴۵۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
به تعبیر [[رابرت هایزر]]، تهدید امامخمینی موجب وحشت محمدرضا پهلوی شده بود؛ به گونهای که وی نگران بود غرب معنای تهدید امامخمینی را بهطور کامل درک نکند و آن را در حد یک مسئله سیاسی یا مذهبی کوچک کاهش دهد که در آن صورت دچار اشتباه بزرگی خواهد بود.<ref>هایزر، مأموریت مخفی، ۳۴</ref> او با یادآوری سابقه [[شهادت]] | به تعبیر [[رابرت هایزر]]، تهدید امامخمینی موجب وحشت محمدرضا پهلوی شده بود؛ به گونهای که وی نگران بود غرب معنای تهدید امامخمینی را بهطور کامل درک نکند و آن را در حد یک مسئله سیاسی یا مذهبی کوچک کاهش دهد که در آن صورت دچار اشتباه بزرگی خواهد بود.<ref>هایزر، مأموریت مخفی، ۳۴</ref> او با یادآوری سابقه [[شهادت]] پدر امامخمینی در زمان [[رضاشاه]] و رحلت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] فرزند ایشان در سال ۱۳۵۶، خشم عمیق امامخمینی دربارهٔ رژیم استبدادی و قرونوسطایی رژیم پهلوی را که ریشههای اعتقادی داشت، ناشی از یک کینه شخصی قلمداد میکرد که تنها با سقوط سلطنت او تمام نخواهد شد. تعبیر خود محمدرضا پهلوی این بود: «او میخواهد گردن مرا ببرد».<ref>هایزر، مأموریت مخفی، ۳۴–۳۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] نیز محمدرضا پهلوی با [[تحریف]] سخنان امامخمینی پس از شهادت [[مرتضی مطهری]] که بیان میکرد دوام و پایداری انقلاب بر پایه خونهای شهداست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۸۳–۱۸۴</ref> این سخنان را به محکومان دادگاههای انقلاب و اعدامهای انقلابی مربوط دانست و مدعی شد ایشان پایداری انقلاب را بر هرچه بیشتر ریختهشدن خون، تفسیر کرده است.<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۳۸۲–۳۸۳</ref> وی کشتهشدگان در دادگاههای انقلاب اسلامی را مؤمنان صادق خداوند خواند و از سخنان امامخمینی دربارهٔ | پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] نیز محمدرضا پهلوی با [[تحریف]] سخنان امامخمینی پس از شهادت [[مرتضی مطهری]] که بیان میکرد دوام و پایداری انقلاب بر پایه خونهای شهداست،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۸۳–۱۸۴</ref> این سخنان را به محکومان [[دادگاههای انقلاب اسلامی|دادگاههای انقلاب]] و اعدامهای انقلابی مربوط دانست و مدعی شد ایشان پایداری انقلاب را بر هرچه بیشتر ریختهشدن خون، تفسیر کرده است.<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۳۸۲–۳۸۳</ref> وی کشتهشدگان در دادگاههای انقلاب اسلامی را مؤمنان صادق خداوند خواند و از سخنان امامخمینی دربارهٔ محاکمه متهم و مجرم<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۳۸۵ و ۳۸۷</ref> و نیز سیاستهای ایشان در [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی]]<ref>پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۴۰۲–۴۰۳</ref> [[انتقاد]] کرد. | ||
== وفات == | == وفات == | ||
محمدرضا پهلوی پس از اوجگیری انقلاب مردم | محمدرضا پهلوی پس از اوجگیری [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب مردم ایران]]، در ۲۶ دی ۱۳۵۷، ایران را ترک کرد و در واقع گریخت. او در حالیکه بهشدت بیمار بود، حدود یکسالوششماه در سفر به کشورهای مختلف مانند [[مصر]]، [[مراکش]]، باهاما، آمریکا و [[مکزیک]] سرگردان بود و سرانجام در ۵/۵/۱۳۵۹ در سن ۶۱سالگی درگذشت و در مسجد الرفاعی [[قاهره]] به خاک سپرده شد{{ببینید|متن=ببینید|فرار شاه}}. بهرغم دخالت همسر وی در بخشی از فسادهای کشور و همراهی با محمدرضا پهلوی، امامخمینی در استفتائی [[ترور]] فرح دیبا و فرزندان وی را جایز ندانست.<ref>خسروشاهی، دربارهٔ امامخمینی، ۲۶۵–۲۶۷</ref> | ||
== تالیفات == | == تالیفات == | ||
محمدرضا پهلوی در خرداد ۱۳۴۳ سه | محمدرضا پهلوی در خرداد ۱۳۴۳ سه دکترای افتخاری از دانشگاههای واشینگتن، نیویورک و کالیفرنیا دریافت کرد.<ref>پهلوی، محمدرضا، مجموعه تألیفات، ۴/۳۵۲۶، ۳۵۲۸ و ۳۵۳۳</ref> کتابهایی که به نام محمدرضا پهلوی منتشر شده است عبارتاند از: مأموریت برای وطنم (۱۳۴۰)، انقلاب سفید شاه و ملت (۱۳۴۵)، به سوی تمدن بزرگ (۱۳۵۶)، مجموعه تألیفات، نطقها و بیانیههای شاه در یازده جلد (سال دقیق انتشار، نامعلوم) و پاسخ به تاریخ (دفاعیات او از ۳۷ سال سلطنت، نیویورک ۱۹۸۰م). | ||
== پانویس == | == پانویس == |