پرش به محتوا

وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== معنای لغوی و اصطلاحی ==
== معنای لغوی و اصطلاحی ==
وحی به معنای اشاره،<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۹۳</ref> سخن‌گفتن در پنهان<ref>زمخشری، اساس البلاغه، ۶۶۸؛ ابن‌اثیر، النهایة، ۵/۱۶۳</ref> و پیام اشارت‌گونه و به سرعت<ref>راغب، مفردات، ۸۵۸</ref> است و در اصطلاح کلامی به معنای القای مطلبی از سوی خداوند با واسطه یا بدون واسطه به پیامبران است.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۲۲؛ طوسی، التبیان، ۴/۵۰۳</ref> این واژه در اصطلاح فلسفی اتصال به [[عقل فعال]] برای آن نفوسی است که به مرتبه [[عقل مستفاد]] رسیده‌اند<ref>فارابی، السیاسة المدنیه، ۷۹–۸۰ و ۸۸–۸۹</ref> و به معنای القای نهانی از امر عقلی به اذن خداوند در نفوس مستعده است<ref>ابن‌سینا، رسائل، ۲۲۳</ref>؛ همچنین نوری است که خداوند به [[قلب]]، [[عقل]] و [[خیال]] آدمی می‌بخشد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۲۸۲–۲۸۳</ref> در اصطلاح عرفانی، وحی اشاره‌ای پنهان است<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۰۱</ref> که جانشین عبارت می‌شود؛ زیرا عبارت چیزی است که از آن به معنا عبور می‌کنند؛ ولی در وحی اشاره همان مشارالیه است؛ یعنی خود آن اشاره عین فهم، افهام و مفهوم است.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۸</ref> [[امام‌خمینی]] وحی را مشاهده [[انبیا(ع)]] از حقایق عینی می‌داند که از طریق [[تمثل]] حقایق در [[عالم مثال]] یا [[عالم ملک]] صورت می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶</ref>
وحی به معنای اشاره،<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۹۳</ref> سخن‌گفتن در پنهان<ref>زمخشری، اساس البلاغه، ۶۶۸؛ ابن‌اثیر، النهایة، ۵/۱۶۳</ref> و پیام اشارت‌گونه و به سرعت<ref>راغب، مفردات، ۸۵۸</ref> است و در اصطلاح [[کلام|کلامی]] به معنای القای مطلبی از سوی خداوند با واسطه یا بدون واسطه به پیامبران است.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۲۲؛ طوسی، التبیان، ۴/۵۰۳</ref> این واژه در اصطلاح [[فلسفه|فلسفی]] اتصال به عقل فعال برای آن نفوسی است که به مرتبه عقل مستفاد رسیده‌اند<ref>فارابی، السیاسة المدنیه، ۷۹–۸۰ و ۸۸–۸۹</ref> و به معنای القای نهانی از امر عقلی به اذن خداوند در نفوس مستعده است<ref>ابن‌سینا، رسائل، ۲۲۳</ref>؛ همچنین نوری است که خداوند به [[قلب]]، [[عقل]] و خیال آدمی می‌بخشد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۲۸۲–۲۸۳</ref> در اصطلاح عرفانی، وحی اشاره‌ای پنهان است<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۰۱</ref> که جانشین عبارت می‌شود؛ زیرا عبارت چیزی است که از آن به معنا عبور می‌کنند؛ ولی در وحی اشاره همان مشارالیه است؛ یعنی خود آن اشاره عین فهم، افهام و مفهوم است.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۸</ref> [[امام‌خمینی]] وحی را مشاهده [[انبیا(ع)]] از حقایق عینی می‌داند که از طریق تمثل حقایق در [[عالم مثال]] یا عالم ملک صورت می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶</ref>


وحی با واژگان الهام و [[کشف]] مرتبط است. [[الهام]] القای معنایی است در قلب از طریق فیض، بدون سعی و اکتساب<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۸–۳۴۹؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۵۱–۱۵۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۲۵۷</ref>؛ البته هر گونه القای باطنی، الهام نامیده نمی‌شود و تنها در جایی که این القا از ناحیه خداوند یا عالم بالا صورت پذیرد، الهام نام دارد.<ref>راغب، مفردات، ۷۴۸</ref> با این وصف، الهام خود از مصادیق وحیِ لغوی خواهد بود. [[عرفا]] و [[فلاسفه]] نیز با تأثیرپذیری از متون دینی کوشیده‌اند این مرزبندی را رعایت کنند. عرفا با تمایزنهادن میان مقام [[نبوت]] و [[ولایت]]، وحی را ویژه نبوت و الهام را برای [[اولیا]] دانسته‌اند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۱؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۵۰–۴۵۳؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۵–۱۴۶</ref> [[فیلسوفان]] با مطرح‌کردن قوه‌ای به نام [[حدس]] که زمینه‌ساز دریافت معارف بدون اکتساب است، آن را به دو قسم تقسیم کرده‌اند؛ بدین‌گونه که گاه [[انسان]] از علت و سبب آن نیز آگاه می‌شود و گاه چنین نیست. صورت نخست را وحی و صورت دوم را الهام نامیده‌اند.<ref>ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۶؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۶–۱۱۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۹۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول‌الدین، ۱/۴۷۹</ref> کشف به معنای پرده‌برداشتن از چیزی،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۹۷</ref> به همراه آگاهی وجودی یا شهودی به آن چیزی است که در آن سوی طبیعت از معانی غیبی و امور حقیقی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۷؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۴۸–۴۵۰</ref>
وحی با واژگان الهام و [[کشف و شهود|کشف]] مرتبط است. [[الهام]] القای معنایی است در قلب از طریق فیض، بدون سعی و اکتساب<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۸–۳۴۹؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۵۱–۱۵۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۲۵۷</ref>؛ البته هر گونه القای باطنی، الهام نامیده نمی‌شود و تنها در جایی که این القا از ناحیه خداوند یا عالم بالا صورت پذیرد، الهام نام دارد.<ref>راغب، مفردات، ۷۴۸</ref> با این وصف، الهام خود از مصادیق وحیِ لغوی خواهد بود. [[عرفا]] و [[فلاسفه]] نیز با تأثیرپذیری از متون دینی کوشیده‌اند این مرزبندی را رعایت کنند. عرفا با تمایزنهادن میان مقام [[نبوت]] و [[خلافت و ولایت|ولایت]]، وحی را ویژه نبوت و الهام را برای [[اولیا]] دانسته‌اند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۱؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۵۰–۴۵۳؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۵–۱۴۶</ref> [[فیلسوفان]] با مطرح‌کردن قوه‌ای به نام حدس که زمینه‌ساز دریافت معارف بدون اکتساب است، آن را به دو قسم تقسیم کرده‌اند؛ بدین‌گونه که گاه انسان از علت و سبب آن نیز آگاه می‌شود و گاه چنین نیست. صورت نخست را وحی و صورت دوم را الهام نامیده‌اند.<ref>ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۶؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۶–۱۱۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۹۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول‌الدین، ۱/۴۷۹</ref> کشف به معنای پرده‌برداشتن از چیزی،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۹۷</ref> به همراه آگاهی وجودی یا شهودی به آن چیزی است که در آن سوی طبیعت از معانی غیبی و امور حقیقی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۷؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۴۸–۴۵۰</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
وحی و چگونگی ارتباط خداوند با انسان، از مسائل مهم در [[کتاب‌های آسمانی]] است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۴۰–۱۴۶؛ میشل، کلام مسیحی، ۲۷–۶۰</ref> در [[عهدین|کتاب مقدس]] از نزول الهام و وحی الهی به «نزول روح خدا» تعبیر شده است.<ref>کتاب مقدس، کتاب اعداد، ب۲۴، ۲</ref> در [[آیین مسیحیت]]، کامل‌ترین نوع وحی در [[حضرت عیسی(ع)]] منعکس شده است<ref>میشل، کلام مسیحی، ۲۸</ref>؛ از این‌رو مسیحیان معتقدند [[انجیل]]، کلمات خداوند نیست، بلکه مسیح(ع) تجسم وحی الهی است.<ref>میشل، کلام مسیحی، ۳۰؛ ماسون، قرآن و کتاب مقدس، ۱/۲۹۷</ref> وحی در [[قرآن کریم]] به معانی متعددی ازجمله به معنای الهام،<ref>مائده، ۱۱۱</ref> فرمان،<ref>زلزال، ۵</ref> تسخیر و الهام امور غریزی<ref>نحل، ۶۸</ref> آمده است.<ref>کمالی، قرآن ثقل اکبر، ۳۸۵–۴۰۰</ref> [[متکلمان]] دربارهٔ اصل موضوع و مسائل وحی بحث کرده‌اند و کمتر به چیستی و ماهیت آن پرداخته‌اند.<ref>بدوی، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ۱/۷۸۰–۷۸۴</ref> نگاه متکلمان به وحی، رویکردی گزاره‌ای و زبانی بوده است، به گونه‌ای که تحلیل‌های کلامی که در تبیین صفت «[[کلام الهی]]» و [[حدوث و قدم]] آن، انجام شده، کانونی برای نزاع متکلمان در این مسئله قرار گرفته است.<ref>← امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۲–۹۶؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، نهایة الاقدام، ۱۵۹–۱۶۰؛ سبحانی، الالهیات، ۱/۱۸۹–۱۹۰؛ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۲۵۴–۲۶۴</ref> نخستین اثری که دربارهٔ وحی به صورت مستقل نوشته شده، می‌توان «رسالة فی الوحی و الإلهام» [[ابن‌میثم بحرانی]] (م ۶۹۷ یا ۶۹۹) دانست. حکما نیز به بحث وحی پرداخته و آن را با رویکرد عقلانی تفسیر و تحلیل کرده‌اند. نخستین فیلسوفی که در حوزه [[علوم اسلامی]] از آموزه وحی، تبیین معرفت‌شناختی ارائه کرده، [[فارابی]] است.<ref>فارابی، السیاسة المدنیه، ۸۸–۸۹؛ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۰۹–۱۱۲</ref> بعدها [[ابن‌سینا]] به پیروی از فارابی به بیان ماهیت و مراتب وحی پرداخت.<ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۵–۴۳۶؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۲۰؛ ابن‌سینا، النجاة، ۶۹۸–۷۰۰؛ ← خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۰۸–۴۱۲</ref> [[ملاصدرا]] با ارائه تحلیلی از ماهیت و مراتب وحی تا حدود زیادی این مسئله را روشن کرده است<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲–۳۶؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۷–۳۵۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۲–۳۰</ref> و عرفا نیز با رویکرد شهودی و معرفتی به مسئله وحی و مراتب آن پرداخته‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۸ و ۷۸؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۴۸–۴۵۵</ref>
وحی و چگونگی ارتباط خداوند با انسان، از مسائل مهم در کتاب‌های آسمانی است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۴۰–۱۴۶؛ میشل، کلام مسیحی، ۲۷–۶۰</ref> در [[عهدین|کتاب مقدس]] از نزول الهام و وحی الهی به «نزول روح خدا» تعبیر شده است.<ref>کتاب مقدس، کتاب اعداد، ب۲۴، ۲</ref> در [[آیین مسیحیت]]، کامل‌ترین نوع وحی در [[حضرت عیسی(ع)]] منعکس شده است<ref>میشل، کلام مسیحی، ۲۸</ref>؛ از این‌رو مسیحیان معتقدند [[انجیل]]، کلمات خداوند نیست، بلکه مسیح(ع) تجسم وحی الهی است.<ref>میشل، کلام مسیحی، ۳۰؛ ماسون، قرآن و کتاب مقدس، ۱/۲۹۷</ref> وحی در [[قرآن کریم]] به معانی متعددی ازجمله به معنای الهام،<ref>مائده، ۱۱۱</ref> فرمان،<ref>زلزال، ۵</ref> تسخیر و الهام امور غریزی<ref>نحل، ۶۸</ref> آمده است.<ref>کمالی، قرآن ثقل اکبر، ۳۸۵–۴۰۰</ref> متکلمان دربارهٔ اصل موضوع و مسائل وحی بحث کرده‌اند و کمتر به چیستی و ماهیت آن پرداخته‌اند.<ref>بدوی، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ۱/۷۸۰–۷۸۴</ref> نگاه متکلمان به وحی، رویکردی گزاره‌ای و زبانی بوده است، به گونه‌ای که تحلیل‌های کلامی که در تبیین صفت «[[کلام الهی]]» و [[حدوث و قدم]] آن، انجام شده، کانونی برای نزاع متکلمان در این مسئله قرار گرفته است.<ref>← امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۲–۹۶؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، نهایة الاقدام، ۱۵۹–۱۶۰؛ سبحانی، الالهیات، ۱/۱۸۹–۱۹۰؛ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۲۵۴–۲۶۴</ref> نخستین اثری که دربارهٔ وحی به صورت مستقل نوشته شده، می‌توان «رسالة فی الوحی و الإلهام» [[ابن‌میثم بحرانی]] (م ۶۹۷ یا ۶۹۹) دانست. [[حکما]] نیز به بحث وحی پرداخته و آن را با رویکرد عقلانی تفسیر و تحلیل کرده‌اند. نخستین فیلسوفی که در حوزه علوم اسلامی از آموزه وحی، تبیین معرفت‌شناختی ارائه کرده، [[فارابی]] است.<ref>فارابی، السیاسة المدنیه، ۸۸–۸۹؛ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۰۹–۱۱۲</ref> بعدها [[ابن‌سینا]] به پیروی از فارابی به بیان ماهیت و مراتب وحی پرداخت.<ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۵–۴۳۶؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۲۰؛ ابن‌سینا، النجاة، ۶۹۸–۷۰۰؛ ← خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۰۸–۴۱۲</ref> [[ملاصدرا]] با ارائه تحلیلی از ماهیت و مراتب وحی تا حدود زیادی این مسئله را روشن کرده است<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲–۳۶؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۷–۳۵۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۲–۳۰</ref> و عرفا نیز با رویکرد شهودی و معرفتی به مسئله وحی و مراتب آن پرداخته‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۸ و ۷۸؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۴۸–۴۵۵</ref>


[[امام‌خمینی]] با روشی که مبتنی بر [[قرآن]]، [[عرفان]] و [[برهان]] است، به تبیین وحی پرداخته<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۵</ref> و از مباحثی چون حقیقت وحی،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱–۳۲۳</ref> مراتب وحی و چگونگی دریافت وحی<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲–۳۴۴؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶</ref> و ویژگی‌های [[نزول قرآن]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸</ref> بحث کرده است.
[[امام‌خمینی]] با روشی که مبتنی بر [[قرآن]]، [[عرفان]] و برهان است، به تبیین وحی پرداخته<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۵</ref> و از مباحثی چون حقیقت وحی،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱–۳۲۳</ref> مراتب وحی و چگونگی دریافت وحی<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲–۳۴۴؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶</ref> و ویژگی‌های نزول قرآن<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸</ref> بحث کرده است.


== حقیقت وحی ==
== حقیقت وحی ==
برخی بر این اعتقادند که انسان از درک حقیقت وحی عاجز است و تنها از ویژگی‌های آن باخبر است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۳</ref> برخی نیز حقیقت وحی را قابل ادراک دانسته‌اند؛ اما در حقیقتِ آن اختلاف کرده‌اند. در این زمینه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد، ازجمله:
برخی بر این اعتقادند که انسان از درک حقیقت وحی عاجز است و تنها از ویژگی‌های آن باخبر است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۳</ref> برخی نیز حقیقت وحی را قابل ادراک دانسته‌اند؛ اما در حقیقتِ آن اختلاف کرده‌اند. در این زمینه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد، ازجمله:
* وحی نوعی انتقال معانی و حقایق است؛ یعنی خداوند حقایقی را به پیامبر انتقال می‌دهد و این گاهی به واسطه فرشته صورت می‌گیرد که مجموعه این حقایق، اساس دین وحیانی را تشکیل می‌دهند.<ref>طوسی، التبیان، ۴/۵۰۳؛ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ۳/۱۴۴</ref>
* وحی نوعی انتقال معانی و حقایق است؛ یعنی خداوند حقایقی را به پیامبر انتقال می‌دهد و این گاهی به واسطه [[فرشته]] صورت می‌گیرد که مجموعه این حقایق، اساس دین وحیانی را تشکیل می‌دهند.<ref>طوسی، التبیان، ۴/۵۰۳؛ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ۳/۱۴۴</ref>
* وحی به واسطه اتصال انسان به عقل فعّال ممکن می‌شود که در [[شریعت]] از آن به [[جبرئیل]] تعبیر شده و افاضه حقایق از طریق قوه متخیله نبی صورت می‌گیرد و در حقیقت نبی به جهت قوت روحیِ خود که همان روح قدسی است، معارف را بدون واسطه از [[عقل فعال]] دریافت می‌کند.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۰۹–۱۱۲؛ فارابی، فصوص الحکم، ۸۷–۸۸</ref> بر اساس این نظریه برخی از حکما ازجمله ابن‌سینا در تبیین حقیقت وحی قائل‌اند که وحی و نبوت تشریعی از سنخ قوه ادراکی است<ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۵–۴۳۶؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۷؛ ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۵–۱۵۶</ref>؛ اما این قوه در نبی همان [[عقل بسیط]] است که در برابر [[عقل کسبی]] و نظری قرار دارد.<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۲۰–۱۲۱</ref> این قوه نبی که قوه رسالت نیز نامیده می‌شود،<ref>ابن‌سینا، معراج‌نامه، ۱۱–۱۲</ref> به واسطه اشراق عقل فعال بر نفس نبی، معقولات نبی را هنگام وحی به محسوس مسموع و مبصر تبدیل می‌کند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۹؛ ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۶–۴۳۷</ref> از دیدگاه ابن‌سینا، نبی بر اثر برخورداری از عقل قدسی به عقل فعال متصل و معارف غیبی در نفس او منعکس می‌شود؛ پس این معارف دریافتی را قوه متخیله نبی تصویرگری می‌کند و این معارف به صورت جزئی و در قالب الفاظ به حس مشترک نبی می‌رسد.<ref>← خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۰۸–۴۱۰</ref>
* وحی به واسطه اتصال انسان به عقل فعّال ممکن می‌شود که در [[شریعت]] از آن به [[جبرئیل]] تعبیر شده و افاضه حقایق از طریق قوه متخیله نبی صورت می‌گیرد و در حقیقت نبی به جهت قوت روحیِ خود که همان روح قدسی است، معارف را بدون واسطه از عقل فعال دریافت می‌کند.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۰۹–۱۱۲؛ فارابی، فصوص الحکم، ۸۷–۸۸</ref> بر اساس این نظریه برخی از حکما ازجمله [[ابن‌سینا]] در تبیین حقیقت وحی قائل‌اند که وحی و نبوت تشریعی از سنخ قوه ادراکی است<ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۵–۴۳۶؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۷؛ ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۵–۱۵۶</ref>؛ اما این قوه در نبی همان عقل بسیط است که در برابر عقل کسبی و نظری قرار دارد.<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۲۰–۱۲۱</ref> این قوه نبی که قوه رسالت نیز نامیده می‌شود،<ref>ابن‌سینا، معراج‌نامه، ۱۱–۱۲</ref> به واسطه اشراق عقل فعال بر نفس نبی، معقولات نبی را هنگام وحی به محسوس مسموع و مبصر تبدیل می‌کند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۹؛ ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۶–۴۳۷</ref> از دیدگاه ابن‌سینا، نبی بر اثر برخورداری از عقل قدسی به عقل فعال متصل و معارف غیبی در نفس او منعکس می‌شود؛ پس این معارف دریافتی را قوه متخیله نبی تصویرگری می‌کند و این معارف به صورت جزئی و در قالب الفاظ به حس مشترک نبی می‌رسد.<ref>← خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۰۸–۴۱۰</ref>


به اعتقاد ابن‌سینا نبی دارای سه قوه ادراکی است:
به اعتقاد ابن‌سینا نبی دارای سه قوه ادراکی است:
* قوه وحی که کلام الهی را در عالم عقل و مرتبه عقلی دریافت می‌کند.
* قوه وحی که کلام الهی را در عالم عقل و مرتبه عقلی دریافت می‌کند.
* [[قوه خیال]] که وحی را که امری معقول است، به محسوسات تبدیل می‌کند.
* قوه خیال که وحی را که امری معقول است، به محسوسات تبدیل می‌کند.
* [[قوه رسالت]] که وحی را به قول و بیان تبدیل می‌کند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۲۰</ref> تفاوت میان قوه وحی نبوی و قوه رسالت این است که قوه وحی، قوه‌ای عقلی است که علم الهی را در مرتبه عالم عقل درک می‌کند؛ اما قوه رسالت قوه‌ای انفعالی است که فرشته وحی در آن تصرف می‌کند و آن وحی معقول را به شکل دیداری، شنیداری و گفتاری متناسب با عالم حس تبدیل می‌کند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۹؛ ابن‌سینا، معراج‌نامه، ۱۱–۱۲؛ ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۵</ref>
* قوه رسالت که وحی را به قول و بیان تبدیل می‌کند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۲۰</ref> تفاوت میان قوه وحی نبوی و قوه رسالت این است که قوه وحی، قوه‌ای عقلی است که علم الهی را در مرتبه عالم عقل درک می‌کند؛ اما قوه رسالت قوه‌ای انفعالی است که فرشته وحی در آن تصرف می‌کند و آن وحی معقول را به شکل دیداری، شنیداری و گفتاری متناسب با عالم حس تبدیل می‌کند.<ref>ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۹؛ ابن‌سینا، معراج‌نامه، ۱۱–۱۲؛ ابن‌سینا، الشفاء، ۴۳۵</ref>


[[ملاصدرا]] نیز همسو با ابن‌سینا در تبیین وحی، به قوه وحی نبوت می‌پردازد و قوه ادراکی وحی را غیر از قوای ادراکی متعارف می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۲–۳۰ و ۳۷–۳۸؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۰</ref> وی معتقد است نفس نبی یک نوع جدا از عقل بشری و عقول ملائکه است، بلکه نبوت، عالمی فوق عالم خلق و عالم امر است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰ و ۳۷–۳۸</ref> وی از این قوه ادراکی وحی، به قوه باطنی، قوه قدسیه و [[قوه نبویه]] یاد می‌کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۴۸ و ۷/۲۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۷–۳۰۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۰</ref> و ادراکات حسی در هنگام نزول وحی را با حفظ حسی‌بودن آنها و بدون تأویل به عالم خیال، تابع قوه وحی نبوت و ناشی از آن می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۷–۲۸</ref> بنابر نظر وی نبی باید به لحاظ قوه باطنی آن‌چنان باشد که حقایق به صورت اشباح مثالی برای او در عالم مثال متمثل شوند. این قوه باید به حدی برسد که به حواس ظاهری نیز سرایت کند و در [[عالم حس]] نیز آن حقایق مثالی برای او از طریق حواس قابل درک باشند؛ از این‌رو نبی باید فرشته وحی را ببیند و کلام خدا را بدون حجاب با عبارات و الفاظ فصیح بشنود و از اخبار غیبی جزئی آگاه شود.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۱۵۲</ref>
[[ملاصدرا]] نیز همسو با ابن‌سینا در تبیین وحی، به قوه وحی نبوت می‌پردازد و قوه ادراکی وحی را غیر از قوای ادراکی متعارف می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۲–۳۰ و ۳۷–۳۸؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۰</ref> وی معتقد است نفس نبی یک نوع جدا از عقل بشری و عقول ملائکه است، بلکه نبوت، عالمی فوق عالم خلق و عالم امر است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰ و ۳۷–۳۸</ref> وی از این قوه ادراکی وحی، به قوه باطنی، قوه قدسیه و قوه نبویه یاد می‌کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۴۸ و ۷/۲۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۷–۳۰۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۰</ref> و ادراکات حسی در هنگام نزول وحی را با حفظ حسی‌بودن آنها و بدون تأویل به عالم خیال، تابع قوه وحی نبوت و ناشی از آن می‌داند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۷–۲۸</ref> بنابر نظر وی نبی باید به لحاظ قوه باطنی آن‌چنان باشد که حقایق به صورت اشباح مثالی برای او در عالم مثال متمثل شوند. این قوه باید به حدی برسد که به حواس ظاهری نیز سرایت کند و در عالم حس نیز آن حقایق مثالی برای او از طریق حواس قابل درک باشند؛ از این‌رو نبی باید فرشته وحی را ببیند و کلام خدا را بدون حجاب با عبارات و الفاظ فصیح بشنود و از اخبار غیبی جزئی آگاه شود.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۱۵۲</ref>


عرفا نیز در تبیین وحی نبوی با روش مبتنی بر قرآن، عرفان و برهان به تحلیل ماهیت و حقیقت آن پرداخته‌اند و قائل‌اند وحی نبوی به وسیله قوه ادراکی غیر متعارف انجام می‌شود که اختیار آن به دست حق‌تعالی است.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۴۴–۱۴۵ و ۳/۵۳–۵۴</ref> بنابر نظر آنان وحیْ مقامی دست‌نیافتنی است که از حریم الهی نازل می‌شود و با تلاش و اکتساب نمی‌توان آن را به دست آورد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۶۶</ref> و قوه نبی فراتر از قوه ملائکه است که همان قوه وحی است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۳–۵۴</ref> و با آن [[کلام الهی]] را دریافت و آیات الهی را مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۶۱</ref> [[ابن‌عربی]] ادراکات حسی در وحی را به عالم خیال ارجاع می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۵–۳۷۶ و ۶۳۲؛ ← ابن‌ترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۴۲۴؛ ← سروش، طوطی و زنبور، ۱۷۳–۱۷۴</ref>
عرفا نیز در تبیین وحی نبوی با روش مبتنی بر [[قرآن]]، [[عرفان]] و برهان به تحلیل ماهیت و حقیقت آن پرداخته‌اند و قائل‌اند وحی نبوی به وسیله قوه ادراکی غیر متعارف انجام می‌شود که اختیار آن به دست حق‌تعالی است.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۴۴–۱۴۵ و ۳/۵۳–۵۴</ref> بنابر نظر آنان وحیْ مقامی دست‌نیافتنی است که از حریم الهی نازل می‌شود و با تلاش و اکتساب نمی‌توان آن را به دست آورد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۶۶</ref> و قوه نبی فراتر از قوه ملائکه است که همان قوه وحی است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۳–۵۴</ref> و با آن [[کلام الهی]] را دریافت و آیات الهی را مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۶۱</ref> [[ابن‌عربی]] ادراکات حسی در وحی را به عالم خیال ارجاع می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۵–۳۷۶ و ۶۳۲؛ ← ابن‌ترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۴۲۴؛ ← سروش، طوطی و زنبور، ۱۷۳–۱۷۴</ref>


امام‌خمینی ماهیت وحی را یک ادراک مرموز و یک حقیقت غیبی می‌داند که تنها خداوند و رسولش از تمام ابعاد آن آگاه‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱</ref> و فهم حقیقی وحی و قرآن تنها برای کسی ممکن است که مخاطب آن باشد و دیگران به واسطه او، از حقایق باطنی آن اطلاع می‌یابند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳؛ ۱۸/۴۹۸؛ ۱۹/۲۲۵ و ۱۹/۳۵۵–۳۵۶، ۴۳۸؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۴۱</ref> همان‌گونه که [[پیامبر اکرم(ص)]] صورت اسم اعظم است، وحی و قرآن نیز صورت اسم اعظم‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱</ref> به اعتقاد ایشان وحی به [[انبیا(ع)]] و فرستادن [[کتاب‌های آسمانی]]، جزئی از نظام عالم و تابع نظام ربانی است و همان‌گونه که تعلق [[اراده الهی]] به نظام هستی به‌طور تبعی است، تعلقش به وحی انبیا(ع) نیز به شکل تبعیت است، وگرنه اراده اصلی که مرجعش حب است و مربوط به نظام ربانی و حضرت اسما و صفات است، کنز مخفی است که ذاتاً محبوب حق‌تعالی است و در این مقام محب و محبوب و حب، همگی یک چیزند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۵–۲۶</ref>
امام‌خمینی ماهیت وحی را یک ادراک مرموز و یک حقیقت غیبی می‌داند که تنها خداوند و رسولش از تمام ابعاد آن آگاه‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱</ref> و فهم حقیقی وحی و قرآن تنها برای کسی ممکن است که مخاطب آن باشد و دیگران به واسطه او، از حقایق باطنی آن اطلاع می‌یابند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳؛ ۱۸/۴۹۸؛ ۱۹/۲۲۵ و ۱۹/۳۵۵–۳۵۶، ۴۳۸؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۴۱</ref> همان‌گونه که [[پیامبر اکرم(ص)]] صورت اسم اعظم است، وحی و قرآن نیز صورت اسم اعظم‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱</ref> به اعتقاد ایشان وحی به [[انبیا(ع)]] و فرستادن [[کتاب‌های آسمانی]]، جزئی از نظام عالم و تابع نظام ربانی است و همان‌گونه که تعلق [[اراده الهی]] به نظام هستی به‌طور تبعی است، تعلقش به وحی انبیا(ع) نیز به شکل تبعیت است، وگرنه اراده اصلی که مرجعش حب است و مربوط به نظام ربانی و حضرت اسما و صفات است، کنز مخفی است که ذاتاً محبوب حق‌تعالی است و در این مقام محب و محبوب و حب، همگی یک چیزند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۵–۲۶</ref>


امام‌خمینی با فرق‌گذاشتن میان شناخت علمی و [[شناخت شهودی]]، بر این باور است که دو گونه شناخت از وحی امکان‌پذیر است. در معرفت عقلی و فلسفی، تنها می‌توان به شمه‌ای از این پدیده پی برد؛ ولی در شناخت شهودی، می‌توان با خود واقعیت ارتباط داشت؛ به این معنا که انسان باید از عوالم امکانی و تاریک طبیعت و دنیا خارج شود و به مقام فنا برسد و از حالت جذبه و فنا به مقام بقا ترقی کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱–۳۲۲</ref> از این جهت نزول فرشتگان وحی پس از حصول فنا و قرب حقیقی پیامبر حاصل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶</ref> بنابر نظر ایشان وحی یک امر عقلی نظری و اکتسابی نیست تا از طریق برهان دست‌یافتنی باشد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱</ref> ایشان معرفت عقلی حاصل از وحی و کلام الهی را معرفتی تام می‌داند که هر کسی به آن دسترسی ندارد، بلکه تنها کسی که به نیروی برهان و نور [[ایمان]] متصف باشد، به آن دست می‌یابد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵</ref> به اعتقاد امام‌خمینی وحی و [[مکاشفه]] رابطه تشکیکی دارند و هر دو از سنخ علم حضوری‌اند؛ اما درجه و شدت وجودی وحی بیشتر از مکاشفه است. وحی نوعی کشف تام است که منحصر به نبی است<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹ و ۱۷ و ۱۱۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۸ و ۱۸۱؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵</ref>؛ از این‌رو ادراک و دریافت حقیقت وحی، تنها از طریق مکاشفه تامه الهی برای نبی مکرم اسلام(ص) در مرتبه «قاب قوسین أو أَدنی» حاصل شده است که دست بشر از آن کوتاه است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵</ref> البته پیامبر اکرم(ص) خود ظل الله است و از خود استقلالی ندارد، از این‌رو تابع وحی و [[امر الهی]] است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۵۶ و ۸/۲۸۲</ref> ایشان ادراکات حسی در وحی را به [[عالم خیال]] و عالم مثال ارجاع می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۳؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۱۵؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷</ref>
امام‌خمینی با فرق‌گذاشتن میان شناخت علمی و [[کشف و شهود|شناخت شهودی]]، بر این باور است که دو گونه شناخت از وحی امکان‌پذیر است. در معرفت عقلی و فلسفی، تنها می‌توان به شمه‌ای از این پدیده پی برد؛ ولی در شناخت شهودی، می‌توان با خود واقعیت ارتباط داشت؛ به این معنا که انسان باید از عوالم امکانی و تاریک طبیعت و دنیا خارج شود و به مقام فنا برسد و از حالت جذبه و فنا به مقام بقا ترقی کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱–۳۲۲</ref> از این جهت نزول فرشتگان وحی پس از حصول فنا و قرب حقیقی پیامبر حاصل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶</ref> بنابر نظر ایشان وحی یک امر عقلی نظری و اکتسابی نیست تا از طریق برهان دست‌یافتنی باشد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱</ref> ایشان معرفت عقلی حاصل از وحی و [[کلام الهی]] را معرفتی تام می‌داند که هر کسی به آن دسترسی ندارد، بلکه تنها کسی که به نیروی برهان و نور [[ایمان]] متصف باشد، به آن دست می‌یابد.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵</ref> به اعتقاد امام‌خمینی وحی و [[مکاشفه]] رابطه تشکیکی دارند و هر دو از سنخ علم حضوری‌اند؛ اما درجه و شدت وجودی وحی بیشتر از مکاشفه است. وحی نوعی کشف تام است که منحصر به نبی است<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹ و ۱۷ و ۱۱۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۸ و ۱۸۱؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵</ref>؛ از این‌رو ادراک و دریافت حقیقت وحی، تنها از طریق مکاشفه تامه الهی برای نبی مکرم اسلام(ص) در مرتبه «قاب قوسین أو أَدنی» حاصل شده است که دست بشر از آن کوتاه است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵</ref> البته [[پیامبر اکرم(ص)]] خود ظل الله است و از خود استقلالی ندارد، از این‌رو تابع وحی و امر الهی است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۵۶ و ۸/۲۸۲</ref> ایشان ادراکات حسی در وحی را به [[عالم خیال]] و عالم مثال ارجاع می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۳؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۱۵؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷</ref>


== اقسام وحی ==
== اقسام وحی ==
وحی در معنای عام اقسامی دارد چنان‌که برخی از [[اهل معرفت]] با استناد به آیات [[قرآن کریم]]<ref>قصص، ۷؛ فصلت، ۱۲؛ نحل، ۶۸</ref> وحی را به دو قسم عام و خاص تقسیم کرده‌اند. وحی عام، میان حیوانات، انسان‌ها و شیاطین مشترک است؛ اما وحی خاص، به دو قسم وحی باواسطه یا وحی جلیّ که مختص [[اولوالعزم(ع)]] است و وحی بدون واسطه یا وحی خفیّ که دیگر انبیا(ع) را شامل می‌شود، تقسیم می‌شود.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۴۵۳–۴۵۴</ref>
وحی در معنای عام اقسامی دارد چنان‌که برخی از اهل معرفت با استناد به آیات [[قرآن کریم]]<ref>قصص، ۷؛ فصلت، ۱۲؛ نحل، ۶۸</ref> وحی را به دو قسم عام و خاص تقسیم کرده‌اند. وحی عام، میان حیوانات، انسان‌ها و شیاطین مشترک است؛ اما وحی خاص، به دو قسم وحی باواسطه یا وحی جلیّ که مختص اولوالعزم(ع) است و وحی بدون واسطه یا وحی خفیّ که دیگر [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] را شامل می‌شود، تقسیم می‌شود.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۴۵۳–۴۵۴</ref>


وحی به اعتبار چگونگی دریافت آن نیز دارای اقسامی است:
وحی به اعتبار چگونگی دریافت آن نیز دارای اقسامی است:
* وحی رسالی (وحی نبوت و [[تشریع]]): وحی به این معنا، شاخصه [[نبوت]] است.<ref>شوری، ۷؛ یوسف، ۳</ref> بنابر برخی روایات، پیامبران(ع) انسان‌هایی شایسته‌اند که آمادگی دریافت وحی را دارند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۲–۶۱</ref> وحی رسالی بنابر بعضی آیات<ref>شوری، ۵۱</ref> به سه قسم است:
* وحی رسالی (وحی نبوت و تشریع): وحی به این معنا، شاخصه [[نبوت]] است.<ref>شوری، ۷؛ یوسف، ۳</ref> بنابر برخی روایات، پیامبران(ع) انسان‌هایی شایسته‌اند که آمادگی دریافت وحی را دارند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۲–۶۱</ref> وحی رسالی بنابر بعضی آیات<ref>شوری، ۵۱</ref> به سه قسم است:
# وحی مستقیم که القای بدون واسطه بر قلب پیامبر است؛
# وحی مستقیم که القای بدون واسطه بر قلب پیامبر است؛
# خلق صوت، یعنی رسیدن وحی به گوش پیامبر به گونه‌ای که کسی جز او نشنود؛
# خلق صوت، یعنی رسیدن وحی به گوش پیامبر به گونه‌ای که کسی جز او نشنود؛
# وحی به واسطه [[فرشته]].<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۷/۶۱۴؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۸/۷۲–۷۵</ref>
# وحی به واسطه [[فرشته]].<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۷/۶۱۴؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۸/۷۲–۷۵</ref>
* [[وحی تسدیدی]]: در وحی تسدیدی تأیید بندگان خاص به [[روح‌القدس]] در انجام اعمال [[خیر]] و پرهیز از [[گناهان]] است<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۲۶۱</ref> که از آن به «وحی تأییدی» و «وحی تعریفی» نیز یاد می‌شود. در بعضی آیات مانند «أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ»<ref>انبیاء، ۷۳</ref> به این نوع از وحی اشاره شده است.
* وحی تسدیدی: در وحی تسدیدی تأیید بندگان خاص به [[روح‌القدس]] در انجام اعمال [[خیر]] و پرهیز از [[گناهان]] است<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۲۶۱</ref> که از آن به «وحی تأییدی» و «وحی تعریفی» نیز یاد می‌شود. در بعضی آیات مانند «أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ»<ref>انبیاء، ۷۳</ref> به این نوع از وحی اشاره شده است.
* [[وحی الهامی]]: در برخی آیات قرآن کریم<ref>قصص، ۷</ref> وحی به معنای الهام الهی آمده است.<ref>← معرفت، التمهید، ۱/۲۷–۲۸</ref>
* وحی الهامی: در برخی آیات قرآن کریم<ref>قصص، ۷</ref> وحی به معنای الهام الهی آمده است.<ref>← معرفت، التمهید، ۱/۲۷–۲۸</ref>
* [[وحی غریزی]]: در قرآن<ref>نحل، ۶۸</ref> واژه وحی گاهی به معنای غریزه در حیوانات به‌کار رفته است.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۹۲</ref>
* وحی غریزی: در قرآن<ref>نحل، ۶۸</ref> واژه وحی گاهی به معنای غریزه در حیوانات به‌کار رفته است.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۹۲</ref>


امام‌خمینی دربارهٔ وحی رسالی قائل است وحی هم به صورت دریافت مستقیم از حق‌تعالی و هم به واسطه جبرئیل انجام می‌گیرد و وحی غیر مستقیم را به دو صورت ممکن می‌داند:
امام‌خمینی دربارهٔ وحی رسالی قائل است وحی هم به صورت دریافت مستقیم از حق‌تعالی و هم به واسطه جبرئیل انجام می‌گیرد و وحی غیر مستقیم را به دو صورت ممکن می‌داند:
* [[وحی نزولی]] که برگرفته از ظاهر آیات و روایات است و جبرئیل صرفاً مأموری از جانب خداوند است؛
* وحی نزولی که برگرفته از ظاهر آیات و روایات است و جبرئیل صرفاً مأموری از جانب خداوند است؛
* [[وحی انزالی]] که پیامبر افزون بر نقش قابلیت و پذیرش وحی، در نزول آن نیز ایفای نقش می‌کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸–۲۴۹؛ ← آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة، ۷۶–۷۷</ref>؛ یعنی پیامبر(ص) در نزول وحی نقش دارد و نازل‌کننده جبرئیل است و هرگاه بخواهد آن ملائکه را به عالم ماده نازل می‌کند.<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۷–۱۶۸</ref> اگرچه نخست جبرئیل به پیامبر اکرم(ص) تعلیم می‌داد، اما در نهایت کمال ذاتی و استعداد ذاتی پیامبر(ص) که بالاتر از استعداد تمام موجودات است، سبب می‌شود بدون واسطه وحی را از حق‌تعالی دریافت کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳–۳۵۴</ref>
* وحی انزالی که پیامبر افزون بر نقش قابلیت و پذیرش وحی، در نزول آن نیز ایفای نقش می‌کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸–۲۴۹؛ ← آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة، ۷۶–۷۷</ref>؛ یعنی [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] در نزول وحی نقش دارد و نازل‌کننده جبرئیل است و هرگاه بخواهد آن ملائکه را به عالم ماده نازل می‌کند.<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۷–۱۶۸</ref> اگرچه نخست جبرئیل به پیامبر اکرم(ص) تعلیم می‌داد، اما در نهایت کمال ذاتی و استعداد ذاتی پیامبر(ص) که بالاتر از استعداد تمام موجودات است، سبب می‌شود بدون واسطه وحی را از حق‌تعالی دریافت کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳–۳۵۴</ref>


== مراتب وحی ==
== مراتب وحی ==
بنابر نظر ملاصدرا وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم قوه خیال و حس در آن نقش ایفا می‌کند. این تبیین بر اساس [[بساطت وجود]]، [[تشکیک وجود]]، [[اتحاد عاقل و معقول]] و [[حرکت جوهری]] است. وی بر اساس این مبانی در مورد وحی الهی، وجود انسان و ادراکات انسان را دارای مراتبی می‌داند و همه را رقیقه‌های یک حقیقت برمی‌شمرد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۱–۳۳، ۳۹–۴۰ و ۸/۱۲۸</ref> در این نظریه وحی همان کلام الهی است که در تمام مراتب وجود انسان سریان دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۹–۴۰</ref> در مرتبه [[عقل بسیط]]، قرآن همان قلم الهی است و در مرتبه [[عقل تفصیلی]]، [[لوح محفوظ]] و در مرتبه [[نفس]]، [[لوح محو و اثبات]] و در مرتبه طبیعت، لسان [[جبرئیل]] است که بر نبی القا می‌شود.<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۵۲–۵۳</ref> بنابراین پیامبر(ص) آن امر ملکوتی را که در آغاز از عالم امر نازل می‌شود و قوای حسی و خیالی در آن نقشی ندارد، مشاهده می‌کند؛ سپس آن امر ملکوتی به قوه خیال ایشان افاضه می‌شود. در این مرحله صورت ملائکه همراه با کلام الهی در خیال نبی [[تمثل]] می‌یابد؛ سپس از مرحله [[صورت مثالی]] به حس ظاهر می‌رسد و با چشم جسمانی دیده می‌شود و با گوش جسمانی شنیده می‌شود.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۱۵۲</ref>
بنابر نظر ملاصدرا وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم قوه خیال و حس در آن نقش ایفا می‌کند. این تبیین بر اساس بساطت وجود، [[تشکیک وجود]]، [[اتحاد عاقل و معقول]] و [[حرکت جوهری]] است. وی بر اساس این مبانی در مورد وحی الهی، وجود انسان و ادراکات انسان را دارای مراتبی می‌داند و همه را رقیقه‌های یک حقیقت برمی‌شمرد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۱–۳۳، ۳۹–۴۰ و ۸/۱۲۸</ref> در این نظریه وحی همان کلام الهی است که در تمام مراتب وجود انسان سریان دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۹–۴۰</ref> در مرتبه عقل بسیط، قرآن همان قلم الهی است و در مرتبه عقل تفصیلی، [[لوح محفوظ]] و در مرتبه [[نفس]]، [[لوح محو و اثبات]] و در مرتبه طبیعت، لسان [[جبرئیل]] است که بر نبی القا می‌شود.<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۵۲–۵۳</ref> بنابراین پیامبر(ص) آن امر ملکوتی را که در آغاز از عالم امر نازل می‌شود و قوای حسی و خیالی در آن نقشی ندارد، مشاهده می‌کند؛ سپس آن امر ملکوتی به قوه خیال ایشان افاضه می‌شود. در این مرحله صورت ملائکه همراه با کلام الهی در خیال نبی [[تمثل]] می‌یابد؛ سپس از مرحله صورت مثالی به حس ظاهر می‌رسد و با چشم جسمانی دیده می‌شود و با گوش جسمانی شنیده می‌شود.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۱۵۲</ref>
به اعتقاد [[امام‌خمینی]] نیز حقیقت وحی دارای مراتبی است. در یک مرتبه کشف وحی الهی در مرحله حضرت علمیه و [[اعیان ثابته]] است که نبی الهی با سیر فی الله و اتصال به حضرت علمیه به آن می‌رسد. در مرحله بعد کشف حقایق در [[لوح و قلم|لوح و قلم قدسی]] است که به مقدار احاطه علمی و نشئه کمالی خود، به حقایق و شرایع و اختلاف آنها اطلاع پیدا می‌کند و گاهی ممکن است این حقایق از طریق غیب نفس و سرّ روح شریف پیامبر به واسطه فرشته وحی، در قلب پیامبر تنزل کند و گاهی جبرئیل تمثّل مثالی در حضرت مثال و گاهی تمثل ملکی پیدا می‌کند و آن حقیقت الهی را تنزل می‌دهد و گاهی در حس مشترک به گونه‌ای است و گاهی در شهادت مطلق به گونه‌ای دیگر و ممکن است این مراحل هفت‌گانه اشاره به روایتی<ref>عیاشی، التفسیر، ۱/۱۲</ref> باشد که مراحل هفت‌گانه [[نزول قرآن]] را بر هفت حرف شمرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳</ref>
به اعتقاد [[امام‌خمینی]] نیز حقیقت وحی دارای مراتبی است. در یک مرتبه کشف وحی الهی در مرحله حضرت علمیه و [[اعیان ثابته]] است که نبی الهی با سیر فی الله و اتصال به حضرت علمیه به آن می‌رسد. در مرحله بعد کشف حقایق در لوح و قلم قدسی است که به مقدار احاطه علمی و نشئه کمالی خود، به حقایق و شرایع و اختلاف آنها اطلاع پیدا می‌کند و گاهی ممکن است این حقایق از طریق غیب نفس و سرّ روح شریف پیامبر به واسطه فرشته وحی، در قلب پیامبر تنزل کند و گاهی جبرئیل تمثّل مثالی در حضرت مثال و گاهی تمثل ملکی پیدا می‌کند و آن حقیقت الهی را تنزل می‌دهد و گاهی در حس مشترک به گونه‌ای است و گاهی در شهادت مطلق به گونه‌ای دیگر و ممکن است این مراحل هفت‌گانه اشاره به روایتی<ref>عیاشی، التفسیر، ۱/۱۲</ref> باشد که مراحل هفت‌گانه نزول قرآن را بر هفت حرف شمرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳</ref>


== واسطه‌بودن فرشتگان ==
== واسطه‌بودن فرشتگان ==
علم دریافتی [[پیامبران(ع)]] از فرشته وحی تقلیدی نیست، بلکه علم به امور یقینی است که درک و دریافت آن تنها از طریق ارتباط با مبادی عالیه ممکن است و فرشته در این میان تنها نقش واسطه دارد<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۹</ref>؛ از این‌رو حامل و فاعلِ (نازل‌کننده) وحی، پیامبران(ع) هستند که حلقه وصل عالم معقول به عالم محسوس می‌باشند<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۱–۳۴۴، ۳۴۹ و ۳۵۵–۳۵۶؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶–۲۷۷ و ۷/۱۵۳–۱۵۴</ref>؛ زیرا نبی در همه قوای عقلی، روحی، خیالی و حسی خود به کمال رسیده و ظرف وجودی‌اش کامل است؛ از این‌رو تنها اوست که صلاحیت ریاست و خلافت الهی را در همه عوالم داراست.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۱–۳۴۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶–۲۷۷ و ۷/۱۵۳–۱۵۴</ref>
علم دریافتی [[پیامبران(ع)]] از فرشته وحی تقلیدی نیست، بلکه علم به امور یقینی است که درک و دریافت آن تنها از طریق ارتباط با مبادی عالیه ممکن است و فرشته در این میان تنها نقش واسطه دارد<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۹</ref>؛ از این‌رو حامل و فاعلِ (نازل‌کننده) وحی، پیامبران(ع) هستند که حلقه وصل عالم معقول به عالم محسوس می‌باشند<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۱–۳۴۴، ۳۴۹ و ۳۵۵–۳۵۶؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶–۲۷۷ و ۷/۱۵۳–۱۵۴</ref>؛ زیرا نبی در همه قوای عقلی، روحی، خیالی و حسی خود به کمال رسیده و ظرف وجودی‌اش کامل است؛ از این‌رو تنها اوست که صلاحیت ریاست و خلافت الهی را در همه عوالم داراست.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۱–۳۴۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶–۲۷۷ و ۷/۱۵۳–۱۵۴</ref>


امام‌خمینی نیز با این بیان که کمال ذاتی و استعداد جبلی [[پیامبر اکرم(ص)]] بالاتر از تمام موجودات است و دیگر پیامبران(ع) نیز به تبع او هستند، قائل است که تعلیم پیامبر(ص) بدون واسطه از جانب حق‌تعالی است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳–۳۵۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۵ و ۵۴۵</ref> و سرچشمه علم پیامبر(ص)، وحی الهی و [[علم ربانی]] است. ایشان با استناد به آیه قرآنی<ref>نجم، ۳–۴</ref> وحی را از قیاسات و اختراعات ساختگی و تصرف شیطانی به دور می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵</ref> ایشان در برخی موارد قائل است پیامبر قابل و فاعل وحی است و در نزول آن نیز نقش دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸–۲۴۹</ref>؛ یعنی قلب نبوی مبدأ وحی و نازل‌کننده جبرئیل است<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۷–۱۶۸</ref> که هرگاه بخواهد حقایق را از عالم بالا به عالم طبیعت نازل می‌کند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷</ref> و فرشتگان نقش واسطه دارند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۷؛ سروش، طوطی و زنبور، ۱۷۱–۱۷۷</ref> ایشان در مواردی نزول وحی را به خداوند نسبت داده و پیامبر را تنها قابل وحی دانسته<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰–۳۲۱</ref> و بر این باور است که چه به فاعل و قابل‌بودن وحی توسط پیامبر اعتقاد باشد که نظر حکماست و چه قائل به قابل و حامل‌بودن صرف اعتقاد باشد که نظر اهل ظاهر است، در هر صورت، ضرورت وجودِ تناسب میان جبرئیل و روح نبی لازم است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۵</ref>
امام‌خمینی نیز با این بیان که کمال ذاتی و استعداد جبلی [[پیامبر اکرم(ص)]] بالاتر از تمام موجودات است و دیگر پیامبران(ع) نیز به تبع او هستند، قائل است که تعلیم پیامبر(ص) بدون واسطه از جانب حق‌تعالی است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳–۳۵۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۵ و ۵۴۵</ref> و سرچشمه علم پیامبر(ص)، وحی الهی و علم ربانی است. ایشان با استناد به آیه قرآنی<ref>نجم، ۳–۴</ref> وحی را از قیاسات و اختراعات ساختگی و تصرف شیطانی به دور می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵</ref> ایشان در برخی موارد قائل است پیامبر قابل و فاعل وحی است و در نزول آن نیز نقش دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸–۲۴۹</ref>؛ یعنی قلب نبوی مبدأ وحی و نازل‌کننده جبرئیل است<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۷–۱۶۸</ref> که هرگاه بخواهد حقایق را از عالم بالا به عالم طبیعت نازل می‌کند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷</ref> و فرشتگان نقش واسطه دارند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۷؛ سروش، طوطی و زنبور، ۱۷۱–۱۷۷</ref> ایشان در مواردی نزول وحی را به خداوند نسبت داده و پیامبر را تنها قابل وحی دانسته<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰–۳۲۱</ref> و بر این باور است که چه به فاعل و قابل‌بودن وحی توسط پیامبر اعتقاد باشد که نظر حکماست و چه قائل به قابل و حامل‌بودن صرف اعتقاد باشد که نظر اهل ظاهر است، در هر صورت، ضرورت وجودِ تناسب میان جبرئیل و روح نبی لازم است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۵</ref>


امام‌خمینی کلام علمای ظاهر را که می‌گویند تنزیل وحی حقیقتاً از آنِ حق‌تعالی است و مجازاً به [[روح‌الامین]] نسبت داده می‌شود، نقد کرده و قائل است علمای ظاهر نسبت فعل حق با خلق را همان نسبت فعل خلق با خلق دانسته‌اند؛ در حالی‌که این قیاس مع‌الفارق و باطل است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹</ref>؛ از این‌رو در وجه جمع انتساب نزول وحی به خداوند و جبرئیل و بیان چگونگی انتساب آثار و افعال به حق و خلق، قائل است تمام دار هستی و مراتب وجود، صورت [[فیض مقدس]] و تجلی اشراقی حق است و همان‌طور که [[اضافه اشراقیه]]، محض ربط و صرف فقر است، تعینات و صورت‌های آن نیز محض ربط‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹</ref>؛ بنابراین به همان اندازه که آثار و افعال به خلق نسبت داده می‌شوند، به حق نیز نسبت داده می‌شوند، بدون آنکه مجازی در کار باشد و این مطلب محقق نمی‌شود، مگر به درک وحدت و کثرت و جمع بین‌الامرین؛ پس نسبت تنزیل وحی به حق‌تعالی و جبرئیل از این قبیل است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰</ref>
امام‌خمینی کلام علمای ظاهر را که می‌گویند تنزیل وحی حقیقتاً از آنِ حق‌تعالی است و مجازاً به [[روح‌الامین]] نسبت داده می‌شود، نقد کرده و قائل است علمای ظاهر نسبت فعل حق با خلق را همان نسبت فعل خلق با خلق دانسته‌اند؛ در حالی‌که این قیاس مع‌الفارق و باطل است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹</ref>؛ از این‌رو در وجه جمع انتساب نزول وحی به خداوند و جبرئیل و بیان چگونگی انتساب آثار و افعال به حق و خلق، قائل است تمام دار هستی و مراتب وجود، صورت [[فیض مقدس]] و تجلی اشراقی حق است و همان‌طور که اضافه اشراقیه، محض ربط و صرف فقر است، تعینات و صورت‌های آن نیز محض ربط‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹</ref>؛ بنابراین به همان اندازه که آثار و افعال به خلق نسبت داده می‌شوند، به حق نیز نسبت داده می‌شوند، بدون آنکه مجازی در کار باشد و این مطلب محقق نمی‌شود، مگر به درک وحدت و کثرت و جمع بین‌الامرین؛ پس نسبت تنزیل وحی به حق‌تعالی و جبرئیل از این قبیل است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰</ref>


== چگونگی نزول و دریافت وحی ==
== چگونگی نزول و دریافت وحی ==
قرآن کریم نزول وحی را تفهیم معانی بر [[قلب پیامبر(ص)]] شمرده است.<ref>شوری، ۵۲؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۰۶</ref> در برخی روایات نیز دریافت وحی برای برخی از انبیا(ع) به شنیدن صدایی همانند زنگ تشبیه شده<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۳ و ۱۸/۲۶۰</ref> که در آن برای پیامبر نوعی انسلاخ وجودی دست می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۶۷</ref> [[اهل معرفت]] با توجه به مبنای وحدت وجود و مراتب و مظاهر هستی و اینکه [[حقیقت محمدی(ص)]] مظهر همه اسما و صفات حق است، قائل‌اند که همه انبیا(ع) نور وحی را از آن مقام دریافت می‌کنند<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۲–۶۴</ref> و با همین مبنا به چگونگی نزول وحی پرداخته‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۴۶–۴۹</ref> به اعتقاد [[ابن‌عربی]] وحی و فرشته‌ای که بر انبیا(ع) نازل می‌شود، حقیقتی خارج از خیال نبی است؛ از این‌رو هنگامی که فرشته وحی بر پیامبر نازل می‌شود تا حکم یا خبری را به او برساند، بر اثر برخورد روح انسانی و صورت ملکی، بدن آن حضرت تحت تأثیر واقع می‌شود که از آن به «حال» تعبیر می‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۶</ref>
قرآن کریم نزول وحی را تفهیم معانی بر قلب پیامبر(ص) شمرده است.<ref>شوری، ۵۲؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۰۶</ref> در برخی روایات نیز دریافت وحی برای برخی از انبیا(ع) به شنیدن صدایی همانند زنگ تشبیه شده<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۳ و ۱۸/۲۶۰</ref> که در آن برای پیامبر نوعی انسلاخ وجودی دست می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۶۷</ref> اهل معرفت با توجه به مبنای وحدت وجود و مراتب و مظاهر هستی و اینکه [[حقیقت محمدیه|حقیقت محمدی(ص)]] مظهر همه [[اسما و صفات|اسما و صفات حق]] است، قائل‌اند که همه انبیا(ع) نور وحی را از آن مقام دریافت می‌کنند<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۲–۶۴</ref> و با همین مبنا به چگونگی نزول وحی پرداخته‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۴۶–۴۹</ref> به اعتقاد [[ابن‌عربی]] وحی و فرشته‌ای که بر انبیا(ع) نازل می‌شود، حقیقتی خارج از خیال نبی است؛ از این‌رو هنگامی که فرشته وحی بر پیامبر نازل می‌شود تا حکم یا خبری را به او برساند، بر اثر برخورد روح انسانی و صورت ملکی، بدن آن حضرت تحت تأثیر واقع می‌شود که از آن به «حال» تعبیر می‌شود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۶</ref>


اهل معرفت دربارهٔ چگونگی دریافت وحی قائل‌اند که انبیا نخستین ظهور مبادی وحی را در حضرت خیال و پس از آن در عالم بالاتر درک می‌کنند؛ از این جهت نزول وحی بر نبی اسلام نیز با رؤیا آغاز می‌شود؛ زیرا وحی در آغاز باید به گونه‌ای باشد که با حس متناسب باشد؛ سپس به امور مجرد و خارج از حس ارتقا یابد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۵–۳۷۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۸۴–۶۸۵</ref>؛ بنابراین پیامبر باید دارای خیال منور باشد تا بتواند فرشته وحی را در خیال و سپس در [[مثال مطلق]] دریافت کند.<ref>حسن‌زاده آملی، ممدّ الهمم، ۲۳۰–۲۳۳</ref>
اهل معرفت دربارهٔ چگونگی دریافت وحی قائل‌اند که انبیا نخستین ظهور مبادی وحی را در حضرت خیال و پس از آن در عالم بالاتر درک می‌کنند؛ از این جهت نزول وحی بر نبی اسلام نیز با رؤیا آغاز می‌شود؛ زیرا وحی در آغاز باید به گونه‌ای باشد که با حس متناسب باشد؛ سپس به امور مجرد و خارج از حس ارتقا یابد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۵–۳۷۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۸۴–۶۸۵</ref>؛ بنابراین پیامبر باید دارای خیال منور باشد تا بتواند فرشته وحی را در خیال و سپس در مثال مطلق دریافت کند.<ref>حسن‌زاده آملی، ممدّ الهمم، ۲۳۰–۲۳۳</ref>


[[امام‌خمینی]] نیز قائل است که چگونگی نزول وحی از امور مجهولی است که تنها پیامبر بر آن اطلاع دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳؛ ۱۸/۴۰۸ و ۱۹/۲۲۴</ref> به اعتقاد ایشان عین ثابت پیامبر، جامع تمام اعیان موجودات است و اعیان آن موجودات، مظاهر عین آن حضرت در عالم الهی‌اند و همه شرایع نیز مظهر شریعت اویند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰</ref> از این‌رو انسان کامل مانند رسول اکرم(ص) حقایق عقلی را به عالم مثال و از آنجا به عالم ملک تنزل می‌دهد و در واقع این قوت روحی ایشان است که جبرئیل را به این عالم نازل می‌کند و این با حالت اضطراب یا اغمای پیامبر(ص) در حین دریافت وحی منافاتی ندارد؛ زیرا این جسم نبی است که از تحمل وحی بی‌تاب است نه قوه روحی ایشان.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز قائل است که چگونگی نزول وحی از امور مجهولی است که تنها پیامبر بر آن اطلاع دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳؛ ۱۸/۴۰۸ و ۱۹/۲۲۴</ref> به اعتقاد ایشان عین ثابت پیامبر، جامع تمام اعیان موجودات است و اعیان آن موجودات، مظاهر عین آن حضرت در عالم الهی‌اند و همه شرایع نیز مظهر شریعت اویند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰</ref> از این‌رو انسان کامل مانند رسول اکرم(ص) حقایق عقلی را به عالم مثال و از آنجا به عالم ملک تنزل می‌دهد و در واقع این قوت روحی ایشان است که جبرئیل را به این عالم نازل می‌کند و این با حالت اضطراب یا اغمای پیامبر(ص) در حین دریافت وحی منافاتی ندارد؛ زیرا این جسم نبی است که از تحمل وحی بی‌تاب است نه قوه روحی ایشان.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷</ref>


امام‌خمینی در بیان چگونگی دریافت وحی بر این باور است که نبی نخستین ظهور مبادی وحی را در مرحله جداشدن نفس از طبیعت و رجوع آن به [[عالم غیب]] می‌داند؛ از این‌رو نخست در مثال مقید صورت غیبیه را مشاهده می‌کند و سپس در مثال مطلق تا اینکه برسد به حضرت اعیان علمیه؛ بر این اساس رسول خدا(ص) پس از رسیدن به مراتب عوالم بالاتر، فرشتگان و وحی را نازل می‌کند و آنها تابع ولی اعظم و انسان کامل می‌شوند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱ و ۱۹/۲۸۵؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۹–۱۴۰</ref>؛ البته نزول و صعود [[فرشته]] به معنایی که در اجسام اتفاق می‌افتد، برای فرشتگان محال است و تنزل آنها چه در مرتبه [[قلب]] یا [[صدر]] یا [[حس مشترک]] ولیّ به طریق تمثل ملکوتی یا ملکی است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲</ref> و در این مقام است که [[فرشته وحی]]، به صورت محسوس ظاهر می‌شود یا به صورتی مناسب با شهود حسّی متمثل می‌گردد و بر حضرت، حقایق غیبی را القا می‌کند و پیامبر کلام فرشته را به مشیت حق‌تعالی می‌شنود و آن را به صورت لوح قدر مشاهده می‌کند<ref>آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة، ۷۷</ref>؛ بنابراین فرشتگان قدرت دخول در ملک و ملکوت را به‌طور [[تمثل|تمثّل]] دارند و افراد کامل و پیامبران قدرت دخول در [[ملکوت]] و [[جبروت]] را به‌طور «[[تروح|تروّح]]» و رجوع از ظاهر به باطن دارند.<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲–۳۴۳</ref>
امام‌خمینی در بیان چگونگی دریافت وحی بر این باور است که نبی نخستین ظهور مبادی وحی را در مرحله جداشدن نفس از طبیعت و رجوع آن به [[عالم غیب]] می‌داند؛ از این‌رو نخست در مثال مقید صورت غیبیه را مشاهده می‌کند و سپس در مثال مطلق تا اینکه برسد به حضرت اعیان علمیه؛ بر این اساس رسول خدا(ص) پس از رسیدن به مراتب عوالم بالاتر، فرشتگان و وحی را نازل می‌کند و آنها تابع ولی اعظم و انسان کامل می‌شوند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱ و ۱۹/۲۸۵؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۹–۱۴۰</ref>؛ البته نزول و صعود [[فرشته]] به معنایی که در اجسام اتفاق می‌افتد، برای فرشتگان محال است و تنزل آنها چه در مرتبه [[قلب]] یا صدر یا حس مشترک ولیّ به طریق تمثل ملکوتی یا ملکی است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲</ref> و در این مقام است که فرشته وحی، به صورت محسوس ظاهر می‌شود یا به صورتی مناسب با شهود حسّی متمثل می‌گردد و بر حضرت، حقایق غیبی را القا می‌کند و پیامبر کلام فرشته را به مشیت حق‌تعالی می‌شنود و آن را به صورت لوح قدر مشاهده می‌کند<ref>آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة، ۷۷</ref>؛ بنابراین [[فرشتگان]] قدرت دخول در ملک و ملکوت را به‌طور تمثّل دارند و افراد کامل و پیامبران قدرت دخول در ملکوت و جبروت را به‌طور «تروّح» و رجوع از ظاهر به باطن دارند.<ref>امام‌خمینی، امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲–۳۴۳</ref>


== جایگاه الفاظ در وحی ==
== جایگاه الفاظ در وحی ==
کتاب‌های آسمانی یهودیان و مسیحیان وحی الهی بوده و به قلم کاتبان وحی نگاشته شده است، به گونه‌ای که [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] معتقدند [[تورات]] نوشته خود [[حضرت موسی(ع)]] است.<ref>میشل، کلام مسیحی، ۲۶؛ ← توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳۲</ref> دربارهٔ اینکه نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص) به واسطه فرشته، الفاظ قرآن بوده یا حقیقت مجردی است که آن حضرت آن را تنزل داده و در قالب کلمات و الفاظ آن را ارائه کرده، اختلاف است.<ref>زرکشی، البرهان، ۱/۲۹۰؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۵۳۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶–۳۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۳–۳۶</ref> برداشت برخی [[متکلمان]] از وحی آن است که جبرئیل در آسمان کلام خداوند را می‌شنود و سپس آن را بر نبی فرو می‌آورد.<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۵–۲۹۶</ref> برخی دیگر کلام را از جنس اصوات و حروفی می‌دانند که خداوند خلق کرده است<ref>← تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۴۳–۱۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۲–۹۳</ref>؛ یعنی برای تفهیم مقصود خود حروفی را در محلی ایجاد می‌کند و پیامبران(ع) با گوش ظاهری آن را می‌شنوند<ref>← قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۷/۲۱–۲۳</ref> و برخی قائل‌اند که خداوند در [[لوح محفوظ]] مکتوبی را می‌آفریند و جبرئیل آن را قرائت می‌کند<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۵–۲۹۶</ref>؛ اما اکثر حکما و عرفا قائل‌اند که وحیْ حقیقت مجرده‌ای است که [[نبی(ع)]] آن را تنزل داده است؛ اما بنابر نظر برخی حکما که وحی را امر عقلی محض می‌دانند،<ref>← ابن‌سینا، رسائل، ۲۲۳–۲۲۴؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۶</ref> این محذور را به دنبال دارد که آنچه پیامبر(ص) دریافت کرده، امری مجرد و عقلیِ محض و حضوری است؛ ولی آنچه بر زبان آورده شده، امری محسوس است و محسوس غیر از امر معقول است؛ در نتیجه وحی حقیقی به مردم ابلاغ نشده است.<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۷–۳۰۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶–۲۸</ref>
کتاب‌های آسمانی یهودیان و مسیحیان وحی الهی بوده و به قلم کاتبان وحی نگاشته شده است، به گونه‌ای که [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] معتقدند [[تورات]] نوشته خود [[حضرت موسی(ع)]] است.<ref>میشل، کلام مسیحی، ۲۶؛ ← توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳۲</ref> دربارهٔ اینکه نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص) به واسطه فرشته، الفاظ قرآن بوده یا حقیقت مجردی است که آن حضرت آن را تنزل داده و در قالب کلمات و الفاظ آن را ارائه کرده، اختلاف است.<ref>زرکشی، البرهان، ۱/۲۹۰؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۵۳۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶–۳۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۳–۳۶</ref> برداشت برخی متکلمان از وحی آن است که جبرئیل در آسمان کلام خداوند را می‌شنود و سپس آن را بر نبی فرو می‌آورد.<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۵–۲۹۶</ref> برخی دیگر کلام را از جنس اصوات و حروفی می‌دانند که خداوند خلق کرده است<ref>← تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۴۳–۱۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۲–۹۳</ref>؛ یعنی برای تفهیم مقصود خود حروفی را در محلی ایجاد می‌کند و پیامبران(ع) با گوش ظاهری آن را می‌شنوند<ref>← قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۷/۲۱–۲۳</ref> و برخی قائل‌اند که خداوند در [[لوح محفوظ]] مکتوبی را می‌آفریند و جبرئیل آن را قرائت می‌کند<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۵–۲۹۶</ref>؛ اما اکثر حکما و عرفا قائل‌اند که وحیْ حقیقت مجرده‌ای است که نبی(ع) آن را تنزل داده است؛ اما بنابر نظر برخی حکما که وحی را امر عقلی محض می‌دانند،<ref>← ابن‌سینا، رسائل، ۲۲۳–۲۲۴؛ ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۶</ref> این محذور را به دنبال دارد که آنچه پیامبر(ص) دریافت کرده، امری مجرد و عقلیِ محض و حضوری است؛ ولی آنچه بر زبان آورده شده، امری محسوس است و محسوس غیر از امر معقول است؛ در نتیجه وحی حقیقی به مردم ابلاغ نشده است.<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۷–۳۰۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶–۲۸</ref>


[[امام‌خمینی]] نیز بر اساس [[بساطت وجود]]، [[تشکیک وجود]] و مراتب آن<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۱–۱۶۴؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳</ref> {{ببینید|وجود}} قائل است وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم [[قوه خیال]] و حس در آن نقش ایفا می‌کند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۸</ref> و وحی الهی در سیر نزولی خود عوالم گوناگونی را می‌پیماید و در هر مرتبه ظهور و تجلی مناسب آن مرتبه را دارد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳</ref> ایشان اذعان می‌کند معارف و فیوضات علمی از طریق [[سر احمدی(ص)|سرّ احمدی(ص)]] و مرتبه [[عماء علوی(ع)]] منتقل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶</ref> از آنجاکه وحی به مشاهده و تنزل آن معانی مجرده در قلب نبی(ع) صورت می‌گیرد، چون آن تنزل غیبی را نمی‌توان مستقیماً در عالم حس و محسوس به مردم اعلام و ابلاغ کرد، باید با رعایت مراتب تنزل در عالم مثال و مرحله قلب پیامبر(ص) و تنزل آن تا مرحله سمع و بصر و تبدیل به کلام گزاره‌ای و الفاظ، آن را قابل فهم برای عموم مردم کرد.<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵–۱۴۰ و ۱۶۲–۱۶۸</ref> در حقیقت، وحی قرآنی و کلام الهی پس از عبور از حجاب‌های نوری بر قلب پیامبر(ص) نازل و از آنجا نیز متنزل می‌شود تا به آن مرحله‌ای که با زبان گفته می‌شود، می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۸</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز بر اساس بساطت وجود، [[تشکیک وجود]] و مراتب آن<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۱–۱۶۴؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳</ref> {{ببینید|وجود}} قائل است وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم قوه خیال و حس در آن نقش ایفا می‌کند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۸</ref> و وحی الهی در سیر نزولی خود عوالم گوناگونی را می‌پیماید و در هر مرتبه ظهور و تجلی مناسب آن مرتبه را دارد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳</ref> ایشان اذعان می‌کند معارف و فیوضات علمی از طریق سرّ احمدی(ص) و مرتبه عماء علوی(ع) منتقل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶</ref> از آنجاکه وحی به مشاهده و تنزل آن معانی مجرده در قلب نبی(ع) صورت می‌گیرد، چون آن تنزل غیبی را نمی‌توان مستقیماً در عالم حس و محسوس به مردم اعلام و ابلاغ کرد، باید با رعایت مراتب تنزل در عالم مثال و مرحله قلب پیامبر(ص) و تنزل آن تا مرحله سمع و بصر و تبدیل به کلام گزاره‌ای و الفاظ، آن را قابل فهم برای عموم مردم کرد.<ref>امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵–۱۴۰ و ۱۶۲–۱۶۸</ref> در حقیقت، وحی قرآنی و کلام الهی پس از عبور از حجاب‌های نوری بر قلب پیامبر(ص) نازل و از آنجا نیز متنزل می‌شود تا به آن مرحله‌ای که با زبان گفته می‌شود، می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۸</ref>


در نگاه امام‌خمینی کلام الهی لازم نیست از جنس صداها یا حروف یا الفاظ باشد، بلکه صفت تکلم دربارهٔ خداوند همان تجلی به فیض مقدس و اظهار حقایق مکنونه است که در هر عالمی صورت ویژه خود را دارد<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۷</ref> {{ببینید|کلام الهی}}. ایشان در رد قول [[معتزله]]، قائل است کلامْ تجددپذیر و در ظرف زمان است؛ حال اگر بخواهد بدون واسطه ایجاد شود، مفسده‌های فراوانی ازجمله تجدد در صفات و ذات حق لازم می‌آید؛ از این‌رو مسئله وحی از علوم عالی ربانی است که آگاهی از آن برای هر کسی ممکن نیست.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵</ref> هرچند امام‌خمینی به غیر لفظی‌بودن وحی اعتقاد دارد، اما الفاظ قرآنی نزد ایشان از حجیت و اهتمام خاصی برخوردارند و همه [[قرآن]] را به اذن الهی می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۲۷</ref>
در نگاه امام‌خمینی کلام الهی لازم نیست از جنس صداها یا حروف یا الفاظ باشد، بلکه صفت تکلم دربارهٔ خداوند همان تجلی به فیض مقدس و اظهار حقایق مکنونه است که در هر عالمی صورت ویژه خود را دارد<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۷</ref> {{ببینید|کلام الهی}}. ایشان در رد قول [[معتزله]]، قائل است کلامْ تجددپذیر و در ظرف زمان است؛ حال اگر بخواهد بدون واسطه ایجاد شود، مفسده‌های فراوانی ازجمله تجدد در صفات و ذات حق لازم می‌آید؛ از این‌رو مسئله وحی از علوم عالی ربانی است که آگاهی از آن برای هر کسی ممکن نیست.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵</ref> هرچند امام‌خمینی به غیر لفظی‌بودن وحی اعتقاد دارد، اما الفاظ قرآنی نزد ایشان از حجیت و اهتمام خاصی برخوردارند و همه [[قرآن]] را به اذن الهی می‌داند.<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۲۷</ref>
خط ۷۴: خط ۷۴:
== ویژگی‌های وحی ==
== ویژگی‌های وحی ==
اندیشمندان اسلامی برای وحی ویژگی‌هایی برشمرده‌اند، ازجمله:
اندیشمندان اسلامی برای وحی ویژگی‌هایی برشمرده‌اند، ازجمله:
* درونی‌بودن: نزول وحی از طریق حواس ظاهری نیست، بلکه از طریق حواس باطنی است، بدین‌گونه که حقایق را [[روح‌الامین]] بر [[قلب پیامبر]] نازل می‌کند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۲۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۶ و ۴۱۱</ref>
* درونی‌بودن: نزول وحی از طریق حواس ظاهری نیست، بلکه از طریق حواس باطنی است، بدین‌گونه که حقایق را [[روح‌الامین]] بر قلب پیامبر نازل می‌کند.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۲۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۶ و ۴۱۱</ref>
* معلم الهی داشتن: قرآن کریم به معلم الهی داشتنِ پیامبر(ص) در وحی اشاره کرده است<ref>هود، ۴۹؛ مائده، ۱۱۰؛ نجم، ۵</ref>؛ به این معنا که وحی نبوی آموزشی است؛ اما از ناحیه بشر نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۰–۳۴۱</ref> و نزول وحی به واسطه جبرئیل، به معنای معلم‌بودن او برای پیامبر(ص) نیست، بلکه جبرئیل واسطه انتقال حقایق است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲؛ جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۱/۱۴۸</ref>
* معلم الهی داشتن: قرآن کریم به معلم الهی داشتنِ پیامبر(ص) در وحی اشاره کرده است<ref>هود، ۴۹؛ مائده، ۱۱۰؛ نجم، ۵</ref>؛ به این معنا که وحی نبوی آموزشی است؛ اما از ناحیه بشر نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۰–۳۴۱</ref> و نزول وحی به واسطه جبرئیل، به معنای معلم‌بودن او برای پیامبر(ص) نیست، بلکه جبرئیل واسطه انتقال حقایق است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲؛ جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۱/۱۴۸</ref>
* استشعار و آگاهی از منشأ بیرونی: پیامبر وقتی که وحی را دریافت می‌کند، متوجه است که از بیرون نفسِ خود آن را دریافت می‌کند و این ویژگی، یکی از مواردی است که وحی را از الهام جدا می‌کند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۱</ref>؛ افزون بر اینکه وحی برای نبی، امری یقینی است و احتمال خطا در نفس پیامبر نیست؛ زیرا پیامبر حقایق را به صورت عینی مشاهده می‌کند.<ref>معرفت، التمهید، ۱/۸۲–۸۳</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است این دریافت وحی نه تنها نوعی شعور به وحی بیرونی است، بلکه [[رسول خدا(ص)]] خود اراده می‌کند که فرشتگان را نازل کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸</ref>
* استشعار و آگاهی از منشأ بیرونی: پیامبر وقتی که وحی را دریافت می‌کند، متوجه است که از بیرون نفسِ خود آن را دریافت می‌کند و این ویژگی، یکی از مواردی است که وحی را از الهام جدا می‌کند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۱</ref>؛ افزون بر اینکه وحی برای نبی، امری یقینی است و احتمال خطا در نفس پیامبر نیست؛ زیرا پیامبر حقایق را به صورت عینی مشاهده می‌کند.<ref>معرفت، التمهید، ۱/۸۲–۸۳</ref> امام‌خمینی نیز معتقد است این دریافت وحی نه تنها نوعی شعور به وحی بیرونی است، بلکه [[رسول خدا(ص)]] خود اراده می‌کند که فرشتگان را نازل کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸</ref>
* ادراک واسطه و حضور [[فرشته وحی]]: غالباً وحی از ناحیه فرشته وحی که جبرئیل است، بر پیامبران القا می‌شده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲ و ۱۹/۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۲</ref>
* ادراک واسطه و حضور فرشته وحی: غالباً وحی از ناحیه فرشته وحی که جبرئیل است، بر پیامبران القا می‌شده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲ و ۱۹/۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۲</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۱۷۳

ویرایش