پرش به محتوا

کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
imported>H.Ahmadi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>H.Ahmadi
اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسه‌های عربی
خط ۱: خط ۱:
'''مشورت''' رایزنی در امور فردی، [[اجتماعی]] و [[سیاسی]].
'''مَشیت''' [[اراده]] و [[تجلی الهی]] برای بروز مظاهر و [[عوالم هستی]].
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
مشورت از ریشه «شور» به معنای رایزنی است و در اصل، به معنای استخراج عسل از کندو و عرضه‌کردن و نشان‌دادن چیز نفیسی است که پنهان باشد.<ref>جوهری، صحاح تاج اللغه، ۲/۷۰۵؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۲۲۶ ـ ۲۲۷؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۴/۴۳۴.</ref> در فارسی نیز مشورت به معنای رأی‌زدن با هم و کنکاش آمده‌است.<ref>دهخدا، فرهنگ‌لغت دهخدا، ۱۲/۱۸۵۲۶ ـ ۱۸۵۲۷.</ref> مشورت در اصطلاح به معنای هم‌فکری در کارها و استفاده از [[علم]] و [[عقل]] دیگران و کسب اطلاع از رأی [[اهل خبره]] برای دستیابی به نتیجه اصلح است.<ref>سامانی، مشورت و مشاوران در سنت و سیره پیشوایان، ۱۷.</ref> با مشورت‌کردن، رأی ناب از میان آرای گوناگون شناسایی و برگزیده می‌شود و در حقیقت همچنان‌که عسل صاف و خالص از میان موم استخراج می‌شود، انسان از میان اشیای متعدد چیز خاصی انتخاب و عصاره‌گیری می‌کند.<ref>راغب، مفردات راغب، ۴۷۰؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۶/۱۳۸.</ref> بر این اساس، مشورت برابر استبداد به رأی است و شخصی که در کاری که شایسته مشورت است بر رأی و نظر خویش اصرار ورزد، مستبد خوانده می‌شود.<ref>کواکبی، طبایع الاستبداد یا سرشت‌های خودکامگی، ۸۳.</ref>
مشیة، از ماده «شیء» مصدر میمی از شاء یشاء<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۱۰۳.</ref> به معنای اراده‌کردن و خواستن است <ref>جوهری، صحاح التاج العروس، ۱/۵۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۵۶۴.</ref> و در اصل خواست و میلی است که به حدّ طلب می‌رسد (مصطفوی، ۶/۱۵۵). از این واژه در کاربرد عرب، اسم فاعل یا اسم مفعول مشتق نشده‌است؛ بلکه به صورت «ذومشیت» و مانند آن به کار می‌رود. بسیاری از متکلمان مشیت را همان اراده می‌دانند (بیهقی، ۲۱۶؛ خواجه‌نصیر، ۱۶۹) که به معنای میل و شوق به چیزی است و در نهایت به طلب آن منجر می‌شود (تهانوی، ۲/۱۵۵۳). در اصطلاح عرفانی، عنایت ازلی و تجلی ذاتی پروردگار به اشیاست که به کلیات تعلق می‌گیرد و قابل زیادی و نقصان نیست؛ بر خلاف اراده که تجلی الهی جزئیات است و قابل زیادی و نقصان می‌باشد (کاشانی، ۴؛ ← قیصری، ۳۲۶ و ۱۰۸۴).
 
امام‌خمینی مشیت به معنای مصطلح ـ مشیت فعلیه ـ را همان تجلی به فیض مقدس می‌داند که تجلی حق‌تعالی در خارج از صقع ربوبی است؛ و مشیت در مقام ذات ـ مشیت ذاتیه ـ که از آن غالباً تعبیر به «اراده» می‌شود را فیض اقدس می‌داند، و با این مشیت وجود علمی در نشئه علمیه و اعیان ثابته ظاهر می‌شود (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۶ ـ ۱۰۷).
اهل لغت، مشورت و شورا را به یک معنا دانسته‌اند.<ref>جوهری، صحاح التاج اللغه، ۲/۷۰۵.</ref> در لغت‌نامه‌های فارسی نیز شورا به معنای مشورت‌کردن و رأی‌زدن با هم و کنکاش آمده‌است؛<ref>دهخدا، فرهنگ‌لغت، ۹/۱۲۸۲۶ ـ ۱۲۸۲۷.</ref> اما برخی، میان مشورت و شورا تفاوت قائل شده، گفته‌اند مشورت به معنای نظرخواهی از فرد یا افراد آگاه است، ولی شورا معنای وسیع‌تر و گسترده‌تری دارد؛ زیرا هم در نظرخواهی از فرد یا افراد آگاه و هم در معنای با یکدیگر مشورت‌کردن و تصمیم جمعی گرفتن در امری، به کار می‌رود<ref>شهریاری، شورا در فتوا، ۳۲.</ref> و همین تفکیک، امروزه متداول و [[متبادر]] از این دو واژه است.<ref>شهریاری، شورا در فتوا، ۲۱؛ ادامه مقاله.</ref>
پیشینه: مشیت، یکی از صفات الهی است که در کتاب مقدس از آن نام برده شده‌است (مزامیر، ب۱۳۵، ۶). در قرآن کریم نیز در آیات پرشماری بر نفوذ مشیت الهی (آل عمران، ۴۰؛ ابراهیم(ع)، ۲۷؛ حج، ۱۸) و رجوع همه مشیت‌ها به مشیت خداوند (انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹) تأکید شده‌است. در روایات نیز از مشیت با عنوان نخستین مخلوق که باقی اشیا به واسطه آن خلق شده‌اند، یاد شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰).
==پیشینه==
بحث از مشیت خداوند، از مباحث مهم کلامی، عرفانی و فلسفی است. برخی متکلمان اهل سنت میان مشیت و اراده فرقی قائل نشده‌اند و عده‌ای از آنان، چون کرّامیّه میان آن دو فرق گذاشته‌اند و مشیت را صفتی ازلی، و اراده را صفتی حادث به حدوث متعلق آن شمرده‌اند (← تفتازانی، ۴/۱۳۴). برخی متکلمان شیعی نیز با الهام از روایات اهل بیت(ع) (کلینی، ۱/۱۴۸ ـ ۱۴۹) میان آن دو فرق گذاشته‌اند (فیض کاشانی، ۱/۲۱۹؛ نراقی، ۳۴۳ ـ ۳۴۴) (← ادامه مقاله).
مشورت از ریشه‌دارترین [[اصول عرفی]] و مقررات سنتی و از بارزترین شیوه‌های [[عقلایی]] در زندگی جمعی است. انسان‌ها در حل مشکلات و رسیدن به نظرهای درست، در قلمرو زندگی فردی و اجتماعی همواره از مشورت استفاده کرده‌اند. اشاره [[قرآن]] به نمونه‌هایی از این مشورت‌ها، بیانگر آن است که پیش از [[اسلام]] عمل بر اساس مشورت رایج بوده‌است؛ برای نمونه [[فرعون]] برای چگونگی مقابله با [[حضرت موسی(ع)]] با اطرافیان خود مشورت کرد<ref>شعرا، ۳۵ ـ ۳۶؛ اعراف، ۱۱۰.</ref> و ملکه سبا با بزرگان قوم خود هنگام دریافت نامه [[حضرت سلیمان(ع)]] که او را به اطاعت خود فراخوانده بود، مشورت کرد.<ref>نمل، ۲۹ ـ ۳۲.</ref> براساس برخی [[روایات]]، کسانی که طرف مشورت وی بودند ۳۱۲ قبیله بودند و هر قبیله هزار جنگجو داشت <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴/۱۱۷.</ref> [[کفار قریش]] پیش از اسلام در مکه، در محلی به نام [[دارالندوه]] برای اجتماع و مشورت گرد هم می‌آمدند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۹/۵۱ ـ ۵۲.</ref>
بحث از نفوذ مشیت خداوند، حتی در اراده و مشیت بندگان، مباحثی چون مجبور بودن انسان در افعال خود را در پی داشت (سبحانی، ۱/۹۱)؛ همچنین نظریه انطباق تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، بر مشیت الهی که منطبق بر دیدگاه کلامی اشاعره بود، توجیه‌گر رفتار و موضع‌گیری‌های سیاسی خلفای اموی بود (عمید زنجانی، ۱۶۶ ـ ۱۶۷). حکمای مشاء نیز از مشیت و اراده بحث کرده‌اند و مشیت را در خداوند امری واجب و در انسان امری ممکن شمرده‌اند (اخوان‌الصفاء، ۳/۵۱۸؛ ابن‌سینا، ۲۰). در عرفان نیز بحث از مشیت با عنوان عنایت و علم ازلی خداوند مطرح شد و عارفان به توجیه و تبیین آن و چگونگی اراده خداوند و صدور کثرت از حق‌تعالی پرداختند (قیصری، ۳۲۶).
 
امام‌خمینی در آثار خود با تبیین دقیقی از بحث مشیت و تقسیم آن به مشیت ذاتی و فعلی، از مشیت فعلی به مشیت مطلقه تعبیر کرده‌است و می‌توان آن را اصطلاحی بدیع شمرد که آن را بر فیض مقدس منطبق نموده‌است (مصباح الهدایه، ۴۵). ایشان در آثار خود به‌تفصیل از مشیت سخن گفته و موضوعاتی چون حقیقت مشیت و انطباق آن بر حقیقت محمدیه و علویه و چگونگی وصول به آن را بیان کرده‌است (همان؛ دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸ و ۱۰۰ ـ ۱۰۱؛ تعلیقات فصوص، ۱۰۸ و ۱۲۸).
در قرآن کریم دو آیه به‌صراحت درباره شورا و مشورت وجود دارد<ref>شورا، ۳۸؛ آل عمران، ۱۵۹.</ref> و سوره شورا نیز به مناسبت آیه یادشده به این نام شهرت یافته‌است. روایات بسیاری نیز درباره مشورت آمده‌است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۹۷ ـ ۱۰۵.</ref> [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] و دیگر [[امامان معصوم(ع)]] هم خود در مسائل مختلف اجتماعی، [[سیاسی]] و [[نظامی]] با یاران مشورت می‌کردند و [[مسلمانان]] را نیز به مشورت در کارها سفارش می‌کردند.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۶ و ح۵۱، ۵۱۲؛ برقی، ۱/۶۰۱ ـ ۶۰۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۲/۳۹ ـ ۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۹۷ ـ ۱۰۵.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز خود اهل مشورت بود<ref>نوروزی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲.</ref> و در سال‌های مبارزه با [[رژیم پهلوی]] و دوران نهضت اسلامی، گاهی با [[مراجع تقلید]] و برخی شخصیت‌های تأثیرگذار درباره چگونگی موضع‌گیری و صدور اعلامیه، مشورت می‌کرد.<ref>ذاکری، طلوع خورشید، سال‌شمار زندگانی امام‌خمینی قدس سره، ۱۵۲؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۱۷۲.</ref> ایشان پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] نیز در همه کارهای مهم سیاسی، اجتماعی، [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] با مشاوران و [[مسئولان]] مشورت می‌کرد.<ref>ادامه مقاله.</ref>
حقیقت مشیت: مشیت نزد اهل معرفت، عنایت ازلی و تجلی ذات در مرتبه فیض اقدس و افاضه اعیان ثابته در صقع ربوبی به حسب اقتضای اسمای الهی و حکمت اوست؛ چنان‌که اراده نزد ایشان، متعلق به ایجاد اعیان خارجی به حسب استعدادهای آنهاست (جندی، ۲۳۵؛ قیصری، ۴۸۵).
==اهمیت و جایگاه==
امام‌خمینی مشیت را به ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند و مشیت ذاتی را همان اراده و عرش ذات احدی (تعلیقات فصوص، ۱۹۸) و مشیت فعلی را فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط می‌داند که دارای وحدت حقه بوده، شامل همه تعینات و ظهورات و ساری در آنهاست (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹؛ آداب الصلاة، ۲۴۱) (← مقاله فیض اقدس و مقدس). این مشیت مطلقه که در مقام فعل است، از آنجاکه ظاهرکننده حضرت جمع است، جامع جمیع اسما و صفات ربوبی است و همه مراتب کمالی وجود را دربر می‌گیرد (مصباح الهدایه، ۴۶).
در آموزه‌های دینی به نظرخواهی از دیگران و مشورت با آنان، اهمیت ویژه‌ای داده شده‌است و همگان به بهره‌گیری از نظر و تجربه دیگران فرا خوانده شده‌اند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۴۲.</ref> در مشورت، عقل‌ها و تجربه‌ها و دیدگاه‌های مختلف به کمک هم شتافته، مسائل پخته می‌شود و کم‌عیب و نقص و از لغزش دورتر می‌گردد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۴۸۷.</ref> [[قرآن کریم]] در موضوعی مانند از شیرگرفتن فرزند پیش از دو سال، به مشورت پدر و مادر با یکدیگر توجه داده‌است.<ref>بقره، ۲۳۳.</ref> خداوند در سوره شورا مشورت با یکدیگر را در امور خود، یکی از صفات [[مؤمنان]] شمرده‌است<ref>شورا، ۳۸.</ref> و این آیه دلالت دارد وضع امور نوعیه در میان جامعه ایمانی با شورا و مشورت‌کردن است و روش پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) نیز همین بوده‌است؛<ref>نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۲ ـ ۸۳.</ref> چنان‌که آیه بیان می‌دارد مشورت در همه کارها یک برنامه مستمر برای مسلمانان است نه یک امر زودگذر و موقتی.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۴۸۷.</ref>
امام‌خمینی از مشیت مطلقه به اعتبارات مختلف با تعابیر مختلفی یاد کرده‌است که عبارتند از: ۱. مرتبه فقر؛ ۲. فیض مقدس؛ ۳. رحمت واسعه؛ ۴. اسم اعظم؛ ۵. ولایت مطلقه محمدیه(ص)؛ ۶. مقام علویه(ع) (دعاء السحر، ۱۸ ـ ۱۷)؛ ۷. فیض منبسط؛ ۸. وجود مطلق؛ ۹. مقام قاب قوسین؛ ۱۰. افق اعلی؛ ۱۱. تجلی ساری؛ ۱۲. نور مرشوش؛ ۱۳. رق منشور؛ ۱۴. کلام مذکور؛ ۱۵. کتاب مسطور؛ ۱۶. کلمه «کُنْ» وجودی؛ ۱۷. وجه الله الباقی (همان، ۱۰۰ ـ ۱۰۱)؛ ۱۸. نفس رحمانی؛ ۱۹. وجود منبسط؛ ۲۰. مقام رحمانیت و رحیمیت؛ ۲۱. مقام قیومیت؛ ۲۲. حضرت عماء؛ ۲۳. حجاب اقرب؛ ۲۴. هیولای اولی؛ ۲۵. برزخیت کبری؛ ۲۶. مقام تدلی؛ ۲۷. مقام او ادنی (مصباح الهدایه، ۴۵؛ دعاء السحر، ۱۰۱).
 
به اعتقاد امام‌خمینی، مشیت مطلقه فعلی، همان فیض مقدس، وجود منبسط و نور رحمت حق در مقام ظهور و اول صادر از مقام غیب است که تجلی بدون واسطه حق شمرده شده، از همه تعینات و تعلقات مجرد است (دعاء السحر، ۹۸؛ مصباح الهدایه، ۴۵)؛ زیرا حقایق متعینه، خود نمی‌توانند بدون واسطه به ذات حق ـ که مقدس از همه تعینات است ـ مرتبط باشند، و گرنه لازم می‌آید در ذات حق‌تعالی تقدّر و تعیّن راه پیدا کند (حدیث جنود، ۲۶). نیز، همه مراتب و تعینات وجود، مظهر مشیت فعلی حق‌اند (تعلیقه فوائد، ۱۲۹ ـ ۱۳۰) و در هر مرتبه‌ای که هستند، در حقیقت مشیت مستهلک می‌باشند و مشیت با نهایت بساطت و احدیتش با همه اشیا متحد بوده، ظل و سایه وحدت حقه الهی است که بر همه اشیا احاطه قیومیه دارد (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹). بنابراین مشیت، در همه مراتب طولی و عرضی عالم، سریان دارد و به اندازه ظرفیت و استعداد عالمیان، در آنها تجلی می‌کند (همان، ۹۹ ـ ۱۰۰) (← مقاله نفس رحمانی).
از نگاه تاریخی، پیش از آغاز [[جنگ احد]]، پیامبر اکرم(ص) در مورد چگونگی رویارویی با [[دشمن]]، با یاران خود مشورت کرد و با توجه به نظر اکثر آنان، اردوگاه سپاه مسلمانان را در دامنه کوه احد قرار داد<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۱۸۶.</ref> و با اینکه خروج از [[مدینه]] پیامدهای ناگواری برای مسلمانان پیش آورد، باز هم خداوند دستور داد پیامبر(ص) با آنان مشورت کند <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه؛ طالقانی، پرتوی از قرآن، ۵/۳۹۴ ـ ۳۹۵.</ref> بر همین اساس، به نظر برخی، وجوب مشورت در امور و حوادث به حسب نصوص آیات و [[سیره پیامبر اکرم(ص)]] از امور مسلم است و دلالت آیه «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» <ref>آل عمران، ۱۵۹.</ref> که پیامبر(ص) را بدان مکلف کرده‌است، واضح است.<ref>نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۱ ـ ۸۲.</ref> با توجه به آیاتی که درباره مشورت آمده، نیز نمونه‌های عملی مشورت در سیره پیامبر اکرم(ص)، ازجمله در [[جنگ بدر]]، احد، خندق و عهدنامه پیامبر اکرم(ص) با مردم طائف، اهمیت اصل شورا در اسلام تردیدناپذیر و انکارناشدنی است.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۲۲۳.</ref> بر همین اساس، گفته شده ساحت اسلام از [[استبداد]] به دور است.<ref>کواکبی، طبایع الاستبداد یا سرشت‌های خودکامگی، ۱۰۱.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی، مشیت فعلی، مقام فاعلیت خداوند (تعلیقه فوائد، ۱۵ و ۶۳) و اصل و اساس اسمای فعلیه است (سرّ الصلاة، ۸۵). ایشان در جای دیگر، مشیت را همان «وجه الله الباقی» که همه موجودات و تعینات در آن فانی‌اند، دانسته (دعاء السحر، ۱۸)، معتقد است درک توحید بدون تحقق مقام مشیت، رسیدن به آن و عملی ساختن آن در وجود خود، ممکن نیست (آداب الصلاة، ۳۰۵)؛ زیرا نفی فاعلیتِ حقیقی از ماسوی‌الله به توحید افعالی منجر می‌شود. نیز به باور ایشان از مشیت به اعتبار سریان و بسط و ظهور در مراتب تعینات، به «نفس رحمانی» و به اعتبار برزخیت میان عالم الوهیت و مراتب خلقی به «عماء» و «برزخیت کبری» تعبیر می‌شود (همان، ۲۴۷؛ مصباح الهدایه، ۴۵ ـ ۴۶؛ تعلیقات فصوص، ۲۹۲ ـ ۲۹۳). مشیت، مرتبه‌ای از اسم اعظم است که در نگاه امام‌خمینی دارای سه مرتبه است: مرتبه الوهیت، مرتبه خارج و مرتبه لفظ (دعاء السحر، ۷۵) (← مقاله اسم اعظم)؛ مشیت مطلقه نیز منطبق بر اسم اعظمِ در مرتبه خارج است. این مطلب شواهد فراوانی در قرآن (انسان، ۳۰؛ انفال، ۱۷) و روایات (صدوق، التوحید، ۱۴۷؛ کلینی، ۱/۱۱۰) دارد (چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹ و ۶۵۱ ـ ۶۵۲).
 
ویژگی‌های مشیت: اهل معرفت، مشیت را تابع عین ثابت اشیا در حضرت علمیه می‌دانند؛ به این معنا که هر آنچه در عین ثابت شیئی مقدر است، مشیت به آن تعلق می‌گیرد و آن شیء از مرتبه عین ثابت و حضرت علمیه در خارج تحقق پیدا می‌کند (جندی، ۳۶۸ ـ ۳۶۹؛ قیصری، ۹۵).
در منابع اسلامی روایات فراوانی درباره اهمیت و ارزش مشورت در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان آمده‌است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۹۷ ـ ۱۰۵.</ref> در برخی از این روایات آمده‌است مشورت عین هدایت است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۱۰۴.</ref> و انسان عاقل از مشورت بی‌نیاز نیست <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۴۱.</ref> یا مشورت یکی از اسباب حیات جامعه و ترک مشورت یکی از اسباب مرگ جامعه معرفی شده‌است.<ref>ترمذی، سنن الترمذی، ۳/۳۶۱؛ ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۱۳۹.</ref> همچنین بر اساس برخی روایات، خداوند مشورت را برای امت [[رحمت]] قرار داده‌است.<ref>سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۹۰.</ref> پیامبر اکرم(ص) با اینکه از مشاوره با مردم بی‌نیاز بود، به سبب رحمت الهی و به توصیه پروردگار، در مسائل اجرایی با اصحاب مشورت می‌کرد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱/۲۳۴؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۶/۱۶۱.</ref> بر این اساس، مشورت‌کردن و توصیه به مشورت از سوی پیامبر اکرم(ص) و سایر معصومان(ع)، برای اموری مانند شخصیت‌دادن به امت در اداره امور، کشف استعداد مردم، رشد فکری و تدبر و مآل‌اندیشی، تقویت رقابت آمیخته با رفاقت، استفاده از تأیید [[مردم]]، برای آگاهی و توجیه، پرهیز از نسبت [[حکومت]] به استبدادی‌بودن، پرهیز از انتقاد بی‌جا پس از شکست احتمالی، نشان‌دادن جایگاه مردم در اندیشه دینی، عیب و عار ندانستن نظرخواهی و مشورت‌کردن و تأسی امت به پیامبر اکرم(ص) در مشورت‌کردن، بوده‌است.<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۶/۱۳۴، ۱۴۴ و ۱۶۱؛ استادی، شورا در قرآن و حدیث، ۳۱ ـ ۳۵.</ref> امیرالمؤمنین علی(ع) نیز افزون بر فراخوانی مردم به مشورت،<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۱۰.</ref> استبداد به رأی را موجب هلاکت و مشورت را به مثابه شرکت در عقل‌های مردم می‌داند.<ref>نهج البلاغه، ح۱۵۲، ۵۳۹.</ref>
امام‌خمینی از آنجاکه مشیت را به ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند، برای هر یک ویژگی‌هایی ذکر می‌نماید. ایشان ویژگی مشیت را در مقام ذات بی‌تعین و وحدت می‌داند که به حضرت غیب مرتبط است. این مرتبه که از آن به اراده نیز تعبیر می‌شود، عرش ذات در مقام احدی جمعی است که اعیان ثابته و وجودهای علمی به واسطه آن تحقق می‌یابند (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹)؛ اما ویژگی‌های مشیت در مرتبه فعل که همان فیض مقدس اطلاقی و فیض منبسط است عبارتند از:
==شرایط مشاوران==
۱. وحدت مشیت مطلقه: مشیت مطلقه دارای وحدت حقه بوده و این وحدت ظل و سایه وحدت حقه حقیقیه ذات مقدس حق‌تعالی است. چنین مشیتی بسیط بوده و مجرد از هر گونه تعینات و تعلقات است که با وجود این بساطت و وحدت در همه مظاهر و تعینات سریان دارد و موجودات در مراتب خلقی همه ظهور و شئون این مشیت هستند (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹). در حقیقت وحدتی که برای مشیت است، وحدتی به قید اطلاق است، در برابر وحدت حقیقی حق‌تعالی که از قید اطلاق نیز مبرّا است (همان، ۸۱).
در روایات اسلامی آمده‌است که مشاوران باید شرایط و شایستگی‌های لازم، ازجمله عقل، تجربه، تدین، خیرخواهی و رازداری داشته باشند<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۹۸ و ۱۰۲.</ref> و از صفاتی چون نادانی، پستی، [[دروغگویی]]، [[بخل]]، [[حرص]]، ترس و [[خودپسندی]] نیز بر کنار باشند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۹۸ ـ ۹۹.</ref> [[امام‌خمینی]] در موضوع شوراهای اسلامی به مردم توصیه می‌کرد افرادی را برای شورا انتخاب کنند که متدین، امین، معتقد به انقلاب و [[جمهوری اسلامی]] و طرفدار مردم باشند و تمایل به شرق و غرب و انحرافات مکتبی نداشته باشند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۵۰ ـ ۲۵۱.</ref> ایشان به مردم هشدار می‌داد در صورت توجه‌نکردن به شایستگی‌ها و ویژگی‌های لازم و رأی‌دادن به افراد ناباب و ناصالح برای شورای شهر، خود شهر، کشور و اسلام زیان کرده، رأی‌دهندگان پیش خدا [[مسئول]] خواهند بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۵۰ ـ ۲۵۲ و ۲۶۰.</ref> ایشان هیچ‌گاه از توطئه‌های دشمن که مسئله شوراها ـ و حتی شوراهای شهر ـ را نشانه رفته بود، غافل نماند و به‌خوبی به این امر آگاه بود که هرگاه دشمن به لحاظ کمیّت و تعداد، توان مقابله نداشته باشد، سعی می‌کند با نفوذ افراد منتخب خود، فضای شوراها را در جهت مطلوب خویش پیش ببرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۱۸.</ref>
۲. صادر اول بودن مشیت مطلقه: از دیدگاه فلسفی اول صادر از حق‌تعالی عقل اول است و همه عوالم غیب و شهود به توسط او موجود بوده، بلکه همه عوالم صورت عقل اول است (تعلیقه فوائد، ۶۳)؛ اما از دیدگاه اهل معرفت، اول صادر، مشیت مطلقه است و سایر موجودات به واسطه او ظهور و وجود یافته‌اند، چنان‌که در روایت آمده‌است که خداوند مشیت را به ذات خود و بقیه موجودات را به واسطه او خلق کرد (کلینی، ۱/۱۱۰)؛ بلکه بر اساس نظر اصحاب تحقیق و سلوک، هر آنچه در مراتب تعینات و موجودات است، همان مشیت مطلقه است و این تعینات اموری اعتباری هستند (دعاء السحر، ۹۸). این مشیت در مقام فعل، دارای دو تجلی و دو تعین است؛ تجلی به مقام رحمانیت و تجلی به مقام رحیمیت که جلوه رحمانیت و رحیمیت در مقام ذات است (آداب الصلاة، ۲۶۷). به واسطه مشیت رحمانیه اصل وجود و به واسطه رحمت رحیمیه کمال وجود بسط و گسترش می‌یابد (سرّ الصلاة، ۸۷؛ چهل حدیث، ۶۵۲) و این رحمت رحمانیه و رحیمیه کل عالم را فرا گرفته‌اند و عقل و نفس از تعینات این رحمت بوده و به تبع از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (دعاء السحر، ۴۶). بنابراین همه عوالم غیب و شهود از تعینات مشیت محسوب می‌شوند و نسبت مشیت به همه آنها یکسان است؛ اگرچه نسبت این تعینات به مشیت به حسب مرتبه‌ای که دارند مختلف است (همان، ۹۸؛ مصباح الهدایه، ۶۱ ـ ۶۲). اول تعین این مشیت مطلقه در عالم خلق، عقل اول است که اول مخلوق از روحانیون و مجرد از تعلقات جسمانی است که از آن به نور نبی ختمی(ص) و روح او تعبیر می‌شود (حدیث جنود، ۲۱ ـ ۲۲؛ مصباح الهدایه، ۶۱).
==حدود و قلمرو==
۳. احاطه و شمول مشیت مطلقه: مقام مشیت مطلقه بر همه موجودات ملکی و ملکوتی احاطه قیومی دارد و همه موجودات به اعتباری تعینات آن شمرده می‌شوند و به جهت اینکه همه مشیت‌های بندگان، فانی در مشیت حق است؛ بلکه خود بندگان و شئون آنها نیز مظهر و آینه مشیت حق شمرده می‌شوند. چنان‌که در روایت آمده‌است که مشیت بنده و ذات و کمالات او، به عین مشیت حق است (← صدوق، التوحید، ۳۴۰؛ چهل حدیث، ۵۹۸). بنابراین همه عالم از شئون و ظهورات مشیت است و این همان شمول مشیت، سریان وجود، بسط رحمت و مقام الهیت خداوند است (دعاء السحر، ۹۹).
در اسلام، مشورت در جایی است که حکم و قانون صریحی درباره آن وجود نداشته باشد. برخی [[مفسران]] معتقدند آیه ۱۵۹ آل عمران در امر پیامبر(ص) به مشورت با مردم، درباره مشورت مربوط به امور عامه اجتماعی است و شامل احکام نمی‌شود. مسلمانان نیز در [[صدر اسلام]] و پس از آن، حدود رایزنی را شامل حوزه [[احکام الهی]] نمی‌دانستند.<ref>طباطبایی،  سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ۴/۵۶ ـ ۵۷؛ صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسر القرآن بالقران و السنه، ۶/۶۰.</ref> مشورت منحصر در «امر الناس» و کارهای اجرایی و شناسایی موضوعات است. بر همین اساس، پیامبر اکرم(ص) هیچ‌گاه در احکام الهی با مردم مشورت نمی‌کرد؛<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۶/۱۳۵، ۱۴۵ و ۱۵۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۱۸۶.</ref> البته برخی شاگردان امام‌خمینی شورا در افتا را که مرحله شناخت حکم و به دست‌آوردن آن است، مطرح کرده، یادآور شده‌اند اگر تبادل نظر در مسائل فقهی صورت گیرد، افزون بر ترقی و تکامل [[فقه]]، بسیاری از اختلاف‌ها نیز از میان خواهد رفت. فقه یکی از علوم واقعی دنیا است. باید از اسلوب‌هایی که در سایر علوم پیروی می‌شود، پیروی کرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۶.</ref>
۴. غیر محدود بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه از آنجاکه از غیر محدود صادر می‌شود و وجودی بسیط و واحد است، هیچ حدی ندارد؛ زیرا معقول نیست از علت غیر محدود امر محدود بدون واسطه صادر شود (تقریرات، ۳/۳۰۵)؛ چون در صورت تقید و تعین این صادر از حق، آن متجلی و مبدء نیز معین و مقید خواهد شد (حدیث جنود، ۲۶ ـ ۲۷)؛ بلکه از آنجاکه مبدء، صرف الوجود است، صادر از آن هم صرف الوجود خواهد بود، لکن این وجود غیر محدود که عالم کثرات را شامل می‌شود، به جهت حدود و تعیّناتی که این عالم کثرات دارند و به جهت قرب و پس از حق‌تعالی، متعین شده و دارای مراتب کمال و نقص می‌گردد (تقریرات، ۳/۳۰۵).
 
۵. محجوب بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه اگرچه مقام ظهور حقیقت وجود است و این برای هر صاحب ادراکی مشهود است، با این حال، این حقیقت در پس پرده تعینات، ادراک می‌شود و حقیقت و کنه آن مجهول است، اگرچه به حسب هویت و وجود معلوم است. از این جهت برای غیر اهل معرفت جهت سریان و بسط و اطلاق آن محجوب و پنهان است و اهل معرفت به قدر مقامی که دارند، می‌توانند به آن حقیقت دست یابند (دعاء السحر، ۱۰۱).
در مواردی که مشورت رواست، قلمرو آن بسیار گسترده‌است و همه ابعاد و بخش‌های زندگی فردی و اجتماعی انسان را دربر می‌گیرد. در روایات، مسلمانان افزون بر تشویق به رایزنی در امور شخصی و فردی،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۹۷ ـ ۱۰۵.</ref> به مشورت در حوزه‌های گوناگون اجتماعی نیز تشویق شده‌اند. برخی مفسران با توجه به [[شأن نزول]] آیه «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» «الامر» را ویژه جنگ دانسته‌اند؛<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۹/۴۰۹ ـ ۴۱۰.</ref> ولی بیش‌تر مفسران آن را به همه امور عامه، یعنی امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و مسائل مهم گسترش داده‌اند.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسر القرآن بالقران و السنه، ۶/۶۰ و ۶۴؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ۴/۵۷۰.</ref> یکی از مفسران، رایزنی حاکمان با آگاهان را در مواردی ازجمله ناآگاهی از موضوع، شناخت احکام دشوار دینی، امور جنگی، مصالح مرتبط با مردم، مسائل دبیران، وزیران و کارگزاران در آنچه به مصالح شهرها و آبادانی آن مربوط است، [[واجب]] دانسته‌است.<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۲۵۰.</ref>
۶. اسم اعظم بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه عبارت است از ظهور اسم اعظم الهی به حسب حقیقت خارجی که خود دارای تعینی نبوده و تعین هر متعینی است (همان، ۷۸)؛ همچنان‌که اسم اعظم الهی به حسب حقیقت عینی، عبارت است از انسان کامل و حقیقت محمدیه که به عین ثابت خود متحد با اسم اعظم در مقام الوهیت است (همان، ۷۷) (← مقاله انسان کامل). مشیت مطلقه ظل و سایه اسم اعظم الله و اول ظهور آن شمرده می‌شود و آن مقام الوهیت حق‌تعالی است که به واسطه آن حق‌تعالی ساری و ظاهر در همه عوالم گشته‌است (مصباح الهدایه، ۴۹). به اعتقاد امام‌خمینی مشیت مطلقه به جهت عمومیت آن ظل اسم «الله» است نه اسم «الرحمن»؛ زیرا اسم رحمن تابع اسم الله و اسم الله محیط بر آن است و مشیت مطلقه نمی‌تواند ظل اسم رحمن باشد (دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸). بنابراین مشیت مطلقه ظهور اسم الله و اسم اعظم الهی است و دارای مقام مشیت رحمانیه که بسط وجود مطلق است و مشیت رحیمیه که بسط کمال وجود است، می‌باشد، چنان‌که در «بسم الله» آمده‌است (سرّ الصلاة، ۸۷) و این مشیت مطلقه که فعل حق‌تعالی است، در عالم بسط و سریان یافته و باقی اشیا به واسطه مشیت ظهور یافته‌اند؛ چنان‌که در روایت به آن اشاره شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰) و همچنین نقل شده‌است که به «بسم الله» وجود ظاهر گشته‌است و این «بسم الله»، همان حقیقت اسم اعظم و مشیت مطلقه الهی است (دعاء السحر، ۱۰۰ ـ ۱۰۱) (← مقاله اسم اعظم).
 
رابطه مشیت با اراده: از دیدگاه عارفان، اراده خود از شئونِ مشیت است (قیصری، ۵۸۶ ـ ۵۸۷؛ آملی، ۱/۳۷۷ ـ ۳۸۶) و این ویژگی اراده که مقتضی یکی از دو طرف وجود و عدم برای ماهیت است، از ناحیه مشیت بوده‌است؛ از این‌رو مشیت بر اراده، تقدم ذاتی دارد (ابن‌ترکه، ۱۳؛ بالی‌زاده، ۲۷۴؛ ← تهانوی، ۲/۱۵۵۳). افزون بر ترتب، چون اراده به جزئیات تعلق دارد، متعلقاتش کم و زیاد شده و تغییر می‌کنند؛ بر خلاف مشیت که به کلیات تعلق دارد و متعلَّقاتش از ازل تا ابد ثابت‌اند (قیصری، ۱۰۸۴). اما علت اینکه اهل معرفت در مواردی مشیت و اراده را به یک معنا به کار می‌برند، این است که مرتبه ذاتیِ مشیت و اراده یکی بوده، به حسب ذات، عین یکدیگر هستند (همان، ۱۰۸۴؛ ← تعلیقات فصوص، ۱۹۸).
در اندیشه اسلامی، حفظ و رعایت [[مصالح]] نظام و [[مصلحت]] مسلمانان بر همه [[کارگزاران]] نظام اسلامی واجب است. بر این اساس، مشارکت تمام ملّت در نوعیات مملکت، بر مشورت با عقلای امّت که شورای عمومی ملی است، استوار است.<ref>نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۱.</ref> عنصر محوری اداره امور امت، استمداد از آرای عمومی و استعانت از تضارب افکار صاحب‌نظران است و رهبران و والیان و متصدیان امور نیز مأمور به مشورت‌اند.<ref>جوادی آملی،تسنیم، ۱۶/۱۵۳.</ref> در مواردی مانند کارهای کلان مملکت که برای انسان غیر معصوم بدون مشورت به نتیجه نمی‌رسد، از باب [[مقدمه واجب]] و نیز در موردی که بدون انجام مشورت، فتنه تحمل‌نکردنی رخ می‌دهد، تحصیل مشورت، واجب و لازم است.<ref>جوادی آملی،تسنیم، ۱۶/۱۵۳.</ref>
امام‌خمینی اراده و مشیت را به اراده و مشیت ذاتی و فعلی تقسیم کرده و اراده و مشیت را در مقام ذات و فعل از یک سنخ می‌داند که مشیت و اراده در مقام ذات متحد با آن و در مقام فعل، ظهور حقیقت وجود و سریان آن در مراتب وجود است. ایشان تفاوت اراده و مشیت ذاتی با اراده و مشیت فعلی را در قدم اراده و مشیت ذاتی و حدوث اراده و مشیت فعلی دانسته و به این شکل احادیث گوناگونی که دراین‌باره وارد شده‌است و اراده حق‌تعالی را حادث و از صفات فعل می‌دانند، نه از صفات ذات، بر اراده فعلی حمل می‌کند و این روایات را بر حسب فهم مخاطب می‌داند (دعاء السحر، ۱۰۶ ـ ۱۰۷). به باور ایشان، اراده فعلی حق همان مقام «کُنْ» و اراده تکوینی خداوند است که چیزی از آن تخلف نمی‌پذیرد (همان، ۹۹).
==سیره عملی امام‌خمینی==
رابطه مشیت با قضا و قدر: به اعتقاد عارفان، مراتب خلقی عالم بر اساس عین ثابت اشیا و اقتضای ذات آنهاست که به واسطه مشیت از مرتبه غیب ظاهر می‌شود. بنابراین مشیت خداوند، مبتنی بر اعیان ثابته اشیا در حضرت علمیه حق‌تعالی است که استعداد و قَدَر موجودات را معین می‌کند (ابن‌عربی، فصوص، ۸۲ ـ ۸۳؛ قیصری، ۸۲۲ و ۹۶۶ ـ ۹۶۷). اعیان ثابته نیز که خود تنزل اسما و صفات حق‌اند و اقتضای آنها مبتنی بر اقتضای ذاتی آن اسماست، مورد جعل الهی واقع نمی‌شوند؛ زیرا جعل به وجود خارجی تعلق می‌گیرد، در حالی‌که اسما و اعیان ثابته به تبع قدم و ازلیت حق‌تعالی حقایقی ازلی و قدیم هستند (جامی، ۲۱۱)؛ بنابراین آنچه در عالم خارج به موجودات عطا می‌شود، مبتنی بر اقتضای عین ثابته آنها در علم ربوبی است که امری ثابت است (ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۳۹۳؛ همو، فصوص الحکم، ۱۳۲؛ قیصری، ۶۴ ـ ۶۵ و ۵۸۶ ـ ۵۹۱).
در [[سیره عملی]] امام‌خمینی، موارد بسیاری از مشورت در مسائل گوناگون پیش از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] و پس از آن مشاهده می‌شود؛ ازجمله در مبارزه با [[لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی]] و مبارزه علیه [[انقلاب سفید]] با برخی علمای قم مشورت و درباره چگونگی مبارزه تصمیم‌گیری شد. یکی از مصوبه‌های جلسه نخست، آن بود که هفته‌ای یک‌بار و در صورت لزوم بیشتر میان علما جلسه مشورتی برگزار شود. ایشان در هجرت از [[نجف]] به [[پاریس]] با [[سیداحمد]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۲.</ref> و در [[بازگشت به ایران]] نیز با وی و دیگران مشورت کرد و سپس تصمیم نهایی را گرفت.<ref>طباطبایی،  سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۰۲؛ خمینی، دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، ۷۹.</ref>
طبق این بیان، مشیت حق تابع عین ثابته اشیاست که ثابت و غیر قابل تغییر است؛ زیرا اقتضای اعیان ثابته بوده و غیر مجعول است (جندی، ۲۳۲ ـ ۲۳۳) (← مقاله‌های قضا و قدر؛ اعیان ثابته). البته این امر منافاتی با اختیار بندگان ندارد و به معنای جبر نیست؛ زیرا بر اساس نظر امام‌خمینی و دیگر عارفان (ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۱۳) مشیت انسان، جلوه مشیت و اراده حق است و مشیت حق‌تعالی اقتضا می‌کند او به اختیار عمل کند؛ در عین حال انسان در فعل و مشیت خود مستقل نیست؛ زیرا لازمه آن خروج از احاطه و اشراف حق است، که بطلانش آشکار است؛ پس اختیار و انتخاب انسان نیز ناشی از مشیت الهی است و فعل انسان در حقیقت هم به او مرتبط است و هم به حق و این معنای «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» است (چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹؛ الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۶) (← مقاله‌های جبر و اختیار؛ اراده).
 
اتحاد با حقیقت محمدیه و علویهعارفان، انسان کامل را غایت مشیت حق در ظهور عالم می‌شمارند که مشتمل بر حقیقت همه حقایق و عوالم است (ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۸؛ قیصری، ۳۲۵ ـ ۳۲۶). بعضی از عارفان برای حقیقت محمدیه و علویه که باطن و عین ثابت انسان کامل ختمی(ص) و علوی(ع) است (← مقاله حقیقت محمدیه) مراتبی قائل شده‌اند و اولین ظهور آنها در مراتب خلقی را مشیت فعلی می‌دانند که در تعینات خلقی به صورت عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده ظاهر می‌شود و مرتبه خارج وجود مقدس نبی خاتم(ص) و وصی اوست (جلوه، ۲۸۵).
{{ببینید|انجمن‌های ایالتی و ولایتی|انقلاب سفید|اخلاق و سیره امام‌خمینی}}
به باور امام‌خمینی مشیت با حقیقت محمدیه و علویه متحد است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مشیت مطلقه الهی هم افق هستند و باقی مخلوقات از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (تعلیقه فوائد، ۵۶؛ چهل حدیث، ۵۴۷). به اعتقاد ایشان، مشیت فعلی، متحد با حقیقت محمدیه و علویه است (دعاء السحر، ۱۰۰) و مظهر حقیقت محمدیه، پیامبر اکرم(ص) می‌باشد که عین ثابت ایشان در مقام الهیت با اسم اعظم متحد است و دیگر اعیان ثابته و اسمای الهیه از تجلیات آن حقیقت‌اند (مصباح الهدایه، ۳۵). ایشان در این زمینه به ادعیه و روایات پرشماری استناد کرده‌است؛ مانند این بخش از زیارت جامعه: «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ: به واسطه شما خدا عالم را آغاز کرد و به واسطه شما آن را به پایان می‌برد» (صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۵) و نیز روایاتی که خلق عرش و کرسی را به اهل بیت(ع) نسبت می‌دهند (دیلمی، ۲/۴۰۳) و یا روایاتی که امامان(ع)، خود را مشیت الهی معرفی می‌کنند (مجلسی، ۲۶/۱۴). طبق این بیان، پیامبران(ع) (قیصری، ۹۶) و امامان(ع) در قوس نزول عالم، منطبق بر مشیت و واسطه حق و خلق‌اند و در قوس صعود تا مقام «احدیت» و «أو أدنی» عروج می‌کنند (تعلیقه فوائد، ۴۸ ـ ۴۹؛ مصباح الهدایه، ۳۵ و ۴۵؛ تعلیقات فصوص، ۲۳۴؛ دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸، ۵۲ و ۷۷ ـ ۷۸).
 
چگونگی شهود و وصول به مقام مشیت مطلقه: امام‌خمینی شهود مشیت مطلقه را تنها از طریق عروج از عالم طبیعت و ترک علایق دنیوی و شهوات نفسانی می‌داند (دعاء السحر، ۱۷) که بنده باید از عالم طبیعت به عالم مثال و عالم ارواح عروج کند، سپس به عالم مشیت برسد (همان، ۹۷) و تا بنده از حجاب انانیت خارج نشود و متحقق به مقام مشیت مطلقه و فیض مقدس نشود، نمی‌تواند حقایق توحید را درک کند (آداب الصلاة، ۳۰۵). سالک نیز پیش از رسیدن به این مقام، بعضی از روحانیان عالم بالا، چون ملائکه مهیّمه و عقول مجرد را مشاهده می‌کند و وقتی به مقام قرب مطلق رسید، رحمت واسعه و وجود منبسط حق را مشاهده می‌کند که همه موجودات در آن مستهلک هستند و این همان مرتبه تدلّی است که آیه شریفه «دَنا فَتَدَلَّی» (نجم، ۸) به آن اشاره دارد (دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸).
امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، افزون بر تشکیل یا تأیید بسیاری از شوراها، در بسیاری از موارد ازجمله نصب و عزل مسئولان و مسائل داخلی و خارجی کشور به مشورت پرداخت؛ ازجمله با توجه به نظر مشاوران، [[مهدی بازرگان|بازرگان]] را به نخست‌وزیری منصوب کرد، با اینکه با نخست‌وزیری وی مخالف بود.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، ۱۵۲ ـ ۱۵۳.</ref> استعفای او را نیز در جلسه‌ای در ۱۵/۸/۱۳۵۸ با حضور [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[محمدجواد باهنر]] و [[سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی]] بررسی کرد و پذیرفت.<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۷۳.</ref> در عزل [[سیدابوالحسن بنی‌صدر]] نیز پس از شنیدن گزارش‌ها و اقدام‌های او، مسئولان را به مشورت دعوت کرد و عزل وی از فرماندهی کل قوا را اعلام کرد.<ref>خمینی، دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، ۱۰۵.</ref>
 
انتخاب اعضای [[شورای نگهبان]]، از [[وظایف رهبری]] است. امام‌خمینی در انتخاب اعضای آن، با مشاوران و [[مسئولان]] مشورت می‌کرد و بر اساس نتایج مشورت، احکام آنها را صادر می‌کرد.<ref>هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش، ۱۶۰ ـ ۱۶۱.</ref> در انتخاب [[سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی]] به ریاست [[قوه قضاییه]] با وجود تشخیص و تصمیم خود، نظر مشورتی سایر قضات [[دیوان عالی کشور]] را برابر اصل ۱۶۲ [[قانون اساسی]] مصوب ۱۳۵۸ جویا شد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۶ ـ ۵۱۷.</ref> و در انتصاب مجدد رئیس دیوان عالی، از قضات دیوان عالی کشور نظرخواهی کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۶۴.</ref>
 
امام‌خمینی در بسیاری از مسائل داخلی، مانند حل بحران [[کردستان]] و اعزام هیئتی به آن منطقه، با مسئولان مشورت کرد و سپس هیئتی برای رسیدگی به اوضاع آن منطقه مأمور کرد.<ref>طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۸۳.</ref> ایشان در موارد بسیاری، از عالمان و نهادها می‌خواست مشورت را در برنامه کاری خود قرار دهند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۲.</ref> ازجمله در حکم اعزامی علما به مناطق داخلی و خارجی، از آنان می‌خواست با علمای محل مشورت کنند؛ ازجمله در حکم اعزام [[حسین نوری]] به کشورهای [[هند]] و [[پاکستان]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۳۲.</ref> حسین کرمانی برای رسیدگی به امور کردستان <ref>امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۵۵.</ref> و حکم [[امامت جمعه]] برای [[مسلم ملکوتی]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۵۲.</ref> به آنان برای مشورت با [[روحانیان]] محل توصیه کرده‌است. همچنین ایشان از مجلس شورای اسلامی خواست در لوایحی که به مشورت با کارشناسان نیاز دارد، از آنان دعوت و مشورت شود؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۷.</ref> چنان‌که از [[ستاد انقلاب فرهنگی]] خواست با [[جامعه مدرسین قم]] مشورت کند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۰۹.</ref>
 
در [[سیاست خارجی]] نیز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام‌خمینی در نتیجه مشورت با مسئولان کشوری و لشکری بود؛<ref>هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۱۷ ـ ۱۸.</ref> چنان‌که وقتی تصمیم گرفت به [[میخائیل گورباچف]] رئیس سابق شوروی نامه بنویسد، درباره محتوای آن با مشاوران و سران سه قوه مشورت کرد.<ref>هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۳۲، ۴۲۴ و ۴۴۰ ـ ۴۴۱.</ref> ایشان در مسائل نظامی، در جلسات [[شورای عالی دفاع]] شرکت می‌کرد و نظرهای پیشنهادی خود را می‌داد.<ref>رضایی، مصاحبه، چاپ‌شده در پابه‌پای آفتاب، ۴/۱۳۴ ـ ۱۳۶.</ref> پس از درخواست [[محسن رضایی]] برای تشکیل نیروهای سه‌گانه هوایی، دریایی و زمینی در [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]]، پس از مشورت و نظرخواهی از [[شورای نگهبان]] در تطبیق این کار با قانون اساسی، موافقت کرد.<ref>رضایی، مصاحبه، چاپ‌شده در پابه‌پای آفتاب، ۴/۱۴۴ ـ ۱۴۵؛ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۱۰۰.</ref> موارد دیگری نیز از مشاوره امام‌خمینی در امور نظامی در خاطرات دیگران یافت می‌شود.<ref>هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۲۵۵ و ۴۱۹.</ref> پس از [[فتح خرمشهر]]، نظر امام‌خمینی بر خاتمه جنگ و نظر مسئولان بر ادامه جنگ بود. ایشان در نهایت نظر آنان را پذیرفت؛ <ref>(خمینی، دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، ۱۲۵.</ref> چنان‌که در ورود به خاک [[عراق]] نیز، پس از جلسه‌ها و در نهایت در جلسه‌ای با حضور اعضای [[شورای عالی دفاع]] و فرماندهان اصلی جبهه‌ها، ایشان نظر نظامیان را با شرایطی پذیرفت.<ref>هاشمی رفسنجانی، پس از بحران، ۱۶ ـ ۱۷.</ref>
 
{{ببینید|قطعنامه ۵۹۸|نامه به میخائیل گورباچف|اخلاق و سیره امام‌خمینی}}
==شورا==
امروزه شورا در فرهنگ اسلامی، اجتماع عده‌ای از افراد آگاه و مورد وثوق و مطلع از موضوع برای به دست آوردن حقیقتی مطلوب درباره موضوعی است که برای مشورت مطرح شده‌است<ref>جعفری، علامه جعفری و شوراها، ۲۹۸.</ref> و قوام آن به مشورت جمعی است.
امام‌خمینی افزون بر مشورت با مشاوران مورد اعتماد خود، در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم، به تشکیل یا پذیرش شوراهای مختلف همانند شورای انقلاب، [[مجلس شورای اسلامی]]، [[شورای نگهبان]]، [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]]، شورای عالی دفاع، [[شورای عالی امنیت ملی]]، و [[شورای شهر و روستا]] اقدام کرد. ایشان در آستانه [[پیروزی انقلاب اسلامی]] برای هدایت امور و سامان‌دهی مبارزه‌ها، افرادی را با عنوان شورای انقلاب مشخص کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۰۷ و ۵/۴۲۶.</ref>  و با تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، نخست خواهان تشکیل شوراها در استان‌ها و شهرها و روستاها شد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۵۱).</ref> و در نهم اردیبهشت ۱۳۵۸با فرمان تاریخی خود به شورای انقلاب بر نهادینه‌کردن شوراها در جامعه تأکید کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۶۷.</ref> ایشان بر این باور بود که در شهرها و سایر نقاط باید شوراها تشکیل شوند و سرنوشت هر شهرستان و هر شهری به دست شوراهایی باشد که اعضایش را مردم انتخاب می‌کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۵۰ ـ ۲۵۲.</ref>
 
{{ببینید|شورای انقلاب اسلامی}}
 
در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]]، اصل هفتم و اصول صد تا یکصدوششم، به شوراها اختصاص یافته‌است؛ ازجمله در اصل هفتم با اشاره به دو آیه «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ» و «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ»، شوراها، مجلس شورای اسلامی، شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظایر اینها، از ارکان تصمیم‌گیری و اداره امور کشور شمرده شده و رای و خواست مردم با اکثریت یک رکن اساسی در تصمیمات به شمار رفته‌است.
 
پذیرش نهادهای شورایی در قانون اساسی، ازجمله مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، [[شورای عالی قضایی]] در نظام [[ولایت فقیه]] از سوی خبرگان قانون اساسی و امام‌خمینی، بیانگر آن است که رایزنی نظام‌مند و عمل به نتیجه آن، پذیرفتنی و در حقیقت تصمیم آنها جایگزین تصمیم حاکم اسلامی است؛ برای نمونه امام‌خمینی در سال ۱۳۶۶ هنگام تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام که وظیفه اصلی آن تصمیم‌گیری درباره اختلاف شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی بود، رأی اکثریت حاضر مجمع را ملاک عمل قرار داد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۶۴.</ref> در [[بازنگری قانون اساسی]] سال ۱۳۶۸ این مجمع در اصل ۱۱۲ در نظر گرفته شد و یکی از وظایف آن، مشورت دادن به [[رهبری]] شمرده شد.
 
{{ببینید|انتخابات|مردم}}
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
==منابع==
==منابع==
{{منابع|۲}}
قرآن کریم؛
* قرآن کریم.
آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد  اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
* آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل‌الرسول(صتصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
همو، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
* استادی، رضا، شورا در قرآن و حدیث، قم، بنیاد فرهنگی امام‌رضا(ع)، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* ترمذی، محمدبن‌عیسی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالکفر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* جعفری، محمدتقی، علامه جعفری و شوراها، مجله کتاب نقد، شماره ۸، ۱۳۷۷ش.
همو، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
* جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تحقیق عبدالکریم عابدینی، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
همو، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
همو، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
* حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* خمینی، سیداحمد، دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
همو، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
* ذاکری، علی‌اکبر، طلوع خورشید، سال‌شمار زندگانی امام‌خمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
همو، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
* راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
همو، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* رضایی، محسن، مصاحبه، چاپ‌شده در پابه‌پای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
بالی‌زاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، تحقیق فادی اسعد نصیف، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
* روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
بیهقی، احمدبن‌حسین، الاسماء و الصفات، تحقیق عبدالرحمن عمیره، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
* سامانی، سیدمحمود، مشورت و مشاوران در سنت و سیره پیشوایان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
* شهریاری، حمید، شورا در فتوا، قم، پزوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
* صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسر القرآن بالقران و السنه، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
جلوه، سیدابوالحسن، مجموعه آثار حکیم جلوه، مقدمه و تصحیح حسن رضازاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
* طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
* طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
دیلمی، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، بی‌تا.
* فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
* قرطبی، محمدبن‌احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
همو، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
* کواکبی، سیدعبدالرحمان، طبایع الاستبداد یا سرشت‌های خودکامگی، ترجمه عبدالحسین میرزاقاجار، تصحیح محمدجواد صاحبی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
فیض کاشانی، ملامحسن، الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، تحقیق مهدی انصاری قمی، دار لوح المحفوظ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و نهم، ۱۳۸۶ش.
فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۸۶ش.
قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* نایینی، میرزامحمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه المله، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
* نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* نوروزی، علیرضا، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲/۳/۱۳۹۰ش.
کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۱، پس از بحران، به اهتمام فاطمه هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۲، آرامش و چالش، به کوشش مهدی هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
نراقی، ملامهدی، اللمعات العرشیه، تحقیق علی اوجبی، کرج، عهد، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع، به اهتمام عماد هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال‌های ۱۳۵۷ ـ ۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۰

مَشیت اراده و تجلی الهی برای بروز مظاهر و عوالم هستی.

مفهوم‌شناسی

مشیة، از ماده «شیء» مصدر میمی از شاء یشاء[۱] به معنای اراده‌کردن و خواستن است [۲] و در اصل خواست و میلی است که به حدّ طلب می‌رسد (مصطفوی، ۶/۱۵۵). از این واژه در کاربرد عرب، اسم فاعل یا اسم مفعول مشتق نشده‌است؛ بلکه به صورت «ذومشیت» و مانند آن به کار می‌رود. بسیاری از متکلمان مشیت را همان اراده می‌دانند (بیهقی، ۲۱۶؛ خواجه‌نصیر، ۱۶۹) که به معنای میل و شوق به چیزی است و در نهایت به طلب آن منجر می‌شود (تهانوی، ۲/۱۵۵۳). در اصطلاح عرفانی، عنایت ازلی و تجلی ذاتی پروردگار به اشیاست که به کلیات تعلق می‌گیرد و قابل زیادی و نقصان نیست؛ بر خلاف اراده که تجلی الهی جزئیات است و قابل زیادی و نقصان می‌باشد (کاشانی، ۴؛ ← قیصری، ۳۲۶ و ۱۰۸۴). امام‌خمینی مشیت به معنای مصطلح ـ مشیت فعلیه ـ را همان تجلی به فیض مقدس می‌داند که تجلی حق‌تعالی در خارج از صقع ربوبی است؛ و مشیت در مقام ذات ـ مشیت ذاتیه ـ که از آن غالباً تعبیر به «اراده» می‌شود را فیض اقدس می‌داند، و با این مشیت وجود علمی در نشئه علمیه و اعیان ثابته ظاهر می‌شود (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۶ ـ ۱۰۷). پیشینه: مشیت، یکی از صفات الهی است که در کتاب مقدس از آن نام برده شده‌است (مزامیر، ب۱۳۵، ۶). در قرآن کریم نیز در آیات پرشماری بر نفوذ مشیت الهی (آل عمران، ۴۰؛ ابراهیم(ع)، ۲۷؛ حج، ۱۸) و رجوع همه مشیت‌ها به مشیت خداوند (انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹) تأکید شده‌است. در روایات نیز از مشیت با عنوان نخستین مخلوق که باقی اشیا به واسطه آن خلق شده‌اند، یاد شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰). بحث از مشیت خداوند، از مباحث مهم کلامی، عرفانی و فلسفی است. برخی متکلمان اهل سنت میان مشیت و اراده فرقی قائل نشده‌اند و عده‌ای از آنان، چون کرّامیّه میان آن دو فرق گذاشته‌اند و مشیت را صفتی ازلی، و اراده را صفتی حادث به حدوث متعلق آن شمرده‌اند (← تفتازانی، ۴/۱۳۴). برخی متکلمان شیعی نیز با الهام از روایات اهل بیت(ع) (کلینی، ۱/۱۴۸ ـ ۱۴۹) میان آن دو فرق گذاشته‌اند (فیض کاشانی، ۱/۲۱۹؛ نراقی، ۳۴۳ ـ ۳۴۴) (← ادامه مقاله). بحث از نفوذ مشیت خداوند، حتی در اراده و مشیت بندگان، مباحثی چون مجبور بودن انسان در افعال خود را در پی داشت (سبحانی، ۱/۹۱)؛ همچنین نظریه انطباق تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، بر مشیت الهی که منطبق بر دیدگاه کلامی اشاعره بود، توجیه‌گر رفتار و موضع‌گیری‌های سیاسی خلفای اموی بود (عمید زنجانی، ۱۶۶ ـ ۱۶۷). حکمای مشاء نیز از مشیت و اراده بحث کرده‌اند و مشیت را در خداوند امری واجب و در انسان امری ممکن شمرده‌اند (اخوان‌الصفاء، ۳/۵۱۸؛ ابن‌سینا، ۲۰). در عرفان نیز بحث از مشیت با عنوان عنایت و علم ازلی خداوند مطرح شد و عارفان به توجیه و تبیین آن و چگونگی اراده خداوند و صدور کثرت از حق‌تعالی پرداختند (قیصری، ۳۲۶). امام‌خمینی در آثار خود با تبیین دقیقی از بحث مشیت و تقسیم آن به مشیت ذاتی و فعلی، از مشیت فعلی به مشیت مطلقه تعبیر کرده‌است و می‌توان آن را اصطلاحی بدیع شمرد که آن را بر فیض مقدس منطبق نموده‌است (مصباح الهدایه، ۴۵). ایشان در آثار خود به‌تفصیل از مشیت سخن گفته و موضوعاتی چون حقیقت مشیت و انطباق آن بر حقیقت محمدیه و علویه و چگونگی وصول به آن را بیان کرده‌است (همان؛ دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸ و ۱۰۰ ـ ۱۰۱؛ تعلیقات فصوص، ۱۰۸ و ۱۲۸). حقیقت مشیت: مشیت نزد اهل معرفت، عنایت ازلی و تجلی ذات در مرتبه فیض اقدس و افاضه اعیان ثابته در صقع ربوبی به حسب اقتضای اسمای الهی و حکمت اوست؛ چنان‌که اراده نزد ایشان، متعلق به ایجاد اعیان خارجی به حسب استعدادهای آنهاست (جندی، ۲۳۵؛ قیصری، ۴۸۵). امام‌خمینی مشیت را به ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند و مشیت ذاتی را همان اراده و عرش ذات احدی (تعلیقات فصوص، ۱۹۸) و مشیت فعلی را فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط می‌داند که دارای وحدت حقه بوده، شامل همه تعینات و ظهورات و ساری در آنهاست (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹؛ آداب الصلاة، ۲۴۱) (← مقاله فیض اقدس و مقدس). این مشیت مطلقه که در مقام فعل است، از آنجاکه ظاهرکننده حضرت جمع است، جامع جمیع اسما و صفات ربوبی است و همه مراتب کمالی وجود را دربر می‌گیرد (مصباح الهدایه، ۴۶). امام‌خمینی از مشیت مطلقه به اعتبارات مختلف با تعابیر مختلفی یاد کرده‌است که عبارتند از: ۱. مرتبه فقر؛ ۲. فیض مقدس؛ ۳. رحمت واسعه؛ ۴. اسم اعظم؛ ۵. ولایت مطلقه محمدیه(ص)؛ ۶. مقام علویه(ع) (دعاء السحر، ۱۸ ـ ۱۷)؛ ۷. فیض منبسط؛ ۸. وجود مطلق؛ ۹. مقام قاب قوسین؛ ۱۰. افق اعلی؛ ۱۱. تجلی ساری؛ ۱۲. نور مرشوش؛ ۱۳. رق منشور؛ ۱۴. کلام مذکور؛ ۱۵. کتاب مسطور؛ ۱۶. کلمه «کُنْ» وجودی؛ ۱۷. وجه الله الباقی (همان، ۱۰۰ ـ ۱۰۱)؛ ۱۸. نفس رحمانی؛ ۱۹. وجود منبسط؛ ۲۰. مقام رحمانیت و رحیمیت؛ ۲۱. مقام قیومیت؛ ۲۲. حضرت عماء؛ ۲۳. حجاب اقرب؛ ۲۴. هیولای اولی؛ ۲۵. برزخیت کبری؛ ۲۶. مقام تدلی؛ ۲۷. مقام او ادنی (مصباح الهدایه، ۴۵؛ دعاء السحر، ۱۰۱). به اعتقاد امام‌خمینی، مشیت مطلقه فعلی، همان فیض مقدس، وجود منبسط و نور رحمت حق در مقام ظهور و اول صادر از مقام غیب است که تجلی بدون واسطه حق شمرده شده، از همه تعینات و تعلقات مجرد است (دعاء السحر، ۹۸؛ مصباح الهدایه، ۴۵)؛ زیرا حقایق متعینه، خود نمی‌توانند بدون واسطه به ذات حق ـ که مقدس از همه تعینات است ـ مرتبط باشند، و گرنه لازم می‌آید در ذات حق‌تعالی تقدّر و تعیّن راه پیدا کند (حدیث جنود، ۲۶). نیز، همه مراتب و تعینات وجود، مظهر مشیت فعلی حق‌اند (تعلیقه فوائد، ۱۲۹ ـ ۱۳۰) و در هر مرتبه‌ای که هستند، در حقیقت مشیت مستهلک می‌باشند و مشیت با نهایت بساطت و احدیتش با همه اشیا متحد بوده، ظل و سایه وحدت حقه الهی است که بر همه اشیا احاطه قیومیه دارد (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹). بنابراین مشیت، در همه مراتب طولی و عرضی عالم، سریان دارد و به اندازه ظرفیت و استعداد عالمیان، در آنها تجلی می‌کند (همان، ۹۹ ـ ۱۰۰) (← مقاله نفس رحمانی). به اعتقاد امام‌خمینی، مشیت فعلی، مقام فاعلیت خداوند (تعلیقه فوائد، ۱۵ و ۶۳) و اصل و اساس اسمای فعلیه است (سرّ الصلاة، ۸۵). ایشان در جای دیگر، مشیت را همان «وجه الله الباقی» که همه موجودات و تعینات در آن فانی‌اند، دانسته (دعاء السحر، ۱۸)، معتقد است درک توحید بدون تحقق مقام مشیت، رسیدن به آن و عملی ساختن آن در وجود خود، ممکن نیست (آداب الصلاة، ۳۰۵)؛ زیرا نفی فاعلیتِ حقیقی از ماسوی‌الله به توحید افعالی منجر می‌شود. نیز به باور ایشان از مشیت به اعتبار سریان و بسط و ظهور در مراتب تعینات، به «نفس رحمانی» و به اعتبار برزخیت میان عالم الوهیت و مراتب خلقی به «عماء» و «برزخیت کبری» تعبیر می‌شود (همان، ۲۴۷؛ مصباح الهدایه، ۴۵ ـ ۴۶؛ تعلیقات فصوص، ۲۹۲ ـ ۲۹۳). مشیت، مرتبه‌ای از اسم اعظم است که در نگاه امام‌خمینی دارای سه مرتبه است: مرتبه الوهیت، مرتبه خارج و مرتبه لفظ (دعاء السحر، ۷۵) (← مقاله اسم اعظم)؛ مشیت مطلقه نیز منطبق بر اسم اعظمِ در مرتبه خارج است. این مطلب شواهد فراوانی در قرآن (انسان، ۳۰؛ انفال، ۱۷) و روایات (صدوق، التوحید، ۱۴۷؛ کلینی، ۱/۱۱۰) دارد (چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹ و ۶۵۱ ـ ۶۵۲). ویژگی‌های مشیت: اهل معرفت، مشیت را تابع عین ثابت اشیا در حضرت علمیه می‌دانند؛ به این معنا که هر آنچه در عین ثابت شیئی مقدر است، مشیت به آن تعلق می‌گیرد و آن شیء از مرتبه عین ثابت و حضرت علمیه در خارج تحقق پیدا می‌کند (جندی، ۳۶۸ ـ ۳۶۹؛ قیصری، ۹۵). امام‌خمینی از آنجاکه مشیت را به ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند، برای هر یک ویژگی‌هایی ذکر می‌نماید. ایشان ویژگی مشیت را در مقام ذات بی‌تعین و وحدت می‌داند که به حضرت غیب مرتبط است. این مرتبه که از آن به اراده نیز تعبیر می‌شود، عرش ذات در مقام احدی جمعی است که اعیان ثابته و وجودهای علمی به واسطه آن تحقق می‌یابند (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹)؛ اما ویژگی‌های مشیت در مرتبه فعل که همان فیض مقدس اطلاقی و فیض منبسط است عبارتند از: ۱. وحدت مشیت مطلقه: مشیت مطلقه دارای وحدت حقه بوده و این وحدت ظل و سایه وحدت حقه حقیقیه ذات مقدس حق‌تعالی است. چنین مشیتی بسیط بوده و مجرد از هر گونه تعینات و تعلقات است که با وجود این بساطت و وحدت در همه مظاهر و تعینات سریان دارد و موجودات در مراتب خلقی همه ظهور و شئون این مشیت هستند (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹). در حقیقت وحدتی که برای مشیت است، وحدتی به قید اطلاق است، در برابر وحدت حقیقی حق‌تعالی که از قید اطلاق نیز مبرّا است (همان، ۸۱). ۲. صادر اول بودن مشیت مطلقه: از دیدگاه فلسفی اول صادر از حق‌تعالی عقل اول است و همه عوالم غیب و شهود به توسط او موجود بوده، بلکه همه عوالم صورت عقل اول است (تعلیقه فوائد، ۶۳)؛ اما از دیدگاه اهل معرفت، اول صادر، مشیت مطلقه است و سایر موجودات به واسطه او ظهور و وجود یافته‌اند، چنان‌که در روایت آمده‌است که خداوند مشیت را به ذات خود و بقیه موجودات را به واسطه او خلق کرد (کلینی، ۱/۱۱۰)؛ بلکه بر اساس نظر اصحاب تحقیق و سلوک، هر آنچه در مراتب تعینات و موجودات است، همان مشیت مطلقه است و این تعینات اموری اعتباری هستند (دعاء السحر، ۹۸). این مشیت در مقام فعل، دارای دو تجلی و دو تعین است؛ تجلی به مقام رحمانیت و تجلی به مقام رحیمیت که جلوه رحمانیت و رحیمیت در مقام ذات است (آداب الصلاة، ۲۶۷). به واسطه مشیت رحمانیه اصل وجود و به واسطه رحمت رحیمیه کمال وجود بسط و گسترش می‌یابد (سرّ الصلاة، ۸۷؛ چهل حدیث، ۶۵۲) و این رحمت رحمانیه و رحیمیه کل عالم را فرا گرفته‌اند و عقل و نفس از تعینات این رحمت بوده و به تبع از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (دعاء السحر، ۴۶). بنابراین همه عوالم غیب و شهود از تعینات مشیت محسوب می‌شوند و نسبت مشیت به همه آنها یکسان است؛ اگرچه نسبت این تعینات به مشیت به حسب مرتبه‌ای که دارند مختلف است (همان، ۹۸؛ مصباح الهدایه، ۶۱ ـ ۶۲). اول تعین این مشیت مطلقه در عالم خلق، عقل اول است که اول مخلوق از روحانیون و مجرد از تعلقات جسمانی است که از آن به نور نبی ختمی(ص) و روح او تعبیر می‌شود (حدیث جنود، ۲۱ ـ ۲۲؛ مصباح الهدایه، ۶۱). ۳. احاطه و شمول مشیت مطلقه: مقام مشیت مطلقه بر همه موجودات ملکی و ملکوتی احاطه قیومی دارد و همه موجودات به اعتباری تعینات آن شمرده می‌شوند و به جهت اینکه همه مشیت‌های بندگان، فانی در مشیت حق است؛ بلکه خود بندگان و شئون آنها نیز مظهر و آینه مشیت حق شمرده می‌شوند. چنان‌که در روایت آمده‌است که مشیت بنده و ذات و کمالات او، به عین مشیت حق است (← صدوق، التوحید، ۳۴۰؛ چهل حدیث، ۵۹۸). بنابراین همه عالم از شئون و ظهورات مشیت است و این همان شمول مشیت، سریان وجود، بسط رحمت و مقام الهیت خداوند است (دعاء السحر، ۹۹). ۴. غیر محدود بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه از آنجاکه از غیر محدود صادر می‌شود و وجودی بسیط و واحد است، هیچ حدی ندارد؛ زیرا معقول نیست از علت غیر محدود امر محدود بدون واسطه صادر شود (تقریرات، ۳/۳۰۵)؛ چون در صورت تقید و تعین این صادر از حق، آن متجلی و مبدء نیز معین و مقید خواهد شد (حدیث جنود، ۲۶ ـ ۲۷)؛ بلکه از آنجاکه مبدء، صرف الوجود است، صادر از آن هم صرف الوجود خواهد بود، لکن این وجود غیر محدود که عالم کثرات را شامل می‌شود، به جهت حدود و تعیّناتی که این عالم کثرات دارند و به جهت قرب و پس از حق‌تعالی، متعین شده و دارای مراتب کمال و نقص می‌گردد (تقریرات، ۳/۳۰۵). ۵. محجوب بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه اگرچه مقام ظهور حقیقت وجود است و این برای هر صاحب ادراکی مشهود است، با این حال، این حقیقت در پس پرده تعینات، ادراک می‌شود و حقیقت و کنه آن مجهول است، اگرچه به حسب هویت و وجود معلوم است. از این جهت برای غیر اهل معرفت جهت سریان و بسط و اطلاق آن محجوب و پنهان است و اهل معرفت به قدر مقامی که دارند، می‌توانند به آن حقیقت دست یابند (دعاء السحر، ۱۰۱). ۶. اسم اعظم بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه عبارت است از ظهور اسم اعظم الهی به حسب حقیقت خارجی که خود دارای تعینی نبوده و تعین هر متعینی است (همان، ۷۸)؛ همچنان‌که اسم اعظم الهی به حسب حقیقت عینی، عبارت است از انسان کامل و حقیقت محمدیه که به عین ثابت خود متحد با اسم اعظم در مقام الوهیت است (همان، ۷۷) (← مقاله انسان کامل). مشیت مطلقه ظل و سایه اسم اعظم الله و اول ظهور آن شمرده می‌شود و آن مقام الوهیت حق‌تعالی است که به واسطه آن حق‌تعالی ساری و ظاهر در همه عوالم گشته‌است (مصباح الهدایه، ۴۹). به اعتقاد امام‌خمینی مشیت مطلقه به جهت عمومیت آن ظل اسم «الله» است نه اسم «الرحمن»؛ زیرا اسم رحمن تابع اسم الله و اسم الله محیط بر آن است و مشیت مطلقه نمی‌تواند ظل اسم رحمن باشد (دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸). بنابراین مشیت مطلقه ظهور اسم الله و اسم اعظم الهی است و دارای مقام مشیت رحمانیه که بسط وجود مطلق است و مشیت رحیمیه که بسط کمال وجود است، می‌باشد، چنان‌که در «بسم الله» آمده‌است (سرّ الصلاة، ۸۷) و این مشیت مطلقه که فعل حق‌تعالی است، در عالم بسط و سریان یافته و باقی اشیا به واسطه مشیت ظهور یافته‌اند؛ چنان‌که در روایت به آن اشاره شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰) و همچنین نقل شده‌است که به «بسم الله» وجود ظاهر گشته‌است و این «بسم الله»، همان حقیقت اسم اعظم و مشیت مطلقه الهی است (دعاء السحر، ۱۰۰ ـ ۱۰۱) (← مقاله اسم اعظم). رابطه مشیت با اراده: از دیدگاه عارفان، اراده خود از شئونِ مشیت است (قیصری، ۵۸۶ ـ ۵۸۷؛ آملی، ۱/۳۷۷ ـ ۳۸۶) و این ویژگی اراده که مقتضی یکی از دو طرف وجود و عدم برای ماهیت است، از ناحیه مشیت بوده‌است؛ از این‌رو مشیت بر اراده، تقدم ذاتی دارد (ابن‌ترکه، ۱۳؛ بالی‌زاده، ۲۷۴؛ ← تهانوی، ۲/۱۵۵۳). افزون بر ترتب، چون اراده به جزئیات تعلق دارد، متعلقاتش کم و زیاد شده و تغییر می‌کنند؛ بر خلاف مشیت که به کلیات تعلق دارد و متعلَّقاتش از ازل تا ابد ثابت‌اند (قیصری، ۱۰۸۴). اما علت اینکه اهل معرفت در مواردی مشیت و اراده را به یک معنا به کار می‌برند، این است که مرتبه ذاتیِ مشیت و اراده یکی بوده، به حسب ذات، عین یکدیگر هستند (همان، ۱۰۸۴؛ ← تعلیقات فصوص، ۱۹۸). امام‌خمینی اراده و مشیت را به اراده و مشیت ذاتی و فعلی تقسیم کرده و اراده و مشیت را در مقام ذات و فعل از یک سنخ می‌داند که مشیت و اراده در مقام ذات متحد با آن و در مقام فعل، ظهور حقیقت وجود و سریان آن در مراتب وجود است. ایشان تفاوت اراده و مشیت ذاتی با اراده و مشیت فعلی را در قدم اراده و مشیت ذاتی و حدوث اراده و مشیت فعلی دانسته و به این شکل احادیث گوناگونی که دراین‌باره وارد شده‌است و اراده حق‌تعالی را حادث و از صفات فعل می‌دانند، نه از صفات ذات، بر اراده فعلی حمل می‌کند و این روایات را بر حسب فهم مخاطب می‌داند (دعاء السحر، ۱۰۶ ـ ۱۰۷). به باور ایشان، اراده فعلی حق همان مقام «کُنْ» و اراده تکوینی خداوند است که چیزی از آن تخلف نمی‌پذیرد (همان، ۹۹). رابطه مشیت با قضا و قدر: به اعتقاد عارفان، مراتب خلقی عالم بر اساس عین ثابت اشیا و اقتضای ذات آنهاست که به واسطه مشیت از مرتبه غیب ظاهر می‌شود. بنابراین مشیت خداوند، مبتنی بر اعیان ثابته اشیا در حضرت علمیه حق‌تعالی است که استعداد و قَدَر موجودات را معین می‌کند (ابن‌عربی، فصوص، ۸۲ ـ ۸۳؛ قیصری، ۸۲۲ و ۹۶۶ ـ ۹۶۷). اعیان ثابته نیز که خود تنزل اسما و صفات حق‌اند و اقتضای آنها مبتنی بر اقتضای ذاتی آن اسماست، مورد جعل الهی واقع نمی‌شوند؛ زیرا جعل به وجود خارجی تعلق می‌گیرد، در حالی‌که اسما و اعیان ثابته به تبع قدم و ازلیت حق‌تعالی حقایقی ازلی و قدیم هستند (جامی، ۲۱۱)؛ بنابراین آنچه در عالم خارج به موجودات عطا می‌شود، مبتنی بر اقتضای عین ثابته آنها در علم ربوبی است که امری ثابت است (ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۳۹۳؛ همو، فصوص الحکم، ۱۳۲؛ قیصری، ۶۴ ـ ۶۵ و ۵۸۶ ـ ۵۹۱). طبق این بیان، مشیت حق تابع عین ثابته اشیاست که ثابت و غیر قابل تغییر است؛ زیرا اقتضای اعیان ثابته بوده و غیر مجعول است (جندی، ۲۳۲ ـ ۲۳۳) (← مقاله‌های قضا و قدر؛ اعیان ثابته). البته این امر منافاتی با اختیار بندگان ندارد و به معنای جبر نیست؛ زیرا بر اساس نظر امام‌خمینی و دیگر عارفان (ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۱۳) مشیت انسان، جلوه مشیت و اراده حق است و مشیت حق‌تعالی اقتضا می‌کند او به اختیار عمل کند؛ در عین حال انسان در فعل و مشیت خود مستقل نیست؛ زیرا لازمه آن خروج از احاطه و اشراف حق است، که بطلانش آشکار است؛ پس اختیار و انتخاب انسان نیز ناشی از مشیت الهی است و فعل انسان در حقیقت هم به او مرتبط است و هم به حق و این معنای «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» است (چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹؛ الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۶) (← مقاله‌های جبر و اختیار؛ اراده). اتحاد با حقیقت محمدیه و علویهعارفان، انسان کامل را غایت مشیت حق در ظهور عالم می‌شمارند که مشتمل بر حقیقت همه حقایق و عوالم است (ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۸؛ قیصری، ۳۲۵ ـ ۳۲۶). بعضی از عارفان برای حقیقت محمدیه و علویه که باطن و عین ثابت انسان کامل ختمی(ص) و علوی(ع) است (← مقاله حقیقت محمدیه) مراتبی قائل شده‌اند و اولین ظهور آنها در مراتب خلقی را مشیت فعلی می‌دانند که در تعینات خلقی به صورت عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده ظاهر می‌شود و مرتبه خارج وجود مقدس نبی خاتم(ص) و وصی اوست (جلوه، ۲۸۵). به باور امام‌خمینی مشیت با حقیقت محمدیه و علویه متحد است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مشیت مطلقه الهی هم افق هستند و باقی مخلوقات از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (تعلیقه فوائد، ۵۶؛ چهل حدیث، ۵۴۷). به اعتقاد ایشان، مشیت فعلی، متحد با حقیقت محمدیه و علویه است (دعاء السحر، ۱۰۰) و مظهر حقیقت محمدیه، پیامبر اکرم(ص) می‌باشد که عین ثابت ایشان در مقام الهیت با اسم اعظم متحد است و دیگر اعیان ثابته و اسمای الهیه از تجلیات آن حقیقت‌اند (مصباح الهدایه، ۳۵). ایشان در این زمینه به ادعیه و روایات پرشماری استناد کرده‌است؛ مانند این بخش از زیارت جامعه: «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ: به واسطه شما خدا عالم را آغاز کرد و به واسطه شما آن را به پایان می‌برد» (صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۵) و نیز روایاتی که خلق عرش و کرسی را به اهل بیت(ع) نسبت می‌دهند (دیلمی، ۲/۴۰۳) و یا روایاتی که امامان(ع)، خود را مشیت الهی معرفی می‌کنند (مجلسی، ۲۶/۱۴). طبق این بیان، پیامبران(ع) (قیصری، ۹۶) و امامان(ع) در قوس نزول عالم، منطبق بر مشیت و واسطه حق و خلق‌اند و در قوس صعود تا مقام «احدیت» و «أو أدنی» عروج می‌کنند (تعلیقه فوائد، ۴۸ ـ ۴۹؛ مصباح الهدایه، ۳۵ و ۴۵؛ تعلیقات فصوص، ۲۳۴؛ دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸، ۵۲ و ۷۷ ـ ۷۸). چگونگی شهود و وصول به مقام مشیت مطلقه: امام‌خمینی شهود مشیت مطلقه را تنها از طریق عروج از عالم طبیعت و ترک علایق دنیوی و شهوات نفسانی می‌داند (دعاء السحر، ۱۷) که بنده باید از عالم طبیعت به عالم مثال و عالم ارواح عروج کند، سپس به عالم مشیت برسد (همان، ۹۷) و تا بنده از حجاب انانیت خارج نشود و متحقق به مقام مشیت مطلقه و فیض مقدس نشود، نمی‌تواند حقایق توحید را درک کند (آداب الصلاة، ۳۰۵). سالک نیز پیش از رسیدن به این مقام، بعضی از روحانیان عالم بالا، چون ملائکه مهیّمه و عقول مجرد را مشاهده می‌کند و وقتی به مقام قرب مطلق رسید، رحمت واسعه و وجود منبسط حق را مشاهده می‌کند که همه موجودات در آن مستهلک هستند و این همان مرتبه تدلّی است که آیه شریفه «دَنا فَتَدَلَّی» (نجم، ۸) به آن اشاره دارد (دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸).

منابع

قرآن کریم؛ 
آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد  اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
همو، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
همو، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
همو، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
همو، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
همو، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
همو، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
همو، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
بالی‌زاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، تحقیق فادی اسعد نصیف، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
بیهقی، احمدبن‌حسین، الاسماء و الصفات، تحقیق عبدالرحمن عمیره، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
جلوه، سیدابوالحسن، مجموعه آثار حکیم جلوه، مقدمه و تصحیح حسن رضازاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
دیلمی، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، بی‌تا.
صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
همو، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
فیض کاشانی، ملامحسن، الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، تحقیق مهدی انصاری قمی، دار لوح المحفوظ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
نراقی، ملامهدی، اللمعات العرشیه، تحقیق علی اوجبی، کرج، عهد، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۱۰۳.
  2. جوهری، صحاح التاج العروس، ۱/۵۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۵۶۴.