پرش به محتوا

کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
imported>H.Ahmadi
imported>H.Ahmadi
خط ۱: خط ۱:
'''مَشیت''' [[اراده]] و [[تجلی الهی]] برای بروز مظاهر و [[عوالم هستی]].
'''مَشیت''' [[اراده]] و [[تجلی الهی]] برای بروز مظاهر و [[عوالم هستی]].
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
مشیة، از ماده «شیء» مصدر میمی از شاء یشاء<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۱۰۳.</ref> به معنای اراده‌کردن و خواستن است <ref>جوهری، صحاح التاج العروس، ۱/۵۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۵۶۴.</ref> و در اصل خواست و میلی است که به حدّ طلب می‌رسد (مصطفوی، ۶/۱۵۵). از این واژه در کاربرد عرب، اسم فاعل یا اسم مفعول مشتق نشده‌است؛ بلکه به صورت «ذومشیت» و مانند آن به کار می‌رود. بسیاری از متکلمان مشیت را همان اراده می‌دانند (بیهقی، ۲۱۶؛ خواجه‌نصیر، ۱۶۹) که به معنای میل و شوق به چیزی است و در نهایت به طلب آن منجر می‌شود (تهانوی، ۲/۱۵۵۳). در اصطلاح عرفانی، عنایت ازلی و تجلی ذاتی پروردگار به اشیاست که به کلیات تعلق می‌گیرد و قابل زیادی و نقصان نیست؛ بر خلاف اراده که تجلی الهی جزئیات است و قابل زیادی و نقصان می‌باشد (کاشانی، ۴؛ ← قیصری، ۳۲۶ و ۱۰۸۴).
مشیة، از ماده «شیء» مصدر میمی از شاء یشاء<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۱۰۳.</ref> به معنای اراده‌کردن و خواستن است <ref>جوهری، صحاح التاج العروس، ۱/۵۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۵۶۴.</ref> و در اصل خواست و میلی است که به حدّ طلب می‌رسد.<ref>(مصطفوی، ۶/۱۵۵).</ref> از این واژه در کاربرد عرب، اسم فاعل یا اسم مفعول مشتق نشده‌است؛ بلکه به صورت «ذومشیت» و مانند آن به کار می‌رود. بسیاری از متکلمان مشیت را همان اراده می‌دانند (بیهقی، ۲۱۶؛ خواجه‌نصیر، ۱۶۹) که به معنای میل و شوق به چیزی است و در نهایت به طلب آن منجر می‌شود (تهانوی، ۲/۱۵۵۳). در اصطلاح عرفانی، عنایت ازلی و تجلی ذاتی پروردگار به اشیاست که به کلیات تعلق می‌گیرد و قابل زیادی و نقصان نیست؛ بر خلاف اراده که تجلی الهی جزئیات است و قابل زیادی و نقصان می‌باشد (کاشانی، ۴؛ ← قیصری، ۳۲۶ و ۱۰۸۴).
امام‌خمینی مشیت به معنای مصطلح ـ مشیت فعلیه ـ را همان تجلی به فیض مقدس می‌داند که تجلی حق‌تعالی در خارج از صقع ربوبی است؛ و مشیت در مقام ذات ـ مشیت ذاتیه ـ که از آن غالباً تعبیر به «اراده» می‌شود را فیض اقدس می‌داند، و با این مشیت وجود علمی در نشئه علمیه و اعیان ثابته ظاهر می‌شود (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۶ ـ ۱۰۷).
امام‌خمینی مشیت به معنای مصطلح ـ مشیت فعلیه ـ را همان تجلی به فیض مقدس می‌داند که تجلی حق‌تعالی در خارج از صقع ربوبی است؛ و مشیت در مقام ذات ـ مشیت ذاتیه ـ که از آن غالباً تعبیر به «اراده» می‌شود را فیض اقدس می‌داند، و با این مشیت وجود علمی در نشئه علمیه و اعیان ثابته ظاهر می‌شود (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۶ ـ ۱۰۷).
پیشینه: مشیت، یکی از صفات الهی است که در کتاب مقدس از آن نام برده شده‌است (مزامیر، ب۱۳۵، ۶). در قرآن کریم نیز در آیات پرشماری بر نفوذ مشیت الهی (آل عمران، ۴۰؛ ابراهیم(ع)، ۲۷؛ حج، ۱۸) و رجوع همه مشیت‌ها به مشیت خداوند (انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹) تأکید شده‌است. در روایات نیز از مشیت با عنوان نخستین مخلوق که باقی اشیا به واسطه آن خلق شده‌اند، یاد شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰).
پیشینه: مشیت، یکی از صفات الهی است که در کتاب مقدس از آن نام برده شده‌است (مزامیر، ب۱۳۵، ۶). در قرآن کریم نیز در آیات پرشماری بر نفوذ مشیت الهی (آل عمران، ۴۰؛ ابراهیم(ع)، ۲۷؛ حج، ۱۸) و رجوع همه مشیت‌ها به مشیت خداوند (انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹) تأکید شده‌است. در روایات نیز از مشیت با عنوان نخستین مخلوق که باقی اشیا به واسطه آن خلق شده‌اند، یاد شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰).
خط ۲۷: خط ۲۷:
به باور امام‌خمینی مشیت با حقیقت محمدیه و علویه متحد است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مشیت مطلقه الهی هم افق هستند و باقی مخلوقات از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (تعلیقه فوائد، ۵۶؛ چهل حدیث، ۵۴۷). به اعتقاد ایشان، مشیت فعلی، متحد با حقیقت محمدیه و علویه است (دعاء السحر، ۱۰۰) و مظهر حقیقت محمدیه، پیامبر اکرم(ص) می‌باشد که عین ثابت ایشان در مقام الهیت با اسم اعظم متحد است و دیگر اعیان ثابته و اسمای الهیه از تجلیات آن حقیقت‌اند (مصباح الهدایه، ۳۵). ایشان در این زمینه به ادعیه و روایات پرشماری استناد کرده‌است؛ مانند این بخش از زیارت جامعه: «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ: به واسطه شما خدا عالم را آغاز کرد و به واسطه شما آن را به پایان می‌برد» (صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۵) و نیز روایاتی که خلق عرش و کرسی را به اهل بیت(ع) نسبت می‌دهند (دیلمی، ۲/۴۰۳) و یا روایاتی که امامان(ع)، خود را مشیت الهی معرفی می‌کنند (مجلسی، ۲۶/۱۴). طبق این بیان، پیامبران(ع) (قیصری، ۹۶) و امامان(ع) در قوس نزول عالم، منطبق بر مشیت و واسطه حق و خلق‌اند و در قوس صعود تا مقام «احدیت» و «أو أدنی» عروج می‌کنند (تعلیقه فوائد، ۴۸ ـ ۴۹؛ مصباح الهدایه، ۳۵ و ۴۵؛ تعلیقات فصوص، ۲۳۴؛ دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸، ۵۲ و ۷۷ ـ ۷۸).
به باور امام‌خمینی مشیت با حقیقت محمدیه و علویه متحد است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مشیت مطلقه الهی هم افق هستند و باقی مخلوقات از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (تعلیقه فوائد، ۵۶؛ چهل حدیث، ۵۴۷). به اعتقاد ایشان، مشیت فعلی، متحد با حقیقت محمدیه و علویه است (دعاء السحر، ۱۰۰) و مظهر حقیقت محمدیه، پیامبر اکرم(ص) می‌باشد که عین ثابت ایشان در مقام الهیت با اسم اعظم متحد است و دیگر اعیان ثابته و اسمای الهیه از تجلیات آن حقیقت‌اند (مصباح الهدایه، ۳۵). ایشان در این زمینه به ادعیه و روایات پرشماری استناد کرده‌است؛ مانند این بخش از زیارت جامعه: «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ: به واسطه شما خدا عالم را آغاز کرد و به واسطه شما آن را به پایان می‌برد» (صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۵) و نیز روایاتی که خلق عرش و کرسی را به اهل بیت(ع) نسبت می‌دهند (دیلمی، ۲/۴۰۳) و یا روایاتی که امامان(ع)، خود را مشیت الهی معرفی می‌کنند (مجلسی، ۲۶/۱۴). طبق این بیان، پیامبران(ع) (قیصری، ۹۶) و امامان(ع) در قوس نزول عالم، منطبق بر مشیت و واسطه حق و خلق‌اند و در قوس صعود تا مقام «احدیت» و «أو أدنی» عروج می‌کنند (تعلیقه فوائد، ۴۸ ـ ۴۹؛ مصباح الهدایه، ۳۵ و ۴۵؛ تعلیقات فصوص، ۲۳۴؛ دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸، ۵۲ و ۷۷ ـ ۷۸).
چگونگی شهود و وصول به مقام مشیت مطلقه: امام‌خمینی شهود مشیت مطلقه را تنها از طریق عروج از عالم طبیعت و ترک علایق دنیوی و شهوات نفسانی می‌داند (دعاء السحر، ۱۷) که بنده باید از عالم طبیعت به عالم مثال و عالم ارواح عروج کند، سپس به عالم مشیت برسد (همان، ۹۷) و تا بنده از حجاب انانیت خارج نشود و متحقق به مقام مشیت مطلقه و فیض مقدس نشود، نمی‌تواند حقایق توحید را درک کند (آداب الصلاة، ۳۰۵). سالک نیز پیش از رسیدن به این مقام، بعضی از روحانیان عالم بالا، چون ملائکه مهیّمه و عقول مجرد را مشاهده می‌کند و وقتی به مقام قرب مطلق رسید، رحمت واسعه و وجود منبسط حق را مشاهده می‌کند که همه موجودات در آن مستهلک هستند و این همان مرتبه تدلّی است که آیه شریفه «دَنا فَتَدَلَّی» (نجم، ۸) به آن اشاره دارد (دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸).
چگونگی شهود و وصول به مقام مشیت مطلقه: امام‌خمینی شهود مشیت مطلقه را تنها از طریق عروج از عالم طبیعت و ترک علایق دنیوی و شهوات نفسانی می‌داند (دعاء السحر، ۱۷) که بنده باید از عالم طبیعت به عالم مثال و عالم ارواح عروج کند، سپس به عالم مشیت برسد (همان، ۹۷) و تا بنده از حجاب انانیت خارج نشود و متحقق به مقام مشیت مطلقه و فیض مقدس نشود، نمی‌تواند حقایق توحید را درک کند (آداب الصلاة، ۳۰۵). سالک نیز پیش از رسیدن به این مقام، بعضی از روحانیان عالم بالا، چون ملائکه مهیّمه و عقول مجرد را مشاهده می‌کند و وقتی به مقام قرب مطلق رسید، رحمت واسعه و وجود منبسط حق را مشاهده می‌کند که همه موجودات در آن مستهلک هستند و این همان مرتبه تدلّی است که آیه شریفه «دَنا فَتَدَلَّی» (نجم، ۸) به آن اشاره دارد (دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸).
==منابع==
==منابع==
   
   

نسخهٔ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۱

مَشیت اراده و تجلی الهی برای بروز مظاهر و عوالم هستی.

مفهوم‌شناسی

مشیة، از ماده «شیء» مصدر میمی از شاء یشاء[۱] به معنای اراده‌کردن و خواستن است [۲] و در اصل خواست و میلی است که به حدّ طلب می‌رسد.[۳] از این واژه در کاربرد عرب، اسم فاعل یا اسم مفعول مشتق نشده‌است؛ بلکه به صورت «ذومشیت» و مانند آن به کار می‌رود. بسیاری از متکلمان مشیت را همان اراده می‌دانند (بیهقی، ۲۱۶؛ خواجه‌نصیر، ۱۶۹) که به معنای میل و شوق به چیزی است و در نهایت به طلب آن منجر می‌شود (تهانوی، ۲/۱۵۵۳). در اصطلاح عرفانی، عنایت ازلی و تجلی ذاتی پروردگار به اشیاست که به کلیات تعلق می‌گیرد و قابل زیادی و نقصان نیست؛ بر خلاف اراده که تجلی الهی جزئیات است و قابل زیادی و نقصان می‌باشد (کاشانی، ۴؛ ← قیصری، ۳۲۶ و ۱۰۸۴). امام‌خمینی مشیت به معنای مصطلح ـ مشیت فعلیه ـ را همان تجلی به فیض مقدس می‌داند که تجلی حق‌تعالی در خارج از صقع ربوبی است؛ و مشیت در مقام ذات ـ مشیت ذاتیه ـ که از آن غالباً تعبیر به «اراده» می‌شود را فیض اقدس می‌داند، و با این مشیت وجود علمی در نشئه علمیه و اعیان ثابته ظاهر می‌شود (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ دعاء السحر، ۹۸ و ۱۰۶ ـ ۱۰۷). پیشینه: مشیت، یکی از صفات الهی است که در کتاب مقدس از آن نام برده شده‌است (مزامیر، ب۱۳۵، ۶). در قرآن کریم نیز در آیات پرشماری بر نفوذ مشیت الهی (آل عمران، ۴۰؛ ابراهیم(ع)، ۲۷؛ حج، ۱۸) و رجوع همه مشیت‌ها به مشیت خداوند (انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹) تأکید شده‌است. در روایات نیز از مشیت با عنوان نخستین مخلوق که باقی اشیا به واسطه آن خلق شده‌اند، یاد شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰). بحث از مشیت خداوند، از مباحث مهم کلامی، عرفانی و فلسفی است. برخی متکلمان اهل سنت میان مشیت و اراده فرقی قائل نشده‌اند و عده‌ای از آنان، چون کرّامیّه میان آن دو فرق گذاشته‌اند و مشیت را صفتی ازلی، و اراده را صفتی حادث به حدوث متعلق آن شمرده‌اند (← تفتازانی، ۴/۱۳۴). برخی متکلمان شیعی نیز با الهام از روایات اهل بیت(ع) (کلینی، ۱/۱۴۸ ـ ۱۴۹) میان آن دو فرق گذاشته‌اند (فیض کاشانی، ۱/۲۱۹؛ نراقی، ۳۴۳ ـ ۳۴۴) (← ادامه مقاله). بحث از نفوذ مشیت خداوند، حتی در اراده و مشیت بندگان، مباحثی چون مجبور بودن انسان در افعال خود را در پی داشت (سبحانی، ۱/۹۱)؛ همچنین نظریه انطباق تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، بر مشیت الهی که منطبق بر دیدگاه کلامی اشاعره بود، توجیه‌گر رفتار و موضع‌گیری‌های سیاسی خلفای اموی بود (عمید زنجانی، ۱۶۶ ـ ۱۶۷). حکمای مشاء نیز از مشیت و اراده بحث کرده‌اند و مشیت را در خداوند امری واجب و در انسان امری ممکن شمرده‌اند (اخوان‌الصفاء، ۳/۵۱۸؛ ابن‌سینا، ۲۰). در عرفان نیز بحث از مشیت با عنوان عنایت و علم ازلی خداوند مطرح شد و عارفان به توجیه و تبیین آن و چگونگی اراده خداوند و صدور کثرت از حق‌تعالی پرداختند (قیصری، ۳۲۶). امام‌خمینی در آثار خود با تبیین دقیقی از بحث مشیت و تقسیم آن به مشیت ذاتی و فعلی، از مشیت فعلی به مشیت مطلقه تعبیر کرده‌است و می‌توان آن را اصطلاحی بدیع شمرد که آن را بر فیض مقدس منطبق نموده‌است (مصباح الهدایه، ۴۵). ایشان در آثار خود به‌تفصیل از مشیت سخن گفته و موضوعاتی چون حقیقت مشیت و انطباق آن بر حقیقت محمدیه و علویه و چگونگی وصول به آن را بیان کرده‌است (همان؛ دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸ و ۱۰۰ ـ ۱۰۱؛ تعلیقات فصوص، ۱۰۸ و ۱۲۸). حقیقت مشیت: مشیت نزد اهل معرفت، عنایت ازلی و تجلی ذات در مرتبه فیض اقدس و افاضه اعیان ثابته در صقع ربوبی به حسب اقتضای اسمای الهی و حکمت اوست؛ چنان‌که اراده نزد ایشان، متعلق به ایجاد اعیان خارجی به حسب استعدادهای آنهاست (جندی، ۲۳۵؛ قیصری، ۴۸۵). امام‌خمینی مشیت را به ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند و مشیت ذاتی را همان اراده و عرش ذات احدی (تعلیقات فصوص، ۱۹۸) و مشیت فعلی را فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط می‌داند که دارای وحدت حقه بوده، شامل همه تعینات و ظهورات و ساری در آنهاست (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹؛ آداب الصلاة، ۲۴۱) (← مقاله فیض اقدس و مقدس). این مشیت مطلقه که در مقام فعل است، از آنجاکه ظاهرکننده حضرت جمع است، جامع جمیع اسما و صفات ربوبی است و همه مراتب کمالی وجود را دربر می‌گیرد (مصباح الهدایه، ۴۶). امام‌خمینی از مشیت مطلقه به اعتبارات مختلف با تعابیر مختلفی یاد کرده‌است که عبارتند از: ۱. مرتبه فقر؛ ۲. فیض مقدس؛ ۳. رحمت واسعه؛ ۴. اسم اعظم؛ ۵. ولایت مطلقه محمدیه(ص)؛ ۶. مقام علویه(ع) (دعاء السحر، ۱۸ ـ ۱۷)؛ ۷. فیض منبسط؛ ۸. وجود مطلق؛ ۹. مقام قاب قوسین؛ ۱۰. افق اعلی؛ ۱۱. تجلی ساری؛ ۱۲. نور مرشوش؛ ۱۳. رق منشور؛ ۱۴. کلام مذکور؛ ۱۵. کتاب مسطور؛ ۱۶. کلمه «کُنْ» وجودی؛ ۱۷. وجه الله الباقی (همان، ۱۰۰ ـ ۱۰۱)؛ ۱۸. نفس رحمانی؛ ۱۹. وجود منبسط؛ ۲۰. مقام رحمانیت و رحیمیت؛ ۲۱. مقام قیومیت؛ ۲۲. حضرت عماء؛ ۲۳. حجاب اقرب؛ ۲۴. هیولای اولی؛ ۲۵. برزخیت کبری؛ ۲۶. مقام تدلی؛ ۲۷. مقام او ادنی (مصباح الهدایه، ۴۵؛ دعاء السحر، ۱۰۱). به اعتقاد امام‌خمینی، مشیت مطلقه فعلی، همان فیض مقدس، وجود منبسط و نور رحمت حق در مقام ظهور و اول صادر از مقام غیب است که تجلی بدون واسطه حق شمرده شده، از همه تعینات و تعلقات مجرد است (دعاء السحر، ۹۸؛ مصباح الهدایه، ۴۵)؛ زیرا حقایق متعینه، خود نمی‌توانند بدون واسطه به ذات حق ـ که مقدس از همه تعینات است ـ مرتبط باشند، و گرنه لازم می‌آید در ذات حق‌تعالی تقدّر و تعیّن راه پیدا کند (حدیث جنود، ۲۶). نیز، همه مراتب و تعینات وجود، مظهر مشیت فعلی حق‌اند (تعلیقه فوائد، ۱۲۹ ـ ۱۳۰) و در هر مرتبه‌ای که هستند، در حقیقت مشیت مستهلک می‌باشند و مشیت با نهایت بساطت و احدیتش با همه اشیا متحد بوده، ظل و سایه وحدت حقه الهی است که بر همه اشیا احاطه قیومیه دارد (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹). بنابراین مشیت، در همه مراتب طولی و عرضی عالم، سریان دارد و به اندازه ظرفیت و استعداد عالمیان، در آنها تجلی می‌کند (همان، ۹۹ ـ ۱۰۰) (← مقاله نفس رحمانی). به اعتقاد امام‌خمینی، مشیت فعلی، مقام فاعلیت خداوند (تعلیقه فوائد، ۱۵ و ۶۳) و اصل و اساس اسمای فعلیه است (سرّ الصلاة، ۸۵). ایشان در جای دیگر، مشیت را همان «وجه الله الباقی» که همه موجودات و تعینات در آن فانی‌اند، دانسته (دعاء السحر، ۱۸)، معتقد است درک توحید بدون تحقق مقام مشیت، رسیدن به آن و عملی ساختن آن در وجود خود، ممکن نیست (آداب الصلاة، ۳۰۵)؛ زیرا نفی فاعلیتِ حقیقی از ماسوی‌الله به توحید افعالی منجر می‌شود. نیز به باور ایشان از مشیت به اعتبار سریان و بسط و ظهور در مراتب تعینات، به «نفس رحمانی» و به اعتبار برزخیت میان عالم الوهیت و مراتب خلقی به «عماء» و «برزخیت کبری» تعبیر می‌شود (همان، ۲۴۷؛ مصباح الهدایه، ۴۵ ـ ۴۶؛ تعلیقات فصوص، ۲۹۲ ـ ۲۹۳). مشیت، مرتبه‌ای از اسم اعظم است که در نگاه امام‌خمینی دارای سه مرتبه است: مرتبه الوهیت، مرتبه خارج و مرتبه لفظ (دعاء السحر، ۷۵) (← مقاله اسم اعظم)؛ مشیت مطلقه نیز منطبق بر اسم اعظمِ در مرتبه خارج است. این مطلب شواهد فراوانی در قرآن (انسان، ۳۰؛ انفال، ۱۷) و روایات (صدوق، التوحید، ۱۴۷؛ کلینی، ۱/۱۱۰) دارد (چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹ و ۶۵۱ ـ ۶۵۲). ویژگی‌های مشیت: اهل معرفت، مشیت را تابع عین ثابت اشیا در حضرت علمیه می‌دانند؛ به این معنا که هر آنچه در عین ثابت شیئی مقدر است، مشیت به آن تعلق می‌گیرد و آن شیء از مرتبه عین ثابت و حضرت علمیه در خارج تحقق پیدا می‌کند (جندی، ۳۶۸ ـ ۳۶۹؛ قیصری، ۹۵). امام‌خمینی از آنجاکه مشیت را به ذاتی و فعلی تقسیم می‌کند، برای هر یک ویژگی‌هایی ذکر می‌نماید. ایشان ویژگی مشیت را در مقام ذات بی‌تعین و وحدت می‌داند که به حضرت غیب مرتبط است. این مرتبه که از آن به اراده نیز تعبیر می‌شود، عرش ذات در مقام احدی جمعی است که اعیان ثابته و وجودهای علمی به واسطه آن تحقق می‌یابند (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹)؛ اما ویژگی‌های مشیت در مرتبه فعل که همان فیض مقدس اطلاقی و فیض منبسط است عبارتند از: ۱. وحدت مشیت مطلقه: مشیت مطلقه دارای وحدت حقه بوده و این وحدت ظل و سایه وحدت حقه حقیقیه ذات مقدس حق‌تعالی است. چنین مشیتی بسیط بوده و مجرد از هر گونه تعینات و تعلقات است که با وجود این بساطت و وحدت در همه مظاهر و تعینات سریان دارد و موجودات در مراتب خلقی همه ظهور و شئون این مشیت هستند (دعاء السحر، ۹۸ ـ ۹۹). در حقیقت وحدتی که برای مشیت است، وحدتی به قید اطلاق است، در برابر وحدت حقیقی حق‌تعالی که از قید اطلاق نیز مبرّا است (همان، ۸۱). ۲. صادر اول بودن مشیت مطلقه: از دیدگاه فلسفی اول صادر از حق‌تعالی عقل اول است و همه عوالم غیب و شهود به توسط او موجود بوده، بلکه همه عوالم صورت عقل اول است (تعلیقه فوائد، ۶۳)؛ اما از دیدگاه اهل معرفت، اول صادر، مشیت مطلقه است و سایر موجودات به واسطه او ظهور و وجود یافته‌اند، چنان‌که در روایت آمده‌است که خداوند مشیت را به ذات خود و بقیه موجودات را به واسطه او خلق کرد (کلینی، ۱/۱۱۰)؛ بلکه بر اساس نظر اصحاب تحقیق و سلوک، هر آنچه در مراتب تعینات و موجودات است، همان مشیت مطلقه است و این تعینات اموری اعتباری هستند (دعاء السحر، ۹۸). این مشیت در مقام فعل، دارای دو تجلی و دو تعین است؛ تجلی به مقام رحمانیت و تجلی به مقام رحیمیت که جلوه رحمانیت و رحیمیت در مقام ذات است (آداب الصلاة، ۲۶۷). به واسطه مشیت رحمانیه اصل وجود و به واسطه رحمت رحیمیه کمال وجود بسط و گسترش می‌یابد (سرّ الصلاة، ۸۷؛ چهل حدیث، ۶۵۲) و این رحمت رحمانیه و رحیمیه کل عالم را فرا گرفته‌اند و عقل و نفس از تعینات این رحمت بوده و به تبع از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (دعاء السحر، ۴۶). بنابراین همه عوالم غیب و شهود از تعینات مشیت محسوب می‌شوند و نسبت مشیت به همه آنها یکسان است؛ اگرچه نسبت این تعینات به مشیت به حسب مرتبه‌ای که دارند مختلف است (همان، ۹۸؛ مصباح الهدایه، ۶۱ ـ ۶۲). اول تعین این مشیت مطلقه در عالم خلق، عقل اول است که اول مخلوق از روحانیون و مجرد از تعلقات جسمانی است که از آن به نور نبی ختمی(ص) و روح او تعبیر می‌شود (حدیث جنود، ۲۱ ـ ۲۲؛ مصباح الهدایه، ۶۱). ۳. احاطه و شمول مشیت مطلقه: مقام مشیت مطلقه بر همه موجودات ملکی و ملکوتی احاطه قیومی دارد و همه موجودات به اعتباری تعینات آن شمرده می‌شوند و به جهت اینکه همه مشیت‌های بندگان، فانی در مشیت حق است؛ بلکه خود بندگان و شئون آنها نیز مظهر و آینه مشیت حق شمرده می‌شوند. چنان‌که در روایت آمده‌است که مشیت بنده و ذات و کمالات او، به عین مشیت حق است (← صدوق، التوحید، ۳۴۰؛ چهل حدیث، ۵۹۸). بنابراین همه عالم از شئون و ظهورات مشیت است و این همان شمول مشیت، سریان وجود، بسط رحمت و مقام الهیت خداوند است (دعاء السحر، ۹۹). ۴. غیر محدود بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه از آنجاکه از غیر محدود صادر می‌شود و وجودی بسیط و واحد است، هیچ حدی ندارد؛ زیرا معقول نیست از علت غیر محدود امر محدود بدون واسطه صادر شود (تقریرات، ۳/۳۰۵)؛ چون در صورت تقید و تعین این صادر از حق، آن متجلی و مبدء نیز معین و مقید خواهد شد (حدیث جنود، ۲۶ ـ ۲۷)؛ بلکه از آنجاکه مبدء، صرف الوجود است، صادر از آن هم صرف الوجود خواهد بود، لکن این وجود غیر محدود که عالم کثرات را شامل می‌شود، به جهت حدود و تعیّناتی که این عالم کثرات دارند و به جهت قرب و پس از حق‌تعالی، متعین شده و دارای مراتب کمال و نقص می‌گردد (تقریرات، ۳/۳۰۵). ۵. محجوب بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه اگرچه مقام ظهور حقیقت وجود است و این برای هر صاحب ادراکی مشهود است، با این حال، این حقیقت در پس پرده تعینات، ادراک می‌شود و حقیقت و کنه آن مجهول است، اگرچه به حسب هویت و وجود معلوم است. از این جهت برای غیر اهل معرفت جهت سریان و بسط و اطلاق آن محجوب و پنهان است و اهل معرفت به قدر مقامی که دارند، می‌توانند به آن حقیقت دست یابند (دعاء السحر، ۱۰۱). ۶. اسم اعظم بودن مشیت مطلقه: مشیت مطلقه عبارت است از ظهور اسم اعظم الهی به حسب حقیقت خارجی که خود دارای تعینی نبوده و تعین هر متعینی است (همان، ۷۸)؛ همچنان‌که اسم اعظم الهی به حسب حقیقت عینی، عبارت است از انسان کامل و حقیقت محمدیه که به عین ثابت خود متحد با اسم اعظم در مقام الوهیت است (همان، ۷۷) (← مقاله انسان کامل). مشیت مطلقه ظل و سایه اسم اعظم الله و اول ظهور آن شمرده می‌شود و آن مقام الوهیت حق‌تعالی است که به واسطه آن حق‌تعالی ساری و ظاهر در همه عوالم گشته‌است (مصباح الهدایه، ۴۹). به اعتقاد امام‌خمینی مشیت مطلقه به جهت عمومیت آن ظل اسم «الله» است نه اسم «الرحمن»؛ زیرا اسم رحمن تابع اسم الله و اسم الله محیط بر آن است و مشیت مطلقه نمی‌تواند ظل اسم رحمن باشد (دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸). بنابراین مشیت مطلقه ظهور اسم الله و اسم اعظم الهی است و دارای مقام مشیت رحمانیه که بسط وجود مطلق است و مشیت رحیمیه که بسط کمال وجود است، می‌باشد، چنان‌که در «بسم الله» آمده‌است (سرّ الصلاة، ۸۷) و این مشیت مطلقه که فعل حق‌تعالی است، در عالم بسط و سریان یافته و باقی اشیا به واسطه مشیت ظهور یافته‌اند؛ چنان‌که در روایت به آن اشاره شده‌است (کلینی، ۱/۱۱۰) و همچنین نقل شده‌است که به «بسم الله» وجود ظاهر گشته‌است و این «بسم الله»، همان حقیقت اسم اعظم و مشیت مطلقه الهی است (دعاء السحر، ۱۰۰ ـ ۱۰۱) (← مقاله اسم اعظم). رابطه مشیت با اراده: از دیدگاه عارفان، اراده خود از شئونِ مشیت است (قیصری، ۵۸۶ ـ ۵۸۷؛ آملی، ۱/۳۷۷ ـ ۳۸۶) و این ویژگی اراده که مقتضی یکی از دو طرف وجود و عدم برای ماهیت است، از ناحیه مشیت بوده‌است؛ از این‌رو مشیت بر اراده، تقدم ذاتی دارد (ابن‌ترکه، ۱۳؛ بالی‌زاده، ۲۷۴؛ ← تهانوی، ۲/۱۵۵۳). افزون بر ترتب، چون اراده به جزئیات تعلق دارد، متعلقاتش کم و زیاد شده و تغییر می‌کنند؛ بر خلاف مشیت که به کلیات تعلق دارد و متعلَّقاتش از ازل تا ابد ثابت‌اند (قیصری، ۱۰۸۴). اما علت اینکه اهل معرفت در مواردی مشیت و اراده را به یک معنا به کار می‌برند، این است که مرتبه ذاتیِ مشیت و اراده یکی بوده، به حسب ذات، عین یکدیگر هستند (همان، ۱۰۸۴؛ ← تعلیقات فصوص، ۱۹۸). امام‌خمینی اراده و مشیت را به اراده و مشیت ذاتی و فعلی تقسیم کرده و اراده و مشیت را در مقام ذات و فعل از یک سنخ می‌داند که مشیت و اراده در مقام ذات متحد با آن و در مقام فعل، ظهور حقیقت وجود و سریان آن در مراتب وجود است. ایشان تفاوت اراده و مشیت ذاتی با اراده و مشیت فعلی را در قدم اراده و مشیت ذاتی و حدوث اراده و مشیت فعلی دانسته و به این شکل احادیث گوناگونی که دراین‌باره وارد شده‌است و اراده حق‌تعالی را حادث و از صفات فعل می‌دانند، نه از صفات ذات، بر اراده فعلی حمل می‌کند و این روایات را بر حسب فهم مخاطب می‌داند (دعاء السحر، ۱۰۶ ـ ۱۰۷). به باور ایشان، اراده فعلی حق همان مقام «کُنْ» و اراده تکوینی خداوند است که چیزی از آن تخلف نمی‌پذیرد (همان، ۹۹). رابطه مشیت با قضا و قدر: به اعتقاد عارفان، مراتب خلقی عالم بر اساس عین ثابت اشیا و اقتضای ذات آنهاست که به واسطه مشیت از مرتبه غیب ظاهر می‌شود. بنابراین مشیت خداوند، مبتنی بر اعیان ثابته اشیا در حضرت علمیه حق‌تعالی است که استعداد و قَدَر موجودات را معین می‌کند (ابن‌عربی، فصوص، ۸۲ ـ ۸۳؛ قیصری، ۸۲۲ و ۹۶۶ ـ ۹۶۷). اعیان ثابته نیز که خود تنزل اسما و صفات حق‌اند و اقتضای آنها مبتنی بر اقتضای ذاتی آن اسماست، مورد جعل الهی واقع نمی‌شوند؛ زیرا جعل به وجود خارجی تعلق می‌گیرد، در حالی‌که اسما و اعیان ثابته به تبع قدم و ازلیت حق‌تعالی حقایقی ازلی و قدیم هستند (جامی، ۲۱۱)؛ بنابراین آنچه در عالم خارج به موجودات عطا می‌شود، مبتنی بر اقتضای عین ثابته آنها در علم ربوبی است که امری ثابت است (ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۳۹۳؛ همو، فصوص الحکم، ۱۳۲؛ قیصری، ۶۴ ـ ۶۵ و ۵۸۶ ـ ۵۹۱). طبق این بیان، مشیت حق تابع عین ثابته اشیاست که ثابت و غیر قابل تغییر است؛ زیرا اقتضای اعیان ثابته بوده و غیر مجعول است (جندی، ۲۳۲ ـ ۲۳۳) (← مقاله‌های قضا و قدر؛ اعیان ثابته). البته این امر منافاتی با اختیار بندگان ندارد و به معنای جبر نیست؛ زیرا بر اساس نظر امام‌خمینی و دیگر عارفان (ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۱۳) مشیت انسان، جلوه مشیت و اراده حق است و مشیت حق‌تعالی اقتضا می‌کند او به اختیار عمل کند؛ در عین حال انسان در فعل و مشیت خود مستقل نیست؛ زیرا لازمه آن خروج از احاطه و اشراف حق است، که بطلانش آشکار است؛ پس اختیار و انتخاب انسان نیز ناشی از مشیت الهی است و فعل انسان در حقیقت هم به او مرتبط است و هم به حق و این معنای «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» است (چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹؛ الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۶) (← مقاله‌های جبر و اختیار؛ اراده). اتحاد با حقیقت محمدیه و علویهعارفان، انسان کامل را غایت مشیت حق در ظهور عالم می‌شمارند که مشتمل بر حقیقت همه حقایق و عوالم است (ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۸؛ قیصری، ۳۲۵ ـ ۳۲۶). بعضی از عارفان برای حقیقت محمدیه و علویه که باطن و عین ثابت انسان کامل ختمی(ص) و علوی(ع) است (← مقاله حقیقت محمدیه) مراتبی قائل شده‌اند و اولین ظهور آنها در مراتب خلقی را مشیت فعلی می‌دانند که در تعینات خلقی به صورت عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده ظاهر می‌شود و مرتبه خارج وجود مقدس نبی خاتم(ص) و وصی اوست (جلوه، ۲۸۵). به باور امام‌خمینی مشیت با حقیقت محمدیه و علویه متحد است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مشیت مطلقه الهی هم افق هستند و باقی مخلوقات از تعینات مشیت شمرده می‌شوند (تعلیقه فوائد، ۵۶؛ چهل حدیث، ۵۴۷). به اعتقاد ایشان، مشیت فعلی، متحد با حقیقت محمدیه و علویه است (دعاء السحر، ۱۰۰) و مظهر حقیقت محمدیه، پیامبر اکرم(ص) می‌باشد که عین ثابت ایشان در مقام الهیت با اسم اعظم متحد است و دیگر اعیان ثابته و اسمای الهیه از تجلیات آن حقیقت‌اند (مصباح الهدایه، ۳۵). ایشان در این زمینه به ادعیه و روایات پرشماری استناد کرده‌است؛ مانند این بخش از زیارت جامعه: «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ: به واسطه شما خدا عالم را آغاز کرد و به واسطه شما آن را به پایان می‌برد» (صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۵) و نیز روایاتی که خلق عرش و کرسی را به اهل بیت(ع) نسبت می‌دهند (دیلمی، ۲/۴۰۳) و یا روایاتی که امامان(ع)، خود را مشیت الهی معرفی می‌کنند (مجلسی، ۲۶/۱۴). طبق این بیان، پیامبران(ع) (قیصری، ۹۶) و امامان(ع) در قوس نزول عالم، منطبق بر مشیت و واسطه حق و خلق‌اند و در قوس صعود تا مقام «احدیت» و «أو أدنی» عروج می‌کنند (تعلیقه فوائد، ۴۸ ـ ۴۹؛ مصباح الهدایه، ۳۵ و ۴۵؛ تعلیقات فصوص، ۲۳۴؛ دعاء السحر، ۴۷ ـ ۴۸، ۵۲ و ۷۷ ـ ۷۸). چگونگی شهود و وصول به مقام مشیت مطلقه: امام‌خمینی شهود مشیت مطلقه را تنها از طریق عروج از عالم طبیعت و ترک علایق دنیوی و شهوات نفسانی می‌داند (دعاء السحر، ۱۷) که بنده باید از عالم طبیعت به عالم مثال و عالم ارواح عروج کند، سپس به عالم مشیت برسد (همان، ۹۷) و تا بنده از حجاب انانیت خارج نشود و متحقق به مقام مشیت مطلقه و فیض مقدس نشود، نمی‌تواند حقایق توحید را درک کند (آداب الصلاة، ۳۰۵). سالک نیز پیش از رسیدن به این مقام، بعضی از روحانیان عالم بالا، چون ملائکه مهیّمه و عقول مجرد را مشاهده می‌کند و وقتی به مقام قرب مطلق رسید، رحمت واسعه و وجود منبسط حق را مشاهده می‌کند که همه موجودات در آن مستهلک هستند و این همان مرتبه تدلّی است که آیه شریفه «دَنا فَتَدَلَّی» (نجم، ۸) به آن اشاره دارد (دعاء السحر، ۱۷ ـ ۱۸).

منابع

  • قرآن کریم.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • همو، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • همو، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • همو، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • همو، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • همو، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • همو، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • همو، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • بالی‌زاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، تحقیق فادی اسعد نصیف، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • بیهقی، احمدبن‌حسین، الاسماء و الصفات، تحقیق عبدالرحمن عمیره، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جلوه، سیدابوالحسن، مجموعه آثار حکیم جلوه، مقدمه و تصحیح حسن رضازاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • دیلمی، حسن‌بن‌محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، بی‌تا.
  • صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • همو، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، تحقیق مهدی انصاری قمی، دار لوح المحفوظ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • نراقی، ملامهدی، اللمعات العرشیه، تحقیق علی اوجبی، کرج، عهد، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۱۰۳.
  2. جوهری، صحاح التاج العروس، ۱/۵۸؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۵۶۴.
  3. (مصطفوی، ۶/۱۵۵).