پرش به محتوا

قاعده النفس فی وحدتها کل القوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''قاعده النفس فی وحدتها کل القوی:''' یکی از قواعد فلسفی در باره این که نفس واقعیت بسیط واحدی است که واجد همه کمالات و قوای قایم به خود است مقصود از اتحاد نفس با قوایش، مباین‌نبودن با آنهاست نه مغایرت‌نداشتن؛ یعنی با وجود اینکه وجود قوا مغایر وج...» ایجاد کرد)
 
 
خط ۶: خط ۶:


[[حکما]] دربارهٔ رابطه نفس و قوای آن آرای متفاوتی دارند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۱۹–۲۲۴؛ ← حسن‌زاده، هزار و یک نکته، ۴۱.</ref> امام‌خمینی نیز در بیان رابطه نفس و قوای خویش، این اقوال را بررسی و تحلیل کرده‌است و معتقد است رابطه نفس با قوا نمی‌تواند رابطه علّت و معلولی باشد؛ زیرا اوّلاً لازم می‌آید وجودهای متعدد معلول علت واحد باشند؛ ثانیاً لازم می‌آید معاونت و معاوقت میان قوا حاصل نشود؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۹۶.</ref> ثالثاً اگر قوا معلول نفس باشند، در صورتی که قوا متأثر شوند، نفس هم متأثر می‌شود؛ در حالی‌که [[علت]] از معلول متأثر نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۰.</ref> همچنین به باور [[امام‌خمینی]]، رابطه قوا با نفس رابطه آلت و ابزار نیست؛ بلکه رابطه شأن با ذی‌شأن است و نفس یک [[هویت]] دارای مراتبی است که این قوا شأن و ظهور نفس هستند؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۸۳ و ۳۰۱.</ref> یعنی نفس موجودی است که دارای شئون کمالی، مانند تعقل، تخیل، سامعیت و مانند آن است،<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۱.</ref> و این گونه نیست که مرتبه نازله نفس، معلول مرتبه عالیه آن باشد؛ بلکه هویت واحدی است؛ در عین حال که دانی است، عالی است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۱.</ref> امام‌خمینی براساس تشکیک و حرکت جوهری اشتدادی نفس، بر این باور است که نفس یک حقیقت دارای مراتب است که مرتبه‌ای را پس از مرتبه دیگر به واسطه [[حرکت جوهری]] طی می‌کند و چون از مرتبه شهادت و طبیعت بالاتر رفت، افزون بر اینکه واجد مرتبه بالاتر است، مرتبه شهادت را هم داراست. در آن مرتبه همه قوای شهادت و [[برزخ]] جمع‌اند؛ امّا نه به صورت متمایز، بلکه سمع و بصر، ذوق و تخیل به صورت واحد جمعی موجودند؛ یعنی عاقله همان سمع است و سمع همان عاقله است؛ البته نه به این سمع که در مرتبه شهادت و طبیعت است. پس نفس همه این قوا را دارد، امّا نه با حدود و نقصان‌شان، بلکه با اصل کمال و وجودشان.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۲.</ref>
[[حکما]] دربارهٔ رابطه نفس و قوای آن آرای متفاوتی دارند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۱۹–۲۲۴؛ ← حسن‌زاده، هزار و یک نکته، ۴۱.</ref> امام‌خمینی نیز در بیان رابطه نفس و قوای خویش، این اقوال را بررسی و تحلیل کرده‌است و معتقد است رابطه نفس با قوا نمی‌تواند رابطه علّت و معلولی باشد؛ زیرا اوّلاً لازم می‌آید وجودهای متعدد معلول علت واحد باشند؛ ثانیاً لازم می‌آید معاونت و معاوقت میان قوا حاصل نشود؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۹۶.</ref> ثالثاً اگر قوا معلول نفس باشند، در صورتی که قوا متأثر شوند، نفس هم متأثر می‌شود؛ در حالی‌که [[علت]] از معلول متأثر نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۰.</ref> همچنین به باور [[امام‌خمینی]]، رابطه قوا با نفس رابطه آلت و ابزار نیست؛ بلکه رابطه شأن با ذی‌شأن است و نفس یک [[هویت]] دارای مراتبی است که این قوا شأن و ظهور نفس هستند؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۸۳ و ۳۰۱.</ref> یعنی نفس موجودی است که دارای شئون کمالی، مانند تعقل، تخیل، سامعیت و مانند آن است،<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۱.</ref> و این گونه نیست که مرتبه نازله نفس، معلول مرتبه عالیه آن باشد؛ بلکه هویت واحدی است؛ در عین حال که دانی است، عالی است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۱.</ref> امام‌خمینی براساس تشکیک و حرکت جوهری اشتدادی نفس، بر این باور است که نفس یک حقیقت دارای مراتب است که مرتبه‌ای را پس از مرتبه دیگر به واسطه [[حرکت جوهری]] طی می‌کند و چون از مرتبه شهادت و طبیعت بالاتر رفت، افزون بر اینکه واجد مرتبه بالاتر است، مرتبه شهادت را هم داراست. در آن مرتبه همه قوای شهادت و [[برزخ]] جمع‌اند؛ امّا نه به صورت متمایز، بلکه سمع و بصر، ذوق و تخیل به صورت واحد جمعی موجودند؛ یعنی عاقله همان سمع است و سمع همان عاقله است؛ البته نه به این سمع که در مرتبه شهادت و طبیعت است. پس نفس همه این قوا را دارد، امّا نه با حدود و نقصان‌شان، بلکه با اصل کمال و وجودشان.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۲.</ref>
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]