confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دیکتاتوری'''، خودکامگی در زمامداری همراه با سرکوب. | '''دیکتاتوری'''، خودکامگی در زمامداری همراه با سرکوب. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
واژه انگلیسی دیکتاتور (dictator) به معنای فرد خودرأی، مستبد و مطلقالعنان آمدهاست<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۷/۱۰۰۲۸.</ref> و دیکتاتوری به سیطره، خودرأیی، استبداد و حکومت مطلقه فرد یا طبقهای (حزب، ارتش، پرولتاریا) گفته میشود که با اقتدار نامحدود و فوقالعاده، زمام امور و اختیارات حکومت را در دست میگیرند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref> دیکتاتوری در برابر دموکراسی است که در آن قدرت فرمانروایی دولت به طور قانونی، نه متعلق به طبقه یا طبقات خاص، بلکه به همه اعضای جامعه به طور کامل اختصاص دارد؛<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۹۵.</ref> اما در رژیمهای دیکتاتوری، فرد یا حزب حاکم از رقابت افراد و احزاب دیگر جلوگیری میکند و اداره قوای عمومی کشور بدون رقیب در دست شخص و سازمان او مستقر است.<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷۰.</ref> دیکتاتوریها را در قرن بیستم به سه دسته فاشیستی (ضد دموکراتیک)، نظامی و حزبی تقسیم کردهاند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۸۴ و ۲۸۹.</ref> | واژه انگلیسی دیکتاتور (dictator) به معنای فرد خودرأی، مستبد و مطلقالعنان آمدهاست<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۷/۱۰۰۲۸.</ref> و دیکتاتوری به سیطره، خودرأیی، [[استبداد]] و حکومت مطلقه فرد یا طبقهای (حزب، ارتش، پرولتاریا) گفته میشود که با اقتدار نامحدود و فوقالعاده، زمام امور و اختیارات حکومت را در دست میگیرند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref> دیکتاتوری در برابر [[دموکراسی]] است که در آن قدرت فرمانروایی دولت به طور قانونی، نه متعلق به طبقه یا طبقات خاص، بلکه به همه اعضای جامعه به طور کامل اختصاص دارد؛<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۹۵.</ref> اما در رژیمهای دیکتاتوری، فرد یا حزب حاکم از رقابت افراد و احزاب دیگر جلوگیری میکند و اداره قوای عمومی کشور بدون رقیب در دست شخص و سازمان او مستقر است.<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷۰.</ref> دیکتاتوریها را در قرن بیستم به سه دسته فاشیستی (ضد دموکراتیک)، نظامی و حزبی تقسیم کردهاند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۸۴ و ۲۸۹.</ref> | ||
استبداد از واژههای مرتبط با دیکتاتوری نیز به معنای بهخودیِخود کارکردن، تفرد، خودسری و خودکامگی است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۱۷۸۸.</ref> و به حکومت خودکامه یک فرد بر افراد دیگر حکومت استبدادی گفته میشود.<ref>طلوعی، فرهنگ جامع علوم سیاسی، ۱۴۸.</ref> استبداد یکی از کهنترین واژهها در ادبیات سیاسی است و در انواع دولت مطلقه، سلطنت مطلقه و دیکتاتوری رواج یافتهاست.<ref>علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ۳۰.</ref> هرچند دو اصطلاح دیکتاتوری و استبداد مترادف به کار میروند، اما در اصل، دیکتاتوری نوعی حکومت استبدادی است و در بیان رابطه میان آنها گفته شدهاست که هر رژیم فراگیر (توتالیتر)، استبدادی است؛ اما هر رژیم استبدادی لزوماً فراگیر (توتالیتر) نیست.<ref>علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ۳۱؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، تهران، ۲۵.</ref> | استبداد از واژههای مرتبط با دیکتاتوری نیز به معنای بهخودیِخود کارکردن، تفرد، خودسری و خودکامگی است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۱۷۸۸.</ref> و به حکومت خودکامه یک فرد بر افراد دیگر حکومت استبدادی گفته میشود.<ref>طلوعی، فرهنگ جامع علوم سیاسی، ۱۴۸.</ref> استبداد یکی از کهنترین واژهها در ادبیات سیاسی است و در انواع دولت مطلقه، سلطنت مطلقه و دیکتاتوری رواج یافتهاست.<ref>علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ۳۰.</ref> هرچند دو اصطلاح دیکتاتوری و استبداد مترادف به کار میروند، اما در اصل، دیکتاتوری نوعی حکومت استبدادی است و در بیان رابطه میان آنها گفته شدهاست که هر رژیم فراگیر (توتالیتر)، استبدادی است؛ اما هر رژیم استبدادی لزوماً فراگیر (توتالیتر) نیست.<ref>علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، ۳۱؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، تهران، ۲۵.</ref> | ||
کاربرد دو واژه دیکتاتوری و استبدادی در سخنان | کاربرد دو واژه دیکتاتوری و استبدادی در سخنان [[امامخمینی]]، تفاوتی میان حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری نشان نمیدهد و ایشان این دو را مترادف یکدیگر به کار بردهاست و بنیان همه آنها را بر قلدری و خودکامگی دانسته و خاطرنشان کردهاست هیچکدام از این انواع حکومت به فکر برپایی عدالت و حکمرانی بر اساس مصالح ملت خود نبودند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳ ـ ۱۴.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
انواع حکومتِ تمدنهای باستانی در شرق ازجمله | انواع حکومتِ تمدنهای باستانی در شرق ازجمله [[ایران]]، [[مصر]] و بابل، استبداد فردی در قالب پادشاهی بودند؛ ولی در رم باستان گاهی به هنگام بحران، حکومت به فردی واگذار میشد<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۰.</ref> که به آن فرد در اصطلاح «دیکتاتور» میگفتند. دیکتاتور در اصل مقامی بود که اختیار کامل حکومت و ارتش را برای مدت محدود به دست میگرفت و گاهی این مدت دایمی میگشت.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۰.</ref> حکومتهای استبدادی در قرون وسطا نیز با سیطره کلیسا و پاپ، حدود هزار سال، در اروپا رواج داشتند؛ اما از قرن شانزدهم میلادی شاهان در برابر قدرت پاپ، استبداد پادشاهی را ایجاد کردند.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۵.</ref> دیکتاتوریها در قرن بیستم به دلیل نوع ایدئولوژی با هم تفاوت داشتند که کمونیسم و احزاب کمونیستی و فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۰.</ref> دیکتاتوری پرولتاریا<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۳۳۵.</ref> از آن جملهاند. | ||
تاریخ ایران نیز استبداد را به شکل شاهنشاهی سنتی و دیکتاتوری تجربه کردهاست و همواره نظام شاهنشاهی با استبداد آمیخته و تمرکز قدرت در دست یک فرد بودهاست.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۳ ـ ۴۰۴.</ref> شاهان خودکامه صاحباختیار جان و مال مردم بودهاند و هر گونه صدای معترضی را بهشدت سرکوب میکردند. آنان مشروعیت حکومت خود را معمولاً با نسبتدادن خویش به فره ایزدی و از طریق چاپلوسان تبلیغ میکردند.<ref>شریف، انقلاب آرام، ۶۵.</ref> در دوره اخیر سلسله | تاریخ ایران نیز استبداد را به شکل شاهنشاهی سنتی و دیکتاتوری تجربه کردهاست و همواره نظام شاهنشاهی با استبداد آمیخته و تمرکز قدرت در دست یک فرد بودهاست.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۳ ـ ۴۰۴.</ref> شاهان خودکامه صاحباختیار جان و مال مردم بودهاند و هر گونه صدای معترضی را بهشدت سرکوب میکردند. آنان مشروعیت حکومت خود را معمولاً با نسبتدادن خویش به فره ایزدی و از طریق چاپلوسان تبلیغ میکردند.<ref>شریف، انقلاب آرام، ۶۵.</ref> در دوره اخیر [[قاجاریه|سلسله قاجاریه]]، نظام استبدادی بر پایه انحصارِ دولتی حقوق مالکیت و قدرت متمرکزِ اقتصادی، بروکراتیک و نظامی تداوم یافت. در این ساختار سیاسی هیچگونه مالکیت خصوصی نمیتوانست به صورت قدرتمند وجود داشته باشد؛ زیرا با اراده شاه و به صورت دلبخواهی و در کوتاهترین زمان ممکن اموال و امتیازات مالکان گرفته میشد.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۲۵.</ref> نبود حقوق مستقل، قانون و سیاست عادلانه و عقلانی از ویژگیهای اساسی استبداد ایرانی در این دوره محسوب میشود<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۲۶.</ref> و از همینرو [[نهضت مشروطه]] (۱۲۸۵ش) نه بر ضد ترتیبات حقوقی و قانونی مستقر بلکه برای داشتن نفسِ قانون و رهاشدن از بند حکومت خودکامه شکل گرفت.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۲۶ ـ ۲۲۷.</ref> هرچند نهضت مشروطه نقطه عطفی بود که قدرت استبدادی را محدود ساخت، اما پس از ناکامی و با ورود کشور به هرج و مرج، ملت تن به کودتا و در پی آن دیکتاتوریِ سلسله پهلوی سپردند.<ref>اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۵.</ref> {{ببینید|نهضت مشروطه}} | ||
با ظهور خاندان پهلوی دوره جدیدی از حکمرانی در تاریخ ایران آغاز شد و آن تبدیل شاهنشاهی سنتی به نوع دیکتاتوری بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۹ ـ ۴۱۰.</ref> یکهتازی رضاشاه پهلوی در عرصه قدرت، به شکل تشکیل پارلمان فرمایشی، تبعید و حذف مخالفان، برچیدهشدن بساط احزاب، حاکمیت نظام پلیسی و امنیتی از طریق سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، ایجاد و رواج فضای چاپلوسی و فرمانبرداری محض و کنترل و سانسور شدید مطبوعات بروز کرد.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۶ ـ ۴۰۸.</ref> برخلاف استبداد سنتی | با ظهور [[خاندان پهلوی]] دوره جدیدی از حکمرانی در تاریخ ایران آغاز شد و آن تبدیل شاهنشاهی سنتی به نوع دیکتاتوری بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۹ ـ ۴۱۰.</ref> یکهتازی [[رضا پهلوی|رضاشاه پهلوی]] در عرصه قدرت، به شکل تشکیل پارلمان فرمایشی، تبعید و حذف مخالفان، برچیدهشدن بساط احزاب، حاکمیت نظام پلیسی و امنیتی از طریق سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، ایجاد و رواج فضای چاپلوسی و فرمانبرداری محض و کنترل و سانسور شدید مطبوعات بروز کرد.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۶ ـ ۴۰۸.</ref> برخلاف استبداد سنتی [[قاجاریه|قاجار]]، دیکتاتوری پهلوی برای سازماندهی و مشروعیت سیاسی نیازمند ایدئولوژی بود؛ بنابراین رژیم تلاش کرد تا ملیگرایی و ناسیونالیسم آمرانه را تکیهگاه مشروعیت خود کند.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۴.</ref> نیروی محرکه این ایدئولوژی کنارگذاشتن سنتها و هنجارهای بومی و تمسک به تاریخ ایران باستان و شکوه گاهخیالی آن بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۲۳۶.</ref> {{ببینید|رضا پهلوی}} | ||
با تبعید رضاشاه، پسر او محمدرضا تاج و تخت را با حمایت قدرتهای غربی به دست گرفت و با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بر روند استبداد و خودکامگی خود افزود. حمایت قدرتهای بزرگ، اتکا به درآمدهای نفتی، تقویت ارتش و سازمانهای امنیتی همچون سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، پایههای دیکتاتوری وی را تشکیل میداد.<ref>عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۳ ـ ۶۴.</ref> او برای وادارکردن مردم به اطاعت و مشروعیتسازی و دوام و بقای سلطنت خود، باستانگرایی و ناسیونالیسم نمایشیِ پدرش را ادامه داد و سنت دیکتاتوریهای معاصر، یعنی ایجاد حزب فراگیر و اجبار ملت به عضویت در آن را در پایان عمرِ حکومتش اضافه کرد.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۹؛ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۷.</ref> {{ببینید|ساواک | جشنهای ۲۵۰۰ساله | حزب رستاخیز}} پهلوی آگاهانه، به شیوه دیکتاتوری و خوی خودکامه خویش در اداره جامعه اعتراف میکرد و خود را زیر عناوینی همچون «فرمانده کل نیروهای مسلح»، «آریامهر» و «پدر تاجدار» مطلقالعنان میدانست.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۱۴ ـ ۴۱۵؛ اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۸ ـ ۲۸۹.</ref> {{ببینید|محمدرضا پهلوی}} سرانجام به دنبال خروج وی از ایران در ۲۶ دی ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر مبنای | با تبعید رضاشاه، پسر او محمدرضا تاج و تخت را با حمایت قدرتهای غربی به دست گرفت و با [[کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] بر روند استبداد و خودکامگی خود افزود. حمایت قدرتهای بزرگ، اتکا به درآمدهای نفتی، تقویت ارتش و سازمانهای امنیتی همچون سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]])، پایههای دیکتاتوری وی را تشکیل میداد.<ref>عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۳ ـ ۶۴.</ref> او برای وادارکردن مردم به اطاعت و مشروعیتسازی و دوام و بقای سلطنت خود، باستانگرایی و ناسیونالیسم نمایشیِ پدرش را ادامه داد و سنت دیکتاتوریهای معاصر، یعنی ایجاد حزب فراگیر و اجبار ملت به عضویت در آن را در پایان عمرِ حکومتش اضافه کرد.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۹؛ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۷.</ref> {{ببینید|ساواک | جشنهای ۲۵۰۰ساله | حزب رستاخیز}} پهلوی آگاهانه، به شیوه دیکتاتوری و خوی خودکامه خویش در اداره جامعه اعتراف میکرد و خود را زیر عناوینی همچون «فرمانده کل نیروهای مسلح»، «آریامهر» و «پدر تاجدار» مطلقالعنان میدانست.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۱۴ ـ ۴۱۵؛ اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۸ ـ ۲۸۹.</ref> {{ببینید|محمدرضا پهلوی}} سرانجام به دنبال خروج وی از [[ایران]] در ۲۶ دی ۱۳۵۷، [[انقلاب اسلامی ایران]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر مبنای [[استقلال]]، [[آزادی]] و [[جمهوری اسلامی]] به پیروزی رسید (نصری، ۱۰۰) و سپس در پی یک همهپرسی سراسری، نظام جمهوری اسلامی در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ رسمیت یافت. {{ببینید|فرار شاه | بیست و دو بهمن}} | ||
== نگاه اسلامی == | == نگاه اسلامی == | ||
قرآن کریم بارها داستان جباران و حاکمان ستمگر و مستبد را روایت کرده که در آن پیامبران علاوه بر دعوت انسانها به یکتاپرستی و عبادت خدای یگانه، به مبارزه با آن حاکمان و دوری از طاغوت میپرداختند،<ref>نحل، ۳۶؛ بقره، ۲۵۸؛ طه، ۴۳.</ref> زیرا مستبدان با غرور ناشی از قدرت و موقعیت پوشالی خود، انسانها را مطیع هواهای نفسانی و شیطانی خود میکردند و آنان را با انواع شکنجههای روحی و جسمی آزار میدادند؛<ref>بروج، ۴ ـ ۸؛ سبحانی، ۷۹ ـ ۸۱.</ref> برای نمونه خداوند فرعون را فردی متکبر، تجاوزگر و برتریجو و گردنکش میشمارد که خود و ارادهاش را بالاتر از همه میدانست.<ref>یونس، ۷۵ و ۸۳؛ سبحانی، ۶۹ ـ ۷۰.</ref> از نگاه قرآن کریم حاکمی که خود را برتر از دیگران میداند، در پیشگاه خداوند سر به طغیان برمیآورد و عامل برپایی فساد در زمین است | [[قرآن|قرآن کریم]] بارها داستان جباران و حاکمان ستمگر و مستبد را روایت کرده که در آن [[پیامبران(ع)|پیامبران]] علاوه بر دعوت انسانها به یکتاپرستی و عبادت خدای یگانه، به مبارزه با آن حاکمان و دوری از [[طاغوت]] میپرداختند،<ref>نحل، ۳۶؛ بقره، ۲۵۸؛ طه، ۴۳.</ref> زیرا مستبدان با [[غرور]] ناشی از قدرت و موقعیت پوشالی خود، انسانها را مطیع هواهای نفسانی و شیطانی خود میکردند و آنان را با انواع [[شکنجه|شکنجههای]] روحی و جسمی آزار میدادند؛<ref>بروج، ۴ ـ ۸؛ سبحانی، ۷۹ ـ ۸۱.</ref> برای نمونه خداوند فرعون را فردی متکبر، تجاوزگر و برتریجو و گردنکش میشمارد که خود و ارادهاش را بالاتر از همه میدانست.<ref>یونس، ۷۵ و ۸۳؛ سبحانی، ۶۹ ـ ۷۰.</ref> از نگاه قرآن کریم حاکمی که خود را برتر از دیگران میداند، در پیشگاه خداوند سر به طغیان برمیآورد و عامل برپایی فساد در زمین است.<ref>یونس، ۹۰ ـ ۹۱؛ سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ۷۰ ـ ۷۱.</ref> فرد مستبد و خودرأی، به هیچ انتقاد و خیرخواهی ترتیب اثر نمیدهد و اعمال ناپسند در نظرش خوب جلوه میکند.<ref>غافر، ۳۶ ـ ۳۷؛ سبحانی، ۷۲.</ref> همچنین فرد مستبد، انسانها را به اطاعت کورکورانه و همکاری در نظام ظلم و جور وادار میسازد.<ref>زخرف، ۵۴؛ سبحانی ۷۲.</ref> | ||
در سیره پیامبر اکرم(ص) از استبداد و خودرأیی خبری نبود و آیاتی همچون «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» (آل عمران، ۱۵۹) و «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ»<ref>شوری، ۳۸.</ref> زمینهساز مشارکت مردم در حکومت پیامبر(ص) شد؛ همچنین آموزه و وظیفه «نصیحت ائمه مسلمانان» از حقوقی بود که در محدودکردن قدرت سیاسی و نفی استبداد نقش پررنگی داشت. {{ببینید|سروش محلاتی}} استبداد در آموزه امامعلی(ع) نیز موجب هلاکت و در نقطه برابر مشورت قرار دارد و به بیان آن حضرت کسی که تنها به نظر خودش متکی باشد، راه هلاکت را میپیماید و آن کس که با دیگران مشورت میکند، در خِرد دیگران سهیم است.<ref>نهج البلاغه، ح۱۵۲، ۵۳۹.</ref> ایشان کارگزاران حکومتی را از اعمال استبداد و خودکامگی بازمیداشت و مردم را دارای حقوقی میدانست که باید حکومت، آن را برآورده سازد<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸ ـ ۳۱۰.</ref> و خداوند، جبار مستبد را خوار و ذلیل خواهد ساخت.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴ ـ ۴۵۵.</ref> | در سیره [[پیامبر اکرم(ص)]] از استبداد و خودرأیی خبری نبود و آیاتی همچون «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» (آل عمران، ۱۵۹) و «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ»<ref>شوری، ۳۸.</ref> زمینهساز مشارکت مردم در حکومت پیامبر(ص) شد؛ همچنین آموزه و وظیفه «نصیحت ائمه مسلمانان» از حقوقی بود که در محدودکردن قدرت سیاسی و نفی استبداد نقش پررنگی داشت. {{ببینید|سروش محلاتی}} استبداد در آموزه امامعلی(ع) نیز موجب هلاکت و در نقطه برابر مشورت قرار دارد و به بیان آن حضرت کسی که تنها به نظر خودش متکی باشد، راه هلاکت را میپیماید و آن کس که با دیگران مشورت میکند، در خِرد دیگران سهیم است.<ref>نهج البلاغه، ح۱۵۲، ۵۳۹.</ref> ایشان کارگزاران حکومتی را از اعمال استبداد و خودکامگی بازمیداشت و مردم را دارای حقوقی میدانست که باید حکومت، آن را برآورده سازد<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸ ـ ۳۱۰.</ref> و خداوند، جبار مستبد را خوار و ذلیل خواهد ساخت.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴ ـ ۴۵۵.</ref> | ||
برخلاف بسیاری از تفسیرهای سیاسی در غرب که پذیرش استبدادِ قدرتهای مطلقه با پذیرش خدا مساوی برشمرده میشد و بر همین اساس خواست آزادی اجتماعی مرادف با انکار خدا بود، از نظر فلسفه اجتماعی اسلام، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در برابر مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در برابر مردم مسئول میسازد و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۵۵۳ ـ ۵۵۴.</ref> در اسلام اساساً حکومت، وسیله تهذیب و تربیت متعالی انسان از طریق اجرای قوانین اسلامی و برقراری عدالت است؛<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۸.</ref> بنابراین نمیتواند همچون سلاحی در دست طبقه یا گروه خاص قرار بگیرد. حدودِ حکومت اسلامی را قانون الهی و نه شخص یا اشخاص مشخص میکند و هیچ صاحب قدرتی حق ندارد از چارچوب آن خارج شود و دلبخواهانه رفتار کند.<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۹.</ref> | برخلاف بسیاری از تفسیرهای سیاسی در غرب که پذیرش استبدادِ قدرتهای مطلقه با پذیرش خدا مساوی برشمرده میشد و بر همین اساس خواست آزادی اجتماعی مرادف با انکار خدا بود، از نظر فلسفه اجتماعی اسلام، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در برابر مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در برابر مردم مسئول میسازد و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۵۵۳ ـ ۵۵۴.</ref> در اسلام اساساً حکومت، وسیله تهذیب و تربیت متعالی انسان از طریق اجرای قوانین اسلامی و برقراری عدالت است؛<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۸.</ref> بنابراین نمیتواند همچون سلاحی در دست طبقه یا گروه خاص قرار بگیرد. حدودِ حکومت اسلامی را قانون الهی و نه شخص یا اشخاص مشخص میکند و هیچ صاحب قدرتی حق ندارد از چارچوب آن خارج شود و دلبخواهانه رفتار کند.<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۹.</ref> |