اراده: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اراده'''، صفت اختیارکردن فعل در [[خدا|خداوند تعالی]] و انسان. | '''اراده'''، صفت اختیارکردن فعل در [[خدا|خداوند تعالی]] و انسان. | ||
اراده از مباحث مهم کلامی، [[فلسفه|فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] است که از دو جهت قابل بررسی است یکی معناشناختی و دیگری هستیشناختی. [[امامخمینی]] بر این باور است که اراده حقیقتی وجودی و از صفات کمال وجود و موجود است و بر این باور است که هر موجودی، از خدا تا انسان و حیوان و حتی نبات و جماد به میزان مرتبه وجود خویش مرید و صاحب اراده است. | |||
اراده | امامخمینی اراده را در مقام ذات و فعل ثابت میکند و معتقد است اراده عین ذات است. در عین حال علم از اراده ازجهت مفهوم متمایز است؛ همچنان که از صفات دیگر چون سمع و بصر متمایز است. به باور ایشان متکلمان و برخی فلاسفه میان احادیثی که مربوط به اراده فعلی است با احادیثی که مربوط به اراده ذاتی حق است، فرق نگذاشتهاند و این باعث شده اراده ذاتی حق تعالی را منکر شوند. | ||
امامخمینی با بهرهگیری از [[قرآن]] و [[سنت]]، قائل به شمول اراده مطلقه حق بر همه ذرات عالم است. و بر اساس نظام اسباب و مسببات، اراده انسان را در طول اراده خدا قرار میدهد و معتقد است اگر کسی چگونگی ربط موجودات به خدای متعال را درک کند و بداند که همه موجودات عین ربط به مبدأ خود هستند، درمییابد آنچه از او صادر میشود به همان نسبت از باریتعالی صادر میشود؛ زیرا همه موجودات ظهورات حق تعالی هستند و فاعلیت [[انسانشناسی|انسان]] در عین اختیار، همان سایه فاعلیت حقتعالی است. | |||
==معنای لغوی و اصطلاحی== | ==معنای لغوی و اصطلاحی== | ||
خط ۲۶: | خط ۲۵: | ||
امامخمینی این محذور را که «اگر اراده حقتعالی عین علم و ذات باشد، باید پذیرفت اراده او به شرور هم تعلق میگیرد، زیرا علم حقتعالی به همه اشیا حتی شرور هم تعلق میگیرد، بنابراین این اراده نمیتواند عین ذات باشد» از چند راه پاسخ داده است: | امامخمینی این محذور را که «اگر اراده حقتعالی عین علم و ذات باشد، باید پذیرفت اراده او به شرور هم تعلق میگیرد، زیرا علم حقتعالی به همه اشیا حتی شرور هم تعلق میگیرد، بنابراین این اراده نمیتواند عین ذات باشد» از چند راه پاسخ داده است: | ||
# افاضه خیرات منافاتی با وجود مطلق ندارد؛ بلکه لازمه ذات او اختیار افاضه خیرات است و معنای اراده حقتعالی همان است که افاضه خیرات بر حسب ذات مورد رضایت حقتعالی است و اراده حق که متعلق به خیرات است، عین ذات مقدس است.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.</ref> | |||
#بر اساس قاعده «[[بسیط الحقیقة کل الاشیاء]]» ذات حق کاشف از همه اشیاست و علم او اولاً و بالذات به [[وجود]] و ثانیاً و بالعرض به مفاهیم و [[ماهیت|ماهیات]] تعلق میگیرد و شرور بالعرض متعلق علم حقتعالی هستند. در اراده نیز اینچنین است؛ یعنی متعلق اراده اولاً و بالذات خیرات است، زیرا هر آنچه وجود دارد خیر است و [[شرور]] اموری عدمی هستند؛ پس اراده به امور عدمی و شرور بالعرض تعلق میگیرد.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۷-۱۸؛ امامخمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خیر و شر}} | |||
==معنای اراده در انسان== | ==معنای اراده در انسان== | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۴: | ||
[[رده:کلام]] | [[رده:کلام]] | ||
[[رده:اندیشههای امامخمینی]] | [[رده:اندیشههای امامخمینی]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۹
اراده، صفت اختیارکردن فعل در خداوند تعالی و انسان.
اراده از مباحث مهم کلامی، فلسفی و عرفانی است که از دو جهت قابل بررسی است یکی معناشناختی و دیگری هستیشناختی. امامخمینی بر این باور است که اراده حقیقتی وجودی و از صفات کمال وجود و موجود است و بر این باور است که هر موجودی، از خدا تا انسان و حیوان و حتی نبات و جماد به میزان مرتبه وجود خویش مرید و صاحب اراده است.
امامخمینی اراده را در مقام ذات و فعل ثابت میکند و معتقد است اراده عین ذات است. در عین حال علم از اراده ازجهت مفهوم متمایز است؛ همچنان که از صفات دیگر چون سمع و بصر متمایز است. به باور ایشان متکلمان و برخی فلاسفه میان احادیثی که مربوط به اراده فعلی است با احادیثی که مربوط به اراده ذاتی حق است، فرق نگذاشتهاند و این باعث شده اراده ذاتی حق تعالی را منکر شوند.
امامخمینی با بهرهگیری از قرآن و سنت، قائل به شمول اراده مطلقه حق بر همه ذرات عالم است. و بر اساس نظام اسباب و مسببات، اراده انسان را در طول اراده خدا قرار میدهد و معتقد است اگر کسی چگونگی ربط موجودات به خدای متعال را درک کند و بداند که همه موجودات عین ربط به مبدأ خود هستند، درمییابد آنچه از او صادر میشود به همان نسبت از باریتعالی صادر میشود؛ زیرا همه موجودات ظهورات حق تعالی هستند و فاعلیت انسان در عین اختیار، همان سایه فاعلیت حقتعالی است.
معنای لغوی و اصطلاحی
اراده به معنای خواستن، دستداشتن و اختیارکردن است.[۱] در اصطلاح فلسفه و کلام، معانی مختلفی از «اراده» به دست دادهاند. برخی اراده را در خداوند علم به مصلحت در فعل[۲] و برخی اراده را همان علم[۳] میدانند و در انسان، شوق به انجامدادن کاری است که به دنبال میل به دست میآید و همراه با حکم به انجام آن است.[۴] امامخمینی نیز اراده را از صفات کمال وجود و موجود میداند[۵] که در خداوند عین رضا به مراد[۶] و در انسان همت نفس[۷] و تصمیم و عزم بر عمل[۸] است.
پیشینه
اراده از مباحث مهمی است که از همان آغاز تفکر بشری، ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و در ادیان گذشته نیز مطرح بوده است.[۹] در اسلام نیز اعتقاد به اراده الهی، ریشه در قرآن کریم دارد[۱۰] و از مهمترین صفات الهی است که نظام احسن عالم بر طبق آن تدبیر میشود. آیاتی از کلام الهی که بر اراده و مشیت شامله[۱۱] خدای تعالی دلالت میکرد، در مقابل آیاتی که هر کسی را مسئول اعمال خویش میدانست، [۱۲] این پرسش را در میان مسلمانان پیش آورد که آیا گستره اراده الهی، اراده انسان را شامل میشود؟[۱۳] این امر سبب شد مباحثی، چون جبر و اختیار و قضا و قدر به علم کلام راه یابد؛ از اینرو، مسلمانان در مسئله اراده از دو جهت اختلاف کردهاند: یکی اینکه آیا انسان در افعال خود مختار است؟[۱۴] (ببینید: جبر و اختیار) دیگری اختلاف در اصل ثبوت اراده برای خداوند، تا آن جا که بعضی قائل به انکار این صفت از حقتعالی شدند.[۱۵] این دو مسئله مسائل دیگری را، ازجمله زیادت یا عینیت اراده با ذات حق و اینکه اراده از صفات ذات است یا از صفات فعل، به دنبال داشت که متکلمان و فلاسفه بر اساس مبانی خود به حل آن پرداختند.[۱۶] در عرفان از اراده با عنوان یکی از اسمای کلی و امهات اسمای الهی یاد شده است (ببینید: اسما و صفات) و اراده الهی یکی از اسمای مؤثر در ظهور عالم به شمار رفته است.[۱۷]
امامخمینی نیز در آثاری، مانند شرح دعاء السحر، [۱۸] شرح چهل حدیث، [۱۹] مصباح الهدایه [۲۰] و بهویژه درسهای اصول فقه در بحث اوامر و نواهی، با اشاره به زمینههای تاریخی، کلامی و فلسفی بحث اراده، به طور کامل به این بحث پرداخته است و حاصل آن، نگارش اثر مستقلی با عنوان طلب و اراده است. نظر به اهمیتی که ایشان برای مسئله اراده قائل بود، تلاش کرد برخی ابعاد مسئله، ازجمله اتحاد اراده با ذات، ثبوت اراده در مقام ذات و فعل و نفی جبر و تفویض را در این کتاب تبیین کند.[۲۱]
حقیقت و ماهیت اراده
حقیقت اراده را از دو جهت میتوان بررسی کرد: یکی، معناشناختی و دیگری هستیشناختی. از نگاه معناشناختی از دیدگاه اندیشمندان، حقیقت اراده به معنای اختیار، معنای عامی است که قابل کاربردن بر خداوند نیز هست؛ از اینرو از صفات الهی شمرده میشود؛ اما اراده به معنای تصمیمگرفتن که فعل یا کیفیتی نفسانی است و مسبوق به تصور، تصدیق و شوق است، در ذات الهی راه ندارد.[۲۲]
از نگاه هستیشناختی، امامخمینی، مانند دیگر حکما[۲۳] بر این باور است که اراده حقیقتی وجودی و از صفات کمال وجود و موجود است.[۲۴] همان گونه که وجود، امری تشکیکی و دارای مراتب است، صفات وجود، مانند اراده نیز امری تشکیکی است.[۲۵] برترین مرتبه آن ارادهای است که به کمال و جمال مطلق تعلق دارد و حضرت حق خود در اعلا مرتبه، مرید و مراد است.[۲۶] در نظام آفرینش نیز این مطلب صادق است؛ به گونهای که در سلسله موجودات، هر چه شیء رو به تکامل میرود، حقیقت اراده در وجود او ظهور و بروز بیشتری پیدا میکند.[۲۷] امامخمینی بر این باور است که هر موجودی، از خدا تا انسان و حیوان و حتی نبات و جماد، به میزان مرتبه وجودی خویش، مرید و صاحب اراده است؛ اگرچه اراده در اجسام عنصری، معادن و نباتات ظهوری ندارد.[۲۸] صفت اراده در انسان از امور بدیهی و مورد اتفاقاندیشمندان و نحلههای مختلف کلامی و فلسفی است[۲۹]؛ اما درباره این صفت در خداوند، متکلمان اختلاف کردهاند. برخی، چون واصلبنعطا اراده را همچون سایر صفات نفی کرد[۳۰] و عبدالجبار معتزلی نیز اراده را در مقام فعل اثبات کرد و آن را حادث دانست.[۳۱] اشاعره قائل به اراده قدیم و قائم به ذات و زاید بر آن در خداوند شدند[۳۲] و برخی متکلمان امامیه، اراده را تنها در مقام فعل ثابت دانستند.[۳۳] فلاسفه نیز اراده را به عنوان یکی از صفات الهی بررسی کردند. بسیاری از حکما، مانند ابنسینا[۳۴] و ملاصدرا[۳۵] اراده را در مقام ذات و فعل اثبات کردند.
امامخمینی مانند دیگر حکمای اسلامی اراده را در مقام ذات و فعل ثابت میداند[۳۶] و معتقد است اراده عین ذات است. در عین حال علم از اراده از جهت مفهوم متمایز است؛ همچنانکه از صفات دیگر، چون سمع و بصر متمایز است.[۳۷] به باور ایشان برخی اصحاب حدیث به عمق احادیثی که مربوط به حدوث اراده و اراده فعلی است، نرسیدهاند و این باعث شده است اراده ذاتی حقتعالی را انکار کنند که لازمه آن، خالیبودن ذات از اراده است که این امری برخلاف برهان است.[۳۸]
برخی اراده حقتعالی را علم او به نظام احسن تعریف کردهاند[۳۹] و اراده را به علم حقتعالی ارجاع میدهند[۴۰] و آن را صفت فعل به حساب میآورند.[۴۱] امامخمینی با چنین نگرشی مخالف است و آن را دیدگاه محجوبین میداند.[۴۲] به اعتقاد ایشان متکلمان و برخی فلاسفه، میان احادیثی که مربوط به اراده فعلی است با احادیثی که مربوط به اراده ذاتی حق است، فرق نگذاشتهاند، و این باعث شده اراده ذاتی حقتعالی را منکر شوند[۴۳]؛ همچنین ایشان کلام برخی حکما را[۴۴] که قائلاند اراده خداوند اگرچه عین ذات مقدس است، اما این اراده، کشف تفصیلی در عین علم اجمالی است، نقد کرده، قائل است کشف تفصیلی، خود نوعی کثرت است؛ در حالیکه در مقام ذات، کثرت راه ندارد و حتی علم به او تعلق نمیگیرد؛ زیرا اگر علم، غیر از معلوم باشد، باز نوعی کثرت پدید میآید. بر این اساس، علم، اراده، معلوم و مراد یک چیزند و هیچکدام تحقق و اثری نه بالذات و نه بالعرض در مرتبه ذات ندارند و علم و اراده در آن مرتبه به نفس ذات تعلق میگیرد و اگر اراده و علم به غیر ذات تعلق بگیرد، لازمهاش این است که ذات از احدیت و بساطت خارج شود، در حالیکه آنجا مقام غیب محض است و اراده در آن مقام، عین علم است.[۴۵]
معنای اراده در خداوند
متکلمان در بیان معنای اراده در خداوند اختلاف کردهاند. متکلمان معتزلی، اراده خدا را در تکوین، عین فعل او و در تشریع، امر یا علم او میدانند[۴۶]؛ امّا برخی متکلمان، اراده خدا را علم به مصلحت در فعل تفسیر کردهاند.[۴۷] برخی فلاسفه، چون ابنسینا اراده حقتعالی را هم از حیث مصداق و هم از حیث مفهوم عین علم میدانند.[۴۸] شیخ اشراق معنای اراده را به افاضه وجود ممکنات از روی علم و رضای حق تفسیر کرده است.[۴۹] ملاصدرا اراده و محبت را هممعنا میشمارد و آن را در واجبتعالی، داعی میداند.[۵۰] امامخمینی نیز اراده حقتعالی را عین رضا به مراد میداند و حقتعالی که وجود صرف است، عین رضا و عین عشق به ذات و آثار خود است.[۵۱]
امامخمینی این محذور را که «اگر اراده حقتعالی عین علم و ذات باشد، باید پذیرفت اراده او به شرور هم تعلق میگیرد، زیرا علم حقتعالی به همه اشیا حتی شرور هم تعلق میگیرد، بنابراین این اراده نمیتواند عین ذات باشد» از چند راه پاسخ داده است:
- افاضه خیرات منافاتی با وجود مطلق ندارد؛ بلکه لازمه ذات او اختیار افاضه خیرات است و معنای اراده حقتعالی همان است که افاضه خیرات بر حسب ذات مورد رضایت حقتعالی است و اراده حق که متعلق به خیرات است، عین ذات مقدس است.[۵۲]
- بر اساس قاعده «بسیط الحقیقة کل الاشیاء» ذات حق کاشف از همه اشیاست و علم او اولاً و بالذات به وجود و ثانیاً و بالعرض به مفاهیم و ماهیات تعلق میگیرد و شرور بالعرض متعلق علم حقتعالی هستند. در اراده نیز اینچنین است؛ یعنی متعلق اراده اولاً و بالذات خیرات است، زیرا هر آنچه وجود دارد خیر است و شرور اموری عدمی هستند؛ پس اراده به امور عدمی و شرور بالعرض تعلق میگیرد.[۵۳] (ببینید: خیر و شر)
معنای اراده در انسان
در تفسیر و بیان ماهیت این اراده، اختلاف نظر وجود دارد. در میان متکلمان معتزله، اراده انسان را اعتقاد به نفع یا ظن به آن میدانند.[۵۴] اشاعره آن را صفتی تخصیصی میدانند؛ بدین معنا که هر گاه دو مقدور در عرض هم بر نفس عرضه شود و شخص قادر به انجام هر دو باشد، اراده تعیینکننده یکی از آن دو مقدور است.[۵۵] در میان فلاسفه، خواجه طوسی آن را از اقسام کیف نفسانی شمرده است[۵۶] و ملاصدرا درک ماهیت اراده را امری دشوار میداند و معتقد است اراده در حیوان و انسان از اقسام کیف نفسانی است.[۵۷] امامخمینی نیز اراده را در انسان از صفات فعّاله نفس و از مبادی فعل اختیاری میداند[۵۸]؛ به این بیان که هر فعل اختیاری که از انسان سر میزند، مسبوق به تصور و تصدیق به فایده است؛ به گونهای که اگر با میل نفسانی و مشتهیات آن موافق باشد، نفس انسان به آن عمل شوق پیدا میکند و آن را انجام میدهد.[۵۹]
گستره اراده الهی
یکی از مباحث مهم در صدر اسلام، گستره اراده الهی و شمول آن بر اراده انسان است؛ بدین معنا که آیا اراده خدا در مرتبه تکوین، همه افعال اختیاری انسان را شامل میشود و در صورت شمول، سرنوشت انسان از پیش تعیین شده است و اراده انسان در آن تاثیری ندارد؟[۶۰] در این مسئله، برخی متکلمان، چون اشاعره، اراده مطلق حق را چنان تفسیر کردند که لازمه آن بیاثربودن اراده انسان در انجام کارهاست. آنان همه امور را به «عادة الله» نسبت دادهاند که لازمه آن نفی علیت و نظام اسباب و مسببات است و به جبر میانجامد.[۶۱] در برابر معتزله برای حفظ منزلت انسان و آزادی اراده او، قدرت مطلق خدا را محدود به ماسوای افعال اختیاری انسان دانستهاند؛ از آن جهت که افعال اختیاری انسان از روی قصد، علم و قدرت ایجاد میشود و منسوب به خود اوست که همان قول به تفویض است.[۶۲] امامیه، با پیروی از کتاب و سنت و در پرتوی هدایت اهل بیت(ع)، جبر و تفویض را نفی کردهاند، بلکه امری بین این دو را پذیرفتهاند که لازمه آن پذیرش اراده مطلقه خداوند در عین آزادی اراده انسان است.[۶۳] حکمای مسلمان علم و قدرت و اراده واجبتعالی را مطلق میدانند و بر اساس نظام اسباب و مسببات، اراده انسان را در طول اراده خدا قرار میدهند.[۶۴]
امامخمینی با بهرهگیری از قرآن و سنت، قائل به شمول اراده مطلقه حق بر همه ذرات عالم است، در عین اینکه نظام اسباب و مسببات و فاعلیت انسان را نیز قبول دارد.[۶۵] ایشان در رد گفته اشاعره، که اراده انسان را مخلوق و محکوم قضای الهی میدانند و فاعل را مضطر در فعل خود میشمارند، به این نکته اشاره میکند که اگر کسی چگونگی ربط موجودات به خدای تعالی را درک کند و بداند عین ربط و فقر به مبدا خود هستند، در مییابد آنچه از او صادر میشود، به همان نسبت از باریتعالی صادر میشود؛ زیرا میان خدای تعالی و او هیچ جدایی و عزلتی نیست و همه اشیا با وجود اینکه ظهورات حقتعالی هستند، آثار و خاصیتهایی نیز دارند و فاعلیت انسان در عین اختیار، همان سایه فاعلیت خدای تعالی است و تعلق اراده حقتعالی به نظام اتم هیچگونه منافاتی با اختیار و آزادی اراده انسان ندارد.[۶۶] (ببینید: جبر و اختیار)
اتحاد طلب و اراده
برخی متکلمان در اتحاد یا تلازم اوامر و نواهی خداوند-که از آن به طلب تعبیر میکنندـ و اراده او اختلاف کردهاند؛ بدین معنا که مثلاً تکلیف کافر در ایمان و اطاعت، مستلزم تعلق اراده حق به ایمان و اطاعت هم هست یا نه؟ اشاعره معتقدند هیچ تلازمی میان طلب و اراده نیست.[۶۷] در برابر، معتزله قائل به اتحاد طلب و امر با اراده حق هستند.[۶۸] ریشه این اختلاف به اختلاف آنان در صحت کلام نفسی که همان صفت تکلم الهی است، بر میگردد و این خود به اختلاف متکلمان در مطلق صفات بازمیگردد که آیا صفات حق، صفاتی زاید بر ذات است یا عین ذات اوست. در طلب و اراده هم ادعا بر این است که صفت طلب و اراده از صفات ذاتی و قدیم اوست؛ اما طلب و اراده لفظی، حادث است و این دو غیر هماند.[۶۹]
امامخمینی استدلال اشاعره را مردود دانسته است؛ به این بیان که اوامر صادر از انسان از جمله کارهای اختیاری اوست و هیچ فرقی در مبادی آن با مبادی دیگر کارهای اختیاری وی نیست. اوامر و نواهی امتحانی با دیگر اوامر و نواهی در معنا و در مبادی با یکدیگر فرقی ندارند و تنها در دواعی و انگیزه انجام کار، مانند امتحان مختلفاند[۷۰]؛ علاوه بر اینکه قیاس اراده الهی به اراده انسان، در چگونگی صدور اغراض و دواعی صحیح نیست. این بحث در اصول فقه در بحث اوامر و نواهی نیز مطرح میشود؛ به این بیان که آیا امر و طلب مجرد لفظ است یا مستلزم تعلق اراده به آن نیز هست.[۷۱] علمای علم اصول از مذهب امامیه، قائل به اتحاد طلب و اراده شدند.[۷۲] آخوند خراسانی در بیان اتحاد طلب و اراده معتقد است آن دو در معنا و مصداق یکی هستند، اگرچه میان طلب انشایی و طلب حقیقی فرق است؛ بدین معنا که طلب و اراده در معنا و در خارج متحدند؛ اما طلب حقیقی همان اراده در نفس است و طلب انشایی طلب اعتباری قائم به لفظ یا فعل است[۷۳] امامخمینی این گفته را در اراده انشایی که آن را از امور اعتباری شمرده، نپذیرفته است؛ زیرا اراده انشایی در امور تکوینی، مانند خلق آسمانها و زمین بیمعناست، بلکه تنها عقلا در امور اعتباری مورد نیاز خود، مانند ملکیت و زوجیت، یک سلسله امور را اعتبار میکنند.[۷۴] به باور ایشان، پاسخ آخوند خراسانی به اشاعره، نهتنها مشکل را حل نکرد، بلکه مسئله را در جبر و اختیار انسان تشدید کرد[۷۵]؛ از اینرو ایشان خود به تحقیق در مسئله جبر و اختیار پرداخته است. (ببینید: جبر و اختیار)
رابطه اراده و مشیت
مشیت الهی یکی از صفات مرتبط با صفت اراده است که در قرآن کریم[۷۶] و روایات متعددی[۷۷] از آن سخن به میان آمده است. عارفان، حقیقت اراده را به حب ذات و سریان آن در کسوت اسما و صفات و مشیت را مرتبه اعلای اراده و منشا ظهور حقایق در مرتبه تعیّن ثانی و واحدیت میدانند که به واسطه فیض اقدس ایجاد میشود.[۷۸] امامخمینی مشیت را به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم میکند: مشیت ذاتی، همان اراده در مرتبه ذات و مشیت فعلی، فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط است که دارای وحدت حقه است و همه تعینات و ظهورات را شامل میشود و در آنها ساری و جاری است.[۷۹] به اعتقاد ایشان، مشیت و اراده الهی در مقام ذات قدیم و عین ذات و در مقام فعل حادث است.[۸۰] (ببینید: مشیت)
اراده الهی در بستر اجتماع و سیاست
امامخمینی با نگاه توحیدی خویش، همه امور عالم را تابع اراده الهی میشمرد و معتقد بود تنها این اراده در عالم مؤثر و نافذ[۸۱] و سبب بقای عالم ملک و ملکوت است.[۸۲] ایشان پیروزی انقلاب اسلامی را نتیجه اراده الهی در تحول نفوس میدانست و برای کسی در این مورد شانی قائل نبود[۸۳] و با دید توحیدی خود، اراده ملت ایران را جلوه اراده حقتعالی میشمرد[۸۴] و آن را امری مغایر با اراده حقتعالی نمیدانست، بلکه امر موافق با اراده خداوند را موافق میل مردم میدید.[۸۵] ایشان بر این باور بود که اراده ملتها غیر ممکنهای عادی را ممکن میکند.[۸۶]
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۴۷۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۴۵؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۱۳۶۳.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۲۸۸.
- ↑ ابنسینا، النجاة، ۶۰۱-۶۰۲.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۱/۳۳۰ و ۳۹۸.
- ↑ کتاب مقدس، نامه پولس به روم، ب۱۲، ۲، نامه به اهل غلاطیه، ب۱، ۴.
- ↑ یس، ۸۲؛ بروج، ۱۶.
- ↑ دهر، ۳۰.
- ↑ مدثر، ۳۸.
- ↑ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۹-۲۵۷ و ۳۲۶-۳۳۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۴۱-۴۲ و ۳/۵۸-۶۰.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۶۰ و ۶۸-۶۹.
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۱۵۱-۱۵۳؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۴۶-۳۵۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۳-۳۷۴.
- ↑ قونوی، مفتاح الغیب، ۳۹؛ فناری، مصباح الانس، ۱۲۱ و ۳۵۸.
- ↑ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۸.
- ↑ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۶۱۱-۶۱۸.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵-۴۹.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷ و ۳۵-۳۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.
- ↑ ابنسینا، التعلیقات، ۲۲؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۵/۲۹۱-۳۱۰؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۹۴.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۷.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۳۵؛ امامخمینی، مناهج الاصول، ۱/۲۴۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ و ۶۵۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ و ۶۵۵.
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی، ۹/۱۵-۲۵؛ طوسی، ۱۰۴.
- ↑ ← شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۶۰.
- ↑ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰۳.
- ↑ اشعری، اللمع، ۴۸-۵۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۰۶-۱۰۷؛ آمدی، غایة المرام، ۵۳-۷۳.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۸-۵۳؛ قزوینی، نقض، ۴۸۴.
- ↑ ابنسینا، التعلیقات، ۱۱؛ ابنسینا، المبدا و المعاد، ۳۲-۳۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۲۰ و ۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۲-۱۳؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۲-۶۱۳.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۴-۱۶.
- ↑ ← ابنسینا، رسائل، ۲۵۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۱۱۴ و ۶/۳۳۱ و ۳۷۹.
- ↑ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۲.
- ↑ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۳-۶۴.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۶ و ۱۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ ← امامخمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۲.
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی، ۶/۲-۴.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۲۸۸؛ حلی، باب حادیعشر، ۳؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۵/۲۹۱-۲۹۲؛ همو، گوهر مراد، ۲۵۰.
- ↑ ابنسینا، النجاة، ۶۰۱-۶۰۲؛ همو، المبدا و المعاد، ۲۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۱۵-۳۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۱۵.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۳۵ و ۳۴۰-۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۶-۱۷.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۷-۱۸؛ امامخمینی، پاسخ منتشرنشده، ۷-۱۱.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۳۷؛ سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات، ۳۴.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۶/۶۴.
- ↑ ← حلی، کشف المراد، ۲۵۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۶۱.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۲-۲۵؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۶۱-۳۶۲.
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۳۶-۳۴۴.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۲۱-۲۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵-۱۴۶؛ ← امامخمینی، لب الاثر، ۱۳۷-۱۳۸.
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی، ۸/۳-۴۷.
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۲۹-۳۳؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۲-۴۷؛ حلی، کشف المراد، ۳۰۸-۳۱۳.
- ↑ فارابی، فصوص الحکم، ۹۰-۹۳؛ ابنسینا، تسع رسائل، ۶۶-۷۰؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۳/۴۶-۵۵ و ۱۶۰؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۳-۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۰-۵۵۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۲-۶۴.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۲-۶۴.
- ↑ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۱۵۷-۱۶۳.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۴-۹۶.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۱-۹۶؛ ← امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۱-۲۶.
- ↑ عراقی، نهایة الافکار، ۱/۱۶۵-۱۷۹.
- ↑ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۳-۴۹.
- ↑ . آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۸۴-۸۵.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۶-۲۷.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۸-۲۹.
- ↑ بقره، ۲۰، ۲۲۰ و ۲۵۳؛ کهف، ۲۹؛ زخرف، ۲۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۵۰-۱۵۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۸۳-۱۰۸۶.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۸-۹۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۶۵-۲۶۶ و ۱۲/۲۰۳ و ۴۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹ و ۱۱/۳۲۳.
منابع
- قرآن کریم.
- آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- آمدی، سیفالدین، غایة المرام فی علم الکلام، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، تسع رسائل فی الحکمة و الطبیعیات، قاهره، دارالعرب، چاپ دوم، ۱۳۲۶ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، رسائل ابنسینا، قم، بیدار، ۱۴۰۰ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، المبدا و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- اشعری، ابوالحسن، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع، تحقیق حموده غرابه، قاهره، المکتبة الازهریة للتراث، ۱۹۵۵م.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، پاسخ منتشرنشده از امامخمینی به یک سؤال فلسفی، مجله حضور، شماره ۹، ۱۳۷۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، لب الاثر فی الجبر و القدر، تقریر جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، الباب الحادی عشر، تحقیق مهدی محقق، تهران، مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دهخدا، لغتنامه دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات الامامفخرالدین الرازی، بیروت، ناشرون، چاپ اول، ۲۰۰۱م.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، نهایة الاقدام فی علم الکلام، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیحهانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- طوسی، محمدبنحسن، تمهید الاصول، تهران، ۱۳۵۴ش.
- عراقی کزازی، آقاضیاءالدین، علیبنآخوند، نهایة الافکار، تقریر محمدتقی بروجردی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
- فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، تحقیق محمدحسن آلیاسین، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- فناری، مصباح الانس، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، اصول المعارف، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸ش.
- قطبالدین شیرازی، محمودبنمسعود، شرح حکمة الاشراق، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- قونوی، صدرالدین، مفتاح الغیب، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، الکافی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، تحقیق اکبر اسدعلیزاده قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زینالعابدین قربانی، مجموعه کامل قوانین و مقررات جزائی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مفید، محمدبنمحمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
پیوند به بیرون
- علی الهبداشتی، مقاله «اراده»، دانشنامه امامخمینی، ج۱، ص۵۷۷-۵۸۳.