مهدویت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مهدویت''' اعتقاد به وجود و حیات [[امام دوازدهم]] از [[اهل بیت(ع)]] و ظهور آن حضرت در وقت مقدّر. | '''مهدویت''' اعتقاد به وجود و حیات [[امام دوازدهم]] از [[اهل بیت(ع)|اهلبیت(ع)]] و ظهور آن حضرت در وقت مقدّر. | ||
ادیان الهی بر این اعتقادند که سرانجام موعودی ظهور میکند که با رسالتی الهی، انسان را از تاریکی ظلم و گمراهی میرهاند، که نشانههایی برای ظهور او اشاره شده است. | |||
[[قرآن|قرآن کریم]] ظهور چنین مصلح نجاتبخش را، خلافت و وارث صالحان مینامد. روایات فراوانی در کتابهای [[اهلسنت]] و [[شیعه]] درباره این مصلح نجاتبخش نقلشده است. اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ با انحرافهایی مواجه شد و عدهای اعتقاد به مهدویت را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار دادند. | |||
[[امامخمینی]] مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد [[پیامبران(ع)|انبیاء(ع)]] در اجرای [[عدالت (ابهامزدایی)|عدالت]] در تمام عالم و مراتب انسانیت میشمارد. ایشان در برخی آثار خویش مسئله مهدویت و ولایت [[انسان کامل]] و مسئله انتظار و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کرده است. | |||
به اعتقاد امامخمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، [[مستضعفان]] وارثان زمین باشند و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود. ایشان آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است از جمله: ۱- تحرک و پویایی ۲- فراهم کردن مقدمات ظهور ۳- پناه بردن به [[امام زمان(ع)|امام عصر(ع)]] درهنگام سختیها ۴- رعایت محضر امام مهدی و مواظبت در اعمال. | |||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
خط ۱۳: | خط ۲۱: | ||
کتابهای فراوانی در موضوع مهدی موعود(ع) نوشته شده است. در میان کتابهای [[شیعه]] میتوان به الغیبة محمدبنابراهیم نعمانی، الفصول المختاره [[شیخ مفید|محمدبنمحمد مفید]]، الغیبة [[شیخ طوسی|محمدبنحسن طوسی]]، الملاحم و الفتن [[سیدبنطاووس]]، مکیال المکارم میرزامحمدتقی اصفهانی، منتخب الأثر [[لطفالله صافی گلپایگانی]]، المعجم الموضوعی لأحادیث الامام المهدی(ع) [[علی کورانی]] و الامام المهدی(ع) عند اهل السنة مهدی فقیه ایمانی. در میان کتابهای اهل سنت میتوان به المهدی ابیداوود، المهدی ابنقیم جوزی، العرف الوردی فی اخبار المهدی سیوطی و القول المختصر فی علامات المهدی ابنحجر اشاره کرد. | کتابهای فراوانی در موضوع مهدی موعود(ع) نوشته شده است. در میان کتابهای [[شیعه]] میتوان به الغیبة محمدبنابراهیم نعمانی، الفصول المختاره [[شیخ مفید|محمدبنمحمد مفید]]، الغیبة [[شیخ طوسی|محمدبنحسن طوسی]]، الملاحم و الفتن [[سیدبنطاووس]]، مکیال المکارم میرزامحمدتقی اصفهانی، منتخب الأثر [[لطفالله صافی گلپایگانی]]، المعجم الموضوعی لأحادیث الامام المهدی(ع) [[علی کورانی]] و الامام المهدی(ع) عند اهل السنة مهدی فقیه ایمانی. در میان کتابهای اهل سنت میتوان به المهدی ابیداوود، المهدی ابنقیم جوزی، العرف الوردی فی اخبار المهدی سیوطی و القول المختصر فی علامات المهدی ابنحجر اشاره کرد. | ||
[[امامخمینی]] مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد [[انبیا(ع)]] در اجرای [[عدالت اجتماعی|عدالت]] در تمام عالم و در مراتب انسانیت میشمارد.<ref> | [[امامخمینی]] مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد [[انبیا(ع)]] در اجرای [[عدالت اجتماعی|عدالت]] در تمام عالم و در مراتب انسانیت میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱.</ref> ایشان این [[تفکر]] و اعتقاد انحرافی را که پیش از انقلاب وجود داشته و میگوید امام زمان(ع) با وجود ظلم و فساد در جامعه ظهور میکند و لازم است با ترویج این امور، زمینه را برای ظهور آماده کرد، نقد میکند و معنای حقیقی انتظار و مهدویت را در اسلام، معنایی پویا و مخالف با سکون و سکوت میخواند.<ref>ادامه مقاله.</ref> ایشان در سخنرانیها و برخی آثار خود مسئله مهدویت و ولایت [[انسان کامل]] و [[انتظار|مسئله انتظار]] و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۹۷ و ۲۱/۱۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۶۰.</ref> | ||
== وجود حضرت مهدی(ع) == | == وجود حضرت مهدی(ع) == | ||
اندیشمندان اسلامی وجود [[امام معصوم(ع)]] را از راه [[عقل]] و نقل اثبات کردهاند. ازجمله ادله عقلی که بر وجود اماممهدی(ع) نیز قابل انطباق است، امتناع خالیبودن زمین در هر عصری از امام(ع) است.<ref>طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۲/۲۲۵؛ نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة(ع)، ۷.</ref> دلیل دیگر عقلی [[قاعده لطف]] است؛<ref>حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۶۲.</ref> به این معنا که صفت لطف و رحمت در حقتعالی اقتضا میکند که خداوند آنچه سبب نزدیکشدن بندگان به طاعت و دوری آنان از [[معصیت]] میشود و امکان دستیابی به آن را ندارند، برای آنان فراهم کند<ref>فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ۲۷۶.</ref> و در هر عصری حجتی بر مردم قرار دهد که حق را از باطل جدا و مردم را به سوی راه مستقیم هدایت کند و علما و غیر علما را از اعتقاد باطلی که بر آن اجماع کردهاند، بازگرداند.<ref>(ابنعطیه، المراد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۱۱۷؛ سبحانی، الانصاف، ۲/۵۸۹–۵۹۰.</ref> | اندیشمندان اسلامی وجود [[امام معصوم(ع)]] را از راه [[عقل]] و نقل اثبات کردهاند. ازجمله ادله عقلی که بر وجود اماممهدی(ع) نیز قابل انطباق است، امتناع خالیبودن زمین در هر عصری از امام(ع) است.<ref>طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۲/۲۲۵؛ نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة(ع)، ۷.</ref> دلیل دیگر عقلی [[قاعده لطف]] است؛<ref>حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۶۲.</ref> به این معنا که صفت لطف و رحمت در حقتعالی اقتضا میکند که خداوند آنچه سبب نزدیکشدن بندگان به طاعت و دوری آنان از [[معصیت]] میشود و امکان دستیابی به آن را ندارند، برای آنان فراهم کند<ref>فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ۲۷۶.</ref> و در هر عصری حجتی بر مردم قرار دهد که حق را از باطل جدا و مردم را به سوی راه مستقیم هدایت کند و علما و غیر علما را از اعتقاد باطلی که بر آن اجماع کردهاند، بازگرداند.<ref>(ابنعطیه، المراد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۱۱۷؛ سبحانی، الانصاف، ۲/۵۸۹–۵۹۰.</ref> | ||
امامخمینی در اثبات ضرورت عقلیِ امامت، نگاه جامعتری دارد. ایشان به صفت حکمت خداوند در اجرای [[قانون الهی]] تکیه میکند<ref> | امامخمینی در اثبات ضرورت عقلیِ امامت، نگاه جامعتری دارد. ایشان به صفت حکمت خداوند در اجرای [[قانون الهی]] تکیه میکند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۴.</ref> و اثبات میکند که به حکم عقل، همانطور که دین و قرآن در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) با اهمیت تلقی میشوند، [[امامت]] و ضرورت وجود آن در همه زمانها حتی در این زمان نیز در آن پیشگاه، با اهمیت و ضروری است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.</ref> ایشان در مباحث عرفانی خود نیز از طریق تبیین مقام انسان کامل، به اثبات وجود امام میپردازد.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۹.</ref> از نظر ایشان مصداق بزرگ [[انسان کامل]]، رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و در این عصر حضرت مهدی(ع) است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.</ref> | ||
از نظر دلیل نقلی نیز [[متواتر|روایات متواتری]] از شیعه<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۲۸۰؛ طوسی، ۱۸۰.</ref> و اهل سنت<ref>احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، ۵/۲۷۷؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۳/۳۴۳.</ref> بر ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزمان نقل شده است. بر اساس بعضی از روایات، مهدی(ع) از نسل [[فاطمه(س)]]<ref>مغربی، شرح الاخبار، ۳/۳۶۳؛ طوسی، الغیبه، ۱۸۶–۱۸۸؛ ابیداوود، سنن ابیداوود، ۲/۳۰۹؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۸.</ref> و فرزند [[امامحسن عسکری(ع)]]<ref>خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۳۱؛ جوهری، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر(ع)، ۷.</ref> است. ایشان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ق متولد شده و مادر ایشان نرجسخاتون است.<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۴۳۲؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۹۳.</ref> ایشان دوازدهمین و آخرین امام است<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱؛ خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۲۸.</ref> که از دیدگان مردم غایب شده است.<ref>طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۶۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱.</ref> از القاب آن حضرت، هادی، قائم، صاحب، منتظر، حجت، خاتم و منتقم است.<ref>مجلسی، جلاء العیون، ۱۰۰۱؛ نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۲/۱۷۱ و ۲۷۴.</ref>{{ببینید|امام زمان(ع)}} | از نظر دلیل نقلی نیز [[متواتر|روایات متواتری]] از شیعه<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۲۸۰؛ طوسی، ۱۸۰.</ref> و اهل سنت<ref>احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، ۵/۲۷۷؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۳/۳۴۳.</ref> بر ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزمان نقل شده است. بر اساس بعضی از روایات، مهدی(ع) از نسل [[فاطمه(س)]]<ref>مغربی، شرح الاخبار، ۳/۳۶۳؛ طوسی، الغیبه، ۱۸۶–۱۸۸؛ ابیداوود، سنن ابیداوود، ۲/۳۰۹؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۸.</ref> و فرزند [[امامحسن عسکری(ع)]]<ref>خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۳۱؛ جوهری، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر(ع)، ۷.</ref> است. ایشان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ق متولد شده و مادر ایشان نرجسخاتون است.<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۴۳۲؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۹۳.</ref> ایشان دوازدهمین و آخرین امام است<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱؛ خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۲۸.</ref> که از دیدگان مردم غایب شده است.<ref>طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۶۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱.</ref> از القاب آن حضرت، هادی، قائم، صاحب، منتظر، حجت، خاتم و منتقم است.<ref>مجلسی، جلاء العیون، ۱۰۰۱؛ نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۲/۱۷۱ و ۲۷۴.</ref>{{ببینید|امام زمان(ع)}} | ||
خط ۲۵: | خط ۳۳: | ||
در بینش اسلامی اصیل، حضرت مهدی(ع) حجتالله، ولیالله، حافظ اسرار [[وحی]] و احکام دین الهی،<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۴۷۴؛ میرداماد، مصنفات میرداماد، ۱/۵۷۲.</ref> واسطه و مظهر فیض کامل خدا در عالم تکوین،<ref>حافظ برسی، مشارق انوار الیقین، ۱۵۷.</ref> خلیفه خدا در زمین،<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۳۲۷.</ref> خاتم ولایت محمدی(ص)،<ref>کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات، ۳۵۸: قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰ و ۴۶۴.</ref> مصداق انسان کامل در سراسر هستی در این زمان<ref>نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۷۵–۷۶.</ref> و مظهر تمام اسمای حُسنای الهی<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۹۵.</ref> است. در [[عرفان]] اصیل و [[عرفا|عرفان شیعی]]، اماممهدی(ع) قطب عالم محسوب میشود که از ناحیه او فیض به دیگران میرسد<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۲۱۷.</ref> و این انسان کامل در هر عصری است که به جهتدارا بودن و اتصاف به همه [[اسمای الهی]]، واسطه میان حق و خلق شده و فیض و مدد را از ناحیه حقتعالی به کل عالم میرساند.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۴۲.</ref> در عرفان شیعی خاتم اولیا، منطبق بر [[امام زمان(ع)|ولیعصر(ع)]] است.<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۲۲.</ref> [[ابنعربی]] در برخی آثار خود خاتم ولایت مطلقه عامه را بر حضرت عیسی(ع) منطبق کرده است؛ به این معنا که این ولایت مقید به اسمی از اسما و حدی از حدود نیست؛<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۹.</ref> اما برخی از اندیشمندان در آثار خود این قول را نپذیرفته و ولایت مقیده را از آنِ حضرت مهدی(ع) و ولایت مطلقه را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کردهاند.<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۱۱–۱۱۵.</ref> | در بینش اسلامی اصیل، حضرت مهدی(ع) حجتالله، ولیالله، حافظ اسرار [[وحی]] و احکام دین الهی،<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۴۷۴؛ میرداماد، مصنفات میرداماد، ۱/۵۷۲.</ref> واسطه و مظهر فیض کامل خدا در عالم تکوین،<ref>حافظ برسی، مشارق انوار الیقین، ۱۵۷.</ref> خلیفه خدا در زمین،<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۳۲۷.</ref> خاتم ولایت محمدی(ص)،<ref>کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات، ۳۵۸: قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰ و ۴۶۴.</ref> مصداق انسان کامل در سراسر هستی در این زمان<ref>نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۷۵–۷۶.</ref> و مظهر تمام اسمای حُسنای الهی<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۹۵.</ref> است. در [[عرفان]] اصیل و [[عرفا|عرفان شیعی]]، اماممهدی(ع) قطب عالم محسوب میشود که از ناحیه او فیض به دیگران میرسد<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۲۱۷.</ref> و این انسان کامل در هر عصری است که به جهتدارا بودن و اتصاف به همه [[اسمای الهی]]، واسطه میان حق و خلق شده و فیض و مدد را از ناحیه حقتعالی به کل عالم میرساند.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۴۲.</ref> در عرفان شیعی خاتم اولیا، منطبق بر [[امام زمان(ع)|ولیعصر(ع)]] است.<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۲۲.</ref> [[ابنعربی]] در برخی آثار خود خاتم ولایت مطلقه عامه را بر حضرت عیسی(ع) منطبق کرده است؛ به این معنا که این ولایت مقید به اسمی از اسما و حدی از حدود نیست؛<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۹.</ref> اما برخی از اندیشمندان در آثار خود این قول را نپذیرفته و ولایت مقیده را از آنِ حضرت مهدی(ع) و ولایت مطلقه را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کردهاند.<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۱۱–۱۱۵.</ref> | ||
امامخمینی سوگند به عصر در آغاز سوره عصر را سوگند به انسان کامل میداند که عصاره همه موجودات و نسخه تمام عالم است.<ref> | امامخمینی سوگند به عصر در آغاز سوره عصر را سوگند به انسان کامل میداند که عصاره همه موجودات و نسخه تمام عالم است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.</ref> ایشان معتقد است اماممهدی(ع) ولیّالله<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.</ref> و واسطه فیض و عنایات حقتعالی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۶.</ref> است و انسان کاملی است که صاحب ولایت مطلق الهی و تداومبخش رسالت پیامبران است و همانگونه که رسول اکرم(ص) به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات و خاتم رسولان است و به اصالت دارای ولایت کلی است، حضرت مهدی(ع) نیز حاکم بر همه موجودات و خاتم ولایت کلی به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۹.</ref> به باور ایشان، امام زمان(ع)، خود قرآن جامع و فرقان قاطع است و باطن حضرت تمام حقیقت قرآن است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۸.</ref> همچنین امام عصر(ع) سرّ امتداد لیلةالقدر و سرّ نزول [[ملائکه]] در [[شب قدر]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.</ref> و در حقیقت شب قدر، شب توجه ولی تام است که امروز امام زمان(ع) است و ظهور سلطنت ملکوتی اوست و تمام تغییرات، حرکات، تبدلات و گسترش یا کمشدن هر رزقی تحت سیطره نفس شریف ایشان انجام میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.</ref>{{ببینید|خلافت و ولایت|انسان کامل|لیلة القدر}} | ||
== رسالت مهدی موعود(ع) == | == رسالت مهدی موعود(ع) == | ||
از دیدگاه اسلامی، مهدی موعود(ع) برای تحقق اهدافی در جامعه ظهور خواهد کرد که آن اهداف عبارتاند از: | از دیدگاه اسلامی، مهدی موعود(ع) برای تحقق اهدافی در جامعه ظهور خواهد کرد که آن اهداف عبارتاند از: | ||
# '''تحقق توحید حقیقی:''' از نگاه کلی، چنانکه امامخمینی نیزخاطرنشان کرده است، منجی موعود برای تحقق توحید حقیقی ظهور خواهد کرد. از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] دعوت میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.</ref> در بعضی [[روایات]] و دعاها [[ظهور مهدی(ع)]] زمانی خواهد بود که به تعالیم اسلام عمل نشده و از اسلام و قرآن تنها نامشان باقی مانده است. در این روایات از آن حضرت با عنوان مجدِّد دین و شریعت یادشده است.<ref>کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۸۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲/۱۵۱.</ref> از نظر امامخمینی، حضرت مهدی(ع) مقاصد انبیا(ع) و اهداف حضرت رسول اکرم(ص) را اجرا میکند و قوه اجرای اسلام است و ادامهدهنده شریعت [[پیامبر اکرم(ص)]] است و این چنین نیست که شریعت را تمام کند، بلکه همان احکام اسلام را که اجرا نمیشود، اجرا خواهد کرد<ref> | # '''تحقق توحید حقیقی:''' از نگاه کلی، چنانکه امامخمینی نیزخاطرنشان کرده است، منجی موعود برای تحقق توحید حقیقی ظهور خواهد کرد. از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] دعوت میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.</ref> در بعضی [[روایات]] و دعاها [[ظهور مهدی(ع)]] زمانی خواهد بود که به تعالیم اسلام عمل نشده و از اسلام و قرآن تنها نامشان باقی مانده است. در این روایات از آن حضرت با عنوان مجدِّد دین و شریعت یادشده است.<ref>کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۸۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲/۱۵۱.</ref> از نظر امامخمینی، حضرت مهدی(ع) مقاصد انبیا(ع) و اهداف حضرت رسول اکرم(ص) را اجرا میکند و قوه اجرای اسلام است و ادامهدهنده شریعت [[پیامبر اکرم(ص)]] است و این چنین نیست که شریعت را تمام کند، بلکه همان احکام اسلام را که اجرا نمیشود، اجرا خواهد کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۹۷.</ref> و احکام و اصولی را بیان میکند؛ احکام و اصولی غیر از آنچه اکنون با اجتهادهای ظنی حاصل میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۳۳.</ref> | ||
# '''تکمیل نفوس و عقول:''' در اعتقاد به مهدویت، بنای توسعه بر اساس [[عقل]]، [[علم]] و تکامل نفس استوار است. از این جهت، چنانکه در روایات آمده است در عصر ظهور، تحول عظیمی ایجاد میشود و فساد از میان میرود و [[توحید]] و [[عدل]] گسترش مییابد. رشد کامل عقلی و عملی نیز سراسر زندگی انسانها را فرا میگیرد.<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۰؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶–۳۳۸.</ref> امامخمینی نیز گفته است حضرت با ظهور خود، انحرافها در نفوس، [[اخلاق]]، اعمال و عقاید اشخاص را به مرتبه اعتدال و صراط مستقیم برمیگرداند.<ref> | # '''تکمیل نفوس و عقول:''' در اعتقاد به مهدویت، بنای توسعه بر اساس [[عقل]]، [[علم]] و تکامل نفس استوار است. از این جهت، چنانکه در روایات آمده است در عصر ظهور، تحول عظیمی ایجاد میشود و فساد از میان میرود و [[توحید]] و [[عدل]] گسترش مییابد. رشد کامل عقلی و عملی نیز سراسر زندگی انسانها را فرا میگیرد.<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۰؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶–۳۳۸.</ref> امامخمینی نیز گفته است حضرت با ظهور خود، انحرافها در نفوس، [[اخلاق]]، اعمال و عقاید اشخاص را به مرتبه اعتدال و صراط مستقیم برمیگرداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲.</ref> | ||
# تشکیل حکومت صالحان و تقویت برادری: قرآن کریم وعده داده است [[مستضعفان]]، وارثان زمین خواهند بود<ref>قصص، ۵.</ref> و در بعضی روایات از این آیه به ظهور [[حکومت مهدی(ع)]] یادشده است.<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۱۸۴.</ref> به اعتقاد امامخمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند<ref> | # تشکیل حکومت صالحان و تقویت برادری: قرآن کریم وعده داده است [[مستضعفان]]، وارثان زمین خواهند بود<ref>قصص، ۵.</ref> و در بعضی روایات از این آیه به ظهور [[حکومت مهدی(ع)]] یادشده است.<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۱۸۴.</ref> به اعتقاد امامخمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۲.</ref> و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود؛ امری که در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز رخ نداده و پیامبر(ص) در اجرای بعضی احکام [[تقیه]] میکرد. هرچند آن حضرت همه احکام را بیان کرد و در رساندن آنها هیچ کوتاهیای نکرد، اما فهمیدن و عملکردن به همه آنها، امری نبود که از عهده کسی برآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.</ref> ایشان معتقد است یکی از اهداف مهدی موعود(ع)، ایجاد جامعهای است که در میان افراد آن، آیین برادری حکمفرماست و اختلافی در میان نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۸.</ref> | ||
# رفع ظلم و گسترش عدل: یکی از اهداف اصلی منجی [[آخرالزمان]]، نجاتدادن مردم از ظلم و جور و گسترش عدل و قسط در عالم است؛<ref>کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۷۲، ۲–۱۸ و ب۹۶، ۱۰–۱۳؛ اشعیا، ۱۱؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۳۸؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۷–۲۵۸؛ سیوطی، العرف الوردی، ۸۳؛ طالقانی، آینده بشریت، ۲۶–۲۷.</ref> تا آنجاکه بنابر بعضی روایات با ظهور حضرت مهدی(ع) [[فقر]] از جامعه برطرف خواهد شد و فقیری یافت نمیشود تا به او زکات داده شود و همچنین آسمان نعمت باران را فروگذار نمیکند و همه جا سرسبز خواهد بود.<ref>متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۴/۲۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۷.</ref> به اعتقاد امامخمینی، خداوند مهدی موعود(ع) را برای بشر ذخیره کرده است تا [[عدالت اجتماعی|عدالت]] را در همه ابعاد انسانی اعم از امور مادی و رفاه اجتماعی و در اخلاق و عقاید اجرا کند،<ref> | # رفع ظلم و گسترش عدل: یکی از اهداف اصلی منجی [[آخرالزمان]]، نجاتدادن مردم از ظلم و جور و گسترش عدل و قسط در عالم است؛<ref>کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۷۲، ۲–۱۸ و ب۹۶، ۱۰–۱۳؛ اشعیا، ۱۱؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۳۸؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۷–۲۵۸؛ سیوطی، العرف الوردی، ۸۳؛ طالقانی، آینده بشریت، ۲۶–۲۷.</ref> تا آنجاکه بنابر بعضی روایات با ظهور حضرت مهدی(ع) [[فقر]] از جامعه برطرف خواهد شد و فقیری یافت نمیشود تا به او زکات داده شود و همچنین آسمان نعمت باران را فروگذار نمیکند و همه جا سرسبز خواهد بود.<ref>متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۴/۲۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۷.</ref> به اعتقاد امامخمینی، خداوند مهدی موعود(ع) را برای بشر ذخیره کرده است تا [[عدالت اجتماعی|عدالت]] را در همه ابعاد انسانی اعم از امور مادی و رفاه اجتماعی و در اخلاق و عقاید اجرا کند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲ و ۲۱/۳۲۵.</ref> اختلافات را از میان ببرد و کسی کوچکترین ظلمی به دیگران نکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۸.</ref> نیز امام عصر(ع) یگانه دادگستر ابدی است که انسانها را از قیود ظلم و ستم و استکبار رهایی میبخشد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۵.</ref> و برپاکننده عدالتی است که بعثت انبیا(ع) برای تحقق آن بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۲.</ref> | ||
امامخمینی خاطرنشان کرده است اگرچه انبیای الهی گامهای بلندی در تحقق قسط و عدل در جامعه برداشتند، اما آنچه آنان نتوانستند بهطور کامل در جامعه اجرا کنند که همان گسترش عدالت در تمام عالم است، به دست امام عصر(ع) محقق خواهد شد و این عدالت موعود، در تمام ابعاد انسانیت است؛<ref> | امامخمینی خاطرنشان کرده است اگرچه انبیای الهی گامهای بلندی در تحقق قسط و عدل در جامعه برداشتند، اما آنچه آنان نتوانستند بهطور کامل در جامعه اجرا کنند که همان گسترش عدالت در تمام عالم است، به دست امام عصر(ع) محقق خواهد شد و این عدالت موعود، در تمام ابعاد انسانیت است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲.</ref> چنانکه ازجمله اهداف پیامبر اسلام(ص) ایجاد عدالت اجتماعی، تحول انسانها و آشناکردن مردم با معارف و حقایق اسلام بوده است؛ ولی در آن زمان اوضاع جامعه به گونهای بود که نتوانست همه این امور را اجرا کند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.</ref> همچنین [[قیام سیدالشهدا(ع)]] نیز برای رفع [[ظلم]] و برقراری عدالت و اجرای احکام اسلام در جامعه بوده است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۳.</ref> البته برقراری عدالت اجتماعی به دست امام عصر(ع) در عالم به معنای صالحشدن همه افراد نیست، بلکه در آن جامعه نیز افراد ناصالح وجود خواهند داشت؛ اما نمیتوانند کارهای خلاف انجام دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.</ref> | ||
== غیبت امام زمان(ع) و انتظار فرج == | == غیبت امام زمان(ع) و انتظار فرج == | ||
حضرت مهدی(ع) پس از مدت پنج سال از ولادت، از دیدهها غایب شد و غیبت ایشان در دو مرحله بوده است: [[غیبت صغری]] که ۶۹ تا هفتاد سال به درازا کشید و در سال ۳۲۹ق به پایان رسید. آن حضرت در غیبت صغرا به واسطه چهار نفر نائب خاص خود یعنی عثمانبنسعید عمری، محمدبنعثمان عَمری، حسینبنروح و علیبنمحمد سمری، با مردم در ارتباط بود؛ اما پس از غیبت صغرا، اینگونه ارتباط نیز قطع شد که تاکنون ادامه یافته و به [[غیبت کبرا]] معروف است.<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۳۵۳؛ عراقی، دارالسلام (در احوالات حضرت مهدی(ع))، ۷۳ و ۱۹۵–۱۹۸.</ref> در روایات شیعه از غیبت مهدی(ع)، به غیبت آفتاب تعبیر شده<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۲۹۲.</ref> و حکمتهایی برای آن ذکر شده است، مانند آزمودن در ثبات قدم و استواری منتظران،<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۹.</ref> سازش و بیعتنکردن با طاغوت<ref>طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۷۱.</ref> و تأدیب انسانها به جهت ظلم و ستم آنان.<ref>نعمانی، کتاب الغیبه، ۱۴۱.</ref> برخی از اندیشمندان اسلامی نیز فلسفه غیبت آن حضرت را نبود امکان تدبیر امور مردم در دولتهای باطل،<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۲۰–۲۱.</ref> ترس از قتل حجت خداوند<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۳۶۱؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۴.</ref> [[تقیه]]<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۲۶۶.</ref> و جلوگیری ظالمان از رسیدن امام به اهداف الهی<ref>سید مرتضی، المقنع فی الغیبة، ۵۲.</ref> دانستهاند. | حضرت مهدی(ع) پس از مدت پنج سال از ولادت، از دیدهها غایب شد و غیبت ایشان در دو مرحله بوده است: [[غیبت صغری]] که ۶۹ تا هفتاد سال به درازا کشید و در سال ۳۲۹ق به پایان رسید. آن حضرت در غیبت صغرا به واسطه چهار نفر نائب خاص خود یعنی عثمانبنسعید عمری، محمدبنعثمان عَمری، حسینبنروح و علیبنمحمد سمری، با مردم در ارتباط بود؛ اما پس از غیبت صغرا، اینگونه ارتباط نیز قطع شد که تاکنون ادامه یافته و به [[غیبت کبرا]] معروف است.<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۳۵۳؛ عراقی، دارالسلام (در احوالات حضرت مهدی(ع))، ۷۳ و ۱۹۵–۱۹۸.</ref> در روایات شیعه از غیبت مهدی(ع)، به غیبت آفتاب تعبیر شده<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۲۹۲.</ref> و حکمتهایی برای آن ذکر شده است، مانند آزمودن در ثبات قدم و استواری منتظران،<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۹.</ref> سازش و بیعتنکردن با طاغوت<ref>طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۷۱.</ref> و تأدیب انسانها به جهت ظلم و ستم آنان.<ref>نعمانی، کتاب الغیبه، ۱۴۱.</ref> برخی از اندیشمندان اسلامی نیز فلسفه غیبت آن حضرت را نبود امکان تدبیر امور مردم در دولتهای باطل،<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۲۰–۲۱.</ref> ترس از قتل حجت خداوند<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۳۶۱؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۴.</ref> [[تقیه]]<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ۲۶۶.</ref> و جلوگیری ظالمان از رسیدن امام به اهداف الهی<ref>سید مرتضی، المقنع فی الغیبة، ۵۲.</ref> دانستهاند. | ||
امامخمینی با مطرحکردن نیابت خاصه چهار تن از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغری و نیابت عامه فقها در زمان غیبت کبرای امام زمان(ع)<ref> | امامخمینی با مطرحکردن نیابت خاصه چهار تن از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغری و نیابت عامه فقها در زمان غیبت کبرای امام زمان(ع)<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۲۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۹.</ref> به استدلال نقلی و عقلی بر نیابت عامه فقها در امور مهمی همانند حکومت و [[قضاوت]] پرداخته<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۷۸؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۱۱.</ref> و معتقد است فقها از طرف امام(ع)، حجت بر مردماند و تمامی امور مسلمانان به آنان واگذار شده و تخلف از آن موجب احتجاج حقتعالی در برابر شخص متخلف خواهد شد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۲.</ref> | ||
از سوی دیگر، آرزوی تحقق [[ظهور امام عصر(ع)]] در روایات، [[انتظار فرج]] نامیده شده و به آن فراخوانده شده است. رسول خدا(ص) بهترین عمل امت در زمان غیبتِ حضرت مهدی(ع) را انتظار فرج از جانب خدای تعالی دانسته<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۶۴۴.</ref> و در روایات دیگر انتظار فرج برترین [[عبادت]]<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱.</ref> و در فضیلت مانند [[شهادت|شهادت در راه خدا]]<ref>صدوق، الخصال، ۲/۶۲۵.</ref> بهشمار رفته است. بعضی بر این اعتقادند که انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استفاده میشود و آن حرمت یأس از روح و رحمت الهی است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.</ref> انتظار فرج که لازمه آن دوستداشتن منتظَر است، سبب میشود شخص نه تنها در اصلاح نفس خود و کسب اخلاق نیکو و رفع رذیلتها بکوشد، بلکه در اصلاح اجتماع نیز سعی کند و به ناهنجاریهای اجتماعی بیتوجه نباشد.<ref>نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۷/۹۶؛ اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) ۲/۱۷۷؛ جوادی آملی، اماممهدی(ع) موجود موعود، ۱۸۴–۱۸۵.</ref> انتظار فرج بهطور کلی، به دو دسته تقسیم میشود: انتظار صحیح و سازنده و انتظار نادرست. انتظار صحیح انتظاری است که سازنده، نگهدارنده، امیدبخش و نیروآفرین است و انتظار باطل و ویرانگر، اسارتبخش و نوعی اباحیگری محسوب میشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.</ref> | از سوی دیگر، آرزوی تحقق [[ظهور امام عصر(ع)]] در روایات، [[انتظار فرج]] نامیده شده و به آن فراخوانده شده است. رسول خدا(ص) بهترین عمل امت در زمان غیبتِ حضرت مهدی(ع) را انتظار فرج از جانب خدای تعالی دانسته<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۶۴۴.</ref> و در روایات دیگر انتظار فرج برترین [[عبادت]]<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱.</ref> و در فضیلت مانند [[شهادت|شهادت در راه خدا]]<ref>صدوق، الخصال، ۲/۶۲۵.</ref> بهشمار رفته است. بعضی بر این اعتقادند که انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استفاده میشود و آن حرمت یأس از روح و رحمت الهی است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.</ref> انتظار فرج که لازمه آن دوستداشتن منتظَر است، سبب میشود شخص نه تنها در اصلاح نفس خود و کسب اخلاق نیکو و رفع رذیلتها بکوشد، بلکه در اصلاح اجتماع نیز سعی کند و به ناهنجاریهای اجتماعی بیتوجه نباشد.<ref>نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۷/۹۶؛ اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) ۲/۱۷۷؛ جوادی آملی، اماممهدی(ع) موجود موعود، ۱۸۴–۱۸۵.</ref> انتظار فرج بهطور کلی، به دو دسته تقسیم میشود: انتظار صحیح و سازنده و انتظار نادرست. انتظار صحیح انتظاری است که سازنده، نگهدارنده، امیدبخش و نیروآفرین است و انتظار باطل و ویرانگر، اسارتبخش و نوعی اباحیگری محسوب میشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.</ref> | ||
امامخمینی انتظار فرج را انتظار قدرت اسلام و کوشش برای تحقق این قدرت در عالم میداند<ref> | امامخمینی انتظار فرج را انتظار قدرت اسلام و کوشش برای تحقق این قدرت در عالم میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷۴.</ref> و برداشت ایشان از انتظار، برآمده از شناخت مبارزه پیامبران ابراهیمی با ظلم و جور است که در هر حال با طاغوت مبارزه میکردند و پیروزی و شکست ظاهری نزد آنان مطرح نبود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.</ref> ایشان به دو تفسیر از انتظار اشاره میکند که یکی صحیح، سازنده و پویا و دیگری غیر صحیح و باطل است. ایشان دربارهٔ انتظار حقیقی و منتظران واقعی و فرق آنان با مدعیان دروغینِ این مکتب، به افرادی اشاره میکند که هر کدام به نوعی دچار کجفهمی و انحراف از معارف و اهداف شیعی و اسلامی شدهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۵.</ref> | ||
در اندیشه [[امامخمینی]] تفسیر انتظار به گونهای است که با روح و حقیقت اسلام سازگار است؛ زیرا انتظار ظهور، که آموزهای دینی و مذهبی است باید به گونهای مطرح شود که روحیه تحرک و پویایی در جهت تکامل معنوی، احیای معارف و دستورهای آسمانی و نشر حقایق دینی و زمینه عمل به آموزههای مذهبی را در میان افراد جامعه بیشتر ایجاد کند و مردم را به سوی زندگی همراه با معنویت پیش ببرد. این بحث در اندیشههای ایشان، همانند بسیاری از حقایق دیگر اسلام، زنده، حیاتبخش و نویددهنده مطرح شده است.<ref> | در اندیشه [[امامخمینی]] تفسیر انتظار به گونهای است که با روح و حقیقت اسلام سازگار است؛ زیرا انتظار ظهور، که آموزهای دینی و مذهبی است باید به گونهای مطرح شود که روحیه تحرک و پویایی در جهت تکامل معنوی، احیای معارف و دستورهای آسمانی و نشر حقایق دینی و زمینه عمل به آموزههای مذهبی را در میان افراد جامعه بیشتر ایجاد کند و مردم را به سوی زندگی همراه با معنویت پیش ببرد. این بحث در اندیشههای ایشان، همانند بسیاری از حقایق دیگر اسلام، زنده، حیاتبخش و نویددهنده مطرح شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۶.</ref> ایشان هر گونه برداشت از مفهوم انتظار را که موجب تخدیر و فریب مردم شود، بهشدت نقد و نکوهش کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵.</ref> | ||
در نگاه امامخمینی برداشتهای نادرستی از انتظار فرج صورت گرفته است؛ همانند اینکه برخی از مؤمنان، صِرف عمل به [[تکلیف]] خود و [[امر به معروف و نهی از منکر]] و نشستن و [[دعا]] برای انتظار فرج و بیتوجهبودن به مسائل مهم امت اسلامی را انتظار فرج میدانند و برخی معتقدند ترک امر به معروف و نهی از منکر به منظور اینکه عالم از [[گناه]] پر شود و موجب سریعترشدن فرج شود، وظیفه و تکلیف منتظر است و برخی بالاتر از این، دامنزدن به گناهان را با هدف پرشدن عالم از ظلم و جور که سبب میشود حضرت ظهور کند، تکلیف میدانند و عدهای دیگر معتقدند در زمان غیبت، تشکیل هر حکومتی برخلاف اسلام و باطل و خلاف انتظار فرج است و این امر باید به دست حضرت مهدی(ع) صورت بگیرد.<ref> | در نگاه امامخمینی برداشتهای نادرستی از انتظار فرج صورت گرفته است؛ همانند اینکه برخی از مؤمنان، صِرف عمل به [[تکلیف]] خود و [[امر به معروف و نهی از منکر]] و نشستن و [[دعا]] برای انتظار فرج و بیتوجهبودن به مسائل مهم امت اسلامی را انتظار فرج میدانند و برخی معتقدند ترک امر به معروف و نهی از منکر به منظور اینکه عالم از [[گناه]] پر شود و موجب سریعترشدن فرج شود، وظیفه و تکلیف منتظر است و برخی بالاتر از این، دامنزدن به گناهان را با هدف پرشدن عالم از ظلم و جور که سبب میشود حضرت ظهور کند، تکلیف میدانند و عدهای دیگر معتقدند در زمان غیبت، تشکیل هر حکومتی برخلاف اسلام و باطل و خلاف انتظار فرج است و این امر باید به دست حضرت مهدی(ع) صورت بگیرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۶.</ref> ایشان ریشه این تفکرات و اعتقادات را برداشت غلط از برخی روایات میداند که تشکیل هر حکومتی را پیش از ظهور اماممهدی(ع)، طاغوت و در تضاد با انتظار فرج دانستهاند؛ در حالیکه چنین برداشتی از روایات نادرست است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷؛ ادامه مقاله.</ref> بلکه برخی افراد به بهانه دفاع از [[خلافت و ولایت|ولایت]] و آمادهسازی زمینه ظهور امام زمان(ع) به دفاع از حکومت طاغوت، مبارزه را حرام و در برابر فساد و [[فحشا]] در دوران پیش از انقلاب سکوت اختیار کرده بودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.</ref> | ||
به اعتقاد امامخمینی از آنجاکه اجرای احکام پس از [[پیامبر اکرم(ص)|رسول اکرم(ص)]] و تا ابد ضروری است، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرایی به ضرورت [[شرع]] و [[عقل]]، لازم است. ایشان معتقد است اظهار اینکه در دوران غیبت امام زمان(ع)، تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، انکار ضرورت اجرای احکام اسلامی و جامعیت احکام و جاودانگی دین اسلام است و اینگونه نیست که پس از غیبت صغرا همهچیز رها شده باشد و در طول این مدت اجرای احکام و دفاع از مرزها و تمامیت ارضی وطن اسلامی بر زمین بماند؛ بنابراین تشکیل حکومت به منظور اجرای احکام، امری ضروری است<ref> | به اعتقاد امامخمینی از آنجاکه اجرای احکام پس از [[پیامبر اکرم(ص)|رسول اکرم(ص)]] و تا ابد ضروری است، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرایی به ضرورت [[شرع]] و [[عقل]]، لازم است. ایشان معتقد است اظهار اینکه در دوران غیبت امام زمان(ع)، تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، انکار ضرورت اجرای احکام اسلامی و جامعیت احکام و جاودانگی دین اسلام است و اینگونه نیست که پس از غیبت صغرا همهچیز رها شده باشد و در طول این مدت اجرای احکام و دفاع از مرزها و تمامیت ارضی وطن اسلامی بر زمین بماند؛ بنابراین تشکیل حکومت به منظور اجرای احکام، امری ضروری است<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۸.</ref> و تشکیلندادن حکومت به معنای هرج و مرج در جامعه<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵.</ref> و تعطیلشدن [[حدود]] و اجرانشدن احکام کیفری اسلام<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۸ و ۵۰.</ref> است. | ||
امامخمینی به واسطه همین دیدگاه دربارهٔ انتظار فرج، پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]]، انتظار منفعلانه و بیتوجهبودن به مسائل پیش از ظهور در میان انجمن حجتیه را کجروی دانست و آن را نکوهش کرد.{{ببینید|انجمن حجتیه}} | امامخمینی به واسطه همین دیدگاه دربارهٔ انتظار فرج، پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]]، انتظار منفعلانه و بیتوجهبودن به مسائل پیش از ظهور در میان انجمن حجتیه را کجروی دانست و آن را نکوهش کرد.{{ببینید|انجمن حجتیه}} | ||
ایشان معتقد بود کسانی که افزایش [[گناه]] و معصیت را زمینه ظهور امام زمان(ع) میدانند یا حتی مردم را دعوت به گناه میکنند تا دنیا پر از جور و ظلم شود و آن حضرت ظهور کند، عدهای منحرف و سادهلوحاند.<ref> | ایشان معتقد بود کسانی که افزایش [[گناه]] و معصیت را زمینه ظهور امام زمان(ع) میدانند یا حتی مردم را دعوت به گناه میکنند تا دنیا پر از جور و ظلم شود و آن حضرت ظهور کند، عدهای منحرف و سادهلوحاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۴.</ref> به اعتقاد ایشان مبارزه با ظلم و جور و فساد [[تکلیف شرعی]] برای همه انسانهاست که در هیچ دورانی قابل اسقاط نیست، بلکه ترک [[امر به معروف و نهی از منکر]] در جامعه، خلاف قرآن است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.</ref> ایشان نفی تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را که افرادی جاهل آن را ترویج میکنند، سیاست قدرتهای استعماری میدانست که قصد دارند ثروتهای کشورهای اسلامی را به غارت ببرند و خود، حکومت این کشورها را به دست بگیرند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۶–۱۷.</ref> ایشان روایتی که داشتن سلاح در حال انتظار را برای مؤمن از امور مستحب شمرده،<ref>نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.</ref> به معنای آمادهبودن شخص منتظر و مقابله با ظلم و جور میداند و معتقد است این از شاخههای امر به معروف و نهی از منکر است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳.</ref> | ||
== ویژگیهای منتظران == | == ویژگیهای منتظران == | ||
خط ۶۵: | خط ۷۳: | ||
# دعا برای فرج<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۴۸۵.</ref> | # دعا برای فرج<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۴۸۵.</ref> | ||
امامخمینی نیز در سخنان خود به برخی وظایف منتظران اشاره کرده است؛ مانند خدامحوری در همه امور و ناظردانستن حقتعالی در همه احوال و تخلفنکردن از دستورهای اسلام،<ref> | امامخمینی نیز در سخنان خود به برخی وظایف منتظران اشاره کرده است؛ مانند خدامحوری در همه امور و ناظردانستن حقتعالی در همه احوال و تخلفنکردن از دستورهای اسلام،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳.</ref> زمینهسازی برای ظهور و مبارزه با ظلم، برقراری حکومت اسلامی و تقویت وحدت و پرهیز از تفرقه. ایشان همچنین بر ایجاد آمادگی و انتظار حقیقی و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت که با عمل به تکلیف و مبارزه با فساد و بیعدالتیها حاصل میشود، تأکید کرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷.</ref> و وظیفه فعلی و شرعی منتظران را اظهار ناخرسندی از وضع موجود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.</ref> و رژیمهای سیاسی مستبد زمان و لزوم اجرای احکام اسلامی به دست مسلمانان میداند و این مبارزه را نه تنها وظیفه مردم ایران، بلکه تکلیف تمام مسلمانان جهان میشمارد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۵–۳۶.</ref> | ||
امامخمینی همچنین یکی از وظایف منتظران را تشکیل حکومت در زمان غیبت میداند و معتقد است اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت در صورتی که شخص خاصی از ناحیه خداوند تعیین نشده باشد، به دست نایبان عام امام زمان(ع) و فقیه جامع شرایطی که دارای [[عدالت (فقه)|عدالت]] و [[علم]] به [[احکام|احکام و قوانین اسلامی]] است، صورت میگیرد.<ref> | امامخمینی همچنین یکی از وظایف منتظران را تشکیل حکومت در زمان غیبت میداند و معتقد است اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت در صورتی که شخص خاصی از ناحیه خداوند تعیین نشده باشد، به دست نایبان عام امام زمان(ع) و فقیه جامع شرایطی که دارای [[عدالت (فقه)|عدالت]] و [[علم]] به [[احکام|احکام و قوانین اسلامی]] است، صورت میگیرد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰ و ۷۴.</ref> ایشان در این زمینه افزون بر دلیل عقلی بر ولایت فقیه جامع شرایط،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۶؛ امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۲۰.</ref> به روایاتی نیز استدلال میکند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۹–۸۲.</ref> از اینرو ایشان وظیفه ایمانی عالمان مسلمان را فراهمسازی مقدمات ظهور آن حضرت با استقرار حکومتی دینی و وظیفه منتظران را نوعی وظیفه اصلاحگرایانه میشمارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷؛ امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۲۰؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۹۳–۵۹۴.</ref> و انقلاب اسلامی ایران را سرآغازی در گسترش این اعتقاد و جرقهای الهی و انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲.</ref> ایشان زندگی مسالمتآمیز همراه با صلح، برادری و برابری، اعتنانکردن به وسوسه فتنهانگیزان و اتحاد مسلمانان را از دیگر وظایف منتظران حقیقی امام زمان(ع) میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳؛ ۱۸/۲۶۹ و ۲۱/۱۹۵–۱۹۶.</ref>{{ببینید|ولایت فقیه}} | ||
== آثار اعتقاد به مهدویت == | == آثار اعتقاد به مهدویت == | ||
خط ۷۴: | خط ۸۲: | ||
امامخمینی نیز آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است، ازجمله: | امامخمینی نیز آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است، ازجمله: | ||
# تحرک و پویایی در جامعه؛ | # تحرک و پویایی در جامعه؛ | ||
# فراهم کردن مقدمات ظهور؛<ref> | # فراهم کردن مقدمات ظهور؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.</ref> | ||
# تسلیمنبودن در برابر قدرتهای استکباری؛<ref> | # تسلیمنبودن در برابر قدرتهای استکباری؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴.</ref> | ||
# باور به کمککردن آن حضرت به ضعیفان و بازماندگان؛<ref> | # باور به کمککردن آن حضرت به ضعیفان و بازماندگان؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۴.</ref> | ||
# پناهبردن به امام عصر(ع) در هنگام سختیها و دشواریها؛<ref> | # پناهبردن به امام عصر(ع) در هنگام سختیها و دشواریها؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۵۴.</ref> | ||
# رعایت محضر اماممهدی(ع) و مواظبت در اعمال، با توجه به علم امام زمان(ع) به اعمال شیعیان و عرضهشدن اعمال آنان در هر هفته به ایشان.<ref> | # رعایت محضر اماممهدی(ع) و مواظبت در اعمال، با توجه به علم امام زمان(ع) به اعمال شیعیان و عرضهشدن اعمال آنان در هر هفته به ایشان.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۹۱ و ۴۲۳.</ref> | ||
== مخالفت با اماممهدی(ع) در عصر ظهور == | == مخالفت با اماممهدی(ع) در عصر ظهور == | ||
در بعضی از روایات به مخالفت و جنگ عدهای با امام عصر(ع) اشاره شده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۶۲–۳۶۳.</ref> امامخمینی معتقد است ندای امام زمان(ع) در عدالت و مبارزه با ظلم در عصر ظهور با مخالفت روبهرو خواهد شد؛ زیرا منافع [[مستکبران]] و ظالمان به خطر میافتد. ایشان خطر عالمانی را گوشزد میکند که از ستمگران پشتیبانی و به [[تکفیر]] امام(ع) اقدام میکنند.<ref> | در بعضی از روایات به مخالفت و جنگ عدهای با امام عصر(ع) اشاره شده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۶۲–۳۶۳.</ref> امامخمینی معتقد است ندای امام زمان(ع) در عدالت و مبارزه با ظلم در عصر ظهور با مخالفت روبهرو خواهد شد؛ زیرا منافع [[مستکبران]] و ظالمان به خطر میافتد. ایشان خطر عالمانی را گوشزد میکند که از ستمگران پشتیبانی و به [[تکفیر]] امام(ع) اقدام میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۴–۲۵.</ref> ایشان منشأ این مخالفتها را [[حب نفس]] میداند که خود منشأ [[حب دنیا]]، حب مقام و حب جاه است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.</ref> در حقیقت کسی که اسیر [[هواهای نفسانی]] و شهوات خود شد، در برابر اهل دنیا [[خضوع]] میکند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.</ref> و این سبب میشود که عالمان ریاستطلب و زراندوز به مخالفت با عدالت مهدوی میپردازند. | ||
== شبهات مهدویت == | == شبهات مهدویت == | ||
خط ۹۰: | خط ۹۸: | ||
# اخباری که بر طول عمر آن حضرت(ع) و نزول حضرت عیسی(ع) نقل شده است.<ref>نعمانی، الغیبه، ۷۵؛ طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۴۳.</ref> | # اخباری که بر طول عمر آن حضرت(ع) و نزول حضرت عیسی(ع) نقل شده است.<ref>نعمانی، الغیبه، ۷۵؛ طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۴۳.</ref> | ||
امامخمینی نیز طول عمر اماممهدی(ع) را به قدرت [[اراده الهی]] میداند که در شخصی که چنین قابلیت و استعدادی برای اجرای عدالت تام و کامل در جهان دارد، محقق شده است.<ref> | امامخمینی نیز طول عمر اماممهدی(ع) را به قدرت [[اراده الهی]] میداند که در شخصی که چنین قابلیت و استعدادی برای اجرای عدالت تام و کامل در جهان دارد، محقق شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱.</ref> ایشان با این تحلیل که هیچیک از افراد بشر نتوانستهاند عدالت را بهطور کامل پیاده کنند یا موفق به این امر مهم نشدهاند، معتقد است اگر اماممهدی(ع) مثل دیگر اولیای الهی عمر کوتاهی میداشت، کسی نبود که عدالت را به معنای تام و کامل اجرا کند؛ بنابراین آن حضرت(ع) امامی است که برای چنین امر مهمی ذخیره شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱.</ref> | ||
* '''بیتحرکی و خمودگی در جامعه:''' برخی اعتقاد به مهدویت را سبب رکود جامعه و سکون آن در برابر ظلم ظالمان میدانند؛ تفکری که ریشه در افکار یهودیت و مسیحیت دارد و برگرفته از آنهاست؛<ref>رشید رضا، تفسیر المنار، ۹/۴۱۶.</ref> زیرا افراد جامعه مبارزه با ظلم را سبب تأخیر ظهور میدانند؛ با این گمان که بنابر روایات، زمان ظهور هنگامی است که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. این گمان سبب میشود مردم با امید به ظهورِ کسی که ظلم و ستم را برطرف میکند، خود اقدامی نکنند.<ref>شفیعی، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، ۳۸۹.</ref> امامخمینی با ردّ این اشکال تأکید میکند این امید و انتظار به همراه فراهمآوردن زمینه و مقدمات ظهور و آمادگی خود و جامعه برای ظهور است<ref> | * '''بیتحرکی و خمودگی در جامعه:''' برخی اعتقاد به مهدویت را سبب رکود جامعه و سکون آن در برابر ظلم ظالمان میدانند؛ تفکری که ریشه در افکار یهودیت و مسیحیت دارد و برگرفته از آنهاست؛<ref>رشید رضا، تفسیر المنار، ۹/۴۱۶.</ref> زیرا افراد جامعه مبارزه با ظلم را سبب تأخیر ظهور میدانند؛ با این گمان که بنابر روایات، زمان ظهور هنگامی است که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. این گمان سبب میشود مردم با امید به ظهورِ کسی که ظلم و ستم را برطرف میکند، خود اقدامی نکنند.<ref>شفیعی، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، ۳۸۹.</ref> امامخمینی با ردّ این اشکال تأکید میکند این امید و انتظار به همراه فراهمآوردن زمینه و مقدمات ظهور و آمادگی خود و جامعه برای ظهور است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.</ref> و دیدگاه واقعی اسلام که مطابق آموزههای رسول مکرم اسلام(ص) و [[ائمه اطهار(ع)]] است، مسلمانان را به مخالفت با فساد و [[ظلم]] در جامعه دعوت میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.</ref> | ||
* '''ناکامی قیامهای پیش از ظهور:''' برخی با استناد به روایاتی که هر قیامی را پیش از ظهور باطل میشمارد،<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۱۴.</ref> بر این اعتقادند که هر قیام و حکومتی پیش از ظهور آن حضرت محکوم به شکست و باطل است و چنین قیامهایی سبب ریختن خونهای افراد بیگناه میشود.<ref>باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ۱۱۷ و ۱۲۱.</ref> به اعتقاد [[امامخمینی]] باطلدانستن هر حکومتی در زمان غیبت، نتیجه گمان عدهای است که فریفته ظاهر روایاتی شدهاند که هر پرچمی را پیش از ظهور حضرت(ع) باطل میدانند؛<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۱۱۴.</ref> در حالیکه مراد از این روایات این است که هر قیامی که با عنوان مهدویت و با اسم مهدی(ع) برپا شود، باطل است؛ اما این به معنای تشکیلندادن [[حکومت اسلامی]] در [[زمان غیبت]] نیست، بلکه کوتاهی و سستی در آن خلاف [[قرآن]] است<ref> | * '''ناکامی قیامهای پیش از ظهور:''' برخی با استناد به روایاتی که هر قیامی را پیش از ظهور باطل میشمارد،<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۱۴.</ref> بر این اعتقادند که هر قیام و حکومتی پیش از ظهور آن حضرت محکوم به شکست و باطل است و چنین قیامهایی سبب ریختن خونهای افراد بیگناه میشود.<ref>باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ۱۱۷ و ۱۲۱.</ref> به اعتقاد [[امامخمینی]] باطلدانستن هر حکومتی در زمان غیبت، نتیجه گمان عدهای است که فریفته ظاهر روایاتی شدهاند که هر پرچمی را پیش از ظهور حضرت(ع) باطل میدانند؛<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۱۱۴.</ref> در حالیکه مراد از این روایات این است که هر قیامی که با عنوان مهدویت و با اسم مهدی(ع) برپا شود، باطل است؛ اما این به معنای تشکیلندادن [[حکومت اسلامی]] در [[زمان غیبت]] نیست، بلکه کوتاهی و سستی در آن خلاف [[قرآن]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.</ref> و اگر چنین روایاتی نیز باشد، خلاف ضرورت اسلام و قرآناند و لازمه آن این است که در زمان غیبت، تکلیف مسلمانان در رفع فساد و نهی از منکر ساقط شده باشد و باید چنین روایاتی را کنار گذاشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.</ref> | ||
== نشانههای ظهور == | == نشانههای ظهور == | ||
بنابر بعضی از روایات نشانههای متعددی پیش از ظهور امام عصر(ع) واقع خواهد شد، ازجمله قیام پرچمهای سیاهی از ناحیه شرق<ref>ابنحماد، الفتن، ۱۳۱؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۲۴.</ref> خروج سفیانی،<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۴۷؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۴۱.</ref> دجال<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۱ و ۲/۵۲۵.</ref> و ندای آسمانی در [[ماه رمضان]]<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۶۵۰؛ سیوطی، الحاوی للفتاوی، ۲/۷۸.</ref> | بنابر بعضی از روایات نشانههای متعددی پیش از ظهور امام عصر(ع) واقع خواهد شد، ازجمله قیام پرچمهای سیاهی از ناحیه شرق<ref>ابنحماد، الفتن، ۱۳۱؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۲۴.</ref> خروج سفیانی،<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۴۷؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۴۱.</ref> دجال<ref>صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۱ و ۲/۵۲۵.</ref> و ندای آسمانی در [[ماه رمضان]]<ref>صدوق، کمال الدین، ۲/۶۵۰؛ سیوطی، الحاوی للفتاوی، ۲/۷۸.</ref> | ||
امامخمینی بدون پرداختن به این دست از نشانههای ظهور، یکی از نشانهها را تقویت ایمان افراد میداند و معتقد است انقلاب اسلامی ایران که تحولی بزرگ در جامعه ایجاد کرد و قلبها را به سوی عالم غیب و لقاءالله بُرد، یکی از نشانههای ظهور امام زمان(ع) است.<ref> | امامخمینی بدون پرداختن به این دست از نشانههای ظهور، یکی از نشانهها را تقویت ایمان افراد میداند و معتقد است انقلاب اسلامی ایران که تحولی بزرگ در جامعه ایجاد کرد و قلبها را به سوی عالم غیب و لقاءالله بُرد، یکی از نشانههای ظهور امام زمان(ع) است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۳۰.</ref> ایشان صدور انقلاب اسلامی را که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی(ص) است، هموارکردن راه برای ظهور اماممهدی(ع) میداند که خاتمهدهنده ظلم جهانخواران و نابودی مستکبران و برپاکننده حکومت [[مستضعفان]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.</ref>{{ببینید|صدور انقلاب}} | ||
== مهدویت و انقلاب اسلامی ایران == | == مهدویت و انقلاب اسلامی ایران == | ||
[[انقلاب اسلامی ایران]] با الهامگرفتن از آموزههای شیعی و اعتقاد به مهدویت ایجاد شد و امامخمینی نیز با اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی<ref> | [[انقلاب اسلامی ایران]] با الهامگرفتن از آموزههای شیعی و اعتقاد به مهدویت ایجاد شد و امامخمینی نیز با اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۸.</ref> و اعتقاد به آموزههای پویای مهدویت و انتظار که همان سکوتنکردن در مقابل فساد و ظلم در جامعه و مبارزه با مظاهر ظلم و جور است،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۶.</ref> رهبری انقلاب را به دست گرفت و رژیم استبدادی پهلوی را ساقط کرد و انقلاب را به ثمر نشاند. ایشان در طول انقلاب نیز با گروههایی مانند [[انجمن حجتیه]] که به نام گسترش مهدویت به مقابله با [[انقلاب اسلامی]] میپرداختند و هر گونه مبارزه با رژیم را نادرست میدانستند و سبب تأخیر ظهور میشمردند، مقابله میکرد و خطر این تفکرات را برای مردم گوشزد میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.</ref>{{ببینید|انجمن حجتیه}} | ||
امامخمینی با تأکید بر نقش امدادهای غیبی و عنایتهای امام عصر(ع) در پیروزی انقلاب اسلامی،<ref> | امامخمینی با تأکید بر نقش امدادهای غیبی و عنایتهای امام عصر(ع) در پیروزی انقلاب اسلامی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۲۳ و ۱۶/۲۹۱.</ref> کشور ایران را متعلق به بقیةالله الاعظم(ع) میخواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۱۳ و ۱۴/۳۰۹.</ref> و بقای آن را به دعاهای خاص آن حضرت میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۶.</ref> ایشان انقلاب اسلامی ایران را زمینهساز ظهور مهدی موعود(ع) و تشکیل حکومت عدل جهانی میشمرد و معتقد بود باید با اجرای احکام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای [[ظهور اماممهدی(ع)]] فراهم آورد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲–۶۳.</ref> ایشان در طول دوران مبارزه خود و تشکیل حکومت اسلامی، هدف خود را به از میانبردن استبداد داخلی محدود نکرد و معتقد بود باید این حرکت و انقلاب، به کشورهای دیگر نیز سرایت کند و صادر شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۷–۲۰۸ و ۲۳۰.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۱۱: | ||
[[رده:کلام]] | [[رده:کلام]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۹
مهدویت اعتقاد به وجود و حیات امام دوازدهم از اهلبیت(ع) و ظهور آن حضرت در وقت مقدّر.
ادیان الهی بر این اعتقادند که سرانجام موعودی ظهور میکند که با رسالتی الهی، انسان را از تاریکی ظلم و گمراهی میرهاند، که نشانههایی برای ظهور او اشاره شده است.
قرآن کریم ظهور چنین مصلح نجاتبخش را، خلافت و وارث صالحان مینامد. روایات فراوانی در کتابهای اهلسنت و شیعه درباره این مصلح نجاتبخش نقلشده است. اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ با انحرافهایی مواجه شد و عدهای اعتقاد به مهدویت را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار دادند.
امامخمینی مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد انبیاء(ع) در اجرای عدالت در تمام عالم و مراتب انسانیت میشمارد. ایشان در برخی آثار خویش مسئله مهدویت و ولایت انسان کامل و مسئله انتظار و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کرده است.
به اعتقاد امامخمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود. ایشان آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است از جمله: ۱- تحرک و پویایی ۲- فراهم کردن مقدمات ظهور ۳- پناه بردن به امام عصر(ع) درهنگام سختیها ۴- رعایت محضر امام مهدی و مواظبت در اعمال.
مفهومشناسی
مهدویت مصدر صناعی «مَهدی» است و مهدی، اسم مفعول از ریشه هدایت است و به کسی گفته میشود که به رشد و رستگاری هدایت شده است.[۱] مهدویت در اصطلاح عام اعتقاد به منجیای است که تمام اوضاع زندگی بشر را در جهت صلاح و سعادت تغییر میدهد.[۲] این منجی به اعتقاد شیعه، مهدی(ع) فرزند امامحسن عسکری(ع) است که زنده و غایب است. برخی از اهل سنت نیز اعتقاد به زنده و غایببودن مهدی دارند.[۳] به اعتقاد شیعه او دوازدهمین امام معصوم(ع) است.[۴] و در اعتقاد بیشتر اهل سنت، او خلیفهای از قریش و از نسل رسول خدا(ص) است که در آخرالزمان خروج و زمین را پر از عدل و داد میکند.[۵] (ببینید: امام زمان(ع))
پیشینه
ادیان برآناند که سرانجام موعودی ظهور میکند که با رسالتی الهی، انسان را از تاریکی ظلم و گمراهی و گناهکاری میرهاند و برای زمین و زمینیان خوشبختی و خیر و برکت میآورد.[۶] یهودیان این منجی را ماشیح میدانند، مسیحیان حضرت عیسی(ع) را منجی و او را «مسیحا» و زرتشتیان او را «سوشیانس» و هندوها آن را «کالکی» و بوداییان آن را «میتریه» یا بودای پنجم مینامند.[۷] در برخی ادیان به نشانههایی برای ظهور او اشاره شده است؛ چنانکه در کتاب مقدس آمده است که او بر ابرهای آسمانی، با قدرت و جلال میآید و فرشتگان و برگزیدگان او را همراهی میکنند.[۸] برخی از این نشانهها با نشانههای گفته شده در اسلام مشترک است و با بعضی روایات اسلامی همخوانی دارد، مانند نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان هنگام ظهور و برپایی نماز به امامت حضرت مهدی(ع) و صیحه آسمانی پیش از ظهور منجی موعود.[۹]
قرآن کریم ظهور چنین مصلح نجاتبخشی را «خلافت و وراثت صالحان» مینامد و تأیید میکند؛[۱۰] همچنین روایات فراوانی در کتابهای اهل سنت[۱۱] و شیعه[۱۲] دربارهٔ این مصلح نجاتبخش نقل شده است. بر اساس برخی از این روایات، در میثاق ازلی، مهدویت در کنار توحید، رسالت و ولایت مطرحشده و بر آن میثاق گرفته شده است.[۱۳] از سوی دیگر، مهدویت یک عقیده اسلامی که تنها رنگ دین داشته باشد، نیست، بلکه اعتقاد به روزی موعود در زمین فصل مهمی از خواستههای بشری است که انسانها با داشتن ادیان و مذاهب مختلف، رو به سوی آن دارند.[۱۴] چنین حکومت عدلی، نتیجه آمادگی نفوس و افکار عمومی مردم جهان یا گروههای مؤثر در سرنوشت جهان است.[۱۵]
اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ با انحرافهایی مواجه شد و عدهای اعتقاد به مهدویت را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار دادند؛ اما با گذشت زمان دروغبودن ادعای آنان روشن شد. ادعای مهدویت از زمان محمدبنحنفیه (م ۸۴ق) آغاز شد و گفته شده مختار ثقفی با هدف انتقامگرفتن از قاتلان امامحسین(ع)، وی را مهدی موعود خواند و خود را نایب او معرفی کرد[۱۶] همچنین در پایان دوره اموی، عبدالله محض فرزند حسن مثنّی مدعی بود فرزندش مهدی(ع) است که او را صاحب نفس زکیه مینامیدند.[۱۷] در دورههای اخیر سیدعلیمحمد باب (م ۱۲۶۶ق) یکی از مدعیان دروغین مهدویت بود که نخست خود را «باب» و «نایب خاص مهدی» معرفی میکرد؛ ولی پس از مدتی با جمعشدن عدهای در اطراف او، ادعای خود را به «مهدویت» تغییر داد.[۱۸] او از پیروان فرقه شیخیه بود؛ فرقهای که شیخاحمد احسائی تأسیس کرد. پیروان این فرقه معتقد بودند تنها کسی که میتواند به خدا برسد، امام زمان(ع) است و دیگران این امکان را ندارند و دسترسی به امام زمان(ع) نیز برای همه ممکن نیست؛ بنابراین باید واسطهای میان مردم و امام زمان(ع) باشد که آن «شیخ» است و پس از خداوند، پیامبر(ص) و امام(ع)، رکن چهارم در دین شمرده میشود.[۱۹] ادعای مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه در میان اهل سنت نیز مدعیان مهدویت زیاد بودهاند؛ ازجمله مهدی سودانی (م ۱۳۰۲ق) در سودان که در سال ۱۸۸۱م/ ۱۲۲۰ش از طریق پیروان تبلیغات خود را آغاز کرد و بر ضد مصر و انگلستان قیام کرد.[۲۰]
کتابهای فراوانی در موضوع مهدی موعود(ع) نوشته شده است. در میان کتابهای شیعه میتوان به الغیبة محمدبنابراهیم نعمانی، الفصول المختاره محمدبنمحمد مفید، الغیبة محمدبنحسن طوسی، الملاحم و الفتن سیدبنطاووس، مکیال المکارم میرزامحمدتقی اصفهانی، منتخب الأثر لطفالله صافی گلپایگانی، المعجم الموضوعی لأحادیث الامام المهدی(ع) علی کورانی و الامام المهدی(ع) عند اهل السنة مهدی فقیه ایمانی. در میان کتابهای اهل سنت میتوان به المهدی ابیداوود، المهدی ابنقیم جوزی، العرف الوردی فی اخبار المهدی سیوطی و القول المختصر فی علامات المهدی ابنحجر اشاره کرد.
امامخمینی مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد انبیا(ع) در اجرای عدالت در تمام عالم و در مراتب انسانیت میشمارد.[۲۱] ایشان این تفکر و اعتقاد انحرافی را که پیش از انقلاب وجود داشته و میگوید امام زمان(ع) با وجود ظلم و فساد در جامعه ظهور میکند و لازم است با ترویج این امور، زمینه را برای ظهور آماده کرد، نقد میکند و معنای حقیقی انتظار و مهدویت را در اسلام، معنایی پویا و مخالف با سکون و سکوت میخواند.[۲۲] ایشان در سخنرانیها و برخی آثار خود مسئله مهدویت و ولایت انسان کامل و مسئله انتظار و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کرده است.[۲۳]
وجود حضرت مهدی(ع)
اندیشمندان اسلامی وجود امام معصوم(ع) را از راه عقل و نقل اثبات کردهاند. ازجمله ادله عقلی که بر وجود اماممهدی(ع) نیز قابل انطباق است، امتناع خالیبودن زمین در هر عصری از امام(ع) است.[۲۴] دلیل دیگر عقلی قاعده لطف است؛[۲۵] به این معنا که صفت لطف و رحمت در حقتعالی اقتضا میکند که خداوند آنچه سبب نزدیکشدن بندگان به طاعت و دوری آنان از معصیت میشود و امکان دستیابی به آن را ندارند، برای آنان فراهم کند[۲۶] و در هر عصری حجتی بر مردم قرار دهد که حق را از باطل جدا و مردم را به سوی راه مستقیم هدایت کند و علما و غیر علما را از اعتقاد باطلی که بر آن اجماع کردهاند، بازگرداند.[۲۷]
امامخمینی در اثبات ضرورت عقلیِ امامت، نگاه جامعتری دارد. ایشان به صفت حکمت خداوند در اجرای قانون الهی تکیه میکند[۲۸] و اثبات میکند که به حکم عقل، همانطور که دین و قرآن در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) با اهمیت تلقی میشوند، امامت و ضرورت وجود آن در همه زمانها حتی در این زمان نیز در آن پیشگاه، با اهمیت و ضروری است.[۲۹] ایشان در مباحث عرفانی خود نیز از طریق تبیین مقام انسان کامل، به اثبات وجود امام میپردازد.[۳۰] از نظر ایشان مصداق بزرگ انسان کامل، رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و در این عصر حضرت مهدی(ع) است.[۳۱]
از نظر دلیل نقلی نیز روایات متواتری از شیعه[۳۲] و اهل سنت[۳۳] بر ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزمان نقل شده است. بر اساس بعضی از روایات، مهدی(ع) از نسل فاطمه(س)[۳۴] و فرزند امامحسن عسکری(ع)[۳۵] است. ایشان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ق متولد شده و مادر ایشان نرجسخاتون است.[۳۶] ایشان دوازدهمین و آخرین امام است[۳۷] که از دیدگان مردم غایب شده است.[۳۸] از القاب آن حضرت، هادی، قائم، صاحب، منتظر، حجت، خاتم و منتقم است.[۳۹] (ببینید: امام زمان(ع))
مهدویت در عرفان اسلامی
در بینش اسلامی اصیل، حضرت مهدی(ع) حجتالله، ولیالله، حافظ اسرار وحی و احکام دین الهی،[۴۰] واسطه و مظهر فیض کامل خدا در عالم تکوین،[۴۱] خلیفه خدا در زمین،[۴۲] خاتم ولایت محمدی(ص)،[۴۳] مصداق انسان کامل در سراسر هستی در این زمان[۴۴] و مظهر تمام اسمای حُسنای الهی[۴۵] است. در عرفان اصیل و عرفان شیعی، اماممهدی(ع) قطب عالم محسوب میشود که از ناحیه او فیض به دیگران میرسد[۴۶] و این انسان کامل در هر عصری است که به جهتدارا بودن و اتصاف به همه اسمای الهی، واسطه میان حق و خلق شده و فیض و مدد را از ناحیه حقتعالی به کل عالم میرساند.[۴۷] در عرفان شیعی خاتم اولیا، منطبق بر ولیعصر(ع) است.[۴۸] ابنعربی در برخی آثار خود خاتم ولایت مطلقه عامه را بر حضرت عیسی(ع) منطبق کرده است؛ به این معنا که این ولایت مقید به اسمی از اسما و حدی از حدود نیست؛[۴۹] اما برخی از اندیشمندان در آثار خود این قول را نپذیرفته و ولایت مقیده را از آنِ حضرت مهدی(ع) و ولایت مطلقه را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کردهاند.[۵۰]
امامخمینی سوگند به عصر در آغاز سوره عصر را سوگند به انسان کامل میداند که عصاره همه موجودات و نسخه تمام عالم است.[۵۱] ایشان معتقد است اماممهدی(ع) ولیّالله[۵۲] و واسطه فیض و عنایات حقتعالی[۵۳] است و انسان کاملی است که صاحب ولایت مطلق الهی و تداومبخش رسالت پیامبران است و همانگونه که رسول اکرم(ص) به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات و خاتم رسولان است و به اصالت دارای ولایت کلی است، حضرت مهدی(ع) نیز حاکم بر همه موجودات و خاتم ولایت کلی به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است.[۵۴] به باور ایشان، امام زمان(ع)، خود قرآن جامع و فرقان قاطع است و باطن حضرت تمام حقیقت قرآن است.[۵۵] همچنین امام عصر(ع) سرّ امتداد لیلةالقدر و سرّ نزول ملائکه در شب قدر است[۵۶] و در حقیقت شب قدر، شب توجه ولی تام است که امروز امام زمان(ع) است و ظهور سلطنت ملکوتی اوست و تمام تغییرات، حرکات، تبدلات و گسترش یا کمشدن هر رزقی تحت سیطره نفس شریف ایشان انجام میشود.[۵۷] (ببینید: خلافت و ولایت، انسان کامل، و لیلة القدر)
رسالت مهدی موعود(ع)
از دیدگاه اسلامی، مهدی موعود(ع) برای تحقق اهدافی در جامعه ظهور خواهد کرد که آن اهداف عبارتاند از:
- تحقق توحید حقیقی: از نگاه کلی، چنانکه امامخمینی نیزخاطرنشان کرده است، منجی موعود برای تحقق توحید حقیقی ظهور خواهد کرد. از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید دعوت میکند.[۵۸] در بعضی روایات و دعاها ظهور مهدی(ع) زمانی خواهد بود که به تعالیم اسلام عمل نشده و از اسلام و قرآن تنها نامشان باقی مانده است. در این روایات از آن حضرت با عنوان مجدِّد دین و شریعت یادشده است.[۵۹] از نظر امامخمینی، حضرت مهدی(ع) مقاصد انبیا(ع) و اهداف حضرت رسول اکرم(ص) را اجرا میکند و قوه اجرای اسلام است و ادامهدهنده شریعت پیامبر اکرم(ص) است و این چنین نیست که شریعت را تمام کند، بلکه همان احکام اسلام را که اجرا نمیشود، اجرا خواهد کرد[۶۰] و احکام و اصولی را بیان میکند؛ احکام و اصولی غیر از آنچه اکنون با اجتهادهای ظنی حاصل میشود.[۶۱]
- تکمیل نفوس و عقول: در اعتقاد به مهدویت، بنای توسعه بر اساس عقل، علم و تکامل نفس استوار است. از این جهت، چنانکه در روایات آمده است در عصر ظهور، تحول عظیمی ایجاد میشود و فساد از میان میرود و توحید و عدل گسترش مییابد. رشد کامل عقلی و عملی نیز سراسر زندگی انسانها را فرا میگیرد.[۶۲] امامخمینی نیز گفته است حضرت با ظهور خود، انحرافها در نفوس، اخلاق، اعمال و عقاید اشخاص را به مرتبه اعتدال و صراط مستقیم برمیگرداند.[۶۳]
- تشکیل حکومت صالحان و تقویت برادری: قرآن کریم وعده داده است مستضعفان، وارثان زمین خواهند بود[۶۴] و در بعضی روایات از این آیه به ظهور حکومت مهدی(ع) یادشده است.[۶۵] به اعتقاد امامخمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند[۶۶] و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود؛ امری که در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز رخ نداده و پیامبر(ص) در اجرای بعضی احکام تقیه میکرد. هرچند آن حضرت همه احکام را بیان کرد و در رساندن آنها هیچ کوتاهیای نکرد، اما فهمیدن و عملکردن به همه آنها، امری نبود که از عهده کسی برآید[۶۷] ایشان معتقد است یکی از اهداف مهدی موعود(ع)، ایجاد جامعهای است که در میان افراد آن، آیین برادری حکمفرماست و اختلافی در میان نیست.[۶۸]
- رفع ظلم و گسترش عدل: یکی از اهداف اصلی منجی آخرالزمان، نجاتدادن مردم از ظلم و جور و گسترش عدل و قسط در عالم است؛[۶۹] تا آنجاکه بنابر بعضی روایات با ظهور حضرت مهدی(ع) فقر از جامعه برطرف خواهد شد و فقیری یافت نمیشود تا به او زکات داده شود و همچنین آسمان نعمت باران را فروگذار نمیکند و همه جا سرسبز خواهد بود.[۷۰] به اعتقاد امامخمینی، خداوند مهدی موعود(ع) را برای بشر ذخیره کرده است تا عدالت را در همه ابعاد انسانی اعم از امور مادی و رفاه اجتماعی و در اخلاق و عقاید اجرا کند،[۷۱] اختلافات را از میان ببرد و کسی کوچکترین ظلمی به دیگران نکند.[۷۲] نیز امام عصر(ع) یگانه دادگستر ابدی است که انسانها را از قیود ظلم و ستم و استکبار رهایی میبخشد[۷۳] و برپاکننده عدالتی است که بعثت انبیا(ع) برای تحقق آن بوده است.[۷۴]
امامخمینی خاطرنشان کرده است اگرچه انبیای الهی گامهای بلندی در تحقق قسط و عدل در جامعه برداشتند، اما آنچه آنان نتوانستند بهطور کامل در جامعه اجرا کنند که همان گسترش عدالت در تمام عالم است، به دست امام عصر(ع) محقق خواهد شد و این عدالت موعود، در تمام ابعاد انسانیت است؛[۷۵] چنانکه ازجمله اهداف پیامبر اسلام(ص) ایجاد عدالت اجتماعی، تحول انسانها و آشناکردن مردم با معارف و حقایق اسلام بوده است؛ ولی در آن زمان اوضاع جامعه به گونهای بود که نتوانست همه این امور را اجرا کند؛[۷۶] همچنین قیام سیدالشهدا(ع) نیز برای رفع ظلم و برقراری عدالت و اجرای احکام اسلام در جامعه بوده است؛[۷۷] البته برقراری عدالت اجتماعی به دست امام عصر(ع) در عالم به معنای صالحشدن همه افراد نیست، بلکه در آن جامعه نیز افراد ناصالح وجود خواهند داشت؛ اما نمیتوانند کارهای خلاف انجام دهند.[۷۸]
غیبت امام زمان(ع) و انتظار فرج
حضرت مهدی(ع) پس از مدت پنج سال از ولادت، از دیدهها غایب شد و غیبت ایشان در دو مرحله بوده است: غیبت صغری که ۶۹ تا هفتاد سال به درازا کشید و در سال ۳۲۹ق به پایان رسید. آن حضرت در غیبت صغرا به واسطه چهار نفر نائب خاص خود یعنی عثمانبنسعید عمری، محمدبنعثمان عَمری، حسینبنروح و علیبنمحمد سمری، با مردم در ارتباط بود؛ اما پس از غیبت صغرا، اینگونه ارتباط نیز قطع شد که تاکنون ادامه یافته و به غیبت کبرا معروف است.[۷۹] در روایات شیعه از غیبت مهدی(ع)، به غیبت آفتاب تعبیر شده[۸۰] و حکمتهایی برای آن ذکر شده است، مانند آزمودن در ثبات قدم و استواری منتظران،[۸۱] سازش و بیعتنکردن با طاغوت[۸۲] و تأدیب انسانها به جهت ظلم و ستم آنان.[۸۳] برخی از اندیشمندان اسلامی نیز فلسفه غیبت آن حضرت را نبود امکان تدبیر امور مردم در دولتهای باطل،[۸۴] ترس از قتل حجت خداوند[۸۵] تقیه[۸۶] و جلوگیری ظالمان از رسیدن امام به اهداف الهی[۸۷] دانستهاند.
امامخمینی با مطرحکردن نیابت خاصه چهار تن از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغری و نیابت عامه فقها در زمان غیبت کبرای امام زمان(ع)[۸۸] به استدلال نقلی و عقلی بر نیابت عامه فقها در امور مهمی همانند حکومت و قضاوت پرداخته[۸۹] و معتقد است فقها از طرف امام(ع)، حجت بر مردماند و تمامی امور مسلمانان به آنان واگذار شده و تخلف از آن موجب احتجاج حقتعالی در برابر شخص متخلف خواهد شد.[۹۰]
از سوی دیگر، آرزوی تحقق ظهور امام عصر(ع) در روایات، انتظار فرج نامیده شده و به آن فراخوانده شده است. رسول خدا(ص) بهترین عمل امت در زمان غیبتِ حضرت مهدی(ع) را انتظار فرج از جانب خدای تعالی دانسته[۹۱] و در روایات دیگر انتظار فرج برترین عبادت[۹۲] و در فضیلت مانند شهادت در راه خدا[۹۳] بهشمار رفته است. بعضی بر این اعتقادند که انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استفاده میشود و آن حرمت یأس از روح و رحمت الهی است.[۹۴] انتظار فرج که لازمه آن دوستداشتن منتظَر است، سبب میشود شخص نه تنها در اصلاح نفس خود و کسب اخلاق نیکو و رفع رذیلتها بکوشد، بلکه در اصلاح اجتماع نیز سعی کند و به ناهنجاریهای اجتماعی بیتوجه نباشد.[۹۵] انتظار فرج بهطور کلی، به دو دسته تقسیم میشود: انتظار صحیح و سازنده و انتظار نادرست. انتظار صحیح انتظاری است که سازنده، نگهدارنده، امیدبخش و نیروآفرین است و انتظار باطل و ویرانگر، اسارتبخش و نوعی اباحیگری محسوب میشود.[۹۶]
امامخمینی انتظار فرج را انتظار قدرت اسلام و کوشش برای تحقق این قدرت در عالم میداند[۹۷] و برداشت ایشان از انتظار، برآمده از شناخت مبارزه پیامبران ابراهیمی با ظلم و جور است که در هر حال با طاغوت مبارزه میکردند و پیروزی و شکست ظاهری نزد آنان مطرح نبود.[۹۸] ایشان به دو تفسیر از انتظار اشاره میکند که یکی صحیح، سازنده و پویا و دیگری غیر صحیح و باطل است. ایشان دربارهٔ انتظار حقیقی و منتظران واقعی و فرق آنان با مدعیان دروغینِ این مکتب، به افرادی اشاره میکند که هر کدام به نوعی دچار کجفهمی و انحراف از معارف و اهداف شیعی و اسلامی شدهاند.[۹۹]
در اندیشه امامخمینی تفسیر انتظار به گونهای است که با روح و حقیقت اسلام سازگار است؛ زیرا انتظار ظهور، که آموزهای دینی و مذهبی است باید به گونهای مطرح شود که روحیه تحرک و پویایی در جهت تکامل معنوی، احیای معارف و دستورهای آسمانی و نشر حقایق دینی و زمینه عمل به آموزههای مذهبی را در میان افراد جامعه بیشتر ایجاد کند و مردم را به سوی زندگی همراه با معنویت پیش ببرد. این بحث در اندیشههای ایشان، همانند بسیاری از حقایق دیگر اسلام، زنده، حیاتبخش و نویددهنده مطرح شده است.[۱۰۰] ایشان هر گونه برداشت از مفهوم انتظار را که موجب تخدیر و فریب مردم شود، بهشدت نقد و نکوهش کرده است.[۱۰۱]
در نگاه امامخمینی برداشتهای نادرستی از انتظار فرج صورت گرفته است؛ همانند اینکه برخی از مؤمنان، صِرف عمل به تکلیف خود و امر به معروف و نهی از منکر و نشستن و دعا برای انتظار فرج و بیتوجهبودن به مسائل مهم امت اسلامی را انتظار فرج میدانند و برخی معتقدند ترک امر به معروف و نهی از منکر به منظور اینکه عالم از گناه پر شود و موجب سریعترشدن فرج شود، وظیفه و تکلیف منتظر است و برخی بالاتر از این، دامنزدن به گناهان را با هدف پرشدن عالم از ظلم و جور که سبب میشود حضرت ظهور کند، تکلیف میدانند و عدهای دیگر معتقدند در زمان غیبت، تشکیل هر حکومتی برخلاف اسلام و باطل و خلاف انتظار فرج است و این امر باید به دست حضرت مهدی(ع) صورت بگیرد.[۱۰۲] ایشان ریشه این تفکرات و اعتقادات را برداشت غلط از برخی روایات میداند که تشکیل هر حکومتی را پیش از ظهور اماممهدی(ع)، طاغوت و در تضاد با انتظار فرج دانستهاند؛ در حالیکه چنین برداشتی از روایات نادرست است؛[۱۰۳] بلکه برخی افراد به بهانه دفاع از ولایت و آمادهسازی زمینه ظهور امام زمان(ع) به دفاع از حکومت طاغوت، مبارزه را حرام و در برابر فساد و فحشا در دوران پیش از انقلاب سکوت اختیار کرده بودند.[۱۰۴]
به اعتقاد امامخمینی از آنجاکه اجرای احکام پس از رسول اکرم(ص) و تا ابد ضروری است، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرایی به ضرورت شرع و عقل، لازم است. ایشان معتقد است اظهار اینکه در دوران غیبت امام زمان(ع)، تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، انکار ضرورت اجرای احکام اسلامی و جامعیت احکام و جاودانگی دین اسلام است و اینگونه نیست که پس از غیبت صغرا همهچیز رها شده باشد و در طول این مدت اجرای احکام و دفاع از مرزها و تمامیت ارضی وطن اسلامی بر زمین بماند؛ بنابراین تشکیل حکومت به منظور اجرای احکام، امری ضروری است[۱۰۵] و تشکیلندادن حکومت به معنای هرج و مرج در جامعه[۱۰۶] و تعطیلشدن حدود و اجرانشدن احکام کیفری اسلام[۱۰۷] است.
امامخمینی به واسطه همین دیدگاه دربارهٔ انتظار فرج، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انتظار منفعلانه و بیتوجهبودن به مسائل پیش از ظهور در میان انجمن حجتیه را کجروی دانست و آن را نکوهش کرد. (ببینید: انجمن حجتیه)
ایشان معتقد بود کسانی که افزایش گناه و معصیت را زمینه ظهور امام زمان(ع) میدانند یا حتی مردم را دعوت به گناه میکنند تا دنیا پر از جور و ظلم شود و آن حضرت ظهور کند، عدهای منحرف و سادهلوحاند.[۱۰۸] به اعتقاد ایشان مبارزه با ظلم و جور و فساد تکلیف شرعی برای همه انسانهاست که در هیچ دورانی قابل اسقاط نیست، بلکه ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، خلاف قرآن است.[۱۰۹] ایشان نفی تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را که افرادی جاهل آن را ترویج میکنند، سیاست قدرتهای استعماری میدانست که قصد دارند ثروتهای کشورهای اسلامی را به غارت ببرند و خود، حکومت این کشورها را به دست بگیرند.[۱۱۰] ایشان روایتی که داشتن سلاح در حال انتظار را برای مؤمن از امور مستحب شمرده،[۱۱۱] به معنای آمادهبودن شخص منتظر و مقابله با ظلم و جور میداند و معتقد است این از شاخههای امر به معروف و نهی از منکر است.[۱۱۲]
ویژگیهای منتظران
در روایات ویژگیهایی برای منتظران در دوران غیبت بیان شده است، ازجمله:
- معرفت به امام زمان(ع)؛[۱۱۳]
- آمادگی، پویایی و تلاش برای جهاد و شهادت؛[۱۱۴]
- پایداری در محبت اهل بیت(ع)؛[۱۱۵]
- تخلّق به کرامتهای اخلاقی و ترک تعلق به مظاهر دنیای مذموم؛[۱۱۶]
- دستگیری از ضعیفان و فقیران؛[۱۱۷]
- صبر بر سختیهای دوران غیبت؛[۱۱۸]
- دعا برای فرج[۱۱۹]
امامخمینی نیز در سخنان خود به برخی وظایف منتظران اشاره کرده است؛ مانند خدامحوری در همه امور و ناظردانستن حقتعالی در همه احوال و تخلفنکردن از دستورهای اسلام،[۱۲۰] زمینهسازی برای ظهور و مبارزه با ظلم، برقراری حکومت اسلامی و تقویت وحدت و پرهیز از تفرقه. ایشان همچنین بر ایجاد آمادگی و انتظار حقیقی و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت که با عمل به تکلیف و مبارزه با فساد و بیعدالتیها حاصل میشود، تأکید کرده است[۱۲۱] و وظیفه فعلی و شرعی منتظران را اظهار ناخرسندی از وضع موجود[۱۲۲] و رژیمهای سیاسی مستبد زمان و لزوم اجرای احکام اسلامی به دست مسلمانان میداند و این مبارزه را نه تنها وظیفه مردم ایران، بلکه تکلیف تمام مسلمانان جهان میشمارد.[۱۲۳]
امامخمینی همچنین یکی از وظایف منتظران را تشکیل حکومت در زمان غیبت میداند و معتقد است اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت در صورتی که شخص خاصی از ناحیه خداوند تعیین نشده باشد، به دست نایبان عام امام زمان(ع) و فقیه جامع شرایطی که دارای عدالت و علم به احکام و قوانین اسلامی است، صورت میگیرد.[۱۲۴] ایشان در این زمینه افزون بر دلیل عقلی بر ولایت فقیه جامع شرایط،[۱۲۵] به روایاتی نیز استدلال میکند.[۱۲۶] از اینرو ایشان وظیفه ایمانی عالمان مسلمان را فراهمسازی مقدمات ظهور آن حضرت با استقرار حکومتی دینی و وظیفه منتظران را نوعی وظیفه اصلاحگرایانه میشمارد[۱۲۷] و انقلاب اسلامی ایران را سرآغازی در گسترش این اعتقاد و جرقهای الهی و انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم معرفی کرده است.[۱۲۸] ایشان زندگی مسالمتآمیز همراه با صلح، برادری و برابری، اعتنانکردن به وسوسه فتنهانگیزان و اتحاد مسلمانان را از دیگر وظایف منتظران حقیقی امام زمان(ع) میشمارد.[۱۲۹] (ببینید: ولایت فقیه)
آثار اعتقاد به مهدویت
در روایات امید به آینده روشن و تلاش و پویایی،[۱۳۰] اصلاح نفس و اخلاق[۱۳۱] و شکوفاسازی اندیشهها[۱۳۲] از آثار و نتایج اعتقاد به اندیشه مهدویت شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی نیز بر این باورند که اعتقاد به مهدی موعود(ع) که زنده و حاضر است، نشاطانگیز، محرک و امیدبخش است و همین امید است که در محیط ظلم و ستم، معتقدان به آن را پایدار و ثابت نگه میدارد و علت بقا و حیات اسلام همین عقیده است که از روح امامت و پیروی از آن نشئت میگیرد؛[۱۳۳] نیز این اعتقاد یک رابطه روحی و ارتباط درونی میان افراد و امام(ع) ایجاد میکند که سبب میشود افراد، قدرت بیشتری در برابر مصیبتها و محرومیتها داشته باشند؛ زیرا امام(ع) را در این دردها شریک خود میبینند.[۱۳۴]
امامخمینی نیز آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است، ازجمله:
- تحرک و پویایی در جامعه؛
- فراهم کردن مقدمات ظهور؛[۱۳۵]
- تسلیمنبودن در برابر قدرتهای استکباری؛[۱۳۶]
- باور به کمککردن آن حضرت به ضعیفان و بازماندگان؛[۱۳۷]
- پناهبردن به امام عصر(ع) در هنگام سختیها و دشواریها؛[۱۳۸]
- رعایت محضر اماممهدی(ع) و مواظبت در اعمال، با توجه به علم امام زمان(ع) به اعمال شیعیان و عرضهشدن اعمال آنان در هر هفته به ایشان.[۱۳۹]
مخالفت با اماممهدی(ع) در عصر ظهور
در بعضی از روایات به مخالفت و جنگ عدهای با امام عصر(ع) اشاره شده است.[۱۴۰] امامخمینی معتقد است ندای امام زمان(ع) در عدالت و مبارزه با ظلم در عصر ظهور با مخالفت روبهرو خواهد شد؛ زیرا منافع مستکبران و ظالمان به خطر میافتد. ایشان خطر عالمانی را گوشزد میکند که از ستمگران پشتیبانی و به تکفیر امام(ع) اقدام میکنند.[۱۴۱] ایشان منشأ این مخالفتها را حب نفس میداند که خود منشأ حب دنیا، حب مقام و حب جاه است.[۱۴۲] در حقیقت کسی که اسیر هواهای نفسانی و شهوات خود شد، در برابر اهل دنیا خضوع میکند[۱۴۳] و این سبب میشود که عالمان ریاستطلب و زراندوز به مخالفت با عدالت مهدوی میپردازند.
شبهات مهدویت
در بحث از مهدویت شبهاتی مطرح شده که در چند محور قرار میگیرد، ازجمله:
- طول عمر اماممهدی(ع): برخی از مخالفان گمان کردهاند عادتاً ممکن نیست شخصی طول عمری این چنینی داشته باشد و ضعف و سستی نیز در او راه پیدا نکند.[۱۴۴] عالمانی همچون شیخ صدوق[۱۴۵] شیخ مفید،[۱۴۶] شیخ طوسی،[۱۴۷] فضلبنحسن طبرسی،[۱۴۸] محمدباقر مجلسی[۱۴۹] و فیض کاشانی[۱۵۰] به این مسئله پرداخته و از راههای مختلفی به بعیدشمردن آن پاسخ دادهاند، ازجمله:
- امکان این امر و قدرت الهی بر انجام آن[۱۵۱]
- تجربه تاریخی در این امر و افرادی که دارای عمر طولانی بودهاند مانند حضرت نوح(ع) و خضر(ع)؛[۱۵۲]
- اخباری که بر طول عمر آن حضرت(ع) و نزول حضرت عیسی(ع) نقل شده است.[۱۵۳]
امامخمینی نیز طول عمر اماممهدی(ع) را به قدرت اراده الهی میداند که در شخصی که چنین قابلیت و استعدادی برای اجرای عدالت تام و کامل در جهان دارد، محقق شده است.[۱۵۴] ایشان با این تحلیل که هیچیک از افراد بشر نتوانستهاند عدالت را بهطور کامل پیاده کنند یا موفق به این امر مهم نشدهاند، معتقد است اگر اماممهدی(ع) مثل دیگر اولیای الهی عمر کوتاهی میداشت، کسی نبود که عدالت را به معنای تام و کامل اجرا کند؛ بنابراین آن حضرت(ع) امامی است که برای چنین امر مهمی ذخیره شده است.[۱۵۵]
- بیتحرکی و خمودگی در جامعه: برخی اعتقاد به مهدویت را سبب رکود جامعه و سکون آن در برابر ظلم ظالمان میدانند؛ تفکری که ریشه در افکار یهودیت و مسیحیت دارد و برگرفته از آنهاست؛[۱۵۶] زیرا افراد جامعه مبارزه با ظلم را سبب تأخیر ظهور میدانند؛ با این گمان که بنابر روایات، زمان ظهور هنگامی است که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. این گمان سبب میشود مردم با امید به ظهورِ کسی که ظلم و ستم را برطرف میکند، خود اقدامی نکنند.[۱۵۷] امامخمینی با ردّ این اشکال تأکید میکند این امید و انتظار به همراه فراهمآوردن زمینه و مقدمات ظهور و آمادگی خود و جامعه برای ظهور است[۱۵۸] و دیدگاه واقعی اسلام که مطابق آموزههای رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است، مسلمانان را به مخالفت با فساد و ظلم در جامعه دعوت میکند.[۱۵۹]
- ناکامی قیامهای پیش از ظهور: برخی با استناد به روایاتی که هر قیامی را پیش از ظهور باطل میشمارد،[۱۶۰] بر این اعتقادند که هر قیام و حکومتی پیش از ظهور آن حضرت محکوم به شکست و باطل است و چنین قیامهایی سبب ریختن خونهای افراد بیگناه میشود.[۱۶۱] به اعتقاد امامخمینی باطلدانستن هر حکومتی در زمان غیبت، نتیجه گمان عدهای است که فریفته ظاهر روایاتی شدهاند که هر پرچمی را پیش از ظهور حضرت(ع) باطل میدانند؛[۱۶۲] در حالیکه مراد از این روایات این است که هر قیامی که با عنوان مهدویت و با اسم مهدی(ع) برپا شود، باطل است؛ اما این به معنای تشکیلندادن حکومت اسلامی در زمان غیبت نیست، بلکه کوتاهی و سستی در آن خلاف قرآن است[۱۶۳] و اگر چنین روایاتی نیز باشد، خلاف ضرورت اسلام و قرآناند و لازمه آن این است که در زمان غیبت، تکلیف مسلمانان در رفع فساد و نهی از منکر ساقط شده باشد و باید چنین روایاتی را کنار گذاشت.[۱۶۴]
نشانههای ظهور
بنابر بعضی از روایات نشانههای متعددی پیش از ظهور امام عصر(ع) واقع خواهد شد، ازجمله قیام پرچمهای سیاهی از ناحیه شرق[۱۶۵] خروج سفیانی،[۱۶۶] دجال[۱۶۷] و ندای آسمانی در ماه رمضان[۱۶۸]
امامخمینی بدون پرداختن به این دست از نشانههای ظهور، یکی از نشانهها را تقویت ایمان افراد میداند و معتقد است انقلاب اسلامی ایران که تحولی بزرگ در جامعه ایجاد کرد و قلبها را به سوی عالم غیب و لقاءالله بُرد، یکی از نشانههای ظهور امام زمان(ع) است.[۱۶۹] ایشان صدور انقلاب اسلامی را که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی(ص) است، هموارکردن راه برای ظهور اماممهدی(ع) میداند که خاتمهدهنده ظلم جهانخواران و نابودی مستکبران و برپاکننده حکومت مستضعفان است.[۱۷۰] (ببینید: صدور انقلاب)
مهدویت و انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران با الهامگرفتن از آموزههای شیعی و اعتقاد به مهدویت ایجاد شد و امامخمینی نیز با اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی[۱۷۱] و اعتقاد به آموزههای پویای مهدویت و انتظار که همان سکوتنکردن در مقابل فساد و ظلم در جامعه و مبارزه با مظاهر ظلم و جور است،[۱۷۲] رهبری انقلاب را به دست گرفت و رژیم استبدادی پهلوی را ساقط کرد و انقلاب را به ثمر نشاند. ایشان در طول انقلاب نیز با گروههایی مانند انجمن حجتیه که به نام گسترش مهدویت به مقابله با انقلاب اسلامی میپرداختند و هر گونه مبارزه با رژیم را نادرست میدانستند و سبب تأخیر ظهور میشمردند، مقابله میکرد و خطر این تفکرات را برای مردم گوشزد میکرد.[۱۷۳] (ببینید: انجمن حجتیه)
امامخمینی با تأکید بر نقش امدادهای غیبی و عنایتهای امام عصر(ع) در پیروزی انقلاب اسلامی،[۱۷۴] کشور ایران را متعلق به بقیةالله الاعظم(ع) میخواند[۱۷۵] و بقای آن را به دعاهای خاص آن حضرت میدانست.[۱۷۶] ایشان انقلاب اسلامی ایران را زمینهساز ظهور مهدی موعود(ع) و تشکیل حکومت عدل جهانی میشمرد و معتقد بود باید با اجرای احکام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور اماممهدی(ع) فراهم آورد.[۱۷۷] ایشان در طول دوران مبارزه خود و تشکیل حکومت اسلامی، هدف خود را به از میانبردن استبداد داخلی محدود نکرد و معتقد بود باید این حرکت و انقلاب، به کشورهای دیگر نیز سرایت کند و صادر شود.[۱۷۸]
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۷۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۲۰/۳۳۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۳۵۶.
- ↑ شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول(ص)، ۴۸۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۱/۱۱۴؛ قرشی، حیاة الامام المنتظر(ع) المصلح الاعظم، ۲۳۹–۲۴۹؛ امینی، دادگستر جهان، ۱۱۸–۱۲۰؛ طالقانی، آینده بشریت، ۲۴.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۳؛ طوسی، ۱۶۵.
- ↑ ابنحجر، لسان المیزان، ۶/۵۱–۵۲؛ سیوطی، العرف الوردی، ۲۲؛ سفارینی، لوامع الانوار البهیه، ۲/۱۲۷.
- ↑ کتاب مقدس، انجیل، یوحنا، ب۵، ۲۷–۳۰؛ متی، ب۵، ۳–۱۱؛ کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۳۷، ۹–۱۸؛ اشعیا، ب۱۱.
- ↑ آصفآگاه، سوشیانت منجی ایرانویج، ۱۳؛ شاکری، منجی در ادیان، ۲۳۲.
- ↑ متی، ب۲۴، ۲۹–۳۱.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۷۵ و ۲۵۲.
- ↑ قصص، ۵؛ نور، ۵۵؛ انبیا، ۱۰۵؛ قمی، تفسیر القمی، ۲/۷۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۲۸۸ و ۱۴/۱۷۰.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند، ۱/۹۹ و ۲/۴۱۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۲/۵۵ و ۷۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۶/۴۷ و ۵۷–۵۸؛ أبیداوود، سنن ابیداوود، ۲/۳۰۹–۳۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۰۲، ۱۳۹؛ کلینی، الکافی، ۲/۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۸.
- ↑ صدر، بحث حول المهدی(ع)، ۵۳–۵۵.
- ↑ طالقانی، آینده بشریت، ۲۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۱۷۱.
- ↑ ابنطقطقی، الفخری، ۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ (مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی(ع)، ۲۹۵؛ دوانی، مقدمه مهدی موعود ترجمه جلد ۵۱ تا ۵۳ بحار الانوار تألیف علامه محمدباقر مجلسی، ۱۵۳.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۹/۳۵۱–۳۵۶؛ خمینی، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ۲/۸۵۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۱۷۶؛ حسنی، مصلح کل از تئوری تا تحقق، ۱۵۷–۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۹۷ و ۲۱/۱۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۶۰.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۲/۲۲۵؛ نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة(ع)، ۷.
- ↑ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۶۲.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ۲۷۶.
- ↑ (ابنعطیه، المراد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۱۱۷؛ سبحانی، الانصاف، ۲/۵۸۹–۵۹۰.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۸۰؛ طوسی، ۱۸۰.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، ۵/۲۷۷؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۳/۳۴۳.
- ↑ مغربی، شرح الاخبار، ۳/۳۶۳؛ طوسی، الغیبه، ۱۸۶–۱۸۸؛ ابیداوود، سنن ابیداوود، ۲/۳۰۹؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۸.
- ↑ خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۳۱؛ جوهری، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر(ع)، ۷.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۳۲؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۹۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱؛ خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۲۸.
- ↑ طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۶۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱.
- ↑ مجلسی، جلاء العیون، ۱۰۰۱؛ نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۲/۱۷۱ و ۲۷۴.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۷۴؛ میرداماد، مصنفات میرداماد، ۱/۵۷۲.
- ↑ حافظ برسی، مشارق انوار الیقین، ۱۵۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۳۲۷.
- ↑ کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات، ۳۵۸: قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰ و ۴۶۴.
- ↑ نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۷۵–۷۶.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۹۵.
- ↑ آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۲۱۷.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۴۲.
- ↑ آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۲۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۹.
- ↑ آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۱۱–۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.
- ↑ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۸۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲/۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۹۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۳۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۰؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶–۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ قصص، ۵.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۱۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۸.
- ↑ کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۷۲، ۲–۱۸ و ب۹۶، ۱۰–۱۳؛ اشعیا، ۱۱؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۳۸؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۷–۲۵۸؛ سیوطی، العرف الوردی، ۸۳؛ طالقانی، آینده بشریت، ۲۶–۲۷.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۴/۲۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲ و ۲۱/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۵۳؛ عراقی، دارالسلام (در احوالات حضرت مهدی(ع))، ۷۳ و ۱۹۵–۱۹۸.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۲۹۲.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۹.
- ↑ طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۷۱.
- ↑ نعمانی، کتاب الغیبه، ۱۴۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۰–۲۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۳۶۱؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۴.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۲۶۶.
- ↑ سید مرتضی، المقنع فی الغیبة، ۵۲.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۲۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۹.
- ↑ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۷۸؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۱۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۲.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۶۴۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱.
- ↑ صدوق، الخصال، ۲/۶۲۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.
- ↑ نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۷/۹۶؛ اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) ۲/۱۷۷؛ جوادی آملی، اماممهدی(ع) موجود موعود، ۱۸۴–۱۸۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷؛ ادامه مقاله.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۸ و ۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۶–۱۷.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۳۷۱.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.
- ↑ خزاز، کفایة الأثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر، ۲۶۹–۲۷۰.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۲۰۰.
- ↑ (طبری، محمد، بشارة المصطفی، ۱۱۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۱۷.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۵–۳۶.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰ و ۷۴.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۶؛ امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۲۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۹–۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷؛ امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۲۰؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۹۳–۵۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳؛ ۱۸/۲۶۹ و ۲۱/۱۹۵–۱۹۶.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۱۵۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶.
- ↑ طالقانی، آینده بشریت، ۷۰.
- ↑ صدر، بحث حول المهدی(ع)، ۴۶–۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۹۱ و ۴۲۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۶۲–۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۴–۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۵۲۳–۵۲۴.
- ↑ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۳–۹۳.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۴۱۹–۴۲۲.
- ↑ فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۲/۳۰۵–۳۱۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۲۰۰–۲۰۲.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصولالدین، ۲/۹۶۵.
- ↑ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۴؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۴۲۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۲؛ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۴–۸۵.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۷۵؛ طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱.
- ↑ رشید رضا، تفسیر المنار، ۹/۴۱۶.
- ↑ شفیعی، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، ۳۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۱۱۴.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ۱۱۷ و ۱۲۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ ابنحماد، الفتن، ۱۳۱؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۲۴.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۱۴۷؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۴۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۱ و ۲/۵۲۵.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۶۵۰؛ سیوطی، الحاوی للفتاوی، ۲/۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۲۳ و ۱۶/۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۱۳ و ۱۴/۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲–۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۷–۲۰۸ و ۲۳۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آصفآگاه، حسن، سوشیانت منجی ایرانویج، قم، مؤسسه آینده روشن ـ پژوهشکده مهدویت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- ابنحجر، احمدبنمحمد، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۹۷۱م.
- ابنحماد، نعیم، الفتن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- ابنطقطقی، محمد، الفخری، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنعطیه، ابهی المراد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- ابنماجه قزوینی، محمدبنیزید، سنن ابنماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابیداوود، سلیمانبناشعث، سنن ابیداوود، تحقیق سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) قم، مدرسه اماممهدی(ع)، چاپ پنجم، ۱۴۲۸ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپشانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- همو، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- همو، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- همو، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- همو، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- همو، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، شفق، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۰ش.
- باقی، عمادالدین، در شناخت حزب قاعدین زمان، قم، نشر دانش اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- ترمذی، محمدبنعیسی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالکفر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- جوادی آملی، عبدالله، اماممهدی(ع) موجود موعود، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
- جوهری، احمدبنمحمد، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر(ع)، قم، طباطبایی، چاپ اول، بیتا.
- حافظ برسی، رجببنمحمد، مشارق انوار الیقین، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- حسنی، نذیر یحیی، مصلح کل از تئوری تا تحقق، ترجمه شاهپور حسینی، تهران، موعود عصر(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- خزاز قمی، علیبنمحمد، کفایة الأثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر، تحقیق عبداللطیف کوهکمری، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
- خصیبی، حسینبنحمدان، الهدایة الکبری، بیروت، البلاغ، چاپ اول، ۱۳۷۷ق.
- خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، تهران، اطلاعات، چاپ سوم، ۱۳۹۱ش.
- دوانی، علی، مقدمه مهدی موعود ترجمه جلد ۵۱ تا ۵۳ بحار الانوار تألیف علامه محمدباقر مجلسی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ بیست و هشتم، ۱۳۷۸ش.
- رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیه الخلاف، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- همو، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سفارینی، محمدبناحمد، لوامع الانوار البهیه، دمشق، مؤسسة الخافقین، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنالحسین، المقنع فی الغیبة، بیروت، آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- سیوطی، جلالالدین، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر و الحدیث و الاصول و النحو و الاعراب و سائر الفنون، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- همو، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- همو، العرف الوردی فی اخبار المهدی(ع)، تحقیق محمدکاظم موسوی، تهران، مجمع تقریب بین المذاهب، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
- شافعی، محمدبنطلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول(ص)، تحقیق ماجدبن احمدالعطیة، بیتا، بیجا.
- شاکری زواردهی، روحالله، منجی در ادیان، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- شفیعی، ابراهیم، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، تهران، موعود عصر(ع)، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- صدر، سیدمحمدباقر، بحث حول المهدی(ع)، تحقیق عبدالجبار شرارة، بیروت، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- همو، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
- طالقانی، سیدمحمود، آینده بشریت، تهران، دانشگاه فردوسی، بیتا.
- طبرانی، سلیمانبناحمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- طبری امامی، محمدبنجریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- طبری، محمدبنابیالقاسم، بشارة المصطفی، نجف حیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، کتاب الغیبة، تحقیق علی احمد ناصح، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۵ق.
- عراقی، محمودبنجعفر، دارالسلام (در احوالات حضرت مهدی(ع))، قم، مسجد جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصولالدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- قرشی، باقر شریف، حیاة الامام المنتظر(ع) المصلح الاعظم، بیروت، دار جوادالائمة(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- قمشهای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کفعمی، ابراهیمبنعلی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- همو، جلاء العیون، قم، سرور، چاپ نهم، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۸، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مغربی، قاضینعمان، شرح الاخبار، تحقیق محمدحسین جلالی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مفید، محمدبنمحمد، المسائل العشر فی الغیبة، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی(ع)، قم، نسل جوان، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- میرداماد، محمدباقر، مصنفات میرداماد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- نعمانی، ابنأبیزینب، محمدبنابراهیم، الغیبه، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
- نهاوندی، علیاکبر، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، قم، مسجد جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نیلی نجفی، سیدبهاءالدین علیبنعبدالکریم، منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة(ع)، قم، مؤسسه امامهادی(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- رحمتالله ضیایی ارزگانی، مهدویت، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.