کاربر:Salar/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از دیدگاه امامخمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگیهایی مشترکاند، ازجمله: | از دیدگاه امامخمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگیهایی مشترکاند، ازجمله: | ||
الف) توحیدیبودن دین: همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند (امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ همو، صحیفه، ۱۷/۵۲۷) | الف) '''توحیدیبودن دین''': همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند.<ref> (امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ همو، صحیفه، ۱۷/۵۲۷)</ref> {{ببینید|توحید(۱)}} | ||
ب) اعتقادداشتن به معاد: اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود | ب) '''اعتقادداشتن به معاد''': اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشتهاست؛<ref> (همو، تقریرات، ۳/۵۴ و ۱۹۵)</ref> بلکه بسیاری از ادیان غیر الهی نیز به جهان پس از مرگ معتقدند.<ref> (← ناس، ۲۳ و ۲۳۶)</ref> برخی مانند بوداییان باور دارند انسان پس از مرگ بر اساس اعمالی که انجام دادهاست به کالبدی نوین بازمیگردد و با مرگ، جسم مادی از میان نمیرود و روح او در درون جسم دیگری حلول میکند.<ref> (همان، ۱۹۰)</ref> {{ببینید|تناسخ}} | ||
ج) هماهنگبودن دین با فطرت: اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم (روم، ۳۰) و | ج) '''هماهنگبودن دین با فطرت''': اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم (روم، ۳۰) و روایات،<ref> (کلینی، ۲/۱۲)</ref> احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت میدانند<ref> (طبرسی، ۳/۲۶۶؛ طباطبایی، ۷/۲۴۸)</ref> که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمانها تغییر نمیکند.<ref> (طباطبایی، ۷/۲۴۸)</ref> امامخمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری میداند<ref> (چهل حدیث، ۱۸۰)</ref> و فطرةاللّه را در قرآن کریم<ref> (روم، ۳۰)</ref> حالت و هیئتی میداند که خداوند، خلق را بر آن قرار دادهاست و از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترکاند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتابهای آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموریاند که منطبق بر فطرتاند (چهل حدیث، ۱۸۰)؛ همچنانکه سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است.<ref> (حدیث جنود، ۸۳)</ref> {{ببینید|فطرت}} | ||
د) عقلانیبودن دین: قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و اندیشهورزی و تدبر و تفکر در آیات الهی در همه عرصهها تأکید کردهاست (بقره، ۲۱۹؛ رعد، ۳؛ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۵۲۵) | د) '''عقلانیبودن دین''': قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و اندیشهورزی و تدبر و تفکر در آیات الهی در همه عرصهها تأکید کردهاست.<ref> (بقره، ۲۱۹؛ رعد، ۳؛ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۵۲۵)</ref> در روایات نیز به ارزش و اهمیت عقل توجه شده و حکمت الهی را تنها با عقل قابل دسترسی دانستهاست؛<ref> (کلینی، ۱/۲۸)</ref> {{ببینید|عقل(۱) | عقل(۲)}} همچنانکه یکی از منابع و مدارک احکام در شرع به همراه کتاب، سنت و اجماع، عقل است<ref> (مطهری، ۳/۱۹۰)</ref> و فقها نیز به تلازم و تطابق میان حکم عقل (بدیهی) و شرع تأکید کردهاند.<ref> (خویی، ۳/۱۱)</ref> احکام و قوانین دین بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و بر پایه حکمت است؛<ref> (نایینی، ۱/۲۸۷؛ سبحانی، ۸/۲۰۷)</ref> ولی از آنجا که عقل بهتنهایی برای دستیابی به احکام الهی کافی نیست، این دستورها از ناحیه شرع و به واسطه پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شدهاست.<ref> (حر عاملی، ۳۶۸)</ref> امامخمینی نیز تأکید دارد که انبیای الهی مردم را به قانون عقل و پیروی از آن دعوت کردهاند<ref> (چهل حدیث، ۶ و۱۷)</ref> و در صورتی که دین و عقل در مرحله عمل در کنار یکدیگر قرار گیرند، جهان یکپارچه نورانیت و عدالت میشود.<ref> (حدیث جنود، ۲۴۶)</ref> {{ببینید|عقل(۳)}} | ||
هـ) ایجاد نظم و انسجام: از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمیآید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند (همو، صحیفه، ۳/۲۱۹ و ۷/۲۸۷) | هـ) '''ایجاد نظم و انسجام''': از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمیآید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند.<ref> (همو، صحیفه، ۳/۲۱۹ و ۷/۲۸۷)</ref> | ||
و) مراتبداشتن زبان دین: برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار رفتهاست یا معنای دیگری مد نظر بودهاست. در این زمینه آرای متعددی ارائه شدهاست، ازجمله: | و) '''مراتبداشتن زبان دین''': برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار رفتهاست یا معنای دیگری مد نظر بودهاست. در این زمینه آرای متعددی ارائه شدهاست، ازجمله: | ||
۱. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانستهاند که قابل تجربهپذیری نیست (← هیک، ۲۰۲) و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزههای دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهتهایی میان انسان و ذات مقدس حقتعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزارههای دینی بیمعناست (← همان، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸) | ۱. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانستهاند که قابل تجربهپذیری نیست<ref> (← هیک، ۲۰۲)</ref> و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزههای دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهتهایی میان انسان و ذات مقدس حقتعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزارههای دینی بیمعناست.<ref> (← همان، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸)</ref> | ||
امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکردهاست و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی | ۲. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانستهاند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستادهاست که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است.<ref> (اصفهانی، ۱/۸۸)</ref> | ||
۳. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانستهاند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل میشود.<ref> (← غزالی، ۲۱)</ref> | |||
امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکردهاست و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست؛<ref> (تنقیح الاصول، ۴/۲۵۹)</ref> اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده میکند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان میتوانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعیاند؛<ref> (صحیفه، ۱۸/۱۱۹)</ref> اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهیاند؛<ref> (صحیفه، ۱۸/۱۱۹ و ۲۰/۴۰۹)</ref> بنابراین زبان دین و قرآن را میتوان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبانهای رایج یا زبانهای علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است (همان، ۱۹/۳۵۵). با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است.<ref>(تفسیر حمد، ۱۳۵)</ref> {{ببینید|فهم قرآن؛ زبان قرآن | روح معانی}} | |||
== قلمرو دین == | == قلمرو دین == |