فیض اقدس و مقدس
مجرای تجلی اسما و صفات و اعیان در بطون علمی و تجلی اعیان در ظهور عینی. فیض به معنای زیادی آب است، به گونهای که از اطرافش جاری باشد؛[۱] همچنین به معنای بخشش و عطا نیز آمده است.[۲] فیض در منابع فلسفی و عرفانی در چند معنا بهکار رفته است: القای الهی،[۳] جود و بخشش الهی([۴] و تجلی فعل فاعل دایمالفعل که پیوسته و همیشه بدون دریافت عوض و غرضی انجام میشود.[۵] فیض به معنای اخیر در اصطلاح عارفان به دو قسم تقسیم میشود: ۱. فیض اقدس که تجلی حق به حسب ظهور اولیت و باطنیت ذات است[۶] و موجب پدیدآمدن اشیا و استعدادهای آنها در حضرت علمیه میشود.[۷]
امامخمینی نیز فیض اقدس را تجلی حق به حسب ظهور اسم اعظم «الله» در حضرت واحدیت میداند و برخلاف برخی از اهل معرفت، نخستین تجلی فیض اقدس را اسم اعظم میداند نه اعیان ثابته، که به واسطه اسم اعظم «الله» اعیان پدید میآیند.[۸] ۲. فیض مقدس که تجلی الهی به حسب صفت ظاهریت و آخریت است[۹] و موجب ظهور اشیا و استعدادهای آنها در خارج میشود.[۱۰] بنابر نظر امامخمینی وجه نامگذاری فیض اقدس آن است که منزه از هر ظهور و کثرتی است[۱۱] و فیض مقدس منزه از حالت امکانی و لواحق آن و کثرت و توابع آن است.[۱۲]
پیشینه
در فلسفه یونان باستان درباره نظام فیض بحث شده و فلوطین نخستین کسی است که به این مسئله پرداخته است.[۱۳] بعدها فیلسوفان مسلمان همچون فارابی در تبیین پیدایش کثرت در جهان هستی از نظام فیض بهره میگیرند و پیدایش کثرت را بر مبنای نظام ثنایی (وجود ـ ماهیت) تبیین میکنند.[۱۴] ابنسینا نیز به پیروی از فارابی در تبیین کثرات در جهان هستی از نظام فیض مدد میگیرد و بر مبنای نظام ثلاثی (وجود ـ ماهیت ـ امکان) پیدایش کثرت را تبیین میکند.[۱۵] شیخ اشراق در کتابها و رسالههای خود نظام فیض را به شکلهای مختلفی بیان کرده است. او در برخی از آثارش شیوه مشائی را تقریر کرده،[۱۶] اما در برخی دیگر، نظر نهایی و مورد قبول خویش را بیان کرده است.[۱۷] متکلمان مسلمان درباره نظام فیض، دو گروهاند: گروهی بر اساس قاعده الواحد، نظام فیض را پذیرفتهاند[۱۸] و گروهی مخالف با قاعده الواحدند و نظام فیض را نمیپذیرند (فخر رازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ۴/۳۹۳ ـ ۳۹۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲/۹۲ ـ ۱۰۳) (← مقاله الواحد، قاعده).
عرفا نیز درباره نظام فیض به صورت مفصل بحث کردهاند و معتقدند نخستین فیض و صادر، وجود عام منبسط است که جامع جمیع مراتب عوالم امکانی است و به صورت جمعی بر همه مراتب امکانی احاطه دارد،[۱۹] و ذیل مباحثی چون تعیّنات حقی و چگونگی تجلی حق و حضرات خمس، درباره چگونگی جریان آفرینش و مراتب آن بحث کردهاند.[۲۰]
امامخمینی نیز در آثار خود، به قدیمبودن فیض، چگونگی سریان آن، تناسب فیض با قوابل و استعدادها پرداخته است[۲۱] و با پیروی از اهل معرفت، دو اصطلاح فیض اقدس و مقدس را بررسی کرده و درباره حقیقت و رابطه آنها با اسما و صفات الهی و ویژگیهای این دو اصطلاح سخن گفته است.[۲۲] ازجمله ابتکارهای امامخمینی در این مقام، تحلیل و بررسی رابطه تنگاتنگ خلافت و ولایت با فیض اقدس است[۲۳] که در دیگر کتابهای عرفانی کمتر به آن توجه شده است و نگاه ایشان در این مسئله در جای خود بینظیر است؛ چنانکه کسی از عرفا مانند ایشان مفصل به فیض اقدس و مقدس نپرداخته است (← ادامه مقاله).
حقیقت فیض اقدس
فیض اقدس تجلی ذاتی است که موجب تنزل از احدیت به واحدیت و بروز و ظهور تفصیلی شئونات ذاتی حق و اسمای حسنای او در مقام واحدیت میشود و موجب پیدایش اعیان ثابته و استعدادهای اشیا در حضرت علمیه است.[۲۴] درباره جایگاه و موطن فیض اقدس میان اهل معرفت اختلاف است. مشهور عرفا نخستین تنزل از مقام ذات را تعین اول یا احدیت میدانند که مقامی جدای از مقام ذات است و فیض اقدس را معادل تعین ثانی میدانند.[۲۵] قیصری از آنجاکه تعین ثانی (به معنای مشهور) را نخستین تعین حقتعالی میداند، فیض اقدس را در موطن تعین و تجلی اول میشمارد؛[۲۶] زیرا در تحلیل قیصری از مراتب وجود، احدیت مقامی جدای از مقام ذات نیست؛ از همینرو در تصویر تجلیشناختی وی، نخستین تنزل از مقام بیتعینیِ ذات همان مرتبهای است که مشهور[۲۷] آن را تعین ثانی مینامند.[۲۸]
امامخمینی با تأیید نظر مشهور معتقد است حقیقت فیض اقدس همان بسط و تجلی احدیت در کثرات اسمائی و اعیانی مقام واحدیت در مرتبه تفصیل است. این حقیقتِ ساری در دل همه اسما و اعیان، خود هیچگونه تعین اسمی ندارد؛ اما تمام اسما از آن پدید میآیند و از اینرو فیض اقدس که ظهور احدیت است، خود باطن تمام اسما و صفات است.[۲۹] بنابر نظر ایشان فیض اقدس از برترین شئون الهی و مقام ربوبی است و کلید غیب و شهود است. ایشان با استناد به آیه «عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیب»[۳۰] این مقام را مقام «عندیت» میداند که به واسطه آن، اسما از بطون و کمون آشکار میشوند. با این فیض، ذات حق خود را در آینه اسما نشان میدهد و فیض اقدس که مقام بطونی اسم اعظم «الله» است، حجاب حضرت حق نسبت به اسما خواهد بود. از این فیض به جهت حقانیاش که همان جهت وحدت آن است، به حجاب نوری یا حجاب اکبر یاد میشود.[۳۱] این فیض به لحاظ هویت وحدانی، گسترده و بیتعین است و به لحاظ حقیقتش مقهور ذات حق و به لحاظ وجودش، مندَک در مقام ذات و هویت غیبی است.[۳۲]
امامخمینی فرق فیض اقدس با مقام ذات احدی (غیب الغیوب) را در «بشرط لا» بودن ذات احدی و لابشرطبودن فیض اقدس میداند؛ یعنی فیض اقدس دارای اطلاق قسمی است؛ ولی ذات غیبالغیوبی مطلق به اطلاق مقسمی است؛ یعنی حتی از قید اطلاق و سریان نیز مبراست.[۳۳] فرق دیگر این است که مقام غیبالغیوبی، غیب مصون از هر ظهوری است،[۳۴] اما فیض اقدس به دلیل سریانش در اسما، غیب آمیخته با ظهور و تجلی است؛ از اینرو امامخمینی از فیض اقدس به غیب مشوب یاد میکند تا از غیب مصون که مقام ذات غیبالغیوبی است، تمایز پیدا کند.[۳۵]
بنابر نظر امامخمینی فیض اقدس دو تجلی دارد: نخستین تجلی فیض اقدس، اسم اعظم است و تجلی دوم او اعیان ثابته که همان تجلی الوهیت در حضرت علمیه است. پس تجلی بدون واسطه فیض اقدس، اسم اعظم است و نسبت به اعیان ثابته با واسطه اسم اعظم تجلی میکند.[۳۶] به اعتقاد ایشان چون ذات حق متعین به هیچ اسمی نیست و هیچ سنخیتی میان ذات و مراتب دیگر نیست، این حقیقت به خودی خود در هیچیک از مراتب هستی ظهوری ندارد و هیچیک از اسما به حسب کثرات علمیهشان، حتی اسم اعظم «الله» به حسب مقام جمع اسما، قادر به گرفتن فیض از آن مقام شامخ نیستند؛ بنابراین برای ظهور اسما و بروز آنها احتیاج به یک واسطه غیبی است که خلیفه ذات و جانشین او در ظهور در اسما و صفات باشد و آن فیض اقدس است.[۳۷] این فیض یک حقیقت واحد و غیر متعین است که دو جهت دارد: یکی جهت غیبی که به سمت هویت غیبیه است و هیچگاه ظهور پیدا نمیکند و دیگری به سمت واحدیت که در اسما و صفات تجلی کرده و در مظاهر آنها ظهور پیدا میکند. نخستین اسمی که از آن در این مقام فیض دریافت میکند، اسم اعظم «الله» به حسب تعینش است و همه اسما و صفات در حضرت علمیه به واسطه این اسم جامع از فیض اقدس افاضه میشوند و پس از آن، هر یک به حسب مقامش از حیث احاطه، ظهور پیدا میکند و اعیان ثابته تعینات این اسما و تجلیاتاند؛ پس تجلی اولاً و بالذات برای اسما و بالتبع برای اعیان است و اینگونه نیست که اعیان بدون واسطه از فیض اقدس پدید آیند.[۳۸]
رابطه فیض اقدس با احدیت و واحدیت
امامخمینی همسو با عرفا[۳۹] در بیان رابطه فیض اقدس با احدیت و واحدیت، به بررسی مقامات و مراتب کلی پرداخته و بر این اعتقاد است که برای ذات الهی اعتباراتی است که برای هر اعتباری، اصطلاحی تعیین شده است. نخستین اعتبار، خود ذات است که مجهول مطلق است و هیچ اسم و رسمی برای آن نیست و از هر گونه قید حتی قید اطلاق منزه است (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۴).
پس از مرتبه ذات، سه مقام و مشهد دیگر قرار دارد: نخستین مرتبه، احدیت است که همان نخستین تعین و تجلی غیبی است؛[۴۰] دوم مقام تجلی به فیض اقدس و سوم مقام واحدیت است.[۴۱] بنابر نظر امامخمینی فیض اقدس، برترین شئون الهی و مقام ربوبی است که به واسطه آن اسما از بطون و کمون به ظهور میرسند.[۴۲] ایشان فرق مقام احدیت با فیض اقدس را در آن میداند که احدیت در عین تجلی احدی بودن، بشرط لا و غیبی است و به اعتبار بقا در غیب و عدم ظهور و سریان در کثرت، به آن مقام بشرط لا گویند؛[۴۳] اما فیض اقدس با ظهور و سریان در کثرت علمی و اسمائی محقق میشود؛ از اینرو فیض اقدس، حقیقتی لابشرط و مطلق است که با کثرات اسمائی و تعینات، متصف به اسمای مقیده میشود.[۴۴] بنابر نظر امامخمینی، کثرتی که در مقام واحدیت محقق است، ناشی از سریان فیض اقدس در این اسما و پدیدارشدن این فیض و خلیفه الهی در صور تعینات اسمائی است و تا این فیض اقدس و تجلی احدی نباشد، چنین کثرتی در مقام واحدیت محقق نمیشود؛[۴۵] از اینرو مقام واحدیت با تجلی احدی به فیض اقدس به وجود میآید که در آن اسما و صفات و به تبع آنها اعیان ثابته در حضرت علمیه تجلی میکنند و پس از آن با تجلی حقتعالی به فیض مقدس، مظاهر اسما و صفات در مرتبه عینی تحقق مییابند (امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۸؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۰ ـ ۹۱) (← مقاله احدیت و واحدیت).
ویژگیهای فیض اقدس
امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت،[۴۶] برای فیض اقدس ویژگیهایی ذکر کرده است، ازجمله:
۱. ظلّ الهی بودن: بنابر نظر امامخمینی فیض اقدس که همان تجلی در مقام واحدیت و اظهار آن چیزی است که در غیب است، ظلّ آن وجود الهی است و ظلّ شیء به اعتباری همان شیء است.[۴۷] گفتن ظلّ به فیض اقدس به اعتبار ظهورش در حضرات اسمائی و صفاتی است؛ البته با حفظ اینکه فیض اقدس ظهور حق است. ایشان با استناد به آیه «أَ لَمْتَرَ إِلى رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ»[۴۸] قائل است که ظاهر همان مظهر امتدادیافته است.[۴۹]
۲. فراگیربودن: فیض اقدس شاملتر و فراگیرتر از فیض مقدس است؛ زیرا ممکنات و ممتنعات را نیز شامل میشود. [۵۰]
۳. حجاب اعظم بودن: فیض اقدس همه کثرات را در خود جمع کرده است؛ از اینرو از آن به حجاب اعظم و بزرگترین واسطه یاد میشود و همه حقایق کثرات از کوچک و بزرگ و فقیر و غنی را در مقام بیتعینی خود جمع کرده است و از این جهت همه کثرات در او فانی و مستهلک خواهند بود.[۵۱]
۴. بینهایتبودن: فیض اقدس همان حقیقت بینهایت است که از عرش واحدیت نیز برتر است و از فلک نهم که گاهی از آن به عرش تعبیر میشود نیز بالاتر است؛ بنابراین فیض اقدس حقیقت نامتناهی و بیتعینی است که به اعتبار حجاببودنش لاخلاء و لاملاء است.[۵۲]
۵. سُبحات وجه حق (انوار ذاتیه): امامخمینی با استناد به روایتی،[۵۳] بر این باور است که در پس حجابهای نورانی و ظلمانی، سبحات وجه حق نهفته است که اگر این حجابها برطرف شود، این سُبحات وجه او که همان فیض اقدس است، نمایان خواهد شد.[۵۴]
خلافت و ولایت فیض اقدس
امامخمینی درباره خلافت و جانشینی فیض اقدس برای مقام ذات بر این باور است که ذات غیب الهی برای ظهور در اسما و صفات الهیِ موجود در مقام واحدیت و نیز تجلی از طریق آنها در کثرات خلقی، ناگزیر باید خلیفهای داشته باشد؛ زیرا ذات به حسب مقام ذات هرگز ظهور و تجلی نمیکند و با اسما ارتباطی ندارد و اسما و صفات به لحاظ کثرت علمی نمیتوانند بدون واسطه به این مقام غیبی مرتبط و فیض حق را دریافت کنند؛ پس آن واسطه و جانشین همان فیض اقدس است. فیض اقدس موجب تجلی حق در آینه اسما میشود و از این طریق تعینات خارجی و کثرات خلقی پدیدار میشوند. بر این اساس با خلافت و جانشینی فیض اقدس و پیدایش اسما، درهای رحمت باز میشود و همه حقایق در ازل و در عالم واحدیت به خارج از صقع ربوبی راه پیدا میکنند (همان، ۱۶ ـ ۱۷). خلافت فیض اقدس، روح خلافت محمدیه و رب و اصل و مبدأ آن است و تمام خلافتهای دیگر پس از آن، حتی خلافت عین ثابت انسان کامل در حضرت علمیه نسبت به اعیان، به این خلافت فیض اقدس باز میگردد (همان، ۲۷). در واقع فیض اقدس خود را در اسم «الله» و سپس در عین ثابت اسم «الله» و سپس در تمام اعیان نشان میدهد (همان، ۴۰).
بر این اساس چنین خلافتی که اصل و حقیقت خلافت است، حقیقت و مبدأ اصلی ولایت و اصل و ریشه آن است و از آن به ولایت حقیقی و کبری تعبیر میشود؛ زیرا در معنای ولایت، معنای قرب، محبوبیت، تصرف، ربوبیت و نیابت نهفته است و اصل و ریشه همه اینها در این خلافت است؛ بنابراین فیض اقدس، دارای قرب به حق، محبوبیت حق، متصرف در مادون، ربّ مادون و جانشین حق نسبت به مادون است و از اینرو از هر جهت میتوان او را ولیّ حقیقی و برخوردار از حقیقت ولایت دانست (همان) و خلافتهای دیگر مانند خلافت اسم «الله»، عین ثابت انسان کامل و خلافت فیض مقدس همه ظل و سایه این خلافت حقیقیاند (همان).
امامخمینی در بیان سریان خلافت و ولایت محمدی و علوی در کل ماسوا، از دو فیض اقدس و مقدس بهره میگیرد و بر این اعتقاد است که خلافت فیض اقدس، رب خلافت علوی است که با حقیقت محمدی در نشئه خلق و امر متحد است (مصباح الهدایه، ۳۶). بنابر نظر ایشان نخستین چیزی که از فیض اقدس، ظاهر میشود اسم اعظم است که هر یک از اسما را به این فیض اقدس مرتبط میسازد (همان، ۱۷) و از آنجاکه اسم اعظم جامع همه کثرات و تعینات است و در عین حال از همه انواع تعینات و رسوم مبرّاست و به فیض اقدس نزدیکتر است، این اسم به لحاظ ترتیب اسمائی در مرتبه واحدیت در سرسلسله اسما جای دارد و فیض اقدس نخست در آن سریان دارد (همان، ۱۹). در واقع باطن اسم اعظم فیض اقدس و ظاهر فیض اقدس، اسم جامع «الله» خواهد بود (تعلیقات فصوص، ۲۹۱). پس این دو یعنی اسم جامع «الله» و فیض اقدس با همدیگر متحدند و اختلاف آنها تنها به اعتبار ظاهر و باطن است (مصباح الهدایه، ۱۹). امامخمینی اسم اعظم را بر پیامبر خاتم(ص) و ائمه(ع) تطبیق میدهد و در بیان حدیث «لولا نحن ما خلق الله آدم» (قمی مشهدی، ۷/۴۵۳) این مطلب را بیانگر وساطت آنان به حسب اصل وجود میداند؛ یعنی آنان مظهر رحمت رحمانیهاند که اصل وجود را افاضه میکنند و به حسب مقام ولایت، خود مظهر رحمت رحمانی و بلکه اسم اعظماند که رحمان و رحیم تابع آناند (مصباح الهدایه، ۷۸).
فیض مقدس
فیض مقدس رابطه وجودی میان تعین ثانی و تعینات خلقی است. این فیض وجودی بنابر اقتضای عین ثابت اشیا، ساری و جاری میشود و به موجب آن اعیان خارجی موجود میشوند و تمام آنچه در عالم خارج رخ میدهد، به واسطه این فیض است و سرّ این وحدت و سریان همان نفس رحمانی است که از عرش تا فرش را فرا گرفته است؛ زیرا نفس رحمانی ظاهری دارد و باطنی، باطن آن فیض اقدس و ظاهر آن فیض مقدس است و هرگاه ظاهر نفس رحمانی با اعیان ثابته در تعین ثانی همراه گردد، تعینات و تجلیات خلقی به وجود میآیند (فرغانی، ۱۴۶). فیض مقدس در رتبه پس از فیض اقدس است؛ زیرا به واسطه فیض اقدس اعیان ثابته و استعدادهای اصلی آنها در عالم علم، تحقق مییابند و به واسطه فیض مقدس، لوازم اعیان در عالم عین و خارج محقق میشوند (جامی، ۴۲).
به اعتقاد امامخمینی فیض مقدس دو مقام و لحاظ دارد: مقام بطون که مستهلک و مندکّ در جهت حقی است و به ظل و سایه حقتعالی تعبیر میشود و مقام ظهور که در کثرات خلقی ساری است و از آن به «مدّ ظلّ» و بسط سایه تعبیر میشود. در حقیقت سایهبودن فیض مقدس به جهت وحدت آن است که همه کثرات در آن مضمحل میشوند و بسط سایه و مدّ آن به جهت ظهور وحدت در لباس کثرات اشاره دارد (تعلیقات فصوص، ۸۲ و ۲۹۲ ـ ۲۹۳؛ تقریرات، ۲/۲۷۰). بنابر نظر ایشان فیض مقدس وجود مستقلی در برابر حق ندارد، بلکه عین ربط و اضافه به ذات احدی و مستهلک در آن است و از اینرو بالذات هیچ حکمی از خود ندارد و احکام آن به حیثیت تقییدی علتش بر آن حمل میشود (آداب الصلاة، ۳۱۹؛ دعاء السحر، ۱۱۸؛ تقریرات، ۲/۲۴۲ ـ ۲۴۳). فیض مقدس یک وجود محیطی اطلاقی است که هیچ حیثیتی ورای حیثیت معلولی در او نیست و به تمام ذات ربط صرف و تعلق محض و معلولیت صرف برای علتی است که به تمام ذات واجد حیثیت علیت است (تقریرات، ۲/۱۷۷).
امامخمینی فرق فیض مقدس با فیض اقدس را در این میداند که فیض مقدس، فیض واحد منبسط در حضرت عین و تعینات خلقی است؛ اما فیض اقدس واحد منبسط در حضرت علمیه و مقام واحدیت است (مصباح الهدایه، ۱۸ ـ ۱۹). فیض مقدس به نفس حقیقت واحد خود در تمام تعینات خلقی از عقل اول تا موجودات مادی، انبساط و سریان دارد (همان). فهم این حقیقت، تنها برای عارفان صاحب کشف که به شهود و ذوق این حقیقت را یافتهاند امکانپذیر است (همان، ۱۸). فیض مقدس مقام فعل حقتعالی است. این فعل وجودیِ واحد و بسیط، هیچ حدی ندارد، بلکه از مبدأ صرفالوجود صادر شده است که در عالم سریان دارد و کثرات در آن ناشی از حدود است؛ زیرا قُرب و بُعد مراتب از حقتعالی موجب کمال یا نقصان وجودی است که سبب حد و حدود میشود، نه اینکه فیض مقدس حد چیزی باشد (تقریرات، ۳/۳۰۵).
امامخمینی علت تجلی حقتعالی به فیض مقدس را همان حب ذاتی و کنز مخفی میداند که از حضرت غیب به شهادت و از مقام جمع به تفصیل ظهور کرده است (تعلیقه فوائد، ۸۶). در نگاه عرفانی تمام تعینات اسمائی، به مشیت ذاتی و فیض اقدس قائماند و تمام تعینات خلقی، به مشیت فعلی و فیض مقدس قیام دارند؛ یعنی تعینات اسمائی به منزله اَعراض و مشیت ذاتی یا فیض اقدس به منزله جوهرند که به آنها احاطه دارند؛ اما اگر تعینات خلقی به منزله اعراض لحاظ شوند، وجود منبسط و مشیت فعلی به منزله جوهر است؛ یعنی همانگونه که جوهر مکتنف به اعراض است، فیض اقدس مانند جوهر است و اسمای ظاهر در واحدیت مانند اعراض است؛ همینطور در خارج فیض مقدس جوهر است و تعینات خلقی عینی، مانند اعراضاند (تعلیقات فصوص، ۲۸ ـ ۲۹). نخستین حقیقتی که از این فیض ظهور مییابد و از آن متعین میشود، عقل اول است و پس از آن مراتب دیگر به ترتیب متعین میشوند (مصباح الهدایه، ۵۵).
اسامی دیگر فیض مقدس
اهل معرفت برای فیض مقدس نامهایی برشمردهاند (سبزواری، ۱۹۳؛ قمشهای، ۱۸۵) و امامخمینی نیز نامهای دیگری را برای فیض مقدس گفته است، ازجمله:
۱. مشیت مطلقه: امامخمینی در مباحث مختلفی که در باب فیض مقدس در آثار خود دارد، قائل است که مراد از این مشیت، مشیت فعلی یا مشیت در مقام فعل و در خارج از صقع ربوبی است و مشیت ذاتی نیست (تعلیقات فصوص، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ تقریرات، ۲/۱۸۳؛ مصباح الهدایه، ۴۵) (← مقاله مشیت).
۲. نفس رحمانی: ازجمله تعابیر درباره فیض مقدس، نفس رحمانی است که همان حقیقت گستردهای است که از تعین اول آغاز میشود و تا عالم ماده امتداد دارد و فیض مقدس ظاهر و مرحله ظهوری نفس رحمانی است (تعلیقات فصوص، ۲۹۲ ـ ۲۹۳) (← مقاله نفس رحمانی).
۳. مقام رحمانیت و رحیمیت: فیض مقدس مقام رحمانیت و رحیمیت فعلی و در مقام خارج از صقع ربوبی است (آداب الصلاة، ۲۶۷).
۴. عماء: از آنجاکه فیض مقدس حقیقتی مقدم بر اشیای خلقی و حایل و برزخی میان کثرات و تعینات خلقی است، میتوان آن را از مصادیق عماء دانست؛ یعنی اگر مراد از خلق در روایت همان تعینات خلقی باشد، عماء به فیض مقدس تفسیر میشود و اگر در معنای خلق توسعه داده شود و شامل کثرات و اعیان ثابته موجود در واحدیت گردد، عماء به فیض اقدس تفسیر میشود (تعلیقات فصوص، ۱۷ ـ ۱۹). این تطبیق عماء بر دو فیض اقدس و مقدس بر این اساس است که امامخمینی برای عماء، ظاهر و باطنی قائل است؛ همچنانکه نفس رحمانی ظاهر و باطنی دارد (همان، ۲۹۲ ـ ۲۹۳)؛ از اینرو ظاهر عماء همان فیض مقدس و باطن آن همان فیض اقدس است (← مقاله عماء).
۵. برزخیت کبری: از آنجاکه فیض مقدس میان حقتعالی و کثرات خلقی حایل است، از آن به برزخ میان واحدیت و تعینات خلقی، تعبیر میشود (همان، ۱۸ ـ ۱۹؛ تعلیقه فوائد، ۴۹).
۶. مقام تدلّی: یکی از نامهای فیض مقدس که برگرفته از آیات کریمه «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنى» (نجم، ۸ ـ ۹) است، مقام تدلی است. امامخمینی در مواضع مختلفی از آثار خود به بیان مصادیق این مقام پرداخته و آن را بر فیض مقدس و مشیت مطلقه تطبیق کرده است (تعلیقه فوائد، ۴۹؛ دعاء السحر، ۱۷؛ تعلیقات فصوص، ۱۳۲). وجه نامگذاری فیض مقدس به مقام تدلی آن است که فیض مقدس دارای هویتی فقری است (تعلیقه فوائد، ۴۹).
۷. مقام محمدی(ص) و علوی(ع): تعبیر دیگری که درباره فیض مقدس به کار میرود مقام محمدی و علوی است که به مقام ولایت آن دو ذات نورانی در این موطن اشاره دارد (دعاء السحر، ۱۰۰ ـ ۱۰۱؛ تعلیقه فوائد، ۸۶).
۸. عرش: یکی از تفسیرهای عرش، فیض مقدس است که مستوای اسم اعظم است و حامل آن رحمن، رحیم، ربّ و مالک است (آداب الصلاة، ۲۷۲ ـ ۲۷۳).
ویژگیهای فیض مقدس
فیض مقدس نیز دارای ویژگیهایی است، ازجمله:
۱. اعتبارات مختلف فیض مقدس: امامخمینی سه اعتبار برای تجلی فیض مقدس قائل است: الف) تجلی قولی به اعتبار متکلمبودن حقتعالی به لفظ «کُنْ فَیَکون» و استماع ممکنات؛ ب) تجلی فعلی به اعتبار اظهار کمال و جمال و جلال حق؛ ج) تجلی حالی به اعتبار استهلاک فیض مقدس در حضرت اسما و صفات (تعلیقات فصوص، ۴۴).
۲. علم تفصیلی حقتعالی: فیض مقدس معلوم ذات حق است و اینگونه نیست که به واسطه علمی، معلوم حقتعالی باشد؛ زیرا ملاک علم، حضور است (← مقاله علم) و معلول به تمام حیثیت دارای اشد مراتب حضور در محضر علت است و هیچ حدی و ماهیتی در ناحیه علت نیست، بلکه صرف انبساط وجودی فیض مقدس اطلاقی است که به صرافت ذات، حیثیت معلولی دارد (تقریرات، ۲/۱۷۷ ـ ۱۸۰).
۳. مبدئیت برای اعیان خارجی: امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت (جامی، ۳۸ ـ ۳۹) مقام تجلی به فیض مقدس را مبدأ اوصاف فعلیه میشمارد (چهل حدیث، ۶۰۹). این فیض یک فیض واحد ازلی و ابدی است که تمام تعینات را زیر پوشش دارد و مستفیضها هستند که حادث و متغیرند و این فیض منزه از امکان، حرکت، حدوث و کثرت است (مصباح الهدایه، ۴۵ ـ ۴۶، دعاء السحر، ۱۳۷).
۴. ولایت فیض مقدس: فیض مقدس نخستین چیزی است که در عالم آفرینش ظاهر میشود و منشأ آن حب ذاتی حقتعالی به شهود ذات خود در آینه صفات است. فیض مقدس خلیفه و واسطه میان اعیان ثابته و اعیان خارجی است و همه چیز در عالم خلقت از ناحیه او تحقق مییابد (مصباح الهدایه، ۴۵).
امامخمینی فیض مقدس یا نفس رحمانی را که ساری در کل تعینات خلقی است، خلیفه در ظهور در نشئه امر و خلق میداند و از آن به مقام محمدیه و علویه یاد میکند و خلافت و ولایت رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در کل ماسویالله ظل خلافت ولایت مطلقه کلی است (همان، ۶۳؛ دعاء السحر، ۱۰۰). از آنجاکه روح معنای نبوت، اظهار آن چیزی است که در غیب است، چنین معنایی بر فیض مقدس صدق میکند؛ زیرا اقتضائات حقایق اسمائی و اعیان موجود در تعین ثانی و واحدیت، توسط فیض مقدس است؛ پس فیض مقدس دارای منصب نبوت و انبای حقیقی در عالم عین است؛ یعنی حق هر موجودی در عالم خارج مطابق اقتضائات و استعدادهای ذاتی آن به او داده میشود و این اعطا بهواسطه فیض مقدس است (مصباح الهدایه، ۵۵).
فروع فیض مقدس
ازجمله آثار و فروع ظهور ذات حق در فیض مقدس عبارتاند از: ۱. علم حقتعالی به جزئیات به نحو کلی: فیلسوفان پیشین معتقد بودند علم حقتعالی به جزئیات و کثرات به صورت کلی است (ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۳۵۹؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۰۷ ـ ۳۱۰؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۰ ـ ۱۸۲) و گاهی برداشت درستی از این سخن نمیشود و گفته میشود بر اساس آن، خداوند به جزئیات علم ندارد؛ اما بنابر نظر امامخمینی این سخن معنای صحیحی نیز دارد که ذاتیبودن ظهور حقتعالی در فیض مقدس را نتیجه میدهد؛ یعنی علم فعلی حقتعالی به جزئیات به صورت کلی سِعی و به واسطه فیض مقدس است (تقریرات، ۲/۱۷۷ ـ ۱۸۰ و ۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ چهل حدیث، ۶۱۵ ـ ۶۱۶؛ مصباح الهدایه، ۵۴) و این کلیبودن فیض مقدس منافاتی با جزئیات متکثره ندارد؛ زیرا اطلاق فیض مقدس به این معناست که هیچیک از جنبههای کثرت در این حقیقت واحد (فیض مقدس) نیست و با اینکه این مشیت و فیض مقدس در دل کثرات و تعینات متغیر، سریان دارد، به سبب جنبه اطلاقی خود، هیچ اثری از این جزئیات نمیپذیرد (چهل حدیث، ۶۱۵ ـ ۶۱۶؛ تقریرات، ۲/۱۷۷ ـ ۱۸۰)؛ زیرا جهت عالی هر حقیقتی مطلق و بدون قید است و از صرافت فعلی و خلوص کلی برخوردار است؛ اما از جهت نازل آن قید خورده و متعین و مشهود شده است و از عالم فرق و تفصیل است، نه عالم جمع و اطلاق؛ بنابراین اگر علم به آن تعلق بگیرد، چنین علمی دارای قیود جزئی نیست (مصباح الهدایه، ۵۴)؛ پس نسبت علم حقتعالی (از طریق فیض مقدس) با همه کثرات به صورت کلی، محیط و یکسان است (تعلیقات فصوص، ۲۷۴) (← مقاله علم الهی). ۲. اسرار قدر: بنابر نظر امامخمینی ریشه سرّالقدر در اعیان ثابته و حضرت علمیه است؛ اما با توجه به ظهور ذاتی حقتعالی، میتوان مسئله اسرار قدر را در نشئه عینی نیز مطرح کرد؛ یعنی فیض واحد و منبسط حق، از جهت حقی همان قضای الهی در نشئه علمی است و از جهت خلقی همان قدر الهی در عالم عینی است (تقریرات، ۲/۲۸۵)؛ بر این اساس مشیت مطلقه یا قضای الهی، ریشه و اصل همه تقدیرات یا همان جزئیات، تعینات و کثراتی است که در بستر آن پدید آمدهاند. در واقع همان فیض مقدس است که به شکل این مقدرات در میآید و از اینرو فیض مقدس سرّ همه تقدیرات خارج از صقع ربوبی است (همان، ۲/۲۸۵؛ چهل حدیث، ۵۹۸ ـ ۵۹۹؛ مصباح الهدایه، ۵۴؛ آداب الصلاة، ۳۱۹) (← مقالههای سرّالقدر؛ قضا و قدر). ۳. اتحاد علم حقتعالی با معلومات: بنابر نظر فرفوریوس علم حقتعالی از باب اتحاد او با معلومات است (← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ و ۸/۱۲۶؛ همو، مجموعه رسائل فلسفی، ۸۱ و ۲۸۷). امامخمینی معتقد است وجه این سخن با آنچه در باب فیض مقدس بیان میشود، قابل فهم است؛ زیرا مناط علم حق به اشیا، فیض مقدس است؛ این فیض همان ظهور ذاتی حقتعالی است و وجود مستقلی ورای حضرت حق ندارد و از طرفی این فیض با تمام اشیا و تعینات نیز متحد است و چنین اتحادی بیانکننده علم حق به اشیا از طریق فیض مقدس است، بدون آنکه کثرتی در ذات بسیط حق لازم آید و سرّ این اتحاد همان سریان فیض مقدس در همه اشیاست (تقریرات، ۲/۱۷۷، ۲۴۱؛ تعلیقات فصوص، ۸۱ ـ ۸۲). ۴. علم فعلی حقتعالی و تقدم آن بر اشیا: شیخ اشراق علم حق به اشیا را از جهتی ذاتی و مقدم بر اشیا میداند و از جهتی آن را فعل و همان اشیا میداند (مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ ـ ۴۸۸). امامخمینی معتقد است این سخن با توجه به فیض مقدس، از جهتی صحیح است؛ زیرا از آنجاکه علم حقتعالی به اشیا در موطن عینی، علمی فعلی است و اضافه اشراقی یا فیض مقدس با فعل حقتعالی متحد شده است، علم با معلوم متحد و عین آن است؛ یعنی علم و معلوم در مقام فعل متحدند؛ اما از جهتی دیگر علم بر معلوم مقدم است؛ زیرا اشیا در خارج به نفس این علم و اضافه اشراقی، علم ایجادی حق خواهند بود. از این جهت علم اشراقی خداوند، ذاتی و مقدم بر اشیای خارجی است (تقریرات، ۲/۲۶۹ ـ ۲۷۰ و ۲۷۸؛ تعلیقات فصوص، ۲۷۴؛ مصباح الهدایه، ۵۴).
پانویس
- ↑ (ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۲۱۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۲۲۴.)
- ↑ (زمخشری، اساس البلاغه، ۴۸۷؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۲۲۲.)
- ↑ (تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۲۵۷ و ۲/۱۲۹۳.)
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۵۴.)
- ↑ (ابنسینا، تعلیقات، ۹۳؛ اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۱۹۶؛ قونوی، مفتاح الغیب، ۴۴.)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص، ۶۱ و ۶۵.)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص، ۶۱ و ۳۳۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۹۴.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۴.)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص، ۶۵.)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص، ۶۵ و ۳۳۷؛ آملی، نقد النقود فی معرفۀ الوجود، ۶۸۲؛ ابنترکه، شرح فصوص، ۲/۷۳۴؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۹.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵)
- ↑ (رحیمیان، آفرینش از منظر عرفان، ۲۴.)
- ↑ (فارابی، کتاب السیاسه، ۲۲ ـ ۲۵؛ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۵۲ ـ ۵۴.)
- ↑ (ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۰۲ ـ ۴۰۷.)
- ↑ (شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۶۱.)
- ↑ (شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۲۶ ـ ۱۲۹؛ شیخ اشراق، هیاکل النور، ۸۸.)
- ↑ (خواجهنصیر، مصارع المصارع، ۸۵ ـ ۱۰۱؛ لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، ۲/۲۹۵ ـ ۳۰۸.)
- ↑ (فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۹۲.)
- ↑ (قونوی، النصوص، ۳۷؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۱.)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴۳؛ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۹؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۷؛ امامخمینی، الطلب و الإراده، ۸۰.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸ ـ ۱۹ و ۴۵ ـ ۶۶؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۳؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۱.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۲ ـ ۵۲.)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص، ۶۱؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۷۹.)
- ↑ (فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۳۱۵ ـ ۳۱۶.)
- ↑ (قیصری، شرح فصوص، ۶۱.)
- ↑ (فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۳۱۵ ـ ۳۱۶.)
- ↑ (یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.)
- ↑ (امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶ ـ ۱۷.)
- ↑ (انعام، ۵۹.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶ و ۲۶.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۹.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۴.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴ ـ ۱۷.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷ و ۳۴.)
- ↑ (قیصری، رسائل، ۱۱۱.)
- ↑ (امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶ و ۲۲۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.)
- ↑ (امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶.)
- ↑ (امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴ و ۱۱۶.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷ ـ ۱۸.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸ ـ ۱۹.)
- ↑ (قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، ۳۳ ـ ۳۴ و ۱۰۱؛ جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۶۳ و ۲۸۵؛ آشتیانی، (تعلیقات) شرح فصوص الحکم، ۳۲۷.)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۵ ـ ۱۱۶.)
- ↑ (فرقان، ۴۵.)
- ↑ (امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۱.)
- ↑ (امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۱.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶ و ۲۶.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳ ـ ۲۷۴.)
- ↑ (مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۳/۳۱؛ فیض کاشانی، الوافی، ۵/۶۱۴.)
- ↑ (امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۶.)
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، (تعلیقات) شرح فصوص الحکم، تألیف قیصری، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- آملی، سیدحیدر، نقد النقود فی معرفۀ الوجود، چاپشده در جامع الاسرار، تصحیح هانری کربن، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- ابنترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- ابنترکه، صائنالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الشفاء، الالهیات، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
- جلوه، سیدابوالحسن، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، تألیف قیصری، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، مصارع المصارع، تحقیق حسن معزی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رحیمیان، سعید، آفرینش از منظر عرفان، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- زمخشری، محمود، اساس البلاغه، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م.
- سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، هیاکل النور، تصحیح محمد کریمى زنجانى اصل، تهران، نقطه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
- فارابی، ابونصر، کتاب السیاسة المدنیه، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- فخر رازی، محمدبنعمر، المطالب العالیة من العلم الالهی، تحقیق احمد حجازی سقا، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- قمشهای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قمی مشهدی، محمدبنمحمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق حسین درگاهی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- قونوی، صدرالدین، مفتاح الغیب، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، رسائل قیصری، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، تحقیق اکبر اسدعلیزاده قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تحقیق حامد ناجی اصفهانی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
باقر صاحبی