انسان‌شناسی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۵ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (←‏پیوند به بیرون)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

انسان‌شناسی، شناخت قوا و ابعاد مختلف انسان.

شناخت انسان یکی از شریف‌ترین علوم است. انسان‌شناسی مبنای بسیاری از علوم است و مسائل بسیاری از علوم با شناخت ابعاد مختلف ظاهری و باطنی انسان مرتبط است. حکمای الهی با رویکرد عقلی و برهانی به شناخت انسان پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند تعریف جامعی از انسان ارائه بدهند تا او را از دیگر موجودات متمایز کنند.

اهل معرفت نیز با استفاده از منابع شریعت و شهود سعی کرده‌اند ابعاد باطنی انسان را بیان کنند؛ زیرا شناخت این ابعاد، از سیروسلوک و رسیدن به ‌غایت کمال انسانی نقش مؤثری دارد.

در اندیشه امام‌خمینی انسان‌شناسی دارای مفهومی عمیق و جامع و دارای لایه‌های مختلف وجودی است؛ لایه‌هایی که دارای مرتبه‌ قبل ‌از طبیعت، طبیعت و مرتبه روحانیت و فوق روحانیت می‌باشد. افزون‌ بر این که دارای مفهومی عمیق است، دارای جهت‌گیری متعالی هم می‌باشد، به این معنا که در انسان‌شناسی وحیانی، تصویری ارزشی از انسان ترسیم می‌شود.

امام‌خمینی بر ضرورت شناخت همه ابعاد وجودی انسان تأکید می‌کند و تربیت انسان را متوقف بر شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان می‌داند. ایشان برای انسان‌شناسی مبانی­‌ای ذکر کرده‌ است از جمله مهم‌ترین این مبانی عبارتند از: ۱- وجود ابعاد مختلف ۲- تجرد و بقای نفس ۳- وجود مراتب و نشئه‌های مختلف.

مفهوم‌شناسی

انسان از ریشه «انس» به معنای اُلفت‌گرفتن[۱] یا از «نسی» به معنای فراموشی[۲] است. انسان در اصطلاح حکما به «حیوان ناطق» تعریف شده‌است و مراد از نطق، ادراک عقلی حاصل از فکر و مانند آن است.[۳] از دیدگاه عارفان انسان آینه تمام‌نمای هستی و مظهر اسمای متقابل الهی مانند اسمای جمال و جلال است.[۴] انسان‌شناسی دانشی است که به احوال، ابعاد کلی و جزئی، فردی و اجتماعی انسان می‌پردازد[۵] و برخی از آن به علم النفس نیز یادکرده‌اند[۶] در این دانش به شناخت جان آدمی، فضیلت و رذیلت و سعادت و شقاوت او پرداخته می‌شود.[۷]

امام‌خمینی انسان را مظهر همه صفات الهی[۸] و خلاصه موجودات عالم می‌داند که حقایق آنها را در خود دارد[۹] همچنین موجودی چندبعدی است که امکان ترقی در جهات کمال یا نقصان تا نهایت درجات آن را دارد.[۱۰] ایشان انسان‌شناسی را علم به نیازها[۱۱] و ابعاد مختلف وجودی انسان[۱۲] مانند اوصاف، غرایز[۱۳] و مراتب وجودی او[۱۴] می‌داند و به جهت پیچیدگی جهات وجودی انسان، آن را علمی دشوار می‌شمارد که بدون بهره‌مندی از آموزه‌های وحی غیرممکن است.[۱۵]

پیشینه

شناخت انسان یکی از شریف‌ترین علوم است[۱۶] و آدمی از دیرباز درپی شناخت ابعاد مختلف وجودی خود بوده‌است و اندیشمندان بزرگی چون سقراط، افلاطون، ارسطو و فارابی از ماهیت نفس انسان، آثار و مرتبه وجودی او در عالم بحث کرده‌اند.[۱۷] در آموزه‌های وحیانی و کتاب‌های آسمانی دربارهٔ انسان از جنبه‌های مختلف سخن گفته شده‌است و در کتاب مقدس، انسان حیوان بزرگی معرفی شده که از خاک آفریده شده‌است و خداوند انسان را به صورت خود آفریده و شریعتی برای او قرارداده تا زندگی خود را با آن اداره کند و از آن تجاوز نکند.[۱۸]

قرآن کریم از حقیقت روح[۱۹] و نفس[۲۰] انسان سخن گفته‌است و روح انسان را روحی الهی دانسته‌است[۲۱] و بر کرامت انسان[۲۲] و خلافت او در زمین[۲۳] تأکید کرده‌است. در برخی روایات بر این نکته تأکید شده‌است که کسی که نفس خود را بشناسد، پروردگار خویش را خواهد شناخت،[۲۴] البته انسان‌شناسی به معنای خودشناسی نمی‌تواند به معنای کلی انسان‌شناسی باشد.[۲۵]

انسان‌شناسی مبنای بسیاری از علوم است و مسائل بسیاری از علوم با شناخت ابعاد مختلف ظاهری و باطنی انسان مرتبط است؛ مانند علوم اجتماعی، علم طب، علم اخلاق، علم تربیت، علم روان‌شناسی[۲۶] در آثار اندیشمندان اسلامی، توجه به ابعاد وجودی انسان سهم مهم و قابل توجهی دارد. وصف، تبیین و تحلیل ویژگی‌های انسان در حکمت، کلام، عرفان، اخلاق و معارف دینی اسلام به‌طور گسترده ملاحظه شده و آرای گوناگونی دراین‌باره ارائه شده‌است.[۲۷] رشته‌های انسان‌شناسی در جهان اسلام بر اساس تحقیقات و تحلیل‌های متفکران، همسو با آموزه‌های اسلام پیش رفته‌است. انسان‌شناسی دینی، شهودی و فلسفی از مهم‌ترین اقسام انسان‌شناسی است که در جهان اسلام بالیده و رشد چشمگیری داشته‌است.[۲۸] حکمای الهی با رویکرد عقلی و برهانی به شناخت انسان پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند تعریف جامعی از انسان ارائه کنند تا او را از دیگر موجودات متمایز کند.[۲۹] اهل معرفت نیز با استفاده از منابع شریعت و شهود سعی کرده‌اند ابعاد باطنی انسان را بیان کنند؛ زیرا شناخت این ابعاد، در سیر و سلوک و رسیدن به‌غایت کمال انسانی نقش مؤثری دارد،[۳۰] و یکی از مهم‌ترین مباحث عرفان بیان جایگاه انسان در هستی و رابطه انسان با حق‌تعالی و معیت حق‌تعالی با اوست.[۳۱] از نخستین کتاب‌هایی که در این زمینه نگاشته شده کتاب النفس ارسطوست. در میان مسلمانان نیز رساله نفس ابن‌سینا و کتاب النفس ابن‌باجه از نخستین آثار در این زمینه‌اند.

در اندیشه امام‌خمینی انسان‌شناسی دارای مفهومی عمیق و جامع و دارای لایه‌های مختلف وجودی است؛ لایه‌هایی که دارای مرتبه قبل از طبیعت، طبیعت و مرتبه روحانیت و فوق روحانیت می‌باشد.[۳۲] افزون بر اینکه دارای مفهومی عمیق است، دارای جهت‌گیری متعالی هم می‌باشد؛ به این معنا که در انسان‌شناسی وحیانی، تصویری ارزشی از انسان ترسیم می‌شود؛ تصویری برای سیر از عالم طبیعت به سوی عالم معنا و سیر از عالم قوه به عالم فعلیت.[۳۳] به باور امام‌خمینی انسان موجودی است که شناخت او معرفت الهی را در پی دارد و شناخت هیچ موجود دیگری این نقش و اهمیت را ندارد.[۳۴] ایشان بر ضرورت شناخت همه ابعاد وجودی انسان تأکید می‌کند[۳۵] و تربیت انسان را متوقف بر شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان می‌داند،[۳۶] همچنین ایشان در آثار خود از حقیقت انسان[۳۷] ویژگی‌ها[۳۸] مبانی و مراتب وجودی انسان[۳۹] بحث کرده‌است.

امکان شناخت انسان

اندیشمندان در امکان شناخت انسان اختلاف دارند. گروهی شناخت انسان را به حقیقت و کنه آن ممکن نمی‌دانند.[۴۰] برخی اهل معرفت نیز آگاهی از کنه و حقیقت انسان را تنها از راه وحی و کشف الهی برای اولیا و انبیای الهی ممکن می‌دانند و معتقدند اصحاب فکر و نظر و متکلمان در معرفت آن ناتوان بوده‌اند.[۴۱]

امام‌خمینی معتقد است عقلای بشر هزاران سال برای شناخت انسان تلاش کرده‌اند؛ ولی به کنه حقیقت آن دست نیافته‌اند،[۴۲] زیرا شناخت انسان از راه علمی و عقلی ممکن نیست و آنانی که گمان کرده‌اند انسان را شناخته‌اند، در واقع شبحی از انسان را شناخته و گمان کرده‌اند انسان در همین خلاصه می‌شود.[۴۳] این شناخت باید با تعلیم الهی باشد؛ چنان‌که فرشتگان در پی تعلیم الهی به فیض معرفت انسان رسیدند؛ اما ابلیس به معرفت انسان دست نیافت و در برابر انسان سجده نکرد.[۴۴] به اعتقاد امام‌خمینی شناخت واقعی انسان تنها برای حق‌تعالی و کسانی که وحی و الهام الهی به آنان شده‌است، ممکن است[۴۵] و تنها مکتب‌های توحیدی که به منبع وحی متصل‌اند، می‌توانند با شناخت صحیح از انسان به تربیت صحیح و واقعی بپردازند؛ از این‌رو مکتب انبیا تنها مکتب انسان‌سازی است.[۴۶] در دیدگاه انسان‌شناسی امام‌خمینی، برای شناخت انسان نیاز به انسان‌شناسی وحیانی است تا به وسیله آن بتوان با کشف ابعاد بالقوه و پنهانی انسان پله‌های تکامل مادی و معنوی، فردی و اجتماعی فراروی انسان قرار دهد و این در صورتی است که انسان‌ها به دعوت پیامبران (ع)، پاسخ مثبت بدهند.[۴۷] امام‌خمینی یکی از معانی روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[۴۸] را این می‌داند که همان‌طور که انسان از شناخت کامل پروردگار عاجز است، از شناخت کامل خود نیز عاجز است[۴۹] و دلیل دشواری شناخت انسان این است که او در یک اُفق بالایی قرار دارد و همه کس توان درک او را ندارند.[۵۰]

حقیقت انسان

قرآن کریم انسان را موجود پیچیده و ژرفی می‌داند[۵۱] و حقیقت روح انسان را نازل‌شده از عالم امر معرفی می‌کند.[۵۲] حکمای الهی حقیقت انسان را نفس او می‌دانند که دارای قوایی است. هر یک از حکما در بیان حقیقت انسان با رویکرد خاص خود به آن پرداخته‌اند؛ چنان‌که برخی از مشائیان حقیقت انسان را مجموع وجودات حسی، خیالی و عقلی می‌دانند.[۵۳] حکمای اشراق برای انسان هویتی نوری ادراکی و بسیط قائل‌اند که از هر گونه ترکیب مبراست و عناصری چون جوهریت و تدبیر بدن را جزو هویت نفس نمی‌دانند.[۵۴] از دیدگاه حکمت متعالیه نفس انسان هویتی بسیط است که با وجود بساطت همه قوا در آن جمع‌اند و این هویت در طول عمر خود دارای تحول و تکامل است و با حرکت جوهری در این مسیر حرکت می‌کند.[۵۵] از دیدگاه اهل معرفت موجودات عالم عینی ازجمله انسان دارای حقیقتی غیبی‌اند که از تجلی الهی در حضرت علمیه حاصل شده‌اند و این موجودات صورت آن حقیقت‌اند و آن حقیقت عین ثابت آنها هستند[۵۶] و در حقیقت نفس انسان از جهت احدیت و هویت غیبی خود، عین حق‌تعالی است و از حیث کثرت و تعین آن، از حق‌تعالی امتیاز می‌یابد و به صورت ماهیات مختلف ظهور می‌یابند و همه ظهور نفس رحمانی حق‌تعالی هستند.[۵۷]

امام‌خمینی بر اساس نظام فلسفی خود، تصویری خاص از انسان و حقیقت او در نظام هستی به دست داده‌است و از آنجاکه ریشه همه معارف نظام فلسفی امام‌خمینی همچون حکمت متعالیه بر محور «وجودشناسی» است، بنابراین احکام و احوال «وجود» بر انسان نیز حمل می‌شود. انسان در ساختار اندیشه امام‌خمینی با رویکرد متفاوت نگریسته شده‌است. از آنجاکه انسان‌شناسی امام‌خمینی نوعی انسان‌شناسی ترکیبی است، از این‌روی انسان‌شناسی ایشان نوعی انسان‌شناسی تشکیکی است که از نگاه فلسفی آغاز می‌شود و در نهایت به انسان‌شناسی عرفانی منتهی می‌گردد. امام‌خمینی همانند ملاصدرا[۵۸] بر این باور است که ماهیت انسان از وجودی سیال انتزاع می‌شود که این وجود از زمان طفولیت تا زمان پیری حقیقت‌های متعددی را کسب می‌کند و این یک وجود واحد بسیط است.[۵۹] به اعتقاد ایشان ماهیت انسان مجموع وجودات عقلی، خیالی و حسی نیست که با هم جمع شده باشند. انسان یک وجود دارای مراتب است که هویت بسیطی است.[۶۰] به اعتقاد ایشان معیار تمایز انسان از حیوان روح، بصیرت و معنویت اوست[۶۱] و آنچه حقیقت انسان را می‌سازد، قلب و روح اوست و جسم انسان ملاک انسانیت نیست.[۶۲] در حقیقت انسان یک موجود الهی و ملکوتی و فوق عقلی است.[۶۳] ایشان همانند ملاصدرا[۶۴] معتقد است انسان به واسطه رسوخ ملکات و اخلاق شیطانی یا مَلَکی دارای حقیقتی می‌شود که نوع خاص و مستقلی خواهد بود[۶۵] و گاهی اجتماع ملکات مختلف سبب می‌شود انسان مجموع چند نوع باشد؛ یعنی موجودی سبعی، شیطانی و مانند آن[۶۶] و این انواع آن چنان تفاوت دارند که افراد می‌توانند از حیوانات پست‌تر یا از ملائکه بالاتر روند.[۶۷]

امام‌خمینی از دیدگاه عرفانی حقیقت انسان را جهت باطنی آن می‌داند که روح اوست[۶۸] و این روح مجموع حقایق اسمای جلالی و جمالی و جامع همه مراتب وجود است.[۶۹] ایشان با استناد به برخی روایات[۷۰] معتقد است انسان دارای صورتی الهی است،[۷۱] زیرا انسان مَثَل اعلای حق‌تعالی و آیت کبرا و مظهر اتم اسما و صفات الهی است.[۷۲]

قوای نفس و تعدیل آنها

از دیدگاه حکمت متعالیه نفس با وجود وحدت و بساطت خود دارای قوای متعددی است که با آنها متحد است و قوا هویتی غیر از هویت نفس ندارند.[۷۳] حکمای الهی در آثار خود به تبیین این قوا پرداخته‌اند. هر یک از این قوا، در تدبیر بدن، وظیفه خاص به خود را بر عهده دارند و شناخت نفس با شناخت این قوا و کارکردهای آنها امکان‌پذیر است. حکمای الهی قوای نفس را به طبیعی، حیوانی و انسانی (ناطقه) تقسیم می‌کنند:

الف) قوای نفس طبیعی به قوای نامیه، غاذیه و مولده تقسیم می‌شوند.

ب) قوای نفس حیوانی نیز به قوه محرکه و قوه مدرِکه تقسیم می‌گردند. قوه محرکه به قوه شهویه و غضبیه، و قوه مدرکه به قوای مدرکه ظاهری (حواس پنجگانه) و قوای مدرکه باطنی مانند حس مشترک، قوه خیال و قوه مصوره تقسیم می‌شوند.

ج) قوای نفس ناطقه به قوه عامله و عالمه تقسیم می‌شود. قوه عامله کار تحریک بدن در برابر امور جزئی و آرایی را که مربوط به عمل است، بر عهده دارد که به آن عقل عملی گفته می‌شود، مانند قبح ظلم و حسن عدل. (ببینید: عقل) این قوه اگر غالب بر قوای دیگر شود و قوای دیگر تحت اختیار و تدبیر او واقع شوند، اخلاق و فضایل در نفس تحقق می‌یابد و اگر مغلوب قوای دیگر شود، رذایل اخلاقی پدید می‌آیند؛ اما وظیفه قوه عالمه و عقل نظری ادراک صور کلیه و دریافت علوم از مبادی عالیه است.[۷۴]

امام‌خمینی همانند دیگر حکما بر این باور است که انسان و حیوان و نبات در اصول قوا (نامیه، غاذیه و مولده) مشترک‌اند؛ چنان‌که انسان و حیوان نیز در حساس‌بودن و تحرک به اراده مشترک‌اند؛ ولی انسان افزون بر آنها از قوه تمییز برخوردار است و نیز ماورای طبیعت را درک می‌کند،[۷۵] یعنی در میان همه موجوداتی که در طبیعت موجود هستند، انسان ویژگی‌هایی دارد که سایر موجودات ندارند، یک سری مراتب باطنی و عقلیت در انسان بالقوه وجود دارد که انسان می‌تواند به جایی برسد که وهم و خیال نمی‌تواند آن را تصور کند. پیامبران (ع)، آمده‌اند که انسان را تربیت و به آن مراتب برسانند.[۷۶] ایشان ازجمله قوای نفس (حیوانی) را قوه واهمه غضبیه و شهویه می‌داند.[۷۷] به باور ایشان عقل با تجرد و نورانی‌ترشدن خیال و وهم حاصل می‌شود و با این تجرد، عقل هیولانی حاصل می‌شود و به‌تدریج به مراتب بالاتر عقل یعنی عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد می‌رسد.[۷۸] ایشان مقام اول نفس را منزل مُلک و بدن می‌داند که اشعه و انوار غیبی آن در این بدن تابیده و به او زندگی بخشیده‌است. وهم، سلطان قوای ظاهره و باطنه نفس است که اگر وهم در آنها تصرف کند، آنها قوای شیطان می‌شوند و مملکت در تصرف شیطان قرار می‌گیرد و اگر وهم تحت تصرف عقل و شرع قرار گرفت و آنها متصرف در نفس شدند و حرکات و سکنات آنها تحت نظام عقل و شرع شد، مملکت رحمانی و عقلانی می‌شود.[۷۹]

امام‌خمینی در ترتیب پیدایش قوا معتقد است نخست قوه شهوت پس از آن قوه غضب و پس از آن قوه واهمه که گاهی از آن به قوه شیطنت تعبیر می‌شود، حاصل می‌گردد و از آنجاکه قوه تمیز و عقل به‌تنهایی در غلبه بر قوای شهوت، غضب و واهمه کافی نیست، خداوند انبیا و اولیا را برای کمک این قوه فرستاد تا بتوانند آنها را تحت فرمان عقل و دستور شرع درآورند و آنها را رام کند.[۸۰] از دیدگاه ایشان قلب مرتبه تجرد خیالی نفس است که در آن مرتبه معقول را به صورت جزئی می‌یابد و این مرتبه لوح نفس است[۸۱] و روح انسانی از مراتب نفس ناطقه اوست و دارای مراتبی است: روح بخاری و روح طبیعی، روح نفسانی که مبدأ آن مغز و مجرای آن اعصاب است و روح مجرد که امر قدسی الهی است و از نفخه الهی ایجاد شده‌است. روح نفسانی مرتبه نازله روح مجرد است.[۸۲]

امام‌خمینی همانند ملاصدرا[۸۳] معتقد است قوای نفس حقایقی جدای از یکدیگر نیستند که هر کدام در منطقه‌ای، وظیفه‌ای بر عهده داشته باشند، بلکه آنها در مرتبه طبیعت عین نفس‌اند و از شئون آن به‌شمار می‌روند و شئون یک شیء، عین آن شیء، در مرتبه ذات و جلوه است[۸۴] و در حقیقت انسانیت انسان به نفس و قوای آن است[۸۵] و ملکوت انسان تحت تدبیر قوای نفس اوست و با مدیریت قوای نفس، باطن و ملکوت آن شکل می‌گیرد.[۸۶]

از سوی دیگر، امام‌خمینی همانند علمای اخلاق[۸۷] اصول ملکات اخلاق در انسان را قوه شهویه، قوه غضبیه و قوه علمیه و قوه عدالت می‌داند[۸۸] که فضایل اخلاقی از تعدیل این قوا به دست می‌آید و وظیفه آنها حفظ نوع انسان و آبادکردن دنیا و آخرت اوست و منشأ تمام صور غیبیه ملکوتیه‌اند.[۸۹] البته برخی قوه عدل و تعدیل را از قوای نفس نمی‌شمارند.[۹۰] ایشان مانند دیگر علمای اخلاق[۹۱] برای این قوا حد اعتدال و حد افراط و تفریط قائل است و ریشه فضایل انسانی و اخلاقی را حد اعتدال این قوا می‌داند.[۹۲] ایشان خاطرنشان کرده‌است تعدیل قوای نفسانیه غایت کمال انسانی است و از مهم‌ترین امور است که غفلت از آن، سبب خسارت عظیم می‌شوند[۹۳] و اگر انسان در این عالم آن سه قوه را تعدیل و آنها را تابع روحانیت و عقل کند و سیر باطن و ظاهر بر طبق میزان شریعت الهی شود، باطن او ملکه استقامت پیدا می‌کند و صورت روح و باطن او صورت مستقیم انسانی می‌گردد و به انسانی الهی تبدیل می‌شود،[۹۴] تا آنجا که همه مملکت باطن و ظاهر مسخر اراده خداوند می‌شوند و به اراده او حرکت می‌کنند و قوای ملکوتی و ملکی، جنود الهی می‌گردند و این مرتبه نازله فنای قوا و اراده نفس در اراده حق‌تعالی است.[۹۵] در مقابل اگر روحانیتِ نفس و نشئه عقلیه آن تابع یکی از سه قوه دیگر شود و دیگر قوا را تحت نفوذ قرار دهد و ظاهر و باطن مملکت انسانی را تابع خود کند، صورت باطن ملکوتی تابع آن قوا می‌شود و به حیوانی سبعی یا موجودی شیطانی تبدیل می‌گردد.[۹۶] اعتدال حقیقی مخصوص انسان کامل است که از اول سیر تا انتهای وصول، هیچ انحرافی ندارد. این حقیقت برای کسی غیر از انسان کامل ممکن نیست.[۹۷] (ببینید: اخلاق)

امام‌خمینی همانند ملاصدرا[۹۸] در تبیین تابعیت ملکوت انسان از قوای نفس و اعتدال آن قائل است مقام جسمانیت و صورت ظاهر انسان در عالم آخرت، تابع صورتِ روحانیه و مقام نفس است.[۹۹] ایشان تمام قوا را امانت الهی می‌داند که باید با همان طهارت به حق بازگردانده شود.[۱۰۰]

ویژگی‌های انسان

امام‌خمینی مانند دیگر عرفا[۱۰۱] با استفاده از آیات قرآن ویژگی‌هایی برای انسان ذکر کرده‌است. برخی از این ویژگی‌ها مربوط به نوع انسان و در همه مشترک است؛ ازجمله آنها این موارد است:

فطرت الهی

قرآن کریم فطرت انسان را فطرتی الهی معرفی کرده‌است[۱۰۲] در حقیقت چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است فطرت آدمی به دست قدرت جمال و جلال حق‌تعالی سرشته شده و از عالم طهارت و قدس نازل شده‌است. از این‌رو تا هنگامی که فطرت اصلی او آلوده نشده، از نورانیت و صفای باطن برخوردار است و طالب کمال مطلق و خیر و از شر گریزان است.[۱۰۳] انسان براساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و تلاش می‌کند به کمال مطلق برسد؛ اگرچه ممکن است در این مسیر دچار اشتباه شود و مصداق کمال را درست تشخیص ندهد[۱۰۴] او تا مادامی بر فطرت الهی خود قرار دارد، در نیکوترین سرشت است؛ زیرا بر احسن تقویم آفریده شده‌است و اگر از مسیر فطرت انحراف پیدا کند، ممکن است به آخرین درکات سقوط کند.[۱۰۵] (ببینید: فطرت)

حمل امانت الهی

بنابر برخی آیات[۱۰۶] انسان شایستگی این را داشته که حامل امانت الهی باشد.[۱۰۷] مفسران مراد از امانت را در آن آیه، تکالیف الهی[۱۰۸] توحید و ایمان[۱۰۹] تفسیر کرده‌اند. امام‌خمینی یکی از مصادیق امانت الهی را ولایت مطلقه اهل بیت (ع)، می‌داند. این ولایت مطلقه، همان مقام فیض مقدس است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست،[۱۱۰] از این‌رو ایشان قائل است در برخی روایات[۱۱۱] امانت به ولایت امیرالمؤمنین علی(ع)، تفسیر شده‌است.[۱۱۲] (ببینید: امانت)

قابلیت کمال و نقص

انسان، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است، در میان موجودات این قابلیت را دارد که به بالاترین درجه کمال و پایین‌ترین درجه نقص برسد و می‌تواند یک موجود الهی یا شیطانی شود. فاصله میان کمال و نقص غیرقابل تصور است و این در موجودات دیگر نیست[۱۱۳] و انسان به دلیل استعداد فراوان قابلیت نامتناهی دارد.[۱۱۴]

کرامت انسان

خداوند متعال در قرآن بر کرامت انسان تأکید کرده‌است.[۱۱۵] مراد از کرامت، عنایت و شرافت‌دادن به خصوصیتی است که در دیگران نیست.[۱۱۶] حکمای الهی و عارفان کرامت را به دو قسم ذاتی و اکتسابی تقسیم کرده‌اند. کرامت ذاتی در واقع موهبت الهی به انسان است؛ ولی کرامت اکتسابی در پی تلاش انسان در دو زمینه معرفت و عمل، نصیب او می‌گردد.[۱۱۷] امام‌خمینی کرامت ذاتی انسان را از این منظر می‌داند که او مظهر و تجلیگاه اسمای حسنای الهی است و تنها موجودی است که آن اسما با جلوه‌های مختلف در آینه وجودی او تجلی می‌کند.[۱۱۸] ایشان ملاک کرامت اکتسابی را با استناد به برخی آیات[۱۱۹] تقوا می‌داند و هر انسان که تقوایش بیشتر باشد، کرامتش نزد خداوند زیادتر است[۱۲۰] و اگر انسان در مسیر بندگی الهی سیر کند، خداوند غیر از کرامت‌های اخروی در دنیا نیز به او کرامت می‌دهد.[۱۲۱] (ببینید: کرامت انسان)

اراده و اختیار

انسان موجودی مختار آفریده شده و بر اساس این اختیار می‌تواند خیر و شر و سعادت و شقاوت را انتخاب کند.[۱۲۲] به باور امام‌خمینی این اراده و اختیار است که انسان را از فرشتگان و حیوانات متفاوت می‌کند و او می‌تواند با اختیار خود مسیر تکامل را طی کند.[۱۲۳]

مظهریت تام اسما و مَثَل اعلای الهی

از دیدگاه عرفانی همه موجودات آیت و مظهر اسمای حق‌اند؛ اما انسان می‌تواند مظهر تام اسما و صفات الهی و آینه تمام‌نمای اسمای حق‌تعالی باشد.[۱۲۴] خداوند از داشتن مِثل منزه است؛ اما داشتن مَثَل به معنای آیت و علامت برای خداوند امکان دارد.[۱۲۵] امام‌خمینی با اشاره به برخی آیات[۱۲۶] معتقد است همه موجودات به اندازه ظرفیت وجودی خود، آیات و تجلیات حق‌اند و این انسان کامل است که می‌تواند مَثَل و آیت عظمای الهی باشد[۱۲۷] و سرّ فضیلت و برتری او بر دیگر موجودات نیز در همین ویژگی نهفته‌است.[۱۲۸]

نشأت و مراتب وجودی انسان

حکما برای انسان سه نشئه کلی قائل‌اند: نشئه حسی، خیالی و عقلی[۱۲۹] عارفان نیز به اعتبار مراتب بطونی انسان هفت مرتبه برای آن قائل شده‌اند که از آن به بطون هفتگانه یاد می‌شود. بطن اول مرتبه حس است که ناظر به حیات دنیوی و کسب ملایمات و شهوات است. بطن دوم مرتبه عقل است که مشتاق آخرت و بقای دایم است.[۱۳۰] بطن سوم مرتبه روح از حیث تعین در عالم ارواح و لوح محفوظ است. بطن چهارم مرتبه سرّ است که حقیقت وجود مضاف به حقیقت انسانی از حیث ظهور در مراتب کونی است. بطن پنجم از حیث بطون استعدادی در قلب قابل تجلی الهی است. بطن ششم از حیث جمع میان ظهور و بطون در دایره صفات الوهیت است که اختصاص به کاملان داردو بطن هفتم از حیث احدیت جمع‌الجمع است که اختصاص به نبی خاتم(ص)، دارد.[۱۳۱] در حقیقت جمیع مراتب الهی و مراتب خلقی از عقول، نفوس کلی و جزئی و مراتب طبیعت تا آخرین تنزلات وجود، در انسان نهفته‌است.[۱۳۲]

امام‌خمینی معتقد است برای انسان در سیر معنوی انفسی و آفاقی، منازل و مراتبی است که مبدأ آن نفس و انانیت آن و منازل آن تعینات انفسی و آفاقی و ملکی و ملکوتی است که از این سیر در آفاق به عالم و در انفس به مرتبه یاد می‌شود. ایشان برای انسان به صورت اجمالی سه نشئه و مرتبه قائل است: نشئه دنیا و ملک، نشئه برزخ و خیال و نشئه عقل و روحانیت که برای هر نشئه کمال خاص و تربیت مخصوصی است؛ چنان‌که برای هر نشئه علم خاصی است که متکفل تربیت آن نشئه است. برای تربیت نشئه ظاهر علم فقه و برای تربیت نشئه برزخ و اعمال قلبی، علم اخلاق و برای تربیت نشئه عقل و روحانیت، علم به حق‌تعالی و اسما و صفات او و علم به فرشتگان و عالم آخرت است.[۱۳۳]

امام‌خمینی به اعتبارات دیگری نیز برای انسان مراتب و مقاماتی ذکر کرده‌است؛ به اعتباری دارای هفت مقام برشمرده است[۱۳۴] و به اعتباری دارای صد مقام یا هزار مقام دانسته که از آن به صد منزل تعبیر می‌شود.[۱۳۵] (ببینید: مقامات) به اعتقاد ایشان هر مقام و مرتبه بالاتر، کمالات مرتبه پایین را در خود دارد؛ برای مثال حقیقت سمع و بصر همان‌گونه که در مرتبه طبیعت هست، در مرتبه برزخی و مرتبه عقلی نیز موجود است و در آن مراتب سمع و بصر بدون ابزار جسمانی کار انجام می‌دهند؛ چنان‌که انسان در خواب که مرتبه برزخی و مثال منفصل است، می‌بیند و می‌شنود.[۱۳۶]

از سوی دیگر، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است، انسان از لحظه‌ای که قدم به عالم طبیعت می‌گذارد، قوای نهفته در وجودش فعال می‌شود و تحت تدبیر الهی و نیروهای ملکوتی مرتبه به مرتبه از طبیعت بالا می‌رود[۱۳۷] و به مرتبه برزخیت و تجرد می‌رسد و اگر انسان بتواند از مرتبه برزخیت به مرتبه عقلی بالا رود، وجودی عقلانی پیدا می‌کند که مراتب پایین‌تر را در خود دارد[۱۳۸] و نسبت هر یک از این مراتب ظاهریت و باطنیت و جلوه و متجلی است؛ از این‌رو آثار و خواص هر مرتبه به مرتبه دیگر سرایت می‌کند؛ چنان‌که اگر در مرتبه حس چیزی درک شود، اثر آن در مرتبه برزخ و مرتبه عقلی و همچنین در قلب پدیدار می‌شود و به‌عکس[۱۳۹] به همین دلیل است که در شرع به آداب ظاهری اهمیت داده شده‌است؛ زیرا این آداب ظاهری در باطن انسان اثر می‌گذارند،[۱۴۰] البته تفاوت مراتب وجودی در عالم و انسان چنان‌که امام‌خمینی ذکر کرده، این است که در عالم، هر مرتبه، هویت وجودیِ جدایی از مراتب دیگر دارد؛ چنان‌که مرتبه عقل هویتی غیر از عالم طبیعت دارد؛ اما در انسان تمام مراتب، یک هویت و شخصیت واحد دارند و نفس یک هویت دارد که تمام شئون و مراتب در آن به صفت وحدت جمع‌اند.[۱۴۱]

امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت[۱۴۲] معتقد است مراتب باطنی انسان منطبق بر مراتب باطنی عالم است؛ چنان‌که مراتب سه‌گانه طبیعت، برزخ و عقل در انسان موجود است[۱۴۳] یا مراتب هفت‌گانه بطونی نفس در مقابل مراتب هفت‌گانه بطونی عالم است که عبارت‌اند از مرتبه احدیت، حضرت واحدیت، مقام مشیت (فیض منبسط)، عالم عقل، عالم نفوس کلیه، عالم مثال مطلق و عالم طبیعت و این مراتب هفت‌گانه منطبق بر مراتب هفت‌گانه بطون قرآن نیز است.[۱۴۴]

جایگاه انسان در نظام هستی

قرآن کریم انسان را خلیفه خداوند در زمین خوانده‌است[۱۴۵] و بر بسیاری از مخلوقات برتری داده‌است.[۱۴۶] در روایتی منسوب به امام‌صادق(ع)، آمده‌است که صورت انسانی بزرگ‌ترین حجت الهی و کتابی است که خداوند به دست خود نگاشته‌است و هیکلی است که به حکمت خود بنا کرده و او مجموع صورت عالمیان و مختصر از لوح محفوظ است.[۱۴۷]

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۱۴۸] برای هستی مراتبی قائل است. از دیدگاه ایشان این مراتب عبارت‌اند از: مرتبه احدیت، مرتبه واحدیت، مرتبه مشیت (فیض منبسط)، عقل، عالم نفوس کلیه و عالم مثال منفصل و عالم طبیعت.[۱۴۹]

اهل معرفت در تقسیمی دیگر ازعوالم هستی، آن را به پنج عالم و حضرت تقسیم می‌کنند که از آن به حضرات خمس تعبیر می‌شود و انسان در حضرتی جامع قرار دارد که جامع حقایق حضرات الهی و کونی است.[۱۵۰] امام‌خمینی با تقریر حضرات خمس، حضرت اول را حضرت غیب مطلق یا احدیت اسمای ذاتیه و حضرت دوم را حضرت شهادت مطلق و حضرت سوم را حضرت غیب مطلق که وجهه غیبی اسماست و حضرت چهارم را غیب مضاف که وجهه ظاهری اسماست و حضرت پنجم را احدیت جمع اسمای غیب و شهادت می‌داند که عالم آن کون جامع و انسان کامل است[۱۵۱] و انسان کامل به سبب دارابودن جهت خلقی و الهی دارای برزخیت کبراست که از یک جهت مظهر اسم اعظم الله است که جامع همه اسمای الهی است[۱۵۲] و از سوی دیگر، همه حقایق عوالم پایین‌تر در او جمع‌اند.[۱۵۳] (ببینید: حضرات خمس)

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۱۵۴] انسان را جامع تمام جهات عالم وجود[۱۵۵] و نسخه کوچکی از همه عالم می‌داند که تمام عوالم غیب و شهود در وجود او بالقوه نهفته‌است[۱۵۶] از این‌رو حکما و عارفان انسان را عالم صغیر و عالم را انسان کبیر می‌نامند.[۱۵۷] ایشان در تفسیری از سوره عصر، عصر را عصاره و خلاصه‌بودنِ انسان کامل از همه عوالم هستی تفسیر می‌کند.[۱۵۸] از نظر ایشان، برترین رتبه تعالی انسان در نظام هستی، نیل به مقام قرب الهی است و این همان مرتبه‌ای است که انسان کامل به آن نائل گشته‌است.[۱۵۹]

مبانی و راه‌های شناخت انسان

انسان‌شناسی ارتباطی مستقیم با جهان‌بینی دارد و بر آن مبتنی است. در ادیان غیرتوحیدی شناخت انسان بر محور عالم طبیعت و ماده استوار است و این ادیان در صددند با شناخت ابعاد مادی انسان، نیازهای مربوط به این عالم را پاسخ دهند.[۱۶۰] در ادیان توحیدی انسان‌شناسی بر اساس جهان‌بینی الهی[۱۶۱] و ارتباط او با مبدأ و غایت عالم استوار است.[۱۶۲] از دیدگاه اندیشمندان اسلامی شناخت انسان برمبانی‌ای استوار است و این مبانی با رویکردهای مختلف متفاوت است و هر یک از ایشان با رویکردهای مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی به آن پرداخته‌اند؛ چنان‌که متکلمان بر اساس آموزه‌های وحیانی و تحصیل سعادت اخروی از آن بحث می‌کنند.[۱۶۳] حکما از راه تفکر و برهان به تعریف و شاخصه‌های انسان می‌پردازند[۱۶۴] و عارفان از راه مراجعه به شریعت و مشاهدات قلبی و سیر انفسی از جنبه‌های باطنی انسان بحث می‌کنند.[۱۶۵]

انسان‌شناسی امام‌خمینی بر محور جهان‌بینی الهی و هستی‌شناسی ایشان استوار است که دارای رویکرد فلسفی و عرفانی است. ایشان برای انسان‌شناسی مبانی‌ای ذکر کرده‌است؛ ازجمله مهم‌ترینِ این مبانی عبارت‌انداز:

  1. وجود ابعاد مختلف: انسان موجودی است که افزون بر جهت حیوانی و طبیعی خود دارای جهت ملکوتی و مابعدالطبیعی است و موجودی مرکب از جسم و روح یا نفس و بدن است[۱۶۶] و جسم و روح با هم وحدت دارند و جسم ظل و سایه روح است و روح باطن جسم است و تدبیر بدن را بر عهده دارد.[۱۶۷]
    1. تجرد و بقای نفس: جهت ملکوتی و نفسی انسان دارای تجرد است؛ از این جهت فنا و نابودی که مربوط به جسم و بدن است، در او راه ندارد و روح انسان پس از جدایی از بدن به حیات خویش ادامه می‌دهد و این جهت الهی و ملکوتی انسان است و نفس با مرگ این بدن را که به عنوان ماده برای نفس بوده، کنار می‌گذارد و از طبیعت خارج می‌شود.[۱۶۸] (ببینید: معاد)
    2. وجود مراتب و نشئه‌های مختلف: انسان به صورت کلی دارای سه نشئه حسی، برزخی و عقلی است و برای هر یک کمال و تربیتی خاص و عملی مناسب با آن نشئه است.[۱۶۹]

حکمای اسلامی راه اصلی شناخت انسان را مراجعه به کتاب و سنت می‌دانند[۱۷۰] و تدبر و تفکر در صفات و خلقت انسان را ازجمله راه‌های شناخت انسان می‌شمارند.[۱۷۱] اهل معرفت یکی از راه‌های شناخت انسان را شهود و مکاشفات باطنی سالک می‌دانند که در آن سالک با سیر در درون خود، اوصاف و احوال خود را مشاهده می‌کند،[۱۷۲] تا آنجا که سالک در مقام فنای تام و بقای بعد از فنا در سیر انفسی به معرفت نفس وحیرت می‌رسد.[۱۷۳]

به باور امام‌خمینی شناخت مراتبی از انسان و نشئات باطنی او از راه علم و برهان امکان‌پذیر است[۱۷۴] اگرچه این شناخت، شناخت ناقصی است و بالاتر از این مشاهده قلبی است که در آن چشم قلب باز می‌شود و کتاب نفس خود را مشاهده می‌کند.[۱۷۵] ایشان حب نفس را از موانع شناخت کامل انسان می‌داند که سبب می‌شود انسان از بسیاری از امور غافل شود و نتواند خود را آزاد و بدون تعلق بشناسد،[۱۷۶] بلکه انسان به واسطه مشغول‌شدن به امور طبیعی و غفلت از امور معنوی، از حقیقت و لبّ خود محجوب می‌شود و خود را همین بدن ملکی و پوست و استخوان می‌بیند و این مانع شناخت او می‌شود و سبب می‌شود هدف‌های خود را در محدوده همین بدن قرار دهد.[۱۷۷]

سیر کمالی انسان

قرآن کریم انسان را در مسیر کمال و حرکت به سوی پروردگار معرفی می‌کند.[۱۷۸] در نگاه قرآنی انسان موجودی است که می‌تواند در سیر وجودی‌اش فراتر از فرشتگان برود[۱۷۹] یا فروتر از جماد[۱۸۰] و پست‌تر از حیوان تنزل کند.[۱۸۱]

از دیدگاه حکما، انسان در عالم، سیر تکاملی دارد که از نقص به کمال و از ضعف به قوت در حال حرکت است،[۱۸۲] اما این کمال گاهی کمال طبیعی و دنیوی است که از طفولیت تا پیری و مرگ ادامه دارد و گاهی کمال علمی و عملی است و شخص به کمال و سعادت و نجات می‌رسد.[۱۸۳] از دیدگاه حکما نهایت کمال انسان، در کمال قوه نظری و عملی است[۱۸۴] و اینکه انسان به حدی از کمال برسد که هم‌افق با مجردات عقلی شود.[۱۸۵] از دیدگاه عارفان سیر تکاملی انسان نهایتی ندارد؛ زیرا کسب معرفت و علم نهایتی ندارد و تجلیات وارده بر قلوب که سبب افزایش این معرفت و کمال انسان است، نهایتی ندارد،[۱۸۶] چنان‌که برای سیر کمالی انسان در سیر «فی الله» نیز حد و نهایتی نیست.[۱۸۷]

امام‌خمینی معتقد است سیر کمالی نفس نامتناهی است و انسان حدی ندارد.[۱۸۸] از دیدگاه ایشان کمال انسان با دو اصل حریت و حکمت حاصل می‌شود و حریت ذاتی انسان به این معناست که او از عبودیت شهوت، حرص، حسد و مانند آنها خلاص شود و در صورتی که انسان اسیر این امور باشد، از راه ترقی و کمال بازمی‌ماند و حکمت انسان، علم رسیدن به نظام وجود و مطالعه این نظام است و این با مطالعه مفاهیم و ماهیات اشیا به دست نمی‌آید؛ این دو اصل در ذات و فطرت انسان موجودند و انسان در ذات خود طالب کمال مطلق است و این کمال مطلق تنها در حق‌تعالی محقق می‌شود؛ اما انسان از آنجاکه گمان می‌کند این کمال در غیر است، به سوی آن متمایل می‌شود.[۱۸۹]

امام‌خمینی همانند ملاصدرا[۱۹۰] بر این عقیده است که سیر تکاملی نفس در قوس صعود عالم با حرکت جوهری آغاز می‌شود و انسان با کسب صورت‌های جدید به سوی تجرد پیش می‌رود و در مرحله اول تجرد مثالی است و انسان با پیدایش قوای ادراکی و حواس ظاهری دارای تجردی برزخی و خیالی می‌شود. انسان تا زمانی که از مرتبه طبیعی و تجرد خیالی خارج نشده باشد، در مرتبه حیوانی است و ممکن است تا آخر عمر در این مرتبه حیوانی و طبیعی باقی بماند[۱۹۱] و با کسب معارف و حقایق و ملکات اخلاقی به تجرد عقلانی می‌رسد که این مرتبه برای همه نوع انسانی حاصل نمی‌شود،[۱۹۲] از این‌رو ایشان به این معنا تأکید دارد که پایبندی به ارزش‌های اخلاقی، موجب ارتقای انسان و نیل به مقام قرب الهی و کسب رضای حق‌تعالی خواهد بود و این معنا بر این مبنا استوار است که انسان دارای نفسی است که شایسته کسب معارف و درک حقایق است و استعداد تعالی در نظام هستی را دارد و راه این تعالی، عمل به دستورات دین در زمینه‌های مختلف زندگی است. پس باید میان نفس انسان و دستورات دینی ارتباط حقیقی باشد تا کمالی برای انسان محقق شود.[۱۹۳]

به اعتقاد امام‌خمینی انسان بذر عالم غیب است که در عالم طبیعت کاشته شده و سرآغاز سیر تکاملی او از اینجاست[۱۹۴] اگر انسان از اشتغالات طبیعی خود بکاهد، می‌تواند به مراتب بالاتری از کمال و تجرد دست یابد و مجردات برزخی را مشاهده کند و با انصراف از عالم برزخ می‌تواند به عالم عقل راه یابد و با آن متحد شود،[۱۹۵] البته اتحاد با عالم عقل و فنای در آن به این معنا نیست که از این عالم خارج شود، بلکه با وجود اینکه موجود طبیعی و برزخی است، مجذوب عالم عقل می‌شود و با آن انس می‌گیرد و قوه عاقله او چنان قوی می‌شود که هم‌افق با موجودات عقلی می‌گردد.[۱۹۶]

راه‌ها و جهت ارتباط انسان با خداوند

قرآن کریم انبیای الهی و کتاب‌های آسمانی را راه‌های ارتباط بندگان با خداوند شمرده[۱۹۷] و آنان را به تمسک به عروة الوثقی و وسیله امر کرده‌است[۱۹۸] در روایات «عروة الوثقی» و «وسیله» بر پیامبر اکرم (ص)، و امیرالمؤمنین علی (ع)، تطبیق شده‌اند.[۱۹۹] حکمای الهی بر این اعتقادند که همه موجودات نمی‌توانند بدون واسطه از حق‌تعالی فیض دریافت کنند و نیاز به واسطه‌هایی است که آن واسطه‌ها به جهت قرب به حق‌تعالی فیض را از حق‌تعالی دریافت می‌کنند و به بندگان می‌رسانند.[۲۰۰] از دیدگاه اهل معرفت هر موجودی با حق‌تعالی ارتباط خاص بدون واسطه دارد و از این ارتباط به وجه خاص و سرّ الهی و قرب وریدی یاد می‌شود[۲۰۱] که در آن حق‌تعالی معیت ذاتی و قرب تام با همه موجودات دارد،[۲۰۲] از این جهت سالکان نیز در سیر الی الله گاهی از طریق اسباب و فیوضات و عبور از منازل و مقامات به حق‌تعالی می‌رسند و گاهی از طریق وجه خاص، که این راه، راهی نزدیک‌تر است که در آن سالک بدون طی طریق و به موجب جذبه‌ای از جذبات حق به مقام فنای در توحید و وصال حق می‌رسد.[۲۰۳]

از دیدگاه امام‌خمینی یکی از مراتب معرفت حق‌تعالی شناخت چگونگی ارتباط خلق با حق‌تعالی و چگونگی سریان حق و فیض او در خلق است که بدون آن بنده از قیام به عبودیت و شکر الهی بر نمی‌آید،[۲۰۴] در حقیقت نسبت انسان با حق‌تعالی، نسبت فقر مطلق به غنی مطلق است و اگر انسان به این نسبت پی ببرد، برای خود هیچ استقلال نمی‌بیند و همه آثار قدرت‌ها را از ناحیه حق‌تعالی مشاهده می‌کند و این معنای حقیقی توحید و «لا اله الا الله» است.[۲۰۵]

به اعتقاد امام‌خمینی وجه خاص، جهت غیبی و ملکوتی اشیا با حضرت احدیت است و سرّ وجودی آنان است که آنان را به صورت مستقیم به حق‌تعالی مرتبط می‌کند و کسی از چگونگی این ارتباط آگاه نیست. ایشان در این مسئله به آیه «ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیتِها»[۲۰۶] استشهاد می‌کند که در حقیقت این ارتباط میان اسمای مستأثره و مظاهر مستأثره است[۲۰۷] و همه اسمای الهی حتی اسمای مستأثره دارای مظهرند و مظاهر آن نیز مستأثر و پنهان‌اند و در حقیقت برای عالم بهره‌ای از حضرت واحدیت و حضرت اسما و بهره‌ای از حضرت احدیت است که بهره حضرت واحدیت برای اولیای کامل آشکار است؛ اما بهره حضرت احدیت مستأثر و پنهان است و این بهره همان سرّ وجودی اشیا و جهت ارتباط مستقیم آنان با حق‌تعالی است.[۲۰۸]

هدف و غایت انسان

قرآن کریم هدف آفرینش انسان را عبودیت و پرستش خداوند معرفی کرده‌است[۲۰۹] در بعضی روایات قدسی آمده‌است خداوند عالم را برای انسان و او را برای خود آفریده‌است.[۲۱۰] امام‌خمینی با استناد به این روایت تأکید می‌کند غایت انسان خداوند است و خداوند او را برای قرب به خود آفریده‌است و قلب او را منزلگاه خود قرار داده‌است[۲۱۱] در حقیقت هدف انسان تقرب به ذات حق‌تعالی است و راهکارهای مختلف عبادی و سلوکی برای رسیدن به آن هدف است.[۲۱۲] به اعتقاد ایشان یکی از اساسی‌ترین اهداف انسان رسیدن به فنا در ذات الهی است.[۲۱۳]

از سوی دیگر، از دیدگاه امام‌خمینی برخی از اهداف برای انسان، اهداف میانه به‌شمار می‌روند، مانند رسیدن انسان به کمالات اخلاقی؛ چنان‌که دعوت خاتم‌الانبیا (ص)، برای اتمام و اکمال مکارم اخلاق بوده‌است،[۲۱۴] همچنان‌که رسیدن به نعمت‌های بهشت نیز غایت و اهداف میانه انسان است. هدف نهایی انسان رسیدن به جنت ذات و لقای الهی است.[۲۱۵] ایشان تأکید می‌کند برای رسیدن به این غایت تلاش فراوان لازم است و باید انسان با التزام علمی و عملی برای رسیدن به این غایت که هدف اصلی خلقت اوست، همواره بکوشد[۲۱۶] هدف مکتب‌های مادی تأمین نیازهای طبیعی و مادی انسان است و به معنویات توجه ندارند؛ اما مکتب‌های الهی هدفشان پرورش انسان‌های الهی است.[۲۱۷]

آثار شناخت انسان

ملاصدرا آثاری را برای شناخت انسان بیان کرده‌است، ازجمله:

    1. شناخت انسان سبب شناخت عالم است؛ چنان‌که جهل انسان به خود، سبب جهل به عالم است؛ زیرا انسان جامع همه کمالات موجودات عالم است؛ همچنان‌که بنابر برخی آیات اگر کسی عالم را بشناسد، به خالق و مدبر آن پی می‌برد،[۲۱۸] همچنین شناخت روح انسان عامل شناخت روح و ملکوت عالم و شناخت جسد و طبیعت انسان سبب شناخت طبیعت عالم جسمانی است و با شناخت آن در می‌یابد که عالم روحانی باقی و متعالی و عالم جسمانی و فانی و زایل است.
    2. شناخت انسان مقدمه شناخت سعادت و شقاوت اوست و با شناخت انسان می‌توان به حیله‌های نفس و راه‌های مبارزه با هواهای آن پی‌برد.
    3. شناخت نفس سبب شناخت ربّ، بلکه همان شناخت ربّ است و این غایت معرفت است.[۲۱۹]

امام‌خمینی شناخت انسان را مقدمه اصلاح نفس می‌داند و معتقد است انسان در صورتی که نفس اماره خود را که دشمن اصلی اوست بشناسد و چگونگی مبارزه با آن را دریابد، می‌تواند به مسیر سعادت راه یابد و از مرتبه حیوانیت به مرتبه انسانیت ترقی کند[۲۲۰] و این متوقف بر شناخت مراتب نفس و سیر تحول و حرکت استکمالی آن است.[۲۲۱] ایشان با استناد به روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[۲۲۲] نتیجه شناخت انسان را معرفت الهی می‌داند[۲۲۳] و این معرفت در حقیقت معرفت به عجز و فقر خود و بی‌نیازی حق‌تعالی است و کسی که این حقیقت را بیابد، حب نفس و جاه‌طلبی و خودخواهی‌های او از میان می‌رود.[۲۲۴] به اعتقاد امام‌خمینی این معرفت به صورت حقیقی هنگام فنای تام و اضمحلال نفسِ سالک در نور رب صورت می‌گیرد.[۲۲۵]

پانویس

  1. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۴.
  2. زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۸/۱۹۲.
  3. ارسطو، فی النفس، ۱۶۳؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۱۶۴؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۲۲۹.
  4. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۴۵؛ کاشانی، شرح فصوص، ۲۲۳–۲۲۴.
  5. ناصح، انسان‌شناسی در اندیشه امام‌خمینی، ۱۳۱.
  6. حسن‌زاده آملی، دروس معرفت، ۳۱۹.
  7. جوادی آملی، صورت و سیرت، ۲۱.
  8. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۵.
  9. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۶۸.
  10. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۸ و ۱۳/۲۸۵، ۲۹۰.
  11. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۸.
  12. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸.
  13. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸.
  14. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۸.
  15. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸.
  16. اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۳۷۲.
  17. ارسطو، علم اخلاق، ۱/۱۸۳؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۶۲؛ دورانت، تاریخ تمدن، یونان باستان، ۲/۵۹۳؛ بدوی، افلاطون فی الاسلام، ۳۱۵.
  18. هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۱۱۳–۱۱۴.
  19. اسراء، ۸۵.
  20. شمس، ۷.
  21. ص، ۷۲.
  22. اسراء ۷۰.
  23. بقره، ۳۰.
  24. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۲.
  25. پناهی، انسان‌شناسی فلسفی در اندیشه امام‌خمینی، ۵.
  26. جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ۲۱۰–۲۱۹.
  27. پناهی، انسان‌شناسی فلسفی در اندیشه امام‌خمینی، ۳.
  28. پناهی، انسان‌شناسی فلسفی در اندیشه امام‌خمینی، ۲۹.
  29. ← ابن‌سینا، الشفا، الطبیعیات، ۳۲.
  30. فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، ۲/۲۹۵؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۴۳.
  31. فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۵۶۵–۵۶۶؛ آشتیانی، مقدمه رسائل قیصری، ۱۰۵.
  32. ناصح، انسان‌شناسی در اندیشه امام‌خمینی، ۱۳۳.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۱۴–۴۱۵؛ ناصح، انسان‌شناسی در اندیشه امام‌خمینی، ۱۳۴.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۲.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۱۸.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۵–۱۸۶.
  37. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۹۹–۱۰۰.
  38. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
  39. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶.
  40. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۵۷.
  41. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۲۵؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۴۸۹–۴۹۰؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۴.
  42. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۱۶.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۳۴.
  44. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۶.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۶–۹۷.
  47. ناصح، انسان‌شناسی در اندیشه امام‌خمینی، ۱۴۰.
  48. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۲/۳۲.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸.
  50. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۶۰–۲۶۱.
  51. بقره، ۳۰.
  52. اسراء، ۸۵.
  53. ← امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۷۶.
  54. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۱۱۵؛ ← یزدان‌پناه، حکمت اشراق: گزارش، شرح و سنجش دستگاه فلسفی شیخ شهاب‌الدین سهروردی، ۲/۳–۴.
  55. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۲۱ و ۳۴۵؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۱۳.
  56. فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۴۱.
  57. جندی، شرح فصوص الحکم، ۴۸۹.
  58. امام‌خمینی، المبدأ و المعاد، ۳۸۴.
  59. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۷۴–۳۷۹.
  60. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۷۴–۳۷۶.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۶۲.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۴۶و ۱۰/۲۴۵.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و۱۳/۲۸۵.
  64. امام‌خمینی، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵.
  65. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۵۹.
  66. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۹–۱۵۰.
  67. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۰.
  68. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۸.
  69. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸.
  70. صدوق، التوحید، ۱۰۳.
  71. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۲.
  72. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
  73. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۸.
  74. ابن‌سینا، الشفا، الطبیعیات، ۳۲–۳۹.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۷۳–۲۷۹.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵ و ۱۸۴.
  77. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵–۶ و ۱۴.
  78. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۷۳–۷۷.
  79. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵–۶.
  80. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۵–۳۶۶.
  81. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲.
  82. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴.
  83. امام‌خمینی، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۲۵–۳۲۶ و ۹/۶۰–۶۱.
  84. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۸۲.
  85. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.
  86. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳.
  87. فیض کاشانی، محجة البیضاء، ۵/۹۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۵۰–۵۱.
  88. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۴–۳۵۹؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۴۱–۲۴۵.
  89. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴.
  90. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۶–۹۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۶۱–۶۲.
  91. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۶–۹۷.
  92. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۶۰.
  93. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۳–۱۵۴.
  94. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳–۲۸۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۲.
  95. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲.
  96. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۴.
  97. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۱–۱۵۳.
  98. امام‌خمینی، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۳۰–۳۳۱؛ ملاصدرا، ایقاظ النائمین، ۵۳.
  99. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۳–۲۸۴.
  100. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۷۹–۴۸۰.
  101. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۶۹؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۰۲؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۴۳۷.
  102. روم، ۳۰.
  103. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۱۳–۱۱۵.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۵.
  105. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۱۴.
  106. احزاب، ۷۲.
  107. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۶.
  108. فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیرالکبیر)، ۷/۱۲۳.
  109. ابن‌عجیبه، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ۴/۴۶۸.
  110. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
  111. کلینی، الکافی، ۱/۴۱۳.
  112. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۸۰؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۲–۷۳.
  113. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۸۵.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۵.
  115. اسراء، ۷۰.
  116. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۱۵۶.
  117. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۳۰۹–۳۱۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۶/۳۴۵.
  118. امام‌خمینی، سر ّالصلاة، ۲۲–۲۳؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۸.
  119. حجرات، ۱۳.
  120. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴.
  121. امام‌خمینی، سر ّالصلاة، ۱۰۶.
  122. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۵.
  123. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹.
  124. جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۹۰؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۸.
  125. گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۴۳۷.
  126. روم، ۲۷.
  127. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵–۶۳۶.
  128. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۶.
  129. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۳۴.
  130. شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۱۹۳–۱۹۵.
  131. فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۰–۲۴.
  132. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۴.
  133. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۸۶–۳۸۷ و ۵۸۹–۵۹۰.
  134. نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفیّ و اخفی.
  135. امام‌خمینی، سر ّالصلاة، ۴–۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۹۰.
  136. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۵–۳۰۸.
  137. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۵.
  138. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۱۷–۳۲۴.
  139. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۵–۸۶.
  140. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۵–۸۶.
  141. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۷–۴۱۸.
  142. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۸۴.
  143. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۰۶.
  144. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴.
  145. بقره، ۳۰.
  146. اسراء، ۷۰.
  147. فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۲۵؛ ← امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷–۸.
  148. ابن‌عربی، کتاب المعرفه، ۷۹؛ فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، ۱/۴۲۳.
  149. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴.
  150. ابن‌عربی، کتاب المعرفه، ۱۸۶.
  151. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲–۳۳.
  152. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷.
  153. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۲.
  154. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۹؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۴۱–۶۴۲.
  155. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۱۱–۴۱۲.
  156. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱۹.
  157. اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۳۳۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۰۳ و ۷/۱۱۴.
  158. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۷.
  159. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰؛ پناهی، انسان‌شناسی فلسفی در اندیشه امام‌خمینی، ۲۲۷.
  160. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۱۱–۴۱۲؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۸۵۹.
  161. جوادی آملی، صورت و سیرت، ۲۲.
  162. جوادی آملی، انسان در اسلام، ۱۲–۱۴؛ حسن‌زاده آملی، انسان و قرآن، ۴۶.
  163. ← فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۱۹.
  164. ← ابن‌سینا، رسائل(۱)، ۳۴۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۲۲۹–۲۳۵.
  165. ← ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۵۵۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۰۳–۵۰۵.
  166. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۹/۱۱.
  167. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۴۴.
  168. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۰۷.
  169. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۸۶.
  170. ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۴.
  171. ابن‌سینا، المباحثات، ۱۹۰؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۸.
  172. سرهندی، المکتوبات، ۲/۹۸.
  173. سرهندی، المکتوبات، ۱/۵۷ و ۱۸۷.
  174. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۷۱.
  175. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۴۷.
  176. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸.
  177. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۶۰–۲۶۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۴۷.
  178. انشقاق، ۶؛ ← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۴۲۰؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۶/۳۸۶۶.
  179. نجم، ۷–۹.
  180. بقره، ۷۴.
  181. فرقان، ۴۴.
  182. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۶۶.
  183. ملاصدرا، مجموعة الرسائل التسعه، ۳۱۴.
  184. فارابی، فصول منتزعه، ۹۸–۹۹.
  185. ابن‌سینا، رسائل آخری، ۳–۴.
  186. بقلی، مشرب الارواح، ۱۴۹.
  187. کاشانی، شرح منازل السائرین، ۲۴.
  188. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰ و ۱۸/۱۵۹.
  189. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۸–۳۴۱.
  190. ملاصدرا، الحکمةالمتعالیه، ۴/۲۷۱–۲۷۵.
  191. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۵.
  192. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۲–۴۱۲.
  193. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۴۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۶ و ۷۸؛ پناهی، انسان‌شناسی فلسفی در اندیشه امام‌خمینی، ۲۲۸.
  194. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۰۶ و ۳/۷۰.
  195. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۹–۴۱۰.
  196. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۰.
  197. اسراء، ۹۴–۹۵؛ بقره، ۲۱۳.
  198. لقمان، ۲۲؛ مائده، ۳۵.
  199. صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، ۱/۲۱۶؛ کلینی، الکافی، ۸/۲۵ و ۱۲۴.
  200. ابن‌سینا، رسائل(۲)، ۲۷۳–۲۷۴؛ قاضی‌سعید، شرح توحید الصدوق، ۱/۲۷۹.
  201. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۶۰؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۹۴.
  202. قونوی، مفتاح الغیب، ۴۳.
  203. آشتیانی، مقدمه رسائل قیصری، ۶۵.
  204. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
  205. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۲.
  206. هود، ۵۶.
  207. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶.
  208. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶–۲۷.
  209. ذاریات، ۵۶.
  210. فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۵۰۷.
  211. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۶.
  212. امام‌خمینی، سر ّالصلاة، ۴۴.
  213. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.
  214. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۱۱.
  215. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۱۲.
  216. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۱۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵.
  217. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۹۶–۹۷ و ۹/۲۸۸–۲۹۰.
  218. فصلت، ۵۳؛ کهف، ۵۱.
  219. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۱–۱۳۳.
  220. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۹–۳۳۰.
  221. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۵–۱۸۶.
  222. احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۰۲.
  223. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۱۸.
  224. امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۷–۱۰۸.
  225. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۶–۲۹۷.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، مقدمه رسائل قیصری، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، رسائل آخری، تهران، بی‌جا، ۱۳۱۳ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، رسائل(۱)، قم، بیدار، ۱۴۰۰ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، رسائل(۲)، به اهتمام حلمی ضیاء اولکن، استانبول، دانشکده ادبیات استانبول، ۱۹۵۳م.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الشفاء، الطبیعیات (النفس)، تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، المباحثات، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • ابن‌عجیبه، احمدبن‌محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق احمد عبدالله قرشی، قاهره، عباس زکی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا (س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، کتاب المعرفه، تحقیق محمد امین ابوجوهر، دمشق، دارالتکوین، چاپ اول، ۲۰۰۳م.
  • ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارالاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
  • ارسطو، فی النفس، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، دارالقلم، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، امام‌خمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، امام‌خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • بدوی، عبدالرحمن، افلاطون فی الاسلام، دار اندلس، ۱۹۸۰م.
  • بقلی شیرازی، روزبهان، مشرب الارواح، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • پناهی آزاد، حسن، انسان‌شناسی فلسفی در اندیشه امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، انسان در اسلام، تهران، رجاء، ۱۳۷۲ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، انسان و قرآن، قم، قیام، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، الف، لام، میم، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، یونان باستان، ترجمه امیرحسین آریان‌پور و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروتدمشق، دارالقلم دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش.
  • سرهندی، احمد الفاروقی، المکتوبات، عبدالله احم و علی رضا قشلی، قاهره، مکتبة النیل، چاپ اول، بی‌تا.
  • شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • صفار، محمدبن‌حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، تصحیح میرزامحسن کوچه‌باغی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • فارابی، ابونصر، الجمع بین رأی الحکیمین، تحقیق البیر نصری نادر، تهران، نشر الزهراء (س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، تحقیق فوزی نجار، تهران، نشر الزهراء (س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیرالکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول‌الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، کلمات مکنونة من علوم اهل الحکمة و المعرفة، تهران، فراهانی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • قاضی‌سعید قمی، محمدبن‌محمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی و پنج، ۱۴۲۵ق.
  • قونوی، صدرالدین، مفتاح الغیب، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، ایقاظ النائمین، تحقیق محسن مؤیدی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، بی‌تا.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحاشیة علی الهیات الشفاء، قم، بیدار، بی‌تا.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنی، تهران، مولی، ۱۳۶۱ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المبدأو المعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مجموعة الرسائل التسعه، تهران، ۱۳۰۲ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ناصح، علی‌احمد، انسان‌شناسی در اندیشه امام‌خمینی، مجله متین، شماره ۷۱، ۱۳۹۵ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۴۹ش.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، حکمت اشراق: گزارش، شرح و سنجش دستگاه فلسفی شیخ شهاب‌الدین سهروردی، تحقیق مهدی علی‌پور، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.

پیوند به بیرون