علی امینی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۱ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (←‏پیوند به بیرون)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

علی امینی، کارگزار، وزیر و نخست‌وزیر در رژیم پهلوی.

علی امینی
علی امینی.jpg
شناسنامه
نام کاملعلی امینی
زادروزسال ۱۲۸۴
شهر تولدتهران
کشور تولدایران
تاریخ درگذشتآذر ۱۳۷۱
شهر درگذشتپاریس
کشور درگذشتفرانسه
دیناسلام
اطلاعات سیاسی
پست‌هاکارگزار، وزیر و نخست‌وزیر در رژیم پهلوی

علی امینی در سال ۱۲۸۴ش در تهران به دنیا آمد و تحصیلات جدید را تا دیپلم متوسطه در دارالفنون طی کرد و حتی مدتی برای تحصیلات حوزوی به نجف رفت ولی آن را ترک و برای ادامه تحصیلات به فرانسه رفت. وی با اخذ مدرک کارشناسی حقوق و دکترای اقتصاد در سال ۱۳۱۰ به ایران بازگشت و وارد مشاغل دولتی شد.

امینی در دهه بیست و سی، در دولت‌های منصور، مصدق و زاهدی منصب وزارت داشت و از سال ۱۳۳۴ سفیر کبیر ایران در آمریکا شد و با حسن روابطی که مقامات جزب دموکرات و دولت مردان آمریکا پیدا کرد، در سال ۱۳۴۰ به نخست‌وزیری رسید و از حمایت‌های حکومت آمریکا برخوردار بود.

او در این دوره با علما و مراجع قم از جلمه امام‌خمینی دیدار کرد و درصدد بود با محدود کردن اختیارات شاه و دربار اصلاحاتی انجام دهد ولی با توافق شاه و آمریکا پس از چهارده ماه استعفا داد.

امینی گرچه در دوران اوج انقلاب اسلامی تلاش‌هایی برای بازگشت به قدرت کرد ولی با بی اعتمادی پهلولی به او و نیز هوشمندی امام‌خمینی ناکام ماند و در بهمن ۱۳۵۷ از ایران خارج شد.

امینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هماهنگی بختیار و نیز خاندان پهلوی در جبهه مخالفت با جمهوری اسلامی قرار داشت و در سال ۱۳۷۱ در پاریس درگذشت.

ولادت و نسب

علی امینی فرزند محسن‌خان امینی پسر امین‌الدوله، صدراعظم مظفرالدین‌شاه قاجار و فخرالدوله دختر مظفرالدین‌شاه، در سال ۱۲۸۴ در تهران متولد شد.[۱]

تحصیلات

او در شش‌سالگی به دبستان رشدیه رفت، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان رسانید[۲] و پس از گرفتن دیپلم متوسطه، به عراق رفت و چندی در نجف به تحصیل علوم حوزوی پرداخت؛ ولی آن را ترک کرد.[۳]

او در سال ۱۳۰۵ به فرانسه رفت و کارشناسی حقوق را از دانشگاه گرونوبل و دکترای اقتصاد را در سال ۱۳۱۰ از دانشگاه سوربن دریافت کرد.[۴]

منصب‌ها

وی پس از بازگشت به ایران وارد خدمات دولتی شد؛ نخست علی‌اکبر داور وزیر عدلیه از او برای کار در دادگستری دعوت کرد[۵] و بعد در سال ۱۳۱۵ نخست به ریاست کل گمرک و سپس به سمت معاونت وزارت دارایی منصوب شد.[۶] در سال ۱۳۲۵ که آمریکا در چارچوب «دکترین ترومن» (تز ترومن رئیس‌جمهور آمریکا دربارهٔ کمک به همه مخالفان کمونیسم)، وام ۲۵۰ میلیون دلاری به ایران پرداخت کرد، امینی را که در این هنگام رئیس بانک صنعت و معدن بود و از سویی مناسبات گرمی با دولت آمریکا داشت، مناسب‌ترین فرد برای اجرای این طرح دید.[۷] وی از ۲۸ فروردین تا سیزده خرداد ۱۳۲۹ وزیر اقتصاد ملی در دولت رجبعلی منصور، از نهم آذر ۱۳۳۰ تا چهار تیر ۱۳۳۱ وزیر اقتصاد ملی در دولت محمد مصدق، از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا شانزده فروردین ۱۳۳۴ وزیر دارایی در دولت فضل‌الله زاهدی و از یکم خرداد ۱۳۳۴ تا چهارده آذر ۱۳۳۴ وزیر دادگستری در دولت حسین علاء بود.[۸]

از میان مشاغل سیاسی امینی، پست وزارت دارایی در دولت فضل‌الله زاهدی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به پیشنهاد آمریکا بود، اهمیت بیشتری داشت؛ از این‌رو در فروردین ۱۳۳۳ زمینه آمدن نمایندگان کنسرسیوم نفت را به تهران فراهم کرد.[۹] سرانجام پس از چند جلسه مذاکره، در ۲۹ شهریور ۱۳۳۳ قرارداد نفتی «علی امینی-هوارد پِیچ» منعقد شد و در ۲۹ مهر و ششم آبان ۱۳۳۳ به تصویب مجلس رسید.[۱۰] از این لحاظ، امینی نزد امریکاییان، موقعیتی ویژه پیدا کرد؛ زیرا در تنظیم و حل قرارداد نفت نه سهمی برای خود گرفت و نه رشوه‌ای پذیرفت.[۱۱]

امینی در دی ۱۳۳۴ سفیر کبیر ایران شد و به آمریکا رفت.[۱۲] او در دوران سفارت خود در آمریکا، روابط خوبی با حزب دموکرات و مقامات بلندپایه آن کشور برقرار کرد[۱۳] و توانست نظر مقامات آمریکایی را به خود جلب کند. وی در این مأموریت، فساد هیئت حاکم را بدون پروا به اطلاع مقامات آمریکایی می‌رسانید؛ ازجمله منوچهر اقبال نخست‌وزیر وقت را عامل درجه اول بحران اقتصادی و رواج فساد و سوء استفاده در ایران معرفی کرد.[۱۴]

دوران نخست‌وزیری

برخی بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی امینی را سخنانی دانسته‌اند که در اسفند ۱۳۳۶ بدون هماهنگی با دربار، در جمع مدیران شرکت‌های نفتی آمریکا مطرح کرد. وی نفت را یک ثروت طبیعی و زیرزمینی و متعلق به همه مردم جهان دانست که همگان باید از درآمد آن بهره‌مند شوند.[۱۵] این سخنرانی، واکنش تند انگلیس و محمدرضا پهلوی را برانگیخت و منجر به احضار وی به تهران در فروردین ۱۳۳۷ شد،[۱۶] با این حال، امینی از اردیبهشت ۱۳۴۰ تا تیر ۱۳۴۱، عهده‌دار مقام نخست‌وزیری شد[۱۷] اما انتخاب وی، خواسته پهلوی نبود. او برگزیده حزب دموکرات آمریکا بود و شرط اصلی او برای قبول این سمت، مداخله‌نکردن پهلوی در امور و انحلال دو مجلس شورای ملی و سنا بود.[۱۸] در واقع آمریکا می‌خواست با نخست‌وزیری وی و دادن اختیار کامل به او، در ایران، انقلاب سفید را به اجرا گذارد.[۱۹]

آمریکا در مسئله نفت با کنسرسیوم به هدف اولیه خود رسیده بود و پس از آن می‌خواست دستگاه حاکم را به گونه انحصاری به سوی خود جذب کند؛ اما به دنبال سرکوب‌هایی که به کمک فرمانداری نظامی و سپس سازمان امنیت انجام داده بود، از لحاظ وضع عمومی مردم، احساس خطر می‌کرد؛ بنابراین بر اصلاحات ارضی تأکید می‌کرد. برنامه این اصلاحات در سال ۱۳۳۸ به مجلس تسلیم شد؛ اما دولت قصد اجرای آن را نداشت، تا اینکه امینی در سال ۱۳۴۰ مأمور اجرای آن شد.[۲۰] محمدرضا پهلوی نیز با دادن اختیارات قابل توجه به امینی، وی را تقویت کرد.[۲۱] امینی انحلال مجلس سنا و شورای ملی را می‌خواست؛ زیرا وی نمایندگان را مانع پیشرفت کار خود می‌دانست و در پی این بود که طرح‌های خود را بدون دخالت دو مجلس، به‌راحتی اجرا کند.[۲۲]

در آغاز نخست‌وزیری امینی، دولت آمریکا پانزده میلیون دلار به ایران کمک بلاعوض کرد. در ماه سوم بانک صادرات و واردات آمریکا، هفت میلیون دلار وام داد. همچنین امینی از آمریکا، ۷۳۲ میلیون دلار وام تقاضا کرد که آمریکا از پرداخت آن خودداری کرد و از این‌رو وارد مذاکره با دولت آلمان شد و نهصد میلیون مارک وام گرفت. در اسفند ۱۳۴۰ نیز صندوق وام‌های عمرانی آمریکا، بیست میلیون دلار وام به ایران داد.[۲۳]

امینی پس از چند سخنرانی جنجالی دربارهٔ ورشکستگی اقتصادی کشور و خالی‌بودن خزانه و فساد مسئولان سابق، دستور داد عده‌ای از مقامات سرشناس دولت‌های گذشته بازداشت شوند.[۲۴] آزادکردن فعالیت احزاب یکی دیگر از اقدامات نخست‌وزیر جدید بود که نهضت آزادی در این دوره تأسیس شد و از سوی دیگر، جبهه ملی فعالیت خود را علنی کرد.[۲۵] نخستین اقدام اصلاحی دولت، تهیه لایحه اصلاحات ارضی بود که امینی آن را به تصویب دولت رساند.[۲۶] وی توانست در غیاب مجلس سنا و مجلس شورای ملی و با اجرای چند برنامه، چهره موجهی از خود به نمایش بگذارد[۲۷] (ببینید: اصلاحات ارضی) موضع‌گیری جبهه ملی علیه امینی به علت موفق‌نبودن دولت در حل مشکلات اقتصادی و تعلل در انجام انتخابات، در بهمن ۱۳۴۰ تظاهرات گسترده‌ای را در دانشگاه تهران و خیابان‌های اطراف موجب شد که به درگیری میان پلیس و دانشجویان انجامید و صدها نفر مجروح و عده‌ای از رهبران جبهه ملی بازداشت شدند.[۲۸]

ارتباط با علما و امام‌خمینی

امینی از آغاز حضور در عرصه سیاست، با علما ارتباط برقرار کرد. او با سیدابوالقاسم کاشانی پیش و پس از نخست‌وزیری دیدار می‌کرد[۲۹] و حتی یکی از روحانیان، به نام شریف‌العلمای خراسانی را مشاور امور دینی نخست‌وزیری کرد.[۳۰] وی که همواره به خانه علما می‌رفت و در مجالس سوگواری اهل بیت (ع)، شرکت می‌کرد[۳۱] دوازدهم دی ۱۳۴۰ در دوره نخست‌وزیری به دیدار علما و مراجع قم ازجمله سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و امام‌خمینی رفت.[۳۲] رژیم تلاش می‌کرد با جلب عواطف و علایق روحانیت، دست به برخی از اعمال اصلاحی بزند و این دیدار چند ماه پس از درگذشت سیدحسین بروجردی از مراجع وقت، اتفاق افتاد.[۳۳]

امام‌خمینی در این دیدار با اشاره به اینکه مسئولیت نخست‌وزیر بسیار بالاتر از یک فرد عادی است، از وی خواست جزء نخست‌وزیران «مرحوم» باشد نه نخست‌وزیران «ملعون». ایشان تأکید کرد که به امور دانشگاه‌ها رسیدگی کند تا عمل مخالف اخلاق و دین صورت نگیرد؛ اما امینی در پاسخ گفت مسئولیت این امر بر عهده روحانیت است؛ در واقع عواقب بد این مسئله ناشی از کوتاهی روحانیان است؛ زیرا در زمینه تحصیل و علم، به حکومت کمک نکردند و به عزلت‌نشینی در کنج حوزه‌ها و مسجدها روی آوردند. امام‌خمینی با طرح این پرسش که آن زمان حکومت دست چه کسی بود؟ و با طفره رفتن امینی از پاسخ صریح، خطاب به امینی خاطرنشان کرد که وی نمی‌تواند بگوید، اما ایشان می‌تواند بیان کند و سپس علت کناره‌گیری روحانیت از امور را حضور رضاخان پهلوی در رأس قدرت شمرد که دست‌نشانده انگلستان بود و علما به هیچ وجه نمی‌توانستند با فردی که بیگانگان او را روی کار آورده بودند دست همکاری دهند. آنان در انتظار این بودند که یا حکومت را خود به دست گیرند و اداره کنند یا اگر چنین توانی نداشتند، در کناری به انتظار بنشینند و تماسی با حکومت نداشته باشند و علما با همین لحاظ نمی‌توانستند با حکومت دست‌نشانده بیگانه همکاری کنند. همچنین امام‌خمینی در این دیدار انتظار خود را از دولت بیان کرد و گفت در راه تحصیل طلبه‌ها و محصلان، مانعی ایجاد نشود تا آنان به‌راحتی به گسترش و تبلیغ احکام اسلام بپردازند و اگر دولت خواسته‌های دینی و معنوی روحانیت را برآورده کند، به نفع دولت و جامعه خواهد بود و دولت باید برنامه‌های اخلاقی و دینی را در مراکز تعلیم و تربیت و دانشگاه‌ها گسترش دهد تا نسل جوان دچار سقوط معنویت نشود[۳۴] و امینی قول هر نوع همکاری با علما و روحانیان را داد و متعهد شد که دولت در خدمت علماست و وظیفه خود را اجرای سفارش‌های علما دانست. همچنین گزارش داد که از جمعی از استادان درخواست‌شده که در کتاب‌های درسی تجدید نظر کنند و در جمع استادان، بعضی از شخصیت‌های روحانی هم هستند و مأمور شده‌اند در اصلاح کتاب‌های درسی گامی بردارند و اعلام کرد نتیجه تجدید نظر به امام‌خمینی گزارش می‌شود.[۳۵]

امام‌خمینی در ادامه این دیدار، خانواده را مبنای جامعه دانسته و در این راستا تأکید کرد اگر خانواده‌ها متزلزل شوند، تمام جامعه متزلزل خواهد شد. ایشان دو مسئله را دراین‌باره مطرح کرد: یکی مسائل بی‌بند و باری‌ها و دیگری ایرادهایی که به برخی دستورهای اسلام می‌گیرند. ایشان تأکید کرد اگر ضعف‌ها یا خلاف عدالت‌هایی از نظر اجرایی در کار وجود دارد، باید حل شوند تا کار به این وضعیت نکشد.[۳۶]

در این دیدار مشاور مذهبی نخست‌وزیر ضمن تأیید دغدغه امام‌خمینی، زنانی را که شئون دینی را رعایت نمی‌کنند، انگشت‌شمار و مشهور دانست و وعده جدی اصلاح آنان را داد. امام‌خمینی رسیدگی به امور ازدواج و طلاق را در محضرها تأکید کرد و گفت به مسئولان امور اطلاع داده‌است که مسئله طلاق خیلی مهم است. شرایطی که در ازدواج وجود دارد، آسان است؛ اما دربارهٔ طلاق در شرع خیلی سخت گرفته شده‌است. ایشان تأکید کرد سعی شود کانون گرم خانواده متلاشی نشود.[۳۷]

استعفای امینی و واکنش امام

از سوی دیگر، امینی در طول صدارت خود به گونه‌ای عمل کرد که محمدرضا پهلوی احساس کرد به حاشیه رانده شده‌است[۳۸] پهلوی در بهار ۱۳۴۰ به آمریکا سفر کرد و در دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا، جان اِف کندی، تقاضای افزایش کمک‌های نظامی کرد؛ ولی کندی تأکید ویژه‌ای بر اولویت اصلاحات اجتماعی و اجرای اصلاحات ارضی می‌کرد.[۳۹] وی مقامات آمریکایی را قانع کرد تا اصلاحات مورد نظر آنان به نام «انقلاب شاه و ملت» به دست خود او اجرا شود و در نهایت کندی با درخواست او موافقت کرد.[۴۰] پهلوی تعهد کرد در صورتی که دوباره اختیارات به او واگذار شود، دیدگاه‌های کاخ سفید را به‌خوبی انجام خواهد داد.[۴۱]

سرانجام امینی طبق خواست و اراده آمریکا پس از چهارده ماه صدارت، در ۲۶ تیر ۱۳۴۱ استعفا کرد.[۴۲] پهلوی نیز بی‌درنگ اسدالله علم را به نخست‌وزیری منصوب کرد.[۴۳]

امام‌خمینی در آبان ۱۳۴۱، در واکنش به این جابه‌جایی، ضمن قابل بازخواست و محاکمه‌دانستن اقدامات اسدالله علم، اظهار داشت بر اساس شنیده‌ها از امینی خواسته شده بود قانون شرکت زنان در انتخابات را به اجرا درآورد که وی نپذیرفت و استعفا کرد.[۴۴]

مذاکره امینی با پهلوی

امینی پس از استعفا، از صحنه سیاست کنار رفت[۴۵] و پهلوی علی‌رغم طرد سیاسی امینی، همچنان وی را مهره ذخیره دیپلماسی آمریکا می‌دانست که هر آن احتمال بازگشت او به قدرت، وجود داشت؛ به همین دلیل تا سال ۱۳۵۰ زندگی خصوصی و سیاسی امینی زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود و حتی مکالمات تلفنی وی کنترل و ضبط می‌شد.[۴۶]

از سوی دیگر، پس از اوج‌گیری مبارزات امام‌خمینی و مردم ایران در سال‌های ۱۳۵۷–۱۳۵۶ در آغاز سال ۱۳۵۷، ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک به دستور پهلوی مأمور مذاکره با امینی برای پست نخست‌وزیری شد. امینی شرط کرد ارتش و ساواک را در اختیار بگیرد و خواهان خروج سریع پهلوی از کشور و تشکیل شورای سلطنت شد؛ اما پهلوی این شروط را نپذیرفت[۴۷] در ادامه پهلوی و امینی در ۲۴ مهر ۱۳۵۷ با یکدیگر دیدار کردند و از آن پس امینی مشاور سیاسی وی شد.[۴۸] وی پس از مذاکره با پهلوی به این نتیجه رسید که هیچ‌یک به دیگری اعتماد ندارد.[۴۹]

ادعای امینی و موضع امام

امینی زمانی که رؤیای صدارت را در سر می‌پروراند، آزادی زندانیان سیاسی را یکی از برنامه‌های خود اعلام کرد؛ همچنین ادعا کرد برای رفع بحران کشور، پیشنهادی را به امام‌خمینی تقدیم کرده و اعلام کرد ایشان نیز با این پیشنهاد موافق است.[۵۰]

امام‌خمینی که در این زمان در فرانسه به سر می‌برد با تکذیب این خبر، صریحاً اعلام کرد که هرگز امینی را قبول ندارد؛ همچنین تأکید کرد امینی موفق نخواهد شد؛ زیرا او پایگاه مردمی ندارد.[۵۱] ایشان در نامه‌ای به برادر خود سیدمرتضی پسندیده نیز خاطرنشان کرد طرح امینی را هرگز قبول ندارد، وی موفق نخواهد شد و راه حل او نیز غلط است.[۵۲] ایشان مذاکره پهلوی با امینی را نیز نقشه وی برای فریب ملت دانست و تأکید کرد، سخن قاطع با پشتیبانی ملت این است که محمدرضا پهلوی، با جنایت‌هایی که نسبت به ملت و کشور مرتکب شده قابل پذیرش نیست.[۵۳] ایشان در ادامه امینی را به عنوان یک فرد «شاه‌دوست» و به تعبیر دیگران، «امریکاخواه»، شمرد که به خیال نخست‌وزیری افتاده و مانند جعفر شریف‌امامی دانست که با شعار «آشتی» آمده بود و این با حربه «مصلحت‌خواهی» و اینکه مخالفت امام‌خمینی با رژیم را یک مسئله شخصی و زجرکشیدن ایشان شمرده‌است. ایشان در پاسخ به وی بر لزوم توجه به خواست قاطع همه مردم دررفتن پهلوی و تأکید بر عدم تجزیه ایران در نبود وی تأکید کرد و خاطرنشان ساخت که خود ایشان زجری نکشیده و هرچه هست زجر مردم است.[۵۴] ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاران خارجی نیز که آیا نخست‌وزیری امینی شانسی برای نجات رژیم است یا نه، گفت دیگر هیچ‌چیز موجب بقای محمدرضا پهلوی نخواهد شد و او چاره‌ای جز کناررفتن از قدرت ندارد.[۵۵]

امینی که از احترام به روحانیت سخن می‌گفت، قول داد اگر با امام‌خمینی دیدار کند، کدورت‌ها از میان برود و مملکت به حال تعادل بازگردد.[۵۶] امام‌خمینی در پاسخ به این اظهارات امینی تصریح کرد این شخص که مدعی است مردم باید شاه‌دوست و وطن‌پرست باشند و از رفتار سابق رژیم چشم‌پوشی کنند، باید بداند که مردم با این سخنان آرام نمی‌شوند و به‌جز کناررفتن محمدرضا پهلوی از قدرت، هیچ‌چیز دیگر آرامش را به کشور باز نخواهد گرداند. نیز خاطرنشان کرد ادعای امینی که می‌گفت باید ظالمان را مجازات کرد، یک ادعای دور از حقیقت است؛ زیرا ظالم اصلی، محمدرضا پهلوی است و تمام کشتارها به دستور او بوده‌است و اگر او راست می‌گوید نخست وی را مجازات کند و مجازات او طبق موازین شرعی، اگر قتل انجام داده باشد، قصاص و اگر دستور به قتل داده باشد، حبس ابد می‌باشد.[۵۷]

اقدامات امینی علیه انقلاب اسلامی

علی امینی پس از انتصاب شاپور بختیار به نخست‌وزیری، در بیستم دی ۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، پایان وساطت و مشاوره خود را اعلام کرد.[۵۸] وی که شکست رژیم پهلوی را قطعی می‌دانست، در آغاز بهمن ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و پس از پیروزی انقلاب، برای برقراری ارتباط با مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد؛ ولی در این ارتباط توفیق نیافت[۵۹] از این‌رو با قرارگرفتن در صف مخالفان نظام و با حمایت آمریکا و با جمع‌آوری عناصر سلطنت‌طلب و تشکیل «جبهه نجات ایران»، به اقدام علیه جمهوری اسلامی پرداخت.[۶۰] از سوی دیگر، او و بختیار در سال ۱۳۶۲ با ادغام دو حزب «جبهه نجات ایران» و «نهضت مقاومت ملی» در یکدیگر، به توافق رسیدند و در دیدار با رضا پهلوی فرزند محمدرضا، پادشاهی او را به رسمیت شناختند.[۶۱]

وی سرانجام در آذر ۱۳۷۱ در ۸۷سالگی در پاریس درگذشت.[۶۲]

پانویس

  1. نجمی، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، ۷۷.
  2. مهدی‌نیا، زندگی سیاسی علی امینی، ۱۵.
  3. عاقلی، نخست‌وزیران ایران، ۹۲۱.
  4. مؤسسه مطالعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۲/۲۷۴.
  5. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۴۸.
  6. پیرنظر، هر چه کاشتیم درو کردیم، ۲۴۷.
  7. مؤسسه مطالعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۲/۲۷۵.
  8. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۵۷–۵۹.
  9. مهدی‌نیا، زندگی سیاسی علی امینی، ۵۲.
  10. مؤسسه مطالعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۲/۲۷۸.
  11. عاقلی، نخست‌وزیران ایران، ۸۹۸.
  12. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۸۵.
  13. موجانی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، ۱۰۷.
  14. عاقلی، نخست‌وزیران ایران، ۸۹۸.
  15. طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۱/۴۲۸.
  16. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۱۰۱.
  17. امینی، خاطرات علی امینی، ۲۲.
  18. عاقلی، نخست‌وزیران ایران، ۹۰۰.
  19. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۵۹۳.
  20. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۵۸۵–۵۸۶.
  21. زونیس، شکست شاهانه، ۱۷۳ و ۱۹۷.
  22. طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۱/۴۳۱؛ پیرنظر، هر چه کاشتیم درو کردیم، ۲۴۹.
  23. عاقلی، نخست‌وزیران ایران، ۹۱۲.
  24. طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۱/۴۳۳.
  25. عاقلی، خاندان‌های حکومتگر، ۱۷۹.
  26. حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه ۱۳۴۱–۱۳۴۳، ۲۰.
  27. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۶۲۰.
  28. طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۱/۴۳۴.
  29. عاقلی، خاندان‌های حکومتگر، ۱۸۲.
  30. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۱۹۹.
  31. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۱۹۹.
  32. عاقلی، خاندان‌های حکومتگر، ۱۸۳.
  33. مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۳/۳۴.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۲–۴۸۳؛ مرکز بررسی اسناد، رجال عصر پهلوی، ۳/۳۵.
  35. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۴.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۵.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۵.
  38. اقبال آشتیانی و عاقلی، تاریخ ایران پس از اسلام، ۸۰۲.
  39. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۲۲۸–۲۲۹.
  40. مؤسسه مطالعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۲/۳۱۲.
  41. اقبال آشتیانی و عاقلی، تاریخ ایران پس از اسلام، ۸۰۲.
  42. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۱۴۷ و ۲۳۱.
  43. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۵۹۹.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۸۲.
  45. پیرنظر، هر چه کاشتیم درو کردیم، ۲۵۰.
  46. مؤسسه مطالعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۲/۳۱۴.
  47. شاهدی، ساواک، ۷۰۹.
  48. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۲۵۶.
  49. امینی، خاطرات علی امینی، ۲۱۵–۲۱۶.
  50. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۲۶۰–۲۶۱.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۹.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۸۱.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۹۴.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۹۸–۳۰۵.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۴.
  56. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۹۸.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۹۹–۳۰۵.
  58. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۴۲۲–۴۲۳.
  59. طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۱/۴۳۹.
  60. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۲۷۳.
  61. دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ۱۳/۲۷۷–۲۷۹.
  62. پیرنظر، هر چه کاشتیم درو کردیم، ۲۵۰.

منابع

  • اقبال آشتیانی، عباس و باقر عاقلی، تاریخ ایران پس از اسلام، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امینی، علی، خاطرات علی امینی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، صفحه سفید، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • پیرنظر، هوشنگ، هر چه کاشتیم درو کردیم، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • حسینیان، روح‌الله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه ۱۳۴۱–۱۳۴۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، علی امینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • زونیس، ماروین، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • شاهدی، مظفر، ساواک &سازمان اطلاعات و امنیت کشور ۱۳۳۵–۱۳۵۷^، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، تهران، علم، اول، ۱۳۷۲ش.
  • عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر در ایران، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، تهران، جاویدان، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
  • مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک (علی امینی)، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • موجانی، علی، فرهنگ رجال و کارگزاران دیپلماسی ایران، تهران، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • مهدی‌نیا، جعفر، زندگی سیاسی علی امینی، تهران، پانوس، چاپ دوم، ۱۳۶۸ش.
  • مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، تهران، انشتین، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.

پیوند به بیرون