تعهد و تخصص، پایبندی به آموزههای اسلامی و کاردانی کارگزاران حکومت در انجام امور.
تعهد و تخصص ارتباط تنگاتنگ و مستحکمی دارند. تعهد شرط لازم و قطعی مدیریت است، اما هرگز جانشینی برای تخصص نیست. چنانکه برعکس آن هم درست است و تخصص بدون تعهد، میتواند منشأ فساد باشد. منظور از تعهد، پایبندی به ارزشهای اسلامی در انجام امور است که شرط اساسی مدیریت میباشد.
در بینش امامخمینی از آنجا که انسان متعهد، اگر دانش لازم را نداشته باشد، اصلاً مسئولیت کار را نمیپذیرد، تقدم با فرد متعهدتر است. ایمان، امانتداری و عدل، از مهمترین شاخصهای تعهدند.
امامخمینی بهرهمندی از تخصص در فنون را برای برنامهریزی و ادارۀ کشور ضروری میدانست، ولی از تخصص بدون تعهد، که مایه وابستگی کشور گردد نیز ابراز نگرانی کرده و آن را تخصص مهلک مینامید.
از نظر ایشان تعهد و تخصص، دو بال پرنده برای پرواز است که یکی بدون دیگری، چندان کارایی ندارد؛ لذا هر دو مؤلفه را شرط مهم گزینش مسئولان میدانست.
مفهومشناسی
تعهد از ریشه «عهد» به معنای نگهداری، التزام، پیمانبستن، شرط یا عهدی را پذیرفتن و بر عهده گرفتن است[۱] و در اصطلاح نوعی الزام و حس مسئولیت اخلاقی و الهی است که انسان را به رفتار منصفانه و عادلانه با دیگران وامیدارد و باعث میشود انسان مسئولیتی را که بر عهده او گذاشته شده، بهطور کامل انجام دهد.[۲] تعهد کاربردهای مختلفی در فقه، حقوق، مدیریت و اخلاق دارد. در اینجا منظور از تعهد، تعهد الهی و پایبندی به مکتب اسلام و ارزشهای اسلامی در انجام امور و مسئولیتهاست که از شرایط اساسی مدیریت در اسلام است.[۳] تعهد الهی بر اساس معرفت و آگاهی شکل میگیرد[۴] و انسانهای آگاه نسبت به انسانهای ناآگاه از تعهد برتری برخوردار میباشند.[۵]
تخصص به معنای خاصگردیدن، در کاری مهارتداشتن و اختصاص و ویژگی است[۶] و ازجمله مفاهیمی است که در مباحث و نظریهپردازیهای مربوط به علم مدیریت کاربرد دارد و به مفهوم وسیع خود به کارایی کافی در کار یا رشتهای خاص گفته میشود. تخصص را میتوان به صورت نظری و از طریق تحصیل یا از طریق کار عملی به دست آورد.[۷] تخصص در هر چیزی به حسب خودش است؛ برای نمونه اجتهاد در فقه نوعی تخصص است؛ زیرا اجتهاد به معنای واقعی کلمه به معنای کارشناسی فنی و تخصص در مسائل اسلامی است.[۸]
پیشینه
توجه به موضوع تعهد و تخصص دارای پیشینهای طولانی است و در تاریخ پیامبران الهی(ع) نمونههایی از آن دیده میشود. یوسف پیامبر(ع)؛ به فرمانروای مصر پیشنهاد کرد، ایشان را که از دانش و تخصص کافی و نیز نگهداری و تعهد لازم برخوردار است، سرپرست و مدیر خزائن زمین (امور مالی و اقتصادی حکومت مصر) قرار دهد[۹] و طالوت به سبب داشتن آگاهیهای گسترده و بدنی قوی و نیرومند به رهبری سپاه بنیاسرائیل در جنگ با جالوتِ متجاوز انتخاب شد.[۱۰] همچنین در داستانِ آوردن تخت بلقیس به نزد سلیمان(ع)[۱۱] و نیز پیشنهاد اجیرشدن حضرت موسی(ع) برای شعیب(ع)،[۱۲] بر دارابودن قدرت و توانمندی و امینبودن تکیه شده است.[۱۳] عربهای جاهلی نیز خود را متعهد و وفادار به پیمان میدانستند و از همپیمانان و افراد قبیله خود در هر حادثهای خواه حق خواه باطل جانبداری میکردند.[۱۴]
از سوی دیگر، سیره پیامبر اکرم(ص) در استفاده از نظر سلمان فارسی در کندن خندق در غزوه احزاب (خندق)[۱۵] و تأکید امیرالمؤمنین علی(ع)[۱۶] نشان میدهد که آنان به دو مسئله تعهد و تخصص اهمیت میدادند. بر همین اساس در منابع اسلامی تقریباً همه جا علم و تقوا در کنار هم قرار دارند؛ چنانکه از نظر اسلام قاضی و رهبر لازم است مجتهد و عادل (متخصص و متعهد) باشند[۱۷]؛ همچنین مرجع تقلید علاوه بر تخصص و اجتهاد باید دارای حداکثر پرهیزکاری و خداشناسی و تعهد باشد.[۱۸]
امامخمینی همانند بسیاری از مراجع تقلید در کنار عدالت، اعلمیت را نیز به احتیاط واجب در مرجع تقلید شرط دانسته و گفته است از مجتهدی باید تقلید کرد که عادل و از دیگر مجتهدان اعلم باشد.[۱۹] ضرورت توجه به تعهد و تخصص در تصدی امور و اهمیت و احیاناً تقدم هر یک از آنها بر دیگری از مسائلی است که در سالهای نخست پیروزی انقلاب از بحثهای جدی بود.
تعهد و تخصص در اسلام
اسلام در کنار تعهد، به تخصص و داشتن مهارت و لزوم سپردن هر کاری به اهل فن و متخصص آن توجه داشته و تأکید کرده است کسانی که در نظام اسلامی خدمت میکنند، باید متخصص و بهاصطلاح اهل فن باشند.[۲۰] اسلام برخلاف نظامهای کنونی غرب و مکاتب مادی که به تعهد به معنای ارزشی آن بهویژه تعهد در مقابل خداوند توجه ندارند و اصول شایستگی صرفاً بر پایه دانش و تخصص استوار است،[۲۱] در تصدی مسئولیتها تعهد و تخصص هر دو در کنار هم و همراه هم ملاحظه میشوند و شرط موفقیت توجه و عمل به هر دو معیار است[۲۲] و هر کاری باید به دست افراد نیرومند، توانا (متخصص) و امین سپرده شود تا نظام جامعه به سامان برسد[۲۳]؛ از اینرو مهمترین وجه جدایی مدیریت اسلامی با مدیریتهای رایج در غرب، بحث تعهد و پایبندی به ارزشهای الهی است.[۲۴]
قرآن کریم مسئولیتهای واگذارشده به کارگزاران در نظام اسلامی را به منزله امانت[۲۵] میثاق و عهد الهی میداند و عمل به «میثاق» را تا آخرین لحظه اتمام مسئولیت، لازم دانسته[۲۶] و از خیانت در امانت[۲۷] و نقض عهد با خدا بازداشته[۲۸] و خاطرنشان ساخته اگر انسان در فنی جاهل است، باید به عالم آن فن رجوع کند[۲۹]؛ چنانکه «اهل ذکر» در آیه شریفه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ»[۳۰] که تمام زمینههای دینی و غیر دینی را شامل میشود نیز تأکیدی بر لزوم مراجعه به متخصص در هر کاری است.[۳۱] در قرآن کریم دربارهٔ پیامبرانی مانند یوسف(ع) و موسی(ع) و نیز داستان طالوت و جالوت برداشتن علم، توانمندی و تخصص برای تصدی مسئولیت، تکیه شده است.[۳۲] همچنین تعبیر «حفیظ» و «علیم» در آیه «إِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[۳۳] نشان میدهد که علاوه بر امانت و تعهدداشتن، آگاهی و تخصص هم لازم است و تعهد به تنهایی برای پذیرش مسئولیتِ یک منصب حساس اجتماعی کافی نیست.[۳۴]
در روایات نیز پذیرش منصب و مقام در حکومت اسلامی، نوعی پذیرش عهد الهی به حساب آمده و از توان مدیریتی بالا و برخورداری از علم فراوان در زمینه معارف الهی به عنوان دو معیار اصلی برای انتخاب رهبر یادشده است.[۳۵] بر همین اساس مدیران وکارگزاران وقتی مسئولیتی را میپذیرند، در حقیقت متعهد به انجام صادقانه و کامل آناند و خود را در پیشگاه خداوند متعال مسئول میدانند.[۳۶] در روایات از پذیرفتن مسئولیتهای فردی یا اجتماعی بدون مهارت لازم و تخصص کافی نهی شده است. در سخنی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که هر کس بدون دانش (مهارت و تخصص) به کاری دست زند، بیش از آنکه آن کار را درست انجام دهد، خراب میکند[۳۷]؛ همچنین از امامصادق(ع) روایت شده کسی که بدون بصیرت (و بیشناخت و دانایی) عمل میکند، همچون کسی است که به بیراهه میرود و هرچه تندتر برود از مقصود دورتر میشود[۳۸] و به موجب حدیثی از پیامبر(ص) کسی که کارگزار و مدیری را به کار گمارد، در حالیکه میداند در میان مسلمانان فردی وجود دارد که برای آن کار شایستهتر و به قرآن و سنت آگاهتر است، قطعاً به خدا و رسول خدا(ص) و همه مؤمنان خیانت کرده است.[۳۹] در نامه امامعلی(ع) به فرماندار آذربایجان از مسئولیت تعبیر به امانت شده است[۴۰]؛ بر همین اساس اظهار نظر افراد غیر متخصص در معارف و علوم اسلامی امری اشتباه و یکی از علل گرایش به مادیگری و از موجبات بزرگ لامذهبی شمرده شده است.[۴۱]
همراهی دو واژه تعهد و تخصص در روایات و منابع اسلامی، مؤید این است که باید کار به دست کسی سپرده شود که هم توانایی انجام آن را از نظر مدیریتی و اجرایی داشته باشد و هم پاسدار حقوق مردم و متعهد به آن باشد؛ از اینرو قرآن در تبیین ملاک شایستگی در مدیریت، تخصص را با قید تعهد همراه کرده و این همراهی، شاهد بر این است که تعهد و تخصص، دو رکن اصلی مدیریتاند.[۴۲] امامخمینی نیز تأکید کرده است دولت اسلامی بدون تکیه بر تعهد و تخصص و گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشتههای مختلف موفق نخواهد شد و لازم است مسئولان در گزینش اشخاص، به کاردانی و تعهد آنان تکیه کنند نه بر دوستی و آشنایی و حرفشنوی از آنان.[۴۳]
رابطه تعهد و تخصص
میان تعهد و تخصص ارتباط تنگاتنگ و مستحکمی وجود دارد و پیوند تعهد و تخصص امری اجتناب ناپذیر است.[۴۴] در بینش اسلامی یکی از مهمترین اصول مدیریتی، آمادهسازی محیط اجتماع برای شکوفایی استعدادهای پنهان و رشد همهجانبه افراد در جهت ارزشهای اسلامی است؛ بر همین اساس سپردن امور جامعه به افراد مؤمن، باتقوا و وفادار به ارزشهای معنوی و اخلاقی و به اصطلاح متعهد، یک اصل زیربنایی است.[۴۵]
تعهد شرط لازم و قطعی مدیریت است؛ زیرا مدیر متعهد خود را ملتزم به افزایش مهارت و تخصص میداند و همواره میکوشد بر معلومات و تجربههای خود بیفزاید و هرگاه متعهد متخصصی را یافت که از وی برای پذیرش آن مسئولیت لایقتر است، جای خویش را به او میدهد و خود یار و همکار او شود.[۴۶] اساساً در بستر تعهد است که تخصص متولد میشود و بر اثر ایمان، افراد شکوفایی پیدا میکنند.[۴۷] انسان متعهد اگر در کاری دانش لازم را نداشته باشد، اصلاً مسئولیت آن را نمیپذیرد و خود را متعهد به واگذاری مسئولیت به افراد متعهد و لایقتر از خود میداند[۴۸]؛ بر این اساس در شرایط عادی و در موارد یکسانی تخصص، تقدم با فرد متعهدتر است و در مواردی که فردی تخصص بالاتر و تعهد کمتری دارد، تقدم با فردی است که تعهد بیشتری دارد.[۴۹] با این حال، تعهد هرچند بهتنهایی هم خوب و یک ارزش مهم اسلامی است، هرگز جانشینی برای تخصص نیست؛ چنانکه تخصص هم با همه اهمیتی که دارد بدون تعهد ثمر چندانی ندارد.[۵۰]
در سیره مدیریتی پیامبر اکرم(ص) ملاک انتخاب مدیران و واگذاری مسئولیتها به افراد، داشتن تعهد و تخصص (هر دو با هم) بوده است[۵۱]؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) برای انتخاب رهبر، توان مدیریتی بالا و برخورداری از علم فراوان در زمینه معارف الهی را دو معیار اصلی معرفی کرده است.[۵۲]
از سوی دیگر، در دنیای امروز، علوم مختلف در حال جداشدن و تجزیه به شاخههای خاص خودند و لزوم استفاده از متخصصان در رشتههای مختلف، امری غیرقابل انکار است؛ ولی با این حال، در نظام اسلامی که میخواهد ارزشهای متعالی را در انسان رشد بدهد، تخصص زمانی ارزش دارد که در اختیار اهداف عالی الهی باشد و در چنین جامعهای نمیتوان ارزش اولیه را به تخصص داد[۵۳] و برای حرکت جامعه به سوی رشد و تعالی تخصص و ایمان (تعهد) باید همراه با هم باشند[۵۴]؛ از اینرو برای مدیران و مسئولانی که کاری را بر عهده میگیرند، هر دو لازم است و همانطور که بدون تخصص تمدن و پیشرفت برای انسان امکانپذیر نیست، بدون تعهد هم تعالی پیدا نمیکند.[۵۵]
امامخمینی نیز بر اهمیت تعهد و تخصص تأکید داشت و خاطرنشان میکرد و هیچیک از این دو ضابطه، جایگزین دیگری نمیشود و تعهد و تخصص هر دو باید باشند تا جامعه مکتبی و آرمانیِ اسلام تحقق پیدا کند.[۵۶] ایشان آن دو را برای تصدی مسئولیتها مانند دو بال پرنده برای پرواز میدانست که یکی بدون دیگری از کارایی چندانی برخوردار نیست و برای پرواز هر دو بال لازم است.[۵۷]
شاخصهای تعهد دینی
تخصص امر روشنی است؛ ولی داشتن تعهد شاخصها و معیارهایی دارد که به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود:
ایمان به خداوند
ایمان به خداوند تعالی از مهمترین ارکان و بلکه مهمترین رکن تعهد دینی است، به گونهای که بدون ایمان، تعهد دینی و التزام به امانتداری مشکل و بلکه غیرممکن است. در حقیقت شخصیت الهی انسان در گرو تعهد او در برابر خداست.[۵۸] از دیدگاه امامخمینی فرد متعهد کسی است که مؤمن به خدا، امین و دارای فضایل است و برای خود و مذهب خود احترام قائل است.[۵۹] ایمان به خداوند ایجاب میکند که انسان، خود را وامدار عهد خویش بداند و بدون هیچ کاستی وفای به آن کند؛ زیرا همه در برابر خداوند و اعمال خود مسئولاند و باید در قیامت پاسخگو باشند.[۶۰]
امانتداری
قبول یک منصب و مسئولیت به منزله پذیرش امانت در جامعه بهشمار میرود و ادای امانت واجب است و خیانت به آن حرام. قرآن کریم ضمن تأکید بر امانتداری همه را از خیانت در امانت برحذر داشته و نهی کرده است.[۶۱] به نظر امامخمینی مراد از «امین» که در دستور قرآن است، مطلق امانت است[۶۲] و همه امانتها را خواه امانتهای مادی باشد، خواه معنوی، خواه به شخصیتهای حقیقی باشد، خواه به شخصیتهای حقوقی شامل میشود.
قیام به عدل و قسط
قرآن کریم همه مؤمنان را دعوت به قیام به قسط میکند و از آنان میخواهد که همواره برای خدا بهپا خیزند و تمام کارهایشان برای خدا باشد و نیز گواهان عدل و قسط باشند و مطابق عدل و انصاف، شهادت دهند و توصیه میکند که همیشه با عدالت رفتار کنند که عدالت به تقوا نزدیکتر است[۶۳] و در آیه دیگر خطاب به مؤمنان فرمان داده است، همواره قیام به عدل کنند و در تمام شئون زندگی با مردم مطابق عدل و انصاف رفتار کنند.[۶۴] وقتی برای هر مؤمنی ایستادگی و قیام به قسط و عدل و نفی تبعیض لازم است، طبعاً برای کسانی که به عنوان کارگزاران حکومتی منصوب شده و مسئولیتی را در جامعه اسلامی بر عهده گرفتهاند، داشتن این ویژگی ضرورت بیشتری خواهد داشت و باید بیش از دیگران به مَلَکه فاضله عدالت متصف باشند.[۶۵] افزون بر شاخصهای ذکرشده، از نظر امامخمینی پذیرش نظام، انقلابیبودن، وابستگی نداشتن به بیگانگان و در خدمت مصالح مردم بودن نیز از ویژگیها و شاخصهای مهم کارگزار متعهد در نظام اسلامی است.[۶۶]
تعهد و تخصص در انقلاب اسلامی
در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی بحث جایگاه تعهد و تخصص و نیز تقدم و تأخر آنها از بحثهای رایج بود که مدتها در میان مسئولان و صاحبنظران با شدت و ضعف ادامه داشت و در ماههای نخست سال ۱۳۵۸ مناظرههایی نیز در همینباره برگزار شد.[۶۷] امامخمینی بهرهمندی از علوم و تخصص در فنون را برای برنامهریزی و کارهای اجرایی و اداری کشور لازم میدانست[۶۸]؛ ولی در روند اداره امور کشور از تخصصی که (همراه با ایمان و تعهد نباشد و) کشور را به دامن بیگانگان ببرد و مایه وابستگی کشور گردد، ابراز نگرانی کرده و آن را تخصص مهلک نامیده است.[۶۹] ایشان با اشاره به اتهام مخالفت ایشان با علم و تخصص از سوی مخالفان، اظهار کرد آنان که اتهام مخالفت با علم و تخصص را مطرح میکردند، میخواستند انقلاب را از مسیر اصلی خود منحرف کنند و به طرف شرق و غرب بکشانند.[۷۰] به عنوان نمونه، در آغاز جنگ ایران و عراق سیدابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور ایران که فرماندهی کل قوا را هم بر عهده داشت، با نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری نمیکرد و به آنان سلاح و مهمات نمیداد و معتقد بود در جنگ تخصص و اسلحه کاربرد دارد و این جوانها چیزی از آن نمیدانند.[۷۱] وی برخلاف نیروهای متعهد ارتش مانند خلبانان علیاکبر شیرودی، احمد کشوری و مسعود آشوری که معتقد بودند در دفاع مقدس ایمان میجنگد نه تخصص، میخواست نیروهای غیر اسلامی را در ارتش حاکم کند و نیروهای بااخلاص و ارزشی را منزوی یا جدا کند.[۷۲]
امامخمینی تأکید میکرد با علم و تخصص مخالف نیست، بلکه با نوکری بیگانگان مخالف است؛ زیرا تخصصی که بخواهد کشور را به دامن آمریکا یا شوروی و انگلیس بیندازد مهلک است و متخصص منحرف از هر کسی خطرناکتر است.[۷۳] ایشان همانطور که به اهمیت و ضرورت تعهد برای مدیران و مسئولان توجه داشت، به لزوم صلاحیت فنی و تخصص آنان هم توجه میکرد و هر دو مؤلفه را شرط مهم گزینش مسئولان میدانست.[۷۴] ایشان در پیام خود به مناسبت سالگرد انقلاب تأکید کرد که دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد کمک بگیرند تا راز موفقیت را به دست آورند.[۷۵]
ایشان به همه متصدیان و دولتمردان در سطوح مختلف هشدار داد توجه داشته باشند که همه اعمال و رفتار آنان در محضر خداست و اگر به واسطه سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل آنان، به اسلام و مسلمانان ضرر و خللی برسد و به تصدی مسئولیت خود ادامه دهند، مرتکب گناه بزرگ و مهلکی شدهاند و عذاب الهی دامنگیرشان خواهد شد؛ از اینرو لازم است اگر کسی در هر مقام احساس ضعف میکند، چه ضعف در مدیریت (تخصص) و چه ضعف نفس (بیتقوایی و بیتعهدی)، دلاورانه و بدون جوسازی استعفا کند و این عملِ او عبادت است.[۷۶]
ایشان از مردم میخواست که اشخاص متعهد، سالم و بابصیرت را که هیچ انحرافی ندارند، به عنوان نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی و مجالس دیگر انتخاب کنند.[۷۷] همچنین بر لزوم تعهد و تخصص به عنوان دو عامل تعیینکننده بر سرنوشت کشور تأکید میکرد و علت تلاش دشمنان برای نفوذ به دانشگاهها را تربیت جوانان برخلاف مصالح کشور میدانست و معتقد بود دستیابی اشخاص غیرمتعهد به علم فاجعهبار و عاملی برای فنا و نابودی کشور و جامعه است؛ چنانکه حوزه و دانشگاهِ متعهد، منشأ همه سعادتهای مادی و معنوی و حوزه و دانشگاه غیرمتعهد، سرچشمه همه گرفتاریهای جامعهاند.[۷۸]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۳۱۱؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۹۷۶؛ معین، فرهنگ معین، ۱/۱۱۰۵
- ↑ لیپست، دایرةالمعارف دموکراسی، ۱/۴۸۸
- ↑ منطقی، تعهد کاری، ۹۴
- ↑ حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، ۱۴
- ↑ جوادی آملی، بنیان مرصوص، ۱۷۶
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۵۷۰۷؛ معین، فرهنگ معین، ۱/۱۰۴۹
- ↑ کنعانی، مسئله متخصصین ایرانی، ۶۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۱۲۳
- ↑ یوسف، ۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۰/۲۳
- ↑ بقره، ۲۴۷
- ↑ نمل، ۳۹
- ↑ قصص، ۲۶
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۶/۷۸–۷۹
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۵۰
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ۶۱۰–۶۱۵
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ن۵۳، ۴۵۶–۴۵۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۷۱
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۱۲۳
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲
- ↑ تقوی، نگرشی بر مدیریت اسلامی، ۱۲۹
- ↑ حقپناه، شایستهسالاری در نظام علوی، ۱۹۲
- ↑ حقپناه، شایستهسالاری در نظام علوی، ۱۹۲–۱۹۳
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۶/۷۹
- ↑ مصباح یزدی، پیشنیازهای مدیریت، ۲۶۲
- ↑ نساء، ۵۸
- ↑ مؤمنون، ۸؛ نحل، ۹۱
- ↑ انفال، ۲۷
- ↑ بقره، ۲۷؛ رعد، ۲۵
- ↑ نحل، ۴۳
- ↑ انبیاء، ۷
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۵۹؛ بابازاده، نگرشی نو بر جامعه مدنی، ۷۱
- ↑ بقره، ۲۴۷؛ یوسف، ۵۵؛ قصص، ۲۶
- ↑ یوسف، ۵۵
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۰/۲۳
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۷۲، ۲۴۹
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ن۵، ۳۷۹
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۴
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ۳۶۲
- ↑ هیثمی، مجمع الزوائد، ۵/۲۱۱
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ن۵، ۳۷۹
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۵۵۷–۵۵۹
- ↑ جوادی آملی، اخلاق کارگزاران، ۱۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷
- ↑ جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ۱۴۷
- ↑ حزب جمهوری اسلامی، مواضع ما، ۸۵–۸۶
- ↑ مهاجری، مدیریت و رهبری، ۴۰
- ↑ باهنر، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، ۱۱۱
- ↑ مهاجری، مدیریت و رهبری، ۴۰
- ↑ حزب جمهوری اسلامی، مواضع ما، ۸۶
- ↑ حزب جمهوری اسلامی، مواضع ما، ۸۵–۸۶
- ↑ احمدی، درآمدی بر سیره مدیریتی پیامبر(ص)، ۱۰۷
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۷۲، ۲۴۹
- ↑ حسینی بهشتی، سخنرانیها، ۲/۴۴۳–۴۴۵
- ↑ حسینی بهشتی، سخنرانیها، ۲/۴۵۲–۴۵۳
- ↑ حکیمی و دیگران، الحیاة، ۵/۵۴۲؛ جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ۱۴۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷–۱۵۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۱۳
- ↑ جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ۵۳۴–۵۳۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۴۲–۴۴۳؛ ۸/۶۷؛ ۱۰/۲۱۸–۲۱۹ و ۱۷/۱۵۳
- ↑ اسراء، ۳۴
- ↑ نساء، ۵۸؛ انفال، ۲۷
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۳
- ↑ مائده، ۸
- ↑ نساء، ۱۳۵
- ↑ نساء، ۱۳۵؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ن۲۶ و ۴۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۱۹ و ۱۴/۲۴۵–۲۴۶
- ↑ دشتی، انگیزههای قیام عاشورا، ۴۵–۴۷؛ حسینی بهشتی، سخنرانیها، ۲/۴۴۱–۴۵۹؛ خامنهای، نرمافزار حدیث ولایت، ۸۰–۸۱؛ سعادت میرقدیم، پایگاه اندیشهوران حوزه
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۵۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۵۹ و ۱۵/۳۱۰
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۲۴–۳۲۵
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۶۱–۳۶۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۵۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۰۸–۵۰۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۱۲–۴۱۴
منابع
- قرآن کریم.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احمدی، محمدرضا، درآمدی بر سیره مدیریتی پیامبر(ص)، مجله حصون، شماره ۹، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- بابازاده، علیاکبر، نگرشی نو بر جامعه مدنی، قم، شفق، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- باهنر، محمدجواد، مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش.
- تقوی، سیدرضا، نگرشی بر مدیریت اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
- جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران بنیاد نهج البلاغه، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- جوادی آملی، عبدالله، اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی، تهران، رجاء، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- جوادی آملی، عبدالله، بنیان مرصوص، امامخمینی قدس سره در بیان و بنان آیتالله جوادی آملی، قم، اسراء، چاپ هشتم، ۱۳۸۴ش.
- حزب جمهوری اسلامی، مواضع ما، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، سخنرانیها و مصاحبههای آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۶ش.
- حقپناه، رضا، شایستهسالاری در نظام علوی، مجله پژوهشهای اجتماعی اسلامی، شماره ۳۲–۳۳، ۱۳۸۰–۱۳۸۱ش.
- حکیمی، محمدرضا و محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حکیمی، محمدرضا، ادبیات و تعهد در اسلام، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، ۱۳۷۹ش.
- خامنهای، سیدعلی، نرمافزار حدیث ولایت، بیانات سال ۱۳۷۲ش.
- دشتی، محمد، انگیزههای قیام عاشورا، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.
- سعادت میرقدیم، سیداصغر، پایگاه اندیشهوران حوزه، ۴/۱۲/۱۳۹۴ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کنعانی، ناصر، مسئله متخصصین ایرانی و بازگشت آنها به کشور، مجله ایران فردا، شماره ۱۲، ۱۳۷۳ش.
- لیپست، سیمور مارتین، دایرةالمعارف دموکراسی، مترجمان کامران فانی و نورالله مرادی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، پیشنیازهای مدیریت، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۹۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۷، تهران، صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۸۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۹، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، ج۱۰، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، ۱۳۸۵ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، ۱۳۸۶ش.
- منطقی، محسن، تعهد کاری، مسیری برای ارزش افزوده منابع انسانی، مجله علمی حوزه و دانشگاه، شماره ۴۵، ۱۳۸۴ش.
- مهاجری، مسیح، مدیریت و رهبری از دیدگاه شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، مجله مصباح، شماره ۱۸، ۱۳۷۵ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۵۹، انقلاب در بحران، به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هیثمی، علیبنابیبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
پیوند به بیرون
- مرتضی فیروزی، تعهد و تخصص، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۲۲–۴۲۸.