confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
(←پیشینه) |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
انواع حکومتِ تمدنهای باستانی در شرق ازجمله ایران، مصر و بابل، استبداد فردی در قالب پادشاهی بودند؛ ولی در رم باستان گاهی به هنگام بحران، حکومت به فردی واگذار میشد (آشوری، ۱۷۰) که به آن فرد در اصطلاح «دیکتاتور» میگفتند. دیکتاتور در اصل مقامی بود که اختیار کامل حکومت و ارتش را برای مدت محدود به دست میگرفت و گاهی این مدت دایمی میگشت ( | انواع حکومتِ تمدنهای باستانی در شرق ازجمله ایران، مصر و بابل، استبداد فردی در قالب پادشاهی بودند؛ ولی در رم باستان گاهی به هنگام بحران، حکومت به فردی واگذار میشد<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۰)</ref> که به آن فرد در اصطلاح «دیکتاتور» میگفتند. دیکتاتور در اصل مقامی بود که اختیار کامل حکومت و ارتش را برای مدت محدود به دست میگرفت و گاهی این مدت دایمی میگشت.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۰)</ref> حکومتهای استبدادی در قرون وسطا نیز با سیطره کلیسا و پاپ، حدود هزار سال، در اروپا رواج داشتند؛ اما از قرن شانزدهم میلادی شاهان در برابر قدرت پاپ، استبداد پادشاهی را ایجاد کردند.<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۵)</ref> دیکتاتوریها در قرن بیستم به دلیل نوع ایدئولوژی با هم تفاوت داشتند که کمونیسم و احزاب کمونیستی و فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم<ref> (آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۰)</ref> دیکتاتوری پرولتاریا<ref> (مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۵/۳۳۵)</ref> از آن جملهاند. | ||
تاریخ ایران نیز استبداد را به شکل شاهنشاهی سنتی و دیکتاتوری تجربه کردهاست و همواره نظام شاهنشاهی با استبداد آمیخته و تمرکز قدرت در دست یک فرد بودهاست (روحانی، ۱/۴۰۳ ـ ۴۰۴). شاهان خودکامه صاحباختیار جان و مال مردم بودهاند و هر گونه صدای معترضی را بهشدت سرکوب میکردند. آنان مشروعیت حکومت خود را معمولاً با نسبتدادن خویش به فره ایزدی و از طریق چاپلوسان تبلیغ میکردند (شریف، ۶۵). در دوره اخیر سلسله قاجاریه، نظام استبدادی بر پایه انحصارِ دولتی حقوق مالکیت و قدرت متمرکزِ اقتصادی، بروکراتیک و نظامی تداوم یافت. در این ساختار سیاسی هیچگونه مالکیت خصوصی نمیتوانست به صورت قدرتمند وجود داشته باشد؛ زیرا با اراده شاه و به صورت دلبخواهی و در کوتاهترین زمان ممکن اموال و امتیازات مالکان گرفته میشد (کاتوزیان، ۲۲۵). نبود حقوق مستقل، قانون و سیاست عادلانه و عقلانی از ویژگیهای اساسی استبداد ایرانی در این دوره محسوب میشود ( | تاریخ ایران نیز استبداد را به شکل شاهنشاهی سنتی و دیکتاتوری تجربه کردهاست و همواره نظام شاهنشاهی با استبداد آمیخته و تمرکز قدرت در دست یک فرد بودهاست.<ref> (روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۳ ـ ۴۰۴).</ref> شاهان خودکامه صاحباختیار جان و مال مردم بودهاند و هر گونه صدای معترضی را بهشدت سرکوب میکردند. آنان مشروعیت حکومت خود را معمولاً با نسبتدادن خویش به فره ایزدی و از طریق چاپلوسان تبلیغ میکردند.<ref> (شریف، انقلاب آرام، ۶۵).</ref> در دوره اخیر سلسله قاجاریه، نظام استبدادی بر پایه انحصارِ دولتی حقوق مالکیت و قدرت متمرکزِ اقتصادی، بروکراتیک و نظامی تداوم یافت. در این ساختار سیاسی هیچگونه مالکیت خصوصی نمیتوانست به صورت قدرتمند وجود داشته باشد؛ زیرا با اراده شاه و به صورت دلبخواهی و در کوتاهترین زمان ممکن اموال و امتیازات مالکان گرفته میشد.<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۲۵).</ref> نبود حقوق مستقل، قانون و سیاست عادلانه و عقلانی از ویژگیهای اساسی استبداد ایرانی در این دوره محسوب میشود<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۲۶).</ref> و از همینرو نهضت مشروطه (۱۲۸۵ش) نه بر ضد ترتیبات حقوقی و قانونی مستقر بلکه برای داشتن نفسِ قانون و رهاشدن از بند حکومت خودکامه شکل گرفت.<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۲۶ ـ ۲۲۷).</ref> هرچند نهضت مشروطه نقطه عطفی بود که قدرت استبدادی را محدود ساخت، اما پس از ناکامی و با ورود کشور به هرج و مرج، ملت تن به کودتا و در پی آن دیکتاتوریِ سلسله پهلوی سپردند.<ref> (اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۵)</ref> {{ببینید|نهضت مشروطه}} | ||
با ظهور خاندان پهلوی دوره جدیدی از حکمرانی در تاریخ ایران آغاز شد و آن تبدیل شاهنشاهی سنتی به نوع دیکتاتوری بود (روحانی، ۱/۴۰۹ ـ ۴۱۰). یکهتازی رضاشاه پهلوی در عرصه قدرت، به شکل تشکیل پارلمان فرمایشی، تبعید و حذف مخالفان، برچیدهشدن بساط احزاب، حاکمیت نظام پلیسی و امنیتی از طریق سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، ایجاد و رواج فضای چاپلوسی و فرمانبرداری محض و کنترل و سانسور شدید مطبوعات بروز کرد ( | با ظهور خاندان پهلوی دوره جدیدی از حکمرانی در تاریخ ایران آغاز شد و آن تبدیل شاهنشاهی سنتی به نوع دیکتاتوری بود.<ref> (روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۹ ـ ۴۱۰).</ref> یکهتازی رضاشاه پهلوی در عرصه قدرت، به شکل تشکیل پارلمان فرمایشی، تبعید و حذف مخالفان، برچیدهشدن بساط احزاب، حاکمیت نظام پلیسی و امنیتی از طریق سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، ایجاد و رواج فضای چاپلوسی و فرمانبرداری محض و کنترل و سانسور شدید مطبوعات بروز کرد.<ref> (روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۶ ـ ۴۰۸).</ref> برخلاف استبداد سنتی قاجار، دیکتاتوری پهلوی برای سازماندهی و مشروعیت سیاسی نیازمند ایدئولوژی بود؛ بنابراین رژیم تلاش کرد تا ملیگرایی و ناسیونالیسم آمرانه را تکیهگاه مشروعیت خود کند.<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۴).</ref> نیروی محرکه این ایدئولوژی کنارگذاشتن سنتها و هنجارهای بومی و تمسک به تاریخ ایران باستان و شکوه گاهخیالی آن بود.<ref> (روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۲۳۶)</ref> {{ببینید|رضا پهلوی}} | ||
با تبعید رضاشاه، پسر او محمدرضا تاج و تخت را با حمایت قدرتهای غربی به دست گرفت و با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بر روند استبداد و خودکامگی خود افزود. حمایت قدرتهای بزرگ، اتکا به درآمدهای نفتی، تقویت ارتش و سازمانهای امنیتی همچون سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، پایههای دیکتاتوری وی را تشکیل میداد (عیوضی و هراتی، ۶۳ ـ ۶۴). او برای وادارکردن مردم به اطاعت و مشروعیتسازی و دوام و بقای سلطنت خود، باستانگرایی و ناسیونالیسم نمایشیِ پدرش را ادامه داد و سنت دیکتاتوریهای معاصر، یعنی ایجاد حزب فراگیر و اجبار ملت به عضویت در آن را در پایان عمرِ حکومتش اضافه کرد (کاتوزیان، ۲۳۹؛ عیوضی و هراتی، ۶۷) | با تبعید رضاشاه، پسر او محمدرضا تاج و تخت را با حمایت قدرتهای غربی به دست گرفت و با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بر روند استبداد و خودکامگی خود افزود. حمایت قدرتهای بزرگ، اتکا به درآمدهای نفتی، تقویت ارتش و سازمانهای امنیتی همچون سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، پایههای دیکتاتوری وی را تشکیل میداد.<ref> (عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۳ ـ ۶۴).</ref> او برای وادارکردن مردم به اطاعت و مشروعیتسازی و دوام و بقای سلطنت خود، باستانگرایی و ناسیونالیسم نمایشیِ پدرش را ادامه داد و سنت دیکتاتوریهای معاصر، یعنی ایجاد حزب فراگیر و اجبار ملت به عضویت در آن را در پایان عمرِ حکومتش اضافه کرد.<ref> (کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۹؛ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۷)</ref> {{ببینید|ساواک | جشنهای ۲۵۰۰ساله | حزب رستاخیز}} پهلوی آگاهانه، به شیوه دیکتاتوری و خوی خودکامه خویش در اداره جامعه اعتراف میکرد و خود را زیر عناوینی همچون «فرمانده کل نیروهای مسلح»، «آریامهر» و «پدر تاجدار» مطلقالعنان میدانست.<ref> (روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۱۴ ـ ۴۱۵؛ اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۸ ـ ۲۸۹)</ref> {{ببینید|محمدرضا پهلوی}} سرانجام به دنبال خروج وی از ایران در ۲۶ دی ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر مبنای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی به پیروزی رسید (نصری، ۱۰۰) و سپس در پی یک همهپرسی سراسری، نظام جمهوری اسلامی در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ رسمیت یافت. {{ببینید|فرار شاه | بیست و دو بهمن}} | ||
== نگاه اسلامی == | == نگاه اسلامی == |