۵۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== مفاسد نظام سلطنتی == | == مفاسد نظام سلطنتی == | ||
در نظر امامخمینی، ساختار و شکل | در نظر امامخمینی، ساختار و شکل [[حکومت]]، نقش چندانی در حفظ [[دموکراسی]] و تأمین آرمانهای انسانی [[ملت]] ندارد، بلکه مهم ویژگیهای حاکمان و کارگزاران حکومت و ضوابطی است که باید آنان رعایت کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۳۴.</ref>{{ببینید|کارگزاران}} در عین حال ایشان، «جمهوری» را که نقش مردم در آن برجستهتر است، در مقایسه با نظام سلطنتی که آن را غیر الهی، غیر توحیدی و طاغوتی میدانست، عاقلانهتر میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۴؛ ۸/۴۸۴ و ۱۱/۲۹۱، ۴۴۸.</ref>{{ببینید|دموکراسی| جمهوری اسلامی}} زیرا استمرار و دوام [[سلطنت]] بدون [[نظارت]] مردم، ناگزیر فسادآور است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۴.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است در نظامهای سلطنتی (مطلقه یا مشروطه)، سلطان یا نمایندگان مردم، به وضع قوانین دلخواه و تحمیل آن بر مردم میپردازند؛ در صورتی که در اسلام، قدرت مقننه و اختیار | امامخمینی معتقد است در نظامهای سلطنتی (مطلقه یا مشروطه)، سلطان یا نمایندگان مردم، به وضع قوانین دلخواه و تحمیل آن بر مردم میپردازند؛ در صورتی که در اسلام، قدرت مقننه و اختیار [[تشریع]]، به خداوند اختصاص دارد و [[شارع مقدس]]، یگانهقدرت مقننه است. هیچکس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم [[شارع]] را نمیتوان به اجرا گذاشت.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۴.</ref> ایشان معتقد است حکومت به شیوه سلطنت که حاکمان بر جان و مال [[مردم]] مسلطاند و خودسرانه در آن دخل و تصرف میکنند، موجب [[فساد]] و [[ظلم]] و غارتگری است، بر خلاف حکومت به شیوه اسلامی که در آن حاکم دارای صفات [[علم]]، [[عدالت اجتماعی|عدالت]]، [[عقل]] و تدبیر است و در صورت تحقق این شیوه در جامعه، اثری از مفاسد و غارتگری نخواهد ماند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۶–۴۸.</ref> | ||
امامخمینی مخالفت با سلاطین و دربارهای فاسد و ظالم را سیره [[پیامبر(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰ و ۲۱۶؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰.</ref> و معتقد بود اصل تحمیل و مسلطشدن یک نفر بر مردم، بدون رضایت و اختیار آنان، امری کهنه، ارتجاعی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۰ و ۴۹۴.</ref> و مساوی با استبداد، قلدری و [[دیکتاتوری]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۷–۳۸ و ۴۰.</ref> و منشأ بدبختی و [[عقبماندگی]] جوامع<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۶۲، ۲۷۶–۲۷۷ و ۴۹۰.</ref> است. ایشان اساساً گردش قدرت در سلطنت بر مبنای توارث و تحمیل بر مردم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۷۳.</ref> بهویژه بر نسلهای آینده را، غیر منطقی و باطل میخواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۳–۴۹۴ و ۵۱۶.</ref> و شاه را دارای چنین حقی نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۲.</ref> | امامخمینی مخالفت با سلاطین و دربارهای فاسد و ظالم را سیره [[پیامبر(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰ و ۲۱۶؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰.</ref> و معتقد بود اصل تحمیل و مسلطشدن یک نفر بر مردم، بدون رضایت و اختیار آنان، امری کهنه، ارتجاعی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۰ و ۴۹۴.</ref> و مساوی با استبداد، قلدری و [[دیکتاتوری]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۷–۳۸ و ۴۰.</ref> و منشأ بدبختی و [[عقبماندگی]] جوامع<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۶۲، ۲۷۶–۲۷۷ و ۴۹۰.</ref> است. ایشان اساساً گردش قدرت در سلطنت بر مبنای توارث و تحمیل بر مردم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۷۳.</ref> بهویژه بر نسلهای آینده را، غیر منطقی و باطل میخواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۳–۴۹۴ و ۵۱۶.</ref> و شاه را دارای چنین حقی نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۲.</ref> |
ویرایش