Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
مهمترین بخش مکتب مارکس، جزء سوم یا همان انقلاب مارکس است. پیروان وی معتقدند میتوان از این [[فلسفه]]، به صورت دانشی انقلابی استفاده کرد؛ یعنی به صورت ابزاری که به وسیله آن بتوان وضع موجود را توجیه و سپس آینده را بر اساس آن پیشبینی کرد و با تکیه بر آن، راهی به سوی آینده گشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۵۰۱.</ref> مارکسیسم هدف خود را رسیدن به جامعه کمونیستی معرفی کرده، معتقد است که پس از نابودی سرمایهداری، سوسیالیسم که یک دوره گذار و موقتی به شمار میآید، شکل میگیرد و در آن، دولت، نماینده طبقه کارگر است و مالکیت خصوصی از میان میرود. سرانجام، جامعه از سوسیالیسم نیز عبور میکند و به نظام کمونیستی پای مینهد که کاملاً بیطبقه است.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۳۱ ـ ۳۳.</ref> | مهمترین بخش مکتب مارکس، جزء سوم یا همان انقلاب مارکس است. پیروان وی معتقدند میتوان از این [[فلسفه]]، به صورت دانشی انقلابی استفاده کرد؛ یعنی به صورت ابزاری که به وسیله آن بتوان وضع موجود را توجیه و سپس آینده را بر اساس آن پیشبینی کرد و با تکیه بر آن، راهی به سوی آینده گشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۵۰۱.</ref> مارکسیسم هدف خود را رسیدن به جامعه کمونیستی معرفی کرده، معتقد است که پس از نابودی سرمایهداری، سوسیالیسم که یک دوره گذار و موقتی به شمار میآید، شکل میگیرد و در آن، دولت، نماینده طبقه کارگر است و مالکیت خصوصی از میان میرود. سرانجام، جامعه از سوسیالیسم نیز عبور میکند و به نظام کمونیستی پای مینهد که کاملاً بیطبقه است.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۳۱ ـ ۳۳.</ref> | ||
مارکس و انگلس کمونیستها را در عمل، قاطعترین بخش احزاب کارگری تمام کشورها میدانستند که احزاب کارگری دیگر را به پیشروی بر میانگیزند.<ref>مارکس و انگلس، مانیفست حزب کمونیست، ۵۵ ـ ۵۶.</ref> لنین برخلاف مارکس اعتقاد داشت که رهبری انقلاب باید بر عهده حزبی پیشرو و متشکل از افراد انقلابی، نه لزوماً کارگر و پرولتر باشد؛<ref>رحیمی، لنین و لنینیسم، ۳۵.</ref> بر این اساس، مارکس معتقد به دیکتاتوری اکثریت یا پرولتاریا بود؛ اما لنین به دیکتاتوری اقلیت یا انقلابیون حرفهای اعتقاد داشت.<ref>رحیمی، لنین و لنینیسم، ۳۵.</ref> | مارکس و انگلس کمونیستها را در عمل، قاطعترین بخش احزاب کارگری تمام کشورها میدانستند که احزاب کارگری دیگر را به پیشروی بر میانگیزند.<ref>مارکس و انگلس، مانیفست حزب کمونیست، ۵۵ ـ ۵۶.</ref> لنین برخلاف مارکس اعتقاد داشت که رهبری انقلاب باید بر عهده حزبی پیشرو و متشکل از افراد انقلابی، نه لزوماً کارگر و پرولتر باشد؛<ref>رحیمی، لنین و لنینیسم، ۳۵.</ref> بر این اساس، مارکس معتقد به [[دیکتاتوری اکثریت]] یا پرولتاریا بود؛ اما لنین به [[دیکتاتوری اقلیت]] یا انقلابیون حرفهای اعتقاد داشت.<ref>رحیمی، لنین و لنینیسم، ۳۵.</ref> | ||
==نقد مارکسیسم== | ==نقد مارکسیسم== | ||
نقد مارکسیسم یا نقد یک یا چند اصل مارکسیسم که به اعتقاد مارکس، غیر قابل خدشه است، بنیاد مارکسیسم را متزلزل میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۲.</ref> | نقد مارکسیسم یا نقد یک یا چند اصل مارکسیسم که به اعتقاد مارکس، غیر قابل خدشه است، بنیاد مارکسیسم را متزلزل میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۲.</ref> | ||
۱. اصول فلسفی: اگرچه ماده، واقعیت عینی دارد، هستی تنها در ماده، خلاصه نمیشود و موجودات مجرد و غیر مادی مانند خداوند تعالی به عنوان هستیبخش موجوات دیگر و روح هم وجود دارند و همانطور که طول و عرض و عمق از ویژگیهای ذاتی ماده است، علم و ادراک و اراده از خصایص ذاتی روح شمرده میشود و ماده هیچگاه نمیتواند دارای این خصوصیات باشد.<ref>مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ۳۰۴.</ref> جبر تاریخی نیز ضمن اینکه حوادث و وقایع تاریخی خلاف آن را نشان میدهد، با آزادی و اراده و اختیار | |||
منطق دیالکتیک تا آنجاکه به اصل حرکت، تضاد و پیوستگی اجزای طبیعت بر میگردد، مورد قبول حکمای اسلامی نیز است؛ اما اینکه اندیشه و معرفت و شناخت نیز مانند ماده تحت تأثیر این منطق باشد، پذیرفتنی نیست؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۱۹۳.</ref> زیرا | ۱. اصول فلسفی: اگرچه ماده، واقعیت عینی دارد، هستی تنها در ماده، خلاصه نمیشود و موجودات مجرد و غیر مادی مانند [[خداوند تعالی]] به عنوان هستیبخش موجوات دیگر و روح هم وجود دارند و همانطور که طول و عرض و عمق از ویژگیهای ذاتی ماده است، [[علم]] و [[ادراک]] و [[اراده]] از خصایص ذاتی روح شمرده میشود و ماده هیچگاه نمیتواند دارای این خصوصیات باشد.<ref>مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ۳۰۴.</ref> جبر تاریخی نیز ضمن اینکه حوادث و وقایع تاریخی خلاف آن را نشان میدهد، با [[آزادی]] و اراده و [[جبر و اختیار|اختیار انسان]]، سازگار نیست؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۸۴ ـ ۳۸۸.</ref> زیرا انسان با اراده خود کار میکند و توان پیشرفت و عقبگرد دارد.<ref>مصباح یزدی، انقلاب اسلامی، ۸۲.</ref> | ||
امامخمینی نیز چنانکه در نامه خود به میخائیل | |||
۲. اندیشه اقتصادی: روش مارکس در بسیاری از مسائل مارکسیستی، متناقض است که به معنای عدول مارکس از مارکسیسم به شمار میآید.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۳.</ref> وی از یک سو با زیربنادانستن اقتصاد، از تأثیر یکطرفه عامل زیربنایی بر همه عوامل روبنایی سخن گفته و از سوی دیگر، بر مبنای منطق دیالکتیک، همبستگی و تأثیر متقابل همه اجزای طبیعت و جامعه را پذیرفته است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۵.</ref> و اساساً تأثیر یکسویه و مطلق اقتصاد بر انسان که دارای شخصیت، اصالت و فطرت است، پذیرفتنی نیست. انسان برخلاف دیدگاه مارکس، ساخته تاریخ و تاریخ ساخته اقتصاد نیست.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۶۲۹ ـ ۶۳۰.</ref> | منطق دیالکتیک تا آنجاکه به اصل حرکت، تضاد و پیوستگی اجزای طبیعت بر میگردد، مورد قبول [[حکمای اسلامی]] نیز است؛ اما اینکه اندیشه و معرفت و شناخت نیز مانند ماده تحت تأثیر این [[منطق]] باشد، پذیرفتنی نیست؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۱۹۳.</ref> زیرا [[اندیشه]] و ادراک و [[معرفت]]، خواص ضروری ماده مثل اجزا، تجزیهپذیری و انقسام، تحول و شخصیت را ندارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۶/۱۳۸.</ref> | ||
مرام کمونیسم که پیش از انقلاب روسیه، با تبلیغات فکری و فداکاریهای طبقاتی پیش میرفت، پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م روسیه، نیروی نظامی و پلیسی و الزام و | |||
۳. انقلاب مارکسی: ماتریالیسم تاریخی، یک تئوری بدون دلیل است و با واقعیتهای تاریخی هزارانساله بشر و شواهد تاریخی دوران مارکس و انگلس تأیید نمیشود<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۴ ـ ۴۳۵.</ref> و هیچکدام از کشورهای تحت قلمرو مارکسیسم، از کانال ادعایی این مکتب عبور نکردند؛<ref>هاشمی رفسنجانی، ارزشها و مکتبها، ۵۷.</ref> برای نمونه انقلاب چین به رهبری «مائو» با انقلاب کشاورزی، فئودالیسم را از میان برد و به جای سرمایهداری، به دوره سوسیالیسم رسید و این خود، نقض دیگری بر مارکسیسم بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۴۲.</ref> از سوی دیگر، نظریه مارکسیستها در عمل با مشکل روبهرو شد و هرجا کمونیسم پدید آمد، پس از چندی عقبگرد کرد و به سمت سرمایهداری بازگشت که نمونه آشکار آن کشور چین است که به بازسازی اقتصاد خود بر اساس سرمایهداری اقدام کرد.<ref>مصباح یزدی، انقلاب اسلامی، ۸۲.</ref> در نگاهی کلی، امامخمینی برخلاف دیدگاه رایج، بر آن بود که سران کشورهای کمونیستی از مکتب کمونیسم به عنوان مخدر برای جوامع خود استفاده میکنند و توان حل مشکلات مردم را ندارند،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۰۳.</ref> تبلیغات دامنهدار کمونیسم بینالمللی، تنها برای اغفال و استثمار تودههای مستضعف است<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۲.</ref> و قدرتمندان کمونیست هم مانند امریکا و ابرقدرتهای | [[امامخمینی]] نیز چنانکه در نامه خود به [[میخائیل گورباچف]]، رهبر وقت [[شوروی]]، آورده، تأکید داشت مارکسیسم به جهت اینکه مکتبی مادی است، جوابگوی هیچیک از نیازهای واقعی بشر نیست؛ زیرا با مادیت نمیتوان بزرگترین درد جامعه بشری در غرب و شرق عالم، یعنی اعتقادنداشتن به معنویت را درمان کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۲۱.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است نگاه [[اسلام]] به انسان برخلاف مارکسیسم، مادی و تکبعدی نیست و برای همه ابعاد انسان از طبیعت تا ماورای آن برنامه دارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۹ ـ ۱۰.</ref> و با نگاه به عملکرد [[انبیا(ع)]] در طول [[تاریخ]]، بطلان این نظریه که «دین افیون تودههاست» روشن میشود؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۵۱.</ref> همانگونه که [[آیات قرآن کریم]] درباره [[جنگ]]، [[جهاد ودفاع|جهاد]]، مبارزه و بهتحرکواداشتن مردم، باطلبودن این دیدگاه را اثبات میکند<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲۴۰.</ref> و [[مذهب شیعه]] با سازشنکردن با دولتها و ایستادگی در برابر آنها و کشتهشدن بزرگان این مذهب در این مسیر نشان داده که معرف اسلام حقیقی است و دین افیون جامعه نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۲۷۱.</ref>{{ببینید|نامه به میخائیل گورباچف}} | ||
۲. اندیشه اقتصادی: روش مارکس در بسیاری از مسائل مارکسیستی، متناقض است که به معنای عدول مارکس از مارکسیسم به شمار میآید.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۳.</ref> وی از یک سو با زیربنادانستن اقتصاد، از تأثیر یکطرفه عامل زیربنایی بر همه عوامل روبنایی سخن گفته و از سوی دیگر، بر مبنای منطق دیالکتیک، همبستگی و تأثیر متقابل همه اجزای طبیعت و جامعه را پذیرفته است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۵.</ref> و اساساً تأثیر یکسویه و مطلق اقتصاد بر انسان که دارای شخصیت، [[اصالت]] و [[فطرت]] است، پذیرفتنی نیست. انسان برخلاف دیدگاه مارکس، ساخته تاریخ و تاریخ ساخته اقتصاد نیست.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۶۲۹ ـ ۶۳۰.</ref> | |||
مرام کمونیسم که پیش از انقلاب روسیه، با تبلیغات فکری و فداکاریهای طبقاتی پیش میرفت، پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م روسیه، نیروی نظامی و پلیسی و الزام و [[جبر|اجبار]]، نقش بزرگی در استیلا و استقرار آن داشت و هیچگاه [[عدالت]] و [[آزادی]] و [[مساوات]] و [[دموکراسی]] را به خود ندید.<ref>بازرگان، مجموعه آثار (۲)، تبلیغ پیامبر، ۲۲۴.</ref> به باور امامخمینی تمام مکاتب غیر توحیدی، انحرافیاند و برای اغفال و به دامانداختن جوانان ساخته شدهاند. ایشان با بیان نمونهای از زندگی اشرافی استالین، ادعاهای کمونیستها درباره برادری و برابری و خدمتگزاری به ملتها را پوچ و بیاساس شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۵۱۴ ـ ۵۱۵.</ref> ایشان تأکید داشت مکتبی که [[اقتصاد]] را زیربنا میداند، شناختی از انسان ندارد و او را در شمار حیوان به حساب میآورد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۴۵۰.</ref> | |||
۳. انقلاب مارکسی: ماتریالیسم تاریخی، یک تئوری بدون دلیل است و با واقعیتهای تاریخی هزارانساله بشر و شواهد تاریخی دوران مارکس و انگلس تأیید نمیشود<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۳۴ ـ ۴۳۵.</ref> و هیچکدام از کشورهای تحت قلمرو مارکسیسم، از کانال ادعایی این مکتب عبور نکردند؛<ref>هاشمی رفسنجانی، ارزشها و مکتبها، ۵۷.</ref> برای نمونه انقلاب چین به رهبری «مائو» با انقلاب کشاورزی، فئودالیسم را از میان برد و به جای سرمایهداری، به دوره سوسیالیسم رسید و این خود، نقض دیگری بر مارکسیسم بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۴۲.</ref> از سوی دیگر، نظریه مارکسیستها در عمل با مشکل روبهرو شد و هرجا کمونیسم پدید آمد، پس از چندی عقبگرد کرد و به سمت سرمایهداری بازگشت که نمونه آشکار آن کشور چین است که به بازسازی اقتصاد خود بر اساس سرمایهداری اقدام کرد.<ref>مصباح یزدی، انقلاب اسلامی، ۸۲.</ref> در نگاهی کلی، امامخمینی برخلاف دیدگاه رایج، بر آن بود که سران کشورهای کمونیستی از مکتب کمونیسم به عنوان مخدر برای جوامع خود استفاده میکنند و توان حل مشکلات مردم را ندارند،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۰۳.</ref> تبلیغات دامنهدار کمونیسم بینالمللی، تنها برای اغفال و استثمار تودههای مستضعف است<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۲.</ref> و قدرتمندان کمونیست هم مانند [[امریکا]] و [[ابرقدرتهای غرب]]، برای پیشبرد اهداف خود، خون ملتهای مستضعف را پایمال میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۸۴.</ref> ایشان گروههای چپگرا ازجمله چریکهای فدایی خلق را از مبارزه با ملت و کشور خود به نام دوستی توده، برحذر داشت و درباره غلطیدن به دامن شوروی و چین، بدون شناخت درست از مکاتب مختلف که موجب فعالیت به نفع کشورهای بیگانه و علیه تودههای ستمدیده خواهد شد، هشدار داد؛ زیرا مدعیان کمونیسم از آغاز در شمار دیکتاتورترین، قدرتطلبترین و انحصارگراترین حکومتهای جهان بوده و هستند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۳۸ ـ ۴۳۹.</ref> | |||
==ورود مارکسیسم به ایران== | ==ورود مارکسیسم به ایران== | ||
سابقه فعالیت مارکسیستها در | سابقه فعالیت مارکسیستها در [[ایران]]، به دوران جنبش [[مشروطه]] (۱۲۸۵ش) باز میگردد.<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۲۷.</ref> فعالیت سوسیالیستها در ایران مدتها پیش از تأسیس [[حزب توده]] و حتی پیش از ایجاد حزب کمونیست ایران آغاز شده بود.<ref>طبری، کژراهه، ۱۴.</ref> این تفکر با تلاش چهرههایی چون «تقی ارانی» و «تشکل ۵۳ تن» نمود مارکسیستی ـ کمونیستی پیدا کرد.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۴.</ref> پس از به قدرترسیدن کمونیسم در شوروی، نحلههایی از این تفکر، فعالیت خویش را در ایران آغاز کردند. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی]] روشنفکران چپ به طور جدی طرح آرمانهای کارگری و نجات زحمتکشان را مطرح کردند و همین جاذبه زیادی پدید آورد و در نهایت منجر به تشکیل حزب توده در مهرماه ۱۳۲۰ گردید.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۲۰ ـ ۲۱.</ref> | ||
:{{ببینید|حزب توده ایران}} | :{{ببینید|حزب توده ایران}} | ||
با پیدایش گروههای مارکسیستی در ایران مانند حزب | با پیدایش گروههای مارکسیستی در ایران مانند [[حزب جمعیت]]، [[حزب عدالت]]، [[حزب کمونیست ایران]]، [[گروه تقی ارانی]] و حزب توده،<ref>مرکز بررسی اسناد، عنکبوت سرخ، ۳/نوزده.</ref> بهتدریج تفکراتی که متأثر از آموزههای مارکسیسم بود، در میان برخی از روشنفکران مسلمان به وجود آمد.<ref>آژینی، التقاط و تحجر از دیدگاه شهید مطهری، ۲۵.</ref> این گفتمان که با تکیه بر تجربه تاریخی خود میدانست با پشتکردن به هویت فرهنگی جامعه ایران که مبتنی بر ارزشهای اسلامی است، نمیتواند با اقبال عمومی روبهرو شود، سعی کرد مارکسیسم را بیشتر به عنوان الگوی مبارزه نشان دهد، نه رویکردی که متضمن نفی دین است.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۱۰.</ref> در ادامه جریانهای یاد شده تشکیلاتی با عنوان خداپرستان سوسیالیست، در میان روشنفکران و جوانان مسلمان ایجاد شد که تا سال ۱۳۳۰ به فعالیت خود ادامه داد.<ref>آژینی، التقاط و تحجر از دیدگاه شهید مطهری، ۲۶.</ref> امامخمینی علت اصلی این وابستگی فکری و به سراغ نظریات شکستخورده اقتصاد مارکسیستی رفتن را نادیدهگرفتن و نشناختن صحیح مکتب و اقتصاد اسلام معرفی کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۱۸۱.</ref> ایشان خاطرنشان ساخته است بیشتر کسانی که در ایران، مکتب مارکسیسم را تبلیغ میکردند، هیچ شناختی از آن نداشتند یا مزدورانی بودند که برای جلوگیری از پیشرفت اسلام تلاش میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۳۷۶ ـ ۳۷۷.</ref> | ||
بخشی از مارکسیستهای ایران صرف نظر از هر نامی که به خود نهاده باشند، با پذیرش ایدئولوژی الحادی و نفی اصالت شرقی و اسلامی، راه بیگانگی از جامعه خود را در پیش گرفتند و از واقعیتهای جامعه ایران دور ماندند؛ اگرچه آنان کوشیدند ایدئولوژی خود را در کالبد ایرانی جای دهند، اما از آنجاکه جرئت نمیکردند از اصول ماتریالیسم و انترناسیونالیسم پرولتاریایی فراتر روند، برنامههای آنان در بهبود حیات جامعه ایران تأثیری نداشت.<ref>طبری، کژراهه، ۲۰.</ref> مارکسیسم در ایران از سازمانها و احزاب کوچکی تشکیل شده بود که بخش عمده آن گروههای جوان و بیتجربه فاقد توانایی فعالیت سیاسی بودند و به دلیل سرکوب پیوسته به دست رژیم پهلوی، هیچیک از آنان توانایی ایفای نقش رهبری در جنبش مردم یا ارائه راهکاری برای مبارزه علیه رژیم پهلوی را نداشتند.<ref>امیراحمدی و پروین، ایران پس از انقلاب، ۴۸.</ref> در مرداد ۱۳۳۲ دو گروه فعال مارکسیستی در ایران، حزب توده ایران و گروه بسیار کوچکتر موسوم به «نیروی سوم» به رهبری خلیل ملکی بود که از حزب توده منشعب شده بود.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۴.</ref> حزب توده از آنجاکه محمد مصدق را نماینده منافع بورژوازی و برخوردار از حمایت امریکا میشمرد، ملیکردن صنعت نفت را رد میکرد و در برابر، نیروی سوم با گشودن باب تحلیلها و برداشتهای متفاوت و مستقل از شوروی، ملیشدن نفت را بر اساس مبانی سوسیالیسم تئوریزه میکرد.<ref>شیخفرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، ۳۱۲.</ref> | بخشی از مارکسیستهای ایران صرف نظر از هر نامی که به خود نهاده باشند، با پذیرش [[ایدئولوژی الحادی]] و نفی اصالت شرقی و اسلامی، راه بیگانگی از جامعه خود را در پیش گرفتند و از واقعیتهای جامعه ایران دور ماندند؛ اگرچه آنان کوشیدند ایدئولوژی خود را در کالبد ایرانی جای دهند، اما از آنجاکه جرئت نمیکردند از اصول ماتریالیسم و انترناسیونالیسم پرولتاریایی فراتر روند، برنامههای آنان در بهبود حیات جامعه ایران تأثیری نداشت.<ref>طبری، کژراهه، ۲۰.</ref> مارکسیسم در ایران از سازمانها و احزاب کوچکی تشکیل شده بود که بخش عمده آن گروههای جوان و بیتجربه فاقد توانایی فعالیت سیاسی بودند و به دلیل سرکوب پیوسته به دست رژیم پهلوی، هیچیک از آنان توانایی ایفای نقش رهبری در جنبش مردم یا ارائه راهکاری برای مبارزه علیه [[رژیم پهلوی]] را نداشتند.<ref>امیراحمدی و پروین، ایران پس از انقلاب، ۴۸.</ref> در مرداد ۱۳۳۲ دو گروه فعال مارکسیستی در ایران، حزب توده ایران و گروه بسیار کوچکتر موسوم به «نیروی سوم» به رهبری [[خلیل ملکی]] بود که از حزب توده منشعب شده بود.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۴.</ref> حزب توده از آنجاکه [[محمد مصدق]] را نماینده منافع بورژوازی و برخوردار از حمایت امریکا میشمرد، ملیکردن صنعت نفت را رد میکرد و در برابر، نیروی سوم با گشودن باب تحلیلها و برداشتهای متفاوت و مستقل از شوروی، [[ملی شدن صنعت نفت|ملیشدن نفت]] را بر اساس مبانی سوسیالیسم تئوریزه میکرد.<ref>شیخفرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، ۳۱۲.</ref> | ||
حزب توده پس از قیام سیام تیر ۱۳۳۱ مشی خود را در قبال محمد مصدق، تصحیح کرد و این مرحله نیز با افراط و تفریط همراه بود و حزب توده در مقطعی سیاست پیروی از مصدق را در پیش گرفت و در زمان کودتا علیه مصدق، سیاست عدم هر گونه مقاومت در برابر کودتای محمدرضا پهلوی ـ اردشیر زاهدی را در پیش گرفت. حزب توده پس از پیروزی کودتا نیز با سیاستهای نسنجیده خود به امپریالیسم و دربار پهلوی خدمت کرد.<ref>مؤسسه مطالعات، سیاست و سازمان حزب توده، ۱/۱۳۸ ـ ۱۴۲.</ref> دو هسته از مهمترین هستههای مارکسیستی دهه چهل گروه جزنی ـ ظریفی و گروه احمدزاده ـ پویان بودند که گامهای عملی مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی را در ایران برداشتند و از ادغام این دو در دهه پنجاه، چریکهای فدایی خلق پدید آمد.<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۹۴.</ref> | حزب توده پس از قیام سیام تیر ۱۳۳۱ مشی خود را در قبال محمد مصدق، تصحیح کرد و این مرحله نیز با افراط و تفریط همراه بود و حزب توده در مقطعی سیاست پیروی از مصدق را در پیش گرفت و در زمان کودتا علیه مصدق، سیاست عدم هر گونه مقاومت در برابر کودتای [[محمدرضا پهلوی]] ـ [[اردشیر زاهدی]] را در پیش گرفت. حزب توده پس از پیروزی کودتا نیز با سیاستهای نسنجیده خود به امپریالیسم و دربار پهلوی خدمت کرد.<ref>مؤسسه مطالعات، سیاست و سازمان حزب توده، ۱/۱۳۸ ـ ۱۴۲.</ref> دو هسته از مهمترین هستههای مارکسیستی دهه چهل گروه جزنی ـ ظریفی و گروه احمدزاده ـ پویان بودند که گامهای عملی مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی را در ایران برداشتند و از ادغام این دو در دهه پنجاه، چریکهای فدایی خلق پدید آمد.<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۹۴.</ref> | ||
:{{ببینید|محمد مصدق|حزب توده ایران}} | :{{ببینید|محمد مصدق|حزب توده ایران}} | ||
==اهداف شوروی از ترویج مارکسیسم در ایران== | ==اهداف شوروی از ترویج مارکسیسم در ایران== | ||
با سقوط نظام تزاری و برپایی انقلاب اکتبر، دوران کوتاهی در روابط دو کشور ایران و شوروی ایجاد شد که همراه لغو قراردادهای تحمیلی گذشته و انعقاد قرارداد ۱۹۲۱م/ ۱۲۹۹ش بود؛ ولی با مرگ لنین، سیاست مسکو در قبال ایران، ماهیت تهاجمی و مداخلهجویانه پیدا کرد.<ref>کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۱۳.</ref> رایجترین روش دخالت شوروی در کشورهای غیر کمونیستی، ایجاد تشکلها و احزاب سیاسی و اطلاعاتی در این قبیل کشورها بود. عوامل و عناصر این تشکلها به طور معمول، روشنفکرانی بودند که در شوروی، آموزشهای مارکسیستی دیده بودند یا کارگران و مهاجرانی بودند که برای کار به آن کشورها مهاجرت کرده بودند.<ref>مرکز بررسی اسناد، عنکبوت سرخ، ۳/نوزده.</ref> اوج دخالت شوروی در جریان اشغال خاک ایران در جنگ جهانی دوم و تخلیهنکردن به موقع در پایان جنگ و نیز تقویت گروههای جداییطلب و طرفدار شوروی مانند حزب دموکرات آذربایجان و حزب توده نمایان میشود.<ref>کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۱۳.</ref> شوروی در پی مقاصد خود تلاش داشت تا حزب توده نه تنها به شکل یک حزب کمونیست، بلکه بیشتر به صورت یک حزب دموکراتیک عام، شامل همه طبقات اجتماعی باشد.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۵.</ref> | با سقوط نظام تزاری و برپایی انقلاب اکتبر، دوران کوتاهی در روابط دو کشور [[ایران]] و [[شوروی]] ایجاد شد که همراه لغو قراردادهای تحمیلی گذشته و انعقاد قرارداد ۱۹۲۱م/ ۱۲۹۹ش بود؛ ولی با مرگ لنین، سیاست مسکو در قبال ایران، ماهیت تهاجمی و مداخلهجویانه پیدا کرد.<ref>کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۱۳.</ref> رایجترین روش دخالت شوروی در کشورهای غیر کمونیستی، ایجاد تشکلها و احزاب سیاسی و اطلاعاتی در این قبیل کشورها بود. عوامل و عناصر این تشکلها به طور معمول، روشنفکرانی بودند که در شوروی، آموزشهای مارکسیستی دیده بودند یا کارگران و مهاجرانی بودند که برای کار به آن کشورها مهاجرت کرده بودند.<ref>مرکز بررسی اسناد، عنکبوت سرخ، ۳/نوزده.</ref> اوج دخالت شوروی در جریان اشغال خاک ایران در [[جنگ جهانی دوم]] و تخلیهنکردن به موقع در پایان جنگ و نیز تقویت گروههای جداییطلب و طرفدار شوروی مانند حزب دموکرات آذربایجان و حزب توده نمایان میشود.<ref>کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۱۳.</ref> شوروی در پی مقاصد خود تلاش داشت تا حزب توده نه تنها به شکل یک حزب کمونیست، بلکه بیشتر به صورت یک حزب دموکراتیک عام، شامل همه طبقات اجتماعی باشد.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۵.</ref> | ||
نگاه شوروی به ایران تنها از زاویه ایدئولوژیک و تشویق به انقلاب کمونیستی خلاصه نمیشد، بلکه این دولت، توسعه و پیشرفت و در نتیجه سلطه جهانی خود را بر مبنای وصیت پتر کبیر، دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس میدید که نزدیکترین راه دسترسی به این هدف، ایران بود.<ref>مرکز بررسی اسناد، عنکبوت سرخ، ۳/سیزده.</ref> این روند افزون بر اینکه از ملاحظات راهبردی، ژئوپولتیک و تا حدودی ایدئولوژیک تأثیر میگرفت، ریشه در سیاست خارجی شوروی داشت و ناشی از جنگ سرد و به عبارت بهتر ماهیت روابط آن با امریکا بود.<ref>کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۱۳.</ref> ماهیت عملکرد مارکسیستها در ایران هم خدمت به ابرقدرت شرق بود؛<ref>طبری، کژراهه، ۱۴.</ref> چنانکه از از نظر امامخمینی شوروی نیز مانند دیگر قدرتها همواره در صدد تعدی و تجاوز به ایران بوده است<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۴۲.</ref> و نارضایتی ملت ایران از این کشور، به دلیل همین سوء نیتها بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۵.</ref> | نگاه شوروی به ایران تنها از زاویه ایدئولوژیک و تشویق به انقلاب کمونیستی خلاصه نمیشد، بلکه این دولت، توسعه و پیشرفت و در نتیجه سلطه جهانی خود را بر مبنای وصیت پتر کبیر، دسترسی به آبهای گرم [[خلیج فارس]] میدید که نزدیکترین راه دسترسی به این هدف، ایران بود.<ref>مرکز بررسی اسناد، عنکبوت سرخ، ۳/سیزده.</ref> این روند افزون بر اینکه از ملاحظات راهبردی، ژئوپولتیک و تا حدودی ایدئولوژیک تأثیر میگرفت، ریشه در سیاست خارجی شوروی داشت و ناشی از جنگ سرد و به عبارت بهتر ماهیت روابط آن با امریکا بود.<ref>کولایی، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۱۳.</ref> ماهیت عملکرد مارکسیستها در ایران هم خدمت به ابرقدرت شرق بود؛<ref>طبری، کژراهه، ۱۴.</ref> چنانکه از از نظر امامخمینی شوروی نیز مانند دیگر قدرتها همواره در صدد تعدی و تجاوز به ایران بوده است<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۴۲.</ref> و نارضایتی ملت ایران از این کشور، به دلیل همین سوء نیتها بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۵۱۵.</ref> | ||
:{{ببینید|شوروی}} | :{{ببینید|شوروی}} | ||
==مارکسیستها در نهضت اسلامی== | ==مارکسیستها در نهضت اسلامی== | ||
در جریان قیام پانزده | در جریان [[قیام پانزده خرداد]]، برخلاف ادعاهای پیاپی محمدرضا پهلوی، حزب توده و دیگر گروههای کمونیستی، نه تنها مشارکتی در این قیام نداشتند، بلکه در نوشتهها و مواضع خویش تفسیر رادیو مسکو و روزنامههای شوروی را تکرار میکردند. حزب کمونیست شوروی، قیام پانزده خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی و ضد اصلاحات مترقیانه محمدرضا پهلوی میدانست.<ref>انصاری، حدیث بیداری، ۵۷.</ref> بعضی از گروههای مارکسیستی نیز که در دهه چهل تأسیس شدند، از آغاز، یگانه راه نجات سیاسی را [[مبارزه مسلحانه]] میدانستند.<ref>میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ۱۵۱.</ref> | ||
در سال ۱۳۴۴، بخشی از روشنفکران و تحصیلکردگان مسلمان، به قصد مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی سازمان مجاهدین خلق را پایهگذاری کردند. این سازمان برای تطبیق اسلام با مفاهیم مدرن و تب انقلابی دهه چهل، مارکسیسم را مطالعه و از آن اقتباس کرد و پس از یک تصفیه درونگروهی و حذف نیروهای وفادار به اسلام، گرویدن خود به مارکسیسم را در سال ۱۳۵۴ اعلام کرد<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۱۳۴.</ref> و درصد بالایی از نیروهای سازمان، مارکسیست شدند.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۴۲۸.</ref> | در سال ۱۳۴۴، بخشی از روشنفکران و تحصیلکردگان مسلمان، به قصد مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی [[سازمان مجاهدین خلق]] را پایهگذاری کردند. این سازمان برای تطبیق [[اسلام]] با مفاهیم مدرن و تب انقلابی دهه چهل، مارکسیسم را مطالعه و از آن اقتباس کرد و پس از یک تصفیه درونگروهی و حذف نیروهای وفادار به اسلام، گرویدن خود به مارکسیسم را در سال ۱۳۵۴ اعلام کرد<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۱۳۴.</ref> و درصد بالایی از نیروهای سازمان، مارکسیست شدند.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۴۲۸.</ref> | ||
:{{ببینید|مبارزه مسلحانه|سازمان مجاهدین خلق ایران}} | :{{ببینید|مبارزه مسلحانه|سازمان مجاهدین خلق ایران}} | ||
مارکسیسم به عنوان یک اندیشه مدعی نجات خلقِ تحت استعمار و با استفاده از برخی مفاهیم و عناصر انقلابی بهویژه در جو خفقانزده دهههای چهل و پنجاه در میان اقشار جوان و دانشجویان و روشنفکران دینی ایران، به صورت یک رقیب برای اندیشه و فرهنگ دینی مطرح بود؛<ref>هنری لطیفپور، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی ۱۳۴۲ ـ ۱۳۵۷، ۱۲۸.</ref> به همین دلیل در راستای مبارزه با بیدینی پس از رضاشاه | مارکسیسم به عنوان یک اندیشه مدعی نجات خلقِ تحت استعمار و با استفاده از برخی مفاهیم و عناصر انقلابی بهویژه در جو خفقانزده دهههای چهل و پنجاه در میان اقشار جوان و دانشجویان و روشنفکران دینی ایران، به صورت یک رقیب برای اندیشه و فرهنگ دینی مطرح بود؛<ref>هنری لطیفپور، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی ۱۳۴۲ ـ ۱۳۵۷، ۱۲۸.</ref> به همین دلیل در راستای مبارزه با بیدینی پس از [[رضاشاه پهلوی]]، دامنه مبارزه فکری با مارکسیسم در ادبیات مذهبی این دوره، گسترش یافت؛ چنانکه میتوان آن را یکی از محورهای اصلی مبارزات فکری متفکران، نویسندگان و سخنوران مذهبی اعم از [[روحانی]] و غیر روحانی دانست.<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۳۳.</ref> | ||
==اتهام مارکسیسم اسلامی== | ==اتهام مارکسیسم اسلامی== | ||
رژیم پهلوی و دستگاه تبلیغی آن، در پی بهصحنهآمدن مارکسیستها بهویژه پس از تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، چنین اعلام کرد که ایران در خطر فروافتادن در دام مارکسیسم ـ لنینیسم است و باید برای مقابله با آن، با رژیم همکاری کرد یا دست از مبارزه کشید.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۶۷۸ ـ ۶۷۹.</ref> امامخمینی نیز اشاره کرده است که محمدرضا پهلوی تلاش میکرد همه مخالفان خود را در سراسر کشور که شعار ضد دیکتاتوری میدادند، مارکسیست و کمونیست و خارجی بخواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۴ ـ ۴۷۵.</ref> ایشان مفهوم نادرست و حاوی تناقض مارکسیسم اسلامی را خدعه رژیم پهلوی برای ایجاد وحشت و ابهام در میان مردم و از اعتبارانداختن و از میانبردن مبارزه مردم<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref> و ترساندن آنان از خطر حاکمیت کمونیستها در صورت رفتن پهلوی<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۲۲ ـ ۴۲۳.</ref> میدانست. رژیم پهلوی در همین راستا، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، حتی از نفوذدادن عوامل خود در میان مردم انقلابی و سردادن شعارهای کمونیستی دریغ نمیکرد؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۹۵ و ۴/۱۰۳، ۱۱۶.</ref> اما این توطئه و تبلیغات سوء رژیم با ابراز تنفر امامخمینی از همه گروههای منحرف از مذهب، با هر اسم و رسمی، چه مارکسیست و چه کمونیست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۰۴.</ref> و تأکید بر این مطلب که حتی برای سرنگونکردن پهلوی، حاضر به همکاری با مارکسیستها نیست،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۱.</ref> خنثی شد. به اعتقاد ایشان اصولاً شرایط اجتماعی ایران پذیرای کمونیسم نبود<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۴۲.</ref> و این گروهها به دلیل نداشتن پایگاه مردمی،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۲؛ ۴/۴۱۵، ۵۰۱ و ۵/۱۳۰.</ref> تقریباً از میان رفته بودند و نمیتوانستند در نهضت مردمی ایران تأثیری داشته باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲.</ref> | [[رژیم پهلوی]] و دستگاه تبلیغی آن، در پی بهصحنهآمدن مارکسیستها بهویژه پس از تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، چنین اعلام کرد که ایران در خطر فروافتادن در دام مارکسیسم ـ لنینیسم است و باید برای مقابله با آن، با رژیم همکاری کرد یا دست از مبارزه کشید.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۶۷۸ ـ ۶۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز اشاره کرده است که [[محمدرضا پهلوی]] تلاش میکرد همه مخالفان خود را در سراسر کشور که شعار ضد دیکتاتوری میدادند، مارکسیست و کمونیست و خارجی بخواند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۴ ـ ۴۷۵.</ref> ایشان مفهوم نادرست و حاوی تناقض مارکسیسم اسلامی را خدعه رژیم پهلوی برای ایجاد وحشت و ابهام در میان مردم و از اعتبارانداختن و از میانبردن مبارزه مردم<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref> و ترساندن آنان از خطر حاکمیت کمونیستها در صورت رفتن پهلوی<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۲۲ ـ ۴۲۳.</ref> میدانست. رژیم پهلوی در همین راستا، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، حتی از نفوذدادن عوامل خود در میان مردم انقلابی و سردادن شعارهای کمونیستی دریغ نمیکرد؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۹۵ و ۴/۱۰۳، ۱۱۶.</ref> اما این توطئه و تبلیغات سوء رژیم با ابراز تنفر امامخمینی از همه گروههای منحرف از مذهب، با هر اسم و رسمی، چه مارکسیست و چه کمونیست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۲۰۴.</ref> و تأکید بر این مطلب که حتی برای سرنگونکردن پهلوی، حاضر به همکاری با مارکسیستها نیست،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۱.</ref> خنثی شد. به اعتقاد ایشان اصولاً شرایط اجتماعی ایران پذیرای کمونیسم نبود<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۴۲.</ref> و این گروهها به دلیل نداشتن پایگاه مردمی،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۶۲؛ ۴/۴۱۵، ۵۰۱ و ۵/۱۳۰.</ref> تقریباً از میان رفته بودند و نمیتوانستند در نهضت مردمی ایران تأثیری داشته باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۲.</ref> | ||
امامخمینی تأکید میکرد که اسلام بهتنهایی کامل است و نیاز به بهرهگیری از هیچ مکتب فکری دیگری ندارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۲ ـ ۴۷۳.</ref> و اساساً اسلام که بر اساس توحید و وحدانیت خداوند بنا شده است، با ماتریالیسم در تضاد قرار دارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۰.</ref> و نمیتوان هم مسلمان واقعی و هم مارکسیست بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۴۷.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که هدف رژیم از رواج اصطلاح متناقض «مارکسیسم اسلامی»، افزون بر بیاعتباری مبارزه مردم مسلمان ایران،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref> مشروع جلوهدادن سلطه خود در خارج از ایران بود. بدینگونه با وارونه جلوهدادن حقایق، کشتار مردم را نزد سربازان ساده دل و معتقد، موجه نشان میداد تا با وجدان راحت به سوی مردم آتش بگشایند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۲ ـ ۴۷۳.</ref> از همان زمان، امامخمینی اعتقاد داشت با روشنشدن ماهیت حکومت اسلامی در میان اقشار جوان، بساط مکاتب منحرف کمونیستی برچیده میشود؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۴۶.</ref> زیرا عموم ملت ایران خواهان اسلام بوده<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۷۰ ـ ۱۷۱.</ref> و با توجه به تجربیات تلخ گذشته، هرگز به کمونیستها، زمینه دخالت در سرنوشت خود را نخواهند داد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۸۸.</ref> | امامخمینی تأکید میکرد که اسلام بهتنهایی کامل است و نیاز به بهرهگیری از هیچ مکتب فکری دیگری ندارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۲ ـ ۴۷۳.</ref> و اساساً اسلام که بر اساس [[توحید]] و وحدانیت خداوند بنا شده است، با ماتریالیسم در تضاد قرار دارد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۰.</ref> و نمیتوان هم مسلمان واقعی و هم مارکسیست بود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۴۷.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که هدف رژیم از رواج اصطلاح متناقض «مارکسیسم اسلامی»، افزون بر بیاعتباری مبارزه مردم مسلمان ایران،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۷۰ ـ ۳۷۱.</ref> مشروع جلوهدادن سلطه خود در خارج از ایران بود. بدینگونه با وارونه جلوهدادن حقایق، کشتار مردم را نزد سربازان ساده دل و معتقد، موجه نشان میداد تا با وجدان راحت به سوی مردم آتش بگشایند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۷۲ ـ ۴۷۳.</ref> از همان زمان، امامخمینی اعتقاد داشت با روشنشدن ماهیت حکومت اسلامی در میان اقشار جوان، بساط مکاتب منحرف کمونیستی برچیده میشود؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲/۳۴۶.</ref> زیرا عموم ملت ایران خواهان اسلام بوده<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۷۰ ـ ۱۷۱.</ref> و با توجه به تجربیات تلخ گذشته، هرگز به کمونیستها، زمینه دخالت در سرنوشت خود را نخواهند داد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۸۸.</ref> | ||
==گروههای مارکسیستی پس از پیروزی== | ==گروههای مارکسیستی پس از پیروزی== | ||
پس از سقوط رژیم پهلوی، گروههای متنوع چپ در ایران، تحلیلها و مواضع کاملاً پراکندهای درباره انقلاب در پیش گرفتند.<ref>امیراحمدی و پروین، ایران پس از انقلاب، ۴۹.</ref> کمونیستها، انقلاب اسلامی را نتیجه قیام مردم فقیر (آنتیتز) علیه سرمایهداری (تز) میدانستند که با ترکیب اینها انقلاب اسلامی (سنتز) به وجود آمده است و البته هنوز به طور کامل به نفع کارگران نبوده است؛ بدین جهت انقلاب کمونیستی دیگری محقق خواهد شد که این خلأ را جبران کند.<ref>مصباح یزدی، انقلاب اسلامی، ۸۰.</ref> برای هواداران مارکسیسم و نظریهپردازان دوران پس از انقلاب، مسئله حکومت جدید اسلامی، حلناشدنی و ویرانگر بود و در حالیکه تعدادی از سازمانهای مارکسیستی ازجمله حزب | پس از سقوط رژیم پهلوی، گروههای متنوع چپ در ایران، تحلیلها و مواضع کاملاً پراکندهای درباره انقلاب در پیش گرفتند.<ref>امیراحمدی و پروین، ایران پس از انقلاب، ۴۹.</ref> کمونیستها، [[انقلاب اسلامی]] را نتیجه قیام مردم فقیر (آنتیتز) علیه سرمایهداری (تز) میدانستند که با ترکیب اینها انقلاب اسلامی (سنتز) به وجود آمده است و البته هنوز به طور کامل به نفع کارگران نبوده است؛ بدین جهت انقلاب کمونیستی دیگری محقق خواهد شد که این خلأ را جبران کند.<ref>مصباح یزدی، انقلاب اسلامی، ۸۰.</ref> برای هواداران مارکسیسم و نظریهپردازان دوران پس از انقلاب، مسئله حکومت جدید اسلامی، حلناشدنی و ویرانگر بود و در حالیکه تعدادی از سازمانهای مارکسیستی ازجمله [[حزب توده]]، استقلال سیاسی جمهوری اسلامی ایران و بهویژه سیاستهای ضد امریکایی را نشانه حرکت تدریجی به سوی شوروی تفسیر میکردند، اکثریت آنان این امر را انکار و نظام جدید را ابزار دست امپریالیسم معرفی میکردند.<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۱۸۲.</ref> | ||
پس از پیروزی انقلاب | پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، آزادی عمل بهوجودآمده در میان احزاب و گروههای سیاسی گوناگون، گروههای مارکسیستی را نیز به تکاپو واداشت تا طبقه کارگر را مورد خطاب قرار دهند و در صدد یافتن روشهای نظری و عملی تازهای برای سازماندهی آنان باشند. از آنجاکه همه این سازمانها مدعی پیشاهنگی در مبارزه بودند، برای به دست آوردن رهبری طبقه کارگر به رقابت با یکدیگر و با حکومت پرداختند که گاه به خصومت و خشونت منجر میشد.<ref>بهروز، شورشیان آرمانخواه، ۲۴۷.</ref> حزب توده که در آغاز، امامخمینی را به عنوان مرکز ثقل انقلاب میشناخت، قادر به پذیرش این واقعیت نبود که ایشان هرگز حاضر نیست هیچ گروه مارکسیستی را به رسمیت بشناسد. آنان در صدد برآمدند از اسلام در راستای منافع خود استفاده کنند و امیدوار بودند با مخالفت با دولت موقت بتوانند ایران را به سمت سوسیالیسم سوق دهند. | ||
:{{ببینید|دولت موقت|حزب توده ایران}} | :{{ببینید|دولت موقت|حزب توده ایران}} | ||
دو سازمان مهم چپ مارکسیست آن زمان، یعنی سازمان پیکار برای آزادی طبقه کارگر که شاخه مارکسیستی سازمان مجاهدین خلق بود و سازمان چریکهای فدایی خلق که در آغاز انقلاب نیز بر مبارزه مسلحانه و سیاسی تأکید میکردند، پس از گسترش مخالفتها با مشی سیاسی و نظامی آنها، به تشکیل شاخههای شبهنظامی پرداختند و به حرکتهای مسلحانه ادامه دادند.<ref>قزلایاق، ائتلافهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۷.</ref> همچنین مجاهدین خلق که در آغاز بسیار محتاطانه عمل میکردند، آشکارا به انتقاد از حزب جمهوری اسلامی و حمایت از سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت پرداختند<ref>امیراحمدی و پروین، ایران پس از انقلاب، ۵۴.</ref> و هیچیک از این احزاب و گروهها نتوانستند خود را با نیازها و اولویتهای جامعه انقلابی و اهداف اصلی انقلاب اسلامی تطبیق دهند و بهتدریج مسیر خود را از انقلاب جدا کردند.<ref>قزلایاق، ائتلافهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۷.</ref> این به دلیل جاذبه و دافعه انقلاب اسلامی بود که به صورت نیرومند و تکاندهندهای بر گروههای مارکسیستی تأثیر گذاشت و واقعیاتی که از ماهیت الهی انقلاب بر میخاست و با معیارهای مادی و مارکسیستی قابل سنجش نبود، این گروهها را در برابر پرسشهای بسیاری قرار داد و این پرسشها از بدنه به رهبری این سازمانها سرازیر شد و سرانجام به جهت ناتوانی رهبران در پاسخگویی قانعکننده و بیان حقایق انقلاب، این گروهها پیش از برخوردهای قضایی ـ امنیتی، دچار بحران عمیق سیاسی ـ ایدئولوژیک و انشعاب و فروپاشی شدند.<ref>مؤسسه مطالعات، سیاست و سازمان حزب توده، ۱/۲۴۰ ـ ۲۴۱.</ref> تا سال ۱۳۶۰ بیشتر این گروهها غیر قانونی اعلام شدند و آخرین فعالیت قانونی سازمانهای مارکسیستی در ایران به پایان رسید. پس از آن برخی فعالیتهای پنهانی ادامه یافت؛ اما با پایانیافتن این دهه این فعالیتها نیز در نتیجه مستقیم فروپاشی و ازدستدادن حمایت عمومی، رو به زوال رفت. مارکسیستهای ایران که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دوباره قد علم کرده بودند، پس از سی سال، سرانجام در سال ۱۳۶۰ نابود شدند.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۸ ـ ۵۹.</ref> | دو سازمان مهم چپ مارکسیست آن زمان، یعنی سازمان پیکار برای آزادی طبقه کارگر که شاخه مارکسیستی سازمان مجاهدین خلق بود و سازمان چریکهای فدایی خلق که در آغاز انقلاب نیز بر مبارزه مسلحانه و سیاسی تأکید میکردند، پس از گسترش مخالفتها با مشی سیاسی و نظامی آنها، به تشکیل شاخههای شبهنظامی پرداختند و به حرکتهای مسلحانه ادامه دادند.<ref>قزلایاق، ائتلافهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۷.</ref> همچنین مجاهدین خلق که در آغاز بسیار محتاطانه عمل میکردند، آشکارا به انتقاد از حزب جمهوری اسلامی و حمایت از سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت پرداختند<ref>امیراحمدی و پروین، ایران پس از انقلاب، ۵۴.</ref> و هیچیک از این احزاب و گروهها نتوانستند خود را با نیازها و اولویتهای جامعه انقلابی و اهداف اصلی انقلاب اسلامی تطبیق دهند و بهتدریج مسیر خود را از انقلاب جدا کردند.<ref>قزلایاق، ائتلافهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۷.</ref> این به دلیل جاذبه و دافعه انقلاب اسلامی بود که به صورت نیرومند و تکاندهندهای بر گروههای مارکسیستی تأثیر گذاشت و واقعیاتی که از ماهیت الهی انقلاب بر میخاست و با معیارهای مادی و مارکسیستی قابل سنجش نبود، این گروهها را در برابر پرسشهای بسیاری قرار داد و این پرسشها از بدنه به رهبری این سازمانها سرازیر شد و سرانجام به جهت ناتوانی رهبران در پاسخگویی قانعکننده و بیان حقایق انقلاب، این گروهها پیش از برخوردهای قضایی ـ امنیتی، دچار بحران عمیق سیاسی ـ ایدئولوژیک و انشعاب و فروپاشی شدند.<ref>مؤسسه مطالعات، سیاست و سازمان حزب توده، ۱/۲۴۰ ـ ۲۴۱.</ref> تا سال ۱۳۶۰ بیشتر این گروهها غیر قانونی اعلام شدند و آخرین فعالیت قانونی سازمانهای مارکسیستی در ایران به پایان رسید. پس از آن برخی فعالیتهای پنهانی ادامه یافت؛ اما با پایانیافتن این دهه این فعالیتها نیز در نتیجه مستقیم فروپاشی و ازدستدادن حمایت عمومی، رو به زوال رفت. مارکسیستهای ایران که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دوباره قد علم کرده بودند، پس از سی سال، سرانجام در سال ۱۳۶۰ نابود شدند.<ref>رنجبران، بررسی جریان مارکسیسم دانشجویی در ایران، ۵۸ ـ ۵۹.</ref> |