حجب
حجب، موانع موجود در ظهور تجلیات حق و در سیر الی الله.
در عرفان عملی، بحث از حجابها مورد توجه ویژه است؛ زیرا حجابها سالک را از وصال محبوب و مشاهده جمال او باز میدارد و عارفان شرط نخست وصال محبوب را رفع حجب میدانند. اهل معرفت با کمک برخی روایات توانستهاند حجابهای خداوند و حقایقی از آن را مانند حجابهای نور، حجابهای هفتادگانه پروردگار، حجاب نفس و احکام آن را به خوبی تفسیر کنند.
امامخمینی در آثار عرفانی و اخلاقی خود به مباحث هستیشناختی و سلوک حجابها و راهکار رفع حجاب در سیروسلوک پرداخته است. به باور ایشان رسالت همه انبیا(ع) برای این است که انسانها را از حجابهای گوناگون و ظلمات نجات دهند، بلکه تنها راه نجات از حجابها و موانع، حرکت در مسیر انبیاء است.
امامخمینی حجابها را به دو قسم ظلمانی و نورانی تقسیم کرده است و معتقد است سالک در آغاز سلوک الیالله، در حجابهای ظلمانی عالم طبیعت و حجابهای نور قرار دارد و در سفر اول از اسفار اربعه از این حجابها با قدم سلوک معنوی بیرون میآید.
امامخمینی حجابهای ظلمانی متعددی برای قلوب بندگان برمیشمارد که عبارتند از: ۱- حجاب خودبینی و انانیت ۲- حجاب علم ۳-حجاب کثرات ۴-حجاب گناهان ۵-حجاب حب دنیا. همچنین حجابهای نورانی را عبارتند از: حجاب اسماء و صفات ۲- حجاب اسم اعظم ۳- حجاب عقلی و روحی. امامخمینی برای برطرف کردن هر یک از حجابها دستورهایی مناسب برای آن ذکر کردهاند.
واژهشناسی
حُجب جمع حجاب است و در معنای مصدری بازداشتن از دسترسی به چیزی[۱] و پنهانکردن آن[۲] است و در معنای اسم مصدری، حایل میان دو چیز را گویند و به پرده بدینجهت که مانع دیدن چیزی میشود، حجاب گویند.[۳] در اصطلاح عرفانی به مانع میان قاصد و مقصود[۴] و عاشق و معشوق[۵] و هر صورتی از اغیار در قلب که مانع تجلی حقتعالی شود[۶] حجاب گویند. برخی آن را نقش صورتها در دل که مانع قبول تجلی حقایق و مانع میان فیوضات و تجلیات حق و قلب انسان است، تعریف کردهاند.[۷] امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت[۸] بر این باور است هر آنچه انسان را از وجه جمال حق محروم و محجوب میکند، حجاب است.[۹]
پیشینه
در قرآن کریم از قلبهایی که به سبب آلودگی گناهان، از پروردگار خود محجوب ماندهاند یادشده است.[۱۰] برخی مراد از آیه را ارتکاب گناهانی دانستهاند که میان قلب و درک حق حایل میشوند و گفتهاند مراد از محجوب بودن از پروردگار در روز قیامت، محروم بودن از کرامت قرب و منزلت اوست.[۱۱] در بعضی از روایات نیز از حجاب میان حق و خلق سخن به میان آمده و حجاب به فعل بنده اسناد داده شدهاست.[۱۲] در روایتی از رسول خدا(ص) حجابهای میان خداوند و خلق، هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت شمرده شدهاست.[۱۳] در روایت دیگری از پیامبر (ص) در واقعه معراج، از تکلم با خداوند در حجب نور سخن به میان آمدهاست.[۱۴]
در عرفان عملی، بحث از حجابها مورد توجه ویژه است؛ زیرا حجابها سالک را از وصال محبوب و مشاهده جمال او باز میدارد و عارفان شرط نخست وصال محبوب را رفع حجب میدانند.[۱۵] حجب در عرفان عملی بیشتر به آثار آن بر سالک و سعادت یا شقاوت او مربوط میشود.[۱۶] عارفان با کمک برخی روایات[۱۷] توانستهاند حجابهای خداوند و حقایقی از آن را مانند حجابهای نور، حجابهای هفتادگانه پروردگار، حجاب نفس و احکام آن بهخوبی تفسیر کنند.[۱۸] از نخستین کتابهایی که به این بحث پرداختهاند، کتاب اللمع فی التصوف سرّاج[۱۹] از عرفای قرن چهارم است. پس از آن عارفانی چون ابوطالب مکی در قوت القلوب[۲۰] و خواجهعبدالله انصاری در منازل السائرین[۲۱] به آن پرداختهاند. این بحث در عرفان نظری از جهت هستیشناسی نیز بررسی شده و عارفانی چون ابن عربی به آن توجه کرده و از حجاب بودن اسما و صفات[۲۲] و اقسام حجب[۲۳] بحث کردهاند. پس از ابن عربی شاگردان و شارحان آثارش این مسئله را پی گرفته و تکمیل کردند.[۲۴]
امامخمینی به این بحث توجه ویژهای کردهاست و در آثار منظوم و منثور خود با بسط بیشتری از آن بحث کرده و در آثار عرفانی و اخلاقی خود به مباحث هستیشناختی و سلوکی حجابها و راهکار رفع حجاب در سیر و سلوک پرداختهاست. به باور ایشان رسالت همه انبیا(ع) برای این است که انسانها را از حجابهای گوناگون و ظلمات نجات دهند، بلکه تنها راه نجات از حجابها و موانع، حرکت در مسیر انبیا (ع) است.[۲۵] ایشان بر اساس مبانی عرفانی، جنبههای گوناگونی از این مسئله را تبیین کرده و در این باب دربارهٔ موضوعاتی همچون شناخت حجب،[۲۶] اقسام حجب[۲۷] و راهکارهای از میان بردن آنها[۲۸] سخن گفتهاست.
اقسام حجاب
برخی از عارفان با استناد به روایات[۲۹] حجاب را به حجاب نورانی و ظلمانی تقسیم کرده و تفسیرهای متعددی از آن دو ارائه کردهاند. برخی از ایشان حجابهای نورانی را مراتب عقول مجرد و فرشتگان دانستهاند که همه در اصلِ نورانیت و منزه بودن از ظلمت مشترکاند؛ اما شدت ظهور حق در این مظاهر، خود سبب حجاب حق میشود؛ همچنانکه شعاع نور خورشید مانع رؤیت جرم آن میشود.[۳۰] بعضی نیز مراد از حجابهای نوری را اسما و صفات ثبوتی حقتعالی دانسته و مراد از حجابهای ظلمانی را صفات سلبی او شمردهاند.[۳۱] بعضی مراد از حجابهای نورانی و ظلمانی را در احادیث که میگویند برای خداوند هفتاد هزار حجاب از ظلمت و نور است[۳۲] به وجود اشیا و عوالم و تعینات آنها تفسیر کردهاند.[۳۳]
امامخمینی حجابها را به دو قسم ظلمانی و نورانی تقسیم کردهاست. حجابهای ظلمانی گاهی در نشئه علمی و واحدیت و گاهی در نشئه کونی و خارجی است.[۳۴] برخی نیز اصول این حجابها را سه قسم دانستهاند: حجابهای ظلمانی نفسانی، حجابهای نورانی روحی و حجابهای نورانی عقلی و این حجب میان شخص و حقیقت خود است که در سفر اول از اسفار اربعه مرتفع میشود[۳۵] و در ظاهر اشاره به جهت تقییدی دارد که نفس با ترقی در مراحل هفتگانه خود، از این تقییدها رهایی مییابد. به باور امامخمینی، سالک در آغاز سلوک الی اللّه، در حجابهای ظلمانی عالم طبیعت و حجابهای نوری قرار دارد و در سفر اول از اسفار اربعه از این حجابها با قدم سلوک معنوی بیرون میآید[۳۶] (ببینید: اسفار اربعه). ایشان بر این باور است هر امری که موجب غفلت از خداوند شود، حتی علم توحید در صورتی که برای غیر خدا باشد، حجاب ظلمانی است[۳۷] و اگر سالک آن امر را وسیله و سبب توجه به حق و رسیدن به امور آخرت گرداند، تازه از مرحله حجابهای ظلمانی رهایی یافته و به حجابهای نورانی داخل شدهاست.[۳۸] به باور ایشان تأویل عرفانی هفت آسمان که در آموزههای قرآنی[۳۹] آمده، هفت حجاب ظلمانی عالم طبیعت و هفت حجاب نوری عالم غیب است.[۴۰] امامخمینی مانند بعضی اهل معرفت[۴۱] مراد از هفتاد هزار حجابهای نورانی و ظلمانی را در بعضی روایات[۴۲] وجود اشیا، عوالم و تعینات آنها میداند؛ زیرا هر یک از اینها انسان را از جمال حق محجوب میکند.[۴۳]
حجابهای ظلمانی
اهل معرفت حجابهای ظلمانی متعددی برای قلوب بندگان برشمردهاند که عبارتاند از:
- حجاب خودبینی و انانیت: نزد برخی از عارفان، پیروی از نفس اماره حجاب اعظم خوانده میشود.[۴۴] برخی نیز خودپسندی علمی و عملی را حجاب اعظم در حصول قرب الهی دانستهاند.[۴۵] امامخمینی حجاب خودبینی و انانیت را ظلمانیترین و ضخیمترین حجابها و زدودن آن را مقدمه و کلیدِ زدودن دیگر حجابها میشمارد.[۴۶] به باور ایشان در میان حجابها، حجاب خودبینی مانع بزرگی بر سر راه رشد و معرفت آدمی است. این حجاب سبب میشود انسان خود را بینیاز توهم کند و به آنچه میداند قانع و مغرور شود و این خود از دامهای شیطان است.[۴۷] به باور ایشان با بودن حجابِ انانیت، سالک به مقصد نرسیده و هنوز در راه است[۴۸]؛ علاوه بر اینکه خودبینی و خودخواهی با خداخواهی جمع نمیشود.[۴۹] ایشان بر این باور است اگر انسان گرفتار خودبینی و انانیت شود، از حق غافل شده، حجابهای غلیظی میان حق و قلب او واقع میشود که نور هدایت در آن راه نمییابد و از توفیقات الهی محروم میگردد.[۵۰]
- حجاب علم: اهل عرفان علم را حجاب مشهود و عیان میدانند.[۵۱] امامخمینی علم و استدلال را حجاب برای سالک میشمارد و تا زمانی که شخص به قدم فکر و استدلال در پی معرفت حق و سیر الی اللّه است، در واقع گرفتار حجاب اکبر و اعظم است[۵۲] (ببینید: علم). در عین حال ایشان عقیده دارد علم مقدمه شهود است و علم گرچه حجاب است، بدون ورود در حجاب، زدودن آن هم میسر نیست؛ اما سالک نباید در این حجاب بماند.[۵۳] ایشان مراتب بالای این حجاب را زمانی میداند که شخص آن را برای معارضه و تفاخر بیاموزد که این حجاب اکبر خواهد بود و خطر آن از هر چیز دیگری بیشتر است.[۵۴] امامخمینی قائل است تا قلب انسان در حجاب برهان است و از حجاب غلیظ علم برهانی بیرون نیامده، به اولین مرتبه صدیقین نمیرسد.[۵۵]
- حجاب کثرات: در نگاه عرفانی، یکی از مهمترین حجابها که مانع رؤیت جمال حق است، کثرات موجود در عالم هستی است که باعث توهم استقلال موجودات در وجود میشوند؛ در حالی که در نظام هستی، حقیقت وجود تنها برای حقتعالی است و تمامی موجودات دیگر نمود و تجلیات وجود بیکران اویند.[۵۶] رفع حجاب کثرت، به قدم نهادن در سیر و سلوک و توجه به وحدت است که در سفر اول از سیر و سلوک حاصل میشود.[۵۷] امامخمینی نیز کثرات و تعینات را حجاب رؤیتِ محبوب میداند[۵۸]؛ زیرا در هر تعین و تقیدی حجابی ظلمانی و در هر وجود و انّیّتی، حجابی نورانی است[۵۹] و انسان که مجموعه همه تعینات و تقیدات است، محجوب به تمام حجابهای هفتگانه ظلمانی و حجابهای هفتگانه نورانی است.[۶۰] ایشان بر این باور است توحید حقیقی زمانی نصیب انسان میشود که از این حجابها بیرون آید.[۶۱] در نگاه امامخمینی انسان به دلیل اینکه در حجاب کثرت غرق است، از همه موجودات حجاب بیشتری دارد؛ زیرا هیچ موجودی مانند انسان، شدت اشتغال به طبیعت را ندارد، مگر کسانی که حجاب کثرت را پاره کرده و بدون حجاب به شهود جمال حق بار یافته باشند.[۶۲] به نظر ایشان، تمام حجابها چه نورانی و چه ظلمانی، به حجاب تعین و کثرات در عوالم برمیگردد، به گونهای که اشتغال به این امور و این حجاب، انسان را از توجه به محبوب محروم میکند.[۶۳] ایشان در تفسیری تأویلی تعبیر «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» را در سوره حمد با محجوبانِ به کثرت و «الضَّالِّینَ» را با محجوبانِ به وحدت منطبق میکند و «الصّراطَ الْمُسْتَقیمَ» را حد وسط میان این دو میداند که هیچیک از وحدت بر کثرت و کثرت بر وحدت، بر یکدیگر غلبه ندارند.[۶۴]
- حجاب گناهان: بر اساس قرآن[۶۵] و برخی از روایات،[۶۶] گناه، حجاب و عامل تیرگی جان آدمی است؛ به گونهای که با ارتکاب گناه در قلب انسان، نقطه سیاهی پدید میآید که اگر توبه نکند، آن نقطه سیاه افزوده شده تا جایی که همه قلب او را فرا میگیرد و دیگر روی رستگاری را نخواهد دید.[۶۷] اهل معرفت نیز معاصی را سبب حجاب قلب و مانع قرب الهی و سیر الی الله شمردهاند.[۶۸] امامخمینی با تأکید بر این مطلب، تحلیلی فلسفی از آن کردهاست. به باور ایشان هر یک از اعمال صالح یا سیئات، در ملکوت نفس دارای صورتی مناسب با خود است که نفس با آن، نورانی و پاکیزه یا ظلمانی و پلید میشود و نفس مانند آینهای، حقایق را از عالم بالا دریافت میکند و در صورتی که ظلمانی گردد، زنگار زده، نمیتواند این حقایق و معارف را دریافت کند.[۶۹] با حجاب گناهان و کدورت گناه، نمیتوان حقایق روحانی را درک کرد و این گناهان مانع وصول الی الله است[۷۰] و گناهان ظاهری و باطنی در صورتی که بر قلب سلطه و غلبه یابند، نور فطرت را بهکلی خاموش میکنند و در این صورت درِ سعادت بر انسان بسته و بر قلب مهر زده میشود.[۷۱]
- حجاب حب دنیا: در روایات حبّ دنیا اساس و سرآغاز همه گناهان شمرده شدهاست.[۷۲] اهل معرفت نیز حب دنیا و مقام را از حجب دانسته و راه رفع آن را دوری جستن از تعلقات دنیا و شهرتطلبی شمردهاند.[۷۳] امامخمینی بر این باور است حب دنیا و مقام حجابی است که انسان را از معرفت حقتعالی و انوار جمال و جلال او محروم میکند[۷۴] و انسان را از ریاضتهای شرعی و عبادات بازمیدارد و جنبه طبیعتش را تقویت و جنبه روحی و معنوی او را ضعیف میکند.[۷۵] ایشان علاقه به جاه و مقام را نیز از حجابهایی میداند که اگر بر قلب مسلط شود، موجب خاموششدن فطرت الهی میشود و همه درهای سعادت بر آدمی بسته میشود.[۷۶] از سوی دیگر، عارفان برخی از حجابها مانند شرک خفی[۷۷] و جهل[۷۸] را حجاب اعظم شمردهاند. امامخمینی نیز حجاب خودبینی و انانیت[۷۹] و حجاب علم را حجاب اعظم شمردهاست.[۸۰]
حجابهای نورانی
از حجابهایی که مانع رؤیت جمال حق میشود، به حجابهای نورانی تعبیر کردهاند؛ چنانکه در مناجات شعبانیه از آن سخن به میان آمدهاست: «حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ: تا چشمان قلب، حجابهای نوری را بشکافد». در این دعا کمال انقطاع برای بنده طلب میشود تا چشمان قلوب به جمال حق روشن گردد و حجابهای نورانی را شکافته به معدن عظمت راه یابد و در عز قدس ربوبی معلق شود.[۸۱] امامخمینی این انقطاع را انقطاع از «ما سوی الله»[۸۲] و معدن عظمت را همان ضیافت الهی میداند[۸۳] که سالک به تجلیات ذاتی غیبی نایل میشود و خود را متعلق به عزّ قدس او میبیند. در این حال احاطه قیومی حقتعالی و فنای ذاتی خود را شهود میکند و همه موجودات را ظل و سایه حق میبیند[۸۴]
عارفان به بعضی از حجابهای نورانی اشاره کردهاند؛ ازجمله:
- حجاب اسما و صفات: عارفان یکی از حجابهای نورانی را حجب اسما و صفات میدانند که مانع از رؤیت ذات الهی است.[۸۵] امامخمینی نیز اسما و صفات را حجابهای نورانی میداند که مانع از شهود ذات حقاند.[۸۶] هر یک از اسما به حسب درجه خود مرتبهای از حجاب را دارند. این اسما در عینحال که ظهور ذاتاند، حجاب آن نیز بهشمار میروند؛ مانند صورت در آینه که در عین اینکه ظهور آن صورت است، از جهتی حجاب برای آینه محسوب میشود و از خود آینه غفلت میشود.[۸۷] به باور ایشان کمّل از اهلالله همانگونه که از حجب ظلمانی مبری هستند، از حجب نورانی نیز مبرایند؛ زیرا حجب اسما و صفات، شرک اسمایی و صفاتی است.[۸۸]
- حجاب اسم اعظم: امامخمینی اسم اعظم «الله» را حجاب نوری برای اسما و صفات الهی میشمارد و بر این باور است این اسما به اعتبار تعینات خود نمیتوانند بهطور مستقیم به هویت غیبی مرتبط شوند، بلکه این امر به واسطه اسم اعظم «الله» است که خود حجاب نوری و حجاب اکبر است[۸۹] (ببینید: اسم اعظم).
- حجاب عقلی و روحی: سالک در سفر اول (سفر از خلق به حق) حجب ظلمانی و نورانی را میشکافد و جمال حق را مشاهده میکند. امامخمینی مانند قمشهای[۹۰] حجب ظلمانی را حجاب نفسانی و حجاب نورانی را حجاب عقلی و روحی میشمارد[۹۱] (ببینید: اسفار اربعه). ایشان بر این باور است که انبیا (ع) و اوصیای آنان به جهت اینکه وظیفه هدایت دارند با آنکه در کثرت واقعاند و به ارشاد خلق مشغولاند، این کثرت حجاب آنان نیست.[۹۲]
پیامد و آثار حجابها
امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت[۹۳] بر این نکته تأکید میکند که هر چیزی که حجاب میان خداوند و بنده باشد، بنده را از رسیدن به قرب الهی بازمیدارد. ایشان با الهام گرفتن از آموزههای اهل بیت(ع)[۹۴] بر این باور است توجه به غیر خدا، سبب محجوب شدن انسان به حجابهای ظلمانی و نورانی میشود و او را به اسفلالسافلین که آخرین درجه حجب ظلمانی است، ساقط میکند و به پستترین جایگاه میاندازد.[۹۵] به باور امامخمینی حجابها سبب میشوند انسان از همه فیضهای معنوی، از جمله فیض نماز کمتر بهرهمند شود یا اصلاً بهرهای نبرد و به همان صورتِ ظاهر بسنده کند و با روح آن ارتباط برقرار نکند.[۹۶] از نگاه ایشان تا همه حجابهای نورانی و ظلمانی برچیده نشود، توحید ذاتی و فنای کلی غیرممکن است.[۹۷]
حجاب فهم قرآن
امامخمینی بعضی حجابها را مانع از فهم قرآن و استفاده از آن میداند. به باور ایشان، یکی از موانع فهم قرآن، حجاب گناهان و کدورتهای حاصل از طغیان و سرکشی است[۹۸]؛ همچنانکه حب دنیا نیز حجاب غلیظی است که میان انسان و معارف قرآن فاصله میاندازد.[۹۹] ایشان یکی دیگر از حجابهایی را که انسان را از معارف حقیقی و حقایق قرآن محجوب میکند، حجاب آرای فاسد و مذاهب باطل میداند و انکار بعضی از حقایق عرفانی، نظیر لقاءالله را از این قبیل میشمارد[۱۰۰]؛ چنانکه به باور ایشان همه حجابها، بهخصوص حجاب خودبینی و استغنای علمی، انسان را از فهم معارف قرآن کریم محروم میسازند؛ زیرا قرآن کریم کتاب هدایت است تا قلوب انسانها را از حجابهای ظلمانی خارج کند[۱۰۱] و چه بسا افراد با حجاب خودبینیِ علمی تصور کنند آنچه خود از ادبیات قرآنی نظیر صرف، نحو، معانی، بیان، تجوید و قرائت میدانند، بهترین و کاملترین معرفت قرآنی است یا آنچه مفسران پیشین در باب تفسیر آیات گفتهاند، حد نهایی معارف قرآن است؛ اما اینگونه تصورات، حجاب و مانع بزرگی در برابر آنان میشود و نمیگذارد برای درک بیشتر و عالیتر از معارف قرآن تلاش کنند و در باب توحید، نبوت، معاد، اخلاق، تربیت و مانند آن، به حقایقی برتری از قرآن دست یابند.[۱۰۲] (ببینید: فهم قرآن و تفسیر).
راههای رفع حجابها
علمای اخلاق و عرفان برای برطرف کردن هر یک از حجابها دستورهایی مناسب با آن ذکر کردهاند.[۱۰۳] امامخمینی نیز بر این باور است برای برطرف کردن حجابها برای هر کسی و در هر مرتبهای راهکار خاصی وجود دارد.[۱۰۴] ایشان مهمترین راه رفع حجاب را شناخت حجاب میداند.[۱۰۵] ایشان مانند برخی اهل معرفت[۱۰۶] جذبه الهی را نیز از راههای خرق حجب برای سالک میشمارد؛ ولی بر این باور است که این راه نیز به وساطت انبیا (ع) و کمّل واقع میشود. ایشان در عینحال بر این باور است راه اصلی برای خرق حجابها که انبیا (ع) به آن سفارش کردهاند، طریق سلوک و ریاضت است.[۱۰۷]
امامخمینی هر یک از اذکار و افعال نماز را نمادی از کشف حجابها میداند؛ برای مثال سر برداشتن از رکوع را به معنای انصراف از کثرات اسمایی و فنای در صفات میشمارد[۱۰۸] و با استناد به روایتی از امامرضا(ع) در معراج پیامبر(ص)،[۱۰۹] هر یک از تکبیرات هفتگانه در تکبیرات افتتاحیه را اشاره به رفع حجابهای هفتگانه میداند که میتواند اشاره به لطایف هفتگانه انسانی، یعنی نفس، عقل، قلب، سر، روح، خفی و اخفی باشد[۱۱۰] و سالک در هر تکبیری حجابی را پاره کرده، در نهایت به محضر پروردگار وارد میشود.[۱۱۱] این هفت حجاب ممکن است اشاره به همان حجابهای هفتاد هزارگانه باشد که به طریق جمع از آن به هفت تعبیر شده یا ممکن است به معنای انوار وجود و ظلمات تعین یا انوار ملکوت و ظلمات ملک یا حجابهای ظلمانی، تعلقات نفسانی و انوار طاهره تعلقات قلبی باشد.[۱۱۲] امامخمینی یکی از راههای رفع حجاب را انقطاع کامل سالک الی الله میداند؛ چنانکه در مناجات شعبانیه که از مناجاتهای مهمی است و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر ائمه(ع) آن را میخواندهاند، آمدهاست[۱۱۳]؛ در این صورت شخص از حجابهای نورانی نجات مییابد و به سرچشمه عظمت و فنای تام و مشاهده جمال کبریایی میرسد[۱۱۴] و این نهایت سفر دوم از اسفار اربعه اهل سلوک است.[۱۱۵] (ببینید: اسفار اربعه)
پانویس
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۱۲۱.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۲۹۸.
- ↑ فراهیدی، العین، ۳/۸۶؛ فیومی، المصباح المنیر، ۱۲۱.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، ۳۸۲.
- ↑ سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ۳۱۱.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ۲۳۳.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ۲۳۳.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۴/۱۱۲؛ زنوزی، الانوار الجلیه، ۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰.
- ↑ مطففین، ۱۴–۱۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲۰/۲۳۴.
- ↑ صدوق، التوحید، ۱۷۹.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۶.
- ↑ صدوق، الامالی، ۳۷۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۴۱؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۰۱؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۷۱۲ و ۷۲۶؛ آملی، المقدمات، ۳۲۳.
- ↑ بقلی، شرح شطحیات، ۱۲۸–۱۲۹؛ فرغانی، منتهی المدارک، ۲/۹۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۵۵/۴۴؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۰؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۵۶۶–۵۶۷؛ فرغانی، منتهی المدارک، ۲/۲۶۰.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، ۳۸۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب ۲/۱۰۱.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۸۵ و ۱۲۳–۱۲۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۰.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۲۰.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۹۸؛ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ۱۰۷ و ۲۳۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۸ و ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۷.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۲–۱۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۳ و ۶۲۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۲۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸–۷۱؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۱۶؛ امامخمینی، دیوان امام، ۱۸۷ و ۲۴۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۴–۱۳۵؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۵.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۰؛ صدوق، علل الشرائع، ۱/۱۳۲؛ نوری، مستدرک الوسائل ۱۱/۱۳۹.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۰۰.
- ↑ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۹۹–۷۰۰ و ۷۲۱.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۶.
- ↑ زنوزی، الانوار الجلیه، ۳۱۶؛ ← امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷ و ۶۸–۶۹.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۶.
- ↑ طلاق، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱.
- ↑ زنوزی، الانوار الجلیه، ۳۱۶.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰–۳۰۱.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۱۰.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۷–۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، دیوان امام، ۲۴۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۴۳.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۸۵؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۲۹۴–۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۳۹؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸؛ امامخمینی، دیوان امام، ۲۱۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۸–۴۹۹؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۹؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸؛ امامخمینی، دیوان امام، ۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ۱۰۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۷۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ آملی، المقدمات، ۲۶۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰–۳۰۲.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.
- ↑ نساء، ۱۵۵؛ مطففین، ۱۴–۱۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۷۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۷۱.
- ↑ نسفی، الانسان الکامل، ۹۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۶–۴۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
- ↑ ملاصدرا، کسر الاصنام، ۲۲۲–۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۴۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۵، ۱۶۰ و ۳۵۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۵۲۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، ۸۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۷–۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵، امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۴۰.
- ↑ ابنطاووس، الاقبال الاعمال، ۳/۲۹۹.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۷.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸–۶۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۳۷.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۶.
- ↑ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۲.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۹۳؛ بقلی، شرح شطحیات، ۵۷۲.
- ↑ ابنطاووس، الاقبال الاعمال، ۳/۲۹۹.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۲–۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۶–۱۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸–۳۸۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵–۲۰۰.
- ↑ آملی، المقدمات، ۲۶۸؛ ملاصدرا، کسر الاصنام، ۲۲۲–۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۴–۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۴.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۸.
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۵.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۹.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۲/۳۳۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۰.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۷۹–۸۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۰.
- ↑ ابنطاووس، الاقبال الاعمال، ۳/۲۹۹.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۶–۴۷.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
منابع
- قرآن کریم.
- آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم ..، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، دیوان امام (سرودههای حضرت امامخمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
- امامخمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تحقیق هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ سوم، ۱۳۷۴ش.
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- زنوزی، عبدالله، الانوار الجلیه، به اهتمام سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۴ش.
- سجادی، سیدجعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، شرح تائیه ابنفارض، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابنفارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قمشهای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، کسر الاصنام الجاهلیه، تصحیح محسن جهانگیری، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
پیوند به بیرون
- محمدامین صادقی ارزگانی، «حجب»، دانشنامه امامخمینی، ج۴، ص۲۸۳.