پرش به محتوا

خیر و شر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
خیر به معنای چیزی است که همه میل و گرایش به سوی او دارند<ref>زبیدی، تاج العروس، ۳۷۷/۶.</ref> و ضد شر است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳۷۷/۴؛ زبیدی، تاج العروس، ۳۷۷/۶.</ref> شر نیز چیزی است که همه از آن نفرت دارند.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۴۸.</ref> اصطلاح خیر و شر در سخن [[کلام|متکلمان]] و [[فلسفه|فیلسوفان]] غالباً در یک معنا به کار می‌رود؛ اگرچه تعریف‌های مختلفی از آن دو ارائه شده‌است. در اصطلاح متکلمان، خیر به معنای هر امر مطلوب و خواستنی و شر به معنای هر امر مکروه و ناپسند<ref>فخر رازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ۲۲/۳.</ref> و نیز به معنای سازگاری نداشتن با طبع آمده‌است.<ref>جرجانی، التعریفات، ۵۵.</ref> در اصطلاح فیلسوفان، خیر به امری می‌گویند که همه به آن اشتیاق دارند و خواهان آن‌اند<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۳۵۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۸/۷.</ref> و شر نبود ذات یا کمالی است که به آن شیء اختصاص دارد.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۱۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۸/۷.</ref>
خیر به معنای چیزی است که همه میل و گرایش به سوی او دارند<ref>زبیدی، تاج العروس، ۳۷۷/۶.</ref> و ضد شر است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳۷۷/۴؛ زبیدی، تاج العروس، ۳۷۷/۶.</ref> شر نیز چیزی است که همه از آن نفرت دارند.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۴۸.</ref> اصطلاح خیر و شر در سخن [[کلام|متکلمان]] و فیلسوفان غالباً در یک معنا به کار می‌رود؛ اگرچه تعریف‌های مختلفی از آن دو ارائه شده‌است. در اصطلاح متکلمان، خیر به معنای هر امر مطلوب و خواستنی و شر به معنای هر امر مکروه و ناپسند<ref>فخر رازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، ۲۲/۳.</ref> و نیز به معنای سازگاری نداشتن با طبع آمده‌است.<ref>جرجانی، التعریفات، ۵۵.</ref> در اصطلاح فیلسوفان، خیر به امری می‌گویند که همه به آن اشتیاق دارند و خواهان آن‌اند<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۳۵۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۸/۷.</ref> و شر نبود ذات یا کمالی است که به آن شیء اختصاص دارد.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۱۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۸/۷.</ref>


[[امام‌خمینی]] خیر و شر را کمال و نقص در ذات یا صفات و در وجود و کمالات وجود می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰–۶۴۱.</ref> ایشان با وجود این معتقد است خیر و شر تعریف حقیقی ندارند و تعریف‌هایی که از خیر و شر در کتاب‌های فلسفی ارائه شده‌است، غالباً تعریف به لوازم و عوارض است؛<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۵–۷۶.</ref> زیرا حقیقت خیر و شر از واضحات و فطریات است و واگذارکردن فهم آن به وجدان و فطرت به صواب نزدیک‌تر است.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۵–۷۶.</ref>
[[امام‌خمینی]] خیر و شر را کمال و نقص در ذات یا صفات و در وجود و کمالات وجود می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰–۶۴۱.</ref> ایشان با وجود این معتقد است خیر و شر تعریف حقیقی ندارند و تعریف‌هایی که از خیر و شر در کتاب‌های [[فلسفه|فلسفی]] ارائه شده‌است، غالباً تعریف به لوازم و عوارض است؛<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۵–۷۶.</ref> زیرا حقیقت خیر و شر از واضحات و فطریات است و واگذارکردن فهم آن به وجدان و [[فطرت]] به صواب نزدیک‌تر است.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۵–۷۶.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
بشر از دیرباز حوادثی از قبیل [[مرگ]]، سیل و غیره را دیده‌است؛ اما چگونگی وجود این نقص‌ها و آفت‌ها و حل مسئله شرور برای خداباوران دشوار است و همواره ذهن آنان را به خود مشغول کرده‌است؛ زیرا از خداوند قادر و حکیم که خیر مطلق است، آفرینش چنین شروری در عالم، دور از انتظار است؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۱۲/۱–۱۱۳.</ref> از این‌رو برخی برای توجیه این نوع امور، به ثنویت یا تعدد خدایان رقیب روی آورده‌اند و برخی خدایان را خدایان خوب و برخی را بد دانسته‌اند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۱۷۰/۹؛ امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲–۹۱</ref> در این میان از نخستین نظریاتی که در برابر شبهه ثنویین دربارهٔ شرور ارائه شده، نظریه افلاطون و ارسطو است.{{ببینید|فلوطین، ۱۳۳/۱–۱۴۹|امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۲/۲}} افزون بر این، بحث از خیر و شر در مباحث چیستی سعادت و شقاوت [[انسان]] ادامه یافت و افرادی چون افلاطون و ارسطو تا رواقیان در تبیین آن، آرای مختلفی ارائه کردند.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۲۵۰/۱–۲۵۶.</ref>
بشر از دیرباز حوادثی از قبیل [[مرگ]]، سیل و غیره را دیده‌است؛ اما چگونگی وجود این نقص‌ها و آفت‌ها و حل مسئله شرور برای خداباوران دشوار است و همواره ذهن آنان را به خود مشغول کرده‌است؛ زیرا از خداوند قادر و حکیم که خیر مطلق است، آفرینش چنین شروری در عالم، دور از انتظار است؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۱۲/۱–۱۱۳.</ref> از این‌رو برخی برای توجیه این نوع امور، به ثنویت یا تعدد خدایان رقیب روی آورده‌اند و برخی خدایان را خدایان خوب و برخی را بد دانسته‌اند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۱۷۰/۹؛ امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲–۹۱</ref> در این میان از نخستین نظریاتی که در برابر شبهه ثنویین دربارهٔ شرور ارائه شده، نظریه افلاطون و ارسطو است.{{ببینید|فلوطین، ۱۳۳/۱–۱۴۹|امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۲/۲}} افزون بر این، بحث از خیر و شر در مباحث چیستی [[سعادت و شقاوت|سعادت و شقاوت انسان]] ادامه یافت و افرادی چون افلاطون و ارسطو تا رواقیان در تبیین آن، آرای مختلفی ارائه کردند.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۲۵۰/۱–۲۵۶.</ref>


=== دیدگاه فیلسوفان اسلامی ===
=== دیدگاه فیلسوفان اسلامی ===
در میان [[فلسفه|فیلسوفان اسلامی]]، [[ابونصر فارابی]] از نخستین کسانی است که از خیر و شر بحث کرده‌است.<ref>فارابی، فصول منتزعه، ۸۰).</ref> پس از وی، [[ابن‌سینا]] به معرفی جایگاه شرور که عالم طبیعت است و بیان خصوصیات شرور پرداخته‌است.<ref>ابن‌سینا، الاشارات، ۱۳۳–۱۳۴.</ref> [[شهاب‌الدین سهروردی|شیخ اشراق]] با بیان [[نظریه «لولا التضاد ما صحّ دوام الفیض»]] راه را برای حکمای بعدی هموار ساخت.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴۶۶/۱–۴۶۷.</ref> بعدها [[میرداماد]] با ارائه تحلیل جدید دربارهٔ چگونگی دخول شرور در قضای الهی، سهم مهمی در حل این مسئله داشت.<ref>میرداماد، القبسات، ۴۳۴–۴۳۵.</ref> [[ملاصدرا]] مسئله شرور را در بحث صفات الهی با تفصیل مطرح کرده‌است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۸/۷.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز به تحلیل نظریه افلاطون که بر مبنای برهان است و نظریه اعتباری ارسطو که مشتمل بر احتمالات پنج‌گانه است، پرداخته<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۹۲/۲–۹۸.</ref> و در کتاب‌هایی چون [[شرح چهل حدیث]]،<ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۴۰–۶۴۵.</ref> [[الطلب و الاراده]]<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۰–۸۹.</ref> و [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]]<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۸۰.</ref> به مباحث مربوط به حقیقت خیر و شر، راه حل مسئله شرور و فوائد شرور در عالم اشاره کرده‌است. ایشان در بعضی آثار خود خیر و شر را بر فطرت منطبق کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۶.</ref>
در میان فیلسوفان اسلامی، [[ابونصر فارابی]] از نخستین کسانی است که از خیر و شر بحث کرده‌است.<ref>فارابی، فصول منتزعه، ۸۰).</ref> پس از وی، [[ابن‌سینا]] به معرفی جایگاه شرور که عالم طبیعت است و بیان خصوصیات شرور پرداخته‌است.<ref>ابن‌سینا، الاشارات، ۱۳۳–۱۳۴.</ref> [[شهاب‌الدین سهروردی|شیخ اشراق]] با بیان نظریه «لولا التضاد ما صحّ دوام الفیض» راه را برای حکمای بعدی هموار ساخت.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴۶۶/۱–۴۶۷.</ref> بعدها [[میرداماد]] با ارائه تحلیل جدید دربارهٔ چگونگی دخول شرور در [[قضا و قدر|قضای الهی]]، سهم مهمی در حل این مسئله داشت.<ref>میرداماد، القبسات، ۴۳۴–۴۳۵.</ref> [[ملاصدرا]] مسئله شرور را در بحث [[اسما و صفات|صفات الهی]] با تفصیل مطرح کرده‌است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۸/۷.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز به تحلیل نظریه افلاطون که بر مبنای برهان است و نظریه اعتباری ارسطو که مشتمل بر احتمالات پنج‌گانه است، پرداخته<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۹۲/۲–۹۸.</ref> و در کتاب‌هایی چون [[شرح چهل حدیث]]،<ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۴۰–۶۴۵.</ref> [[الطلب و الاراده]]<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۰–۸۹.</ref> و [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]]<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۸۰.</ref> به مباحث مربوط به حقیقت خیر و شر، راه حل مسئله شرور و فوائد شرور در عالم اشاره کرده‌است. ایشان در بعضی آثار خود خیر و شر را بر فطرت منطبق کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۶.</ref>


== اقسام شرور ==
== اقسام شرور ==
از نگاه [[کلام|متکلمان]] شرور یا طبیعی هستند مانند سیل، زلزله و انواع بیماری‌ها یا ارادی، مانند کفر، شرک و انواع معاصی و فحشا<ref>قاضی‌عبدالجبار همدانی، المختصر فی اصول الدین، ۳۴۴–۳۵۴.</ref> و شرور طبیعی نیز یا ابتدایی هستند یا استحقاقی.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۹۸/۸.</ref> در آثار [[فلسفه|فلاسفه]]، شر از جهات مختلفی تقسیم شده‌است، ازجمله: بالذات و بالعرض<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۵۱.</ref> و وجودی و عدمی<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۵۰.</ref> و طبیعی و غیرطبیعی.<ref>فارابی، فصول منتزعه، ۸۰–۸۱.</ref> شرور طبیعی مانند سیل، زلزله، صدمه ناشی از حیوانات موذی، [[شیطان]]، [[جهنم]] و عوامل ناخوشایند، و شرور اخلاقی مانند [[حسد]]، [[حرص]]، [[جبن|جُبن]] و [[بخل]] می‌باشند. این امور ذاتاً شر نیستند، بلکه شر بودن آنها بستگی به این دارد که انسان از آنها چگونه استفاده کند؛ از این‌رو [[خدا|خداوند]] راه‌هایی را برای استفاده از آنها تعیین کرده‌است که اگر انسان آنها را در راه‌های مشروع به کار ببرد، فضیلت و اگر در مسیر نامشروع به کار ببرد، رذیلت و شر به‌شمار می‌آید.<ref>امینی، خیر و شر، ۱۵۵.</ref> فلاسفه میان شرور طبیعی و غیرطبیعی (اخلاقی)، فرق نگذاشته‌اند. آنان همان توجیهاتی را که برای حلِ اشکالات شرور طبیعی ذکر کرده‌اند، برای شرور اخلاقی نیز ذکر کرده‌اند.<ref>امینی، خیر و شر، ۱۳۳.</ref>
از نگاه متکلمان شرور یا طبیعی هستند مانند سیل، زلزله و انواع بیماری‌ها یا ارادی، مانند [[کفر]]، [[شرک]] و انواع معاصی و فحشا<ref>قاضی‌عبدالجبار همدانی، المختصر فی اصول الدین، ۳۴۴–۳۵۴.</ref> و شرور طبیعی نیز یا ابتدایی هستند یا استحقاقی.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۹۸/۸.</ref> در آثار فلاسفه، شر از جهات مختلفی تقسیم شده‌است، ازجمله: بالذات و بالعرض<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۵۱.</ref> و وجودی و عدمی<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۵۰.</ref> و طبیعی و غیرطبیعی.<ref>فارابی، فصول منتزعه، ۸۰–۸۱.</ref> شرور طبیعی مانند سیل، زلزله، صدمه ناشی از حیوانات موذی، [[شیطان]]، [[جهنم]] و عوامل ناخوشایند، و شرور اخلاقی مانند [[حسد]]، [[حرص]]، جُبن و [[بخل]] می‌باشند. این امور ذاتاً شر نیستند، بلکه شر بودن آنها بستگی به این دارد که انسان از آنها چگونه استفاده کند؛ از این‌رو [[خدا|خداوند]] راه‌هایی را برای استفاده از آنها تعیین کرده‌است که اگر انسان آنها را در راه‌های مشروع به کار ببرد، فضیلت و اگر در مسیر نامشروع به کار ببرد، رذیلت و شر به‌شمار می‌آید.<ref>امینی، خیر و شر، ۱۵۵.</ref> فلاسفه میان شرور طبیعی و غیرطبیعی (اخلاقی)، فرق نگذاشته‌اند. آنان همان توجیهاتی را که برای حلِ اشکالات شرور طبیعی ذکر کرده‌اند، برای شرور اخلاقی نیز ذکر کرده‌اند.<ref>امینی، خیر و شر، ۱۳۳.</ref>


== ماهیت خیر و شر ==
== ماهیت خیر و شر ==
برخی معتقدند که شر ماهیتی واقعی ندارد، بلکه توهم و ساخته ذهن است؛ در حالی‌که برخی از [[جهان‌بینی]]‌ها، به شر اذعان دارند.{{ببینید|ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۱۵/۵–۱۱۶ و ۵۸/۷–۵۹}} بسیاری از اندیشمندان ضمن اعتراف به واقعیت داشتن شر، در ماهیت شر اختلاف دارند. بعضی آن را وجودی می‌دانند و برخی آن را از امور نسبی بر می‌شمرند.<ref>عابدی، بررسی آرای فلسفی امام‌خمینی، ۵۵–۵۶.</ref> [[امام‌خمینی]] مانند بسیاری از [[حکمت|حکما]]{{ببینید|مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۸۹/۷}} شر را امری نسبی می‌داند و معتقد است شربودنِ یک چیز در مقایسه با چیز دیگر ممکن است؛ اما بدون این لحاظ، هیچ شری نخواهد بود؛ از این‌رو شر مطلق در جهان هستی راه ندارد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۵/۲–۹۷؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۸.</ref>
برخی معتقدند که شر ماهیتی واقعی ندارد، بلکه توهم و ساخته ذهن است؛ در حالی‌که برخی از جهان‌بینی‌ها، به شر اذعان دارند.{{ببینید|ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۱۵/۵–۱۱۶ و ۵۸/۷–۵۹}} بسیاری از اندیشمندان ضمن اعتراف به واقعیت داشتن شر، در ماهیت شر اختلاف دارند. بعضی آن را وجودی می‌دانند و برخی آن را از امور نسبی بر می‌شمرند.<ref>عابدی، بررسی آرای فلسفی امام‌خمینی، ۵۵–۵۶.</ref> [[امام‌خمینی]] مانند بسیاری از [[حکمت|حکما]]{{ببینید|مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۸۹/۷}} شر را امری نسبی می‌داند و معتقد است شربودنِ یک چیز در مقایسه با چیز دیگر ممکن است؛ اما بدون این لحاظ، هیچ شری نخواهد بود؛ از این‌رو شر مطلق در جهان هستی راه ندارد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۵/۲–۹۷؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۸.</ref>


بر اساس برخی مکتب‌ها مانند مکتب‌های هندی که شرور را اموری غیر واقعی می‌دانند، مشکلات ناشی از تبیین رابطه خداوند با شر، خودبه‌خود منتفی می‌شود؛ اما ثنویه معتقدند شر واقعیتی مستندِ به علت است و علت آن موجودی شریر است که با خداوندِ خیر و نیکی در ستیز است.{{ببینید|شهرستانی، الملل و النحل، ۲۷۷/۱–۲۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۰۹/۳–۴۱۲.}} در این دیدگاه، دو مبدأ برای جهان در نظر گرفته شده‌است؛ زیرا طبق این نظر، لازمه اعتقاد به یک مبدأ، نقض قاعده اصل سنخیت میان علت و معلول است و به این دلیل که واجب‌تعالی نمی‌تواند منشأ دو مفهوم متقابل باشد، مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را [[شیطان|اهریمن]] نامیده‌اند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۳–۴۴؛ امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲–۹۱.</ref>
بر اساس برخی مکتب‌ها مانند مکتب‌های هندی که شرور را اموری غیر واقعی می‌دانند، مشکلات ناشی از تبیین رابطه خداوند با شر، خودبه‌خود منتفی می‌شود؛ اما ثنویه معتقدند شر واقعیتی مستندِ به علت است و علت آن موجودی شریر است که با خداوندِ خیر و نیکی در ستیز است.{{ببینید|شهرستانی، الملل و النحل، ۲۷۷/۱–۲۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۰۹/۳–۴۱۲.}} در این دیدگاه، دو مبدأ برای جهان در نظر گرفته شده‌است؛ زیرا طبق این نظر، لازمه اعتقاد به یک مبدأ، نقض قاعده اصل سنخیت میان [[علت و معلول]] است و به این دلیل که واجب‌تعالی نمی‌تواند منشأ دو مفهوم متقابل باشد، مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را اهریمن نامیده‌اند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۳–۴۴؛ امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲–۹۱.</ref>


برخی از متکلمان مانند [[اشاعره]]، بر این عقیده‌اند که [[عقل]] نمی‌تواند [[حسن و قبح|حسن و قبح افعال]] را درک کند؛ بنابراین خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد، هرچند برخلاف مصالح بندگان و از نظر آنان شر باشد. با این ملاک میان [[خدا|خداوند]] و وجود شرور طبیعی سازگاری برقرار کرده‌اند.{{ببینید|شهرستانی، الملل و النحل، ۱۱۵/۱؛ حلی، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ۱۰۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲۸۲/۴–۲۹۰}}
برخی از متکلمان مانند [[اشاعره]]، بر این عقیده‌اند که [[عقل]] نمی‌تواند [[حسن و قبح|حسن و قبح افعال]] را درک کند؛ بنابراین خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد، هرچند برخلاف مصالح بندگان و از نظر آنان شر باشد. با این ملاک میان [[خدا|خداوند]] و وجود شرور طبیعی سازگاری برقرار کرده‌اند.{{ببینید|شهرستانی، الملل و النحل، ۱۱۵/۱؛ حلی، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ۱۰۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲۸۲/۴–۲۹۰}}
خط ۲۹: خط ۲۹:
'''۲. نظریه عدمی‌بودن شرور''': این نظریه به افلاطون نسبت داده شده که هیچ نوع وجودی برای شرور قائل نیست.{{ببینید|فلوطین، دوره آثار فلوطین، ۱۳۵/۱–۱۳۶}} حکما نیز بر عدمی‌بودنِ شرور ادعای بداهت کرده‌اند؛ ولی [[شهاب‌الدین سهروردی|شیخ اشراق]] برای آن، برهان اقامه کرده‌است.<ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۴۹۵–۴۹۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۹/۷–۶۰.</ref> طبق این بیان، اموری مانند نابینایی، [[جهل]] و [[مرگ]] از اموری‌اند که ماهیتی جز عدم ندارند و تقابل آنها با خیرات، تقابل عدم و ملکه است؛ زیرا نابینایی نبود بینایی و جهل نبود علم است و امور عدمی به مبدأ نیاز ندارند.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۱۵–۴۱۶.</ref>
'''۲. نظریه عدمی‌بودن شرور''': این نظریه به افلاطون نسبت داده شده که هیچ نوع وجودی برای شرور قائل نیست.{{ببینید|فلوطین، دوره آثار فلوطین، ۱۳۵/۱–۱۳۶}} حکما نیز بر عدمی‌بودنِ شرور ادعای بداهت کرده‌اند؛ ولی [[شهاب‌الدین سهروردی|شیخ اشراق]] برای آن، برهان اقامه کرده‌است.<ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۴۹۵–۴۹۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۹/۷–۶۰.</ref> طبق این بیان، اموری مانند نابینایی، [[جهل]] و [[مرگ]] از اموری‌اند که ماهیتی جز عدم ندارند و تقابل آنها با خیرات، تقابل عدم و ملکه است؛ زیرا نابینایی نبود بینایی و جهل نبود علم است و امور عدمی به مبدأ نیاز ندارند.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۱۵–۴۱۶.</ref>


'''۳. نظریه میانه''': [[حکمت اسلامی|حکمای اسلامی]] با ترکیب بدیعی از دو نظریه نیستی‌انگارانه افلاطون و وجودی‌انگارانه ارسطو، مسئله شرور را از طریق توافق‌دادن شرور با عنایت الهی و بالعرض‌دانستن آنها حل کرده‌اند.<ref>قراملکی، وجودی‌انگاری شر ادراکی در حکمت متعالیه، ۲۸۵/۱.</ref> امام‌خمینی مانند برخی حکمای اسلامی، ازجمله سهروردی که مبنای حکمت او بر اساس نور است و شر یا ظلمت را صادر از نورالانوار نمی‌داند و آن را امری بالعرض و از لوازم ضروری عالم ماده به حساب می‌آورد،<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴۶۶/۱–۴۶۷.</ref> شرور را در عالم، امری بالعرض می‌داند بنابراین هیچ موجودی بالذات شر نیست و تنها برخی از امور بالعرض شر هستند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۹–۴۰.</ref> و در برابر [[انسان]] و منافع او، از آن جهت که مانع رسیدن به کمال یا موجب نقصی در او می‌شوند، شر به حساب می‌آیند؛ چنان‌که سم مار و عقرب، از آن جهت که موجب قطع حیات برای انسان می‌شوند، شر است؛ اما از جهت حیات خود آنها که جهت دفاعی برای آنان دارد، خیر محسوب می‌شود و آنچه به مبدأ بالذات اسناد داده می‌شود، جهت خیربودن آنهاست.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۷/۲.</ref> از سوی دیگر، از لوازم عالم ماده و ذات ممکن، تضاد و تزاحم در آن است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> این تضاد سبب کون و فساد در عالم و تحقق خیر و شر در آن است، و این امر از لوازم ماهیت و عالم طبیعت به‌شمار می‌آید که جعل نمی‌پذیرد؛<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> چنان‌که اقتضای ذاتی آتش سوزاندن است و پارچه نیز به اقتضای ذاتی خویش می‌سوزد.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۲۱؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۶۱۳/۳–۶۱۷.</ref>
'''۳. نظریه میانه''': حکمای اسلامی با ترکیب بدیعی از دو نظریه نیستی‌انگارانه افلاطون و وجودی‌انگارانه ارسطو، مسئله شرور را از طریق توافق‌دادن شرور با عنایت الهی و بالعرض‌دانستن آنها حل کرده‌اند.<ref>قراملکی، وجودی‌انگاری شر ادراکی در حکمت متعالیه، ۲۸۵/۱.</ref> امام‌خمینی مانند برخی حکمای اسلامی، ازجمله [[شهاب‌الدین سهروردی|سهروردی]] که مبنای حکمت او بر اساس نور است و شر یا ظلمت را صادر از نورالانوار نمی‌داند و آن را امری بالعرض و از لوازم ضروری عالم ماده به حساب می‌آورد،<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴۶۶/۱–۴۶۷.</ref> شرور را در عالم، امری بالعرض می‌داند بنابراین هیچ موجودی بالذات شر نیست و تنها برخی از امور بالعرض شر هستند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۹–۴۰.</ref> و در برابر انسان و منافع او، از آن جهت که مانع رسیدن به کمال یا موجب نقصی در او می‌شوند، شر به حساب می‌آیند؛ چنان‌که سم مار و عقرب، از آن جهت که موجب قطع حیات برای انسان می‌شوند، شر است؛ اما از جهت حیات خود آنها که جهت دفاعی برای آنان دارد، خیر محسوب می‌شود و آنچه به مبدأ بالذات اسناد داده می‌شود، جهت خیربودن آنهاست.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۷/۲.</ref> از سوی دیگر، از لوازم عالم ماده و ذات ممکن، تضاد و تزاحم در آن است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> این تضاد سبب کون و فساد در عالم و تحقق خیر و شر در آن است، و این امر از لوازم [[ماهیت]] و عالم طبیعت به‌شمار می‌آید که جعل نمی‌پذیرد؛<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> چنان‌که اقتضای ذاتی آتش سوزاندن است و پارچه نیز به اقتضای ذاتی خویش می‌سوزد.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۲۱؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۶۱۳/۳–۶۱۷.</ref>


== چگونگی تعلق اراده الهی به شرور ==
== چگونگی تعلق اراده الهی به شرور ==
بحث اسناد شرور و بلایا به خداوند نیز از مباحث مهمی است که در میان متکلمان و حکما بر سر آن اختلاف است و ریشه دربرداشت از [[قرآن|قرآن کریم]] دارد. برخی آیات قرآن<ref>سوره انسان، آیه ۳۰؛ سوره نساء، آیه ۷۸.</ref> همه افعال و مصیبت‌ها را به خداوند اسناد می‌دهند و برخی دیگر<ref>سوره نساء، آیه ۷۹.</ref> مصیبت‌ها و گناهان را از جانب بنده می‌شمارند. برداشت‌های مختلف از آیات سبب شد [[اشاعره]] به [[جبر]] معتقد شوند و رابطه علیت و سببیت را در عالم نپذیرند و همه افعال را به خداوند اسناد دهند و [[معتزله]] به تفویض بگروند و انسان را در افعال خود، مختار و سبب مستقل قرار دهند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۲۲۳/۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۴۵/۸.</ref> بسیاری از اهل معرفت،<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۷۰/۲.</ref>
بحث اسناد شرور و بلایا به خداوند نیز از مباحث مهمی است که در میان متکلمان و [[حکما]] بر سر آن اختلاف است و ریشه دربرداشت از [[قرآن|قرآن کریم]] دارد. برخی آیات قرآن<ref>سوره انسان، آیه ۳۰؛ سوره نساء، آیه ۷۸.</ref> همه افعال و مصیبت‌ها را به خداوند اسناد می‌دهند و برخی دیگر<ref>سوره نساء، آیه ۷۹.</ref> مصیبت‌ها و گناهان را از جانب بنده می‌شمارند. برداشت‌های مختلف از آیات سبب شد [[اشاعره]] به [[جبر]] معتقد شوند و رابطه علیت و سببیت را در عالم نپذیرند و همه افعال را به خداوند اسناد دهند و [[معتزله]] به [[تفویض]] بگروند و انسان را در افعال خود، مختار و سبب مستقل قرار دهند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۲۲۳/۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۴۵/۸.</ref> بسیاری از اهل معرفت،<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۷۰/۲.</ref>


فیلسوفان<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳۳۱/۶ و ۳۷۵.</ref> و متکلمان،<ref>خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۳۳؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۲۷.</ref> دو نظریه جبر و تفویض را نپذیرفتند. [[امام‌خمینی]] در مباحث اصولی خود و رساله‌ای که در باب طلب و اراده نگاشته و در ضمن بیان آرای علمای دیگر، به تحقیق در این بحث پرداخته و با براهین عقلی جبر و تفویض را باطل دانسته‌است.{{ببینید|جبر و اختیار|الطلب و الاراده}} به باور ایشان، [[شیعه|امامیه]] به نور هدایت [[اهل بیت(ع)]]، مسلک «امر بین الامرین» را انتخاب کردند که موافق با آیات شریف و براهین متقن و ذوق [[عرفان|عارفان]] و اصحاب قلوب است. بنابر این مسلک، بندگان در هیچ فعلی از افعال خود مجبور نیستند و خداوند هیچ فعلی را به بندگان تفویض نمی‌کند. ایشان سخن [[محمدباقر مجلسی]] که «لا مؤثر فی الوجود الّا الله» را موافق قول اشاعره می‌داند، غریب می‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰–۶۴۲.</ref> به اعتقاد ایشان آنچه از حق‌تعالی صادر می‌شود و به او اسناد می‌یابد، اصل نور وجود است که از همه شرور و نقص‌ها خالی است؛ اما شروری که در عالم مشاهده می‌شوند، لازمه تعارض و تزاحم در عالم طبیعت و ذاتی ماهیات اشیا هستند که بالعرض به خداوند نسبت داده می‌شوند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۲–۶۴۴؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۹–۴۱.</ref>
فیلسوفان<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳۳۱/۶ و ۳۷۵.</ref> و متکلمان،<ref>خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۳۳؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۲۷.</ref> دو نظریه جبر و تفویض را نپذیرفتند. [[امام‌خمینی]] در مباحث اصولی خود و رساله‌ای که در باب طلب و اراده نگاشته و در ضمن بیان آرای علمای دیگر، به تحقیق در این بحث پرداخته و با براهین عقلی جبر و تفویض را باطل دانسته‌است.{{ببینید|جبر و اختیار|الطلب و الاراده}} به باور ایشان، [[شیعه|امامیه]] به نور هدایت [[اهل بیت(ع)]]، مسلک «امر بین الامرین» را انتخاب کردند که موافق با آیات شریف و براهین متقن و ذوق [[عرفان|عارفان]] و اصحاب قلوب است. بنابر این مسلک، بندگان در هیچ فعلی از افعال خود مجبور نیستند و خداوند هیچ فعلی را به بندگان تفویض نمی‌کند. ایشان سخن [[محمدباقر مجلسی]] که «لا مؤثر فی الوجود الّا الله» را موافق قول اشاعره می‌داند، غریب می‌شمرد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰–۶۴۲.</ref> به اعتقاد ایشان آنچه از حق‌تعالی صادر می‌شود و به او اسناد می‌یابد، اصل نور وجود است که از همه شرور و نقص‌ها خالی است؛ اما شروری که در عالم مشاهده می‌شوند، لازمه تعارض و تزاحم در عالم طبیعت و ذاتی ماهیات اشیا هستند که بالعرض به خداوند نسبت داده می‌شوند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۲–۶۴۴؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۹–۴۱.</ref>


از دیدگاه اهل معرفت، این نقص‌ها و شرور در اشیا، جهاتی عدمی‌اند که به قابلیت محل و ماهیت آنها بر می‌گردد؛ زیرا هرچه جهات عدمی اشیا بیشتر باشد، جهت نقص و شر در آن فزونی می‌یابد.<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> همچنین برخی از اموری که نزد انسان شر به‌شمار می‌روند مانند بیماری‌ها و دردها، به آن سبب است که موافق با طبع او نیستند؛<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۵۷۶/۲.</ref> اما تعلق مشیت و اراده حق‌تعالی به شرور، از دیدگاه عارفان به اقتضائات آنها در مرتبه اعیان ثابته بر می‌گردد که امری ازلی‌اند و مجعول نیستند.<ref>حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۲۴۹.</ref> امام‌خمینی این مسئله را با نگاه عرفانی نیز تحلیل و بررسی کرده‌است. ایشان در بیانی دیگر، اسناد همه خیرات و شرور را مقتضای توحید افعالی و به اعتبار مقام الوهیت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰.</ref>
از دیدگاه اهل معرفت، این نقص‌ها و شرور در اشیا، جهاتی عدمی‌اند که به قابلیت محل و [[ماهیت]] آنها بر می‌گردد؛ زیرا هرچه جهات عدمی اشیا بیشتر باشد، جهت نقص و شر در آن فزونی می‌یابد.<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> همچنین برخی از اموری که نزد انسان شر به‌شمار می‌روند مانند بیماری‌ها و دردها، به آن سبب است که موافق با طبع او نیستند؛<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۵۷۶/۲.</ref> اما تعلق [[مشیت]] و [[اراده الهی|اراده حق‌تعالی]] به شرور، از دیدگاه عارفان به اقتضائات آنها در مرتبه اعیان ثابته بر می‌گردد که امری ازلی‌اند و مجعول نیستند.<ref>حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۲۴۹.</ref> امام‌خمینی این مسئله را با نگاه عرفانی نیز تحلیل و بررسی کرده‌است. ایشان در بیانی دیگر، اسناد همه خیرات و شرور را مقتضای توحید افعالی و به اعتبار مقام الوهیت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۴۰.</ref>


== نظام احسن در عالم ==
== نظام احسن در عالم ==
حکما نظام موجود عالم را در عین وجود شرور، بهترین نظام ممکن دانسته‌اند.<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۸۲ و ۱۴۹؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۶۶/۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹۱/۷.</ref> از نخستین کسانی که بر این نظام احسن برهان اقامه کرده‌اند، [[غزالی]] است.{{ببینید|خدیو جم، پاورقی کتاب کیمیای سعادت، ۵۴۰/۲.}} پس از غزالی برخی از حکما<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹۱/۷–۹۲.</ref> و عرفا<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳۴۵/۲.</ref> سخن او را پذیرفتند. [[امام‌خمینی]] نیز نظام عالم را نظامی متقن می‌داند که هر چیز در جای خود قرار گرفته‌است. ایشان به برهان‌های عارف، [[حکمت|حکیم]] و [[کلام|متکلم]] در این زمینه اشاره می‌کند و معتقد است هر یک از آنان به اندازه گستره علمشان به بیان آن پرداخته‌اند؛ اما اعتقاد به اینکه تقدیر و نظام عالم بهترین نقشه و نظام است، تا به مرحله قلب و ایمان نرسد ممکن است شخص در تقدیرات الهی لب به اعتراض گشوده و در عمل، برهان خود را تکذیب کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.</ref>
[[حکما]] نظام موجود عالم را در عین وجود شرور، بهترین نظام ممکن دانسته‌اند.<ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۸۲ و ۱۴۹؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۶۶/۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹۱/۷.</ref> از نخستین کسانی که بر این نظام احسن برهان اقامه کرده‌اند، [[غزالی]] است.{{ببینید|خدیو جم، پاورقی کتاب کیمیای سعادت، ۵۴۰/۲.}} پس از غزالی برخی از حکما<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹۱/۷–۹۲.</ref> و [[عرفا]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳۴۵/۲.</ref> سخن او را پذیرفتند. [[امام‌خمینی]] نیز نظام عالم را نظامی متقن می‌داند که هر چیز در جای خود قرار گرفته‌است. ایشان به برهان‌های عارف، حکیم و متکلم در این زمینه اشاره می‌کند و معتقد است هر یک از آنان به اندازه گستره علمشان به بیان آن پرداخته‌اند؛ اما اعتقاد به اینکه تقدیر و نظام عالم بهترین نقشه و نظام است، تا به مرحله [[قلب]] و [[ایمان]] نرسد ممکن است شخص در [[قضا و قدر|تقدیرات الهی]] لب به اعتراض گشوده و در عمل، برهان خود را تکذیب کند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.</ref>


== فواید شرور ==
== فواید شرور ==
اندیشمندان برای همه شرور فوایدی نیز در نظام کلی عالم ذکر کرده‌اند که هر شری مانند بیماری و فقر، هدف و غایتی در عالم دنبال می‌کند (هجویری، ۵۰۳–۵۰۴؛ نراقی ۲۴۱؛ طباطبایی، ۴/۳۱–۳۶). امام‌خمینی نیز خود اشاره‌ای به فلسفه سختی‌ها و بلاها کرده و دربارهٔ برخی علت‌ها و حکمت‌های آنها، با الهام گرفتن از آموزه‌های دینی بحث کرده‌است. ایشان آفت‌ها و بلاها را در دنیا، موجب امتحان بندگان و خروج از دام قوای شهوت و غضب و به‌فعلیت‌رسیدن [[ملکات انسانی]] می‌داند و معتقد است هرچه این بیماری‌ها و گرفتاری‌ها برای بنده بیشتر باشد، دلبستگی او به دنیا کمتر است و این نشانه لطف و عنایت بیشتر خداوند به بنده است تا قلب او را به عالم آخرت متوجه گرداند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۸–۲۴۰.</ref> {{ببینید|ابتلا}}
اندیشمندان برای همه شرور فوایدی نیز در نظام کلی عالم ذکر کرده‌اند که هر شری مانند بیماری و فقر، هدف و غایتی در عالم دنبال می‌کند <ref>هجویری، ۵۰۳–۵۰۴؛ نراقی ۲۴۱؛ طباطبایی، ۴/۳۱–۳۶.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز خود اشاره‌ای به فلسفه سختی‌ها و بلاها کرده و دربارهٔ برخی علت‌ها و حکمت‌های آنها، با الهام گرفتن از آموزه‌های دینی بحث کرده‌است. ایشان آفت‌ها و بلاها را در دنیا، موجب امتحان بندگان و خروج از دام قوای شهوت و غضب و به‌فعلیت‌رسیدن ملکات انسانی می‌داند و معتقد است هرچه این بیماری‌ها و گرفتاری‌ها برای بنده بیشتر باشد، دلبستگی او به دنیا کمتر است و این نشانه لطف و عنایت بیشتر خداوند به بنده است تا قلب او را به [[آخرت|عالم آخرت]] متوجه گرداند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۸–۲۴۰.</ref> {{ببینید|ابتلا}}


== فطرت خیر و شر ==
== فطرت خیر و شر ==
امام‌خمینی در بیان روایتی که خیر را وزیر عقل و شر را وزیر جهل می‌شمارد،<ref>کلینی، الکافی، ۲۱/۱.</ref> خیر را به فطرت مخموره که فطرت انسان است و شر را به فطرت محجوبه که محکوم عالم طبیعت و محجوب از روحانیت است، تفسیر می‌کند. فطرت مشتمل بر فطرت اصلی و فرعی است. فطرت اصلی همان فطرت عشق به کمال و خیر و سعادت مطلق و فطرت فرعی فطرت تنفر از نقص، شقاوت و شرور است.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۷–۷۸.</ref> اگر فطرت انسانی متوجه مقام اصلی خود باشد و به روحانیت و معنویت توجه کند و گرفتار احکام طبیعت نشود، مبدأ همه خیرات و سعادات خواهد بود؛<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۸۰–۸۲.</ref> اما فطرت محجوبه، فطرتی است که از مقام اصلی خود غافل شده و احکام طبیعت و حجاب‌های ظلمت او را احاطه کرده‌است. این فطرت، مبدأ همه شرور و شقاوت‌ها می‌شود.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۷.</ref>
امام‌خمینی در بیان روایتی که خیر را وزیر عقل و شر را وزیر جهل می‌شمارد،<ref>کلینی، الکافی، ۲۱/۱.</ref> خیر را به فطرت مخموره که فطرت انسان است و شر را به فطرت محجوبه که محکوم عالم طبیعت و محجوب از روحانیت است، تفسیر می‌کند. [[فطرت]] مشتمل بر فطرت اصلی و فرعی است. فطرت اصلی همان فطرت عشق به کمال و خیر و سعادت مطلق و فطرت فرعی فطرت تنفر از نقص، شقاوت و شرور است.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۷–۷۸.</ref> اگر فطرت انسانی متوجه مقام اصلی خود باشد و به روحانیت و معنویت توجه کند و گرفتار احکام طبیعت نشود، مبدأ همه خیرات و سعادات خواهد بود؛<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۸۰–۸۲.</ref> اما فطرت محجوبه، فطرتی است که از مقام اصلی خود غافل شده و احکام طبیعت و [[حجب|حجاب‌های ظلمت]] او را احاطه کرده‌است. این فطرت، مبدأ همه شرور و شقاوت‌ها می‌شود.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۷۷.</ref>


به عقیده [[امام‌خمینی]] فرد شرور نیز بنابر فطرت جبلّی خود، به دنبال کمال مطلق است و به تبع این فطرت، دارای فطرت انزجار از نقائص است و از آنجا که خداوند کمال مطلق و جمال صرف است، همه موجودات از سعید و شقی عاشق جمال اویند،<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۵–۸۶.</ref> بلکه کسی که به دنبال سلطنت مطلقه بر جهان است، او نیز در واقع جویای کمال مطلق است؛ اما در مصداق آن اشتباه کرده و فطرتش دچار حجاب و ظلمت شده‌است و اگر این حجاب‌ها کنار رود، عشق به کمال مطلق و محبوب حقیقی در او ظاهر می‌شود.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۸۰–۸۲.</ref> {{ببینید|فطرت}}
به عقیده [[امام‌خمینی]] فرد شرور نیز بنابر فطرت جبلّی خود، به دنبال کمال مطلق است و به تبع این فطرت، دارای فطرت انزجار از نقائص است و از آنجا که خداوند کمال مطلق و جمال صرف است، همه موجودات از سعید و شقی عاشق جمال اویند،<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۵–۸۶.</ref> بلکه کسی که به دنبال سلطنت مطلقه بر جهان است، او نیز در واقع جویای کمال مطلق است؛ اما در مصداق آن اشتباه کرده و فطرتش دچار [[حجب|حجاب]] و ظلمت شده‌است و اگر این حجاب‌ها کنار رود، [[محبت و عشق|عشق]] به کمال مطلق و محبوب حقیقی در او ظاهر می‌شود.<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۸۰–۸۲.</ref> {{ببینید|فطرت}}


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۳۲۴

ویرایش