۲۱٬۱۶۶
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''انحصارطلبی'''، تلاش برای تمرکز | '''انحصارطلبی'''، تلاش برای تمرکز ثروت، [[قدرت]] و امکانات عمومی [[جامعه]] در شخص، گروه یا نهادی خاص. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
انحصار به معنای در تنگنا افتادن، درگنجیدن در چیزی و محدودبودن و مخصوصبودن کاری یا امری به کسی یا مؤسسهای<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۹۸۹؛ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۳۷۰.</ref> و محدودکردن ساخت، توزیع یا فروش چیزی به دولت، مؤسسه یا شرکتی<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۱/۳۷۰.</ref> است. انحصارطلبی چیزی را تنها برای خود خواستن معنا شده و انحصارطلب کسی است که میخواهد امتیاز و امکانات موجود را بهتنهایی در اختیار داشته باشد.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۵۹۹.</ref> | انحصار به معنای در تنگنا افتادن، درگنجیدن در چیزی و محدودبودن و مخصوصبودن کاری یا امری به کسی یا مؤسسهای<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۹۸۹؛ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۳۷۰.</ref> و محدودکردن ساخت، توزیع یا فروش چیزی به دولت، مؤسسه یا شرکتی<ref>معین، فرهنگ فارسی، ۱/۳۷۰.</ref> است. انحصارطلبی چیزی را تنها برای خود خواستن معنا شده و انحصارطلب کسی است که میخواهد امتیاز و امکانات موجود را بهتنهایی در اختیار داشته باشد.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۵۹۹.</ref> | ||
انحصارطلبی، اگرچه در اصل واژهای اقتصادی و محصول [[نظام سرمایهداری]] است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۵۰۰.</ref> در معنای گستردهاش به هر نوع سرپیچی از حدود اخلاقی و قانونی گفته میشود که حریم آزادی دیگران را مختل میسازد و امتیازاتی بیش از حد ضرور یا شایسته به فرد یا گروهی خاص میدهد. این مفهوم در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کاربرد دارد.<ref>ساروخانی، درآمدی بر دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ۱/۵۰۶.</ref>{{سخ}} | انحصارطلبی، اگرچه در اصل واژهای اقتصادی و محصول [[سرمایهداری|نظام سرمایهداری]] است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۵۰۰.</ref> در معنای گستردهاش به هر نوع سرپیچی از حدود اخلاقی و قانونی گفته میشود که حریم آزادی دیگران را مختل میسازد و امتیازاتی بیش از حد ضرور یا شایسته به فرد یا گروهی خاص میدهد. این مفهوم در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کاربرد دارد.<ref>ساروخانی، درآمدی بر دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ۱/۵۰۶.</ref>{{سخ}} | ||
[[استبداد]] و | [[استبداد]] و توتالیتاریسم با انحصارطلبی نزدیکی معنایی دارند. استبداد یک ساخت سیاسی است که حدود سنتی و قانونی برای حکومت ندارد و از دامنه قدرتِ خودسرانه گستردهای برخوردار است.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۵.</ref> در نظام توتالیتر (فراگیر) نیز قدرت سیاسی در انحصار یک حزب حاکم است و دولت بر همه جوانب فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی [[نظارت]] دارد و نظارت آزادانه [[جامعه]] را بر خود نمیپذیرد.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۴۰.</ref> آنچه در اینجا میآید تنها در راستای بررسی اندیشه [[امامخمینی]] در زمینه انحصارطلبی و مبارزات ایشان با انحصارطلبیِ [[رژیم پهلوی]] و در سطح بینالمللی و همچنین دفاع ایشان در برابر اتهام انحصارطلبی در [[نظام جمهوری اسلامی ایران]] است. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
تمام ادیان و مکتبهایی که در تاریخ بشر از روز نخست تاکنون ظهور و بروز پیدا کردهاند، مدعی انحصار حقانیت در خود و نفی دیگر مکتبها بودهاند.<ref>بنکدار، انحصار طلب کیست، ۷۷.</ref> شاخصه اصلی نظامهای استبدادی در طول تاریخ نیز انحصارطلبی و تمرکز قدرت بوده و در دوران باستان نوع حکومت در تمدنهای آشور، [[بابل]]، [[مصر]]، [[ایران]] و غیره استبدادی بودهاست و تنها [[یونان]] و | تمام ادیان و مکتبهایی که در تاریخ بشر از روز نخست تاکنون ظهور و بروز پیدا کردهاند، مدعی انحصار حقانیت در خود و نفی دیگر مکتبها بودهاند.<ref>بنکدار، انحصار طلب کیست، ۷۷.</ref> شاخصه اصلی نظامهای استبدادی در طول تاریخ نیز انحصارطلبی و تمرکز قدرت بوده و در دوران باستان نوع حکومت در تمدنهای آشور، [[بابل]]، [[مصر]]، [[ایران]] و غیره استبدادی بودهاست و تنها [[یونان]] و روم از این قاعده کلی، برکنار بودند.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۵.</ref> در تاریخ ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران نیز نوع حکومتها استبدادی و خودمحور بودند و مؤثرترین ابزار تمرکز قدرت را در اختیار داشتند و کشور ملک خصوصی شاه بهشمار میرفت.<ref>میری، دیباچهای بر فرهنگ استبداد در ایران، ۲۱.</ref> پیشینه تاریخی نظام سیاسی سنتی در [[جهان اسلام]] با توجه به وجه اقتداری و شخصمحوری و وحدت قوا در آن، نشاندهنده انحصارطلبی این نظامها بودهاست. این امر که در [[خلافت عباسیان]] بهروشنی قابل مشاهده است، از قرن پنجم به بعد شدّت یافت. نظریههای قدیم نظام اسلامی اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] نیز بر محور خودکامگی و اقتدار استوار بود.<ref>فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ۴۹–۵۱.</ref>{{سخ}} | ||
با وجود پیشینه قرنها حاکمیت سلاطین و پادشاهان بر ایرانیان (پیش و پس از ظهور اسلام)، وقوع [[انقلاب مشروطه]] تلاشی کمنظیر در جهت توقف روند انحصارطلبی حکومتی در ایران بود؛ اما نافرجامماندن آن منجر به ظهور حکومت [[رضاشاه پهلوی]] شد که به نوعی تداوم انحصارطلبی در ساخت حکومت بود<ref>بشیریه، جامعه مدنی، ۷۱–۷۲؛ شعبانی، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، ۱۴۲ و ۱۵۹.</ref> و با [[محمدرضا پهلوی]] ادامه یافت. | با وجود پیشینه قرنها حاکمیت سلاطین و پادشاهان بر ایرانیان (پیش و پس از ظهور اسلام)، وقوع [[انقلاب مشروطه]] تلاشی کمنظیر در جهت توقف روند انحصارطلبی حکومتی در ایران بود؛ اما نافرجامماندن آن منجر به ظهور حکومت [[رضاشاه پهلوی]] شد که به نوعی تداوم انحصارطلبی در ساخت حکومت بود<ref>بشیریه، جامعه مدنی، ۷۱–۷۲؛ شعبانی، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، ۱۴۲ و ۱۵۹.</ref> و با [[محمدرضا پهلوی]] ادامه یافت. | ||
== نمودهای انحصارطلبی در منابع دینی == | == نمودهای انحصارطلبی در منابع دینی == | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
# تلاش برادران [[یوسف(ع)]]، برای برخورداری انحصاری از محبت [[حضرت یعقوب(ع)]]، با از میانبرداشتن برادر خود.<ref>یوسف، ۸–۹.</ref> | # تلاش برادران [[یوسف(ع)]]، برای برخورداری انحصاری از محبت [[حضرت یعقوب(ع)]]، با از میانبرداشتن برادر خود.<ref>یوسف، ۸–۹.</ref> | ||
## ادعای شایستگی و استحقاق اَشراف [[بنیاسرائیل]] در دوران [[حضرت طالوت(ع)]]، برای در اختیارگرفتن [[حکومت]].<ref>بقره، ۲۴۶–۲۴۷.</ref> | ## ادعای شایستگی و استحقاق اَشراف [[بنیاسرائیل]] در دوران [[حضرت طالوت(ع)]]، برای در اختیارگرفتن [[حکومت]].<ref>بقره، ۲۴۶–۲۴۷.</ref> | ||
## اعتقاد [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] به حقانیت انحصاری آیین خود<ref>بقره، ۱۱۳.</ref> و برتری و محبوبیت نزد [[خداوند]] و خود را فرزند خدا خواندن<ref>مائده، ۱۸.</ref> و اعتقاد به تعلق انحصاری [[بهشت]] به آنان.<ref>بقره، ۱۱۱.</ref> قرآن کریم ریشه انحصارطلبی را خوی [[حسادت]]<ref>یوسف، ۸.</ref> خودبرتربینی و [[تکبر]] و ادعای برخورداری انحصاری از [[عقل]]، | ## اعتقاد [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] به حقانیت انحصاری آیین خود<ref>بقره، ۱۱۳.</ref> و برتری و محبوبیت نزد [[خداوند]] و خود را فرزند خدا خواندن<ref>مائده، ۱۸.</ref> و اعتقاد به تعلق انحصاری [[بهشت]] به آنان.<ref>بقره، ۱۱۱.</ref> [[قرآن|قرآن کریم]] ریشه انحصارطلبی را خوی [[حسادت]]<ref>یوسف، ۸.</ref> خودبرتربینی و [[تکبر]] و ادعای برخورداری انحصاری از [[عقل]]، اندیشه و اعتبار اجتماعی<ref>بقره، ۱۳؛ هود، ۲۷؛ زخرف، ۵۲.</ref> معرفی کردهاست. جزمگرایی و مطلقگرایی علمی<ref>بنکدار، انحصار طلب کیست، ۵۷.</ref> و اعتقادی<ref>بنکدار، انحصار طلب کیست، ۷۷؛ بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، ۱۲۸ و ۱۳۳.</ref> را نیز از علل انحصارطلبی دانستهاند. | ||
انحصارگراییِ ستایششده به معنای مطلقگرایی و اعتقاد به حق مطلق و لزوم گرایش و توجه به آن نیز در آیاتی از قرآن آمدهاست: | انحصارگراییِ ستایششده به معنای مطلقگرایی و اعتقاد به حق مطلق و لزوم گرایش و توجه به آن نیز در آیاتی از قرآن آمدهاست: | ||
# تنها خدا را | # تنها خدا را بندگی و پرستشکردن و از او کمکجستن.<ref>فاتحه، ۵.</ref> | ||
## حق مطلق بودن [[دین اسلام]].<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۵.</ref> | ## حق مطلق بودن [[دین اسلام]].<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۵.</ref> | ||
# انحصارطلبی با واژه «استیثار» به معنای خودکامگی و همه چیز را برای خود خواستن و استبداد، در سخن [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]، نیز آمدهاست. از سخن آن حضرت بر میآید که حکومت و قدرت، هر انسان غیر مهذب و به دور از صفت [[عدالت]] را به انحصارطلبی میکشاند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۵۷۵؛ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۳۰۴.</ref> ایشان شورش بر [[عثمانبنعفان]]، خلیفه سوم و کشتهشدن او را نیز ناشی از انحصارطلبی و خودکامگی وی دانستهاست.<ref>نهج البلاغه، خ۳۰، ۵۲؛ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۳۰۵؛ معادیخواه، فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج البلاغه، ۱/۴۴۶.</ref> | # انحصارطلبی با واژه «استیثار» به معنای خودکامگی و همه چیز را برای خود خواستن و استبداد، در سخن [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]، نیز آمدهاست. از سخن آن حضرت بر میآید که حکومت و قدرت، هر انسان غیر مهذب و به دور از صفت [[عدالت]] را به انحصارطلبی میکشاند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۵۷۵؛ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۳۰۴.</ref> ایشان شورش بر [[عثمانبنعفان]]، خلیفه سوم و کشتهشدن او را نیز ناشی از انحصارطلبی و خودکامگی وی دانستهاست.<ref>نهج البلاغه، خ۳۰، ۵۲؛ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۳۰۵؛ معادیخواه، فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج البلاغه، ۱/۴۴۶.</ref> | ||
== ابعاد انحصارطلبی == | == ابعاد انحصارطلبی == | ||
انحصارطلبی ابعادی دارد که بعد فطری و شخصیتی انحصارطلبی ازجمله مسائل مورد توجه امامخمینی بود. ایشان از سویی گرایش به انحصارطلبی را در امور مختلفی مانند | انحصارطلبی ابعادی دارد که بعد فطری و شخصیتی انحصارطلبی ازجمله مسائل مورد توجه [[امامخمینی]] بود. ایشان از سویی گرایش به انحصارطلبی را در امور مختلفی مانند [[قدرت]]، کمال و [[علم]]، ناشی از گرایش فطری انسان به کمال مطلق میدانست که تنها در خداوند متجلی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۵–۲۰۶.</ref> و از سوی دیگر، منشأ [[استبداد]] و انحصارطلبی را [[خودخواهی]] و منیّت میدانست و معتقد بود اگر فرد نتواند این روحیه را در درون خود کنترل کند، مانند هیتلر و رضاخان پهلوی به [[دیکتاتوری]] و قبضه قدرت و ثروت روی خواهد آورد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸۰–۳۸۱ و ۱۴/۹۲–۹۳، ۱۷۲.</ref> از اینرو امامخمینی انحصارطلبی را به دو نوع مثبت و منفی تقسیم میکرد و در جنبه مثبت آن، [[پیامبر اسلام(ص)]]، و همه مسلمانان را به جهت منحصردانستن حقانیت در اسلام، گفتن «لا اله الا الله» و طلب انحصاری حاکمیت احکام اسلام، انحصارطلب میدانست و معتقد بود بر این اساس خداوند متعال و همه [[پیامبران(ع)]]، انحصارطلب بهشمار میآیند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۰۰.</ref> اما در انحصارطلبی منفی و فاسد، انحصارطلب با دید مادی به همه چیز نگاه میکند و در صدد بهرهبرداری به نفع خویش است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۰۱.</ref> انحصارطلبی منفی در دو بعد اقتصادی و سیاسی در کلام امامخمینی بازتاب داشتهاست: | ||
=== انحصار اقتصادی === | === انحصار اقتصادی === | ||
برابری خودی و بیگانه در اجرای [[حدود الهی]]، نخستین وظیفه دولت دینی است. اسلام برای مبارزه با فساد، [[تبعیض]] و انحصارطلبی در ساختار حکومت خود، بهطور ریشهای برخورد میکند.<ref>میرمعزی، عدالت اقتصادی از دیدگاه اسلام، ۵۴۵.</ref> امامخمینی به محصورکردن منابع ثروت در دست ثروتمندان و مرفهان حساس بود و اعتقاد داشت باید با شکستن چنین انحصارهایی فرصت و امکانات را برای کوخنشینان که نقشآفرینان اصلی انقلاب و جامعه بودند فراهم میکرد و لازم است طلسم انحصار تجارت در دست افراد خاص و مرفه به نفع تکتک افراد جامعه شکسته شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۰–۱۵۲ و ۲۱/۱۵۹.</ref> | برابری خودی و [[اجانب|بیگانه]] در اجرای [[حدود الهی]]، نخستین وظیفه دولت دینی است. اسلام برای مبارزه با فساد، [[تبعیض]] و انحصارطلبی در ساختار حکومت خود، بهطور ریشهای برخورد میکند.<ref>میرمعزی، عدالت اقتصادی از دیدگاه اسلام، ۵۴۵.</ref> امامخمینی به محصورکردن منابع ثروت در دست ثروتمندان و مرفهان حساس بود و اعتقاد داشت باید با شکستن چنین انحصارهایی فرصت و امکانات را برای کوخنشینان که نقشآفرینان اصلی انقلاب و جامعه بودند فراهم میکرد و لازم است طلسم انحصار تجارت در دست افراد خاص و مرفه به نفع تکتک افراد [[جامعه]] شکسته شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۰–۱۵۲ و ۲۱/۱۵۹.</ref> | ||
=== انحصار سیاسی === | === انحصار سیاسی === | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
=== دیدگاه امام در مبارزه با انحصارطلبیهای رژیم پهلوی === | === دیدگاه امام در مبارزه با انحصارطلبیهای رژیم پهلوی === | ||
امامخمینی مبارزه با انحصارطلبیهای رژیم پهلوی و استفادههای نامشروع از قدرت را ازجمله وظایف همه علما و روحانیان میدانست<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷–۳۸.</ref> و بنا به وظیفه دینی، سکوت در این زمینه را مغایر با اهداف اسلام و تعهد به آن میشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۱۹۹ و ۲۱/۴۹۷.</ref> از نظر ایشان مطبوعات، [[رادیو]] و [[تلویزیون]] در دست رژیم پهلوی و عوامل آن منحصر بود و سلب آزادی بیان، مطبوعات و عقاید و سانسور را ناشی از همین انحصار میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۳، ۲۶۷، ۲۶۹ و ۴/۵۱؛ اخوان منفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۳۰۳–۳۰۵.</ref> این مسئله برخاسته از کنترل نهادهای سیاسی بود که موجب تنگترشدن فضای اندیشه و محدودگشتن جامعه سیاسی به دیدگاههای عقیدتی و سیاسی دولتی میشد که خود یکی از عمده دلایل بروز بحرانهای سیاسی در دهه ۱۳۴۰ به بعد بود. تداوم این نگاه با شکلگیری [[حزب رستاخیز]] در اسفند ۱۳۵۳ که نمونه انحصار، تکصدایی و مخالفت با کثرتگرایی و جامعه مدنی بود، قابل مشاهده است. پهلوی هدف از تشکیل این حزب را کنترل مشارکت سیاسی، آموزش و جهتگیری سیاسی و حفظ نظام شاهنشاهی میدانست،<ref>پهلوی، مجموعه تالیفات، نطقها، مصاحبهها و بیانات محمدرضا پهلوی شاه ایران، ۱۰/۸۴۵۵–۸۴۵۶.</ref> اما امامخمینی در مخالفت با این حزب، آن را در جهت گسترش خفقان در جامعه ارزیابی کرد و فعالیت آن را خلاف مصالح اسلام و ملت میدانست و عضویت در آن را [[حرام]] و کمک به رژیم پهلوی در [[ظلم]] به مسلمین خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۷۱ و ۷۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حزب رستاخیز ملت ایران}}{{سخ}} | امامخمینی مبارزه با انحصارطلبیهای رژیم پهلوی و استفادههای نامشروع از قدرت را ازجمله وظایف همه علما و [[روحانیت|روحانیان]] میدانست<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷–۳۸.</ref> و بنا به وظیفه دینی، سکوت در این زمینه را مغایر با اهداف اسلام و تعهد به آن میشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۱۹۹ و ۲۱/۴۹۷.</ref> از نظر ایشان مطبوعات، [[رادیو]] و [[تلویزیون]] در دست رژیم پهلوی و عوامل آن منحصر بود و سلب آزادی بیان، مطبوعات و عقاید و سانسور را ناشی از همین انحصار میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۳، ۲۶۷، ۲۶۹ و ۴/۵۱؛ اخوان منفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۳۰۳–۳۰۵.</ref> این مسئله برخاسته از کنترل نهادهای سیاسی بود که موجب تنگترشدن فضای اندیشه و محدودگشتن جامعه سیاسی به دیدگاههای عقیدتی و سیاسی دولتی میشد که خود یکی از عمده دلایل بروز بحرانهای سیاسی در دهه ۱۳۴۰ به بعد بود. تداوم این نگاه با شکلگیری [[حزب رستاخیز]] در اسفند ۱۳۵۳ که نمونه انحصار، تکصدایی و مخالفت با کثرتگرایی و جامعه مدنی بود، قابل مشاهده است. پهلوی هدف از تشکیل این حزب را کنترل مشارکت سیاسی، آموزش و جهتگیری سیاسی و حفظ نظام شاهنشاهی میدانست،<ref>پهلوی، مجموعه تالیفات، نطقها، مصاحبهها و بیانات محمدرضا پهلوی شاه ایران، ۱۰/۸۴۵۵–۸۴۵۶.</ref> اما امامخمینی در مخالفت با این حزب، آن را در جهت گسترش خفقان در جامعه ارزیابی کرد و فعالیت آن را خلاف مصالح اسلام و ملت میدانست و عضویت در آن را [[حرام]] و کمک به رژیم پهلوی در [[ظلم]] به مسلمین خواند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۷۱ و ۷۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حزب رستاخیز ملت ایران}}{{سخ}} | ||
از دوران حضور امامخمینی در [[پاریس]] و همزمان با اوجگیری [[انقلاب اسلامی]]، دیدگاههایی که ایشان دربارهٔ نظام سیاسی آینده مطرح کردهاست، مبتنی بر نوعی انحصارزدایی از قدرت است؛ چنانکه ایشان در مصاحبههای مختلف خود از نظامی با آزادی کامل مبتنی بر آزادی مطبوعات، احزاب و گروهها و حقوق اقلیتها سخن گفتهاست که مقید به اسلام و شئون جامعه ایرانی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳، ۳۵۹ و ۴۳۵.</ref> ایشان در این راستا حکومت آینده را متکی بر آرای مردم و تحت نظارت و انتقاد عمومی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰.</ref> و یکی از جلوههای انحصارزدایی در حکومت اسلامی را تساوی حقوق در اسلام، میان بالاترین فرد حکومت با شهروندان عادی تعریف میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸.</ref> ایشان اعلام کرد به دنبال قدرت شخصی برای خویش نیست و نوع حکومت و حاکم آینده را خود مردم تعیین میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷–۲۵۰ و ۳۶۲.</ref> ایشان هدف نهضت را نه کسب قدرت، بلکه برقراری جمهوری اسلامی و تحصیل آزادی و استقلال برای مردم اعلام کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۶۳.</ref> | از دوران حضور امامخمینی در [[پاریس]] و همزمان با اوجگیری [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]]، دیدگاههایی که ایشان دربارهٔ نظام سیاسی آینده مطرح کردهاست، مبتنی بر نوعی انحصارزدایی از قدرت است؛ چنانکه ایشان در مصاحبههای مختلف خود از نظامی با آزادی کامل مبتنی بر آزادی مطبوعات، احزاب و گروهها و حقوق [[اقلیتهای دینی|اقلیتها]] سخن گفتهاست که مقید به اسلام و شئون جامعه ایرانی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳، ۳۵۹ و ۴۳۵.</ref> ایشان در این راستا حکومت آینده را متکی بر آرای مردم و تحت [[نظارت]] و [[انتقاد]] عمومی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰.</ref> و یکی از جلوههای انحصارزدایی در حکومت اسلامی را تساوی حقوق در اسلام، میان بالاترین فرد حکومت با شهروندان عادی تعریف میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸.</ref> ایشان اعلام کرد به دنبال قدرت شخصی برای خویش نیست و نوع حکومت و حاکم آینده را خود مردم تعیین میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۷–۲۵۰ و ۳۶۲.</ref> ایشان هدف نهضت را نه کسب قدرت، بلکه برقراری [[جمهوری اسلامی]] و تحصیل [[آزادی]] و [[استقلال]] برای [[مردم]] اعلام کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۶۳.</ref> | ||
== نفی انحصارطلبی == | == نفی انحصارطلبی == | ||
در [[جمهوری اسلامی ایران]] با پیروزی انقلاب اسلامی، قدرت حاکمیت در اختیار ملت قرار گرفت.<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۴۷۰.</ref> خواست امامخمینی از آغاز حضور همه مردم در عرصه سیاسی و نقش آنان در تعیین نوع حکومت و تشکیل دولت بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۱۳.</ref> ایشان برای خود نقش هدایتی و ارشادی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۵.</ref> و برای روحانیت نیز تنها نقش نظارتی قائل<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۸۲ و ۱۱/۱۶۵.</ref> بود و موافق حضور روحانیان در منصبهای دولتی و حکومتی نبود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵.</ref> ضمن اینکه روحانیان نیز با توجه به نداشتن تجربه لازم در امور اجرایی و بهدلیل ماهیت کار فکری و فرهنگیای که بر عهده داشتند، انگیزه و آمادگی کافی برای تصدی امور اجرایی را نداشتند و بیشتر تمایل داشتند غیر روحانیانِ صالح و وفادار به ملت، امور اجرایی را بر عهده بگیرند.<ref>فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۱۷۷–۱۷۸.</ref> این روحیه، یک اصل پذیرفتهشده و غیر مکتوب بود،<ref>هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴.</ref> بنابراین دولت موقت با اکثریت متشکل از افراد [[نهضت آزادی]] و [[جبهه ملی]] و البته با تأکید امامخمینی بر قطع وابستگی حزبی آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴.</ref> کار خود را با حمایت قاطع ایشان آغاز کرد.<ref>فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۱۹۰ و ۱۹۶.</ref>{{سخ}} | در [[جمهوری اسلامی ایران]] با پیروزی انقلاب اسلامی، قدرت حاکمیت در اختیار ملت قرار گرفت.<ref>مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۴۷۰.</ref> خواست امامخمینی از آغاز حضور همه مردم در عرصه سیاسی و نقش آنان در تعیین نوع حکومت و تشکیل دولت بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۱۳.</ref> ایشان برای خود نقش هدایتی و ارشادی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۵.</ref> و برای [[روحانیت]] نیز تنها نقش نظارتی قائل<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۸۲ و ۱۱/۱۶۵.</ref> بود و موافق حضور روحانیان در منصبهای دولتی و حکومتی نبود.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵.</ref> ضمن اینکه روحانیان نیز با توجه به نداشتن تجربه لازم در امور اجرایی و بهدلیل ماهیت کار فکری و فرهنگیای که بر عهده داشتند، انگیزه و آمادگی کافی برای تصدی امور اجرایی را نداشتند و بیشتر تمایل داشتند غیر روحانیانِ صالح و وفادار به ملت، امور اجرایی را بر عهده بگیرند.<ref>فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۱۷۷–۱۷۸.</ref> این روحیه، یک اصل پذیرفتهشده و غیر مکتوب بود،<ref>هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴.</ref> بنابراین دولت موقت با اکثریت متشکل از افراد [[نهضت آزادی]] و [[جبهه ملی]] و البته با تأکید امامخمینی بر قطع وابستگی حزبی آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴.</ref> کار خود را با حمایت قاطع ایشان آغاز کرد.<ref>فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۱۹۰ و ۱۹۶.</ref>{{سخ}} | ||
در این مقطع، وجود مشکلات گوناگون، عوامل مختلف تأثیرگذار بر قدرت، نبود اجماع کافی در میان نیروهای انقلابی دربارهٔ چگونگی اداره کشور، نبود همگونی فکری میان مسئولان سیاسی، نبود برنامه مشخص دولت موقت و سلیقههای مختلف دربارهٔ راهکارهای اجرایی موجب شد تا هر گونه تصمیمگیری اساسی با مشکلات متعددی روبهرو شود<ref>فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۱۹۶.</ref> و در مجموع دولت موقت به جهت عملکرد غیر انقلابی و نداشتن درک و ارتباط با طبقات پایین اجتماع و غفلت از خواست واقعی مردم در برقراری مساوات و مبارزه با [[فقر]]<ref>میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ۲۶۴.</ref> نتوانست خواستههای مردم و انقلابیان را برآورده کند و اختلاف میان مسئولان کشور را در پی داشت. اختلافات دولت موقت با شورای انقلاب و اعتراضهای دولت موقت به دخالت دیگران در امور دولت و اشتباهات خود دولت موقت، در نهایت سقوط [[دولت بازرگان]] و روی کارآمدن نیروهای انقلابی را فراهم کرد.<ref>آبراهامیان، اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی، ۷۰–۷۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|دولت موقت}}{{سخ}} | در این مقطع، وجود مشکلات گوناگون، عوامل مختلف تأثیرگذار بر قدرت، نبود اجماع کافی در میان نیروهای انقلابی دربارهٔ چگونگی اداره کشور، نبود همگونی فکری میان مسئولان سیاسی، نبود برنامه مشخص [[دولت موقت]] و سلیقههای مختلف دربارهٔ راهکارهای اجرایی موجب شد تا هر گونه تصمیمگیری اساسی با مشکلات متعددی روبهرو شود<ref>فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۱۹۶.</ref> و در مجموع دولت موقت به جهت عملکرد غیر انقلابی و نداشتن درک و ارتباط با طبقات پایین اجتماع و [[غفلت]] از خواست واقعی مردم در برقراری مساوات و مبارزه با [[فقر]]<ref>میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ۲۶۴.</ref> نتوانست خواستههای مردم و انقلابیان را برآورده کند و اختلاف میان [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]] کشور را در پی داشت. اختلافات دولت موقت با [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] و اعتراضهای دولت موقت به دخالت دیگران در امور دولت و اشتباهات خود دولت موقت، در نهایت سقوط [[دولت بازرگان]] و روی کارآمدن نیروهای انقلابی را فراهم کرد.<ref>آبراهامیان، اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی، ۷۰–۷۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|دولت موقت}}{{سخ}} | ||
پیروزی انقلاب امری برنامهریزیشده نبود، بلکه در فرایندی تدریجی و آرام و با بهرهگیری از رهبری قاطع و باتدبیر و جواب مثبتدادن به نیازهای مردم و عوامل دیگر حاصل شد،<ref>میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ۲۶۱.</ref> اما مخالفان، نیروهای انقلابی و روحانیان را به تلاش برای نظام دیکتاتوری متهم میکردند،<ref>آبراهامیان، اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی، ۷۰.</ref> این در حالی بود که نیروهای مذهبی و سران [[حزب جمهوری اسلامی]] اعلام کردند به واسطه گستردگی و بزرگی جریان مذهبی و حزب جمهوری اسلامی، اقدامات آنان در راستای وحدتبخشیدن به جامعه است و اتهام انحصارطلبی را انحراف از مسیر انقلاب میدانستند و رد میکردند.<ref>← حسینی بهشتی، عملکرد یکساله حزب جمهوری اسلامی، ۳۱.</ref>{{سخ}} | پیروزی انقلاب امری برنامهریزیشده نبود، بلکه در فرایندی تدریجی و آرام و با بهرهگیری از رهبری قاطع و باتدبیر و جواب مثبتدادن به نیازهای مردم و عوامل دیگر حاصل شد،<ref>میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ۲۶۱.</ref> اما مخالفان، نیروهای انقلابی و روحانیان را به تلاش برای نظام دیکتاتوری متهم میکردند،<ref>آبراهامیان، اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی، ۷۰.</ref> این در حالی بود که نیروهای مذهبی و سران [[حزب جمهوری اسلامی]] اعلام کردند به واسطه گستردگی و بزرگی جریان مذهبی و حزب جمهوری اسلامی، اقدامات آنان در راستای وحدتبخشیدن به جامعه است و اتهام انحصارطلبی را [[انحراف]] از مسیر انقلاب میدانستند و رد میکردند.<ref>← حسینی بهشتی، عملکرد یکساله حزب جمهوری اسلامی، ۳۱.</ref>{{سخ}} | ||
این موضعگیریها واکنش امامخمینی را نیز به همراه داشت. ایشان با رد این اتهام معتقد بود روحانیت با اقدامات خود، کشور را از انحصارطلبی دوران پهلوی نجات داد و کسانی که امروز روحانیت را متهم میکنند، خواهان بقای حکومت انحصاری پهلوی بودند یا بدون همراهی روحانیت، جرئت گفتن یا نوشتن یک کلمه را نداشتند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۴۰–۱۴۱.</ref> ایشان قدرت روحانیت و اسلام را موجب خروج جامعه از انحصارطلبی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اعلام کرد و این اتهامات را به واسطه ترس از پیروزی اسلام و ملت و پایبندی روحانیت به چارچوبها و ارزشهای دینی و دفاع از اسلام و انقلاب میدانست. ایشان واقعیت حاکم بر جامعه را مغایر با تبلیغات انحصارطلبی این قشر و مصداق این مطلب را رأی بالای مردم به جمهوری اسلامی و انتخاب روحانیان و مجتهدان برای مجلس خبرگان بیان میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۴۱–۱۴۳.</ref> ایشان کسانی که سران روحانی انقلاب مانند [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[سیدعلی خامنهای]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] را متهم به انحصارطلبی میکردند، انحصارطلب میدانست و هدف آنان را بیرونراندن این گروه از روحانیان از صحنه معرفی کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۹.</ref>{{سخ}} | این موضعگیریها واکنش امامخمینی را نیز به همراه داشت. ایشان با رد این اتهام معتقد بود روحانیت با اقدامات خود، کشور را از انحصارطلبی دوران پهلوی نجات داد و کسانی که امروز روحانیت را متهم میکنند، خواهان بقای حکومت انحصاری پهلوی بودند یا بدون همراهی روحانیت، جرئت گفتن یا نوشتن یک کلمه را نداشتند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۴۰–۱۴۱.</ref> ایشان قدرت روحانیت و اسلام را موجب خروج جامعه از انحصارطلبی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اعلام کرد و این اتهامات را به واسطه ترس از پیروزی اسلام و ملت و پایبندی روحانیت به چارچوبها و ارزشهای دینی و دفاع از اسلام و انقلاب میدانست. ایشان واقعیت حاکم بر جامعه را مغایر با تبلیغات انحصارطلبی این قشر و مصداق این مطلب را رأی بالای مردم به جمهوری اسلامی و انتخاب روحانیان و مجتهدان برای [[مجلس خبرگان رهبری|مجلس خبرگان]] بیان میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۴۱–۱۴۳.</ref> ایشان کسانی که سران روحانی انقلاب مانند [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[سیدعلی خامنهای]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] را متهم به انحصارطلبی میکردند، انحصارطلب میدانست و هدف آنان را بیرونراندن این گروه از روحانیان از صحنه معرفی کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۹.</ref>{{سخ}} | ||
در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز که با تأیید امامخمینی به سامان رسید، با هدف نفی انحصارطلبی، اصولی گنجانده شد تا از بروز و رشد انحصارطلبی جلوگیری شود. برخی از آن اصول مانند اصل ۶ دربارهٔ اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی از راه انتخاباتهای مختلف، اصول ۱۹ تا ۴۲ دربارهٔ تبیین دقیق حقوق اساسی ملت در عرصههای گوناگون و اصل ۵۷ دربارهٔ پذیرش اصل تفکیک قوا برای توزیع قدرت در کشور است؛ همچنانکه بند ششم اصل سوم قانون اساسی نیز دولت را برای رسیدن به اهداف عالی قانون اساسی، موظف به مبارزه با هر گونه | در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز که با تأیید امامخمینی به سامان رسید، با هدف نفی انحصارطلبی، اصولی گنجانده شد تا از بروز و رشد انحصارطلبی جلوگیری شود. برخی از آن اصول مانند اصل ۶ دربارهٔ اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی از راه انتخاباتهای مختلف، اصول ۱۹ تا ۴۲ دربارهٔ تبیین دقیق حقوق اساسی ملت در عرصههای گوناگون و اصل ۵۷ دربارهٔ پذیرش اصل تفکیک قوا برای توزیع قدرت در کشور است؛ همچنانکه بند ششم اصل سوم قانون اساسی نیز دولت را برای رسیدن به اهداف عالی قانون اساسی، موظف به مبارزه با هر گونه [[استبداد]]، خودکامگی و انحصارطلبی کردهاست؛ اما عقیده مخالفان این بود که قراردادن منصبهایی همچون امامخمینی، [[ولایت فقیه]]، ریاست قوه قضاییه، اختصاص شش کرسی [[شورای نگهبان]] در اختیار فقها، ریاست دیوان عالی کشور و شکلگیری [[مجلس خبرگان رهبری]]، نشانه گرایش انحصارطلبانه این قانون به نفع روحانیت است،<ref>بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی، ۵۷–۶۲.</ref> در برابر، امامخمینی عقیده داشت انحصارهای موجود برای اجراکردن اساس اسلام در جامعه اسلامی ضروری است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۲–۱۷۵؛ ۹/۴۹۷؛ ۱۰/۱۴۲، ۵۲۵–۵۲۶ و ۱۱/۲۲، ۱۳۷.</ref> و حتی گنجاندن این موارد را مانعی بر سر راه بروز [[دیکتاتوری]] در [[ایران]] میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲–۲۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ولایت فقیه}} | ||
یکی از نکات مهم دربارهٔ مسئله انحصار پس از انقلاب، تلاش امامخمینی برای شبههزدایی و انحصارزداییها بهخصوص از ولایت فقیه بود. به همین منظور، ایشان در سالهای پس از انقلاب، برخی از مواردی را که از شئون ولایت فقیه بهشمار میرود، به دیگران واگذار کرد؛ به عنوان نمونه در بهمن ۱۳۵۸ [[سیدابوالحسن بنیصدر]] را به فرماندهی کل قوا منصوب کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۷.</ref> تشخیص و وضع احکام ثانویه را به [[مجلس شورای اسلامی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۷ و ۳۱۱–۳۱۲.</ref> و وضع احکام حکومتی را به [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۶۳–۴۶۵.</ref> واگذار کرد.{{سخ}} | یکی از نکات مهم دربارهٔ مسئله انحصار پس از انقلاب، تلاش امامخمینی برای شبههزدایی و انحصارزداییها بهخصوص از ولایت فقیه بود. به همین منظور، ایشان در سالهای پس از انقلاب، برخی از مواردی را که از شئون ولایت فقیه بهشمار میرود، به دیگران واگذار کرد؛ به عنوان نمونه در بهمن ۱۳۵۸ [[سیدابوالحسن بنیصدر]] را به فرماندهی کل قوا منصوب کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۷.</ref> تشخیص و وضع [[احکام ثانویه]] را به [[مجلس شورای اسلامی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۷ و ۳۱۱–۳۱۲.</ref> و وضع [[احکام حکومتی]] را به [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۶۳–۴۶۵.</ref> واگذار کرد.{{سخ}} | ||
یکی از راههای مقابله با انحصارطلبی ایجاد زمینه مشارکت اختیاری تکتک مردم در انتخابات است؛ مسئلهای که در انتخابات مجلس سال ۱۳۶۲ و مواضع امامخمینی دربارهٔ آن مشاهده میشود. گسترش زمزمههایی دربارهٔ اینکه دخالت در سیاست و انحصار انتخابات در اختیار و انحصار علما و مجتهدان است، با واکنش بسیار تند امامخمینی همراه شد و ایشان چنین نگاهی را از گفته کسانی که [[دین]] را از [[سیاست]] جدا میپندارند، نادرستتر و پیامدهای آن را ناگوارتر شمرد. ایشان با رد انحصارطلبیِ هر قشر و گروهی در انتخابات، بر این نکته تأکید کرد که مسئله انتخابات مربوط به تعیین سرنوشت مردم است و محدود و منحصر به گروه، حزب و قشر خاصی نیست؛ پس همه افراد در چارچوب قانون، حق دخالت در آن را دارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۶۷–۳۶۸.</ref>{{سخ}} | یکی از راههای مقابله با انحصارطلبی ایجاد زمینه مشارکت اختیاری تکتک [[مردم]] در [[انتخابات]] است؛ مسئلهای که در انتخابات مجلس سال ۱۳۶۲ و مواضع امامخمینی دربارهٔ آن مشاهده میشود. گسترش زمزمههایی دربارهٔ اینکه دخالت در سیاست و انحصار انتخابات در اختیار و انحصار علما و مجتهدان است، با واکنش بسیار تند امامخمینی همراه شد و ایشان چنین نگاهی را از گفته کسانی که [[دین]] را از [[سیاست]] جدا میپندارند، نادرستتر و پیامدهای آن را ناگوارتر شمرد. ایشان با رد انحصارطلبیِ هر قشر و گروهی در انتخابات، بر این نکته تأکید کرد که مسئله انتخابات مربوط به تعیین سرنوشت مردم است و محدود و منحصر به گروه، حزب و قشر خاصی نیست؛ پس همه افراد در چارچوب قانون، حق دخالت در آن را دارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۶۷–۳۶۸.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی در عین حال با هشدار دادن به روحانیان اعلام کرد شیوه عملکرد روحانیت میتواند به تبلیغات دربارهٔ خودکامگی و انحصارطلب معرفیکردن اقشار مذهبی و روحانیان مؤثر باشد. ایشان معتقد بود روحانیان نباید کاری کنند که بهانه دست دشمن بدهند و دخالت آنان در امور سیاسی و اجتماعی را در حد [[نهی از منکر و امر به معروف]] تعیین کرد و دخالت بیجا و آمرانه را باعث تنفر مردم از روحانیت برشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲–۴۳.</ref>{{سخ}} | امامخمینی در عین حال با هشدار دادن به روحانیان اعلام کرد شیوه عملکرد روحانیت میتواند به تبلیغات دربارهٔ خودکامگی و انحصارطلب معرفیکردن اقشار مذهبی و روحانیان مؤثر باشد. ایشان معتقد بود روحانیان نباید کاری کنند که بهانه دست [[دشمن]] بدهند و دخالت آنان در امور سیاسی و اجتماعی را در حد [[امر به معروف و نهی از منکر|نهی از منکر و امر به معروف]] تعیین کرد و دخالت بیجا و آمرانه را باعث تنفر مردم از روحانیت برشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲–۴۳.</ref>{{سخ}} | ||
از سوی دیگر، امامخمینی نه تنها با انحصارطلبی در داخل ایران به مقابله برخاست، بلکه در افقی بالاتر هر نوع انحصارگرایی در روابط بینالملل را نیز مردود میدانست. ایشان با نگاهی به وجه انحصارطلبیِ مکتبهای سرمایهداری و [[کمونیسم]]، معتقد بود این مکتبها در جهت انحصارطلبی در اقتصاد و قدرت جهان تلاش میکنند که نتیجه آن تداوم فقر کشورهای ضعیف خواهد بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹–۳۴۰.</ref> ایشان معتقد بود ابرقدرتها با حیله و نیرنگ همواره در جهت دردستگرفتن قدرت و تسلط بر منابع و امور دنیا از هیچگونه ابزار و نیرنگی چشمپوشی نمیکنند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۶۹–۴۷۰ و ۱۹/۲۳۵.</ref> چنانکه انحصارهای علمی ایجادشده به دست آنان را که موجب وابستهماندن کشور به آنها بود، نادرست میشمرد و علم را در انحصار کسی نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹۱–۳۹۲ و ۱۹/۱۸۴.</ref> ایشان در رد کمونیسم، آن را انحصارطلبترین شیوه حکومت جهان میدانست که با شعار طرفداری از توده به چپاول کشورهای ضعیف دست میزند و شوروی نمونه بارز این رویه بر بنای دیکتاتوری کمونیستی، مردم خود را از هر گونه آزادی محروم ساخته و اختناقی گسترده به وجود آوردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۸–۴۳۹.</ref> این موضع در واقع | از سوی دیگر، امامخمینی نه تنها با انحصارطلبی در داخل ایران به مقابله برخاست، بلکه در افقی بالاتر هر نوع انحصارگرایی در روابط بینالملل را نیز مردود میدانست. ایشان با نگاهی به وجه انحصارطلبیِ مکتبهای سرمایهداری و [[کمونیسم]]، معتقد بود این مکتبها در جهت انحصارطلبی در [[اقتصاد]] و قدرت جهان تلاش میکنند که نتیجه آن تداوم فقر کشورهای ضعیف خواهد بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹–۳۴۰.</ref> ایشان معتقد بود [[ابرقدرتها]] با حیله و نیرنگ همواره در جهت دردستگرفتن قدرت و تسلط بر منابع و امور دنیا از هیچگونه ابزار و نیرنگی چشمپوشی نمیکنند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۶۹–۴۷۰ و ۱۹/۲۳۵.</ref> چنانکه انحصارهای علمی ایجادشده به دست آنان را که موجب وابستهماندن کشور به آنها بود، نادرست میشمرد و علم را در انحصار کسی نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹۱–۳۹۲ و ۱۹/۱۸۴.</ref> ایشان در رد کمونیسم، آن را انحصارطلبترین شیوه حکومت جهان میدانست که با [[شعار]] طرفداری از توده به چپاول کشورهای ضعیف دست میزند و شوروی نمونه بارز این رویه بر بنای دیکتاتوری کمونیستی، مردم خود را از هر گونه آزادی محروم ساخته و اختناقی گسترده به وجود آوردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۸–۴۳۹.</ref> این موضع در واقع [[انتقاد]] امامخمینی به [[روشنفکری|روشنفکرانی]] بود که به عقیده ایشان با حمایت از چنین رژیمهای انحصارطلبی، مصالح و منافع خود را به فراموشی سپرده بودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۸–۴۳۹.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |