emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''طمأنینه'''، ثبات نفس در ناملایمات و ناگواریها. | '''طمأنینه'''، ثبات [[نفس]] در ناملایمات و ناگواریها. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
طمأنینه به معنای سکون، ثبات، استواری، آرامش و عدم اضطراب است <ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۲۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ۳۷۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۲۴۱.</ref>. در اصطلاح عرفانی، سکون و آرامش شدید قلبی است که از باور یقینی و مشاهده عینی برای انسان به دست میآید <ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۷؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹.</ref>. در اصطلاح اخلاقی، به معنای وقار و سکون در گفتار، کردار و حرکات و سکنات است که در پی قدرت و بزرگی نفس به دست میآید <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref>. ضد آن نیز خوف مذموم است؛ مانند خوف از مرگ <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۴۵ ـ ۲۵۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۷۰ ـ ۱۷۸.</ref>. در اصطلاح فقهی، به معنای سکون بدن است؛ به اینمعنا که اعضای بدن استقرار یابند <ref>حلی، منتهی المطلب، ۵/۱۱۶؛ شهید ثانی، المقاصد العلیّة، ۲۶۹.</ref>. امامخمینی نیز طمأنینه را ثبات نفس در ناملایمات روحی و ناگواریها میداند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰ ـ ۳۶۱.</ref> که مرتبه کامل ایمان است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲.</ref>. | طمأنینه به معنای سکون، ثبات، استواری، آرامش و عدم اضطراب است <ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۲۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ۳۷۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۲۴۱.</ref>. در اصطلاح عرفانی، سکون و آرامش شدید قلبی است که از باور یقینی و مشاهده عینی برای انسان به دست میآید <ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۷؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹.</ref>. در اصطلاح اخلاقی، به معنای وقار و سکون در گفتار، کردار و حرکات و سکنات است که در پی قدرت و بزرگی نفس به دست میآید <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref>. ضد آن نیز خوف مذموم است؛ مانند خوف از [[مرگ]] <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۴۵ ـ ۲۵۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۷۰ ـ ۱۷۸.</ref>. در اصطلاح فقهی، به معنای سکون بدن است؛ به اینمعنا که اعضای بدن استقرار یابند <ref>حلی، منتهی المطلب، ۵/۱۱۶؛ شهید ثانی، المقاصد العلیّة، ۲۶۹.</ref>. [[امامخمینی]] نیز طمأنینه را ثبات نفس در ناملایمات روحی و ناگواریها میداند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰ ـ ۳۶۱.</ref> که مرتبه کامل [[ایمان]] است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲.</ref>. | ||
از الفاظ مرتبط با طمأنینه، «وقار» و «سکینه» است. وقار از نظر علمای اخلاق، حالتی است که شخص با تکلف در افعال و حرکات خود، آرامش داشته باشد. اگر این حالت ملکه شود، «سکینه» نامیده میشود که برتر از صفت طمأنینه است <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref>. اما از نظر اهل معرفت مقام طمأنینه که از باور یقینی و مشاهده سرچشمه میگیرد، برتر از مقام سکینه است <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹.</ref> و سکینه به معنای نورانیشدن قلب با نور حق است <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۳۹.</ref>. | از الفاظ مرتبط با طمأنینه، «وقار» و «سکینه» است. وقار از نظر علمای اخلاق، حالتی است که شخص با تکلف در افعال و حرکات خود، آرامش داشته باشد. اگر این حالت ملکه شود، «سکینه» نامیده میشود که برتر از صفت طمأنینه است <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref>. اما از نظر اهل معرفت مقام طمأنینه که از باور یقینی و مشاهده سرچشمه میگیرد، برتر از مقام سکینه است <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹.</ref> و سکینه به معنای نورانیشدن قلب با نور حق است <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۳۹.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
در قرآن از | در [[قرآن]] از «[[نفس مطمئنه]]» یاد شده است که به سوی ربّ خود باز میگردد <ref>فجر، ۲۷.</ref>. قرآن کریم اطمینان را یکی از صفات مؤمنان میشمارد <ref>رعد، ۲۸.</ref>؛ از اینرو [[حضرت ابراهیم(ع)]] از خداوند اطمینان قلبی خواست <ref>بقره، ۲۶۰.</ref>. در برخی روایات، «[[صدق]]» <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۱/۲۱۴.</ref> و «[[ذکر الهی]]» <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۱۸۹.</ref> سبب طمأنینه [[قلب]] شمرده شده است؛ همچنانکه بیرونکردن [[حب دنیا]] و آرزوهای طولانی از خود و [[حرص]] و [[شهوت]] از [[قلب]]، موجب میشود قلب به غیر خداوند اطمینان پیدا نکند <ref>صدوق، علل الشرائع، ۱/۳۶.</ref>. در برخی ادعیه، طمأنینه نفس در حال [[خوف]] و [[امن]]، [[رضا]] و سخط، ضرر و نفع، نیکو شمرده شده است <ref>صحیفه سجادیه، دعای ۲۲.</ref>. | ||
در آموزههای عرفانی، طمأنینه بارزترین صفت نفسانی تلقی شده است که لزوم تحقق آن در مسیر تهذیب نفس و سلوک معنوی، ضرورت انکارناپذیری دارد <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۲۰۵؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۱/۸۳.</ref>. همین طمأنینه قلبی است که در دو زمینه معرفتی و عملی، به پیشوایان و اولیا توان بیشتری میدهد <ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref>. برخی عارفان، در سیر و | در آموزههای عرفانی، طمأنینه بارزترین صفت نفسانی تلقی شده است که لزوم تحقق آن در مسیر [[تهذیب نفس]] و سلوک معنوی، ضرورت انکارناپذیری دارد <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۲۰۵؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۱/۸۳.</ref>. همین طمأنینه قلبی است که در دو زمینه معرفتی و عملی، به پیشوایان و اولیا توان بیشتری میدهد <ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref>. برخی عارفان، در [[سیر و سلوک]]، مقام طمأنینه را در بخش اودیه (وادیها) پس از باب سکینه و پیش از باب همت مطرح کردهاند <ref>انصاری، منازل السائرین، ۹۱؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹ ـ ۵۵۰.</ref>. کتاب اللمع [[سرّاج]] (م۳۸۶) را میتوان ازجمله نخستین کتابهای عرفانی دانست که به این موضوع پرداخته است <ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref>. علمای اخلاق نیز با الهام گرفتن از [[آیات]] و [[روایات]] به تحلیل و تبیین این موضوع پرداختهاند <ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۷۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref>. بعضی از [[علمای اخلاق]]، طمأنینه و وقار را برترین صفت آدمی شمردهاند که موجب [[عزت نفس]] میشود <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref>. امامخمینی نیز با رویکرد اخلاقی و عرفانی، طمأنینه را بررسی کرده، آن را یکی از برترین کمالات نفس آدمی میداند که در عرصههای مختلف زندگی انسان بسیار مؤثر است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲ ـ ۱۴۳ و ۴۰۰.</ref>. ایشان از موضوعاتی چون منشأ طمأنینه، درجات و آثار آن بحث کرده است. | ||
==اقسام و درجات== | ==اقسام و درجات== | ||
طمأنینه اقسامی دارد: گاهی طمأنینه در بدن است که در علم فقه به آن توجه شده است <ref>حلی، منتهی المطلب، ۵/۱۱۷.</ref> و گاهی طمأنینه در قلب است که در مباحث اخلاقی و عرفانی از آن بحث شده است <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۴/۴۵۷.</ref>. علمای اخلاق برای طمأنینه درجات و شدت و ضعف قائل شدهاند که بر اساس قوه اعتقاد افراد به کسی که بر او توکل میکنند، مختلف است، و در نهایت به مرتبه یقین منتهی میشود <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۶.</ref>. عارفان سه درجه برای طمأنینه ذکر کردهاند: | طمأنینه اقسامی دارد: گاهی طمأنینه در بدن است که در [[علم فقه]] به آن توجه شده است <ref>حلی، منتهی المطلب، ۵/۱۱۷.</ref> و گاهی طمأنینه در [[قلب]] است که در مباحث اخلاقی و عرفانی از آن بحث شده است <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۴/۴۵۷.</ref>. علمای اخلاق برای طمأنینه درجات و شدت و ضعف قائل شدهاند که بر اساس قوه اعتقاد افراد به کسی که بر او توکل میکنند، مختلف است، و در نهایت به مرتبه یقین منتهی میشود <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۶.</ref>. عارفان سه درجه برای طمأنینه ذکر کردهاند: | ||
درجه اوّل، قلب لحظهای از یاد پروردگارش [[غفلت]] نمیکند و اگر به سبب کیفرهای الهی از طمأنینه خارج شود، خداوند آرامش را بر او نازل میکند. | |||
به اعتقاد امامخمینی هرگاه سالک، قلب خود را به طور کامل به حق بسپارد، قلب او نورانی و از مراتب نور الهی میشود؛ به گونهای که این نورانیت از قلب به سایر قوای باطنی و اعضای ظاهری او سرایت میکند و در این صورت قلب، الهی و لاهوتی میشود و حق در تمام مراتب ظاهر و باطن او تجلی میکند. در این حال، در قلب سالک، طمأنینه شکل میگیرد. مرحله کامل طمأنینه نیز رسیدن به فنای الهی و اتصال به دریای نور مطلق است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۱ و ۱۴۳.</ref>. همچنین ممکن است ظرفیت قلب سالک بر حسب استعداد ذاتی، محدود باشد و در پی سیر و | درجه دوم، طمأنینه روحی است؛ زیرا سالک مادامی که در طلب کشف [[حقایق الهی]] است، به غیر توجهی نمیکند و در این هنگام به طمأنینه میرسد. | ||
درجه سوم، بر اثر [[شهود]] جمال حقتعالی، طمأنینهای برای عارف رخ میدهد و عارف همه هستی را فانی در ذات حق مشاهده مینماید و به بقای بعد از [[فنا]] بار مییابد <ref>انصاری، منازل السائرین، ۹۹ ـ ۱۰۰؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۵۱ ـ ۵۵۳.</ref>. | |||
[[امامخمینی]] خود به مراتب دیگری از طمأنینه اشاره کرده است. ایشان دراینباره با الهام از سخن [[امیرالمؤمنین(ع)]] که در هر [[جمال]]، جلالی و در هر [[جلال]]، جمالی نهفته است <ref>نهج البلاغه، خ۸۹، ۱۱۰.</ref>، معتقد است یکی از مراتب طمأنینه، در [[قلب]] سالک به دست میآید؛ زیرا برخی قلبها، مظهر جمال حقاند و بر حسب اقتضای [[فطرت]] خود، همواره متوجه جمال محبوب هستند، و از آنجاکه در هر جمال، جلالی مستور است، در پی تجلی شهود جمال حق، عظمت و هیبت الهی قلب سالک را فرا میگیرد و اضطراب در آن به وجود میآید؛ ولی پس از استقرار این حالت، اضطراب سالک به طمأنینه و آرامش تبدیل میگردد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۶.</ref>. | |||
به اعتقاد امامخمینی هرگاه سالک، قلب خود را به طور کامل به حق بسپارد، قلب او نورانی و از مراتب نور الهی میشود؛ به گونهای که این نورانیت از قلب به سایر قوای باطنی و اعضای ظاهری او سرایت میکند و در این صورت قلب، الهی و لاهوتی میشود و حق در تمام مراتب ظاهر و باطن او تجلی میکند. در این حال، در قلب سالک، طمأنینه شکل میگیرد. مرحله کامل طمأنینه نیز رسیدن به فنای الهی و اتصال به دریای نور مطلق است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۱ و ۱۴۳.</ref>. همچنین ممکن است ظرفیت قلب سالک بر حسب استعداد ذاتی، محدود باشد و در پی [[سیر و سلوک]]، تنها به مقام محو (فنا) {{ببینید|فنا}} برسد و در آن متوقف شود و به مقام صحو و هوشیاری ([[بقا]]) باز نگردد؛ امّا برخی دیگر از سالکان به مرتبهای بالاتر میرسند و به دلیل گستره وجودیشان در مرتبه فیض اقدس و حضرت علمیه، بعد از محو به مقام صحو و مرحله بقا و هوشیاری میرسند و حالت طمأنینه مییابند؛ به گونهای که حقتعالی را با تمام شئونش مشاهده میکنند و در عین مشاهده [[وحدت]]، [[کثرت]] را نیز مشاهده میکنند. همین طمأنینه کامل در [[شهود]]، باعث میشود حجاب کثرت مانع آنان برای دیدن وحدت نگردد و حقایق متکثر در عالم را با دید وحدت [[مشاهده]] کنند <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۰۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۷.</ref>. | |||
==منشأ طمأنینه و راههای دستیابی== | ==منشأ طمأنینه و راههای دستیابی== | ||
علمای اخلاق و عرفان طمأنینه و سکون نفس را ناشی از قوت و بزرگی نفس <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref> و توکل و یقین میدانند و هر چه قوت این دو بیشتر باشد، طمأنینه و سکون افزایش مییابد <ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۷.</ref>. | علمای [[اخلاق]] و [[عرفان]] طمأنینه و سکون نفس را ناشی از قوت و بزرگی [[نفس]] <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref> و [[توکل]] و [[یقین]] میدانند و هر چه قوت این دو بیشتر باشد، طمأنینه و سکون افزایش مییابد <ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۷.</ref>. | ||
امامخمینی یکی از اسباب طمأنینه را شرح صدر میداند که سبب میشود انسان به کمال، مال، جمال و مقام خود اهمیت ندهد و این امور در نظرش بزرگ و مهم نباشد؛ چنانکه در اهل سلوک، سعه وجودی آنها موجب میشود تجلیات و واردات | امامخمینی یکی از اسباب طمأنینه را [[شرح صدر]] میداند که سبب میشود انسان به کمال، مال، جمال و مقام خود اهمیت ندهد و این امور در نظرش بزرگ و مهم نباشد؛ چنانکه در اهل سلوک، سعه وجودی آنها موجب میشود تجلیات و [[واردات قلبی]]، بر آنان چیره نشده، چیزی ظرف وجودیشان را لبریز نکند. شرح صدر نیز موجب میشود نفوسی که شایسته انس با خداوند هستند، به مقام اطمینان نایل شوند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۷.</ref>. در مقابل، اضطراب و شتابزدگی نفس، ناشی از خوفِ نرسیدن به مقاصد نفسانی، لذات و شهوات است و قلبی که در حجاب [[خودبینی]] و شهوات قرار داشته باشد، در کارها شتابزده عمل میکند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۳.</ref>. | ||
علمای اخلاق راه رسیدن به طمأنینه و وقار را واداشتن و تکلف نفس بر افعال و حرکات میدانند تا اینکه ملکه شود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref>. عارفان بر این باورند که هرگاه جان انسان بر اثر نور حق از آثار طبیعت پاک شود و خود را از تعلقات دنیوی رها سازد و به آنها وابسته نگردد، به مقام طمأنینه میرسد <ref>بقلی، شرح شطحیات، ۴۰۰.</ref>. امامخمینی مانند بعضی از عارفان <ref>هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۳.</ref> معتقد است طمأنینه و ثبات نفس از ناحیه فیض رحمانی و القای ملائکه صورت میگیرد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref>؛ هرچند شخص در رسیدن به این فیض باید مقدماتی را طی کند و تمهیداتی را آماده نماید؛ برای نمونه قلب خود را از حب | علمای اخلاق راه رسیدن به طمأنینه و وقار را واداشتن و تکلف نفس بر افعال و حرکات میدانند تا اینکه ملکه شود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref>. عارفان بر این باورند که هرگاه جان انسان بر اثر نور حق از آثار طبیعت پاک شود و خود را از تعلقات دنیوی رها سازد و به آنها وابسته نگردد، به مقام طمأنینه میرسد <ref>بقلی، شرح شطحیات، ۴۰۰.</ref>. امامخمینی مانند بعضی از عارفان <ref>هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۳.</ref> معتقد است طمأنینه و ثبات نفس از ناحیه فیض رحمانی و القای [[ملائکه]] صورت میگیرد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref>؛ هرچند شخص در رسیدن به این فیض باید مقدماتی را طی کند و تمهیداتی را آماده نماید؛ برای نمونه قلب خود را از [[حب دنیا]]، [[حب جاه]] و شرف خالی کند و به آنها بیاعتنا باشد <ref>امامخمینی، آداب الصلاۀ، ۴۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲.</ref>. | ||
به اعتقاد امامخمینی برخی امور زمینه اضطراب یا طمأنینه نفس را فراهم میکنند؛ برای نمونه توجه قلب به امور دنیوی، تعمیر دنیا و صرف همت در دستیابی به لذتهای دنیوی، سبب آمادگی نفس و قوه خیال میگردد تا القائات شیطانی در آن نفوذ کند و در مقابل، اگر قلب متوجه تعمیر آخرت و کسب معارف حقه شود، تناسبی با ملکوت اعلی پیدا میکند و سبب میشود القائات الهی و رحمانی در قلب او وارد شده، حالت استقامت و طمأنینه در نفس ایجاد شود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref>؛ چنانکه حرکت در راه حق و عمل به دستورهای الهی که در واقع همان ذکر خداوند است، بر اساس آموزههای دینی <ref>رعد، ۲۸.</ref> سبب طمأنینه میگردد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۲ و ۴۷۱.</ref>. در باور ایشان یکی دیگر از راههای دستیابی سالک به طمأنینه، تقرب به واسطه انجام نوافل (قرب نوافل) است که سالک به واسطه آن به فنای کلی رسیده، دست و زبان و دیگر اعضای او الهی میشود و حقتعالی با دست و زبان سالک کار انجام میدهد؛ در پی آن نیز طمأنینه در قلب انسان پدید میآید و انوار جمال و جلال بر او تجلی میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref> {{ببینید|قرب نوافل و فرایض}}. | به اعتقاد [[امامخمینی]] برخی امور زمینه اضطراب یا طمأنینه نفس را فراهم میکنند؛ برای نمونه توجه قلب به امور دنیوی، تعمیر دنیا و صرف همت در دستیابی به لذتهای دنیوی، سبب آمادگی نفس و قوه خیال میگردد تا القائات شیطانی در آن نفوذ کند و در مقابل، اگر قلب متوجه تعمیر آخرت و کسب معارف حقه شود، تناسبی با ملکوت اعلی پیدا میکند و سبب میشود القائات الهی و رحمانی در قلب او وارد شده، حالت [[استقامت]] و طمأنینه در نفس ایجاد شود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref>؛ چنانکه حرکت در راه حق و عمل به دستورهای الهی که در واقع همان ذکر خداوند است، بر اساس آموزههای دینی <ref>رعد، ۲۸.</ref> سبب طمأنینه میگردد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۲ و ۴۷۱.</ref>. در باور ایشان یکی دیگر از راههای دستیابی سالک به طمأنینه، تقرب به واسطه انجام نوافل (قرب نوافل) است که سالک به واسطه آن به فنای کلی رسیده، دست و زبان و دیگر اعضای او الهی میشود و حقتعالی با دست و زبان سالک کار انجام میدهد؛ در پی آن نیز طمأنینه در [[قلب]] انسان پدید میآید و انوار جمال و جلال بر او تجلی میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref> {{ببینید|قرب نوافل و فرایض}}. | ||
==طمأنینه در عبادت== | ==طمأنینه در عبادت== | ||
علمای اخلاق و عرفان بر طمأنینه در عبادت تأکید کرده، آن را لازم میدانند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۸۹.</ref>؛ زیرا بدون طمأنینه و آرامش قلبی، اثر عبادت و تجلیات قلبی ثبات نمییابد <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۴۳۸.</ref>. در فقه نیز طمأنینه در بدن، یکی از شرایط صحت نماز به شمار میآید <ref>یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۵۳۸ ـ ۵۳۹ و ۵۴۸ ـ ۵۴۹.</ref>. | علمای اخلاق و عرفان بر طمأنینه در [[عبادت]] تأکید کرده، آن را لازم میدانند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۸۹.</ref>؛ زیرا بدون طمأنینه و آرامش قلبی، اثر عبادت و تجلیات قلبی ثبات نمییابد <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۴۳۸.</ref>. در [[فقه]] نیز طمأنینه در بدن، یکی از شرایط صحت [[نماز]] به شمار میآید <ref>یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۵۳۸ ـ ۵۳۹ و ۵۴۸ ـ ۵۴۹.</ref>. | ||
امامخمینی معتقد است در آغاز اشتغال به عبادت، مانند نماز که زبان قلب هنوز گویا نشده است، عبادتکننده باید آن را به قلب تعلیم دهد و ذکر را با طمأنینه و سکون به آن القا کند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref>، و چه بسا افرادی که ممکن است قرائت نماز را با طمأنینه ظاهری بخوانند، ولی در باطن دچار اضطراب و خدعه باشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۸.</ref>. ایشان بر این نکته تأکید دارد که تا قلب انسان به اطمینان و طمأنینه بار نیابد، هیچیک از اذکار، سلوک و عبادات در آن تأثیر نخواهند داشت؛ از اینرو طمأنینه نقش بنیادینی در نفوذ آموزههای عبادی، از ظاهر به باطن و سرایت آن به قلب انسان ایفا میکند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref>، و تا اذکار در قلب اثر نکند، عبادت از ظاهر به باطن و از بدن به قلب نفوذ نمیکند و قلب بهرهای از آن نخواهد برد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref>. به اعتقاد ایشان در نماز، افزون بر طمأنینه در قلب، که مورد تأکید ایشان است، طمأنینه در بدن نیز لازم است و طمأنینه در اینجا به معنای آرامش بدن است <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۶۳.</ref>. البته لزوم طمأنینه و آرامش بدن در نماز به اندازه توان مکلف است و اگر کسی به دلیل بیماری و مانند آن نتواند طمأنینه و آرامش بدنش را تأمین کند، وجوب طمأنینه در آن حال از او برداشته میشود <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۶۳.</ref>. | امامخمینی معتقد است در آغاز اشتغال به عبادت، مانند نماز که زبان قلب هنوز گویا نشده است، عبادتکننده باید آن را به [[قلب]] تعلیم دهد و ذکر را با طمأنینه و سکون به آن القا کند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref>، و چه بسا افرادی که ممکن است قرائت نماز را با طمأنینه ظاهری بخوانند، ولی در باطن دچار اضطراب و خدعه باشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۸.</ref>. ایشان بر این نکته تأکید دارد که تا قلب انسان به اطمینان و طمأنینه بار نیابد، هیچیک از اذکار، سلوک و عبادات در آن تأثیر نخواهند داشت؛ از اینرو طمأنینه نقش بنیادینی در نفوذ آموزههای عبادی، از ظاهر به باطن و سرایت آن به قلب انسان ایفا میکند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref>، و تا اذکار در قلب اثر نکند، عبادت از ظاهر به باطن و از بدن به قلب نفوذ نمیکند و قلب بهرهای از آن نخواهد برد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref>. به اعتقاد ایشان در نماز، افزون بر طمأنینه در قلب، که مورد تأکید ایشان است، طمأنینه در بدن نیز لازم است و طمأنینه در اینجا به معنای آرامش بدن است <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۶۳.</ref>. البته لزوم طمأنینه و آرامش بدن در نماز به اندازه توان مکلف است و اگر کسی به دلیل بیماری و مانند آن نتواند طمأنینه و آرامش بدنش را تأمین کند، وجوب طمأنینه در آن حال از او برداشته میشود <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۶۳.</ref>. | ||
==آثار طمأنینه== | ==آثار طمأنینه== | ||
علمای اخلاق و عرفان آثار پرشماری برای طمأنینه بیان کردهاند. به اعتقاد عارفان، طمأنینه سرمایه کشف معرفت توحیدی و جانمایه وصال محبوب است <ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref> و به قلب سالک در همه گرفتاریها کمک کرده، او را از همه موانع عبور میدهد <ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۶.</ref>. علمای اخلاق نیز اطمینان و سکون در اعمال فرد را سبب انجام کامل کار <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱ ـ ۲۳۲.</ref> و رسیدن به اطمینان در عقاید و ایمان را موجب نجات در آخرت <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref> و عدم تزلزل در برابر شبهات <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۱۶ ـ ۲۱۷.</ref> میدانند. | علمای اخلاق و عرفان آثار پرشماری برای طمأنینه بیان کردهاند. به اعتقاد عارفان، طمأنینه سرمایه کشف معرفت توحیدی و جانمایه وصال محبوب است <ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref> و به قلب سالک در همه گرفتاریها کمک کرده، او را از همه موانع عبور میدهد <ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۶.</ref>. علمای اخلاق نیز اطمینان و سکون در اعمال فرد را سبب انجام کامل کار <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱ ـ ۲۳۲.</ref> و رسیدن به اطمینان در [[عقاید]] و [[ایمان]] را موجب نجات در [[آخرت]] <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۰۱ ـ ۱۰۲.</ref> و عدم تزلزل در برابر شبهات <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۱۶ ـ ۲۱۷.</ref> میدانند. | ||
امامخمینی معتقد است طمأنینه در | امامخمینی معتقد است طمأنینه در [[نفس]]، سبب میشود انسان در پیشامدهای ناگوار جهان و فشارهای روحی و جسمی، از لغزش و سستی در امان باشد و بر [[قوه غضب]] و [[قوه شهوت|شهوت]] خود چیره شود و تمام قوای ظاهری و باطنی را تحت اطاعت روح درآورد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰ ـ ۳۶۱.</ref>؛ از اینرو خداوند به [[پیامبر(ص)]] و پیروانش دستور استقامت داده است <ref>هود، ۱۱۲.</ref> تا نفسشان برخوردار از طمأنینه باشد و حوصلهشان در مقابل ناملایمات روحی از حد فروتر نرود و در برابر ناگواریها پابرجا بمانند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۵۹.</ref>. افزون بر این، طمأنینه انسان را در برابر حزب شیطان حفظ میکند و بر لشکرهای [[جهل]] و [[شیطان]] غلبه میدهد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰.</ref> و نمیگذارد [[اخلاق]] و خصوصیات اجانب و منافقان در او نفوذ کند و سبب میشود انسان در مقابل اخلاق زشت مردم ایستادگی کرده، وظایف فردی و اجتماعی خود را انجام دهد و در مراحل زندگانی مادی و روحانی، از لغزشها و خطاها محفوظ بماند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۱.</ref>. | ||
به اعتقاد امامخمینی اگر شخص سالک، سلوک خود را بدون طمأنینه و با اضطراب طی کند، قلب و ملکوت قلب از آن منفعل نمیشود و تا طمأنینه به دست نیاید، اذکار و عبادات در او تأثیر نخواهند داشت و از حد ظاهر و ملک بدن به ملکوت و باطن نفس سرایت نخواهند کرد. در این صورت، هنگام اهوال، سختیها و سکرات مرگ، اذکار فراموش شده، از صفحه دل محو میشوند؛ با این حال، تلقین نیز فایدهای برای سالک نخواهد داشت؛ امّا اگر سالک، طمأنینه داشته باشد، همین که زبان قلب باز شود، قلب، قبله زبان و سایر اعضا میگردد و همه مملکت وجودی انسان، ذکر و ذاکر میگردد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶ ـ ۱۸.</ref>. ایشان تأکید دارد هر گاه انسان به مقام طمأنینه بار یافت، اضطراب به طور کلی از او برداشته میشود و دل تحت تصرف حقتعالی درآمده، آرامش کامل مییابد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳.</ref>. | به اعتقاد امامخمینی اگر شخص سالک، [[سیر و سلوک|سلوک]] خود را بدون طمأنینه و با اضطراب طی کند، [[قلب]] و ملکوت قلب از آن منفعل نمیشود و تا طمأنینه به دست نیاید، اذکار و [[عبادات]] در او تأثیر نخواهند داشت و از حد ظاهر و ملک بدن به ملکوت و باطن نفس سرایت نخواهند کرد. در این صورت، هنگام اهوال، سختیها و سکرات مرگ، اذکار فراموش شده، از صفحه دل محو میشوند؛ با این حال، تلقین نیز فایدهای برای سالک نخواهد داشت؛ امّا اگر سالک، طمأنینه داشته باشد، همین که زبان قلب باز شود، قلب، قبله زبان و سایر اعضا میگردد و همه مملکت وجودی انسان، ذکر و ذاکر میگردد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶ ـ ۱۸.</ref>. ایشان تأکید دارد هر گاه انسان به مقام طمأنینه بار یافت، اضطراب به طور کلی از او برداشته میشود و دل تحت تصرف حقتعالی درآمده، آرامش کامل مییابد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳.</ref>. | ||
==طمأنینه در سیره امامخمینی== | ==طمأنینه در سیره امامخمینی== | ||
امامخمینی نه تنها در سلوک عبادی، بلکه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز صاحب مقام طمأنینه بود و اگر این اطمینان نبود، مشکلات انقلاب را نمیتوانست تحمل کند <ref>انصاری کرمانی، پرتوی از، ۳۱.</ref>. ایشان هیچگاه در مقابل حق و انجام وظایف خود تزلزلی به خود راه نمیداد و در مقابل اجرای حق، محکم و مصر بود و از آن کوتاه نمیآمد <ref>هاشمی رفسنجانی، خاطره، ۴/۲۰۶.</ref>. سکون و آرامش امامخمینی در حوادث و ناآرامیها به حدی بود که در جریان بمباران جنگ تحمیلی ترس و هراسی به ایشان دست نمیداد و حتی تپش قلب ایشان نیز عادی بود <ref>دوانی دوانی، ۲/۲۷۷.</ref>. ایشان در رحلت فرزندشان سیدمصطفی نیز سکون و آرامش خود را حفظ کرده، دیگران را به صبر و توجه به الطاف خفیّه الهی دعوت میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴ ـ ۲۳۵.</ref> {{ببینید|سیدمصطفی خمینی}}. اطمینان قلبی ایشان موجب شد در بازگشت به ایران وقتی در هواپیما از ایشان درباره احساسشان سؤال شد، پاسخ دهد؛ احساس خاصی ندارد <ref>بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۳۲۰؛ برزگر، روز دوازدهم، ۷۱.</ref> و این نشاندهنده اطمینان قلبی و روح بلند ایشان است که حوادث در قلب ایشان تأثیری نداشت. ایمان به پروردگار و ایمان به هدف، ایشان را به گونهای ساخته بود که وظایف خود را از روی طمأنینه قلبی و باور الهی انجام میداد و ذرهای تردید و نگرانی در او به وجود نمیآمد و با اطمینان کامل در مسیر هدف الهی خود حرکت میکرد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref>. | [[امامخمینی]] نه تنها در سلوک عبادی، بلکه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز صاحب مقام طمأنینه بود و اگر این اطمینان نبود، مشکلات [[انقلاب]] را نمیتوانست تحمل کند <ref>انصاری کرمانی، پرتوی از، ۳۱.</ref>. ایشان هیچگاه در مقابل حق و انجام وظایف خود تزلزلی به خود راه نمیداد و در مقابل اجرای حق، محکم و مصر بود و از آن کوتاه نمیآمد <ref>هاشمی رفسنجانی، خاطره، ۴/۲۰۶.</ref>. سکون و آرامش امامخمینی در حوادث و ناآرامیها به حدی بود که در جریان بمباران [[جنگ تحمیلی]] ترس و هراسی به ایشان دست نمیداد و حتی تپش قلب ایشان نیز عادی بود <ref>دوانی دوانی، ۲/۲۷۷.</ref>. ایشان در رحلت فرزندشان سیدمصطفی نیز سکون و آرامش خود را حفظ کرده، دیگران را به صبر و توجه به الطاف خفیّه الهی دعوت میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴ ـ ۲۳۵.</ref> {{ببینید|سیدمصطفی خمینی}}. اطمینان قلبی ایشان موجب شد در بازگشت به ایران وقتی در هواپیما از ایشان درباره احساسشان سؤال شد، پاسخ دهد؛ احساس خاصی ندارد <ref>بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۳۲۰؛ برزگر، روز دوازدهم، ۷۱.</ref> و این نشاندهنده اطمینان قلبی و روح بلند ایشان است که حوادث در قلب ایشان تأثیری نداشت. [[ایمان]] به پروردگار و ایمان به هدف، ایشان را به گونهای ساخته بود که وظایف خود را از روی طمأنینه قلبی و باور الهی انجام میداد و ذرهای تردید و نگرانی در او به وجود نمیآمد و با اطمینان کامل در مسیر هدف الهی خود حرکت میکرد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref>. | ||
امامخمینی در حادثه مهم شهادت سیدمحمد حسینی بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران وی در هفتم تیر ۱۳۶۰ نیز آرامش خود را از دست نداد و با وجود اینکه برای حفظ سلامتی قلبشان، خبر شهادت را از رادیو و تلویزیون پخش نکردند، ولی ایشان خبر را از رادیوهای خارجی شنید و اهل خانه را مطلع ساخت <ref>انصاری کرمانی، برداشتهایی از، ۴/۲۷۳.</ref>. در زمان سقوط خرمشهر، در حالیکه همه مضطرب و ناراحت بودند و از رساندن این خبر به امامخمینی واهمه داشتند، ایشان با آرامش، شکست در برخی مواضع را اقتضای جنگ دانست <ref>بروجردی، خاطره، ۲/۲۸۹.</ref>. ایشان در سلوک سیاسی و اجتماعی خود یک سالک مطمئن و الگویی در طمأنینه برای دیگران بود و دیگران را نیز به آن سفارش میکرد و معتقد بود در کاری که برای خدا و با طمأنینه همراه باشد، شکست راه ندارد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۷؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۳۲۰؛ برزگر، روز دوازدهم، ۷۱.</ref>. همچنین معتقد بود مسلمانان با طمأنینه و اطمینان به خداوند که اسلام وعده داده است، بدون اضطراب و نگرانی، به پیروزی خواهند رسید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۴۹.</ref>؛ اما قدرتهای بزرگ با آن همه سازوبرگ نظامی، نگران و مضطرب هستند و از طمأنینه نصیبی ندارند؛ زیرا شیطان همواره آنان را با وسوسه دچار اضطراب میکند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۷۷.</ref>. امامخمینی در پایان عمر بابرکت خود نیز بر این اطمینان و آرامش قلبی باقی بود و خود اظهار داشت با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی جایگاه ابدی سفر میکند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰.</ref>. | امامخمینی در حادثه مهم شهادت [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] و هفتاد و دو تن از یاران وی در هفتم تیر ۱۳۶۰ نیز آرامش خود را از دست نداد و با وجود اینکه برای حفظ سلامتی قلبشان، خبر [[شهادت]] را از [[رادیو]] و [[تلویزیون]] پخش نکردند، ولی ایشان خبر را از رادیوهای خارجی شنید و اهل خانه را مطلع ساخت <ref>انصاری کرمانی، برداشتهایی از، ۴/۲۷۳.</ref>. در زمان سقوط خرمشهر، در حالیکه همه مضطرب و ناراحت بودند و از رساندن این خبر به امامخمینی واهمه داشتند، ایشان با آرامش، شکست در برخی مواضع را اقتضای جنگ دانست <ref>بروجردی، خاطره، ۲/۲۸۹.</ref>. ایشان در سلوک سیاسی و اجتماعی خود یک سالک مطمئن و الگویی در طمأنینه برای دیگران بود و دیگران را نیز به آن سفارش میکرد و معتقد بود در کاری که برای خدا و با طمأنینه همراه باشد، شکست راه ندارد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۷؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۳۲۰؛ برزگر، روز دوازدهم، ۷۱.</ref>. همچنین معتقد بود مسلمانان با طمأنینه و اطمینان به خداوند که [[اسلام]] وعده داده است، بدون [[اضطراب]] و نگرانی، به [[پیروزی]] خواهند رسید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۴۹.</ref>؛ اما قدرتهای بزرگ با آن همه سازوبرگ نظامی، نگران و مضطرب هستند و از طمأنینه نصیبی ندارند؛ زیرا شیطان همواره آنان را با وسوسه دچار اضطراب میکند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۷۷.</ref>. [[امامخمینی]] در پایان عمر بابرکت خود نیز بر این اطمینان و آرامش قلبی باقی بود و خود اظهار داشت با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی جایگاه ابدی سفر میکند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰.</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |