۲۱٬۱۶۲
ویرایش
جز (added Category:مقالههای بدون تغییرمسیر using HotCat) |
(ابرابزار) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|سرشناسی = آخرین پیامبر الهی | |سرشناسی = آخرین پیامبر الهی | ||
|نام کامل = محمد بن عبدالله | |نام کامل = محمد بن عبدالله | ||
|لقب = خاتم الانبیاء، امین، رسولالله، مصطفی، حبیبالله، صفیالله، نعمةالله، خیرة خلقالله، سیدالمرسلین، رحمة للعالمین و | |لقب = خاتم الانبیاء، امین، رسولالله، مصطفی، حبیبالله، صفیالله، نعمةالله، خیرة خلقالله، سیدالمرسلین، رحمة للعالمین و …. | ||
|نسب = | |نسب = | ||
|زادروز = ۱۷ ربیعالاول، [[عام الفیل]]/۵۷۰م. | |زادروز = ۱۷ ربیعالاول، [[عام الفیل]]/۵۷۰م. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''پیامبر اکرم(ص)'''، شخصیت فردی، اجتماعی و الهی و شئون نبوی پیامبر اسلام، حضرت محمدبنعبدالله(ص). | '''پیامبر اکرم (ص)'''، شخصیت فردی، اجتماعی و الهی و شئون نبوی پیامبر اسلام، حضرت محمدبنعبدالله (ص). | ||
==ولادت و نسب== | |||
پیامبر اکرم، محمدبنعبدالله(ص) از قبیله بزرگ [[قریش]] و از خاندان سرشناس [[بنیهاشم]] بود و قریش از مشهورترین قبایل عرب در [[حجاز]] بودند. تاریخ ولادت پیامبر(ص) با اختلاف گزارش | == ولادت و نسب == | ||
پیامبر اکرم، محمدبنعبدالله (ص) از قبیله بزرگ [[قریش]] و از خاندان سرشناس [[بنیهاشم]] بود و قریش از مشهورترین قبایل عرب در [[حجاز]] بودند. تاریخ ولادت پیامبر (ص) با اختلاف گزارش شدهاست؛ مشهور علمای شیعه<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۲/۲۷۴–۲۷۵؛ مفید، مسار الشیعه، ۵۰؛ طوسی، آغاز و انجام، ۱/۲۸۲</ref> جمعه هفدهم ربیع الاول [[عام الفیل]] (۵۷۰م)، چهل سال پیش از [[بعثت]] و مشهور مورخان [[اهل سنت]]<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۷–۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۶–۷</ref> و نیز [[کلینی]] از محدثان بزرگ [[شیعه]] (۳۲۹م) دوشنبه دوازدهم ربیع الاول را سالروز تولد آن حضرت (ص) دانستهاند. گفتههای دیگری نیز وجود دارد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۸۱–۸۲</ref> | |||
[[جد]] پیامبر(ص) [[عبدالمطلب]] فرزند [[هاشم]] و پدر ایشان، [[عبداللّه بن عبدالمطلب|عبداللّه]] بود که در راه بازگشت از سفر تجاری [[شام]] به [[مکه]]، در حالیکه همسرش باردار بود، در [[مدینه]] درگذشت <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱/ | {{سخ}} | ||
[[جد]] پیامبر (ص) [[عبدالمطلب]] فرزند [[هاشم]] و پدر ایشان، [[عبداللّه بن عبدالمطلب|عبداللّه]] بود که در راه بازگشت از سفر تجاری [[شام]] به [[مکه]]، در حالیکه همسرش باردار بود، در [[مدینه]] درگذشت.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱/۴۹–۵۰</ref> [[مادر]] ایشان [[آمنه]] [[دختر]] [[وهببنعبدمناف]] بود،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۸۷؛ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۴۵</ref> | |||
ولادت پیامبر اکرم(ص) با پارهای از امور خارقالعاده، مانند شکافبرداشتن [[طاق کسری]]، فروریختن چند کنگره آن و خاموششدن آتشکده پارس، همراه بود <ref> | {{سخ}} | ||
==دوران کودکی== | ولادت پیامبر اکرم (ص) با پارهای از امور خارقالعاده، مانند شکافبرداشتن [[طاق کسری]]، فروریختن چند کنگره آن و خاموششدن آتشکده پارس، همراه بود<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۸؛ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۵۶–۵۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۰۵</ref> و [[امامخمینی]] نیز به برخی از این امور اشاره کرده و ولادت ایشان را مبدأ خیرات و سبب کوبیدن ظالمان، مایه شکست دو قدرت آتشپرست و حاکمان ستمگر و سرمنشأ گسترش [[توحید]] دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۱–۱۶۲ و ۱۶۷ و ۱۸/۲۶۰</ref> | ||
پیامبر(ص) هفت روز نخست را از شیر مادر خود آمنه خورد، سپس او را به [[حلیمه سعدیه]] که در [[بادیه]] زندگی میکرد، سپردند <ref>ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ۱/۳۲</ref> | |||
== دوران کودکی == | |||
حدود بیست سال پیش از بعثت، شخصی از [[قبیله زبید]]، متاعی برای فروش به مکه آورد. [[عاصبنوائل]] پدر [[عمرو عاص]] متاع او را خرید؛ ولی پول آن را نپرداخت. مرد زبیدی مردم را به یاری فراخواند و گروهی ازجمله پیامبر(ص)، در خانه [[عبداللّهبنجدعان]] جمع شده و پیمان بستند همیشه یاور مظلوم و دشمن ظالم باشند. سپس نزد عاصبنوائل رفتند و حق مرد زبیدی را گرفته، به وی پرداختند. این پیمان به نام «[[حلف الفضول|حِلف الفضول]]» معروف شد <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/ | پیامبر (ص) هفت روز نخست را از شیر مادر خود آمنه خورد، سپس او را به [[حلیمه سعدیه]] که در [[بادیه]] زندگی میکرد، سپردند.<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ۱/۳۲</ref> حلیمه پس از دو سال او را به مکه نزد مادرش آورد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۸۷–۸۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۵</ref> پیامبر (ص) مادر خود را در ششسالگی و جد خود را در هشت یا دهسالگی از دست داد<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۱۶۵–۱۶۶</ref> و پس از آن عموی ایشان [[ابوطالب]] که علاقه فراوانی به [[برادرزاده]] خود داشت و بر فرزندان خود برتری میداد،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۸۲</ref> سرپرستی ایشان را بر عهده گرفت. وی پیامبر (ص) را در حدود دوازدهسالگی در سفر تجاری به شام برد و وقتی به شهر بُصری رسید، [[بحیرای راهب]] به نام سرجس، آینده درخشان محمد (ص) را برای [[رسالت]] یادآوری کرد. همچنین خطرهایی که متوجه او خواهد شد را متذکر شد؛ از اینرو ابوطالب تجارت خود را شتاب بخشیده، به مکه بازگشت.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱/۸۹</ref> | ||
==دوران جوانی== | {{سخ}} | ||
پیامبر(ص) در سن جوانی به [[صداقت]] و [[امانتداری]] شهره شد و «صادق» و «امین» قریش لقب گرفت <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، | حدود بیست سال پیش از بعثت، شخصی از [[قبیله زبید]]، متاعی برای فروش به مکه آورد. [[عاصبنوائل]] پدر [[عمرو عاص]] متاع او را خرید؛ ولی پول آن را نپرداخت. مرد زبیدی مردم را به یاری فراخواند و گروهی ازجمله پیامبر (ص)، در خانه [[عبداللّهبنجدعان]] جمع شده و پیمان بستند همیشه یاور مظلوم و دشمن ظالم باشند. سپس نزد عاصبنوائل رفتند و حق مرد زبیدی را گرفته، به وی پرداختند. این پیمان به نام «[[حلف الفضول|حِلف الفضول]]» معروف شد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۷–۱۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ۲/۲۷۰</ref> رسول خدا (ص) بعدها از آن پیمان به نیکی یاد و تمایل قلبی خود را به چنین پیمانی ابراز میکرد.<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۸۸–۱۹۱</ref> | ||
==ازدواج با حضرت خدیجه== | |||
خدیجه(س) که در دوران [[جاهلیت]] به «طاهره» و «سیده قریش» مشهور | == دوران جوانی == | ||
پیامبر (ص) در سن جوانی به [[صداقت]] و [[امانتداری]] شهره شد و «صادق» و «امین» قریش لقب گرفت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۹؛ رازی، اعلام النبوه، ۷۴</ref> [[ابوطالب]] به ایشان پیشنهاد کرد تا با اموال تجارتی بانوی سرشناس مکه [[خدیجه(س)]] دختر خویلد همراه کاروان بازرگانی قریش، دوباره به [[شام]] برود. خدیجه (س) با اطلاع از این سفر، فردی به نام میسره را جهت همکاری نزد ایشان فرستاد و پیامبر (ص) از این پیشنهاد استقبال کرد. ایشان در سفر تجاری خود سود مناسبی به دست آورد. میسره با گرفتن اجازه از ایشان، زودتر نزد خدیجه (س) آمد و [[درایت]] و [[امانتداری]] ایشان را گزارش کرد.<ref>طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۱۰۳؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۹۳–۲۹۴</ref> | |||
ایشان پس از فوت خدیجه(س)، همسران چندی داشت و تنها از [[ماریه قبطیه]]، پسری به نام [[ابراهیم بن محمد|ابراهیم]] متولد شد که او نیز در کودکی درگذشت <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/ | |||
==بعثت پیامبر(ص)== | == ازدواج با حضرت خدیجه == | ||
پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، مردم در سرزمین [[حجاز]]، در بدترین شرایط اخلاقی، اجتماعی و در نازلترین وضعیت فرهنگی و اقتصادی قرار داشتند. به گفته [[امامعلی(ع)]] گروه عرب پیش از بعثت پیامبر(ص) بدترین آیین را برگزیده بودند، منزلگاه آنان، سنگستانهای ناهموار و همنشین آنان مارهای زهرآلود بود. از آب تیره و ناگوار مینوشیدند و خوراکهای خشک و آلوده میخوردند. کارشان خونریزی و خشونت بود و از خویشاوندان خود بریده و بیزار بودند، [[بت]] میپرستیدند و سر تا پا آلوده به خطا بودند <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۶، ۴۵؛ خ۸۸، | خدیجه (س) که در دوران [[جاهلیت]] به «طاهره» و «سیده قریش» مشهور بود،<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۹۹</ref> با آگاهی از صداقت و امانتداری محمد (ص)، خواهان [[ازدواج]] با ایشان شد. حضرت (ص) نیز بنا بر نظر مشهور در حالیکه ۲۵ سال داشت و خدیجه (س) چهلساله بود،<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۲۸۰</ref> با مشورت عموی خود ابوطالب، این پیوند را پذیرفت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۹۷–۹۸؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۰–۲۱</ref> | ||
{{سخ}} | |||
پیامبر(ص) پیش از بعثت هر سال مدتی در [[غار حرا]]، واقع در [[مکه]] خلوت میکرد <ref>بیهقی، دلائل النبوه، ۲/۱۴۷؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/ | ایشان پس از فوت خدیجه (س)، همسران چندی داشت و تنها از [[ماریه قبطیه]]، پسری به نام [[ابراهیم بن محمد|ابراهیم]] متولد شد که او نیز در کودکی درگذشت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۰–۲۱ و ۸۷؛ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۴۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۳۱۱</ref> | ||
[[امامخمینی]]، بعثت پیامبر(ص) را بزرگترین حادثه تاریخ بشریت و شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد، دانسته <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۹</ref> و ضمن اشاره به برداشتهای مختلف از شخصیت رسول اکرم(ص) و روز بعثت ایشان، این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی | |||
== بعثت پیامبر (ص) == | |||
پیامبر اکرم(ص)، چنانکه امامخمینی خاطرنشان | پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص)، مردم در سرزمین [[حجاز]]، در بدترین شرایط اخلاقی، اجتماعی و در نازلترین وضعیت فرهنگی و اقتصادی قرار داشتند. به گفته [[امامعلی(ع)]] گروه عرب پیش از بعثت پیامبر (ص) بدترین آیین را برگزیده بودند، منزلگاه آنان، سنگستانهای ناهموار و همنشین آنان مارهای زهرآلود بود. از آب تیره و ناگوار مینوشیدند و خوراکهای خشک و آلوده میخوردند. کارشان خونریزی و خشونت بود و از خویشاوندان خود بریده و بیزار بودند، [[بت]] میپرستیدند و سر تا پا آلوده به خطا بودند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۶، ۴۵؛ خ۸۸، ۱۰۸–۱۰۹ و خ۹۴، ۱۲۹–۱۳۰</ref> | ||
{{سخ}} | |||
از سوی دیگر، امامخمینی تأکید | پیامبر (ص) پیش از بعثت هر سال مدتی در [[غار حرا]]، واقع در [[مکه]] خلوت میکرد.<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ۲/۱۴۷؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۵–۶؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۳۳۸–۳۴۰</ref> در همین مکان [[جبرئیل|فرشته وحی]] بر او نازل شد.<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۳۴۱</ref> بنا بر مشهور میان [[شیعه]]، پیامبر (ص) در ۲۷ رجب چهلم [[عام الفیل]]، به رسالت برگزیده شد.<ref>کلینی، الکافی، ۴/۱۴۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۸/۲۰۴</ref> برخی از اهل سنت، ۱۸ یا ۲۴ رمضان را روز بعثت ایشان ذکر کردهاند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۲۹۳–۲۹۴</ref> | ||
==دعوت جهانی== | [[امامخمینی]]، بعثت پیامبر (ص) را بزرگترین حادثه تاریخ بشریت و شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد، دانسته<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۹</ref> و ضمن اشاره به برداشتهای مختلف از شخصیت رسول اکرم (ص) و روز بعثت ایشان، این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/ ۱۸۹؛ ۱۲/۴۲۰–۴۲۲ و ۱۴/۳۸۷</ref> ایشان همچنین بهتفصیل دربارهٔ عمق تأثیر بعثت به جنبههای معرفتی ـ عرفانی و رشد دانش بشری پرداخته و کشف حقیقت بعثت و عمق پیام پیامبر اسلام (ص) را بهمراتب عمیقتر و فراتر از توان فهم انسانهای عادی برشمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۰–۴۳۳</ref> | ||
پیامبر اکرم(ص) دعوت به اسلام را در سه مرحله انجام داد: | {{سخ}} | ||
# دعوت سرّی، در حدود سه یا چهار سال <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱/ | پیامبر اکرم (ص)، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کردهاست، به جهت اینکه خاتم پیامبران است، [[شریعت]] او برتر از همه شرایع و کاملترین آنها است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱</ref> و خود ایشان نیز افضل از همه پیامبران<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۲</ref> و مظهر [[اسم جامع الله]] است و [[عبودیت]] ایشان عبودیتی مطلق است و ایشان «عبدالله» حقیقی است. این مقام عبودیت مقام رفع هر گونه [[انانیت]] و [[خودبینی]] و رسیدن به [[مقام فقر مطلق]] است. در این حال بنده مستغرق در [[الوهیت]] میشود و خود را [[فانی فیالله]] میبیند و به قدم عبودیت به افق احدیت راه مییابد<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹–۹۰</ref>؛ اما پیامبران دیگر هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی هستند، چنانکه بعضی مظهر اسم «رحمان» هستند و سیر معنوی آنان با استهلاک در این اسم به پایان میرسد؛ از اینرو دوره [[نبوت]] ایشان محدود است، ولی نبوت پیامبر اسلام (ص) محدودیتی ندارد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹</ref> | ||
# دعوت خویشاوندان که با دستور الهی <ref>شعرا، ۲۱۴</ref> صورت گرفت <ref>مفید، الارشاد، ۱/۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/ | {{سخ}} | ||
# دعوت عمومی که با فاصله اندکی از مرحله دوم و به دستور الهی <ref>حجر، ۹۴</ref> آغاز شد <ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۲</ref> | از سوی دیگر، امامخمینی تأکید کردهاست که [[قرآن کریم]] بزرگترین [[معجزه]] پیامبر اسلام (ص) است و هیچ [[کتاب آسمانی]] به مانند قرآن جامع همه معارف و حقایق [[اسمای الهی|اسما]] و [[صفات الهی]] نبودهاست؛ همچنین در دعوت به [[اخلاق]]، بیان [[مبدأ و معاد]] و بیان [[سیر و سلوک]] در رسیدن به منزل حقیقت، مثل و مانندی در کتابهای آسمانی برای آن [[تصور]] نمیشود<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۲</ref>؛ زیرا قرآن آخرین کتاب آسمانی و [[شریعت اسلام]] خاتم شرایع است؛ از اینرو باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهی که غایت اصلی ادیان و شرایع کتابهای آسمانی است، در نهایت درجه کمال باشد و گرنه نقص در شریعت لازم میآید که خلاف [[عدل]] و [[لطف الهی]] است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱</ref> از نگاه ایشان کتاب هر پیغمبری از پیامبران بر اساس عین ثابت آن پیامبر نازل شدهاست و از آن جهت که حقیقت پیامبر اکرم (ص) صورت و مظهر [[اسم اعظم]] است، قرآن که آخرین کتاب آسمانی است و جلوه و مظهر اسم اعظم و دارای جامعیت و احدیت جمع و تفصیل است، برای ایشان نازل شدهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| قرآن}}. | ||
[[قرآن کریم]]، پیامبر اسلام(ص) را [[رحمت]] برای جهانیان <ref>انبیاء، ۱۰۷؛ توبه، ۶۱</ref> و بشارتدهنده برای تمامی مردم <ref>سبأ، ۲۸</ref> معرفی | |||
==جایگاه پیامبر(ص) در نظام آفرینش== | == دعوت جهانی == | ||
[[عرفا]] و دانشمندان اسلامی جایگاه ویژهای برای پیامبر(ص) قائلاند <ref>جامی، نقد النصوص، | پیامبر اکرم (ص) دعوت به اسلام را در سه مرحله انجام داد: | ||
# دعوت سرّی، در حدود سه یا چهار سال<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۵–۱۱۶، یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۳–۲۴</ref>؛ | |||
[[امامخمینی]] مانند دیگر عارفان <ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۰۲؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۵</ref> یکی از مقامات اختصاصی پیامبر اکرم(ص) را رسیدن به مقام «قاب قوسَینِ أو أدنی» <ref>نجم، ۹</ref> میداند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱</ref> که «قاب قوسین» اشاره به دارابودن حقیقت عالم در [[قوس نزول]] و [[قوس صعود|صعود]] <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۵۱؛ امامخمینی، دعاءالسحر، ۵۵</ref> یا دو قوس [[وحدت و کثرت]] <ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۹</ref> است و مقام «أو أدنی» چنانکه امامخمینی | # دعوت خویشاوندان که با دستور الهی<ref>شعرا، ۲۱۴</ref> صورت گرفت<ref>مفید، الارشاد، ۱/۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۳۱۹–۳۲۰</ref>؛ | ||
# دعوت عمومی که با فاصله اندکی از مرحله دوم و به دستور الهی<ref>حجر، ۹۴</ref> آغاز شد.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۲</ref> | |||
به نظر امامخمینی، خداوند با همه شئون ذاتی، صفاتی، اسمایی و افعالی خود، بر وجود پیامبر اکرم(ص) [[تجلی|تجلّی]] | [[قرآن کریم]]، پیامبر اسلام (ص) را [[رحمت]] برای جهانیان<ref>انبیاء، ۱۰۷؛ توبه، ۶۱</ref> و بشارتدهنده برای تمامی مردم<ref>سبأ، ۲۸</ref> معرفی کردهاست؛ چنانکه پیامبر (ص) پس از استقرار در [[مدینه]]، افزون بر دعوت توده مردم به سوی حق، دعوت جهانی را آغاز کرد و به برخی از سران و امپراتوریهای مطرح زمانه خود نامه نوشت و آنان را به مکتب توحید دعوت کرد.<ref>حمیدالله، نامهها و پیماننامههای سیاسی، ۱۴۶، ۱۵۵ و ۱۸۹–۱۹۱</ref> امامخمینی با اشاره به مشاهده عین نامههای منسوب به پیامبر (ص)، در موزه ترکیه، اظهار میکند نامههای ایشان با یک مضمون، به امپراتورهای [[حبشه]]، [[روم]]، [[ایران]] و [[مصر]] فرستاده شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۹–۳۰</ref> به باور ایشان نامهنگاریهای پیامبر (ص) برای معرفی حقایق اسلام به تمام امپراتوریهای دنیا بودهاست. ایشان اظهار تأسف کردهاست که به جز [[پادشاه حبشه]]، بقیه به دعوت پیامبر (ص) پاسخ مثبت ندادند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۰؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳–۱۴</ref>؛ پادشاه ایران نامه حضرت (ص) را پاره کرد<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ۴/۲۲۸–۲۲۹؛ حمیدالله، نامهها و پیماننامههای سیاسی، ۱۹۱–۱۹۲</ref>؛ چنانکه هرقل یا [[هراکلیوس]] پادشاه روم شرقی پس از تحقیق از نبوت پیامبر (ص) تصمیم گرفت دعوت حضرت را بپذیرد؛ ولی بر اثر مخالفت قوم خود منصرف شد و تنها هدایایی برای ایشان فرستاد. [[نجاشی]]، ملوک [[عمان]] و اهل [[یمن]] اسلام آوردند. [[هوذه]] پادشاه یمامه شرط باقیماندن بر قدرت را برای اسلامآوردن گذاشت؛ ولی پیامبر (ص) این شرط را نپذیرفت.<ref>استرآبادی، آثار احمدی، ۲۳۷–۲۴۶</ref> [[امامخمینی]] خاطرنشان کردهاست که هدف پیامبر (ص) این بود که تمام ممالک دنیا را تحت کلمه توحید قرار داده، امت واحده تشکیل دهد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲</ref> | ||
[[امامخمینی]] برتری پیامبر اکرم(ص) را افزون بر [[انسان]]، بر تمامی فرشتهها ثابت دانسته <ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۶</ref> و با اشاره به حدیثی مبسوط <ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/ | == جایگاه پیامبر (ص) در نظام آفرینش == | ||
==جایگاه پیامبر(ص) در اسفار چهارگانه== | [[عرفا]] و دانشمندان اسلامی جایگاه ویژهای برای پیامبر (ص) قائلاند<ref>جامی، نقد النصوص، ۲۷۵–۲۷۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۵۱</ref>؛ تا آنجا که بالاترین جایگاه در [[نظام وجودی]] و [[آفرینش]] را به ایشان اختصاص دادهاند و ایشان را اول مخلوق، [[عقل اول]] و [[مشیت الهی]] شمردهاند که واسطه [[فیض]] و ظهور باقی موجودات است. البته بحث عقل اول یا [[صادر اول]] و مخلوق اول به وجود نوری و جامع پیامبر (ص) در نظام آفرینش، مربوط میشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۳۲</ref> در [[حدیث نبوی]] نیز آمدهاست «نخستین آفریده، نور من است»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۴</ref> یا «نخستین آفریده، [[روح]] من است».<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۰۹</ref> بنا بر نظر امامخمینی [[انسان کامل]] یعنی پیامبر اکرم (ص) نخستین ظهور اسم اعظم است و اسم اعظم «الله»، به عنوان مربی انسان کامل<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۸۴</ref> و جامع همه اسما و صفات الهی است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶</ref> {{ببینید|متن=ببینید| حقیقت محمدیه | انسان کامل | اسم اعظم}}. | ||
اهل معرفت برای سیر معنوی مراتبی چهارگانه ذکر کردهاند که از آن به [[اسفار اربعه]] تعبیر میشود. امامخمینی ترتیب خاصی برای این اسفار بیان | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] مانند دیگر عارفان<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۰۲؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۵</ref> یکی از مقامات اختصاصی پیامبر اکرم (ص) را رسیدن به مقام «قاب قوسَینِ أو أدنی»<ref>نجم، ۹</ref> میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱</ref> که «قاب قوسین» اشاره به دارابودن حقیقت عالم در [[قوس نزول]] و [[قوس صعود|صعود]]<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۵۱؛ امامخمینی، دعاءالسحر، ۵۵</ref> یا دو قوس [[وحدت و کثرت]]<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۹</ref> است و مقام «أو أدنی» چنانکه امامخمینی گفتهاست، اشاره به رسیدن به [[مقام احدیت]] است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶۸</ref> که در آن همه تعینات و اسم و رسمها مستهلک میگردد و این مقام بالاترین مقام [[انسانیت]] است و بالاتر از آن مقامی نیست و پس از [[مقام صحو]] پس از محو و بقای بعد از فنا رخ میدهد.<ref>امامخمینی، دعاءالسحر، ۱۵</ref> | |||
به اعتقاد ایشان [[سالک]] در سفر چهارم به [[نبوت تشریعی]] میرسد و [[احکام ظاهری]] را جعل میکند و از [[اسما و صفات الهی]] خبر میدهد. این سفر به پیامبر اکرم(ص) و به تبع ایشان به ائمه طاهرین(ع) اختصاص دارد. البته [[ائمه(ع)]] در سفر چهارم دارای مقام نبوت نیستند؛ زیرا [[نبوت تشریعی]] پس از پیامبر اسلام(ص) پایان | {{سخ}} | ||
==خلافت و ولایت== | به نظر امامخمینی، خداوند با همه شئون ذاتی، صفاتی، اسمایی و افعالی خود، بر وجود پیامبر اکرم (ص) [[تجلی|تجلّی]] کردهاست و از همینرو، آن حضرت (ص) دارای [[ختم نبوّت]] و [[ولایت مطلقه]] شدهاست. ایشان از پیامبر (ص) با عنوان «اکرم بریه»، «اعظم خلیقه»، «خلاصه کون»، «جوهره وجود»، «عصارهدار تحقّق»، «صاحب برزخیت کبری» و دارای مقام «خلافت عظمی» یاد کردهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳</ref> و [[ایمان]] به رسالت پیامبر خاتم (ص) را نهفته در نهاد تمامی موجودات در عوالم مختلف هستی برشمرده است که ایمانآوردن به رسول الهی از عوالم بالا شروع شده تا به [[عالم ماده]] و ساکنان [[زمین]] رسیدهاست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۵، ۷۷ و ۸۱</ref> | ||
[[امامخمینی]] همانند دیگر | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] برتری پیامبر اکرم (ص) را افزون بر [[انسان]]، بر تمامی فرشتهها ثابت دانسته<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۶</ref> و با اشاره به حدیثی مبسوط<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ۱/۲۶۲–۲۶۳</ref> به برتری پیامبران بر فرشتهها و برتری پیامبر اکرم (ص) بر همه پیامبران تأکید کردهاست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۲–۷۳</ref> ایشان فضیلت پیامبر (ص) بر فرشتهها را نه یک فضیلت تشریفاتی و اعتباری، بلکه نوعی فضیلت حقیقی دانسته<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۶–۷۷</ref> و [[حدیث قدسی]] «لولاک لما خلقت الافلاک»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۸</ref> را گواه بر آن گرفتهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۸–۳۳۹</ref> ایشان دربارهٔ حدیث معروف «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین»<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ۱/۲۱۴؛ احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۲۱</ref> معتقد است، مراد از [[نبوت]] در این حدیث، [[مرتبه نور محمدی(ص)]] و در مرتبه واسطه فیضبودن آن حضرت در رساندن نور وجود و کمالات به خلق است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۸۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۷–۱۸ و ۶۶–۶۷</ref> | |||
به اعتقاد امامخمینی خلافت و [[ولایت پیامبر اسلام(ص)]] خلافت و ولایتی مطلق است که محیط بر باقی خلافتها است؛ زیرا ایشان به مقام جمعی خود مظهر اسم اعظم «الله» است و این سرّ برتری ایشان بر سایر [[پیامبران(ع)]] و اولیاست بلکه به اعتقاد ایشان خلافت و نبوت پیامبران دیگر مظهر خلافت ایشان است <ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، | |||
==واسطه فیض الهی== | == جایگاه پیامبر (ص) در اسفار چهارگانه == | ||
[[امامخمینی]] پیامبر اکرم(ص) را واسطه فیض حق میداند. به اعتقاد ایشان تمام دایره وجود، مدیون نعمت وجود رسول خاتماند. اگر مقام روحانیت ایشان نبود، هیچ موجودی به فیض حق نمیرسید <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، | اهل معرفت برای سیر معنوی مراتبی چهارگانه ذکر کردهاند که از آن به [[اسفار اربعه]] تعبیر میشود. امامخمینی ترتیب خاصی برای این اسفار بیان کردهاست. ایشان سفر اول را سفر از خلق به سوی حق مقید و سفر دوم را سفر از حق مقید به حق مطلق و سفر سوم را سفر از حق به خلق حقی بالحق و سفر چهارم را سفر از خلق به خلق بالحق میداند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسفار اربعه}}. | ||
==جامعیت نبوت== | {{سخ}} | ||
امامخمینی شأن جامعیت پیامبر اکرم(ص) را در جاهای مختلف، از لحاظ تکوینی و تشریعی، مورد توجه قرار | به اعتقاد ایشان [[سالک]] در سفر چهارم به [[نبوت تشریعی]] میرسد و [[احکام ظاهری]] را جعل میکند و از [[اسما و صفات الهی]] خبر میدهد. این سفر به پیامبر اکرم (ص) و به تبع ایشان به ائمه طاهرین (ع) اختصاص دارد. البته [[ائمه(ع)]] در سفر چهارم دارای مقام نبوت نیستند؛ زیرا [[نبوت تشریعی]] پس از پیامبر اسلام (ص) پایان یافتهاست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹–۹۰؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۵۰–۱۵۱</ref> البته مراتب و مقامات پیامبران در این سفرهای معنوی، یکسان نیست. برخی از آنان از مظاهر اسم خاص مثل «الرحمن» اند، به گونهای که در سفر اول به مظهریت اسم الرحمن نائل شده و سفر دوم با مشاهده فنای اشیا در اسم الرحمن پایان میپذیرد و از همین جهت، دوره نبوت آنان محدود است، همچنین مظاهر دیگر اسمای الهی<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹</ref>؛ ولی پیامبر اسلام (ص) مظهر اسم اعظم «الله» است و در حقیقت او مظهر تمام اسمای الهی است، زیرا [[اسم اعظم]]، محیط بر همه اسمای الهی است و سلطنتی دایمی دارد، از این جهت نبوت ایشان محدود نیست و ازلی و ابدی است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۶۶۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسفار اربعه | نبوت}}. | ||
پیامبر اکرم(ص)، چنانکه بزرگان [[فلسفه]] و [[عرفان]] ازجمله امامخمینی، تأکید کردهاند، جامع شئون ظاهری و باطنی پیامبران(ع) و در بردارنده همه کمالات آنان است و خداوند آن حضرت را از هر جهت بر [[پیامبران اولوالعزم]](ع) برتری | == خلافت و ولایت == | ||
==شئون پیامبر اکرم(ص)== | [[امامخمینی]] همانند دیگر عارفان،<ref>ابنعربی، عقلة المستوفز، ۴۵؛ جامی، نقد النصوص، ۶۳</ref> پیامبر اکرم (ص) را [[انسان کامل]] و مظهر اسم اعظم «الله» میداند که [[خلافت]] و [[ولایت الهی]] را در [[عالم طبیعت]] به عهده دارد<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۷–۸ و ۱۷</ref> و نصب [[خلیفه]] در عالم به این جهت است که خلیفه احکام ربوبیت را در خارج جاری کند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۲</ref> [[خلافت الهی]] شامل خلافت ظاهری و باطنی است؛ خلافت ظاهری مقام فرمانروایی و [[حکومت]] در عالم است و خلافت باطنی مقام معنوی وساطت فیض از ناحیه خداوند برای بندگان است.<ref>کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۲۵۰</ref> | ||
[[امامخمینی]] مانند دیگر اندیشمندان اسلامی <ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۹</ref> شئونی برای پیامبر(ص) ذکر | {{سخ}} | ||
به اعتقاد امامخمینی خلافت و [[ولایت پیامبر اسلام(ص)]] خلافت و ولایتی مطلق است که محیط بر باقی خلافتها است؛ زیرا ایشان به مقام جمعی خود مظهر اسم اعظم «الله» است و این سرّ برتری ایشان بر سایر [[پیامبران(ع)]] و اولیاست بلکه به اعتقاد ایشان خلافت و نبوت پیامبران دیگر مظهر خلافت ایشان است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱</ref> و همه پیامبران به واسطه اینکه [[فیض]] را از ایشان دریافت میکنند خلیفه ایشان بوده و به نبوت ایشان دعوت میکنند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| خلافت و ولایت}}. | |||
== واسطه فیض الهی == | |||
[[امامخمینی]] پیامبر اکرم (ص) را واسطه فیض حق میداند. به اعتقاد ایشان تمام دایره وجود، مدیون نعمت وجود رسول خاتماند. اگر مقام روحانیت ایشان نبود، هیچ موجودی به فیض حق نمیرسید<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸</ref>؛ از اینرو [[نبوت]] و [[رسالت]] آن حضرت محدود به [[زمان]] و [[مکان]] خاصی نیست و نبوت و رسالت ایشان ازلی و ابدی است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰</ref> دوره نبوت انبیا (ع) در واقع دوره نبوت پیامبر اکرم (ص) است و آنان مظاهر ذات پیامبر اسلام (ص) و همگی خلفای آن حضرتاند و [[حضرت آدم|آدم]] و همه انبیا (ع)، زیر پرچم رهبری ایشان قرار دارند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۳</ref> پیامبراکرم (ص) مانند نگین انگشتر در میان دیگر پیامبران الهی است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۷۲</ref>؛ بنابراین شریعت پیامبر خاتم (ص) شرایع پیامبران پیشین را [[نسخ]] کرده و [[شریعت]] ایشان تا ابد مستمر است<ref>فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۶۴۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید| نبوت}}. | |||
== جامعیت نبوت == | |||
امامخمینی شأن جامعیت پیامبر اکرم (ص) را در جاهای مختلف، از لحاظ تکوینی و تشریعی، مورد توجه قرار دادهاست. خاستگاه این شأن، این سخن خود پیامبر (ص) است که «اُوتیتُ جوامعَ الکلم»<ref>احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۲۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۸</ref>؛ زیرا پیامبر خلیفه خدا، مظهر اسمای الهی و تجلی کلمات تامه حق،<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۴</ref> سید انبیا و بافضیلتترین آنان است.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ۲/۲۶۸</ref> امامخمینی پیامبر اسلام (ص) را جامع الکلم، هادی امت، از کلمات تامه الهی و کاملترین موجود در میان موجودات امکانی دانستهاست<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۳–۳۵۴</ref> که واسطه میان حق و خلق است و وظیفه رساندن فیض به همه موجودات و هدایتگری آنان در عالم ظاهر و باطن را بر عهده دارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷</ref> این [[هدایت]] شامل [[هدایت تشریعی]] و [[هدایت تکوینی|تکوینی]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۰</ref> و هدایت فردی و اجتماعی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲</ref> است و برای اصلاح انسان در همه ابعاد وجودی او است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷</ref> از نظر ایشان قلب پیامبر اکرم (ص) جامع [[تجلی|تجلیات]] جمال و جلال الهی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۳</ref> و آن حضرت انسانی است که [[نفس]] او در هر دو [[قوه عقل نظری|قوه نظری]] و [[قوه عقل عملی|عملی]] به سر حد کمال رسیدهاست.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۵۵–۳۵۶</ref> | |||
{{سخ}} | |||
پیامبر اکرم (ص)، چنانکه بزرگان [[فلسفه]] و [[عرفان]] ازجمله امامخمینی، تأکید کردهاند، جامع شئون ظاهری و باطنی پیامبران (ع) و در بردارنده همه کمالات آنان است و خداوند آن حضرت را از هر جهت بر [[پیامبران اولوالعزم]] (ع) برتری دادهاست.<ref>خواجهنصیر، آغاز و انجام، ۱۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۶۸؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۵۲۳–۵۲۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۸؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۱–۶۳ و ۸۳–۸۴</ref> | |||
== شئون پیامبر اکرم (ص) == | |||
[[امامخمینی]] مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۹</ref> شئونی برای پیامبر (ص) ذکر کردهاست؛ ازجمله شئون باطنی، اِنباء و اخبار از اسما و صفات الهی و [[احدیت غیبی]]<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۲</ref> و وساطت در [[فیض الهی]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸</ref> است. افزون بر این آن حضرت (ص) به جهت جامعیت و احاطه بر همه عوالم، شأن حفظ حدود الهی و بسط [[عدالت]] و منع از خروج از اعتدال در هر نشئه را دارد و او حَکَم عدل است؛ زیرا در هر موطنی خروج از مقتضای طبیعت و نوعی تنازع قابل تصور است و پیامبر اکرم (ص) سبب ایجاد تعادل در آن موطن است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۰–۴۱</ref> همچنین پیامبر (ص) دارای شئون ظاهری است و از نگاه امامخمینی، این شئون عبارت است از: | |||
# شأن نبوت و رسالت؛ | # شأن نبوت و رسالت؛ | ||
# شأن [[سلطنت]]، [[ریاست]] و [[سیاست]]؛ | # شأن [[سلطنت]]، [[ریاست]] و [[سیاست]]؛ | ||
# شأن [[قضاوت]]. | # شأن [[قضاوت]]. | ||
از نظر ایشان وظیفه پیامبر(ص) در شأن رسالت، دریافت، حفظ و [[تبلیغ]] و تبیین احکام و دستورهای الهی برای امت است و از ناحیه خودش امر و نهی و حکمی ندارد <ref>امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۸</ref>؛ ولی در شأن حکومتی و قضاوت، افزون بر تبیین دستورهای الهی، اگر پیامبر(ص) با الفاظ خاصی مانند «قَضی» یا «حَکَمَ» یا «أَمَرَ» دستورهایی را صادر کند، اطاعت ایشان از آن جهت [[واجب]] است که حاکم یا قاضی است؛ زیرا پیامبر(ص) در این دستورها از طرف خداوند اذن دارد که خود در جایگاه حاکم یا قاضی، طبق تشخیص و مقتضیات زمان و موضوع تصمیم بگیرد و حکم صادر کند <ref>امامخمینی، بدائع الدرر؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱ و | از نظر ایشان وظیفه پیامبر (ص) در شأن رسالت، دریافت، حفظ و [[تبلیغ]] و تبیین احکام و دستورهای الهی برای امت است و از ناحیه خودش امر و نهی و حکمی ندارد<ref>امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۸</ref>؛ ولی در شأن حکومتی و قضاوت، افزون بر تبیین دستورهای الهی، اگر پیامبر (ص) با الفاظ خاصی مانند «قَضی» یا «حَکَمَ» یا «أَمَرَ» دستورهایی را صادر کند، اطاعت ایشان از آن جهت [[واجب]] است که حاکم یا قاضی است؛ زیرا پیامبر (ص) در این دستورها از طرف خداوند اذن دارد که خود در جایگاه حاکم یا قاضی، طبق تشخیص و مقتضیات زمان و موضوع تصمیم بگیرد و حکم صادر کند.<ref>امامخمینی، بدائع الدرر؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱ و ۸۱–۸۶؛ طباطبایی، المیزان، ۴/۳۸۸</ref> | ||
{{سخ}} | |||
[[امامخمینی]] از شأن حکومتی پیامبر(ص)، به سلطانِ از جانب خدا و رئیس بندگان خدا تعبیر | [[امامخمینی]] از شأن حکومتی پیامبر (ص)، به سلطانِ از جانب خدا و رئیس بندگان خدا تعبیر کردهاست.<ref>امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۰۵–۱۰۷</ref> از نگاه ایشان تمام عمر پیامبر (ص) در [[سیاست]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۸۸ و ۱۵/۱۱–۱۲، ۲۱۳</ref> اصلاح [[جامعه]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷</ref> و تحقق [[عدالت]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۱۶؛ ۱۲/۴۸۰ و ۱۵/۲۱۷</ref> صرف شد و هیچ روز از ایام زندگی ایشان از مسائل سیاسی خارج نبود. تشکیل [[دولت]] و مبارزه با ستمگران نمونه آن است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳–۲۱۴</ref> ایشان تأکید کردهاست که پایه حکومت عادلانه پیامبر (ص) بر قوانین آسمانی استوار بود. ایشان پس از سالها تلاشهای طاقتفرسا، با گفتارهای منطقی و الهی و سیره و روش عادلانه و اخلاق کریمانه خود، موفق به تشکیلات ریشهداری شد که پایه آن بر مبنای توحید و عدالت استوار بود و ایشان تا آخرین روزِ زندگی از کوشش در اجرای نظام توحید خودداری نکرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۶</ref> به باور امامخمینی [[مسجد النبی]]، دارالحکومه پیامبر (ص) بوده و ایشان قوای نظامی و انتظامی داشتهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۸</ref>؛ از همینرو [[مسجد]] کانون سیاستگذاریهای حضرت (ص) بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷؛ ۹/۱۷۱ و ۱۸/۴۲۵</ref> ایشان مسجد پیامبر (ص) را تکیهگاه اصلی حضرت و منبع قدرت اسلام معرفی کردهاست که تمامی مسائل سیاسی و اجتماعی و نظامی، از آن مرکز برنامهریزی و هدایت میشدهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۱–۳۲؛ ۴/۴۴۷–۴۴۸ و ۱۶/۳۸۸</ref> | ||
==مکارم اخلاقی== | |||
ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم(ص)، از مهمترین ویژگیهای شخصیتی آن حضرت | == مکارم اخلاقی == | ||
ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم (ص)، از مهمترین ویژگیهای شخصیتی آن حضرت بهشمار میآید و خداوند آن را در [[قرآن کریم]] ستوده<ref>قلم، ۴</ref> و ایشان خود نیز بنابر روایتی، انگیزه و هدف از بعثت خود را اتمام [[مکارم اخلاق]] معرفی کردهاست.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۳۷۲</ref> سجایای اخلاق فردیِ آن حضرت (ص) را [[امامحسین(ع)]] از [[پدر]] خود [[علی(ع)]] روایت کردهاست که سرمشق نیکو برای انسانیزیستن پیروان آن حضرت است.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۷۳؛ طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، ۴۳۳–۴۳۵</ref> رفتار حضرت (ص) در خانه و اجتماع بر [[صداقت]]، سادگی، [[نظم]] و احترام به مردم، رعایت [[ادب]] و نزاکت بود و ایشان در نحوه ورود و اداره جلسات، سخنگفتن، راهرفتن و آراستگی و پاکی، نمونه اخلاق انسانی بود.<ref>طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، ۱۰ و ۲۵۰</ref> | |||
از سوی دیگر، مشرکان دشمنان اصلی پیامبر(ص) به حساب میآمدند. دشمنی آنان پس از دعوت علنی پیامبر(ص) به [[توحید]] بروز کرد و حضرت را در سختترین شرایط قرار داد. ایشان برای دعوت به [[اسلام]] مشقتهای فراوانی متحمل شد <ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ۱/ | {{سخ}} | ||
از سوی دیگر، مشرکان دشمنان اصلی پیامبر (ص) به حساب میآمدند. دشمنی آنان پس از دعوت علنی پیامبر (ص) به [[توحید]] بروز کرد و حضرت را در سختترین شرایط قرار داد. ایشان برای دعوت به [[اسلام]] مشقتهای فراوانی متحمل شد<ref>ابنهشام، السیرة النبویه، ۱/۳۵۴–۳۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۲/۳۱۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۴۹۷</ref>؛ از شکنجه و مهاجرت اجباری یاران او به حبشه گرفته<ref>میرشریفی، پیام آور رحمت، ۳۹–۴۰</ref> تا محاصره در [[شعب ابیطالب]]<ref>میرشریفی، پیام آور رحمت، ۴۹</ref> و هجرت<ref>میرشریفی، پیام آور رحمت، ۶۳–۶۴</ref> و جنگهای از سر اجبار که حضرت در حدود ۲۶ جنگ یا [[غزوه]] شرکت کرد و شخصاً در نه جنگ به [[مقاتله]] پرداخت، مانند جنگهای [[جنگ|بدر]]، [[جنگ احد|احد]]، [[جنگ خندق|خندق]]، [[جنگ بنیقریظه|بنیقریظه]]، [[جنگ بنیالمصطلق|بنیالمصطلق]]، [[جنگ خیبر|خیبر]]، [[جنگ حنین|حنین]] و [[جنگ طائف|طائف]].<ref>طبرسی، فضل بن حسن، ۱/۱۶۳</ref> ایشان در [[فتح مکه]] اوج تجلی رحمت را از خود نشان داد و همه مشرکان و شکنجهگرانِ خود و یارانش را کریمانه بخشید و همه را آزاد کرد.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۴/۳۰۱؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۳۹۱</ref> | |||
یکی از این ویژگیها که [[امامخمینی]] | {{سخ}} | ||
یکی از این ویژگیها که [[امامخمینی]] دربارهٔ سیره معنوی پیامبر (ص) بر آن تأکید کردهاست، حالت [[عبادت]] و محو عبودیت ایشان در [[شب معراج]] است که پیامبر (ص) در حالت [[رکوع]] به قرب وصول رسیده و جلوه حق را بدون مرآت و تعینات مشاهده کردهاست. ایشان همگان را به تأسی به آن حضرت (ص)، به عبادت واقعی دعوت کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰ و ۳۵۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۰</ref> | |||
اعتدال و [[سادهزیستی]] پیامبر(ص) <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۲۹</ref> به گونهای بود که در مجلس جای مخصوصی نداشت و در نزدیکترین محل ورود خود مینشست <ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۶۲</ref> | {{سخ}} | ||
پیامبر اکرم(ص) با همسران خود نیز با عدالت و [[انصاف]] و مهربانی رفتار میکرد و بهترین فرد برای آنان بود <ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۱۷۱</ref>؛ چنانکه به آنان اجازه انتقاد میداد و قرآن نیز | اعتدال و [[سادهزیستی]] پیامبر (ص)<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۲۲۹</ref> به گونهای بود که در مجلس جای مخصوصی نداشت و در نزدیکترین محل ورود خود مینشست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۶۲</ref> امامخمینی این ویژگی پسندیده پیامبر (ص) را خاطرنشان کرده و مردم را به تأسی به [[سیره]] حضرت (ص) فرا خواندهاست. به نظر ایشان مهم این است که پیامبر اکرم (ص) در اوج اقتدار، کمال [[فروتنی]] و [[سادهزیستی]] را پیشه خود قرار داده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۸ و ۸/۱۲۷</ref> و به دور از قدرتنمایی و [[تکبر]]، در برابر [[عدالت]] و حق مردم متواضع بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۶–۱۹۷ و ۳۲۶</ref>؛ ولی همواره با زورمندان و ظالمان مبارزه میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۴</ref> | ||
پیامبر اکرم (ص) با همسران خود نیز با عدالت و [[انصاف]] و مهربانی رفتار میکرد و بهترین فرد برای آنان بود<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۰/۱۷۱</ref>؛ چنانکه به آنان اجازه انتقاد میداد و قرآن نیز دربارهٔ خردهگیری برخی همسران پیامبر (ص) در استفاده از اموال، اشاره کردهاست.<ref>احزاب، ۲۸</ref> ایشان برای توده مردم [[رحمت]] بود. | |||
[[امامخمینی]] شدت رحمت و لطف حضرت به بندگان خدا را از یکسو و کجرویها و شقاوتهای سران ثروت و قدرت را از سوی دیگر، باعث اذیت روحی پیامبر(ص) | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] شدت رحمت و لطف حضرت به بندگان خدا را از یکسو و کجرویها و شقاوتهای سران ثروت و قدرت را از سوی دیگر، باعث اذیت روحی پیامبر (ص) دانستهاست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۶</ref> و با اشاره به آیات قرآن<ref>شعراء، ۳؛ کهف، ۶</ref> شدت رحمت و محبت پیامبر (ص) به مردم و آزار روحی حضرت از گمراهی آنان را نشان اوج لطف آن حضرت برشمرده که خداوند از ایشان دلجویی کردهاست<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳۴–۲۳۵</ref>؛ چنانکه پیامبر (ص) برای هدایتنشدن کفار نیز بهشدت غصه میخورد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۷؛ ۹/۳۶۹؛ ۱۰/۵۱ و ۱۲/۴۲۴، ۵۰۸</ref> | |||
امامخمینی خاطرنشان | {{سخ}} | ||
==اسوه حکومت== | امامخمینی خاطرنشان کردهاست که پیامبر اکرم (ص) از طبقه عادی جامعه بود و یاران ایشان نیز از همین قشر بودند و جنگهای ایشان در دفاع از مستضعفان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹۷–۳۹۸</ref> و در برابر قدرتمندان،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸–۱۹</ref> طاغیان و ثروتمندان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۲۰–۳۲۲ و ۷/۳۸۹</ref> و برای رفع موانع از سر راه حکومت خدا و قرآن<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۱</ref> بود. ایشان حتی جنگهای پیامبر اکرم (ص) را همانند نصیحتهای ایشان، رحمت برای عالم انسانی برشمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۳–۱۱۴</ref>؛ زیرا آن جنگها برای کشورگشایی نبود، بلکه برای متمدنسازی جامعه انسانی بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۹</ref> ایشان بارها به دشواریها و زحمات طاقتفرسای پیامبر اکرم (ص) اشاره کرده و درس [[استقامت]] گرفتن و رعایت انصاف از سیره آن حضرت را به مسئولان و مردم متدین سفارش کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۹؛ ۴/۱۸–۱۹، ۹/۳۹۸؛ ۱۴/۳۱۴؛ ۱۶/۲۹۹–۳۰۰ و ۱۸/۴۰۸–۴۰۹</ref> | ||
پیامبران الهی همه در [[هدایت]] بهسوی حق، [[الگو]] هستند <ref>ممتحنه، ۴ و ۶</ref> و پیامبر اکرم(ص) نیز در [[قرآن کریم]] الگوی نیکو معرفی | |||
==رحلت پیامبر(ص)== | == اسوه حکومت == | ||
پیامبر اکرم(ص) در [[سال دهم هجری]] آخرین سفر [[حج]] را بهجا آورد که به [[حجةالوداع]] معروف شد <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۱۳۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۲/ | پیامبران الهی همه در [[هدایت]] بهسوی حق، [[الگو]] هستند<ref>ممتحنه، ۴ و ۶</ref> و پیامبر اکرم (ص) نیز در [[قرآن کریم]] الگوی نیکو معرفی شدهاست.<ref>احزاب، ۲۱</ref> امامخمینی بارها توصیه کرده رؤسای کشورهای اسلامی با تأسی به پیامبر اکرم (ص) نه بر آبدان مردم، بلکه بر دلهای آنان حکومت کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۲۷–۵۲۸ و ۱۴/۱۷۹–۱۸۰</ref> ایشان تأسی به سلوک اخلاقی و سیاسی پیامبر اکرم (ص) را در جایگاه زمامدار و رئیس جامعه، برای زمامداران یادآوری کرده و به ذکر تفاوتهای [[حکومت اسلام]] با سایر حکومتها پرداخته و نحوه برخورد عاطفی و انسانی آن حضرت (ص) با مردم را الگویی در زمامداری معرفی و تأکید کردهاست در [[حکومت اسلامی]] رابطه [[دولت]] و [[ملت]] محبتآمیز است. در [[صدر اسلام]] میان رسول خدا (ص) که شخص اول مملکت بود و پایینترین فرد جامعه، امتیازی مطرح نبود. پیامبر (ص) مانند زمامداران ریاست نمیکرد. وقتی به [[مسجد]] میآمد، [[اصحاب]] ایشان و مردم عادی هم در مسجد بودند. پیامبر (ص) در آن جمع مینشست و کسی که از بیرون میآمد، نمیدانست کدام از آنان پیامبر (ص) است. آنان در محیط دوستی و رفاقت همراه با صمیمیت زندگی میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۷–۱۸۸؛ ۷/۱۲۶، ۲۳۳</ref> سیره پیامبر (ص) ملایمت و دوستی با پیروان و شدت با دشمنان بود. میان زمامدار و مردم فاصله نبود و مردم از حکومت ترس و وحشتی نداشتند. مردم راحت مشکلات خود را با پیامبر (ص) مطرح میکردند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۳۵–۲۳۶</ref>؛ زیرا در حکومت پیامبر (ص) از [[دیکتاتوری]] و [[استبداد]] خبری نبود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹۵–۳۹۷</ref> | ||
امیرالمؤمنین علی(ع) طبق [[وصیت]] پیامبر(ص)، پیکر آن حضرت را [[غسل]] داد و در خانه و محل رحلت ایشان به خاک سپرد <ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/ | == رحلت پیامبر (ص) == | ||
==حضرت خدیجه(س)== | پیامبر اکرم (ص) در [[سال دهم هجری]] آخرین سفر [[حج]] را بهجا آورد که به [[حجةالوداع]] معروف شد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۱۳۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۲/۷۰۱–۷۰۵</ref> حضرت در مسیر بازگشت، در [[غدیر خم]]، [[علی(ع)]] را به عنوان جانشین و [[امام]] پس از خود معرفی کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۰۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید| علیبنابیطالب، امیرالمؤمنین (ع)}} و حدود هفتاد یا هشتاد روز بعد ـ بنا به قول مشهور علمای [[شیعه]]، در [[۲۸ صفر]] [[سال یازدهم هجرت]] و به قول مشهور [[اهل سنت]]، در دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم ـ رحلت کرد. | ||
خدیجه مشهور به [[خدیجه کبری(س)]] پدرش [[خویلدبناسد]] و مادرش فاطمه دختر [[زائدبناصم]] بود <ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۷؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۱</ref> | {{سخ}} | ||
امیرالمؤمنین علی (ع) طبق [[وصیت]] پیامبر (ص)، پیکر آن حضرت را [[غسل]] داد و در خانه و محل رحلت ایشان به خاک سپرد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۳–۲۲۴؛ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری، ۱/۵۳–۵۴</ref> امامخمینی چند جا به تبیین پیام پیامبر (ص) در حجةالوداع و [[رحلت رسول اکرم(ص)]] و پیامدهای آن پرداختهاست<ref>امامخمینی، الاجتهاد والتقلید، ۲۲–۲۴؛ امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۲۷؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۳</ref>؛ ازجمله خاطرنشان ساختهاست که نصب امیرالمؤمنین علی (ع) به خلافت از مقامات معنوی ایشان نیست و مقامات معنوی ایشان است که غدیر را پدیدآورده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۱–۱۱۳</ref> | |||
خدیجه از زنان شریف، خردمند و | |||
== حضرت خدیجه (س) == | |||
امامخمینی نیز خدیجه(س) را طاهره و پاک شمرده و با استناد به روایات همه پدران و مادران ائمه(ع) از [[آدم]] تا خاتم پیامبران را پاک و مطهر میداند <ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/ | خدیجه مشهور به [[خدیجه کبری(س)]] پدرش [[خویلدبناسد]] و مادرش فاطمه دختر [[زائدبناصم]] بود.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۷؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۱</ref> بنا به مشهور پانزده سال پیش از عام الفیل<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۰۵؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۶/۲۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۲</ref> و به گزارشی سه سال پیش از آن یا در سال عام الفیل<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۰</ref> در [[مکه]] متولد شد. کنیهاش امهند بود<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۱۲</ref> و دوران کودکی و جوانی را در [[مکه]] گذراند. | ||
{{سخ}} | |||
خدیجه(س) بسیار احترام پیامبر(ص) داشت و همواره وسائل آرامش وی را فراهم میساخت <ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۷</ref> | خدیجه از زنان شریف، خردمند و دوراندیش،<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۳۹</ref> کامل، دیندار و بلندجایگاه بود.<ref>ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۰۹</ref> ایشان در منابع اسلامی به عنوان «خیرالنساء»<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۱</ref> و بانوی بلندمرتبه،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۰۰/۱۸۹</ref> درخشنده<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۶/۷۹</ref> و وجیهترین و عاقلترین زنان وصف شده و [[عفّت]]، دینداری، [[حیا]] و مروّت ایشان زبانزد زنان بود.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۱۹–۱۸۲۵</ref> قرابت، امانت، خوشاخلاقی و راستگویی انگیزههای خدیجه (س) برای [[ازدواج]] با پیامبر (ص) بود<ref>اربلی، کشف الغمة، ۲/۱۳۲</ref> و او چنانکه در [[قرآن]] آمده «[[امالمؤمنین]]» است.<ref>احزاب، ۶</ref> از خدیجه (س) به عنوان نخستین زن مسلمان یاد کردهاند<ref>ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۰۹</ref> و [[علی(ع)]] پیامبر و [[خدیجه(س)]] و خود را تنها مسلمانانی میداند که خدا را [[عبادت]] میکردند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۳۴، ۳۶۸</ref> پیامبر (ص)، خدیجه (س) را ازجمله زنان کامل در جهان شمردهاست<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۹</ref>؛ چنانکه بهترین زنان جهان را، [[مریم دختر عمران]]، [[آسیه دختر مزاحم]]، خدیجه دختر خویلد و [[فاطمه(س)]] دانستهاست.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۱</ref> | ||
{{سخ}} | |||
امامخمینی خدیجه(س) را بانویی شمرده که به همراه علی(ع) در وقت غربت اسلام و تنهایی پیامبر(ص) [[ایمان]] آورد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۶</ref> | امامخمینی نیز خدیجه (س) را طاهره و پاک شمرده و با استناد به روایات همه پدران و مادران ائمه (ع) از [[آدم]] تا خاتم پیامبران را پاک و مطهر میداند.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶–۲۳۷</ref> ایشان با اشاره به موضوع کنارهگیری پیامبر (ص) از خدیجه (س) یادآورشده که پیش از انعقاد نطفه [[فاطمه زهرا(س)]] خداوند دستور داد که از خدیجه (س) مدتی کنارهگیری کند و این برنامه برای آن بود که کلام غیر خدا را نشود و نگاه وی به افراد نیفتد و با افراد بشر معاشرت نکند و پس از آماده شدن برای رفتن نزد خدیجه (س) فرمان یافت که از میوههای بهشتی برای وی ببرد.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۶–۲۳۷</ref> | ||
{{سخ}} | |||
حضرت خدیجه(س) سه سال پیش از [[هجرت]]، در ماه رمضان سال دهم هجری درگذشت و در [[قبرستان حجون]] (معروف به قبرستان ابوطالب) به خاک سپرده <ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۵؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۷</ref> | خدیجه (س) بسیار احترام پیامبر (ص) داشت و همواره وسائل آرامش وی را فراهم میساخت.<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۱۲۷</ref> ایشان پس از مسلمانشدن وزیر و معین راستین پیامبر (ص) بود<ref>ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۴</ref> و همه توان و نیروی خود را برای خدمت به اسلام و مسلمانان به کارگرفت و برای پیامبر یاوری راستین بود.<ref>ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۴</ref> ایشان که زنی ثروتمند بود،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۲/۲۹۳</ref> همه دارایی خود را در راه نشر [[اسلام]] به کار گرفت. از مجاهدتهای [[علی(ع)]] و اموال [[حضرت خدیجه(س)]] به عنوان دو عامل مؤثر در پیشرفت اسلام یادشده است.<ref>امین، أعیان الشیعه، ۱/۲۲۰</ref> | ||
==پانویس== | {{سخ}} | ||
{{پانویس}} | امامخمینی خدیجه (س) را بانویی شمرده که به همراه علی (ع) در وقت غربت اسلام و تنهایی پیامبر (ص) [[ایمان]] آورد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۶</ref> ایشان در شرح این موضوع، به استناد قرآن<ref>شعراء، ۲۱۴</ref> خاطرنشان کردهاست که [[خداوند]] به پیامبر (ص) فرمان داد که [[تبلیغ]] دین را از نزدیکان آغازکند و پیامبر (ص) از خانواده خود آغازکرد و خدیجه (س) و علی (ع) دعوت پیامبر (ص) را اجابت کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸–۴۹۹</ref> ایشان به استناد روایات<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱/۴۰۰</ref> یادآور شدهاست که پیامبر (ص) پس از مسلمانشدن خدیجه (س) و علی (ع) به آنان یادآورشده که [[جبرئیل]] آن دو را به [[بیعت]] با اسلام و انجام شرایط آن فراخوانده که ازجمله آن شاداب [[وضو]] گرفتن است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۵۰۷</ref> همچنین ایشان به ثروتمندی خدیجه (س) و اینکه ثروت خود را برای کمک به اسلام به پیامبر (ص) داد، اشاره کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۰</ref> و به مناسبت سختیهای وارده بر مردم ایران و [[محاصره اقتصادی]] از سوی دشمن، از دشواریهای وارده بر پیامبر (ص) و همسرش خدیجه (س) در سالهای آغاز [[بعثت]] و تحریم اقتصادی قریش یاد کرده و خاطرنشان ساخته که پیامبر (ص) و خدیجه (س) برای در امانماندن از [[اذیت]] و آزار کفار [[قریش]] به [[شعب ابیطالب]] پناه بردند و سختی بر خاندان پیامبر (ص) در حدی بود که [[مشک]] آب را برای بهرهمندی از چربی آن میمکیدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۷۳–۴۷۴</ref> | ||
==منابع== | {{سخ}} | ||
حضرت خدیجه (س) سه سال پیش از [[هجرت]]، در ماه رمضان سال دهم هجری درگذشت و در [[قبرستان حجون]] (معروف به قبرستان ابوطالب) به خاک سپرده.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۴/۱۸۲۵؛ ذهبی، سیر أعلام، ۲/۱۱۷</ref> این رویداد تأثربرانگیز که به مدت کوتاهی پس از وفات [[ابوطالب]] عمو و حامی پیامبر (ص) رخ داد، حضرت (ص) را چنان متأثر کرد که آن سال را «عام الحزن» نامید.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱/۴۵</ref> پیامبر (ص) با خدیجه (س) ۲۵ یا ۲۶ سال زندگی کرد. ایشان از خدیجه دو پسر به نام قاسم و عبدالله و چهار دختر به نام زینب، رقیه، امکلثوم و [[فاطمه(س)]] داشت که همه فرزندان به جز فاطمه (س)، پیش از رحلت حضرت (ص) فوت کردند. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۵۳: | ||
* ابنعربی، محیالدین، عقلة المستوفز، لیدن، بریل، چاپ اول، ۱۳۲۶ق. | * ابنعربی، محیالدین، عقلة المستوفز، لیدن، بریل، چاپ اول، ۱۳۲۶ق. | ||
* ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق. | * ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق. | ||
* ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه(ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا. | * ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه (ص)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا. | ||
* احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | * احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | ||
* اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق. | * اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق. | ||
* استرآبادی، احمدبنتاجالدین، آثار احمدی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، و ائمه اطهار(ع)، تهران، میراث مکتوب، چا پ اول، ۱۳۷۴ش. | * استرآبادی، احمدبنتاجالدین، آثار احمدی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، و ائمه اطهار (ع)، تهران، میراث مکتوب، چا پ اول، ۱۳۷۴ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | * امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امین، سیدمحسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، بیتا. | * امین، سیدمحسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، بیتا. | ||
* بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م. | * بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م. | ||
* بیهقی، احمدبنحسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق. | * بیهقی، احمدبنحسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق. | ||
* جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | * جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | ||
* حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | * حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
* حلبی، علیبنابراهیم، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق. | * حلبی، علیبنابراهیم، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق. | ||
* حمیدالله، محمد، نامهها و پیماننامههای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه سیدمحمد حسینی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش. | * حمیدالله، محمد، نامهها و پیماننامههای سیاسی حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه سیدمحمد حسینی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش. | ||
* خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، آغاز و انجام، تحقیق حسن | * خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، آغاز و انجام، تحقیق حسن حسنزاده آملی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش. | ||
* ذهبی، محمدبناحمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق. | * ذهبی، محمدبناحمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق. | ||
* ذهبی، محمدبناحمد، سیر أعلام النبلاء، بیروت، الرسالة، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق. | * ذهبی، محمدبناحمد، سیر أعلام النبلاء، بیروت، الرسالة، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق. | ||
* رازی، ابوحاتم، اعلام النبوه، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش. | * رازی، ابوحاتم، اعلام النبوه، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش. | ||
* سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | * سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق. | * صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا (ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق. | ||
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | * طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | ||
* طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش. | * طبرسی، حسنبنفضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش. | ||
* طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | * طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | ||
* طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. | * طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. | ||
* طوسی، محمدبنحسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق. | * طوسی، محمدبنحسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق. | ||
* عودی، ستار، بررسی اجمالی نامههای پیامبر اکرم(ص)، چاپ شده در سیاست نبوی، مبانی، اصول و راهبردها، علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | * عودی، ستار، بررسی اجمالی نامههای پیامبر اکرم (ص)، چاپ شده در سیاست نبوی، مبانی، اصول و راهبردها، علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | ||
* فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابنفارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق. | * فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابنفارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق. | ||
* فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق. | * فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق. | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۹۵: | ||
* کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | * کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | ||
* مسعودی، علیبنحسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق. | * مسعودی، علیبنحسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق. | ||
* مفید، محمد، مسارّ الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق مهدی نجف، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | * مفید، محمد، مسارّ الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق مهدی نجف، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | ||
خط ۱۹۲: | خط ۲۱۰: | ||
* یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا. | * یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
حسین صالحی ـ سیدعلی احمدی امیری، [https://books.khomeini.ir/books/10003/143/ پیامبر اکرم(ص)]، دانشنامه امام خمینی، ج۳، | == پیوند به بیرون == | ||
حسین صالحی ـ سیدعلی احمدی امیری، [https://books.khomeini.ir/books/10003/143/ پیامبر اکرم(ص)]، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۱۴۳–۱۵۴. | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای بدون تغییرمسیر]] | [[رده:مقالههای بدون تغییرمسیر]] |