confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) برچسب: جایگزین شد |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دستغیب، سیدعبدالحسین'''، روحانی مجاهد، عضو مجلس خبرگان قانون | '''دستغیب، سیدعبدالحسین'''، روحانی مجاهد، عضو [[مجلس خبرگان قانون اساسی]]، امامجمعه شیراز و نماینده [[امامخمینی]] در استان فارس. | ||
==زندگینامه== | |||
سیدعبدالحسین دستغیب در عاشورای ۱۳۳۲ق/ ۱۸ آذر ۱۲۹۲ش در شیراز به دنیا آمد و تولد وی در شب عاشورا سبب گردید که عبدالحسین نامیده شود. پدرش سیدمحمدتقی و جدش سیدهدایتالله، از علما و مجتهدان فارس بودند. نسب دستغیب با ۳۳ واسطه به امامسجاد(ع) میرسد (اداره کل فرهنگ، ۱۳ ـ ۱۴) و خاندان وی با سابقهای ۷۰۰ ـ ۸۰۰ساله از حدود چهار قرن پیش به «دستغیب» شناخته میشوند (همان؛ نورمحمدی، ۲/۸۷۴ ـ ۸۷۵). دستغیب برخی مقدمات علوم دینی را نزد پدر آموخت و سپس وارد حوزه علمیه شیراز شد و ادبیات عرب و منطق را نزد فردی بهنام شیخاسماعیل و استادان دیگر شیراز فرا گرفت. او در دوازدهسالگی پدر را از دست داد و به دست آوردن هزینههای خانواده بر عهده وی قرار گرفت. دستغیب با سختی تحصیلات خود را ادامه داد و دوره سطح فقه و اصول را نزد علیاکبر ارسنجانی و فلسفه و منطق را نزد ملااحمد دارابی خواند (گنجبخش زمانی، ۱۶۸ ـ ۱۶۹؛ اداره کل فرهنگ، ۱۳ ـ ۱۴). | |||
پس از برنامه اجباری همشکلکردن لباس و غائله کشف حجاب به دستور رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۱۴، دستغیب با اقدامات ضد دینی وی به مبارزه برخاست. مخالفتهای دستغیب موجب شد که تحت پیگرد قرار گیرد و پس از مدتی بازداشت و زندانی شود (نورمحمدی، ۲/۸۷۵؛ اداره کل فرهنگ، ۱۴). دستغیب پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۱۴، با توجه به سختگیریهای مأموران رضاشاه علیه روحانیان در یکدستکردن لباس و دادن مهلت ۲۴ ساعته برای خلع لباس روحانیت، بهناچار به نجف مهاجرت کرد (نورمحمدی، ۲/۸۷۵). وی در حوزه نجف به تکمیل تحصیلات خود پرداخت، درسهای خارج فقه و اصول را نزد استادانی مانند آقاضیاءالدین عراقی، محمدکاظم شیرازی، سیدابوالحسن اصفهانی و سیدمیرزاآقا اصطهباناتی فرا گرفت و از هشت نفر از علمای بزرگ نجف ازجمله اصفهانی و عراقی اجازه اجتهاد دریافت کرد (اداره کل فرهنگ، ۱۵ ـ ۱۷). وی همچنین به محضر استاد عرفان و اخلاق، میرزاعلی قاضی تبریزی راه یافت و از مکتب اخلاقی و عرفانی او استفاده کرد (نورمحمدی، ۲/۸۷۵ ـ ۸۷۶). | |||
دستغیب پس از سقوط رضا پهلوی در شهریور ۱۳۲۰ به توصیه برخی از استادان خود به ایران بازگشت و در مسجد باقرخان و سپس در مسجد طالبیون شیراز به برپایی نماز جماعت و تبلیغ دین و در حوزه علمیه به تدریس فقه و اصول پرداخت و همزمان از محضر عارف مشهور محمدجواد انصاری همدانی نیز استفاده میکرد (اداره کل فرهنگ، ۱۴ ـ ۱۷). وی در آغاز به آمادهسازی موقت مسجد نیمهویرانه جامع عتیق شیراز اقدام کرد و با انجام برخی کارها و تعمیرات جزئی آن را برای استفاده در ماه رمضان همان سال آماده کرد (نورمحمدی، ۲/۸۷۶ ـ ۸۷۸) و پس از مدتی تصمیم به بازسازی و تعمیر اساسی آن گرفت و توانست با پیگیری و تلاش پیاپی ساختمان مسجد را تکمیل و آماده بهرهبرداری کند و آنجا را پایگاه مبارزاتی خود قرار دهد. وی سپس همه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و نیز تبلیغات گسترده دینی و فرهنگی خود را در آنجا مستقر کرد (همان). | |||
دستغیب مرد فضیلت و اخلاق بود، زندگی بسیار ساده و زاهدانهای داشت و در خانهای کوچک و به دور از تجملات زندگی میکرد. ارادت شدید به اهل بیت(ع)، تقوا، تواضع، زهد، صبر و اخلاق خوش وی در میان مردم مشهور بود (اداره کل فرهنگ، ۱۸ ـ ۱۹). او اهل عبادت و تهجد بود و بسیاری از روزها را روزه میگرفت، به مستضعفان و محرومان علاقه زیادی داشت و همواره برای کمک به آنان و حل مشکلاتشان میکوشید (همان، ۱۸؛ ← دستغیب، سیدعبدالحسین، هفت ـ ده). برگزاری مرتب دعای کمیل و سخنرانیها و موعظههای اخلاقی وی در آن مجالس تأثیر زیادی در جذب و هدایت مردم بهویژه جوانان داشت و برنامههای دعا و اخلاق وی نوعی مبارزه با رژیم پهلوی بود (اداره کل فرهنگ، ۱۹؛ نورمحمدی، ۲/۸۷۸). | |||
با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی در سال ۱۳۴۱، دستغیب همراه و همگام با ایشان به مبارزات خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد. وی در جریان مطرحشدن لوایح ششگانه در زمان محمدرضا پهلوی که به عنوان انقلاب سفید مطرح شد (← مقالههای انقلاب سفید؛ اصلاحات ارضی)، به مخالفت با آن برخاست و برای همین موضوع از علما و روحانیان شیراز برای نشستی در مسجد جامع عتیق دعوت کرد و با سخنرانی از این لایحهها بهشدت انتقاد کرد و خواستار مقابله با آن شد (دستغیب، عبدالحسین، یازده ـ دوازده). وی نامهها، اطلاعیهها و سخنرانیهای امامخمینی را در شیراز تکثیر میکرد و برای اطلاع روحانیان و مردم، آنها را به مناطق مختلف ایران میفرستاد. همچنین جهت اطلاع امامخمینی، نمونه کارها و اقدامات مبارزاتی خود را برای ایشان میفرستاد (نورمحمدی، ۲/۸۸۰). امامخمینی نیز به فعالیتهای مبارزاتی وی توجه داشت و اظهار علاقه میکرد که نمونه کارهای دستغیب را ببیند و از چگونگی فعالیتهای وی مطلع شود (همان). | |||
دستغیب در جریان قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ بر دامنه فعالیتهای مبارزاتی خود افزود و با سخنرانی مردم را دعوت به مبارزه و حمایت از نهضت کرد. به دنبال گزارش مأموران اطلاعاتی رژیم پهلوی از سخنرانی وی بر ضد حکومت و تشویق مردم به جهاد و مبارزه علیه رژیم، حسن پاکروان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تصمیم به تبعید وی از شیراز گرفت (اداره کل فرهنگ، ۲۵ ـ ۲۷). در پی حمله مأموران رژیم پهلوی در دوم فروردین ۱۳۴۲ به مدرسه فیضیه قم (← مقاله حمله به مدرسه فیضیه)، دستغیب به بسیاری از علما نامه نوشت و با روشنگری درباره رفتار مأموران حکومت در این حادثه، آنان را به همکاری و همدلی برای مقابله با رژیم پهلوی دعوت کرد (نورمحمدی، ۲/۸۸۰). وی در مسجد گنج شیراز در حمایت از نهضت و محکومکردن حمله به فیضیه سخنرانی تندی کرد. پس از سخنرانی مأموران برای بازداشت وی به خانهاش حمله کردند؛ ولی نتوانستند او را بازداشت کنند و دستغیب با کمک یارانش موفق به فرار شد (دستغیب، سیدعبدالحسین، ۱۱۸). در ادامه این حرکت، مأموران حکومت گروه زیادی از مردم و علمای شیراز و ازجمله عالم معروف شهر بهاءالدین محلاتی را بازداشت کردند (← مقاله محلاتی، بهاءالدین) و به تهران بردند و در روز ۱۸ خرداد ۱۳۴۲ دستغیب را نیز بازداشت کردند و با هواپیمای نظامی به تهران بردند و در زندان عشرتآباد زندانی کردند و پس از بازجوییهای مکرر وی را در ۳۱ تیر ۱۳۴۲ آزاد کردند (همان، ۱۲۷ ـ ۱۲۹ و ۱۴۶؛ نورمحمدی، ۲/۸۸۱). | |||
در سوم اردیبهشت ۱۳۴۳ و پیش از تبعید امامخمینی به ترکیه، بار دیگر مأموران ساواک شبانه به خانه دستغیب ریختند و او را بازداشت و به تهران منتقل ساخته و در زندان قزلقلعه زندانی کردند. مدتی بعد در ششم تیر ۱۳۴۳ با تغییر قرار بازداشت وی به قرار التزام آزاد شد. وی پس از آزادی، نخست برای زیارت به مشهد و از آنجا برای دیدن امامخمینی به قم رفت و سه روز مهمان ایشان بود (دستغیب، سیدعبدالحسین، سیزده؛ اداره کل فرهنگ، ۲۹). امامخمینی در ۲۵/۲/۱۳۴۳، در نامه به مرجع تقلید وقت، سیدمحمدهادی میلانی، بازداشت دستغیب را در شرایط خاص کشور تحریکآمیز خواند (۱/۳۲۶). | |||
در سال ۱۳۴۳ در جریان سفر محمدرضا پهلوی به شیراز، در حرم احمدبنموسی(ع) فردی به نام سیدابراهیم دستغیب با او دیدار کرد و مأموران حکومت در میان مردم به دروغ شایع کردند که در روز آمدن پهلوی به حرم شاهچراغ، سیدعبدالحسین دستغیب از وی استقبال کردهاست. امامخمینی از قم نامهای برای روحانیان شیراز فرستاد که قرار شد بهاءالدین محلاتی به آنان برساند (دستغیب، سیدعبدالحسین، ۲۷۶). ایشان در این نامه تأکید کرده بود لازم است دستغیب با فرستادن نامهای به شهرستانها مردم را از شایعهها و دروغپردازیهای رژیم آگاه کند (همان). در همین راستا در مهر ۱۳۴۳ جلسهای به دعوت دستغیب و با حضور علمای شیراز در خانه وی تشکیل شد تا درباره نامه امامخمینی و اقداماتی که لازم است دراینباره انجام دهند مشورت و تبادل نظر کنند (همان). | |||
پس از تبعید امامخمینی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه عدهای از علمای شیراز، ازجمله دستغیب، بهاءالدین محلاتی و مجدالدین محلاتی برای آگاهییافتن از اوضاع قم و بیت مراجع، سه تن از علمای شیراز را به نمایندگی خود به قم فرستادند تا با هماهنگی آنان از تحصن علما و تعطیلی نمازهای جماعت حمایت کنند (مرکز اسناد، ۴/۱۰۷). نمایندگان پس از مشاهده اوضاع و بازگشت به شیراز بیان کردند در قم، بیت مراجع تقلید در محاصره و تحت کنترل مأموران حکومت است (همان، ۴/۲۴۴). | |||
از سوی دیگر، دستغیب با اعتقاد به اینکه رژیم پهلوی قصد دارد با حمایت و ترویج فرهنگ غرب، جامعه بهویژه جوانان را به فساد بکشاند، برای مقابله با آن به اقدامهای گسترده آموزشی، اخلاقی و فرهنگی دست زد و تلاش کرد با سخنرانی و تبلیغ آموزههای اخلاقی، مردم بهویژه جوانان را با مفاسد فرهنگ غرب و خطرهایی که در کمین آنان است آشنا کند (اداره کل فرهنگ، ۲۷؛ دستغیب، سیدعبدالحسین، ۲۸۷ ـ ۳۰۲). ساواک که سخنرانیهای دستغیب را در روشنگری و تقویت روحیه انقلابی مردم مؤثر میدید، در سال ۱۳۴۴ وی را تهدید کرد اگر به روش خود ادامه دهد و در سخنرانیها مطالب خلاف مصلحت کشور بیان کند، با واکنش شدید مأموران روبهرو خواهد شد (دستغیب، سیدعبدالحسین، ۲۹۳). در سال ۱۳۴۵ وی در سخنرانی خود در مسجد جامع شیراز ضمن موعظه مردم، آنان را تشویق به مطالعه رسالههای مراجع تقلید ازجمله رساله امامخمینی کرد که جمعیت با شنیدن نام ایشان صلوات فرستادند (همان، ۳۳۹). همچنین در سال ۱۳۴۶ در جلسهای که با حضور دستغیب و چند تن دیگر در خانه سیدحسن یزدی از علمای شیراز تشکیل شد، در اعتراض به تصویب لایحه حمایت از خانواده که برخی از مواد آن خلاف شرع بود، حاضران نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر نوشتند (همان، ۳۵۰). دستغیب پس از جلسه اعلام کرد که در صورت نتیجهبخشنبودن جلسات، خود جبهه جداگانهای تشکیل خواهد داد و مخالفت و اعتراض خود را به گونه دیگری اعلام خواهد کرد (همان، ۳۵۳). همچنین وی در دی ۱۳۴۶ در سخنرانی خود با اشاره به اینکه مطابق متمم قانون اساسی نظارت پنج تن از مجتهدان و علما بر مصوبات مجلس شورای ملی لازم و ضروری است و مصوبات مجلس بدون آن اعتبار ندارد، از بیتوجهی رژیم پهلوی به آن انتقاد کرد و خواستار اجرای آن شد (همان، ۳۷۰). | |||
برابر اعلام ساواک دستغیب در فاصله سالهای ۱۳۴۷ ـ ۱۳۵۰ در سخنرانیهای خود به مناسبتهای مختلف بارها از حکومت و دستگاههای دولتی بهشدت انتقاد کردهاست (همان، ۳۸۲ ـ ۴۴۶). در سال ۱۳۴۷ به دنبال اعلام تماس و مذاکره محمدرضا پهلوی با سیدمحسن حکیم از مراجع تقلید نجف درباره اعزام حاجیان از جده به کربلا، دستغیب آن را نقشه رژیم برای وانمودکردن داشتن ارتباط با مراجع و احترامگذاشتن حکومت به روحانیت خواند و به آن انتقاد کرد (همان، ۳۸۰). همچنین وی در آذر ۱۳۴۸ با اشاره به ورود گردشگران بدون حجاب و با وضع نامناسب به مساجد از رژیم پهلوی انتقاد کرد (همان، ۴۱۶). | |||
پس از اینکه امامخمینی دوباره نظریه ولایت فقیه را در نجف مطرح کرد، دستغیب نیز در سال ۱۳۴۹ در شیراز این موضوع را مطرح کرد و به توضیح و تبیین آن پرداخت (دستغیب، سیدمحمدهاشم، شاهد یاران، ۱۸). وی پس از رحلت سیدمحسن حکیم در دوازدهم اردیبهشت ۱۳۴۹، در خرداد این سال از مرجعیت امامخمینی حمایت کرد و مردم را به ایشان ارجاع داد (دستغیب، سیدعبدالحسین، ۴۲۲). به دنبال فوت یکی از فرزندان دستغیب در سال ۱۳۴۹ امامخمینی پیام تسلیتی برای وی فرستاد و او با فرستادن نامهای از ایشان تشکر کرد (همان، ۴۳۲ ـ ۴۳۳). وی در اسفند سال ۱۳۴۹ برای زیارت عتبات به عراق رفت و در خرداد سال ۱۳۵۰ به ایران بازگشت (همان، ۴۴۱ ـ ۴۴۲). او در طول حدود چهار ماه اقامت خود بارها به دیدار امامخمینی رفت و به مذاکره پرداخت (همان، پانزده). در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی در مهر سال ۱۳۵۰ ساواک از بیم مخالفت و اخلال در برگزاری جشنها، تماسهای دستغیب را تحت کنترل و مراقبت شدید قرار داد؛ با این حال، وی تصمیم گرفت همراه بهاءالدین محلاتی در مخالفت و اعتراض به برگزاری جشنها تلگرام بفرستد (همان، ۴۴۶ ـ ۴۴۹) (← مقاله جشنهای ۲۵۰۰ساله). | |||
در مهر ۱۳۵۲ پس از بازسازی مدرسه حکیم شیراز دستغیب در یک سخنرانی با اشاره به بستن مدارس علمیه ازجمله مدرسه منصوریه و مدرسه قوام به دست عاملان رژیم و جلوگیری از تحصیل طلاب، بهشدت به آن اعتراض و از نفوذ بهاییان و یهودیان در ساختار آموزشی کشور انتقاد کرد. وی اعلام کرد فرهنگی که معلم دینی و تاریخ آن فردی بهایی و رئیس دانشگاه آن یهودی باشد، فرهنگ نیست بلکه خانه فساد است (همان، ۴۶۷). او با اشاره به رفتار مأموران در تهدید و ترساندن او و اینکه از او خواستهاند حقایق را بپوشاند، اعلام کرد این نقشه حکومت، برای سپردن فرهنگ کشور به دست بهاییان و یهودیان است و او هرگز اجازه نخواهد داد اسرائیل و جاسوسانش بر فرهنگ کشور حاکم شوند. وی تأکید کرد با مخالفان اسلام و با مخالفان مراجع تقلید مخالف است. دستغیب همچنین از سپردن پستهای حساس مملکت به بهائیان بهشدت انتقاد و اعلام کرد همه مردم ایران دلشان از دست حکومت فاسد ایران خون است و با آن مخالفاند (همان، ۴۶۷). ساواک در پی سخنان تند دستغیب در آذر ۱۳۵۲ وی را از منبر ممنوع کرد و این ممنوعیت تا اول تیر ۱۳۵۳ ادامه داشت (همان، ۴۶۹ ـ ۴۷۴). | |||
رژیم با برگزاری جشن هنر شیراز سعی داشت با اقدامات ضد اخلاقی و ترویج فرهنگ غربی با ارزشهای اسلامی مقابله کند؛ ولی دستغیب با سخنرانیهای متعدد آن را ترویج اباحهگری دانست و چندین بار تهدید کرد در صورت برگزاری آن، وی و روحانیان دیگر از شیراز مهاجرت خواهند کرد و مردم غیور شیراز ساکت نخواهند نشست (همان، ۵۳۴). وی با تأکید بر اینکه هدف رژیم از این کار بهانحرافکشاندن جوانان است، اعلام کرد همه موظفاند با اقدامات فاسد رژیم به مبارزه برخیزند (گنجبخش زمانی، ۱/۱۶۹). مخالفت شدید وی با برگزاری مراسم جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۶ موجب تعطیلشدن آن مراسم شد و این اقدام وی در آن شرایط به آگاهی مردم و اوجگیری انقلاب کمک کرد (دستغیب، سیدمحمدهاشم، یادواره، ۴۲ ـ ۴۸) (← مقاله جشن هنر شیراز). | |||
در پی تغییر تاریخ رسمی ایران از شمسی به شاهنشاهی به دست رژیم پهلوی، در ۲۷ اسفند سال ۱۳۵۴ دستغیب به این اقدام انتقاد شدید کرد و تاریخ شاهنشاهی را تاریخ گبرها خواند (دستغیب، سیدعبدالحسین، ۵۳۲ ـ ۵۳۳). | |||
در دی ۱۳۵۶ به دنبال انتشار مقاله توهینآمیز رژیم پهلوی در روزنامه اطلاعات به امامخمینی، دستغیب بهشدت موضعگیری و به رژیم اعتراض کرد و خواستار تعقیب و مجازات عاملان آن شد (همان، پانزده). وی در شهریور ۱۳۵۷ طی نامهای به سیدمحمدعلی قاضی تبریزی از علمای مبارز تبریز و حامیان امامخمینی با اشاره به کشتار وحشیانه رژیم پهلوی در مسجد نو شیراز تنها راه پیروزی را متحدشدن تمام طبقات بهخصوص جامعه روحانیت تحت رهبری امامخمینی دانست و تأکید کرد با وحدت کلمه باید سعی شود که حکومت اسلامی تشکیل گردد (مرکز اسناد، ۲/۳۵۳). | |||
دستغیب در راهانداختن تظاهرات مردم استان فارس علیه رژیم پهلوی نقش مهم و مؤثری داشت. حضور وی در کنار مردم در تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضآمیز و سخنرانیها موجب دلگرمی مردم و تشدید مبارزات میشد (اداره کل فرهنگ، ۲۹). پس از فاجعه خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و کشتار گروه زیادی از تظاهرکنندگان در تهران و برخی شهرستانها به دست مأموران حکومت (← مقاله هفده شهریور)، دستغیب با سخنرانی و صدور اعلامیه، آن را محکوم و از رژیم پهلوی بهشدت انتقاد کرد و در پی آن مأموران شبانه به خانه وی ریختند و او را بازداشت کرده، به تهران بردند و با حال ضعف، پیری و بیماری، چند ماهی وی را زندانی کردند (نورمحمدی، ۲/۸۸۱؛ دستغیب، سیدمحمدهاشم، یادواره، ۴۲ و ۴۸). امامخمینی در همین مقطع در نامهای از پاریس به برادر خود، سیدمرتضی پسندیده ازجمله از او خواست به وضع زندانیان رسیدگی کند و جویای حال آنان و اقوامشان مانند دستغیب شود (۴/۲۸۰). | |||
در دی ۱۳۵۷، دستغیب در پاسخ به نامه علیاصغر صالحی کرمانی از علمای کرمان درباره جنایتهای رژیم پهلوی در مشهد و کرمان اعلام کرد، رژیم پهلوی به حمایت از امریکا و صهیونیستها و به سبب منافع یهودیان و مسیحیان، مسلمانان را قتل عام میکند و لازم است مردم بیشتر متشکل شوند و مبارزات خود را فشردهتر کنند (مرکز اسناد، ۲/۵۲۹). پس از اعتصاب گسترده کارکنان صنعت نفت در اعتراض به رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ و کمشدن مواد سوختی (← مقاله اعتصاب کارکنان صنعت نفت)، دستغیب در پیامی از مردم فارس خواست توطئه رژیم در ایجاد کمبودهای ساختگی را خنثی کنند و با تأمین نیازمندیهای خود از ایستادن در صفهای طولانی برای دریافت مواد سوختی خودداری کنند. وی تأکید کرد در این شرایط هر کس باید به اندازه ضرورت استفاده کند (همان، ۲/۵۶۹). | |||
دستغیب پس از پیروزی انقلاب، با رأی مردم، نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی را بر عهده گرفت. در پی درخواست اهالی شیراز، نهم مرداد ۱۳۵۸ امامخمینی وی را به امامت جمعه این شهر منصوب کرد (۹/۲۵۷؛ نورمحمدی، ۲/۸۸۱). وی در طول دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در بسیجکردن مردم و فراهمکردن امکانات و تدارکات رزمندگان تلاشی پیگیر میکرد و همواره در سخنرانیهای خود مردم را به شرکت در جنگ و فرستادن کمکهای خود به جبههها فرا میخواند (اداره کل فرهنگ، ۳۷). او شرکت در این جنگ را مصداق واقعی جهاد در راه خدا میدانست و حضور در جبهههای دفاع مقدس را بر هر کار دیگری مقدم میداشت (همان، ۳۸). | |||
دستغیب ارادت ویژهای به امامخمینی داشت و در موضعگیریهای سیاسی و سخنرانیها، بارها این علاقه را ابراز میکرد (همان، ۳۴ ـ ۳۶؛ حزب جمهوری اسلامی، ۵۱ و ۷۴؛ دستغیب، سیدمحمدهاشم، یادواره، ۵۹). وی اطاعت از امامخمینی را در جایگاه ولی فقیه و نایب امام زمان(ع) به منزله اطاعت از خداوند میدانست (دستغیب، سیدعبدالحسین، شانزده) و مخالفت با ایشان را مخالفت با امام زمان(ع) میشمرد. جمله «بیعشقِ خمینی نتوان عاشق مهدی شد» که بر بسیاری از دیوارها نقش بسته، از دستغیب است (اداره کل فرهنگ، ۳۴ ـ ۳۶؛ حزب جمهوری اسلامی، ۵۱ و ۷۴). | |||
دستغیب سرانجام در ۶۸سالگی در روز جمعه ۲۰ آذر ۱۳۶۰ در مسیر رفتن برای برگزاری نماز جمعه شیراز به دست یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق با جمعی از همراهانش به شهادت رسید. پیکر او بر حسب وصیت، در حرم امامزاده سیدمیرمحمد کنار صحن حرم احمدبنموسی (شاهچراغ) نزد پدر و بستگانش دفن شد (دستغیب، سیدمحمدهاشم، یادواره، ۷۶ ـ ۸۴). امامخمینی که علاقهمند به دستغیب بود و بارها از وی به بزرگی یاد کرده و وی را مجاهد عالیقدر خواندهاست (۱۹/۳۰۶). در پیامی مبسوط در ۲۰ آذر به مناسبت شهادت دستغیب، با بیان اینکه شهادت برای فرزندان اسلام و ذریه پیامبر عظیم الشأن(ص) و اولاد فاطمه(ع) و یادگاران حسین(ع) در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم چیزی غیر عادی و پدیدهای غیر معهود نیست، وی را عالم عامل، معلم اخلاق، مربی بزرگ، مهذب نفوس، شهید پرافتخار و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی دانست که خالصانه به انقلاب، نظام و مردم خدمت کرد. ایشان همچنین خاطرنشان کرد که ملت بزرگ اسلام از محراب مسجد کوفه تا صحرای افتخارآمیز کربلا و در طول تاریخ پرارزش سرخ تشیع، قربانیانی ارزشمند به اسلام عزیز و در راه خدا تقدیم کردهاست و ایران شهادتطلب نیز از این پدیده سعادتمند مستثنا نیست و گوش و چشم انقلاب اسلامی از این شهیدان حسینگونه پر است. ایشان با بیان اینکه گناه دستغیب تنها تربیت محرومان و هدایت مردم بود، شهادت این بزرگان، علما و معلمان ارزشمند را برای جبران شکست امریکا در منطقه و صدام امریکایی در جبههها دانست (۱۵/۴۱۷ ـ ۴۱۹). ایشان روز بعد نیز در دیدار ائمه جمعه استان سمنان، با اشاره به اینکه هدف قدرتهای بزرگ و دنبالههای داخلی آنها روحانیت است، بنای دشمنان را این دانست که آنانی که بیشتر دعوت به اسلام میکنند، بیشتر مورد هدف قرار گیرند. ایشان از دستغیب به نیکی یاد کرد و او را انسانی وارسته و به تمام معنا معلم اخلاق و مرشد مردم شمرد که در سخنانش معنویت موج میزد (۱۵/۴۲۵). ایشان همچنین در پیام دیگری که درباره یادواره تجلیل از دستغیب در ۱۴ دی ۱۳۶۰ فرستاد، با اشاره به اینکه درسهای انسانسازِ دستغیب در قلب انسانهای متعهد غوغا برپا میکرد و مسجد و منبر و محراب شیراز هیچگاه نغمه ملکوتی وی را از یاد نخواهد برد، خاطرنشان کرد که دستغیب به دستِ غیبنشینان ملکوت سپرده شد و در آغوش رفیق اعلی آرمید و او نمردهاست، بلکه زندگانی جاوید در جرگه پردهنشینان قدس و عاشقان لقاءاللَّه یافتهاست (۱۵/۴۶۳). ایشان در تیرماه ۱۳۶۴، با ابراز اینکه از علاقهمندان به مجاهد عالیقدر، شهید معظم دستغیب و خانواده وی میباشد، از بیت دستغیب تقاضا کرد طبق سیره این شهید در رفع اختلافات در شیراز تلاش کنند (۱۹/۳۶۰). | |||
==آثار== | |||
از دستغیب کتابها و تألیفات زیادی در زمینههای معارف اسلامی، اعتقادات و آموزههای اخلاقی بر جای ماندهاست که معروفترینِ آنها کتابهای قلب سلیم، صلوة الخاشعین، زینب کبری، قیام امامحسین(ع)، اخلاق اسلامی، حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر کفایة الاصول، داستانهای شگفت و گناهان کبیره است. موعظهها و بحثهای تفسیری ایشان نیز در قالب چندین جلد کتاب بارها به چاپ رسیدهاست (گنجبخش زمانی، ۱/۱۷۰؛ نورمحمدی، ۲/۸۸۲). دستغیب علاوه بر تألیف و تدریس و تربیت صدها طلبه فاضل و متعهد، کارهای عمرانی و خدماتی فراوانی نیز انجام داد و مراکز خدماتی و خیریه زیادی را برای کارگران و بیکاران راهاندازی کرد (نورمحمدی، ۲/۸۷۸). وی چندین مسجد و مدرسه علوم دینی ازجمله مسجد الرضا، مسجد شهید خلیل دستغیب، مسجد المهدی، مسجد آلالرسول، مسجد روحالله، مدرسه قوام، مدرسه هاشمیه، مدرسه علمیه حکیم دستغیب و مجتمع خاتمالانبیا را بنا نهاد و در تعمیر و بازسازی مسجد جامع و تقویت و توسعه حوزه علمیه شیراز تلاش زیادی کرد (گنجبخش زمانی، ۱/۱۷۰؛ اداره کل فرهنگ، ۴۳ ـ ۴۴). | |||
==فرزندان== | |||
از دستغیب پنج پسر به نامهای سیدهاشم، سیدمحمود، سیدمحمدهادی، سیدمحمدعلی، سیدبهاءالدین و سه دختر به نامهای سیدهصدیقه، سیدهبتول و سیدهزهرا بیگم به یادگار ماند (دستغیب، سیدبهاءالدین، ۳۷). | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |