پرش به محتوا

شیخ فضل‌الله نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰٬۸۵۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ دی ۱۴۰۱
جز
ویرایش Shams (بحث) به آخرین تغییری که M.hashemi انجام داده بود واگردانده شد
جز (Shams صفحهٔ شیخ فضل الله نوری را به شیخ فضل‌الله نوری منتقل کرد)
جز (ویرایش Shams (بحث) به آخرین تغییری که M.hashemi انجام داده بود واگردانده شد)
برچسب‌ها: تغییرمسیر حذف شد واگردانی
خط ۱: خط ۱:
#تغییر_مسیر [[شیخ فضل‌الله نوری]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی
| عنوان = شیخ فضل الله نوری
| تصویر =پرونده:شیخ فضل الله نوری.jpg
| اندازه تصویر =
| توضیح تصویر =
|سرشناسی =
|نام کامل = شیخ فضل الله نوری
|لقب =
|نسب =
|زادروز = دی ۱۲۲۲
|شهر تولد = [[مازندران]]
|کشور تولد = [[ایران]]
|تاریخ درگذشت =
|شهر درگذشت =
|کشور درگذشت =
|آرامگاه =
|نام همسر =
|فرزندان =
|خویشاوند سرشناس=
|دین = [[اسلام]]
|مذهب = [[شیعه]]
|پیشه =
|مناصب = ریاست امور مذهبی و شرعی
|پس از =
|پیش از =
|اساتید =راضی آل‌خضر نجفی، مهدی آل‌­کاشف‌الغطاء، [[میرزا­حبیب‌الله رشتی]] و [[سیدحسن شیرازی]]
|شاگردان =عبدالکریم حائری یزدی، آقاحسین قمی، ملاعلی مدرس، محمد قزوینی، سیدمحمود مرعشی(پدر سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی) و [[میرزاابوالقاسم قمی]]
|تالیفات =رساله اصولی المشتق: تقریر درس میرزای شیرازی، رساله تحریم سفر حاجیان به [[مکه]] از طریق جبل، صحیفه قائمیه حاوی دعاهای رسیده از [[امام‌‌مهدی(ع)]]،
|وبگاه رسمی =
|امضا =
}}
 
'''شیخ فضل الله نوری'''، فقیه مجاهد و از رهبران نهضت مشروطه و منتقد آن.
 
== معرفی ==
فضل‌الله کجوری مازندرانی معروف به شیخ‌فضل‌الله نوری در دوم ذیحجه ۱۲۵۹ق/ سوم دی ۱۲۲۲ در روستای لاشک از توابع کجور [[مازندران]] به ‌دنیا آمد. پدر او ملاعباس نوری، از عالمان برجسته<ref> امینی، شهیدان راه فضیلت، ۵۱۴؛ ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۳ و ۲۶ ـ ۲۷؛ بروجردی، نخستین فریادگر مشروعه، ۱۶.</ref> و پیشوای مورد اعتماد مردم نور و مازندران بود. وی کتابی با عنوان الاخلاق نگاشته است<ref> انصاری، شیخ‌فضل‌الله ن‍وری‌ و م‍ش‍روطیت‌، ۲۹؛ ابوالحسنی، اندیشه سبز، ۱۸.</ref>. میرزامحمدتقی نوری جد مادری وی نیز از عالمان بزرگ بود<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۳ ـ ۲۴.</ref>.
 
== تحصیلات ==
شیخ‌فضل‌الله نوری تحصیلات نخستین را نزد ملااسماعیل، در مکتب محل آغاز کرد، پس از مدتی به حوزه پررونق «بَلَده» نور مازندران رفت و سپس به [[تهران]] سفر کرد و نزد حسین فاضل لنکرانی و پدرش ـ که در محله سنگلج تهران پیش‌نماز بود ـ به تحصیل پرداخت<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۵؛ ابوالحسنی، اندیشه سبز، ۱۷.</ref>. او پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات خود، همراه میرزاحسین نوری، معروف به [[محدث نوری]]، دایی و پدر زن خود، رهسپار نجف شد و در آنجا در درس استادانی چون راضی آل‌خضر نجفی، مهدی آل‌­کاشف‌الغطاء، [[میرزا­حبیب‌الله رشتی]] و [[سیدحسن شیرازی]] معروف به میرزای بزرگ شیرازی شرکت کرد<ref> مدرس تبریزی، ۶/۲۶۳؛ گلی ‌زواره، امام‌خمینی و انقلاب مشروطه، ۴۴.</ref>. با هجرت میرزای شیرازی به سامرا در سال ۱۲۹۲ق/ ۱۲۵۴ش{{ببینید|شیرازی، میرزامحمدحسن}} او نیز به [[سامرا]] رفت و دوازده سال در این شهر ماند<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷ ـ ۳۸ و ۵۷۳.</ref>.
 
نوری در مدت اقامت در سامرا در شمار شاگردان نامدار و برجسته میرزای شیرازی درآمد<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷ ـ ۳۸.</ref> و در همین زمان به مقام [[اجتهاد]] رسید و چندین رساله فقهی و اصولی تألیف و تقریر کرد<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۷۴ ـ ۷۷؛ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱/۱۴۴.</ref>. وی در حفظ و تقویت حریم مرجعیت میرزای شیرازی تلاش فراوانی کرد و میرزای شیرازی نیز او را نفس خویش شمرد و میان خود و او غیریّت را منتفی دانست<ref> ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۲۵۷.</ref>. حوزه درسی نوری در عراق مورد توجه طلاب اهل فضل قرار گرفت و شخصیت‌هایی چون ‌عبدالکریم حائری یزدی، آقاحسین قمی، ملاعلی مدرس، محمد قزوینی، سیدمحمود مرعشی(پدر سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی) و [[میرزاابوالقاسم قمی]] مشهور به کبیر از محضر او بهره ‌بردند<ref> گلی‌ زواره، امام‌خمینی و انقلاب مشروطه، ۴۴؛ حسن‌زاده، شیخ‌فضل‌الله نوری در ظلمت مشروطیت، ۱/۴۲۰؛ انصاری، شیخ‌فضل‌الله ن‍وری‌ و م‍ش‍روطیت‌، ۳۶.</ref>. وی به ‌دستور میرزای شیرازی برای ارشاد و تبلیغ دین در سال ۱۳۰۳ق/ ۱۲۶۳ش به تهران بازگشت<ref> علویان، روحانیت و جامعه‌پذیری سیاسی، ۱۳۱؛ ابوالحسنی، ‌اندیشه سبز، ۷۵.</ref>.
 
== ریاست امور مذهبی و شرعی ==
نوری سال‌ها در تهران ریاست امور مذهبی و شرعی مردم را عهده‌دار بود و مصدر خدمات مهمی بود<ref> موسوی اصفهانی، احسن الودیعة، ۲/۲۵۰؛ ادیب هروی، تاریخ انقلاب طوس، ۱/۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>؛ به‌ویژه در زمان صدارت عین‌الدوله، صدر اعظم ناصرالدین‌شاه [[قاجار]]، دعاوی مهم مردم به وی و سیدعلی‌اکبر تفرشی ارجاع می‌شد<ref> صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۲۵.</ref>. وی همچنین با نفوذ فرهنگ بیگانه در ایران و حمل کالاهای استعمارگران به کشورهای اسلامی مخالف بود و ماهیت مکتب‌های مادی غربی را با وجود عناوین مختلف، یکی می‌دانست و معتقد بود که بینش آنها را پرده تیره [[مادیت]] پوشانده است<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۴۰ ـ ۲۴۲ و ۲۹۲.</ref>. او دراین‌باره استفتائاتی از میرزای شیرازی تدوین و در تهران منتشر کرد<ref> قزوینی، یادداشت‌های قزوینی، ۵/۸۸۰.</ref>. وی در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۶۹ش در جریان جنبش تنباکو{{ببینید|نهضت تحریم تنباکو}}، در اعتراض به دادن امتیاز [[توتون و تنباکو]]، با [[میرزا‌حسن آشتیانی]]، رهبر این قیام در تهران، همکاری می‌کرد<ref> بروجردی، نخستین فریادگر مشروعه، ۱۶ ـ ۱۷.</ref>.
 
پس از درگذشت آشتیانی، شیخ‌فضل‌الله نوری، به عنوان مجتهد تراز اول تهران مطرح شد<ref> دولت‌آبادی، حیات یحیی، ۱/۱۳۵.</ref>. وی در شوال ۱۳۱۹ق/ بهمن ۱۲۸۰ش به حج رفت و پس از انجام مناسک در ماه صفر ۱۳۲۰ق/ خرداد ۱۲۸۱ به نجف رفت و در رجب همان سال به [[ایران]] بازگشت<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۷۶.</ref>.
 
== نهضت مشروطه ==
رهبران دینی، نقش اساسی و بنیادینی در [[نهضت مشروطه]] داشتند، به گونه‌ای که مرجعیت [[شیعه]] مستقر در نجف، به رهبری [[محمدکاظم خراسانی]]، [[میرزاعبدالله مازندرانی]] و میرزاخلیل تهرانی، مسئولیت اداره نهضت را بر عهده داشتند. در تهران عالمانی چون [[سیدعبدالله بهبهانی]]، [[سیدمحمد طباطبایی]] و [[شیخ‌فضل‌الله نوری]] که عالمان تراز اول بودند، به پیشبرد امور نهضت همت گماشتند و مردم را در آستانه طلوع مشروطه، بر ضد [[حکومت]] بسیج کردند<ref> ابوالحسنی، دیده‌بان بیدار، ۱۷ ـ ۱۸؛ انصاری، شیخ‌فضل‌الله ن‍وری‌ و م‍ش‍روطیت‌، ۲۴۸ ـ ۲۴۹ و ۲۶۰ ـ ۲۶۱.</ref>. در سال ۱۲۸۴، مظفرالدین‌شاه قاجار پیش از سفر خود به [[اروپا]]، برای حفظ آرامش پایتخت، به شیخ‌فضل‌الله متوسل شد و وی به همراه سیدعلی‌اکبر تفرشی نزد بهبهانی رفت و از او قول گرفت که در غیاب شاه قاجار، از تضعیف حکومت بپرهیزد<ref> صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۲۷ ـ ۲۲۸.</ref>.
 
نوری با وجود اصرار افرادی مانند بهبهانی و طباطبایی، در اعتراض اولیه که به هجرت صغرا شهرت یافت، شرکت نکرد؛ زیرا آن را نزاع شخصی میان روحانیان یادشده با عین‌الدوله می‌دانست؛ به همین دلیل شبنامه‌نویسان به او هتاکی کردند. وی اما در مهاجرت علما به شهر قم که به مهاجرت کبرا معروف شد، شرکت کرد و این اعتراض، به قیام سراسری تبدیل شد و عین‌الدوله را زیر فشار قرار داد. نوری در این مرحله برای همراه‌کردن علمای نجف با مهاجران، تلاش کرد<ref> صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۳۵ و ۶۶۹؛ اکبرزاده، در نهضت مشروطه، ۵۴ ـ ۵۵.</ref>. وی در طول توقف در [[قم]] تا زمان صدور دست‌خط و فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین‌شاه و بازگشت مهاجران از قم، با آنان همداستان بود{{ببینید|نهضت مشروطه}}؛ اما پس از بازگشت از قم و انعقاد مجلس شورای ملی و مطرح‌شدن نگارش قانون اساسی و مسئله بررسی آن توسط علما، کم‌کم از صف رهبران نهضت جدا شد. وی در تأسیس عدالت خانه و تدوین [[قانون اساسی]] و نظارت [[فقها]] بر قوانین، خواستار ضرورت مغایرت‌نداشتنِ قوانین [[مجلس شورای ملی]] با اصول و ارزش‌های اسلامی شد<ref> ترکمان، مجموعه‌ای از مکتوبات، ۱/۳۷۹؛ ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۵۷ ـ ۲۷۷.</ref>.
 
متمم قانون اساسی با اصرار و پیگیری نوری در یکم [[رمضان]] ۱۳۲۵ق/ پانزده مهر ۱۲۸۶ به تصویب مجلس شورای ملی رسید، اما وی و برخی روحانیان، مفاد متمم قانون اساسی را پس از تدوین آن مغایر با قوانین شرعی دانستند و برای اعتراض به آن، چند روزی را در آستانه [[عبدالعظیم حسنی(ع)]] در شهر ری، تحصن کردند و مشروطه مشروعه را خواستار شدند. آنان برای بیان اندیشه‌های خود و خنثی‌کردن نقشه‌های مشروطه‌طلبان در فاصله‌گرفتن از دیانت و قانون اسلام، روزنامه‌ای منتشر کردند<ref> سلیمانی و علیان، از عدالتخانه تا مشروطه غربی، ۱۸۰ ـ ۱۸۱.</ref>. نوری با ناامیدی از اصلاح اوضاع و حفظ دین و استقلال، در صدد تحریم مشروطه برآمد و مشروطه مشروعه را مطرح کرد. وی ضمن تأکید بر انهدام استبداد معتقد بود در تصویب قوانین لازم است [[شریعت اسلامی]] مبنا قرار گیرد<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۶۸؛ اصغری، مظلومی بر بالای دار، ۱۹ و ۲۰.</ref>.
 
شکل‌گیری اختلاف میان رهبران دینی پشتیبان مشروطه با محوریت آخوند خراسانی و عالمان مشروعه‌خواه با محوریت نوری، از مهم‌ترین فصل‌های تاریخ مشروطه است. مناسبات آنان از زمانی تیره شد که نوری از جریان مشروطه کناره گرفت و آن را جریانی ضد شریعت خواند. از آن پس، میان روحانیان دودستگی به‌وجود آمد. نوری با اصرار بر اسلامی‌بودن مجلس و نظارت [[علما]] بر قوانین مجلس، پرچم‌دار مشروطه مشروعه شد و آخوند خراسانی و دیگر عالمانِ هم‌رأی او، به پشتیبانی خود از مشروطه و مجلس ادامه دادند و مخالفت با آن را کاری نادرست شمردند<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۶۸ و ۲۷۷ ـ ۲۷۸.</ref>. فاصله میان تهران و نجف، و نرسیدن پیام‌های نوری و همفکران او به نجف از یک سو و فرستادن پیام از طرف مشروطه‌خواهان، علیه نوری به نجف، این شکاف را بیشتر کرده بود؛ در حالی‌که اسلامیت نهضت، خواسته مشترک [[علمای نجف]] و نوری بود<ref> انصاری، شیخ‌فضل‌الله ن‍وری‌ و م‍ش‍روطیت‌، ۲۹۲ ـ ۲۹۴.</ref>.
 
با تعطیلی مجلس شورای ملی در تیر ۱۲۸۷، شماری از مجتهدان ازجمله نوری در باغشاه گرد آمدند و در دیدار با محمدعلی‌شاه قاجار، درباره ساختار حکومت با او گفتگو کردند. آنان در همراهی با محمدعلی‌شاه، مشروطه را خلاف [[اسلام]] دانستند و مکتوب این نظر را در باغشاه آویختند و در شوال ۱۳۲۶ق/ آبان ۱۲۸۷ش شاه انصراف خود را از برپایی مجلس اعلام کرد<ref> صفایی، تاریخ مشروطیت، ۳۱۲ ـ ۳۱۳.</ref>.
 
== حمله به نوری ==
در سال ۱۳۲۶ق به تحریک سفارت انگلیس، شخصی به نام کریم دواتگر، به نوری حمله و او را ترور کرد و وی از ناحیه ران چپ زخمی شد. وی سه ماه‌ونیم بستری بود و اثر جراحت آن تا آخر عمر، وی را آزار می‌داد؛ ولی او ضارب را بخشید<ref> ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۲۵ ـ ۴۲۷.</ref>. نوری، محمدعلی‌شاه را به استقلال و رعایت قوانین اسلام فرا خواند و او را از انفعال در برابر تهدیدهای سفارت [[روس]] و [[انگلیس]] برحذر داشت<ref> ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۲۹ ـ ۴۳۰.</ref>.
 
== محاکمه ==
پس از پیروزی مشروطه‌طلبان و خلع محمدعلی‌شاه از حکومت، هیئت مدیریه موقت مشروطه‌طلبان مرکب از سردار اسعد، معزالسلطان، یپرم‌خان ارمنی و فاتحان تهران در جلسه‌ای محرمانه حکم بازداشت نوری را صادر کردند. سرانجام وی بازداشت و در دادگاهی به ریاست شیخ‌ابراهیم معروف به مجتهد زنجانی و با عضویت منتصرالدوله پیشکار سپه سالار، عمیدالسلطان، سالار فاتح، اعتلاءالملک، میرزااحمد نجات، عین‌النظام، وحیدالملک و میرزاعلی‌محمدخان محاکمه شد. در این دادگاه وی به جرم «افساد فی ‌الارض» به اعدام محکوم شد<ref> صفایی، تاریخ مشروطیت، ۳۵۲.</ref>.
 
== شهادت ==
سفارت خانه‌های انگلیس و روسیه، به نوری پیشنهاد پناهندگی دادند؛ ولی وی آن را نپذیرفت<ref> ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۳۳ ـ ۴۴۰.</ref>. سرانجام نوری در سیزدهم رجب ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش در میدان توپخانه تهران به فرماندهی یپرم‌خان ارمنی بر دار کشیده شد<ref> بهمنی، فاجعه قرن، ۱۴۴؛ اصغری، مظلومی بر بالای دار، ۱۹ ـ ۲۰.</ref>. گفته شده فرزند ارشد وی به نام مهدی، نخستین کسی بود که با خوشحالی شعار زنده‌باد مشروطیت را پای دار پدر سرداد<ref> ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۵۹؛ کیانوری، خاطرات نورالدین، ۳۶.</ref>. عضدالملک نایب‌السلطنه، شخصیت متدین و نیک‌نام قاجار بود که مسئولیت سلطنت را تا زمان به سن قانونی رسیدن احمدشاه قاجار بر عهده داشت و از عقیده‌مندان به [[شیخ‌فضل‌الله نوری]] بود. او پس از خبر اعدام نوری، بسیار متأثر شد و پیکر او را پس از چندی پنهانی به همراه عده‌ای با کالسکه مخصوص خود به قم فرستاد و در یکی از مقبره‌های صحن اتابکی حرم [[فاطمه معصومه(س)]] با مراسم مذهبی به خاک سپرده شد<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۶۶۳؛ صفایی، تاریخ مشروطیت، ۳۵۲.</ref>.
 
پس از شهادت نوری، مخالفان وی به کمالات او اعتراف کردند و او را بسیار فهیم و باهوش و دارای قدرت استدلال کم‌نظیر دانستند<ref> ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ۶/۱۲۵۷.</ref>؛ حتی یپرم‌خان ارمنی که او را به دار کشید، وی را روحانی عالیقدری می‌دانست که گفته‌هایش برای مردم وحی مُنزَل شمرده می‌شد<ref> ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۲۶۷.</ref>؛ چنان‌که [[میرزاحبیب‌الله رشتی]] از شاگردان خاص [[شیخ‌مرتضی انصاری]]، نوری را عالم پرسوز و گداز، [[عالم ربانی]] و مجتهد متبحر و کامل در علوم عقلی و نقلی شمرده است<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۸ ـ ۳۹.</ref>. مقام علم و فضل نوری، او را در زمره یاران خاصِ میرزای شیرازی قرار داده بود<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷ و ۴۰.</ref> و او از مجتهدان به نام و باشکوه تهران شمرده شده است که هماورد طباطبایی و بهبهانی بود<ref> کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۳۱ و ۵۸.</ref>. مقام بلند علمی نوری سبب شده بود که حتی مخالفان او با وجود ارتکاب تهمت‌های فراوان علیه وی، نتوانند مقام علمی او را انکار کنند<ref> ابوالحسنی، دیده‌بان بیدار، ۲۱ ـ ۲۲؛ ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۱۳۸.</ref>.
 
از میرزای شیرازی نقل شده است که در پاسخ به پرسش شرعی برخی از مردم تهران گفته بود: «مگر شیخ‌فضل‌الله در تهران نیست که به من مراجعه می‌کنید؟»<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۱۳۸.</ref>. امام‌خمینی نیز معتقد به مقام علمی و مجاهدت‌های سیاسی نوری بود و او را علمدار دفاع از دین می‌شمرد و درباره قاتلان وی دیدگاهی شدیداً منفی داشت. مقبره نوری در شهر قم محل درس امام‌خمینی و دوستان ایشان بود. ایشان به نویسندگان توصیه می‌کرد درباره صحت عملکرد نوری مطلب بنویسند<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۰۸ ـ ۵۱۰.</ref>.
 
به باور امام‌خمینی شیخ‌فضل‌الله نوری، مجتهدی مجاهد و دارای مقامات عالی بود. او برای اسلام کار کرد و در ماجرای مشروطه بر موافقت قوانین با اسلام تأکید کرد. او از مشروطه مشروعه دفاع می‌کرد و تصویب متمم قانون اساسی نیز به کوشش او انجام شد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۸ و ۱۴/۴۵۷.</ref> و معتقد بود آن مشروطه ‏اى که از غرب و شرق برسد مورد پذیرش نیست<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۷۱.</ref>.‏ از نظر ایشان مخالفان داخلی و خارجی نتوانستند چنین اقتداری را که در روحانیت بود، تحمل کنند؛ از این‌رو با جوسازی این عالم شاخص و مورد قبول همه را به دست یک روحانی منحرف و ملای غیر مهذّب، محاکمه و حکم قتلش را صادر کردند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۸ و ۴۲۰.</ref>. بدین‌گونه او در دفاع از مشروطه مشروعه به [[شهادت]] رسید و گروهی از مردم نیز پای دارش کف زدند و حوادث را چنان منعکس کردند که از حوزه نجف هم فریاد اعتراضی بلند نشد<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۴۸.</ref>. به باور ایشان شهادت نوری نقشه‏اى بود که اسلام را منعزل کنند و کردند<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۵۷.</ref>.
 
== نظر امام‌خمینی ==
امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب بارها هشدار داد مبادا مردم، دولت، مسئولان و علما به ‌گونه‌ای رفتار کنند که وقایع صدر مشروطه دوباره تکرار شود. ایشان اصرار می‌کرد باید از این حادثه عبرت گرفت<ref> امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۷۰ ـ ۱۷۱.</ref>. ایشان از برخی نشریات، به‌دلیل بدگویی علیه نوری انتقاد کرد و افزود این روحانی جرمش آن بود که می‌گفت قانون باید اسلامی باشد و احکام [[قصاص]] غیر انسانى‏ نیست‏، انسانی است<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۶۴.</ref>. نگاه ایشان به نوری، عمدتاً معطوف به غیرت دینی و مظلومیت او در شهادت بوده است<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۰۸ ـ ۵۰۹.</ref>.
 
== پایان ==
نوری دو همسر داشت. او از همسر اول خود، سکینه، سه پسر و پنج دختر و از همسر دیگر خود، گلین، یک پسر و سه دختر داشت<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۳ ـ ۵۷.</ref>. از وی تألیفاتی برجای مانده است، ازجمله:
 
رساله سؤال و پاسخ که در بردارنده ۲۳۶ پرسش از میرزای شیرازی است، [[رساله عملیه]] که حاوی شصت پرسش و پاسخ از میرزای شیرازی است، رساله اصولی المشتق: تقریر درس میرزای شیرازی، رساله تحریم سفر حاجیان به [[مکه]] از طریق جبل، صحیفه قائمیه حاوی دعاهای رسیده از [[امام‌‌مهدی(ع)]]، شرح مقاصد که حاوی مجموعه نامه‌ها و اعلامیه‌های وی و یارانش در تحصن حرم عبدالعظیم حسنی(ع)  است، تحریم مشروطیت که حاوی دلیل موافقت اولیه و مخالفت ثانویه نوری با مشروطیت و دلایل شرعی این تصمیم به قلم خودش است<ref> ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۷۴ ـ ۸۷.</ref>.
==پانویس==
 
{{پانویس|۲}}
==منابع==
{{منابع}}
*ابوالحسنی (منذر)، علی، ‌اندیشه سبز، زندگی سرخ، زمان و زندگی شیخ‌فضل‌الله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
*ابوالحسنی (منذر)، علی، ‌پ‍ایداری‌ ت‍ا پ‍ای‌ دار؛ سیری‌ در حیات‌ پ‍رب‍ار ع‍ل‍می‌، م‍ع‍نوی‌، اج‍ت‍ماعی‌ و سیاسی‌ ش‍هید ح‍اج‌‌شیخ‌فضل‌الله ن‍وری‌، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
*ابوالحسنی (منذر)، علی، ‌تنهای شکیبا، احوال، افکار و آثار شیخ‌فضل‌الله نوری، قم، مؤسسه کتابشناسی شیعه، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
*ابوالحسنی (منذر)، علی، ‌دیده بان بیدار، دیدگاه‌ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ‌فضل‌الله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
*ادیب هروی، محمدحسن، تاریخ انقلاب طوس یا پیدایش مشروطیت ایران، مشهد، شرکت چاپخانه خراسان، چاپ دوم، ۱۳۳۱ش.
*اصغری، سیدمحمد، مظلومی بر بالای دار، تهران، امیرکبیر، چاپ اوّل، ۱۳۶۲ش.
*اکبرزاده، فریدون، نقش رهبری، در نهضت مشروطه، ملی نفت و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
*امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
*امینی، عبدالحسین، شهیدان راه فضیلت؛ شرح حال مختصر علمای شهیدمان از قرن چهارم هجری تا کنون، ترجمه جلال‌الدین فارسی، تهران، روزبه، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش.
*انصاری، مهدی، شیخ‌فضل‌الله ن‍وری‌ و م‍ش‍روطیت‌ (رویاروی‍ی‌ دو ‌اندیش‍ه‌)، تهران، زوّار، ۱۳۷۱ش.
*بروجردی، مصطفی، نخستین فریادگر مشروعه در بیداد مشروطه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوّم، ۱۳۶۲ش.
*بهمنی، جواد، فاجعه قرن یا کشتن شیخ‌فضل‌الله نوری در ملأ عام، تهران، سعیدی، ۱۳۵۹ش.
*ترکمان دهنوی، محمد، مجموعه‌ای از مکتوبات، اعلامیه‌ها، ... و چند گزارش پیرامون نقش شیخ شهید فضل‌الله نوری در مشروطیت، تهران، رسا، چاپ اوّل، ۱۳۶۳ش.
*حسن‌زاده آب‌لشکری، سیدمجید، شیخ‌فضل‌الله نوری در ظلمت مشروطیت، چاپ‌شده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
*دولت‌آبادی، میرزایحیی، حیات یحیی، تهران، عطار ـ فردوس، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
*سلیمانی، جواد و رمضان علیان، از عدالتخانه تا مشروطه غربی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیّه قم، چاپ اوّل، ۱۳۸۴ش.
*شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایت‌الله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۲ش.
*صفایی، ابراهیم، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران، ایران یاران، ۱۳۸۰ش.
*علویان، مرتضی، روحانیت و جامعه‌پذیری سیاسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، ۱۳۸۳ش.
*قزوینی، محمدبن‌عبدالوهاب، یادداشت‌های قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۶۳ش.
*کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ بیستم، ۱۳۸۳ش.
*کیانوری، نورالدین، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نگاه ـ اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
*گلی‌ زواره قمشه‌ای، غلامرضا، امام‌خمینی و انقلاب مشروطه، مجله پاسدار اسلام، شماره ۲۸۴، ۱۳۸۴ش.
*مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب یا کنی و القاب، تهران، خیام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.
*ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، علمی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
*موسوی اصفهانی، سیدمحمدمهدی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعه، بغداد، مطبعة النجاح، چاپ اول، ۱۳۴۸ق.
 
{{پایان}}
 
==پیوند به بیرون==
 
 
محمد خردمند، [https://books.khomeini.ir/books/10010/134/ شیخ‌فضل‌الله نوری] دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱۰، ص ۱۳۴-۱۳۸.
[[رده:مقاله‌های جلد دهم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
۲۱٬۱۶۶

ویرایش