پرش به محتوا

لیلة‌القدر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''لیلةالقدر'''، شب نزول [[قرآن]] و فرشتگان و تعیین مقدرات.
'''لیلةالقدر'''، شب نزول [[قرآن]] و [[فرشتگان]] و تعیین مقدرات.


==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
«لیل» به شب گفته می‌شود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۲/۱۷۵۴۲.</ref> که زمان بین غروب آفتاب تا طلوع فجر است<ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۱۶۶؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۶۱؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۵/۶۷۷.</ref> و «قَدْر» به معنای حکم و [[قضای الهی]]، آنچه [[خداوند]] مقدر می‌کند<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۶۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۷۴؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۴۹۲.</ref> و منزلت و شرف<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۴۸.</ref> است. همچنین به معنای اندازه و تنگی نیز به ‌کار می‌رود.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۷۶ ـ ۷۷؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۴۹۲.</ref> برخی دلیل نام‌گذاری شب قدر را به اعتبار معانی گوناگون قدر دانسته‌اند. شب قدر در [[اسلام]] بافضیلت‌ترین شب‌های ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده، [[فرشتگان]] و روح در آن شب فرود می‌آیند و امور بندگان در آن شب برای یک سال مقدر می‌شود.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۶۴ و ۴/۴۰۳؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۲۵۱ ـ ۲۵۴.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز شب قدر را شب تنزل فرشتگان، [[نزول وحی]] و وصال [[پیامبر اکرم(ص)|نبی ختمی(ص)]]، می‌داند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶.</ref> که دارای صورت و ملکوت غیبی است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸.</ref>
«لیل» به شب گفته می‌شود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۲/۱۷۵۴۲.</ref> که زمان بین غروب آفتاب تا طلوع فجر است<ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۱۶۶؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۶۱؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۵/۶۷۷.</ref> و «قَدْر» به معنای حکم و [[قضای الهی]]، آنچه [[خداوند]] مقدر می‌کند<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۶۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۷۴؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۴۹۲.</ref> و منزلت و شرف<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۴۸.</ref> است. همچنین به معنای اندازه و تنگی نیز به ‌کار می‌رود.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۷۶ ـ ۷۷؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۴۹۲.</ref> برخی دلیل نام‌گذاری شب قدر را به اعتبار معانی گوناگون قدر دانسته‌اند. شب قدر در [[اسلام]] بافضیلت‌ترین شب‌های [[ماه رمضان]] است که قرآن در آن نازل شده، [[فرشتگان]] و روح در آن شب فرود می‌آیند و امور بندگان در آن شب برای یک سال مقدر می‌شود.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۶۴ و ۴/۴۰۳؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۲۵۱ ـ ۲۵۴.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز شب قدر را شب تنزل فرشتگان، [[نزول وحی]] و وصال [[پیامبر اکرم(ص)|نبی ختمی(ص)]]، می‌داند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶.</ref> که دارای صورت و ملکوت غیبی است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸.</ref>


==پیشینه==
==پیشینه==
یکی از مباحث مهم در [[معارف اسلامی]]، شب قدر است که در قرآن کریم درباره آن سخن به میان آمده<ref>دخان، ۳.</ref> و سوره قدر نیز دراین‌باره نازل شده است. در برخی [[روایات]] بر اهمیت شب قدر و لزوم [[شب‌زنده‌داری]] در آن تأکیده شده و برای این شب، اعمال گوناگونی ذکر شده است.<ref>صدوق، من‌ لایحضر، ۲/۱۵۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۸/۲۱.</ref> برخی روایات، این شب را از شب‌هایی می‌شمارند که روزی و اجل افراد در آن نوشته می‌شود.<ref>صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۷۰.</ref> [[مفسران]] و ‌[[اندیشمندان اسلامی]] بر اهمیت شب قدر و شب‌زنده‌داری در آن تأکید دارند. این شب نزد عموم مسلمانان از اهمیّت خاصی برخوردار است و در [[شریعت]] نیز بر [[عبادت]] در این شب و احیای آن تأکید شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۰/۳۰۳ و ۳۵۴.</ref> بسیاری از مفسران در ضمن تفسیر سوره قدر به اهمیت آن نیز پرداخته و این سوره را به همراه تفسیر آیات دیگر یا به صورت مستقل تفسیر کرده‌اند.<ref>← آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۴/۳۴۲.</ref> [[عرفا]] در آثار خود به تفسیر عرفانی از شب قدر پرداخته و اسرار و حقایقی از آن را بیان کرده‌اند.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷؛ آملی، تفسیر المحیط، ۵/۵۴؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۲۶۷.</ref> [[ابن‌عربی]] از نخستین کسانی است که به تفسیر این سوره بر اساس مبانی عرفانی پرداخته است.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.</ref>
یکی از مباحث مهم در معارف اسلامی، شب قدر است که در قرآن کریم درباره آن سخن به میان آمده<ref>دخان، ۳.</ref> و سوره قدر نیز دراین‌باره نازل شده است. در برخی [[روایات]] بر اهمیت شب قدر و لزوم [[شب‌زنده‌داری]] در آن تأکیده شده و برای این شب، اعمال گوناگونی ذکر شده است.<ref>صدوق، من‌ لایحضر، ۲/۱۵۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۸/۲۱.</ref> برخی روایات، این شب را از شب‌هایی می‌شمارند که روزی و اجل افراد در آن نوشته می‌شود.<ref>صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۷۰.</ref> مفسران و ‌اندیشمندان اسلامی بر اهمیت شب قدر و شب‌زنده‌داری در آن تأکید دارند. این شب نزد عموم مسلمانان از اهمیّت خاصی برخوردار است و در [[شریعت]] نیز بر [[عبادت]] در این شب و احیای آن تأکید شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۰/۳۰۳ و ۳۵۴.</ref> بسیاری از مفسران در ضمن تفسیر [[سوره قدر]] به اهمیت آن نیز پرداخته و این سوره را به همراه تفسیر آیات دیگر یا به صورت مستقل تفسیر کرده‌اند.<ref>← آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۴/۳۴۲.</ref> [[عرفا]] در آثار خود به تفسیر عرفانی از شب قدر پرداخته و اسرار و حقایقی از آن را بیان کرده‌اند.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷؛ آملی، تفسیر المحیط، ۵/۵۴؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۲۶۷.</ref> [[ابن‌عربی]] از نخستین کسانی است که به تفسیر این سوره بر اساس مبانی عرفانی پرداخته است.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.</ref>


امام‌خمینی به نخستین حضور خود در مجلس درس استاد خود [[محمدعلی شاه‌آبادی]] اشاره کرده که ایشان [[حقیقت]] لیلةالقدر را توضیح می‌داد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref> ایشان در کتاب‌های خود مانند [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]]،<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود، ۲۷۵.</ref> [[شرح چهل حدیث]]،<ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۵۸.</ref> [[مصباح الهدایه]]<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref> و [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]]،<ref>امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص، ۶۱ ـ ۶۲.</ref> به مباحث عرفانی لیلةالقدر پرداخته است. ایشان در [[کتاب آداب الصلاة]]، پس از [[تفسیر سوره توحید]]، به طور مفصل، [[تفسیر سوره قدر|سوره قدر]] را تفسیر کرده و در ضمن بحث از حقیقت شب قدر به مباحث دیگری چون [[اقسام فرشتگان]]، [[روح اعظم]]، [[قوس صعود و نزول عالم]] و [[حقیقت قیامت]] نیز اشاره کرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۸ ـ ۳۳۳.</ref> ایشان در این کتاب با اینکه به بیان آداب قلبی نماز اهتمام داشته، بر تفسیر عرفانی سوره قدر تأکید کرده و به بحث‌های لغوی و روایی نیز اشاره کرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۸ ـ ۳۴۶.</ref> ایشان مانند استاد خود، شاه‌آبادی (۶۸ ـ ۷۶) به تفسیر سوره قدر توجه ویژه‌ای داشته و اهمیت خاصی برای شب قدر قائل بوده و همگان را به استفاده از برکات آن برای [[تربیت نفس]] دعوت می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰ ـ ۵۰۱.</ref>
امام‌خمینی به نخستین حضور خود در مجلس درس استاد خود [[محمدعلی شاه‌آبادی]] اشاره کرده که ایشان [[حقیقت]] لیلةالقدر را توضیح می‌داد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref> ایشان در کتاب‌های خود مانند [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]]،<ref>امام‌خمینی، شرح حدیث جنود، ۲۷۵.</ref> [[شرح چهل حدیث]]،<ref>امام‌خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۵۸.</ref> [[مصباح الهدایه]]<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref> و [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]]،<ref>امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص، ۶۱ ـ ۶۲.</ref> به مباحث عرفانی لیلةالقدر پرداخته است. ایشان در [[کتاب آداب الصلاة]]، پس از تفسیر [[سوره توحید]]، به طور مفصل، [[تفسیر سوره قدر|سوره قدر]] را تفسیر کرده و در ضمن بحث از حقیقت شب قدر به مباحث دیگری چون اقسام فرشتگان، روح اعظم، قوس صعود و نزول عالم و حقیقت قیامت نیز اشاره کرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۸ ـ ۳۳۳.</ref> ایشان در این کتاب با اینکه به بیان آداب قلبی نماز اهتمام داشته، بر تفسیر عرفانی سوره قدر تأکید کرده و به بحث‌های لغوی و روایی نیز اشاره کرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۸ ـ ۳۴۶.</ref> ایشان مانند استاد خود، [[محمدعلی شاه‌آبادی|شاه‌آبادی]] (۶۸ ـ ۷۶) به تفسیر سوره قدر توجه ویژه‌ای داشته و اهمیت خاصی برای شب قدر قائل بوده و همگان را به استفاده از برکات آن برای [[تربیت نفس]] دعوت می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰۰ ـ ۵۰۱.</ref>


==وجه نام‌گذاری==
==وجه نام‌گذاری==
مفسران وجوهی را در نامیده‌شدن این شب به شب قدر ذکر کرده‌اند. گروهی بر این باورند که قدر به معنای شرف و فضیلت است و شب قدر، شبی‌ با فضیلت و منزلت است که در آن، قرآنِ صاحب‌منزلت توسط فرشته صاحب‌منزلت بر رسول صاحب قدر و منزلت نازل می‌شود.<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۳۲/۲۲۹؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۴.</ref> برخی این نام‌گذاری را به سبب تقدیر امور یک‌ساله بندگان در آن شب<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۳۸۵؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۳۵۱.</ref> و یا به جهت شرافت و قدر و منزلت نزد خداوند<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۲۰/۳۴۳.</ref> دانسته‌اند؛ همچنین گفته شده است از آنجاکه زمین در این شب، از حضور و فراوانی فرشتگان تنگ می‌شود، آن را شب قدر نامیده‌اند.<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۳۲/۲۲۹.</ref> امام‌خمینی به این وجوه اشاره کرده و دلیل ترجیح هر یک از آنان را بیان می‌کند. ایشان قدر به معنای شرف و منزلت را به سبب وقوع وصال پیامبر(ص) به محبوب خود و [[فنا]] و [[تقرب|قرب حقیقی]] ایشان در این شب می‌داند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶.</ref>
مفسران وجوهی را در نامیده‌شدن این شب به شب قدر ذکر کرده‌اند. گروهی بر این باورند که قدر به معنای شرف و فضیلت است و شب قدر، شبی‌ با فضیلت و منزلت است که در آن، قرآنِ صاحب‌منزلت توسط فرشته صاحب‌منزلت بر رسول صاحب قدر و منزلت نازل می‌شود.<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۳۲/۲۲۹؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۴.</ref> برخی این نام‌گذاری را به سبب تقدیر امور یک‌ساله بندگان در آن شب<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۳۸۵؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۳۵۱.</ref> و یا به جهت شرافت و قدر و منزلت نزد خداوند<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۲۰/۳۴۳.</ref> دانسته‌اند؛ همچنین گفته شده است از آنجاکه زمین در این شب، از حضور و فراوانی [[فرشتگان]] تنگ می‌شود، آن را شب قدر نامیده‌اند.<ref>← فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۳۲/۲۲۹.</ref> امام‌خمینی به این وجوه اشاره کرده و دلیل ترجیح هر یک از آنان را بیان می‌کند. ایشان قدر به معنای شرف و منزلت را به سبب وقوع وصال [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] به محبوب خود و [[فنا]] و قرب حقیقی ایشان در این شب می‌داند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶.</ref>


==حقیقت شب قدر==
==حقیقت شب قدر==
گروهی از [[اهل معرفت]]، حقیقت شب قدر را حقیقت [[انسان کامل]] ختمی مرتبت می‌دانند که برتر از همه موجودات است و از آن به «أَلفِ شَهر» تعبیر شده است.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۴۴.</ref> بعضی نیز شب قدر را وجود اول به معنای وجود علمی در صقع ربوبی در برابر وجود عینی خارجی دانسته‌اند.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۲۶۳.</ref>
گروهی از اهل معرفت، حقیقت شب قدر را حقیقت [[انسان کامل]] ختمی مرتبت می‌دانند که برتر از همه موجودات است و از آن به «أَلفِ شَهر» تعبیر شده است.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۴۴.</ref> بعضی نیز شب قدر را وجود اول به معنای وجود علمی در صقع ربوبی در برابر وجود عینی خارجی دانسته‌اند.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۲۶۳.</ref>


امام‌خمینی معتقد است برای هر شیء و صورتی در این عالم، حقیقت و باطنی ملکوتی و غیبی است. ایشان همسو با برخی دیگر از اهل معرفت<ref>شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۶۹ ـ ۷۲.</ref> از [[مراتب قوس نزول عالم]] ـ به اعتبار پنهان‌شدن خورشید حقیقت (حق‌تعالی) در افق تعینات خلقی ـ به «لیل» و از [[مراتب قوس صعود]] ـ به اعتبار طلوع آن از آن افق ـ به «یوم» تعبیر می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸ ـ ۳۲۹ و ۳۴۴ ـ ۳۴۵.</ref> ایشان قوس نزول را «لیلةالقدر محمدی(ص)» و قوس صعود را «یوم‌القیامه احمدی(ص)» می‌نامد؛ زیرا این دو قوس عالم امتداد نور فیض منبسط و حقیقت محمدیه است که نخستین تعین اسم اعظم الله می‌باشد و همه تعینات ظهور این حقیقت می‌باشند و در نظر [[وحدت]]، عالم بیش از یک شب و یک روز نیست و آن لیلةالقدر محمدی(ص) و روز قیامت احمدی(ص) است و کسی که این حقیقت در او پیاده شود، همیشه شب قدر و روز قیامت برای او محقق است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸ ـ ۳۲۹.</ref> بر این اساس شب قدر، شبی است که خورشید حقیقت (حق‌تعالی) با همه [[اسما و صفات الهی|اسما و صفات]] خود در بنیه و تعیّن انسان کامل غروب می‌کند و پنهان می‌شود؛<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۴ ـ ۳۴۵.</ref> از این‌رو انسان کامل، منطبق بر شب قدر است و فجر لیلةالقدر، وقتی است که شمس حقیقت در روز قیامت از پس پرده تعینات خارج شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۴ ـ ۳۴۵.</ref> ریشه تحلیل عرفانی ایشان از شب قدر را می‌توان در کلام استاد امام‌خمینی، محمدعلی شاه‌آبادی دانست<ref>← امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref> که انطباق شب قدر بر تعین محمدی(ص) را به سبب فنای آن حضرت در احدیت، و «طلوع فجر» شب قدر را بقای پس از فنای آن حضرت و «طلوع شمس» را طلوع حقیقت حق‌تعالی از افق انسان کامل می‌شمارد.<ref>شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۷۱.</ref>
[[امام‌خمینی]] معتقد است برای هر شیء و صورتی در این عالم، حقیقت و باطنی ملکوتی و غیبی است. ایشان همسو با برخی دیگر از اهل معرفت<ref>شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۶۹ ـ ۷۲.</ref> از مراتب قوس نزول عالم ـ به اعتبار پنهان‌شدن خورشید حقیقت (حق‌تعالی) در افق تعینات خلقی ـ به «لیل» و از مراتب قوس صعود ـ به اعتبار طلوع آن از آن افق ـ به «یوم» تعبیر می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸ ـ ۳۲۹ و ۳۴۴ ـ ۳۴۵.</ref> ایشان قوس نزول را «لیلةالقدر محمدی(ص)» و قوس صعود را «یوم‌القیامه احمدی(ص)» می‌نامد؛ زیرا این دو قوس عالم امتداد نور فیض منبسط و [[حقیقت محمدیه]] است که نخستین تعین [[اسم اعظم|اسم اعظم الله]] می‌باشد و همه تعینات ظهور این حقیقت می‌باشند و در نظر [[وحدت]]، عالم بیش از یک شب و یک روز نیست و آن لیلةالقدر محمدی(ص) و روز قیامت احمدی(ص) است و کسی که این حقیقت در او پیاده شود، همیشه شب قدر و [[قیامت|روز قیامت]] برای او محقق است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸ ـ ۳۲۹.</ref> بر این اساس شب قدر، شبی است که خورشید حقیقت (حق‌تعالی) با همه [[اسما و صفات الهی|اسما و صفات]] خود در بنیه و تعیّن انسان کامل غروب می‌کند و پنهان می‌شود؛<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۴ ـ ۳۴۵.</ref> از این‌رو انسان کامل، منطبق بر شب قدر است و فجر لیلةالقدر، وقتی است که شمس حقیقت در روز قیامت از پس پرده تعینات خارج شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۴ ـ ۳۴۵.</ref> ریشه تحلیل عرفانی ایشان از شب قدر را می‌توان در کلام استاد امام‌خمینی، [[محمدعلی شاه‌آبادی]] دانست<ref>← امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref> که انطباق شب قدر بر تعین محمدی(ص) را به سبب فنای آن حضرت در [[احدیت و واحدیت|احدیت]]، و «طلوع فجر» شب قدر را بقای پس از فنای آن حضرت و «طلوع شمس» را طلوع حقیقت حق‌تعالی از افق انسان کامل می‌شمارد.<ref>شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۷۱.</ref>


[[امام‌خمینی]] در تفسیر دیگری از شب قدر، آن را شب جمع میان قرآن مکتوب و قرآن حقیقی می‌داند که همان حقیقت محمدیه است و این دو قرآن در عالم طبیعت که عالم فرق است، در این شب به هم پیوسته‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۳.</ref> ایشان با استناد به برخی روایات که شب قدر را در زمان [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا(ص)]] بر آن حضرت و پس از ایشان بر [[امامان معصوم(ع)]] و [[حضرت فاطمه(س)]] منطبق می‌کند،<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۵/۷۱۴.</ref> این احتمال را تقویت می‌کند که مراد از شب قدر، تمام دوره محمدیه(ص) است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹ ـ ۳۳۰.</ref> همچنین در برخی روایات، لیلةالقدر به فاطمه(س) تفسیر شده است.<ref>کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۵۸۱.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی آن حضرت دارای مقامات معنوی امامان معصوم(ع) است.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۴.</ref> بنابراین شب قدر، شب توجه کامل ولیّ و امام هر عصر و ظهور سلطنت ملکوتی او است. ایشان این شب را در [[عصر غیبت]] منطبق بر [[امام زمان(ع)]] می‌داند که تغییر و تبدیل در جزئیات عالم طبیعت و تقدیر امور آن به دست اوست و هر رزقی را بخواهد توسعه دهد و یا تنگ کند؛ زیرا اراده او، همان [[اراده|اراده حق]] است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.</ref>
[[امام‌خمینی]] در تفسیر دیگری از شب قدر، آن را شب جمع میان قرآن مکتوب و قرآن حقیقی می‌داند که همان [[حقیقت محمدیه]] است و این دو قرآن در عالم طبیعت که عالم فرق است، در این شب به هم پیوسته‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۳.</ref> ایشان با استناد به برخی روایات که شب قدر را در زمان [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا(ص)]] بر آن حضرت و پس از ایشان بر [[امامان معصوم(ع)]] و [[حضرت فاطمه(س)]] منطبق می‌کند،<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۵/۷۱۴.</ref> این احتمال را تقویت می‌کند که مراد از شب قدر، تمام دوره محمدیه(ص) است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹ ـ ۳۳۰.</ref> همچنین در برخی روایات، لیلةالقدر به فاطمه(س) تفسیر شده است.<ref>کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۵۸۱.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی آن حضرت دارای مقامات معنوی امامان معصوم(ع) است.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۴.</ref> بنابراین شب قدر، شب توجه کامل ولیّ و امام هر عصر و ظهور سلطنت ملکوتی او است. ایشان این شب را در [[عصر غیبت]] منطبق بر [[امام زمان(ع)]] می‌داند که تغییر و تبدیل در جزئیات عالم طبیعت و تقدیر امور آن به دست اوست و هر رزقی را بخواهد توسعه دهد و یا تنگ کند؛ زیرا اراده او، همان [[اراده|اراده حق]] است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.</ref>


==فضیلت و ویژگی‌ها==
==فضیلت و ویژگی‌ها==
قرآن کریم شب قدر را برتر از هزار ماه می‌شمارد.<ref>قدر، ۳.</ref> در برخی روایات نیز عمل در شب قدر برتر از هزار ماه شمرده شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۰/۳۵۱.</ref> [[امام‌خمینی]] همانند دیگر مفسران،<ref>ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱۰/۵۱۴ ـ ۵۱۵؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن‌ العظیم و السبع‌ المثانی، ۱۵/۴۱۳ ـ ۴۱۸؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۲۶۷.</ref> در تفسیر برتری شب قدر از هزار ماه، به برخی روایات در این زمینه مانند روایاتی که هزار ماه را با مدت سلطنت بنی‌امیه تطبیق کرده،<ref>کلینی، الکافی، ۴/۱۵۹.</ref> اشاره می‌کند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.</ref> و از آنجاکه اهتمام ایشان در تفسیر، بیشتر متوجه معانی باطنی آیات است، تفسیر تأویلی برخی [[اهل معرفت]]<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.</ref> را مبنی بر اینکه مراد از شب قدر، [[انسان کامل]] و مراد از هزار ماه، انواع موجودات است، بیان کرده و خود، تأویل دیگری از آیه ارائه می‌کند. ایشان شب قدر را مظهر [[اسم اعظم]] (تعیّن محمدیه) می‌داند و معتقد است مراد از هزار ماه، مظهر اسمای دیگر الهی است؛ زیرا اسم اعظم مشتمل بر همه [[اسمای الهی]] است؛ از این‌رو لیلة‌القدر نیز برتر از هزار ماه شمرده شده و این بدان سبب است که خداوند هزار و‌ یک اسم دارد که یکی از آنها اسم مستأثر در علم غیب شمرده می‌شود و شب قدر محمدی(ص) نیز همان اسم مستأثر و پنهان است؛ از این‌رو آگاهی بر اسم مستأثر، تنها برای [[خداوند]] و خاتم پیامبران(ص) امکان‌پذیر است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.</ref> امام‌خمینی ماه رمضان را جلوه شب قدر می‌داند که تمام حقایق و معانی در آن جمع است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۸.</ref> و تمام سعادت عالم در آن شب نازل شده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۶.</ref>
[[قرآن کریم]] شب قدر را برتر از هزار ماه می‌شمارد.<ref>قدر، ۳.</ref> در برخی روایات نیز عمل در شب قدر برتر از هزار ماه شمرده شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۰/۳۵۱.</ref> [[امام‌خمینی]] همانند دیگر مفسران،<ref>ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱۰/۵۱۴ ـ ۵۱۵؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن‌ العظیم و السبع‌ المثانی، ۱۵/۴۱۳ ـ ۴۱۸؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۲۶۷.</ref> در تفسیر برتری شب قدر از هزار ماه، به برخی روایات در این زمینه مانند روایاتی که هزار ماه را با مدت سلطنت [[بنی‌امیه]] تطبیق کرده،<ref>کلینی، الکافی، ۴/۱۵۹.</ref> اشاره می‌کند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.</ref> و از آنجاکه اهتمام ایشان در تفسیر، بیشتر متوجه معانی باطنی آیات است، تفسیر تأویلی برخی اهل معرفت<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.</ref> را مبنی بر اینکه مراد از شب قدر، [[انسان کامل]] و مراد از هزار ماه، انواع موجودات است، بیان کرده و خود، تأویل دیگری از آیه ارائه می‌کند. ایشان شب قدر را مظهر [[اسم اعظم]] (تعیّن محمدیه) می‌داند و معتقد است مراد از هزار ماه، مظهر اسمای دیگر الهی است؛ زیرا اسم اعظم مشتمل بر همه [[اسمای الهی]] است؛ از این‌رو لیلة‌القدر نیز برتر از هزار ماه شمرده شده و این بدان سبب است که خداوند هزار و‌ یک اسم دارد که یکی از آنها اسم مستأثر در علم غیب شمرده می‌شود و شب قدر محمدی(ص) نیز همان اسم مستأثر و پنهان است؛ از این‌رو آگاهی بر اسم مستأثر، تنها برای [[خداوند]] و [[پیامبر اکرم(ص)|خاتم پیامبران(ص)]] امکان‌پذیر است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.</ref> امام‌خمینی ماه رمضان را جلوه شب قدر می‌داند که تمام حقایق و معانی در آن جمع است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۸.</ref> و تمام سعادت عالم در آن شب نازل شده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۶.</ref>


ازجمله معارفی که از برخی [[روایات]] درباره سوره قدر به دست می‌آید، نسبتی است که میان این شب با [[اهل‌بیت(ع)]] برقرار است؛<ref>صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، ۲۲۰ ـ ۲۲۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۲۴۷ ـ ۲۵۳ و ۵۳۲ ـ ۵۳۳.</ref> زیرا نزول فرشتگان به امر الهی و تقدیر امور در شب قدر ـ به اتفاق [[مسلمانان]] ـ در هر سال استمرار دارد و این نزول، بر شخصی است که شایستگی این را دارد که محل نزول فرشتگان قرار گیرد. این شخص نمی‌تواند کسی جز [[امامان معصوم|ولیّ امر معصوم(ع)]] در هر دوره‌ای باشد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳.</ref>
ازجمله معارفی که از برخی [[روایات]] درباره سوره قدر به دست می‌آید، نسبتی است که میان این شب با [[اهل‌بیت(ع)]] برقرار است؛<ref>صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، ۲۲۰ ـ ۲۲۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۲۴۷ ـ ۲۵۳ و ۵۳۲ ـ ۵۳۳.</ref> زیرا نزول فرشتگان به امر الهی و تقدیر امور در شب قدر ـ به اتفاق [[مسلمانان]] ـ در هر سال استمرار دارد و این نزول، بر شخصی است که شایستگی این را دارد که محل نزول [[فرشتگان]] قرار گیرد. این شخص نمی‌تواند کسی جز ولیّ امر معصوم(ع) در هر دوره‌ای باشد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳.</ref>


امام‌خمینی تفسیر آیه «سَلاَمٌ هِی حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»<ref>قدر، ۵.</ref> را نیز سلامت اولیای کامل از تصرفات [[شیاطین]] در این شب می‌داند که آغاز آن، از ابتدای عالم طبیعت تا مطلع‌الفجر روز [[قیامت]] است و این مطلب، بیان و تقریر دیگری از [[عصمت|عصمت امامان(ع)]] است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۷.</ref> ایشان در بیان دیگری از این آیه، سلامت را سلامت انسان کامل از آغاز ورود در حجاب‌های خلقی می‌داند که برای ولی مطلق لیلةالقدر است تا زمان طلوع فجر مطلق، یعنی زمان کناررفتن این حجاب‌ها و رسیدن او به مقام قاب قوسین است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۵.</ref>
امام‌خمینی تفسیر آیه «سَلاَمٌ هِی حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»<ref>قدر، ۵.</ref> را نیز سلامت اولیای کامل از تصرفات [[شیاطین]] در این شب می‌داند که آغاز آن، از ابتدای عالم طبیعت تا مطلع‌الفجر روز [[قیامت]] است و این مطلب، بیان و تقریر دیگری از [[عصمت|عصمت امامان(ع)]] است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۷.</ref> ایشان در بیان دیگری از این آیه، سلامت را سلامت انسان کامل از آغاز ورود در حجاب‌های خلقی می‌داند که برای ولی مطلق لیلةالقدر است تا زمان طلوع فجر مطلق، یعنی زمان کناررفتن این حجاب‌ها و رسیدن او به مقام قاب قوسین است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۵.</ref>
خط ۳۱: خط ۳۱:
به اعتقاد امام‌خمینی چگونگی نزول قرآن و حقیقت آن، یکی از اسرار معارف الهی است که جز پیامبر اسلام(ص) و اولیایی که به کمک ایشان به این حقایق دست می‌یابند، کسی توانایی درک آن را ندارد و این از اموری نیست که با ریاضت و شهود بتوان به آن دست یافت.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۴.</ref> ایشان با استناد به برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۲۹.</ref> نزول قرآن بر پیامبر(ص) را به صورت دفعی در بیت معمور و به صورت تدریجی در طول ۲۳ سال دعوت ایشان در مکه و مدینه می‌داند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref> و معتقد است خداوند در شب قدر، درِ رحمت خویش را به روی موجودات گشود، و با نزول قرآن، تمام اسما و صفات را به صورت جمعی و یکباره از طریق [[انسان کامل]] در دسترس بشر گذاشته است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ ـ ۳۲۳.</ref>. ایشان با بیان شاهدی از کلام [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰ ـ ۳۱.</ref> بر این نکته تأکید دارد که حقیقت قرآن با هفتاد هزار [[حجب|حجاب]] از عالم غیب نازل شده و به صورت الفاظ درآمده تا قلوب انسانی تاب تحمل آن را داشته باشد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷ ـ ۵۸.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی چگونگی نزول قرآن و حقیقت آن، یکی از اسرار معارف الهی است که جز پیامبر اسلام(ص) و اولیایی که به کمک ایشان به این حقایق دست می‌یابند، کسی توانایی درک آن را ندارد و این از اموری نیست که با ریاضت و شهود بتوان به آن دست یافت.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۴.</ref> ایشان با استناد به برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۲۹.</ref> نزول قرآن بر پیامبر(ص) را به صورت دفعی در بیت معمور و به صورت تدریجی در طول ۲۳ سال دعوت ایشان در مکه و مدینه می‌داند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref> و معتقد است خداوند در شب قدر، درِ رحمت خویش را به روی موجودات گشود، و با نزول قرآن، تمام اسما و صفات را به صورت جمعی و یکباره از طریق [[انسان کامل]] در دسترس بشر گذاشته است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ ـ ۳۲۳.</ref>. ایشان با بیان شاهدی از کلام [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰ ـ ۳۱.</ref> بر این نکته تأکید دارد که حقیقت قرآن با هفتاد هزار [[حجب|حجاب]] از عالم غیب نازل شده و به صورت الفاظ درآمده تا قلوب انسانی تاب تحمل آن را داشته باشد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۷ ـ ۵۸.</ref>


امام‌خمینی همانند استاد خود [[محمدعلی شاه‌آبادی|شاه‌آبادی]] (۶۸ ـ ۷۲) با تحلیلی عرفانی، مراتب نزول قرآن را هفت مرتبه می‌شمارد و آن را منطبق بر مراتب هفت‌گانه عالم می‌داند و معتقد است برای قرآن، حقیقتی است که از شئون و حقایق علمی در حضرت واحدیت شمرده می‌شود؛ این حقیقت غیبی در هر نشئه از نشئاتِ هفت‌گانه عالم، ظهور و بروزی دارد و رسول خدا(ص) در هر نشئه‌ای از این نشئات ـ به گونه‌ای مناسب آن نشئه ـ آن را ادراک می‌کند و ممکن است مفاد برخی روایات را که قرآن بر هفت حرف نازل شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۸۹/۸۳.</ref> بر همین معنا حمل کرد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۳.</ref> ایشان در تعیین این منازل هفت‌گانه، بیانی متفاوت با استاد خود دارد. شاه‌آبادی این منازل را مرتبه هویت غیبی حق، مرتبه فنای حضرت، مرتبه بقای بعد از فنا، مرتبه عقل بسیط، مرتبه عقل تفصیلی و مرتبه وهم، مرتبه خیال آن حضرت و در نهایت مرتبه الفاظ و صوت می‌داند؛<ref>شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۷۱ ـ ۷۲.</ref> ولی امام‌خمینی این منازل را حضرت علمیه، حضرت اعیان ثابته، حضرت اقلام، حضرت الواح، حضرت مثال، حس مشترک و شهادت مطلقه معرفی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ ـ ۳۲۳.</ref>
امام‌خمینی همانند استاد خود [[محمدعلی شاه‌آبادی|شاه‌آبادی]] (۶۸ ـ ۷۲) با تحلیلی عرفانی، مراتب نزول قرآن را هفت مرتبه می‌شمارد و آن را منطبق بر مراتب هفت‌گانه عالم می‌داند و معتقد است برای قرآن، حقیقتی است که از شئون و حقایق علمی در حضرت واحدیت شمرده می‌شود؛ این حقیقت غیبی در هر نشئه از نشئاتِ هفت‌گانه عالم، ظهور و بروزی دارد و رسول خدا(ص) در هر نشئه‌ای از این نشئات ـ به گونه‌ای مناسب آن نشئه ـ آن را ادراک می‌کند و ممکن است مفاد برخی روایات را که قرآن بر هفت حرف نازل شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۸۹/۸۳.</ref> بر همین معنا حمل کرد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۳.</ref> ایشان در تعیین این منازل هفت‌گانه، بیانی متفاوت با استاد خود دارد. شاه‌آبادی این منازل را مرتبه هویت غیبی حق، مرتبه فنای حضرت، مرتبه بقای بعد از [[فنا]]، مرتبه عقل بسیط، مرتبه عقل تفصیلی و مرتبه وهم، مرتبه خیال آن حضرت و در نهایت مرتبه الفاظ و صوت می‌داند؛<ref>شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۷۱ ـ ۷۲.</ref> ولی امام‌خمینی این منازل را حضرت علمیه، حضرت [[اعیان ثابته]]، حضرت اقلام، حضرت الواح، حضرت مثال، حس مشترک و شهادت مطلقه معرفی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ ـ ۳۲۳.</ref>
 
امام‌خمینی نزول قرآن را از امور مهمی می‌داند که غایت و هدف بعثت را تشکیل می‌دهد و انگیزه این نزول، در دسترس قرارگرفتن حقایق آن برای مردم است که هر کس به اندازه وسعت وجودی خویش از آن بهره می‌برد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷ ـ ۳۸۸.</ref> به باور ایشان [[پیامبران الهی(ع)]]، وحی را پیش از نزول آن توسط [[جبرئیل(ع)]]، شهود می‌کنند و در مراحل بعد، با تنزل به مراحل پایین‌تر، حقایق وحی را در عوالم پایین‌تر مشاهده می‌کنند. ایشان مشاهده و شهود پیامبران(ع) را از قسم سفر سوم و چهارم از اسفار اربعه در منازل سالکان می‌داند که سالک در سیر الی‌الله و فی‌الله به [[فنا|مقام فنا]] رسیده و با رجوع به خلق، وظیفه تکمیل بندگان و سعادت آنها را بر عهده می‌گیرد. در این مرحله است که به مقام نبوت می‌رسد. اگرچه به اعتقاد ایشان، شهود انبیا(ع) در شرایع گوناگون، متفاوت است و به مظهریت آنها از اسمای الهی و غلبه آن اسم بر آنها بر می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸ ـ ۸۹.</ref>
:{{ببینید|قرآن|وحی|اسفار اربعه}}


امام‌خمینی نزول قرآن را از امور مهمی می‌داند که غایت و هدف بعثت را تشکیل می‌دهد و انگیزه این نزول، در دسترس قرارگرفتن حقایق آن برای مردم است که هر کس به اندازه وسعت وجودی خویش از آن بهره می‌برد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷ ـ ۳۸۸.</ref> به باور ایشان [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]]، وحی را پیش از نزول آن توسط [[جبرئیل(ع)]]، شهود می‌کنند و در مراحل بعد، با تنزل به مراحل پایین‌تر، حقایق وحی را در عوالم پایین‌تر مشاهده می‌کنند. ایشان مشاهده و شهود پیامبران(ع) را از قسم سفر سوم و چهارم از [[اسفار اربعه]] در منازل سالکان می‌داند که سالک در [[سیر و سلوک|سیر الی‌الله]] و فی‌الله به [[فنا|مقام فنا]] رسیده و با رجوع به خلق، وظیفه تکمیل بندگان و سعادت آنها را بر عهده می‌گیرد. در این مرحله است که به مقام [[نبوت]] می‌رسد. اگرچه به اعتقاد ایشان، شهود انبیا(ع) در شرایع گوناگون، متفاوت است و به مظهریت آنها از اسمای الهی و غلبه آن اسم بر آنها بر می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸ ـ ۸۹.</ref>{{ببینید|قرآن|وحی|اسفار اربعه}}
==زمان شب قدر==
==زمان شب قدر==
زمان شب قدر در [[حدیث|روایات]] به صورت صریح تعیین نشده است؛ برخی روایات، آن را شب نوزدهم، بیست ‌و یکم یا بیست ‌و سوم ماه رمضان دانسته‌اند و معین‌نکردن آن را برای تشویق بر انجام اعمال در هر سه شب بیان کرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۴/۱۵۶؛ ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۱/۱۴۸.</ref> اندیشمندان اسلامی نیز در تعیین شب قدر اختلاف داشته و برخی نُه نظر در این زمینه ذکر کرده‌اند.<ref>ابن‌العربی، احکام القرآن، ۴/۱۹۶۵.</ref> ازجمله این نظرها عبارت‌اند از: ۱. شب قدر، تنها شب نزول قرآن بر پیامبر(ص) است که تکرار نشده است. ۲. شب قدر در سال‌های زندگی پیامبر(ص) بوده است. ۳. شب قدر هر سال تکرار می‌شود؛ ولی ممکن است در ماه‌های گوناگون واقع شود. ۴. شب قدر، تنها در ماه رمضان واقع می‌شود و یک شب است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲۰/۳۳۰ ـ ۳۳۱.</ref>
زمان شب قدر در [[حدیث|روایات]] به صورت صریح تعیین نشده است؛ برخی روایات، آن را شب نوزدهم، بیست ‌و یکم یا بیست ‌و سوم ماه رمضان دانسته‌اند و معین‌نکردن آن را برای تشویق بر انجام اعمال در هر سه شب بیان کرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۴/۱۵۶؛ ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۱/۱۴۸.</ref> اندیشمندان اسلامی نیز در تعیین شب قدر اختلاف داشته و برخی نُه نظر در این زمینه ذکر کرده‌اند.<ref>ابن‌العربی، احکام القرآن، ۴/۱۹۶۵.</ref> ازجمله این نظرها عبارت‌اند از: ۱. شب قدر، تنها شب نزول قرآن بر [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] است که تکرار نشده است. ۲. شب قدر در سال‌های زندگی پیامبر(ص) بوده است. ۳. شب قدر هر سال تکرار می‌شود؛ ولی ممکن است در ماه‌های گوناگون واقع شود. ۴. شب قدر، تنها در [[ماه رمضان]] واقع می‌شود و یک شب است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲۰/۳۳۰ ـ ۳۳۱.</ref>


امام‌خمینی با بیان برخی روایات در این زمینه، به روایتی از اقبال سیدبن‌طاووس اشاره می‌کند که شب قدر را خصوص شب بیست‌ و سوم ماه رمضان می‌شمارد و نشانه تمایل وی به پذیرش این قول است. ایشان در جمع میان اقوال و اخباری که در تعیین شب قدر وارد شده، به نکته‌ای عرفانی اشاره می‌کند که ممکن است اختلاف روایات در تعیین این شب به اختلاف این شب‌ها در مظهریت آنها از حقیقت شب قدر و کمال و نقص آنها برگردد؛ بدین معنا که همه این شب‌ها، شب قدر هستند؛ ولی برخی شریف‌تر و کامل‌تر هستند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۱ ـ ۳۳۲.</ref>
امام‌خمینی با بیان برخی روایات در این زمینه، به روایتی از اقبال [[سیدبن‌طاووس]] اشاره می‌کند که شب قدر را خصوص شب بیست‌ و سوم ماه رمضان می‌شمارد و نشانه تمایل وی به پذیرش این قول است. ایشان در جمع میان اقوال و اخباری که در تعیین شب قدر وارد شده، به نکته‌ای عرفانی اشاره می‌کند که ممکن است اختلاف روایات در تعیین این شب به اختلاف این شب‌ها در مظهریت آنها از حقیقت شب قدر و کمال و نقص آنها برگردد؛ بدین معنا که همه این شب‌ها، شب قدر هستند؛ ولی برخی شریف‌تر و کامل‌تر هستند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۱ ـ ۳۳۲.</ref>


==نزول فرشتگان و روح==
==نزول فرشتگان و روح==
برخی [[کلام|متکلمان]] نزول فرشتگان را نزولی جسمانی دانسته‌اند که سبب تنگی زمین می‌گردد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۴/۴۵۳.</ref> از دیدگاه [[حکما]] فرشتگان مجرد بوده و نزول آنها نزول جسمانی نیست و آنان فوق زمان و مکان می‌باشند.<ref>اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۴/۲۱۵ ـ ۲۱۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۶۳.</ref> برخی معتقدند نزول فرشتگان به امر الهی به عالم خلق، در حقیقت تنزل حقایقی است که در عالم بالا وجود دارند و آنچه نازل می‌شود، رقیقه آن حقیقت بالا است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۲۷ ـ ۱۲۸.</ref> مراد از روح در سوره قدر از دیدگاه بسیاری از مفسران جبرئیل(ع) است<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۵/۵۷۶.</ref> و طبق بعضی روایات روح(ع) از فرشتگان بوده و برتر از جبرئیل(ع) است.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۳۵۳.</ref>
برخی متکلمان نزول فرشتگان را نزولی جسمانی دانسته‌اند که سبب تنگی زمین می‌گردد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۴/۴۵۳.</ref> از دیدگاه [[حکما]] فرشتگان مجرد بوده و نزول آنها نزول جسمانی نیست و آنان فوق [[زمان]] و مکان می‌باشند.<ref>اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۴/۲۱۵ ـ ۲۱۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۶۳.</ref> برخی معتقدند نزول فرشتگان به امر الهی به عالم خلق، در حقیقت تنزل حقایقی است که در عالم بالا وجود دارند و آنچه نازل می‌شود، رقیقه آن حقیقت بالا است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۱۲۷ ـ ۱۲۸.</ref> مراد از روح در [[سوره قدر]] از دیدگاه بسیاری از مفسران [[جبرئیل(ع)]] است<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۵/۵۷۶.</ref> و طبق بعضی روایات روح(ع) از فرشتگان بوده و برتر از جبرئیل(ع) است.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۳۵۳.</ref>


امام‌خمینی مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی<ref>میرداماد، القبسات، ۴۰۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۶۳.</ref> معتقد به تجرد فرشتگان بوده و اینکه تجرد آنان از بسیاری از آیات و روایات اثبات می‌شود و گفته برخی محدثین<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۶/۲۰۲ ـ ۲۰۳ و ۵۸/۱۰۴ ـ ۱۰۵.</ref> در مجردنبودن آنان را بسیار ضعیف شمرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۸ ـ ۳۳۹.</ref> به این جهت ایشان چگونگی تنزّل فرشتگان را بر ولی امر به صورت نقل و انتقال مکانی و تجافی از محل خود نمی‌داند؛ زیرا آنان از لوازم جسم و ماده منزه هستند و تنزّل آنان در شب قدر یا غیر آن در مرتبه قلب یا صدر یا حس مشترک ولی به صورت تمثل ملکوتی است، چنان‌که تنزّل جبرئیل(ع) بر حضرت مریم(س) در آیه کریمه<ref>مریم، ۱۷.</ref> به تمثل تعبیر شده است و این تنزّل بر ولی ممکن نیست مگر با خروج از قیود طبیعت و تناسب آنها با عوالم بالا و مادامی که نفس مشغول تدبیر این عالم است، این تمثلات برای او رخ نمی‌دهد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲ ـ ۳۴۳.</ref> به اعتقاد ایشان گاهی اولیای کامل الهی(ع) با انسلاخ از عوالم، فرشتگان و روح اعظم را مشاهده می‌کنند و گاهی به قدرت خود ولیّ کامل، تنزّل فرشتگان حاصل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.</ref>
امام‌خمینی مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی<ref>میرداماد، القبسات، ۴۰۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۶۳.</ref> معتقد به تجرد [[فرشتگان]] بوده و اینکه تجرد آنان از بسیاری از آیات و روایات اثبات می‌شود و گفته برخی محدثین<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۶/۲۰۲ ـ ۲۰۳ و ۵۸/۱۰۴ ـ ۱۰۵.</ref> در مجردنبودن آنان را بسیار ضعیف شمرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۸ ـ ۳۳۹.</ref> به این جهت ایشان چگونگی تنزّل فرشتگان را بر ولی امر به صورت نقل و انتقال مکانی و تجافی از محل خود نمی‌داند؛ زیرا آنان از لوازم جسم و ماده منزه هستند و تنزّل آنان در شب قدر یا غیر آن در مرتبه قلب یا صدر یا حس مشترک ولی به صورت تمثل ملکوتی است، چنان‌که تنزّل جبرئیل(ع) بر [[حضرت مریم(س)]] در آیه کریمه<ref>مریم، ۱۷.</ref> به تمثل تعبیر شده است و این تنزّل بر ولی ممکن نیست مگر با خروج از قیود طبیعت و تناسب آنها با عوالم بالا و مادامی که نفس مشغول تدبیر این عالم است، این تمثلات برای او رخ نمی‌دهد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲ ـ ۳۴۳.</ref> به اعتقاد ایشان گاهی اولیای کامل الهی(ع) با انسلاخ از عوالم، فرشتگان و روح اعظم را مشاهده می‌کنند و گاهی به قدرت خود ولیّ کامل، تنزّل فرشتگان حاصل می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.</ref>


فلاسفه، روح(ع) را نخستین طبقه و جبرئیل(ع) را آخرین طبقه فرشتگان کروبیین می‌دانند و جبرئیل(ع) را [[روح‌القدس]] می‌نامند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۰؛ ← امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰.</ref> امام‌خمینی در سوره قدر دو احتمال برای روح ذکر می‌کند: مراد از روح، روح‌الامین و جبرئیل(ع) است و اینکه مراد روح اعظم است که طبق برخی روایات اعظم از فرشتگان و جبرئیل(ع) است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۷۳.</ref> این روح را به اعتبار اینکه قلم تدوین در عالم وجود است، قلم اعلی و به اعتبار اینکه همه حقایق در آن جمع است، عقل اول می‌نامند. طبق برخی روایات روح اعظم با رسول خدا(ص) بود و با ائمه(ع) هست و از ملکوت است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۷۳.</ref> روح در قرآن کاربرد دیگری نیز دارد و آن روح انسانی یا روح اولیا(ع) است که اعظم از فرشتگان است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰ ـ ۳۴۱.</ref>
فلاسفه، روح(ع) را نخستین طبقه و جبرئیل(ع) را آخرین طبقه فرشتگان کروبیین می‌دانند و جبرئیل(ع) را [[روح‌القدس]] می‌نامند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴۰؛ ← امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰.</ref> [[امام‌خمینی]] در سوره قدر دو احتمال برای روح ذکر می‌کند: مراد از روح، روح‌الامین و جبرئیل(ع) است و اینکه مراد روح اعظم است که طبق برخی روایات اعظم از فرشتگان و جبرئیل(ع) است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۷۳.</ref> این روح را به اعتبار اینکه قلم تدوین در عالم وجود است، قلم اعلی و به اعتبار اینکه همه حقایق در آن جمع است، عقل اول می‌نامند. طبق برخی روایات روح اعظم با رسول خدا(ص) بود و با ائمه(ع) هست و از ملکوت است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۷۳.</ref> روح در قرآن کاربرد دیگری نیز دارد و آن روح انسانی یا روح اولیا(ع) است که اعظم از فرشتگان است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰ ـ ۳۴۱.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
۲۱٬۱۵۰

ویرایش