پرش به محتوا

شریعت، طریقت و حقیقت: تفاوت میان نسخه‌ها

ابرابزار
(ابرابزار)
خط ۲: خط ۲:


== معنی ==
== معنی ==
شریعت از ریشه «شرع» به معنای طریق به سوی چیزی<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۶.</ref> و آبشخوری<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۲۳۶.</ref> که برای نوشیدن آب آماده شده<ref>صاحب‌بن‌عباد، المحیط فی اللغه، ۱/۲۸۵.</ref> است. شریعت در اصطلاح عرفانی دو کاربرد عام و خاص دارد: کاربرد عام آن، معادل «دین» است و شامل همه آموزه‌های دینی می‌شود<ref>یزدان‌پناه، مبانی عرفان نظری، ۹۹.</ref>؛ اگرچه دین در معنای عام‌تری نیز به کار می‌رود که همه سنت‌ها و شرایع خاص امت‌های مختلف همانند شریعت [[نوح(ع)]]، [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[محمد(ص)]] را شامل می‌شود و برخلاف شرایعِ خاصِ هر امت و [[نبوت|پیامبر]]، قابل [[نسخ]] نیست<ref>طباطبایی، المیزان، ‏۵/۳۵۰.</ref>؛ اما شریعت درکاربرد خاص خود، احکامی است که خداوند به زبان پیامبر خود تشریع کرده‌است<ref>انصاری، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۲/۱۴۲.</ref> و به عبارت دیگر اسمی برای راه‌های رسیدن بندگان به خداوند است که در بردارنده اصول و فروع و موارد جواز و منع آن است<ref>آملی، ‏جامع الاسرار، ۳۴۴–۳۴۶.</ref> و در اینجا همین معنا مد نظر است.
شریعت از ریشه «شرع» به معنای طریق به سوی چیزی<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۶.</ref> و آبشخوری<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۲۳۶.</ref> که برای نوشیدن آب آماده شده<ref>صاحب‌بن‌عباد، المحیط فی اللغه، ۱/۲۸۵.</ref> است. شریعت در اصطلاح عرفانی دو کاربرد عام و خاص دارد: کاربرد عام آن، معادل «دین» است و شامل همه آموزه‌های دینی می‌شود<ref>یزدان‌پناه، مبانی عرفان نظری، ۹۹.</ref>؛ اگرچه دین در معنای عام‌تری نیز به کار می‌رود که همه سنت‌ها و شرایع خاص امت‌های مختلف همانند شریعت [[نوح(ع)]]، [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[محمد(ص)]] را شامل می‌شود و برخلاف شرایعِ خاصِ هر امت و [[نبوت|پیامبر]]، قابل [[نسخ]] نیست<ref>طباطبایی، المیزان، ‏۵/۳۵۰.</ref>؛ اما شریعت درکاربرد خاص خود، احکامی است که خداوند به زبان پیامبر خود تشریع کرده است<ref>انصاری، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۲/۱۴۲.</ref> و به عبارت دیگر اسمی برای راه‌های رسیدن بندگان به خداوند است که در بردارنده اصول و فروع و موارد جواز و منع آن است<ref>آملی، ‏جامع الاسرار، ۳۴۴–۳۴۶.</ref> و در اینجا همین معنا مد نظر است.


طریقت از ریشه «طرق» به معنای سیره،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۲۲۱.</ref> مذهب و هر مسلکی است که انسان در کاری می‌پیماید، خواه پسندیده باشد یا ناپسند<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۲۹۹.</ref> و در اصطلاح اهل معرفت، سیره‌ای است که سالکان خود را به آن متخلق می‌کنند<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۳۷۴.</ref> و سیری‏ ‏مخصوص به آنان است که در آن [[منازل سیر و سلوک|منازلی]] را می‌پیمایند و به مقامات قرب می‌رسند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ۴۰؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۶۱؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۱.</ref> حقیقت از ریشه «حقق» به معنای چیزی است که حمایت آن بر انسان واجب است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.</ref> و در اصطلاح رسیدن به مقصود،<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۷۰۷.</ref> مشاهده نور [[تجلی|تجلّی]]<ref>نجم‌الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ۹۶.</ref> و مشاهده ربوبیت<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۹.</ref> است.
طریقت از ریشه «طرق» به معنای سیره،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۲۲۱.</ref> مذهب و هر مسلکی است که انسان در کاری می‌پیماید، خواه پسندیده باشد یا ناپسند<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۲۹۹.</ref> و در اصطلاح اهل معرفت، سیره‌ای است که سالکان خود را به آن متخلق می‌کنند<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۳۷۴.</ref> و سیری‏ ‏مخصوص به آنان است که در آن [[منازل سیر و سلوک|منازلی]] را می‌پیمایند و به مقامات قرب می‌رسند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ۴۰؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۶۱؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۱.</ref> حقیقت از ریشه «حقق» به معنای چیزی است که حمایت آن بر انسان واجب است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.</ref> و در اصطلاح رسیدن به مقصود،<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۷۰۷.</ref> مشاهده نور [[تجلی|تجلّی]]<ref>نجم‌الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ۹۶.</ref> و مشاهده ربوبیت<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۹.</ref> است.
خط ۹: خط ۹:


== پیشینه ==
== پیشینه ==
مقصود از تشریع دین و وضع احکام در نزد اندیشمندان الهی، تنها صورت ظاهری آنها نیست، بلکه روح و باطن آنها مراد [[شارع مقدس]] است که باید به آن دست یافت. بحث از شریعت و پایبندی به آن در رسیدن به مقصود و لزوم یا عدم لزوم تقیّد به آن پس از رسیدن به مقصود، در [[ادیان الهی]] پیش از [[اسلام]] نیز مطرح بوده‌است؛ چنان‌که در [[مسیحیت]]، پولس با مطرح‌کردن [[عدالت]] از طریق [[ایمان]] و فیض رایگان خداوند<ref>کتاب مقدس، انجیل، غلاطیان، ب۲، ۱۶؛ کتاب مقدس، انجیل، رومیان، ب۳، ۲۱–۲۸.</ref> معتقد است با وجود تقدس و روحانیتِ شریعت،<ref>کتاب مقدس، انجیل، رومیان، ب۷، ۱۲ و ۱۴.</ref> نیاز بشر به شریعت تا زمان رسیدن به ایمان است و پس از رسیدن به ایمان نیازی به شریعت نیست.<ref>کتاب مقدس، انجیل، غلاطیان، ب۳، ۲۳–۲۵.</ref> در نصوص دینی اسلام، به شریعت، طریقت و حقیقت اشاره شده‌است؛ چنان‌که برخی از [[عرفا]] آیه ۴۸ [[سوره مائده|مائده]] را اشاره به وجود مراتب سه‌گانه شریعت، طریقت و حقیقت دانسته‌اند.<ref>← آملی، تفسیر المحیط، ۳/۳۴.</ref> همچنین بعضی از آیات<ref>مائده، ۶۶.</ref> به این نکته اشاره کرده‌اند که اقامه شریعت سبب دستیابی به طریقت و سپس حقیقت خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> در برخی [[حدیث|روایات]] نیز گفته‌های [[پیامبر (ص)]]، شریعت، افعال او، طریقت و احوال او، حقیقت معرفی شده‌است.<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴–۱۲۵؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۱۱/۱۷۳.</ref>
مقصود از تشریع دین و وضع احکام در نزد اندیشمندان الهی، تنها صورت ظاهری آنها نیست، بلکه روح و باطن آنها مراد [[شارع مقدس]] است که باید به آن دست یافت. بحث از شریعت و پایبندی به آن در رسیدن به مقصود و لزوم یا عدم لزوم تقیّد به آن پس از رسیدن به مقصود، در [[ادیان الهی]] پیش از [[اسلام]] نیز مطرح بوده است؛ چنان‌که در [[مسیحیت]]، پولس با مطرح‌کردن [[عدالت]] از طریق [[ایمان]] و فیض رایگان خداوند<ref>کتاب مقدس، انجیل، غلاطیان، ب۲، ۱۶؛ کتاب مقدس، انجیل، رومیان، ب۳، ۲۱–۲۸.</ref> معتقد است با وجود تقدس و روحانیتِ شریعت،<ref>کتاب مقدس، انجیل، رومیان، ب۷، ۱۲ و ۱۴.</ref> نیاز بشر به شریعت تا زمان رسیدن به ایمان است و پس از رسیدن به ایمان نیازی به شریعت نیست.<ref>کتاب مقدس، انجیل، غلاطیان، ب۳، ۲۳–۲۵.</ref> در نصوص دینی اسلام، به شریعت، طریقت و حقیقت اشاره شده است؛ چنان‌که برخی از [[عرفا]] آیه ۴۸ [[سوره مائده|مائده]] را اشاره به وجود مراتب سه‌گانه شریعت، طریقت و حقیقت دانسته‌اند.<ref>← آملی، تفسیر المحیط، ۳/۳۴.</ref> همچنین بعضی از آیات<ref>مائده، ۶۶.</ref> به این نکته اشاره کرده‌اند که اقامه شریعت سبب دستیابی به طریقت و سپس حقیقت خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> در برخی [[حدیث|روایات]] نیز گفته‌های [[پیامبر(ص)]]، شریعت، افعال او، طریقت و احوال او، حقیقت معرفی شده است.<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴–۱۲۵؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۱۱/۱۷۳.</ref>


بحث شریعت، طریقت و حقیقت و ارتباط این مراتب ازجمله بحث‌های کلیدی [[عرفان اسلامی]] است. برخی از سخنانِ نخستین بزرگان عرفان، نشان از رواج نسبی اندیشه شریعت، طریقت و حقیقت در فضای سده‌های نخستین عرفان در قرن پنجم دارد.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۵۶.</ref> عارفان اسلامی با استناد به برخی از روایات<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۱۸۷؛ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴.</ref> و با توجه به این نکته که شرع، دارای ظاهر و باطن است، سه سطح برای آن قائل شده‌اند<ref>ابن‌عبدالسلام، زبد خلاصة التصوف المسمی بحل الرموز و مفاتیح الکنوز، ۹۹؛ نسفی، الانسان الکامل، ۷۴؛ آملی، أنوار الحقیقه، ۲۱؛ همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۰۳.</ref> و معتقدند باطنِ شریعت، طریقت، و پایان طریقت، حقیقت است<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۱–۳۰۳ و ۳۰۶–۳۰۸.</ref>؛ البته در سخن عارفان گاهی از میان این سه اصطلاح، به دو اصطلاح اشاره شده<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۳/۳۹۷–۴۰۴؛ هجویری، کشف المحجوب، ۴۹۸.</ref> و گاهی اصطلاح دیگری نیز به این دو اصطلاح اضافه شده‌است؛ همانند «حقیقة الحقیقه» که مرتبه‌ای پس از حقیقت معرفی شده‌است<ref>بقلی شیرازی، تفسیر عرائس البیان، ۲/۲۱۳.</ref> یا «علم المعرفه» که باطنِ طریقت دانسته شده‌است.<ref>جیلانی، سرّ الأسرار و مظهر الأنوار، ۱۹.</ref> پیروان [[تصوف]] معتقدند راه دستیابی به حقایقِ معارف و رسیدن به حقیقتِ کمال انسان، تنها با روی‌آوردن به طریقت ممکن است که نوعی ریاضت‌کشیدن در تحمل شریعت است و اگر کسی از این راه سیر کند، به حقیقت دست خواهد یافت.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۵/۲۸۱.</ref>
بحث شریعت، طریقت و حقیقت و ارتباط این مراتب ازجمله بحث‌های کلیدی [[عرفان اسلامی]] است. برخی از سخنانِ نخستین بزرگان عرفان، نشان از رواج نسبی اندیشه شریعت، طریقت و حقیقت در فضای سده‌های نخستین عرفان در قرن پنجم دارد.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۵۶.</ref> عارفان اسلامی با استناد به برخی از روایات<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۱۸۷؛ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴.</ref> و با توجه به این نکته که شرع، دارای ظاهر و باطن است، سه سطح برای آن قائل شده‌اند<ref>ابن‌عبدالسلام، زبد خلاصة التصوف المسمی بحل الرموز و مفاتیح الکنوز، ۹۹؛ نسفی، الانسان الکامل، ۷۴؛ آملی، أنوار الحقیقه، ۲۱؛ همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۰۳.</ref> و معتقدند باطنِ شریعت، طریقت، و پایان طریقت، حقیقت است<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۱–۳۰۳ و ۳۰۶–۳۰۸.</ref>؛ البته در سخن عارفان گاهی از میان این سه اصطلاح، به دو اصطلاح اشاره شده<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۳/۳۹۷–۴۰۴؛ هجویری، کشف المحجوب، ۴۹۸.</ref> و گاهی اصطلاح دیگری نیز به این دو اصطلاح اضافه شده است؛ همانند «حقیقة الحقیقه» که مرتبه‌ای پس از حقیقت معرفی شده است<ref>بقلی شیرازی، تفسیر عرائس البیان، ۲/۲۱۳.</ref> یا «علم المعرفه» که باطنِ طریقت دانسته شده است.<ref>جیلانی، سرّ الأسرار و مظهر الأنوار، ۱۹.</ref> پیروان [[تصوف]] معتقدند راه دستیابی به حقایقِ معارف و رسیدن به حقیقتِ کمال انسان، تنها با روی‌آوردن به طریقت ممکن است که نوعی ریاضت‌کشیدن در تحمل شریعت است و اگر کسی از این راه سیر کند، به حقیقت دست خواهد یافت.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۵/۲۸۱.</ref>


نظریه لایه‌های سه‌گانه دین، به سبب برخی از تعابیر اهل معرفت<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۷۰۷؛ شبستری، گلشن راز، ۴۲.</ref> و عمل بعضی از صوفیان در شریعت‌گریزی،<ref>← مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹–۶۶۰؛ ← هجویری، کشف المحجوب، ۴۹۹.</ref> از موارد اختلافی مهم میان عرفا و دیگر اندیشمندان به‌ویژه فقهاست که معتقدند مصالح نهفته در شریعت، به منزله علل و روح شریعت به‌شمار می‌روند و تنها وسیله رسیدن به آن مصالح، عمل به شریعت است؛ اما عرفا معتقدند همه مصالح و حقایق به خداوند می‌رسد. آنان مصالح و حقایق نهفته در تشریع احکام را منازل و مراحلی می‌دانند که راه و طریق [[انسان]] به مقام [[قرب الهی]] و رسیدن به حقیقت است.<ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۳۲–۳۳.</ref> ازجمله عارفانی که به این بحث اشاره کرده یا به آن پرداخته‌اند، [[عین‌القضات همدانی]]، <ref>عین‌القضات، شرح کلمات باباطاهر عریان، ۶۴ و ۹۳ و ۱۰۸.</ref>، شرح کلمات [[باباطاهر|باباطاهر عریان]] [[بقلی شیرازی]]،<ref>تفسیر عرائس البیان، ‏۲/۳۶۷.</ref> [[ابن‌عربی]]<ref>ابن‌عربی، مجموعه رسائل، ‏۱/۵۹۸.</ref> و نسفی<ref>نسفی، الانسان الکامل، ۷۳–۷۴؛ نسفی، مقصد اقصی، ۲۱۳.</ref> است. در این میان، برخی از اهل معرفت فصل مستقلی<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۱؛ همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۰۳.</ref> به آن اختصاص داده‌اند و برخی همانند [[سیدحیدر آملی]] با تألیف کتابی مستقل، این سه سطح را در هر یک از اصول پنج‌گانه [[مذهب شیعه]] و همچنین فروع پنج‌گانه [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]] و [[جهاد]] اجرا کرده‌است.<ref>آملی، انوار الحقیقه، ۲۰۸–۷۳۰.</ref>
نظریه لایه‌های سه‌گانه دین، به سبب برخی از تعابیر اهل معرفت<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۷۰۷؛ شبستری، گلشن راز، ۴۲.</ref> و عمل بعضی از صوفیان در شریعت‌گریزی،<ref>← مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹–۶۶۰؛ ← هجویری، کشف المحجوب، ۴۹۹.</ref> از موارد اختلافی مهم میان عرفا و دیگر اندیشمندان به‌ویژه فقهاست که معتقدند مصالح نهفته در شریعت، به منزله علل و روح شریعت به‌شمار می‌روند و تنها وسیله رسیدن به آن مصالح، عمل به شریعت است؛ اما عرفا معتقدند همه مصالح و حقایق به خداوند می‌رسد. آنان مصالح و حقایق نهفته در تشریع احکام را منازل و مراحلی می‌دانند که راه و طریق [[انسان]] به مقام [[قرب الهی]] و رسیدن به حقیقت است.<ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۳۲–۳۳.</ref> ازجمله عارفانی که به این بحث اشاره کرده یا به آن پرداخته‌اند، [[عین‌القضات همدانی]]،<ref>عین‌القضات، شرح کلمات باباطاهر عریان، ۶۴ و ۹۳ و ۱۰۸.</ref> شرح کلمات [[باباطاهر|باباطاهر عریان]] [[بقلی شیرازی]]،<ref>تفسیر عرائس البیان، ‏۲/۳۶۷.</ref> [[ابن‌عربی]]<ref>ابن‌عربی، مجموعه رسائل، ‏۱/۵۹۸.</ref> و نسفی<ref>نسفی، الانسان الکامل، ۷۳–۷۴؛ نسفی، مقصد اقصی، ۲۱۳.</ref> است. در این میان، برخی از اهل معرفت فصل مستقلی<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۱؛ همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۰۳.</ref> به آن اختصاص داده‌اند و برخی همانند [[سیدحیدر آملی]] با تألیف کتابی مستقل، این سه سطح را در هر یک از اصول پنج‌گانه [[مذهب شیعه]] و همچنین فروع پنج‌گانه [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]] و [[جهاد]] اجرا کرده است.<ref>آملی، انوار الحقیقه، ۲۰۸–۷۳۰.</ref>


[[امام‌خمینی]] نیز در آثار خود به جنبه‌هایی از بحث ظاهر و باطن دین و ارتباط این سه سطح دین پرداخته‌است و نظر کسانی را که افراط کرده و مدعی‌اند علم و عمل ظاهری، قالبی زائد و برای جاهلان و عوام است و با اعمال و تکالیف ظاهر شریعت، دستیابی به باطن آن امکان‌پذیر نیست، باطل دانسته‌است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸.</ref>؛ همچنین دیدگاه کسانی را که در جانب تفریط افتاده‌اند و با جمود بر ظاهرِ شریعت، همه [[مقامات|مقامات معنوی]] و اسرار الهی را انکار می‌کنند، رد کرده‌است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> و بر این باور است که ترک ظاهر، ابطال باطن و ظاهر شریعت است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز در آثار خود به جنبه‌هایی از بحث ظاهر و باطن دین و ارتباط این سه سطح دین پرداخته است و نظر کسانی را که افراط کرده و مدعی‌اند علم و عمل ظاهری، قالبی زائد و برای جاهلان و عوام است و با اعمال و تکالیف ظاهر شریعت، دستیابی به باطن آن امکان‌پذیر نیست، باطل دانسته است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸.</ref>؛ همچنین دیدگاه کسانی را که در جانب تفریط افتاده‌اند و با جمود بر ظاهرِ شریعت، همه [[مقامات|مقامات معنوی]] و اسرار الهی را انکار می‌کنند، رد کرده است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> و بر این باور است که ترک ظاهر، ابطال باطن و ظاهر شریعت است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref>


== رابطه شریعت، طریقت و حقیقت ==
== رابطه شریعت، طریقت و حقیقت ==
خط ۲۴: خط ۲۴:
بر اساس این دیدگاه، شریعت، طریقت و حقیقت سه نوع تعامل انسان با آموزه‌های دین است؛ شریعت حیث ابتدایی، طریقت حیث میانی و حقیقت حیث نهایی شرع است که مخاطب اولی از آن، عموم مردم، مخاطب دومی، متوسطان و مخاطب سومی واصلان‌اند.<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۱/۲۷۷؛ آملی، جامع الاسرار، ۳۴۴–۳۴۷ و ۳۵۳؛ آملی، انوار الحقیقه، ۱۵.</ref> این نگرش بر این اساس است که تکلیف هر طایفه را مرتبه آن مشخص می‌کند؛ زیرا اعتقاد هر طایفه به حسب مرتبه آن است؛ یعنی اگرچه شرع سخن واحدی را به صورت اجمال برای همه مخاطبان بیان می‌کند، به تفصیل و از حیث مراتب مخاطبان، سه گونه تعامل را می‌طلبد<ref>آملی، انوار الحقیقه، ۱۳۸–۱۳۹.</ref>؛ از این‌رو [[نماز]] اهل شریعت اقامه [[احکام فقهی]] نماز است و نماز اهل طریقت اقامه نماز به همراه [[حضور قلب]] و نماز اهل حقیقت اقامه نماز به همراه مشاهده حق‌تعالی است. پس شریعت آن است که خدا را پرستش کند و طریقت آن است که خدا را حاضر بداند و حقیقت آن است که خدا را مشاهده کند.<ref>> آملی، انوار الحقیقه، ۵۸۷.</ref>
بر اساس این دیدگاه، شریعت، طریقت و حقیقت سه نوع تعامل انسان با آموزه‌های دین است؛ شریعت حیث ابتدایی، طریقت حیث میانی و حقیقت حیث نهایی شرع است که مخاطب اولی از آن، عموم مردم، مخاطب دومی، متوسطان و مخاطب سومی واصلان‌اند.<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۱/۲۷۷؛ آملی، جامع الاسرار، ۳۴۴–۳۴۷ و ۳۵۳؛ آملی، انوار الحقیقه، ۱۵.</ref> این نگرش بر این اساس است که تکلیف هر طایفه را مرتبه آن مشخص می‌کند؛ زیرا اعتقاد هر طایفه به حسب مرتبه آن است؛ یعنی اگرچه شرع سخن واحدی را به صورت اجمال برای همه مخاطبان بیان می‌کند، به تفصیل و از حیث مراتب مخاطبان، سه گونه تعامل را می‌طلبد<ref>آملی، انوار الحقیقه، ۱۳۸–۱۳۹.</ref>؛ از این‌رو [[نماز]] اهل شریعت اقامه [[احکام فقهی]] نماز است و نماز اهل طریقت اقامه نماز به همراه [[حضور قلب]] و نماز اهل حقیقت اقامه نماز به همراه مشاهده حق‌تعالی است. پس شریعت آن است که خدا را پرستش کند و طریقت آن است که خدا را حاضر بداند و حقیقت آن است که خدا را مشاهده کند.<ref>> آملی، انوار الحقیقه، ۵۸۷.</ref>


امام‌خمینی از میان دو دیدگاه یادشده، دیدگاه دوم را می‌پذیرد و رابطه میان شریعت با طریقت و حقیقت را رابطه ظهور و بطون و آن را طولی می‌داند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> و بر این اساس معتقد است شریعت، طریقت و حقیقت، از یکدیگر جداشدنی نیستند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref>؛ زیرا نسبت میان ظاهر و باطن، نسبت مباین به مباین نیست، بلکه نسبت کمال و نقص و [[وحدت در کثرت]] و [[کثرت در وحدت]] است و تعبیر به ظاهریت و باطنیت، بهترین تعبیر برای بیان مباین‌نبودن ظاهر و باطن است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۸.</ref>؛ به همین دلیل ایشان معتقد است همان‌گونه که از شدت اتصال و وحدت میان [[ظاهر و باطن]]، احکام هر یک به دیگری سرایت می‌کند، حقایق قلبی نیز یکی از ثمرات اعمال ظاهری است و اعمال ظاهری در شریعت، ظهور ملکات و اخلاق نفسانی و باطنی است و از این جهت اسلام بر حفظ ظاهر و صورت تأکید کرده و حتی به چگونگی نشستن و برخاستن اهمیت داده‌است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref>
امام‌خمینی از میان دو دیدگاه یادشده، دیدگاه دوم را می‌پذیرد و رابطه میان شریعت با طریقت و حقیقت را رابطه ظهور و بطون و آن را طولی می‌داند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> و بر این اساس معتقد است شریعت، طریقت و حقیقت، از یکدیگر جداشدنی نیستند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref>؛ زیرا نسبت میان ظاهر و باطن، نسبت مباین به مباین نیست، بلکه نسبت کمال و نقص و [[وحدت در کثرت]] و [[کثرت در وحدت]] است و تعبیر به ظاهریت و باطنیت، بهترین تعبیر برای بیان مباین‌نبودن ظاهر و باطن است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۸.</ref>؛ به همین دلیل ایشان معتقد است همان‌گونه که از شدت اتصال و وحدت میان [[ظاهر و باطن]]، احکام هر یک به دیگری سرایت می‌کند، حقایق قلبی نیز یکی از ثمرات اعمال ظاهری است و اعمال ظاهری در شریعت، ظهور ملکات و اخلاق نفسانی و باطنی است و از این جهت اسلام بر حفظ ظاهر و صورت تأکید کرده و حتی به چگونگی نشستن و برخاستن اهمیت داده است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۵۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref>


امام‌خمینی معتقد است ارتباط میان ظاهر و باطن شریعت آن چنان است که بدون تمسک به ظاهر شریعت به باطن آن نمی‌توان رسید<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref> و تطهیر ظاهر مقدمه تطهیرِ باطن است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۸.</ref> و جداکردن این مراتب از یکدیگر و به جانب افراط یا تفریط افتادن در این مسئله، مانع [[سیر و سلوک|سیر به سوی خداوند]] است و سالک و طالب حق باید خود را از افراط و تفریطِ کسانی که میان ظاهر شریعت و باطن آن جدایی قائل شده‌اند، دور کند تا سیر الی اللَّه برای او ممکن شود؛ زیرا کسانی که به جانب افراط افتاده‌اند، علم و عمل ظاهری را مخصوص عوام می‌دانند و کسانی که به جانب تفریط افتاده‌اند شریعت را به ظاهر و صورت محدود کرده‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> ایشان معتقد است ظاهرِ شریعت، نخستین مرحله دین است که به دلیل عمومیت‌داشتنِ منافع آن برای همه طبقات مردم، از این جهت که با آن می‌توانند [[دنیا و آخرت]] خود را آباد کنند، در [[قرآن]] و کتاب‌های عالمان شریعت بیشتر به آن توجه و دعوت قرار گرفته‌است؛ اما آنچه مربوط به باطن و برای طبقه‌ای خاص مفید است، مانند آیات لقاءالله، به روش رمز و اشاره بیان شده‌است و اطلاع بر آن، جز از راه سلوک برهانی یا نور عرفانی ممکن نیست.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۰–۱۹۱.</ref>
امام‌خمینی معتقد است ارتباط میان ظاهر و باطن شریعت آن چنان است که بدون تمسک به ظاهر شریعت به باطن آن نمی‌توان رسید<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref> و تطهیر ظاهر مقدمه تطهیرِ باطن است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۸.</ref> و جداکردن این مراتب از یکدیگر و به جانب افراط یا تفریط افتادن در این مسئله، مانع [[سیر و سلوک|سیر به سوی خداوند]] است و سالک و طالب حق باید خود را از افراط و تفریطِ کسانی که میان ظاهر شریعت و باطن آن جدایی قائل شده‌اند، دور کند تا سیر الی اللَّه برای او ممکن شود؛ زیرا کسانی که به جانب افراط افتاده‌اند، علم و عمل ظاهری را مخصوص عوام می‌دانند و کسانی که به جانب تفریط افتاده‌اند شریعت را به ظاهر و صورت محدود کرده‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> ایشان معتقد است ظاهرِ شریعت، نخستین مرحله دین است که به دلیل عمومیت‌داشتنِ منافع آن برای همه طبقات مردم، از این جهت که با آن می‌توانند [[دنیا و آخرت]] خود را آباد کنند، در [[قرآن]] و کتاب‌های عالمان شریعت بیشتر به آن توجه و دعوت قرار گرفته است؛ اما آنچه مربوط به باطن و برای طبقه‌ای خاص مفید است، مانند آیات لقاءالله، به روش رمز و اشاره بیان شده است و اطلاع بر آن، جز از راه سلوک برهانی یا نور عرفانی ممکن نیست.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۰–۱۹۱.</ref>


== التزام به شریعت نزد عارفان ==
== التزام به شریعت نزد عارفان ==
شریعت نزد اهل معرفت جایگاه ویژه‌ای دارد. از نظر آنان، میزان و ملاک افعال و اقوال عارف، شریعت است<ref>کاشانی، عزالدین، ۳۵۷؛ جامی، ۶۵.</ref> و آنان در جایی که مکاشفاتشان با نصوص شریعت و ظواهر آن تعارض پیدا کند، به این [[مکاشفه|مکاشفات]] اعتنا نمی‌کنند؛ زیرا معتقدند چه بسیار مکاشفاتی که بر عارف مشتبه می‌شود.<ref>شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ۱/۵۴.</ref> اجماع آنان بر این است که پایبندی به آنچه خداوند و [[پیامبر (ص)]] بر بندگان واجب کرده‌اند، لازم و حتمی است و تخلف از آن در مورد هیچ شخصی هرچند به بالاترین مراتب و [[مقامات]] رسیده باشد، جایز نیست.<ref>مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹؛ شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ۱/۲۷۰.</ref> اهل معرفت معتقدند شریعت سبب حفاظت از باطن خود، یعنی طریقت و حقیقت است و اگر سالک پس از رسیدن به مقصد، آداب شریعت را رعایت نکند، احوال طریقتی او نیز از میان خواهد رفت<ref>کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ۱۱۶.</ref>؛ اما برخی از منتسبان به [[تصوف]] مدعی‌اند با رسیدن به [[قرب الهی|مقام قرب حق‌تعالی]]، ظواهر شریعت از آنان برداشته شده‌است<ref>← مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹–۶۶۰؛ غزالی، مجموعة رسائل، ۲۸۳–۲۸۴؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۲۸۹–۲۹۰ و ۴۵۹.</ref> که با مخالفت اهل معرفت روبه‌رو شده‌اند.<ref>هجویری، کشف المحجوب ‏، ۴۹۸–۴۹۹؛ قشیری، رساله قشیریه، ۱۲۳–۱۲۴.</ref>
شریعت نزد اهل معرفت جایگاه ویژه‌ای دارد. از نظر آنان، میزان و ملاک افعال و اقوال عارف، شریعت است<ref>کاشانی، عزالدین، ۳۵۷؛ جامی، ۶۵.</ref> و آنان در جایی که مکاشفاتشان با نصوص شریعت و ظواهر آن تعارض پیدا کند، به این [[مکاشفه|مکاشفات]] اعتنا نمی‌کنند؛ زیرا معتقدند چه بسیار مکاشفاتی که بر عارف مشتبه می‌شود.<ref>شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ۱/۵۴.</ref> اجماع آنان بر این است که پایبندی به آنچه خداوند و [[پیامبر(ص)]] بر بندگان واجب کرده‌اند، لازم و حتمی است و تخلف از آن در مورد هیچ شخصی هرچند به بالاترین مراتب و [[مقامات]] رسیده باشد، جایز نیست.<ref>مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹؛ شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ۱/۲۷۰.</ref> اهل معرفت معتقدند شریعت سبب حفاظت از باطن خود، یعنی طریقت و حقیقت است و اگر سالک پس از رسیدن به مقصد، آداب شریعت را رعایت نکند، احوال طریقتی او نیز از میان خواهد رفت<ref>کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ۱۱۶.</ref>؛ اما برخی از منتسبان به [[تصوف]] مدعی‌اند با رسیدن به [[قرب الهی|مقام قرب حق‌تعالی]]، ظواهر شریعت از آنان برداشته شده است<ref>← مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹–۶۶۰؛ غزالی، مجموعة رسائل، ۲۸۳–۲۸۴؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۲۸۹–۲۹۰ و ۴۵۹.</ref> که با مخالفت اهل معرفت روبه‌رو شده‌اند.<ref>هجویری، کشف المحجوب ‏، ۴۹۸–۴۹۹؛ قشیری، رساله قشیریه، ۱۲۳–۱۲۴.</ref>


همچنین بعضی از بزرگان [[عرفان]] و تصوف با به‌کاربردن سخنان متشابهی همانند تشبیه شریعت، طریقت و حقیقت به پوسته و مغز و شکسته‌شدن پوسته با رسیدن به مغز<ref>شبستری، گلشن راز، ۴۲.</ref> سبب شده‌اند مخالفان عرفانِ رایج، به اهل معرفت اتهام شریعت‌گریزی بزنند<ref>ابن‌جوزی، تلبیس ابلیس، ۴۱۳–۴۱۵؛ حر عاملی، الرسالة الاثناعشریة فی الرد علی الصوفیه، ۸۸–۹۷؛ تهرانی، عارف و صوفی چه می‌گوید، ۳۷–۴۶.</ref>؛ در حالی‌که اهل معرفت این تشبیه‌ها را توجیه کرده‌اند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۶–۳۱۷.</ref>
همچنین بعضی از بزرگان [[عرفان]] و تصوف با به‌کاربردن سخنان متشابهی همانند تشبیه شریعت، طریقت و حقیقت به پوسته و مغز و شکسته‌شدن پوسته با رسیدن به مغز<ref>شبستری، گلشن راز، ۴۲.</ref> سبب شده‌اند مخالفان عرفانِ رایج، به اهل معرفت اتهام شریعت‌گریزی بزنند<ref>ابن‌جوزی، تلبیس ابلیس، ۴۱۳–۴۱۵؛ حر عاملی، الرسالة الاثناعشریة فی الرد علی الصوفیه، ۸۸–۹۷؛ تهرانی، عارف و صوفی چه می‌گوید، ۳۷–۴۶.</ref>؛ در حالی‌که اهل معرفت این تشبیه‌ها را توجیه کرده‌اند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۰۶–۳۱۷.</ref>
خط ۳۶: خط ۳۶:


=== در رویکرد امام ===
=== در رویکرد امام ===
امام‌خمینی نیز علم شریعت را در شمار برترین علوم می‌داند و آن را اساس اعمال ظاهری و تکالیف الهی معرفی می‌کند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref> که اگر کسی منکر آن شود، در حقیقت دین را محدود کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۱.</ref> ایشان به صورت کلی در باب التزام به شریعت به چند گروه اشاره می‌کند:
امام‌خمینی نیز علم شریعت را در شمار برترین علوم می‌داند و آن را اساس اعمال ظاهری و تکالیف الهی معرفی می‌کند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref> که اگر کسی منکر آن شود، در حقیقت دین را محدود کرده است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۱.</ref> ایشان به صورت کلی در باب التزام به شریعت به چند گروه اشاره می‌کند:


==== ظاهرگرایان ====
==== ظاهرگرایان ====
اینان گروهی‌اند که در دایره [[دین اسلام]] به بایدها و نبایدهای عملی و احکام فقهی اعتقاد دارند و بدان عمل می‌کنند؛ اما به جهت توقف در سطح و صورت عبادات، اهل معرفت آنان را نکوهش کرده‌اند. امام‌خمینی نیز این گروه را نکوهش کرده و بر این باور است که ایستادن در معانی عرفی و سطحی از [[ذکر|ذکرها]] و [[دعا|دعاها]] و محدودکردن عبادات به قشر و صورت و هیئت ملکی، علاوه بر اینکه مخالف عقل و نقل است، برای سیر علمی و عملی انسان مضر است.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۸–۱۹.</ref> ایشان ظاهرگرایی را دارای آثار و آفاتی می‌داند، ازجمله:
اینان گروهی‌اند که در دایره [[دین اسلام]] به بایدها و نبایدهای عملی و احکام فقهی اعتقاد دارند و بدان عمل می‌کنند؛ اما به جهت توقف در سطح و صورت عبادات، اهل معرفت آنان را نکوهش کرده‌اند. امام‌خمینی نیز این گروه را نکوهش کرده و بر این باور است که ایستادن در معانی عرفی و سطحی از [[ذکر]]ها و [[دعا]]ها و محدودکردن عبادات به قشر و صورت و هیئت ملکی، علاوه بر اینکه مخالف عقل و نقل است، برای سیر علمی و عملی انسان مضر است.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۸–۱۹.</ref> ایشان ظاهرگرایی را دارای آثار و آفاتی می‌داند، ازجمله:
# انکار [[مقامات|مقامات معنوی]] و اسرار الهی و نسبت‌دادن این حقایق به تخیلات و اوهام<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref>؛
# انکار [[مقامات|مقامات معنوی]] و اسرار الهی و نسبت‌دادن این حقایق به تخیلات و اوهام<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref>؛
# غفلت از اسرار و آداب باطنی عبادت که موجب پاکی درون انسان و بازسازی [[قلب]] می‌شود<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰.</ref>؛
# غفلت از اسرار و آداب باطنی عبادت که موجب پاکی درون انسان و بازسازی [[قلب]] می‌شود<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰.</ref>؛
خط ۵۰: خط ۵۰:


==== صوفیان جاهل ====
==== صوفیان جاهل ====
این گروه عارف‌نمایانی‌اند که علم و عمل ظاهری را مخصوص عوام و جاهلان دانسته و اهل سرّ و اصحاب قلوب را بی‌نیاز از اعمال ظاهری می‌دانند و با تمسک به آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یأْتِیکَ الْیقین‏»<ref>حجر، ۹۹؛ ← سرهندی، ۱/۳۸۴.</ref> معتقدند اعمال ظاهری برای حصول حقایق قلبی و رسیدن به مقصد است و با رسیدن سالک به مقصد، پرداختن به آنها دوری از حقیقت است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> [[امام‌خمینی]] این گروه را بیرون از دایره اهل معرفت<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۷۰.</ref> و جاهل به مقامات اهل معرفت<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰.</ref> می‌داند. دو رویکرد یادشده، از نگاه امام‌خمینی در جانب افراط و تفریط‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰–۸۱.</ref> به باور ایشان این دو گروه از جامعیت و اعتدال خارج و از نور [[هدایت]] به [[صراط مستقیم]] قرآنی محروم‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref> ایشان معتقد است اگر سالک تنها به ظاهر تمسک کند و متوقف شود، کوتاهی کرده و در قشر و سطح شریعت مانده‌است؛ همان‌گونه که اگر به باطن نظر کند و به ظاهر و شریعت توجه نکند، از صراط مستقیم دور می‌شود.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref>
این گروه عارف‌نمایانی‌اند که علم و عمل ظاهری را مخصوص عوام و جاهلان دانسته و اهل سرّ و اصحاب قلوب را بی‌نیاز از اعمال ظاهری می‌دانند و با تمسک به آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یأْتِیکَ الْیقین‏»<ref>حجر، ۹۹؛ ← سرهندی، ۱/۳۸۴.</ref> معتقدند اعمال ظاهری برای حصول حقایق قلبی و رسیدن به مقصد است و با رسیدن سالک به مقصد، پرداختن به آنها دوری از حقیقت است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> [[امام‌خمینی]] این گروه را بیرون از دایره اهل معرفت<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۷۰.</ref> و جاهل به مقامات اهل معرفت<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰.</ref> می‌داند. دو رویکرد یادشده، از نگاه امام‌خمینی در جانب افراط و تفریط‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰–۸۱.</ref> به باور ایشان این دو گروه از جامعیت و اعتدال خارج و از نور [[هدایت]] به [[صراط مستقیم]] قرآنی محروم‌اند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref> ایشان معتقد است اگر سالک تنها به ظاهر تمسک کند و متوقف شود، کوتاهی کرده و در قشر و سطح شریعت مانده است؛ همان‌گونه که اگر به باطن نظر کند و به ظاهر و شریعت توجه نکند، از صراط مستقیم دور می‌شود.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref>


==== عارفان ====
==== عارفان ====
عارفان راستین شریعت را دارای دو روی [[ظاهر و باطن]] می‌دانند و در عمل، ضمن دستیابی به باطن و حقیقت، پای‌بندی به ظاهر شریعت دارند.<ref>مکی، علم القلوب، ۵۲؛ مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۳۴.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی، عالم و عارف محقق باید قیام به ظاهر و باطن کند و به آداب صوری و معنوی متأدب گردد و چنانچه ظاهر را به نور [[قرآن]] منور می‌کند، باطن را نیز باید به انوار معرفت و توحید، نورانی گرداند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰–۸۱ و ۲۹۱.</ref> و اهل تصوف بدون آنکه متوجه باشند، از حکمت عیسوی (ع) و اهل ظاهر، از حکمت موسوی (ع) دم می‌زنند؛ اما جامع این دو گروه، مشرب محمدی (ص) است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰–۸۱.</ref>؛ در حقیقت عارف کامل کسی است که صاحب هر دو مرتبه است؛ زیرا ظاهر بدون باطن، جسدی بدون روح و دنیایی بدون آخرت است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref> ایشان معتقد است شخص عارف با اینکه مستغرق در [[تجلیات]] و انوار حق است، هیچ جزء یا شرطی از آداب صوری در عبادات و مناسک او کم یا زیاد نمی‌شود و برخلاف احکام شرعی اقامه نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۰–۱۱.</ref> ایشان در بیان آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یأْتِیکَ الْیقِین‏»<ref>حجر، ۹۹.</ref> و مسئله انقطاع عبادت پس از رسیدن به حقیقت، معتقد است تا وقتی انسان در لباس عبودیت است، [[نماز]] و تمام اعمال او از خود اوست و چون فانی در حق شد و به موت کلی و [[فنا|فنای مطلق]] دست یافت، تمام اعمال از حق است و سالک تصرفی در آن ندارد و این همان [[انقطاع]] عبادت پس از وصول است و این چنین نیست که جاهلان متصوفه گمان کرده‌اند عبادت ساقط می‌شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۳.</ref> {{ببینید|عرفان}}
عارفان راستین شریعت را دارای دو روی [[ظاهر و باطن]] می‌دانند و در عمل، ضمن دستیابی به باطن و حقیقت، پای‌بندی به ظاهر شریعت دارند.<ref>مکی، علم القلوب، ۵۲؛ مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۳۴.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی، عالم و عارف محقق باید قیام به ظاهر و باطن کند و به آداب صوری و معنوی متأدب گردد و چنانچه ظاهر را به نور [[قرآن]] منور می‌کند، باطن را نیز باید به انوار معرفت و توحید، نورانی گرداند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰–۸۱ و ۲۹۱.</ref> و اهل تصوف بدون آنکه متوجه باشند، از حکمت عیسوی(ع) و اهل ظاهر، از حکمت موسوی(ع) دم می‌زنند؛ اما جامع این دو گروه، مشرب محمدی(ص) است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۰–۸۱.</ref>؛ در حقیقت عارف کامل کسی است که صاحب هر دو مرتبه است؛ زیرا ظاهر بدون باطن، جسدی بدون روح و دنیایی بدون آخرت است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref> ایشان معتقد است شخص عارف با اینکه مستغرق در [[تجلیات]] و انوار حق است، هیچ جزء یا شرطی از آداب صوری در عبادات و مناسک او کم یا زیاد نمی‌شود و برخلاف احکام شرعی اقامه نمی‌شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۰–۱۱.</ref> ایشان در بیان آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یأْتِیکَ الْیقِین‏»<ref>حجر، ۹۹.</ref> و مسئله انقطاع عبادت پس از رسیدن به حقیقت، معتقد است تا وقتی انسان در لباس عبودیت است، [[نماز]] و تمام اعمال او از خود اوست و چون فانی در حق شد و به موت کلی و [[فنا|فنای مطلق]] دست یافت، تمام اعمال از حق است و سالک تصرفی در آن ندارد و این همان [[انقطاع]] عبادت پس از وصول است و این چنین نیست که جاهلان متصوفه گمان کرده‌اند عبادت ساقط می‌شود.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۳.</ref> {{ببینید|عرفان}}


== طریقت برای دستیابی به حقیقت ==
== طریقت برای دستیابی به حقیقت ==
اهل معرفتْ طریقت خود را نوعی [[ریاضت|ریاضت‌کشیدن]] در تحمل شریعت برای به دست آمدن حقیقت می‌دانند.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۵/۲۸۱.</ref> از نظر آنان تنها راه رسیدن به این مقصود پیروی از شریعت خداوند و سنت و روش [[پیامبر(ص)]] است<ref>جنید بغدادی، رسائل الجنید، ۲۰۶؛ سلمی، طبقات الصوفیه، ۲۲۹؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۶۶.</ref> و راه‌های دیگر، سالک را به مقصد نخواهد رساند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۲۴.</ref> آنان معتقدند شریعت مانند کشتی است که باید برای رفتن به دریای حقیقت و کشف گوهر حقیقت، بر آن سوار شد و کسی که به غیر این روش رفتار کند، به حقیقت نخواهد رسید.<ref>رازی، جواهر التصوف، ۱۶۸.</ref>
اهل معرفتْ طریقت خود را نوعی [[ریاضت|ریاضت‌کشیدن]] در تحمل شریعت برای به دست آمدن حقیقت می‌دانند.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۵/۲۸۱.</ref> از نظر آنان تنها راه رسیدن به این مقصود پیروی از شریعت خداوند و سنت و روش [[پیامبر(ص)]] است<ref>جنید بغدادی، رسائل الجنید، ۲۰۶؛ سلمی، طبقات الصوفیه، ۲۲۹؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۶۶.</ref> و راه‌های دیگر، سالک را به مقصد نخواهد رساند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۲۴.</ref> آنان معتقدند شریعت مانند کشتی است که باید برای رفتن به دریای حقیقت و کشف گوهر حقیقت، بر آن سوار شد و کسی که به غیر این روش رفتار کند، به حقیقت نخواهد رسید.<ref>رازی، جواهر التصوف، ۱۶۸.</ref>


امام‌خمینی نیز پیروی از شریعت و مراعات ظاهر آن را تنها راه رسیدن به طریقت و حقیقت می‌داند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۰.</ref> و معتقد است هیچ راهی در معارف الهی پیموده نمی‌شود، مگر آنکه ظاهر شریعت مراعات شود و بدون اتصاف به ظاهر شریعت نمی‌توان به باطن دست یافت<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref>؛ همچنان‌که راه رسیدن به باطن اعمال شرعی و عبادات، مانند [[نماز]]، رعایت آداب شرعی در آن [[عبادت]] است و این امر راه مستقیم به اسرار ربوبیت و انوار غیبی است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۵.</ref> ایشان علم شریعت را راهی مستقیم به اسرار و تجلیات الهی و اساس اعمال ظاهری و تکالیف الهی می‌داند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref> و بر این اعتقاد است که نزدیک‌ترین راه وصول الی الله و [[صراط مستقیم]] اهل [[سیر و سلوک|سلوک]]، راه رسول خدا (ص) و [[اهل بیت(ع)]] اوست.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref>
امام‌خمینی نیز پیروی از شریعت و مراعات ظاهر آن را تنها راه رسیدن به طریقت و حقیقت می‌داند<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۰.</ref> و معتقد است هیچ راهی در معارف الهی پیموده نمی‌شود، مگر آنکه ظاهر شریعت مراعات شود و بدون اتصاف به ظاهر شریعت نمی‌توان به باطن دست یافت<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref>؛ همچنان‌که راه رسیدن به باطن اعمال شرعی و عبادات، مانند [[نماز]]، رعایت آداب شرعی در آن [[عبادت]] است و این امر راه مستقیم به اسرار ربوبیت و انوار غیبی است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۴۵.</ref> ایشان علم شریعت را راهی مستقیم به اسرار و تجلیات الهی و اساس اعمال ظاهری و تکالیف الهی می‌داند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۶۲.</ref> و بر این اعتقاد است که نزدیک‌ترین راه وصول الی الله و [[صراط مستقیم]] اهل [[سیر و سلوک|سلوک]]، راه رسول خدا(ص) و [[اهل بیت(ع)]] اوست.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref>


امام‌خمینی با این اعتقاد که دستور تربیت انسان در شرایع الهی وجود دارد،<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ‏۲/۳۰۶.</ref> معتقد است کسی که با مداومت بر انجام اعمال ظاهری شریعت و تبعیت از [[تکالیف الهی]] به باطن دست نیابد، باید بداند آن‌گونه که شایسته و بایسته‌است بر انجام وظایف ظاهری قیام نکرده‌است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> و در صورتی که سالک در [[ریاضت]] خود، طریق شریعت را در پیش نگیرد و به ریاضت‌های باطل روی آورد، [[نفس]] و [[شیطانِ]] درون او بر او تجلی می‌کند و به ادعاهای باطل و شطحیات مبتلا می‌شود و این در حقیقت از نقصان سلوک و بقای [[انانیت]] سالک است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۰.</ref>؛ از این‌رو سالک لازم است در مسیر خود، معلم و مرشدی داشته باشد تا راه ریاضات شرعی را به او بیاموزد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> به اعتقاد ایشان سالک پس از آنکه ملتزم به احکام شریعت شد و مشغول تهذیب باطن گردید، کم‌کم انوار غیبی الهی در آینه قلبش [[تجلی]] می‌کند و با جذبه‌های باطنی و [[عشق]] فطری ذاتی، مجذوب عالم غیب می‌شود و پس از گذر از این مراحل، [[سیر و سلوک|سلوک الی اللّه]] با دستگیری باطنی غیبی آغاز می‌شود و قلب، حق‌طلب و حق‌جو می‌شود و توجه [[قلب]] از طبیعت جداشده به حقیقت می‌رسد<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۳.</ref> {{ببینید|مقامات}}.
امام‌خمینی با این اعتقاد که دستور تربیت انسان در شرایع الهی وجود دارد،<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ‏۲/۳۰۶.</ref> معتقد است کسی که با مداومت بر انجام اعمال ظاهری شریعت و تبعیت از [[تکالیف الهی]] به باطن دست نیابد، باید بداند آن‌گونه که شایسته و بایسته است بر انجام وظایف ظاهری قیام نکرده است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> و در صورتی که سالک در [[ریاضت]] خود، طریق شریعت را در پیش نگیرد و به ریاضت‌های باطل روی آورد، [[نفس]] و [[شیطانِ]] درون او بر او تجلی می‌کند و به ادعاهای باطل و شطحیات مبتلا می‌شود و این در حقیقت از نقصان سلوک و بقای [[انانیت]] سالک است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۰.</ref>؛ از این‌رو سالک لازم است در مسیر خود، معلم و مرشدی داشته باشد تا راه ریاضات شرعی را به او بیاموزد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> به اعتقاد ایشان سالک پس از آنکه ملتزم به احکام شریعت شد و مشغول تهذیب باطن گردید، کم‌کم انوار غیبی الهی در آینه قلبش [[تجلی]] می‌کند و با جذبه‌های باطنی و [[عشق]] فطری ذاتی، مجذوب عالم غیب می‌شود و پس از گذر از این مراحل، [[سیر و سلوک|سلوک الی اللّه]] با دستگیری باطنی غیبی آغاز می‌شود و قلب، حق‌طلب و حق‌جو می‌شود و توجه [[قلب]] از طبیعت جداشده به حقیقت می‌رسد<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۳.</ref> {{ببینید|مقامات}}.


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۷۶: خط ۷۶:
* ابن‌عربی، محی‌الدین، مجموعة رسائل ابن‌عربی، بیروت، دارالمحجة البیضاء، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
* ابن‌عربی، محی‌الدین، مجموعة رسائل ابن‌عربی، بیروت، دارالمحجة البیضاء، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
* احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
* احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
* اردبیلی الهی، حسین‌بن‌عبدالحق، شرح گلشن راز، تحقیق محمدرضا برزگر و عفت کرباسی، تهران، نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* اردبیلی الهی، حسین‌بن‌عبدالحق، شرح گلشن راز، تحقیق محمدرضا برزگر و عفت کرباسی، تهران، نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
* نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
* نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
* نسفی، عزیزالدین، مقصد اقصی، تحقیق حامد ربانی، تهران، گنجینه، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
* نسفی، عزیزالدین، مقصد اقصی، تحقیق حامد ربانی، تهران، گنجینه، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
* نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
* نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
* هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
* هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
* همدانی، عبدالصمد، بحر المعارف، تحقیق حسین استادولی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* همدانی، عبدالصمد، بحر المعارف، تحقیق حسین استادولی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
* علی شیرنژاد، [https://books.khomeini.ir/books/10006/374/ شریعت، طریقت و حقیقت]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۳۷۴–۳۸۲.
* علی شیرنژاد، [https://books.khomeini.ir/books/10006/374/ شریعت، طریقت و حقیقت]، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۶، ص۳۷۴–۳۸۲.
[[رده:مقاله‌های بی‌نیاز از جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های تأییدشده]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد ششم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های بی‌نیاز از جعبه اطلاعات]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
۲۱٬۳۲۴

ویرایش