confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب خداوند برای سعادت و هدایت انسان. | '''دین'''، مجموعه باورهای قلبی، احکام عملی و اوصاف نفسانی از جانب خداوند برای سعادت و هدایت انسان. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
دین به معنای جزا (فراهیدی، | دین به معنای جزا (فراهیدی، ۸/۷۲؛ جوهری، ۵/۲۱۱۸)، حساب (ابنمنظور، ۱۳/۱۶۹) و اطاعت و انقیاد (ابنفارس، ۲/۳۱۹) است و به صورت استعاره در معنای شریعت به کار میرود (راغب، ۳۲۳). دین به معنای کلی به مجموعه اعتقادات و اعمالی گفته میشود که افراد از آن پیروی میکنند (قاضیسعید، ۳/۵۵۵). نیز دین در ادیان ابراهیمی به سنت و طریق الهی و مطلق شرایعی گفته میشود که خداوند به واسطه پیامبران(ع) برای بشر فرستادهاست (ابنمیثم بحرانی، ۳/۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ طباطبایی، ۵/۳۵۰) و بندگان با پیروی از آن به عبودیت و به انجام آن قیام میکنند (طوسی، التبیان، ۳/۴۳۴). برخی دین را در معنایی عامتر، مجموعهای از باورها، اعمال، شعائر و آموزهها میدانند که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند (هیک، ۲۳)؛ چنانکه دین به معنای خاص در ادبیات رایج مسلمانان در دین اسلام به کار میرود (سید مرتضی، الذخیره، ۵۴۴؛ آمدی، ۵/۱۴) (← مقاله اسلام). دین در نگاه امامخمینی، قانون بزرگ خداوند است که برای هدایت و تعالی انسان و نظم در حیات دنیوی و اداره نظام اجتماعی و حکومتی آمدهاست (کشف اسرار، ۲۹۱). ایشان دینشناس را کسی میداند که از جهاتِ متعدد دین از عقاید، قوانین و نظامهای اجتماعی و سیاسی آگاه باشد (ولایت فقیه، ۷۸). | ||
الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت | الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت به کار میرود که جزا بر آن مترتب میشود (ابوالفتوح حسینی، ۷۱)؛ اما شریعت به راهی گفته میشود که انسان را به زلال حیات ابدی و سعادت اخروی میرساند (همان). ملت در اصل به معنای دین و شریعت است (جوهری، ۵/۱۸۲۱؛ ابناثیر، ۴/۳۶۰) و هنگامی که به همراه دین بیاید، به مجموعه ادیان توحیدی گفته میشود؛ از این جهت به پیروان ادیان توحیدی ملیین گفته میشود (توفیقی، ۱۴). مذهب گاه به معنای دین (فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۳۰۲؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۱۶۳) و گاه درباره دستهها و شاخههای یک دین به کار میرود (مرعشی، ۷/۴۰۸؛ طباطبایی، ۷/۱۳۷)؛ چنانکه در معنایی خاصتر چیزی است که شخص به اجتهاد خود از دین، به آن رسیدهاست (جرجانی، ۴۷؛ مغنیه، ۳۵). | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
دین امری فطری است و ریشه در نهاد آدمی دارد (سید مرتضی، أمالی، | دین امری فطری است و ریشه در نهاد آدمی دارد (سید مرتضی، أمالی، ۲/۸۳؛ طباطبایی، ۱/۳۸۹). همه ادیان به هر بیانی که باشد در این امر اتفاق نظر دارند که انسان در ذات خود مستقل نیست و زندگی او به صورت اساسی به موجودی که علت ایجاد عالم و آفریننده آن است یا قوای موجود در طبیعت، وابسته است (ناس، ۳). از این جهت در طول تاریخ در تمامی فرهنگها و اقوام مختلف شکلی از دین وجود داشتهاست (دورانت، ۱/۸۴ ـ ۸۶). دین در تاریخ بشر دارای اهمیت زیادی است و در همه سرزمینها تأثیر چشمگیری بر جوامع انسانی و رفتار و زندگی آنان داشتهاست و همواره در زندگی بشر یکی از عوامل تعیینکننده و نقشآفرین در تحولات فرهنگی و تکامل جامعه بودهاست که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار دادهاست (هینلز، ۱/۴۵ ـ ۴۶). | ||
از دیدگاه ادیان الهی، یکتاپرستی، نخستین دین و حضرت آدم(ع) نخستین پیامبر روی زمین بوده (بغدادی، | از دیدگاه ادیان الهی، یکتاپرستی، نخستین دین و حضرت آدم(ع) نخستین پیامبر روی زمین بوده (بغدادی، ۱۲۹) و شرک و بتپرستی پس از آن به وجود آمد؛ چنانکه گروهی از افراد جاهل به منظور به دست آوردن حاجتهای خود و دفع حوادث ناگوار در برابر اسباب این حوادث خضوع کردند و آنها را معبود خود گرفتند (طباطبایی، ۷/۳۰ ـ ۳۱). ازجمله، آنان برای تقرب به خداوند بزرگ، ارواح مجردی را واسطه میان خود و خداوند میدانستند که به یکی از ستارگان تعلق داشت و بتهایی را به شکل هیاکل ستارگان میساختند و آنها را میپرستیدند (ناس، ۱۹ ـ ۲۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴ ـ ۱۵). بزرگترین ادیان در طول تاریخ، ادیان توحیدی و ابراهیمیاند که ریشه آنها در منطقه خاورمیانه بودهاست، مانند یهود، مسیحیت و اسلام. ازجمله بزرگترین ادیان غیر توحیدی، هندو، بودیسم و شینتو هستند (توفیقی، ۱۶). | ||
در اسلام اصل ادیان الهی تأیید | در اسلام اصل ادیان الهی تأیید شدهاست و قرآن کریم در مواضعی با بیان عقاید این ادیان و شرایع چون شریعت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) به بررسی و تطبیق میان عقاید مختلف پرداختهاست (بقره، ۱۳۲؛ آل عمران، ۶۷؛ احزاب، ۷)؛ البته قرآن کریم از شریعتهای مختلف الهی یاد میکند و از آنها به عنوان ادیان نام نمیبرد و این فرهنگ خاص قرآن است که اصول دعوت همه انبیای الهی را یکی میداند و آن دین، واحد است و تنها دعوت انبیا(ع) در مسائل فرعی و بر اساس اقتضای زمان و محیط با یکدیگر تفاوت داشتهاست (مطهری، ۲/۱۷۸). در روایات نیز آموزههای متعددی از ادیان دیگر، مانند عقاید و برخی توصیههای اخلاقی انبیای الهی بیان شدهاست (قمی، ۱/۲۴۳؛ کلینی، ۲/۱۷). | ||
متکلمان اسلامی در آثار خود به بررسی عقاید و فرقههای ادیان الهی پرداختهاند (فخر رازی، اعتقادات، | متکلمان اسلامی در آثار خود به بررسی عقاید و فرقههای ادیان الهی پرداختهاند (فخر رازی، اعتقادات، ۹۳ ـ ۱۰۲؛ فاضل مقداد، ۶۷). شناخت تطبیقی ادیان و رویکرد نقد تاریخی و نگارش ردیه بر دیگر ادیان و مذاهب، سابقه طولانی دارد. از قرن دوم هجری با ترجمه کتابهای فراوان از ادیان دیگر، متکلمان اسلامی مباحث فراوانی در اثبات حقانیت اسلام و رد مذاهب دیگر مطرح کردند و کتابهایی در زمینههای دینشناسی تطبیقی نگاشتند (← ابنندیم، ۳۲ ـ ۳۶ و ۲۴۵ ـ ۴۴۱؛ مشکور، مقدمه، ۱۷). از نخستین کسانی که به بحث تطبیقی ادیان پرداخته علیبنالحسین مسعودی (م۳۳۴ق) در کتاب الابانة عن اصول الدیانه و محمدبنحسن نوبختی (م۳۱۰) در کتاب الآراء و الدیانات است. عارفان نیز در بحث از دین به حقیقت آن پرداختهاند و حقیقت ادیان را واحد میدانند (ترمذی، ۲۸؛ ابنعربی، ۲/۵). | ||
امامخمینی با شناختی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ عرفانی به آن و با درکی تاریخی از نیازها و تحولات جامعه و الزامات زمان خود، به احیای نگرش دینی در تمام ابعاد حیات انسانی | امامخمینی با شناختی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ عرفانی به آن و با درکی تاریخی از نیازها و تحولات جامعه و الزامات زمان خود، به احیای نگرش دینی در تمام ابعاد حیات انسانی پرداختهاست. بر همین مبنا میتوان او را متفکری جامع دانست که دین را با نگرشی عقلانی و شهودی مطرح کردهاست (← صحیفه، ۲۱/۲۲۳ ـ ۲۲۵ و ۳۹۴ ـ ۴۰۰). ایشان در تبیین مبانی و حقایق دینی کتابهای متعددی نوشتهاست؛ ازجمله در خصوص دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهاتی که در زمینه دین مطرح شده بود، کتاب کشف اسرار را نگاشت. ایشان در آثار خود به ابعاد سیاسی ـ اجتماعی دین (صحیفه، ۹/۳۳۳ و ۱۱/۴۶۲ ـ ۴۶۳) و طرح نظریه حکومت دینی و حکومت اسلامی با عنوان«ولایت فقیه» (البیع، ۲/۶۱۵؛ ولایت فقیه، ۵۰ ـ ۷۰) پرداختهاست و در پیام به میخائیل گورباچف (صحیفه، ۲۱/۲۲۰ ـ ۲۲۶) و در وصیتنامه الهیسیاسی خود در شناخت دین به ابعاد اجتماعی، فلسفی و شهودی دین توجه داشتهاست (همان، ۲۱/ ۳۹۳ ـ ۴۰۷). ایشان افزون بر تبیین دین، در ناحیه عمل نیز حکومتی دینی را در جامعه برپا کرد و رهبری حکومت اسلامی را بر پایه دین نهاد (← مقاله حکومت اسلامی). | ||
== حقیقت دین == | == حقیقت دین == | ||
دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روشها، و بایدها و نبایدها، وسیلهها، نیازها و درمانها و مسئولیتها مشخص | دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روشها، و بایدها و نبایدها، وسیلهها، نیازها و درمانها و مسئولیتها مشخص شدهاست (مطهری، ۲/۵۷). دین روش ویژهای برای چگونگی زندگی بشر دارد که مصالح دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده میسازد (طباطبایی، ۲/۱۳۰). ریشه ادیان آسمانی وحی است که از طریق پیامبران(ع) به بشر رسیدهاست و مجموعهای از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانین عبادی و اجتماعی را بیان کردهاست (همان، ۱/۴۲۴). | ||
دینشناسان مسلمان، غالباً از منظر دروندینی و کلامی به تعریف دین پرداختهاند؛ در حالیکه دینشناسان غربی غالباً با نگاهی بروندینی آن را تعریف کردهاند؛ از اینرو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی | دینشناسان مسلمان، غالباً از منظر دروندینی و کلامی به تعریف دین پرداختهاند؛ در حالیکه دینشناسان غربی غالباً با نگاهی بروندینی آن را تعریف کردهاند؛ از اینرو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی اندیشمندان غربی دین را مجموعهای از باورها و اعمال انسان میدانند که اعتقاد به موجودی ماورای طبیعی دارند (← رودریکس و هاردینگ، ۳۴)؛ چنانکه برخی دین را مجموعهای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی و اجتماعی انسان شمردهاند که بر محور حقیقت غایی سامان یافتهاست. این حقیقت را میتوان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الهی یا غیر الهی و نظایر آن تقسیم کرد (پترسون و دیگران، ۲۱ ـ ۲۰). | ||
امامخمینی دین را مجموعه قوانین و دستورهایی میداند که خداوند تشریع | امامخمینی دین را مجموعه قوانین و دستورهایی میداند که خداوند تشریع کردهاست تا راههای هدایت را به انسان بفهماند و آنها را تحت نظم و انتظام درآورد (چهل حدیث، ۲۰۱). این دستورها برای آسایش و سعادت انسان است و وظیفه انسانسازی و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی او را بر عهده دارد، بهخلاف ادیان غیر توحیدی که تمام تلاششان حفظ نظم دنیوی بشر است و به جهات معنوی کاری ندارند (صحیفه، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸). به اعتقاد ایشان دین امری جامع و کامل است که به همه ابعاد زندگی بشر کار دارد (همان، ۷/۲۸۸). از این جهت ایشان معتقد است دین در تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است و میتواند در متن اداره جامعه وارد شود و آن را به پیشرفت برساند (همان، ۴/۳۵۹ ـ ۳۶۰). ایشان تأکید کردهاست ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است و توحید اساس دین و معارف آن را تشکیل میدهد (همان، ۲۱/۴۴۹؛ حدیث جنود، ۸۹). به نظر ایشان دین را دارای مراتبی است و کاملترین آن، دین اسلام است که مشتمل بر حقایق و معارفی است که در ادیان دیگر یافت نمیشود، مانند لطایف توحید و تجرید (آداب الصلاة، ۲۶۴؛ صحیفه، ۱۹/۱۱۲)؛ البته با آمدن دین کامل، پیروی از ادیان گذشته جایز نیست (تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲). امامخمینی مذهب شیعه را اصل حقیقت اسلام میداند که دارای عالیترین منابع معرفت دینی است و از دو منبع وحی و ولایت استفاده میکند؛ در حالیکه مذاهب دیگر منبع ولایت را ندارند (صحیفه، ۲۰/۴۱۰). | ||
== ضرورت دین == | == ضرورت دین == | ||
انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسانهای دیگر امکانپذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران میشود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حقتعالی است (ابنسینا، | انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسانهای دیگر امکانپذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران میشود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حقتعالی است (ابنسینا، ۱۴۴)؛ افزون بر اینکه انسان به شهادت تجربه و برهان، قابلیت و استعداد رسیدن به کمالات را داراست. خدای متعال نیز در رساندن فیض و بخشش عطایا کوتاهی ندارد و بر حسب استعداد هر انسان، کمالات مناسبی به او عطا میکند تا استعدادش به فعلیت برسد؛ بنابراین باید آیینی باشد که مردم را با وعد و وعید و ترس و نوید، به سعادت و جستجوی کمال راهنمایی کند و آن «دین» است (طباطبایی، ۲/۱۳۰ ـ ۱۳۱). بر این اساس دین تأمینکننده نیازهای بشری است و جایگزینی هم ندارد. این تصور که با تمدن و پیشرفت، دیگر جایی برای دین نیست، امری نادرست است؛ زیرا امروزه این حقیقت آشکار شدهاست که پیشرفت علم و تمدن، نیاز بشر را به دین برای ساماندهی یک زندگی مطلوب رفع نمیکند؛ بنابراین بشر هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است (مطهری، ۳/۳۹۸). | ||
به اعتقاد امامخمینی انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمیآید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامهای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین میکنند (تقریرات، | به اعتقاد امامخمینی انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمیآید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامهای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین میکنند (تقریرات، ۳/۳۴۶) و از آنجا که انسان دارای درجات و مراتبی است که از عالم طبیعت تا اتصال به عالم الوهیت امتداد دارد، قانونگذار باید کسی باشد که به این درجات وجودی مطلع باشد و بتواند برای همه این درجات و ابعاد وجودی انسان قانون وضع کند (صحیفه، ۴/۱۷۵)؛ همچنین قانونگذار باید از محدودیتهای بشری و طلب نفع و شهوتها برکنار باشد و حق خالقیت و مالکیت بر بندگان داشته باشد تا به حکم عقل قانون او نافذ و واجبالاطاعه باشد (کشف اسرار، ۲۸۹ ـ ۲۹۱). افزون بر اینکه قوانین بشری نمیتوانند بهتنهایی نظم و حقوق بشر را حفظ کنند، مگر اینکه مجریان و حاکمان در جامعه به یک قدرت الهی معتقد باشند و خود را در مقابل آن مسئول بدانند و اگر ترس از مسئولیت روز جزا نباشد، بشر به هرج و مرج کشیده میشود و آنچه طبع سرکش انسان را کنترل میکند، دین است (صحیفه، ۴/۴۰۲). | ||
== خاستگاه دین == | == خاستگاه دین == | ||
اندیشمندان با گرایشهای دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداختهاند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کردهاند. | اندیشمندان با گرایشهای دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداختهاند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کردهاند. اندیشمندان الهی منشأ دین را امری الهی و وحیانی میدانند که ریشه در فطرت انسان دارد (ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۶۵؛ طباطبایی، ۶/۱۴۹؛ حائری، ۳۴۹ ـ ۳۵۰). امامخمینی معتقد است از منظر جهانبینی توحیدی، پیدایش انسان با دینورزی همراه است و اصولاً دین در فطرت آدمی ریشه دارد (صحیفه، ۱۰/۱۵۸ و ۱۶/۲۲۱)؛ زیرا انسان بر اساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذتها و جمال دنیوی میرود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفتهاست (چهل حدیث، ۱۲۷)، وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است؛ بنابراین فطرت انسان خداجوست و احکام فطرت از اموری است که هیچیک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافلاند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق میکنند (همان، ۱۸۱) (← ادامه مقاله) و گرایش غربیان به مذهب در عصر حاضر از اینرو است که آنان از پیشرویهای مادی سرخورده شدهاند و در تشخیص آن کمال مطلق به اشتباه رفتهاند و دریافتهاند که این پیشرفتها، چیزی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنان را به نوعی تباه کردهاست (صحیفه، ۱۱/۴). | ||
اندیشمندان غیر الهی که برای باورهای دینی اصالت قائل نیستند، برخی خاستگاه پیدایش دین را توهمات و تخیلات بشر، جهل بشر به حوادث و رخدادهای عالم ماده یا خود و بیگانگی انسان از خود و داشتههای خود دانستهاند و برخی نیز دین را ناشی از گذار جامعه از شکل اولیه و تضاد طبقاتی دانستهاند و معتقدند دین ساخته طبقات حاکم است (← الیاده، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ ← مطهری، ۲/۱۷۲ و ۳/۳۹۰، ۵۵۸). | |||
امامخمینی با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کردهاند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگریهای خود نگه دارند، خاطرنشان | امامخمینی با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کردهاند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگریهای خود نگه دارند، خاطرنشان کردهاست تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی میدهد؛ چنانکه حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت. پیامبر اسلام(ص) نیز در برابر ثروتمندان و اشراف قریش ایستاد و مبارزه کرد و افرادی که در مدینه به همراه ایشان بودند، افراد بیبضاعت و فقیر جامعه بودند و پیامبر(ص) آنان را علیه قریش بسیج کرد و این نشان میدهد ادیان الهی در طول تاریخ در مقابل ظالمان و زورگویان بودهاند (صحیفه، ۸/۴۵۶ ـ ۴۵۷) (← ادامه مقاله). | ||
اقسام ادیان: ادیان از جنبههای مختلف دستهبندی شدهاند، مانند ادیان شرقی و غربی، ادیان ابتدایی و پیشرفته و ادیان سامی، آریایی و خاور دور. همچنین ادیان به دو قسم توحیدی و غیر توحیدی تقسیم میشوند. مجموعه ادیان توحیدی شامل یهودیت، مسیحیت و اسلام و نیز (طبق یک نظر) زرتشت است (توفیقی، | اقسام ادیان: ادیان از جنبههای مختلف دستهبندی شدهاند، مانند ادیان شرقی و غربی، ادیان ابتدایی و پیشرفته و ادیان سامی، آریایی و خاور دور. همچنین ادیان به دو قسم توحیدی و غیر توحیدی تقسیم میشوند. مجموعه ادیان توحیدی شامل یهودیت، مسیحیت و اسلام و نیز (طبق یک نظر) زرتشت است (توفیقی، ۱۶ ـ ۱۷) که در آموزههای خود به سه اصل توحید، نبوت و معاد قائلاند؛ ولی ادیان غیر توحیدی مانند ادیان هندوئیسم، بودیسم و شینتو هیچیک از این سه اصل را قبول ندارند و در مقابل توحید، به چندگانهپرستی و شرک و در مقابل نبوت به حکمت و در مقابل معاد قائل به تناسخاند (همان، ۳۸ ـ ۳۹، ۴۷ و ۵۸). پیروان ادیان توحیدی غیر از اسلام که صاحب کتاباند، اهل کتاب خوانده میشوند (طوسی، المبسوط، ۴/۲۱۰؛ حلی، تحریر الاحکام، ۲/۱۹۹). این اصطلاح فقهی برای نخستین بار و به فراوانی در قرآن آمدهاست. این گروه در بسیاری موارد در مقابل مشرکان ذکر شدهاند (حجّتی، ۳۱). امامخمینی با تقسیم ادیان به توحیدی و غیر توحیدی، از ادیان یهودیت، مسیحیت، و زرتشت و عقاید آنان بحث کردهاست. قرآن کریم با تأیید ادیان توحیدی و فرستادن انبیایی همچون ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) (بقره، ۱۳۶؛ احزاب، ۷) به تحریف بعضی از حقایق و معارف در این ادیان به دست پیروانشان اشاره کردهاست (بقره، ۷۵؛ آل عمران، ۷۰ ـ ۷۱؛ توبه، ۳۰). دین اسلام به پیروان ادیان آسمانی به دیده احترام مینگرد (آل عمران، ۶۴ و ۱۱۳؛ مائده، ۶۵) و به آنان اجازه دادهاست با پیمان اهل ذمه در سرزمین اسلامی زندگی کنند (نجفی، ۲۱/۲۹۴؛ طنطاوی، ۴/۱۶۱ و ۶/۲۵۵) (← مقاله اهل کتاب(۱)). | ||
ادیان غیر توحیدی با وجود پراکندگی، در بعضی از باورها اشتراک دارند؛ مانند اعتقاد به شیء مقدس، اعتقاد به سحر و جادو و اعتقاد به قربانی (ناس، | ادیان غیر توحیدی با وجود پراکندگی، در بعضی از باورها اشتراک دارند؛ مانند اعتقاد به شیء مقدس، اعتقاد به سحر و جادو و اعتقاد به قربانی (ناس، ۱۳ ـ ۲۲)؛ اما مشرکان در اصل اعتقاد به خدا یا خدایان بزرگ مشترک بودند و نخبگان آنان معتقد بودند خداوند بزرگتر از آن است که انسان بتواند با او ارتباط داشته باشد. از این جهت در توجه و عبادت باید به واسطهای که مورد عنایت اوست توجه کرد و او را عبادت کرد (طباطبایی، ۱۶/۱۲۰؛ توفیقی، ۱۸ ـ ۱۹) (← مقاله شرک). امامخمینی ادیان غیر توحیدی را که به دست بشر به وجود آمدهاند، ادیان باطلی میداند که دارای وجه مشترکیاند و آن این است که هدف آنها ـ درصورتی که بنیانگذاران آنها افراد امین و دلسوزی باشند ـ تنها رفع نیازهای مادی و دنیوی مردم است و به روحانیت و باطن مردم توجهی ندارند و قوانین آنها در حدی است که نظام جامعه و نظام تجارت و معاش آنان مختل نشود (صحیفه، ۸/۴۱۱ ـ ۴۱۳). ایشان معتقد است تمام ادیان توحیدی بر اساس حقایق و معارف الهی نازل شدهاند (آداب الصلاة، ۲۹۱) و هدف همه آنها هدایت، تربیت و آسایش مردم است و برای انسانسازی آمدهاند (صحیفه، ۷/۲۸۷). ایشان همواره به پیروان ادیان الهی با دیده احترام و تکریم نگریسته و بر حفظ حقوق آنان تأکید کردهاست (همان، ۷/۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲ و ۱۸/۳۰۴). | ||
== هندسه و نظام کلی شناخت دین == | == هندسه و نظام کلی شناخت دین == | ||
برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امامخمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوانهای پراکنده و غیر مرتبط نمیداند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت بههمپیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد (بیات، | برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امامخمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوانهای پراکنده و غیر مرتبط نمیداند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت بههمپیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد (بیات، ۲۴ ـ ۲۶). | ||
نگاه جامع امامخمینی در شناخت دین سبب | نگاه جامع امامخمینی در شناخت دین سبب شدهاست که ایشان به همه جنبههای دین توجه داشته باشد. ایشان در مسائل اعتقادی معتقد است ظهورات لفظی به تنهایی در این مسائل اعتبار و ارزش ندارند؛ از این جهت لفظ «یدُ اللَّهِ» (فتح، ۱۰) را نمیتوان به معنای ظاهری آن حمل کرد (تقریرات، ۲/۳۴ ـ ۳۵). به اعتقاد ایشان اگرچه در شریعت، اسمای الهی توقیفیاند، اما این در مورد کسانی است که عقل آنان در مراحل وجود سیر نکرده باشد؛ ولی افرادی که بهحدی از بصیرت و شهود رسیدهاند که بتوانند در مراتب هستی وصفی که همسنگ وجود است بیابند، میتوانند بر حقتعالی حمل کنند (همان). ایشان درباره احکام و قوانین و تزاحم میان آنها معتقد است زمان و مکان در استنباط صحیح از احکام اسلام مؤثر است و مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده، ممکن است در روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد یک نظام حکم جدیدی پیدا کند؛ به این معنا که با شناخت دقیق از روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به موضوع جدیدی تبدیل شود و حکم جدیدی پیدا کند. از این جهت استنباط چنین حکمی نیاز به آگاهی در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد؛ زیرا فقه تئوری واقعی کامل اداره جامعه و انسان از آغاز تا انجام است (صحیفه، ۲۱/۲۸۹). به اعتقاد ایشان حکومت از احکام اولیه است و اگر اختیارات حاکم در چارچوب احکام فرعی شمرده شود، حکومت الهی بیمعنا خواهد بود (همان، ۲۰/۴۵۱ ـ ۴۵۲ و ۴۵۷). ایشان در فرض مخالفت صریح حکم عقل با برخی احکام ظاهری و روایات، حکم عقل را مقدم میشمارد؛ چنانکه در مسئله حیلههای فرار از ربا حکم عقل به مفاسد ربا، مانند ظلم، تزلزل بازار و دیگر مفاسد را معیار تقدم حرمت بر جواز حیلههای ربا میداند (البیع، ۲/۵۴۴)؛ زیرا حلالشدن ربا با روشهای ساده را نوعی تناقض یا بیهودگی در جعل و تشریع احکام است (همان، ۲/۵۴۵). | ||
== راهها و شرایط شناخت دین == | == راهها و شرایط شناخت دین == | ||
در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید | در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید شدهاست (کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱، ۶؛ اول تواریخ، ب۲۳، ۱۳ ـ ۱۴) و در اسلام طلب علم و معرفت و شناخت مسائل دین لازم شمرده شدهاست (برقی، ۱/۲۲۶). اندیشمندان غربی دینشناسی و پدیدارشناسی آن را از دیدگاه بروندینی بررسی کردهاند و آن را دانشی مستقل و متمایز دانستهاند که به مطالعه علمی، توصیفی و روشمند دین میپردازد (الیاده، ۱/ ۲۱۱ ـ ۲۱۲). برخی تفاوتِ آن را با الهیات در این میدانند که در دینشناسی، دین به مثابه موضوع مورد مطالعه است، بدون اینکه شخص سعی در جانبداری از عقایدی خاص کند، بهخلاف الهیات که در اثبات عقیدهای خاص است (رودریکس و هاردینگ، ۴۴). | ||
امامخمینی در شناخت دین به دو روش دروندینی و بروندینی اشاره | امامخمینی در شناخت دین به دو روش دروندینی و بروندینی اشاره کردهاست. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی (ماتریدی، ۶؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۱۹۷ ـ ۱۹۸) معرفت دین را لازم و واجب میداند و یکی از راههای شناخت دین در روش بروندینی را پیروی از دلیل عقلی میداند که در اصول اعتقادی (مانند توحید، نبوت و معاد) لازم است و تقلید در آن جایز نیست (استفتائات، ۱/۷؛ تعلیقه عروه، ۱۶)؛ زیرا بنابر برخی آیات قرآن که پیروی از ظن و گمان را در اصول اعتقادی نفی میکند (یونس، ۳۶)، اصل ایمان و اعتقاد به شریعت را نمیتوان از خود شریعت گرفت؛ زیرا این امر مستلزم دور است (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲)؛ اما در فروع و احکام جزئی، تقلید و رجوع به شرع ممکن، بلکه لازم است؛ زیرا برخی از این احکام جزئی و مصالح در آنها، خارج از حیطه دسترسی عقل است؛ اگرچه عقل در بعضی مسائل اخلاقی و اعتقادی به حسن و قبح آن دست مییابد (همان، ۱/۷۰؛ حلی، الرسالة السعدیه، ۵۳ ـ ۵۴؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۱). | ||
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان (شبّر، | امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان (شبّر، ۵۸۰؛ ← ادامه مقاله) فطرت را نیز یکی دیگر از راههای شناخت بروندینی میداند که به کمک آن میتوان به بعضی از حقایق دین دست یافت (چهل حدیث، ۱۸۰). به اعتقاد ایشان راه شناخت دین، فطرت سلیم و پاک است که دستخوش اغراض و هوسهای حیوانی نگشته باشد (صحیفه، ۳/۲۰۷). چنین فطرتی فطرتالله (روم، ۳۰) است که دین را میپذیرد (چهل حدیث، ۵۳۴). ایشان شناخت دین را مستلزم تهذیب نفس و داشتن اخلاص و مطالعات وسیع و دامنهدار میداند (صحیفه، ۲/۴۸۷؛ جهاد اکبر، ۱۸) و معتقد است تفسیر دین بر اساس آرا و برداشتهای شخصی و تحمیل مقاصد خود بر دین و متون دینی نادرست است و تفسیر به رأی شمرده میشود (تفسیر حمد، ۹۳). | ||
از سوی دیگر، | از سوی دیگر، دین در نظر امامخمینی حقیقتی است که برای ابعاد گوناگون بشر برنامه دارد و برای شناخت دقیق هر بعد از این ابعاد، باید به شیوه و روشی خاص تمسک جست تا پرده از اسرار آن برداشته شود (صحیفه، ۴/۱۸۳ و ۷/۲۸۸)؛ به همین سبب، نگاه امامخمینی رهیافتی ترکیبی و چندبعدی است که به همه ابعاد مادی و معنوی انسان توجه دارد و این نگرش، در مقابلِ روش محدود و تکبعدی قرار میگیرد که تنها به یک وجه دین نظر میکند. به اعتقاد ایشان دین دارای ابعاد معنوی و مادی است و شناخت آن تنها از راه حس و امور مادی صحیح نیست؛ از اینرو افرادی که شناختشان از دین تنها شناخت ظاهری و مادی دین است، برداشت درستی از دین ندارند (همان، ۴/۷ ـ ۸ و ۱۸۴). | ||
امامخمینی مانند دیگر عارفان (ملاصدرا، اسرار الآیات، | امامخمینی مانند دیگر عارفان (ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۲) در بیان شناخت دین روش ویژهای دارد. به باور ایشان با شناخت ابعاد مختلف انسان میتوان به شناخت دین رسید؛ زیرا میان شناخت انسان و دین رابطه مستقیم برقرار است؛ همچنانکه در روایت نبوی(ص) آمدهاست «مَن عَرَفَ نَفسَه عَرَفَ رَبَّه؛ اگر کسی خود را بشناسد خداوند را شناختهاست» (آمدی، ۲۳۲؛ صحیفه، ۱۲/۴۲۱ ـ ۴۲۲)؛ بنابراین با آگاهی از حوزه انسانشناسی، دینشناسی که با خداشناسی همراه است، روشن میشود. امامخمینی ادیان الهی را دربردارنده احکام و حقایقی میداند که به تمام ابعاد زندگی بشر مربوطاند (صحیفه، ۷/۲۸۸)، بهویژه دین اسلام که دارای ابعاد متعددی مانند ابعاد عرفانی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و حکومتی است. از این جهت دینشناس کسی است که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها فقه یا فلسفه یا عرفان دین را شناختهاست، دینشناس نخواهد بود (همان، ۴/۷ ـ ۸؛ ولایت فقیه، ۷۸). | ||
== ویژگیهای دین == | == ویژگیهای دین == | ||
از دیدگاه امامخمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگیهایی مشترکاند، ازجمله: | از دیدگاه امامخمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگیهایی مشترکاند، ازجمله: | ||
الف) توحیدیبودن دین: همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند (امامخمینی، آداب الصلاة، | الف) توحیدیبودن دین: همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شدهاند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند (امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ همو، صحیفه، ۱۷/۵۲۷) (← مقاله توحید(۱)). | ||
ب) اعتقادداشتن به معاد: اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود | ب) اعتقادداشتن به معاد: اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشتهاست (همو، تقریرات، ۳/۵۴ و ۱۹۵)؛ بلکه بسیاری از ادیان غیر الهی نیز به جهان پس از مرگ معتقدند (← ناس، ۲۳ و ۲۳۶). برخی مانند بوداییان باور دارند انسان پس از مرگ بر اساس اعمالی که انجام دادهاست به کالبدی نوین بازمیگردد و با مرگ، جسم مادی از میان نمیرود و روح او در درون جسم دیگری حلول میکند (همان، ۱۹۰) (← مقاله تناسخ). | ||
ج) هماهنگبودن دین با فطرت: اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم (روم، | ج) هماهنگبودن دین با فطرت: اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم (روم، ۳۰) و روایات (کلینی، ۲/۱۲)، احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت میدانند (طبرسی، ۳/۲۶۶؛ طباطبایی، ۷/۲۴۸) که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمانها تغییر نمیکند (طباطبایی، ۷/۲۴۸). امامخمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری میداند (چهل حدیث، ۱۸۰) و فطرةاللّه را در قرآن کریم (روم، ۳۰) حالت و هیئتی میداند که خداوند، خلق را بر آن قرار دادهاست و از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترکاند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتابهای آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموریاند که منطبق بر فطرتاند (چهل حدیث، ۱۸۰)؛ همچنانکه سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است (حدیث جنود، ۸۳) (← مقاله فطرت). | ||
د) عقلانیبودن دین: قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و | د) عقلانیبودن دین: قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و اندیشهورزی و تدبر و تفکر در آیات الهی در همه عرصهها تأکید کردهاست (بقره، ۲۱۹؛ رعد، ۳؛ ← ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۵۲۵). در روایات نیز به ارزش و اهمیت عقل توجه شده و حکمت الهی را تنها با عقل قابل دسترسی دانستهاست (کلینی، ۱/۲۸) (← مقالههای عقل(۱)؛ عقل(۲))؛ همچنانکه یکی از منابع و مدارک احکام در شرع به همراه کتاب، سنت و اجماع، عقل است (مطهری، ۳/۱۹۰) و فقها نیز به تلازم و تطابق میان حکم عقل (بدیهی) و شرع تأکید کردهاند (خویی، ۳/۱۱). احکام و قوانین دین بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و بر پایه حکمت است (نایینی، ۱/۲۸۷؛ سبحانی، ۸/۲۰۷)؛ ولی از آنجا که عقل بهتنهایی برای دستیابی به احکام الهی کافی نیست، این دستورها از ناحیه شرع و به واسطه پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شدهاست (حر عاملی، ۳۶۸). امامخمینی نیز تأکید دارد که انبیای الهی مردم را به قانون عقل و پیروی از آن دعوت کردهاند (چهل حدیث، ۶ و۱۷) و در صورتی که دین و عقل در مرحله عمل در کنار یکدیگر قرار گیرند، جهان یکپارچه نورانیت و عدالت میشود (حدیث جنود، ۲۴۶) (← مقاله عقل(۳)). | ||
هـ) ایجاد نظم و انسجام: از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمیآید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند (همو، صحیفه، | هـ) ایجاد نظم و انسجام: از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمیآید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند (همو، صحیفه، ۳/۲۱۹ و ۷/۲۸۷). | ||
و) مراتبداشتن زبان دین: برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار | و) مراتبداشتن زبان دین: برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کردهاند که آیا معانی این گزارهها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی بهکار رفتهاست یا معنای دیگری مد نظر بودهاست. در این زمینه آرای متعددی ارائه شدهاست، ازجمله: | ||
۱. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانستهاند که قابل تجربهپذیری نیست (← هیک، ۲۰۲) و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزههای دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهتهایی میان انسان و ذات مقدس حقتعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزارههای دینی بیمعناست (← همان، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸). ۲. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانستهاند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستادهاست که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است (اصفهانی، ۱/۸۸). ۳. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانستهاند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل میشود (← غزالی، ۲۱). | |||
امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده | امامخمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکردهاست و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست (تنقیح الاصول، ۴/۲۵۹)؛ اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده میکند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان میتوانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعیاند (صحیفه، ۱۸/۱۱۹)؛ اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهیاند (همان و ۲۰/۴۰۹)؛ بنابراین زبان دین و قرآن را میتوان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبانهای رایج یا زبانهای علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است (همان، ۱۹/۳۵۵). با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است (تفسیر حمد، ۱۳۵) (← مقالههای فهم قرآن؛ زبان قرآن؛ روح معانی). | ||
== قلمرو دین == | == قلمرو دین == | ||
اندیشمندان در ادیان و مذاهب رویکردهای مختلفی در زمینه قلمرو دین دارند. برخی در این زمینه نگاه حداقلی دارند و معتقدند قلمرو دین تنها در امور اخروی و عبادی است و برخی نیز به نگاه حداکثری معتقدند (← مطهری، | اندیشمندان در ادیان و مذاهب رویکردهای مختلفی در زمینه قلمرو دین دارند. برخی در این زمینه نگاه حداقلی دارند و معتقدند قلمرو دین تنها در امور اخروی و عبادی است و برخی نیز به نگاه حداکثری معتقدند (← مطهری، ۲/۶۵؛ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۱۳۰ ـ ۱۳۵) (← مقاله دین و سیاست) و براین باورند که دین همه مسائل مربوط به سعادت دنیوی را بیان کرده و حتی معتقدند همه علوم ازجمله فیزیک ریشه دینی و اسلامی دارند (← جوادی آملی، انتظار بشر از دین؛ همو، منزلت عقل، ۱۰۷ ـ ۱۵۰). | ||
امامخمینی نیز قلمرو دین را گسترده میداند و دیدگاه افرادی که اهداف قلمرو دین را تنها امور اخروی میداند، نقد کرده و معتقد است این گروه، از حقیقت دین و اسلام انحراف پیدا کردهاند (صحیفه، | امامخمینی نیز قلمرو دین را گسترده میداند و دیدگاه افرادی که اهداف قلمرو دین را تنها امور اخروی میداند، نقد کرده و معتقد است این گروه، از حقیقت دین و اسلام انحراف پیدا کردهاند (صحیفه، ۴/۸) و انبیای الهی افزون بر توجه مردم به آخرت وظیفه سیاست و اقامه عدل و قسط در جامعه را نیز داشتهاند (همان، ۱۵/۲۱۳ ـ ۲۱۵). به اعتقاد ایشان قلمرو دین در همه جوانبی که به سعادت بشر مربوط است، گسترش دارد و دعوت انبیا(ع) برای این بوده که مردم را به کمال و سعادت لایق به خود برسانند و محدوده دعوت آنان به دین، تنها مربوط به حیات دنیوی یا اخروی نبودهاست (همان، ۵/۵۴۴). ایشان بیاعتنایی دین به نیازهای طبیعی و روانی بشر را نیز مردود دانسته و معتقد است حقیقت دین فراتر از نیازهای مادی بشر است و دین دربرگیرنده حقایق و معارفی است که انسان با پیروی از دین بدان میرسد، مانند شناخت توحید و اسما و صفات الهی (همان، ۷/۲۸۸ و ۱۹/۲۸۴؛ آداب الصلاة، ۲۶۴ و ۱۵۴). ایشان که همواره بر جامعیت اسلام تأکید داشت، بر ضرورت جامعنگری در شناخت اسلام و توجه به ابعاد مختلف آن نیز تأکید میکرد و از نگرشهای تکبعدی به آن پرهیز میداد (← صحیفه، ۳/۲۲۱ ـ ۲۲۸) (← مقاله اسلام ناب محمدی). | ||
همچنین امامخمینی بر نظام خاص فردی، اجتماعی، سیاسی، | همچنین امامخمینی بر نظام خاص فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دین اسلام تأکید و به آن توجه دارد (صحیفه، ۵/۳۸۹) و معتقد است دین اسلام برخلاف ادیان تحریفشده موجود، در تمام شئون فردی و اجتماعی بشر قانون وضع کرده و در زمینه روابط انسانها با خود و جامعه، حتی درباره ارتباط جامعه اسلامی با جوامع دیگر برنامه دارد (همان، ۴/۴۱۸ ـ ۴۱۹)؛ از اینرو ایشان یکی از مهمترین موارد قلمرو دین را حوزه سیاست و حکومت میداند و معتقد است در همه ادیان الهی ورود در سیاست و مبارزه با حاکمان ظالم وجود داشتهاست (همان، ۷/۲۴۱ و ۳۲۷) و همه انبیای الهی در امور سیاست و حکومت دخالت میکردند و آنچه به صلاح و سعادت مردم بودهاست، به آنان آموزش میدادند (همان، ۱۳/۴۳۲ ـ ۴۳۳)؛ بلکه به اعتقاد ایشان اقامه قسط در جامعه بدون دخالت در سیاست، امور اجتماعی و احتیاجهای ملتها ممکن نیست (همان، ۱۵/۲۱۵). در زمان رسول خدا(ص) نیز اسلام با برپایی حکومت اسلامی همراه بود و ایشان پایه سیاست را در دیانت قرار داد (همان، ۱۷/۲۰۴) و مسجد مرکز سیاسی اسلام بود و شالوده مطالب مربوط به جنگها و سیاست مدن، در مسجد ریخته میشد و این در زمان امیرالمؤمنین(ع) نیز ادامه داشت (همان، ۲/۳۲). | ||
امامخمینی تأکید دارد که اسلام و سیاست عین یکدیگرند و با هم آمیختگی ناگسستنی دارند؛ زیرا مسائل سیاسی جامعه، یکی از مهمترین محورها و اقتضائات جامعه بشری است (همان، | امامخمینی تأکید دارد که اسلام و سیاست عین یکدیگرند و با هم آمیختگی ناگسستنی دارند؛ زیرا مسائل سیاسی جامعه، یکی از مهمترین محورها و اقتضائات جامعه بشری است (همان، ۱۷/۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱). در اسلام برخلاف دینِ تحریفشده مسیحیت که دین از سیاست جدا شدهاست، دین و سیاست از آغاز در کنار هم بودهاند (صحیفه، ۱۳/۳۶۶؛ ۱۵/۱۰ و ۱۷/۲۰۴) و ابعاد سیاسی مربوط به اصلاح زندگی دنیوی، نه تنها در احکام اجتماعی و اقتصادی اسلام لحاظ شدهاست، بلکه حتی احکام عبادی اسلام، مانند نماز جمعه و جماعات نیز عاری از عنصر سیاست نیست و در خطبههای نماز جمعه مسائل سیاسی و احوال مملکت و گرفتاریهای مسلمانان مطرح میشود (همان، ۴/۴۴۷)؛ بنابراین احکام عبادی اسلام نیز منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. همچنین عبادتها و احکامی مانند حج، زکات، خمس، حدود و تعزیرات اصولاً توأم با سیاست و اداره حکومت تشریع شدهاست (همان، ۱۰/۱۸) و ماهیت و کیفیت قوانین اسلام، در جهت ایجاد یک دولت و اداره امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شدهاست. در حقیقت احکام شرع دربردارنده قوانین و مقررات متنوعیاند که یک نظام اجتماعی را میسازند. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد، فراهم آمدهاست (ولایت فقیه، ۲۸ ـ ۳۰) (← مقاله دین و سیاست). | ||
== اهداف و کارکردهای دین == | == اهداف و کارکردهای دین == | ||
قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک (اعراف، | قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک (اعراف، ۵۹؛ هود، ۵۰)، تعلیم و تزکیه (بقره، ۱۲۹)، اقامه عدل و قسط در میان مردم (حدید، ۲۵) دانستهاست. در روایات نیز هدف دین و فرستادن انبیای الهی را دعوت به توحید و نفی شرک (کلینی، ۲/۲۹) و معرفت الهی (همان، ۱/۱۶) ایمان (لیثی، ۳۴۷) و اخلاص (آمدی، ۸۳) شمرده شدهاست. | ||
برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در دنیا و آخرت (طباطبایی، | برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در دنیا و آخرت (طباطبایی، ۳/۲۹۹) و دین را سبب خروج از جهل و هلاکت و رهایی از بند شهوات و هوای نفس میدانند که انسان را به صراط مستقیم هدایت میکند (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۳۳۹). لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و خود را در چارچوب آن اصول محدود کند و تنها پیروی از دین است که میتوان محدودیتی مستحکم و با مبنا به وجود آورد (مطهری، ۲۳/۶۹۷). در حقیقت یکی از کارکردهای بزرگ دین این است که به ارزشها و قوانین اخلاقی، مبنای استواری در نظام جهان داده میشود و این ارزشها اموری حقیقیاند و مستقل از تصورات و احساسات بشریاند (استیس، ۴۱۴). | ||
امامخمینی برای دین و دینداری اهداف و آثاری برشمرده است: | امامخمینی برای دین و دینداری اهداف و آثاری برشمرده است: | ||
۱. رسیدن به سعادت: هدف دین رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد وجودی اوست (صحیفه، ۷/۲۸۸) و انبیای الهی برای تربیت و هدایت انسان از ناحیه خداوند آمدهاند تا استعدادهای انسان را شکوفا کنند و او را به سعادت و نجات برسانند (همان، ۴/۱۸۹؛ آداب الصلاة، ۳۷) و دین را برای تربیت و تهذیب نفس بشر آوردهاند (صحیفه، ۶/۴۶۷). | |||
۲. ایجاد عدالت و قسط: قرآن یکی از وظایف انبیا(ع) را اجرای عدالت و قسط در جامعه شمردهاست (حدید، ۲۵؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۷۸). امامخمینی با استفاده از این آیه تشکیل حکومت عادلانه و گسترش عدالت در جامعه را از وظایف انبیا(ع) (تفسیر حمد، ۱۷۱؛ ولایت فقیه، ۵۴ ـ ۵۶ و ۷۰) و تشکیل حکومت را نیز مقدمه اقامه قسط و عدل (صحیفه، ۸/۲۱۷ ـ ۲۱۸) شمردهاست؛ البته هدف دین در اصلاح جامعه و برقراری عدالت اجتماعی نیز رسیدن انسان به مقام انسانیت و خارجشدن از مقام حیوانیت است (همان، ۹/۱۱، ۲۹۲؛ ۱۰/۶۷ ـ ۶۸ و ۱۹/۵۱). | |||
۳. ایجاد آرامش روحی: بشر خواهان این است که روحش آرامش یابد. امامخمینی بر این نکته تأکید میکند که امروزه انسان دیگر به این مسئله پی بردهاست که آنچه به او آرامش میبخشد، دین و مذهب است و تنها در سایه مذهب است که بشر به آن آرامش روحی مطلوب میرسد؛ زیرا در امور مادی اینچنین آرامشی هرگز به دست نمیآید، بلکه این امور منافی با آرامشی است که بشر خواهان آن است (همان، ۱۱/۴). | |||
۴. جلوگیری از فساد: آنچه میتواند انسان را از لغزش حفظ کند، دیانت و اعتقاد به مبدأ و معاد است که حتی میتواند انسان را در خلوتگاه نیز کنترل کند (همان، ۴/۴۰۲)؛ همچنین دینداری و مقیدبودن به نماز و مسجد سبب میشود که افراد به سوی فساد کشیده نشوند و نماز و عبادتی که بهدرستی انجام شود، فحشا و منکر را از امتی بیرون میکند (همان، ۱۲/۳۹۲). | |||
۵. حفظ استقلال و آزادی: امامخمینی خاطرنشان کردهاست که دین در جامعه سبب استقلال و آزادی کشور است (همان، ۵/۱۸۵) و ملتی که معتقد به قدرت الهی باشد و به آن توکل کند، به استقلال و پیروزی میرسد (همان، ۱۷/۴۱۱) و این استقلال و آزادی سبب قدرت ملتها در برابر دشمنان میشود (همان، ۵/۹۷). ایشان با تأکید بر نادرستی نگاه برخی که دین را «افیونی برای جامعه» دانستهاند و معتقدند دین آمدهاست تا انسانها به غارت ثروتمندان در دنیا بیتوجه باشند، یادآور شدهاست که با نگاهی عمیق به ادیان، بهویژه دین اسلام در طول تاریخ، میتوان به این نکته پیبرد که ادیانی همچون اسلام بودهاند که مردمِ مستضعف را بر ضد سلاطین شوراندهاند (همان، ۴/۳۱۸؛ ۶/۴۰ ـ ۴۱؛ ۷/۳۸۸ و ۱۵/۵۰۷)، بلکه پیامبران(ع) آمدهاند تا مردم را بیدار کنند. آنان در این راه با فرعونهای زمان خود مبارزه کردهاند و مردم را علیه آنان شوراندهاند؛ چنانکه حضرت موسی(ع) و شعیب(ع) مدتها با قدرتهای زمان خود مبارزه کردهاند (همان، ۸/۲۹۱ ـ ۲۹۲ و ۴۵۶ ـ ۴۵۷)؛ بنابراین چنین دینی چگونه میتواند دینی باشد که مردم را به سستی و خمودی دعوت کند و افیون جامعه باشد؟ (همان، ۴/۲۴۰ و ۸/۴۵۷)؛ البته در حالیکه دشمنان اسلام تلاش کردهاند دین را در نظر مردم متزلزل کنند و دین را برای مردم عامل انحطاط معرفی کنند (همان، ۶/۲۰۲؛ ۸/۴۵۵ و ۹/۵۰۵؛ ولایت فقیه، ۱۰). | |||
۶. تمدنسازی: امامخمینی معتقد است ادیان توحیدی با ترویج و توصیه به تفکر، پژوهش و علمآموزی و قراردادن این فعالیتها در ردیف عبادت، یکی از مهمترین عوامل تمدنساز و از مترقیترین فرهنگها در طول تاریخ بودهاند و این تمدن به وجودآمده در شرق با وجود علوم پیشرفته در آن به اروپا منتقل شد؛ اما پس از آن، شرق با ازدستدادن و گمکردن هویت دینی خود، تنزل یافت و نیازمند غرب شد (صحیفه، ۱۰/۳۸۵ و ۲۱/۳۹۰) (← مقالههای تمدن؛ مهجوریت قرآن). | |||
== نسبت علم و دین == | == نسبت علم و دین == | ||
رابطه علم و دین از مباحثی است که پیشینه طولانی دارد. پذیرش بعضی از نظریههای علمی در ادیان الهی و مقدسشمردن آنها سبب شد با پیشرفت علم و باطلشدن بعضی از این نظریهها، در آموزههای دینی نیز تشکیک شود. ازجمله این نظریهها افلاک بطلمیوسی (← مقاله فلک) است که کلیسا پذیرفته بود و مخالفت با آن مخالفت با انجیل برشمرده میشد. مخالفت کلیسا با برخی کشفیات جدید سبب شد تفکر جدایی دین از علم در غرب مطرح شود (پترسون و دیگران، | رابطه علم و دین از مباحثی است که پیشینه طولانی دارد. پذیرش بعضی از نظریههای علمی در ادیان الهی و مقدسشمردن آنها سبب شد با پیشرفت علم و باطلشدن بعضی از این نظریهها، در آموزههای دینی نیز تشکیک شود. ازجمله این نظریهها افلاک بطلمیوسی (← مقاله فلک) است که کلیسا پذیرفته بود و مخالفت با آن مخالفت با انجیل برشمرده میشد. مخالفت کلیسا با برخی کشفیات جدید سبب شد تفکر جدایی دین از علم در غرب مطرح شود (پترسون و دیگران، ۳۵۸ ـ ۳۶۱). در مسئله نسبت علم و دین سه نظریه وجود دارد: ۱. میان دین و علم تعارض است. ۲. همه آموزههای علمی از دین قابل استنباط است. ۳. میان دین و علم توافق منطقی برقرار است؛ به این معنا که هم دارای جهات مشترک و هم جهات اختلافاند؛ ولی هیج آموزه دینی حقیقی، در تعارض صریح با عقل یافت نمیشود (← فنایی اشکوری، ۲۸ ـ ۳۰). | ||
امامخمینی معتقد است اصل ادیان توحیدی هیچگاه مخالف علم، اکتشافات و نوآوریها نبودهاند و با آن مخالفت نکردهاند، بلکه در دین اسلام به کسب علم توصیه و بر آن تأکید | امامخمینی معتقد است اصل ادیان توحیدی هیچگاه مخالف علم، اکتشافات و نوآوریها نبودهاند و با آن مخالفت نکردهاند، بلکه در دین اسلام به کسب علم توصیه و بر آن تأکید شدهاست (صحیفه، ۲۱/۴۰۶) و قرآن خود مشتمل بر ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و همه ابعادی است که در سعادت بشر مورد نیاز است (همان، ۲۰/۹۳؛ ولایت فقیه، ۲۹)؛ البته این به معنای تقسیم علوم به علوم اسلامی و غیر اسلامی نیست (صحیفه، ۱۲/۲۴۹) و تفاوت علوم اسلامی و غیر اسلامی از جهت معنویت، روحانیت و توجه به الوهیت در آنهاست (همان، ۸/۴۳۶) و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است، علوم طبیعی که در آن مطرح شدهاست، جنبه الهی آن مورد نظر است (همان، ۸/۴۳۳). از نگاه ایشان علوم طبیعی در صورتی که هدف آن الهی باشد، به علم الهی بازمیگردد؛ به این معنا که انسان در علم وقتی طبیعت یا بدن انسان را مثلاً مشاهده میکند، قدرت الهی را میبیند (همان، ۸/۴۳۵ ـ ۴۳۶)؛ بنابراین از آنجا که مقصد اصلی دین هدایت و سعادت بشر است، به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد، بلکه علم را برای هدف خود به کار بردهاست (همان) (← مقاله علوم). | ||
==پانویس== | ==پانویس== |