۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
(ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اهل بیت (ع)'''، [[پیامبر اکرم(ص)]]، [[فاطمه زهرا(ع)]]، و ائمه دوازدهگانه شیعه (ع). | '''اهل بیت(ع)'''، [[پیامبر اکرم(ص)]]، [[فاطمه زهرا(ع)]]، و ائمه دوازدهگانه شیعه(ع). | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
«اهل» به تناسب کلمهای که به آن اضافه میشود، مفهوم خاصی مییابد؛ مانند اهل رجل که به همسر و نزدیکان و اهل خانه به ساکنان خانه و اهل اسلام به مسلمانان گفته میشود،<ref>فراهیدی، العین، ۴/۸۹؛ صاحببنعباد، المحیط فی اللغه، ۴/۶۳؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۶.</ref> چنانکه اضافه شدن آن به «بیت» به معنای اهل خانه است. اهل بیت به همفکران و پیروان نیز گفته | «اهل» به تناسب کلمهای که به آن اضافه میشود، مفهوم خاصی مییابد؛ مانند اهل رجل که به همسر و نزدیکان و اهل خانه به ساکنان خانه و اهل اسلام به مسلمانان گفته میشود،<ref>فراهیدی، العین، ۴/۸۹؛ صاحببنعباد، المحیط فی اللغه، ۴/۶۳؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۶.</ref> چنانکه اضافه شدن آن به «بیت» به معنای اهل خانه است. اهل بیت به همفکران و پیروان نیز گفته شده است،<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۸.</ref> چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(ص)، [[سلمان]] جزو اهل بیت(ع)، شمرده شده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۰/۱۸۸–۱۹۸.</ref> از سوی دیگر، «اهل بیت» اصطلاحی قرآنی، حدیثی و کلامی است و در آیه «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»<ref>احزاب، ۳۳.</ref> بهکار رفته است. «البیت» در آیه، اشاره به خانهای ویژه دارد.<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۵.</ref> عدهای از مذاهب اسلامی اهل بیت پیامبر اکرم(ص)، را همسران، فرزندان، [[علی(ع)]]، [[حسن(ع)]]، و [[حسین(ع)]]، دانستهاند،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۵/۱۶۸.</ref> ولی به اعتقاد [[شیعه]]، اهل بیت در صورتی که بدون قید باشد، شامل پیامبر اکرم(ص)، فاطمه(ع)، و ائمه دوازدهگانه(ع)، میشود و اهل بیت پیامبر(ص)، به فاطمه(ع)، و امامان دواردهگانه(ع)، گفته میشود.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۲۳؛ ۲۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۳۸ و ۳۶/۳۰۹؛ سبحانی، اهل البیت(ع)، ۲۲–۲۸.</ref> | ||
در اشاره به اهل بیت واژههای عترت،<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۶/۵۸.</ref> آل الله،<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۵۲؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۹۱.</ref> آل محمد،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۵۶.</ref> آل النبی،<ref>نهج البلاغه، خ۲، ۲۰.</ref> آل رسولالله،<ref>کلینی، الکافی، ۸/۸۰.</ref> آل عبا،<ref>جزائری، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار، ۱/۳۶۶.</ref> ذویالقربی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۵۳۹.</ref> و حجتهای خداوند بربندگان<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۹۳.</ref> بهکار | در اشاره به اهل بیت واژههای عترت،<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۶/۵۸.</ref> آل الله،<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۵۲؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۹۱.</ref> آل محمد،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۵۶.</ref> آل النبی،<ref>نهج البلاغه، خ۲، ۲۰.</ref> آل رسولالله،<ref>کلینی، الکافی، ۸/۸۰.</ref> آل عبا،<ref>جزائری، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار، ۱/۳۶۶.</ref> ذویالقربی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۵۳۹.</ref> و حجتهای خداوند بربندگان<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۹۳.</ref> بهکار رفته است. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
واژه اهل بیت سه بار در [[قرآن کریم]] بهکار | واژه اهل بیت سه بار در [[قرآن کریم]] بهکار رفته است. در آیه ۷۳ [[سوره هود|هود]]، اهل بیت دربارهٔ خاندان [[ابراهیم(ع)]]،<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۴.</ref> در آیه دوازدهم [[سوره قصص|قصص]] دربارهٔ خانوادهای که متکفل شیردادن [[موسی(ع)]]، بودهاند که مقصود مادر موسی(ع)، است<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۸۰–۳۸۱.</ref> و در آیه ۳۳ [[سوره احزاب|احزاب]]، معروف به [[آیه تطهیر]]<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۲/۸۳۱.</ref> دربارهٔ خانواده پیامبر اکرم(ص)، بهکار رفته است. این واژه در تعیین مصداق اهل بیت، جایگاه و حدود اختیارات آنان و غیر آن در طول تاریخ اسلام منشأ مباحث بسیاری میان محدثان، متکلمان، فقها و مفسران شده است.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۲۹–۲۴۰ و ۲/۱۸۵–۲۰۰.</ref> | ||
امامخمینی مصداق آیات گوناگونی از قرآن را اهل بیت | امامخمینی مصداق آیات گوناگونی از قرآن را اهل بیت شمرده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۹ و ۱۳۱.</ref> که با علیبنابیطالب(ع)، آغاز میشود و به [[مهدی(ع)]]، پایان مییابد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵.</ref> افزون بر علمای شیعه<ref>قزوینی، الشیعة فی عقائدهم و احکامهم، ۵۷–۵۸؛ آل محسن، مسائل خلافیه والرأی الحق فیها، ۳۸–۴۶.</ref> برخی از عالمان [[اهل سنت]] نیز روایاتی از پیامبر اکرم(ص)، را که بر جانشینی دوازده خلیفه از [[قریش]] تأکید دارند<ref>احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۵/۹۰؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۳؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۳۲–۳۴.</ref> بر دوازده امام از ائمه اهل بیت(ع)، تطبیق کردهاند.<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۳/۱۰۴–۱۰۵ و ۱۰۸.</ref> | ||
بیشتر متکلمان اسلامی در مباحث خود به خلافت و جانشینی اهل بیت (ع)، و ویژگیهای آنان پرداختهاند و دربارهٔ آن در مباحث [[امامت]] بحث کردهاند.<ref>طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۵۹–۲۷۵؛ ۲/۵–۲۳۵ و ۴/۱۶۷–۲۰۹؛ حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۲۱۰.</ref> از صدر اسلام تاکنون کتابهای بسیاری دربارهٔ اهل بیت (ع)، تألیف | بیشتر متکلمان اسلامی در مباحث خود به خلافت و جانشینی اهل بیت(ع)، و ویژگیهای آنان پرداختهاند و دربارهٔ آن در مباحث [[امامت]] بحث کردهاند.<ref>طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۵۹–۲۷۵؛ ۲/۵–۲۳۵ و ۴/۱۶۷–۲۰۹؛ حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۲۱۰.</ref> از صدر اسلام تاکنون کتابهای بسیاری دربارهٔ اهل بیت(ع)، تألیف شده است، ازجمله کتاب [[سلیمبنقیس هلالی]] در سده اول، [[کفایة الاثر]]، [[ابنخزاز قمی]] در سده چهارم، [[دلائل الامامه]] [[طبری]] و [[مناقب ابنمغازلی]] در [[قرن]] پنجم، [[شواهد التنزیل]] [[عبیدالله حسکانی]] (۴۹۰م)، [[مؤتمر علماء بغداد]] [[ابنعطیه]] (م۵۰۵ق)، [[تذکرة الخواص]] [[سبطبنجوزی]] (م۶۵۴ق)، [[الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمه]] [[ابنصباغ مالکی]] (م۸۵۵ق) و [[ینابیع الموده]] [[قندوزی]] (م۱۲۹۴ق). احادیثی که آیه تطهیر و آیات دیگر را به پنج تن آل عبا منحصر میدانند، بسیارند؛ ازجمله در [[شرح احقاق الحق]] بیش از هفتاد منبع معروف اهل سنت دراینباره گزارش شده است.<ref>مرعشی، شرح ملحقات احقاق الحق، ۲/۵۰۲–۵۴۷ و ۹/۲–۹۱.</ref> | ||
در منابع شیعه نیز کتابهای بسیاری دراینباره نگارش | در منابع شیعه نیز کتابهای بسیاری دراینباره نگارش شده است.<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۳۲۰–۳۴۲.</ref> در سده اخیر مکاتبات میان [[سیدشرفالدین عاملی]] از علمای شیعه لبنانی و [[شیخبشری]] رئیس [[الازهر]] [[مصر]] در کتاب [[المراجعات]] و نیز گفتگوهای بزرگان حوزه الازهر و [[حوزه قم]] به رهبری [[محمود شلتوت]] و [[سیدحسین بروجردی]] دربارهٔ جایگاه اهل بیت(ع)، زمینه کتاب حدیث ثقلین را فراهم آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۷۲۹؛ ← وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۱۲.</ref> همچنین اختصاص فصلی از [[جامع احادیث الشیعه]] بروجردی و نیز مجموعه [[عبقات الانوار]]، نوشته [[سیدحامد حسین]] به موضوع [[حدیث ثقلین]] و اهل بیت(ع)، حکایت از اهمیت مسئله دارد.<ref>واعظزاده، راههای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان، ۳۹.</ref> امامخمینی نیز در نوشتههای عرفانی، کلامی، فقهی و سخنرانیها فراوان دربارهٔ اهل بیت، جایگاه و وظایف مسلمانان در برابر آنان نکتههای مهمی بیان کرده است. | ||
== اهل بیت در قرآن کریم == | == اهل بیت در قرآن کریم == | ||
علمای اسلامی در بیان مصداق آیه تطهیر اختلاف دارند. برخی از [[تابعین]] مانند [[عکرمه|عِکرمه]]<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲ و ۲۷؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۷۰.</ref> [[عروةبنزبیر]]<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۸.</ref> و مقاتلبنسلیمان<ref>مقاتلبنسلیمان، تفسیر مقاتلبنسلیمان، ۳/۴۸۹.</ref> گفتهاند مقصود از اهل بیت در قرآن زنان پیامبرند. گروهی از مفسران به تناسب صدر آیه تطهیر که دربارهٔ همسران پیامبر (ص)، است، برآناند که افزون بر امیرالمؤمنین علی (ع)، فاطمه (ع)، امامحسن (ع)، و امامحسین (ع)، زنان پیامبر اکرم (ص)، نیز در شمار اهل بیتاند،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۵/۱۶۸؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۴/۲۳۱.</ref> اما بیشتر مفسران و به تعبیری بیش از سی نفر از محدثان و مفسران اهل سنت، مقصود از اهل بیت را در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا یعنی پیامبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین علی (ع)، فاطمه (ع)، حسن (ع)، و حسین (ع)، دانستهاند.<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۷/۱۳۰؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۲/۴۱۵؛ ثعالبی، تفسیر ثعالبی معروف به الجوهر الحسان، ۴/۳۴۶؛ راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۳۶–۴۰.</ref> [[فخر رازی]] «آل» را ویژه کسانی میداند که وابستگی شدید به پیامبر اکرم (ص)، داشتند و شمول آن بر علی (ع)، و فاطمه (ع)، و حسن (ع)، و حسین (ع)، را یقینی دانسته و بر آن ادعای تواتر | علمای اسلامی در بیان مصداق آیه تطهیر اختلاف دارند. برخی از [[تابعین]] مانند [[عکرمه|عِکرمه]]<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲ و ۲۷؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۷۰.</ref> [[عروةبنزبیر]]<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۸.</ref> و مقاتلبنسلیمان<ref>مقاتلبنسلیمان، تفسیر مقاتلبنسلیمان، ۳/۴۸۹.</ref> گفتهاند مقصود از اهل بیت در قرآن زنان پیامبرند. گروهی از مفسران به تناسب صدر آیه تطهیر که دربارهٔ همسران پیامبر(ص)، است، برآناند که افزون بر امیرالمؤمنین علی(ع)، فاطمه(ع)، امامحسن(ع)، و امامحسین(ع)، زنان پیامبر اکرم(ص)، نیز در شمار اهل بیتاند،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۵/۱۶۸؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۴/۲۳۱.</ref> اما بیشتر مفسران و به تعبیری بیش از سی نفر از محدثان و مفسران اهل سنت، مقصود از اهل بیت را در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا یعنی پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، دانستهاند.<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۷/۱۳۰؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۲/۴۱۵؛ ثعالبی، تفسیر ثعالبی معروف به الجوهر الحسان، ۴/۳۴۶؛ راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۳۶–۴۰.</ref> [[فخر رازی]] «آل» را ویژه کسانی میداند که وابستگی شدید به پیامبر اکرم(ص)، داشتند و شمول آن بر علی(ع)، و فاطمه(ع)، و حسن(ع)، و حسین(ع)، را یقینی دانسته و بر آن ادعای تواتر کرده است و شمول آن بر دیگران را محل اختلاف برشمرده است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۷/۵۹۵.</ref> | ||
محدثان<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۸۸؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۱۰/۱۴۱.</ref> و مفسران شیعه<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۳۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۶۷–۴۶۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۴/۲۷۰–۲۷۲.</ref> معتقدند مراد از اهل بیت در سوره احزاب، پیامبر (ص)، علی (ع)، فاطمه (ع)، حسن (ع)، و حسین (ع)، هستند؛ همچنین بر اساس روایات شیعه، دیگر ائمه اثناعشر نیز از اهل بیت پیامبرند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۲۳؛ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ۱/۴۷–۴۸ و ۲۳۲–۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۱۵/۲۳۸.</ref> | محدثان<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۸۸؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰/۱۴۱.</ref> و مفسران شیعه<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۳۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۶۷–۴۶۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۴/۲۷۰–۲۷۲.</ref> معتقدند مراد از اهل بیت در سوره احزاب، پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، هستند؛ همچنین بر اساس روایات شیعه، دیگر ائمه اثناعشر نیز از اهل بیت پیامبرند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۲۳؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۴۷–۴۸ و ۲۳۲–۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۳۸.</ref> | ||
علمای شیعه به دلیلهای زیادی استناد کردهاند، ازجمله: | علمای شیعه به دلیلهای زیادی استناد کردهاند، ازجمله: | ||
# شأن نزول آیه تطهیر دربارهٔ پیامبر (ص)، فاطمه (ع)، علی (ع)، و فرزندان آنان است. در بیش از هفتاد روایت و از چهل طریق شأن نزول آیه دربارهٔ پنج تن آل عبا شمرده شده و زنان پیامبر (ص)، در آن مشارکت ندارند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱.</ref> گروه بسیاری از [[صحابه پیامبر]] (ص)، مانند [[انسبنمالک]]، [[ابوسعید خدری|ابوسعید خُدری]]، [[جابربنعبداللّه انصاری]]، [[زیدبنأرقم]]، [[أمّ سلمه]]، [[عبداللّهبنعباس]] و [[عایشه]]، شأن نزول آیه تطهیر را دربارهٔ [[اصحاب کساء]] دانستهاند.<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۷/۱۳۰؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۵–۶؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۶۸–۳۶۹؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۵۵۹–۵۶۰؛ راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۳۶.</ref> و به روایات متواتر<ref>← راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۴۱.</ref> آیه تطهیر در خانه امسلمه همسر پبامبر (ص)، نازل شد و پیامبر (ص)، علی (ع)، و فاطمه (ع)، و حسن (ع)، و حسین (ع)، را نزد خود آورد و آنان را اهل بیت خود خواند و در پاسخِ پرسش امسلمه که آیا او از شمار اهل بیت است فرمود او همسری | # شأن نزول آیه تطهیر دربارهٔ پیامبر(ص)، فاطمه(ع)، علی(ع)، و فرزندان آنان است. در بیش از هفتاد روایت و از چهل طریق شأن نزول آیه دربارهٔ پنج تن آل عبا شمرده شده و زنان پیامبر(ص)، در آن مشارکت ندارند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱.</ref> گروه بسیاری از [[صحابه پیامبر]](ص)، مانند [[انسبنمالک]]، [[ابوسعید خدری|ابوسعید خُدری]]، [[جابربنعبداللّه انصاری]]، [[زیدبنأرقم]]، [[أمّ سلمه]]، [[عبداللّهبنعباس]] و [[عایشه]]، شأن نزول آیه تطهیر را دربارهٔ [[اصحاب کساء]] دانستهاند.<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ۷/۱۳۰؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۵–۶؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۶۸–۳۶۹؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۵۵۹–۵۶۰؛ راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۳۶.</ref> و به روایات متواتر<ref>← راضی، سبیل النجاة فی تتمة المراجعات، ۴۱.</ref> آیه تطهیر در خانه امسلمه همسر پبامبر(ص)، نازل شد و پیامبر(ص)، علی(ع)، و فاطمه(ع)، و حسن(ع)، و حسین(ع)، را نزد خود آورد و آنان را اهل بیت خود خواند و در پاسخِ پرسش امسلمه که آیا او از شمار اهل بیت است فرمود او همسری شایسته است؛ اما این چهار تن اهل بیت آن حضرتاند.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۲/۴۱۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۸.</ref> | ||
## پیامبر اکرم (ص)، پس از نزول آیه تطهیر در عبور از خانه امیرالمؤمنین علی (ع)، و فاطمه (ع)، و با اشاره به خانه آنان، آیه را تلاوت میکرد<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۹.</ref> و به روایتی پس از نزول آیه ۱۳۲ [[سوره طه|طه]] در سفارش خانواده به [[نماز]]، رسول خدا (ص)، به مدت هشت تا نه ماه در وقت [[نمازهای پنجگانه]] در عبور از خانه علی (ع)، و فاطمه (ع)، آنان را سفارش به نماز میکرد و آیه تطهیر را میخواند.<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۹۷؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/۵۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۳۱۳.</ref> | ## پیامبر اکرم(ص)، پس از نزول آیه تطهیر در عبور از خانه امیرالمؤمنین علی(ع)، و فاطمه(ع)، و با اشاره به خانه آنان، آیه را تلاوت میکرد<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ۵/۱۹۹.</ref> و به روایتی پس از نزول آیه ۱۳۲ [[سوره طه|طه]] در سفارش خانواده به [[نماز]]، رسول خدا(ص)، به مدت هشت تا نه ماه در وقت [[نمازهای پنجگانه]] در عبور از خانه علی(ع)، و فاطمه(ع)، آنان را سفارش به نماز میکرد و آیه تطهیر را میخواند.<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۴۹۷؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/۵۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۳۱۳.</ref> | ||
## تغییر سیاق آیه از واژه مؤنث «مِنکنّ» و «بیوتکنّ» دربارهٔ زنان پیامبر (ص)، به واژه مذکر «عنکم» و «یطهّرکم» گواه بر آن است که مقصود از آیه زنان پیامبر نیستند<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۴۰–۳۴۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱.</ref> و از این پرسش که در این صورت، چگونه در میان سخن از وظایف همسران پیامبر (ص)، نکتهای غیر مرتبط با همسران آن حضرت بیان | ## تغییر سیاق آیه از واژه مؤنث «مِنکنّ» و «بیوتکنّ» دربارهٔ زنان پیامبر(ص)، به واژه مذکر «عنکم» و «یطهّرکم» گواه بر آن است که مقصود از آیه زنان پیامبر نیستند<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۴۰–۳۴۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱.</ref> و از این پرسش که در این صورت، چگونه در میان سخن از وظایف همسران پیامبر(ص)، نکتهای غیر مرتبط با همسران آن حضرت بیان شده است<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۴/۱۸۳–۱۸۴.</ref> پاسخ داده شده که جملههای معترضه در قرآن ازجمله [[آیه اکمال]]<ref>مائده، ۳.</ref><ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۳/۲۴۶.</ref> و در سخنان فصحای عرب<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۵۶۰.</ref> نمونه دارد و نیز دلیلی وجود ندارد که عبارت «انما یرید الله» همراه بقیه آیات نازل شده باشد و گفته شده شواهدی در دست است که این بخش از آیه جدا نازل شده و در وقت مرتب شدن قرآن پس از پیامبر(ص)، در درون این آیه جای داده شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۱–۳۱۲.</ref> | ||
## به نص آیه تطهیر، اهل بیت معصوماند.<ref>مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، ۱۵۶.</ref> همه فرقههای اسلامی بر پاکی و اخلاص عترت و ائمه (ع)، اتفاق نظر دارند.<ref>دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۶۵–۶۶؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عصمت}} در حالیکه هیچکس از متکلمان و مفسران شیعه و اهل سنت قائل به عصمت زنان پیامبر (ص)، نشدهاند؛ افزون بر آنکه تذکرهنگاران<ref>سبطبنجوزی، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، ۷۵.</ref> و مفسران نمونههایی از نافرمانی را در میان همسران پیامبر (ص)، برابر دستور آن حضرت<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۸/۱۰۴–۱۰۵؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۴/۵۶۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹/۱۸۸.</ref> یا اعتراف به خطا از سوی آنان<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۵۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۹/۱۸۵؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۲۵۴.</ref> ثبت کردهاند. امامخمینی خروج برخی از همسران پیامبر (ص)، علیه امیرالمؤمنین (ع)، را به انگیزههای غیر دینی | ## به نص آیه تطهیر، اهل بیت معصوماند.<ref>مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، ۱۵۶.</ref> همه فرقههای اسلامی بر پاکی و اخلاص عترت و ائمه(ع)، اتفاق نظر دارند.<ref>دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۶۵–۶۶؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عصمت}} در حالیکه هیچکس از متکلمان و مفسران شیعه و اهل سنت قائل به عصمت زنان پیامبر(ص)، نشدهاند؛ افزون بر آنکه تذکرهنگاران<ref>سبطبنجوزی، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، ۷۵.</ref> و مفسران نمونههایی از نافرمانی را در میان همسران پیامبر(ص)، برابر دستور آن حضرت<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۸/۱۰۴–۱۰۵؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۴/۵۶۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹/۱۸۸.</ref> یا اعتراف به خطا از سوی آنان<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۵۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۹/۱۸۵؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۲۵۴.</ref> ثبت کردهاند. امامخمینی خروج برخی از همسران پیامبر(ص)، علیه امیرالمؤمنین(ع)، را به انگیزههای غیر دینی شمرده است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۷.</ref> | ||
## رسول خدا (ص)، به صورت پیاپی<ref>متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۱۰۱، ۱۰۳–۱۰۴؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۳۲.</ref> و متواتر<ref>سید مرتضی، الشافی، ۳/۱۲۰؛ شهاری صنعانی، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، ۵۲–۵۳؛ دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۵۲؛ وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۹–۳۰ و ۳۳.</ref> در [[حدیث ثقلین]] از عترت خود به «اهل بیت» تعبیرکرده است<ref>ماتریدی، تأویلات اهل السنه (تفسیر الماتریدی)، ۸/۳۸۳؛ سیوطی، الدر المنثور، ۲/۶۰، ۶/۷؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱/۱۷۳؛ وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۹–۳۰ و ۳۳.</ref> و نیز پیامبر (ص)، پس از نزول [[آیه مباهله]]<ref>آل عمران، ۶۱.</ref> برای مناظره با [[مسیحیان نجران]]<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۲۳۲–۲۳۵.</ref> علی (ع)، فاطمه (ع)، حسن (ع)، و حسین (ع)، را طلبید و آنان را اهل بیت خود خواند و همراه آنان برای مباهله به سوی مسیحیان رفت.<ref>احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۱/۱۸۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۵۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۱۵۵–۱۵۶.</ref> | ## رسول خدا(ص)، به صورت پیاپی<ref>متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۱۰۱، ۱۰۳–۱۰۴؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۳۲.</ref> و متواتر<ref>سید مرتضی، الشافی، ۳/۱۲۰؛ شهاری صنعانی، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، ۵۲–۵۳؛ دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۵۲؛ وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۹–۳۰ و ۳۳.</ref> در [[حدیث ثقلین]] از عترت خود به «اهل بیت» تعبیرکرده است<ref>ماتریدی، تأویلات اهل السنه (تفسیر الماتریدی)، ۸/۳۸۳؛ سیوطی، الدر المنثور، ۲/۶۰، ۶/۷؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱/۱۷۳؛ وشنوی و واعظزاده، حدیث الثقلین، ۹–۳۰ و ۳۳.</ref> و نیز پیامبر(ص)، پس از نزول [[آیه مباهله]]<ref>آل عمران، ۶۱.</ref> برای مناظره با [[مسیحیان نجران]]<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۱/۲۳۲–۲۳۵.</ref> علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، را طلبید و آنان را اهل بیت خود خواند و همراه آنان برای مباهله به سوی مسیحیان رفت.<ref>احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۱/۱۸۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۵۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱/۱۵۵–۱۵۶.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است «اهل البیت» در آیه ۳۳ احزاب، به استناد و روایات متواتر از طریق اهل سنت و شیعه<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> دربارهٔ پیامبر (ص)، علی (ع)، فاطمه (ع)، حسن (ع)، و حسین (ع)، و دیگر ائمه دوازدهگانه (ع)، است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> ایشان مصداق اولوالامر، اهلالذکر، صادقین، حبلالله، صراطالله و صراط مستقیم در آیات قرآن کریم را اهل بیت | امامخمینی معتقد است «اهل البیت» در آیه ۳۳ احزاب، به استناد و روایات متواتر از طریق اهل سنت و شیعه<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> دربارهٔ پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، و دیگر ائمه دوازدهگانه(ع)، است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> ایشان مصداق اولوالامر، اهلالذکر، صادقین، حبلالله، صراطالله و صراط مستقیم در آیات قرآن کریم را اهل بیت شمرده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۰۹ و ۱۳۱.</ref> و نیز خاطرنشان کرده است «رجس» در آیه، بنابر برخی روایات به شک<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۷–۲۸۸.</ref> و در برخی روایات «تطهیر از همه عیوب»<ref>طوسی، الامالی، ۵۶۲.</ref> تفسیر شده است و نفی شک مستلزم نفی همه عیوب قلبی و خارجی و اثبات عصمت است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> و آیه تطهیر بر ثبوت همه انواع [[طهارت]] یعنی طهارت اهل ایمان، طهارت اهل باطن، طهارت اصحاب حقیقت، طهارت ارباب قلوب، طهارت اصحاب سرّ، طهارت اصحاب محبت و مجذوبان، طهارت اصحاب ولایت و طهارت اصحاب صحو بعد المحو برای اهل بیت دلالت دارد.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۴–۳۵.</ref> | ||
== جایگاه و فضایل == | == جایگاه و فضایل == | ||
مفسران آیات بسیاری از قرآن را ناظر به فضایل اهل بیت میدانند،<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۷.</ref> همچنین در روایات فراوانی به فضایل آنان اشاره | مفسران آیات بسیاری از قرآن را ناظر به فضایل اهل بیت میدانند،<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۷.</ref> همچنین در روایات فراوانی به فضایل آنان اشاره شده است؛ ازجمله روایات فراوانی از پیامبر(ص)، در ستایش و جایگاه اهل بیت آمده است؛ مانند اینکه پیامبر(ص)، اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که همراهان با کشتی، نجات مییابند و متخلفانِ از آن غرق خواهند شد،<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۳/۳۳۴.</ref> و نیز در ذیل آیه «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»<ref>رعد، ۲۸.</ref> محبت اهل بیت را موجب آرامش دلها شمرده<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۴/۵۸.</ref> و همواره از مردم خواسته است از آنان اطاعت و حمایت کنند،<ref>سیوطی، الدر المنثور، ۶/۷.</ref> افزون بر این برخی از علما کتابهایی دربارهٔ فضایل اهل بیت نگاشتهاند، مانند مناقبِ مغازلی و [[الامالی فی مناقب اهل البیت|الامالی فی مناقب اهل البیتِ]] [[لیث اسدی]]. | ||
اهل بیت پیامبر (ص)، از بهترین و شریفترین خاندانها و ساکن در [[حرم خدا]]<ref>نهج البلاغه، خ۹۵، ۱۳۰.</ref> و وابسته به پیامبر (ص)،<ref>نهج البلاغه، خ۱۶۱، ۲۳۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۹/۲۴۱.</ref> هستند و در دامن پدران و مادران پاک و مطهر متولد و رشد و نمو کردند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۹۷/۱۸۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۶۹.</ref> آنان پس از رسول خدا (ص)، از بهترین و برترین بندگان مخلص خدا و پیرو آثار پیامبر (ص)، بودند<ref>دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۶۵–۶۶.</ref> و دست دیگران حتی حکیمان و عارفان از درک مقامات معنوی آنان کوتاه است. از همینرو امامخمینی با استناد به سخنان امیرالمؤمنین (ع)،<ref>نهج البلاغه، خ۲، ۲۰؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۳۸.</ref> یادآور | اهل بیت پیامبر(ص)، از بهترین و شریفترین خاندانها و ساکن در [[حرم خدا]]<ref>نهج البلاغه، خ۹۵، ۱۳۰.</ref> و وابسته به پیامبر(ص)،<ref>نهج البلاغه، خ۱۶۱، ۲۳۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۹/۲۴۱.</ref> هستند و در دامن پدران و مادران پاک و مطهر متولد و رشد و نمو کردند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۹۷/۱۸۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۶۹.</ref> آنان پس از رسول خدا(ص)، از بهترین و برترین بندگان مخلص خدا و پیرو آثار پیامبر(ص)، بودند<ref>دهلوی، مختصر التحفة الاثناعشریه، ۶۵–۶۶.</ref> و دست دیگران حتی حکیمان و عارفان از درک مقامات معنوی آنان کوتاه است. از همینرو امامخمینی با استناد به سخنان امیرالمؤمنین(ع)،<ref>نهج البلاغه، خ۲، ۲۰؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۳۸.</ref> یادآور شده است اهل بیت(ع)، جایگاهی والا دارند و فضایل آنان با دیگر افراد امت پیامبر(ص)، قابل مقایسه نیست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۳؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۶۶.</ref> | ||
امامخمینی به تبعیت از روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸۳–۱۸۴.</ref> ائمه معصوم (ع)، را در جایگاه معنوی و ولایت، متحد پیامبر (ص)، و همه را آفریده یک نور | امامخمینی به تبعیت از روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸۳–۱۸۴.</ref> ائمه معصوم(ع)، را در جایگاه معنوی و ولایت، متحد پیامبر(ص)، و همه را آفریده یک نور خوانده است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲ و ۷۸.</ref> که انوار پاکشان پیش از آفرینش دیگران به ستایش<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۴۱.</ref> و [[تسبیح]] و [[تقدیس]] و [[تهلیل]] حقتعالی مشغول<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲.</ref> بودهاند. در نگاه ایشان، پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، وجهالله<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> و معادن وحی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱.</ref> مظهر صفات و آیات خداوند هستند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷.</ref> ایشان به استناد روایات، اهل بیت را ولی نعمت مردم و واسطه نزول برکات و تجلیات خداوند بر مردم شمرده<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۱.</ref> و با استفاده از روایات<ref>صدوق، من لایحضر، ۳/۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۷.</ref> از اهل بیت به عنوان اوصیای پیامبر(ص)، یادکرده است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴، امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۲۱ و ۵۱.</ref> نیز با تبعیت از احادیث<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۴۰.</ref> اهل بیت(ع)، را حجت و کلید مخازن خدا<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۰.</ref> و خلفای رحمان و امامان(ع)، را خلیفه پیامبر(ص)،<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۷.</ref> خوانده است. ایشان همچنین اهل بیت را سرچشمه عرفان و شهود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۹.</ref> راه رسیدن به [[خدا]] و چراغهای فروزان راه خدا<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۴.</ref> شمرده و به استناد [[زیارت جامعه کبیره]] تأکید کرده است راه رسیدن به خدا و [[توحید]] او اهل بیتاند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۶۸–۷۱.</ref> | ||
امامخمینی جایگاه پیامبر (ص)، و ائمه (ع)، را برتر از فرشتگان | امامخمینی جایگاه پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را برتر از فرشتگان شمرده است،<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰.</ref> چنانکه در نگاه ایشان [[سوره قدر]] نشاندهنده مقام اهل بیت(ع)، و [[نبوت]] و [[ولایت]] است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلةالقدر}} و آنان بنا به روایات، اعمال مردم بر آنان عرضه میشود<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۳۴۵.</ref> با دیدن کارهای نیک پیروان خود خرسند و از مشاهده کارهای ناپسند، اندوهگین میشوند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۳–۴۴.</ref> بدون ولایت ائمه(ع)، [[ایمان]] کامل نمیشود و ولایت آنان شرط قبولی اعمال است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۵ و ۵۷۷.</ref> | ||
== ویژگیها و اوصاف == | == ویژگیها و اوصاف == | ||
جایگاه برتر اهل بیت (ع)، در [[اسلام]] به جهت ویژگیهایی است که در آنان وجود دارد.<ref>حلی، کشف الیقین، ۱۷۹ و ۲۱۵–۲۱۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۶۷.</ref> علمای اسلام ازجمله امامخمینی به استناد روایات ویژگیها و خصوصیاتی را برای اهل بیت (ع)، ذکر کردهاند که مهمترین آنها این امورند: | جایگاه برتر اهل بیت(ع)، در [[اسلام]] به جهت ویژگیهایی است که در آنان وجود دارد.<ref>حلی، کشف الیقین، ۱۷۹ و ۲۱۵–۲۱۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۴۶۷.</ref> علمای اسلام ازجمله امامخمینی به استناد روایات ویژگیها و خصوصیاتی را برای اهل بیت(ع)، ذکر کردهاند که مهمترین آنها این امورند: | ||
=== عصمت === | === عصمت === | ||
پیامبر (ص)، و اهل بیت (ع)، معصوماند. عالمان شیعه<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۴۰؛ شهاری صنعانی، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، ۴۶.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۷۴.</ref> آیه تطهیر<ref>احزاب، ۳۳.</ref> را دلیل مصونیت پیامبر (ص)، و ائمه (ع)، از [[گناه]] و خطا و نفی عیوب قلبی و جسمی شمردهاند. آنان [[اراده خداوند]] در تطهیر اهل بیت را تکوینی میدانند.<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۳۹–۳۴۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۷/۳۱۵.</ref> به اعتقاد امامخمینی نیز [[عصمت]] امری طبیعی و اختیاری نیست، بلکه نوری باطنی است که خداوند به سبب یقین کامل و اطمینان تام به [[انبیا]] و اولیای خود عطا | پیامبر(ص)، و اهل بیت(ع)، معصوماند. عالمان شیعه<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۴۰؛ شهاری صنعانی، بلوغ الارب و کنوز الذهب فی معرفه المذهب، ۴۶.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۷۴.</ref> آیه تطهیر<ref>احزاب، ۳۳.</ref> را دلیل مصونیت پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، از [[گناه]] و خطا و نفی عیوب قلبی و جسمی شمردهاند. آنان [[اراده خداوند]] در تطهیر اهل بیت را تکوینی میدانند.<ref>طوسی، التبیان، ۸/۳۳۹–۳۴۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۷/۳۱۵.</ref> به اعتقاد امامخمینی نیز [[عصمت]] امری طبیعی و اختیاری نیست، بلکه نوری باطنی است که خداوند به سبب یقین کامل و اطمینان تام به [[انبیا]] و اولیای خود عطا کرده است و آنان به واسطه مشاهده حضوری حقایق، معصوم و مصون از خطا و گناه گشتهاند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> ایشان با استناد به روایات<ref>اسکافی، المعیار و الموازنه، ۶۶–۷۲؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۹۷/۱۸۷.</ref> هر گونه ناپاکی ظاهری و باطنی بهویژه پلیدی [[شرک]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۶–۸۷.</ref> عصیان و خطا<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> و [[هوا و هوس]]<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴–۵.</ref> را از آنان به دور دانست. {{ببینید|متن=ببینید|عصمت}} | ||
=== علم لدنی === | === علم لدنی === | ||
بنابر روایات علم اهل بیت (ع)، علمی الهی و غیر اکتسابی است که از معدن [[وحی]] برمیخیزد.<ref>ابنطاووس، سعد السعود للنفوس المنضود، ۲۸۴.</ref> امامخمینی اهل بیت (ع)، را معدن علم و خزینهدار دانش و سرچشمه توحید ناب شمرده<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref> و تصریح | بنابر روایات علم اهل بیت(ع)، علمی الهی و غیر اکتسابی است که از معدن [[وحی]] برمیخیزد.<ref>ابنطاووس، سعد السعود للنفوس المنضود، ۲۸۴.</ref> امامخمینی اهل بیت(ع)، را معدن علم و خزینهدار دانش و سرچشمه توحید ناب شمرده<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵.</ref> و تصریح کرده است از ۷۳ حرف [[اسم اعظم]]، ۷۲ حرف نزد ائمه(ع)، است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷۶.</ref> در نظر ایشان ائمه(ع)، دارای علم غیباند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> و علم تورات صحیح نزد اهل بیت است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۸.</ref> و چنانکه [[آصفبنبرخیا]] از نزدیکان [[سلیمانبنداوود(ع)]]، با دانستن یک اسم از اسامی اعظم خداوند توانست تخت بلقیس را در لحظهای منتقل کند، ائمه(ع)، با آگاهی بر عمده اسمای الهی، از او سزاوارتر به داشتن [[علم غیب]] از آصفاند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۲؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۷۶.</ref> به حسب برخی از آیات<ref>عنکبوت، ۴۹.</ref> و روایات<ref>صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، ۱/۲۰۵.</ref> آگاهی به کتاب و [[سنت]]، و پاسداری از کتاب بر عهده ائمه(ع)، است که حاملان علوم و معارف قرآناند.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ۴/۱۶۰.</ref> | ||
امامخمینی با اشاره به حدیث «انّما یَعرِفُ القرآنُ مَن خُوطِب به»<ref>کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲.</ref> مخاطبان واقعی قرآن را پیامبر (ص)، و ائمه (ع)،<ref>جواهر الاصول، امامخمینی، ۴/۵۰۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۲.</ref> میداند و به استناد روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۶۰–۶۳.</ref> اهل بیت (ع)، را مفسران واقعی قرآن،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸.</ref> مصداق بارز راسخان در علم،<ref>آل عمران، ۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۲.</ref> آگاهان به ظاهر و باطن قرآن<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۸ و ۸۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۸.</ref> و گنجینه علوم قرآن<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۴.</ref> میشمارد و تأکید میکند باید با استفاده از اهل بیت (ع)، به عمق آیات قرآن راه یافت.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷.</ref> در نگاه ایشان سخنان اهل بیت (ع)، همچون قرآن دارای ظاهر و باطن است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۷؛ آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تألیف امامخمینی، ۱۲۰.</ref> و دانش امامان (ع)، در سخن، سیره<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴.</ref> و در دعاهای آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹ و ۳/۳۶۷.</ref> دیده میشود. افزون بر اعتراف دیگر مسلمانان به برتری دانش و فقاهت اهل بیت<ref>ابنطاووس، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، ۱۷۵؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۷۵.</ref> امامان (ع)، خود نیز برای اثبات امامت، به برتری علمی خود بر دیگران استناد کردهاند.<ref>نهج البلاغه، خ۱۷۲، ۲۴۹–۲۵۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۲۵/۱۱۶.</ref> | امامخمینی با اشاره به حدیث «انّما یَعرِفُ القرآنُ مَن خُوطِب به»<ref>کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲.</ref> مخاطبان واقعی قرآن را پیامبر(ص)، و ائمه(ع)،<ref>جواهر الاصول، امامخمینی، ۴/۵۰۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۲.</ref> میداند و به استناد روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۶۰–۶۳.</ref> اهل بیت(ع)، را مفسران واقعی قرآن،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸.</ref> مصداق بارز راسخان در علم،<ref>آل عمران، ۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۲.</ref> آگاهان به ظاهر و باطن قرآن<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۸ و ۸۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۸.</ref> و گنجینه علوم قرآن<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۴.</ref> میشمارد و تأکید میکند باید با استفاده از اهل بیت(ع)، به عمق آیات قرآن راه یافت.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷.</ref> در نگاه ایشان سخنان اهل بیت(ع)، همچون قرآن دارای ظاهر و باطن است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۷؛ آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تألیف امامخمینی، ۱۲۰.</ref> و دانش امامان(ع)، در سخن، سیره<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴.</ref> و در دعاهای آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۹ و ۳/۳۶۷.</ref> دیده میشود. افزون بر اعتراف دیگر مسلمانان به برتری دانش و فقاهت اهل بیت<ref>ابنطاووس، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، ۱۷۵؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۷۵.</ref> امامان(ع)، خود نیز برای اثبات امامت، به برتری علمی خود بر دیگران استناد کردهاند.<ref>نهج البلاغه، خ۱۷۲، ۲۴۹–۲۵۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۵/۱۱۶.</ref> | ||
امامخمینی، قرآن<ref>امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۸۲؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۳.</ref> سنت پیامبر (ص)،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱.</ref> و [[صحیفه علی]] (ع)،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۵؛ امامخمینی، البیع، ۳/۱۹.</ref> را از منابع علوم ائمه (ع)، | امامخمینی، قرآن<ref>امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۸۲؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۳.</ref> سنت پیامبر(ص)،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱.</ref> و [[صحیفه علی]](ع)،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۵؛ امامخمینی، البیع، ۳/۱۹.</ref> را از منابع علوم ائمه(ع)، شمرده است و معتقد است علم [[تورات]] و [[انجیل]] و دیگرکتابهای آسمانی پیشین نزد اهل بیت(ع)، است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۸۸.</ref> به باور ایشان سخنان اهل بیت(ع)، از وحی الهی و کشف محمدی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۱.</ref> و از علم رحمانی و فیض سبحانی سرچشمه گرفته و نورانیت آن در دیگر کلمات یافت نمیشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴.</ref> | ||
=== حاملان عرش === | === حاملان عرش === | ||
بنابر برخی روایات حاملان عرش هشت تناند؛ چهار تن از انبیا: [[نوح(ع)]]، [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، و [[عیسی(ع)]]، و چهار تن کاملترین این امت: رسول خدا (ص)، علی (ع)، حسن (ع)، و حسین (ع)،<ref>قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۸۴.</ref> به اعتقاد امامخمینی برای [[عرش]] معانی مختلفی است؛ مانند ماسویالله، مرتبه واحدیت، فیض مقدس و گاهی نیز به علم الهی، عرش گفته میشود و ممکن است مراد از علم، علم فعلی حقتعالی باشد که مقام ولایت کبراست و حاملان آن هشت نفرند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عرش}} | بنابر برخی روایات حاملان عرش هشت تناند؛ چهار تن از انبیا: [[نوح(ع)]]، [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، و [[عیسی(ع)]]، و چهار تن کاملترین این امت: رسول خدا(ص)، علی(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)،<ref>قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۸۴.</ref> به اعتقاد امامخمینی برای [[عرش]] معانی مختلفی است؛ مانند ماسویالله، مرتبه واحدیت، فیض مقدس و گاهی نیز به علم الهی، عرش گفته میشود و ممکن است مراد از علم، علم فعلی حقتعالی باشد که مقام ولایت کبراست و حاملان آن هشت نفرند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عرش}} | ||
=== ولایت و خلافت === | === ولایت و خلافت === | ||
بسیاری از متکلمان و فقهای شیعه به پیروی از روایات<ref>نهج البلاغه، خ۲، ۲۰–۲۱.</ref> قائل به [[ولایت تکوینی]]<ref>مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۶۹.</ref> و [[ولایت تشریعی|تشریعی]] برای اهل بیتاند.<ref>طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۱۴۳؛ حسنزاده آملی، ولایت تکوینی، ۱–۶۱؛ صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ۸۶–۸۷.</ref> ولایت تکوینی، چنانکه امامخمینی خاطرنشان | بسیاری از متکلمان و فقهای شیعه به پیروی از روایات<ref>نهج البلاغه، خ۲، ۲۰–۲۱.</ref> قائل به [[ولایت تکوینی]]<ref>مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۶۹.</ref> و [[ولایت تشریعی|تشریعی]] برای اهل بیتاند.<ref>طوسی، تلخیص الشافی، ۱/۱۴۳؛ حسنزاده آملی، ولایت تکوینی، ۱–۶۱؛ صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ۸۶–۸۷.</ref> ولایت تکوینی، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، به معنای قرب و سلطنت معنوی است که به موجب آن، شخص حق تصرف در عالم را دارد و همه موجودات در مقابل او خاضعاند<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۳.</ref> و ولایت ظهور ربوبیت در صورت بنده است، به گونهای که عالم نزد بنده فانی باشد<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰.</ref> و ولایت تشریعی به معنای صاحب اختیار در حوزه قانونگذاری به [[اذن خدا]]<ref>سبحانی، مفاهیم القرآن، ۱/۲۱.</ref> و حق حکومت و رهبری اجتماعی و سیاسی<ref>موسوی شفتی، الامامه، ۲۱۵؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۲۸۰.</ref> است. | ||
از نگاه امامخمینی نیز ائمه (ع)، دارای ولایت تشریعیاند و این ولایت در اختیارات ائمه (ع)، در حوزه قانونگذاری و امامت مردم جلوه پیدا میکند و ادامه ولایت پیامبر (ص)، است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.</ref> پیامبر (ص)، و ائمه (ع)، اهل سیاست و کشورداریاند و در زیارت جامعه<ref>صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۰.</ref> از آنان به عنوان «ساسة العباد» یادشده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶ و ۱۹/۱۸۰.</ref> و اجرای احکام خدا و حکومت بر مردم از وظایف آنان است.<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶–۶۳۷.</ref> خلفای پیامبر (ص)، افزون بر بیان احکام دین، عهدهدار اجرای قوانین اسلام،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> تعیین الگو،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸.</ref> پیشگیری از اختلاف امت اسلامی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۲۸.</ref> و دادرسی میان مردم<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۷.</ref> نیز هستند و در یک کلمه وارث همه مناصب پیامبراند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴۴.</ref> و باید از تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام اسلام و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم بهره گیرند،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۵.</ref> چنانکه بر مردم نیز واجب است از آنان ازجمله احکام حکومتی آنان تبعیت کنند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۶.</ref> از نظر ایشان روایت «بنی الاسلام علی خمس…»<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸ و ۲۱.</ref> نیز به همین ولایت اشاره دارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| خلافت و ولایت}} | از نگاه امامخمینی نیز ائمه(ع)، دارای ولایت تشریعیاند و این ولایت در اختیارات ائمه(ع)، در حوزه قانونگذاری و امامت مردم جلوه پیدا میکند و ادامه ولایت پیامبر(ص)، است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.</ref> پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، اهل سیاست و کشورداریاند و در زیارت جامعه<ref>صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۰.</ref> از آنان به عنوان «ساسة العباد» یادشده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶ و ۱۹/۱۸۰.</ref> و اجرای احکام خدا و حکومت بر مردم از وظایف آنان است.<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶–۶۳۷.</ref> خلفای پیامبر(ص)، افزون بر بیان احکام دین، عهدهدار اجرای قوانین اسلام،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> تعیین الگو،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸.</ref> پیشگیری از اختلاف امت اسلامی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۲۸.</ref> و دادرسی میان مردم<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۷.</ref> نیز هستند و در یک کلمه وارث همه مناصب پیامبراند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۴۴.</ref> و باید از تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام اسلام و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم بهره گیرند،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۵.</ref> چنانکه بر مردم نیز واجب است از آنان ازجمله احکام حکومتی آنان تبعیت کنند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۶.</ref> از نظر ایشان روایت «بنی الاسلام علی خمس…»<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸ و ۲۱.</ref> نیز به همین ولایت اشاره دارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| خلافت و ولایت}} | ||
=== عبادت کامل === | === عبادت کامل === | ||
در نگاه امامخمینی، اهل بیت (ع)، به واسطه تجلی ذاتی و صفاتی و مشاهده کمال ربوبیت و ذلت عبودیت در پیشگاه حقتعالی فروتناند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۵.</ref> و عبادتشان بسان پرستش بندگان آزاده، نه از ترس [[جهنم]] یا عشق به [[بهشت]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷.</ref> رنگ آنان در وقت نماز زرد میشد و از خود بیخود میشدند،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۷۷/۳۴۶–۳۴۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۰؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸.</ref> چنانکه ناله اولیای خدا از درد فراق و جدایی از محبوب و مشاهده کرامت او | در نگاه امامخمینی، اهل بیت(ع)، به واسطه تجلی ذاتی و صفاتی و مشاهده کمال ربوبیت و ذلت عبودیت در پیشگاه حقتعالی فروتناند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۵.</ref> و عبادتشان بسان پرستش بندگان آزاده، نه از ترس [[جهنم]] یا عشق به [[بهشت]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷.</ref> رنگ آنان در وقت نماز زرد میشد و از خود بیخود میشدند،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۷/۳۴۶–۳۴۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۰؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸.</ref> چنانکه ناله اولیای خدا از درد فراق و جدایی از محبوب و مشاهده کرامت او بوده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳.</ref> | ||
=== کمالات اخلاقی === | === کمالات اخلاقی === | ||
در نگاه امامخمینی اهل بیت (ع)، برای دین فداکاری کردند و در پی عمل به تکلیف بودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۰.</ref> آنان افرادی صبور و فروتن<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.</ref> بااخلاص، گشادهدست، فداکار و یتیمنواز و مهرورز بودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴۱ و ۱۶/۱۹۷.</ref> زندگی پیامبر (ص)، و ائمه (ع)، ساده و عادی بود، بلکه پایینتر از مردم عادی زندگی میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۸.</ref> ایشان به استناد روایات<ref>واحدی، اسباب نزول القرآن، ۴۷۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۲/۳۹۴–۳۹۷؛ سیوطی، الدرر المنثور، ۶/۲۹۹.</ref> مینویسد نزول آیاتی از سوره «[[سوره انسان|انسان]]»، در ستایش [[احسان]] به [[یتیم]]، [[فقیر]] و [[اسیر]]<ref>انسان، ۸.</ref> در شأنِ اهل بیت (ع)، به سبب جهات باطنیه و نورانیت صورت عمل و خلوص آنان | در نگاه امامخمینی اهل بیت(ع)، برای دین فداکاری کردند و در پی عمل به تکلیف بودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۰.</ref> آنان افرادی صبور و فروتن<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.</ref> بااخلاص، گشادهدست، فداکار و یتیمنواز و مهرورز بودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴۱ و ۱۶/۱۹۷.</ref> زندگی پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، ساده و عادی بود، بلکه پایینتر از مردم عادی زندگی میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۱۸.</ref> ایشان به استناد روایات<ref>واحدی، اسباب نزول القرآن، ۴۷۰؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۲/۳۹۴–۳۹۷؛ سیوطی، الدرر المنثور، ۶/۲۹۹.</ref> مینویسد نزول آیاتی از سوره «[[سوره انسان|انسان]]»، در ستایش [[احسان]] به [[یتیم]]، [[فقیر]] و [[اسیر]]<ref>انسان، ۸.</ref> در شأنِ اهل بیت(ع)، به سبب جهات باطنیه و نورانیت صورت عمل و خلوص آنان بوده است.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۷.</ref> | ||
== لزوم معرفت و مودت و اطاعت == | == لزوم معرفت و مودت و اطاعت == | ||
بر اساس روایات، معرفت امام واجب است<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸۰–۱۸۱.</ref> و کسی که امام زمان خود را نشناسد، به [[مرگ جاهلیت]] از دنیا میرود.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۹۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۹.</ref> همچنین شناخت اهل بیت (ع)، مقدمه استفاده از معارف دینی آنان است و بدون معرفت آنان ایمان و توحید کامل حاصل نمیشود،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۳۰/۴۳.</ref> بنا به روایاتِ بسیار از اهل سنت و شیعه، شناخت امام زمان واجب است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۷۳.</ref> در متون دینی به معرفت اهل بیت (ع)، و ادای حقوق آنان توصیه شده<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۱۱۳، ۱۳۹ و ۴۷۴.</ref> و پاداش آن برابر اجر شهیدان شمرده | بر اساس روایات، معرفت امام واجب است<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸۰–۱۸۱.</ref> و کسی که امام زمان خود را نشناسد، به [[مرگ جاهلیت]] از دنیا میرود.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۹۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۹.</ref> همچنین شناخت اهل بیت(ع)، مقدمه استفاده از معارف دینی آنان است و بدون معرفت آنان ایمان و توحید کامل حاصل نمیشود،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۰/۴۳.</ref> بنا به روایاتِ بسیار از اهل سنت و شیعه، شناخت امام زمان واجب است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۷۳.</ref> در متون دینی به معرفت اهل بیت(ع)، و ادای حقوق آنان توصیه شده<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۱۱۳، ۱۳۹ و ۴۷۴.</ref> و پاداش آن برابر اجر شهیدان شمرده شده است.<ref>نهج البلاغه، خ۲۳۲، ۳۴۹.</ref> | ||
قرآن کریم مزد رسالت پیامبر (ص)، را مودت ذویالقربی آن حضرت | قرآن کریم مزد رسالت پیامبر(ص)، را مودت ذویالقربی آن حضرت شمرده است<ref>شوری، ۲۳.</ref> به حکم این آیه دوستی آنان بر هر مسلمان واجب و از ضروریات اسلامی و دشمنی با آنان نشانه [[نفاق]] است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۷/۵۹۵؛ مظفر، عقائد الإمامیه، ۷۲–۷۳.</ref> مراد از ذویالقربی را علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع)، و حسین(ع)، دانستهاند و بهشت را بر آزاردهنده آنان [[حرام]] شمردهاند.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۴/۲۱۹–۲۲۰.</ref> | ||
امامخمینی با استناد به برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۴.</ref> معتقد است کارهای نیک در سایه معرفت اهل بیت (ع)، پذیرفته میشود،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۷.</ref> بر همین اساس ایشان از شیعیان | امامخمینی با استناد به برخی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۴.</ref> معتقد است کارهای نیک در سایه معرفت اهل بیت(ع)، پذیرفته میشود،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۷.</ref> بر همین اساس ایشان از شیعیان خواسته است، به شناخت ولادت و وفات ائمه(ع)، بسنده نکنند و بیشتر در جایگاه معنوی و عبادتهای آنان بیندیشند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۸.</ref> و مصائب آنان را زنده نگهدارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۰.</ref> ایشان که به خاطر محبت به اهل بیت(ع)، با برپایی مجالس، مناسبتهای مربوط به آنان را در خانه خود گرامی میداشت<ref>صانعی، همراه با آفتاب، ۹۹–۱۰۰.</ref> دوستی اهل بیت(ع)، را در دنیا و آخرت سودمند میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۹.</ref> و با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۳/۱۳۱–۱۳۲.</ref> یادآور شده است پیامبر(ص)، و علی(ع)، و دیگر ائمه(ع)، نزد محتضر حاضر میشوند و در صورتی که محتضر دوست اهل بیت(ع)، باشد، [[جبرئیل]] به فرشته مرگ سفارش میکند با وی مدارا کند و اگر دشمن اهل بیت باشد، فرشته مرگ وی را دشمن میدارد و بر وی سختگیری خواهد کرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۹–۴۶۰.</ref> | ||
قرآن<ref>نساء، ۵۹.</ref> و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۶.</ref> اطاعت «[[اولوالامر]]» را که منطبق بر اهل بیت (ع)، است، پس از اطاعت خداوند و پیامبر (ص)، واجب کردهاند.<ref>مظفر، عقائد الإمامیه، ۶۹–۷۰.</ref> پیامبر اکرم (ص)، مردم را به پیروی آنان سفارش کرد<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۳۴–۳۸.</ref> و حضرت علی (ع)، از مردم خواسته که از گفتار و رفتار اهل بیت پیامبر (ص)، پیروی کنند و در سکون و حرکت و موضعگیریها از آنان فاصله نگیرند.<ref>نهج البلاغه خ۹۶، ۱۳۲؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۵۸ و ۷۶.</ref> [[حضرت فاطمه(ع)]]، نیز اطاعت از اهل بیت (ع)، را موجب انسجام و هماهنگی امت اسلامی و موجب پیشگیری از [[تفرقه]] مردم | قرآن<ref>نساء، ۵۹.</ref> و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۶.</ref> اطاعت «[[اولوالامر]]» را که منطبق بر اهل بیت(ع)، است، پس از اطاعت خداوند و پیامبر(ص)، واجب کردهاند.<ref>مظفر، عقائد الإمامیه، ۶۹–۷۰.</ref> پیامبر اکرم(ص)، مردم را به پیروی آنان سفارش کرد<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۳۴–۳۸.</ref> و حضرت علی(ع)، از مردم خواسته که از گفتار و رفتار اهل بیت پیامبر(ص)، پیروی کنند و در سکون و حرکت و موضعگیریها از آنان فاصله نگیرند.<ref>نهج البلاغه خ۹۶، ۱۳۲؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۵۸ و ۷۶.</ref> [[حضرت فاطمه(ع)]]، نیز اطاعت از اهل بیت(ع)، را موجب انسجام و هماهنگی امت اسلامی و موجب پیشگیری از [[تفرقه]] مردم شمرده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۹/۲۲۳.</ref> | ||
در مشرب عرفانی امامخمینی، ولایت اهل بیت (ع)، و دوستی خاندان رسالت (ع)، و شناخت مقام مقدس آنان امانت حق است و غصب ولایت و سلطنت آنان خیانت به امانت و ترک تبعیت امامعلی (ع)، از مصادیق خیانت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰.</ref> ایشان با بیان سفارشی از [[اماممحمدباقر(ع)]]، به شیعیان<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۶۸/۱۷۹.</ref> به پیروان اهل بیت (ع)، یادآور | در مشرب عرفانی امامخمینی، ولایت اهل بیت(ع)، و دوستی خاندان رسالت(ع)، و شناخت مقام مقدس آنان امانت حق است و غصب ولایت و سلطنت آنان خیانت به امانت و ترک تبعیت امامعلی(ع)، از مصادیق خیانت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰.</ref> ایشان با بیان سفارشی از [[اماممحمدباقر(ع)]]، به شیعیان<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۱۷۹.</ref> به پیروان اهل بیت(ع)، یادآور شده است از خدا بپرهیزند و برای رسیدن به قرب و ثواب وی فعالیت کنند که تقرب به خدا در سایه اطاعت حاصل میشود و افراد مطیع نزد خدا حجت دارند و میتوانند ادعای دوستی خاندان پیامبر(ص)، کنند و آن کس که از خدا اطاعت نمیکند، دشمن خاندان پیامبر(ص)، است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶۹–۵۷۰.</ref> ایشان در سخنی دیگر، اهل بیت(ع)، را اهل قرآن شمرده و تصریح کرده است تکریم قرآن و اهل بیت(ع)، تنها به بوسیدن جلد کتاب خدا و ضریح مطهر ائمه اهل بیت(ع)، حاصل نمیشود و این کار مرتبه ضعیفی از تکریم آنان است و تکریم ائمه(ع)، در عمل به دستورهای قرآن و فرمایشهای ائمه(ع)، حاصل میشود و احترام بدون عمل شبیه به مسخره و بازیچه خواهد بود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۰.</ref> افزون بر آنکه نافرمانی خدا چه بسا مودت اهل بیت(ع)، را نیز از دل ببرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.</ref> | ||
در نگاه امامخمینی بسیاری از درگیریهای مذهبی، ریشه دینی ندارد. گروهی از اهل سنت و برخی از شیعیان که به تفرقه دعوت میکنند، پیرو واقعی پیامبر (ص)، و امامان معصوم (ع)، نیستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۹۴.</ref> ایشان بارها به مردم یادآور | در نگاه امامخمینی بسیاری از درگیریهای مذهبی، ریشه دینی ندارد. گروهی از اهل سنت و برخی از شیعیان که به تفرقه دعوت میکنند، پیرو واقعی پیامبر(ص)، و امامان معصوم(ع)، نیستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۹۴.</ref> ایشان بارها به مردم یادآور شده است از روش اهل بیت(ع)، در شیوه [[عبادت خدا]] پیروی کنند و در همه گفتهها و کارها، خود را شبیه آنان سازند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۹.</ref> و نیز به مردم سفارش کرده است روش پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، بهویژه استقامت آنان در راه [[تبلیغ دین]] را سرمشق قرار دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۱–۴۲۳ و ۲۰/۲۲۷.</ref> | ||
امامخمینی از ناآگاهی مردم به مقامات ائمه (ع)، و بسنده کردن به جنبههای کوچک از زندگی آنان گله میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۸.</ref> و به استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۰۰.</ref> یادآور میشود پیامبر (ص)، و قرآن و اهل بیت (ع)، نخستین واردشدگان بر خدای عزیز جبار در قیامتاند و پیامبر (ص)، در درگاه خداوند از چگونگی رفتار امت با قرآن و اهل بیت شکوه میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۰.</ref> در نگاه ایشان حجتبودن اهل بیت (ع)، تنها در نقل روایات آنان خلاصه نمیشود و راویان حدیث نیز حجتاند، بلکه حجتبودنِ آنان به معنای حجتبودن گفتار و سیره آنان در همه شئون زندگانی ازجمله روش عادلانه آنان در تدبیر امور حکومتی است<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶.</ref> و کسانی که ادعای ولایت دارند، ولی از امور اجتماعی و مصالح مردم کنارهگیری میکنند، به پیامبر (ص)، و اهل بیت (ع)، ضربه زدهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.</ref> | امامخمینی از ناآگاهی مردم به مقامات ائمه(ع)، و بسنده کردن به جنبههای کوچک از زندگی آنان گله میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۸.</ref> و به استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۰۰.</ref> یادآور میشود پیامبر(ص)، و قرآن و اهل بیت(ع)، نخستین واردشدگان بر خدای عزیز جبار در قیامتاند و پیامبر(ص)، در درگاه خداوند از چگونگی رفتار امت با قرآن و اهل بیت شکوه میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۰.</ref> در نگاه ایشان حجتبودن اهل بیت(ع)، تنها در نقل روایات آنان خلاصه نمیشود و راویان حدیث نیز حجتاند، بلکه حجتبودنِ آنان به معنای حجتبودن گفتار و سیره آنان در همه شئون زندگانی ازجمله روش عادلانه آنان در تدبیر امور حکومتی است<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶.</ref> و کسانی که ادعای ولایت دارند، ولی از امور اجتماعی و مصالح مردم کنارهگیری میکنند، به پیامبر(ص)، و اهل بیت(ع)، ضربه زدهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.</ref> | ||
امامخمینی به پیروی از سخنان ائمه (ع)،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱؛ امامخمینی، امامخمینی، تعلیقه عروه، ۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> و [[سیره رسول خدا]] (ص)، تأکید | امامخمینی به پیروی از سخنان ائمه(ع)،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱؛ امامخمینی، امامخمینی، تعلیقه عروه، ۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۱.</ref> و [[سیره رسول خدا]](ص)، تأکید کرده است پیامبر(ص)، با همه کمالات معنوی برای خود خلیفه تعیین کرد و جانشینان آن حضرت نیز برای خود جانشین معرفی کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲.</ref> به نظر ایشان پس از ائمه(ع)، فقها و اسلامشناسان که دانش خود را از اهل بیت(ع)، دریافت کرده باشند<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۷۴.</ref> و متعهد، زاهد و افراد بیتوجه به زرق و برق دنیا و دلسوز برای امت باشند، جانشینان ائمه(ع)، در رهبریِ امتاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲.</ref> و همه وظایفی که بر عهده ائمه(ع)، است، از تعلیم دین، قضاوت و رهبری جامعه اسلامی بر عهده آنان است.{{ببینید|متن=ببینید| ولایت فقیه(۱)}} ایشان تشکیل نظام اسلامی در [[ایران]] را به تبعیت از پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۲.</ref> | ||
== مرجعیت دینی و علمی == | == مرجعیت دینی و علمی == | ||
به عقیده شیعه، اهل بیت (ع)، مرجع علمی و مذهبی مسلماناناند.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۳.</ref> امامخمینی نیز پیامبر اکرم (ص)، و اهل بیت (ع)، را مرجع دینی امت اسلامی و وسایل شناخت و راه عبودیت خدا دانسته<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۱؛ امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۲.</ref> و تأکید | به عقیده شیعه، اهل بیت(ع)، مرجع علمی و مذهبی مسلماناناند.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۳.</ref> امامخمینی نیز پیامبر اکرم(ص)، و اهل بیت(ع)، را مرجع دینی امت اسلامی و وسایل شناخت و راه عبودیت خدا دانسته<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۱؛ امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۲.</ref> و تأکید کرده است مقصود از صراط مستقیم در [[سوره ملک]]<ref>ملک، ۲۲.</ref> ائمهاند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۳.</ref> و آنان تنها راه رسیدن به حقایقاند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۲–۵۳۳؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۸–۷۰.</ref> ایشان برای مرجعیت اهل بیت(ع)، با استناد به آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»<ref>توبه، ۱۱۹.</ref> تصریح کرده است که مقصود از «صادقین»، محمد(ص)، و اهل بیت آن حضرتاند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۹.</ref> همچنین از نگاه ایشان مراد از اهل ذکر در آیه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ»<ref>نحل، ۴۳.</ref> که ضرورت مرجع علمی و رجوع جاهل به عالم را ثابت میکند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۵۹.</ref> اهل بیتاند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷.</ref> ایشان با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۰۱.</ref> مقصود از امت وسط در آیه «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً»<ref>بقره، ۱۴۳.</ref> را نیز ائمه(ع)، میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷–۲۸۸.</ref> و با استفاده از روایات، آنان را راه و طریق وسط به دور از [[افراط و تفریط]] و [[غلو]] و تقصیر شمرده است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲.</ref> که مردم باید افکار و اخلاق و اعمال خود را با آنان مطابقت دهند و نیز ائمه(ع)، میزان سنجش اعمالاند و افراد تندرو (غالی) و نیز افراد عقبمانده (مقصر) باید افکار و رفتار خود را مطابق برنامههای ائمه(ع)، تصحیح کنند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷–۲۸۸.</ref> | ||
امامخمینی در تفسیر آیه «أَفَمَنْ یمْشی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ»<ref>ملک، ۲۲.</ref> افراد گمراه و بهرویافتاده را به مخالفان اهل بیت (ع)، و راه مستقیم را به ائمه (ع)، تفسیر | امامخمینی در تفسیر آیه «أَفَمَنْ یمْشی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ»<ref>ملک، ۲۲.</ref> افراد گمراه و بهرویافتاده را به مخالفان اهل بیت(ع)، و راه مستقیم را به ائمه(ع)، تفسیر کرده است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۳–۵۳۴.</ref> و همین نکته را ازجمله «انتم السبیل الاعظم و الصراط الاقوم» که در زیارت جامعه آمده<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۷۴.</ref> برداشت کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۰.</ref> ایشان برای مرجعیت دینی اهل بیت(ع)، به حدیث ثقلین<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۱۴.</ref> نیز استناد و ازجمله «لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ»، برداشت کرده است که قرآن و اهل بیت(ع)، از یکدیگر تفکیکناپذیرند و ائمه مفسر و شارح قرآناند<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۸۹.</ref> و مهجوریت هر یک از قرآن و عترت را مهجوریت دیگری است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|← مهجوریت قرآن}} [[حدیث سفینه]]<ref>حلی، کشف الیقین، ۳۲۲؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷/۱۸۷؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۲/۹۴–۹۵؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۹۳.</ref> و تشبیه اهل بیت(ع)، به کشتی نوح(ع)،<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۳۴.</ref> دلیل دیگر مرجعیت دینی ائمه(ع)، نزد امامخمینی است. | ||
امامخمینی پیاپی از مظلومیت خاندان پیامبر (ص)، در [[جامعه اسلامی]] سخن | امامخمینی پیاپی از مظلومیت خاندان پیامبر(ص)، در [[جامعه اسلامی]] سخن گفته است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.</ref> و از بیاعتنایی دنیاطلبان به مرجعیت اهل بیت(ع)، و بستن درِ خانه خاندان پیامبر(ص)، به روی مردم و تکفیر پیروان اهل بیت به وسیله آنان شکوه کرده است و گناه و جنایت تودههای غافل از خاندان پیامبر(ص)، را بر عهده دنیاطلبان دانسته است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۹.</ref> چنانکه در وصیتنامه خود یادآور شده است بدخواهان به خاندان پیامبر(ص)، ستمها کردند، آنان را از عرصه حکومت کنار زدند و فرزندان پیامبر(ص)، ناجوانمردانه به [[شهادت]] رسیدند. ایشان از امت اسلامی میخواهد با اهل بیت پیامبر(ص)، بیشتر آشنا شوند و با همه وجود از فرهنگ دینی و سیاسی و اقتصادی آنان جانبداری کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.</ref> ایشان فرقههای تکفیری را سد راه استفاده مردم از علم و دانش اهل بیت میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۶.</ref> | ||
== توسل و شفاعت == | == توسل و شفاعت == | ||
[[توسل]] به معنای استمداد از اولیای الهی برای [[استغفار]] و طلب دعا به درگاه خداوند است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۲۳۰–۲۳۱.</ref> علمای شیعه دربارهٔ جواز توسل اتفاق نظر دارند.<ref>آل کاشفالغطاء، اصل الشیعه واصولها، ۶۴–۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱.</ref> برخی از علمای وهابی، توسل و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان را [[شرک]] میدانند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیزبنباز، ۲/۱۱۰–۱۱۲.</ref> در نگاه امامخمینی، پیامبر (ص)،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۷.</ref> و خاندان معصوم ایشان نزد خدا عزیز و دارای مقام توسلاند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۸.</ref> ایشان خاطرنشان | [[توسل]] به معنای استمداد از اولیای الهی برای [[استغفار]] و طلب دعا به درگاه خداوند است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۲۳۰–۲۳۱.</ref> علمای شیعه دربارهٔ جواز توسل اتفاق نظر دارند.<ref>آل کاشفالغطاء، اصل الشیعه واصولها، ۶۴–۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۳۰–۱۳۱.</ref> برخی از علمای وهابی، توسل و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان را [[شرک]] میدانند.<ref>بنباز، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیزبنباز، ۲/۱۱۰–۱۱۲.</ref> در نگاه امامخمینی، پیامبر(ص)،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۷.</ref> و خاندان معصوم ایشان نزد خدا عزیز و دارای مقام توسلاند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۸.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که توسل به اولیای الهی و زیارت قبور آنان شرک نیست؛ زیرا شرک به معنای طلب از غیر خداوند با عنوان قدرت مستقل از خداست و طلب از ائمه(ع)، در طول طلب از خداوند قرار دارد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰–۴۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|شرک}} ایشان همه موفقیتهای خود ازجمله موفقیتهای نهضت اسلامی ایران را از عنایت اهل بیت(ع)، شمرده است.<ref>شاهآبادی، مصاحبه، ۴/۲۴۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، برخی علمای سلفی و [[وهابی]] بر این باورند که اگر از غیر خداوند طلب [[شفاعت]] شود، شرک است.<ref>ابنتیمیه، زیارة القبور و الاستنجاء بالقبور، ۴–۱۵؛ محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، ۲۱–۲۲.</ref> به عقیده این فرقه شفاعت در قیامت پذیرفتنی است؛ اما در دنیا واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.<ref>فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ۱/۲۳۷.</ref> امامخمینی مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی<ref>امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، ۱۹۸؛ مالکی، مفاهیم یجب ان تصح، ۹۶–۹۸.</ref> شفاعت را امری جایز و مسلم میداند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷۸.</ref> و معتقد است پیامبر اکرم (ص)،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> و خاندان معصوم آن حضرت دارای مقام شفاعتاند. ایشان همه مردم را نیازمند شفاعت اهل بیت (ع)، و محرومیت از آن را خسرانی بزرگ میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.</ref> مقصود از شفاعت در نگاه ایشان پیوند نور شفیع و شفاعتشونده است؛ از اینرو لازم است که یک ارتباط اخلاقی و معنوی با یکی از ائمه (ع)، حاصل شود تا نور ولایت آنان زمینه شفاعت را فراهم آورد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|شفاعت}} امامخمینی شیفته اهل بیت (ع)، بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۸.</ref> در دوره تبعید در [[عراق]] همواره به زیارت ائمه (ع)، مشرف میشد و [[زیارت امینالله]]<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۷.</ref> و جامعه<ref>رودسری، پرتوی از خورشید، ۶۷.</ref> میخواند. [[زیارت عاشورا]] و زیارت روزهای [[عرفه]] و [[نیمه رجب]] و [[نیمه شعبان]] سیدالشهدا (ع)، را نیز ترک نمیکرد.<ref>رودسری، پرتوی از خورشید، ۳۳۸.</ref> ایشان در [[قم]] و [[نجف]]<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۶.</ref> و در مدت اقامت در [[پاریس]] نیز برای اهل بیت (ع)، مجلس عزاداری برپا میکرد.<ref>مرادینیا، امامخمینی و هیاتهای دینی مبارز، ۲۸۶–۲۸۷.</ref> ایشان به تبعیت از روایات، قم را حرم اهل بیت (ع)، میخوانْد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۶۱.</ref> و برای این شهر احترام ویژهای در نظر داشت. {{ببینید|متن=ببینید| قم| حضرت فاطمه معصومه (س)| اخلاق و سیره امامخمینی}} | از سوی دیگر، برخی علمای سلفی و [[وهابی]] بر این باورند که اگر از غیر خداوند طلب [[شفاعت]] شود، شرک است.<ref>ابنتیمیه، زیارة القبور و الاستنجاء بالقبور، ۴–۱۵؛ محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، ۲۱–۲۲.</ref> به عقیده این فرقه شفاعت در قیامت پذیرفتنی است؛ اما در دنیا واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.<ref>فوزان، اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید، ۱/۲۳۷.</ref> امامخمینی مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی<ref>امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، ۱۹۸؛ مالکی، مفاهیم یجب ان تصح، ۹۶–۹۸.</ref> شفاعت را امری جایز و مسلم میداند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷۸.</ref> و معتقد است پیامبر اکرم(ص)،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۹.</ref> و خاندان معصوم آن حضرت دارای مقام شفاعتاند. ایشان همه مردم را نیازمند شفاعت اهل بیت(ع)، و محرومیت از آن را خسرانی بزرگ میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.</ref> مقصود از شفاعت در نگاه ایشان پیوند نور شفیع و شفاعتشونده است؛ از اینرو لازم است که یک ارتباط اخلاقی و معنوی با یکی از ائمه(ع)، حاصل شود تا نور ولایت آنان زمینه شفاعت را فراهم آورد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|شفاعت}} امامخمینی شیفته اهل بیت(ع)، بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۸.</ref> در دوره تبعید در [[عراق]] همواره به زیارت ائمه(ع)، مشرف میشد و [[زیارت امینالله]]<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۷.</ref> و جامعه<ref>رودسری، پرتوی از خورشید، ۶۷.</ref> میخواند. [[زیارت عاشورا]] و زیارت روزهای [[عرفه]] و [[نیمه رجب]] و [[نیمه شعبان]] سیدالشهدا(ع)، را نیز ترک نمیکرد.<ref>رودسری، پرتوی از خورشید، ۳۳۸.</ref> ایشان در [[قم]] و [[نجف]]<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۶.</ref> و در مدت اقامت در [[پاریس]] نیز برای اهل بیت(ع)، مجلس عزاداری برپا میکرد.<ref>مرادینیا، امامخمینی و هیاتهای دینی مبارز، ۲۸۶–۲۸۷.</ref> ایشان به تبعیت از روایات، قم را حرم اهل بیت(ع)، میخوانْد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۶۱.</ref> و برای این شهر احترام ویژهای در نظر داشت. {{ببینید|متن=ببینید| قم| حضرت فاطمه معصومه(س)| اخلاق و سیره امامخمینی}} | ||
== مجاهدتهای اهل بیت == | == مجاهدتهای اهل بیت == | ||
امامخمینی معتقد است اهل بیت پیامبر (ع)، در طول حیات فردی و اجتماعی خود به صورت دایمی در حال [[جهاد]] بودند و افزون بر مجاهدتها و ریاضتهای معنوی که بالاتر از طاقت انسان عادی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۷۶.</ref> برای حفظ اسلام<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳۵.</ref> و مبارزه با الحاد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۹.</ref> کوششهای فراوانی میکردند. امامعلی (ع)، در زمان پیامبر (ص)، برای گسترش و دفاع از اسلام و مسلمانان مجاهدتها کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۶۵.</ref> و پیامبر (ص)، در کارهای سخت، از ایشان کمک میگرفت.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۴۲–۴۴۳.</ref> اهل بیت پیامبر (ع)، مهمترین نقش را در پیشبرد جامعه اسلامی ایفا کردهاند. با وجود میدانندادن به اهل بیت (ع)، پس از پیامبر (ص)، برای نشر حقایق و علوم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶–۷.</ref> آنان در فرصتهای به دستآمده در انتشار علوم قرآن همانند کتابت، قرائت و تفسیر کوشیدند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰؛ ابنطاووس، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، ۲۱۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۰/۹۶.</ref> امامعلی (ع)، پس از پیامبر حفظ و کتابت و تفسیر قرآن را در اولویت قرار داد و دیگر ائمه (ع)، نیز به سهم خود در گسترش معارف قرآن مجاهدت کردند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۵۰/۳۱۱.</ref> | امامخمینی معتقد است اهل بیت پیامبر(ع)، در طول حیات فردی و اجتماعی خود به صورت دایمی در حال [[جهاد]] بودند و افزون بر مجاهدتها و ریاضتهای معنوی که بالاتر از طاقت انسان عادی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۷۶.</ref> برای حفظ اسلام<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳۵.</ref> و مبارزه با الحاد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۹.</ref> کوششهای فراوانی میکردند. امامعلی(ع)، در زمان پیامبر(ص)، برای گسترش و دفاع از اسلام و مسلمانان مجاهدتها کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۶۵.</ref> و پیامبر(ص)، در کارهای سخت، از ایشان کمک میگرفت.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۴۲–۴۴۳.</ref> اهل بیت پیامبر(ع)، مهمترین نقش را در پیشبرد جامعه اسلامی ایفا کردهاند. با وجود میدانندادن به اهل بیت(ع)، پس از پیامبر(ص)، برای نشر حقایق و علوم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۶–۷.</ref> آنان در فرصتهای به دستآمده در انتشار علوم قرآن همانند کتابت، قرائت و تفسیر کوشیدند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹–۲۰؛ ابنطاووس، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، ۲۱۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۰/۹۶.</ref> امامعلی(ع)، پس از پیامبر حفظ و کتابت و تفسیر قرآن را در اولویت قرار داد و دیگر ائمه(ع)، نیز به سهم خود در گسترش معارف قرآن مجاهدت کردند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۰/۳۱۱.</ref> | ||
امامخمینی، اهل بیت (ع)، را حافظ و مروجان [[قرآن]] | امامخمینی، اهل بیت(ع)، را حافظ و مروجان [[قرآن]] شمرده است.<ref>امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۸۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.</ref> آنان شمهای از اسرار کتاب خدا را به قدر استعداد مردم برای آنان بیان کردهاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۷.</ref> و مردم را از تفسیرهای انحرافی و [[تفسیر به رأی]] منع کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۹.</ref> کتابها و روایتهای تفسیریِ باارزشی از اهل بیت(ع)، به جای مانده است<ref>← حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۵.</ref> و نیز اهل بیت پیامبر(ص)، با اینکه خلفا از تدوین احادیث نبوی منع میکردند<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۲–۳.</ref> در حفظ و نشر روایات پیامبر(ص)، کوشش میکردند. {{ببینید|متن=ببینید|حدیث}} امامخمینی تأکید کرده است که پیامبر اکرم(ص)، و اهل بیت مکرم(ع)، تمام عمر خود را در گسترشدادن [[احکام]] و [[اخلاق]] و [[عقاید]] صرف کردند و یگانه مقصد آنان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶.</ref> همچنین مبارزه با [[باطل]] از برنامههای اصلی اهل بیت(ع)، بود و آنان برای انجام آن، خود را به رنج افکندند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.</ref> ایشان معتقد بود با همه اذیتهای خلفای ستمگر [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] دربارهٔ اهل بیت(ع)، و کشتن و شکنجه شیعیان<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۷–۳۸.</ref> و منع اهل بیت(ع)، از حقوق خود<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۶.</ref> آنان در حد توان در اجرای شعائر دین کوشیدند و از مردم کنارهگیری نکردند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۰.</ref> و اسلام به واسطه آنان در دنیا منتشر و شهرت جهانی پیدا کرد.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۵.</ref> | ||
تحریفزدایی از سنت پیامبر اکرم (ص)، و نفی نسبتهای ناروا به آن حضرت از دیگر کارهای ائمه (ع)، بود.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۴۴/۳۸۱–۳۸۲؛ ۵۰/۸۰–۸۳ و ۹۹/۱۲۸–۱۲۹.</ref> پس از [[پیامبر(ص)]]، به ادعای [[اجتهاد]]<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۶.</ref> بدعتهای بسیاری در احکام دین پدید آمد،<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۱۲.</ref> اما ائمه (ع)، حقیقت دین و مسائل دینی را برای مردم بیان کردند و در احیای سنت و سیره پیامبر (ص)، کوشیدند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۰–۶۱۲؛ ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، ۲۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۱.</ref> امیرالمؤمنین علی (ع)، تغییرات انجامشده در سنتهای پیامبر (ص)، به دست خلفای پیشین را تا حد توان به حالت نخست بازگرداند<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۱.</ref> و ازجمله، روش رسول خدا (ص)، در اقامه [[نماز]] را زنده کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۷۹–۱۸۰.</ref> امامخمینی یادآور | تحریفزدایی از سنت پیامبر اکرم(ص)، و نفی نسبتهای ناروا به آن حضرت از دیگر کارهای ائمه(ع)، بود.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۴/۳۸۱–۳۸۲؛ ۵۰/۸۰–۸۳ و ۹۹/۱۲۸–۱۲۹.</ref> پس از [[پیامبر(ص)]]، به ادعای [[اجتهاد]]<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۳۶.</ref> بدعتهای بسیاری در احکام دین پدید آمد،<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱/۱۲.</ref> اما ائمه(ع)، حقیقت دین و مسائل دینی را برای مردم بیان کردند و در احیای سنت و سیره پیامبر(ص)، کوشیدند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۲/۶۱۰–۶۱۲؛ ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، ۲۴؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۱.</ref> امیرالمؤمنین علی(ع)، تغییرات انجامشده در سنتهای پیامبر(ص)، به دست خلفای پیشین را تا حد توان به حالت نخست بازگرداند<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۱.</ref> و ازجمله، روش رسول خدا(ص)، در اقامه [[نماز]] را زنده کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۲/۱۷۹–۱۸۰.</ref> امامخمینی یادآور شده است که دیگر ائمه(ع)، نیز نشر احکام اسلام را در دستور کار داشتند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷.</ref> و با دایر کردن حوزه تدریس، علوم اسلامی را میان مردم منتشر کردند و چندین هزار نفر، از مکتب آنان استفاده علمی کردند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۶۲.</ref> | ||
گسترش مسائل عقلی از دیگر فعالیتهای ائمه (ع)، بود. نخستین کسی که در مسائل عقلی اسلامی مباحثی مانند قِدم و حدوث و متناهی و غیرمتناهی و [[جبر و اختیار]] را مطرح ساخت، [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]، بود.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۵–۴۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۵۳.</ref> از نگاه امامخمینی دیگر ائمه (ع)، نیز راه امامعلی (ع)، را پی گرفتند. آنان معارف بلند عقلانی را با زبان ساده و در حد درک مخاطبان برای مردم بیان کردند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۷.</ref> تربیت مردم و نشر معارف و ارزشهای اسلامی در [[جامعه]] و تربیت مردم به تربیت اسلامی از دیگر فعالیتهای ائمه (ع)، بود.<ref>مظفر، عقائد الإمامیه، ۱۰۶–۱۱۰.</ref> آنان در دفاع از قوت، عزت، شوکت مسلمانان و حفظ وحدت جامعه اسلامی، نهایت سعی و تلاش خود را به کار بردند.<ref>مظفر، عقائد الإمامیه، ۱۱۵–۱۱۶.</ref> آنان، چنانکه امامخمینی یادآور | گسترش مسائل عقلی از دیگر فعالیتهای ائمه(ع)، بود. نخستین کسی که در مسائل عقلی اسلامی مباحثی مانند قِدم و حدوث و متناهی و غیرمتناهی و [[جبر و اختیار]] را مطرح ساخت، [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]، بود.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۴۵–۴۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۵۳.</ref> از نگاه امامخمینی دیگر ائمه(ع)، نیز راه امامعلی(ع)، را پی گرفتند. آنان معارف بلند عقلانی را با زبان ساده و در حد درک مخاطبان برای مردم بیان کردند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۲۷.</ref> تربیت مردم و نشر معارف و ارزشهای اسلامی در [[جامعه]] و تربیت مردم به تربیت اسلامی از دیگر فعالیتهای ائمه(ع)، بود.<ref>مظفر، عقائد الإمامیه، ۱۰۶–۱۱۰.</ref> آنان در دفاع از قوت، عزت، شوکت مسلمانان و حفظ وحدت جامعه اسلامی، نهایت سعی و تلاش خود را به کار بردند.<ref>مظفر، عقائد الإمامیه، ۱۱۵–۱۱۶.</ref> آنان، چنانکه امامخمینی یادآور شده است، با وجود غصب حقوقشان به دست دیگران<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷.</ref> در حل معضلات اجتماعی و سیاسی به خلفای همعصر خود کمک میکردند<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۶/۱۳۲.</ref> و برخی از ائمه(ع)، در نبود شرایط برای قیام و مبارزه آشکار با حاکمان ستمگر، در عرصه دیگر به تبلیغ دین مشغول بودند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۴.</ref> و در پوشش [[تقیه]]، اسلام و قرآن را ترویج کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۰.</ref> | ||
امامخمینی تصریح | امامخمینی تصریح کرده است [[امامحسین(ع)]]، برای اقامه [[عدل]] و حکومت قیام کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳ و ۷/۲۷۶.</ref> و با مبارزه علیه امویان، مکتب اسلام را نجات داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۱.</ref> ائمه(ع)، برابر سنتهای خداوند گاه در مبارزه با دشمن پیروز شدند و گاه در ظاهر موفق نبودند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۷۸.</ref> برخی از آنان مانند امیرالمؤمنین(ع)، و سیدالشهدا(ع)، در راه دفاع از اسلام به شهادت رسیدند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۰.</ref> و فرزندانشان نیز در راه خدا به اسارت رفتند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| سیدالشهدا حسینبنعلی(ع)}} و برخی دیگر در راه خدا [[شکنجه]] و مسموم شدند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| امامکاظم موسیبنجعفر(ع)}} و مرگ آنان نیز با شهادت در راه خدا رقم خورد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۴۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۲.</ref> اگر ائمه(ع)، در برابر ستم ستمکاران بیتوجه بودند و در خانه مینشستند، کشته نمیشدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱.</ref> برخی از قیامهای فرزندان اهل بیت(ع)، علیه حکومتهای ستمگر به اشاره و اجازه ائمه(ع)، بوده و آنان(ع)، از اهداف و آینده آن مطلع بودهاند و اگر گاهی ائمه(ع)، در نقد این قیامها چیزی نیز گفتهاند، برای حفظ قیامکنندگان یا اهداف دیگر بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۲ و ۱۰۰.</ref> ازجمله قیام [[زیدبنعلیبنحسین]](ع)، علیه حکومت [[بنیمروان]] در سال ۱۲۲ق<ref>جاحظ، البیان و التبیین، ۱/۲۵۴–۲۵۵؛ مسعودی، التنبیه و الإشراف، ۲۷۹.</ref> که امامخمینی با استناد به برخی روایات<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۶/۱۶۹.</ref> تصریح کرده است اگر ائمه(ع)، با [[قیام زید]] مخالف بودند، آن همه از وی ستایش نمیکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰.</ref> | ||
== احکام مربوط به اهل بیت == | == احکام مربوط به اهل بیت == | ||
اهل بیت (ع)، به لحاظ جایگاه معنوی در اسلام دارای احکام ویژهاند. در قرآن<ref>احزاب، ۵۶.</ref> بر صلوات و سلام بر پیامبر اکرم (ص)، و در روایات به همراه صلوات آلپیامبر (ع)،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۹۱–۱۹۵.</ref> تأکید | اهل بیت(ع)، به لحاظ جایگاه معنوی در اسلام دارای احکام ویژهاند. در قرآن<ref>احزاب، ۵۶.</ref> بر صلوات و سلام بر پیامبر اکرم(ص)، و در روایات به همراه صلوات آلپیامبر(ع)،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۹۱–۱۹۵.</ref> تأکید شده است و در نزد صحابه پیامبر(ص)، نیز این کار محبوب و پرارزش بوده است<ref>← رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ۱/۲۶۵–۲۷۱.</ref> فقهای شیعه<ref>← حلی، تذکرة الفقهاء، ۴/۱۱۶.</ref> ازجمله امامخمینی<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۱۷۰–۱۷۱.</ref> و برخی از علمای اهل سنت مانند [[شافعی]]، صلوات بر آنان را در نماز واجب میدانند.<ref>← سید مرتضی، مسائل الناصریات، ۲۲۹.</ref> همچنین امامخمینی همانند دیگر فقها<ref>بهایی عاملی، الحبل المتین فی أحکام الدین، ۲۴۸.</ref> صلوات و سلام بر پیامبر(ص)، و اهل بیت(ع)، را در خطبههای نماز عید و [[نماز جمعه|جمعه]] واجب<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۳۳.</ref> و سلام بر خاندان پیامبر(ص)، بهویژه در وقت خطبه عقد را [[مستحب]]<ref>امامخمینی، نجاة العباد، ۳۶۰.</ref> میداند. | ||
امامخمینی حفظ حرمت اهل بیت (ع)، را [[واجب]]، و اهانت به پیامبر (ص)، و ائمه (ع)، را سزاوار مجازات شدید | امامخمینی حفظ حرمت اهل بیت(ع)، را [[واجب]]، و اهانت به پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را سزاوار مجازات شدید دانسته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۸.</ref> ایشان همانند دیگر فقها<ref>صدوق، مجموعه فتاوی، ۷۲.</ref> دروغبستن بر پیامبر(ص)، و ائمه(ع)، را موجب بطلان [[روزه]] دانسته است.<ref>امامخمینی، نجاة العباد، ۱۵۶.</ref> به نظر ایشان به [[احتیاط واجب]] دستزدن فرد جنب و حائض به اسامی پیامبران(ع)، و ائمه(ع)، جایز نیست.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۰ و ۵۳.</ref> برخی فقها<ref>حکیم طباطبایی، مستمسک العروة الوثقی، ۳/۴۹؛ خویی، امامخمینی، توضیح المسائل، ۶۱.</ref> و امامخمینی<ref>امامخمینی، نجاة العباد، ۳۰؛ امامخمینی، استفتائات، ۱/۷۳.</ref> توقف مرد و زن جنب و زن حائض را در [[مرقد پیامبر]](ص)، و ائمه(ع)، به احتیاط واجب دارای اشکال دانستهاند. نیز بنابر نظر امامخمینی نجسکردن بارگاه ائمه(ع)، حرام و تطهیر آن در صورت بیاحترامی واجب است و در غیر این صورت نیز به احتیاط واجب لازم است.<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۱۴۴.</ref> ایشان سفارش کرده است از افکندن کاغذهای منقوش به اسامی ائمه(ع)، در مکانهای ناشایست نیز اجتناب شود.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۱/۱۱۵.</ref> ایشان [[زیارت پیامبر اکرم]](ص)،<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۰۰.</ref> و [[زیارت ائمه]](ع)،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲ و ۵۷.</ref> را امری محبوب و زیارت آنان را رستگاری بزرگ و توفیق الهی شمرده و به زائران سفر [[حج]] توصیه کرده است که از نعمت پیامبر(ص)، و [[ائمه بقیع]](ع)، استفاده کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۳.</ref> ایشان تعطیلشدن زیارت پبامبر(ص)، را جایر نمیداند و بر امام یا والی لازم میداند که امکانات مالی برای رفتن مردم به زیارت پیامبر اکرم(ص)، را فراهم کند،<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۹–۷۰۰.</ref> همچنین شایسته دانسته برای ورود به حرمهای ائمه(ع)، [[وضو]] گرفته شود.<ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۴۸.</ref> | ||
== مقامات اهل بیت (ع) از نگاه عارفان == | == مقامات اهل بیت(ع) از نگاه عارفان == | ||
از دیدگاه اهل معرفت، اهل بیت به بالاترین مراتب و مقامات معنوی رسیدهاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۴/۷۸؛ آملی، المقدمات، ۱۴۲.</ref> امامخمینی نیز برای اهل بیت مقامات بلندی ذکر | از دیدگاه اهل معرفت، اهل بیت به بالاترین مراتب و مقامات معنوی رسیدهاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۴/۷۸؛ آملی، المقدمات، ۱۴۲.</ref> امامخمینی نیز برای اهل بیت مقامات بلندی ذکر کرده است، ازجمله: | ||
=== انسان کامل === | === انسان کامل === | ||
اهل بیت (ع)، مصداق بارز انسان کاملاند و دیگر [[انبیا]] و اولیا در رتبه بعد واقع شدهاند و در رأس این سلسله رسول خدا (ص)، قرار دارد و [[ولیّ عصر(ع)]]، در عصر حاضر [[انسان کامل]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۱ و ۴۲۳؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}} | اهل بیت(ع)، مصداق بارز انسان کاملاند و دیگر [[انبیا]] و اولیا در رتبه بعد واقع شدهاند و در رأس این سلسله رسول خدا(ص)، قرار دارد و [[ولیّ عصر(ع)]]، در عصر حاضر [[انسان کامل]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۱ و ۴۲۳؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}} | ||
=== قطبالاقطاب === | === قطبالاقطاب === | ||
قطب از دیدگاه عارفان<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۱۶.</ref> چنانکه امامخمینی نیز بر آن تأکید کرده<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۶.</ref> کسی است که محل نظر الهی است و سبب حیات عالم و بقای آن است و او بر قلب [[اسرافیل]] است (که حامل ماده حیات و احساس است) و از او مدد میگیرد. در حقیقت ولایت دارای مراتبی است و برای هر مرتبه از ولایت قطبی است؛ اما مقام قطبالاقطاب که باطن نبوت ختمی (ص)، است، برای ورثه محمدیه (ص)، است و برای امتهای گذشته نیست و پس از این مرتبه، مرتبه [[نبوت عامه]] قرار دارد<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.</ref> امامخمینی، امیرالمؤمنین علی (ع)، را قطبالاقطاب عالمین میداند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۳.</ref> ایشان مقام قطب را مقام خلافت و قطبالاقطاب را خلافت حقیقت محمدیه (ص)، میداند که مربی عالم و ساری در آن است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۷.</ref> | قطب از دیدگاه عارفان<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۱۶.</ref> چنانکه امامخمینی نیز بر آن تأکید کرده<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۶.</ref> کسی است که محل نظر الهی است و سبب حیات عالم و بقای آن است و او بر قلب [[اسرافیل]] است (که حامل ماده حیات و احساس است) و از او مدد میگیرد. در حقیقت ولایت دارای مراتبی است و برای هر مرتبه از ولایت قطبی است؛ اما مقام قطبالاقطاب که باطن نبوت ختمی(ص)، است، برای ورثه محمدیه(ص)، است و برای امتهای گذشته نیست و پس از این مرتبه، مرتبه [[نبوت عامه]] قرار دارد<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.</ref> امامخمینی، امیرالمؤمنین علی(ع)، را قطبالاقطاب عالمین میداند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۳.</ref> ایشان مقام قطب را مقام خلافت و قطبالاقطاب را خلافت حقیقت محمدیه(ص)، میداند که مربی عالم و ساری در آن است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۷.</ref> | ||
=== همافق با مشیت مطلقه === | === همافق با مشیت مطلقه === | ||
اهل بیت (ع)، با [[مشیت الهی]] که مقام فاعلیت خداوند است، همافقاند و باقی مخلوقات از تعینات این مشیتاند<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.</ref> و این مطابق با روایاتی است که ائمه (ع)، خود را مشیت الهی معرفی میکنند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۲۶/۱۴.</ref> با این بیان، روایاتی که خلق [[عرش]] و کرسی را به اهل بیت (ع)، نسبت میدهند<ref>دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۲/۴۰۳.</ref> نیز روشن میشوند؛ زیرا آنان به مقام فاعلیت رسیده و با آن متحد شدهاند و فعل حقتعالی به آنان نیز قابل انتساب است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.</ref> از دیدگاه امامخمینی مشیت مطلقه الهی در قوس نزول عالم در مرتبه فعل، فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط است که آفرینش همه اشیا به واسطه آن صورت میگیرد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۸–۱۹۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۶–۲۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|مشیت}} | اهل بیت(ع)، با [[مشیت الهی]] که مقام فاعلیت خداوند است، همافقاند و باقی مخلوقات از تعینات این مشیتاند<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.</ref> و این مطابق با روایاتی است که ائمه(ع)، خود را مشیت الهی معرفی میکنند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۶/۱۴.</ref> با این بیان، روایاتی که خلق [[عرش]] و کرسی را به اهل بیت(ع)، نسبت میدهند<ref>دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۲/۴۰۳.</ref> نیز روشن میشوند؛ زیرا آنان به مقام فاعلیت رسیده و با آن متحد شدهاند و فعل حقتعالی به آنان نیز قابل انتساب است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.</ref> از دیدگاه امامخمینی مشیت مطلقه الهی در قوس نزول عالم در مرتبه فعل، فیض مقدس اطلاقی و وجود منبسط است که آفرینش همه اشیا به واسطه آن صورت میگیرد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۸–۱۹۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۶–۲۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|مشیت}} | ||
=== تجلی ذاتی === | === تجلی ذاتی === | ||
تجلیات «صفاتی» برای اولیای الهی ممکن است؛ اما تجلیات «ذاتی»، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده اختصاص به اولیای محمدی (ص)، که مصداق کامل آن ائمه (ع)، هستند، دارد. در این مرحله همه تعینات خلقی و اسمائی و صفاتی محو میشوند و فنای ذاتی رخ میدهد که از آن به مقام ظلومیت -که شکستن بتهای انانیت است- و جهولیت -که کنایه از فنای از فنا است- تعبیر میشود و این برگرفته از آیه ۷۲ سوره احزاب است و تفسیر تأویلی از آن است که انسان را ظلوم و جهول معرفی | تجلیات «صفاتی» برای اولیای الهی ممکن است؛ اما تجلیات «ذاتی»، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده اختصاص به اولیای محمدی(ص)، که مصداق کامل آن ائمه(ع)، هستند، دارد. در این مرحله همه تعینات خلقی و اسمائی و صفاتی محو میشوند و فنای ذاتی رخ میدهد که از آن به مقام ظلومیت -که شکستن بتهای انانیت است- و جهولیت -که کنایه از فنای از فنا است- تعبیر میشود و این برگرفته از آیه ۷۲ سوره احزاب است و تفسیر تأویلی از آن است که انسان را ظلوم و جهول معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۵–۱۶؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|تجلی}} | ||
=== افضلیت بر فرشتگان === | === افضلیت بر فرشتگان === | ||
امامخمینی بر اساس روایات<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ۱/۲۶۲.</ref> | امامخمینی بر اساس روایات<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲.</ref> گفته است مقام اهل بیت(ع)، بالاتر از [[فرشتگان]] است و این برتری امری تشریعی و اعتباری نیست، بلکه فضیلتی حقیقی و وجودی است که ناشی از احاطه و سلطنت تام آنان و مظهریت کامل ایشان از اسم اعظم الهی است که جامع همه اسمای الهی است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.</ref> این مظهریت تام در اصل برای حقیقت محمدیه(ص)، و به تبعیت برای اولیای او که در روحانیت با او متحدند، میباشد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷۶–۷۷.</ref> و بدین جهت [[آدم(ع)]]، مسجود فرشتگان واقع شد و به امر الهی معلم فرشتگان در تعلیم اسما گردید؛ زیرا فرشتگان وجودی محدودتر داشتهاند و در حقیقت هر یک از فرشتگان مظهر اسم خاصی از اسمای الهیاند و مقام معلومی دارند؛ اما انسان کامل که در آدم(ع)، تجلی کرد، دارای همه اسمای الهی است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶–۴۸.</ref> امامخمینی با ذکر روایتی در زمینه افضلبودن اهل بیت(ع)، از فرشتگان و اینکه تسبیح و تقدیس فرشتگان به تبعیت از تسبیح و تقدیس اهل بیت(ع)، بوده است، بر این باور است که تعلیم طریق عبودیت به فرشتگان توسط اهل بیت(ع)، در نشئه عقلی و غیبی بوده است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۸.</ref> ایشان معتقد است مخلوقات به منزله قوا و اعضای ولی کاملاند و شاهد آن، روایتی است که میگوید فرشتگان خدمتگزاران آنان و محبان آنان هستند.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲.</ref> در حقیقت برخی از فرشتگان مانند [[جبرئیل]] به منزله قوای علمی و برخی مانند [[عزرائیل]] قوای عملی عالم بهشمار میآیند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ملائکه}} | ||
=== اتحاد نور ائمه (ع) با رسول خدا === | === اتحاد نور ائمه(ع) با رسول خدا === | ||
از دیدگاه امامخمینی با استناد به این روایت که نور ائمه (ع)، متحد با پیامبر (ص) اند و همه نور واحدند<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴.</ref> تأکید | از دیدگاه امامخمینی با استناد به این روایت که نور ائمه(ع)، متحد با پیامبر(ص) اند و همه نور واحدند<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۲۴.</ref> تأکید کرده است به حسب مقام روحانیت، امیرالمؤمنین(ع)، و ائمه(ع)، در روحانیت و نورانیت متحد با رسول خدا(ص)، هستند و همه آفریده یک نورند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲، ۷۸.</ref> ایشان نسبت امیرالمؤمنین(ع)، و باقی ائمه(ع)، را با رسول خدا(ص)، به منزله مرتبه عقلی بلکه مرتبه روحی از نفس ناطقه انسانی و رتبه انبیا(ع)، و اولیا را به منزله قوای کلی نفس ناطقه و باقی مردم را به منزله قوای جزئی ایشان میداند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۷.</ref> و نسبت ائمه(ع)، با رسول خدا(ص)، نسبت [[روح]] و [[نفس]] است و همان گونه که فیض از طریق روح به قوا و اعضا میرسد، در عالم نیز فیوضات و اسرار آسمان رسالت از طریق مرتبه امامت به مخلوقات میرسد؛ بدین جهت رسول خدا(ص)، خود را مدینه علم و علی(ع)، را درِ آن نامید.<ref>صدوق، التوحید، ۳۰۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.</ref> ایشان استفاده امیرالمؤمنین(ع)، از رسول خدا(ص)، در حقایق علوم و اسرار غیب را در مرتبه عقلی و غیبی پیش از رسیدن به مرتبه مثالی یا مرتبه حسی و هیئتهای کلامی و لفظی شمرده است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶.</ref> | ||
=== رسیدن به مرتبه عبودیت مطلقه === | === رسیدن به مرتبه عبودیت مطلقه === | ||
امامخمینی معتقد است اهل بیت (ع)، به جهت اینکه مظهر اسم جامع اللهاند، عبادتشان عبادتی مطلق است و آنان «عبدالله» حقیقیاند.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.</ref> این مقام در اصل برای نبی خاتم (ص)، و برای دیگر ائمه (ع)، به تبعیت از ایشان ثابت است. این مقام عبودیت [[مقام فقر مطلق]] است که در آن غبار انانیت و مشاهده استقلال بهکلی رخت بر میبندد و به جهت عبودیت | امامخمینی معتقد است اهل بیت(ع)، به جهت اینکه مظهر اسم جامع اللهاند، عبادتشان عبادتی مطلق است و آنان «عبدالله» حقیقیاند.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.</ref> این مقام در اصل برای نبی خاتم(ص)، و برای دیگر ائمه(ع)، به تبعیت از ایشان ثابت است. این مقام عبودیت [[مقام فقر مطلق]] است که در آن غبار انانیت و مشاهده استقلال بهکلی رخت بر میبندد و به جهت عبودیت بوده است که خداوند پیامبر(ص)، خود را با تحقق به اسم «[[الله]]» که باطن عبودیت است، در [[معراج]] به احدیت ترقی داد.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹–۹۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}} | ||
=== رسیدن به مقام لیلةالقدر === | === رسیدن به مقام لیلةالقدر === | ||
امامخمینی معتقد است حقیقت [[شب قدر]]، شبی است که خورشید حقیقت حقتعالی با همه اسما و صفات خود در تعیین و بنیه انسان کامل غروب میکند و پنهان میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.</ref> این شب، شب توجه تام ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتی اوست که به واسطه نفس شریف امام در هر عصری تغییرات و تبدیلات در عالم واقع میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.</ref> ایشان با اشاره به برخی روایات در این زمینه<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۵/۷۱۴.</ref> معتقد است شب قدر در زمان رسول خدا (ص)، بر آن حضرت و پس از ایشان بر ائمه معصوم (ع)، و فاطمه (ع)، منطبق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹–۳۳۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلةالقدر}} | امامخمینی معتقد است حقیقت [[شب قدر]]، شبی است که خورشید حقیقت حقتعالی با همه اسما و صفات خود در تعیین و بنیه انسان کامل غروب میکند و پنهان میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.</ref> این شب، شب توجه تام ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتی اوست که به واسطه نفس شریف امام در هر عصری تغییرات و تبدیلات در عالم واقع میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.</ref> ایشان با اشاره به برخی روایات در این زمینه<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۵/۷۱۴.</ref> معتقد است شب قدر در زمان رسول خدا(ص)، بر آن حضرت و پس از ایشان بر ائمه معصوم(ع)، و فاطمه(ع)، منطبق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹–۳۳۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلةالقدر}} | ||
=== روح جاری در عالم === | === روح جاری در عالم === | ||
از دیدگاه عرفانیِ امامخمینی، اهل بیت (ع)، به منزله روح و لُب عالماند و جهان هستی به منزله قوا و فروع آنان است و آنان در همه اجزای عالم ساری و جاریاند، اگرچه کسی جز اولیا و کاملان از کیفیت این سریان آگاه نیست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۲–۶۳.</ref> این مقام برای آنان به آن جهت است که آنان به فنای ذاتی، صفتی و فعلی رسیدهاند و از مطلق انانیت رهایی یافته و روح و نفس خود را تسلیم حقتعالی کردهاند و در برابر حقتعالی به آنان روح و نفس و جسم کل عطا | از دیدگاه عرفانیِ امامخمینی، اهل بیت(ع)، به منزله روح و لُب عالماند و جهان هستی به منزله قوا و فروع آنان است و آنان در همه اجزای عالم ساری و جاریاند، اگرچه کسی جز اولیا و کاملان از کیفیت این سریان آگاه نیست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۸؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۲–۶۳.</ref> این مقام برای آنان به آن جهت است که آنان به فنای ذاتی، صفتی و فعلی رسیدهاند و از مطلق انانیت رهایی یافته و روح و نفس خود را تسلیم حقتعالی کردهاند و در برابر حقتعالی به آنان روح و نفس و جسم کل عطا کرده است؛ چنانکه در زیات جامعه<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۷۶.</ref> به آن اشاره شده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۹–۹۰.</ref> | ||
=== خلافت کبری === | === خلافت کبری === | ||
امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۳/۲۵۰–۲۵۲.</ref> معتقد است حقیقت خلافت ظهور الوهیت در عالم است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.</ref> و خلیفه جانشین حقتعالی در عالم است؛ از اینرو باید از [[صفات حقتعالی]] که او را جانشین خود کرده برخوردار باشد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۷.</ref> خلافت در قوس نزول عالم از فیض اقدس و وجود منبسط آغاز میشود که این خلافت باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه (ع)، است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.</ref> و در قوس صعود عالم در ولی کامل ظهور پیدا میکند؛ زیرا او مظهر اسم اعظم و حقیقت محمدیه است و در آخرین و برترین ظهور آن در خلافت و ولایت پیامبر اکرم (ص)، و علی (ع)، ظاهر | امامخمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۳/۲۵۰–۲۵۲.</ref> معتقد است حقیقت خلافت ظهور الوهیت در عالم است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.</ref> و خلیفه جانشین حقتعالی در عالم است؛ از اینرو باید از [[صفات حقتعالی]] که او را جانشین خود کرده برخوردار باشد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۷.</ref> خلافت در قوس نزول عالم از فیض اقدس و وجود منبسط آغاز میشود که این خلافت باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه(ع)، است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.</ref> و در قوس صعود عالم در ولی کامل ظهور پیدا میکند؛ زیرا او مظهر اسم اعظم و حقیقت محمدیه است و در آخرین و برترین ظهور آن در خلافت و ولایت پیامبر اکرم(ص)، و علی(ع)، ظاهر شده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۷–۸ و ۱۴۰–۱۴۷.</ref> ایشان خلافت را مقام جمع همه حقایق الهی و اسمای مکنون و مخزون ثابت میداند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۱.</ref> که به [[مقام عبودیت]] و فقر مطلق رسیده است و در این مرتبه بنده به فنای تام میرسد و انانیت از او رخت بر میبندد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۵–۹۶؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}} | ||
=== رسیدن به سفر چهارم از اسفار اربعه === | === رسیدن به سفر چهارم از اسفار اربعه === | ||
عارفان سفر معنوی سالکان را چهار قسم کردهاند که از آن به «اسفار اربعه» تعبیر میشود. نهایت آن سفر چهارم است که سفر از خلق به خلق بالحق است.<ref>قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، ۲۱۱.</ref> امامخمینی سفر چهارم را سفر از خلق به معنای [[حضرت اعیان ثابته]] به خلق در [[اعیان خارجیه]] به وجود حقانی سالک میداند. به باور ایشان سفر چهارم مختص انبیای مرسل (ع)، است و انبیا (ع)، در این مقام دارای مراتب مختلفیاند، چنانکه برخی مظهر اسم الرحمناند و این اسم را ظاهر در عالم مشاهده میکنند و نهایت سفرشان مشاهده استهلاک اشیا در اسم «الرحمن» است و برخی مظهر باقی اسما هستند و نهایت این مقامات مظهریت اسم جامع الله است که حقتعالی را با همه شئون ظاهر در عالم میبینند. این مقام اختصاص به پیامبر اکرم (ص)، دارد. به اعتقاد ایشان این سفر برای امیرالمؤمنین (ع)، و اولاد ایشان به تبعیت از خاتم انبیا (ص)، ثابت است؛ اگرچه صاحب مقام تشریع نیستند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹–۹۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اسفار اربعه}} | عارفان سفر معنوی سالکان را چهار قسم کردهاند که از آن به «اسفار اربعه» تعبیر میشود. نهایت آن سفر چهارم است که سفر از خلق به خلق بالحق است.<ref>قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، ۲۱۱.</ref> امامخمینی سفر چهارم را سفر از خلق به معنای [[حضرت اعیان ثابته]] به خلق در [[اعیان خارجیه]] به وجود حقانی سالک میداند. به باور ایشان سفر چهارم مختص انبیای مرسل(ع)، است و انبیا(ع)، در این مقام دارای مراتب مختلفیاند، چنانکه برخی مظهر اسم الرحمناند و این اسم را ظاهر در عالم مشاهده میکنند و نهایت سفرشان مشاهده استهلاک اشیا در اسم «الرحمن» است و برخی مظهر باقی اسما هستند و نهایت این مقامات مظهریت اسم جامع الله است که حقتعالی را با همه شئون ظاهر در عالم میبینند. این مقام اختصاص به پیامبر اکرم(ص)، دارد. به اعتقاد ایشان این سفر برای امیرالمؤمنین(ع)، و اولاد ایشان به تبعیت از خاتم انبیا(ص)، ثابت است؛ اگرچه صاحب مقام تشریع نیستند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹–۹۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اسفار اربعه}} | ||
=== آغاز و انجام هستی === | === آغاز و انجام هستی === | ||
بر اساس برخی روایات<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۱۵/۲۸؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ۷/۴۵۳.</ref> آفرینش عالم به طفیلی وجود اهل بیت (ع)، است. بر این اساس امامخمینی معتقد بود در حقیقت مقصود اصلی از خلق عالم، خلق انسانهای برگزیدهای است که جامع اسما و صفات الهی و آیت عظمای او در عالم باشند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۹–۶۰.</ref> اهل بیت (ع)، به جهت رسیدن به [[مقام ولایت مطلقه]] که مظهر اسم اعظم «الله» است، آغاز و انجام سلسله وجودند و با دارابودن مقام مشیت مطلقه مراتب وجود از تعینات آنان شمرده میشوند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶–۵۷.</ref> از دیدگاه ایشان اهل بیت (ع)، همچنان که غایت ایجاد عالماند، غایت پایان عالم نیز هستند؛ زیرا آنان صاحب نفس کلی و واجد مرتبه عقلاند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.</ref> ایشان دراینباره به دو مبنای عرفانی تمسک | بر اساس برخی روایات<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۸؛ قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ۷/۴۵۳.</ref> آفرینش عالم به طفیلی وجود اهل بیت(ع)، است. بر این اساس امامخمینی معتقد بود در حقیقت مقصود اصلی از خلق عالم، خلق انسانهای برگزیدهای است که جامع اسما و صفات الهی و آیت عظمای او در عالم باشند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۹–۶۰.</ref> اهل بیت(ع)، به جهت رسیدن به [[مقام ولایت مطلقه]] که مظهر اسم اعظم «الله» است، آغاز و انجام سلسله وجودند و با دارابودن مقام مشیت مطلقه مراتب وجود از تعینات آنان شمرده میشوند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶–۵۷.</ref> از دیدگاه ایشان اهل بیت(ع)، همچنان که غایت ایجاد عالماند، غایت پایان عالم نیز هستند؛ زیرا آنان صاحب نفس کلی و واجد مرتبه عقلاند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.</ref> ایشان دراینباره به دو مبنای عرفانی تمسک کرده است: نخست اینکه موجوداتْ قوا و فروعاتِ وجودِ ولیّ مطلق و انسان کاملاند و همچنان که آغاز و ایجاد آنها در مرتبه غیب به واسطه رب انسان کامل است، رجوع آنها در مرتبه شهادت نیز به واسطه انسان کامل است،<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.</ref> افزون بر اینکه انسان کامل به مقام فنا و بقای بعد از فنا رسیده است و رجوع به او رجوع الی الله است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.</ref> و این همان ظهور حقیقت [[قیامت کبرا]] است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، زیارة القبور و الاستنجاء بالقبور، ریاض، الادارة العامة للطبع، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، زیارة القبور و الاستنجاء بالقبور، ریاض، الادارة العامة للطبع، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. | ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. | ||
ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
ابنطاووس، سیداحمدبنموسی، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، تحقیق علی عدنانی غریفی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ابنطاووس، سیداحمدبنموسی، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیه، تحقیق علی عدنانی غریفی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، سعد السعود للنفوس المنضود، قم، دارالذخائر، بیتا. | ابنطاووس، سیدعلیبنموسی، سعد السعود للنفوس المنضود، قم، دارالذخائر، بیتا. | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق. | ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق. | ||
احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | ||
احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا. | احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا. | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۶۹: | ||
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا. | حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا. | ||
حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاداسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاداسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
خط ۲۷۷: | خط ۲۷۷: | ||
حکیم طباطبایی، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | حکیم طباطبایی، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | ||
حلی، علامه، حسنبنیوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | حلی، علامه، حسنبنیوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | ||
حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف الیقین فی فضایل امیرالمؤمنین (ع)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف الیقین فی فضایل امیرالمؤمنین(ع)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق. | ||
حمود، محمد جمیل، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق. | حمود، محمد جمیل، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق. | ||
خط ۳۰۷: | خط ۳۰۷: | ||
زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق. | زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق. | ||
سبحانی، جعفر، اهل البیت (ع)، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، ۱۴۲۰ق. | سبحانی، جعفر، اهل البیت(ع)، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، ۱۴۲۰ق. | ||
سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق. | سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق. | ||
سبطبنجوزی، یوسف، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق. | سبطبنجوزی، یوسف، تذکرة الخواص من الامهٔ من ذکر خصائص الائمه، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق. | ||
سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الشافی فی الامامه، تحقیق سیدعبدالزهراء حسینی، تهران، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الشافی فی الامامه، تحقیق سیدعبدالزهراء حسینی، تهران، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | ||
سید مرتضی، علمالهدی، المسائل الناصریات، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیه، اول، ۱۴۱۷ق. | سید مرتضی، علمالهدی، المسائل الناصریات، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیه، اول، ۱۴۱۷ق. | ||
خط ۳۳۳: | خط ۳۳۳: | ||
صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق. | صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق. | ||
صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا (ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق. | صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق. | ||
صدوق، محمدبنعلی، مجموعة فتاوی ابنبابویه، تصحیح عبدالرحیم بروجردی، قم، چاپ اول، بیتا. | صدوق، محمدبنعلی، مجموعة فتاوی ابنبابویه، تصحیح عبدالرحیم بروجردی، قم، چاپ اول، بیتا. | ||
خط ۳۸۷: | خط ۳۸۷: | ||
متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق. | متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق. | ||
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | ||
محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، عربستان، وزارة الشئون الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق. | محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، عربستان، وزارة الشئون الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق. |