۲۱٬۱۵۰
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
اسم از ریشه «سمو» به معنای علو و بلندی<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۹۰.</ref> یا «وسم» به معنی علامت<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۲۳۰.</ref> است؛ چنانکه در روایتی از [[امامرضا(ع)]]، اسم به معنای علامت معنا شدهاست<ref>صدوق، التوحید، ۲۲۹؛ ← امامخمینی، امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.</ref> و در اصطلاح عرفانی عبارت است از ذات با تعین و تجلی خاص<ref>کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴؛ امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۷۳.</ref> | اسم از ریشه «سمو» به معنای علو و بلندی<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۹۰.</ref> یا «وسم» به معنی علامت<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۲۳۰.</ref> است؛ چنانکه در روایتی از [[امامرضا(ع)]]، اسم به معنای علامت معنا شدهاست<ref>صدوق، التوحید، ۲۲۹؛ ← امامخمینی، امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۸.</ref> و در اصطلاح [[عرفان|عرفانی]] عبارت است از ذات با تعین و تجلی خاص<ref>کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴؛ امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۷۳.</ref> الله در اصل «اله» بوده که «ال» به آن اضافه شدهاست و سپس همزه به لام منتقل شده و حذف گردیدهاست<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۶/۳۴۰.</ref> و بعضی قائل شدهاند که «ال» عوض از همزه است.<ref>← جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۶/۲۲۲۳؛ امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۹–۶۴۰.</ref> «الله» در اصطلاح عرفانی عبارت است از ذات دارای همه [[اسما و صفات|صفات و اسمای الهی]]<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۷۳؛ امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۰.</ref> و آن [[اسم اعظم|اسم اعظم الهی]] است.<ref>تستری، تفسیر التستری، ۲۲؛ امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۸.</ref>{{سخ}} | ||
«الرحمن» از ریشه «رحم» و به معنای رحمتی است که همه چیز را فرا گرفتهاست. از اینرو در غیر حقتعالی به کار نمیرود<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۳۳.</ref> «رحیم» نیز به معنای کسی است که شأن او رحمت است<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۹۰.</ref> و مبالغه در رحمت است و وصف غیر خداوند واقع میشود.<ref>ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۱۰.</ref> «رحمن» در اصطلاح عرفانی صفتی است که دلالت بر افاضه نور وجود و تجلی ایجادی میکند<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۶۱۷.</ref> و صفتی عام است که همه موجودات را دربر میگیرد.<ref>کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۳۵۳.</ref> «رحیم» صفتی خاص است که سبب میشود هر یک از اعیان با استعداد خود متعین شوند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۱۲.</ref> و بسط کمال وجود است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۴۳.</ref> | «الرحمن» از ریشه «رحم» و به معنای رحمتی است که همه چیز را فرا گرفتهاست. از اینرو در غیر حقتعالی به کار نمیرود<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۳۳.</ref> «رحیم» نیز به معنای کسی است که شأن او رحمت است<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۹۰.</ref> و مبالغه در رحمت است و وصف غیر خداوند واقع میشود.<ref>ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۱۰.</ref> «رحمن» در اصطلاح عرفانی صفتی است که دلالت بر افاضه نور وجود و [[تجلی]] ایجادی میکند<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۶۱۷.</ref> و صفتی عام است که همه موجودات را دربر میگیرد.<ref>کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۳۵۳.</ref> «رحیم» صفتی خاص است که سبب میشود هر یک از اعیان با استعداد خود متعین شوند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۱۲.</ref> و بسط کمال وجود است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۴۳.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» نخستین آیه از [[قرآن کریم]] است که در علوم ادبی و دینی از آن به صورت | «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» نخستین آیه از [[قرآن کریم]] است که در علوم ادبی و دینی از آن به صورت مصدر صناعی به «بَسْمَلَه» تعبیر میشود و سورههای قرآن غیر از [[سوره توبه]] با آن آغاز میشود. این آیه به سبب مضامین بلند آن مورد توجه علمای [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[عرفان]] واقع شده، تفسیرهای متعددی از آن ارایه شدهاست. عدهای از آنان کتاب یا رساله مستقلی دربارهٔ آن نگاشتهاند که ازجمله آنها میتوان تفسیر بسمله [[زینالدین عاملی]]، [[رشیدالدین همدانی]]<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۴/۳۲۵–۳۲۶.</ref>[[محمدبناسحاق قونوی]]<ref>زرکلی، الاعلام، ۶/۳۰.</ref> و [[ابوسعید خادمی]]<ref>زرکلی، الاعلام، ۷/۶۸.</ref> را نام برد. سرچشمه تفسیر بسمله در روایات است که در آنها به برخی مضامین بلند این آیه اشاره شدهاست.<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۳؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۶–۱۱.</ref>{{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز به تفسیر بسمله توجه ویژهای داشتهاست. نخستین اثر تفسیری ایشان از این آیه در [[کتاب شرح دعاء السحر]] رقم خوردهاست<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۹۰–۹۴.</ref> که رویکردی عرفانی دارد و نشان میدهد نگاه ایشان به تفسیر از آغاز نگاهی عرفانی بودهاست. ایشان در کتابهای اخلاقی و کلامی خود نیز در چند جا مانند [[شرح چهل حدیث]]<ref>امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۴.</ref> [[سرّ الصلاة]]<ref>امامخمینی، امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۹۳.</ref> [[آداب الصلاة]]<ref>امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۰–۲۴۹.</ref> و [[الطلب و الاراده]]<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۴.</ref> به تفسیر این آیه پرداختهاست. همچنین ایشان در تفسیر سوره حمد که در سال ۱۳۵۸ با عنوان «قرآن در صحنه» از | [[امامخمینی]] نیز به تفسیر بسمله توجه ویژهای داشتهاست. نخستین اثر تفسیری ایشان از این آیه در [[کتاب شرح دعاء السحر]] رقم خوردهاست<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۹۰–۹۴.</ref> که رویکردی عرفانی دارد و نشان میدهد نگاه ایشان به تفسیر از آغاز نگاهی عرفانی بودهاست. ایشان در کتابهای اخلاقی و کلامی خود نیز در چند جا مانند [[شرح چهل حدیث]]<ref>امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۴.</ref> [[سرّ الصلاة]]<ref>امامخمینی، امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۹۳.</ref> [[آداب الصلاة]]<ref>امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۰–۲۴۹.</ref> و [[الطلب و الاراده]]<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۴.</ref> به تفسیر این آیه پرداختهاست. همچنین ایشان در [[تفسیر سوره حمد]] که در سال ۱۳۵۸ با عنوان «قرآن در صحنه» از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد، به تفصیل به تفسیر این آیه، پرداختهاست و این سخنان بعدها به صورت کتابی با عنوان تفسیر سوره حمد از سوی [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی]] چاپ و منتشر شد. {{ببینید|متن=ببینید|تفسیر سوره حمد}}{{سخ}} | ||
در این میان، باء بسم الله نیز دارای جایگاه ویژه و مشتمل بر حقایق بسیاری است که اهل معرفت به آن توجه داشتهاند و برخی رساله مستقلی در شرح آن نگاشتهاند؛ مانند: | در این میان، باء بسم الله نیز دارای جایگاه ویژه و مشتمل بر حقایق بسیاری است که اهل معرفت به آن توجه داشتهاند و برخی رساله مستقلی در شرح آن نگاشتهاند؛ مانند: «کتاب الباء» [[محیالدین ابنعربی]]<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۱/۴۵۵.</ref> «رسالة فی باء البسمله» [[عمربنمحمدبنالیافی]]<ref>← زرکلی، الاعلام، ۵/۶۴.</ref> و «مفتاح السعاده» [[عبدالوحیدبنجیلانی]]<ref>← آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲۱/۳۳۲.</ref> امامخمینی نیز در آثار تفسیری و اخلاقی خود، مانند تفسیر سوره حمد<ref>امامخمینی، تفسیر سوره حمد، ۱۵۳–۱۵۵.</ref> شرح دعاء السحر<ref>امامخمینی، شرح امامخمینی، دعاء السحر، ۲۲–۲۴ و ۸۷–۸۸.</ref> آداب الصلاة<ref>امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۰–۲۴۷ و ۲۷۴.</ref> و شرح چهل حدیث<ref>امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۳.</ref> به معارف بلندی از آن اشاره کردهاست. | ||
== جزء بودن بسم الله در سورهها == | == جزء بودن بسم الله در سورهها == | ||
مفسران و اندیشمندان در جزء بودن «بسمله» در سورهها، اختلاف کردهاند: بعضی بسمالله الرّحمن الرّحیم را در هیچیک از سورهها، جزء آن نمیدانند.<ref>جصاص، احکام القرآن، ۱/۸.</ref> برخی دیگر جزئیت آن را تنها در سوره حمد پذیرفتهاند.<ref>← زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۲۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۱۸۲–۱۸۳.</ref> بیشتر اندیشمندان امامیه آن را جزء سوره میدانند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۴؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۸۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۳.</ref> و برخی بر این عقیدهاند که حقیقت بسمله در هر سورهای با سوره دیگر متفاوت است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۸۷–۸۸؛ خویی، ۱۴/۳۲۶ و ۳۳۷.</ref> از اینرو غالب فقهای شیعه، تعیین بسمله برای هر سوره را در قرائت سوره نماز لازم دانستهاند.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۷/۶۵؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۵۰۲–۵۰۳.</ref> بعضی نیز احکامی برای جزئیت آن ذکر کردهاند<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۵۶.</ref> امامخمینی نیز این نظر را موافق تحقیق میشمارد<ref>امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۷–۱۵۸.</ref> به اعتقاد ایشان حقیقت بسمله در سورهها یکسان نیست و در برخی موارد محیط و شاملتر از دیگر موارد است؛ بلکه به اعتقاد ایشان بسملهای که گویندهای مشخص، آن را در کلامی معیّن به کار میگیرد، با بسمله دیگرش نیز متفاوت است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵؛ امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۲.</ref> ایشان، گفته بعضی از مشایخ خود را در یکیدانستن حقیقت بسمله در آغاز سورهها<ref>ملکی تبریزی، اسرار الصلاة، ۳۴۹–۳۵۰.</ref> غریب میشمارد.<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۸۹–۹۰.</ref> امامخمینی با استناد به بعضی روایات<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۲۱۳.</ref> بَسْمَلَه سوره حمد را مشتمل بر حقایقی میداند که در بسمله باقی سورهها نیست، بلکه آنها خود نیز از مراتب بسمله در سوره حمد محسوب میشوند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸–۸۹.</ref> ایشان بر اساس مبنای خود که معتقد است همه علوم جنبه «مقدمیت» برای عمل دارند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹.</ref> در چگونگی گفتن بسمله نیز معتقد است سالک باید در وقت بسم الله گفتن، به قلب خود بفهماند که تمام موجودات ظاهری و باطنی تحت تربیت اسما الله هستند و همه حرکات و سکنات او و تمام عالم، به قیومیت اسم «الله» قائم است.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۸۶.</ref> | مفسران و اندیشمندان در جزء بودن «بسمله» در سورهها، اختلاف کردهاند: بعضی بسمالله الرّحمن الرّحیم را در هیچیک از سورهها، جزء آن نمیدانند.<ref>جصاص، احکام القرآن، ۱/۸.</ref> برخی دیگر جزئیت آن را تنها در [[سوره حمد]] پذیرفتهاند.<ref>← زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۲۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۱۸۲–۱۸۳.</ref> بیشتر اندیشمندان [[شیعه|امامیه]] آن را جزء سوره میدانند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۴؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۸۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۳.</ref> و برخی بر این عقیدهاند که حقیقت بسمله در هر سورهای با سوره دیگر متفاوت است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۸۷–۸۸؛ خویی، ۱۴/۳۲۶ و ۳۳۷.</ref> از اینرو غالب فقهای شیعه، تعیین بسمله برای هر سوره را در قرائت سوره نماز لازم دانستهاند.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۷/۶۵؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۵۰۲–۵۰۳.</ref> بعضی نیز احکامی برای جزئیت آن ذکر کردهاند<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۵۶.</ref> امامخمینی نیز این نظر را موافق تحقیق میشمارد<ref>امامخمینی، امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۷–۱۵۸.</ref> به اعتقاد ایشان حقیقت بسمله در سورهها یکسان نیست و در برخی موارد محیط و شاملتر از دیگر موارد است؛ بلکه به اعتقاد ایشان بسملهای که گویندهای مشخص، آن را در کلامی معیّن به کار میگیرد، با بسمله دیگرش نیز متفاوت است.<ref>امامخمینی، امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵؛ امامخمینی، امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۲.</ref> ایشان، گفته بعضی از مشایخ خود را در یکیدانستن حقیقت بسمله در آغاز سورهها<ref>ملکی تبریزی، اسرار الصلاة، ۳۴۹–۳۵۰.</ref> غریب میشمارد.<ref>امامخمینی، امامخمینی، دعاء السحر، ۸۹–۹۰.</ref> [[امامخمینی]] با استناد به بعضی روایات<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۲۱۳.</ref> بَسْمَلَه سوره حمد را مشتمل بر حقایقی میداند که در بسمله باقی سورهها نیست، بلکه آنها خود نیز از مراتب بسمله در سوره حمد محسوب میشوند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸–۸۹.</ref> ایشان بر اساس مبنای خود که معتقد است همه علوم جنبه «مقدمیت» برای عمل دارند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹.</ref> در چگونگی گفتن بسمله نیز معتقد است سالک باید در وقت بسم الله گفتن، به قلب خود بفهماند که تمام موجودات ظاهری و باطنی تحت تربیت اسما الله هستند و همه حرکات و سکنات او و تمام عالم، به قیومیت اسم «الله» قائم است.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۸۶.</ref> | ||
== حقیقت بسم الله == | == حقیقت بسم الله == | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
به اعتقاد امامخمینی اسم اعظم «الله» اول تعین از فیض اقدس و حقیقت غیبی بهشمار میآید و خود منشأ اسما و اعیان دیگر است و نخستین مظهر اسم اعظم، اسمای ذاتی الرحمن و الرحیم میباشند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref> [[اسم اعظم]] دارای دو وجهه غیبی و ظهوری است: | به اعتقاد امامخمینی اسم اعظم «الله» اول تعین از فیض اقدس و حقیقت غیبی بهشمار میآید و خود منشأ اسما و اعیان دیگر است و نخستین مظهر اسم اعظم، اسمای ذاتی الرحمن و الرحیم میباشند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref> [[اسم اعظم]] دارای دو وجهه غیبی و ظهوری است: | ||
* فیض اقدس و تجلی غیبی جهت باطنی آن بوده و جهت ظهوری آن اسم «الله» از حیث احدیت جمیع اسما است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۱.</ref> | * فیض اقدس و تجلی غیبی جهت باطنی آن بوده و جهت ظهوری آن اسم «الله» از حیث احدیت جمیع اسما است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۱.</ref> | ||
** اسم اعظم «الله» به حیثیت خارجی خود عبارت است از ظهور مشیت مطلقه و نفس رحمانی که خود تعین نداشته و سبب تعین و ظهور همه موجودات در خارج است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷۸؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسم اعظم}} ایشان اسم «الله» را در بسم الله بیان اسم اعظم، تجلی فعلی الهی و مشیت مطلقه میداند که به واسطه رحمت رحمانیه، فیض وجود را در تمام عالم گسترش میدهد و به واسطه رحمت رحیمیه، کمالات وجود را افاضه میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۶–۷۸.</ref> | ** اسم اعظم «الله» به حیثیت خارجی خود عبارت است از ظهور [[مشیت]] مطلقه و [[نفس رحمانی]] که خود تعین نداشته و سبب تعین و ظهور همه موجودات در خارج است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷۸؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسم اعظم}} ایشان اسم «الله» را در بسم الله بیان اسم اعظم، تجلی فعلی الهی و مشیت مطلقه میداند که به واسطه رحمت رحمانیه، فیض وجود را در تمام عالم گسترش میدهد و به واسطه رحمت رحیمیه، کمالات وجود را افاضه میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۶–۷۸.</ref> | ||
== جایگاه رحمان و رحیم == | == جایگاه رحمان و رحیم == | ||
بسمله که قرآن کریم با آن آغاز میشود، مشتمل بر رحمت رحمانی و رحیمی است. از دیدگاه عارفان رحمت رحمانی افاضه اصل وجود است و رحمت رحیمی اخص از آن بوده و تفصیل اصل وجود و افاضه کمالات آن را به عهده دارد.<ref>قونوی، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ۱۷۳.</ref> همچنین هر یک از رحمت رحمانی و رحیمی به رحمت ذاتی و صفاتی تقسیم میشوند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۲ و ۹۱۱.</ref> رحمت ذاتی اقتضای اسمای ذات و رحمت صفاتی اقتضای اسمای صفات است.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۱۷۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۱۱–۹۱۲.</ref>{{سخ}} | بسمله که [[قرآن کریم]] با آن آغاز میشود، مشتمل بر رحمت رحمانی و رحیمی است. از دیدگاه عارفان رحمت رحمانی افاضه اصل وجود است و رحمت رحیمی اخص از آن بوده و تفصیل اصل وجود و افاضه کمالات آن را به عهده دارد.<ref>قونوی، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ۱۷۳.</ref> همچنین هر یک از رحمت رحمانی و رحیمی به رحمت ذاتی و صفاتی تقسیم میشوند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۲ و ۹۱۱.</ref> رحمت ذاتی اقتضای اسمای ذات و رحمت صفاتی اقتضای اسمای صفات است.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۱۷۱؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۱۱–۹۱۲.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی نیز اساس رحمت را همان رحمت مطلقه میداند که سراسر عالم را فراگرفته و هر موجودی را به کمال خود میرساند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۶–۱۸۷.</ref> و رحمت مطلقه به رحمت رحمانی و رحیمی تقسیم میشود: رحمان صفت عامی است که برای همه موجودات است، اما اسم خاص حقتعالی است؛ زیرا در بسط اصل وجود برای حقتعالی شریکی نیست. رحیم نیز صفت عامی است که برای هدایت مردم است که دیگر موجودات نیز از آن نصیبی دارند و عدم شمول این رحمت نسبت به اشقیا به جهت نقصان آنها در قبول رحمت است و در رحمت الهی تقیید و اختصاصی نیست. البته به اعتبار قبول هدایت از ناحیه مؤمنان میتوان صفت رحیم را صفتی خاص به مؤمنان دانست، چنانکه بعضی روایات به آن دلالت دارد<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۳۸.</ref> و رحمت رحیمی پس از رحمت رحمانی قرار میگیرد؛ زیرا اسم رحمان از محیطترین و جامعترین اسمای الهی است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷.</ref> و تجلی به | امامخمینی نیز اساس رحمت را همان رحمت مطلقه میداند که سراسر عالم را فراگرفته و هر موجودی را به کمال خود میرساند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۸۶–۱۸۷.</ref> و رحمت مطلقه به رحمت رحمانی و رحیمی تقسیم میشود: رحمان صفت عامی است که برای همه موجودات است، اما اسم خاص حقتعالی است؛ زیرا در بسط اصل وجود برای حقتعالی شریکی نیست. رحیم نیز صفت عامی است که برای هدایت مردم است که دیگر موجودات نیز از آن نصیبی دارند و عدم شمول این رحمت نسبت به اشقیا به جهت نقصان آنها در قبول رحمت است و در رحمت الهی تقیید و اختصاصی نیست. البته به اعتبار قبول هدایت از ناحیه مؤمنان میتوان صفت رحیم را صفتی خاص به مؤمنان دانست، چنانکه بعضی روایات به آن دلالت دارد<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۳۸.</ref> و رحمت رحیمی پس از رحمت رحمانی قرار میگیرد؛ زیرا اسم رحمان از محیطترین و جامعترین اسمای الهی است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷.</ref> و تجلی به مقام رحیمیت پس از مقام رحمانیت است، همچنان که [[تجلی]] به اسم اعظم «الله» در [[احدیت و واحدیت|مقام واحدیت]] مقدم بر تجلی به رحمانیت و رحیمیت است. از این جهت رحمان و رحیم در بسم الله تابع اسم «الله» واقع شدهاند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی برای دو صفت | امامخمینی برای دو صفت «الرحمن» و «الرحیم» دو احتمال ذکر میکند: یا صفت برای اسم است یا برای الله. ایشان احتمال نخست را نزدیکتر میداند؛ زیرا الرحمن و الرحیم در سوره صفت الله هستند و در بسم الله صفت اسم؛ از اینرو تکراری پیش نمیآید. به اعتقاد ایشان اگر این دو صفت اسم باشند و مراد از اسم اسمائی ذاتی باشد، رحمانیت و رحیمیت از صفات ذاتاند که در مرتبه واحدیت برای اسم الله ثابتاند، و اگر مراد از اسم، اسمای فعلی باشد، رحمانیت و رحیمیت از اسمای فعل است که همان مقام مشیت است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۵–۲۴۶.</ref> رحمانیت و رحیمیت ذاتی عبارت است از تجلی ذات برای ذات و ظهور اسما و صفات و [[اعیان ثابته]]، به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین اجمالی در حضرت واحدیت اما رحمانیت و رحیمیت فعلی عبارت است از [[تجلی]] ذات در لباس افعال از راه بسط فیض و کمال آن بر اعیان و اظهار آنها در خارج آن طوری که مطابق نظام اتم میباشد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۴۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| رحمت|سوره حمد}} | ||
== معانی حروف بسم الله == | == معانی حروف بسم الله == | ||
مفسران برای «باء» معانی متعددی چون استعانت، ابتداء، سببیت و مانند آن ذکر کردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۹۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۹۹–۱۰۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۱/۲۵–۲۶.</ref> به اعتقاد امامخمینی در فرهنگ عرفانی، معنای سببیت در باء صحیح نیست؛ زیرا فاعلیت حقتعالی در این مبنا به نحو سببیت نیست، بلکه به نحو تجلی است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۳–۱۵۴.</ref>{{سخ}} | مفسران برای «باء» معانی متعددی چون استعانت، ابتداء، سببیت و مانند آن ذکر کردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۹۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۹۹–۱۰۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۱/۲۵–۲۶.</ref> به اعتقاد امامخمینی در فرهنگ عرفانی، معنای سببیت در باء صحیح نیست؛ زیرا فاعلیت حقتعالی در این مبنا به نحو سببیت نیست، بلکه به نحو [[تجلی]] است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۳–۱۵۴.</ref>{{سخ}} | ||
در بحث متعلق باء نیز جمعی از مفسران آن را متعلق به فعلی محذوف دانستهاند<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۳.</ref> و بعضی احتمال دادهاند باء، برای مجرد تبرک باشد که محتاج به متعلق نیست.<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۹۵–۹۶.</ref> از بعضی روایات استفاده میشود برخی آن را متعلق به کلمهای مشتق از فعل اَسِمُ میدانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۱۱.</ref> بعضی از اهل معرفت، باء را در [[سوره حمد]]، متعلق به «الحمد لله»<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۲.</ref> یا به اعتبار ظهور وجود به بسم الله، متعلق به «ظهر»<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۰۲.</ref> یا متعلق به مضمون سورهای که بسم الله در آن آغاز شدهاست، دانستهاند.<ref>← امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۲.</ref>{{سخ}} | در بحث متعلق باء نیز جمعی از مفسران آن را متعلق به فعلی محذوف دانستهاند<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۱/۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۳.</ref> و بعضی احتمال دادهاند باء، برای مجرد تبرک باشد که محتاج به متعلق نیست.<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۹۵–۹۶.</ref> از بعضی روایات استفاده میشود برخی آن را متعلق به کلمهای مشتق از فعل اَسِمُ میدانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۱۱.</ref> بعضی از اهل معرفت، باء را در [[سوره حمد]]، متعلق به «الحمد لله»<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۲.</ref> یا به اعتبار ظهور وجود به بسم الله، متعلق به «ظهر»<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۰۲.</ref> یا متعلق به مضمون سورهای که بسم الله در آن آغاز شدهاست، دانستهاند.<ref>← امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۲.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی نظر اخیر را با مسلک اهل معرفت مناسبتر میشمارد؛ زیرا بسم الله در هر سورهای، مظهر معانی موجود در آن سوره است و به تناسب هر سوره متفاوت میشود،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۱۱–۱۱۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۲.</ref> چنانکه در سوره حمد، متعلق به حمد است و به این معنا است که حمد حامدان، به قیومیت اسم الله و حول و قوه اوست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲.</ref>{{سخ}} | [[امامخمینی]] نظر اخیر را با مسلک اهل معرفت مناسبتر میشمارد؛ زیرا بسم الله در هر سورهای، مظهر معانی موجود در آن سوره است و به تناسب هر سوره متفاوت میشود،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۱۱–۱۱۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱–۶۵۲.</ref> چنانکه در سوره حمد، متعلق به حمد است و به این معنا است که حمد حامدان، به قیومیت اسم الله و حول و قوه اوست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲.</ref>{{سخ}} | ||
در متون عرفانی و علم حروف، برای حروف هجائیه، معانی باطنی بیان شدهاست که از معانی اسمی مشتق شده و از آن به «اشتقاق اکبر» تعبیر میشود،<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۶۵.</ref> میتوان گفت این معانی باطنی، ریشه در برخی روایات دارند<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۴۳–۴۵.</ref> چنانکه در بعضی روایات، باء به معنای «بهاءالله» و سین «سناء الله» و میم «مجد الله» تفسیر شدهاست.<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۳.</ref> در روایتی دیگر، باء به «بلاء الله» و سین به «سناء الله» و میم به «ملک الله» تفسیر گشتهاست.<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱/۱۰۷.</ref> تفسیر این حروف به اسمای الهی، به سبب مظهریت این حروف از آن اسما و غلبه آن اسم در آن حرف است.<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۶۵–۱۷۰.</ref>{{سخ}} | در متون عرفانی و علم حروف، برای حروف هجائیه، معانی باطنی بیان شدهاست که از معانی اسمی مشتق شده و از آن به «اشتقاق اکبر» تعبیر میشود،<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۶۵.</ref> میتوان گفت این معانی باطنی، ریشه در برخی روایات دارند<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۴۳–۴۵.</ref> چنانکه در بعضی روایات، باء به معنای «بهاءالله» و سین «سناء الله» و میم «مجد الله» تفسیر شدهاست.<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۳.</ref> در روایتی دیگر، باء به «بلاء الله» و سین به «سناء الله» و میم به «ملک الله» تفسیر گشتهاست.<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱/۱۰۷.</ref> تفسیر این حروف به اسمای الهی، به سبب مظهریت این حروف از آن اسما و غلبه آن اسم در آن حرف است.<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۶۵–۱۷۰.</ref>{{سخ}} | ||
در | در علم حروف، اعتقاد بر این است که ریشه و منشأ حروف هجائیه، حرف «الف» است و حروف دیگر از بسط «الف» پدیدار گشتهاند،<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۲/۳۶۵–۳۶۶.</ref> از اینرو اهل معرفت، «الف» را اشاره به ذات الهی و مظهر احدیت مطلق و «باء» را مظهر عقل اول -که مرتبه نخست شهادت و آخرین مرتبه غیب محسوب میشود- میدانند.<ref>ابنعربی، تفسیر، ۱/۸؛ قونوی، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ۱۲۲–۱۲۳.</ref> این معنا ریشه در روایات دارد؛ چنانکه در بعضی روایات آمدهاست به واسطه باء (در بسم الله) وجود ظاهر گشت و با نقطه آن، عابد از معبود ممتاز شد.<ref>← ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۰۲.</ref> برخی از اهل معرفت، نقطه باء بسم الله را اشاره به جهت امکانی و تعیّنی اشیا دانستهاند که به واسطه آن، عابد از معبود متمایز میگردد و اطلاق و وحدت از تقید و کثرت جدا میشود.<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۲/۴۰۶.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی نیز همانند عارفان دیگر، به معنای باطنی حروف توجه ویژهای داشته و در کتب اخلاقی و عرفانی خود، با استناد به روایاتی که سند برخی آنان را صحیح میداند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۳.</ref> به تحلیل عرفانی آنها میپردازد. به اعتقاد ایشان تفسیر روایی باء، به معنای بهاء الهی بر اساس تفسیر عرفانی آن، به معنای عقل اول، منطبق است؛ زیرا بهاء همان نوری است که با هیبت و وقار همراه است، و نور همان ظهور جمال حق است که جلال در آن پنهان است و [[عقل]] نیز از جهت اینکه ظهور جمال حق است، منطبق بر بهاء الهی است،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۲–۲۴.</ref> چنانکه ایشان میان روایتی که خلق اشیا را به واسطه مشیت میداند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.</ref> با روایتی که ظهور عالم را واسطه باء به حساب میآورد، ناسازگاری نمیبیند؛ زیرا عقل در نظر ایشان مظهر مشیت و صورت کامله آن است و با آن متحد است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۳–۲۴.</ref>{{سخ}} | امامخمینی نیز همانند [[عارفان]] دیگر، به معنای باطنی حروف توجه ویژهای داشته و در کتب اخلاقی و عرفانی خود، با استناد به روایاتی که سند برخی آنان را صحیح میداند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۳.</ref> به تحلیل عرفانی آنها میپردازد. به اعتقاد ایشان تفسیر روایی باء، به معنای بهاء الهی بر اساس تفسیر عرفانی آن، به معنای عقل اول، منطبق است؛ زیرا بهاء همان نوری است که با هیبت و وقار همراه است، و نور همان ظهور جمال حق است که جلال در آن پنهان است و [[عقل]] نیز از جهت اینکه ظهور جمال حق است، منطبق بر بهاء الهی است،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۲–۲۴.</ref> چنانکه ایشان میان روایتی که خلق اشیا را به واسطه مشیت میداند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.</ref> با روایتی که ظهور عالم را واسطه باء به حساب میآورد، ناسازگاری نمیبیند؛ زیرا عقل در نظر ایشان مظهر مشیت و صورت کامله آن است و با آن متحد است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۳–۲۴.</ref>{{سخ}} | ||
امامخمینی باء را تجلی و ظهور مطلق میداند و نخستین تعیین آن مرتبه اعلای وجود است که مرتبه | امامخمینی باء را تجلی و ظهور مطلق میداند و نخستین تعیین آن مرتبه اعلای وجود است که مرتبه ولایت مطلقه است<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۳–۱۵۴.</ref> و از جهت خلقی، نخستین تعین مشیت مطلق است که از آن به فیض منبسط اطلاقی نیز تعبیر میشود.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵–۲۷.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| نفس رحمانی}} این مرتبه که باء به آن اشاره دارد، مقام ولایت مطلق و مقام معنوی ولایت احمدی (ص)، و علوی (ع)، است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۴.</ref>{{سخ}} | ||
ازجمله اشارات دیگری که در بسم الله میتوان نام برد، اختفای الف در رسمالخط بسم الله است که اهل معرفت، آن را اشاره به بطون ذات و سریان و معیت او با اشیا دانستهاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۰۲؛ قونوی، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ۱۲۲–۱۲۳.</ref> امامخمینی نیز به آن در بعضی کتابهای خود اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸.</ref> | ازجمله اشارات دیگری که در بسم الله میتوان نام برد، اختفای الف در رسمالخط بسم الله است که اهل معرفت، آن را اشاره به بطون ذات و سریان و معیت او با اشیا دانستهاند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۰۲؛ قونوی، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ۱۲۲–۱۲۳.</ref> امامخمینی نیز به آن در بعضی کتابهای خود اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸.</ref> | ||
== مراتب عالم در بسم الله == | == مراتب عالم در بسم الله == | ||
امامخمینی در یک تفسیر بسم الله را به حسب روح و باطن صورت تجلیات فعلیه و به حسب سرّ السرّ، صورت تجلیات اسمائیه، بلکه ذاتیه میداند که نخستین تجلی به اسم الله و سپس به مقام رحمان و بعد به مقام رحیم است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷–۲۴۸.</ref> و در تفسیر دیگر بسم الله را تمام دایره وجود و در قوس نزول و صعود میداند که اسم الله اشاره به مقام احدیت ظهور و بطون عالم و رحمان اشاره به مقام بسط و ظهور و قوس نزول عالم و رحیم مقام قبض و بطون و قوس صعود است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۶–۲۹۷؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۹.</ref> به اعتقاد ایشان این مراحل نزول و صعود، به حسب عوالم و نشئات و به حسب احوال و تجلیات قلوب سالکان متفاوت است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۷.</ref> حقایق عالم در قوس صعود و نزول، در بسم الله به صورت اجمال و در سوره حمد به صورت تفصیل است و این معانی در الرحمن الرحیم به طریق جمع و در اسم به صورت جمع الجمع و در باء بسم الله به صورت احدیت جمع الجمع است و در نقطه باء، به صورت احدیت سرّ جمع الجمع موجود است. حقیقت این تسمیه چه به صورت جمعی و چه به صورت تفصیلی عبارت است از فیض مقدس و نفس رحمانی که به واسطه آن سلسله غیب و شهود ظاهر شد. به اعتقاد ایشان تسمیه در سوره حمد اصل و اساس باقی تسمیهها در سایر سورهها یا تسمیههای آغاز کارها بهشمار میرود.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸–۸۹.</ref> | امامخمینی در یک تفسیر بسم الله را به حسب روح و باطن صورت تجلیات فعلیه و به حسب سرّ السرّ، صورت تجلیات اسمائیه، بلکه ذاتیه میداند که نخستین تجلی به اسم الله و سپس به مقام رحمان و بعد به مقام رحیم است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷–۲۴۸.</ref> و در تفسیر دیگر بسم الله را تمام دایره وجود و در قوس نزول و صعود میداند که اسم الله اشاره به مقام احدیت ظهور و بطون عالم و رحمان اشاره به مقام بسط و ظهور و قوس نزول عالم و رحیم مقام قبض و بطون و قوس صعود است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۶–۲۹۷؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۶؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۹.</ref> به اعتقاد ایشان این مراحل نزول و صعود، به حسب عوالم و نشئات و به حسب احوال و تجلیات قلوب سالکان متفاوت است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۷.</ref> حقایق عالم در قوس صعود و نزول، در بسم الله به صورت اجمال و در سوره حمد به صورت تفصیل است و این معانی در الرحمن الرحیم به طریق جمع و در اسم به صورت جمع الجمع و در باء بسم الله به صورت احدیت جمع الجمع است و در نقطه باء، به صورت احدیت سرّ جمع الجمع موجود است. حقیقت این تسمیه چه به صورت جمعی و چه به صورت تفصیلی عبارت است از [[فیض مقدس]] و [[نفس رحمانی]] که به واسطه آن سلسله غیب و شهود ظاهر شد. به اعتقاد ایشان تسمیه در سوره حمد اصل و اساس باقی تسمیهها در سایر سورهها یا تسمیههای آغاز کارها بهشمار میرود.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸–۸۹.</ref> | ||
== جایگاه امیرالمؤمنین (ع) در بسم الله == | == جایگاه امیرالمؤمنین (ع) در بسم الله == | ||
از ویژگیهای عرفان امامخمینی تطبیق آن بر مذهب [[اهل بیت(ع)]]، است. ایشان مبانی عرفانی را منطبق بر متون شریعت حقه میداند.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸.</ref> از اینرو روایاتی که دربارهٔ ولایت و خلافت وارد شدهاست را بهخوبی تفسیر میکند. [[کتاب مصباح الهدایه]] ایشان نیز در این موضوع است. از این دسته روایات، روایتی است که [[امیرالمؤمنین(ع)]]، خود را نقطه باء بسم الله معرفی کرده که همه حقایق قرآن در آن جمع است.<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۲۱۳.</ref> بعضی از مفسران عامه، در مقابل این روایت موضع انکار گرفته و دست به توجیه زدهاند،<ref>رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ۱/۳۵.</ref> اما اهل معرفت این روایت را قبول کردهاند. [[ابنعربی]] نیز نقطه را عین [[توحید]] دانسته<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۱/۴۶۴.</ref> که ممکن است اشاره به همین نکته باشد و تمایز میان مقام توحید، وحدت صرفه و مقام کثرت همان نقطه است.{{سخ}} | از ویژگیهای عرفان امامخمینی تطبیق آن بر مذهب [[اهل بیت(ع)]]، است. ایشان مبانی عرفانی را منطبق بر متون شریعت حقه میداند.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸.</ref> از اینرو روایاتی که دربارهٔ [[خلافت و ولایت|ولایت و خلافت]] وارد شدهاست را بهخوبی تفسیر میکند. [[مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة (کتاب)|کتاب مصباح الهدایه]] ایشان نیز در این موضوع است. از این دسته روایات، روایتی است که [[امیرالمؤمنین(ع)]]، خود را نقطه باء بسم الله معرفی کرده که همه حقایق قرآن در آن جمع است.<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۲۱۳.</ref> بعضی از مفسران عامه، در مقابل این روایت موضع انکار گرفته و دست به توجیه زدهاند،<ref>رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ۱/۳۵.</ref> اما اهل معرفت این روایت را قبول کردهاند. [[ابنعربی]] نیز نقطه را عین [[توحید (عرفان)|توحید]] دانسته<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۱/۴۶۴.</ref> که ممکن است اشاره به همین نکته باشد و تمایز میان مقام توحید، وحدت صرفه و مقام کثرت همان نقطه است.{{سخ}} | ||
امامخمینی با اشاره به روایت یادشده، آن را صادر از اهل بیت (ع)، میداند. ایشان مانند بعضی عارفان دیگر<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۲/۴۰۷–۴۰۸.</ref> نقطه را بر امیرالمؤمنین (ع)، منطبق ساخته، آن را به معنای باطن و سرّ ولایت مطلقه<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴.</ref> و سرّ توحید میشمارد؛ زیرا از یکسو باء مشتمل بر تمام مقاصد قرآنکه همان حقیقت توحید استمیباشد و از سوی دیگر، انسان کامل و وجود مبارک علوی (ع)، همان نقطه سر توحید است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۸.</ref> ایشان در بیان روایتی که تمام حقیقت قرآن را در سوره حمد و تمام حقیقت سوره حمد را در بسم الله آن و در نهایت تمام حقیقت بسم الله را در باء و نقطه آن جمع میداند.<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۲۱۳.</ref> سوره حمد را مشتمل بر جمیع حقایق غیب و شهود و همه کتب الهی دانستهاست و این حقایق به صورت جمعی در بسم الله که اسم اعظم است و در باء آن که مقام سببیت و ایجاد عالم است و در نقطه باء که سرّ این ایجاد است، جمع است،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴.</ref> بنابراین، حقیقت بسم الله در نظر ایشان همان فیض مقدس و مشیت مطلقه و مظهر آن انسان کامل و خلیفهای است که مربی سلسله وجود از غیب و شهود است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸–۸۹.</ref> | امامخمینی با اشاره به روایت یادشده، آن را صادر از اهل بیت (ع)، میداند. ایشان مانند بعضی عارفان دیگر<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۲/۴۰۷–۴۰۸.</ref> نقطه را بر امیرالمؤمنین (ع)، منطبق ساخته، آن را به معنای باطن و سرّ ولایت مطلقه<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴.</ref> و سرّ توحید میشمارد؛ زیرا از یکسو باء مشتمل بر تمام مقاصد قرآنکه همان حقیقت توحید استمیباشد و از سوی دیگر، انسان کامل و وجود مبارک علوی (ع)، همان نقطه سر توحید است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۸.</ref> ایشان در بیان روایتی که تمام حقیقت قرآن را در سوره حمد و تمام حقیقت [[سوره حمد]] را در بسم الله آن و در نهایت تمام حقیقت بسم الله را در باء و نقطه آن جمع میداند.<ref>قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۲۱۳.</ref> سوره حمد را مشتمل بر جمیع حقایق غیب و شهود و همه کتب الهی دانستهاست و این حقایق به صورت جمعی در بسم الله که [[اسم اعظم]] است و در باء آن که مقام سببیت و ایجاد عالم است و در نقطه باء که سرّ این ایجاد است، جمع است،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۴.</ref> بنابراین، حقیقت بسم الله در نظر ایشان همان [[فیض مقدس]] و مشیت مطلقه و مظهر آن [[انسان کامل]] و خلیفهای است که مربی سلسله وجود از غیب و شهود است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۸–۸۹.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
سیدعلی احمدی امیری، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/620/ بسم الله الرحمن الرحیم]»، دانشنامه امام | |||
* سیدعلی احمدی امیری، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/620/ بسم الله الرحمن الرحیم]»، [[دانشنامه امامخمینی|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۶۲۰–۶۲۶. | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] |