confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
تعریفهای اندیشمندان غربی از سیاست بر دو محور دولت و قدرت استوار است.<ref> (← اخترشهر، ۱۴ ـ ۱۶)</ref> هارولد لاسکی سیاست را مطالعه دولتها، امیل لیتره آن را علم حکومت بر کشور، دوورژه آن را علم قدرت که دولت برای تأمین نظم اجتماعی به کار میگیرد، ریمون آرون آن را تصمیمگیری درباره مسائل ناهمگون<ref> (← علیبابایی، ۲۱۶)</ref> و هارولد لاسول آن را مطالعه اعمال قدرت و نفوذ به شکل وسیع در جوامع انسانی<ref> (← اخترشهر، ۱۴)</ref> تعریف کردهاست. | تعریفهای اندیشمندان غربی از سیاست بر دو محور دولت و قدرت استوار است.<ref> (← اخترشهر، ۱۴ ـ ۱۶)</ref> هارولد لاسکی سیاست را مطالعه دولتها، امیل لیتره آن را علم حکومت بر کشور، دوورژه آن را علم قدرت که دولت برای تأمین نظم اجتماعی به کار میگیرد، ریمون آرون آن را تصمیمگیری درباره مسائل ناهمگون<ref> (← علیبابایی، ۲۱۶)</ref> و هارولد لاسول آن را مطالعه اعمال قدرت و نفوذ به شکل وسیع در جوامع انسانی<ref> (← اخترشهر، ۱۴)</ref> تعریف کردهاست. | ||
امامخمینی سیاست را ازجمله به روابط میان حاکم و ملت و روابط با دیگر حکومتها و جلوگیری از مفاسد<ref> (صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> و هدایت جامعه بر مبنای موازین عقل و عدل و انصاف<ref> (صحیفه، ۲۱/۴۰۵)</ref> تعریف کرده و آن را تأمینکننده مصالح افراد، جامعه و تمام ابعاد وجودی انسان شمردهاست.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> به اعتقاد ایشان سیاست، عِدل حکومت است که تمام معنای سیاست است<ref> (صحیفه، ۲۰/۱۱۳)</ref> و سیاست زیرمجموعه علم فقه قرار میگیرد.<ref> (حدیث جنود، ۱۰)</ref> دین و سیاست عنوانی است برای آنچه درباره قلمرو دین در زندگی اجتماعی انسان و رابطه و نسبت آن با سیاست در معنای خاص آن گفته میشود. | امامخمینی سیاست را ازجمله به روابط میان حاکم و ملت و روابط با دیگر حکومتها و جلوگیری از مفاسد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> و هدایت جامعه بر مبنای موازین عقل و عدل و انصاف<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵)</ref> تعریف کرده و آن را تأمینکننده مصالح افراد، جامعه و تمام ابعاد وجودی انسان شمردهاست.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> به اعتقاد ایشان سیاست، عِدل حکومت است که تمام معنای سیاست است<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳)</ref> و سیاست زیرمجموعه علم فقه قرار میگیرد.<ref> (حدیث جنود، ۱۰)</ref> دین و سیاست عنوانی است برای آنچه درباره قلمرو دین در زندگی اجتماعی انسان و رابطه و نسبت آن با سیاست در معنای خاص آن گفته میشود. | ||
==انواع سیاست== | ==انواع سیاست== | ||
تنوع سیاست به تنوع جهاننگری، معرفتشناسی و نگاه به انسان بر میگردد و از آنجا که جهانبینیها در کلیت خود متعددند، میتوان از انواع سیاست، سخن به میان آورد. متفکران و اندیشمندان بزرگ با توجه به جهانبینیهای خاص خود، به تقسیمبندی سیاست پرداختهاند؛ برای نمونه ابنخلدون به سه نوع سیاست دینی، عقلی و اجتماعی پرداختهاست.<ref> (۱/۳۷۷ ـ ۳۸۸)</ref> | تنوع سیاست به تنوع جهاننگری، معرفتشناسی و نگاه به انسان بر میگردد و از آنجا که جهانبینیها در کلیت خود متعددند، میتوان از انواع سیاست، سخن به میان آورد. متفکران و اندیشمندان بزرگ با توجه به جهانبینیهای خاص خود، به تقسیمبندی سیاست پرداختهاند؛ برای نمونه ابنخلدون به سه نوع سیاست دینی، عقلی و اجتماعی پرداختهاست.<ref> (۱/۳۷۷ ـ ۳۸۸)</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
امامخمینی نیز بر اساس نگرش خود به جهان هستی و جایگاه انسان در آن، وظایف محولشده به انسان و هدفی که سیاست دنبال میکند، سیاست را به سه نوع شیطانی، حیوانی و الهی تقسیم کردهاست:<ref> (جمشیدی، ۲۰۴ ـ ۲۰۵)</ref> | امامخمینی نیز بر اساس نگرش خود به جهان هستی و جایگاه انسان در آن، وظایف محولشده به انسان و هدفی که سیاست دنبال میکند، سیاست را به سه نوع شیطانی، حیوانی و الهی تقسیم کردهاست:<ref> (جمشیدی، ۲۰۴ ـ ۲۰۵)</ref> | ||
۱. '''سیاست شیطانی''': سیاستی که مبتنی بر التواء (پیچش، انحراف و کژی) و افترا است.<ref> (صدر، ۶۳)</ref> امامخمینی ویژگیهای این سیاست را دروغگویی، حیله و تزویر و چپاول میداند.<ref> (صحیفه، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵ و ۱۳/۴۳۱)</ref> | ۱. '''سیاست شیطانی''': سیاستی که مبتنی بر التواء (پیچش، انحراف و کژی) و افترا است.<ref> (صدر، ۶۳)</ref> امامخمینی ویژگیهای این سیاست را دروغگویی، حیله و تزویر و چپاول میداند.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۴ ـ ۱۲۵ و ۱۳/۴۳۱)</ref> | ||
۲. '''سیاست حیوانی یا سیاست اینجهانی''': در این نوع سیاست هرچند معیارها، اصول و اهداف صحیح است و از سلطه و دروغ به دور است، اما با توجه به در نظر گرفتن بعد جسمانی و مادی انسان، سیاستی حیوانی و دنیایی شمرده میشود. در این نوع سیاست، جنبههای مثبت اینجهانی وجود دارد و هدف آن تأمین مصالح عمومی و اجتماعی است؛ ولی به بُعد روحانی، معنوی و تأمین سعادت آخرت توجهی ندارد.<ref> (جمشیدی، ۲۰۷)</ref> امامخمینی ضمن انتقاد از این سیاست، معتقد است انسان مانند حیوان نیست که خوراک و پوشاک، همه شئون او را تشکیل دهد؛ از اینرو ایشان این سیاست را نیز ناقص و مادی و تکبعدی میدید.<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> | ۲. '''سیاست حیوانی یا سیاست اینجهانی''': در این نوع سیاست هرچند معیارها، اصول و اهداف صحیح است و از سلطه و دروغ به دور است، اما با توجه به در نظر گرفتن بعد جسمانی و مادی انسان، سیاستی حیوانی و دنیایی شمرده میشود. در این نوع سیاست، جنبههای مثبت اینجهانی وجود دارد و هدف آن تأمین مصالح عمومی و اجتماعی است؛ ولی به بُعد روحانی، معنوی و تأمین سعادت آخرت توجهی ندارد.<ref> (جمشیدی، ۲۰۷)</ref> امامخمینی ضمن انتقاد از این سیاست، معتقد است انسان مانند حیوان نیست که خوراک و پوشاک، همه شئون او را تشکیل دهد؛ از اینرو ایشان این سیاست را نیز ناقص و مادی و تکبعدی میدید.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> | ||
۳. '''سیاست الهی''': امامخمینی این سیاست را صراط مستقیمی میدانست<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> که از دنیا آغاز و به آخرت ختم میشود و تمام ابعاد زندگی انسان را دربر میگیرد. به عقیده ایشان این نوع سیاست، ویژه پیامبران(ع)، اولیا(ع) و علمای بیدار اسلام است<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> و از همین منظر است که ایشان اسلام را مساوی حکومت با همه شئونی که دارد شمرده و احکام را قوانین آن قلمداد کردهاست.<ref> (البیع، ۲/۶۳۳)</ref> | ۳. '''سیاست الهی''': امامخمینی این سیاست را صراط مستقیمی میدانست<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> که از دنیا آغاز و به آخرت ختم میشود و تمام ابعاد زندگی انسان را دربر میگیرد. به عقیده ایشان این نوع سیاست، ویژه پیامبران(ع)، اولیا(ع) و علمای بیدار اسلام است<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۲)</ref> و از همین منظر است که ایشان اسلام را مساوی حکومت با همه شئونی که دارد شمرده و احکام را قوانین آن قلمداد کردهاست.<ref> (البیع، ۲/۶۳۳)</ref> | ||
سیاست در فرهنگ دینی: وجود حکومت و حاکمی که نظم، امنیت و عدالت را در زندگی اجتماعی مردم برقرار کند، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده امری ناگزیر به شمار میآید<ref> (نهج البلاغه، خ۴۰، ۶۰ ـ ۶۱)</ref> و از نیازهای فطری و طبیعی انسان و در شمار مهمترین موضوعات مورد توجه بشر از آغاز پیدایش بودهاست<ref> (ابنخلدون، ۱/۵۵ ـ ۵۶ و ۲۳۷ ـ ۲۳۸)</ref> و قرآن کریم توجه دادهاست که انسانها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شدند و دینْ حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدتبخش مطرح شد.<ref> (یونس، ۱۹؛ بقره، ۲۱۳؛ شوری، ۱۳؛ ← طباطبایی، ۴/۹۳)</ref> قرآن هدف از فرستادن پیامبران(ع) را برپایی عدالت به دست خود مردم شمردهاست.<ref> (حدید، ۲۵)</ref> از نوشته مورخان به دست میآید حضرت ادریس(ع) اصول سیاست، کشورداری و آداب تمدن را به مردم آموخت، به گونهای که برخی حکمای یونان، آغاز اندیشه سیاسی را به او نسبت دادهاند.<ref> (جهانبزرگی، ۳۶)</ref> | سیاست در فرهنگ دینی: وجود حکومت و حاکمی که نظم، امنیت و عدالت را در زندگی اجتماعی مردم برقرار کند، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده امری ناگزیر به شمار میآید<ref> (نهج البلاغه، خ۴۰، ۶۰ ـ ۶۱)</ref> و از نیازهای فطری و طبیعی انسان و در شمار مهمترین موضوعات مورد توجه بشر از آغاز پیدایش بودهاست<ref> (ابنخلدون، ۱/۵۵ ـ ۵۶ و ۲۳۷ ـ ۲۳۸)</ref> و قرآن کریم توجه دادهاست که انسانها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شدند و دینْ حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدتبخش مطرح شد.<ref> (یونس، ۱۹؛ بقره، ۲۱۳؛ شوری، ۱۳؛ ← طباطبایی، ۴/۹۳)</ref> قرآن هدف از فرستادن پیامبران(ع) را برپایی عدالت به دست خود مردم شمردهاست.<ref> (حدید، ۲۵)</ref> از نوشته مورخان به دست میآید حضرت ادریس(ع) اصول سیاست، کشورداری و آداب تمدن را به مردم آموخت، به گونهای که برخی حکمای یونان، آغاز اندیشه سیاسی را به او نسبت دادهاند.<ref> (جهانبزرگی، ۳۶)</ref> | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
از مهمترین علتهای طرح جدایی میان دین و سیاست، برخورد اصحاب کلیسا و دین با دانشمندان و مردم اروپا در قرون وسطی بود. کلیسا و رؤسای آن برای استمرار سلطه خود، شیوههای ارتجاعی، استبدادی و ستمگرانه را در برابر مردم و اهل علم در پیش گرفتند و زمینه را برای جدایی میان دین و سیاست از یک سو و دین و دانش از سوی دیگر، فراهم آوردند.<ref> (جمشیدی، ۲۳۱)</ref> حاکمان استبدادگر نیز برای توجیه و ادامه دیکتاتوری خود از شعار تفکیک دین از سیاست بهره گرفتهاند؛ همانگونه که استعمارگران برای حفظ موجودیت خود در کشورهای اسلامی، این اندیشه را رواج دادند و به توفیقات فراوانی هم رسیدند.<ref> (سروش محلاتی، ۱۲۲ ـ ۱۲۴)</ref> امامخمینی به نقش مؤثر برخی از عوامل در ترویج اندیشه جدایی دین از سیاست، توجه دادهاست، ازجمله: | از مهمترین علتهای طرح جدایی میان دین و سیاست، برخورد اصحاب کلیسا و دین با دانشمندان و مردم اروپا در قرون وسطی بود. کلیسا و رؤسای آن برای استمرار سلطه خود، شیوههای ارتجاعی، استبدادی و ستمگرانه را در برابر مردم و اهل علم در پیش گرفتند و زمینه را برای جدایی میان دین و سیاست از یک سو و دین و دانش از سوی دیگر، فراهم آوردند.<ref> (جمشیدی، ۲۳۱)</ref> حاکمان استبدادگر نیز برای توجیه و ادامه دیکتاتوری خود از شعار تفکیک دین از سیاست بهره گرفتهاند؛ همانگونه که استعمارگران برای حفظ موجودیت خود در کشورهای اسلامی، این اندیشه را رواج دادند و به توفیقات فراوانی هم رسیدند.<ref> (سروش محلاتی، ۱۲۲ ـ ۱۲۴)</ref> امامخمینی به نقش مؤثر برخی از عوامل در ترویج اندیشه جدایی دین از سیاست، توجه دادهاست، ازجمله: | ||
۱. '''استعمارگران و عوامل داخلی آنان''': امامخمینی معتقد است استعمارگران، برای چپاول منابع و ذخیرههای کشورهای اسلامی، با مطرح کردن این مسئله، بر غفلت مسلمانان دامن زدند<ref> (صحیفه، ۱۸/۸۸)</ref> و با افیون شمردن دین<ref> (صحیفه، ۴/۵۱ و ۲۴۰)</ref> و کهنه و ناکارآمد نشاندادن آن،<ref> (صحیفه، ۴/۱۷)</ref> میخواستند با استفاده از برخی روشنفکران، دین را از عرصه اجتماع و سیاست دور کنند و آن را به انحراف و انزوا بکشانند و به این ترتیب جوانان را از امور سیاسی و اهتمام به امور مسلمانان بازدارند و کشورهای آنان را تحت استثمار خود قرار دهند<ref> (صحیفه، ۱۸/۸۹)</ref> و با تبلیغ این فکر که اسلام منحصر در احکام عبادی و اخلاقی است، اسلام و مسلمانان را در دید جوانان و دانشجویان از اعتبار بیندازند و در میان آنان اختلاف و دشمنی ایجاد کنند.<ref> (امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۸)</ref> | ۱. '''استعمارگران و عوامل داخلی آنان''': امامخمینی معتقد است استعمارگران، برای چپاول منابع و ذخیرههای کشورهای اسلامی، با مطرح کردن این مسئله، بر غفلت مسلمانان دامن زدند<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸)</ref> و با افیون شمردن دین<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۱ و ۲۴۰)</ref> و کهنه و ناکارآمد نشاندادن آن،<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۷)</ref> میخواستند با استفاده از برخی روشنفکران، دین را از عرصه اجتماع و سیاست دور کنند و آن را به انحراف و انزوا بکشانند و به این ترتیب جوانان را از امور سیاسی و اهتمام به امور مسلمانان بازدارند و کشورهای آنان را تحت استثمار خود قرار دهند<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۹)</ref> و با تبلیغ این فکر که اسلام منحصر در احکام عبادی و اخلاقی است، اسلام و مسلمانان را در دید جوانان و دانشجویان از اعتبار بیندازند و در میان آنان اختلاف و دشمنی ایجاد کنند.<ref> (امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۸)</ref> | ||
۲. '''حاکمان مستبد و وابسته''': امامخمینی خاطرنشان کردهاست که بر اثر القای برخی حاکمان، این فکر در میان بیشتر مردم، حتی اهل علم و مقدسان، راه یافته بود که اسلام از سیاست جداست و آخوند و روحانی نباید وارد عرصه سیاسی شود.<ref> (صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> ایشان معتقد است ریشه فکر جدایی دین و سیاست در تاریخ اسلام در دوران حاکمیت بنیامیه و بنیعباس با هدف دورکردن مردم از توجه به مسائل اساسی جامعه شکل گرفت<ref> (صحیفه، ۱۶/۳۸۸ و ۴۱۸)</ref> و سپس به وسیله حاکمان مرتجع و قدرتهای بزرگ، برای منزویکردن اسلام تداوم پیدا کرد.<ref> (صحیفه، ۱۸/۵۲)</ref> | ۲. '''حاکمان مستبد و وابسته''': امامخمینی خاطرنشان کردهاست که بر اثر القای برخی حاکمان، این فکر در میان بیشتر مردم، حتی اهل علم و مقدسان، راه یافته بود که اسلام از سیاست جداست و آخوند و روحانی نباید وارد عرصه سیاسی شود.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷)</ref> ایشان معتقد است ریشه فکر جدایی دین و سیاست در تاریخ اسلام در دوران حاکمیت بنیامیه و بنیعباس با هدف دورکردن مردم از توجه به مسائل اساسی جامعه شکل گرفت<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۸ و ۴۱۸)</ref> و سپس به وسیله حاکمان مرتجع و قدرتهای بزرگ، برای منزویکردن اسلام تداوم پیدا کرد.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲)</ref> | ||
۳. '''تبلیغات سوء دشمن و کوتاهی حوزههای علمیه''': از نگاه امامخمینی، عرضه ناقص اسلام در حوزههای علمیه نیز خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن گرفته بود و مانع تشکیل حکومتی میشد که سعادت مسلمانان را تأمین کند.<ref> (ولایت فقیه، ۱۵)</ref> ایشان با انتقاد از اعتقاد به جدایی دین از سیاست تأکید میکند این نگاه در حوزههای علمیه و غیر آن، نتیجه تبلیغات گسترده دشمن است که اسلام را منحصر به ذکر، دعا، روابط معنوی میان انسان و خدا و فاقد اندیشه سیاسی و برنامه حکومتی معرفی میکند و شأن عالمان دینی را نیز دوری از سیاست میداند.<ref> (صحیفه، ۴/۱۶ ـ ۱۷)</ref> ایشان در برابر این شبهه که دخالت دین در سیاست و حکومت، نوعی دنیاگرایی است، معتقد است تشکیل حکومت به خودی خود، مقصود نیست، بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلامی است<ref> (ولایت فقیه، ۴۰)</ref> و برای اقامه قسط که بر اساس تعالیم قرآن، وظیفه پیامبران(ع) است،<ref> (حدید، ۲۵)</ref> بدون دخالت در امور سیاسی و اجتماعی ممکن نیست.<ref> (صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> {{ببینید|حکومت اسلامی}} ایشان این تفکر را که حفظ قداست دین و عالمان دینی، جدایی حوزه دین و سیاست از یکدیگر را میطلبد، شیطنت و توطئه میخواند<ref> (صحیفه، ۱۰/۱۷ ـ ۱۸)</ref> و تأکید میکند پیامبر(ص) و اولیای اسلام با تمام قداستی که داشتند، متصدی حکومت و سیاست بودند.<ref> (صحیفه، ۱۰/۷۰ ـ ۷۱)</ref> | ۳. '''تبلیغات سوء دشمن و کوتاهی حوزههای علمیه''': از نگاه امامخمینی، عرضه ناقص اسلام در حوزههای علمیه نیز خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن گرفته بود و مانع تشکیل حکومتی میشد که سعادت مسلمانان را تأمین کند.<ref> (امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۵)</ref> ایشان با انتقاد از اعتقاد به جدایی دین از سیاست تأکید میکند این نگاه در حوزههای علمیه و غیر آن، نتیجه تبلیغات گسترده دشمن است که اسلام را منحصر به ذکر، دعا، روابط معنوی میان انسان و خدا و فاقد اندیشه سیاسی و برنامه حکومتی معرفی میکند و شأن عالمان دینی را نیز دوری از سیاست میداند.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶ ـ ۱۷)</ref> ایشان در برابر این شبهه که دخالت دین در سیاست و حکومت، نوعی دنیاگرایی است، معتقد است تشکیل حکومت به خودی خود، مقصود نیست، بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلامی است<ref> (امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۰)</ref> و برای اقامه قسط که بر اساس تعالیم قرآن، وظیفه پیامبران(ع) است،<ref> (حدید، ۲۵)</ref> بدون دخالت در امور سیاسی و اجتماعی ممکن نیست.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> {{ببینید|حکومت اسلامی}} ایشان این تفکر را که حفظ قداست دین و عالمان دینی، جدایی حوزه دین و سیاست از یکدیگر را میطلبد، شیطنت و توطئه میخواند<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۷ ـ ۱۸)</ref> و تأکید میکند پیامبر(ص) و اولیای اسلام با تمام قداستی که داشتند، متصدی حکومت و سیاست بودند.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۰ ـ ۷۱)</ref> | ||
امامخمینی در برابر شبهه بروز استبداد دینی در صورت حکومت دینی، تأکید میکند حکومت اسلامی، حکومت قانون اسلامی است و استبداد در آن راه ندارد<ref> (ولایت فقیه، ۴۳ ـ ۴۴)</ref> و اصولاً دین برای جلوگیری از استبداد و مبارزه با دیکتاتوری آمدهاست.<ref> (صحیفه، ۱۱/۳۰۶)</ref> از نظر ایشان یکی از ویژگیهای حکومت اسلامی، مخالفت با استبداد فردی و مبارزه با تحمیل آرای گروهی خاص بر جامعه است. در این حکومت تنها قانون الهی حکمفرماست و هیچ حاکمی حق استبداد ندارد.<ref> (البیع، ۲/۶۱۸ ـ ۶۱۹)</ref> {{ببینید|دیکتاتوری}} ایشان با گفتار و رفتار خود به مقابله این نظریه رفت و سیاست را به هدایت جامعه و صلاح و سعادت انسانها تفسیر کرد<ref> (صحیفه، ۱۳/۴۳۱)</ref> و جدایی دین از سیاست را تبلیغاتی استعماری دانست که با هدف بازداشتن مسلمانان از دخالت در تعیین سرنوشت خود انجام میشود.<ref> (صحیفه، ۵/۱۸۸)</ref> | امامخمینی در برابر شبهه بروز استبداد دینی در صورت حکومت دینی، تأکید میکند حکومت اسلامی، حکومت قانون اسلامی است و استبداد در آن راه ندارد<ref> (امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۳ ـ ۴۴)</ref> و اصولاً دین برای جلوگیری از استبداد و مبارزه با دیکتاتوری آمدهاست.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۰۶)</ref> از نظر ایشان یکی از ویژگیهای حکومت اسلامی، مخالفت با استبداد فردی و مبارزه با تحمیل آرای گروهی خاص بر جامعه است. در این حکومت تنها قانون الهی حکمفرماست و هیچ حاکمی حق استبداد ندارد.<ref> (امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۸ ـ ۶۱۹)</ref> {{ببینید|دیکتاتوری}} ایشان با گفتار و رفتار خود به مقابله این نظریه رفت و سیاست را به هدایت جامعه و صلاح و سعادت انسانها تفسیر کرد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱)</ref> و جدایی دین از سیاست را تبلیغاتی استعماری دانست که با هدف بازداشتن مسلمانان از دخالت در تعیین سرنوشت خود انجام میشود.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۸)</ref> | ||
==آثار سوء جدایی دین از سیاست== | ==آثار سوء جدایی دین از سیاست== | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
امامخمینی اسلام را دینِ سیاست<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۸۴ و ۹/۳۳۳ ـ ۳۳۴)</ref> و همانند سیدحسن مدرس سیاست را عین دیانت<ref> (← طاهری، ۴۷)</ref> معرفی میکند و بر این باور است که منطق اسلام، جدایی دین از سیاست را نمیپذیرد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۰)</ref> و همه پیامبران برای دخالت در امور سیاسی<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> و تحقق حکومت عدل در جهان و اصلاح جامعه<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲)</ref> برانگیخته شدهاند. پیامبر اکرم(ص) نیز پایه سیاست را در دیانت گذاشته بود؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰۴)</ref> زیرا اجرای دستور «قیام به قسط»<ref> (اعراف، ۲۹)</ref> و واداشتن مردم به عدالتورزی، بدون دخالت در سیاست و تشکیل حکومت اسلامی امکان ندارد.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> ایشان با توجه به ابعاد مادی و الهی انسان،<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۱)</ref> دین و سیاست را به هم پیوسته میدید و اعتقاد داشت تنها دین و تعالیم پیامبران الهی(ع) میتواند همه ابعاد وجودی انسان و نیازهای متنوع او را به گونه مطلوب پاسخ دهد؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸)</ref> زیرا اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی، سیاسی و غیره دخالت و نظارت دارد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲ ـ ۴۰۳)</ref> و توجه به همه مصالح جامعه و ابعاد انسان و هدایت آن، تنها در توان پیامبران، اولیای الهی و علمای بیدار اسلام است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱ ـ ۴۳۲)</ref> ایشان بر این باور است که همه احکام اسلام با سیاست آمیختهاست و سیاست مدن، از اسلام سرچشمه گرفته<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰)</ref> و آمیختگی دین و سیاست در اسلام، به اندازهای است که هر کس قائل به جدایی میان آنها باشد، معلوم میشود، هیچکدام را نشناختهاست.<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> | امامخمینی اسلام را دینِ سیاست<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰؛ ۴/۱۸۴ و ۹/۳۳۳ ـ ۳۳۴)</ref> و همانند سیدحسن مدرس سیاست را عین دیانت<ref> (← طاهری، ۴۷)</ref> معرفی میکند و بر این باور است که منطق اسلام، جدایی دین از سیاست را نمیپذیرد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۰)</ref> و همه پیامبران برای دخالت در امور سیاسی<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> و تحقق حکومت عدل در جهان و اصلاح جامعه<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲)</ref> برانگیخته شدهاند. پیامبر اکرم(ص) نیز پایه سیاست را در دیانت گذاشته بود؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰۴)</ref> زیرا اجرای دستور «قیام به قسط»<ref> (اعراف، ۲۹)</ref> و واداشتن مردم به عدالتورزی، بدون دخالت در سیاست و تشکیل حکومت اسلامی امکان ندارد.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۵)</ref> ایشان با توجه به ابعاد مادی و الهی انسان،<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۰۱)</ref> دین و سیاست را به هم پیوسته میدید و اعتقاد داشت تنها دین و تعالیم پیامبران الهی(ع) میتواند همه ابعاد وجودی انسان و نیازهای متنوع او را به گونه مطلوب پاسخ دهد؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸)</ref> زیرا اسلام در همه شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی، سیاسی و غیره دخالت و نظارت دارد<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲ ـ ۴۰۳)</ref> و توجه به همه مصالح جامعه و ابعاد انسان و هدایت آن، تنها در توان پیامبران، اولیای الهی و علمای بیدار اسلام است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱ ـ ۴۳۲)</ref> ایشان بر این باور است که همه احکام اسلام با سیاست آمیختهاست و سیاست مدن، از اسلام سرچشمه گرفته<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۰)</ref> و آمیختگی دین و سیاست در اسلام، به اندازهای است که هر کس قائل به جدایی میان آنها باشد، معلوم میشود، هیچکدام را نشناختهاست.<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> | ||
امامخمینی در بیشتر آثار خود، بر پیوند اسلام و سیاست، تأکید کردهاست. ایشان در کتاب کشف اسرار که در سال ۱۳۲۳ نگاشته بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت امام زمان(ع) بر مبنای دین و قانون الهی تصریح کرده<ref> | امامخمینی در بیشتر آثار خود، بر پیوند اسلام و سیاست، تأکید کردهاست. ایشان در کتاب کشف اسرار که در سال ۱۳۲۳ نگاشته بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت امام زمان(ع) بر مبنای دین و قانون الهی تصریح کرده<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۲۲)</ref> و در کتاب الاجتهاد و التقلید که در سال ۱۳۳۰ نگاشته، منصب حکومت و ولایت را برای فقیه ثابت دانستهاست.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۳۸)</ref> ایشان در کتاب البیع که آن را در دوره تبعید در نجف اشرف و همزمان با تدریس، تألیف کرده، احکام اسلام را جاودانه شمرده و اجرای آن را منوط به تشکیل حکومت دانسته و تشکیل حکومت را بر فقیهان عادل و عارف به همه احکام اسلام و صالح برای حکمرانی، واجب شمردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۱۹)</ref> از نگاه ایشان، فقیه عادل از تمام اختیارات پیامبر(ص) و امام(ع) در امور حکومتی و سیاسی برخوردار است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۶۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹)</ref> در کتاب ولایت فقیه که بر اساس همین مباحث نگاشته شد، ولایت فقیه را در شمار موضوعاتی که نیازی به استدلال ندارند، قرار داده و معتقد است تصور آن، خود مستلزم تصدیق میشود.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۹)</ref> ایشان با تکیه بر جامعیت اسلام و تعطیلنشدن احکام الهی در هیچ زمانی، تأکید میکند همان دلایلی که در زمان حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع) حاکمیت و رهبری سیاسی آنان را ایجاب میکرد، در زمان غیبت نیز وجود دارد.<ref> (امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴ ـ ۱۵)</ref> | ||
از نظر امامخمینی، بسیاری از عبادات و مناسک اسلامی مانند مراسم حج، نماز عید فطر و قربان و نمازهای جمعه و جماعت بر پیوند دین و سیاست دلالت دارد؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷)</ref> زیرا در خلال خطبههای نماز جمعه، مصالح دینی و دنیوی مسلمانان یادآوری و به دخالت دولتهای استعماری در امور داخلی مسلمانان هشدار داده میشود<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> {{ببینید|نماز جمعه}} و در حج نیز این پیوستگی، با مراسم اعلام برائت از مشرکین و کفار که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج به شمار میآید، نمودار است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۴)</ref> {{ببینید|حج ابراهیمی}} امامخمینی اعلام میکند اسلام برای زندگی و حکومت برنامه دارد و با دلایل عقلی و نقلی، ضرورت تشکیل حکومت بر مبنای دین و شریعت الهی را اثبات میکند.<ref> (ولایت فقیه، ۲۷، ۳۸ و ۵۰؛ البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹)</ref> ایشان تأکید میکند فقیهان جامع شرایط باید در عصر غیبت به سیاست و مسائل حکومتی و تمام آنچه مربوط به امام عصر(ع) است، بپردازند.<ref> (تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹)</ref> ایشان خود در جایگاه یک فقیه و عالم دینی، وارد مبارزه شد،<ref> (← امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۲)</ref> مبانی فکری و نظری حکومت اسلامی را استوار کرد و پس از پیروزی در صحنه مبارزه، حکومت اسلامی تشکیل داد و رهبری جامعه را به خواست مردم به دست گرفت.<ref> (مؤسسه تنظیم، پنج ـ شش)</ref> | از نظر امامخمینی، بسیاری از عبادات و مناسک اسلامی مانند مراسم حج، نماز عید فطر و قربان و نمازهای جمعه و جماعت بر پیوند دین و سیاست دلالت دارد؛<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷)</ref> زیرا در خلال خطبههای نماز جمعه، مصالح دینی و دنیوی مسلمانان یادآوری و به دخالت دولتهای استعماری در امور داخلی مسلمانان هشدار داده میشود<ref> (امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱)</ref> {{ببینید|نماز جمعه}} و در حج نیز این پیوستگی، با مراسم اعلام برائت از مشرکین و کفار که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج به شمار میآید، نمودار است.<ref> (امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۴)</ref> {{ببینید|حج ابراهیمی}} امامخمینی اعلام میکند اسلام برای زندگی و حکومت برنامه دارد و با دلایل عقلی و نقلی، ضرورت تشکیل حکومت بر مبنای دین و شریعت الهی را اثبات میکند.<ref> (امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۷، ۳۸ و ۵۰؛ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۶۹)</ref> ایشان تأکید میکند فقیهان جامع شرایط باید در عصر غیبت به سیاست و مسائل حکومتی و تمام آنچه مربوط به امام عصر(ع) است، بپردازند.<ref> (امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹)</ref> ایشان خود در جایگاه یک فقیه و عالم دینی، وارد مبارزه شد،<ref> (← امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۲)</ref> مبانی فکری و نظری حکومت اسلامی را استوار کرد و پس از پیروزی در صحنه مبارزه، حکومت اسلامی تشکیل داد و رهبری جامعه را به خواست مردم به دست گرفت.<ref> (مؤسسه تنظیم، پنج ـ شش)</ref> | ||
==ادله پیوند دین و سیاست== | ==ادله پیوند دین و سیاست== |