۲۱٬۱۴۹
ویرایش
جز (added Category:مقالههای جدید using HotCat) |
(حدیثی و رجالی) |
||
خط ۳۹۵: | خط ۳۹۵: | ||
از نگاه امامخمینی پایهگذاری مجالس عزاداری توسط ائمه(ع)، راهی برای سازماندهی اقلیت شیعه در دوران خفقان حکومتهای اموی و عباسی بود که تداوم این امر وحدت و بسیج سراسری کشورهای اسلامی، علیه دشمنانشان را به همراه خواهد داشت؛ از اینرو در صورت توجه روشنفکران مخالف به آثار متعدد مراسم عزاداری عاشورا، خودشان برپاکننده این مجالس خواهند بود. البته ایشان به تصفیه موارد انحراف در سنت عزاداری توجه داشت و عزاداران را از اعمالی مانند [[قمهزنی]] و [[شبیهخوانی]] یا [[تعزیه]]، در صورتی که مشتمل بر [[محرمات]] و موجب [[وهن اسلام]] باشد، برحذر میداشت.{{ببینید|متن=ببینید|عزاداری}} | از نگاه امامخمینی پایهگذاری مجالس عزاداری توسط ائمه(ع)، راهی برای سازماندهی اقلیت شیعه در دوران خفقان حکومتهای اموی و عباسی بود که تداوم این امر وحدت و بسیج سراسری کشورهای اسلامی، علیه دشمنانشان را به همراه خواهد داشت؛ از اینرو در صورت توجه روشنفکران مخالف به آثار متعدد مراسم عزاداری عاشورا، خودشان برپاکننده این مجالس خواهند بود. البته ایشان به تصفیه موارد انحراف در سنت عزاداری توجه داشت و عزاداران را از اعمالی مانند [[قمهزنی]] و [[شبیهخوانی]] یا [[تعزیه]]، در صورتی که مشتمل بر [[محرمات]] و موجب [[وهن اسلام]] باشد، برحذر میداشت.{{ببینید|متن=ببینید|عزاداری}} | ||
==اندیشههای فلسفی== | ==اندیشههای فلسفی== | ||
امامخمینی یکی از شارحان بزرگ [[حکمت متعالیه]] است که توانسته با تامل در نظام فلسفی صدرایی، در تقریر و بسط معارف الهی، از آن بهره ببرد. فلسفه ایشان فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در عین حال، متاثر از اندیشههای پیشینیان است.{{ببینید|متن=ببینید|فلسفه |کلام |حکما |عرفا | | امامخمینی یکی از شارحان بزرگ [[حکمت متعالیه]] است که توانسته با تامل در نظام فلسفی صدرایی، در تقریر و بسط معارف الهی، از آن بهره ببرد. فلسفه ایشان فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در عین حال، متاثر از اندیشههای پیشینیان است.{{ببینید|متن=ببینید|فلسفه |کلام |حکما |عرفا |ابنسینا|شهابالدین سهروردی |قاضی سعید قمی}} ایشان همچنین در روش و محتوا به تقریر و تکمیل فلسفه پرداخته و فلسفه را به حکمت عرفانی تبدیل کرده است. ایشان در روش معرفتی، ترتیب مباحث و برهانیکردن نظریههای پیشین و ردّ برخی نظریهها، نوآوری دارد؛ از اینرو اندیشههای فلسفی ایشان در قالب منظومه فکری خاص، بیان میشود.{{ببینید|متن=ببینید|فلسفه}} | ||
بررسی در آثار فلسفی ـ عرفانی امامخمینی بهخوبی نشان میدهد که ایشان از قواعد فلسفی استفادههای فراوانی کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|قواعد فلسفی |الواحد |بسیط الحقیقه |امکان اشرف |الذاتی لایعلل |الشیء مالم یجب}} فلسفه ایشان یک نظام علمی است که مبتنی بر شش رکن | بررسی در آثار فلسفی ـ عرفانی امامخمینی بهخوبی نشان میدهد که ایشان از قواعد فلسفی استفادههای فراوانی کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|قواعد فلسفی |الواحد |بسیط الحقیقه |امکان اشرف |الذاتی لایعلل |الشیء مالم یجب}} فلسفه ایشان یک نظام علمی است که مبتنی بر شش رکن هستیشناسی، جهانشناسی، معرفتشناسی، [[خداشناسی]]، [[انسانشناسی]] و معادشناسی است و هر یک برخی مسائل مهم فلسفی را دربرمیگیرد: | ||
===هستیشناسی=== | ===هستیشناسی=== | ||
مسائل اصلی در شناخت هستی از نگاه فلسفی عبارتاند از: | مسائل اصلی در شناخت هستی از نگاه فلسفی عبارتاند از: | ||
* [[وجود]]: بحث از وجود از مباحث مهم فلسفه و محور اصلی نظام فلسفی امامخمینی است. ایشان بر این باور است که بسیاری از مسائل مهم الهی و اصول اعتقادی بر مسئله وجود مترتب است و در این زمینه به حقیقت وجود و احکام آن پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|وجود}} | * [[وجود]]: بحث از وجود از مباحث مهم فلسفه و محور اصلی نظام فلسفی امامخمینی است. ایشان بر این باور است که بسیاری از مسائل مهم الهی و اصول اعتقادی بر مسئله وجود مترتب است و در این زمینه به حقیقت وجود و احکام آن پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|وجود}} | ||
* [[اصالت وجود]]: حل بیشتر مشکلات | * [[اصالت وجود]]: حل بیشتر مشکلات فلسفه ماورالطبیعه، به اصالت وجود بستگی دارد. امامخمینی در مبحث اصالت وجود دو مرحله را طی میکند؛ نخست اثبات اصالت وجود و دوم اثبات اعتباریت [[ماهیت]]. ایشان بر این نظر است که مسائلی چون اصول توحیدی و بسیاری از مباحث مبدا و [[معاد]] با این اصل روشن میشود.{{ببینید|متن=ببینید|اصالت وجود |ماهیت}} | ||
* [[تشکیک در وجود]]: تشکیک در وجود و اقسام آن از بحثهای دشوار فلسفه است. امامخمینی تشکیک مفهومی و نیز تشکیک در ماهیت و ذاتیات را باطل دانسته است. ایشان وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تاکید میکند مراد از تشکیک، حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است، نه مفهوم وجود. ایشان در نظر نهایی و بر اساس | * [[تشکیک در وجود]]: تشکیک در وجود و اقسام آن از بحثهای دشوار فلسفه است. امامخمینی تشکیک مفهومی و نیز تشکیک در ماهیت و ذاتیات را باطل دانسته است. ایشان وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تاکید میکند مراد از تشکیک، حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است، نه مفهوم وجود. ایشان در نظر نهایی و بر اساس وحدت شخصی وجود قائل به تشکیک در مظاهر میباشد.{{ببینید|متن=ببینید|تشکیک در وجود |وحدت وجود}} | ||
* [[وجود رابط]]: یکی از مباحث مطرح در امور عامه فلسفه، تقسیم وجود به «فی نفسه» ( | * [[وجود رابط]]: یکی از مباحث مطرح در امور عامه فلسفه، تقسیم وجود به «فی نفسه» (وجود مستقل) و «فی غیره» (وجود رابط یا حرفی) است. امامخمینی نیز در مباحث منطقی، اصولی، فلسفی و عرفانی خود به بحث از وجود رابط توجه کرده و پیامدهایی را برای وجود رابط برشمرده است.{{ببینید|متن=ببینید|وجود رابط |منطق}} | ||
===جهانشناسی=== | ===جهانشناسی=== | ||
یکی از مباحث مورد توجه امامخمینی بحث از | یکی از مباحث مورد توجه امامخمینی بحث از تغییر، [[حرکت]]، [[زمان]] و [[حدوث]] و تجدد «آنبهآن» موجودات هستی است. به باور ایشان کل عالم طبیعت در حرکت است و ثبات و سکون در آن راه ندارد. ایشان در نظریه حرکت و [[حرکت جوهری]]، همه عالم طبیعت، اعم از [[جوهر]] و [[عرض]] را پیوسته در حال تجدد و تصرم میداند و با این مبانی و مسائل به حلّ مسئله [[حدوث و قدم|حدوث]] و [[ربط حادث به قدیم]] پرداخته است: | ||
====حرکت==== | ====حرکت==== | ||
یکی از مباحث مورد توجه حکمای مشائی، اشراقی و ملاصدرا بحث از حرکت و عَرَضی یا وجودی دانستن آن است. امامخمینی به پیروی از | یکی از مباحث مورد توجه حکمای مشائی، اشراقی و [[ملاصدرا]] بحث از حرکت و عَرَضی یا وجودی دانستن آن است. امامخمینی به پیروی از ملاصدرا، حرکت را بحثی فلسفی و چگونگی وجود شیء میداند و در بیان حقیقت حرکت، امتداد را به دو قسم پایدار و ناپایدار تقسیم کرده و به تفصیل به حرکت توسطیه و قطعیه میپردازد.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت}} | ||
====زمان==== | ====زمان==== | ||
خط ۴۱۳: | خط ۴۱۳: | ||
====حرکت جوهری==== | ====حرکت جوهری==== | ||
حرکت جوهری ازجمله مسائل محوری در جریان فکر فلسفی است که افق جدیدی را در برابر دید فیلسوفان مسلمان قرار داد. ملاصدرا نخستین فیلسوفی است که حرکت در جوهر را در یک دستگاه منظم فکری مطرح کرد.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} | حرکت جوهری ازجمله مسائل محوری در جریان فکر فلسفی است که افق جدیدی را در برابر دید فیلسوفان مسلمان قرار داد. ملاصدرا نخستین فیلسوفی است که [[حرکت]] در جوهر را در یک دستگاه منظم فکری مطرح کرد.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} | ||
امامخمینی به پیروی از حکمت متعالیه به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات و نتایج آن پرداخته است. ایشان حرکت در مقوله جوهر را پذیرفته و بر این باور است که اصل ذات و جوهر، در حرکت است. براین اساس، اصل وجود یا جوهر اشیا به نحو تدریجی تغییر میکند. ایشان با استناد به برخی [[آیات قرآن]] براین باور است که ذات اشیا در هر آنی در حال تغییر است؛ اما این حرکت آنچنان پنهان است که بهراحتی نمیتوان به آن پیبرد.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} امامخمینی با نقد سخن [[ابنسینا]] در انکار | امامخمینی به پیروی از [[حکمت متعالیه]] به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات و نتایج آن پرداخته است. ایشان حرکت در مقوله جوهر را پذیرفته و بر این باور است که اصل ذات و جوهر، در حرکت است. براین اساس، اصل وجود یا جوهر اشیا به نحو تدریجی تغییر میکند. ایشان با استناد به برخی [[قرآن|آیات قرآن]] براین باور است که ذات اشیا در هر آنی در حال تغییر است؛ اما این حرکت آنچنان پنهان است که بهراحتی نمیتوان به آن پیبرد.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} امامخمینی با نقد سخن [[ابنسینا]] در انکار حرکت در ذات، معتقد است اشتباه وی در تشخیصندادن موضوع حرکت (در وجود یا ماهیت) است.{{ببینید|متن=ببینید|ابنسینا|حرکت جوهری |حکما}} | ||
امامخمینی با دلایل متعددی حرکت جوهری را اثبات کرده است؛ ازجمله، دلیل تبعیت اعراض از جواهر، استحاله علوم، اتحاد عرض با عرض و | امامخمینی با دلایل متعددی حرکت جوهری را اثبات کرده است؛ ازجمله، دلیل تبعیت اعراض از جواهر، استحاله علوم، اتحاد عرض با عرض و تجدد امثال.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری}} ایشان به پیروی از ملاصدرا برای حرکت جوهری ثمرات و آثاری برمیشمارد که عبارتند از: | ||
* حدوث زمانی طبیعت{{ببینید|متن=ببینید|حدوث و قدم |حرکت جوهری}}؛ | * حدوث زمانی طبیعت{{ببینید|متن=ببینید|حدوث و قدم |حرکت جوهری}}؛ | ||
خط ۴۲۵: | خط ۴۲۵: | ||
* [[اتحاد عاقل و معقول]]{{ببینید|متن=ببینید|اتحاد عاقل و معقول |حرکت جوهری}}؛ | * [[اتحاد عاقل و معقول]]{{ببینید|متن=ببینید|اتحاد عاقل و معقول |حرکت جوهری}}؛ | ||
* معاد جسمانی.{{ببینید|متن=ببینید|معاد |حرکت جوهری}} | * [[معاد جسمانی]].{{ببینید|متن=ببینید|معاد |حرکت جوهری}} | ||
====حدوث و قدم==== | ====حدوث و قدم==== | ||
خط ۴۳۲: | خط ۴۳۲: | ||
====ربط حادث به قدیم==== | ====ربط حادث به قدیم==== | ||
موضوع [[ربط حادث به قدیم]]، همچنین ربط ثابت به متغیر از مهمترین مسائل فلسفی است که از دیرباز معرکه آرای گوناگون مکتبهای فلسفی و کلامی بوده است. ملاصدرا فهم متکلمان و حکمای خردمند را در این مسئله به حیرانی و سرگشتگی متصف کرده است. امامخمینی نیز با تاکید بر سختی فهم و درک این مسئله، تصور و تحقق آن را به جز برای پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)، دشوار دانسته است. ایشان در تبیین اشکال ربط حادث به قدیم خاطرنشان کرده است که از یک سو، | موضوع [[ربط حادث به قدیم]]، همچنین ربط ثابت به متغیر از مهمترین مسائل فلسفی است که از دیرباز معرکه آرای گوناگون مکتبهای فلسفی و کلامی بوده است. ملاصدرا فهم متکلمان و حکمای خردمند را در این مسئله به حیرانی و سرگشتگی متصف کرده است. امامخمینی نیز با تاکید بر سختی فهم و درک این مسئله، تصور و تحقق آن را به جز برای [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]]، دشوار دانسته است. ایشان در تبیین اشکال ربط حادث به قدیم خاطرنشان کرده است که از یک سو، معلول از علت تامه خود قابل جداشدن نیست و از سوی دیگر، [[علت]] این حوادث باید حادث باشد؛ چنانکه در مسئله ربط ثابت به متغیر، پرسش این است که چگونه میتوان امر متغیر را به شیء ثابت نسبت داد؟ امامخمینی برای رفع این مشکل بنابر روش مشائی و اشراقی، راههایی به دست داده و در نهایت به روش حکمت متعالیه و بر مبنای حرکت جوهری پاسخ داده است.{{ببینید|متن=ببینید|ربط حادث به قدیم}} | ||
===معرفتشناسی=== | ===معرفتشناسی=== | ||
امامخمینی مبانی | امامخمینی مبانی معرفتشناسی خود را در آثار گوناگون و در اثبات دیدگاههای مختلف حکمی، عرفانی و دینی به کار گرفته است و این امر نشاندهنده انسجام ساختار معرفتشناسی ایشان است. این معنا با نگاهی کوتاه بر دیدگاهها، مبانی و نقدهای مبسوط ایشان بر دیگران روشن میشود: | ||
* [[علم]]: اندیشمندان در بیان حقیقت علم، آرای مختلفی دارند. امامخمینی در تبیین و تقریر حقیقت علم، دو روش را در پیش گرفته است: یکی روش مشهور که همان ماهویبودن علم است و دیگری روش [[حکمت متعالیه]]. ایشان حقیقت علم را مانند حقیقت | * [[علم]]: اندیشمندان در بیان حقیقت علم، آرای مختلفی دارند. امامخمینی در تبیین و تقریر حقیقت علم، دو روش را در پیش گرفته است: یکی روش مشهور که همان ماهویبودن علم است و دیگری روش [[حکمت متعالیه]]. ایشان حقیقت علم را مانند حقیقت [[وجود]]، یک حقیقت مشکک میداند؛ یعنی اختلاف میان مصادیق آن به شدت و ضعف میباشد که هم بر کشف ناقصی که در یک موجود است، صادق است و هم بر کشف تام و تمام به نحو حقیقی؛ از اینرو در صدق مفهوم، هیچ فردی بر فرد دیگر مزیت ندارد؛ بلکه فرق از جهت شدت و کمال و ضعف و نقصان در حقایق خارجی است. | ||
امامخمینی ملاک علم را حضور میداند و انطباق علم بر معلوم را با دو مسلک و طریق بررسی میکند؛ یکی به نحو حلولی و کیف نفسانیبودن علم و دیگری به نحو قیام صدوری، و از آنجا که ملاک علم نزد ایشان حضور است و قیام صدوری به نفس دارد، بر این باور است که صورتهای ذهنی نزد نفس، معلوم بالذاتاند و نفس به واسطه مطابقت صورتهای ذهنی با صورتهای خارجی، به خارج، بالعرض، علم پیدا میکند. ایشان همچنین به اقسام علم، سریان علم بر اساس اصالت و تشکیک وجود پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|علم}} | امامخمینی ملاک علم را حضور میداند و انطباق علم بر معلوم را با دو مسلک و طریق بررسی میکند؛ یکی به نحو حلولی و کیف نفسانیبودن علم و دیگری به نحو قیام صدوری، و از آنجا که ملاک علم نزد ایشان حضور است و قیام صدوری به نفس دارد، بر این باور است که صورتهای ذهنی نزد نفس، معلوم بالذاتاند و نفس به واسطه مطابقت صورتهای ذهنی با صورتهای خارجی، به خارج، بالعرض، علم پیدا میکند. ایشان همچنین به اقسام علم، سریان علم بر اساس [[اصالت وجود|اصالت]] و [[تشکیک در وجود|تشکیک وجود]] پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|علم}} | ||
* [[وجود ذهنی]]: یکی از بحثهایی که از سویی با فلسفه و از سوی دیگر با معرفتشناسی مرتبط است، بحث از وجود ذهنی است. فلاسفه درباره وجود ذهنی آرای مختلفی دارند و درباره آن اشکالهای فراوانی مطرح ساختهاند و دشواری پاسخ به این اشکالها موجب شده آرای متنوعی در باب وجود ذهنی پدید آید. امامخمینی به برخی اشکالهای وجود ذهنی پرداخته و با بررسی اقوال و آرا به این محذور که حکما تصورات را | * [[وجود ذهنی]]: یکی از بحثهایی که از سویی با فلسفه و از سوی دیگر با معرفتشناسی مرتبط است، بحث از وجود ذهنی است. فلاسفه درباره وجود ذهنی آرای مختلفی دارند و درباره آن اشکالهای فراوانی مطرح ساختهاند و دشواری پاسخ به این اشکالها موجب شده آرای متنوعی در باب وجود ذهنی پدید آید. امامخمینی به برخی اشکالهای وجود ذهنی پرداخته و با بررسی اقوال و آرا به این محذور که حکما تصورات را کیف نفسانی و در عین جوهربودن، [[عرض]] نیز میدانند، پاسخ داده است.{{ببینید|متن=ببینید|علم |وجود}} | ||
* اتحاد عاقل و معقول: مسئله | * اتحاد عاقل و معقول: مسئله اتحاد عقل و عاقل و معقول همواره میان فلاسفه مورد بحث بوده است. [[ملاصدرا]] نخستین فیلسوفی است که بر اساس مبانی نظام فلسفی خود این مسئله را ثابت کرده است. امامخمینی نیز با توجه به اصولی چون [[اصالت وجود]]، تشکیک در وجود و حرکت جوهری اشتدادی، به بحث از [[اتحاد عاقل و معقول]] پرداخته است. | ||
امامخمینی همسو با حکمت متعالیه، بر این باور است که | امامخمینی همسو با حکمت متعالیه، بر این باور است که اتحاد عاقل و معقول دو مورد دارد: علم در مرتبه ذات و علم نفس به غیر خود؛ یعنی علم اشراقی نفس به صورتها و قضایا به نحو تفصیل. ایشان در اثبات اتحاد عاقل و معقول بر مبنای دو قاعده «کلّ عالِم مجرد» و «کلّ مجرد عالِم» بر این باور است که طبق این دو قاعده، علم عین عالم و عالم عین علم است و مجرد، علم به مجرد دارد؛ پس نفس باید در مقام عالمیت به شیء دیگر مجرد باشد و چون عاقل با معقول متحد است، در این صورت معقول نیز مجرد است و عاقل عین معقول و معقول عین عاقل است. ایشان ازجمله ثمرات و کاربردهای مسئله اتحاد عاقل و معقول را در اثبات قوه خیال، تبیین چگونگی استکمال نفس و اثبات اتحاد نفس با عقل فعال میداند.{{ببینید|متن=ببینید|اتحاد عاقل و معقول |علم}} | ||
===خداشناسی=== | ===خداشناسی=== | ||
فیلسوفان اسلامی، همواره به معرفت ذات الهی توجه داشته و آن را با [[واجبالوجود]] فلسفی منطبق میکردند. امامخمینی نیز به بحث [[خداشناسی]] پرداخته و با استناد به آیات الهی براهین فلسفی و کلامی آن را بررسی کرده است: {{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} | فیلسوفان اسلامی، همواره به معرفت ذات الهی توجه داشته و آن را با [[واجبالوجود]] فلسفی منطبق میکردند. امامخمینی نیز به بحث [[خداشناسی]] پرداخته و با استناد به آیات الهی براهین فلسفی و کلامی آن را بررسی کرده است: {{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} | ||
====راههای اثبات خداوند==== | ====راههای اثبات خداوند==== | ||
امامخمینی راههای | امامخمینی راههای اثبات وجود خدا را با توجه به روش و مبنا متفاوت میداند و برخی براهین را عقلی و فلسفی و برخی را طبیعی و برخی دیگر را کلامی میشمارد.{{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} | ||
ادله خداشناسی دو راه دارد؛ یکی راه عقل و دیگری راه فطرت؛ ادلهای که از راه عقل بر اثبات خدا ذکر شده سه قسم است: | ادله خداشناسی دو راه دارد؛ یکی راه عقل و دیگری راه فطرت؛ ادلهای که از راه عقل بر اثبات خدا ذکر شده سه قسم است: | ||
* براهین مفهومی؛ | * براهین مفهومی؛ | ||
* براهین جهانشناسی ( | * براهین جهانشناسی (برهان وجوب و امکان، برهان حرکت، برهان حدوث و قدم و برهان نظم)؛ | ||
* برهان صدیقین.{{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} ایشان همچنین فطرت و عشق به کمال را یکی از ادله خداشناسی میشمارد و به دو روش از طریق فطرت برای اثبات کمال مطلق استدلال میکند.{{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی |فطرت}} | * برهان صدیقین.{{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} ایشان همچنین فطرت و عشق به کمال را یکی از ادله خداشناسی میشمارد و به دو روش از طریق فطرت برای اثبات کمال مطلق استدلال میکند.{{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی |فطرت}} | ||
====توحید==== | ====توحید==== | ||
در [[فلسفه اسلامی]]، توحید خداوند پس از اثبات وجود واجبتعالی، یکی از مهمترین و دشوارترین مسائل الهیات به معنای اخص است. تبیین رابطه فاعلیت انسان و فاعلیت خداوند، مسئله جبر و | در [[فلسفه اسلامی]]، توحید خداوند پس از اثبات وجود واجبتعالی، یکی از مهمترین و دشوارترین مسائل الهیات به معنای اخص است. تبیین رابطه فاعلیت انسان و فاعلیت خداوند، مسئله [[جبر و اختیار]]، مباحث [[علم الهی|علم]]، [[اراده الهی|اراده]] و [[قدرت الهی|قدرت مطلقه الهی]]، مشکل شرور در نظام هستی و چگونگی انتساب آن به خداوند، ازجمله مسائلی است که در مبحث توحید به حل آنها پرداخته میشود.{{ببینید|متن=ببینید|توحید (فلسفه و کلام)}} | ||
====توحید ذاتی==== | ====توحید ذاتی==== | ||
امامخمینی با بیان اقسام توحید، توحید ذاتی را در دو مرحله، بساطت ذات ( | امامخمینی با بیان اقسام توحید، توحید ذاتی را در دو مرحله، بساطت ذات (توحید احدی) و نفی شریک (توحید واحدی) بررسی کرده، برای هر دو قسم برهان اقامه میکند و در پاسخ به [[شبهه ابنکمونه]]، معتقد است بر مبنای اصالت وجود در دار هستی یک حقیقت بیشتر موجود نیست و مراتب وجود در حقیقت وجود، مختلف نیستند، بلکه اختلاف به شدت و ضعف است؛ در این صورت اگر یکی از دو واجب فرضی، همین حقیقت اصیل باشد، با توجه به اصالت وجود، واجب دیگری که به تمام ذات حقیقت با این واجب مخالف است، یا عدم است یا ماهیت، و طبق اصالت وجود ثابت شده که [[ماهیت]] امری اعتباری است؛ بنابراین فرد دوم واجب، باید عدم باشد؛ زیرا تنها عدم است که از تمام جهات و به تمام ذات با وجود، متباین است.{{ببینید|متن=ببینید|توحید (فلسفه و کلام)|حکما |عدم}} | ||
====توحید صفاتی==== | ====توحید صفاتی==== | ||
توحید صفاتی به معنای این است که صفات خداوند عین ذات اوست و در خارج، ذات و صفات با یک وجود موجودند. درباره صفات الهی با ذات میان اندیشمندان اسلامی اختلاف است. امامخمینی با رد سخن [[اشاعره]] و [[معتزله]] بر این باور است که [[اسما و صفات الهی|صفات خداوند]] از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذات الهیاند.{{ببینید|متن=ببینید|توحید (فلسفه و کلام)|اسما و صفات}} ایشان در اثبات توحید صفاتی دو دسته دلیل نقضی و حلی آورده است{{ببینید|متن=ببینید|توحید (۱)}} | |||
====توحید افعالی==== | ====توحید افعالی==== | ||
امامخمینی در بیان توحید افعالی معتقد است حقتعالی در انجام فعل، واحد است و وجود شریک در فعل او و تفویض الهی به غیر محال است. در نگاه ایشان تبیین توحید افعالی و انحصار تاثیر و فاعلیت حقتعالی با توجه به بحث علیت و اصالت وجود سامان میگیرد؛ زیرا حقتعالی فاعلی است که در مبدابودن برای همه اشیا مستقل است و در ایجاد و علیت خود قائم به ذات است.{{ببینید|متن=ببینید|توحید (۱) |جبر و اختیار |کلام |علیت}} | امامخمینی در بیان توحید افعالی معتقد است حقتعالی در انجام فعل، واحد است و وجود شریک در فعل او و تفویض الهی به غیر محال است. در نگاه ایشان تبیین توحید افعالی و انحصار تاثیر و فاعلیت حقتعالی با توجه به بحث علیت و اصالت وجود سامان میگیرد؛ زیرا حقتعالی فاعلی است که در مبدابودن برای همه اشیا مستقل است و در ایجاد و علیت خود قائم به ذات است.{{ببینید|متن=ببینید|توحید (۱) |جبر و اختیار |کلام |علیت}} | ||
در نگاه امامخمینی، همه موجودات امکانی با همه افعال و آثار خود، از شئون و تجلیات حق شمرده شده و تنها از وجود مجازی برخوردارند{{ببینید|متن=ببینید|وحدت | در نگاه امامخمینی، همه موجودات امکانی با همه افعال و آثار خود، از شئون و تجلیات حق شمرده شده و تنها از وجود مجازی برخوردارند{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود |تشکیک در وجود |جبر و اختیار |کلام}}؛ همچنین توحید در نگاه ایشان نگرشی اساسی و دارای کارکردهای فردی و اجتماعی است؛ کارکردهای فردی چون اعتماد به خدا، امید به خدا و آرامش و کارکردهای اجتماعی مانند نفی طاغوت، وحدت کلمه، استقرار عدالت و آزادی و حقوق اجتماعی.{{ببینید|متن=ببینید|توحید (۱)}} | ||
====علم الهی==== | ====علم الهی==== | ||
مسئله [[علم الهی]] بهویژه علم ذاتی حقتعالی به تفاصیل اشیا یا همان علم پیش از ایجاد به موجودات، از مسائل بسیار مهم خداشناسی میان متکلمان، فیلسوفان و عارفان است. [[ملاصدرا]] تبیین چگونگی علم تفصیلی حقتعالی به اشیا پیش از ایجاد ـ را از دشوارترین مسائل فلسفی میداند. امامخمینی در بیان علم الهی روش ملاصدرا را برگزیده و آن را با روایات صادر از [[اهل بیت(ع)]]، از منبع ولایت پیوند داده است. ایشان که درک و فهم معارف الهی، ازجمله علم الهی را از عهده مجادلههای اهل فلسفه و کلام بیرون میداند، این درک را مخصوص صاحبدلانی شمرده است که از مشکلات [[نبوت]] و مصباح ولایت همراه با ریاضتهای بسیار بهرهمند شدهاند. ایشان با تمسک به روایات اهل بیت(ع) سه مسئله مهم پیش از ایجاد، تعلق علم حق به معلومات و رابطه سمع و بصر حق با علم الهی را حل کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|علم الهی}} | مسئله [[علم الهی]] بهویژه علم ذاتی حقتعالی به تفاصیل اشیا یا همان علم پیش از ایجاد به موجودات، از مسائل بسیار مهم خداشناسی میان متکلمان، فیلسوفان و عارفان است. [[ملاصدرا]] تبیین چگونگی علم تفصیلی حقتعالی به اشیا پیش از ایجاد ـ را از دشوارترین مسائل فلسفی میداند. امامخمینی در بیان علم الهی روش ملاصدرا را برگزیده و آن را با روایات صادر از [[اهل بیت(ع)]]، از منبع ولایت پیوند داده است. ایشان که درک و فهم معارف الهی، ازجمله علم الهی را از عهده مجادلههای اهل [[فلسفه]] و [[کلام]] بیرون میداند، این درک را مخصوص صاحبدلانی شمرده است که از مشکلات [[نبوت]] و مصباح ولایت همراه با ریاضتهای بسیار بهرهمند شدهاند. ایشان با تمسک به [[حدیث|روایات اهل بیت(ع)]] سه مسئله مهم پیش از ایجاد، تعلق علم حق به معلومات و رابطه سمع و بصر حق با علم الهی را حل کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|علم الهی}} | ||
امامخمینی مراتبی برای علم حقتعالی بیان میکند: علم در مرحله بطون که به علم به مرتبه ذات و مرتبه احدیت و مرتبه واحدیت تقسیم میشود{{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت |علم الهی}}؛ علم در مرحله ظهور عینی؛ علم در مرتبه عقل و قلم اعلی{{ببینید|متن=ببینید|قضا و قدر |عقل (۱) | | امامخمینی مراتبی برای علم حقتعالی بیان میکند: علم در مرحله بطون که به علم به مرتبه ذات و مرتبه احدیت و مرتبه واحدیت تقسیم میشود{{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت |علم الهی}}؛ علم در مرحله ظهور عینی؛ علم در مرتبه عقل و قلم اعلی{{ببینید|متن=ببینید|قضا و قدر |عقل(۱)|علم الهی}}؛ علم در مرتبه صور مُثل افلاطونی در مرتبه بعد انکشاف اشیا در نفوس کلیه، و علم در مرتبه عالم ماده و قدر عینی.{{ببینید|متن=ببینید|علم الهی |قضا و قدر |عقل(۱)}} | ||
===انسانشناسی=== | ===انسانشناسی=== | ||
انسانشناسی امامخمینی، مباحث گستردهای را از تعریف، هویت نفس، حدوث و تجرد نفس تا ادراک مسائل معاد و شئون و احوال اخروی نفس در بر میگیرد. ایشان در این عرصه نیز به همسویی خود با آرای حکمت متعالیه تصریح دارد: | انسانشناسی امامخمینی، مباحث گستردهای را از تعریف، هویت نفس، حدوث و تجرد نفس تا ادراک مسائل معاد و شئون و احوال اخروی نفس در بر میگیرد. ایشان در این عرصه نیز به همسویی خود با آرای حکمت متعالیه تصریح دارد: | ||
* نفسشناسی: امامخمینی در مسئله نفس و ارتباط آن با بدن، همانند ملاصدرا به دو رویکرد عقلی و نقلی توجه کرده است. ایشان تلازم میان نفس و بدن را ذاتی میداند و به پیروی ملاصدرا تعلق نفس به بدن را از جهت طبیعی و در آغاز حدوث، از نوع تعلق صورت به ماده میداند.{{ببینید|متن=ببینید|نفس}} | * نفسشناسی: امامخمینی در مسئله نفس و ارتباط آن با بدن، همانند [[ملاصدرا]] به دو رویکرد عقلی و نقلی توجه کرده است. ایشان تلازم میان نفس و بدن را ذاتی میداند و به پیروی ملاصدرا تعلق نفس به بدن را از جهت طبیعی و در آغاز حدوث، از نوع تعلق صورت به ماده میداند.{{ببینید|متن=ببینید|نفس}} | ||
* حدوث و قِدم نفس: گروهی از حکما به پیروی از [[افلاطون]] به قدم نفس و گروهی دیگر به پیروی از [[ارسطو]] به حدوث آن معتقدند و بیشتر فلاسفه اسلامی این نظر را پذیرفتهاند. امامخمینی با بیان اینکه نفس جسمانیةالحدوث است، همسو با حکمت متعالیه برای نفس سه نشئه پیش از طبیعت، در | * حدوث و قِدم نفس: گروهی از حکما به پیروی از [[افلاطون]] به قدم نفس و گروهی دیگر به پیروی از [[ارسطو]] به حدوث آن معتقدند و بیشتر فلاسفه اسلامی این نظر را پذیرفتهاند. امامخمینی با بیان اینکه نفس جسمانیةالحدوث است، همسو با حکمت متعالیه برای نفس سه نشئه پیش از طبیعت، در طبیعت و پس از طبیعت قائل است. ایشان جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء بودن نفس را جز با حرکت اشتدادی نفس امکانپذیر نمیداند و بر این باور است نفس حقیقت واحدهای است که از نقص رو به کمال میرود و در سیر استکمالی خود رو به تجرد دارد و پیوسته در حال بالفعل شدن است.{{ببینید|متن=ببینید|نفس |قواعد فلسفی}} | ||
* رابطه نفس با قوا: در حکمت متعالیه با توجه به قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» بیان شده که نفس در عین بساطت، با قوای خود اتحاد دارد و قوا به منزله مظاهر و مجالی نفس هستند.{{ببینید|متن=ببینید|نفس |قواعد فلسفی}} امامخمینی نیز با تاکید بر این قاعده، بر این باور است که میان قوای نفس با وجود نفس هیچگونه تفاوتی نیست و این رابطه از قبیل رابطه ابزاری نیست، بلکه رابطه اتحادی است.{{ببینید|متن=ببینید|نفس |قواعد فلسفی}} | * رابطه نفس با قوا: در حکمت متعالیه با توجه به قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» بیان شده که نفس در عین بساطت، با قوای خود اتحاد دارد و قوا به منزله مظاهر و مجالی نفس هستند.{{ببینید|متن=ببینید|نفس |قواعد فلسفی}} امامخمینی نیز با تاکید بر این قاعده، بر این باور است که میان قوای نفس با وجود نفس هیچگونه تفاوتی نیست و این رابطه از قبیل رابطه ابزاری نیست، بلکه رابطه اتحادی است.{{ببینید|متن=ببینید|نفس |قواعد فلسفی}} | ||
* عقل و مراتب آن: [[عقل]] از جهت معرفتشناختی، قوهای از قوای [[نفس]] و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود. فلاسفه با الهامگرفتن از آیات الهی و روایات به تحلیل مسئله عقل پرداختهاند. منزلت عقل در اندیشه امامخمینی را میتوان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مطالعه کرد. ایشان با نگارش کتابی درباره عقل و جنود آن، تصویری روشن از حقیقت عقل و ویژگیهای آن به دست میدهد و عقل را اساس همه فضایل میداند. ایشان همسو با حکما عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم و از آنها به قوه فعاله و هادیه یاد میکند و [[عقل نظری]] را دارای مراتبی میداند: | * عقل و مراتب آن: [[عقل]] از جهت معرفتشناختی، قوهای از قوای [[نفس]] و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود. فلاسفه با الهامگرفتن از آیات الهی و روایات به تحلیل مسئله عقل پرداختهاند. منزلت عقل در اندیشه امامخمینی را میتوان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مطالعه کرد. ایشان با نگارش کتابی درباره عقل و جنود آن، تصویری روشن از حقیقت عقل و ویژگیهای آن به دست میدهد و عقل را اساس همه فضایل میداند. ایشان همسو با حکما عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم و از آنها به قوه فعاله و هادیه یاد میکند و [[عقل نظری]] را دارای مراتبی میداند: | ||
* | * عقل هیولایی؛ | ||
* | * عقل بالملکه؛ | ||
* | * عقل بالفعل؛ | ||
* | * عقل بالمستفاد. ایشان معتقد است غایت عقل عملی و نظری فنای فی الله است.{{ببینید|متن=ببینید|عقل (۲)}} | ||
===معادشناسی=== | ===معادشناسی=== | ||
در اندیشه فلسفی امامخمینی و در بخش | در اندیشه فلسفی امامخمینی و در بخش [[انسانشناسی]]، مسئله معادشناسی از جایگاه مهمی برخوردار است. اعتقاد به [[تناسخ]]، [[مرگ]]، [[معاد جسمانی]]، [[قیامت]] و [[بهشت و جهنم]] از مسلماتی است که امامخمینی در بسیاری از آثار خود از آنها بهره برده است. | ||
* تناسخ: امامخمینی با تحلیل اقسام تناسخ به ابطال مطلق تناسخ (نزولی ـ صعودی) پرداخته است. عمده ادله امامخمینی برای ابطال تناسخ، دیدگاههایی است که ایشان در مسئله نفسشناسی و تاکید بر اصولی مانند حرکت جوهری اشتدادی و اتحاد ترکیبی نفس و بدن طرح کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|تناسخ}} | * تناسخ: امامخمینی با تحلیل اقسام تناسخ به ابطال مطلق تناسخ (نزولی ـ صعودی) پرداخته است. عمده ادله امامخمینی برای ابطال تناسخ، دیدگاههایی است که ایشان در مسئله نفسشناسی و تاکید بر اصولی مانند حرکت جوهری اشتدادی و اتحاد ترکیبی نفس و بدن طرح کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|تناسخ}} | ||
* مرگ: امامخمینی با تبیین حقیقت مرگ و چگونگی آن، نگاه مادی به مرگ را نقد کرده است. ایشان بر این باور است که مرگ امری وجودی و انتقال از نشئه مُلکی به نشئه ملکوتی است. ایشان در آثار خود به اقسام سهگانه مرگ؛ یعنی طبیعی، اخترامی و ارادی پرداخته، عامل مرگ طبیعی را کمال نفس و استقلال آن به واسطه حرکت جوهری میداند.{{ببینید|متن=ببینید|مرگ}} | * مرگ: امامخمینی با تبیین حقیقت مرگ و چگونگی آن، نگاه مادی به مرگ را نقد کرده است. ایشان بر این باور است که مرگ امری وجودی و انتقال از نشئه مُلکی به نشئه ملکوتی است. ایشان در آثار خود به اقسام سهگانه مرگ؛ یعنی طبیعی، اخترامی و ارادی پرداخته، عامل مرگ طبیعی را کمال نفس و استقلال آن به واسطه [[حرکت جوهری]] میداند.{{ببینید|متن=ببینید|مرگ}} | ||
* معاد جسمانی: یکی از جنجالیترین موضوعات در حوزه مباحث مربوط به دین، معاد جسمانی در برابر | * معاد جسمانی: یکی از جنجالیترین موضوعات در حوزه مباحث مربوط به دین، معاد جسمانی در برابر معاد روحانی است. حکما همه بر اصل معاد جسمانی اتفاق نظر دارند، اما در امکان اقامه برهان عقلی بر آن اختلاف است. امامخمینی معاد را ضرورت همه ادیان و از اصول ایمان و [[فطرت|فطرت بشری]] میداند. ایشان با شرح و تبیین اصول یازدهگانه صدرایی به اثبات معاد جسمانی پرداخته است. | ||
امامخمینی در بحث معاد تاکید بر هماهنگی عقل و [[دین]] دارد. ایشان بر پایه مبانی حکمت متعالیه افزون بر معاد جسمانی، به اثبات عینیت بدن دنیوی با بدن اخروی پرداخته است. کمال بدن مادی انسان به گونه جمعی اندماجی، در صورت نفسی حضور دارد، امّا لزومی ندارد برای حفظ عینیت نواقص بدن، یعنی مادیت و لوازم مادیت را در بدن اخروی لحاظ کرد. {{ببینید|متن=ببینید|معاد}} | امامخمینی در بحث معاد تاکید بر هماهنگی عقل و [[دین]] دارد. ایشان بر پایه مبانی [[حکمت متعالیه]] افزون بر معاد جسمانی، به اثبات عینیت بدن دنیوی با بدن اخروی پرداخته است. کمال بدن مادی انسان به گونه جمعی اندماجی، در صورت نفسی حضور دارد، امّا لزومی ندارد برای حفظ عینیت نواقص بدن، یعنی مادیت و لوازم مادیت را در بدن اخروی لحاظ کرد. {{ببینید|متن=ببینید|معاد}} | ||
* قیامت: یکی از مسائل مهم مربوط به معاد، قیامت و مراتب آن است. در نظام فلسفی عرفانی امامخمینی قیامت امری زمانمند نبوده، دارای مراتبی است و این مراتب در قیامت با هر نفسی جداگانه در | * قیامت: یکی از مسائل مهم مربوط به معاد، قیامت و مراتب آن است. در نظام فلسفی عرفانی امامخمینی قیامت امری زمانمند نبوده، دارای مراتبی است و این مراتب در قیامت با هر نفسی جداگانه در قوس صعود متحقق میشود.{{ببینید|متن=ببینید|قیامت}} همچنین ایشان به بحث از [[حشر]] روز جزا پرداخته، آن را از مسائل مورد اعتقاد تمام شرایع الهی میداند.{{ببینید|متن=ببینید|حشر}} | ||
* بهشت و جهنم: امامخمینی حقیقت بهشت و جهنم را همان ظهور اعمال نیک و بد انسان میداند که در آخرت به صورت باطنی و ملکوتی برای انسان ظاهر میشود. ایشان برای بهشت و جهنم اقسامی قائل است و به بحثهایی چون مکان و خلود بهشت و جهنم نیز پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|بهشت و جهنم |تجسم اعمال}} | * بهشت و جهنم: امامخمینی حقیقت بهشت و جهنم را همان ظهور اعمال نیک و بد انسان میداند که در آخرت به صورت باطنی و ملکوتی برای انسان ظاهر میشود. ایشان برای بهشت و جهنم اقسامی قائل است و به بحثهایی چون مکان و خلود بهشت و جهنم نیز پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|بهشت و جهنم |تجسم اعمال}} | ||
==اندیشههای عرفانی== | ==اندیشههای عرفانی== | ||
یکی از برجستهترین عرصههای فعالیت علمی امامخمینی، عرفان نظری و عملی است. ویژگی بارز در این عرصه، ظهور امامخمینی در هر دو زمینه عرفان نظری و عملی است که در دو حیطه «روش» و «محتوا» به تکمیل عرفان نظری و عملی موفق شده است. ایشان از یکسو، مباحث فلسفی را تا افق عرفان نظری بالا میبرد و از سوی دیگر، به مباحث عرفان نظری زبان غنیتری داده است. از اینرو، در آثار عرفانی امامخمینی بهدستدادن دقتها و تحلیلهای بسیار ظریف براساس مبانی عرفان متعال، حضور و بروز نمایانی دارد و باید اذعان کرد تحقیقات عرفانی ایشان حتی از بعضی محققان دوره دوم دانش عرفان نظری، یعنی پیروان [[محیالدین ابنعربی]]، مانند [[مؤیدالدین جندی]]، [[عبدالرزاق کاشانی]]، [[داوودبنمحمود قیصری]]، [[ابنترکه اصفهانی]] و [[عبدالرحمان جامی]] نیرومندتر به نظر میرسد.{{ببینید|متن=ببینید|عرفا}} | یکی از برجستهترین عرصههای فعالیت علمی امامخمینی، عرفان نظری و عملی است. ویژگی بارز در این عرصه، ظهور امامخمینی در هر دو زمینه عرفان نظری و عملی است که در دو حیطه «روش» و «محتوا» به تکمیل عرفان نظری و عملی موفق شده است. ایشان از یکسو، مباحث فلسفی را تا افق عرفان نظری بالا میبرد و از سوی دیگر، به مباحث عرفان نظری زبان غنیتری داده است. از اینرو، در آثار عرفانی امامخمینی بهدستدادن دقتها و تحلیلهای بسیار ظریف براساس مبانی عرفان متعال، حضور و بروز نمایانی دارد و باید اذعان کرد تحقیقات عرفانی ایشان حتی از بعضی محققان دوره دوم دانش عرفان نظری، یعنی پیروان [[محیالدین ابنعربی]]، مانند [[مؤیدالدین جندی]]، [[عبدالرزاق کاشانی]]، [[داوودبنمحمود قیصری]]، [[ابنترکه اصفهانی]] و [[عبدالرحمان جامی]] نیرومندتر به نظر میرسد.{{ببینید|متن=ببینید|عرفا}} | ||
امامخمینی در آثار عرفانی خود کارهای ابتکاری دارد و آثار پیشینیان را در محتوا، حجم و روش، گسترش داده است و مسائل عماء، [[فیض اقدس]] و [[فیض مقدس]] و | امامخمینی در آثار عرفانی خود کارهای ابتکاری دارد و آثار پیشینیان را در محتوا، حجم و روش، گسترش داده است و مسائل عماء، [[فیض اقدس]] و [[فیض مقدس]] و مشیت مطلقه ازجمله آنهاست. نکته مهم در مباحث ایشان تلاش برای انطباق مباحث عرفانی بر مضامین آیات و روایات است.{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود |نفس رحمانی |فیض اقدس و مقدس}} | ||
عرفا، عرفان نظری را «علم الحقایق و المشاهده و المکاشفه» و عرفان عملی را «علم التصوف و السلوک» نامیدهاند. عناصر و مؤلفههای عرفان نظری، ترجمه، تعبیر حقایق و معارف توحید است که عارف از راه شهود به دست آورده است. عناصر و مؤلفههای عرفان عملی تجربه سالکانه و حضور و شهود وجدانی جهت وصول به خدا میباشد.{{ببینید|متن=ببینید|عرفان}} | عرفا، عرفان نظری را «علم الحقایق و المشاهده و المکاشفه» و عرفان عملی را «علم التصوف و السلوک» نامیدهاند. عناصر و مؤلفههای عرفان نظری، ترجمه، تعبیر حقایق و معارف توحید است که عارف از راه [[کشف و شهود|شهود]] به دست آورده است. عناصر و مؤلفههای عرفان عملی تجربه سالکانه و حضور و شهود وجدانی جهت وصول به خدا میباشد.{{ببینید|متن=ببینید|عرفان}} | ||
امامخمینی عرفان نظری را معرفت به حقتعالی، شئون ذاتی و تجلیات اسمائی افعالی او در حضرت علمی و عینی به مشاهده حضوری میداند. عرفان نظری ایشان | امامخمینی عرفان نظری را معرفت به حقتعالی، شئون ذاتی و تجلیات اسمائی افعالی او در حضرت علمی و عینی به مشاهده حضوری میداند. عرفان نظری ایشان عرفان اسلامی است که از آموزههای عرفان شیعی بهره برده است و خصوصیت بارز آن بسط مبانی عرفانی در سطوحی فراگیر در حوزه [[اجتماع]]، [[فرهنگ]] و [[سیاست]] است. ایشان عرفان عملی را [[ریاضت]]، [[سلوک]] و رفع حجاب از وجه حقیقت و رؤیت ذلّ عبودیت میداند و معتقد است کسی که علم عرفان را به مرحله عقل و پس از آن از مرتبه عقل به مرتبه قلب برساند، [[صوفی]] است.{{ببینید|متن=ببینید|عرفان}} | ||
عرفان امامخمینی با الهامگرفتن از متون دینی و بر پایه نظام خاص عرفانی در قلمرو سه عنوان هستیشناسی، انسانشناسی و سلوک سالکانه میباشد: | عرفان امامخمینی با الهامگرفتن از متون دینی و بر پایه نظام خاص عرفانی در قلمرو سه عنوان هستیشناسی، انسانشناسی و سلوک سالکانه میباشد: | ||
===هستیشناسی=== | ===هستیشناسی=== | ||
خط ۴۹۶: | خط ۴۹۶: | ||
در نظام هستیشناسی و عرفانی امامخمینی، آنچه بالذات و حقیقتاً موجود است، وجود [[حقتعالی]] است و کثرات عالم، همه شئون و ظهورات او میباشند. دراین دیدگاه حقیقت وجود تشکیکبردار نیست، اما ظهورات و تجلیات آن، رابطه تشکیکی با هم دارند.{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود |وحدت و کثرت |تشکیک در وجود}} امامخمینی با ارجاع «[[علیت]]» به «تشاّن و ظهور»، بر وحدت وجود تاکید میکند و معتقد است که وجود اطلاقی حقتعالی مصداق بالذات موجود است و کثرات مصادیق بالعرض و حیث تقییدی شانی وجودند. تمام کثرات، به وسیله وجود حق موجودند.{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود}} | در نظام هستیشناسی و عرفانی امامخمینی، آنچه بالذات و حقیقتاً موجود است، وجود [[حقتعالی]] است و کثرات عالم، همه شئون و ظهورات او میباشند. دراین دیدگاه حقیقت وجود تشکیکبردار نیست، اما ظهورات و تجلیات آن، رابطه تشکیکی با هم دارند.{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود |وحدت و کثرت |تشکیک در وجود}} امامخمینی با ارجاع «[[علیت]]» به «تشاّن و ظهور»، بر وحدت وجود تاکید میکند و معتقد است که وجود اطلاقی حقتعالی مصداق بالذات موجود است و کثرات مصادیق بالعرض و حیث تقییدی شانی وجودند. تمام کثرات، به وسیله وجود حق موجودند.{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود}} | ||
====مقام ذات و مراتب تجلیات==== | ====مقام ذات و مراتب تجلیات==== | ||
مقام ذات از جهت اطلاق و احاطه وجودی به هیچ اسم و رسمی موسوم نیست، هیچ حکمی را نمیپذیرد، به هیچ وصفی متعین نمیشود و از هر گونه قید، حتی قید اطلاق منزه است که گاهی از آن به «غیب مطلق» و | مقام ذات از جهت اطلاق و احاطه وجودی به هیچ اسم و رسمی موسوم نیست، هیچ حکمی را نمیپذیرد، به هیچ وصفی متعین نمیشود و از هر گونه قید، حتی قید اطلاق منزه است که گاهی از آن به «غیب مطلق» و «غیب الغیوب» و «عنقای مُغرِب» تعبیر میشود. امامخمینی تاکید دارد که این مقام، معلوم و معروفِ احدی نشده و نخواهد شد؛ زیرا در برابر مقامات دیگر، همچون [[احدیت و واحدیت|احدیت، واحدیت]] و فیض منبسط نیست، بلکه در دل همه مقامات حاضر و در عین حال غیر همه آنهاست. مقام ذات دارای دو لحاظ است؛ لحاظ احدیت و لحاظ واحدیت.{{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت}} | ||
====تعینات حقی==== | ====تعینات حقی==== | ||
مجموعه تعیناتی که در بستر فیض الهی شکل میگیرد به دو دسته تعینات حقی ( | مجموعه تعیناتی که در بستر فیض الهی شکل میگیرد به دو دسته تعینات حقی (تعین اول و تعین ثانی) و تعینات خلقی ([[عالم عقل]]، [[عالم مثال]] و عالم ماده) تقسیم میشود.{{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}} مقام احدیت (تعین اول) پس از مرتبه ذات است. امامخمینی از مقام احدیت به اولین تعین، تجلی غیبی و مقام «بشرط» تعبیر میکند. در این مقام همه رسوم و تعینات مستهلکاند. به اعتقاد امامخمینی علم حقتعالی به ذات و در مقام احدیت، موجب علم به کمالات ذاتی و اسمائی است که با حرکت حبّی این کمالات به ظهور میرسند. ایشان حرکت حبّی را همان اظهار کمال و تجلی به [[اسما و صفات الهی]] میداند{{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت |حرکت}}؛ بنابراین چگونگی تنزل از تعین اول به تعین ثانی را به حرکت حبّی و شعور به کمال اسمائی میداند.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت}} | ||
از سوی دیگر، امامخمینی اعتبار ذات به حسب مقام جمع اسما و صفات را مقام واحدیت میداند که گاهی از این مقام به «مقام جمع الجمع»، «تعین ثانی»، «احدیت جمع الاسماء» و «مقام ربوبیت»، تعبیر میشود. به اعتقاد ایشان از آنجا که علم ذات به ذات، موجب شعور به کمال ذاتی و اسمائی میشود، لازمه آن پیدایش | از سوی دیگر، امامخمینی اعتبار ذات به حسب مقام جمع اسما و صفات را مقام واحدیت میداند که گاهی از این مقام به «مقام جمع الجمع»، «تعین ثانی»، «احدیت جمع الاسماء» و «مقام ربوبیت»، تعبیر میشود. به اعتقاد ایشان از آنجا که علم ذات به ذات، موجب شعور به کمال ذاتی و اسمائی میشود، لازمه آن پیدایش حرکت حبّی است.{{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت |حرکت}} | ||
====اسماء و صفات==== | ====اسماء و صفات==== | ||
معنای «اسم» در | معنای «اسم» در [[عرفان]]، ذات با صفتی خاص است. این صفت خاص، اضافهای اشراقی است که مستلزم نوعی تنزل از مقام ذات است. در نگاه عرفانی امامخمینی، اسمای الهی از جهت احاطه و عدم آن به صورت کلی و جزئی، در طول هم چینش یافتهاند؛ به گونهای که هر اسم کلی، اسمای جزئی تحت خود را به صورت اندماجی در خود داشته و همچنین در همه آنها سریان و ظهور دارد. به باور ایشان نخستین و کلیترین اسمی که در سرسلسله تعین ثانی و مقام واحدیت قرار میگیرد و همه اسما حتی، اسمای چهارگانه و هفتگانه، از آن نشئت میگیرند، اسم جامع «الله» است.{{ببینید|متن=ببینید|اسما و صفات |اسم اعظم}} | ||
====اعیان ثابته==== | ====اعیان ثابته==== | ||
بحث از [[اعیان ثابته]] یکی از مباحث اساسی و کلید فهم بسیاری از مباحث عرفانی است. امامخمینی از لوازم اسمای الهی با تعبیر «اعیان ثابته» یاد میکند. در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند. بنابراین ارتباط اسما با اعیان، ارتباط ظاهر و مظهر است. در نگاه ایشان چگونگی تقرر اعیان ثابته در حضرت علمیه و تعین ثانی، ثبوتی است نه وجودی. اعیان ثابته به لحاظ امکان یا عدم امکان وجود آثارشان در خارج، به دو گونهاند؛ ممکن و ممتنع. اعیان ثابتهای که امکان و استعداد ظهور در خارج دارند به زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حقتعالی درخواست کرده و موجود میشوند. امامخمینی مباحثی چون «[[جبر و اختیار]]»، «[[علم الهی]]»، «[[سرّ القدر]]» و | بحث از [[اعیان ثابته]] یکی از مباحث اساسی و کلید فهم بسیاری از مباحث عرفانی است. امامخمینی از لوازم اسمای الهی با تعبیر «اعیان ثابته» یاد میکند. در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند. بنابراین ارتباط اسما با اعیان، ارتباط ظاهر و مظهر است. در نگاه ایشان چگونگی تقرر اعیان ثابته در حضرت علمیه و تعین ثانی، ثبوتی است نه وجودی. اعیان ثابته به لحاظ امکان یا عدم امکان وجود آثارشان در خارج، به دو گونهاند؛ ممکن و ممتنع. اعیان ثابتهای که امکان و استعداد ظهور در خارج دارند به زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حقتعالی درخواست کرده و موجود میشوند. امامخمینی مباحثی چون «[[جبر و اختیار]]»، «[[علم الهی]]»، «[[سرّ القدر]]» و «نفس الامر» را با اعیان ثابته مرتبط دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|اعیان ثابته |سرالقدر |علم الهی |جبر و اختیار}} | ||
====نفس رحمانی==== | ====نفس رحمانی==== | ||
مقام واحدیت با تجلی نفس رحمانی که فیض گسترده حقتعالی است پدید میآید؛ یعنی هنگامی که ذات احدی حقتعالی بخواهد تجلی کند، بنابر قاعده «[[قاعده الواحد|الواحد]]»، تجلی واحدی از او پدید میآید که به اعتبار موطنهای متعدد متکثر شده است.{{ببینید|متن=ببینید|قاعده الواحد}} بنابراین، نفس رحمانی فیض واحدی است که از عرش تا فرش گسترده شده است.{{ببینید|متن=ببینید|نفس رحمانی |رحمت}} این نفس رحمانی و سریانی، دارای دو حصه است؛ حصّه فیض اقدس و حصّه فیض مقدس؛ با فیض اقدس اسما و اعیان در حضرت علمیه ظهور مییابد و با فیض مقدس، تعینات خلقی ظاهر میشود.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس}} | مقام واحدیت با تجلی نفس رحمانی که فیض گسترده حقتعالی است پدید میآید؛ یعنی هنگامی که ذات احدی حقتعالی بخواهد تجلی کند، بنابر قاعده «[[قاعده الواحد|الواحد]]»، تجلی واحدی از او پدید میآید که به اعتبار موطنهای متعدد متکثر شده است.{{ببینید|متن=ببینید|قاعده الواحد}} بنابراین، نفس رحمانی فیض واحدی است که از عرش تا فرش گسترده شده است.{{ببینید|متن=ببینید|نفس رحمانی |رحمت}} این نفس رحمانی و سریانی، دارای دو حصه است؛ حصّه فیض اقدس و حصّه فیض مقدس؛ با فیض اقدس اسما و اعیان در حضرت علمیه ظهور مییابد و با فیض مقدس، تعینات خلقی ظاهر میشود.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس}} | ||
به باور امامخمینی چون ذات الهی متعین به هیچ اسمی نیست، این حقیقت «مِن حیث هی هی» در هیچیک از مراتب هستی ظهوری ندارد؛ از اینرو برای ظهور اسما و بروز آنها نیاز به یک واسطه غیبی است که جانشین او برای ظهور در اسما و صفات باشد و آن فیض اقدس است.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس}} ایشان درباره ارتباط عماء با فیض اقدس دو دیدگاه مشهور را بررسی کرده، سپس نظر اختصاصی خود را بیان میکند. این دو دیدگاه یکی به اعتبار ویژگی حجاب، عماء را حضرت احدیت و دیگری به اعتبار ویژگی برزخیت و واسطهبودن، عماء را منطبق با حضرت واحدیت میداند، امامخمینی با جمع ویژگیهای این دو دیدگاه، حقیقت عماء را همان فیض اقدس میداند.{{ببینید|متن=ببینید|عماء |فیض اقدس و مقدس}} ازجمله ابتکارات امامخمینی در این مقام، تحلیل و بررسی رابطه تنگاتنگ خلافت و ولایت با فیض اقدس است. هیچیک از عرفا به این تفصیل، درباره فیض اقدس و مقدس سخن نگفته است.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس}} | به باور امامخمینی چون ذات الهی متعین به هیچ اسمی نیست، این حقیقت «مِن حیث هی هی» در هیچیک از مراتب هستی ظهوری ندارد؛ از اینرو برای ظهور اسما و بروز آنها نیاز به یک واسطه غیبی است که جانشین او برای ظهور در اسما و صفات باشد و آن فیض اقدس است.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس}} ایشان درباره ارتباط عماء با فیض اقدس دو دیدگاه مشهور را بررسی کرده، سپس نظر اختصاصی خود را بیان میکند. این دو دیدگاه یکی به اعتبار ویژگی حجاب، عماء را حضرت احدیت و دیگری به اعتبار ویژگی برزخیت و واسطهبودن، عماء را منطبق با حضرت واحدیت میداند، امامخمینی با جمع ویژگیهای این دو دیدگاه، حقیقت عماء را همان فیض اقدس میداند.{{ببینید|متن=ببینید|عماء |فیض اقدس و مقدس}} ازجمله ابتکارات امامخمینی در این مقام، تحلیل و بررسی رابطه تنگاتنگ [[خلافت و ولایت]] با فیض اقدس است. هیچیک از عرفا به این تفصیل، درباره فیض اقدس و مقدس سخن نگفته است.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس}} | ||
====تعینات خلقی==== | ====تعینات خلقی==== | ||
سیر تعینات پس از تعین ثانی، به خارج از صُقع ربوبی و عوالم خلقی میرسد. امامخمینی بر اساس مبانی و اصولی چون بساطت وجود، [[تشیک در وجود]] و اصل علیت به تبیین عوالم هستی پرداخته و از آنجا که با توجه به مبانی عرفانی، علیت به تشاّن و تشکیک در مراتب وجود، جای خود را به | سیر تعینات پس از تعین ثانی، به خارج از صُقع ربوبی و عوالم خلقی میرسد. امامخمینی بر اساس مبانی و اصولی چون بساطت وجود، [[تشکیک در وجود|تشیک در وجود]] و اصل علیت به تبیین [[عوالم هستی]] پرداخته و از آنجا که با توجه به مبانی عرفانی، علیت به تشاّن و تشکیک در مراتب وجود، جای خود را به تشکیک در مراتب ظهور میدهد، عوالم ظهور به جای عوالم وجود مینشیند و عوالم خلقی از سه عالم عقل، مثال و ماده تشکیل شده است: {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}} | ||
یکم. عالم عقل: عالم عقل با نظر به موجوداتی که در آن هستند، به دو مرتبه | یکم. عالم عقل: عالم عقل با نظر به موجوداتی که در آن هستند، به دو مرتبه جبروت که مرتبه فوقانی عالم عقل و جایگاه کروبیان است و مرتبه نازله عالم عقل که جایگاه «روحانیان» و «نفوس ناطقه» است، تقسیم میشود. امامخمینی عالم جبروت، عالم عقول و مفارقات را از ماده و زمان منزه میداند و از عقول به اسامی و اوصافی چون، عقول کلیه، مفارقه، مقدسه و سرادقات جمال تعبیر میکند.{{ببینید|متن=ببینید|عقل(۱) |ملائکه |عوالم هستی}} | ||
دوم. عالم مثال: این عالم به مرتبهای از وجود گفته میشود که واسطه میان عالم عقلی و عالم جسمانی است. نامهای دیگر این عالم، «عالم اشباح مجرده»، «عالم صور معقله»، «مُثُل معلقه» و «عالم مثال منفصل» است. البته عالم مثال به دو قسم | دوم. عالم مثال: این عالم به مرتبهای از وجود گفته میشود که واسطه میان عالم عقلی و عالم جسمانی است. نامهای دیگر این عالم، «عالم اشباح مجرده»، «عالم صور معقله»، «مُثُل معلقه» و «عالم مثال منفصل» است. البته عالم مثال به دو قسم مثال منفصل و مثال متصل تقسیم میشود و مثال منفصل با نامهای «خیال منفصل» و «مثال مطلق» نیز خوانده میشود؛ به همین ترتیب گاهی به مثال متصل نیز «خیال متصل» و «مثال مقید» گفته میشود.{{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی |برزخ |ملائکه}} | ||
امامخمینی عالم مثال و برزخ را در قوس نزول و قوس صعود بررسی کرده است و برزخ نزولی را همان عالم مثال منفصل میداند که در مراتب تنزل، پیش از عالم ماده بوده و بر آن حاکم است؛ اما در برزخ صعودی، مرحلهای است که انسان پس از مرگ، در آن به حیات خود ادامه میدهد.{{ببینید|متن=ببینید|بزرخ |عوالم هستی}} | امامخمینی عالم مثال و برزخ را در قوس نزول و قوس صعود بررسی کرده است و برزخ نزولی را همان عالم مثال منفصل میداند که در مراتب تنزل، پیش از عالم ماده بوده و بر آن حاکم است؛ اما در برزخ صعودی، مرحلهای است که انسان پس از مرگ، در آن به حیات خود ادامه میدهد.{{ببینید|متن=ببینید|بزرخ |عوالم هستی}} | ||
سوم. عالم ماده: عالم ماده را میتوان عالم شهادت، طبیعت و عالم اجسام نامید. عالم ماده، عالم حس و حضور است و آخرین مرتبه عوالم در قوس نزول و آخرین مرتبه نور وجود است. این عالم بر خلاف دیگر عوالم هستی، در حال حرکت، تغییر و تبدیل است.{{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}} | سوم. عالم ماده: عالم ماده را میتوان عالم شهادت، طبیعت و عالم اجسام نامید. عالم ماده، عالم حس و حضور است و آخرین مرتبه عوالم در قوس نزول و آخرین مرتبه نور وجود است. این عالم بر خلاف دیگر عوالم هستی، در حال حرکت، تغییر و تبدیل است.{{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}} | ||
===انسانشناسی=== | ===انسانشناسی=== | ||
در بخش انسانشناسی عرفانی امامخمینی نیز مسائل چندی مورد اهتمام ایشان است: | در بخش انسانشناسی عرفانی امامخمینی نیز مسائل چندی مورد اهتمام ایشان است: | ||
* جایگاه انسان: در عرفان اسلامی پس از مسئله [[توحید]] و | * جایگاه انسان: در عرفان اسلامی پس از مسئله [[توحید]] و وحدت شخصی وجود، مهمترین بحث مسئله [[انسان کامل]] است و در اندیشه و آثار عرفانی امامخمینی به مقام و جایگاه انسان کامل و سرّ ایجاد آن توجه شده است. ایشان انسان کامل را صورت اسم جامع «الله» و مظهر مرتبه [[احدیت و واحدیت]] در اعیان خارجی میداند. در نگاه ایشان انسان دارای ساحتهای متفاوت و نشآت وجودی گوناگونی است که هر بعدی از این ابعاد در تناسب با مرتبه و صورتی از [[جهان هستی]] تکون یافته است.{{ببینید|متن=ببینید|انسانشناسی}} | ||
* جامعیت انسان: امامخمینی بر پایه مبانی عرفانی، در تحلیل مسئله جامعیت انسان معتقد است انسان کامل مظهر اسم جامع «الله» است که جامع همه عوالم وجودی میباشد؛ از اینرو انسان کامل در همه ماسویالله سریان و حضور وجودی دارد؛ هرچند از چگونگی آن جز اولیا خبر ندارند.{{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}} | * جامعیت انسان: امامخمینی بر پایه مبانی عرفانی، در تحلیل مسئله جامعیت انسان معتقد است انسان کامل مظهر اسم جامع «الله» است که جامع همه عوالم وجودی میباشد؛ از اینرو انسان کامل در همه ماسویالله سریان و حضور وجودی دارد؛ هرچند از چگونگی آن جز اولیا خبر ندارند.{{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}} | ||
امامخمینی از منظر عرفانی حقیقت انسانی و انسان کامل را به عنوان حضرت پنجم از «[[حضرات خمس]]» به تفصیل بیان کرده است. حضرات خمس به تعین اول و ثانی (حضرت اول)، عالم عقل (حضرت دوم)، مثال (حضرت سوم) عالم ماده (حضرت چهارم) و | امامخمینی از منظر عرفانی حقیقت انسانی و انسان کامل را به عنوان حضرت پنجم از «[[حضرات خمس]]» به تفصیل بیان کرده است. حضرات خمس به تعین اول و ثانی (حضرت اول)، عالم عقل (حضرت دوم)، مثال (حضرت سوم) عالم ماده (حضرت چهارم) و انسان (حضرت پنجم) گفته میشود.{{ببینید|متن=ببینید|حضرات خمس}} | ||
* خلافت و ولایت انسان: خلافت و جانشینی انسان از مباحث مهم عرفانی است. این خلافت، گاه در مقام باطن و تکوین و گاه در مقام ظاهر و تشریع است. ولایت عبارت است از ارتباط بیواسطه انسان کامل با حقتعالی که از طریق فنای در حق حاصل میشود. | * [[خلافت و ولایت|خلافت و ولایت انسان]]: خلافت و جانشینی انسان از مباحث مهم عرفانی است. این خلافت، گاه در مقام باطن و تکوین و گاه در مقام ظاهر و تشریع است. ولایت عبارت است از ارتباط بیواسطه انسان کامل با حقتعالی که از طریق فنای در حق حاصل میشود. ولایت، باطن [[نبوت]] و رسالت است؛ زیرا هیچ پیامبر و رسولی به [[نبوت]] و رسالت نمیرسد مگر اینکه اول ولایت یافته باشد.{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}} | ||
امامخمینی از جمله عارفانی است که در مبحث ولایت اثر آفریده است. کتاب «[[مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه]]» ایشان توضیح مبسوطی است درباره ولایت و خلافت از دیدگاه عرفانی. این لطیفه الهی که همان حقیقت وجود منبسط و نفس رحمانی است، باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه است.{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}} ایشان با تحلیل جایگاه مقام ولایت، نبوت و رسالت، به تبیین مراتب ولایت میپردازد که در جای خود منحصر به وی میباشد.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس |خلافت و ولایت |نبوت |حقیقت محمدیه}} | امامخمینی از جمله عارفانی است که در مبحث ولایت اثر آفریده است. کتاب «[[مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه]]» ایشان توضیح مبسوطی است درباره ولایت و خلافت از دیدگاه عرفانی. این لطیفه الهی که همان حقیقت وجود منبسط و [[نفس رحمانی]] است، باطن خلافت ختمیه و ولایت مطلقه علویه است.{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}} ایشان با تحلیل جایگاه مقام ولایت، نبوت و رسالت، به تبیین مراتب ولایت میپردازد که در جای خود منحصر به وی میباشد.{{ببینید|متن=ببینید|فیض اقدس و مقدس |خلافت و ولایت |نبوت |حقیقت محمدیه}} | ||
* ختم ولایت: مسئله خاتم اولیا در میان عارفان مسلمان جایگاه مهمی دارد. امامخمینی همچون دیگر عارفان شیعی خاتم ولایت مطلقه را [[امیرالمؤمنین(ع)]] میداند و خاتم ولایت مقیده را [[مهدی موعود(ع)]] میشمارد.{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}} | * ختم ولایت: مسئله خاتم اولیا در میان عارفان مسلمان جایگاه مهمی دارد. امامخمینی همچون دیگر عارفان شیعی خاتم ولایت مطلقه را [[امیرالمؤمنین(ع)]] میداند و خاتم ولایت مقیده را [[امام زمان|مهدی موعود(ع)]] میشمارد.{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}} | ||
===سلوک سالکانه=== | ===سلوک سالکانه=== | ||
در آثار امامخمینی در یک نگاه کلی مراحل سیر و سلوک، مؤلفههای سلوکی و [[اسفار اربعه]] به گونه واضحی تبیین شده است. ایشان مبنای حرکت سلوک سالک را عشق فطری به | در آثار امامخمینی در یک نگاه کلی مراحل سیر و سلوک، مؤلفههای سلوکی و [[اسفار اربعه]] به گونه واضحی تبیین شده است. ایشان مبنای حرکت سلوک سالک را عشق فطری به کمال و عرفان عملی را نوعی حرکت باطنی و گذر از مقاطع و منازل، و در نهایت وصول میداند.{{ببینید|متن=ببینید|عرفان}} در عرفان عملی ایشان مباحث مهم و ارزشمندی مانند سرّ و ـ نقش [[ریاضت]]، خروج انسان از [[انانیت]] و خروج از [[حجب|حجب ظلمانی]] مطرح شده است{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس |حجب |حب نفس}}؛ نیز مباحث عمیقی، مانند [[قرب نوافل]] و [[قرب فرایض]]، تجلی ذاتی، مقام جمع و تمکین و تلوین، و تحلیلهای بسیار غنی، مانند انسلاخ وجودی، معراج تحلیلی و ترکیبی آمده است.{{ببینید|متن=ببینید|قرب نوافل و فرایض |توحید (۲) |کشف و شهود |فنا |تجلی}} | ||
محتوای عرفان عملی امامخمینی بر دو محور استوار است: | محتوای عرفان عملی امامخمینی بر دو محور استوار است: | ||
* توجه به اعمال و احوال قلبی و باطنی{{ببینید|متن=ببینید|قلب |محبت و عشق}}؛ | * توجه به اعمال و احوال قلبی و باطنی{{ببینید|متن=ببینید|قلب |محبت و عشق}}؛ | ||
* پیمودن منازل و مقامات سلوکی.{{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک}} ایشان مسلک سلوکی خود را بر پایه حدیث «مَن عَرَفَ نفسَه فَقَد عَرَفَ ربَّه» قرار داده است؛ از اینرو در آثار خود راه وصول معرفت توحیدی را | * پیمودن منازل و مقامات سلوکی.{{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک}} ایشان مسلک سلوکی خود را بر پایه حدیث «مَن عَرَفَ نفسَه فَقَد عَرَفَ ربَّه» قرار داده است؛ از اینرو در آثار خود راه وصول معرفت توحیدی را معرفت نفس دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|انسانشناسی |توحید (۲) |کشف و شهود |نفس}} از نگاه ایشان انسان فقر محض و عین ربط است و رکن اصلی سلوک، طرد انانیت و اتصال به حق میباشد.{{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک |حجب}} عرفان عملی امامخمینی را در این محورها میتوان نشان داد: | ||
====سلوک سالک==== | ====سلوک سالک==== | ||
به باور امامخمینی، سالک با سیر الی الله از تقید به اطلاق و از کثرت به سوی وحدت سیر عروجی داشته و با رسیدن به | به باور امامخمینی، سالک با سیر الی الله از تقید به اطلاق و از کثرت به سوی وحدت سیر عروجی داشته و با رسیدن به مقام فنای فی الله به نهایت سیر سالکان نایل میشود{{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک}}؛ این سلوک، تنها بر مدار بایدها و نبایدهای [[شریعت]] ممکن خواهد بود.{{ببینید|متن=ببینید|شریعت، طریقت و حقیقت |مقامات |سیر و سلوک}} | ||
====شرایط سلوک==== | ====شرایط سلوک==== | ||
امامخمینی برای سلوک شرایطی قائل است: | امامخمینی برای سلوک شرایطی قائل است: | ||
* عزم: نخستین گام برای سیر و سلوک | * عزم: نخستین گام برای سیر و سلوک عزم و اراده است{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس |سیر و سلوک}}؛ | ||
* ریاضت: [[ریاضت]] در عرفان امامخمینی جایگاه ویژهای دارد و یکی از فروع آن تمرین برای عبودیت و فرع دیگر آن تمرین برای ازمیانبردن رذایل اخلاقی و آراسته کردن خود به فضایل اخلاقی است{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس |سیر و سلوک}}؛ | * ریاضت: [[ریاضت]] در عرفان امامخمینی جایگاه ویژهای دارد و یکی از فروع آن تمرین برای عبودیت و فرع دیگر آن تمرین برای ازمیانبردن رذایل اخلاقی و آراسته کردن خود به فضایل اخلاقی است{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس |سیر و سلوک}}؛ | ||
خط ۵۴۶: | خط ۵۴۶: | ||
====مقامات سلوک==== | ====مقامات سلوک==== | ||
یکی از مباحث مفصل در [[سیر و سلوک]]، بحث مقامات و احوال است. سالک در حرکت خود به سوی | یکی از مباحث مفصل در [[سیر و سلوک]]، بحث مقامات و احوال است. سالک در حرکت خود به سوی کمال مطلق باید مقاماتی را طی کند. امامخمینی مقامات را به اعتبارات گوناگون و رویکردهای متفاوت مورد بررسی قرار داده است. ایشان در برخی موارد همسو با مشهور عرفا به اقسام صدگانه مقامات اشاره کرده و برخی از آنها نظیر [[یقظه]]، [[توبه]]{{ببینید|متن=ببینید|توبه}} [[محاسبه]]، [[انابه]]، {{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس |توبه}} [[تفکر]]، {{ببینید|متن=ببینید|تفکر}} ریاضت، تهذیب نفس، [[رضا]]، [[تسلیم]]، [[شکر]] و [[توکل]]{{ببینید|متن=ببینید|رضا |شکر |توکل}} را شرح داده است و در مواردی با توجه به مبانی معرفتی، مقامات را به چهار قسم تقسیم کرده است: | ||
* مقام علم؛ | * مقام علم؛ | ||
* مقام ایمان؛ | * مقام ایمان؛ | ||
* مقام طمانینه؛ | * مقام طمانینه؛ | ||
* مقام مشاهده. {{ببینید|متن=ببینید|مقامات | | * مقام مشاهده. {{ببینید|متن=ببینید|مقامات |طمأنینه |کشف و شهود}} | ||
====فنا==== | ====فنا==== | ||
خط ۵۵۶: | خط ۵۵۶: | ||
====اسفار اربعه==== | ====اسفار اربعه==== | ||
سالک الی الله به سوی حق سفر میکند و عارفان برای این سفر که همان توجه قلب به حق است، مراحلی شمردهاند. امامخمینی ضمن نقد دیدگاههای برخی اهل تحقیق در باب سیر و سلوک و اسفار اربعه، به دیدگاه اختصاصی خود میپردازد. اسفار اربعه از نگاه ایشان عبارتاند از: | سالک الی الله به سوی حق سفر میکند و عارفان برای این سفر که همان توجه [[قلب]] به حق است، مراحلی شمردهاند. امامخمینی ضمن نقد دیدگاههای برخی اهل تحقیق در باب سیر و سلوک و اسفار اربعه، به دیدگاه اختصاصی خود میپردازد. اسفار اربعه از نگاه ایشان عبارتاند از: | ||
* سفر از خلق به سوی حق مقید؛ | * سفر از خلق به سوی حق مقید؛ | ||
* سفر از حق مقید به حق مطلق؛ | * سفر از حق مقید به حق مطلق؛ | ||
خط ۵۶۲: | خط ۵۶۲: | ||
* سفر از خلقی که حق است، به سوی خلق با وجود حقانی.{{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک |اسفار اربعه}} | * سفر از خلقی که حق است، به سوی خلق با وجود حقانی.{{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک |اسفار اربعه}} | ||
==اندیشههای اخلاقی و تربیتی== | ==اندیشههای اخلاقی و تربیتی== | ||
اندیشههای اخلاقی و تربیتی امامخمینی، مبتنی بر معرفتهای بنیادین ایشان نسبت به جهان و انسان است و زیرساخت معرفتی ایشان عبارت است از [[خداشناسی]]، {{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} [[انسانشناسی]] {{ببینید|متن=ببینید|انسانشناسی}} و | اندیشههای اخلاقی و تربیتی امامخمینی، مبتنی بر معرفتهای بنیادین ایشان نسبت به جهان و انسان است و زیرساخت معرفتی ایشان عبارت است از [[خداشناسی]]، {{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}} [[انسانشناسی]] {{ببینید|متن=ببینید|انسانشناسی}} و جهانشناسی.{{ببینید|متن=ببینید|حرکت |زمان |حرکت جوهری |حدوث و قدم |ربط حادث به قدیم}} ـ با دقت در آثار امامخمینی میتوان پیبرد که خداشناسی در نظام اخلاقی ایشان نقش اصلی را دارد و هویت این نظام، هویت توحیدی، با محوریت [[قرآن کریم]] است.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} این نظام از نوع نظامهای غایتگرایانه است؛ یعنی هدف آن دستیابی انسان به کمال مطلوب و سعادت نهایی است. | ||
امامخمینی تمام غایتهایی که نظام اخلاقی غرب برای انسان بیان میکند، همچون سود، قدرت و لذت را بیپایه میشمارد؛ زیرا خواست درونی انسان رسیدن به کمال مطلق است که تنها مصداق آن خداوند است.{{ببینید|متن=ببینید|فطرت |اخلاق |تربیت |شهوت}} گزیده دیدگاههای اخلاقی و تربیتی امامخمینی را میتوان در محورهای کلی زیر بازگو کرد: | امامخمینی تمام غایتهایی که نظام اخلاقی غرب برای انسان بیان میکند، همچون سود، قدرت و لذت را بیپایه میشمارد؛ زیرا خواست درونی انسان رسیدن به کمال مطلق است که تنها مصداق آن خداوند است.{{ببینید|متن=ببینید|فطرت |اخلاق |تربیت |شهوت}} گزیده دیدگاههای اخلاقی و تربیتی امامخمینی را میتوان در محورهای کلی زیر بازگو کرد: | ||
===شناخت مفاهیم=== | ===شناخت مفاهیم=== | ||
مکتب اخلاقی و تربیتی امامخمینی در بُعد نظری و عملی تکامل یافته و اساس نظام آن بر آموزههای قرآنی و | مکتب اخلاقی و تربیتی امامخمینی در بُعد نظری و عملی تکامل یافته و اساس نظام آن بر آموزههای قرآنی و [[حدیث|احادیث معصومان(ع)]] همراه با نگاه عرفانی و استدلالهای عقلی استوار است. مهمترین مفاهیم این حوزه عبارتاند از: | ||
* اخلاق: امامخمینی خُلق را حالتی در نفس میداند که انسان را به عمل دعوت میکند و به واسطه ریاضت نفس، تفکر و تکرار به دست میآید. [[علم اخلاق]] علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و همچنین علم به چگونگی کسب فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنهاست.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} در حقیقت اخلاق، عدالت میان قوا و افراط و تفریطنکردن در آن، براساس قوانین عقلی و مفاهیم قرآنی و کلام معصومان(ع) است. امامخمینی ضمن سفارش به بهرهگیری از توصیههای سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است. | * اخلاق: امامخمینی خُلق را حالتی در نفس میداند که انسان را به عمل دعوت میکند و به واسطه ریاضت نفس، تفکر و تکرار به دست میآید. [[علم اخلاق]] علم به منجیات و مهلکات خُلقی و تربیت قلب و همچنین علم به چگونگی کسب فضایل و رهایی از رذایل و علم به مبادی و شرایط آنهاست.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} در حقیقت اخلاق، [[عدالت (اخلاق)|عدالت]] میان قوا و افراط و تفریطنکردن در آن، براساس قوانین عقلی و مفاهیم قرآنی و کلام معصومان(ع) است. امامخمینی ضمن سفارش به بهرهگیری از توصیههای سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است. | ||
* تهذیب: امامخمینی تهذیب نفس را خروج انسان از سلطه [[ابلیس]] و مقصد نهایی اولیای الهی میداند و معتقد است تکامل انسان بدون تهذیب نفس محقق نمیشود. حقیقت تهذیب مهارکردن نفس و دلکندن از غیر خداوند و توجه به او و همچنین ریاضتکشیدن برای خروج از سلطنت شیطان از مملکت جان است؛ در واقع تهذیب نفس، عمل به آموزههای دین و تطهیر قلب از آلودگیهای باطنی و اخلاقی، ایجاد [[تقوا]] در خود و آراستن آن به فضایل اخلاقی و رفتاری است.{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس}} | * تهذیب: امامخمینی تهذیب نفس را خروج انسان از سلطه [[ابلیس]] و مقصد نهایی اولیای الهی میداند و معتقد است تکامل انسان بدون تهذیب نفس محقق نمیشود. حقیقت تهذیب مهارکردن نفس و دلکندن از غیر خداوند و توجه به او و همچنین ریاضتکشیدن برای خروج از سلطنت [[شیطان]] از مملکت جان است؛ در واقع تهذیب نفس، عمل به آموزههای دین و تطهیر قلب از آلودگیهای باطنی و اخلاقی، ایجاد [[تقوا]] در خود و آراستن آن به فضایل اخلاقی و رفتاری است.{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس}} | ||
* تربیت: [[تربیت]] از نظر امامخمینی هدایت افراد به طریق نجات و ارائه راههای سعادت و بازداشتن از طریق شقاوت و گمراهی است. در نگاه ایشان، تربیت امری متعالی و عمیق و با خاستگاه توحیدی است و از مکتبهای مادی کاملا متمایز است.{{ببینید|متن=ببینید|تربیت |سعادت و شقاوت}} | * تربیت: [[تربیت]] از نظر امامخمینی هدایت افراد به طریق نجات و ارائه راههای سعادت و بازداشتن از طریق شقاوت و گمراهی است. در نگاه ایشان، تربیت امری متعالی و عمیق و با خاستگاه توحیدی است و از مکتبهای مادی کاملا متمایز است.{{ببینید|متن=ببینید|تربیت |سعادت و شقاوت}} | ||
* رفتار اخلاقی: در اندیشه اخلاقی و تربیتی امامخمینی، دو مؤلفه عقلانیت دینی و رفتار اخلاقی از مباحث اساسی به شمار میرود. این مؤلفهها از سه عنصر [[عقل]]، [[دین]] و [[اخلاق]] و نیز چگونگی ارتباط میان آنها شکل گرفته است. ایشان بخش زیادی از مطالب | * رفتار اخلاقی: در اندیشه اخلاقی و تربیتی امامخمینی، دو مؤلفه عقلانیت دینی و رفتار اخلاقی از مباحث اساسی به شمار میرود. این مؤلفهها از سه عنصر [[عقل]]، [[دین]] و [[اخلاق]] و نیز چگونگی ارتباط میان آنها شکل گرفته است. ایشان بخش زیادی از مطالب فلسفه اخلاق را در مباحثی همچون حسن و قبح عقلی، علم النفس و [[عقل نظری]] و عقل عملی مطرح ساخته است.{{ببینید|متن=ببینید|عقل (۲) |نفس}} در مباحث ایشان میتوان به جایگاه نیت در افعال اخلاقی، الزامیبودن یا الزامینبودن فعل اخلاقی، چگونگی توجیه الزامات اخلاقی، رابطه آن با اختیار انسان، [[پاداش]]، [[سعادت]] و کمال انسان و استدلالپذیر بودن احکام اخلاقی اشاره کرد{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |اخلاص |جبر و اختیار |تربیت}}؛ همچنین بحث از مسئولیتهای اخلاقی از اساسیترین مباحث اخلاقی امامخمینی به شمار میرود.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} | ||
===اهمیت اخلاق و ارکان آن=== | ===اهمیت اخلاق و ارکان آن=== | ||
امامخمینی کسب علم اخلاق را از ضروریات محصلان علوم دینی میداند؛ زیرا مقصد تمام [[پیامبران(ع)]]، نجات انسان از زشتیها و رذیلتهای اخلاقی و تربیت آنها به آداب و فضایل اخلاقی است و جامعهای که در آن ارزشهای اخلاقی حاکم نباشد، به سقوط و انحطاط کشیده میشود.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |تربیت |تهذیب نفس}} ایشان تمام غایتهایی که | امامخمینی کسب علم اخلاق را از ضروریات محصلان علوم دینی میداند؛ زیرا مقصد تمام [[پیامبران(ع)]]، نجات انسان از زشتیها و رذیلتهای اخلاقی و تربیت آنها به آداب و فضایل اخلاقی است و جامعهای که در آن ارزشهای اخلاقی حاکم نباشد، به سقوط و انحطاط کشیده میشود.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |تربیت |تهذیب نفس}} ایشان تمام غایتهایی که نظام اخلاقی غرب برای انسان بیان میکند، همچون سود، قدرت و لذت را بیپایه میشمارد؛ زیرا خواست درونی انسان رسیدن به کمال مطلق است که تنها مصداق آن خداوند است.{{ببینید|متن=ببینید|فطرت |اخلاق |تربیت |شهوت}} | ||
آموزههای اخلاقی امامخمینی، تهذیب و تربیت بر دو رکن و دو بُعد اصلی استوار است که از ترکیب آن دو، اساس و پایه انسان الهی شکل میگیرد؛ بعد اثباتی و بعد سلبی. امامخمینی در بعد اثباتی، خداجویی و [[اخلاص]] را عامل تعالی و کمال میخواند{{ببینید|متن=ببینید|اخلاص}} و در بعد سلبی، [[خودبینی]] و [[حبّ نفس]] را مانع تکامل و منشا بدبختی و پیراستن از آن را وظیفه و جهاد میداند.{{ببینید|متن=ببینید|حب نفس}} ایشان همچنین برای تربیت اخلاقی، اصول و مبانیای قائل است که مهمترین آنها عبارتاند از: الف) توحیدیبودن.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |توحید (۱)}} ب) فطریبودن.{{ببینید|متن=ببینید|فطرت |خداشناسی |اخلاق}} ج) عقلیبودن حسن و قبح افعال. د) اختیاریبودن افعال.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} | آموزههای اخلاقی امامخمینی، تهذیب و تربیت بر دو رکن و دو بُعد اصلی استوار است که از ترکیب آن دو، اساس و پایه انسان الهی شکل میگیرد؛ بعد اثباتی و بعد سلبی. امامخمینی در بعد اثباتی، خداجویی و [[اخلاص]] را عامل تعالی و کمال میخواند{{ببینید|متن=ببینید|اخلاص}} و در بعد سلبی، [[خودبینی]] و [[حب نفس|حبّ نفس]] را مانع تکامل و منشا بدبختی و پیراستن از آن را وظیفه و جهاد میداند.{{ببینید|متن=ببینید|حب نفس}} ایشان همچنین برای تربیت اخلاقی، اصول و مبانیای قائل است که مهمترین آنها عبارتاند از: الف) توحیدیبودن.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |توحید (۱)}} ب) فطریبودن.{{ببینید|متن=ببینید|فطرت |خداشناسی |اخلاق}} ج) عقلیبودن حسن و قبح افعال. د) اختیاریبودن افعال.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} | ||
===قوای نفسانی و اصول اخلاق=== | ===قوای نفسانی و اصول اخلاق=== | ||
به باور اغلب علمای اخلاق، ازجمله امامخمینی، قوای نفسانی بر چهار قسم است: | به باور اغلب علمای اخلاق، ازجمله امامخمینی، [[قوای نفسانی]] بر چهار قسم است: قوه شهوت، قوه غضب، قوه علمیه و قوه عدالت و هر یک از این قوا، نقطه تعادل و دو نقطه افراط و تفریط دارند. از نگاه اخلاقی، رعایت اعتدال در قوا اهمیت ویژهای دارد و تعدیل قوای نفسانی غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی است. استفادهنکردن یا استفاده نادرست از این قوا، افزون بر کفران نعمت، خروج از حدّ اعتدال نفس است و انسان را از بسیاری از کمالات و پیشرفتها باز میدارد؛ چنانکه افراط در این قوا نیز موجب فساد و [[شقاوت]] و بدبختی است.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} | ||
بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایرهای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. اعتدال در قوا سبب رسیدن به فضایل اخلاقی و سعادت میشود و هرچه از این نقطه مرکزی دور شود، از اعتدال دور شده است؛ از اینرو اساس اخلاق، در واقع ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقیاند و از آنجا که هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرفاش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است، اصول رذیلتها نیز هشت مورد است. امامخمینی نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ چهار اصل و قوه یادشده را تبیین کرده است: | بر این اساس هر یک از اصول یادشده به منزله دایرهای است که نقطه مرکز آن قوه اعتدال است. اعتدال در قوا سبب رسیدن به فضایل اخلاقی و سعادت میشود و هرچه از این نقطه مرکزی دور شود، از اعتدال دور شده است؛ از اینرو اساس اخلاق، در واقع ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه در حال اعتدال است که ریشه فضایل انسانی و اخلاقیاند و از آنجا که هر قوه یک مرکز دارد که در دو طرفاش نهایت دوری از مرکزِ اعتدال است، اصول رذیلتها نیز هشت مورد است. امامخمینی نقاط اعتدال و افراط و تفریطِ چهار اصل و قوه یادشده را تبیین کرده است: | ||
یکم. قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد. دوم. قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط آن جبن و ترس است. سوم. قوه شهویه: این قوه حد اعتدالاش عفت، طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص، وقاحت و تبذیر است. چهارم. قوه عدلیه: برخی عدالت را قوه تعدیلکننده آن سه قوه برشمردهاند، نه اصلی جدا؛ اما بعضی دیگر آن را یک اصل میدانند که حد وسط آن عدالت، افراط در آن ظلم و جور و تفریط در آن پذیرش ظلم است. امامخمینی معتقد است پس از تسلیمشدن شهوت و غضب در برابر عقل و شرع، عدالت در مملکت جان بروز میکند{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |غضب |شهوت |عدالت (۱)}} و این عدالت است که موجب رشد فضایل انسانی و اخلاقی و دستیابی به فضیلت تقوا است.{{ببینید|متن=ببینید|تقوا}} | یکم. قوه علمیه: حد اعتدال آن حکمت، طرف افراط آن جُربزه و طرف تفریط آن بُله نام دارد. دوم. قوه غضبیه: حد اعتدال آن شجاعت است؛ طرف افراط این قوه تهور است و طرف تفریط آن جبن و ترس است. سوم. قوه شهویه: این قوه حد اعتدالاش عفت، طرف تفریط آن خمودی و طرف افراطش حرص، وقاحت و تبذیر است. چهارم. قوه عدلیه: برخی [[عدالت (اخلاق)|عدالت]] را قوه تعدیلکننده آن سه قوه برشمردهاند، نه اصلی جدا؛ اما بعضی دیگر آن را یک اصل میدانند که حد وسط آن عدالت، افراط در آن ظلم و جور و تفریط در آن پذیرش ظلم است. امامخمینی معتقد است پس از تسلیمشدن شهوت و غضب در برابر عقل و شرع، عدالت در مملکت جان بروز میکند{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |غضب |شهوت |عدالت (۱)}} و این عدالت است که موجب رشد فضایل انسانی و اخلاقی و دستیابی به فضیلت تقوا است.{{ببینید|متن=ببینید|تقوا}} | ||
===رویکردهای اخلاقی=== | ===رویکردهای اخلاقی=== | ||
علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی پیروی میکنند که ناشی از اختلاف در مبادی و منابع استنباط احکام اخلاقی است. ازجمله این رویکردها عبارتاند از: | علمای اخلاق از رویکردهای اخلاقی مختلفی پیروی میکنند که ناشی از اختلاف در مبادی و منابع استنباط احکام اخلاقی است. ازجمله این رویکردها عبارتاند از: | ||
* رویکرد فلسفی: این رویکرد ریشه در | * رویکرد فلسفی: این رویکرد ریشه در مکتب اخلاقی ارسطو دارد و بر معرفت قوای نفس و استدلال بر تجرد نفس بنا شده است که در آن انسان پس از شناخت خود و تجرد نفس و شناخت فضیلتها و رذیلتها، تربیت خود را آغاز میکند تا خود را به کمال حقیقی انسانی برساند. امامخمینی این رویکرد را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی تاریخ اخلاق و وصف فضیلتها و رذیلتها میداند که تاثیر چندانی در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن ندارد{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}}؛ با این حال، ایشان نقش قوای چهارگانه را در تحقق فعل و رفتار اخلاقی و اقتضائات خاص هریک از این قوا میپذیرد و تاکید میکند آنچه منشا اخلاق به حساب میآید تعدیل این قوا است. فعل اخلاقی زمانی شکل میگیرد که قوه عاقله برای رسیدن به اهداف انسانی نفس، قوای مادون را به کار گیرد؛ درواقع این قوا سرچشمه تمام ملکات حسنه و سیئه و منشا تمام صور غیبی ملکوتیاند.{{ببینید|متن=ببینید|شهوت |غضب |عدالت (۱) |اخلاق |تربیت}} | ||
* رویکرد روایی: این رویکرد از منبع فیض وحیانی و علم لدنی اهل بیت(ع) نشئت گرفته است. امامخمینی در تبیین رویکرد اخلاقی معتقد است که [[اهل بیت(ع)]] آنچه در ارشاد خلق بیان کردهاند از سرچشمه کامل علم [[پیامبر اکرم(ص)]] است که از وحی الهی و علم ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات شیطانی دور است.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} | * رویکرد روایی: این رویکرد از منبع فیض وحیانی و علم لدنی اهل بیت(ع) نشئت گرفته است. امامخمینی در تبیین رویکرد اخلاقی معتقد است که [[اهل بیت(ع)]] آنچه در ارشاد خلق بیان کردهاند از سرچشمه کامل علم [[پیامبر اکرم(ص)]] است که از وحی الهی و علم ربانی است و از قیاسات و اختراعات و تصرفات شیطانی دور است.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} | ||
* رویکرد عرفانی: اهل معرفت با تاکید بر [[کشف و شهود]]، روش عرفانی را در بحث از فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی در پیش گرفتهاند. امامخمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی، این مباحث را با مباحث عرفانی پیوند زده است و در بحث از فضایل و رذایل خُلقی انسان و مسائل اخلاقی مرتبط، طرح و بررسی موضوعات و نیز حلّ و فصل آنها را با رویکرد عرفانی پیگرفته است.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |عرفان}} | * رویکرد عرفانی: اهل معرفت با تاکید بر [[کشف و شهود]]، روش عرفانی را در بحث از فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی در پیش گرفتهاند. امامخمینی نیز در برخی مباحث اخلاقی، این مباحث را با مباحث عرفانی پیوند زده است و در بحث از فضایل و رذایل خُلقی انسان و مسائل اخلاقی مرتبط، طرح و بررسی موضوعات و نیز حلّ و فصل آنها را با رویکرد عرفانی پیگرفته است.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |عرفان}} | ||
* رویکرد ائتلافی: برخی از اندیشمندان اسلامی با ادغام رویکرد روایی و عقلانی و عرفانی از رویکرد ترکیبی و تلفیقی پیروی کردهاند. امامخمینی نیز در کتاب [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] این روش را در پیش گرفته است و آن را کاملترین روش میداند.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} در یک نگاه کلی، دقت در آثار امامخمینی بیانگر آن است که ایشان به رویکردهای مختلف اخلاقی توجه داشته است. | * رویکرد ائتلافی: برخی از اندیشمندان اسلامی با ادغام رویکرد روایی و عقلانی و عرفانی از رویکرد ترکیبی و تلفیقی پیروی کردهاند. امامخمینی نیز در کتاب [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] این روش را در پیش گرفته است و آن را کاملترین روش میداند.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق}} در یک نگاه کلی، دقت در آثار امامخمینی بیانگر آن است که ایشان به رویکردهای مختلف اخلاقی توجه داشته است. | ||
===تربیت اخلاقی=== | ===تربیت اخلاقی=== | ||
از دیدگاه امامخمینی تربیت صحیح تربیتی است که انسان را به | از دیدگاه امامخمینی تربیت صحیح تربیتی است که انسان را به صراط مستقیم هدایت کند و به [[توحید]] برساند. از اینرو همه [[پیامبران(ع)]] و نیز کسانی که تربیت افراد را بر عهده دارند، لازم است در این مسیر گام بردارند. ایشان در آثار خود بر حیطههای گوناگون تربیت مانند تربیت اخلاقی، تربیت عبادی و تربیت قوای باطنی انسان تاکید کرده است؛ با این حال، تربیت اخلاقی در نگاه ایشان از اهمیت ویژهای برخوردار است.{{ببینید|متن=ببینید|تربیت |اخلاق}} در بحث تربیت اخلاقی از ـ نگاه امامخمینی، توجه به این محورها لازم است: | ||
====اهتمام به اخلاق فردی و اجتماعی==== | ====اهتمام به اخلاق فردی و اجتماعی==== | ||
امامخمینی با جداکردن اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی، کاربرد علم اخلاق در حوزههای گوناگون را مورد توجه قرار داده و علاوه بر حوزه فردی و رابطه انسان با خود و خدا، اخلاق و تربیت را در حوزه اجتماع نیز بسیار مهم میداند. تفسیر اخلاقی امامخمینی در حوزه فردی بیشتر به | امامخمینی با جداکردن اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی، کاربرد علم اخلاق در حوزههای گوناگون را مورد توجه قرار داده و علاوه بر حوزه فردی و رابطه انسان با خود و خدا، اخلاق و [[تربیت]] را در حوزه اجتماع نیز بسیار مهم میداند. تفسیر اخلاقی امامخمینی در حوزه فردی بیشتر به فردگرایی و بیان ملکات نفس توجه دارد و در حوزه اجتماعی بیشتر رویکرد وظیفهگرایانه دارد. از دیدگاه ایشان در نظام اخلاق اجتماعی، نه تنها فرد در برابر خویشتن و سعادت این دنیا و آخرت مسئول است، بلکه در برابر جامعه و حتی همنوعان مسئولیت دارد. فراگیر شدن اخلاق در جامعه، اجتماع را در برابر آسیبهای احتمالی مانند مفاسد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی مصون خواهد کرد.{{ببینید|متن=ببینید|اخلاق |مفاسد اجتماعی}} | ||
از سوی دیگر، رسیدن به اخلاق مطلوب اجتماعی، وظیفه همه ارکان جامعه است، اما سهم مهمی از این وظیفه بر دوش معلمان و خانوادهها است؛ چنانکه امامخمینی خانواده را سلول اولیه جامعه میشمارد و بر این باور است که در صورت تزلزل اخلاقی خانواده، کل جامعه متزلزل خواهد شد. ایشان در میان افراد خانواده نقش مادران را در سعادت یا انحطاط [[جامعه]]، بسیار ویژه میداند.{{ببینید|متن=ببینید|خانواده |مادر}} به باور ایشان حساسترین وظیفه معلمان، تربیت نسل جوان و مؤدب کردن آنان به آداب اخلاقی است و اگر تربیت بهخوبی انجام شود، مملکت پیشرفت خواهد کرد.{{ببینید|متن=ببینید|معلم |مدرسه}} | از سوی دیگر، رسیدن به اخلاق مطلوب اجتماعی، وظیفه همه ارکان جامعه است، اما سهم مهمی از این وظیفه بر دوش [[معلمان]] و خانوادهها است؛ چنانکه امامخمینی خانواده را سلول اولیه جامعه میشمارد و بر این باور است که در صورت تزلزل اخلاقی خانواده، کل جامعه متزلزل خواهد شد. ایشان در میان افراد خانواده نقش [[مادران]] را در سعادت یا انحطاط [[جامعه]]، بسیار ویژه میداند.{{ببینید|متن=ببینید|خانواده |مادر}} به باور ایشان حساسترین وظیفه معلمان، تربیت نسل جوان و مؤدب کردن آنان به آداب اخلاقی است و اگر تربیت بهخوبی انجام شود، مملکت پیشرفت خواهد کرد.{{ببینید|متن=ببینید|معلم |مدرسه}} | ||
====روشهای تربیت اخلاقی==== | ====روشهای تربیت اخلاقی==== | ||
نگاه جامع امامخمینی به اسلام و انسان و نیز مسائل اخلاقی و تربیتی، موجب شده است در روش اخلاقی خود نیز به همه ابعاد وجودی انسان توجه کند. ایشان در پژوهشهای اخلاقیِ خود، با توجه ویژه به علم اخلاق و اخلاق تربیتی، اخلاق توصیفی و تاریخی را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی نسخهنویسی میداند و معتقد است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز میدارد. شخص پزشک باید کلامش حکم دوا را داشته باشد و بیماری روحی را درمان کند؛ در حالیکه واردشدن به مباحثی مانند | نگاه جامع امامخمینی به اسلام و انسان و نیز مسائل اخلاقی و تربیتی، موجب شده است در روش اخلاقی خود نیز به همه ابعاد وجودی انسان توجه کند. ایشان در پژوهشهای اخلاقیِ خود، با توجه ویژه به علم اخلاق و اخلاق تربیتی، اخلاق توصیفی و تاریخی را چندان مطلوب ارزیابی نمیکند و آن را نوعی نسخهنویسی میداند و معتقد است ورود در این امور انسان را از مقصد اصلی باز میدارد. شخص پزشک باید کلامش حکم دوا را داشته باشد و بیماری روحی را درمان کند؛ در حالیکه واردشدن به مباحثی مانند فلسفه اخلاق و تاریخ اخلاق که شامل [[قصه|قصهها]]، حکایتها و مثلهاست، دورشدن از مقصود اصلی است و کتاب اخلاقی باید بیانی موعظهای باشد و نویسنده با انذار و بشارت و موعظه و نصیحت، هدف خود را در نفس مخاطب جایگزین کند؛ از اینرو ایشان ضمن استفاده از دستورالعملها و توصیههای سیر و سلوکی استادان فن، بر تجربه، مجاهده، ریاضت و تعبد نیز تکیه کرده است{{ببینید|متن=ببینید|تربیت |اخلاق}} و با همین هدف، در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، به شرح بخشی از فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی پرداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|شرح حدیث جنود عقل و جهل}} | ||
از دیدگاه اخلاقی آسیبهای اخلاقی و تربیتی، بیشتر به سبب نبود اعتدال در قوا ناشی میشود. امامخمینی در تربیت، بهویژه تربیت جوانان، روش کنایهای و تلویحی را مؤثرتر از تصریح، و مهربانی و عطوفت را مؤثرتر از سرزنش میداند. ایشان تربیت را امری تدریجی میداند که به صورت دفعی حاصل نمیشود.{{ببینید|متن=ببینید|تربیت}} | از دیدگاه اخلاقی آسیبهای اخلاقی و تربیتی، بیشتر به سبب نبود اعتدال در قوا ناشی میشود. امامخمینی در تربیت، بهویژه تربیت جوانان، روش کنایهای و تلویحی را مؤثرتر از تصریح، و مهربانی و عطوفت را مؤثرتر از سرزنش میداند. ایشان تربیت را امری تدریجی میداند که به صورت دفعی حاصل نمیشود.{{ببینید|متن=ببینید|تربیت}} | ||
امامخمینی با اعتقاد به تاثیر عوامل بیرونی و درونی بر تربیت نفس، بر این باور است که مقدمات تربیت انسان از زمان پیش از ازدواج و هنگام انتخاب همسر آغاز میشود و اسلام برای آن برنامه دارد؛ همچنین چگونگی تغذیه | امامخمینی با اعتقاد به تاثیر عوامل بیرونی و درونی بر تربیت نفس، بر این باور است که مقدمات تربیت انسان از زمان پیش از ازدواج و هنگام انتخاب همسر آغاز میشود و اسلام برای آن برنامه دارد؛ همچنین چگونگی تغذیه [[مادر]]، لزوم استفاده از لقمه حلال، آداب حمل و شیردادن، وضعیت روحی و روانی مادر از حیث نشاط و پریشانی و تربیت فرزند از کودکی و زمان جوانی تا آخر عمر اموریاند که اسلام برای همه اینها برنامه تربیتی دارد. ایشان تاکید کرده است که زمان کودکی، بهترین زمان برای تربیت است؛ زیرا قلب کودک مانند دفتری صاف، آماده نقشپذیری است و گاه صفات این دوره تا زمان پیری هم باقی میماند. ایشان افزون بر تربیت آداب ظاهری، بر تربیت باطنی و تهذیب باطنی و جهاد با نفس نیز تاکید میکند و معتقد است زمان جوانی بهترین وقت برای خودسازی و ریاضت و تهذیب نفس است و این امر در سالهای سالمندی دشوار میشود.{{ببینید|متن=ببینید|تهذیب نفس}} | ||
====موانع تربیت==== | ====موانع تربیت==== | ||
امامخمینی در آثار خود به بعضی از موانع تربیت نیز اشاره کرده است که آنها را میتوان به دو قسم موانع درونی و بیرونی تقسیم کرد و البته عمده موانع، درونیاند. ازجمله موانع درونیِ تربیت، عبارتاند از: [[غفلت]]؛ وسوسه و تصرف | امامخمینی در آثار خود به بعضی از موانع تربیت نیز اشاره کرده است که آنها را میتوان به دو قسم موانع درونی و بیرونی تقسیم کرد و البته عمده موانع، درونیاند. ازجمله موانع درونیِ تربیت، عبارتاند از: [[غفلت]]؛ وسوسه و تصرف [[شیطان]]؛ فراموشی [[آخرت]]؛ امید به وسعت وقت و طولانی بودن آرزوها{{ببینید|متن=ببینید|شیطان}}؛ [[عجب]] و خودپسندی{{ببینید|متن=ببینید|عجب}}؛ [[تعصب]]{{ببینید|متن=ببینید|تعصب}}؛ تحجر ذهنی و فکری و خودباختگی{{ببینید|متن=ببینید|تحجر}}؛ انکار مقامات اولیای الهی{{ببینید|متن=ببینید|مقامات}}؛ حجابهای تقلید و جهالت که مانع رسیدن به معارف الهی و رؤیت جمال حقتعالی است{{ببینید|متن=ببینید|حجب}}؛ تعلق قلب به دنیا که مانع اصلاح قلوب و سیر در مسیر سلوک برای انسان است و درِ همه سعادتها را بر روی انسان میبندد{{ببینید|متن=ببینید|قلب |حب دنیا}}؛ فوران قوه غضب که حال سفاهت و سبعیت است و موجب میشود پند واندرز در انسان اثر نکند، بلکه بر آتش غضب او بیفزاید.{{ببینید|متن=ببینید|غضب}} ایشان ازجمله موانع بیرونی در تربیت را خانواده ناسالم، همنشینی با اهل معصیت و دوستان بد، جامعه و فرهنگ فاسد و وابسته و معلم و استاد ناصالح میداند.{{ببینید|متن=ببینید|خانواده |جامعه |جوان |معلم |فرهنگ |هجوم فرهنگی |دانشگاه}} | ||
====فضیلتهای اخلاقی و تربیتی==== | ====فضیلتهای اخلاقی و تربیتی==== | ||
امامخمینی در بسیاری از آثار اخلاقی خود بهویژه کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل و شرح چهل حدیث به اقسام و انواع فضایل اخلاقی و آثار تربیتی آنها پرداخته است. فضایل به دو بخش سلبی و ایجابی تقسیم میشوند؛ فضایل سلبی مفاد تنزیهی داشته، نواقص را از دل و جان انسان نفی میکنند؛ مانند قداست، طهارت و | امامخمینی در بسیاری از آثار اخلاقی خود بهویژه [[کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل]] و [[شرح چهل حدیث]] به اقسام و انواع فضایل اخلاقی و آثار تربیتی آنها پرداخته است. فضایل به دو بخش سلبی و ایجابی تقسیم میشوند؛ فضایل سلبی مفاد تنزیهی داشته، نواقص را از دل و جان انسان نفی میکنند؛ مانند قداست، طهارت و [[تقوا]]، و فضائل ایجابی فضایلی هستند که مفاد ثبوتی دارد و کمالی از کمالات را بر دل و جان انسان اثبات میکنند. | ||
ازجمله فضایل اخلاقی که امامخمینی به تبیین علمی آنها پرداخته و در دانشنامه امامخمینی دارای مقاله مستقل هستند، عبارتاند از: [[عدالت]]، امانت و | ازجمله فضایل اخلاقی که امامخمینی به تبیین علمی آنها پرداخته و در [[دانشنامه امامخمینی]] دارای مقاله مستقل هستند، عبارتاند از: [[عدالت (اخلاق)|عدالت]]، [[امانت|امانت و امانتداری]]، [[توبه]]، [[تفکر]]، [[تقوا]]، [[زهد]]، [[خوف و رجا]]، [[اخلاص]]، [[ایثار]]، [[توکل]]، [[صبر]]، [[حلم]]، [[استقامت]]، [[عفو]]، [[رضا]]، [[شکر]]، [[صدق]]، [[صمت]]، [[تواضع]]، [[خضوع و خشوع]]، [[طمأنینه|طمانینه]] و [[یقین]]. | ||
به عنوان نمونه، امامخمینی «خوف و رجا» را از فطریات مخموره انسان و از جنود عقل میداند و معتقد است انسان باید پیوسته امید به رحمت حق و خوف را که توجه به فقر و قصور ذاتی خود است در کنار هم داشته باشد. ایشان نه تنها خوف را کمال معنوی و منشا بسیاری از فضایل اخلاقی و نفسانی میداند، بلکه آن را سرچشمه تمام اصلاحات و مبدا درمان تمام بیماریهای روحی میشمارد. ایشان راه تحصیل «توکل» را ایمان به علم خداوند میداند و تاکید دارد که حصول توکل امری تدریجی است. ایشان حقیقت «اخلاص» را تصفیه عمل میداند و برای آن مراتبی برشمرده است و بر این باور است که اخلاص موجب اطمینان نفس و قوت ایمان میشود. | به عنوان نمونه، امامخمینی «خوف و رجا» را از فطریات مخموره انسان و از جنود عقل میداند و معتقد است انسان باید پیوسته امید به رحمت حق و خوف را که توجه به فقر و قصور ذاتی خود است در کنار هم داشته باشد. ایشان نه تنها خوف را کمال معنوی و منشا بسیاری از فضایل اخلاقی و نفسانی میداند، بلکه آن را سرچشمه تمام اصلاحات و مبدا درمان تمام بیماریهای روحی میشمارد. ایشان راه تحصیل «توکل» را ایمان به علم خداوند میداند و تاکید دارد که حصول توکل امری تدریجی است. ایشان حقیقت «اخلاص» را تصفیه عمل میداند و برای آن مراتبی برشمرده است و بر این باور است که اخلاص موجب اطمینان نفس و قوت ایمان میشود. | ||
====رذیلههای اخلاقی و تربیتی==== | ====رذیلههای اخلاقی و تربیتی==== | ||
امامخمینی در آثار اخلاقی خود به اقسام رذیلههای اخلاقی و نقش آنها در تربیت نفس نیز پرداخته است و هر یک از آنها در این دانشنامه دارای مقاله مستقل است؛ رذایلی مانند: [[گناه]]، [[اسراف]]، [[غضب]]، [[عجب]]، [[تکبر]]، [[تعصب]]، [[تملق]]، [[شهوت]]، [[حرص]]، [[حب دنیا]]، [[حب نفس]]، [[حسد]]، [[غیبت]]، [[ریا]]، [[غرور]] و [[غفلت]]. | امامخمینی در آثار اخلاقی خود به اقسام رذیلههای اخلاقی و نقش آنها در تربیت نفس نیز پرداخته است و هر یک از آنها در این دانشنامه دارای مقاله مستقل است؛ رذایلی مانند: [[گناه]]، [[اسراف]]، [[غضب]]، [[عجب]]، [[تکبر]]، [[تعصب]]، [[تملق]]، [[شهوت]]، [[حرص]]، [[حب دنیا]]، [[حب نفس]]، [[حسد]]، [[غیبت]]، [[ریا]]، [[غرور]] و [[غفلت]]. | ||
به عنوان نمونه، امامخمینی دایره «حسد» را که یکی از نتایج و رذایل افراط | به عنوان نمونه، امامخمینی دایره «حسد» را که یکی از نتایج و رذایل افراط قوه شهویه میداند، گسترش داده و حتی در امور ناپسند و غیر واقعی نیز جاری میشمارد و برخاسته از ضعف شخصیت و ذات نفس؛ چنانکه سبب اصلی «تکبر» را جهل و نادانی میداند؛ زیرا شخص متکبر نسبت به حقیقت نفس خود و فقر و نقص آن، غافل است. «حرص» نیز از شعبههای حب دنیا و از صفات مهلکه انسان و متعلق به قوه شهویه و برخاسته از افراط قوه شهویه است و ایشان برای درمان آن دو راه کلی علمی و عملی پیشنهاد میدهد؛ راه علمی که اندیشیدن در امور دنیوی و مفاسد این صفت است و راه عملی که ریشهکن کردن حب دنیاست. ریا نیز از صفات رذیلهای است که از غلبه خواهشهای نفسانی برمیخیزد و امامخمینی تقسیم بدیعی از ریا ارائه کرده و آن را بر سه قسم شمرده است: ریا در عقاید و معارف الهی، ریا در صفات پسندیده، و ریا در اعمال عبادی. ایشان فرجام ریا را ورود به [[شرک]]، [[کفر]]، هلاکت و محرومماندن از شفاعت شافعان میداند. | ||
==اندیشههای اصولی== | ==اندیشههای اصولی== | ||
امامخمینی ازجمله علمای اصولی است که بر اساس مشربی متمایز از دیگران به تحصیل، تدریس و تالیف در زمینه علم [[اصول فقه]] پرداخته است. ایشان از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۲ یک دوره کامل و دو دوره ناقص یا ناتمام اصول فقه را در سطح درس خارج تدریس کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|تدریس امامخمینی}} ایشان همراه با تدریس، به قلم خود یک دوره اصول را به نگارش درآورده و برخی شاگردان ایشان نیز درسهای اصولی ایشان را تقریر کردهاند. ایشان افزون بر دیدگاههایی که درباره ابعاد مختلف این دانش دارد، در مسائل مختلف آن نیز دیدگاههای مورد توجه و گاه راهگشایی دارد. | امامخمینی ازجمله علمای اصولی است که بر اساس مشربی متمایز از دیگران به تحصیل، تدریس و تالیف در زمینه علم [[اصول فقه]] پرداخته است. ایشان از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۲ یک دوره کامل و دو دوره ناقص یا ناتمام اصول فقه را در سطح درس خارج تدریس کرده است.{{ببینید|متن=ببینید|تدریس امامخمینی}} ایشان همراه با تدریس، به قلم خود یک دوره اصول را به نگارش درآورده و برخی شاگردان ایشان نیز درسهای اصولی ایشان را تقریر کردهاند. ایشان افزون بر دیدگاههایی که درباره ابعاد مختلف این دانش دارد، در مسائل مختلف آن نیز دیدگاههای مورد توجه و گاه راهگشایی دارد. | ||
خط ۶۰۹: | خط ۶۰۹: | ||
====موضوع، مسائل و جایگاه==== | ====موضوع، مسائل و جایگاه==== | ||
از نگاه کلی امامخمینی در قلمرو علوم، ضرورت وجود موضوع برای هر علمی را نفی میکند و تمایز علوم به سبب موضوع هر علم را نیز رد میکند. به باور ایشان علوم چیزی جز مجموعه مسائل گوناگون نیست که به اعتبار معتبر گرد آمدهاند؛ از اینرو موضوع واحدی ندارند که ضامن وجود، وحدت یا امتیاز حقیقی آنها باشد. به اعتقاد ایشان، ملاک وحدت یک علم در آن است که در سنخ مسائل، وحدت داشته باشد و تمایز علوم به تمایز سنخ مسائل آنان است نه اغراض. ایشان لزوم وحدت موضوع در علوم را نیز نفی کرده است و مسائل هر علمی را قضایایی میداند که مناسب با آن علم و همسنخ آن باشند و آثار واحدی بر آنها مترتب باشد؛ اگرچه میان موضوع علم و موضوعات مسائل اختلاف باشد.{{ببینید|متن=ببینید|علوم}} | از نگاه کلی امامخمینی در قلمرو علوم، ضرورت وجود موضوع برای هر علمی را نفی میکند و تمایز علوم به سبب موضوع هر علم را نیز رد میکند. به باور ایشان علوم چیزی جز مجموعه مسائل گوناگون نیست که به اعتبار معتبر گرد آمدهاند؛ از اینرو موضوع واحدی ندارند که ضامن وجود، وحدت یا امتیاز حقیقی آنها باشد. به اعتقاد ایشان، ملاک وحدت یک علم در آن است که در سنخ مسائل، وحدت داشته باشد و تمایز علوم به تمایز سنخ مسائل آنان است نه اغراض. ایشان لزوم وحدت موضوع در علوم را نیز نفی کرده است و مسائل هر علمی را قضایایی میداند که مناسب با آن علم و همسنخ آن باشند و آثار واحدی بر آنها مترتب باشد؛ اگرچه میان موضوع علم و موضوعات مسائل اختلاف باشد.{{ببینید|متن=ببینید|علوم}} | ||
از سوی دیگر، درباره نقش و جایگاه علم اصول، امامخمینی پیشنیازهای پرشماری برای اجتهاد بیان کرده است: آگاهی به علوم | از سوی دیگر، درباره نقش و جایگاه علم اصول، امامخمینی پیشنیازهای پرشماری برای [[اجتهاد]] بیان کرده است: آگاهی به علوم ادبیات عرب، [[علم منطق]]، [[علم رجال]]، اصول فقه، انس با محاورات عرفی و شناخت موضوعات عرفی به منظور جلوگیری از خلط معانی عرفی با اصطلاحات علمی و جستجو در کلمات فقیهان بهویژه قدمای آنان، نیز قرآنشناسی و سنتشناسی و انس با [[حدیث|روایات اهلبیت(ع)]].{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد}} در میان مقدمات اجتهاد، اصول فقه جایگاه مهم و نقش تعیینکنندهای دارد که با سایر مقدمات، قابل مقایسه نیست. امامخمینی در تبیین جایگاه و اهمیت این دانش، آن را از مهمترین مقدمات اجتهاد دانسته است. ایشان با ذکر شواهدی مبنی بر سابقه اجتهاد در عصر معصومان(ع) به بررسی و نقد دیگر دیدگاهها و تبیین جایگاه علم اصول پرداخته و انکار دخالت علم اصول در استنباط احکام را دیدگاهی افراطی و برخوردار از زیادهروی در این امر دانسته است؛ زیرا استنباط بسیاری از احکام در این زمان، متوقف بر بهکارگیری قواعد اصولی است و مقایسه استنباط احکام در [[عصر غیبت]] با زمان حضور [[امامان معصوم(ع)]] نادرست است. | ||
از سوی دیگر، امامخمینی علم اصول فقه را مقدمه علم فقه دانسته، هدف آن را فهم و استنباط احکام شرعی بیان کرده است؛ از این رو نگاه استقلالی به علم اصول و غرقشدن در مباحث آن را غیر موجه دانسته و بر پرهیز از آن تاکید کرده است. ایشان خود در کتابهای [[مناهج الوصول]] و [[انوار الهدایه]] نیز به بیان مباحث کاربردی بسنده، از ذکر مباحث دیگر پرهیز کرده است. | از سوی دیگر، امامخمینی علم اصول فقه را مقدمه [[علم فقه]] دانسته، هدف آن را فهم و استنباط احکام شرعی بیان کرده است؛ از این رو نگاه استقلالی به علم اصول و غرقشدن در مباحث آن را غیر موجه دانسته و بر پرهیز از آن تاکید کرده است. ایشان خود در کتابهای [[مناهج الوصول]] و [[انوار الهدایه]] نیز به بیان مباحث کاربردی بسنده، از ذکر مباحث دیگر پرهیز کرده است. | ||
====مشروعیت==== | ====مشروعیت==== | ||
امامخمینی انکار دخالت علم اصول در استنباط احکام را دیدگاهی افراطی دانسته، شدت انکار اخباریها نسبت به تدوین علم اصول را ناشی از شباهت استدلال و نقض و ابرامهای برخی کتابهای اصولی، به کتابهای اهل سنت شمرده است و خاطرنشان کرده این امر سبب شد اخباریان گمان کنند اصولیان در مبانی استنباط احکام در حجیت عقل و [[اجماع]] و غیر آن نیز مانند اصولیان اهل سنت هستند. ایشان توهم استغنا از علم اصول را با این استدلال که در زمان معصومان(ع) متداول نبوده سخیف دانسته است؛ زیرا شرایط استنباط عصر حضور با پس از آن متفاوت بوده است؛ افزون بر آنکه با مراجعه به مصادر روایی روشن میشود برخی از این قواعد وجود داشته است و مدارک بیشتر مسائل اصولی در قرآن و روایات اهل بیت(ع) موجود است، یا از مرتکزات فطری و عقلایی است و یا عقل بر آن قاعده دلالت دارد.{{ببینید|متن=ببینید|اصول فقه}} | امامخمینی انکار دخالت علم اصول در استنباط احکام را دیدگاهی افراطی دانسته، شدت انکار [[اخباریها]] نسبت به تدوین علم اصول را ناشی از شباهت استدلال و نقض و ابرامهای برخی کتابهای اصولی، به کتابهای [[اهل سنت]] شمرده است و خاطرنشان کرده این امر سبب شد اخباریان گمان کنند اصولیان در مبانی استنباط احکام در حجیت عقل و [[اجماع]] و غیر آن نیز مانند اصولیان اهل سنت هستند. ایشان توهم استغنا از علم اصول را با این استدلال که در زمان معصومان(ع) متداول نبوده سخیف دانسته است؛ زیرا شرایط استنباط عصر حضور با پس از آن متفاوت بوده است؛ افزون بر آنکه با مراجعه به مصادر روایی روشن میشود برخی از این قواعد وجود داشته است و مدارک بیشتر مسائل اصولی در [[قرآن]] و روایات اهل بیت(ع) موجود است، یا از مرتکزات فطری و عقلایی است و یا عقل بر آن قاعده دلالت دارد.{{ببینید|متن=ببینید|اصول فقه}} | ||
همچنین امامخمینی در نقد منکران تمسک به ظواهر قرآن، حجیت آن را مطابق فرایند اعتماد عقلا به ظاهر یک کلام میداند. ایشان خطابات قرآنی را طبق [[سیره عقلا]] و ادله دیگر، برای مقصود بالافهام و غیر آن، و در خطابات شفاهی و غیر شفاهی، حجت میداند؛ نیز نصوصی که قرآن را دور از عقول انسانها معرفی کرده و مانند آن را، ناظر به معانی ژرف باطن قرآن و مراتب فهم آن دانسته است{{ببینید|متن=ببینید|کتاب (۲)}}؛ البته ایشان یکی از مقدمات بسیار مهم اجتهاد را شناخت چگونگی استدلال و تفسیر ائمه(ع) از آیات قرآن میداند و تصریح میکند از مهمترین مدارک استنباط احکام شرعی، [[سنت پیامبر(ص)]] و روایات اهل بیت(ع) است. | همچنین امامخمینی در نقد منکران تمسک به ظواهر قرآن، حجیت آن را مطابق فرایند اعتماد عقلا به ظاهر یک کلام میداند. ایشان خطابات قرآنی را طبق [[سیره عقلا]] و ادله دیگر، برای مقصود بالافهام و غیر آن، و در خطابات شفاهی و غیر شفاهی، حجت میداند؛ نیز نصوصی که قرآن را دور از عقول انسانها معرفی کرده و مانند آن را، ناظر به معانی ژرف باطن قرآن و مراتب فهم آن دانسته است{{ببینید|متن=ببینید|کتاب (۲)}}؛ البته ایشان یکی از مقدمات بسیار مهم اجتهاد را شناخت چگونگی استدلال و تفسیر ائمه(ع) از آیات قرآن میداند و تصریح میکند از مهمترین مدارک استنباط احکام شرعی، [[سنت پیامبر(ص)]] و [[حدیث|روایات اهل بیت(ع)]] است. | ||
====منابع استنباط احکام==== | ====منابع استنباط احکام==== | ||
در استنباط مسائل اصولی، همانند احکام شرعی به ادله مختلفی استناد میشود و بحث از حجیت این ادله در اصول بیشتر ناظر به ادله استنباط احکام فقهی است؛ اما همین موارد در استنباط مسائل اصول فقه نیز کاربرد دارد: | در استنباط مسائل اصولی، همانند احکام شرعی به ادله مختلفی استناد میشود و بحث از حجیت این ادله در اصول بیشتر ناظر به ادله استنباط احکام فقهی است؛ اما همین موارد در استنباط مسائل اصول فقه نیز کاربرد دارد: | ||
* کتاب: قرآن دربرگیرنده آیاتی درباره تشریع احکام است که فقها برای استنباط احکام شرعی به آنها استناد میکنند.{{ببینید|متن=ببینید| | * [[کتاب (منبع اجتهاد)|کتاب]]: قرآن دربرگیرنده آیاتی درباره تشریع احکام است که فقها برای استنباط احکام شرعی به آنها استناد میکنند.{{ببینید|متن=ببینید|آیات الاحکام}} امامخمینی حجیت ظهورات قرآنی را پذیرفته، خطابات قرآنی را برای همگان حجت میداند که با تسلط به قواعد و علوم لازم قابل استناد در استنباط مسائل مرتبط اصولی و فقهی است. ایشان اصل تخصیص و تقیید عمومات قرآنی را با توجه به قواعد تقنین و متعارفبودن در قانونگذاری پذیرفته است.{{ببینید|متن=ببینید|کتاب (۲)}} ایشان همانند سایر اصولیان در موارد پرشماری ازجمله بحث از حجیت [[خبر واحد]] و برائت شرعی، به آیات قرآن تمسک کرده است. {{ببینید|متن=ببینید|اصول فقه}}؛ چنانکه محکمترین دلیل بر برائت در شبهات حکمیه را آیه «مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً» شمرده و اشکالاتی را که بر دلالت آیه شده، ضعیف دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|برائت}} | ||
* سنت: اصولیان شیعه، سنت را به قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) تعریف کردهاند. امامخمینی برای حجیت سنت اهل بیت(ع) نیز به [[آیه تطهیر]] و [[حدیث ثقلین]] استناد کرده است و ضمن پذیرش اصل حجیت خبر واحد، در دلالت آیات بر آن خدشه کرده و عمده دلیل آن را بنای عقلا دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|سنت |خبر واحد}} | * سنت: اصولیان شیعه، سنت را به قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) تعریف کردهاند. امامخمینی برای حجیت سنت اهل بیت(ع) نیز به [[آیه تطهیر]] و [[حدیث ثقلین]] استناد کرده است و ضمن پذیرش اصل حجیت خبر واحد، در دلالت آیات بر آن خدشه کرده و عمده دلیل آن را [[بنای عقلا]] دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|سنت |خبر واحد}} | ||
* اجماع: امامخمینی همانند دیگر علمای شیعه تصریح میکند اجماع نزد [[امامیه]]، دلیل مستقلی برابر کتاب و سنّت نبوده، به سنّت و قول معصوم(ع) باز میگردد و به عنوان کاشف از قول امام معصوم(ع) حجت است.{{ببینید|متن=ببینید|اجماع}} | * اجماع: امامخمینی همانند دیگر علمای شیعه تصریح میکند اجماع نزد [[شیعه|امامیه]]، دلیل مستقلی برابر کتاب و سنّت نبوده، به [[سنت|سنّت]] و قول معصوم(ع) باز میگردد و به عنوان کاشف از قول امام معصوم(ع) حجت است.{{ببینید|متن=ببینید|اجماع}} | ||
* عقل: امامخمینی ادراک حسن و قبح با قوه عقل را ممکن دانسته، اما در بیشتر موارد، درباره اصل قبول قاعده ملازمه نظر صریحی نداده است و در صورت حکم عقل، جایز دانسته شارع به همین حکم عقل بسنده کرده، خطابی طبق آن انشا نکند، و تنها میتوان ادعا کرد میان حکم عقل و محبوبیت و مبغوضیت شرعی، ملازمه وجود دارد؛ البته از ظاهر برخی عبارات ایشان، قبول قاعده ملازمه فهمیده میشود.{{ببینید|متن=ببینید|عقل (۱)}} ایشان دلیل بخشی از مسائل اصولی را حکم عقل میداند؛ ازجمله معتقد است مسئله جواز و عدم جواز اجتماع امر و نهی امری عقلی است و نه برخاسته از نصوص دینی؛ آن گونه که برخی اصولیان گمان کردهاند{{ببینید|متن=ببینید|اجتماع امر و نهی}}؛ چنانکه در بحث اجزا خاطرنشان کرده است که نمیتوان از این نظر حکمی عام داد. ایشان اجزای هر امر نسبت به خودش را، به لحاظ ماهیت بحث امری عقلی شمرده؛ اما مسئله اجزای امر اضطراری یا ظاهری از امر واقعی را لفظی دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|اجزا}} | * [[عقل (اصول فقه)|عقل]]: امامخمینی ادراک حسن و قبح با قوه عقل را ممکن دانسته، اما در بیشتر موارد، درباره اصل قبول قاعده ملازمه نظر صریحی نداده است و در صورت حکم عقل، جایز دانسته شارع به همین حکم عقل بسنده کرده، خطابی طبق آن انشا نکند، و تنها میتوان ادعا کرد میان حکم عقل و محبوبیت و مبغوضیت شرعی، ملازمه وجود دارد؛ البته از ظاهر برخی عبارات ایشان، قبول قاعده ملازمه فهمیده میشود.{{ببینید|متن=ببینید|عقل(۱)}} ایشان دلیل بخشی از مسائل اصولی را حکم عقل میداند؛ ازجمله معتقد است مسئله جواز و عدم جواز اجتماع امر و نهی امری عقلی است و نه برخاسته از نصوص دینی؛ آن گونه که برخی اصولیان گمان کردهاند{{ببینید|متن=ببینید|اجتماع امر و نهی}}؛ چنانکه در بحث اجزا خاطرنشان کرده است که نمیتوان از این نظر حکمی عام داد. ایشان اجزای هر امر نسبت به خودش را، به لحاظ ماهیت بحث امری عقلی شمرده؛ اما مسئله اجزای امر اضطراری یا ظاهری از امر واقعی را لفظی دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|اجزا}} | ||
* بنای عقلا: امامخمینی خاطرنشان ساخته در میان ادله شرعی، دلیلی یافت نمیشود که تمام ارتکازات و بناهای عقلایی را معتبر بداند؛ از اینرو برای اعتبار بنای عقلا در هر مورد جداگانه باید امضا و موافقت شارع احراز گردد. ایشان در حجیت بنای عقلا برای آنکه بتوان از سکوت و عدم ردع، به موافقت و امضای شارع رسید، آن را متوقف بر شرایطی میداند.{{ببینید|متن=ببینید|بنای عقلا}} از سوی دیگر، «اعتبار» و «اعتباری» به عنوان هر نوع قرار پذیرفتهشده از سوی عقلا، که یکی از مباحث مهم و گسترده در فلسفه و نیز اصول فقه است، در مباحث و مسائل مختلف اصول فقه مورد توجه و بحث امامخمینی بوده است. ایشان از اموری مانند حق، حکم، ملکیت، زوجیت، سلطنت، ریاست، وجوب و حرمت، با تعبیر «جعلی»، یعنی اموری قراردادی یاد میکند که به دست عقلا یا کسی که نظرش نزد آنان پذیرفته است، وضع میشود، در ضمن بحثهای اصول فقه، حقیقت و آثار اعتبار را تحلیل کرده، موارد اشتباه دیگران را در تبیین آن، یادآور شده است.{{ببینید|متن=ببینید|اعتبار}} | * [[بنای عقلا]]: امامخمینی خاطرنشان ساخته در میان ادله شرعی، دلیلی یافت نمیشود که تمام ارتکازات و بناهای عقلایی را معتبر بداند؛ از اینرو برای اعتبار بنای عقلا در هر مورد جداگانه باید امضا و موافقت شارع احراز گردد. ایشان در حجیت بنای عقلا برای آنکه بتوان از سکوت و عدم ردع، به موافقت و امضای شارع رسید، آن را متوقف بر شرایطی میداند.{{ببینید|متن=ببینید|بنای عقلا}} از سوی دیگر، «اعتبار» و «اعتباری» به عنوان هر نوع قرار پذیرفتهشده از سوی عقلا، که یکی از مباحث مهم و گسترده در [[فلسفه]] و نیز [[اصول فقه]] است، در مباحث و مسائل مختلف اصول فقه مورد توجه و بحث امامخمینی بوده است. ایشان از اموری مانند حق، حکم، ملکیت، زوجیت، سلطنت، ریاست، وجوب و حرمت، با تعبیر «جعلی»، یعنی اموری قراردادی یاد میکند که به دست عقلا یا کسی که نظرش نزد آنان پذیرفته است، وضع میشود، در ضمن بحثهای اصول فقه، حقیقت و آثار اعتبار را تحلیل کرده، موارد اشتباه دیگران را در تبیین آن، یادآور شده است.{{ببینید|متن=ببینید|اعتبار}} | ||
* عرف: امامخمینی برای [[عرف]] در بحث حق تقنین، نقشی مستقل قائل نشده، این امر را از آنِ خداوند دانسته است؛ مگر اینکه مراد از عرف، عرف عقلا باشد که تنها در همان چارچوب و شرایط بنای عقلا به کار گرفته میشود. البته سایر کارکردهای عرف، همانند مرجعیت آن در کشف مدلولهای الفاظ، نیازمند امضای شارع نیست؛ زیرا شارع مقدس در القای خطابات خود به مردم، زبان و اصطلاح خاص و جداگانهای ندارد.{{ببینید|متن=ببینید|عرف}} | * [[عرف]]: امامخمینی برای [[عرف]] در بحث حق تقنین، نقشی مستقل قائل نشده، این امر را از آنِ خداوند دانسته است؛ مگر اینکه مراد از عرف، عرف عقلا باشد که تنها در همان چارچوب و شرایط بنای عقلا به کار گرفته میشود. البته سایر کارکردهای عرف، همانند مرجعیت آن در کشف مدلولهای الفاظ، نیازمند امضای شارع نیست؛ زیرا شارع مقدس در القای خطابات خود به مردم، زبان و اصطلاح خاص و جداگانهای ندارد.{{ببینید|متن=ببینید|عرف}} | ||
===آرای مهم اصولی=== | ===آرای مهم اصولی=== | ||
امامخمینی در مجموع مسائل اصولی، دیدگاههای مختلفی به دست داده که در میان آنها برخی بر خلاف نظر مشهور یا دیدگاهی جدید بوده است و در بسیاری مسائل نیز همسو با نظر مشهور استدلال کرده یا با استدلالی متفاوت همان نتیجه را گرفته است؛ چنانکه ایشان در بحث از مفاهیم، اعتبار مفهوم شرط را بر خلاف نظر مشهور نپذیرفته است، اما در سایر مفاهیم با آنان همنظر شده است.{{ببینید|متن=ببینید|مفاهیم}} بخشی از مهمترین دیدگاههای اصولی امامخمینی عبارتاند از: | امامخمینی در مجموع مسائل اصولی، دیدگاههای مختلفی به دست داده که در میان آنها برخی بر خلاف نظر مشهور یا دیدگاهی جدید بوده است و در بسیاری مسائل نیز همسو با نظر مشهور استدلال کرده یا با استدلالی متفاوت همان نتیجه را گرفته است؛ چنانکه ایشان در بحث از مفاهیم، اعتبار مفهوم شرط را بر خلاف نظر مشهور نپذیرفته است، اما در سایر مفاهیم با آنان همنظر شده است.{{ببینید|متن=ببینید|مفاهیم}} بخشی از مهمترین دیدگاههای اصولی امامخمینی عبارتاند از: | ||
خط ۶۲۹: | خط ۶۲۹: | ||
امامخمینی در تبیین اقسام وضع و موضوعله، پس از بیان وضع خاص و موضوعله خاص، در اینکه وضع اعلام شخصی از این قسم باشد، اشکال میکند؛ بلکه موضوعله عَلَم شخصی مثل «زید» را ماهیت کلی میداند که جز بر یک نفر منطبق نمیشود. همچنین ایشان قائل است الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شده است و موضوعله در ظاهر گرچه مصادیق خارجی همراه با مقارنات مختلف است، موضوعله واقعی الفاظ همان معانی مجرده مطلقه بدون تقید به قیدی است.{{ببینید|متن=ببینید|روح معانی}} | امامخمینی در تبیین اقسام وضع و موضوعله، پس از بیان وضع خاص و موضوعله خاص، در اینکه وضع اعلام شخصی از این قسم باشد، اشکال میکند؛ بلکه موضوعله عَلَم شخصی مثل «زید» را ماهیت کلی میداند که جز بر یک نفر منطبق نمیشود. همچنین ایشان قائل است الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شده است و موضوعله در ظاهر گرچه مصادیق خارجی همراه با مقارنات مختلف است، موضوعله واقعی الفاظ همان معانی مجرده مطلقه بدون تقید به قیدی است.{{ببینید|متن=ببینید|روح معانی}} | ||
====حقیقت و مجاز==== | ====حقیقت و مجاز==== | ||
مشهور اصولیان، «حقیقت» را کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» را کاربرد لفظ در غیر موضوعله دانستهاند اما طبق نظر | مشهور اصولیان، «حقیقت» را کاربرد لفظ در موضوعله خود و «مجاز» را کاربرد لفظ در غیر موضوعله دانستهاند اما طبق نظر سکاکی «مجاز» نیز از سوی کاربر با ادعای توسعه در دایره مصادیق مفهوم حقیقیِ لفظ، در موضوعله به کار رفته است. امامخمینی نیز معتقد است در تمامی اقسام مجاز کاربرد لفظ در همان موضوعله حقیقی بوده، از این ناحیه مجاز و عنایتی رخ نداده است، اما متکلم پس از کاربرد لفظ در موضوعله خود، ادعای مصداق بودن فرد مورد نظر برای موضوعله را دارد.{{ببینید|متن=ببینید|حقیقت و مجاز}} | ||
====حقیقت حکم==== | ====حقیقت حکم==== | ||
امامخمینی حکم تکلیفی را امری اعتباری دانسته است و بر این باور است که اراده هر شخص ازجمله مولی به عمل خود او تعلق میگیرد، نه به عمل دیگری؛ از اینرو نمیتوان اراده تشریعی را اراده نفس عمل غیر و اراده انجام مکلف و انبعاث او به سوی عمل معنا کرد؛ زیرا در این صورت لازم میآید با اراده الهی به صدور فعل از مکلف، عصیان ممکن نباشد و مکلف قهراً فعل را انجام دهد. ایشان حقیقت حکم را در حکم تکلیفی و وضعی به صورت یکسان، امری اعتباری و بعث و انشای ناشی از اراده تشریعی یا امر منتزع از بعث و انشای شارع دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم}} | امامخمینی [[حکم تکلیفی]] را امری اعتباری دانسته است و بر این باور است که اراده هر شخص ازجمله مولی به عمل خود او تعلق میگیرد، نه به عمل دیگری؛ از اینرو نمیتوان اراده تشریعی را اراده نفس عمل غیر و اراده انجام مکلف و انبعاث او به سوی عمل معنا کرد؛ زیرا در این صورت لازم میآید با اراده الهی به صدور فعل از مکلف، عصیان ممکن نباشد و مکلف قهراً فعل را انجام دهد. ایشان حقیقت حکم را در حکم تکلیفی و وضعی به صورت یکسان، امری اعتباری و بعث و انشای ناشی از اراده تشریعی یا امر منتزع از بعث و انشای شارع دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم}} | ||
====خلو واقعه از حکم==== | ====خلو واقعه از حکم==== | ||
مشهور در نزد علمای اصول این است که هیچ واقعهای نیست که خالی از حکمی باشد؛ اما به نظر امامخمینی این نظر دلیلی ندارد، بلکه بر خلافش دلیل وجود دارد؛ زیرا اگر هیچ اقتضایی برای واقعه به لحاظ فعل یا ترک و الزام و غیر آن وجود نداشته باشد و جعل اباحه نیز مصلحتی نداشته باشد، بهناچار باید برای آن واقعه، حکمی غیر از | مشهور در نزد علمای اصول این است که هیچ واقعهای نیست که خالی از حکمی باشد؛ اما به نظر امامخمینی این نظر دلیلی ندارد، بلکه بر خلافش دلیل وجود دارد؛ زیرا اگر هیچ اقتضایی برای واقعه به لحاظ فعل یا ترک و الزام و غیر آن وجود نداشته باشد و جعل اباحه نیز مصلحتی نداشته باشد، بهناچار باید برای آن واقعه، حکمی غیر از اباحه عقلی وجود نداشته باشد.{{ببینید|متن=ببینید|حکم}} | ||
====خطابات قانونی==== | ====خطابات قانونی==== | ||
در چگونگی جعل احکام به صورت انحلال یا کلی بر مخاطبان آن، بر پایه نظر مشهور اصولیان، اوامر و نواهی شرعی به خطابهای متعددی به شمار مکلفان منحل میشود و در واقع تکتک افراد موضوع حکم کلی [[شارع]] هستند. امامخمینی خطابهای شرعی را به خطابهای شخصی و قانونی تقسیم کرده است. در خطابهای قانونی، موضوع و طرف خطاب، عنوان عام و کلی است و هدف نهایی از خطاب، بعث و تحریک همه افراد و یا امکان انبعاث آنها نیست؛ بلکه هدف اراده تشریع و وضع قانون بر عموم است و خطاب شارع، به خطابهای متعدد منحل نمیشود و ویژگیهای فردی لحاظ نمیگردد؛ بر همین اساس قدرت و توان یکایک افراد لحاظ نمیشود تا به سبب عدم قدرت مکلف، تزاحم دو تکلیف پیش آید؛ امری که سایر اصولیان را به اختلاف در چگونگی حل مشکل تزاحم انداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|خطابات قانونی}} | در چگونگی جعل احکام به صورت انحلال یا کلی بر مخاطبان آن، بر پایه نظر مشهور اصولیان، اوامر و نواهی شرعی به خطابهای متعددی به شمار مکلفان منحل میشود و در واقع تکتک افراد موضوع حکم کلی [[شارع]] هستند. امامخمینی خطابهای شرعی را به خطابهای شخصی و قانونی تقسیم کرده است. در خطابهای قانونی، موضوع و طرف خطاب، عنوان عام و کلی است و هدف نهایی از خطاب، بعث و تحریک همه افراد و یا امکان انبعاث آنها نیست؛ بلکه هدف اراده تشریع و وضع قانون بر عموم است و خطاب شارع، به خطابهای متعدد منحل نمیشود و ویژگیهای فردی لحاظ نمیگردد؛ بر همین اساس قدرت و توان یکایک افراد لحاظ نمیشود تا به سبب عدم قدرت مکلف، تزاحم دو تکلیف پیش آید؛ امری که سایر اصولیان را به اختلاف در چگونگی حل مشکل تزاحم انداخته است.{{ببینید|متن=ببینید|خطابات قانونی}} | ||
خط ۶۴۱: | خط ۶۴۱: | ||
بنابر نظر مشهور میان علمای متاخر اصولی، تضاد احکام فعلی پنجگانه تکلیفی است؛ اما امامخمینی تضاد احکام را نمیپذیرد؛ زیرا تضاد میان دو امر وجودی است که در نهایت اختلاف قرار داشته باشد و اجتماعشان قابل تصور نباشد. نیز دو امر متضاد باید متعاقب بر واحد شخصی بوده، داخل یک جنس قریب باشند؛ در حالیکه احکام از امور اعتباریاند و امر وجودی نیستند و میان [[وجوب]] و [[استحباب]] یا [[حرمت]] و [[کراهت]]، غایت خلاف وجود ندارد.{{ببینید|متن=ببینید|اصول فقه}} | بنابر نظر مشهور میان علمای متاخر اصولی، تضاد احکام فعلی پنجگانه تکلیفی است؛ اما امامخمینی تضاد احکام را نمیپذیرد؛ زیرا تضاد میان دو امر وجودی است که در نهایت اختلاف قرار داشته باشد و اجتماعشان قابل تصور نباشد. نیز دو امر متضاد باید متعاقب بر واحد شخصی بوده، داخل یک جنس قریب باشند؛ در حالیکه احکام از امور اعتباریاند و امر وجودی نیستند و میان [[وجوب]] و [[استحباب]] یا [[حرمت]] و [[کراهت]]، غایت خلاف وجود ندارد.{{ببینید|متن=ببینید|اصول فقه}} | ||
====اقسام حکم==== | ====اقسام حکم==== | ||
امامخمینی | امامخمینی حکم ارشادی را همانند مولوی، دارای ماهیت انشایی دانسته، معتقد است امر و نهی در آن، در همان معنای حقیقی خود به کار میرود و دلالت بر بعث و زجر میکند و تنها تفاوت بعث و زجر مولوی با ارشادی، تفاوت در غرض آنهاست؛ در حکم مولوی، غرض شارع، حاصلشدن مطلوب ذاتی و نفسی است، ولی در بعث ارشادی، گاهی غرض شارع، ارشاد به حکم عقل و گاهی تعلق به آن چیزی است که در مطلوب دخیل بوده است. | ||
امامخمینی تقسیم حکم به امضایی و تاسیسی را نپذیرفته و معتقد است امضای شارع به معنای انشا و جعل حکم شرعی نیست تا از آن به حکم امضایی تعبیر شود؛ بلکه بدین معناست که شارع اصلاً حکمی در عرض حکم عقل یا عقلا، جعل نکرده و وجود همان حکم عقلی یا عقلایی را کافی دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم}} ایشان دستور پیامبر اکرم(ص) به کندن درخت سمره در حدیث «نفی ضرر» را از نوع حکم سلطانی آن حضرت، ولی حکمی ماندگار میداند و نه حکم کلی شرعی{{ببینید|متن=ببینید|نفی ضرر}}؛ چنانکه حکم را از این منظر به دو قسم حکومتی و غیر حکومتی تقسیم میکند و حکم حکومتی را حکمی میداند که پیامبر اکرم(ص) و حاکم اسلامی به واسطه ولایتی که خداوند برای اداره [[حکومت اسلامی]] به او داده و بر مدار مصالح جامعه و مسلمانان، حکمی اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی صادر میکند و مقدم بر احکام فرعی الهی است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم حکومتی}} | امامخمینی تقسیم حکم به امضایی و تاسیسی را نپذیرفته و معتقد است امضای شارع به معنای انشا و جعل حکم شرعی نیست تا از آن به حکم امضایی تعبیر شود؛ بلکه بدین معناست که شارع اصلاً حکمی در عرض حکم عقل یا عقلا، جعل نکرده و وجود همان حکم عقلی یا عقلایی را کافی دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم}} ایشان دستور پیامبر اکرم(ص) به کندن درخت سمره در حدیث «نفی ضرر» را از نوع حکم سلطانی آن حضرت، ولی حکمی ماندگار میداند و نه حکم کلی شرعی{{ببینید|متن=ببینید|نفی ضرر}}؛ چنانکه حکم را از این منظر به دو قسم حکومتی و غیر حکومتی تقسیم میکند و حکم حکومتی را حکمی میداند که پیامبر اکرم(ص) و حاکم اسلامی به واسطه ولایتی که خداوند برای اداره [[حکومت اسلامی]] به او داده و بر مدار مصالح جامعه و مسلمانان، حکمی اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی صادر میکند و مقدم بر احکام فرعی الهی است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم حکومتی}} | ||
امامخمینی درباره حکم اولی و ثانوی حکومت برخی دلایل احکام ثانویه را، مانند دلیل [[نفی حرج]]، [[نفی ضرر]] و [[حدیث رفع]] را بر دلیلهای احکام اولیه پذیرفته، برخی عناوین، مانند شرط را جزء عناوین ثانوی به معنای مصطلح ندانسته است. نکته مهم در دیدگاه ایشان، گسترش جایگاه [[حکم ثانوی|احکام ثانوی]] از ضرورتهای شخصی، به ضرورتهای کلی و طرح عناوین جدیدی مانند حفظ و اختلال نظام، {{ببینید|متن=ببینید|حفظ نظام}} ضرورت جلوگیری از فساد و به تعبیر کلیتر، ضرورت کشور و جامعه با عنوان عناوین ثانوی است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم ثانوی}} | امامخمینی درباره حکم اولی و ثانوی حکومت برخی دلایل احکام ثانویه را، مانند دلیل [[نفی حرج]]، [[نفی ضرر]] و [[حدیث رفع]] را بر دلیلهای احکام اولیه پذیرفته، برخی عناوین، مانند شرط را جزء عناوین ثانوی به معنای مصطلح ندانسته است. نکته مهم در دیدگاه ایشان، گسترش جایگاه [[حکم ثانوی|احکام ثانوی]] از ضرورتهای شخصی، به ضرورتهای کلی و طرح عناوین جدیدی مانند حفظ و اختلال نظام، {{ببینید|متن=ببینید|حفظ نظام}} ضرورت جلوگیری از فساد و به تعبیر کلیتر، ضرورت کشور و جامعه با عنوان عناوین ثانوی است.{{ببینید|متن=ببینید|حکم ثانوی}} | ||
خط ۶۴۷: | خط ۶۴۷: | ||
امامخمینی [[حکم تکلیفی]] را حکمی میداند که متضمن بعث یا زجر باشد. ایشان متفاهم عرفی از [[اباحه]] را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در مقابل وجوب و حرمت قرار میگیرد و اگر به گونهای باشد که هیچ اقتضایی برای انجام یا ترک نداشته باشد، اباحه عقلی نامیده میشود که از نگاه مشهور اصولیان حکم تکلیفی است. امامخمینی این اباحه را جزء احکام تکلیفی نمیداند؛ از اینرو ایشان بر فرض اعتبار و جعل اباحه شرعی از سوی شارع، آن را از [[احکام وضعی]] میداند.{{ببینید|متن=ببینید|اباحه}} | امامخمینی [[حکم تکلیفی]] را حکمی میداند که متضمن بعث یا زجر باشد. ایشان متفاهم عرفی از [[اباحه]] را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در مقابل وجوب و حرمت قرار میگیرد و اگر به گونهای باشد که هیچ اقتضایی برای انجام یا ترک نداشته باشد، اباحه عقلی نامیده میشود که از نگاه مشهور اصولیان حکم تکلیفی است. امامخمینی این اباحه را جزء احکام تکلیفی نمیداند؛ از اینرو ایشان بر فرض اعتبار و جعل اباحه شرعی از سوی شارع، آن را از [[احکام وضعی]] میداند.{{ببینید|متن=ببینید|اباحه}} | ||
====خبر واحد==== | ====خبر واحد==== | ||
امامخمینی با اشاره به بنای عقلا در عمل به خبر واحد، روایات مورد استدلال در اعتبار خبر واحد را در حکم | امامخمینی با اشاره به بنای عقلا در عمل به خبر واحد، روایات مورد استدلال در اعتبار خبر واحد را در حکم امضای شارع میداند و تاسیس حجیت با این روایات را انکار میکند؛ چنانکه برای اثبات حجیت مطلق خبر ثقه، راه حلی برخاسته از انضمام روایات به بنای عقلا را پیش رو میگذارد. ایشان با پذیرش مبنای وثوق خبری، عمل قدمای مشهور طبق روایت را جابر ضعف سند آن و اعراض آنان را سبب وهن روایت دانسته است. به نظر ایشان امور دیگری که موجب وثوق به خبر و جابر ضعف سند میشوند، ازجمله کثرت روایات هممضمون، قوت متن و وجود مضامین عالی است.{{ببینید|متن=ببینید|خبر واحد}} | ||
====شرایط جریان اصول عملیه==== | ====شرایط جریان اصول عملیه==== | ||
برخی بر این باورند که تقدم [[امارات]] به ملاک | برخی بر این باورند که تقدم [[امارات]] به ملاک حکومت است و امامخمینی این باور را نظر مشهور در میان اصولیان دانسته است؛ اما خاطرنشان ساخته است که تقدیم امارات یکسان نبوده، با اختلاف دلیل حجیت امارات و دلیل حجیت اصل عملی، متفاوت خواهد بود.{{ببینید|متن=ببینید|اماره}} ایشان درباره لزوم فحص در جریان [[اصول عملیه]] در شبهات حکمیه، نخست قول مشهور در لزوم وجوب فحص برای عمل به احتیاط را تقریب و نقد کرده، در نهایت قائل به عدم وجوب فحص شده است و تنها مانع پیش روی آن را اختلال نظام و عسر و حرج میداند؛ اما سایر اصول عملی را مشروط به جستجو و فحص دانسته است؛ چنانکه بر خلاف عمل به اصول عملیه در شبهات موضوعیه را نیز منوط به فحص و یاس از یافتن دلیل اجتهادی میداند.{{ببینید|متن=ببینید|اصول عملیه}} | ||
====جایگاه استصحاب==== | ====جایگاه استصحاب==== | ||
امامخمینی تقدم [[استصحاب]] بر | امامخمینی تقدم [[استصحاب]] بر برائت عقلی، تخییر عقلی و احتیاط عقلی را به «[[ورود]]» دانسته است؛ چون حکم عقل در این موارد معلّق بر عدم بیان و عدم ترجیح و عدم مؤمِّن است و در تقدیم استصحاب بر اصول عملی نقلی، مانند برائت شرعی نیز قائل به تفصیل شده است. ایشان نیز استصحاب عدم ازلی را نپذیرفته است و در استصحاب کلی، ازجمله قسم سوم آن معتقد است اگر رویکرد عرفی مبنا قرار داده شود، در هر سه قسم، اجمالاً جاری میشود؛ زیرا عرف، علاوه بر تشخیص مفاهیم، در تعیین مصادیق نیز نقشآفرین است.{{ببینید|متن=ببینید|استصحاب}} | ||
====تعارض ادله==== | ====تعارض ادله==== | ||
امامخمینی تعارض ادله را به تنافی مدلول دو یا چند دلیل از نظر عرف معنا کرده است؛ به گونهای که موجب تحیر عرف شده، عرف برای آن وجه جمع مورد قبول عقلایی نیابد. درباره ماهیت | امامخمینی تعارض ادله را به تنافی مدلول دو یا چند دلیل از نظر [[عرف]] معنا کرده است؛ به گونهای که موجب تحیر عرف شده، عرف برای آن وجه جمع مورد قبول عقلایی نیابد. درباره ماهیت جمع عرفی (دلالی) میان حکم عام و حکم خاص آرای مختلفی مطرح شده است. امامخمینی با مناقشه در تمامی وجوه اصولیان معتقد است وجه تقدم خاص بر عام و مطلق بر مقید، جدا بیانشدن عمومات و اطلاقات از مخصصات و مقیدات است؛ از اینرو عرف میان آنها تعارضی نمیبیند و جمع میان آنها را جمع عقلایی میداند.{{ببینید|متن=ببینید|عام و خاص |مطلق و مقید}} به نظر ایشان تعارض «مستقر» آن است که دو دلیل یا بیشتر در محیط تشریع و قانونگذاری، عرفاً با هم تنافی داشته باشند و عرف برای جمع میان آنها، روش عقلایی پذیرفتهشده نداشته باشد. ایشان در فرض عدم تعادل (تکافی) ادلّه و تعارض آنها، از میان مرجّحات تنها دو مرجّح «موافقت با کتاب» و «مخالفت عامه» را مرتبط با باب تعارض ادله دانسته است و در فرض تعارض این دو مرجح، موافقت با کتاب را بر مخالفت با عامه مقدم دانسته است.{{ببینید|متن=ببینید|تعارض ادله}} | ||
===ویژگیها و روش=== | ===ویژگیها و روش=== | ||
کتابها و درسهای امامخمینی در اصول فقه{{ببینید|متن=ببینید|تالیفات و آثار}} از ویژگیهای علمی و روشی برخوردار است که بررسی آنها به شناخت مبانی و رویکرد ایشان در اصول فقه کمک میکند: | کتابها و درسهای امامخمینی در اصول فقه{{ببینید|متن=ببینید|تالیفات و آثار}} از ویژگیهای علمی و روشی برخوردار است که بررسی آنها به شناخت مبانی و رویکرد ایشان در اصول فقه کمک میکند: |