پرش به محتوا

حقیقت محمدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حقیقت محمدیه'''، [[پیامبر خاتم(ص)]]، صورت و مظهر اسم جامع «الله» در [[دانش عرفان]].
'''حقیقت محمدیه'''، [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خاتم(ص)]]، صورت و مظهر اسم جامع «الله» در [[دانش عرفان]].


== مقدمه ==
== مقدمه ==
حقیقت از ریشه «حقق» ضدّ [[باطل]]<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۳.</ref> به معنای خالص، محض<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.</ref> و کنه<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۵/۱۴۸.</ref> است و حقیقت محمدیه در اصطلاح عرفانی به باطن و اصل پیامبر خاتم(ص) اطلاق می‌شود.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۶.</ref> برخی آن را ذات به همراه تعین اول می‌دانند که همان [[اسم اعظم]] است.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۶؛ کاشانی، اصطلاحات، ۳۸؛ جرجانی، التعریفات، ۴۰.</ref> حقیقت علویه، نفس کلی<ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۵۶۸.</ref> و مرتبه ولایت کلیه [[انسان کامل]] است که با حقیقت محمدیه متحد است.<ref>جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۷۸.</ref>
حقیقت از ریشه «حقق» ضدّ باطل<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۳.</ref> به معنای خالص، محض<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.</ref> و کنه<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۵/۱۴۸.</ref> است و حقیقت محمدیه در اصطلاح عرفانی به باطن و اصل پیامبر خاتم(ص) اطلاق می‌شود.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۶.</ref> برخی آن را ذات به همراه تعین اول می‌دانند که همان [[اسم اعظم]] است.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۶؛ کاشانی، اصطلاحات، ۳۸؛ جرجانی، التعریفات، ۴۰.</ref> حقیقت علویه، نفس کلی<ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۵۶۸.</ref> و مرتبه ولایت کلیه [[انسان کامل]] است که با حقیقت محمدیه متحد است.<ref>جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۷۸.</ref>


[[امام‌خمینی]] نیز حقیقت محمدیه را بر حسب تجلی علمی یا در مقامِ واحدیت، صورت اسم «الله» می‌داند که متحد با اسم اعظم بوده و به حسب تجلی آن در خارج، عبارت از ظهور مشیت مطلقه و فیض منبسط است و به حسب حقیقت عینی منطبق بر انسان کامل و پیامبر ختمی(ص) می‌شمارد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۸–۳۰۹.</ref> ایشان از این حقیقت با تعابیر و اصطلاحات مختلفی مانند وجود مطلق، تجلی اول، مقام تدلی، حقیقةالحقایق، نفس رحمانی، هیولای اولی، وجود منبسط، مشیت مطلقه، اسم اعظم، تجلی ساری، فیض مقدس، نور مرشوش، رق منشور، کلام مذکور، کتاب مسطور و حجاب اقرب یاد می‌کند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵ و ۹۹–۱۰۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰–۱۰۱.</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز حقیقت محمدیه را بر حسب تجلی علمی یا در مقامِ واحدیت، صورت اسم «الله» می‌داند که متحد با اسم اعظم بوده و به حسب [[تجلی]] آن در خارج، عبارت از ظهور مشیت مطلقه و فیض منبسط است و به حسب حقیقت عینی منطبق بر انسان کامل و پیامبر ختمی(ص) می‌شمارد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۸–۳۰۹.</ref> ایشان از این حقیقت با تعابیر و اصطلاحات مختلفی مانند وجود مطلق، تجلی اول، مقام تدلی، حقیقةالحقایق، [[نفس رحمانی]]، هیولای اولی، وجود منبسط، مشیت مطلقه، اسم اعظم، تجلی ساری، [[فیض اقدس و مقدس|فیض مقدس]]، نور مرشوش، رق منشور، کلام مذکور، کتاب مسطور و حجاب اقرب یاد می‌کند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵ و ۹۹–۱۰۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰–۱۰۱.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
شناخت جایگاه حقیقت محمدی(ص) در مراتب ظهور یکی از بنیان‌های معرفتی در مبحث انسان کامل است و با مباحث دیگری چون حقیقت اسم اعظم و اسم مستأثر، [[ولایت]]، [[نبوت]] و صادر اول مرتبط است. در [[ادیان الهی]]<ref>بقره، ۳۰؛ کتاب مقدس، پیدایش، ب ۱؛ یوحنا، ب ۱.</ref> و بسیاری از آثار عرفانی<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳ و ۱۱۷؛ فناری، مصباح الانس، ۳۹۱.</ref> و فلسفی<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۳۲؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۳.</ref> از آغاز [[آفرینش]] سخن به‌میان آمده است. بعضی روایات نخستین و برترین مخلوق را روح پیامبر ختمی(ص) دانسته‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۴۰ و ۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۴.</ref>
شناخت جایگاه حقیقت محمدی(ص) در مراتب ظهور یکی از بنیان‌های معرفتی در مبحث انسان کامل است و با مباحث دیگری چون حقیقت اسم اعظم و اسم مستأثر، ولایت، [[نبوت]] و صادر اول مرتبط است. در [[ادیان الهی]]<ref>بقره، ۳۰؛ کتاب مقدس، پیدایش، ب ۱؛ یوحنا، ب ۱.</ref> و بسیاری از آثار عرفانی<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳ و ۱۱۷؛ فناری، مصباح الانس، ۳۹۱.</ref> و فلسفی<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۳۲؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۳.</ref> از آغاز آفرینش سخن به‌میان آمده است. بعضی روایات نخستین و برترین مخلوق را روح پیامبر ختمی(ص) دانسته‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۴۰ و ۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۴.</ref>


عارفان اسلامی دربارهٔ نخستین آفریده یا نور و روح پیغمبر(ص) سخن گفته‌اند<ref>ترمذی، ختم الاولیاء(ع)، ۴۷۰؛ عین‌القضات، تمهیدات، ۲۶۶.</ref>؛ اما تعبیر «حقیقت محمدیه» و ریشه این اصطلاح را در آثار [[ابن‌عربی]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۹۴ و ۱۲۰.</ref> و شارحان و پیروان مکتب او<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۰۹–۱۱۰ و ۲۶۰–۲۶۵؛ قیصری، شرح فصوص، ۱۲۷–۱۲۹.</ref> می‌توان یافت. امام‌خمینی نیز در آثار خود به مسئله حقیقت محمدی(ص) پرداخته و به مباحثی چون خلافت حقیقت محمدیه و رابطه آن با مشیت و اسمای مستأثره و حقایق مادون اشاره کرده است.
عارفان اسلامی دربارهٔ نخستین آفریده یا نور و روح پیغمبر(ص) سخن گفته‌اند<ref>ترمذی، ختم الاولیاء(ع)، ۴۷۰؛ عین‌القضات، تمهیدات، ۲۶۶.</ref>؛ اما تعبیر «حقیقت محمدیه» و ریشه این اصطلاح را در آثار [[ابن‌عربی]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۹۴ و ۱۲۰.</ref> و شارحان و پیروان مکتب او<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۰۹–۱۱۰ و ۲۶۰–۲۶۵؛ قیصری، شرح فصوص، ۱۲۷–۱۲۹.</ref> می‌توان یافت. امام‌خمینی نیز در آثار خود به مسئله حقیقت محمدی(ص) پرداخته و به مباحثی چون خلافت حقیقت محمدیه و رابطه آن با مشیت و اسمای مستأثره و حقایق مادون اشاره کرده است.


== ماهیت حقیقت محمّدیه ==
== ماهیت حقیقت محمّدیه ==
سیر حقیقت وجود در [[عالم هستی]] مشتمل بر دو قوس است؛ یکی قوس نزول که از مشیت مطلقه و [[عقل]] شروع می‌شود و به [[هیولی]] ختم می‌گردد که عرفا این قوس را [[قوس نزول]]، معراج ترکیب، لیالی قدر و ایام ربوبی نام نهاده‌اند و دیگری [[قوس صعود]] که از هیولای اولی و مادةالمواد شروع می‌شود و به انسان کامل ختم می‌گردد، که بنا بر نظر عرفا حقیقت انسان کامل هم‌تراز مقام واحدیت و احدیت است.<ref>قیصری، رسائل، ۱۲۵–۱۳۱؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۵۱۵–۵۱۶.</ref> عارفان در قوس صعود مقام تعیّن اول را مقام حضرت رسول(ص) و نقطه نهایی سلوک آن حضرت می‌دانند که از آن به حقیقت محمدی(ص) تعبیر می‌شود؛ حقیقتی که مرتبه وسطیت، برزخیت و عدالت را در میان اسما داراست؛ زیرا در آن حقیقت حکمِ هیچ اسم یا صفتی بر دیگری غلبه نمی‌یابد<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۷.</ref>؛ آن حقیقت نور احمدی است که در روایت آمده «نخستین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود».<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۵–۲۴۶.</ref> این حقیقت ازلی و ابدی است<ref>آشتیانی، تعلیقات شرح فصوص، ۱۰۱۷.</ref> و در [[شرع]] از این مقام به «أَوْ أَدْنی» و باطن مقام «قابَ قَوْسَینِ» یاد می‌شود.<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۶–۳۷.</ref>
سیر حقیقت وجود در عالم هستی مشتمل بر دو قوس است؛ یکی قوس نزول که از مشیت مطلقه و [[عقل]] شروع می‌شود و به هیولی ختم می‌گردد که عرفا این قوس را قوس نزول، معراج ترکیب، لیالی قدر و ایام ربوبی نام نهاده‌اند و دیگری قوس صعود که از هیولای اولی و مادةالمواد شروع می‌شود و به انسان کامل ختم می‌گردد، که بنا بر نظر عرفا حقیقت [[انسان کامل]] هم‌تراز [[احدیت و واحدیت|مقام واحدیت و احدیت]] است.<ref>قیصری، رسائل، ۱۲۵–۱۳۱؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۵۱۵–۵۱۶.</ref> عارفان در قوس صعود مقام تعیّن اول را مقام حضرت رسول(ص) و نقطه نهایی سلوک آن حضرت می‌دانند که از آن به حقیقت محمدی(ص) تعبیر می‌شود؛ حقیقتی که مرتبه وسطیت، برزخیت و عدالت را در میان اسما داراست؛ زیرا در آن حقیقت حکمِ هیچ اسم یا صفتی بر دیگری غلبه نمی‌یابد<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۷.</ref>؛ آن حقیقت نور احمدی است که در روایت آمده «نخستین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود».<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۵–۲۴۶.</ref> این حقیقت ازلی و ابدی است<ref>آشتیانی، تعلیقات شرح فصوص، ۱۰۱۷.</ref> و در شرع از این مقام به «أَوْ أَدْنی» و باطن مقام «قابَ قَوْسَینِ» یاد می‌شود.<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۶–۳۷.</ref>


حقیقت محمدی(ص) به جهت ظهور و شئون متعدد، اسامی گوناگونی دارد؛ چنان‌که آن را به جهت اعتبار غلبه وحدت و اجمال، حقیقت محمدیه می‌گویند و به جهت اعتبار کثرت و تفصیل، حضرت عمائیه می‌نامند<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۶؛ ← فناری، مصباح الانس، ۲۰۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عماء}}. عین ثابت این حقیقت در مقام واحدیت که مقام تجلی ذاتی است، متجلی در اسمای الهیه می‌باشد و در مقام صورت و مظهر اسم اللّه است<ref>آشتیانی، مقدمه نقد النصوص، ۴۸.</ref> که جامع همه [[اسمای جمالیه و جلالیه]] است.<ref>آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۷۵۱؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.</ref> هر یک از اسمای الهی دارای مظهری است و مظهر اسم اعظم انسان کامل ختمی(ص) است که تمام صفات و خصوصیات آن در این مظهر موجود و متحقق است که خلیفه الهی است.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۷؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷–۷۸.</ref> این حقیقت از آن حیث که ساری در کثرات (سریان اطلاقی) در صعود و نزول است، با هر مرتبه متحد است؛ یعنی با عقل، عقل و با [[نفس]]، نفس است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸۱؛ آشتیانی، مقدمه امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳۷.</ref> حقیقت محمدیه در قوس نزول، اول مخلوق و حقیقتی سِعی و منبسط است که دارای همه مراتب نبوت و [[رسالت]] و ولایت می‌باشد و از حیث نبوت و ولایت در ادوار مختلف در صورت [[انبیا(ع)]] ظاهر شده است و در حضرت محمد(ص) پایان یافته است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۴۷–۴۴۸.</ref> امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>قیصری، شرح فصوص، ۶۱.</ref> بر این عقیده است که هر اسمی صورت و عین ثابتی دارد. صورت اسم اعظم و عین ثابت او در مقام واحدیت همان حقیقت محمدیه و خلیفه اعظم حق می‌باشد؛ از این‌رو «اسم اعظم» ربّ حقیقت محمدیه است و همچنان‌که اسم «الله» بر همه اعیان احاطه دارد، حقیقت محمدیه نیز به جهت اتحاد ظاهر و مظهر و اینکه عین اسم اعظم است، بر همه اعیان ثابته احاطه و حاکمیت دارد و تمامی اعیان ثابته شأنی از عین ثابت محمدی‌اند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴–۶۳۵.</ref>
حقیقت محمدی(ص) به جهت ظهور و شئون متعدد، اسامی گوناگونی دارد؛ چنان‌که آن را به جهت اعتبار غلبه وحدت و اجمال، حقیقت محمدیه می‌گویند و به جهت اعتبار کثرت و تفصیل، حضرت عمائیه می‌نامند<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۶؛ ← فناری، مصباح الانس، ۲۰۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عماء}}. عین ثابت این حقیقت در مقام واحدیت که مقام تجلی ذاتی است، متجلی در اسمای الهیه می‌باشد و در مقام صورت و مظهر اسم اللّه است<ref>آشتیانی، مقدمه نقد النصوص، ۴۸.</ref> که جامع همه اسمای جمالیه و جلالیه است.<ref>آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۷۵۱؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.</ref> هر یک از اسمای الهی دارای مظهری است و مظهر اسم اعظم انسان کامل ختمی(ص) است که تمام صفات و خصوصیات آن در این مظهر موجود و متحقق است که خلیفه الهی است.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۷؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷–۷۸.</ref> این حقیقت از آن حیث که ساری در کثرات (سریان اطلاقی) در صعود و نزول است، با هر مرتبه متحد است؛ یعنی با عقل، عقل و با [[نفس]]، نفس است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸۱؛ آشتیانی، مقدمه امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳۷.</ref> حقیقت محمدیه در قوس نزول، اول مخلوق و حقیقتی سِعی و منبسط است که دارای همه مراتب نبوت و رسالت و [[خلافت و ولایت|ولایت]] می‌باشد و از حیث نبوت و ولایت در ادوار مختلف در صورت [[انبیا(ع)]] ظاهر شده است و در حضرت محمد(ص) پایان یافته است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۴۷–۴۴۸.</ref> امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>قیصری، شرح فصوص، ۶۱.</ref> بر این عقیده است که هر اسمی صورت و عین ثابتی دارد. صورت [[اسم اعظم]] و عین ثابت او در مقام واحدیت همان حقیقت محمدیه و خلیفه اعظم حق می‌باشد؛ از این‌رو «اسم اعظم» ربّ حقیقت محمدیه است و همچنان‌که اسم «الله» بر همه اعیان احاطه دارد، حقیقت محمدیه نیز به جهت اتحاد ظاهر و مظهر و اینکه عین اسم اعظم است، بر همه [[اعیان ثابته]] احاطه و حاکمیت دارد و تمامی اعیان ثابته شأنی از عین ثابت محمدی‌اند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴–۶۳۵.</ref>


امام‌خمینی برای حقیقت محمدیه دو نشئه قائل است؛ نشئه بطونی و ظهوری. نشئه بطونی این حقیقت پیش از تحقق خارجی و خلقی و نشئه ظهوری آن در تعین خلقی است. حقیقت محمدیه در نشئه بطونی و غیبی دارای ولایت کلی و برزخیت کبری است که همه وجودات در آن مستهلک‌اند و هیچ نسبت و تعینی در آن راه ندارد؛ اما در نشئه خلقی اولین تعینات و مظهر اسم اعظم الهی<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵.</ref> بلکه عین اسم اعظم است و باقی اسما و اعیان مظاهر و فروعات این حقیقت‌اند.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷.</ref> به اعتقاد ایشان حقیقت محمدی(ص) در مرتبه تعین عقلی همان مقام مشیت و وجود منبسط است که دارای مراتب است و در هر مرتبه‌ای ظهوری دارد. این حقیقت در مرتبه ظهور همان صادر اول و نورالانوار است که از مرتبه ذات غیبی تجلی کرده و در مرتبه محمدی(ص) نازل گردیده است و مظاهر دیگر از این نورالانوار منشعب می‌شوند و تمام فیوضات ذات احدی از طریق حقیقت محمدی(ص) و مرتبه مشیت به دیگر خلایق می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱–۶۳ و ۷۵–۷۶.</ref>
امام‌خمینی برای حقیقت محمدیه دو نشئه قائل است؛ نشئه بطونی و ظهوری. نشئه بطونی این حقیقت پیش از تحقق خارجی و خلقی و نشئه ظهوری آن در تعین خلقی است. حقیقت محمدیه در نشئه بطونی و غیبی دارای ولایت کلی و برزخیت کبری است که همه وجودات در آن مستهلک‌اند و هیچ نسبت و تعینی در آن راه ندارد؛ اما در نشئه خلقی اولین تعینات و مظهر اسم اعظم الهی<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵.</ref> بلکه عین اسم اعظم است و باقی اسما و اعیان مظاهر و فروعات این حقیقت‌اند.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷.</ref> به اعتقاد ایشان حقیقت محمدی(ص) در مرتبه تعین عقلی همان مقام مشیت و وجود منبسط است که دارای مراتب است و در هر مرتبه‌ای ظهوری دارد. این حقیقت در مرتبه ظهور همان صادر اول و نورالانوار است که از مرتبه ذات غیبی تجلی کرده و در مرتبه محمدی(ص) نازل گردیده است و مظاهر دیگر از این نورالانوار منشعب می‌شوند و تمام فیوضات ذات احدی از طریق حقیقت محمدی(ص) و مرتبه [[مشیت]] به دیگر خلایق می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱–۶۳ و ۷۵–۷۶.</ref>


== ویژگی‌های حقیقت محمدیه ==
== ویژگی‌های حقیقت محمدیه ==
اهل معرفت ویژگی‌هایی برای حقیقت محمدیه ذکر کرده‌اند:
اهل معرفت ویژگی‌هایی برای حقیقت محمدیه ذکر کرده‌اند:
# برزخیت حقیقت محمدیه: این حقیقت از جهت اینکه مظهر مرتبه تعین اول است، جامع میان احدیت و واحدیت است؛ اصل این حقیقت را می‌توان برزخیت اولی در تعین اول دانست و در مرتبه تعین ثانی در برزخیت ثانیه، به لحاظ اسمی، اسم جامع «الله» است.<ref>فناری، مصباح الانس، ۳۲۳ و ۶۰۱–۶۰۲؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۸۷–۵۸۸.</ref> امام‌خمینی نیز حقیقت محمدی(ص) را به اعتبار ولایت کلیه کبری و برزخیت کبری، مقام جمع و تفصیل و وجود منبسط اطلاقی مشتمل بر تمام تعینات می‌داند که این تعینات در آن مستهلک‌اند<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵.</ref> و این برزخیت [[اعتدال]] میان افراط و تفریط است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۷۱؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۲.</ref> از این برزخیه کلیه به مشیت مطلقه نیز تعبیر می‌شود و کمالات وجودی و فیوضاتی که به مظاهر پایین‌تر می‌رسد، از ناحیه آن است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸–۱۲۹.</ref>
# برزخیت حقیقت محمدیه: این حقیقت از جهت اینکه مظهر مرتبه تعین اول است، جامع میان [[احدیت و واحدیت]] است؛ اصل این حقیقت را می‌توان برزخیت اولی در تعین اول دانست و در مرتبه تعین ثانی در برزخیت ثانیه، به لحاظ اسمی، اسم جامع «الله» است.<ref>فناری، مصباح الانس، ۳۲۳ و ۶۰۱–۶۰۲؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۸۷–۵۸۸.</ref> امام‌خمینی نیز حقیقت محمدی(ص) را به اعتبار ولایت کلیه کبری و برزخیت کبری، مقام جمع و تفصیل و وجود منبسط اطلاقی مشتمل بر تمام تعینات می‌داند که این تعینات در آن مستهلک‌اند<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵.</ref> و این برزخیت اعتدال میان افراط و تفریط است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۷۱؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۲.</ref> از این برزخیه کلیه به مشیت مطلقه نیز تعبیر می‌شود و کمالات وجودی و فیوضاتی که به مظاهر پایین‌تر می‌رسد، از ناحیه آن است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸–۱۲۹.</ref>
# جامعیت حقیقت محمدی(ص): امام‌خمینی مانند دیگر عارفان<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۵–۲۴۶ و ۲۶۰؛ کاشانی، شرح فصوص، ۳۲۶؛ فناری، مصباح الانس، ۳۲۳.</ref> یکی از ویژگی‌های حقیقت محمدی(ص) را جامعیت این حقیقت بر همه حقایق کلی و جزئی می‌داند؛ زیرا این حقیقت مشتمل بر تمام حقایق دایره وجود است و جامع جمیع عوالم غیبی و شهودی می‌باشد؛ این حقیقت از جهت نشئه خلقی آن منطبق با مشیت مطلقه و فیض مقدس اطلاقی است<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸.</ref> و در همه عوالم از [[عالم عقل]] تا [[عالم هیولی]] تجلّی دارد و جهان سراپا ظهور آن حقیقت و تجلی آن است و هر ذره‌ای از مراتبِ وجود تفصیل این صورت است؛ چنان‌که در بعضی روایات به آن اشاره شده است<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.</ref> و این صورت همان اسم اعظمی است که به لحاظ حقیقت خارجی عبارت است از ظهور مشیت که تعینی ندارد؛ ولی حقیقت هر صاحب حقیقتی است و تعینی است که با هر چیز متعین همراه می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۶–۷۸.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی تجلی تام اسم اعظم که به حسب [[مقام الوهیت]] و [[واحدیت]] جامعِ جمیع اسمای الهی است، در نوع انسانی فقط برای حقیقت محمدیه و اولیای او که در روحانیت با او متحدند، صورت گرفته است که صورت همه عوالم است و حقایق آنها را در خود دارد و این اسم بر حسب حقیقت عینی همان حقیقت محمدیه است که عین ثابتش در مقامِ الوهیت متحد با اسم اعظم می‌باشد و سایر اعیان ثابته بلکه اسمای الهی از تجلیات اویند.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷–۷۸.</ref>
# جامعیت حقیقت محمدی(ص): امام‌خمینی مانند دیگر عارفان<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۵–۲۴۶ و ۲۶۰؛ کاشانی، شرح فصوص، ۳۲۶؛ فناری، مصباح الانس، ۳۲۳.</ref> یکی از ویژگی‌های حقیقت محمدی(ص) را جامعیت این حقیقت بر همه حقایق کلی و جزئی می‌داند؛ زیرا این حقیقت مشتمل بر تمام حقایق دایره وجود است و جامع جمیع عوالم غیبی و شهودی می‌باشد؛ این حقیقت از جهت نشئه خلقی آن منطبق با مشیت مطلقه و [[فیض اقدس و مقدس|فیض مقدس]] اطلاقی است<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸.</ref> و در همه عوالم از [[عالم عقل]] تا عالم هیولی تجلّی دارد و جهان سراپا ظهور آن حقیقت و [[تجلی]] آن است و هر ذره‌ای از مراتبِ وجود تفصیل این صورت است؛ چنان‌که در بعضی روایات به آن اشاره شده است<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.</ref> و این صورت همان اسم اعظمی است که به لحاظ حقیقت خارجی عبارت است از ظهور مشیت که تعینی ندارد؛ ولی حقیقت هر صاحب حقیقتی است و تعینی است که با هر چیز متعین همراه می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۶–۷۸.</ref> به اعتقاد امام‌خمینی تجلی تام اسم اعظم که به حسب مقام الوهیت و واحدیت جامعِ جمیع اسمای الهی است، در نوع انسانی فقط برای حقیقت محمدیه و اولیای او که در روحانیت با او متحدند، صورت گرفته است که صورت همه عوالم است و حقایق آنها را در خود دارد و این اسم بر حسب حقیقت عینی همان حقیقت محمدیه است که عین ثابتش در مقامِ الوهیت متحد با [[اسم اعظم]] می‌باشد و سایر [[اعیان ثابته]] بلکه اسمای الهی از تجلیات اویند.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷–۷۸.</ref>
# معلم‌بودن حقیقت محمدیه: به اعتقاد امام‌خمینی یکی از ویژگی‌های این حقیقت معلم بودن برای [[ملائکه]] است؛ زیرا انسان کامل مظهر همه اسمای الهی و اسم اعظم «الله» است؛ اما ملائکه این‌چنین نیستند. از این جهت، انسان افضل از ملائکه است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷–۴۸.</ref> و این افضلیت بر ملائکه تشریفی نیست؛ بلکه حقیقتی وجودی و کمالی است که ناشی از احاطه تام و سلطنت قیومی آن است که ریشه در احاطه اسم اعظم «الله» بر سایر اسما دارد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶.</ref> بلکه حقیقت محمدیه به جهت احدیت جمع همه حقایق غیب و شهادت اصل همه اصول کلیه و جزئیه و همه خلائق به منزله قوای ظاهره و باطنه ایشان محسوب می‌شوند؛ بلکه این حقیقت محمدی(ص) در مقام تعین خلقی از همه تعینات افضل است و نزدیک‌ترین تعین به اسم اعظم و امامِ ائمه اسما و صفات می‌باشد. این حقیقت مشتمل بر تمام تعینات است و تمام تعینات در آن مستهلک‌اند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶.</ref>
# معلم‌بودن حقیقت محمدیه: به اعتقاد [[امام‌خمینی]] یکی از ویژگی‌های این حقیقت معلم بودن برای [[ملائکه]] است؛ زیرا [[انسان کامل]] مظهر همه اسمای الهی و اسم اعظم «الله» است؛ اما ملائکه این‌چنین نیستند. از این جهت، انسان افضل از ملائکه است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷–۴۸.</ref> و این افضلیت بر ملائکه تشریفی نیست؛ بلکه حقیقتی وجودی و کمالی است که ناشی از احاطه تام و سلطنت قیومی آن است که ریشه در احاطه اسم اعظم «الله» بر سایر اسما دارد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶.</ref> بلکه حقیقت محمدیه به جهت احدیت جمع همه حقایق غیب و شهادت اصل همه اصول کلیه و جزئیه و همه خلائق به منزله قوای ظاهره و باطنه ایشان محسوب می‌شوند؛ بلکه این حقیقت محمدی(ص) در مقام تعین خلقی از همه تعینات افضل است و نزدیک‌ترین تعین به اسم اعظم و امامِ ائمه اسما و صفات می‌باشد. این حقیقت مشتمل بر تمام تعینات است و تمام تعینات در آن مستهلک‌اند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶.</ref>
# رابطه حقیقت محمدی با اسما و صفات: رابطه حقیقت محمدیه با اسما و صفات رابطه تجلی و ظهور و رابطه اسما با این حقیقت رابطه فقر و وجود می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref>
# رابطه حقیقت محمدی با [[اسما و صفات]]: رابطه حقیقت محمدیه با اسما و صفات رابطه تجلی و ظهور و رابطه اسما با این حقیقت رابطه فقر و وجود می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.</ref>


== رابطه با مشیت مطلقه و حقیقت علویه ==
== رابطه با مشیت مطلقه و حقیقت علویه ==
عارفان حقیقت محمدیه و علویه را که باطن و عین ثابت [[انسان کامل]] ختمی(ص) و علوی(ع) است، متحد با مشیت می‌دانند<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۴۹؛ آشتیانی، مقدمه تمهید، ۱۲۲.</ref> و دارای مراتبی است. نخستین ظهور آن در مراتب خلقی، مشیت فعلی است که در تعینات خلقی به صورت عالم عقل، [[عالم مثال]] و [[عالم ماده]] ظاهر می‌شود.<ref>جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۸۵.</ref>
[[عارفان]] حقیقت محمدیه و علویه را که باطن و عین ثابت [[انسان کامل]] ختمی(ص) و علوی(ع) است، متحد با مشیت می‌دانند<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۴۹؛ آشتیانی، مقدمه تمهید، ۱۲۲.</ref> و دارای مراتبی است. نخستین ظهور آن در مراتب خلقی، مشیت فعلی است که در تعینات خلقی به صورت عالم عقل، [[عالم مثال]] و عالم ماده ظاهر می‌شود.<ref>جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۸۵.</ref>
امام‌خمینی مانند دیگر عارفان<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۴۲–۱۴۳؛ شاه‌آبادی، شذرات المعارف، ۱۶۲.</ref> معتقد است ظهور اشیا در خارج به واسطه تجلی مشیت است که خود بی‌تعین است؛ اما تعین هر حقیقتی به واسطه اوست.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱.</ref> بنابراین مشیت برتر از تعینات خلقی است و عقل کلی اوّلین تعین او در عالم روحانیون است که همان روح رسول خدا(ص) و [[علی(ع)]] می‌باشد<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۹–۶۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱–۲۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۷.</ref> و در حدیث از آن به «نورالانوار» تعبیر شده است که از آن حقیقت خارجی محمد(ص) و علی(ع) آفریده شده‌اند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۸.</ref> از این‌رو حقیقت محمدیه و علویه متحد با مشیت‌اند و روحانیت پیامبر(ص) و [[اهل بیت(ع)]] او نیز هم‌افق با آن مشیت‌اند و باقی تعینات از تعینات آن مشیت به‌شمار می‌روند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۴۷؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶.</ref>
امام‌خمینی مانند دیگر عارفان<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۴۲–۱۴۳؛ شاه‌آبادی، شذرات المعارف، ۱۶۲.</ref> معتقد است ظهور اشیا در خارج به واسطه تجلی مشیت است که خود بی‌تعین است؛ اما تعین هر حقیقتی به واسطه اوست.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱.</ref> بنابراین مشیت برتر از تعینات خلقی است و عقل کلی اوّلین تعین او در عالم روحانیون است که همان روح رسول خدا(ص) و [[علی(ع)]] می‌باشد<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۹–۶۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱–۲۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۷.</ref> و در حدیث از آن به «نورالانوار» تعبیر شده است که از آن حقیقت خارجی محمد(ص) و علی(ع) آفریده شده‌اند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۸.</ref> از این‌رو حقیقت محمدیه و علویه متحد با مشیت‌اند و روحانیت پیامبر(ص) و [[اهل بیت(ع)]] او نیز هم‌افق با آن مشیت‌اند و باقی تعینات از تعینات آن مشیت به‌شمار می‌روند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۴۷؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶.</ref>


== رابطه با پیامبران(ع) و اولیا(ع) ==
== رابطه با پیامبران(ع) و اولیا(ع) ==
به اعتقاد اهل معرفت اگرچه انبیا(ع) از نظر تعین خارجی متعددند، اما از نظر حقیقت اصلی به یک حقیقت بر می‌گردند که همان حقیقت محمدی(ص) است. این حقیقت در نشئه عنصری، به وزان شرایط اجتماعی و مکانی، به صورت پیامبران(ع) و اولیای مختلف در می‌آید و همه مظاهر اویند و به‌طور کامل تنها در وجود [[پیامبر اسلام(ص)]] ظهور یافته است که در عالم خارج متأخر از انبیای دیگر و از حیث حقیقت و روحانیتش مقدم بر آنهاست.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۲/۱۹۷؛ قیصری، شرح فصوص، ۴۶۶–۴۶۷؛ ابن‌ترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۲۰۲.</ref>
به اعتقاد اهل معرفت اگرچه انبیا(ع) از نظر تعین خارجی متعددند، اما از نظر حقیقت اصلی به یک حقیقت بر می‌گردند که همان حقیقت محمدی(ص) است. این حقیقت در نشئه عنصری، به وزان شرایط اجتماعی و مکانی، به صورت [[پیامبران(ع)]] و اولیای مختلف در می‌آید و همه مظاهر اویند و به‌طور کامل تنها در وجود [[پیامبر اسلام(ص)]] ظهور یافته است که در عالم خارج متأخر از انبیای دیگر و از حیث حقیقت و روحانیتش مقدم بر آنهاست.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۲/۱۹۷؛ قیصری، شرح فصوص، ۴۶۶–۴۶۷؛ ابن‌ترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۲۰۲.</ref>


امام‌خمینی مانند دیگر عارفان<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۲۹؛ قیصری، شرح فصوص، ۱۴۶–۱۴۷ و ۴۳۸.</ref> معتقد است [[نبوت]]، به خلاف [[ولایت]]، مظهر اسمی از اسمای حق نیست؛ چون «نبیّ» از اسمای خداوند نمی‌باشد و جهت این سویی و خلقی دارد؛ اما ولایت مظهر اسم «ولیّ» است و جنبه آن سویی و حقی دارد. به همین دلیل نبوّت (نبوت تشریعی) منقطع و پایان‌پذیر است و مرتبط با این عالم می‌باشد؛ ولی ولایت انقطاع ندارد و در دو عالم مظهر دارد و مظاهر «ولی» در این عالم، پس از ختم نبوت تشریعی، ظهور و بروز دارند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸.</ref> به اعتقاد ایشان ولی مطلق در همه عوالم و این عالم کسی است که مظهر حضرت ذات به مقام جمعی و اسم جامع «الله» باشد و آن مقام ولایت پیامبر ختمی(ص) است که مظهر اسم جامع «الله» است و دیگر اولیا(ع) مظاهر و تجلیات او شمرده می‌شوند<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱.</ref>؛ همچنان‌که نبوت همه انبیا(ع) مظهر نبوّت او و شرایع آنان مظهر شریعت اوست.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۱ و ۱۸۰.</ref>
امام‌خمینی مانند دیگر [[عارفان]]<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۲۹؛ قیصری، شرح فصوص، ۱۴۶–۱۴۷ و ۴۳۸.</ref> معتقد است [[نبوت]]، به خلاف ولایت، مظهر اسمی از اسمای حق نیست؛ چون «نبیّ» از اسمای خداوند نمی‌باشد و جهت این سویی و خلقی دارد؛ اما ولایت مظهر اسم «ولیّ» است و جنبه آن سویی و حقی دارد. به همین دلیل نبوّت (نبوت تشریعی) منقطع و پایان‌پذیر است و مرتبط با این عالم می‌باشد؛ ولی ولایت انقطاع ندارد و در دو عالم مظهر دارد و مظاهر «ولی» در این عالم، پس از ختم نبوت تشریعی، ظهور و بروز دارند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸.</ref> به اعتقاد ایشان ولی مطلق در همه عوالم و این عالم کسی است که مظهر حضرت ذات به مقام جمعی و اسم جامع «الله» باشد و آن مقام ولایت پیامبر ختمی(ص) است که مظهر اسم جامع «الله» است و دیگر اولیا(ع) مظاهر و تجلیات او شمرده می‌شوند<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱.</ref>؛ همچنان‌که نبوت همه انبیا(ع) مظهر نبوّت او و شرایع آنان مظهر شریعت اوست.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۱ و ۱۸۰.</ref>


امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۵۲؛ آملی، انوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعه، ۳۰۳–۳۰۴؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۲۴–۳۲۶.</ref> معتقد است در نشئه ظاهر، گاهی نبوت ظاهر و ولایت پنهان است و گاهی ولایت ظهور پیدا می‌کند. مظهر اولی این ولایت و نبوت و خلافت مطلقه حضرتِ ختمی مرتبت(ص) است که به نبوت ظاهر شده است و با ظهور او نبوت پایان یافته است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱ و ۷۲.</ref> و به جهت اتحاد حقیقت محمدیه و علویه، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نیز مظهر ولایت مطلقه کلیه است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.</ref> ایشان حیطه خلافت و نبوت انبیای الهی(ع) را بر اساس اسمای حاکم بر آنها می‌داند؛ از این جهت هر چه حیطه آن اسم الهی بیشتر باشد، دایره خلافت و نبوت گسترده‌تر و جامع‌تر است و از آنجا که پیامبر اسلام(ص) مظهر اسم جامع «الله» است، خلافت او دایمی، محیط، ازلی و ابدی خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.</ref>
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر اهل معرفت<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۵۲؛ آملی، انوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعه، ۳۰۳–۳۰۴؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۲۴–۳۲۶.</ref> معتقد است در نشئه ظاهر، گاهی نبوت ظاهر و ولایت پنهان است و گاهی ولایت ظهور پیدا می‌کند. مظهر اولی این ولایت و نبوت و خلافت مطلقه حضرتِ ختمی مرتبت(ص) است که به نبوت ظاهر شده است و با ظهور او نبوت پایان یافته است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱ و ۷۲.</ref> و به جهت اتحاد حقیقت محمدیه و علویه، [[امام‌علی(ع)|علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)]] نیز مظهر ولایت مطلقه کلیه است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.</ref> ایشان حیطه خلافت و نبوت انبیای الهی(ع) را بر اساس اسمای حاکم بر آنها می‌داند؛ از این جهت هر چه حیطه آن اسم الهی بیشتر باشد، دایره خلافت و نبوت گسترده‌تر و جامع‌تر است و از آنجا که پیامبر اسلام(ص) مظهر اسم جامع «الله» است، خلافت او دایمی، محیط، ازلی و ابدی خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.</ref>


== اتحاد با حقیقت علویه ==
== اتحاد با حقیقت علویه ==
به اعتقاد امام‌خمینی رابطه پیامبر(ص) با امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان(ع) رابطه [[روح]] با [[نفس ناطقه]] است که با آن متحد است؛ ولی رابطه پیامبر(ص) با پیامبران دیگر(ع) مانند رابطه نفس با قواست که به منزله شئون او به‌شمار می‌روند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.</ref> البته به اعتقاد ایشان این مقام و روحانیت برای رسول خدا(ص) به اصالت و برای امامان معصوم(ع) به تبع ایشان است و این به جهت اتحاد مقامات و روحانیت ایشان است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۹۰.</ref> همچنین روحانیت محمدیه(ص) و علویه(ع) با هم متحدند و هر دو حقیقت فیض منبسط، نفس رحمانی و مقام برزخیت کبری می‌باشند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵.</ref> و در عالم شهادت پیامبر(ص) مظهر غیب مطلق در نبوت و امیرالمؤمنین(ع) مظهر آن غیب در [[امامت]] می‌شود و همان‌طوری که در عالم غیب و غیب غیب با هم بودند، در [[عالم دنیا]] نیز اخوت و برادری داشتند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳۲–۲۳۳.</ref> البته حقیقت علویه در استفاده و کسب حقایق عقلی و غیبی تابع حقیقت محمدی(ص) بوده است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی رابطه پیامبر(ص) با امیرالمؤمنین(ع) و سایر [[امامان(ع)]] رابطه [[روح]] با نفس ناطقه است که با آن متحد است؛ ولی رابطه پیامبر(ص) با پیامبران دیگر(ع) مانند رابطه [[نفس]] با قواست که به منزله شئون او به‌شمار می‌روند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.</ref> البته به اعتقاد ایشان این مقام و روحانیت برای رسول خدا(ص) به اصالت و برای امامان معصوم(ع) به تبع ایشان است و این به جهت اتحاد مقامات و روحانیت ایشان است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۹۰.</ref> همچنین روحانیت محمدیه(ص) و علویه(ع) با هم متحدند و هر دو حقیقت فیض منبسط، [[نفس رحمانی]] و مقام برزخیت کبری می‌باشند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵.</ref> و در عالم شهادت پیامبر(ص) مظهر غیب مطلق در نبوت و امیرالمؤمنین(ع) مظهر آن غیب در [[امامت]] می‌شود و همان‌طوری که در عالم غیب و غیب غیب با هم بودند، در عالم دنیا نیز اخوت و برادری داشتند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳۲–۲۳۳.</ref> البته حقیقت علویه در استفاده و کسب حقایق عقلی و غیبی تابع حقیقت محمدی(ص) بوده است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵.</ref>


== رابطه با لیلةالقدر ==
== رابطه با لیلةالقدر ==
بعضی عارفان «لیلةالقدر» را بنیه محمدیه(ص) در حال احتجابش در مقام قلب بعد از شهود ذاتی دانسته‌اند؛ زیرا انزال [[قرآن]] تنها در این بنیه و در این حالت ممکن است. «قدر» همان بزرگی و شرف آن حضرت می‌باشد؛ زیرا قدر و شرف آن حضرت در این لیله ظهور پیدا کرده است.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.</ref>
بعضی عارفان «لیلةالقدر» را بنیه محمدیه(ص) در حال احتجابش در مقام [[قلب]] بعد از شهود ذاتی دانسته‌اند؛ زیرا انزال [[قرآن]] تنها در این بنیه و در این حالت ممکن است. «قدر» همان بزرگی و شرف آن حضرت می‌باشد؛ زیرا قدر و شرف آن حضرت در این لیله ظهور پیدا کرده است.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی برای هر صورتی در عالم، باطنی ملکوتی و غیبی است؛ از این جهت عارفان از مراتب قوس نزول عالم به اعتبار پنهان‌شدن خورشید حقیقت (حق‌تعالی) در افق تعینات خلقی به «لیل» و از مراتب قوس صعود به اعتبار طلوع آن «خورشید» و از حجاب تعینات به «یوم» تعبیر می‌کنند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۳–۸۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلةالقدر}}. به اعتقاد ایشان از آنجا که همه عالم ظهور فیض منبسط است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵.</ref> که همان حقیقت و روحانیت محمدی(ص) می‌باشد، قوس نزول را لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود را یوم‌القیامه احمدی(ص) می‌نامند؛ زیرا این دو قوس گستره نور فیض منبسط‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸.</ref>؛ چنان‌که از آنجا که نور حقیقت وجود به جمیع شئون و اسما و صفات و با کمال نوریت و تمام حقیقت در افق تعین محمدی(ص) غروب کرد، این تعین را لیلةالقدر مطلق می‌نامند و باقی لیالی را لیالی مقید.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹.</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی برای هر صورتی در عالم، باطنی ملکوتی و غیبی است؛ از این جهت عارفان از مراتب قوس نزول عالم به اعتبار پنهان‌شدن خورشید حقیقت (حق‌تعالی) در افق تعینات خلقی به «لیل» و از مراتب قوس صعود به اعتبار طلوع آن «خورشید» و از حجاب تعینات به «یوم» تعبیر می‌کنند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۳–۸۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلة القدر}}. به اعتقاد ایشان از آنجا که همه عالم ظهور فیض منبسط است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵.</ref> که همان حقیقت و روحانیت محمدی(ص) می‌باشد، قوس نزول را لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود را یوم‌القیامه احمدی(ص) می‌نامند؛ زیرا این دو قوس گستره نور فیض منبسط‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸.</ref>؛ چنان‌که از آنجا که نور حقیقت وجود به جمیع شئون و اسما و صفات و با کمال نوریت و تمام حقیقت در افق تعین محمدی(ص) غروب کرد، این تعین را لیلةالقدر مطلق می‌نامند و باقی لیالی را لیالی مقید.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹.</ref>


امام‌خمینی در تفسیری بدیع، تعین حقیقت محمدی(ص) را مظهر [[اسم اعظم]] و اسم مستأثر الهی می‌داند و معتقد است باقی اسما این‌چنین نیستند و تعبیر هزار ماه در آیه «خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»<ref>قدر، ۳.</ref> کنایه از مظهر باقی اسما است؛ زیرا برای خداوند هزار و یک اسم است که یک اسم آن مستأثر است که همان حقیقت محمدیه است و از این جهت کسی جز ذات مقدس رسول ختمی(ص) بر اسم مستأثر آگاهی نمی‌یابد<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلةالقدر}}.
امام‌خمینی در تفسیری بدیع، تعین حقیقت محمدی(ص) را مظهر [[اسم اعظم]] و اسم مستأثر الهی می‌داند و معتقد است باقی اسما این‌چنین نیستند و تعبیر هزار ماه در آیه «خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»<ref>قدر، ۳.</ref> کنایه از مظهر باقی اسما است؛ زیرا برای خداوند هزار و یک اسم است که یک اسم آن مستأثر است که همان حقیقت محمدیه است و از این جهت کسی جز ذات مقدس رسول ختمی(ص) بر اسم مستأثر آگاهی نمی‌یابد<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|لیلة القدر}}.


== خلافت و ولایت حقیقت محمدی ==
== خلافت و ولایت حقیقت محمدی ==
در نگاه اهل معرفت [[خلافت]] امری است که خداوند قرار داده و در خلافت لازم است خلیفه صفات مستخلف‌عنه را داشته باشد.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۹۹؛ فناری، مصباح الانس، ۴۷۲.</ref> امام‌خمینی خلیفه اعظم الهی را همان اسم «الله» می‌داند که اصل ظهور جمیع اسمای دیگر و ربّ حقیقت محمدیه است و این خلیفه الهی واسطه ظهور حقیقت غیبی در اسما و صفات است و در همه اسما و اعیان سریان دارد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۶–۱۷ و ۲۷.</ref> به اعتقاد ایشان این خلافت، حقیقت ولایت علویه(ع) نیز می‌باشد؛ زیرا ولایت که به معنای نزدیکی، تصرف، [[سلطنت]]، [[ربوبیت]] و نیابت است، در این خلافت وجود دارد و این حقیقت ربّ ولایت علوی(ع) و متحد با آن در دو عالم امر و خلق است<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}}.
در نگاه اهل معرفت خلافت امری است که خداوند قرار داده و در خلافت لازم است خلیفه صفات مستخلف‌عنه را داشته باشد.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۹۹؛ فناری، مصباح الانس، ۴۷۲.</ref> امام‌خمینی خلیفه اعظم الهی را همان اسم «الله» می‌داند که اصل ظهور جمیع اسمای دیگر و ربّ حقیقت محمدیه است و این خلیفه الهی واسطه ظهور حقیقت غیبی در [[اسما و صفات]] است و در همه اسما و اعیان سریان دارد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۶–۱۷ و ۲۷.</ref> به اعتقاد ایشان این خلافت، حقیقت ولایت علویه(ع) نیز می‌باشد؛ زیرا ولایت که به معنای نزدیکی، تصرف، سلطنت، ربوبیت و نیابت است، در این خلافت وجود دارد و این حقیقت ربّ ولایت علوی(ع) و متحد با آن در دو عالم امر و خلق است<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}}.


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۱۶۶

ویرایش