۲۱٬۲۱۷
ویرایش
(+رده:مفاهیم دینی; +رده:مفاهیم اجتماعی using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کرامت انسان'''، شرافت و برتری | '''کرامت انسان'''، شرافت و برتری انسان بر آفریدههای دیگر. | ||
==مفهوم شناسی== | ==مفهوم شناسی== | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
شخصیت و کرامت انسان در بسیاری ادیان و مکتبهای جهان جایگاه مهمی دارد و ادیان بر این نکته تأکید دارند که انسان به لحاظ استعدادها و تواناییهای خود، محور آفرینش است و بر آفریدههای دیگر برتری و شرافت دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۶۵۷ و ۲۶/۳۰۵ ـ ۳۰۶.</ref> در | شخصیت و کرامت انسان در بسیاری ادیان و مکتبهای جهان جایگاه مهمی دارد و ادیان بر این نکته تأکید دارند که انسان به لحاظ استعدادها و تواناییهای خود، محور آفرینش است و بر آفریدههای دیگر برتری و شرافت دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۶۵۷ و ۲۶/۳۰۵ ـ ۳۰۶.</ref> در ادیان توحیدی بر این نکته تأکید شده است که انسان هدف از خلقت و خلیفه الهی بر روی زمین است.<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ب۹، ۱ ـ ۴.</ref> [[انبیای الهی]] از طرف [[خداوند تعالی]] وظیفه هدایت انسانها را بر عهده داشتهاند و کرامت آنان را در [[ایمان]] به خداوند و رسیدن به [[سعادت و شقاوت|سعادت دنیوی و اخروی]] معرفی کردهاند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۹۳ و ۱۹/۳۴۲ ـ ۳۴۳.</ref> کرامت انسان ریشه در [[قرآن|آیات قرآن کریم]] دارد و به معنای افضلیت و شرافت است؛ چنانکه در آیه هفتاد سوره اسرا تکریم انسان به این معنا بهکار رفته است. همچنین در آیات چندی بر کرامت و شرافت انسان تأکید شده است؛<ref>بقره، ۳۰ ـ ۳۳؛ سجده، ۹؛ ابنعجیبه، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ۶/۹۳؛ سبزواری، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ۲۶۹.</ref> از اینرو خداوند انسان را مسجود [[فرشتگان]] قرار داد<ref>اعراف، ۱۱.</ref> و او را جانشین خود در زمین معرفی کرد.<ref>بقره، ۳۰.</ref> | ||
در [[روایات]]، کرامت انسان و شرافت او بر آفریدههای دیگر از دو جهت طبیعی و روحانی مطرح شده است؛ چنانکه در تفسیر آیه هفتاد سوره اسرا به فضیلت انسان بر دیگر حیوانات از جهت طبیعی اشاره شده است؛<ref>طوسی، الامالی، ۴۸۹.</ref> افزون بر آن کرامت حقیقی انسان در ایمان و پذیرش دعوت انبیا(ع)،<ref>نهج البلاغه، خ۹۳، ۱۲۸.</ref> [[عبادت|عبادت خداوند]]<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸.</ref> و پرهیز از [[گناه|گناهان]]<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱/۱۷۱.</ref> معرفی شده است و از جهت اجتماعی نیز کرامت انسان یکی از پایههای [[عدلاجتماعی|عدل]]، | در [[روایات]]، کرامت انسان و شرافت او بر آفریدههای دیگر از دو جهت طبیعی و روحانی مطرح شده است؛ چنانکه در تفسیر آیه هفتاد سوره اسرا به فضیلت انسان بر دیگر حیوانات از جهت طبیعی اشاره شده است؛<ref>طوسی، الامالی، ۴۸۹.</ref> افزون بر آن کرامت حقیقی انسان در ایمان و پذیرش دعوت انبیا(ع)،<ref>نهج البلاغه، خ۹۳، ۱۲۸.</ref> [[عبادت|عبادت خداوند]]<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸.</ref> و پرهیز از [[گناه|گناهان]]<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱/۱۷۱.</ref> معرفی شده است و از جهت اجتماعی نیز کرامت انسان یکی از پایههای [[عدلاجتماعی|عدل]]، قسط و [[آزادی]] در جامعه اسلامی است که بر این اساس حقوقی برای افراد جامعه، اعم از مؤمن و غیر مؤمن وضع شده است.<ref>← نهج البلاغه، ن۵۳؛ ۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref> عملکرد [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] در زمان حکومت خود و رعایت حقوق غیر مسلمانان از نمونههای عملی رعایت کرامت انسانی است؛ چنانکه ایشان از بیحرمتی به زنان غیر مسلمان و کشیدن خلخال از پای آنان به دست سپاهیان معاویه بسیار برافروخته و ناراحت شد.<ref>نهج البلاغه، خ۲۷، ۴۷؛ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱/۲۸۳.</ref> | ||
بسیاری از اندیشمندان و حکمای الهی از دیرباز در پی شناخت انسان و الگوهایی بودهاند که انسان را به کرامت واقعی خود برساند و گاهی آن را در قالب نظریههایی به نام مدینه فاضله و آرمانشهر بیان کردهاند و حکمایی مانند [[حکما|افلاطون]]، [[فارابی]]، [[ابنباجه]]، [[سهروردی]] و [[اخوانالصفاء]] و حکمای الهی به آن پرداختهاند.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۱/۵۶۸؛ دانشپژوه، دیباچه کتاب المنطقیات للفارابی، ۷؛ بوملحم، مقدمه کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۸.</ref> [[ملاصدرا]] نیز به بحث از کرامت انسانی پرداخته و تبیین خاصی از کرامت انسان ارائه میدهد.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۵۶.</ref> | بسیاری از اندیشمندان و حکمای الهی از دیرباز در پی شناخت انسان و الگوهایی بودهاند که انسان را به کرامت واقعی خود برساند و گاهی آن را در قالب نظریههایی به نام مدینه فاضله و آرمانشهر بیان کردهاند و حکمایی مانند [[حکما|افلاطون]]، [[فارابی]]، [[ابنباجه]]، [[سهروردی]] و [[اخوانالصفاء]] و حکمای الهی به آن پرداختهاند.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۱/۵۶۸؛ دانشپژوه، دیباچه کتاب المنطقیات للفارابی، ۷؛ بوملحم، مقدمه کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۸.</ref> [[ملاصدرا]] نیز به بحث از کرامت انسانی پرداخته و تبیین خاصی از کرامت انسان ارائه میدهد.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۵۶.</ref> | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
اندیشمندان اسلامی کرامت انسان را که از آیه هفتاد سوره اسرا فهمیده میشود، به معنای شرافتی میدانند که در دیگران نیست و آن به جهت عقل، فهم و ادراکی است که در نهاد انسان وجود دارد<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۱/۳۷۲؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۲۰۵ ـ ۲۰۶.</ref> و آن را اشاره به کرامت نوع انسان دانستهاند که اختصاص به [[مؤمن|بندگان مؤمن]] ندارد؛<ref>بقلی شیرازی، عرائس البیان، ۲/۳۷۰.</ref> از اینرو کرامت را به دو قسم کرامت ذاتی و اکتسابی تقسیم کردهاند و کرامت ذاتی را شرافتی ذاتی در درون انسان میدانند که توجه به آن اجازه نمیدهد انسان خود را به پستیها و اسارتهای مادی آلوده کند؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۷۰ و ۱۳/۶۰۴ ـ ۶۰۵.</ref> البته این کرامت، کرامتِ اقتضایی در انسان است و با توجه به آن پرورش و فزونی مییابد و با اعمال ناشایست زایل میشود؛ اما کرامت برخی [[انبیا(ع)]] و [[اولیا(ع)]] بر همه مخلوقات به جهت این نوع کرامت نیست؛ زیرا این کرامتِ عام سبب ترقی از مقام [[عقل]] و مرتبه فرشتگان نیست، بلکه کرامت انبیا(ع) به جهت سرّ ودیعه نهادهشده و معرفت تام الهی در آنان است.<ref>کاشانی، تأویلات، ۱/۳۸۳.</ref> | اندیشمندان اسلامی کرامت انسان را که از آیه هفتاد سوره اسرا فهمیده میشود، به معنای شرافتی میدانند که در دیگران نیست و آن به جهت عقل، فهم و ادراکی است که در نهاد انسان وجود دارد<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۱/۳۷۲؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۲۰۵ ـ ۲۰۶.</ref> و آن را اشاره به کرامت نوع انسان دانستهاند که اختصاص به [[مؤمن|بندگان مؤمن]] ندارد؛<ref>بقلی شیرازی، عرائس البیان، ۲/۳۷۰.</ref> از اینرو کرامت را به دو قسم کرامت ذاتی و اکتسابی تقسیم کردهاند و کرامت ذاتی را شرافتی ذاتی در درون انسان میدانند که توجه به آن اجازه نمیدهد انسان خود را به پستیها و اسارتهای مادی آلوده کند؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۷۰ و ۱۳/۶۰۴ ـ ۶۰۵.</ref> البته این کرامت، کرامتِ اقتضایی در انسان است و با توجه به آن پرورش و فزونی مییابد و با اعمال ناشایست زایل میشود؛ اما کرامت برخی [[انبیا(ع)]] و [[اولیا(ع)]] بر همه مخلوقات به جهت این نوع کرامت نیست؛ زیرا این کرامتِ عام سبب ترقی از مقام [[عقل]] و مرتبه فرشتگان نیست، بلکه کرامت انبیا(ع) به جهت سرّ ودیعه نهادهشده و معرفت تام الهی در آنان است.<ref>کاشانی، تأویلات، ۱/۳۸۳.</ref> | ||
از دیدگاه | از دیدگاه اهل معرفت کرامت بزرگترین موهبت الهی است که کلید همه فضایل است و باقی فضایل در سایه این موهبت حاصل میشود.<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۵۹۷ ـ ۵۹۸.</ref> به اعتقاد آنان کرامت حقیقی در [[استقامت]] در طریق مستقیم،<ref>انصاری، زکریا، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۴/۲۸۶.</ref> قرب به حقتعالی، معرفت توحید و [[معارف الهی]] است که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز میکند.<ref>کاشانی، تأویلات، ۱/۳۸۳.</ref> از نگاه [[حکمت متعالیه]] با توجه به مبانی و [[فلسفه|اصول فلسفی]]، کرامت انسان، امری حقیقی و وجودی است، نه اعتباری و قراردادی و از آنجاکه وجود دارای مراتب است و امری تشکیکی است،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶ ـ ۳۸.</ref> کرامت نیز امری تشکیکی و دارای مراتب است.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۵۳.</ref> | ||
انسان در اندیشه [[امامخمینی]] به دلیل اصیلبودن وجود و جامعیت وجودی و کمالپذیری خود، دارای مراتب تشکیکی در کرامتی است که هیچ موجودی در | انسان در اندیشه [[امامخمینی]] به دلیل اصیلبودن وجود و جامعیت وجودی و کمالپذیری خود، دارای مراتب تشکیکی در کرامتی است که هیچ موجودی در عالم امکان به آن راهی ندارد.<ref>الهبداشتی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه امامخمینی، ۱۵۱.</ref> ایشان تاکید دارد که انسان موجودی است که در ذات و جوهر خود دارای کرامتی است که او را از موجودات دیگر متمایز میکند و آن تمایز در این است که انسان دارای نفسی است که از [[روح الهی]] در او دمیده شده است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۳ ـ ۴۴.</ref> و انسان به حسب ذات خود این استعداد را دارد که این ودیعه الهی را به فعلیت برساند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۳.</ref> به باور ایشان انسان در آغاز خلقت خالی از هر گونه فعلیت در جانب [[سعادت و شقاوت]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۳.</ref> و قابلیت ترقی به مرتبه انسانیت را دارد و در آغاز امتیازی از حیوانات دیگر ندارد، بلکه حیوانی بالفعل است که بر اساس شهوت و غضب حرکت میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳/۱۶۸.</ref> این ترقی و حرکت از مرتبه حیوانی به مرتبه انسانی و بالاتر از آن است و نفس همانگونه که در حرکت خود از مرتبه جمادی به نباتی و حیوانی این حرکت را داشته، میتواند حرکت خود را در صورت نوعیه خود ادامه دهد که اگر به طرف کمال رود از حیوانیت خارج میشود و یک موجود روحانی بلکه بالاتر از [[فرشتگان]] میشود و اگر در جهت نقص و شقاوت حرکت کند، پستتر از حیوان میشود؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۴۶.</ref> البته انسان ممکن است تا آخر عمر خود در مرتبه حیوانیت باقی بماند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸/۳۲۹.</ref> یا با ترقی در مراتب کمالی میتواند مظهر اسمای الهی و مظهر اسم جامع «الله» گردد؛<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۲ ـ ۳۳.</ref> بنابراین کرامت انسان به حسب نوع انسان در این است که این قابلیت را دارد که مراحل کمال را طی کند و این کمال بالقوه در موجودات دیگر نیست؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳.</ref> اما کرامت خاصه در کمال بالفعل انسان است که به مرحله انسانیت برسد، بلکه از آن نیز بالاتر رود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۵ و ۸/۴۱۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۰ ـ ۱۴۱.</ref> | ||
==ریشههای کرامت انسان== | ==ریشههای کرامت انسان== | ||
اندیشمندان اسلامی ریشه کرامت و شرافت انسان و برتری او بر موجودات دیگر را در [[عقل]] و [[اراده]] انسان میدانند که به کمک آن انسان میتواند در برابر میلها و خواهشهای نفسانی مقاومت کند و این میلها را زیر فرمان عقل درآورد و این خصوصیت در حیوانات مشاهده نمیشود و همین خصوصیت است که انسان را شایسته تکلیف کرده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۸۳.</ref> برترین قوهای که انسان به واسطه آن مستحق خلافت الهی گردیده، قوه عاقله است و برترین صفاتی که انسان را برتر از [[فرشتگان]] قرار میدهد، [[علم]] و | اندیشمندان اسلامی ریشه کرامت و شرافت انسان و برتری او بر موجودات دیگر را در [[عقل]] و [[اراده]] انسان میدانند که به کمک آن انسان میتواند در برابر میلها و خواهشهای نفسانی مقاومت کند و این میلها را زیر فرمان عقل درآورد و این خصوصیت در حیوانات مشاهده نمیشود و همین خصوصیت است که انسان را شایسته تکلیف کرده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۸۳.</ref> برترین قوهای که انسان به واسطه آن مستحق خلافت الهی گردیده، قوه عاقله است و برترین صفاتی که انسان را برتر از [[فرشتگان]] قرار میدهد، [[علم]] و حکمت است.<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز برای کرامت انسانی ریشههایی ذکر کرده است: | ||
# اراده و اختیار: انسان موجودی مختار آفریده شده است و این جزو خلقت جدایناپذیر هویت انسان است و بر اساس این اختیار انسان میتواند [[خیر و شر]] و سعادت و شقاوت را انتخاب کند و با تمایلاتی که در انسان وجود دارد، در معرض [[آزمایش الهی]] است؛ چنانکه در برخی | # اراده و اختیار: انسان موجودی مختار آفریده شده است و این جزو خلقت جدایناپذیر هویت انسان است و بر اساس این اختیار انسان میتواند [[خیر و شر]] و سعادت و شقاوت را انتخاب کند و با تمایلاتی که در انسان وجود دارد، در معرض [[آزمایش الهی]] است؛ چنانکه در برخی آیات به آن اشاره شده است.<ref>فجر، ۱۵؛ انسان، ۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۵.</ref> امامخمینی همانند برخی دیگر بر این اساس قائل است این اراده و [[اختیار]] است که انسان را از فرشتگان و حیوان متفاوت میکند که با اختیار خود مسیر تکامل را طی میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۵/۴۶۹ ـ ۴۷۰؛ امین، ۱۰/۹۰.</ref> طبق این بیان افرادی مانند [[اشاعره]] که قائل به جبرند، نمیتوانند وجه درستی از کرامت انسان بر باقی موجودات ارائه کنند. | ||
# قابلیت کمال در انسان: از دیدگاه عرفانی انسان این قابلیت را دارد که مظهر تام الهی شود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵ و ۳۰۹.</ref> بر اساس آیات الهی<ref>مؤمنون، ۱۲ ـ ۱۴.</ref> انسان خلقتی متفاوت از حیوان دارد و اینکه | # قابلیت کمال در انسان: از دیدگاه عرفانی انسان این قابلیت را دارد که مظهر تام الهی شود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵ و ۳۰۹.</ref> بر اساس آیات الهی<ref>مؤمنون، ۱۲ ـ ۱۴.</ref> انسان خلقتی متفاوت از حیوان دارد و اینکه تسویه نفس و نفخ روح در برخی آیات<ref>حجر، ۲۹.</ref> به خداوند نسبت داده شده، نشاندهنده شرافت انسان است و این مطلب حتی به فرشتگان نیز نسبت داده نشده است؛ زیرا روح مظهر [[ربوبیت]] است و از صقع ربوبی و نشانه اوست؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.</ref> همچنانکه سجده [[فرشتگان]] بر [[حضرت آدم(ع)]] از آن جهت بوده است که او منسوب به خداوند و جلوه تام اوست و [[شیطان]] چون این مطلب را ندید، در استدلال خود آدم(ع) را پایینتر از خود فرض کرد و گفت اشرف بر اخس نباید [[سجده]] کند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۳ ـ ۴۴.</ref> بدون این جهتِ استعدادی در انسان، تفاوتی میان انسان و حیوان نیست و انسان نوعی از حیوان است که تنها ویژگیهای خاصی دارد؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۹؛ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۸.</ref> البته [[خداوند]] متعال بر اساس جود و [[رحمت]] خود به هر موجودی بر اساس قابلیت ذاتی و عین ثابت خود کمال لایق را عطا کرده است و این عطا پیش از وجود و بر اساس طلب ذاتی اشیا و پیش از سؤال سائلان است؛ چنانکه در ادعیه آمده است از صفات حقتعالی «قدیمالاحسان» است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۹ ـ ۳۰.</ref> | ||
==اقسام کرامت== | ==اقسام کرامت== | ||
برای کرامت تقسیمات چندی ذکر شده است. برخی کرامت را از یک منظر به دو قسم بالفعل و بالقوه تقسیم کرده و کرامت بالفعل را در گرو [[خلافت الهی]] انسان میدانند. در حقیقت انسانی که خلافت الهی را در خود اجرا کند و صفات مستخلفعنه را داشته باشد و به دستورهای او عمل کند، کرامت دارد و کسی که اینچنین نباشد، کرامت نخواهد داشت، بلکه به مرتبه انسانیت هم نرسیده است.<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ۲۱۹؛ جوادی آملی، هدایت در قرآن، ۲۹۵.</ref> | برای کرامت تقسیمات چندی ذکر شده است. برخی کرامت را از یک منظر به دو قسم بالفعل و بالقوه تقسیم کرده و کرامت بالفعل را در گرو [[خلافت و ولایت|خلافت الهی]] انسان میدانند. در حقیقت انسانی که خلافت الهی را در خود اجرا کند و صفات مستخلفعنه را داشته باشد و به دستورهای او عمل کند، کرامت دارد و کسی که اینچنین نباشد، کرامت نخواهد داشت، بلکه به مرتبه انسانیت هم نرسیده است.<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ۲۱۹؛ جوادی آملی، هدایت در قرآن، ۲۹۵.</ref> | ||
از سوی دیگر، برخی کرامت را به دو قسم کرامت جسمانی و روحانی تقسیم کردهاند: کرامت جسمانی کرامتی است که مربوط به خلقت و امور مادی است و شامل [[مؤمن]] و [[کافر]] میشود، مانند خلقت انسان به احسن صورت و قدرت تمییز و درک به کمک [[عقل]] و | از سوی دیگر، برخی کرامت را به دو قسم کرامت جسمانی و روحانی تقسیم کردهاند: کرامت جسمانی کرامتی است که مربوط به خلقت و امور مادی است و شامل [[مؤمن]] و [[کافر]] میشود، مانند خلقت انسان به احسن صورت و قدرت تمییز و درک به کمک [[عقل]] و فهم و نطق. کرامت روحانی خود بر دو قسم عامه و خاصه است. در کرامت عامه، مؤمن و کافر شریکاند، مانند نفخ روح، خارجشدن از صلب حضرت آدم(ع)، شنیدن قول خداوند و [[عهد الهی]] در عالم ذر، عهد بر عبودیت و ارسال رسل. کرامت خاصه از قسم [[ایمان]]، [[هدایت]]، [[اخلاق]]، [[سیر الی الله]] و تحصیل مقامات معنوی است.<ref>← حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۵/۱۸۵.</ref> از اینرو برخی مفسران قائل شدهاند که کرامت انسان و افضلیت او بر موجودات دیگر امری اقتضایی است که بالقوه در انسان وجود دارد و در صورتی که انسان آن را به فعلیت درآورد، برای او کرامت حساب میشود.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲/۲۲۳ ـ ۲۲۴.</ref> از دیدگاه عارفان کرامتی که خداوند متعال به انسان اختصاص داده است، مربوط به امر جسمانی نیست؛ زیرا برخی حیوانات در این امور جسمانی قویتر از انساناند، بلکه در امور روحانی نیز خلق فرشتگان و عرش و کرسی نیز خداوند را قانع نکرد و کرامتی افزون به انسان عطا کرد و آن اینکه او را مظهر همه [[اسما و صفات الهی|اسما و صفات]] خود<ref>رازی، مرصاد العباد، ۱۶۴؛ خوارزمی، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ۱۲.</ref> و محل [[محبت الهی]]<ref>بقلی شیرازی، تقسیم الخواطر، ۱۷۰ ـ ۱۷۱.</ref> قرار داد. | ||
در نگاهی دیگر کرامت انسان به دو قسم «ذاتی» و «اکتسابی» تقسیم شده است؛ یعنی کرامتی که برخاسته از انسانیت انسان و حقیقت اوست و کرامتی که مربوط به عمل اوست:<ref>الهبداشتی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه امامخمینی، ۱۳۶.</ref> | در نگاهی دیگر کرامت انسان به دو قسم «ذاتی» و «اکتسابی» تقسیم شده است؛ یعنی کرامتی که برخاسته از انسانیت انسان و حقیقت اوست و کرامتی که مربوط به عمل اوست:<ref>الهبداشتی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه امامخمینی، ۱۳۶.</ref> | ||
=== کرامت ذاتی === | === کرامت ذاتی === | ||
کرامت ذاتی، کرامتی است که به انسان به اعتبار سنخ وجودی و نوع آدمی تعلق میگیرد و مقصود این است که خداوند انسان را به گونهای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ وجودی امکانات و مزایای بیشتری دارد.<ref>رجبی، انسانشناسی، ۱۲۸؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲.</ref> این کرامتی است که همه انسانها از آن برخوردارند؛ از اینروی هیچکس نمیتواند به سبب برخورداری از آن به موجود دیگر فخرفروشی کند و آن را ملاک ارزشمندی و تکامل انسانی بداند.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲.</ref> کرامت ذاتی حاصل استعداد و تواناییهای بالقوه انسان است که مهمترین مصادیق این نوع کرامت عبارتند از [[علم|ظرفیت شگرف علمی]]، [[خلافت الهی]]، [[اختیار]] و [[آزادی]]، برخورداری از روح الهی.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲ ـ ۵۶۶.</ref> | کرامت ذاتی، کرامتی است که به انسان به اعتبار سنخ وجودی و نوع آدمی تعلق میگیرد و مقصود این است که خداوند انسان را به گونهای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ وجودی امکانات و مزایای بیشتری دارد.<ref>رجبی، انسانشناسی، ۱۲۸؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲.</ref> این کرامتی است که همه انسانها از آن برخوردارند؛ از اینروی هیچکس نمیتواند به سبب برخورداری از آن به موجود دیگر فخرفروشی کند و آن را ملاک ارزشمندی و تکامل انسانی بداند.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲.</ref> کرامت ذاتی حاصل استعداد و تواناییهای بالقوه انسان است که مهمترین مصادیق این نوع کرامت عبارتند از [[علم|ظرفیت شگرف علمی]]، [[خلافت و ولایت|خلافت الهی]]، [[جبر و اختیار|اختیار]] و [[آزادی]]، برخورداری از روح الهی.<ref>درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۲ ـ ۵۶۶.</ref> | ||
=== کرامت اکتسابی === | === کرامت اکتسابی === | ||
کرامت اکتسابی به اعتبار صفات نفسانی انسان، تلاش و کوشش وی به دست میآید<ref>سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۲۲۶؛ عیناثی، المواعظ العددیه، ۳۲۴.</ref> و به تناسب اکتساب درجات معنوی تغییر مییابد و هر کس به درجات بالاتری برسد کریمتر و گرامیتر است؛<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۸؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۶.</ref> از اینرو نیل به کرامت اکتسابی و کمال نهایی در گرو | کرامت اکتسابی به اعتبار صفات نفسانی انسان، تلاش و کوشش وی به دست میآید<ref>سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۲۲۶؛ عیناثی، المواعظ العددیه، ۳۲۴.</ref> و به تناسب اکتساب درجات معنوی تغییر مییابد و هر کس به درجات بالاتری برسد کریمتر و گرامیتر است؛<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۸؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۶.</ref> از اینرو نیل به کرامت اکتسابی و کمال نهایی در گرو اعمال اختیاری است که این اعمال باید به [[ایمان به خدا]] و [[تقوا]] همراه باشد<ref>رجبی، انسانشناسی، ۲۲۷؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۶.</ref> و تفاوت انسانها در برخورداری از کرامت اکتسابی به میزان قرب آنها به خداوند است که از طریق طاعت حاصل میشود؛ چنانکه گروهی با پشتکردن به کرامت و منزلت خود، مصداق «اُولئکَ کَالانعامِ بَل هُم اَضَلُّ»<ref>اعراف، ۱۷۹.</ref> میشوند. از نگاه [[قرآن کریم]] کرامت و عزت انسان در سایه ایمان و عمل صالح به دست میآید<ref>فاطر، ۱۰.</ref> و خداوند در سایه رحمت رحیمیه خود به اهل ایمان کرامت خاصه عطا میکند و ازجمله آن رزق کریم است که شامل رزق اخروی و ارزاق معنوی میشود.<ref>سبأ، ۴؛ انفال، ۷۴.</ref> اوست که [[مؤمنان]] را از ظلمات به نور [[هدایت و ضلالت|هدایت]] میکند و برای آنان اجر کریم مقدر کرده است<ref>احزاب، ۴۳ ـ ۴۴.</ref> و به تبع آن کرامت افراد نیز بر اساس اعمال صالح افراد مختلف خواهد بود.<ref>انعام، ۱۳۲.</ref> [[امامخمینی]] نیز خاطرنشان کرده است که کرامت اکتسابی حدی ندارد؛ زیرا تقوا که اساس کرامت است محدود نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱؛ درتاج و محمدرضایی، مبانی کرامت انسان از دیدگاه ملاصدرا، ۵۶۷.</ref> | ||
=== اقسام کرامت از نظر امام خمینی === | === اقسام کرامت از نظر امام خمینی === | ||
امامخمینی برای کرامت اقسامی قائل است، ازجمله: | امامخمینی برای کرامت اقسامی قائل است، ازجمله: | ||
الف) کرامت مطلقه: این کرامت مربوط به اعطای اصل وجود است و از [[رحمت]] واسعه حقتعالی نشئت میگیرد که شامل همه موجودات است و همه موجودات از بسط | الف) کرامت مطلقه: این کرامت مربوط به اعطای اصل وجود است و از [[رحمت]] واسعه حقتعالی نشئت میگیرد که شامل همه موجودات است و همه موجودات از بسط فیض وجود بهره بردهاند و این کرامت به واسطه نور وجود [[پیامبر اکرم(ص)]] است که در عالم ظاهر گشته است؛ از اینرو پیامبر اکرم(ص) رحمت برای عالمیان و کرامت مطلقه الهی است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۶.</ref> ایشان در ذیل جمله «اللهم انی اسئلک من آیاتک باکرمها» در شرح دعای سحر (۱۴۵) به این نکته اشاره میکند که همه موجودات اعم از موجودات غیب و شهود، آیات الهیاند که از کرم وجود مطلق الهی بهره بردهاند و هر موجودی کتاب الهی است که اهل سلوک و معرفت در آن اسمای الهی را مشاهده میکنند و در این میان انسان کامل که جامع و مظهر همه [[اسما و صفات الهی]] است، با کرامتترین آیات الهی است که خلیفه خداوند بر زمین و حجت اوست؛ چنانکه در برخی [[روایات]]<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۹۲.</ref> به آن اشاره شده است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴۵ ـ ۱۴۷.</ref> بر این اساس هر موجودی که در سلسله آیات الهی نزدیکتر و شبیهتر به انسان کامل باشد، او از کرامت بیشتری برخوردار است. | ||
ب) کرامت ذاتی: امامخمینی نیز کرامت ذاتی را مربوط به کمالات وجود میداند که در افراد به تناسبِ استعدادهای آنان مختلف است و خود دو قسم کرامت جسمانی و کرامت روحانی است: | ب) کرامت ذاتی: امامخمینی نیز کرامت ذاتی را مربوط به کمالات وجود میداند که در افراد به تناسبِ استعدادهای آنان مختلف است و خود دو قسم کرامت جسمانی و کرامت روحانی است: | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
# روح الهی: بر اساس آیات قرآن، خداوند از روح خود در انسان دمیده است<ref>ص، ۷۲؛ رازی، مرصاد العباد، ۲۶ ـ ۲۷.</ref> و این، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، غایت شرافت و کرامت برای انسان است. خداوند روح خود را به انسان نسبت میدهد و اینچنین خلقتی به فرشتگان نیز نسبت داده نشده است؛ زیرا روح مظهر الوهیت و نشانه حقتعالی است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.</ref> | # روح الهی: بر اساس آیات قرآن، خداوند از روح خود در انسان دمیده است<ref>ص، ۷۲؛ رازی، مرصاد العباد، ۲۶ ـ ۲۷.</ref> و این، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده است، غایت شرافت و کرامت برای انسان است. خداوند روح خود را به انسان نسبت میدهد و اینچنین خلقتی به فرشتگان نیز نسبت داده نشده است؛ زیرا روح مظهر الوهیت و نشانه حقتعالی است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.</ref> | ||
# خلافت الهی: یکی از کرامتهای الهیِ انسان، انتخاب انسان به عنوان خلیفه الهی در زمین است؛<ref>بقلی شیرازی، عرائس البیان، ۲/۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۷/۲۶۸.</ref> البته اندیشمندان اسلامی در اینکه این خلافت اختصاص به حضرت آدم(ع) دارد یا برای همه افراد انسان است، اختلاف دارند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲/۳۸۹.</ref> برخی بر این اعتقادند که این خلافت مربوط به اصل خلقت انسان است که به سرشت و ذات او باز میگردد که قابلیت مظهریت همه اسمای الهی را دارد؛ به همین جهت مسجود فرشتگان و معلم آنان گشته است.<ref>نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۱/۲۷ ـ ۲۸؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۱۶.</ref>از دیدگاه امامخمینی خلافت دارای مراتبی است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.</ref> این خلافت در انسان ویژگی نوع انسان است که نسخه جامعی از عالم است و از این جهت است که محل تعلیم اسمای الهی واقع شده است؛<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷ ـ ۸.</ref> اما خلافت تام الهی مربوط به انسان کامل است که مظهر آن در عالم انسانی در چهره ولیّ و نبیّ ظهور میکند و برترین آن خلافت و ولایت پیامبر اکرم(ص) است که مظهر اسم اعظم الله است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷ ـ ۸، ۱۷ و ۶۶؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۶.</ref> {{ببینید|خلافت و ولایت}} | # خلافت الهی: یکی از کرامتهای الهیِ انسان، انتخاب انسان به عنوان خلیفه الهی در زمین است؛<ref>بقلی شیرازی، عرائس البیان، ۲/۳۷۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵۷/۲۶۸.</ref> البته اندیشمندان اسلامی در اینکه این خلافت اختصاص به حضرت آدم(ع) دارد یا برای همه افراد انسان است، اختلاف دارند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲/۳۸۹.</ref> برخی بر این اعتقادند که این خلافت مربوط به اصل خلقت انسان است که به سرشت و ذات او باز میگردد که قابلیت مظهریت همه اسمای الهی را دارد؛ به همین جهت مسجود فرشتگان و معلم آنان گشته است.<ref>نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۱/۲۷ ـ ۲۸؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۱۶.</ref>از دیدگاه امامخمینی خلافت دارای مراتبی است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.</ref> این خلافت در انسان ویژگی نوع انسان است که نسخه جامعی از عالم است و از این جهت است که محل تعلیم اسمای الهی واقع شده است؛<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷ ـ ۸.</ref> اما خلافت تام الهی مربوط به انسان کامل است که مظهر آن در عالم انسانی در چهره ولیّ و نبیّ ظهور میکند و برترین آن خلافت و ولایت پیامبر اکرم(ص) است که مظهر اسم اعظم الله است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۷ ـ ۸، ۱۷ و ۶۶؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۶.</ref> {{ببینید|خلافت و ولایت}} | ||
# خلق به صورت الهی: بر اساس برخی روایات انسان به صورت الهی خلق شده است و [[خداوند]] با دو دست خود که کنایه از | # خلق به صورت الهی: بر اساس برخی روایات انسان به صورت الهی خلق شده است و [[خداوند]] با دو دست خود که کنایه از صفات جمال و جلال است، او را آفریده است؛<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۴۸۵.</ref> از این جهت جامع صفات جمال و جلال است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۶.</ref> «صورت» چنانکه امامخمینی بر آن تأکید کرده، در لغت به معنای هیئت و شکل است؛ اما معنای خاص آن، امر مشترک میان اشیاست و صورت یک شیء در حکمت، امر مشترک و فعلیت آن شیء است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۳.</ref> صورت الهی همان [[اسما و صفات الهی]] در مرتبه واحدیت است؛ زیرا برای هر اسمی در آن مرتبه صورت، فعلیت و تعینی است و این انسان کامل است که مظهر اسم جامع «الله» و مظهر همه اسمای حسنای حقتعالی است؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۴ ـ ۶۳۵.</ref> بنابراین انسان آیت و مظهر اتمّ و مَثَل اعلای حقتعالی و محل تجلیات اسما و صفات حقتعالی است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.</ref> و این کرامتی ذاتی برای انسان است که به سرشت و خلقت انسان مربوط است.<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۴۴۸.</ref> | ||
# حمل امانت الهی: بر اساس برخی آیات خداوند امانت خود را بر آسمانها و زمین عرضه کرد و آنها از حمل آن سر باز زدند و این انسان بود که این [[امانت]] را بر دوش کشید.<ref>احزاب، ۷۲.</ref> برخی مفسران مراد از امانت را در این آیه، تکلیف،<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۴/۲۰۸.</ref> توحید، نماز، عقل و مانند آن<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۱/۳۴۶.</ref> دانستهاند. از دیدگاه امامخمینی امانت در مشرب عرفان، | # حمل امانت الهی: بر اساس برخی آیات خداوند امانت خود را بر آسمانها و زمین عرضه کرد و آنها از حمل آن سر باز زدند و این انسان بود که این [[امانت]] را بر دوش کشید.<ref>احزاب، ۷۲.</ref> برخی مفسران مراد از امانت را در این آیه، تکلیف،<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۴/۲۰۸.</ref> توحید، نماز، عقل و مانند آن<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۱/۳۴۶.</ref> دانستهاند. از دیدگاه امامخمینی امانت در مشرب عرفان، ولایت مطلقه است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست و این ولایت مطلقه [[فیض مقدس|مقام فیض مقدس]] و مرتبه وجه الهی است که اختصاص به انسان کامل دارد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.</ref> و در ظاهر امانت منطبق بر [[شریعت]]، [[دین اسلام|دین]]، [[قرآن]] یا [[نماز]] است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.</ref> {{ببینید|امانت}} | ||
# فطرت الهی: یکی از اموری که خداوند انسان را با آن از دیگر موجودات متمایز کرده و به واسطه آن شرافت داده است، فطرت الهی است و این فطرت، فطرت | # فطرت الهی: یکی از اموری که خداوند انسان را با آن از دیگر موجودات متمایز کرده و به واسطه آن شرافت داده است، فطرت الهی است و این فطرت، فطرت توحید حقیقی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۵.</ref> که همه انسانها در آن مشترکاند و اگر این فطرت با آلودگیها و مشغولشدن به دنیا محجوب نشده باشد، به سوی توحید گرایش دارد؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۶.</ref> البته برخی حکمای الهی بر این باورند که برخی صفات مانند خلافت الهی و مسجودبودن برای فرشتگان از امور اکتسابیاند که با ریاضتهای نفسانی و تهذیب عقلی و تکالیف شرعی حاصل میشوند.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۳۱۰.</ref> {{ببینید|فطرت}} | ||
ج) کرامت اکتسابی: امامخمینی مانند دیگر | ج) کرامت اکتسابی: امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>کاشانی، تأویلات، ۲/۲۷۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۳۲۷.</ref> بر اساس قرآن کریم<ref>حجرات، ۱۳.</ref> معیار کرامت اکتسابی انسان را تقوای الهی معرفی میکند و معتقد است هر کس تقوایش بیشتر باشد، کرامتش نزد خداوند بیشتر است و مرد یا زنبودن اختلاف لهجه و زبان و رنگ هیچیک موجب کرامت نیست و [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[ائمه(ع)]] به سبب اینکه با تقواترینِ مردم بودند، باکرامتترین آناناند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸ و ۶/۳۱۴.</ref> و از آنجاکه تقوای الهی دارای مراتب است به موازات آن کرامت نیز دارای مراتبی است. نخستین مرتبه [[تقوا]] پرهیز از گناهان است که سبب هلاکت انسان و داخلشدن در جهنم است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۳.</ref> مرتبه دوم پرهیز از شبهات و اموری است که حلال و حرامبودن آن مورد تردید و شبهه است؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳.</ref> چنانکه در روایت آمده است امور سه قسم میشوند: حلال آشکار و روشن، حرام آشکار و امور مشتبهه. هر کس از شبهات پرهیز کند از حرام رهایی مییابد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۶۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۱۵۷.</ref> سومین مرتبه تقوا، تقوای باطن است و آن تطهیر از افراط و تفریط و اعتدال در اخلاق است و این تقوای خاصه است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸ ـ ۳۶۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، امامخمینی خاطرنشان کرده است که خداوند بندگان خود را به [[عبادت]] و [[مناجات]] با خود تکریم کرد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۵.</ref> و آنان که | از سوی دیگر، امامخمینی خاطرنشان کرده است که خداوند بندگان خود را به [[عبادت]] و [[مناجات]] با خود تکریم کرد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۵.</ref> و آنان که اهل معرفت و فضیلتاند چیزی را با مناجات با حقتعالی عوض نمیکنند و همه عزت و شرف و فضیلت خود را در مناجات با حقتعالی میدانند؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰۹.</ref> از اینرو بنده نیز باید ادب مقام ربوبیت را نگه دارد و دعاها و عبادات او دارای تنزیه و یاد حق باشد و امور معنوی را طلب کند؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۵.</ref> بهویژه نماز که در آن حقتعالی توجه و اقبال به سوی عبد دارد و در این کرامتی است که عقول بشر از درک آن عاجزند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۷.</ref> | ||
:{{ببینید|عبادات}} | :{{ببینید|عبادات}} | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
برخی اندیشمندان بر این اعتقادند که کرامت ذاتی انسان در صورتی استمرار دارد که به واسطه خود شخص نقض نشود و در صورتی که شخص کرامت خود را حفظ کند، باقی میماند و اگر اعمال ناپسند انجام دهد، این کرامت زایل میشود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۸/۱۱۴ ـ ۱۱۵.</ref> برخی نیز بر این اعتقادند که کرامت در انسان امری اقتضایی است و در گرو فعلیتیافتن خلافت الهی است؛ زیرا انسان جانشین خداوند کریم است و بدون صفات الهی، انسان از کرامتی برخوردار نیست.<ref>جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref> | برخی اندیشمندان بر این اعتقادند که کرامت ذاتی انسان در صورتی استمرار دارد که به واسطه خود شخص نقض نشود و در صورتی که شخص کرامت خود را حفظ کند، باقی میماند و اگر اعمال ناپسند انجام دهد، این کرامت زایل میشود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۲۸/۱۱۴ ـ ۱۱۵.</ref> برخی نیز بر این اعتقادند که کرامت در انسان امری اقتضایی است و در گرو فعلیتیافتن خلافت الهی است؛ زیرا انسان جانشین خداوند کریم است و بدون صفات الهی، انسان از کرامتی برخوردار نیست.<ref>جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref> | ||
برخی با استناد به حقوق بشر بر این عقیدهاند که کرامت ذاتی انسان با کرامت اکتسابی در دو حوزه متفاوتاند و کرامت اکتسابی مربوط به امور اخروی است و اگر کرامت اکتسابی در تعارض با کرامت ذاتی قرار گیرد و شخص در عمل و عقیده دارای انحراف باشد، حکومت یا دین نمیتواند کرامت ذاتی او را سلب کند و لازمه این عقیده نفی [[قصاص]] و [[ارتداد]] در جامعه است؛<ref>← میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد، ۱۹۶۶م.</ref> اگرچه در مرحله عمل در جهان غرب نیز افراد مجرم، دارای حقوقِ مساوی با افراد عادی نیستند و افزون بر مجازاتهای قانونی از برخی حقوق مدیریتی و اجتماعی محروم میشوند.<ref>محمودی، حقوق بشر و چالشهای فرارو، ۹۱.</ref> | برخی با استناد به [[حقوق بشر]] بر این عقیدهاند که کرامت ذاتی انسان با کرامت اکتسابی در دو حوزه متفاوتاند و کرامت اکتسابی مربوط به امور اخروی است و اگر کرامت اکتسابی در تعارض با کرامت ذاتی قرار گیرد و شخص در عمل و عقیده دارای انحراف باشد، حکومت یا دین نمیتواند کرامت ذاتی او را سلب کند و لازمه این عقیده نفی [[قصاص]] و [[ارتداد]] در جامعه است؛<ref>← میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد، ۱۹۶۶م.</ref> اگرچه در مرحله عمل در جهان غرب نیز افراد مجرم، دارای حقوقِ مساوی با افراد عادی نیستند و افزون بر مجازاتهای قانونی از برخی حقوق مدیریتی و اجتماعی محروم میشوند.<ref>محمودی، حقوق بشر و چالشهای فرارو، ۹۱.</ref> | ||
از دیدگاه امامخمینی انسان باکرامت خلق شده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> و این انسان طبیعی و بالقوه،<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.</ref> دارای کرامتهای صوری و طبیعی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۰.</ref> و در او ویژگیهایی وجود دارد که در دیگر حیوانات نیست؛ ولی این امور نیاز به [[تربیت]] صحیح دارند و این تربیت باید از ناحیه [[وحی]] و انبیا صورت گیرد؛ زیرا اطلاع از حقیقت و ابعاد انسان، بدون رجوع به وحی ممکن نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵ ـ ۱۷۷.</ref> به اعتقاد ایشان افرادی که برای کرامت انسان حرمتی قائل نیستند و بر ضد بشریت اقدام میکنند، خود حرمتی ندارند و باید با آنان مبارزه کرد؛ از اینرو انبیای الهی بر کافران سخت میگرفتند و با آنان مبارزه میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۱.</ref> | از دیدگاه امامخمینی انسان باکرامت خلق شده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> و این انسان طبیعی و بالقوه،<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۱.</ref> دارای کرامتهای صوری و طبیعی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۰.</ref> و در او ویژگیهایی وجود دارد که در دیگر حیوانات نیست؛ ولی این امور نیاز به [[تربیت]] صحیح دارند و این تربیت باید از ناحیه [[وحی]] و انبیا صورت گیرد؛ زیرا اطلاع از حقیقت و ابعاد انسان، بدون رجوع به وحی ممکن نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۵ ـ ۱۷۷.</ref> به اعتقاد ایشان افرادی که برای کرامت انسان حرمتی قائل نیستند و بر ضد بشریت اقدام میکنند، خود حرمتی ندارند و باید با آنان مبارزه کرد؛ از اینرو انبیای الهی بر کافران سخت میگرفتند و با آنان مبارزه میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۱.</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
کرامتی که خداوند در ذات انسان قرار داده است، حقوقی را به دنبال دارد. این حقوق برای همه انسانها ثابت است و افراد لازم است در تعامل خود این حقوق را رعایت کنند. از این جهت این حقوق تکالیفی را نیز به همراه دارند.<ref>جوادی آملی، حق و تکلیف، ۱۴.</ref> برخی از این حقوق مربوط به حقوق شهروندیاند و این حقوق زمانی مطرح میشوند که قرار است حقوق مدنی در ذیل حکومتی خاص و در سرزمینی خاص شکل قانونی و اجرایی به خود بگیرد. این حقوق درباره اتباع یک کشور در رابطه با حقوقی که در رابطه با مؤسسات عمومی آن کشور دارد؛ مانند حق انتخابکردن و انتخابشدن، حق گواهیدادن در مراجع رسمی، حق استخدام.<ref>جعفری، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ۳/۳۷۸.</ref> از مهمترینِ این حقوق در حوزه فردی و اجتماعی چنانکه امامخمینی بر آن تأکید کرده است؛ عبارتاند از: | کرامتی که خداوند در ذات انسان قرار داده است، حقوقی را به دنبال دارد. این حقوق برای همه انسانها ثابت است و افراد لازم است در تعامل خود این حقوق را رعایت کنند. از این جهت این حقوق تکالیفی را نیز به همراه دارند.<ref>جوادی آملی، حق و تکلیف، ۱۴.</ref> برخی از این حقوق مربوط به حقوق شهروندیاند و این حقوق زمانی مطرح میشوند که قرار است حقوق مدنی در ذیل حکومتی خاص و در سرزمینی خاص شکل قانونی و اجرایی به خود بگیرد. این حقوق درباره اتباع یک کشور در رابطه با حقوقی که در رابطه با مؤسسات عمومی آن کشور دارد؛ مانند حق انتخابکردن و انتخابشدن، حق گواهیدادن در مراجع رسمی، حق استخدام.<ref>جعفری، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ۳/۳۷۸.</ref> از مهمترینِ این حقوق در حوزه فردی و اجتماعی چنانکه امامخمینی بر آن تأکید کرده است؛ عبارتاند از: | ||
# حق حیات: یکی از بنیادیترین و ضروریترین حق انسان در نظر امامخمینی، [[حق حیات]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۴.</ref> که خداوند در اختیار او گذاشته است و کسی حق ندارد این حق را از خود یا دیگری سلب کند و به کرامت او لطمه بزند و سایر حقوق از این حق نشئت میگیرند و بسیاری از تکالیف شرعی در اسلام، مثل تحریم قتل نفس، حرمت خودکشی و وجوب حفظ حیات در راستای این حق است.<ref>جوادی آملی، حق و تکلیف، ۲۶۵ و ۲۸۹.</ref> | # حق حیات: یکی از بنیادیترین و ضروریترین حق انسان در نظر امامخمینی، [[حق حیات]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۴.</ref> که خداوند در اختیار او گذاشته است و کسی حق ندارد این حق را از خود یا دیگری سلب کند و به کرامت او لطمه بزند و سایر حقوق از این حق نشئت میگیرند و بسیاری از تکالیف شرعی در اسلام، مثل تحریم قتل نفس، حرمت خودکشی و وجوب حفظ حیات در راستای این حق است.<ref>جوادی آملی، حق و تکلیف، ۲۶۵ و ۲۸۹.</ref> | ||
# حق آزادی: از نظر امامخمینی خداوند انسان را آزاد خلق کرده است و کسی حق محدودکردن این آزادی را ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۷.</ref> این آزادی شامل | # حق [[آزادی]]: از نظر امامخمینی خداوند انسان را آزاد خلق کرده است و کسی حق محدودکردن این آزادی را ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۷.</ref> این آزادی شامل آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی انتخاب سرنوشت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۷ و ۵/۴۷۶.</ref> و مانند آن است؛ البته این آزادیها در صورتی است که مخالف مبانی دین یا [[حقوق عمومی]] نباشد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۱۶ و ۴۷۶.</ref> و اصل ۲۴ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز آن را بیان کرده است.{{ببینید|آزادی}} | ||
# حق امنیت: امامخمینی داشتن امنیت در جامعه را یکی از حقوق اولیه برای هر انسان میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲.</ref> و بدون آن سرمایههای مادی و معنوی انسان به خطر میافتد. از اینرو در روایت بر حفظ | # حق امنیت: امامخمینی داشتن امنیت در جامعه را یکی از حقوق اولیه برای هر انسان میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲.</ref> و بدون آن سرمایههای مادی و معنوی انسان به خطر میافتد. از اینرو در روایت بر حفظ امنیت اجتماعی تأکید شده و تعرض به جان، اموال و آبروی مردم حرام شمرده شده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۱۶۵.</ref> | ||
# حق استقلال: به اعتقاد امامخمینی ملتی که به کرامت و شرافت خود توجه کنند، زیر بار وابستگی نخواهند رفت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۴۴.</ref> و میتوانند با تکیه بر تواناییهای خود و بدون وابستگی به قدرتها نیازهای خود را برآورده و در مقابل قدرتها ایستادگی کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۷ ـ ۳۰۸.</ref> {{ببینید|استقلال}} | # حق استقلال: به اعتقاد امامخمینی ملتی که به کرامت و شرافت خود توجه کنند، زیر بار وابستگی نخواهند رفت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۴۴.</ref> و میتوانند با تکیه بر تواناییهای خود و بدون وابستگی به قدرتها نیازهای خود را برآورده و در مقابل قدرتها ایستادگی کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۷ ـ ۳۰۸.</ref> {{ببینید|استقلال}} | ||
# حق عدالت و برابری در حقوق اجتماعی: [[عدالت]]، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، مهمترین شاخصه یک حکومت کریمه است و برقراری [[عدالت اجتماعی]] یکی از مقاصد بزرگ [[اسلام]] است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.</ref> زیرا همه مردم یکساناند و امتیازی بر یکدیگر ندارند، مگر به تقوا؛ به همین جهت هیچیک از اختلافات زبانی، قومی، رنگی سبب امتیاز گروهی بر گروه دیگر نیست و همه افراد در کرامت الهی شریکاند و لازم است در حقوق و بهرهمندی از مواهب الهی نیز یکسان باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۰ ـ ۴۶۲.</ref> از دیدگاه ایشان در جامعه اسلامی همه افراد از حقوق بشری برخوردارند و تفاوتی میان [[فقیر]] و غنی و سیاه و سفید نیست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳ و ۹/۴۸۵.</ref> و شخص اول حکومت با آخرین فرد آن در حقوق مساویاند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> چنانکه کسب [[علم]] نیز در جامعه در انحصار افرادی خاص نیست و همه افراد در [[ | # حق عدالت و برابری در حقوق اجتماعی: [[عدالت اجتماعی|عدالت]]، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، مهمترین شاخصه یک حکومت کریمه است و برقراری [[عدالت اجتماعی]] یکی از مقاصد بزرگ [[اسلام]] است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.</ref> زیرا همه مردم یکساناند و امتیازی بر یکدیگر ندارند، مگر به تقوا؛ به همین جهت هیچیک از اختلافات زبانی، قومی، رنگی سبب امتیاز گروهی بر گروه دیگر نیست و همه افراد در کرامت الهی شریکاند و لازم است در حقوق و بهرهمندی از مواهب الهی نیز یکسان باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۰ ـ ۴۶۲.</ref> از دیدگاه ایشان در جامعه اسلامی همه افراد از حقوق بشری برخوردارند و تفاوتی میان [[فقیر]] و غنی و سیاه و سفید نیست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۵۳ و ۹/۴۸۵.</ref> و شخص اول حکومت با آخرین فرد آن در حقوق مساویاند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> چنانکه کسب [[علم]] نیز در جامعه در انحصار افرادی خاص نیست و همه افراد در تعلیم و [[تربیت]] باید از فرصتهای برابر آموزشی برخوردار باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۴.</ref> | ||
از دیدگاه [[امامخمینی]] همه این موارد لازمه کرامت انسان است؛ زیرا بر اساس اعتقاد توحیدی همه انسانها در پیشگاه خداوند یکساناند. او خالق همه است و همه بنده او هستند و تنها امتیاز فردی، تقواست؛ بنابراین هر چیزی که این برابری را به هم میزند، خلاف کرامت ذاتی انسان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸ و ۶/۴۶۱.</ref> از اینرو [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] در نامه خود به [[مالک اشتر]] بر مهربانی و رعایت حقوق همه مردم توصیه و مردم را به دو دسته تقسیم میکند: دستهای که دارای ایمان و اسلاماند و دسته دیگر که گرچه مسلمان نیستند، ولی در اصل آفرینش با دیگران مشترکاند.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۳.</ref> | از دیدگاه [[امامخمینی]] همه این موارد لازمه کرامت انسان است؛ زیرا بر اساس اعتقاد توحیدی همه انسانها در پیشگاه خداوند یکساناند. او خالق همه است و همه بنده او هستند و تنها امتیاز فردی، تقواست؛ بنابراین هر چیزی که این برابری را به هم میزند، خلاف کرامت ذاتی انسان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸ و ۶/۴۶۱.</ref> از اینرو [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] در نامه خود به [[مالک اشتر]] بر مهربانی و رعایت حقوق همه مردم توصیه و مردم را به دو دسته تقسیم میکند: دستهای که دارای ایمان و اسلاماند و دسته دیگر که گرچه مسلمان نیستند، ولی در اصل آفرینش با دیگران مشترکاند.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۳.</ref> | ||
از دیدگاه امامخمینی در حقوق انسانی تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست و اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده و از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسانها قرار داده است، بهرهمند ساخته است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲.</ref> بنابراین در حقوق اجتماعی و شهروندی تفاوتی میان شهروندان [[مسلمان]] و | از دیدگاه امامخمینی در حقوق انسانی تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست و اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده و از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسانها قرار داده است، بهرهمند ساخته است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲.</ref> بنابراین در حقوق اجتماعی و شهروندی تفاوتی میان شهروندان [[مسلمان]] و غیر مسلمان نیست و [[دولت اسلامی]] موظف است از حقوق آنان دفاع کند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.</ref> از اینرو ایشان در فرمان هشتمادهای خود در تحکیم کرامت انسان و حفظ حقوق شهروندی بر اموری تأکید کرد، ازجمله حفظ حریم شخصی و داخلنشدن در ملک افراد بدون اذن آنان، تجسسنکردن در امور مردم و منع توقیف و حبس افراد و مصادره اموال بدون حکم حاکم شرع.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰ ـ ۱۴۱.</ref>{{ببینید|فرمان هشتمادهای|مصادره اموال}} | ||
برای کرامت اکتسابی نیز آثار و شاخصههایی است؛ ازجمله: | برای کرامت اکتسابی نیز آثار و شاخصههایی است؛ ازجمله: | ||
# کوچکدانستن دنیا: برخی روایات آثار کرامت نفس را کوچکشمردن دنیا معرفی کردهاند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۱.</ref> کسی که نفسش شریف باشد، برای دنیا ارزشی قائل نیست و در برابر اهل دنیا تواضع نمیکند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸۹.</ref> از دیدگاه امامخمینی عزت و بزرگی نفس از لوازم بیاعتنایی به دنیاست و این دو با هم ملازماند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.</ref> و اشتغال به دنیا میتواند نفس شریف را ذلیل و خوار و به عذاب گرفتار کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳.</ref> به باور ایشان مبدأ عزتِ نفس، اعتماد بر خداوند است و ثمره آن ترک غیر حق است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۶.</ref> | # کوچکدانستن دنیا: برخی روایات آثار کرامت نفس را کوچکشمردن دنیا معرفی کردهاند.<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۱.</ref> کسی که نفسش شریف باشد، برای دنیا ارزشی قائل نیست و در برابر اهل دنیا تواضع نمیکند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۸۹.</ref> از دیدگاه امامخمینی عزت و بزرگی نفس از لوازم بیاعتنایی به دنیاست و این دو با هم ملازماند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹.</ref> و اشتغال به دنیا میتواند نفس شریف را ذلیل و خوار و به عذاب گرفتار کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳.</ref> به باور ایشان مبدأ عزتِ نفس، اعتماد بر خداوند است و ثمره آن ترک غیر حق است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۶.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
==احکام و حقوق مترتب بر کرامت انسان== | ==احکام و حقوق مترتب بر کرامت انسان== | ||
در برخی آثار روایی و فقهی، کرامت انسان به عنوان دلیل یا حکمت احکام یا [[حقوق انسان]]، بهکار رفته است که برخی از این حقوق مربوط به نوع انسان است؛<ref>سروش محلاتی، رویکرد کرامت محور به فقه اسلامی، ۲/۱۴.</ref> ازجمله این حقوق | در برخی آثار روایی و فقهی، کرامت انسان به عنوان دلیل یا حکمت احکام یا [[حقوق انسان]]، بهکار رفته است که برخی از این حقوق مربوط به نوع انسان است؛<ref>سروش محلاتی، رویکرد کرامت محور به فقه اسلامی، ۲/۱۴.</ref> ازجمله این حقوق مساوات و [[عدالت ا|عدالت]] شخص حاکم در برابر عموم مردم است که از نامه امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک اشتر فهمیده میشود مبنای آن کرامت ذاتی همه انسانهاست و در این حق فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان نیست.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref> | ||
برخی | برخی فقهای شیعه حفظ کرامت انسان را یکی از لوازم حیات اجتماعی میدانند و هر گونه هتک نفس و ضررزدن به آن را مخالف این کرامت میشمارند.<ref>منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ۱/۲۲۷.</ref> اساساً [[نفی ضرر|قاعده لاضرر]] برای حفظ نظام و روابط اجتماعی وضع شده است و کسی حق ظلمکردن و ضررزدن به دیگری را ندارد؛<ref>صدر، قاعدة لاضرر و لاضرار، ۱۴۰.</ref> بلکه ضرررساندن به [[نفس]] نیز جایز نیست؛<ref>انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ۲/۹۴.</ref> چنانکه بر اساس برخی روایات بدن انسان حقی بر انسان دارد.<ref>هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ۷/۲۳۹.</ref> در فقه [[اهل سنت]] نیز در مورد طهارت مرده انسان<ref>شافعی صغیر، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ۱/۲۳۸.</ref> و حرمت دشنام و استهزای مسلمان و غیر مسلمان<ref>زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ۸/۵۱۵.</ref> به کرامت انسان استدلال شده است. | ||
[[امامخمینی]] نیز برخی حقوق را در اسلام متعلق به عموم مردم و آن را حقی انسانی میداند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۸.</ref> مانند [[حق ملکیت]]<ref>امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۲۷.</ref> و [[احیای موات|حق احیای موات]]<ref>امامخمینی، البیع، ۳/۳۴.</ref> ایشان معتقد است در [[حکومت اسلامی]] همه اقلیتهای مذهبی در همه حقوق مادی با مسلمانان برابرند و اگر [[خداوند]] برای [[تقوا]] کرامت و ارزش بیشتری قائل شده است، مربوط به امور مادی نیست، بلکه در امور معنوی است، وگرنه در امور مادی اهل تقوا حقی افزون بر دیگران ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲.</ref> امامخمینی مانند دیگر فقها<ref>نجفی، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ۳۱/۲۵۰.</ref> حفظ نفس محترمه را واجب میداند؛ البته این حفظکردن اختصاص به انسان ندارد و حیوانات را نیز شامل میشود؛ به همین جهت گفته شده اگر آب کم است و چنانچه با آن وضو گرفته شود، نفس محترمی هلاک میشود، وظیفه شخص تیمم است<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۲۴۹.</ref> | [[امامخمینی]] نیز برخی حقوق را در اسلام متعلق به عموم مردم و آن را حقی انسانی میداند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۸.</ref> مانند [[ملکیت|حق ملکیت]]<ref>امامخمینی، بدائع الدرر، ۱۲۷.</ref> و [[احیای موات|حق احیای موات]]<ref>امامخمینی، البیع، ۳/۳۴.</ref> ایشان معتقد است در [[حکومت اسلامی]] همه اقلیتهای مذهبی در همه حقوق مادی با مسلمانان برابرند و اگر [[خداوند]] برای [[تقوا]] کرامت و ارزش بیشتری قائل شده است، مربوط به امور مادی نیست، بلکه در امور معنوی است، وگرنه در امور مادی اهل تقوا حقی افزون بر دیگران ندارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲.</ref> امامخمینی مانند دیگر فقها<ref>نجفی، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ۳۱/۲۵۰.</ref> حفظ نفس محترمه را واجب میداند؛ البته این حفظکردن اختصاص به انسان ندارد و حیوانات را نیز شامل میشود؛ به همین جهت گفته شده اگر آب کم است و چنانچه با آن وضو گرفته شود، نفس محترمی هلاک میشود، وظیفه شخص تیمم است<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۲۴۹.</ref> | ||
==موانع کرامت انسان== | ==موانع کرامت انسان== | ||
برخی امورْ انسان را از کرامت حقیقی خود که کرامت اکتسابی است، باز میدارند و به سوی پستی میکشاند. قرآن کریم در برابر کرامت، خواری و پستی را ذکر میکند که خداوند هر کس را خوار کند، برای او گرامیدارندهای نیست.<ref>حج، ۱۸.</ref> مفسران خواری و اهانت الهی را به استحقاق بنده به عذاب میدانند که کسی را یارای نصرت و شفاعت آنان نیست.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۷/۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۳۶۰.</ref> | برخی امورْ انسان را از کرامت حقیقی خود که کرامت اکتسابی است، باز میدارند و به سوی پستی میکشاند. قرآن کریم در برابر کرامت، خواری و پستی را ذکر میکند که خداوند هر کس را خوار کند، برای او گرامیدارندهای نیست.<ref>حج، ۱۸.</ref> مفسران خواری و اهانت الهی را به استحقاق بنده به عذاب میدانند که کسی را یارای نصرت و شفاعت آنان نیست.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۱۷/۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۳۶۰.</ref> | ||
از دیدگاه | از دیدگاه اندیشمندان اسلامی وقوع در [[کفر]] و [[شرک]]<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۳۱.</ref> و انجام دادن [[گناه|گناهان]]<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۱۰۷.</ref> و هر آنچه که انسان را از حقیقت انسانی دور و به مرتبه حیوانیت نزدیکتر میکند، مانع کرامت و رسیدن به [[بهشت و جهنم|بهشت]] جاودان است که دار کرامت است.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۸.</ref> از دیدگاه [[امامخمینی]] اموری مانند تکبرکردن بر مردم<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۹.</ref> [[غرور|غرور و خودبینی]]،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸.</ref> خمودی و سستی در وظایف،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۰.</ref> [[حب دنیا]] و مشغولشدن به آن،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳.</ref> ارتکاب معاصی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶.</ref> [[حرص|حرص و طمع]]،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۰ ـ ۱۱۱.</ref> پیروی از هوای نفس و شهوات،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.</ref> [[شرک]] و [[ریا]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶ و ۴۶.</ref>و هر آنچه که انسان را از عبور از منزل حیوانیت به منزل انسانیت باز میدارد و سبب میشود انسان مانند حیوان، از مواهب الهی و [[هدایت و ضلالت|هدایت]] و مواعظ دور باشد و تنها به زندگی مادی و طبیعی بسنده کند، از موانع کرامت اکتسابی انسانی شمرده میشود. چنین انسانی مسیر سلوک انسانی را گم کرده و به ورشکستگی و خسارت افتاده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۰.</ref> | ||
==کرامت زن و مرد== | ==کرامت زن و مرد== | ||
در آموزههای اسلامی راه [[سعادت]] و کمال برای [[زن]] و مرد تفاوتی ندارد و در بسیاری از | در آموزههای اسلامی راه [[سعادت]] و کمال برای [[زن]] و مرد تفاوتی ندارد و در بسیاری از آیات قرآن، زنان به همراه مردان مورد خطاب قرار گرفتهاند؛<ref>← نحل، ۹۷؛ احزاب، ۳۵.</ref> بلکه در مواردی زنان به عنوان اسوه و الگو معرفی شدهاند، مانند [[آسیه همسر فرعون]].<ref>← تحریم، ۱۱.</ref> در [[روایات]] نیز بر تکریم و [[حقوق زن]] تأکید شده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۵/۵۱۰؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۱/۵.</ref> | ||
در طول تاریخ پیش از اسلام به زنان به دیده حقارت نظر میشد و زنان در سختیها و مظلومیتهای بسیاری بودند تا آنجاکه برخی، نوزادان دختر را زندهبهگور میکردند.<ref>نحل، ۵۹.</ref> در بسیاری مناطق بر اساس آیین و رسوم، زنان از بسیاری حقوق محروم بودند؛ چنانکه در هند زن تابع شوهر بود و پس از مردن شوهر با جسد او سوزانده میشد یا با خواری زندگی میکرد و دیگر حق [[ازدواج]] نداشت.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۲۶۴.</ref>. در کشورهای غربی نیز زنان تا قرن نوزدهم میلادی از بسیاری حقوق محروم بودند تا اینکه در این قرن حرکتی اصلاحی در [[فرانسه]] به ثمر نشست و افرادی چون آگوست کنت (۱۸۵۷م) و جان استوارت میل (۱۸۶۹م) نظریه تساوی زن و مرد را در چارچوب فردی مطرح کردند.<ref>میل، انقیاد زنان، ۱۷ ـ ۱۸.</ref> در اسلام حقوق فراوانی برای زن در ابواب مختلف فقه بیان شده است، ازجمله [[نفقه]]، [[حضانت]]، [[ارث]] و [[دیه]]. اندیشمندان اسلامی بر این اعتقادند که اسلام حقوق زیادی برای زن قائل شده است که در طول تاریخ متروک مانده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۹/۱۳۸.</ref>{{ببینید|حقوق زن}} | |||
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۹/۵۸۰.</ref> معتقد است زن و مرد در کرامت انسانی برابرند و از نظر حقوق انسانی تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ زیرا هر دو انساناند و حق دخالت در سرنوشت خود دارند؛ البته در بعضی موارد تفاوتهایی میان زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنان مربوط نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴.</ref> از نگاه ایشان، اسلام، زن را از مظلومیتی که در جاهلیت داشت، بیرون کشید و آن مقام معنویت و شرافتی که داشت به او بازگرداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۳۸.</ref> ایشان با مخالفت با غرب که از زن به عنوان کالا بهره میبرد، از آن به جاهلیتی جدید یاد میکند که کرامت واقعی زن را سلب کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۸.</ref> به باور ایشان، زن مربی جامعه است و نقش [[تربیت]] افراد را در جامعه بر عهده دارد و [[سعادت و شقاوت]] جامعه به این تربیتِ صحیح وابسته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۳۹.</ref>{{ببینید|زن}} | |||
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۹/۵۸۰.</ref> معتقد است زن و مرد در کرامت انسانی برابرند و از نظر حقوق انسانی تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ زیرا هر دو انساناند و حق دخالت در سرنوشت خود دارند؛ البته در بعضی موارد تفاوتهایی میان زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنان مربوط نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴.</ref> از نگاه ایشان، اسلام، زن را از مظلومیتی که در جاهلیت داشت، بیرون کشید و آن مقام معنویت و شرافتی که داشت به او بازگرداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۳۸.</ref> ایشان با مخالفت با غرب که از زن به عنوان کالا بهره میبرد، از آن به جاهلیتی جدید یاد میکند که کرامت واقعی زن را سلب کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۸.</ref> به باور ایشان، زن مربی جامعه است و نقش [[تربیت]] افراد را در جامعه بر عهده دارد و [[سعادت و شقاوت]] جامعه به این تربیتِ صحیح وابسته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۳۹.</ref> | |||
امامخمینی در آثار خود بر برخی حقوق زن در جامعه اسلامی تأکید کرده است، ازجمله: ۱. [[علم|علمآموزی]] در رشتههای جدید و حوزوی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۲.</ref> و ورود در مراکز تحصیلی و اقتصادی و آبادانی کشور؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۷۵.</ref> ۲. | امامخمینی در آثار خود بر برخی حقوق زن در جامعه اسلامی تأکید کرده است، ازجمله: ۱. [[علم|علمآموزی]] در رشتههای جدید و حوزوی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۲.</ref> و ورود در مراکز تحصیلی و اقتصادی و آبادانی کشور؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۷۵.</ref> ۲. حق اشتغال که در مواردی برای زنان ضروری و واجب است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۴؛ امامخمینی، استفتائات، ۳/۳۴۶.</ref> ۳. حق مشارکت اجتماعی و سیاسی در انتخاب سرنوشت؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴.</ref> ۴. ورود در مدیریت جامعه.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۳۶ و ۱۳/۱۹۳.</ref>{{ببینید|حقوق زن}} | ||
[[امامخمینی]]، مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۲۷.</ref> برخی تفاوتها در [[احکام]] و | [[امامخمینی]]، مانند دیگر اندیشمندان اسلامی<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۲۷.</ref> برخی تفاوتها در [[احکام]] و قوانین اسلامی مانند نصفبودن دیه و ارث را به تفاوت طبیعی و جسمانی زن و مرد مرتبط میداند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۸۹.</ref> چنانکه برخی از این تفاوتها به جهت موقعیت زنان در جامعه است؛ مانند اینکه مهریه و نفقه بر عهده مردان است و زن هزینه تأمین خانواده را بر عهده ندارد<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۳۷۴.</ref> و در برخی [[روایات]] نیز بر این مطلب تأکید و استدلال شده است؛<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۵۰.</ref> چنانکه در قبول شهادت دو زن در برابر یک مرد،<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۲۵.</ref> به جهت خصلت غریزی احساسات و عطوفت زن است که این موجب دقت کمتر و سرعت در پذیرش ادعاست. [[اسلام]] در تمام موارد حقوق افراد، سعی بر دقت در مسائل دارد تا حقوق کسی پایمال نشود.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲/۳۸۷.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |